۲ - النوبة الاولى
قوله تعالی: «قالَ رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی» (۵) گفت خداوند من فراخ بگشای دل من.
«وَ یَسِّرْ لِی أَمْرِی» (۲۶) و آسان کن مرا کار من.
«وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِی» (۲۷) و بگشای گره از زبان من.
«یَفْقَهُوا قَوْلِی» (۲۸) تا در بیابند سخن من.
«وَ اجْعَلْ لِی وَزِیراً مِنْ أَهْلِی» (۲۹) و مرا از کسان من مردی بار کش ده.
«وَ أَشْرِکْهُ فِی أَمْرِی» (۳۲) و او را در کار انباز من کن.
«کَیْ نُسَبِّحَکَ کَثِیراً» (۳۳) تا بپاکی ترا یاد کنیم.
«وَ نَذْکُرَکَ کَثِیراً» (۳۴) و ترا در یاد داریم بیاد فراوان.
«إِنَّکَ کُنْتَ بِنا بَصِیراً» (۳۵) تو بما بینایی.
«قالَ قَدْ أُوتِیتَ سُؤْلَکَ یا مُوسی» (۳۶) فرمود آنچه خواستی ترا دادیم ای موسی.
«وَ لَقَدْ مَنَنَّا عَلَیْکَ مَرَّةً أُخْری» (۳۷) و بر تو سپاس نهادیم باری دیگر.
«إِذْ أَوْحَیْنا إِلی أُمِّکَ» آن گه که آگاهی افکندیم به مادر تو. «ما یُوحی» (۳۸) آن آگاهی که افکنده آمد به او.
«أَنِ اقْذِفِیهِ فِی التَّابُوتِ» که موسی را در تابوت کن، «فَاقْذِفِیهِ فِی الْیَمِّ» و آن تابوت در دریا افکن. «فَلْیُلْقِهِ الْیَمُّ بِالسَّاحِلِ» تا دریا او را با کران افکند.
«یَأْخُذْهُ عَدُوٌّ لِی وَ عَدُوٌّ لَهُ» تا بگیرد او را کسی دشمنست مرا و دشمنست او را.
«وَ أَلْقَیْتُ عَلَیْکَ مَحَبَّةً مِنِّی» و بر تو افکندم دوستی از خویشتن.
«وَ لِتُصْنَعَ عَلی عَیْنِی» (۳۹) و میپرورند ترا بر دیدار چشم من.
«إِذْ تَمْشِی أُخْتُکَ» میرفت خواهر تو. «فَتَقُولُ هَلْ أَدُلُّکُمْ» میگفت خواهید شما را نشانی دهم. «عَلی مَنْ یَکْفُلُهُ» بر کسی که او را بدایگی بدارد، «فَرَجَعْناکَ إِلی أُمِّکَ» دادیم ترا با مادر تو، «کَیْ تَقَرَّ عَیْنُها» تا روشن گردد چشم او. «وَ لا تَحْزَنَ» و اندوهگن مبادا «وَ قَتَلْتَ نَفْساً» و کسی را بکشتی، «فَنَجَّیْناکَ مِنَ الْغَمِّ» برهانیدیم ترا از اندوه، «وَ فَتَنَّاکَ فُتُوناً» و ترا بیازمودیم آزمودنی، «فَلَبِثْتَ سِنِینَ فِی أَهْلِ مَدْیَنَ» سالها درنگ کردی و بودی در مدین. «ثُمَّ جِئْتَ عَلی قَدَرٍ یا مُوسی» (۴۰) و آن گه آمدی ای موسی بر هنگامی و اندازهای.
«وَ اصْطَنَعْتُکَ لِنَفْسِی» (۴۱) و ترا بگزیدم خویشتن را.
«اذْهَبْ أَنْتَ وَ أَخُوکَ بِآیاتِی» شو تو و برادر تو بنشانهای من. «وَ لا تَنِیا فِی ذِکْرِی» (۴۲) و هیچ سست مشوید در یاد من.
«اذْهَبا إِلی فِرْعَوْنَ» بروید هر دو بفرعون «إِنَّهُ طَغی» (۴۳) که او بس شوخ شد.
«فَقُولا لَهُ قَوْلًا لَیِّناً» گوئید او را سخنی نرم بمدارا.
«لَعَلَّهُ یَتَذَکَّرُ أَوْ یَخْشی» (۴۴). تا مگر او پند پذیرد و بترسد.
«قالا رَبَّنا» گفتند خداوند ما، «إِنَّنا نَخافُ أَنْ یَفْرُطَ عَلَیْنا» ما میترسیم که فرعون بر ما بسر در افتد، «أَوْ أَنْ یَطْغی» (۴۵) یا گزاف و شوخی در گیرد و بر حال بکشد.
«قالَ لا تَخافا إِنَّنِی مَعَکُما» گفت مترسید که من با شما ام. «أَسْمَعُ وَ أَری» (۴۶) میشنوم و میبینم.
«فَأْتِیاهُ فَقُولا» باو روید و گوئید، «إِنَّا رَسُولا رَبِّکَ» ما فرستادگان خدای توایم، «فَأَرْسِلْ مَعَنا بَنِی إِسْرائِیلَ وَ لا تُعَذِّبْهُمْ» و بنی اسرائیل را بما ده و عذاب مکن. «قَدْ جِئْناکَ بِآیَةٍ مِنْ رَبِّکَ» نشانی آوردهایم بتو از خداوند تو، «وَ السَّلامُ عَلی مَنِ اتَّبَعَ الْهُدی» (۴۷) درود و سلام بر آن کس که براه راست پی برد.
«إِنَّا قَدْ أُوحِیَ إِلَیْنا» ما را گفتهاند و بما رسانیده، «أَنَّ الْعَذابَ عَلی مَنْ کَذَّبَ وَ تَوَلَّی» (۴۸) که عذاب بر آن کس است که راستی را دروغ شمرد و از پذیرفتن آن بر گردد.
«قالَ فَمَنْ رَبُّکُما یا مُوسی» (۴۹) گفت کیست خداوند شما ای موسی؟
«قالَ رَبُّنَا الَّذِی أَعْطی کُلَّ شَیْءٍ خَلْقَهُ» گفت خداوند ما اوست که هر چیزی را آفرینش او بداد. «ثُمَّ هَدی» (۵۰) و آن چیز را در دل افکند که قوت از کجا جوید و از دشمن چون پرهیزد و بمادر چون رسد.
«قالَ فَما بالُ الْقُرُونِ الْأُولی» (۵۱) گفت کار و بار گروهان پیش چیست؟
«قالَ عِلْمُها عِنْدَ رَبِّی فِی کِتابٍ» گفت دانش آن بنزدیک خداوند منست در نسختی، «لا یَضِلُّ رَبِّی وَ لا یَنْسی» (۵۲) خداوند من فرو نگذارد نه فراموش کند.
«الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ الْأَرْضَ مَهْداً» او که شما را از زمین آرامگاه و بنگاه کرد، «وَ سَلَکَ لَکُمْ فِیها سُبُلًا» و شما را در آن راهها ساخت «وَ أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً» و فرو فرستاده از آسمان آبی «فَأَخْرَجْنا بِهِ أَزْواجاً» تا بیرون آوریم بآن آب همتاها، «مِنْ نَباتٍ شَتَّی» (۵۳) از رستها از زمین پراکنده
«کُلُوا وَ ارْعَوْا أَنْعامَکُمْ» میخورید و ستوران خویش را میخورانید، «إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیاتٍ» درین کردها نشانهاست «لِأُولِی النُّهی» (۵۴) زیرکان و خداوندان خرد را.
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.