قوله: «قالَ رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی». چون فرمان آمد از جبّار کائنات بموسی (ع) کلیم که: «اذْهَبْ إِلی فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغی» و موسی دل بر آن نهاد که پیش فرعون رود، از اللَّه تعالی تمکین خواست و ساز و اهبّت آن کار، گفت: «رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی» و این از بهر آن گفت که موسی را آن ساعت دل بتنگ آمده بود و باری بر دل وی نشسته که از چنان مقام مناجات میبایست شدن و با دشمن سخن میبایست گفت. پس از آن که با حق تعالی جلّ جلاله سخن گفته بود. گفت بار خدایا چون با دشمن سخن میباید گفت نخست این بار از دل من فرو نه و دلم بر گشای و فراخ گردان تا رسالت بتوانم گزارد و جواب بتوانم شنید. قال ابن جریح: اشْرَحْ لِی صَدْرِی، ای وسع و لیّن قلبی بالایمان و النبوّة لاعی عنک ما تودعه من وحیک و اجتری علی خطاب فرعون.
«وَ یَسِّرْ لِی أَمْرِی» سهّل علیّ ما امرتنی من تبلیغ الرّسالة الی فرعون.
«وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِی» العقدة لکلّ ما لم ینطق بحرف مثل التمتمه و الفأفأة.
یقول افتح لسانی و ازل ما به من الرّتة یفهموا کلامی و ما اخاطبهم به، مجاهد گفت: عقده زبان وی از آن بود که ربّ العزّة محبّت وی در دل آسیه و فرعون افکنده بود چنان که یک ساعت ایشان را از دیدار وی شکیبایی نبود، فرعون روزی او را بر کنار خود نشانده بود و در روی وی میخندید و بازی میکرد، موسی دست فرا کرد و موی روی وی بگرفت و تایی چند از آن برکند، فرعون خشم گرفت، سیّاف را بخواند تا او را هلاک کند. آسیه گفت کودکی چه داند که چه کند آتش و یاقوت از هم نشناسد، پس آزمودن را یاقوت و آتش بهم جمع کردند. موسی خواست که دست بیاقوت برد، جبرئیل بیامد و دست وی فرا آتش برد، آتش بر گرفت و در دهن نهاد دستش نسوخت از آنکه موی روی فرعون بدست بر کنده بود، زبانش بسوخت که روزی فرعون را پدر خوانده بود، این عقده زبان وی از آن بود.
«وَ اجْعَلْ لِی وَزِیراً مِنْ أَهْلِی» الوزیر مشتق من الوزر، و الوزر الحمل و سمی الوزیر وزیرا لانه یزر اوزار الملک و یحمل أعباء ملکه. و قیل مشتق من الوزر و هو الملجأ، و منه قوله: «کَلَّا لا وَزَرَ» ای لا ملجأ، فعلیهذا سمّی الوزیر وزیر الانّ الامیر یلجئ الیه فیما یعرض له من الامور.
قوله: «هارُونَ أَخِی» ای اجعل اخی هارون وزیرا لی من بین اهل بیتی، و انّما قال من اهلی لتکامل شفقته.
قوله: «اشْدُدْ بِهِ أَزْرِی» ای قوّ به ظهری. و قیل ازری قوّتی، و قیل ضعفی ای اجعله معاونا لی استعین برأیه و مشورته. قرأ ابن عامر اخی اشدد به ازری و اشرکه فی امری، بسکون الیاء من اخی و قطع الالف من اشدد و قطع الالف من اشرکه، و الوجه انّ قوله اشدد و اشرکه علی الخبر لا علی الامر، و هما مجزومان لانّهما علی جواب الدّعاء الّذی هو قوله: «وَ اجْعَلْ لِی وَزِیراً مِنْ أَهْلِی» و جواب الدعاء مجزوم لان الشرط فیه مقدر، و المعنی اجعل لی اخی وزیرا فانک ان تجعله وزیرا لی اشدد به ازری، فاشدد فی المعنی جواب الشرط المقدّر فهو مجزوم و اشرکه معطوف علیه فهو تابع له فی الجزم. و قرأ الباقون اشدد بوصل الالف و اشرکه بفتح الالف، و الوجه انّهما علی الدّعاء الّذی هو بلفظ الامر، فقوله اشدد بوصل الالف صیغة امر یراد به الدّعاء فهو مبنی علی السّکون، و اشرکه مثله و هو معطوف علیه و هذا وجه القرائتین لانّه اشدّ موافقة لما قبله و هو قوله: «رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی وَ یَسِّرْ لِی أَمْرِی»، و فتح ابن کثیر و ابو عمرو، الیاء من اخی، و اسکنتها الباقون.
قوله: «کَیْ نُسَبِّحَکَ کَثِیراً» ننزهک عما لا یلیق بک و نقول سبحان اللَّه و نصلّی لک.
«وَ نَذْکُرَکَ کَثِیراً» بالدّعاء و الثناء علی کلّ حال.
«إِنَّکَ کُنْتَ بِنا بَصِیراً» هذا کون الحال، یعنی لم تزل کنت بنا بصیرا. ای علیما باحوالنا و صفتنا.
موسی (ع) از حقّ جلّ جلاله بدعا و مسألت خواست مشارکت برادر خویش هارون در نبوّت، تا او را یاری دهد بر تبلیغ رسالت و اداء امانت و آسان کردن کار بر خویشتن، تا او را فراغ تسبیح و تعظیم ذکر حق بود و کثرت عبادت بقدر امکان، و ربّ العزّة دعاء وی مستجاب کرد و هارون را در نبوّت شریک وی کرد و پشت وی باو قوی کرد.
آن گه منّت بر وی نهاد گفت: «قَدْ أُوتِیتَ سُؤْلَکَ یا مُوسی» ای اعطیت سؤلک و مرادک یا موسی، من شرح الصدر و تیسیر الامر و ازالة العقدة عن اللسان و تقویة الظهر بنبوة الاخ.
«وَ لَقَدْ مَنَنَّا عَلَیْکَ مَرَّةً أُخْری» ای انعمنا علیک فی زمان آخر، قبل هذه المرّة.
«إِذْ أَوْحَیْنا إِلی أُمِّکَ ما یُوحی» وحی اینجا بمعنی الهامست. چنان که گفت: «وَ أَوْحی رَبُّکَ إِلَی النَّحْلِ» ای الهمناها ما یلهم من الصواب حتّی فعلت ما فعلت. و روا باشد که بمعنی رؤیا بود، ای اریناها فی المنام «أَنِ اقْذِفِیهِ فِی التَّابُوتِ»، جایی دیگر گفت: «فَإِذا خِفْتِ عَلَیْهِ فَأَلْقِیهِ فِی الْیَمِّ». نام مادر موسی بو خاید است و از فرزندان لاوی بن یعقوب بود ویم نامی است نیل را علی الخصوص. اما قصه ولادت موسی بر شرط اختصار آنست که فرعون خوابی دید هائل، معبّران گفتند تعبیر این خواب آنست که در بنی اسرائیل کودکی پدید آید که بدست وی قاعده ملک تو خراب شود و نظام کار تو گسسته گردد، فرعون گفت تدبیر چیست؟ گفتند تدبیر آن است که هر کودک نرینه که در وجود آید از بنی اسرائیل آن را هلاک کنی. روزگاری بگذشت که اطفال ایشان را میکشتند و پیران و جوانان که بودند از دنیا میرفتند، پس سروران آل فرعون همه بهم آمدند گفتند، مهینان بنی اسرائیل نماندند و کهینان را میکشند، نه بس روزگار کسی از ایشان نماند و ما را مزدور و کارگر نباشد، و برنج آئیم، تدبیر آنست که یک سال کشیم و یک سال نه. پس تقدیر الهی چنان بود که هارون برادر موسی آن سال که نمیکشتند از مادر در وجود آمد و دیگر سال که میکشتند بموسی بارور گشت. چون زادن موسی نزدیک آمد زنی بود قابله و بر باروران زنان موکّل بود از جهت فرعون تا هر کودکی را که زادندی بفرعون گفتی و او را هلاک کردی، این قابله دوست مادر موسی بود، در وقت زادن او را بخواند و گفت: دوستی تو امروز بکار آید، ما را همی بینی که در چه حالیم، مرا یاری ده و ستر کن. چون موسی از مادر بوجود آمد قابله در وی نگریست نوری دید میان ذو چشم وی، شیفته آن نور و آن جمال وی گشت گفت: ای فلانه تا این ساعت بر آن بودم که فرزندت در دست فرعون نهم تا او را بکشد، اکنون از آن نیّت بگشتم، که این فرزند چشم و چراغ منست، میوه دل و جان منست.
پس قابله چون از آن کار فارغ گشت از خانه بیرون شد، یکی از آن ذبّاحان او را دید که از آن سرای بیرون میآمد بدانست که آنجا فرزندی آمده است، رفت و یاران خود را خبر کرد، چون بدر سرای آمدند خواهر موسی ایشان را بدید، نام آن خواهر مریم بود گفت: یا امّاه هذا الحرس بالباب: اینک اعوان و کسان فرعون آمدند، مادر موسی بیخود گشت، از سر آشفتگی موسی را خرقهای پیچید و از دست بیفکند، تنوری تافته بود در آن تنور افتاد، اعوان فرعون چون در شدند مادر موسی را برنگ و حال خود دیدند هیچ نشان ولادت در وی پیدانه و گونه روی وی متغیر نگشته، گفتند قابله اینجا چه کار داشت اگر فرزندی نیامده است؟! مادر موسی گفت او دوست منست، گاه گاه بپرسش من آید چنان که در دوستان شوند، ایشان باز گشتند، و مادر میگوید یا مریم این الصّبی؟ کودک کجا است؟ مریم گفت. چه دانم من ازو بیخبر بودم، همی در سخن وی بودند که آواز گریستن آمد از آن تنور تافته، مادر فرا سر وی رفت و او را برداشت یک تای موی وی ناسوخته، فجعل اللَّه علیه النار بردا و سلاما. پس خلافست میان علما که او را هم در آن حال در تابوت کردند و بدریا افکندند یا نه، قومی گفتند که او را در بستانی پنهان کرد و چهار ماه او را شیر میداد بروز یک بار و شب یک بار، آن گه او را بدریا افکند. قومی گفتند. هم روز ولادت از وی بترسید از قهر فرعون، و ربّ العزّة در دل وی افکند که او را در تابوت کند و بدریا افکند، اینست که ربّ العالمین گفت: «أَنِ اقْذِفِیهِ فِی التَّابُوتِ فَاقْذِفِیهِ فِی الْیَمِّ» ای اقذفی التّابوت و هو فیه فی الیمّ ای فی البحر، و مادر موسی کس فرستاد بنجّار، مردی مصری بود از کسان فرعون و از وی تابوت خواست تا بخرد، نجّار گفت: تابوت را چه میکنی؟ کراهیّت داشت که دروغ گوید، و نیز دانست که پسر وی را نزدیک خدای تعالی کرامت و منزلت است که او را در میان آتش دیده بود چنان، براستی بیرون آمد گفت پسری آوردهام و از بیم فرعون و کید وی او را در تابوت پنهان میکنم. نجّار برفت تا ذباحان را خبر دهد از آن قصه، چون خواست که سخن گوید زبانش بسته شد. بدست اشارت میکرد، ذباحان نمیدانستند که چه میگوید او را بدر کردند، نجّار بخانه باز شد زبان وی نیک گشت، دیگر بار بازگشت تا ایشان را خبر دهد. ربّ العالمین زبان وی لال کرد و چشم وی نابینا، ایشان او را بزدند و بیرون کردند، گنگ و نابینا بیرون آمد، براه در چاهی بود در آن چاه افتاد، نجّار بدانست که خدای را عزّ و جلّ را در آن سریست نیّت کرد که اگر بحال صحّت و سلامت باز شود، آن حال بپوشد و مادر موسی را یاری دهد در حفظ موسی، ربّ العالمین صدق وی دانست در آن نیت که کرد، او را چشم روشن و زبان گویا باز داد، بیامد و ایمان آورد و از فرعون ایمان خویش پنهان کرد، اوست که رب العزّة در قرآن او را مؤمن آل فرعون خواند نام او حزبیل. پس تابوتی ساخت بقدّ موسی، خمسة اشبار فی خمسة، و مادر موسی موسی را در آن تابوت کرد در میان پنبه زده، و سر آن و شقوق آن بقیر بیندود و استوار کرد.
و بفرمان اللَّه تعالی بدریا افکند، و فرعون را دختری بود که علت برص داشت و اطباء مصر از معالجه وی درمانده بودند، ساحران و کاهنان گفتند که شفاء علت وی از روی دریا مینماید، شخصی پدید آید، خیوء آن شخص بر وی مالند شفا یابد، پس روز دوشنبه چاشتگاه فرعون بر شط نیل بر آن نزهتگاه و تماشاگاه نشسته بود، زن وی آسیه بنت مزاحم و آن دختر که علت برص داشت بر آن گوشه دیگر بر شط با کنیزکان نظاره میکرد، ناگاه آن تابوت از میان دریا پدید آمد، موج آب آن را بساحل افکند چنان که اللَّه تعالی گفت: «فَلْیُلْقِهِ الْیَمُّ بِالسَّاحِلِ» ای فلیرده الماء الی الشط یعنی که دریا را فرمان آمد که تابوت را بساحل افکند، «یَأْخُذْهُ عَدُوٌّ لِی وَ عَدُوٌّ لَهُ» انّما قال ذلک لانّ فرعون کان عدوّ اللَّه و لانبیائه، و الفراعنة ثلاثة: فرعون ابراهیم و فرعون یوسف و هو جدّ فرعون موسی، و فرعون موسی و هو الولید بن مصعب.
پس غلامان و کنیزکان رفتند و تابوت بنزدیک فرعون و آسیه آوردند و هر چند کوشیدند در تابوت برگیرند یا بشکنند، هیچکس طاقت آن نداشت و بدست هیچکس گشاده نشد، مگر بدست آسیه، چون سر تابوت بر گرفتند، کودکی را دیدند در آن تابوت، من اصبح الناس وجها. با روی چون ماه و دو چشم نرگسین و میان دو ابروی وی نوری تابان و انگشت ابهام خویش در دهن گرفته و از آن شیر میخورد. فرعون در وی نگریست محبّت و مهر وی در دل او جای گرفت، اینست که ربّ العزة گفت: «وَ أَلْقَیْتُ عَلَیْکَ مَحَبَّةً مِنِّی» ای فعلت ذلک بک لیحبک فرعون فلا یقتلک. قال ابن عباس: احبه اللَّه و حبّبه الی خلقه، و قال قتاده: ملاحة کانت فی عینی موسی لا یکاد یصبر عنه من رآه. و قیل «أَلْقَیْتُ عَلَیْکَ مَحَبَّةً مِنِّی» ای لتحبک امرأة فرعون و تحسن تربیتک. و هو معنی قوله. «وَ لِتُصْنَعَ عَلی عَیْنِی» ای و لتربّی علی ارادتی بمرئی منی. و قیل لتغذی علی محبّتی، یقال صنع الصبی اذا احسن غدائه. چون موسی را از آن تابوت بیرون آوردند فرعون پارهای خیوء وی بگرفت و بر آن علّت دختر خویش مالید، دختر از آن علّت برص پاک گشت. دختر او را در بر گرفت و میبوسید، غاویان قوم فرعون گفتند: ایّها الملک انّا نظنّ انّ المولود الذی تحذر منه من بنی اسرائیل هو هذا، رمی به فرقا منک، فاقتله. ای ملک آن کودک اسرائیلی که تو از وی میترسی بر ملک خویش، مگر اوست نکش او را تا ایمن شوی، فرعون بقتل وی همت کرد، آسیه گفت. قرة عین لی و لک لا تقتله. ما را هیچ فرزند نیست و این کودک روشنایی چشم من و تست او را مکش تا او را فرزند گیریم و نفع او بما رسد.
قال النّبی (ص): «انّ فرعون قال امّا انا فلا حاجة لی فیه، و لو قال یومئذ هو قرة عین لی کما هو لک لهداه اللَّه کما هداها»، رسول خدا گفت اگر فرعون آن روز گفتی قرة عین لی، راه یافتی چنان که آسیه گفت و راه یافت، امّا فرعون گفت مرا بدو حاجت نیست. لا جرم از هدایت و ایمان محروم ماند، و گفتهاند چون فرعون قصد قتل وی کرد، آسیه گفت این کودک نه از بنی اسرائیل است بلکه از زمینی دیگر و قومی دیگر است از کشتن او چه آید، بگذار تا او را فرزند خویش گیریم و فرعون را خود نیز دل نمیداد که او را بکشد که او را دوست میداشت و مهر وی در دل داشت. پس آسیه او را موشا نام بر نهاد، بزبان عبری، موسی موشا است. مو آب است و شا درخت یعنی که او را در میان آب و درخت یافتیم. آن گه دایهای را طلب کردند که او را شیر دهد هر چند که زنان آمدند و پستان بر وی عرض کردند شیر نگرفت و مادر موسی آن ساعت با مریم خواهر موسی میگوید قصیه بر خیز و بر پی برادر برو و دانشی بکن که خود زنده است یا مرده، خواهر بیامد تا بداند.
اینست که ربّ العالمین گفت: «إِذْ تَمْشِی أُخْتُکَ فَتَقُولُ هَلْ أَدُلُّکُمْ عَلی مَنْ یَکْفُلُهُ» ای علی من یضمن القیام بارضاعه و تربیته. خواهر بیامد دید که دایه طلب میکنند، گفت من شما را نشان دهم بکسی که او را دایگی کند و شیر دهد، زنی است که او را فرزند کشتهاند و اگر او را بدایگی خوانید بیاید، آسیه گفت بیار او را تا دایکی این پسر من بکند، اگر شیر وی بگیرد با وی نیکیها کنم، مریم رفت و و مادر را بیاورد، موسی چون بوی مادر شنید بجست و پستان وی در دهن گرفت و و بمزید، اینست که اللَّه تعالی گفت: «فَرَجَعْناکَ إِلی أُمِّکَ» ای موسی ترا وا مادر دادیم چنان که با وی وعده کرده بودیم انّا رادوه الیک قوله: «کَیْ تَقَرَّ عَیْنُها وَ لا تَحْزَنَ» این بآن کردیم تا چشم وی روشن باشد ببقاء و لقاء تو و اندوهگن نباشد بفراق تو، «وَ قَتَلْتَ نَفْساً» یعنی قبطیا کافرا. موسی چون آن قبطی را کشت دوازده ساله بود و این قصه در سورة القصص بشرح گوئیم. قوله: «فَنَجَّیْناکَ مِنَ الْغَمِّ» ای من خوف القتل. یعنی سهلنا لک الخروج من مصر الی مدین سالما من فرعون، و قیل نجیناک من غم التابوت و البحر و کربه، قال وهب: اوحی اللَّه الی موسی (ع) لو انّ النفس الّتی قتلت اقرت ساعة من لیل او نهار بانی خالقها و رازقها لا ذقتک طعم العذاب و لکن عفوت عنک امرها لانّها لم تقر لی ساعة. قوله: «وَ فَتَنَّاکَ فُتُوناً» ای اختبرناک اختبارا و امتحناک محنة بعد محنة، و قیل خلصناک مرة بعد مرة. احدیها انّ امه حملت به فی السنة التی کان فرعون تذبح فیها الاطفال، القاؤه فی الیمّ، ثم منعه الرّضاع الا من ثدی امه، ثم جرّه لحیة فرعون حتّی هم بقتله، ثم تناول الجمرة بدل التمرة، ثم و کزه القبطی حین استغاثه الاسرائیلی، ثم خروجه من البلدة حین اخبره رجل یسعی من شیعته بما عزموا علیه من قتله. و قیل الفتون ما لحقه من الفزع، و الهرب و الاغتراب الی ارض مدین، و ما ادرکه هناک من الکرامة و النّبوة، «فَلَبِثْتَ سِنِینَ» یعنی عشر سنین فی اهل مدین و هو بلدة شعیب، علی ثمانی مراحل من مصر وهب گفت موسی که از فرعون بگریخت دوازده ساله بود بمدین شد ده سال مزدور شعیب بود بر مهر دختر وی صفیرا، و پس از آن هژده سال دیگر بنزدیک شعیب شبانی میکرد تا او را فرزند زاد، چون سن وی بچهل رسید وحی آمد بوی، اینست که ربّ العزّة گفت: «ثُمَّ جِئْتَ عَلی قَدَرٍ یا مُوسی» یعنی جئت للوقت الّذی اردنا ارسالک فیه الی فرعون. علی قد رای علی مقدار مقدور قدرناه لرسالتک.
مقاتل گفت: علی قدر ای علی موعد وعدناک. پس آن گه آمدی بر سر آن وعده که ترا نهاده بودیم. گفتهاند بظاهر با وی بقول وعدهای نرفته بود، پس احتمال کند که این وعده بخواب بود که ربّ العزّة او را بخواب نمود که ترا برسالت بفرعون و قوم وی خواهم فرستاد، و قیل: معناه جئت علی موعد و عدنا الرّسل. و ذلک انّ اللَّه تعالی اخبر الرّسل الماضیة انّه سیبعث موسی الی خلقه و سینزل علیه التّوراة.
قوله: «وَ اصْطَنَعْتُکَ لِنَفْسِی» الاصطناع افتعال من الصنعة. و هو اتخاذ الصنیعة ای اتخذتک صنیعة، و المعنی اصطفیتک برسالتی و اختصصتک بوحیی الّذی هو خاص امری. و یحتمل انّ النفس ها هنا تأکید. ای و اصطفیتک لی نفسی. و قیل معناه اخترتک لإقامة حجتی و جعلتک بینی و بین خلقی، حتی صرت فی الخطاب و التبلیغ عنّی بمنزلتی الّتی انا بها لو خاطبتهم و احتججت علیهم.
قوله: «اذْهَبْ أَنْتَ وَ أَخُوکَ بِآیاتِی» ای امضیا بالتوریة. قیل بآیاتی بالید و العصا، «وَ لا تَنِیا فِی ذِکْرِی» ای لا تضعفانی ان تذکرانی فانّ ذکر کما ایّای یقوی عزمکما. و قیل معناه لا تفترا و لا تقصرا فی تبلیغ ذکری الناس. یقال ونی و توانی فی الامر، اذا و هن فیه.
«اذْهَبا إِلی فِرْعَوْنَ» اعاد لانّ الأوّل مطلق و الثانی مقیّد. «إِنَّهُ طَغی» کفر و جاوز الحدّ فی الکفر. مفسران گفتند موسی با اهل خویش از مدین برفت و روی بمصر نهاد و هارون آن وقت بمصر بود نزدیک مادر خویش، وحی آمد بهرون که موسی را استقبال کن، یک مرحله باستقبال موسی آمد و موسی را گفت مرا چنین وحی آمد و بفرمان حق جل جلاله آمدم، موسی گفت آری که رب العزّة مرا برسالت بر فرعون میفرستاد، درخواستم تا تو با من باشی و مرا یاری دهی تا رسالت حق بهم بگزاریم، پس رب العالمین با ایشان خطاب کرد «اذْهَبا إِلی فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغی».
«فَقُولا لَهُ قَوْلًا لَیِّناً» ای تلطفا له فی القول و لا تغلظا. چون بر فرعون شوید بتلطف شوید، سخن نرم گوئید، بمدارا و رفق گویید، درشتی مکنید، و این از بهر آن گفت که مرد متمرّد طاغی چون او را دعوت کنند، اگر بعنف و خشونت با وی سخن کنند، خشم گیرد و در حجّت خصم تأمّل نکند و پند نپذیرد، و نیز قصد قتل خصم کند، باز چون برفق و لطف با وی گویند سخن بسمع خود راه دهد و در حجّت خصم تأمل کند و منقاد گردد. ازینجا گفت مصطفی (ص): «ما دخل الرفق فی شیء الّا زانه و ما دخل العنف فی شیء الّا شانه».
و گفتهاند او را برفق فرمود یعنی حق تربیت وی بجای آر که او ترا پرورده، حق تربیت دارد بر تو، و گفتهاند معنی این تلطف آنست که او را بکنیت خوان و کنیت وی ابو العباس است، و گفتهاند ابو الولید و گفتهاند ابو مرّة. با موسی چنین گفت و با مصطفی (ص) گفت: «وَ اغْلُظْ عَلَیْهِمْ» زیرا که طبع و خلقت موسی بر حدّت و صلابت بود و طبع و خلقت مصطفی بر رفق و رحمت. موسی را گفت از آن درشتی و تیزی لختی باز کم کن با دشمن، و مصطفی (ص) را گفت بر آن رفق و مدارا لختی درشتی و تیزی بیار با دشمن، روی انّ عائشة قالت: یا رسول اللَّه کیف اجترأ موسی علی الرؤیة و سؤاله ایّاها؟ قال علم اللَّه حدّته فحلم عنه.
قوله: «لَعَلَّهُ یَتَذَکَّرُ أَوْ یَخْشی» فان قیل کان فی علم اللَّه انّه لا یتذکّر و لا یخشی فما معنی لعلّه یتذکّر؟ قیل هو مصروف الی غیر فرعون و مجازه لعلّه یتذکّر او یخشی خاش اذا رأی برّی و الطافی بمن خلقته و رزقته و انعمت علیه ثم ادّعی الرّبوبیة. و قال ابو بکر الورّاق: لعلّ من اللَّه واجب، و لقد تذکّر فرعون و خشی حین لم ینفعه الذّکری و الخشیة، و ذلک حین ألجمه الغرق فی البحر، فقال آمَنْتُ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلَّا الَّذِی آمَنَتْ بِهِ بَنُوا إِسْرائِیلَ. و قال اهل المعانی، لعلّ حرف ترج و طمع، و هو هاهنا یعود الی حال موسی و هارون. ای اذهبا انتما علی رجائکما و طمعکما، و قد علم اللَّه سبحانه ما یکون منه. حقّ جلاله خود دانا بود که عاقبت کار فرعون چه خواهد بود امّا موسی و هارون را گفت شما او را دعوت کنید بر امید و طمع آن که وی ایمان آرد و سرّی که خود دانست از کار فرعون با ایشان نگفت تا در ایشان فترت نیاید و در دعوت جدّ نمایند تا ثواب ایشان در آن جدّ نمودن تمامتر و عظیم تر بود، و معنی یتذکّر یتّعظ و یعتبر، و یخشی ای یسلم.
«قالا رَبَّنا» گوینده موسی بود امّا اضافت با هر دو کرد که هارون با او در کار بود قوله: «إِنَّنا نَخافُ أَنْ یَفْرُطَ عَلَیْنا» یعنی ان یعجل بالعقوبة و یبادر الی قتلنا قبل ان یتأمل حجّتنا فرط اذا تقدم و سبق، و الفارط و الفرط الّذی یتقدّم القوم فی طلب الماء. و منه
قوله صلی اللَّه علیه و سلّم: «انا فرطکم علی الحوض».
«أَوْ أَنْ یَطْغی» ان یتکبّر عن قبول الحقّ و یزداد کفرا الی کفره بردّنا.
فقال اللَّه عزّ و جلّ: «لا تَخافا إِنَّنِی مَعَکُما» بالعون و النصرة و الدفع عنکما، اسمع قولکما و قوله، اری فعلکما و فعله «أَسْمَعُ وَ أَری»، دلیلست که خدای را جلّ جلاله سمع است و بصر، سمیع است بسمع نامخلوق، بصیر است ببصر نامخلوق، و معنی سمع و بصرنه علم و احاطتست چنان که معتزله گویند، که اگر چنان بودی أَسْمَعُ وَ أَری بی فایده و بی معنی بودی، که معنی علم و احاطت در انّنی معکما موجود است و سخن تمام است، هم چنان که جایی دیگر گفت: «وَ لا أَدْنی مِنْ ذلِکَ وَ لا أَکْثَرَ إِلَّا هُوَ مَعَهُمْ أَیْنَ ما کانُوا» چون بعد از کمال آن معنی، أَسْمَعُ وَ أَری گفت معلوم شد که أَسْمَعُ وَ أَری نه علم است و احاطت که سمع و بصر نامخلوقست.
روی عن عبد اللَّه قال: اذا کان علی احدکم امام یخاف بطشه او ظلمه فلیقل: اللّهم ربّ السّماوات السّبع و ربّ العرش العظیم کن لی جارا من فلان بن فلان و اشیاعه و احزابه من خلیقتک ان یفرطوا علیّ او یطغوا، عزّ جارک و جلّ ثناؤک و لا اله غیرک و لا آله الّا انت.
قوله: «فَأْتِیاهُ فَقُولا إِنَّا رَسُولا رَبِّکَ فَأَرْسِلْ مَعَنا بَنِی إِسْرائِیلَ» ای اطلقهم.
«وَ لا تُعَذِّبْهُمْ» ای لا تتعبهم فی العمل. و کان بنو اسرائیل عند آل فرعون فی تعب. و نصب و عذاب شدید من قتل الانبیاء و استخدام النساء و کانوا یکلفونهم الاعمال الشاقة من ضرب اللّبن و بناء المدائن و نقل الحجر من غیر اجرة. و فی بعض القصص قال اللَّه عزّ و جل لموسی: «جاهده بنفسک و اخیک و انتما محتسبان بجهاده فانّی لو شئت ان آتیه بجنود لا قبل له بها لفعلت، و لکن لیعلم هذا العبد الضعیف الّذی قد اعجبته قوته و جنوده انّ الفئة القلیلة و لا قلیل منّی تغلب الفئة الکثیرة باذنی» اگر من خواستمی ای موسی بایشان سپاهی فرستادمی که با آن بر نیامدندی و طاقت نداشتندی لکن خواستم که این بنده بیچاره مغرور بقوّت و سپاه خود غرّه شده بداند که سپاه اندک با معونت من به آید و غلبه کند بر سپاه فراوان. همانست که جایی دیگر گفت: «کَمْ مِنْ فِئَةٍ قَلِیلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً کَثِیرَةً بِإِذْنِ اللَّهِ».
موسی و هارون بفرمان اللَّه تعالی رفتند تا بدرگاه قصر فرعون و آن قصر را دربندهای عظیم ساخته و پاسبانان و نوبت داران فراوان نشسته. سدّی گفت شب بود که موسی بر فرعون شد و آن پاسبانان و دربانان همه در خواب بودند که ناگاه موسی بعصای خویش در بزد. بواب گفت کیست که این ساعت بچنین درگاه آمده و در می زند؟ موسی (ع) گفت: انا رسول ربّ العالمین. منم فرستاده خداوند جهانیان، بوّاب بترسید رعبی در دل وی افتاد، بشتاب رفت تا پیش فرعون گفت انّ هاهنا انسانا مجنونا یزعم انّه رسول ربّ العالمین. مردی دیوانه را میبینم این ساعت بدرگاه ملک آمده میگوید من رسول خدای جهانیانم. فرعون نیز بترسید، ازین سخن که شنید، گفت تا درآید و به بینم که کیست؟
چون در شد فرعون در وی تأمّل میکرد تا او را بشناخت، آن گه گفت: من انت؟
تو کیستی؟ گفت من موسی عمرانم. گفت: فما شأنک؟ چه کار داری و بچه آمدی؟
گفت: ارسلنی الیک ربّ العالمین. آفریدگار جهان و جهانیان مرا برسولی بتو فرستاد. گفت هیچ حجّت و نشان داری بر درستی آنچه میگویی؟ گفت: «قَدْ جِئْناکَ بِآیَةٍ مِنْ رَبِّکَ» آوردم بتو نشانی از خداوند تو. گفت آن چه نشانست؟
موسی دست در جیب خویش کرد بیرون آورد سپید روشن شعاع نور از وی اشراق میزد، چنان که همه خانه از آن روشن گشت. قومی گفتند از اهل تفسیر روز بود نه شب، که موسی بر فرعون رفت و این دعوت کرد و ید بیضاء که بیرون آورد چندان نور داشت که بر شعاع آفتاب غلبه کرد، و گفتند آن روز معجزه عصا بوی ننمود که معجزه عصا روز زینت نمود که سحره مجتمع بودند. آن گه موسی گفت: «وَ السَّلامُ عَلی مَنِ اتَّبَعَ الْهُدی» گفتهاند که این تفسیر قول لیّن است که اللَّه تعالی ایشان را گفته بود: «فَقُولا لَهُ قَوْلًا لَیِّناً» و السلام جمع السلامة کالملام جمع الملامة، و المعنی السّلامة من عذاب اللَّه لمن اتّبع الاسلام، و قیل معناه من اسلم و تبع الهدی فله التحیة و السلام، و لم یکن موسی یحیی فرعون بالسّلام انّما قرأ السلام علی من اجابه و صدّقه.
قوله: «إِنَّا قَدْ أُوحِیَ إِلَیْنا أَنَّ الْعَذابَ» فی الدنیا و الآخرة، «عَلی مَنْ کَذَّبَ» الانبیاء «وَ تَوَلَّی» عن الایمان. قیل هذه ارجی آیة للمؤمنین و الموحدین فی القرآن. آن گه فرعون با موسی مناظره در گرفت، گفت: «فَمَنْ رَبُّکُما یا مُوسی» ای من ربّکما الّذی تدعوننی الیه یا موسی؟ فوحد لانّ المتکلّم کان موسی وحده. و قیل معناه یا موسی و هارون، فذکر موسی دون هارون لرؤس الآی.
قوله. «قالَ رَبُّنَا الَّذِی أَعْطی کُلَّ شَیْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدی» ای تمم لکل شیء خلقه ثم هداه لما یصلحه من مطعمه و ملبسه و مسکنه و منکحه و امور معاشه. فرعون گفت کیست خداوند شما که مرا بوی میخوانید؟ موسی (ع) گفت خداوند ماست که هر چیزی را آفرینش آن تمام بداد چنان که در بایست بود و سزا بود، دست را گیرایی و پای را روایی، و زبان را گویایی و چشم را بینایی و دل را دانایی، آنکه هر چیزی را جفت وی آفرید، هم نظیر وی، هم جنس وی، هم صوت وی، و هر چیزی را راه نمود و در دل افکند که بمادر چون رسد، و از دشمن چون پرهیزد و قوت از کجا جوید.
همانست که جایی دیگر گفت: «وَ خَلَقَ کُلَّ شَیْءٍ فَقَدَّرَهُ تَقْدِیراً» و قرأ نصیر خلقه بفتح اللام ای کلّ ما خلقه. ما هو اصلح فی معاشه و الانتفاع به علی انّ خلقه فعل ماض من صلة شیء و المفعول الثانی محذوف لعلم المخاطبین بموضعه. بعضی مفسران گفتند خلقه، اضافه اینها با خداست یعنی اعطی خلقه کلّ شیء من النعم. بندگان خود را همه چیز بداد از نعمت و آلات خدمت، و دنیا و نعمت که آفرید برای ایشان آفرید چنان که جایی دیگر گفت: «هُوَ الَّذِی خَلَقَ لَکُمْ ما فِی الْأَرْضِ جَمِیعاً ثُمَّ اسْتَوی» یعنی دلّه الی معرفة توحیده. پس فرعون پرسید از موسی که کار و بار پیشینیان و احوال رفتگان چیست؟! «فَما بالُ الْقُرُونِ الْأُولی» ای ما حالهم و شأنهم فانهم لم یکونوا علی ما تدعونی الیه و لم یقروا بما تقول، ثم لم ینلهم ما توعدنی به من العذاب. میگوید امّتهای گذشته برین نبودند که تو میگویی و آن گه ایشان را این عذاب نرسید که تو مرا بیم دهی بدان.
معنی دیگر احتمال کند که فرعون گفت اگر شما پیغامبرید چنان که میگویید، احوال گذشتگان و رفتگان بگوئید که چون بوده است، و اسماء ایشان چه بوده است؟
یا معنی آنست که ما حال القرون متی یبعثون و کیف یبعثون و هم رمیم بالیة؟
موسی (ع) بحکم آنکه هنوز توریة نگرفته بود. که تورة بعد از هلاک فرعون بوی دادند، قصّه پیشینیان و اخبار گذشتگان نخوانده بود و ندانسته، لا جرم حوالت آن با علم حق کرد گفت: «عِلْمُها عِنْدَ رَبِّی فِی کِتابٍ» یعنی اللّوح المحفوظ. گفت علم ان بنزدیک خداوند منست و در لوح محفوظ نبشته و مثبت کرده، آن گه بینیازی اللَّه تعالی از کتاب و نسخت یاد کرد گفت: «لا یَضِلُّ رَبِّی وَ لا یَنْسی» لفظان معنا هما واحد، ضلّ الرجل کذا اذا نسیه و اضلّه اذا انساه و خداوند من فرو نگذارد هیچیز و نه فراموش کند. ضلال و نسیان بر وی روا نبود و او را حاجت بکتاب و نسخت نه، امّا اثبات کرد در لوح ترغیب و ترهیب بندگان را، و تا بنماید که مخبر بر وفق خبر آمد، و گفتهاند فرعون اوّل حجت جست بر موسی (ع) بر پیکار و در اللَّه تعالی محاجت در گرفت، پس از آن محاجت بگریخت و عدول کرد، با ذکر قرون و امم گذشته گفت: اعمال ایشان چیست و آن را چه کردند؟ موسی (ع) گفت اعمال ایشان بر ایشان شمردهاند و نگه داشته در صحیفه اعمال ایشان، تا فردای قیامت جزاء ایشان بتمامی بایشان رسانند، موحدان را مثوبت، مشرکان را عقوبت. «لا یَضِلُّ رَبِّی» ای لا یترک من کفره حتی ینتقم منه و لا ینسی من وحده حتی یجازیه. باین قول کتاب صحیفه اعمال ایشانست نه لوح محفوظ.
قوله: «الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ الْأَرْضَ مَهْداً» ای ممهودا موطأ، و هو مصدرا قیم مقام المفعول و هو قراءة الکوفیین و قرأ الباقون مهادا، و المهاد یصلح للواحد کالفراش للجمع، و هو جمع المهد الّذی یهیأ للصبی لینام فیه. معنی آنست که این زمین شما را آرامگاه و بنگاه کرد چنان که در آن مسکن و منزل توانید ساخت و حرث و حفر توانید کرد، نه شکسته و ناهموار که در آن استقرار و حرث و حفر ممکن نبود، «وَ سَلَکَ لَکُمْ فِیها سُبُلًا» ای اوضح لکم فیها طرقا تسلکونها. و قیل معناه ادخل لأجلکم فیها طرقا تبلغون الی منافعها فانّها متفرقة فیها فما فقد فی مکان جلب من مکان. من قوله: «ما سَلَکَکُمْ فِی سَقَرَ».
قوله: «وَ أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ» ای من ناحیة السماء «السَّماءِ» مطرا. اینجا جواب موسی تمام شد. پس خطاب بگشت، ربّ العزّة. گفت جلّ جلاله: «فَأَخْرَجْنا بِهِ أَزْواجاً» ای اصنافا، «مِنْ نَباتٍ شَتَّی» مختلف الالوان و الطّعوم و المنافع من بین ابیض و اخضر و اصفر و احمر، کل صنف زوج منها للنّاس و منها للدّواب. «کُلُوا وَ ارْعَوْا أَنْعامَکُمْ» ای کلوا من طیّبات ما اخرجنا من الارض، و ارعوا فیها انعامکم ای اسرحوها فیما هو ارزاق بهائمکم، «إِنَّ فِی ذلِکَ» ای فیما وصفت «لَآیاتٍ لِأُولِی النُّهی» لعبرا لذوی العقول تدلّ علی وحدانیة اللَّه. النهی جمع نهیة یقال فلان ذو نهیة. معناه ذو عقل، ینتهی الی رأیه و معرفته، و قیل سمّی العقل نهیة لانّها تنهی صاحبها ما لا یجوده و لا یحسن.
برگردان به زبان ساده
قوله: «قالَ رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی». چون فرمان آمد از جبّار کائنات بموسی (ع) کلیم که: «اذْهَبْ إِلی فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغی» و موسی دل بر آن نهاد که پیش فرعون رود، از اللَّه تعالی تمکین خواست و ساز و اهبّت آن کار، گفت: «رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی» و این از بهر آن گفت که موسی را آن ساعت دل بتنگ آمده بود و باری بر دل وی نشسته که از چنان مقام مناجات میبایست شدن و با دشمن سخن میبایست گفت. پس از آن که با حق تعالی جلّ جلاله سخن گفته بود. گفت بار خدایا چون با دشمن سخن میباید گفت نخست این بار از دل من فرو نه و دلم بر گشای و فراخ گردان تا رسالت بتوانم گزارد و جواب بتوانم شنید. قال ابن جریح: اشْرَحْ لِی صَدْرِی، ای وسع و لیّن قلبی بالایمان و النبوّة لاعی عنک ما تودعه من وحیک و اجتری علی خطاب فرعون.
هوش مصنوعی: موسی (ع) وقتی که خداوند به او فرمان داد که به سوی فرعون برود، از دل خود احساس نگرانی و تنگی میکرد. او به خداوند دعا کرد و گفت: "پروردگارا، سینهام را بگشا." این دعا را بهخاطر این گفت که احساس میکرد بار سنگینی بر دوش دارد و باید با دشمنی که بسیار قدرتمند است، صحبت کند. او از خداوند خواست که قلبش را آرامش بخشد و قدرت بیان به او عطا کند تا بتواند به رسالت خود عمل کند و به خوبی به پرسشها پاسخ دهد. ابن جریح نیز گفته است که این دعا به معنای وسعت و نرمدلی قلب موسى با ایمان و نبوت است تا بتواند تعلیمات وحی را دریافت کرده و در مقابل فرعون با شجاعت صحبت کند.
«وَ یَسِّرْ لِی أَمْرِی» سهّل علیّ ما امرتنی من تبلیغ الرّسالة الی فرعون.
هوش مصنوعی: «وَ یَسِّرْ لِی أَمْرِی» یعنی خداوند، کارهای من را راحت کن و هر آنچه را که به من در مورد تبلیغ پیام به فرعون دستور دادهای، آسان نما.
«وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِی» العقدة لکلّ ما لم ینطق بحرف مثل التمتمه و الفأفأة.
هوش مصنوعی: «و گرهای از زبانم بگشا» که اشاره به مشکلاتی دارد که باعث میشود انسان به درستی صحبت نکند، مانند لکنت یا به هم ریختگی کلمات.
یقول افتح لسانی و ازل ما به من الرّتة یفهموا کلامی و ما اخاطبهم به، مجاهد گفت: عقده زبان وی از آن بود که ربّ العزّة محبّت وی در دل آسیه و فرعون افکنده بود چنان که یک ساعت ایشان را از دیدار وی شکیبایی نبود، فرعون روزی او را بر کنار خود نشانده بود و در روی وی میخندید و بازی میکرد، موسی دست فرا کرد و موی روی وی بگرفت و تایی چند از آن برکند، فرعون خشم گرفت، سیّاف را بخواند تا او را هلاک کند. آسیه گفت کودکی چه داند که چه کند آتش و یاقوت از هم نشناسد، پس آزمودن را یاقوت و آتش بهم جمع کردند. موسی خواست که دست بیاقوت برد، جبرئیل بیامد و دست وی فرا آتش برد، آتش بر گرفت و در دهن نهاد دستش نسوخت از آنکه موی روی فرعون بدست بر کنده بود، زبانش بسوخت که روزی فرعون را پدر خوانده بود، این عقده زبان وی از آن بود.
هوش مصنوعی: موسی در دلش آرزوی بیان داشت و میخواست که دیگران کلامش را درک کنند. مجاهد گفت که علت مشکل زبانی او این بود که خداوند محبتش را در دل آسیه و فرعون قرار داده بود، بهطوریکه آنها نمیتوانستند یک لحظه از دیدنش دور باشند. یک روز فرعون او را در کنار خود نشاند و با او بازی کرد. موسی وقتی موی فرعون را گرفت و آن را کند، فرعون عصبانی شد و دستور داد تا او را بکشند. آسیه گفت که یک کودک چه میداند و نمیتواند بین آتش و یاقوت تمایز قائل شود، بنابراین آنها یاقوت و آتش را در مقابل او قرار دادند. زمانی که موسی دستش را به سمت یاقوت دراز کرد، جبرئیل آمد و دست او را به سمت آتش برد، اما آتش به او آسیب نرساند. علت این موضوع این بود که او موی فرعون را گرفته بود، اما چرا زبانش سوخت به این دلیل بود که یک روز فرعون را پدر خوانده بود.
«وَ اجْعَلْ لِی وَزِیراً مِنْ أَهْلِی» الوزیر مشتق من الوزر، و الوزر الحمل و سمی الوزیر وزیرا لانه یزر اوزار الملک و یحمل أعباء ملکه. و قیل مشتق من الوزر و هو الملجأ، و منه قوله: «کَلَّا لا وَزَرَ» ای لا ملجأ، فعلیهذا سمّی الوزیر وزیر الانّ الامیر یلجئ الیه فیما یعرض له من الامور.
هوش مصنوعی: «و بر من از اهل خود وزیری قرار بده» واژه «وزیر» از کلمه «وزر» گرفته شده است که به معنای بار و حمل است. وزیر به این نام خوانده میشود زیرا بار و مسئولیتهای پادشاهی را بر دوش میکشد. برخی نیز معتقدند که این واژه از «وزر» به معنای ملجأ و پناهگاه گرفته شده است، به همین دلیل در قرآن آمده که «کلا لا وزر» یعنی هیچ پناهی نیست. بنابراین، وزیر به عنوان کسی محسوب میشود که امیر در مواقع مختلف به او پناه میبرد و به او مراجعه میکند.
قوله: «هارُونَ أَخِی» ای اجعل اخی هارون وزیرا لی من بین اهل بیتی، و انّما قال من اهلی لتکامل شفقته.
هوش مصنوعی: حضرت موسی میگوید: «هارون برادر من است» این جمله به این معناست که او میخواهد هارون را به عنوان وزیر خود از خانوادهاش معرفی کند، و این که او از اهل خانوادهاش است، نشاندهندهی عاطفه و محبت عمیق او نسبت به هارون است.
قوله: «اشْدُدْ بِهِ أَزْرِی» ای قوّ به ظهری. و قیل ازری قوّتی، و قیل ضعفی ای اجعله معاونا لی استعین برأیه و مشورته. قرأ ابن عامر اخی اشدد به ازری و اشرکه فی امری، بسکون الیاء من اخی و قطع الالف من اشدد و قطع الالف من اشرکه، و الوجه انّ قوله اشدد و اشرکه علی الخبر لا علی الامر، و هما مجزومان لانّهما علی جواب الدّعاء الّذی هو قوله: «وَ اجْعَلْ لِی وَزِیراً مِنْ أَهْلِی» و جواب الدعاء مجزوم لان الشرط فیه مقدر، و المعنی اجعل لی اخی وزیرا فانک ان تجعله وزیرا لی اشدد به ازری، فاشدد فی المعنی جواب الشرط المقدّر فهو مجزوم و اشرکه معطوف علیه فهو تابع له فی الجزم. و قرأ الباقون اشدد بوصل الالف و اشرکه بفتح الالف، و الوجه انّهما علی الدّعاء الّذی هو بلفظ الامر، فقوله اشدد بوصل الالف صیغة امر یراد به الدّعاء فهو مبنی علی السّکون، و اشرکه مثله و هو معطوف علیه و هذا وجه القرائتین لانّه اشدّ موافقة لما قبله و هو قوله: «رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی وَ یَسِّرْ لِی أَمْرِی»، و فتح ابن کثیر و ابو عمرو، الیاء من اخی، و اسکنتها الباقون.
هوش مصنوعی: در این متن، به مفهوم و تفسیر عبارت "اشدد به أزری" اشاره میشود. در واقع، این عبارت به معنای قوت و حمایت است و بیان میکند که درخواست میشود بر قدرت و توانایی فرد افزوده شود. بعضی از مفسران این عبارت را بهعنوان درخواستی برای کمک و مشاوره از برادر تعبیر کردهاند. همچنین، در مورد قاریان مختلف و نحوه تلاوت این عبارت توضیحاتی داده شده است. برخی به صورت امر و دیگران به صورت دعایی به آن نگاه کردهاند. در نهایت، نکتههایی درباره تأثیر این عبارات بر دعا و درخواست کمک آورده شده است.
قوله: «کَیْ نُسَبِّحَکَ کَثِیراً» ننزهک عما لا یلیق بک و نقول سبحان اللَّه و نصلّی لک.
هوش مصنوعی: میگوییم: «چگونه میتوانیم تو را بسیار تسبیح کنیم»؛ تو از هر آنچه که شایستهی مقام تو نیست پاک و دور هستی و میگوییم سبحان اللَّه و برای تو نماز میخوانیم.
«وَ نَذْکُرَکَ کَثِیراً» بالدّعاء و الثناء علی کلّ حال.
هوش مصنوعی: و ما تو را بهطور مکرر یاد خواهیم کرد، با دعا و ستایش در هر شرایطی.
«إِنَّکَ کُنْتَ بِنا بَصِیراً» هذا کون الحال، یعنی لم تزل کنت بنا بصیرا. ای علیما باحوالنا و صفتنا.
هوش مصنوعی: تو همیشه بر ما بینا بودی، یعنی از ابتدا تو از حال و اوصاف ما آگاه بودی.
موسی (ع) از حقّ جلّ جلاله بدعا و مسألت خواست مشارکت برادر خویش هارون در نبوّت، تا او را یاری دهد بر تبلیغ رسالت و اداء امانت و آسان کردن کار بر خویشتن، تا او را فراغ تسبیح و تعظیم ذکر حق بود و کثرت عبادت بقدر امکان، و ربّ العزّة دعاء وی مستجاب کرد و هارون را در نبوّت شریک وی کرد و پشت وی باو قوی کرد.
هوش مصنوعی: موسی (ع) از خداوند خواست که برادرش هارون در مقام نبوت با او شریک شود تا در تبلیغ رسالت و انجام وظایفش به او کمک کند. این کار به موسی کمک میکرد تا بتواند به عبادت و ذکر پروردگارش بپردازد و وقت بیشتری برای کارهای معنوی داشته باشد. خداوند دعای او را مستجاب کرد و هارون را در نبوت شریک او قرار داد و به او قدرت بیشتری بخشید.
آن گه منّت بر وی نهاد گفت: «قَدْ أُوتِیتَ سُؤْلَکَ یا مُوسی» ای اعطیت سؤلک و مرادک یا موسی، من شرح الصدر و تیسیر الامر و ازالة العقدة عن اللسان و تقویة الظهر بنبوة الاخ.
هوش مصنوعی: سپس بر او منت نهاد و گفت: «ای موسی، تو به خواسته و هدف خود رسیدی.» همچنین به تو، روشنی دل، آسانسازی کارها، گشایش زبان و تقویت پشت به خاطر نبوت برادرت داده شده است.
«وَ لَقَدْ مَنَنَّا عَلَیْکَ مَرَّةً أُخْری» ای انعمنا علیک فی زمان آخر، قبل هذه المرّة.
هوش مصنوعی: ما بار دیگر بر تو نعمت عطا کردیم، در زمانی دیگر، قبل از این مرتبه.
«إِذْ أَوْحَیْنا إِلی أُمِّکَ ما یُوحی» وحی اینجا بمعنی الهامست. چنان که گفت: «وَ أَوْحی رَبُّکَ إِلَی النَّحْلِ» ای الهمناها ما یلهم من الصواب حتّی فعلت ما فعلت. و روا باشد که بمعنی رؤیا بود، ای اریناها فی المنام «أَنِ اقْذِفِیهِ فِی التَّابُوتِ»، جایی دیگر گفت: «فَإِذا خِفْتِ عَلَیْهِ فَأَلْقِیهِ فِی الْیَمِّ». نام مادر موسی بو خاید است و از فرزندان لاوی بن یعقوب بود ویم نامی است نیل را علی الخصوص. اما قصه ولادت موسی بر شرط اختصار آنست که فرعون خوابی دید هائل، معبّران گفتند تعبیر این خواب آنست که در بنی اسرائیل کودکی پدید آید که بدست وی قاعده ملک تو خراب شود و نظام کار تو گسسته گردد، فرعون گفت تدبیر چیست؟ گفتند تدبیر آن است که هر کودک نرینه که در وجود آید از بنی اسرائیل آن را هلاک کنی. روزگاری بگذشت که اطفال ایشان را میکشتند و پیران و جوانان که بودند از دنیا میرفتند، پس سروران آل فرعون همه بهم آمدند گفتند، مهینان بنی اسرائیل نماندند و کهینان را میکشند، نه بس روزگار کسی از ایشان نماند و ما را مزدور و کارگر نباشد، و برنج آئیم، تدبیر آنست که یک سال کشیم و یک سال نه. پس تقدیر الهی چنان بود که هارون برادر موسی آن سال که نمیکشتند از مادر در وجود آمد و دیگر سال که میکشتند بموسی بارور گشت. چون زادن موسی نزدیک آمد زنی بود قابله و بر باروران زنان موکّل بود از جهت فرعون تا هر کودکی را که زادندی بفرعون گفتی و او را هلاک کردی، این قابله دوست مادر موسی بود، در وقت زادن او را بخواند و گفت: دوستی تو امروز بکار آید، ما را همی بینی که در چه حالیم، مرا یاری ده و ستر کن. چون موسی از مادر بوجود آمد قابله در وی نگریست نوری دید میان ذو چشم وی، شیفته آن نور و آن جمال وی گشت گفت: ای فلانه تا این ساعت بر آن بودم که فرزندت در دست فرعون نهم تا او را بکشد، اکنون از آن نیّت بگشتم، که این فرزند چشم و چراغ منست، میوه دل و جان منست.
هوش مصنوعی: در این متن، به موضوع وحی به مادر موسی پرداخته شده است، که این وحی به معنای الهام است. اشاره شده که مادر موسی به هنگام تولد او تحت تأثیر الهاماتی قرار میگیرد که به او میگوید چگونه فرزندش را پنهان کند. در ادامه، داستان تولد موسی و شرایط اجتماعی آن زمان توضیح داده شده است؛ فرعون به خاطر ترس از تولد کودکی که ممکن است سلطنت او را تهدید کند، دستور قتلعام کودکان نرینه بنیاسرائیل را صادر کرده بود. وقتی زمان زادن موسی نزدیک میشود، قابلهای که مأمور نگاهداری کودکان از سوی فرعون بود، به کمک مادر موسی میآید و تصمیم میگیرد جان کودک را نجات دهد، زیرا او زیبایی و نوری در چهره موسی میبیند که او را به شدت تحت تأثیر قرار میدهد. این داستان به توصیف شرایط سخت و چالشهای پیش روی مادر موسی و تلاش او برای محافظت از فرزندش میپردازد.
پس قابله چون از آن کار فارغ گشت از خانه بیرون شد، یکی از آن ذبّاحان او را دید که از آن سرای بیرون میآمد بدانست که آنجا فرزندی آمده است، رفت و یاران خود را خبر کرد، چون بدر سرای آمدند خواهر موسی ایشان را بدید، نام آن خواهر مریم بود گفت: یا امّاه هذا الحرس بالباب: اینک اعوان و کسان فرعون آمدند، مادر موسی بیخود گشت، از سر آشفتگی موسی را خرقهای پیچید و از دست بیفکند، تنوری تافته بود در آن تنور افتاد، اعوان فرعون چون در شدند مادر موسی را برنگ و حال خود دیدند هیچ نشان ولادت در وی پیدانه و گونه روی وی متغیر نگشته، گفتند قابله اینجا چه کار داشت اگر فرزندی نیامده است؟! مادر موسی گفت او دوست منست، گاه گاه بپرسش من آید چنان که در دوستان شوند، ایشان باز گشتند، و مادر میگوید یا مریم این الصّبی؟ کودک کجا است؟ مریم گفت. چه دانم من ازو بیخبر بودم، همی در سخن وی بودند که آواز گریستن آمد از آن تنور تافته، مادر فرا سر وی رفت و او را برداشت یک تای موی وی ناسوخته، فجعل اللَّه علیه النار بردا و سلاما. پس خلافست میان علما که او را هم در آن حال در تابوت کردند و بدریا افکندند یا نه، قومی گفتند که او را در بستانی پنهان کرد و چهار ماه او را شیر میداد بروز یک بار و شب یک بار، آن گه او را بدریا افکند. قومی گفتند. هم روز ولادت از وی بترسید از قهر فرعون، و ربّ العزّة در دل وی افکند که او را در تابوت کند و بدریا افکند، اینست که ربّ العالمین گفت: «أَنِ اقْذِفِیهِ فِی التَّابُوتِ فَاقْذِفِیهِ فِی الْیَمِّ» ای اقذفی التّابوت و هو فیه فی الیمّ ای فی البحر، و مادر موسی کس فرستاد بنجّار، مردی مصری بود از کسان فرعون و از وی تابوت خواست تا بخرد، نجّار گفت: تابوت را چه میکنی؟ کراهیّت داشت که دروغ گوید، و نیز دانست که پسر وی را نزدیک خدای تعالی کرامت و منزلت است که او را در میان آتش دیده بود چنان، براستی بیرون آمد گفت پسری آوردهام و از بیم فرعون و کید وی او را در تابوت پنهان میکنم. نجّار برفت تا ذباحان را خبر دهد از آن قصه، چون خواست که سخن گوید زبانش بسته شد. بدست اشارت میکرد، ذباحان نمیدانستند که چه میگوید او را بدر کردند، نجّار بخانه باز شد زبان وی نیک گشت، دیگر بار بازگشت تا ایشان را خبر دهد. ربّ العالمین زبان وی لال کرد و چشم وی نابینا، ایشان او را بزدند و بیرون کردند، گنگ و نابینا بیرون آمد، براه در چاهی بود در آن چاه افتاد، نجّار بدانست که خدای را عزّ و جلّ را در آن سریست نیّت کرد که اگر بحال صحّت و سلامت باز شود، آن حال بپوشد و مادر موسی را یاری دهد در حفظ موسی، ربّ العالمین صدق وی دانست در آن نیت که کرد، او را چشم روشن و زبان گویا باز داد، بیامد و ایمان آورد و از فرعون ایمان خویش پنهان کرد، اوست که رب العزّة در قرآن او را مؤمن آل فرعون خواند نام او حزبیل. پس تابوتی ساخت بقدّ موسی، خمسة اشبار فی خمسة، و مادر موسی موسی را در آن تابوت کرد در میان پنبه زده، و سر آن و شقوق آن بقیر بیندود و استوار کرد.
هوش مصنوعی: قابله وقتی کارش تمام شد، از خانه بیرون آمد و یکی از ذبحکنندگان او را دید که در حال خروج بود و فهمید که یک نوزاد به دنیا آمده است. او به دوستانش خبر داد و وقتی که به خانه آمدند، خواهر موسی که نامش مریم بود را دیدند. مریم گفت: «ای مادر، اینجا نگهبانان فرعون هستند». مادر موسی از وحشت بیحال شد و به خاطر اضطراب، موسی را از خود انداخت. موسی به داخل تنوری که داغ بود افتاد. نگهبانان وقتی وارد شدند، مادر موسی را بدون هیچ نشانی از تولد دیدند و متوجه شدند که حال او تغییر نکرده است. آنها از قابله پرسیدند که چرا اینجا به کارش ادامه میدهد اگر فرزندی به دنیا نیامده باشد. مادر موسی گفت او دوستم است و برخی مواقع برای باخبر شدن از من میآید. نگهبانان برگشتند و مادر پرسید: «ای مریم، کودک کجا است؟» مریم گفت: «نمیدانم، من از او خبر ندارم.» در این حین، صدای گریهای از تنور بلند شد و مادر به سمت آن رفت و کودکش را برداشت و فهمید که موی او سوخته است، اما خداوند آتش را بر او بیاثر کرده بود. درباره اینکه آیا موسی را در تابوت گذاشتند و به دریا افکندند یا نه، بین علما بحث و اختلاف وجود دارد. عدهای میگویند او را در باغی پنهان کرد و به مدت چهار ماه روزی یک بار و شبها یک بار شیر داد، سپس او را به دریا افکند. برخی دیگر میگویند که به محض تولد از ترس فرعون، خداوند به مادر موسی الهام کرد که او را در تابوت بگذارد و به دریا بیندازد. بنابراین خداوند فرموده است: «او را در تابوت بگذار و در دریا بیفکن». مادر موسی نزد نجار مصری رفت و از او تابوت خواست، نجار از او پرسید که قصدش از ساخت تابوت چیست. او نگران بود که دروغ بگوید و میدانست که فرزند او نزد خدا مقام بلندی دارد، بنابراین به نجار گفت که فرزندش را به خاطر ترس از فرعون در تابوت پنهان میکند. نجار رفت تا به بقیه خبر دهد، اما وقتی خواست صحبت کند، زبانش بند آمد و فقط با دست اشاره کرد. او را بیرون کردند و وقتی به خانه برگشت، دوباره توانایی صحبت کردنش برگشت. او دیگر بار برگشت تا خبر بدهد، اما خداوند او را لال و نابینا کرد. آنها او را اذیت کردند و بیرون انداختند. او در حین راه به چاهی افتاد و با خود فکر کرد اگر به حالت اولش برگردد، تلاش میکند تا مادر موسی را در حفظ او یاری دهد. خداوند نیت او را درک کرد و بینایی و قدرت گفتار را به او بازگرداند. او به ایمان آورد و ایمانی که به فرعون داشت را پنهان نگه داشت. او همان کسی است که در قرآن به عنوان مؤمن آل فرعون شناخته شده است. سپس تابوتی به اندازه موسی ساخت و مادرش او را در آن گذاشت و در وسط آن پنبه گذاشت و اطرافش را محکم کرد.
و بفرمان اللَّه تعالی بدریا افکند، و فرعون را دختری بود که علت برص داشت و اطباء مصر از معالجه وی درمانده بودند، ساحران و کاهنان گفتند که شفاء علت وی از روی دریا مینماید، شخصی پدید آید، خیوء آن شخص بر وی مالند شفا یابد، پس روز دوشنبه چاشتگاه فرعون بر شط نیل بر آن نزهتگاه و تماشاگاه نشسته بود، زن وی آسیه بنت مزاحم و آن دختر که علت برص داشت بر آن گوشه دیگر بر شط با کنیزکان نظاره میکرد، ناگاه آن تابوت از میان دریا پدید آمد، موج آب آن را بساحل افکند چنان که اللَّه تعالی گفت: «فَلْیُلْقِهِ الْیَمُّ بِالسَّاحِلِ» ای فلیرده الماء الی الشط یعنی که دریا را فرمان آمد که تابوت را بساحل افکند، «یَأْخُذْهُ عَدُوٌّ لِی وَ عَدُوٌّ لَهُ» انّما قال ذلک لانّ فرعون کان عدوّ اللَّه و لانبیائه، و الفراعنة ثلاثة: فرعون ابراهیم و فرعون یوسف و هو جدّ فرعون موسی، و فرعون موسی و هو الولید بن مصعب.
هوش مصنوعی: به فرمان خدا، تابوتی به دریا انداخته شد. فرعون دختری داشت که مبتلا به برص بود و پزشکان مصر در درمان او ناتوان بودند. ساحران و کاهنان گفتند که شفا او از دریا به دست خواهد آمد و شخصی باید بیاید که خویش آن شخص را بر او بمالد تا شفا یابد. روز دوشنبه در چاشتگاه، فرعون در کنار نیل بر آن محل تماشا نشسته بود و همسرش آسیه بنت مزاحم و دخترش که به برص مبتلا بود، در گوشهای دیگر مشغول تماشا بودند. ناگهان تابوتی از میان دریا ظاهر شد و امواج آب آن را به ساحل برد. به این معنا که خداوند به دریا فرمان داد تابوت را به ساحل بیاورد. فرعون باید این تابوت را بگیرد، زیرا او دشمن خدا و پیامبرانش بود. فرعونهای معروف تاریخ شامل فرعون ابراهیم، فرعون یوسف و فرعون موسی میشوند. فرعون موسی همان الولید بن مصعب بود.
پس غلامان و کنیزکان رفتند و تابوت بنزدیک فرعون و آسیه آوردند و هر چند کوشیدند در تابوت برگیرند یا بشکنند، هیچکس طاقت آن نداشت و بدست هیچکس گشاده نشد، مگر بدست آسیه، چون سر تابوت بر گرفتند، کودکی را دیدند در آن تابوت، من اصبح الناس وجها. با روی چون ماه و دو چشم نرگسین و میان دو ابروی وی نوری تابان و انگشت ابهام خویش در دهن گرفته و از آن شیر میخورد. فرعون در وی نگریست محبّت و مهر وی در دل او جای گرفت، اینست که ربّ العزة گفت: «وَ أَلْقَیْتُ عَلَیْکَ مَحَبَّةً مِنِّی» ای فعلت ذلک بک لیحبک فرعون فلا یقتلک. قال ابن عباس: احبه اللَّه و حبّبه الی خلقه، و قال قتاده: ملاحة کانت فی عینی موسی لا یکاد یصبر عنه من رآه. و قیل «أَلْقَیْتُ عَلَیْکَ مَحَبَّةً مِنِّی» ای لتحبک امرأة فرعون و تحسن تربیتک. و هو معنی قوله. «وَ لِتُصْنَعَ عَلی عَیْنِی» ای و لتربّی علی ارادتی بمرئی منی. و قیل لتغذی علی محبّتی، یقال صنع الصبی اذا احسن غدائه. چون موسی را از آن تابوت بیرون آوردند فرعون پارهای خیوء وی بگرفت و بر آن علّت دختر خویش مالید، دختر از آن علّت برص پاک گشت. دختر او را در بر گرفت و میبوسید، غاویان قوم فرعون گفتند: ایّها الملک انّا نظنّ انّ المولود الذی تحذر منه من بنی اسرائیل هو هذا، رمی به فرقا منک، فاقتله. ای ملک آن کودک اسرائیلی که تو از وی میترسی بر ملک خویش، مگر اوست نکش او را تا ایمن شوی، فرعون بقتل وی همت کرد، آسیه گفت. قرة عین لی و لک لا تقتله. ما را هیچ فرزند نیست و این کودک روشنایی چشم من و تست او را مکش تا او را فرزند گیریم و نفع او بما رسد.
هوش مصنوعی: غلامان و کنیزکان تابوت را نزد فرعون و آسیه آوردند. هر تلاشی که کردند تا تابوت را بلند کنند یا بشکنند، موفق نشدند و هیچکس نتوانست آن را باز کند، به جز آسیه. وقتی سر تابوت را برداشتند، کودکی را درون آن دیدند که چهرهاش بسیار زیبا بود و چشمانش مانند نرگس میدرخشید. میان دو ابروی او نوری تابناک بود و انگشتش را در دهانش گذاشته و از آن شیر مینوشید. فرعون که به او نگاه کرد، محبت و عشقش به این کودک در دلش جای گرفت. به همین دلیل خداوند فرمود: «من محبتی از خودم بر تو افکندهام.» به این معنا که فرعون به محبت تو درآمد تا تو را نکشد. ابن عباس میگوید که خدا او را دوست داشت و در دل مردم نیز محبوب شد. قتاده میگوید که جمال موسی آنقدر در چشمانش میدرخشید که هیچکس نمیتوانست از او بگذرد. برخی نیز میگویند «محبت من را بر تو افکندهام» به این معناست که همسر فرعون به تو علاقهمند شود و تو را به خوبی تربیت کند. همچنین میگوید که «برای اینکه تحت نظر من پرورش یابی». وقتی موسی را از تابوت بیرون آوردند، فرعون مقداری از لباسش را گرفت و به دخترش زد، و دخترش از آن هوش و جلوه پاک شد. او موسی را در آغوش گرفت و بوسید. اما برخی از قوم فرعون گفتند: «ای پادشاه، ما فکر میکنیم این کودک که از او میترسیدید، همین بچه است. او را بکشید!» فرعون خواست او را بکشد، اما آسیه گفت: «این کودک روشنی چشم من و توست، او را نکش، چون ما فرزندی نداریم و میتوانیم او را به فرزندی بپذیریم.»
قال النّبی (ص): «انّ فرعون قال امّا انا فلا حاجة لی فیه، و لو قال یومئذ هو قرة عین لی کما هو لک لهداه اللَّه کما هداها»، رسول خدا گفت اگر فرعون آن روز گفتی قرة عین لی، راه یافتی چنان که آسیه گفت و راه یافت، امّا فرعون گفت مرا بدو حاجت نیست. لا جرم از هدایت و ایمان محروم ماند، و گفتهاند چون فرعون قصد قتل وی کرد، آسیه گفت این کودک نه از بنی اسرائیل است بلکه از زمینی دیگر و قومی دیگر است از کشتن او چه آید، بگذار تا او را فرزند خویش گیریم و فرعون را خود نیز دل نمیداد که او را بکشد که او را دوست میداشت و مهر وی در دل داشت. پس آسیه او را موشا نام بر نهاد، بزبان عبری، موسی موشا است. مو آب است و شا درخت یعنی که او را در میان آب و درخت یافتیم. آن گه دایهای را طلب کردند که او را شیر دهد هر چند که زنان آمدند و پستان بر وی عرض کردند شیر نگرفت و مادر موسی آن ساعت با مریم خواهر موسی میگوید قصیه بر خیز و بر پی برادر برو و دانشی بکن که خود زنده است یا مرده، خواهر بیامد تا بداند.
هوش مصنوعی: پیامبر (ص) فرمود: "فرعون گفت که من نیازی به او ندارم، و اگر او آن روز میگفت که این کودک برای من مایهی خوشحالی است، خدا او را راهنمایی میکرد، همانطور که آسیه اینگونه هدایت شد." پیامبر ادامه داد که فرعون به جای اینکه بپذیرد او را مایهی خوشحالیاش میداند، از هدایت و ایمان محروم ماند. گفتهاند وقتی فرعون تصمیم به کشتن کودک گرفت، آسیه گفت این کودک از بنیاسرائیل نیست و از قوم دیگری است، پس چرا باید او را بکشیم؟ بهتر است او را به فرزندی بپذیریم. فرعون نیز در دلش نمیخواست او را بکشد چون به او علاقه داشت. آسیه نام او را موشا گذاشت، که در عبری به معنی "او را در میان آب و درخت یافتیم" است. سپس دایهای پیدا کردند تا او را شیر دهد، اما هیچکدام از زنانی که آمدند شیر ندادند. در این زمان، مادر موسی به مریم، خواهر موسی گفت که برود و ببیند برادرش زنده است یا مرده. مریم رفت تا از حال او باخبر شود.
اینست که ربّ العالمین گفت: «إِذْ تَمْشِی أُخْتُکَ فَتَقُولُ هَلْ أَدُلُّکُمْ عَلی مَنْ یَکْفُلُهُ» ای علی من یضمن القیام بارضاعه و تربیته. خواهر بیامد دید که دایه طلب میکنند، گفت من شما را نشان دهم بکسی که او را دایگی کند و شیر دهد، زنی است که او را فرزند کشتهاند و اگر او را بدایگی خوانید بیاید، آسیه گفت بیار او را تا دایکی این پسر من بکند، اگر شیر وی بگیرد با وی نیکیها کنم، مریم رفت و و مادر را بیاورد، موسی چون بوی مادر شنید بجست و پستان وی در دهن گرفت و و بمزید، اینست که اللَّه تعالی گفت: «فَرَجَعْناکَ إِلی أُمِّکَ» ای موسی ترا وا مادر دادیم چنان که با وی وعده کرده بودیم انّا رادوه الیک قوله: «کَیْ تَقَرَّ عَیْنُها وَ لا تَحْزَنَ» این بآن کردیم تا چشم وی روشن باشد ببقاء و لقاء تو و اندوهگن نباشد بفراق تو، «وَ قَتَلْتَ نَفْساً» یعنی قبطیا کافرا. موسی چون آن قبطی را کشت دوازده ساله بود و این قصه در سورة القصص بشرح گوئیم. قوله: «فَنَجَّیْناکَ مِنَ الْغَمِّ» ای من خوف القتل. یعنی سهلنا لک الخروج من مصر الی مدین سالما من فرعون، و قیل نجیناک من غم التابوت و البحر و کربه، قال وهب: اوحی اللَّه الی موسی (ع) لو انّ النفس الّتی قتلت اقرت ساعة من لیل او نهار بانی خالقها و رازقها لا ذقتک طعم العذاب و لکن عفوت عنک امرها لانّها لم تقر لی ساعة. قوله: «وَ فَتَنَّاکَ فُتُوناً» ای اختبرناک اختبارا و امتحناک محنة بعد محنة، و قیل خلصناک مرة بعد مرة. احدیها انّ امه حملت به فی السنة التی کان فرعون تذبح فیها الاطفال، القاؤه فی الیمّ، ثم منعه الرّضاع الا من ثدی امه، ثم جرّه لحیة فرعون حتّی هم بقتله، ثم تناول الجمرة بدل التمرة، ثم و کزه القبطی حین استغاثه الاسرائیلی، ثم خروجه من البلدة حین اخبره رجل یسعی من شیعته بما عزموا علیه من قتله. و قیل الفتون ما لحقه من الفزع، و الهرب و الاغتراب الی ارض مدین، و ما ادرکه هناک من الکرامة و النّبوة، «فَلَبِثْتَ سِنِینَ» یعنی عشر سنین فی اهل مدین و هو بلدة شعیب، علی ثمانی مراحل من مصر وهب گفت موسی که از فرعون بگریخت دوازده ساله بود بمدین شد ده سال مزدور شعیب بود بر مهر دختر وی صفیرا، و پس از آن هژده سال دیگر بنزدیک شعیب شبانی میکرد تا او را فرزند زاد، چون سن وی بچهل رسید وحی آمد بوی، اینست که ربّ العزّة گفت: «ثُمَّ جِئْتَ عَلی قَدَرٍ یا مُوسی» یعنی جئت للوقت الّذی اردنا ارسالک فیه الی فرعون. علی قد رای علی مقدار مقدور قدرناه لرسالتک.
هوش مصنوعی: خداوند در کلامش میفرماید که خواهر موسی به دنبال دایه میگردد و به مردم میگوید که زنی هست که میتواند این کودک را شیر دهد. این زن مادر موسی است که فرزندش را از دست دادهاند. وقتی موسی بوی مادرش را حس کرد، به سمت او رفت و شیرش را خورد. خداوند نیز او را به مادرش بازگرداند تا دلش شاد شود و غم نداشته باشد. همچنین اشاره به این دارد که موسی در سن دوازده سالگی، جان یک قبطی را گرفت و خداوند او را از خطر کشته شدن نجات داد. خداوند بسیاری از آزمونها و سختیها را که موسی گذراند، برشمرده و به او گفته که سالها در سرزمین مدین به سر خواهد برد و در نهایت در زمانی که خداوند خواسته، به سوی فرعون میآید.
مقاتل گفت: علی قدر ای علی موعد وعدناک. پس آن گه آمدی بر سر آن وعده که ترا نهاده بودیم. گفتهاند بظاهر با وی بقول وعدهای نرفته بود، پس احتمال کند که این وعده بخواب بود که ربّ العزّة او را بخواب نمود که ترا برسالت بفرعون و قوم وی خواهم فرستاد، و قیل: معناه جئت علی موعد و عدنا الرّسل. و ذلک انّ اللَّه تعالی اخبر الرّسل الماضیة انّه سیبعث موسی الی خلقه و سینزل علیه التّوراة.
هوش مصنوعی: مقاتل میگوید: ای علی، به مقدار آن وعدهای که به تو داده بودیم، آمدی. برخی گفتهاند که ظاهراً با او وعدهای برقرار نشده بود، از این رو احتمال میرود که این وعده در خواب به او داده شده باشد. به این ترتیب، خداوند او را به خواب برد تا به او بگوید که تو را به عنوان پیامبر به سوی فرعون و قوم او میفرستم. همچنین گفته شده که این بدان معناست که تو به موعد وعده ما آمدی، زیرا خداوند متعال به پیامبران گذشته خبر داده بود که موسی را به سوی قومش میفرستد و تورات را بر او نازل خواهد کرد.
قوله: «وَ اصْطَنَعْتُکَ لِنَفْسِی» الاصطناع افتعال من الصنعة. و هو اتخاذ الصنیعة ای اتخذتک صنیعة، و المعنی اصطفیتک برسالتی و اختصصتک بوحیی الّذی هو خاص امری. و یحتمل انّ النفس ها هنا تأکید. ای و اصطفیتک لی نفسی. و قیل معناه اخترتک لإقامة حجتی و جعلتک بینی و بین خلقی، حتی صرت فی الخطاب و التبلیغ عنّی بمنزلتی الّتی انا بها لو خاطبتهم و احتججت علیهم.
هوش مصنوعی: در این متن به این نکته اشاره شده است که خداوند پیامبر را به عنوان برگزیدهای برای خود انتخاب کرده است. اصطلاح "اصطناع" به معنای انتخاب و تمایز است. بنابراین، خداوند پیامبر را به دلیل رسالتش و وحی خاصش برگزیده و او را در مقام واسطهای میان خود و مخلوقات قرار داده است. در واقع پیامبر در ارتباط با مردم به عنوان نماینده خداوند عمل میکند و جایگاهی مشابه با خداوند در بیان حقایق و استدلالهایش دارد.
قوله: «اذْهَبْ أَنْتَ وَ أَخُوکَ بِآیاتِی» ای امضیا بالتوریة. قیل بآیاتی بالید و العصا، «وَ لا تَنِیا فِی ذِکْرِی» ای لا تضعفانی ان تذکرانی فانّ ذکر کما ایّای یقوی عزمکما. و قیل معناه لا تفترا و لا تقصرا فی تبلیغ ذکری الناس. یقال ونی و توانی فی الامر، اذا و هن فیه.
هوش مصنوعی: بروید، شما و برادرت، با نشانههای من. این اشاره به آیات دارد. گفته شده که نشانهها ممکن است به دست و عصا باشد. و سپس اشاره شده که در یادآوری من کمکم نشوید، به این معنا که در یادآوری من تضعیف نشوید، زیرا ذکر کردن من به شما قوت و عزم میدهد. همچنین گفته شده است که منظور این است که در تبلیغ یاد من کوتاهی نکنید. در زبان عربی، "ونی" و "توانی" به معنای ضعیف و ناتوان شدن در یک کار هستند.
«اذْهَبا إِلی فِرْعَوْنَ» اعاد لانّ الأوّل مطلق و الثانی مقیّد. «إِنَّهُ طَغی» کفر و جاوز الحدّ فی الکفر. مفسران گفتند موسی با اهل خویش از مدین برفت و روی بمصر نهاد و هارون آن وقت بمصر بود نزدیک مادر خویش، وحی آمد بهرون که موسی را استقبال کن، یک مرحله باستقبال موسی آمد و موسی را گفت مرا چنین وحی آمد و بفرمان حق جل جلاله آمدم، موسی گفت آری که رب العزّة مرا برسالت بر فرعون میفرستاد، درخواستم تا تو با من باشی و مرا یاری دهی تا رسالت حق بهم بگزاریم، پس رب العالمین با ایشان خطاب کرد «اذْهَبا إِلی فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغی».
هوش مصنوعی: به موسی و هارون گفته شد که به سوی فرعون بروند، زیرا فرعون به حدی از کفر و فساد رسیده بود که لازم بود به او پیام الهی رسانده شود. مفسران اشاره کردهاند که موسی به همراه خانوادهاش از مدین به سمت مصر سفر کرد و در آن زمان هارون نزد مادرش در مصر بود. به هارون وحی شد که موسی را استقبال کند و او به سمت موسی رفت. موسی به هارون گفت که بر اساس وحی آمده است و مأموریت دارد تا پیام خداوند را به فرعون برساند و درخواست کرد که هارون او را در این کار یاری کند. در این میان، خداوند به آنها فرمود که به سوی فرعون بروند، زیرا او به حدی طغیان کرده بود.
«فَقُولا لَهُ قَوْلًا لَیِّناً» ای تلطفا له فی القول و لا تغلظا. چون بر فرعون شوید بتلطف شوید، سخن نرم گوئید، بمدارا و رفق گویید، درشتی مکنید، و این از بهر آن گفت که مرد متمرّد طاغی چون او را دعوت کنند، اگر بعنف و خشونت با وی سخن کنند، خشم گیرد و در حجّت خصم تأمّل نکند و پند نپذیرد، و نیز قصد قتل خصم کند، باز چون برفق و لطف با وی گویند سخن بسمع خود راه دهد و در حجّت خصم تأمل کند و منقاد گردد. ازینجا گفت مصطفی (ص): «ما دخل الرفق فی شیء الّا زانه و ما دخل العنف فی شیء الّا شانه».
هوش مصنوعی: سخنانی نرم و مهربان به فرعون بگویید و از درشتی و خشونت خودداری کنید. این توصیه به دلیل طبیعت سرکش و طاغی او است؛ زیرا اگر با خشونت با او صحبت کنید، به خشم میآید و به مفاهیم شما توجهی نخواهد کرد و حتی ممکن است بخواهد شما را از بین ببرد. اما اگر با محبت و ملایمت با او صحبت کنید، او به سخنان شما گوش میدهد و ممکن است به فکر و تأمل در مورد پیام شما بیفتد و تسلیم شود. به همین خاطر است که پیامبر فرمودند: «هرگز نرمی وارد چیزی نشد مگر اینکه آن را زیباتر کرد و هرگز خشونت وارد چیزی نشد مگر اینکه آن را زشتتر کرد».
و گفتهاند او را برفق فرمود یعنی حق تربیت وی بجای آر که او ترا پرورده، حق تربیت دارد بر تو، و گفتهاند معنی این تلطف آنست که او را بکنیت خوان و کنیت وی ابو العباس است، و گفتهاند ابو الولید و گفتهاند ابو مرّة. با موسی چنین گفت و با مصطفی (ص) گفت: «وَ اغْلُظْ عَلَیْهِمْ» زیرا که طبع و خلقت موسی بر حدّت و صلابت بود و طبع و خلقت مصطفی بر رفق و رحمت. موسی را گفت از آن درشتی و تیزی لختی باز کم کن با دشمن، و مصطفی (ص) را گفت بر آن رفق و مدارا لختی درشتی و تیزی بیار با دشمن، روی انّ عائشة قالت: یا رسول اللَّه کیف اجترأ موسی علی الرؤیة و سؤاله ایّاها؟ قال علم اللَّه حدّته فحلم عنه.
هوش مصنوعی: در این متن گفته شده که حق تربیت کسی که تو را بزرگ کرده، بر تو واجب است و باید با محبت و لطافت با او برخورد کنی. در این رابطه به نامهای مختلفی از او اشاره شده است. به موسی و پیامبر اسلام محمد(ص) نیز اشاره شده که در مواجهه با دشمنان، رویکرد متفاوتی داشتند. موسی به خاطر طبیعتش، در برخورد با دشمنان دشواری و سختی را پیش میبرد، در حالی که پیامبر با روش رفق و رحمت عمل میکرد. به موسی توصیه شده که باید نرمش بیشتری نشان دهد و پیامبر نیز دعوت شده که گاهی باید در برخورد با دشمنان تندی و شدت بیشتری را به کار بگیرد. در ادامه، به گفتوگویی اشاره شده که عایشه درباره جرأت موسی بر دیدن خدا و سوالش درباره آن، از پیامبر پرسیده و پیامبر پاسخ داده است که خداوند طبيعت موسی را میشناسد و بر او حلم میورزد.
قوله: «لَعَلَّهُ یَتَذَکَّرُ أَوْ یَخْشی» فان قیل کان فی علم اللَّه انّه لا یتذکّر و لا یخشی فما معنی لعلّه یتذکّر؟ قیل هو مصروف الی غیر فرعون و مجازه لعلّه یتذکّر او یخشی خاش اذا رأی برّی و الطافی بمن خلقته و رزقته و انعمت علیه ثم ادّعی الرّبوبیة. و قال ابو بکر الورّاق: لعلّ من اللَّه واجب، و لقد تذکّر فرعون و خشی حین لم ینفعه الذّکری و الخشیة، و ذلک حین ألجمه الغرق فی البحر، فقال آمَنْتُ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلَّا الَّذِی آمَنَتْ بِهِ بَنُوا إِسْرائِیلَ. و قال اهل المعانی، لعلّ حرف ترج و طمع، و هو هاهنا یعود الی حال موسی و هارون. ای اذهبا انتما علی رجائکما و طمعکما، و قد علم اللَّه سبحانه ما یکون منه. حقّ جلاله خود دانا بود که عاقبت کار فرعون چه خواهد بود امّا موسی و هارون را گفت شما او را دعوت کنید بر امید و طمع آن که وی ایمان آرد و سرّی که خود دانست از کار فرعون با ایشان نگفت تا در ایشان فترت نیاید و در دعوت جدّ نمایند تا ثواب ایشان در آن جدّ نمودن تمامتر و عظیم تر بود، و معنی یتذکّر یتّعظ و یعتبر، و یخشی ای یسلم.
هوش مصنوعی: آیهای که به آن اشاره شده، نشاندهنده امید و امکان تذکر و ترس از سوی فرعون است. اگرچه در علم خداوند این موضوع قطعی است که فرعون تذکر و خشیت نخواهد داشت، اما منظور از "لعلّه یتذکّر" در واقع احتمال و امید به تذکر و عبرتگیری اوست، به ویژه اینکه فرعون با دیدن نعمتها و الطاف خداوند و در نهایت ادعای ربو بیت خود، ممکن است دچار توجه و تفکر شود.
بعضی از علمای تفاسیر معتقدند امید و طمعی که در کلام وجود دارد، به حالت موسی و هارون بازمیگردد؛ یعنی آنها باید با امید بروند و فرعون را دعوت کنند، هرچند خداوند از عاقبت او آگاه است. هدف از این دعوت، جلوگیری از ضعف در اراده و اثرگذاری بیشتر در دعوت بود، تا پاداش آنها در این تلاش بزرگتر شود. در نهایت، مفهوم تذکر به معنای عبرت گرفتن و یخشی به معنای تسلیم شدن است.
«قالا رَبَّنا» گوینده موسی بود امّا اضافت با هر دو کرد که هارون با او در کار بود قوله: «إِنَّنا نَخافُ أَنْ یَفْرُطَ عَلَیْنا» یعنی ان یعجل بالعقوبة و یبادر الی قتلنا قبل ان یتأمل حجّتنا فرط اذا تقدم و سبق، و الفارط و الفرط الّذی یتقدّم القوم فی طلب الماء. و منه
هوش مصنوعی: موسی در گفتگویی با خداوند به عنوان «رَبَّنا» صحبت میکند و این نشان میدهد که او و هارون در این موضوع مشترک هستند. در جمله «إِنَّنا نَخافُ أَنْ یَفْرُطَ عَلَیْنا» منظور این است که آنها از این میترسند که عذاب خداوند به سرعت به آنها برسد و قبل از اینکه بتوانند دلایل خود را ارائه دهند، کشته شوند. واژه «فرط» در اینجا به معنای پیشی گرفتن یا عجله کردن است، همچنین به معنای این است که کسی برای نوشیدن آب از دیگران پیشی بگیرد.
قوله صلی اللَّه علیه و سلّم: «انا فرطکم علی الحوض».
هوش مصنوعی: پیامبر اکرم (ص) فرمودند: «من پیشاپیش شما در کنار حوض (کوثر) هستم».
«أَوْ أَنْ یَطْغی» ان یتکبّر عن قبول الحقّ و یزداد کفرا الی کفره بردّنا.
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که ممکن است فردی به حدی مغرور شود که از پذیرش حقیقت سر باز زند و نسبت به کفر خود بیشتر شود.
فقال اللَّه عزّ و جلّ: «لا تَخافا إِنَّنِی مَعَکُما» بالعون و النصرة و الدفع عنکما، اسمع قولکما و قوله، اری فعلکما و فعله «أَسْمَعُ وَ أَری»، دلیلست که خدای را جلّ جلاله سمع است و بصر، سمیع است بسمع نامخلوق، بصیر است ببصر نامخلوق، و معنی سمع و بصرنه علم و احاطتست چنان که معتزله گویند، که اگر چنان بودی أَسْمَعُ وَ أَری بی فایده و بی معنی بودی، که معنی علم و احاطت در انّنی معکما موجود است و سخن تمام است، هم چنان که جایی دیگر گفت: «وَ لا أَدْنی مِنْ ذلِکَ وَ لا أَکْثَرَ إِلَّا هُوَ مَعَهُمْ أَیْنَ ما کانُوا» چون بعد از کمال آن معنی، أَسْمَعُ وَ أَری گفت معلوم شد که أَسْمَعُ وَ أَری نه علم است و احاطت که سمع و بصر نامخلوقست.
هوش مصنوعی: خداوند میفرماید: «نترسید، زیرا من با شما هستم» و این به معنای یاری، حمایت و دفاع از شما است. من سخنهای شما و فعلهای شما را میشنوم و میبینم. این بیان نشان میدهد که خداوند دارای سمع و بصر است، به طوری که این سمع و بصر به هیچ یک از مخلوقات وابسته نیست. به عبارت دیگر، سمع و بصر خداوند نشاندهنده علم و احاطه او بر همه چیز است، همانطور که معتزله بر آن تأکید دارند. اگر خداوند سمع و بصر داشت اما به این معنا نبود، به نوعی بیفایده به شمار میرفت. بنابراین، هنگامی که میگوید «من میشنوم و میبینم»، این نشان میدهد که این صفات به نوعی علم و احاطهی بینظیر خداوند است و نه مشابهت با سمع و بصر مخلوقات.
روی عن عبد اللَّه قال: اذا کان علی احدکم امام یخاف بطشه او ظلمه فلیقل: اللّهم ربّ السّماوات السّبع و ربّ العرش العظیم کن لی جارا من فلان بن فلان و اشیاعه و احزابه من خلیقتک ان یفرطوا علیّ او یطغوا، عزّ جارک و جلّ ثناؤک و لا اله غیرک و لا آله الّا انت.
هوش مصنوعی: اگر یکی از شما در برابر امام یا حاکمی است که از ظلم یا قدرت او میترسد، باید بگوید: خداوندی که پروردگار آسمانهای هفتگانه و عرش عظیم هستی، مرا از فلان شخص و پیروان و گروههای او در میان خلقتت حمایت کن که بر من تجاوز نکنند یا ستم نبرند. بزرگ است حمایت تو و ستایش تو بالا و برتر از هر خدای دیگری است و غیر از تو، خدایی نیست.
قوله: «فَأْتِیاهُ فَقُولا إِنَّا رَسُولا رَبِّکَ فَأَرْسِلْ مَعَنا بَنِی إِسْرائِیلَ» ای اطلقهم.
هوش مصنوعی: بروید و به او بگویید: «ما پیامآوران پروردگارت هستیم، پس بنیاسرائیل را با ما بفرست.»
«وَ لا تُعَذِّبْهُمْ» ای لا تتعبهم فی العمل. و کان بنو اسرائیل عند آل فرعون فی تعب. و نصب و عذاب شدید من قتل الانبیاء و استخدام النساء و کانوا یکلفونهم الاعمال الشاقة من ضرب اللّبن و بناء المدائن و نقل الحجر من غیر اجرة. و فی بعض القصص قال اللَّه عزّ و جل لموسی: «جاهده بنفسک و اخیک و انتما محتسبان بجهاده فانّی لو شئت ان آتیه بجنود لا قبل له بها لفعلت، و لکن لیعلم هذا العبد الضعیف الّذی قد اعجبته قوته و جنوده انّ الفئة القلیلة و لا قلیل منّی تغلب الفئة الکثیرة باذنی» اگر من خواستمی ای موسی بایشان سپاهی فرستادمی که با آن بر نیامدندی و طاقت نداشتندی لکن خواستم که این بنده بیچاره مغرور بقوّت و سپاه خود غرّه شده بداند که سپاه اندک با معونت من به آید و غلبه کند بر سپاه فراوان. همانست که جایی دیگر گفت: «کَمْ مِنْ فِئَةٍ قَلِیلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً کَثِیرَةً بِإِذْنِ اللَّهِ».
هوش مصنوعی: «و هرگز آنها را عذاب نکن» به این معناست که به آنها در کار، سختی نرسان. بنی اسرائیل در زمان فرعون در سختی و عذابی شدید بودند. آنها مجبور به کارهای سخت و طاقتفرسا مانند ضرب کردن گل، ساختن شهرها و جابجایی سنگها بدون پرداخت مزد بودند. در برخی روایات آمده که خداوند به موسی گفت: «با خودت و برادرت تلاش کن و شما هر دو در این راه حسابگر باشید، چرا که اگر میخواستم میتوانستم لشکری برای آنها بفرستم که هیچکس نمیتوانست در برابرش بایستد، اما خواستم تا این بنده ضعیف که به قدرت و سپاهش مغرور شده، بداند که یک دسته کوچک به یاری من میتواند بر یک دسته بزرگ پیروز شود.» مثل همانطور که در جای دیگری گفته شده: «چقدر گروههای کوچک که به یاری خداوند بر گروههای بزرگ فائق آمدهاند.»
موسی و هارون بفرمان اللَّه تعالی رفتند تا بدرگاه قصر فرعون و آن قصر را دربندهای عظیم ساخته و پاسبانان و نوبت داران فراوان نشسته. سدّی گفت شب بود که موسی بر فرعون شد و آن پاسبانان و دربانان همه در خواب بودند که ناگاه موسی بعصای خویش در بزد. بواب گفت کیست که این ساعت بچنین درگاه آمده و در می زند؟ موسی (ع) گفت: انا رسول ربّ العالمین. منم فرستاده خداوند جهانیان، بوّاب بترسید رعبی در دل وی افتاد، بشتاب رفت تا پیش فرعون گفت انّ هاهنا انسانا مجنونا یزعم انّه رسول ربّ العالمین. مردی دیوانه را میبینم این ساعت بدرگاه ملک آمده میگوید من رسول خدای جهانیانم. فرعون نیز بترسید، ازین سخن که شنید، گفت تا درآید و به بینم که کیست؟
هوش مصنوعی: موسی و هارون به دستور خداوند به دروازه قصر فرعون رفتند. قصر به شدت محافظت شده بود و نگهبانان زیادی در آنجا مستقر بودند. آن شب، موسی به قصر رفت و ناگهان عصای خود را به در کوبید. نگهبان از خواب بیدار شد و با تعجب پرسید: کیست که در این ساعت به در میزند؟ موسی گفت: من فرستاده خداوند جهانیان هستم. نگهبان ترسید و به سرعت به نزد فرعون رفت و گفت: در اینجا مردی دیوانه که ادعا میکند فرستاده خداست، در به روی ما کوبیده. فرعون هم نگران شد و از شنیدن این سخن دستور داد تا او را به داخل بیاورند تا ببیند این فرد کیست.
چون در شد فرعون در وی تأمّل میکرد تا او را بشناخت، آن گه گفت: من انت؟
هوش مصنوعی: وقتی فرعون به او نگاه کرد و به دقت فکر کرد تا او را بشناسد، سپس گفت: تو کیستی؟
تو کیستی؟ گفت من موسی عمرانم. گفت: فما شأنک؟ چه کار داری و بچه آمدی؟
هوش مصنوعی: تو کیستی؟ او گفت: من موسی، پسر عمران هستم. پرسید: اوضاع تو چیست؟ چه کار داری و چرا آمدهای؟
گفت: ارسلنی الیک ربّ العالمین. آفریدگار جهان و جهانیان مرا برسولی بتو فرستاد. گفت هیچ حجّت و نشان داری بر درستی آنچه میگویی؟ گفت: «قَدْ جِئْناکَ بِآیَةٍ مِنْ رَبِّکَ» آوردم بتو نشانی از خداوند تو. گفت آن چه نشانست؟
هوش مصنوعی: او گفت: «خداوند جهانیان مرا به سوی تو فرستاده است.» فرد مقابل پرسید: «آیا دلیلی یا نشانهای داری که راستگوییات را ثابت کند؟» او پاسخ داد: «من نشانهای از پروردگارت به همراه آوردهام.» فرد پرسید: «آن نشانه چیست؟»
موسی دست در جیب خویش کرد بیرون آورد سپید روشن شعاع نور از وی اشراق میزد، چنان که همه خانه از آن روشن گشت. قومی گفتند از اهل تفسیر روز بود نه شب، که موسی بر فرعون رفت و این دعوت کرد و ید بیضاء که بیرون آورد چندان نور داشت که بر شعاع آفتاب غلبه کرد، و گفتند آن روز معجزه عصا بوی ننمود که معجزه عصا روز زینت نمود که سحره مجتمع بودند. آن گه موسی گفت: «وَ السَّلامُ عَلی مَنِ اتَّبَعَ الْهُدی» گفتهاند که این تفسیر قول لیّن است که اللَّه تعالی ایشان را گفته بود: «فَقُولا لَهُ قَوْلًا لَیِّناً» و السلام جمع السلامة کالملام جمع الملامة، و المعنی السّلامة من عذاب اللَّه لمن اتّبع الاسلام، و قیل معناه من اسلم و تبع الهدی فله التحیة و السلام، و لم یکن موسی یحیی فرعون بالسّلام انّما قرأ السلام علی من اجابه و صدّقه.
هوش مصنوعی: موسی دستش را به جیب خود برد و سپید روشنتری را بیرون آورد که نوری از آن منتشر شد و خانه را کاملاً روشن کرد. برخی از دانشمندان دینی گفتند که آن روز، روزی بود نه شب، زیرا موسی به سوی فرعون رفت و دعوتش را مطرح کرد و وقتی دستش را بیرون آورد، نوری داشت که حتی بر نور آفتاب غلبه کرد. آنها همچنین اشاره کردند که در آن روز معجزه عصا به وضوح مشخص نبود زیرا جادوگران جمع شده بودند. سپس موسی گفت: «سلام بر کسی که هدایت را دنبال کند». گفته شده که این جمله بیان کننده لطافت کلام است، چون خداوند به او گفته بود: «با او به نرمی سخن بگویید». واژه «سلام» به معنای سلامتی از عذاب الهی است برای کسانی که اسلام را پیروی میکنند. همچنین گفته شده که این عبارت به معنای احترام و سلام به کسی است که اسلام آورده و هدایت را دنبال کرده است. موسی در واقع به فرعون سلام نمیکرد، بلکه این جمله را برای کسانی که صداقت و ایمان را پذیرفته بودند، بیان میکرد.
قوله: «إِنَّا قَدْ أُوحِیَ إِلَیْنا أَنَّ الْعَذابَ» فی الدنیا و الآخرة، «عَلی مَنْ کَذَّبَ» الانبیاء «وَ تَوَلَّی» عن الایمان. قیل هذه ارجی آیة للمؤمنین و الموحدین فی القرآن. آن گه فرعون با موسی مناظره در گرفت، گفت: «فَمَنْ رَبُّکُما یا مُوسی» ای من ربّکما الّذی تدعوننی الیه یا موسی؟ فوحد لانّ المتکلّم کان موسی وحده. و قیل معناه یا موسی و هارون، فذکر موسی دون هارون لرؤس الآی.
هوش مصنوعی: خداوند به ما وحی کرده است که عذاب، چه در این دنیا و چه در آخرت، شامل کسانی خواهد شد که به پیامبران دروغ میگویند و از ایمان دوری میگزینند. برخی معتقدند که این آیه نشانهای از امید برای مؤمنان و مومنانی است. زمانی که فرعون با موسی گفتوگو کرد، از او پرسید: «پروردگارتان کیست، ای موسی؟» و این سؤال بهطور خاص از موسی شد، چرا که او تنها سخن میگفت. برخی نیز بر این باورند که منظور فرعون، موسی و هارون بوده ولی تنها نام موسی به خاطر موقعیت اصلی تحت تأکید قرار گرفته است.
قوله. «قالَ رَبُّنَا الَّذِی أَعْطی کُلَّ شَیْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدی» ای تمم لکل شیء خلقه ثم هداه لما یصلحه من مطعمه و ملبسه و مسکنه و منکحه و امور معاشه. فرعون گفت کیست خداوند شما که مرا بوی میخوانید؟ موسی (ع) گفت خداوند ماست که هر چیزی را آفرینش آن تمام بداد چنان که در بایست بود و سزا بود، دست را گیرایی و پای را روایی، و زبان را گویایی و چشم را بینایی و دل را دانایی، آنکه هر چیزی را جفت وی آفرید، هم نظیر وی، هم جنس وی، هم صوت وی، و هر چیزی را راه نمود و در دل افکند که بمادر چون رسد، و از دشمن چون پرهیزد و قوت از کجا جوید.
هوش مصنوعی: خدای ما، کسی است که به هر چیزی شکل و ساختار مناسبش را بخشید و سپس آن را به سوی کارهایی که برایش مفید است هدایت کرد؛ مثل خوراک، پوشاک، مسکن، همسری و سایر مسائل زندگی. فرعون پرسید: خداوند شما کیست که مرا به سوی او میخوانید؟ موسی (ع) پاسخ داد: خداوند ما همان کسی است که آفرینش هر چیز را به بهترین شکل انجام داد، به طوری که دستها را برای گرفتن، پاها را برای راه رفتن، زبان را برای سخن گفتن، چشمها را برای دیدن و دلها را برای شناخت در نظر گرفته است. او هر چیزی را به صورت جفت آفرید و راه درست زندگی را در دل انسانها نهاد تا بدانند چگونه به مادرشان برسند و چگونه از دشمنان دوری کنند و قوت خود را به دست آورند.
همانست که جایی دیگر گفت: «وَ خَلَقَ کُلَّ شَیْءٍ فَقَدَّرَهُ تَقْدِیراً» و قرأ نصیر خلقه بفتح اللام ای کلّ ما خلقه. ما هو اصلح فی معاشه و الانتفاع به علی انّ خلقه فعل ماض من صلة شیء و المفعول الثانی محذوف لعلم المخاطبین بموضعه. بعضی مفسران گفتند خلقه، اضافه اینها با خداست یعنی اعطی خلقه کلّ شیء من النعم. بندگان خود را همه چیز بداد از نعمت و آلات خدمت، و دنیا و نعمت که آفرید برای ایشان آفرید چنان که جایی دیگر گفت: «هُوَ الَّذِی خَلَقَ لَکُمْ ما فِی الْأَرْضِ جَمِیعاً ثُمَّ اسْتَوی» یعنی دلّه الی معرفة توحیده. پس فرعون پرسید از موسی که کار و بار پیشینیان و احوال رفتگان چیست؟! «فَما بالُ الْقُرُونِ الْأُولی» ای ما حالهم و شأنهم فانهم لم یکونوا علی ما تدعونی الیه و لم یقروا بما تقول، ثم لم ینلهم ما توعدنی به من العذاب. میگوید امّتهای گذشته برین نبودند که تو میگویی و آن گه ایشان را این عذاب نرسید که تو مرا بیم دهی بدان.
هوش مصنوعی: در جایی گفته شده است که خداوند همه چیز را آفرید و بر اساس حکمت و تقدیر خاصی آن را آفرید. برخی مفسران توضیح دادهاند که این آفرینش به این معناست که خداوند به بندگان خود نعمتها و وسایل زندگی را عطا کرده است. این دنیا و نعمتهایی که در آن وجود دارد به خاطر بندگان خلق شده است. همچنین به موردی اشاره شده که خداوند میفرماید همه چیزهایی که در روی زمین وجود دارد، برای شما آفریده شده است.
سپس فرعون از موسی میپرسد که وضعیت ملل و تمدنهای گذشته چه بوده است، زیرا او به گذشته اشاره میکند و میگوید که آنها به دعوت تو پاسخ ندادند و عذابی که تو از آن میترسانی به آنها نرسید. در واقع، فرعون به موسی میگوید که امتهای پیشین به آنچه تو میگویی اعتقادی نداشتند و عذابی که تو هشدار میدهی، بر آنان نازل نشده است.
معنی دیگر احتمال کند که فرعون گفت اگر شما پیغامبرید چنان که میگویید، احوال گذشتگان و رفتگان بگوئید که چون بوده است، و اسماء ایشان چه بوده است؟
هوش مصنوعی: احتمالاً فرعون گفت اگر شما واقعا پیامآورید، پس احوال پیشینیان و کسانی که رفتهاند را بگویید که چگونه بودهاند و نامهای آنها چه بوده است.
یا معنی آنست که ما حال القرون متی یبعثون و کیف یبعثون و هم رمیم بالیة؟
هوش مصنوعی: به این معناست که ما نمیدانیم در چه زمانی مردگان زنده خواهند شد و به چه شکلی برانگیخته خواهند شد، در حالی که آنها خاک شدهاند و بدنهایشان فاسد شده است.
موسی (ع) بحکم آنکه هنوز توریة نگرفته بود. که تورة بعد از هلاک فرعون بوی دادند، قصّه پیشینیان و اخبار گذشتگان نخوانده بود و ندانسته، لا جرم حوالت آن با علم حق کرد گفت: «عِلْمُها عِنْدَ رَبِّی فِی کِتابٍ» یعنی اللّوح المحفوظ. گفت علم ان بنزدیک خداوند منست و در لوح محفوظ نبشته و مثبت کرده، آن گه بینیازی اللَّه تعالی از کتاب و نسخت یاد کرد گفت: «لا یَضِلُّ رَبِّی وَ لا یَنْسی» لفظان معنا هما واحد، ضلّ الرجل کذا اذا نسیه و اضلّه اذا انساه و خداوند من فرو نگذارد هیچیز و نه فراموش کند. ضلال و نسیان بر وی روا نبود و او را حاجت بکتاب و نسخت نه، امّا اثبات کرد در لوح ترغیب و ترهیب بندگان را، و تا بنماید که مخبر بر وفق خبر آمد، و گفتهاند فرعون اوّل حجت جست بر موسی (ع) بر پیکار و در اللَّه تعالی محاجت در گرفت، پس از آن محاجت بگریخت و عدول کرد، با ذکر قرون و امم گذشته گفت: اعمال ایشان چیست و آن را چه کردند؟ موسی (ع) گفت اعمال ایشان بر ایشان شمردهاند و نگه داشته در صحیفه اعمال ایشان، تا فردای قیامت جزاء ایشان بتمامی بایشان رسانند، موحدان را مثوبت، مشرکان را عقوبت. «لا یَضِلُّ رَبِّی» ای لا یترک من کفره حتی ینتقم منه و لا ینسی من وحده حتی یجازیه. باین قول کتاب صحیفه اعمال ایشانست نه لوح محفوظ.
هوش مصنوعی: موسی (ع) به دلیل اینکه هنوز از توره آگاهی نداشت، به شناختن داستان و اخبار پیشینیان قادر نبود. او در این زمینه علم را به خداوند نسبت داد و گفت که علم در نزد پروردگار او در لوح محفوظ نوشته شده است. او تأکید کرد که خداوند هیچ چیز را فراموش نمیکند و از هیچگونه دلیلی برای آنچه در لوح محفوظ آمده، بینیاز است. او به مردم یادآوری کرد که اعمالشان ثبت شده و در روز قیامت جزای هر یک به آنها داده خواهد شد. مؤمنان پاداش خواهند گرفت و مشرکان مجازات. خداوند هرگز از کافران نخواهد گذشت و هر کسی که به وحدانیت او ایمان داشته باشد، جزای خود را دریافت خواهد کرد. این بیان به اهمیت ثبت اعمال در صحیفهها اشاره میکند و نه به لوح محفوظ.
قوله: «الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ الْأَرْضَ مَهْداً» ای ممهودا موطأ، و هو مصدرا قیم مقام المفعول و هو قراءة الکوفیین و قرأ الباقون مهادا، و المهاد یصلح للواحد کالفراش للجمع، و هو جمع المهد الّذی یهیأ للصبی لینام فیه. معنی آنست که این زمین شما را آرامگاه و بنگاه کرد چنان که در آن مسکن و منزل توانید ساخت و حرث و حفر توانید کرد، نه شکسته و ناهموار که در آن استقرار و حرث و حفر ممکن نبود، «وَ سَلَکَ لَکُمْ فِیها سُبُلًا» ای اوضح لکم فیها طرقا تسلکونها. و قیل معناه ادخل لأجلکم فیها طرقا تبلغون الی منافعها فانّها متفرقة فیها فما فقد فی مکان جلب من مکان. من قوله: «ما سَلَکَکُمْ فِی سَقَرَ».
هوش مصنوعی: خداوند زمین را برای شما همچون گهوارهای نرم قرار داد که در آن میتوانید سکونت گزینید و کشاورزی و کارهای دیگر را انجام دهید. این زمین نه ناهموار و شکسته است که نتوانید در آن استقرار پیدا کنید. همچنین او برای شما در این زمین راههایی روشن و مشخص قرار داده است تا بتوانید از آنها عبور کنید و به منافع خود برسید؛ زیرا این منافع در نقاط مختلف زمین پراکنده شدهاند.
قوله: «وَ أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ» ای من ناحیة السماء «السَّماءِ» مطرا. اینجا جواب موسی تمام شد. پس خطاب بگشت، ربّ العزّة. گفت جلّ جلاله: «فَأَخْرَجْنا بِهِ أَزْواجاً» ای اصنافا، «مِنْ نَباتٍ شَتَّی» مختلف الالوان و الطّعوم و المنافع من بین ابیض و اخضر و اصفر و احمر، کل صنف زوج منها للنّاس و منها للدّواب. «کُلُوا وَ ارْعَوْا أَنْعامَکُمْ» ای کلوا من طیّبات ما اخرجنا من الارض، و ارعوا فیها انعامکم ای اسرحوها فیما هو ارزاق بهائمکم، «إِنَّ فِی ذلِکَ» ای فیما وصفت «لَآیاتٍ لِأُولِی النُّهی» لعبرا لذوی العقول تدلّ علی وحدانیة اللَّه. النهی جمع نهیة یقال فلان ذو نهیة. معناه ذو عقل، ینتهی الی رأیه و معرفته، و قیل سمّی العقل نهیة لانّها تنهی صاحبها ما لا یجوده و لا یحسن.
هوش مصنوعی: پروردگار فرمود: «و از آسمان بارانی نازل کردیم.» اینجا سخن موسی به پایان رسید. سپس خطاب به پروردگار عزیز و بزرگ شد. خداوند فرمود: «و به وسیله آن، انواع مختلفی از گیاهان گوناگون را خارج کردیم.» این گیاهان از نظر رنگ، طعم و فایده متفاوت هستند، مثل سفید، سبز، زرد و قرمز. هر دستهای از این گیاهان، جفتی برای انسانها و جفتی برای چهارپایان است. «بخورید و از چرای دامهایتان مراقبت کنید.» یعنی از محصولات پاکیزهای که ما از زمین خارج کردهایم بخورید و دامهایتان را در جاهایی که برای آنان تغذیه خوبی است، بچرانید. «در اینهای» یعنی در مواردی که ذکر شد «حکمتهایی برای صاحبان عقل وجود دارد» که نشانههایی از یگانگی خداوند را نشان میدهد. ناگفته نماند که «نهی» جمع «نهیة» است و به معنای داشتن عقل و درک است، به طوری که فرد به نظریات و دانش خود میرسد. همچنین گفته شده عقل را «نهیة» نامیدهاند زیرا او را از کارهای ناپسند و غیرمعقول باز میدارد.