گنجور

۱ - النوبة الثانیة

این سورة طه بعدد کوفیان صد و سی و دو آیتست، و بعدد بصریان صد و سی و پنج آیت است، و هزار و سیصد و چهل و یک کلمه و پنج هزار و دویست و چهل و دو حرف است. جمله بمکّه فرو آمده مگر یک آیت «وَ لا تَمُدَّنَّ عَیْنَیْکَ»، بقول بعضی مفسّران این یک آیت در مدنیات شمرند که بدر مدینه فرو آمد و درین سورة سه آیت منسوخست: «وَ لا تَعْجَلْ بِالْقُرْآنِ مِنْ قَبْلِ أَنْ یُقْضی‌ إِلَیْکَ وَحْیُهُ» نسخها قوله: «سَنُقْرِئُکَ فَلا تَنْسی‌». دیگر «فَاصْبِرْ عَلی‌ ما یَقُولُونَ». سوّم «قُلْ کُلٌّ مُتَرَبِّصٌ فَتَرَبَّصُوا». این هر دو آیت منسوخند بآیت سیف. و در فضیلت این سوره ابو هریره روایت کند از مصطفی (ص) که گفت: «انّ اللَّه عزّ و جلّ قرأ طه و یس قبل ان خلق آدم بالف عام فلمّا سمعت الملائکة القرآن قالوا طوبی لامّة ینزل هذا علیها و طوبی لاجواف تحمل هذا، و طوبی لالسن تکلّم بهذا».

و عن الحسن ان النّبی (ص) قال: «لا یقرأ اهل الجنّة من القرآن الّا طه و یس».

و روی کلّ القرآن موضوع عن اهل الجنة فلا یقرءون منه الّا سورة یس و طه فانّهم یقرءونهما فی الجنّة»

و روی عن ابی امامة قال: «قال رسول اللَّه (ص): «من قرأ سورة طه، اعطی یوم القیامة ثواب المهاجرین و الانصار»

و عن معقل بن یسار قال: «قال رسول اللَّه (ص): «اعطیت طه و الطّواسین من الواح موسی»

«طه» بکسر طا و هاء، قراءت حمزه و کسایی و ابو بکر است، و بفتح طا و کسر هاء، قراءت ابو عمرو و بضمتین قراءت باقی! و اقوال مفسّران در تفسیر این مختلف است. مجاهد گفت و حسن و عطا: طه یعنی یا رجل. این لغت حبشه است و لغت سریانیان بقول قتاده، و لغت نبطیه بقول سعید بن جبیر، و مراد باین رجل محمّد مصطفی (ص) است. و این بجواب بو جهل و النضر بن الحارث فرو آمد که مصطفی را در کثرت عبادت و شدّت مجاهدت می‌دیدند پیوسته در قیام شب و عبادت روز گفتند: «یا محمّد انّک لتشقی بترک دیننا»، دین ما بگذاشتی لا جرم بدبخت و رنجور تن گشتی، ربّ العالمین گفت: یا رجل یا محمّد «ما أَنْزَلْنا عَلَیْکَ الْقُرْآنَ لِتَشْقی‌». قومی گفتند طه نامیست از نامهای خداوند عزّ و جلّ. قومی گفتند نام قرآنست قومی گفتند نام سورة است بدلیل آن خبر که: «انّ اللَّه عزّ و جلّ قرأ طه و یس».

عطا گفت نامی است از نامهای مصطفی (ص) در قرآن.

و روایت کنند که پیغامبر را در قرآن هفت نامست: محمّد و احمد و طه و یس و المزمّل و المدّثر و عبد اللَّه.

و گفته‌اند طا در حساب جمل نه است و ها پنج، جمله چهارده باشد یعنی یا ایّها البدر، و در شواذ خوانده‌اند طه بسکون هاء و هو امر من وطئی الّا انّ الهمزة قلبت هاء نحو هیّاک و ایّاک، و المعنی طا الارض بقدمیک. خبر درست است از مغیرة بن شعبه که: رسول خدا (ص) چندان نماز کرد که بشب پایهای مبارکش آماس گرفت. و آورده‌اند که بر یک پای بایستادی و نماز کردی و این در ابتداء اسلام بود پیش از نزول فرائض و تعیین نماز پنج گانه، او را گفتند: لم تفعل ذلک و قد غفر اللَّه لک ما تقدم من ذنبک و ما تأخره؟

چرا این میکنی و اللَّه تعالی گناهان تو آمرزیده است گذشته و آینده؟ رسول (ص) جواب داد: ا فلا اکون عبدا شکورا؟

من وی را بنده سپاس دار نباشم؟ پس ربّ العالمین تخفیف وی را آیت فرستاد «طه» ای طئی الارض بقدمیک. ای محمد هر دو پای بر زمین نه و این همه رنج بر خود منه که ما رنج بی‌طاقت از بنده نخواهیم، طاعت معروفه خواهیم، خدمتی بچم راهی میانه نه افراط و نه تفریط. همانست که گفت: «وَ ابْتَغِ بَیْنَ ذلِکَ سَبِیلًا» «وَ عَلَی اللَّهِ قَصْدُ السَّبِیلِ» راه میانه را روی باللّه تعالی است و کردار میانه بپسند اللَّه تعالی است.

«ما أَنْزَلْنا عَلَیْکَ الْقُرْآنَ لِتَشْقی‌» ای لتتعب و لتتکلّف ما لا طاقة لک به من العمل.

پس از آنکه این آیت فرو آمد رسول خدا نماز شب می‌کرد لختی بر پای ایستاده لختی نشسته لختی دراز لختی سبک.

«إِلَّا تَذْکِرَةً لِمَنْ یَخْشی‌» ای لکن انزلناه تذکرة و موعظة للمؤمنین. جایی دیگر گفت: «تَبْصِرَةً وَ ذِکْری‌ لِکُلِّ عَبْدٍ مُنِیبٍ» تذکره در یاد دادنست و تبصره فرا دیدار دادن. جایی دیگر گفت: «وَ إِنَّهُ لَتَذْکِرَةٌ لِلْمُتَّقِینَ» یادگار را تذکره گویند یرا که بسبب آن غایب در یاد آید. و بسبب آن فراموش در یاد آید، اللَّه تعالی جایها قرآن را یادگار خواند، یعنی تذکره و این بر سه وجه است: یا از عقوبت چیزی یاد میکند، یا امید در یاد بنده دهد، یا از کرم و لطف و عطف خود چیزی یاد کند، تا مهر خود در یاد بنده دهد. «لِمَنْ یَخْشی‌» یعنی لمن یخشی اللَّه فینتفع به و خص من یخشی بالذّکر لانتفاعه به.

قوله: «تَنْزِیلًا» ای نزّله اللَّه تنزیلا. و قیل بدل من التذکرة، و هو مصدر ارید به الاسم یعنی منزلا. «مِمَّنْ خَلَقَ الْأَرْضَ وَ السَّماواتِ الْعُلی‌» قیل و هو جمع العلیا کالکبری و الکبر یقال و سماء علیا و سماوات علی. و العلیا تأنیث الاعلی قوله: «الرَّحْمنُ عَلَی الْعَرْشِ اسْتَوی‌» وقف بعضهم علی العرش ثمّ استأنف، فقال استوی له ما فی السماوات و ما فی الارض، و الاستواء فی اللغة العلوّ و الاستقرار.

و قال ابو عبیده: استوی ای علا و لا یزاد فی تفسیره من فعل اللَّه عزّ و جلّ علی قول مالک بن انس حین سئل عنه فقال: الاستواء معلوم و الکیف مجهول و الایمان به واجب و السّؤال عنه بدعة. و عن محمد بن نعمان قال: دخل رجل علی مالک بن انس فقال یا با عبد اللَّه «الرَّحْمنُ عَلَی الْعَرْشِ اسْتَوی‌» کیف استوی؟ فاطرق مالک و جعل یعرق. ثمّ قال: الاستواء منه غیر مجهول، و الکیف فیه غیر معقول، و الایمان به واجب، و السؤال عنه بدعة و لا احسبک الّا ضالا، اخرجوه عنّی. و عن ابن عباس قال: العرش لا یقدر قدره احد. و عن ابن مسعود قال: ما بین الکرسی الی الماء مسیرة خمس مائة عام، و العرش فوق الماء، و اللَّه فوق العرش، لا یخفی علیه من اعمالکم شی‌ء.

و عن کعب الاحبار قال: قال اللَّه عزّ و جلّ: «انا اللَّه فوق عبادی و عرشی فوق جمیع خلقی و انا علی عرشی، ادبر امر عبادی لا یخفی علیّ شی‌ء من امر عبادی فی سمائی و ارضی، و ان حجبوا عنّی فلا یغیب عنهم علمی.» و عن علی بن حسن بن شقیق قال: قلت لعبد اللَّه بن المبارک، کیف نعرف ربّنا؟ قال: فوق سبع سماوات علی العرش بائن من خلقه.

و فی الخبر الصّحیح انّ اعرابیّا قال یا رسول اللَّه جهدت الانفس و جاعت العیال، و هلکت الانعام، فاستسق لنا ربّک فانا نستشفع بک علی اللَّه و نستشفع باللّه علیک.

فقال رسول اللَّه (ص): «و یحک تدری ما تقول؟ و سبّح رسول اللَّه فما زال یسبّح حتی عرف ذلک فی وجوه اصحابه. ثمّ قال و یحک انّه لا یستشفع باللّه علی احد من خلقه، شأن اللَّه اعظم من ذلک. و یحک أ تدری ما اللَّه؟ انّ اللَّه عزّ و جلّ علی عرشه، و انّ عرشه علی سماواته، و انّ سماواته علی ارضیه هکذا، و قال باصبعه مثل القبه».

و عن ابی هریره انّ رسول اللَّه (ص) قال: «لمّا قضی اللَّه الخلق کتب فی کتاب فهو عنده فوق العرش، انّ رحمتی غلبت غضبی».

و عن انس قال: یلقی الناس یوم القیامة ما شاء اللَّه ان یلقوا، ثم ینطلقون الی محمّد (ص) فیقولون یا محمد: اشفع لنا الی ربّنا، فیقول انا لها و صاحبها، قال فانطلق حتی استفتح باب الجنّة فیفتح لی فادخل و ربّی تبارک و تعالی علی عرشه. و عن ابن عباس قال: ما بین السّماء السابعة الی کرسیه سبعة آلاف نور و هو فوق ذلک. و عن عمران بن موسی الطرسوسی قال: قلت لسنید بن داود، هو علی عرشه بائن من خلقه. قال: نعم الم تر الی قوله عزّ و جلّ: «وَ تَرَی الْمَلائِکَةَ حَافِّینَ مِنْ حَوْلِ الْعَرْشِ»، و عن الاوزاعی قال: قال موسی (ع): یا ربّ من معک فی السماء؟ قال ملائکتی. قال و کم هم یا ربّ؟ قال اثنا عشر سبطا. قال و کم عدد کل سبط؟ قال عدد التّراب.

قوله. «لَهُ ما فِی السَّماواتِ» من الملائکة و الشمس و القمر و النجوم و غیرها.

«وَ ما فِی الْأَرْضِ» من الجنّ و الانس و الجبال و البحار و غیرها. «وَ ما بَیْنَهُما» ای ما بین السماء و الارض، من الهواء و الرّیاح و السحاب و الامطار و غیرها. «وَ ما تَحْتَ الثَّری‌» و ما تحت سبع ارضین. و الثری هو التراب الندی. و قیل الثری اسم لاسفل الارض. قال ابن عباس: الارض علی ظهر النّون، و النّون علی بحر، و انّ طرفی النّون رأسه و ذنبه یلتقیان تحت العرش، و البحر علی صخرة خضراء، و خضرة السماء منها، و هی الصخرة الّتی ذکرها اللَّه عزّ و جلّ فی القران فی قصة لقمان: «فَتَکُنْ فِی صَخْرَةٍ» و الصخرة علی قرن ثور، و الثور علی الثّری. و ما تحت الثری لا یعلمه الا اللَّه عزّ و جلّ.

و ذلک الثور فاتح فاه فاذا جعل اللَّه البحار بحرا واحدا سالت فی جوف ذلک الثور، فاذا وقعت فی جوفه یبست البحار. و روی انّ کعبا سئل، فقیل له و ما تحت هذه الارض؟

قال الماء، قیل و ما تحت الماء؟ قال صخرة، قیل ما تحت الصخرة؟ قال ملک، قیل و ما تحت الملک؟ قال حوت معلق طرفاه بالعرش، قیل و ما تحت الحوت؟ قال الهواء و الظّلمة و انقطع العلم. و روی عن ابن عباس قال: الارضون علی الثور، و الثور فی سلسلة، و السلسلة فی اذن الحوت، و الحوت بید الرّحمن عزّ و جلّ.

قوله تعالی: «وَ إِنْ تَجْهَرْ بِالْقَوْلِ فَإِنَّهُ یَعْلَمُ السِّرَّ وَ أَخْفی‌» تقدیره و ان تجهر بالقول لم یکن عنده اظهر ممّا تسره. معنی آنست که اگر تو سخن بلند گویی یا نرم گویی بلند گفتن بنزدیک اللَّه تعالی ظاهر تر نخواهد بود از آن نرم گفتن، او خداوندی است که نهان داند و نهان‌تر از نهان داند فکیف آشکارا و قیل معناه «وَ إِنْ تَجْهَرْ بِالْقَوْلِ» فلحاجتک الیه، فاما اللَّه فانه لا یحتاج الی الجهر لیسمع اگر بجهر گویی شاید که ترا بدان حاجتست، امّا ربّ العزّه که سرّ و اخفی داند چه حاجت دارد بجهر گفتن تو تا شنود.

گفته‌اند که سرّ آنست که امروز در خود پنهان داری و اخفی آن است که فردا پنهان خواهی داشت از خلق. و گفته‌اند که سرّ آنست که بنده در نفس خود می‌داند و پنهان میدارد و اخفی آنست که اللَّه تعالی از بنده می‌داند و بنده از خود نمی‌داند.

ابن عباس گفت: السّر ما اسررت فی نفسک و اخفی ما لم یکن و هو کائن. سرّ اسرار بندگان است که اللَّه میداند و از وی هیچیز از آن پوشیده نه، و اخفی آنست که از عدم در وجود نیامده و اللَّه می‌داند که در وجود خواهد آمد، و داند که کی آید، و چون آید، و روا باشد که اخفی فعل ماضی بود، یعنی یعلم اسرار عباده. و اخفی سرّ نفسه عن خلقه. اسرار بندگان همه داند و سرّ خود خود داند با کس بنگوید و کس را بر آن اطلاع ندهد.

قوله تعالی: «اللَّهُ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ» ای الرحمن الذی فعل هذه الاشیاء، هو الا له علی الحقیقة لا یستحق الالهیّة غیره. رحمن که این همه فعل اوست و محدثات و مکوّنات نمودار قدرت اوست، خدای بندگان و معبود همگان بحقیقت اوست، و خدایی و خداکاری سرای اوست. قوله: «لَهُ الْأَسْماءُ الْحُسْنی‌» لانّ سماعها یدلّ علی توحیده، وجوده، و کرمه، و کلّ اسمائه مدح و ثناء لایق بذاته و صفاته و لا یستحقّ انّ یسمّی بها غیره. نامهای اللَّه تعالی همه نیکواند، پاک و بزرگوار و درست. همه مدح و ثناء او، همه سزای ذات و صفات او، دلیل بر توحید وجود و کرم او، هر که آن را یاد کند و بدان توحید و تعظیم اللَّه تعالی خواهد در بهشت شود اینست که مصطفی (ص) گفت: «انّ للَّه تسعة و تسعون اسما من احصاها دخل الجنّة».

قوله: «وَ هَلْ أَتاکَ حَدِیثُ مُوسی‌» سیاق این آیت تسلیت مصطفی است و تسکین دل وی بآن رنج و اذی که از قوم خود میدید، و طعنها که از مشرکان می‌شنید، ربّ العزّة او را بدیدن و شنیدن آن مکاره صبر میفرماید و وعده درجات و کرامات میدهد، و از قصه و سرگذشت موسی او را خبر میکند که از دشمنان چه رنج بوی رسید و بعاقبت از حق چه کرامت دید، گفت جلّ جلاله: «وَ هَلْ أَتاکَ حَدِیثُ مُوسی‌» ای قد اتیک حدیث موسی و قصته.

«إِذْ رَأی‌ ناراً» و این آن گه بود که موسی (ع) روزگار مزدوری شعیب تمامی ده سال بسر برده بود و از شعیب دستوری خواسته بود تا بنزدیک مادر باز شود و عیال را با خود ببرد. و شعیب او را دستوری داد و از مدین بیرون آمد عیال و اسباب با وی و چند سر گوسپند که شعیب وی را داده بود. روی نهادند بمصر و موسی (ع) را کلاهی نمدین بر سر و ازار کی پشمین بر تن و نعلینی از پوست خر ناپیراسته در پای و عصا در دست، همی رفتند تا رسیدند بوادی طوی، آنجا که طورست. شب آدینه‌ای پیش آمد. شبی تاریک سهمگین، جهان همه تاریکی ظلمت فرو گرفته، ابر و باد و باران و رعد و برق و صاعقه همه در هم پیوسته و موسی (ع) از جاده راه بیفتاده و سرگشته شده، و گرگی در گله افتاده و گله پراکنده کرده. در آن حال اهل موسی در ناله آمد و وقت زادن نزدیک گشته موسی را طاقت برسید و آرام از دل وی برمید، از جان خویش بفریاد آمد مضطر ماند. آتش زنه برداشت سنگ بر آن زد هیچ شرر آتش بیرون نداد، درین میانه باز نگرست بسوی چپ از دور آتشی دید. اینست که ربّ العالمین گفت: «إِذْ رَأی‌ ناراً فَقالَ لِأَهْلِهِ» ای لامرأته و ولدیه. موسی (ع) با زن خویش و دو فرزند که با وی بودند، و می‌گویند آن شب او را پسری آمد. موسی (ع) چون آتش دید ایشان را گفت «امْکُثُوا» ای اقیموا مکانکم، «إِنِّی آنَسْتُ ناراً» یقال للّذی ابصر الشی‌ء من بعید ممّا یسکن الیه آنسه. «لَعَلِّی آتِیکُمْ مِنْها بِقَبَسٍ» شعلة من النّار فی طرف عود، «أَوْ أَجِدُ عَلَی النَّارِ هُدیً» ای هادیا یدلّنی علی الطریق و الماء. موسی راه گم کرده بود و راه بسراب نمیبرد و سرمای سخت بود و آتش زنه آتش نمیداد، چون از دور آتش دید گفت روم و آتش بیارم یا کسی را بینم که راه داند و جای آب شناسد و ما را راهنمونی کند، و از آنجا که موسی بود تا بآتش میگویند سیصد فرسنگ بود، موسی بیک طرفة العین آنجا رسید. اینست که اللَّه تعالی گفت: «فَلَمَّا أَتاها» چون رسید آنجا درختی دید، میگویند درخت عنّاب بود، و گفته‌اند درخت سدره بود، درختی سبز و تازه سر تا پای آن بآتش افروخته و هیچ شاخ آن ناسوخته، آتشی بود برنگ سپید و بی‌دود، و هر شاخ که آتش در وی میافتاد سبز و تازه تر میشد. موسی (ع) در آن حال تسبیح فریشتگان شنید و نوری عظیم دید، موسی از شگفتی آن حال تنگ دل بیستاد پشت بدرخت باز نهاد و چشم پر آب کرد. و آن ساعت ندا آمد که: «یا مُوسی‌ إِنِّی أَنَا رَبُّکَ» کرّر الکنایة لتحقیق المعرفة و توکید الدّلالة. و ازالة الشبهة، نظیره قوله للنّبی (ص): «وَ قُلْ إِنِّی أَنَا النَّذِیرُ الْمُبِینُ».

قراءت مکّی و ابو عمرو، انّی بفتح الف است. یعنی نودی بانّی انا ربّک.

و موضع انّی نصب. باقی انّی بکسر الف خوانند بر اضمار قول نودی.

فقیل «یا مُوسی‌ إِنِّی أَنَا رَبُّکَ» این آیت حجتی قاطع و دلیلی روشن است بر معتزله که بخلق قرآن می‌گویند، و بر ایشان که سخن گفتن بر خدای تعالی روا نمی دارند، ایشان را گویند، «نُودِیَ» این ندا از کیست؟ اگر گویند از فریشته است گوئیم.

«إِنِّی أَنَا رَبُّکَ» که می‌گوید، اگر گویند فریشته میگوید کفر صریح است که فریشته خدای موسی نیست، و اگر گوید خدا میگوید و جز او کس را نرسد که گوید: «إِنِّی أَنَا رَبُّکَ» اقرار دادند که اللَّه تعالی متکلّم است و گویا، سخن وی صفت ویست نامخلوق. بموسی گفت منم که خداوند توام «فَاخْلَعْ نَعْلَیْکَ» نعلین از پای بیرون کن. خلافست میان علما که از بهر چه او را خلع نعلین فرمودند؟ روایت کنند از مصطفی (ص) که گفت: «کانتا من جلد حمار میّت غیر مدبوغ».

روی عن ابن مسعود قال: قال النبی (ص): «و کلم اللَّه موسی و کانت علیه جبة صوف و کسآء صوف و سراویل صوف و عمامة صوف و نعلاه جلد حمار غیر زکی».

او را فرمودند که نعلین از پای بیرون کن که از پوست خر بود ناپیراسته و ناپاک. چون این فرمان بوی رسید نعلین از پای بیرون کرد واپس وادی افکند. حسن و عکرمه و مجاهد گفتند که: نعلین از پوست گاو بود پاک امّا او را بخلع آن فرمودند تشریف زمین مقدّسه را، یعنی که برکت زمین مقدّسه بپای تو رسد. و گفته‌اند تهی کردن پای از نعلین نشان تواضع است و خشوع و تأدیب. موسی را فرمودند تا ادب گیرد و در تواضع و خشوع بیفزاید، و عادت سلف بوده در تعظیم خانه کعبه که پای برهنه در خانه کعبه شدندی. قال ابن الزبیر: حج هذا البیت سبع مائة الف من بنی اسرائیل، یضعون نعالهم بالتنعیم یدخلون حفاة تعظیما للکعبة. و فقیل فَاخْلَعْ نَعْلَیْکَ. ای فرغ قلبک عن شغل الاهل و الولد. روی اشعث بن اسحاق عن جعفر قال: ترکهم اربعین سنة فی المکان الّذی نودی فیه، و مضی لامر اللَّه حتّی قضی ما امر به.

قوله: «إِنَّکَ بِالْوادِ الْمُقَدَّسِ» ای المطهر لکلام اللَّه عزّ و جل. و قیل المقدس ای المبارک، طوی قرأ اهل الکوفة و ابن عامر بالتنوین. و قرأ الآخرون، طوی بغیر تنوین، فوجه التنوین انّه اسم منصرف علی وزن فعل، مثل صرد و حطم. سمی به الوادی و هو مذکر، فیکون منصرفا لخلوه مما یمنع الصرف، و من لم ینّونه ترک صرفه من جهتین. احدیهما ان یکون معدولا عن طاو، فیصیر مثل عمر المعدول عن عامر فلا ینصرف و الثانیة انّه اسم للبقعه او الارض، فهی مؤنثة فی المعنی فمنع الصّرف لاجتماع التأنیث و التعریف فیه. و قیل طوی مصدر مثل هدی، و المعنی نودی طوی او قدّس طوی، ای مرّتین مشتق من الطی، ای طویت علیه البرکة و التقدیس و النّداء طیّا بعد طی.

قوله: «وَ أَنَا اخْتَرْتُکَ» ای اصطفیتک للنّبوة. و قرأ حمزة و انّا بفتح الالف و تشدید النون. اخترناک، بالنّون و الالف علی لفظ الجمع، دون معناه للعظمة، لانّه من خطاب الملوک. و قوله: «أَنَا» عطف علی قوله: «إِنِّی أَنَا رَبُّکَ»، و الکلّ من صلة نودی، و المعنی نودی بانّی انا ربّک و بانا اخترناک.

قوله: «فَاسْتَمِعْ لِما یُوحی‌» ای استمع لما یوحی الیک منّی «إِنَّنِی أَنَا اللَّهُ لا إِلهَ إِلَّا أَنَا فَاعْبُدْنِی» ای وحدنی و اطعنی و لا تعبد غیری، «وَ أَقِمِ الصَّلاةَ لِذِکْرِی». اینجا سه قول گفته‌اند: یکی آنست که نماز بپای دار لتذکرنی فیها. تا مرا یاد کنی در آن که شریف‌تر ذکری آنست که در نماز بود. قول دیگر اقم الصلاة طلبا لذکری حتّی اذکرک. نماز بپای دار طلب ذکر مرا، که هر که مرا یاد کند من او را یاد کنم، هم چنان که گفت: «فَاذْکُرُونِی أَذْکُرْکُمْ». قول سوم اقم الصلاة متی ذکرت ان علیک صلاة، و المعنی لتذکیری ایّاک بها. میگوید هر گه که فراموش شود بر تو نماز چون یاد آید نماز کن در هنگام، یا پس هنگام، که آن من بیاد تو دادم و منه‌

قول النّبی (ص): «من نسی صلاة او نام عنها فلیصلها اذا ذکرها، انّ اللَّه عزّ و جلّ یقول «وَ أَقِمِ الصَّلاةَ لِذِکْرِی».

و روی من نام عن صلاة او نسیها فلیصلها اذا ذکرها فان ذلک وقتها، لا وقت لها الّا ذلک و تلا قوله: «وَ أَقِمِ الصَّلاةَ لِذِکْرِی».

و روی من نسی صلاة فلیصلها اذا ذکرها لا کفارة لها الّا ذاک.

و فی روایة ابی قتادة قال: «خطبنا رسول اللَّه (ص): فذکر قصة نومهم عن الصلاة فقال رسول اللَّه: ما الّذی تهمسون دونی؟ قلنا تفریطنا عن الصلاة. قال اما لکم فی اسوة انّه لیس فی النوم تفریط، و لکن التفریط علی من لم یصل صلاة حتی یجی‌ء وقت صلاة اخری، فمن فعل ذلک فلیصلها حین ینتبه فاذا کان الغد فلیصلها عند وقتها».

گفته‌اند این خطاب با مصطفی (ص) است تا آنجا که گفت: «فَتَرْدی‌»، آن گه بقصه موسی باز میشود.

قوله: «إِنَّ السَّاعَةَ آتِیَةٌ» ای القیامة کائنة لا محالة، «أَکادُ أُخْفِیها» ارید ان استرها عن جمیع النّاس فلا اطلع علیها احدا بل تأتیهم علی غرة منهم کقوله: «لا تَأْتِیکُمْ إِلَّا بَغْتَةً» بل تأتیهم بغتة فیبهتهم. میگوید رستخیزا مدنی است میخواهم که کی آن وقت از خلق بپوشم تهویل و تعظیم آن را، تا آید بایشان ناگاه، روایت کرده‌اند از ابن عباس که گفت در تفسیر این آیت: اکاد استرها عن نفسی فکیف یعلمها مخلوق. این سخن بر مخرج سخن عرب بیرون آمد و بر عادت ایشان و مبالغت در کتمان و جدّ نمودن در آن.

و قیل أُخْفِیها ای اظهرها و هو من الاضداد، کما انّ الاسرار یجی‌ء بمعنی الاظهار فی قوله: «وَ أَسَرُّوا النَّدامَةَ لَمَّا رَأَوُا الْعَذابَ» ای اظهروها، و یحتمل ان یکون اخفیها بمعنی ازلّت الخفا عنها، کما یقال اشکیته: ای ازلت شکواه، باین قول اکاد، زیادت است هم چنان که گفت: «قُلْ عَسی‌ أَنْ یَکُونَ قَرِیباً» ای هو قریب و عسی زیادة.

«لِتُجْزی‌ کُلُّ نَفْسٍ» تعلق باخفا دارد، هر که اخفاء بمعنی اظهار نهند. و معنی آنست که رستخیز آمدنی و بودنی است، آن را بوقت خویش اظهار کنم تا هر کس بجزاء کردار خویش رسد و سزای خویش بیند، و روا باشد که لتجزی تعلق باتیان دارد یعنی «إِنَّ السَّاعَةَ آتِیَةٌ... لِتُجْزی‌»، و محتملست که تعلق «ب أَقِمِ الصَّلاةَ لِذِکْرِی» دارد، ای اقم الصلاة لذکری لتجزی کلّ نفس علی ما عملت من خیر او شر.

«فَلا یَصُدَّنَّکَ عَنْها» الصدّ یستعمل فی الصرف عن الخیر، تقول صدّه عن الخیر و لا تقول صدّه عن الشّر، و المعنی لا یمنعک عن الایمان بالقیامة و التّأهب لها و عن اقامة الصلاة، «مَنْ لا یُؤْمِنُ بِها وَ اتَّبَعَ هَواهُ» الهوی یستعمل فی المعاصی و حقیقته میل النّفس الی الشّی‌ء للشهوة. «فَتَرْدی‌» ای فتهلک فی القیامة و تعذّب بالنّار. قیل الخطاب للنّبی (ص) و المراد به امته.

قوله: «وَ ما تِلْکَ بِیَمِینِکَ یا مُوسی‌» استفهام است بمعنی تنبیه و تقریر، ربّ العزّه خواست که بر وی مقرّر کند باقرار وی که آنچه در دست دارد عصاست، تا چون مار گردد نترسد، و نیز خواست که او را باقرار خود فرا گیرد و بر وی حجّت آرد که آن عصاست تا چون مار گردد انکار نکند، که همیشه چوب بود و دعوی نتواند کرد که همیشه مار بود، و گفته‌اند مراد باین خطاب آنست که تا موسی را گستاخ گرداند و با کلام حق انس گیرد و از هیبت دیدن عجایب مدهوش نگردد و قوّت دل دارد بهر چه او را فرماید، «وَ ما تِلْکَ» از بهر آن گفت که عصا مؤنث است و اشاره بآنست، و «بِیَمِینِکَ» از بهر آن گفت که عصا در دست راست داشت، و محتملست که در دست چپ چیزی دیگر داشت تا جواب بر وی ملتبس نشود.

«قالَ هِیَ عَصایَ» گفته‌اند که عصای موسی ببالا ده گز بود سر آن دو شاخ و زیر آن سنان، و نام آن علیّق و قیل نبعه از چوب بادام، و گفته‌اند از مورد بهشت بود. و عن محمّد بن قیس قال: اعطی آدم من الجنّة یاقوتة و عصا موسی و شیئا من زرع: فامّا الیاقوتة فهی الرکن کانت بیضا فاسودّ من ایدی الخطائین، و امّا العصا، فعصا موسی تناسخها القرون، و امّا الزرع فما اعطی بنو آدم. قوله: «أَتَوَکَّؤُا عَلَیْها» ای اعتمد علیها اذا اعییت، و ذلک انّ الرّعاء یستریحون علی عصیهم بالاتکاء، «وَ أَهُشُّ بِها» ای اضرب بها الاغصان الورق، «عَلی‌ غَنَمِی» الغنم عند العرب لعدد من الضّان لا ینقص من مائة فصاعدا قوله. «وَ لِیَ فِیها مَآرِبُ أُخْری‌» المآرب الحوائج واحدتها ماربة و مأربة و الارب و الاربة ایضا الحاجة. و ارب الانسان عضوه، جمعه اراب و صحّ‌

فی الحدیث: «امرت ان اسجد علی سبعة آراب».

و الا ریب لهو العاقل الّذی یقوم لحوائجه، و انّما قال اخری لانّ المآرب جماعة و اصلها اخر، فاجراها علی الوحدة کالحسنی لانّ آیات السورة علی الیاء. گفته‌اند که موسی بقدر سؤال جواب داد، چون خطاب آمد که: «وَ ما تِلْکَ بِیَمِینِکَ یا مُوسی‌» موسی جواب داد که عصا، دیگر بار خطاب آمد که: لمن هی، این عصا آن کیست؟ موسی گفت: «عَصایَ» عصای من. خطاب آمد. و ما تصنع‌ بها. چکنی باین عصا؟ موسی گفت: «أَتَوَکَّؤُا عَلَیْها» و آن منافع بر شمرد، و گفته‌اند خطاب هم آن بود که: «ما تِلْکَ بِیَمِینِکَ» امّا موسی در جواب بیفزود که میخواست تا منافع آن بر شمرد و شکر نعمت حق بگزارد. روی عن ابن عباس قال: کان موسی (ع) یحمل علی عصاه زاده و سقاه و تماشیه و تحدّثه و کان یضرب بها الارض فیخرج ما یأکل یومه و یرکزها فیخرج الماء، فاذا رفعها ذهب الماء و اذا ظهر له عدوّ حاربت و ناضلت عنه. و اذا اراد الاستقاء من البئر ادلاها فکانت علی طول البئر، و صارت شعبتاها کالدّلو حتّی یستقی، و کان یظهر علی شعبتیها کالشمع باللّیل یضی‌ء له و یهتدی به، و اذا اشتهی ثمرة من الثمار، رکرها فتغصّنت غصن تلک الشجرة و اورقت ورقها و اثمرت ثمرها، گفته‌اند این همه منافع که ابن عباس بر شمرده است پس از سؤال «وَ ما تِلْکَ بِیَمِینِکَ» در عصا پیدا شد زیرا که آن همه معجزه است و موسی را پیش از آن شب معجزه نبود.

«قالَ أَلْقِها» قال الربّ الق العصا «یا مُوسی‌» فَأَلْقاها من یده. «فَإِذا هِیَ حَیَّةٌ تَسْعی‌» تمشی مسرعة علی بطنها. چون موسی عصا از دست بیفکند ماری زرد گشت آن را عرف بود چون عرف اسب، از اوّل که پیدا گشت جانّ بود باریک و کوچک پس همی افزود تا ثعبان گشت، ماری بزرگ صعب، چنان که بدرختی رسید آن درخت بخورد، و خاییدن درخت و دندانها که بر هم میزد موسی پر خوان آن میشنید، و گفته‌اند پاره پاره کوه میکند و فرو میبرد. یقال الجانّ اوّل حالة الحیّة، و هی الصغیرة منها، و الثعبان آخر حالها و هی اعظم ما تکون، و الحیّة للجنس یعم الکلّ. و قیل کانت فی عظم الثعبان و سرعة الجان. موسی چون مار دید که نهیب می‌برد بترسید و برمید، جایی دیگر گفت: «وَلَّی مُدْبِراً وَ لَمْ یُعَقِّبْ» برگشت و پشت برگردانید گریزان، باز نیامد و باز پس ننگریست، تا خطاب آمد از حق جلّ جلاله که ای موسی بجای خود باز آی، باز آمد. وی را گفت: «خُذْها وَ لا تَخَفْ سَنُعِیدُها سِیرَتَهَا الْأُولی‌» تقدیره سنعیدها الی سیرتها، فحذف الجار أی سنردها الی خلقتها و هیئتها کما کانت عصا، فمدّ موسی یده الی قرنیها فعادا شعبتین و صارت عصا. و گفته‌اند که موسی پشمینه پوشیده بود چون خطاب آمد که: «خُذْها وَ لا تَخَفْ». دست بآستین مدرعه فرا برد تا بر گیرد، خطاب آمد که موسی اگر از این مار گزندی بتو خواهد رسید، آستین بچه کار آید ترا و چه دفع کند؟ موسی گفت خداوندا مرا باین مگیر که مرا ضعیف آفریده‌ای و آنچه میکنم از ضعف و عجز می‌کنم، پس موسی دست برهنه در دهن وی فرو برد چون دست وی برسید عصا گشت و دست خود در میان دو شاخ عصا دید، پس خطاب آمد که یا موسی ادن، فلم یزل یدینه حتّی شدّ ظهره بجذع الشجرة فاستقرّ و ذهبت عنه الرّعدة و جمع یدیه فی العصا و خضع برأسه و عنقه.

قوله: «وَ اضْمُمْ یَدَکَ إِلی‌ جَناحِکَ» جناح الانسان ما بین المرفق و الإبط.

«تَخْرُجْ بَیْضاءَ مِنْ غَیْرِ سُوءٍ» یعنی تخرج و لها نور و شعاع کشعاع الشمس من غیر مرض و لا برص، «آیَةً أُخْری‌» یعنی هذه آیة اخری لنبوّتک سوی آیة العصا. و انتصابها علی الحال.

قوله: «لِنُرِیَکَ مِنْ آیاتِنَا الْکُبْری‌» من المعجزات العظام التی نعطیکها.

و قیل تقدیره «لنراک الکبری من آیاتنا» و هی الید البیضاء، و لهذا قال: ابن عباس کانت ید موسی اکبر آیاته.

قوله: «اذْهَبْ إِلی‌ فِرْعَوْنَ» ای اذهب بهاتین الآیتین فی الحال الیه و ادعه الی عبادتی و وحدانیتی و الی اقامة الصلاة. لذکری، «إِنَّهُ طَغی‌» ای عصی و علا و تکبّر و جاوز الحد فی الشرک و المعصیة. قال ابن عباس: لم یرجع موسی الی اهله الّا بعد حول، و القبط تسمی الطاغی فرعون و اسمه الولید بن الریان القبطی.

و قیل الولید بن مصعب و قیل کان فرعون من اصطخر و عن علقمة بن مرثد قال: بعث اللَّه موسی الی فرعون، فلمّا ولیّ موسی ناداه یا موسی امّا انّ فرعون لن یؤمن، قال موسی یا ربّ ففیم ترسلنی الیه، و قد علمت انّه لن یؤمن، فبعث اللَّه الیه بثمانیة املاک، فقالوا یا موسی امض لما امرت به، فقد اعنی علم هذا القرون هن قبلکم.

۱ - النوبة الاولى: قوله تعالی: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ». بنام خداوند فراخ بخشایش مهربان.۱ - النوبة الثالثة: قوله تعالی: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ». ذکر اللَّه حبذا ذکراه جل الملک الحق تعالی اللَّه ما اشرف ذکره و ما اعلاه و ما اطیب وصفه و ما احلاه، فهو العزیز الصّمد الا له، اللَّه است قدیم و آفریدگار رحمن است عظیم و پروردگار، رحیم است و حلیم و آمرزگار، کریمست و لطیف، عیب پوش و عذر پوش و رهی‌دار، دستگیر و کارساز، عذر پذیر و سپاس دار، نغز کردار و خوش گفتار و لطیف دیدار، جمال نام امروز نصیب گفتار، جمال نام فردا نصیب دیدار، الهی در ازل تومان بر گرفتی و کس نگفت که بردار، اکنون که بر گرفتی بمگذار و در سایه لطف خود میدار، قوله: «طه» اینست خطاب خطیر و نظام بی‌نظیر، اینست سخن پر آفرین و بر دلها شیرین، دل را انس و جان را پیغام، از دوست یادگار و بر جان عاشقان سلام. «طه» هم نامست و هم تعریف، هم مدح، و هم پیغام، نام راست و تعریف درست، مدح بسزا پیغام تمام. قومی گفتند سوگندیست که ربّ العزّة یاد می‌کند بصفات و افعال خویش، می‌گوید بطول خداوند بر بندگان، بپاکی حق از گفت ناسزایان، بطهارت دل محمّد خاتم پیغمبران، بطهارت اهل بیت محمّد شمعهای تابان، بطهارت دل عارفان و سوز سرّ والهان. بدرخت طوبی جای ناز بهشتیان، بطرب اهل بهشت و یافت روح و ریحان، باین جمله سوگند یاد میکند: «ما أَنْزَلْنا عَلَیْکَ الْقُرْآنَ لِتَشْقی‌». سعید جبیر گفت. طا از طیّب است و ها از هادی، طا اشارتست بپاکی، و پاکی اللَّه را صفتست، و ها اشارتست بهدایت، و اللَّه ولی هدایتست، طا آنست که مصطفی (ص) گفت: انّ اللَّه تعالی طیب لا یقبل الّا الطیب».

اطلاعات

منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

این سورة طه بعدد کوفیان صد و سی و دو آیتست، و بعدد بصریان صد و سی و پنج آیت است، و هزار و سیصد و چهل و یک کلمه و پنج هزار و دویست و چهل و دو حرف است. جمله بمکّه فرو آمده مگر یک آیت «وَ لا تَمُدَّنَّ عَیْنَیْکَ»، بقول بعضی مفسّران این یک آیت در مدنیات شمرند که بدر مدینه فرو آمد و درین سورة سه آیت منسوخست: «وَ لا تَعْجَلْ بِالْقُرْآنِ مِنْ قَبْلِ أَنْ یُقْضی‌ إِلَیْکَ وَحْیُهُ» نسخها قوله: «سَنُقْرِئُکَ فَلا تَنْسی‌». دیگر «فَاصْبِرْ عَلی‌ ما یَقُولُونَ». سوّم «قُلْ کُلٌّ مُتَرَبِّصٌ فَتَرَبَّصُوا». این هر دو آیت منسوخند بآیت سیف. و در فضیلت این سوره ابو هریره روایت کند از مصطفی (ص) که گفت: «انّ اللَّه عزّ و جلّ قرأ طه و یس قبل ان خلق آدم بالف عام فلمّا سمعت الملائکة القرآن قالوا طوبی لامّة ینزل هذا علیها و طوبی لاجواف تحمل هذا، و طوبی لالسن تکلّم بهذا».
هوش مصنوعی: سوره طه دارای 132 آیه به تعداد کوفیان و 135 آیه به تعداد بصریان است. همچنین این سوره شامل 1341 کلمه و 5242 حرف می‌باشد. تمام آیات آن در مکه نازل شده است به جز یک آیه که «وَ لا تَمُدَّنَّ عَیْنَیْکَ» نام دارد و به گفته برخی مفسران، این آیه در مدینه نازل شده است. در این سوره سه آیه نسخ شده وجود دارد: «وَ لا تَعْجَلْ بِالْقُرْآنِ مِنْ قَبْلِ أَنْ یُقْضی‌ إِلَیْکَ وَحْیُهُ» که با آیه «سَنُقْرِئُکَ فَلا تَنْسی‌» نسخ شده است. دو آیه دیگر «فَاصْبِرْ عَلی‌ ما یَقُولُونَ» و «قُلْ کُلٌّ مُتَرَبِّصٌ فَتَرَبَّصُوا» نیز به آیات سیف نسخ شده‌اند. در فضیلت این سوره، ابو هریره روایتی از پیامبر (ص) نقل می‌کند که می‌فرماید: «خداوند قبل از خلقت آدم، سوره طه و یس را به مدت هزار سال خوانده است و زمانی که فرشتگان قرآن را شنیدند، گفتند: خوشا به حال امتی که این کتاب بر آنها نازل می‌شود و خوشا به حال افرادی که این کلمات را حفظ می‌کنند و خوشا به حال زبان‌هایی که این را بیان می‌کنند».
و عن الحسن ان النّبی (ص) قال: «لا یقرأ اهل الجنّة من القرآن الّا طه و یس».
هوش مصنوعی: در روایتی از حسن آمده است که پیامبر (ص) فرمودند: «اهل بهشت تنها سوره‌های طه و یس را از قرآن می‌خوانند».
و روی کلّ القرآن موضوع عن اهل الجنة فلا یقرءون منه الّا سورة یس و طه فانّهم یقرءونهما فی الجنّة»
هوش مصنوعی: موضوع کلی قرآن درباره اهل بهشت این است که آنها تنها سوره‌های یس و طه را می‌خوانند و این دو سوره را در بهشت تلاوت می‌کنند.
و روی عن ابی امامة قال: «قال رسول اللَّه (ص): «من قرأ سورة طه، اعطی یوم القیامة ثواب المهاجرین و الانصار»
هوش مصنوعی: پیامبر (ص) فرمودند: "هر کس سوره طه را بخواند، در روز قیامت پاداش مهاجران و انصار را به او می‌دهند."
و عن معقل بن یسار قال: «قال رسول اللَّه (ص): «اعطیت طه و الطّواسین من الواح موسی»
هوش مصنوعی: معقل بن یسار نقل کرده است که رسول الله (ص) فرمودند: «من طه و توحید را به عنوان نیکی و پاکی از لوح‌های موسی دریافت کردم.»
«طه» بکسر طا و هاء، قراءت حمزه و کسایی و ابو بکر است، و بفتح طا و کسر هاء، قراءت ابو عمرو و بضمتین قراءت باقی! و اقوال مفسّران در تفسیر این مختلف است. مجاهد گفت و حسن و عطا: طه یعنی یا رجل. این لغت حبشه است و لغت سریانیان بقول قتاده، و لغت نبطیه بقول سعید بن جبیر، و مراد باین رجل محمّد مصطفی (ص) است. و این بجواب بو جهل و النضر بن الحارث فرو آمد که مصطفی را در کثرت عبادت و شدّت مجاهدت می‌دیدند پیوسته در قیام شب و عبادت روز گفتند: «یا محمّد انّک لتشقی بترک دیننا»، دین ما بگذاشتی لا جرم بدبخت و رنجور تن گشتی، ربّ العالمین گفت: یا رجل یا محمّد «ما أَنْزَلْنا عَلَیْکَ الْقُرْآنَ لِتَشْقی‌». قومی گفتند طه نامیست از نامهای خداوند عزّ و جلّ. قومی گفتند نام قرآنست قومی گفتند نام سورة است بدلیل آن خبر که: «انّ اللَّه عزّ و جلّ قرأ طه و یس».
هوش مصنوعی: «طه» به دو صورت خوانده می‌شود: یکی با کسر طا و هاء که قرائت حمزه، کسایی و ابوبکر است و دیگری با فتح طا و کسر هاء که مربوط به قرائت ابوعمرو می‌باشد. بقیه قرائت‌ها نیز به صورت ضمه آمده است. تفسیر این عبارت از سوی مفسران مختلف است. برخی مانند مجاهد، حسن و عطا معتقدند که «طه» به معنای «ای مرد» است و این کلمه به زبان حبشه و سریانی و نبطی نسبت داده شده است. مراد از این «مرد» پیامبر Muhammad (ص) است. این کلمات به عنوان پاسخی به ابو جهل و النضر بن الحارث نازل شده است که پیامبر را در تلاش‌های شبانه و روزانه‌اش برای عبادت، زیر نظر داشتند و گفتند: «ای محمد، تو در پی ترک دین ما، به سختی دچار شده‌ای». خداوند در جواب آن‌ها فرمود: «ای مرد، ما قرآن را بر تو نازل نکردیم تا دچار رنج شوی». برخی افراد بر این باورند که «طه» نامی از نام‌های خداوند متعال است و گروهی دیگر آن را نام قرآن و برخی نام سوره می‌دانند، به استناد خبری که می‌گوید: «خداوند عزوجل طه و یس را خوانده است».
عطا گفت نامی است از نامهای مصطفی (ص) در قرآن.
هوش مصنوعی: عطا اشاره کرد که این نام یکی از نام‌های پیامبر اسلام، مصطفی (ص)، در قرآن کریم است.
و روایت کنند که پیغامبر را در قرآن هفت نامست: محمّد و احمد و طه و یس و المزمّل و المدّثر و عبد اللَّه.
هوش مصنوعی: گفته شده است که پیامبر در قرآن هفت نام دارد: محمد، احمد، طه، یس، المزمل، المدثر و عبد الله.
و گفته‌اند طا در حساب جمل نه است و ها پنج، جمله چهارده باشد یعنی یا ایّها البدر، و در شواذ خوانده‌اند طه بسکون هاء و هو امر من وطئی الّا انّ الهمزة قلبت هاء نحو هیّاک و ایّاک، و المعنی طا الارض بقدمیک. خبر درست است از مغیرة بن شعبه که: رسول خدا (ص) چندان نماز کرد که بشب پایهای مبارکش آماس گرفت. و آورده‌اند که بر یک پای بایستادی و نماز کردی و این در ابتداء اسلام بود پیش از نزول فرائض و تعیین نماز پنج گانه، او را گفتند: لم تفعل ذلک و قد غفر اللَّه لک ما تقدم من ذنبک و ما تأخره؟
هوش مصنوعی: در مورد کلمه "طا" در حساب جمل، گفته شده که آن به عدد نه برمی‌گردد و "ها" به عدد پنج، که مجموعاً به عدد چهارده می‌رسد. همچنین در برخی قرائت‌ها "طه" بدون سکون "ها" خوانده شده و معنای آن به نوعی به زمین و پای مرتبط است. دراخبار آمده است که پیامبر (ص) آن‌قدر نماز خواند که پاهایش متورم شد و در این مورد گفته‌اند که او بر یک پا ایستاده و نماز خوانده است. این اتفاق در ابتدای اسلام و قبل از تعیین واجبات نماز رخ داده است. به او گفته شد چرا این کار را کردی با اینکه خداوند پیش از این و بعد از آن، گناهانت را بخشیده است؟
چرا این میکنی و اللَّه تعالی گناهان تو آمرزیده است گذشته و آینده؟ رسول (ص) جواب داد: ا فلا اکون عبدا شکورا؟
هوش مصنوعی: چرا این کار را می‌کنی در حالی که خداوند گناهان تو را چه در گذشته و چه در آینده بخشیده است؟ رسول (ص) پاسخ داد: آیا نمی‌دانید که من باید بنده‌ای شکرگذار باشم؟
من وی را بنده سپاس دار نباشم؟ پس ربّ العالمین تخفیف وی را آیت فرستاد «طه» ای طئی الارض بقدمیک. ای محمد هر دو پای بر زمین نه و این همه رنج بر خود منه که ما رنج بی‌طاقت از بنده نخواهیم، طاعت معروفه خواهیم، خدمتی بچم راهی میانه نه افراط و نه تفریط. همانست که گفت: «وَ ابْتَغِ بَیْنَ ذلِکَ سَبِیلًا» «وَ عَلَی اللَّهِ قَصْدُ السَّبِیلِ» راه میانه را روی باللّه تعالی است و کردار میانه بپسند اللَّه تعالی است.
هوش مصنوعی: آیا نمی‌توانم او را بنده‌ای شکرگزار ندانم؟ پس پروردگار جهانیان نشانه‌ای از تخفیف او فرستاد: «طه» ای با پاهای قرار گرفته بر زمین. ای محمد، هر دو پا بر زمین بگذار و این همه رنج را بر خود تحمیل نکن که ما رنج بی‌طاقتی از بنده نخواهیم. آنچه از تو می‌خواهیم طاعت و خدماتی است در وسط، نه افراط و نه تفریط. همانطور که گفته شده: «و در میان این دو، راهی بجویید» و «و بر خدا راست‌ترین راه است»؛ راه میانه مورد پسند خداوند متعال است و عمل به شیوه میانه مورد پسند اوست.
«ما أَنْزَلْنا عَلَیْکَ الْقُرْآنَ لِتَشْقی‌» ای لتتعب و لتتکلّف ما لا طاقة لک به من العمل.
هوش مصنوعی: ما قرآن را بر تو نازل نکردیم تا به زحمت بیفتی و کاری خارج از توانت بر عهده بگیری.
پس از آنکه این آیت فرو آمد رسول خدا نماز شب می‌کرد لختی بر پای ایستاده لختی نشسته لختی دراز لختی سبک.
هوش مصنوعی: پس از نزول این آیه، پیامبر اکرم(ص) در شب‌ها به عبادت و نماز می‌پرداخت، گاهی ایستاده، گاهی نشسته، و گاهی دراز می‌کشید، و همچنین در حالت‌های دیگر نیز نماز می‌خواند.
«إِلَّا تَذْکِرَةً لِمَنْ یَخْشی‌» ای لکن انزلناه تذکرة و موعظة للمؤمنین. جایی دیگر گفت: «تَبْصِرَةً وَ ذِکْری‌ لِکُلِّ عَبْدٍ مُنِیبٍ» تذکره در یاد دادنست و تبصره فرا دیدار دادن. جایی دیگر گفت: «وَ إِنَّهُ لَتَذْکِرَةٌ لِلْمُتَّقِینَ» یادگار را تذکره گویند یرا که بسبب آن غایب در یاد آید. و بسبب آن فراموش در یاد آید، اللَّه تعالی جایها قرآن را یادگار خواند، یعنی تذکره و این بر سه وجه است: یا از عقوبت چیزی یاد میکند، یا امید در یاد بنده دهد، یا از کرم و لطف و عطف خود چیزی یاد کند، تا مهر خود در یاد بنده دهد. «لِمَنْ یَخْشی‌» یعنی لمن یخشی اللَّه فینتفع به و خص من یخشی بالذّکر لانتفاعه به.
هوش مصنوعی: کتاب آسمانی به عنوان یک یادآوری و نصیحت برای مؤمنان نازل شده است. در جایی دیگر، آیه‌ای دیگر به آن اشاره کرده که به عنوان بینش و یادآوری برای هر بنده‌ای که به خدا بازگردد، به کار می‌رود. یادآوری می‌تواند به یادآوری عواقب کارها، ایجاد امید در دل بندگان، یا بیان رحمت و بزرگی خداوند نسبت به آن‌ها باشد. کلمات خداوند در قرآن به نوعی یادآور خطاب به کسانی است که از او می‌ترسند و به این ترتیب به آن‌ها نفع می‌رسد.
قوله: «تَنْزِیلًا» ای نزّله اللَّه تنزیلا. و قیل بدل من التذکرة، و هو مصدر ارید به الاسم یعنی منزلا. «مِمَّنْ خَلَقَ الْأَرْضَ وَ السَّماواتِ الْعُلی‌» قیل و هو جمع العلیا کالکبری و الکبر یقال و سماء علیا و سماوات علی. و العلیا تأنیث الاعلی قوله: «الرَّحْمنُ عَلَی الْعَرْشِ اسْتَوی‌» وقف بعضهم علی العرش ثمّ استأنف، فقال استوی له ما فی السماوات و ما فی الارض، و الاستواء فی اللغة العلوّ و الاستقرار.
هوش مصنوعی: اصطلاح «تنزیلاً» به معنای نازل شده از سوی خداوند است. برخی نیز این واژه را به‌عنوان جایگزینی برای «تذکره» به کار برده‌اند که به معنای اسم و مفهوم «منزل» است. عبارت «ممن خلق الارض و السماوات العلیا» به معنای کسانی است که زمین و آسمان‌های بلند را خلق کرده‌اند. در اینجا، «علیا» به جمع «اعلی» اشاره دارد، همان‌طور که «کبری» به «کبر» مربوط می‌شود. همچنین، «الرحمن علی العرش استوی» به معنی این است که خداوند رحمان بر عرش استقرار یافت، که برخی بر این باورند که باید ابتدا توقف کرد بر «العرش» و سپس ادامه داد که او هم در آسمان‌ها و هم در زمین مستقر است. در زبان، «استواء» به معنای علو و قرار گرفتن در جای خود است.
و قال ابو عبیده: استوی ای علا و لا یزاد فی تفسیره من فعل اللَّه عزّ و جلّ علی قول مالک بن انس حین سئل عنه فقال: الاستواء معلوم و الکیف مجهول و الایمان به واجب و السّؤال عنه بدعة. و عن محمد بن نعمان قال: دخل رجل علی مالک بن انس فقال یا با عبد اللَّه «الرَّحْمنُ عَلَی الْعَرْشِ اسْتَوی‌» کیف استوی؟ فاطرق مالک و جعل یعرق. ثمّ قال: الاستواء منه غیر مجهول، و الکیف فیه غیر معقول، و الایمان به واجب، و السؤال عنه بدعة و لا احسبک الّا ضالا، اخرجوه عنّی. و عن ابن عباس قال: العرش لا یقدر قدره احد. و عن ابن مسعود قال: ما بین الکرسی الی الماء مسیرة خمس مائة عام، و العرش فوق الماء، و اللَّه فوق العرش، لا یخفی علیه من اعمالکم شی‌ء.
هوش مصنوعی: ابو عبیده بیان می‌کند که مفهوم «استواء» (قرار گرفتن) به معنای علو و بلند بودن است و نمی‌توان آن را بیشتر از این تفسیر کرد، بر اساس گفته‌های مالک بن انس که در پاسخ به سوالات درباره این موضوع گفته است: «معنای استواء مشخص است ولی چگونگی آن مشخص نیست، ایمان به آن واجب است و پرسش درباره آن بدعتی است.» یکی از افراد به مالک بن انس مراجعه می‌کند و از او می‌پرسد: «چگونه استواء بر عرش واقع شده است؟» مالک سرش را پایین می‌اندازد و متوجه می‌شود که عرق کرده است، سپس می‌گوید: «مفهوم استواء برای ما مشخص است ولی چگونگی آن غیرقابل درک است و ایمان به آن لازم است و پرسش درباره‌اش بدعت است. من نمی‌توانم شما را جزو راهیابان بدانم، او را از من دور کنید.» ابن عباس نیز می‌گوید که هیچ‌کس نمی‌تواند اندازه عرش را درک کند. ابن مسعود نیز گفته است که فاصله بین کرسی و آب، ۵۰۰ سال سفر است و عرش بر روی آب قرار دارد و خدا بالای عرش است و از اعمال شما هیچ چیزی بر او پنهان نیست.
و عن کعب الاحبار قال: قال اللَّه عزّ و جلّ: «انا اللَّه فوق عبادی و عرشی فوق جمیع خلقی و انا علی عرشی، ادبر امر عبادی لا یخفی علیّ شی‌ء من امر عبادی فی سمائی و ارضی، و ان حجبوا عنّی فلا یغیب عنهم علمی.» و عن علی بن حسن بن شقیق قال: قلت لعبد اللَّه بن المبارک، کیف نعرف ربّنا؟ قال: فوق سبع سماوات علی العرش بائن من خلقه.
هوش مصنوعی: خداوند متعال می‌فرماید: «من بالای بندگانم هستم و عرشم بر فراز همه آفریدگان قرار دارد. من روی عرش نشسته‌ام و کارهای بندگانم را تدبیر می‌کنم. هیچ چیزی از امور بندگانم در آسمان‌ها و زمین بر من پنهان نیست و حتی اگر از من پنهان شوند، علم من از آنها غائب نمی‌شود.» همچنین، علی بن حسن بن شقیق از عبد اللَّه بن المبارک پرسید که چگونه می‌توانیم خداوند را بشناسیم؟ وی پاسخ داد: «خداوند بالای هفت آسمان، روی عرش، از مخلوقاتش جدا است.»
و فی الخبر الصّحیح انّ اعرابیّا قال یا رسول اللَّه جهدت الانفس و جاعت العیال، و هلکت الانعام، فاستسق لنا ربّک فانا نستشفع بک علی اللَّه و نستشفع باللّه علیک.
هوش مصنوعی: در یک روایت صحیح آمده است که فردی از اعراب به رسول خدا (ص) گفت: «جان‌ها در سختی هستند و خانواده‌ها گرسنه‌اند و دام‌ها هلاک شده‌اند، پس از خدای خود درخواست باران کن تا ما از تو شفاعت کنیم و از خدا بر تو شفاعت کنیم.»
فقال رسول اللَّه (ص): «و یحک تدری ما تقول؟ و سبّح رسول اللَّه فما زال یسبّح حتی عرف ذلک فی وجوه اصحابه. ثمّ قال و یحک انّه لا یستشفع باللّه علی احد من خلقه، شأن اللَّه اعظم من ذلک. و یحک أ تدری ما اللَّه؟ انّ اللَّه عزّ و جلّ علی عرشه، و انّ عرشه علی سماواته، و انّ سماواته علی ارضیه هکذا، و قال باصبعه مثل القبه».
هوش مصنوعی: پیامبر (ص) فرمود: «وای بر تو، آیا می‌دانی چه می‌گویی؟ سپس پیامبر در حال تسبیح بود و آنقدر تسبیح گفت تا این موضوع در چهره‌ی یارانش نمایان شد. سپس فرمود: وای بر تو، او نمی‌تواند از خدا در مورد هیچ‌یک از مخلوقاتش شفاعت کند، شأن خدا از این مهم‌تر است. وای بر تو، آیا می‌دانی خدا کیست؟ خداوند عز و جل بر عرش خود نشسته است و عرش او بر آسمان‌هاست و آسمان‌ها بر زمین قرار دارند، و همچنین با انگشتش اشاره کرد مانند یک قبه.»
و عن ابی هریره انّ رسول اللَّه (ص) قال: «لمّا قضی اللَّه الخلق کتب فی کتاب فهو عنده فوق العرش، انّ رحمتی غلبت غضبی».
هوش مصنوعی: ابو هریره نقل می‌کند که رسول خدا (ص) فرمودند: «زمانی که خداوند خلق را به پایان رساند، نوشت در کتابی که آن کتاب در بالای عرش قرار دارد، که رحمت من بر خشمم غالب است.»
و عن انس قال: یلقی الناس یوم القیامة ما شاء اللَّه ان یلقوا، ثم ینطلقون الی محمّد (ص) فیقولون یا محمد: اشفع لنا الی ربّنا، فیقول انا لها و صاحبها، قال فانطلق حتی استفتح باب الجنّة فیفتح لی فادخل و ربّی تبارک و تعالی علی عرشه. و عن ابن عباس قال: ما بین السّماء السابعة الی کرسیه سبعة آلاف نور و هو فوق ذلک. و عن عمران بن موسی الطرسوسی قال: قلت لسنید بن داود، هو علی عرشه بائن من خلقه. قال: نعم الم تر الی قوله عزّ و جلّ: «وَ تَرَی الْمَلائِکَةَ حَافِّینَ مِنْ حَوْلِ الْعَرْشِ»، و عن الاوزاعی قال: قال موسی (ع): یا ربّ من معک فی السماء؟ قال ملائکتی. قال و کم هم یا ربّ؟ قال اثنا عشر سبطا. قال و کم عدد کل سبط؟ قال عدد التّراب.
هوش مصنوعی: در روز قیامت، مردم در برابر آنچه که خداوند مقدر کرده است، قرار می‌گیرند و سپس به سمت پیامبر محمد (ص) می‌روند و از او تقاضای شفاعت می‌کنند. او می‌گوید که این درخواست را می‌پذیرد و به سوی در بهشت می‌رود تا در را باز کند و وارد می‌شود، در حالی که پروردگارش بر عرش نشسته است. همچنین گفته می‌شود که فاصله بین آسمان هفتم تا کرسی خداوند به اندازه هفت‌هزار نور است و او بالاتر از آن است. شخصی به نام عمران از سنید می‌پرسد که آیا خداوند بر عرش از مخلوقات جداست؟ او پاسخی مثبت می‌دهد و به آیه‌ای اشاره می‌کند که در آن از فرشتگان که دور عرش الهی هستند، یاد شده است. در نهایت، موسی (ع) از خداوند می‌پرسد که چه کسی در آسمان همراه اوست و پاسخ می‌شنود که فرشتگانش هستند و تعداد آن‌ها به دوازده قبیله می‌رسد، و از خداوند می‌پرسد که تعداد هر قبیله چقدر است و پاسخ این است که به اندازه خاک است.
قوله. «لَهُ ما فِی السَّماواتِ» من الملائکة و الشمس و القمر و النجوم و غیرها.
هوش مصنوعی: آنچه در آسمان‌ها وجود دارد، شامل فرشتگان، خورشید، ماه، ستاره‌ها و دیگر چیزها، همه متعلق به او است.
«وَ ما فِی الْأَرْضِ» من الجنّ و الانس و الجبال و البحار و غیرها. «وَ ما بَیْنَهُما» ای ما بین السماء و الارض، من الهواء و الرّیاح و السحاب و الامطار و غیرها. «وَ ما تَحْتَ الثَّری‌» و ما تحت سبع ارضین. و الثری هو التراب الندی. و قیل الثری اسم لاسفل الارض. قال ابن عباس: الارض علی ظهر النّون، و النّون علی بحر، و انّ طرفی النّون رأسه و ذنبه یلتقیان تحت العرش، و البحر علی صخرة خضراء، و خضرة السماء منها، و هی الصخرة الّتی ذکرها اللَّه عزّ و جلّ فی القران فی قصة لقمان: «فَتَکُنْ فِی صَخْرَةٍ» و الصخرة علی قرن ثور، و الثور علی الثّری. و ما تحت الثری لا یعلمه الا اللَّه عزّ و جلّ.
هوش مصنوعی: در این متن درباره چیزهایی که در زمین و آسمان وجود دارند صحبت شده است. مواردی مانند جن و انس، کوه‌ها، دریاها، و همچنین چیزهایی که در فضای بین زمین و آسمان قرار دارند، از جمله هوا، باد، ابرها و باران ذکر شده‌اند. همچنین به چیزهایی که زیر زمین وجود دارند، اشاره می‌شود و گفته می‌شود که خاک نرم، منبع این موارد است. توضیحاتی درباره ساختار زمین و آسمان داده شده و به عقاید مختلف نسبت به موقعیت زمین و زیر آن اشاره شده است. در پایان، گفته می‌شود که فقط خداوند از آنچه در زیر زمین وجود دارد، آگاه است.
و ذلک الثور فاتح فاه فاذا جعل اللَّه البحار بحرا واحدا سالت فی جوف ذلک الثور، فاذا وقعت فی جوفه یبست البحار. و روی انّ کعبا سئل، فقیل له و ما تحت هذه الارض؟
هوش مصنوعی: این سنجد، گاوی است که دهانش را باز کرده است. هنگامی که خداوند دریاها را به صورت یک دریا درآورد، آب‌ها در داخل این گاو جریان می‌یابد و وقتی که آب‌ها وارد شکم او می‌شوند، دریاها خشک می‌شوند. همچنین نقل شده است که از کعب سوال کردند که زیر این زمین چه چیزی وجود دارد؟
قال الماء، قیل و ما تحت الماء؟ قال صخرة، قیل ما تحت الصخرة؟ قال ملک، قیل و ما تحت الملک؟ قال حوت معلق طرفاه بالعرش، قیل و ما تحت الحوت؟ قال الهواء و الظّلمة و انقطع العلم. و روی عن ابن عباس قال: الارضون علی الثور، و الثور فی سلسلة، و السلسلة فی اذن الحوت، و الحوت بید الرّحمن عزّ و جلّ.
هوش مصنوعی: آب وجود دارد، پرسیدند زیر آب چه هست؟ گفت: صخره‌ای است. پرسیدند زیر صخره چه هست؟ گفت: مَلِکِی است. پرسیدند زیر ملک چه هست؟ گفت: ماهی بزرگی است که دو طرفش به عرش آویزان است. پرسیدند زیر ماهی چه هست؟ گفت: هوا و تاریکی است و علم در اینجا قطع می‌شود. همچنین از ابن عباس نقل شده که زمین‌ها بر روی یک ثور قرار دارند و آن ثور به زنجیری متصل است و آن زنجیر در گوش ماهی است و آن ماهی در دست خداوند الرحمن و جلّ جلاله است.
قوله تعالی: «وَ إِنْ تَجْهَرْ بِالْقَوْلِ فَإِنَّهُ یَعْلَمُ السِّرَّ وَ أَخْفی‌» تقدیره و ان تجهر بالقول لم یکن عنده اظهر ممّا تسره. معنی آنست که اگر تو سخن بلند گویی یا نرم گویی بلند گفتن بنزدیک اللَّه تعالی ظاهر تر نخواهد بود از آن نرم گفتن، او خداوندی است که نهان داند و نهان‌تر از نهان داند فکیف آشکارا و قیل معناه «وَ إِنْ تَجْهَرْ بِالْقَوْلِ» فلحاجتک الیه، فاما اللَّه فانه لا یحتاج الی الجهر لیسمع اگر بجهر گویی شاید که ترا بدان حاجتست، امّا ربّ العزّه که سرّ و اخفی داند چه حاجت دارد بجهر گفتن تو تا شنود.
هوش مصنوعی: اگر تو سخن خود را بلند بگویی، خداوند از هر چیزی که در دل پنهان داری آگاه‌تر است. در حقیقت، بلند گفتن تو نزد خداوند به اندازه نرم گفتن تو ظاهر نیست؛ زیرا او علم به نهان‌ها و حتی نهان‌تر از آن‌ها دارد. بنابراین، اگر تو به بلندی سخن بگویی، این کار تنها به خاطر خودت و نیاز تو به شنیده شدن است، در حالی که خداوند نیازی به بلند گفتن تو ندارد تا حرف‌هایت را بشنود.
گفته‌اند که سرّ آنست که امروز در خود پنهان داری و اخفی آن است که فردا پنهان خواهی داشت از خلق. و گفته‌اند که سرّ آنست که بنده در نفس خود می‌داند و پنهان میدارد و اخفی آنست که اللَّه تعالی از بنده می‌داند و بنده از خود نمی‌داند.
هوش مصنوعی: گفته شده که راز در این است که امروز چیزی را در خود مخفی نگه‌داشته‌ای و آنچه فردا پنهان خواهی کرد از دیگران است. همچنین گفته‌اند که راز به این معنی است که بنده از وجود خود آگاه است و آن را پنهان می‌کند، در حالی که خداوند از بنده آگاهی دارد در حالی که خود بنده از آن آگاه نیست.
ابن عباس گفت: السّر ما اسررت فی نفسک و اخفی ما لم یکن و هو کائن. سرّ اسرار بندگان است که اللَّه میداند و از وی هیچیز از آن پوشیده نه، و اخفی آنست که از عدم در وجود نیامده و اللَّه می‌داند که در وجود خواهد آمد، و داند که کی آید، و چون آید، و روا باشد که اخفی فعل ماضی بود، یعنی یعلم اسرار عباده. و اخفی سرّ نفسه عن خلقه. اسرار بندگان همه داند و سرّ خود خود داند با کس بنگوید و کس را بر آن اطلاع ندهد.
هوش مصنوعی: ابن عباس می‌گوید: راز، چیزی است که در دل خود دارم و پنهان است، و چیزی است که وجود ندارد اما ممکن است در آینده به وجود بیاید. خداوند از همه اسرار بندگان آگاه است و هیچ چیزی از او پنهان نیست. آنچه که هنوز به وجود نیامده، خدا می‌داند که چه زمانی و چگونه به وجود خواهد آمد. همچنین ممکن است که این مطلب به گذشته مربوط باشد، یعنی خداوند از اسرار بندگان آگاه است و در عین حال، اسرار خود را از مخلوقش پنهان می‌کند. خداوند همه اسرار بندگان را می‌داند و اسرار خودش را نیز با کسی در میان نمی‌گذارد و به کسی اجازه نمی‌دهد که از آن‌ها مطلع شود.
قوله تعالی: «اللَّهُ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ» ای الرحمن الذی فعل هذه الاشیاء، هو الا له علی الحقیقة لا یستحق الالهیّة غیره. رحمن که این همه فعل اوست و محدثات و مکوّنات نمودار قدرت اوست، خدای بندگان و معبود همگان بحقیقت اوست، و خدایی و خداکاری سرای اوست. قوله: «لَهُ الْأَسْماءُ الْحُسْنی‌» لانّ سماعها یدلّ علی توحیده، وجوده، و کرمه، و کلّ اسمائه مدح و ثناء لایق بذاته و صفاته و لا یستحقّ انّ یسمّی بها غیره. نامهای اللَّه تعالی همه نیکواند، پاک و بزرگوار و درست. همه مدح و ثناء او، همه سزای ذات و صفات او، دلیل بر توحید وجود و کرم او، هر که آن را یاد کند و بدان توحید و تعظیم اللَّه تعالی خواهد در بهشت شود اینست که مصطفی (ص) گفت: «انّ للَّه تسعة و تسعون اسما من احصاها دخل الجنّة».
هوش مصنوعی: خداوند یکسره بی‌همتاست و جز او هیچ معبودی شایسته عبادت نیست. رحمن است که قدرتش در آفرینش این موجودات هویداست و او معبود حقیقی همه بندگان است. نام‌های نیکوی او بیانگر یکتایی، وجود و کرامت او هستند و هر کدام از این نام‌ها شایسته مدح و ستایش اوست. هیچ‌کس جز او نمی‌تواند با این نام‌ها خوانده شود. نام‌های خداوند همگی زیبا، پاک و بلندمرتبه هستند و نشان‌دهنده‌ی کرامت و ذات او هستند. هر کسی که این نام‌ها را به یاد بسپارد و خداوند را بزرگ بدارد، به بهشت خواهد رفت، چنان‌که پیامبر (ص) فرمود: «خداوند نود و نه نام دارد که هر کس آن‌ها را به خوبی بشناسد، به بهشت وارد می‌شود.»
قوله: «وَ هَلْ أَتاکَ حَدِیثُ مُوسی‌» سیاق این آیت تسلیت مصطفی است و تسکین دل وی بآن رنج و اذی که از قوم خود میدید، و طعنها که از مشرکان می‌شنید، ربّ العزّة او را بدیدن و شنیدن آن مکاره صبر میفرماید و وعده درجات و کرامات میدهد، و از قصه و سرگذشت موسی او را خبر میکند که از دشمنان چه رنج بوی رسید و بعاقبت از حق چه کرامت دید، گفت جلّ جلاله: «وَ هَلْ أَتاکَ حَدِیثُ مُوسی‌» ای قد اتیک حدیث موسی و قصته.
هوش مصنوعی: آیه اشاره به داستان موسی دارد که هدف آن تسلی و آرامش مصطفی (پیامبر) در مواجهه با رنج‌ها و آزارهایی است که از سوی قومش و طعنه‌هایی که از سوی مشرکان می‌شنید، به او می‌رسید. خداوند با یادآوری داستان موسی به او اظهار همدردی کرده و به او وعده می‌دهد که او نیز درجات و کرامت‌های الهی را خواهد دید، همان‌طور که موسی بعد از تحمل مشکلات و رنج‌های بسیار، از جانب خداوند کرامت دریافت کرد.
«إِذْ رَأی‌ ناراً» و این آن گه بود که موسی (ع) روزگار مزدوری شعیب تمامی ده سال بسر برده بود و از شعیب دستوری خواسته بود تا بنزدیک مادر باز شود و عیال را با خود ببرد. و شعیب او را دستوری داد و از مدین بیرون آمد عیال و اسباب با وی و چند سر گوسپند که شعیب وی را داده بود. روی نهادند بمصر و موسی (ع) را کلاهی نمدین بر سر و ازار کی پشمین بر تن و نعلینی از پوست خر ناپیراسته در پای و عصا در دست، همی رفتند تا رسیدند بوادی طوی، آنجا که طورست. شب آدینه‌ای پیش آمد. شبی تاریک سهمگین، جهان همه تاریکی ظلمت فرو گرفته، ابر و باد و باران و رعد و برق و صاعقه همه در هم پیوسته و موسی (ع) از جاده راه بیفتاده و سرگشته شده، و گرگی در گله افتاده و گله پراکنده کرده. در آن حال اهل موسی در ناله آمد و وقت زادن نزدیک گشته موسی را طاقت برسید و آرام از دل وی برمید، از جان خویش بفریاد آمد مضطر ماند. آتش زنه برداشت سنگ بر آن زد هیچ شرر آتش بیرون نداد، درین میانه باز نگرست بسوی چپ از دور آتشی دید. اینست که ربّ العالمین گفت: «إِذْ رَأی‌ ناراً فَقالَ لِأَهْلِهِ» ای لامرأته و ولدیه. موسی (ع) با زن خویش و دو فرزند که با وی بودند، و می‌گویند آن شب او را پسری آمد. موسی (ع) چون آتش دید ایشان را گفت «امْکُثُوا» ای اقیموا مکانکم، «إِنِّی آنَسْتُ ناراً» یقال للّذی ابصر الشی‌ء من بعید ممّا یسکن الیه آنسه. «لَعَلِّی آتِیکُمْ مِنْها بِقَبَسٍ» شعلة من النّار فی طرف عود، «أَوْ أَجِدُ عَلَی النَّارِ هُدیً» ای هادیا یدلّنی علی الطریق و الماء. موسی راه گم کرده بود و راه بسراب نمیبرد و سرمای سخت بود و آتش زنه آتش نمیداد، چون از دور آتش دید گفت روم و آتش بیارم یا کسی را بینم که راه داند و جای آب شناسد و ما را راهنمونی کند، و از آنجا که موسی بود تا بآتش میگویند سیصد فرسنگ بود، موسی بیک طرفة العین آنجا رسید. اینست که اللَّه تعالی گفت: «فَلَمَّا أَتاها» چون رسید آنجا درختی دید، میگویند درخت عنّاب بود، و گفته‌اند درخت سدره بود، درختی سبز و تازه سر تا پای آن بآتش افروخته و هیچ شاخ آن ناسوخته، آتشی بود برنگ سپید و بی‌دود، و هر شاخ که آتش در وی میافتاد سبز و تازه تر میشد. موسی (ع) در آن حال تسبیح فریشتگان شنید و نوری عظیم دید، موسی از شگفتی آن حال تنگ دل بیستاد پشت بدرخت باز نهاد و چشم پر آب کرد. و آن ساعت ندا آمد که: «یا مُوسی‌ إِنِّی أَنَا رَبُّکَ» کرّر الکنایة لتحقیق المعرفة و توکید الدّلالة. و ازالة الشبهة، نظیره قوله للنّبی (ص): «وَ قُلْ إِنِّی أَنَا النَّذِیرُ الْمُبِینُ».
هوش مصنوعی: موسی (ع) پس از گذراندن ده سال به عنوان کارگر در مدین، از شعیب درخواست کرد تا به خانه مادرش برود و خانواده‌اش را با خود ببرد. شعیب به او اجازه داد و موسی (ع) با خانواده‌اش و چند گوسفند که شعیب به او داده بود، به سمت مصر راه افتاد. در این میان، موسی (ع) در وادی طوی که در پای کوه طور قرار داشت به شب تاریک و طوفانی برخورد کرد. در آن شب، در حالی که گله‌اش پراکنده شده بود و همسرش نیز در حال زایمان بود، موسی (ع) به شدت نگران و مضطرب شد. او به دنبال آتش جستجو کرد تا روشنایی بگیرد و راه را پیدا کند. ناگهان از دور آتش را دید و به خانواده‌اش گفت که در آنجا بمانند. او به سمت آتش رفت تا شاید شعله‌ای بیاورد یا کسی را پیدا کند که راه را نشانش دهد. وقتی به آتش رسید، درختی سبز و تازه را دید که در آتش می‌سوخت، بدون اینکه آسیب ببیند. موسی (ع) از دیدن این صحنه شگفت‌زده شد و در آن لحظه صدایی شنید که او را به نام صدا زد و خود را به عنوان پروردگارش معرفی کرد.
قراءت مکّی و ابو عمرو، انّی بفتح الف است. یعنی نودی بانّی انا ربّک.
هوش مصنوعی: قراءت مکّی و ابو عمرو به این صورت است که در اینجا "انی" با فتحه بر روی الف خوانده می‌شود. این بدین معناست که ندا می‌شود که "همانا من پروردگار تو هستم".
و موضع انّی نصب. باقی انّی بکسر الف خوانند بر اضمار قول نودی.
هوش مصنوعی: و جایگاه "انی" به صورت نصب است. و باقی "انی" را با کسر الف می‌خوانند به خاطر اینکه قولی را نادیده گرفته‌اند.
فقیل «یا مُوسی‌ إِنِّی أَنَا رَبُّکَ» این آیت حجتی قاطع و دلیلی روشن است بر معتزله که بخلق قرآن می‌گویند، و بر ایشان که سخن گفتن بر خدای تعالی روا نمی دارند، ایشان را گویند، «نُودِیَ» این ندا از کیست؟ اگر گویند از فریشته است گوئیم.
هوش مصنوعی: این جمله بیان می‌کند که خداوند به موسی فرموده است: «من پروردگار تو هستم». این آیه دلیلی واضح و محکم برای گروه معتزله است که عقیده دارند قرآن خلق شده است. همچنین، این آیه پرسشی را نیز مطرح می‌کند درباره اینکه این صدا از چه کسی می‌آید. اگر بگویند که این ندا از یک فرشته است، پاسخی برای آنها وجود دارد.
«إِنِّی أَنَا رَبُّکَ» که می‌گوید، اگر گویند فریشته میگوید کفر صریح است که فریشته خدای موسی نیست، و اگر گوید خدا میگوید و جز او کس را نرسد که گوید: «إِنِّی أَنَا رَبُّکَ» اقرار دادند که اللَّه تعالی متکلّم است و گویا، سخن وی صفت ویست نامخلوق. بموسی گفت منم که خداوند توام «فَاخْلَعْ نَعْلَیْکَ» نعلین از پای بیرون کن. خلافست میان علما که از بهر چه او را خلع نعلین فرمودند؟ روایت کنند از مصطفی (ص) که گفت: «کانتا من جلد حمار میّت غیر مدبوغ».
هوش مصنوعی: من منبع اصلی تو هستم، یعنی خداوند تو. اگر کسی بگوید این سخن از طرف فرشته‌ای است، باید دانست که این کفر آشکار است زیرا فرشته ای که با موسی سخن می‌گوید، خداوند نیست. اما اگر کسی بگوید این سخن از طرف خداست، باید فهمید که خداوند به تنهایی می‌تواند بگوید: «من خدای تو هستم». همگان بر این باورند که خداوند سخن می‌گوید و سخنان او صفات اوست، بدون اینکه مخلوق باشد. هنگامی که خداوند به موسی فرمود که «نعلین خود را درآور»، مکانیسم خاصی در این دستور نهفته است. در میان علمای دین نظرات مختلفی وجود دارد که چرا این دستور صادر شد. بعضی روایت کرده‌اند که پیامبر اسلام فرموده‌اند که آن نعلین‌ها از پوست الاغ مرده بودند و دباغی نشده بودند.
روی عن ابن مسعود قال: قال النبی (ص): «و کلم اللَّه موسی و کانت علیه جبة صوف و کسآء صوف و سراویل صوف و عمامة صوف و نعلاه جلد حمار غیر زکی».
هوش مصنوعی: ابن مسعود نقل می‌کند که پیامبر (ص) فرمود: «خداوند با موسی صحبت کرد در حالی که او لباسی از پشم به تن داشت، و یک پوشش، شلوار و عمامه از پشم بر تن کرد و کفش‌هایش از پوست الاغی بود که پاکیزه نبود.»
او را فرمودند که نعلین از پای بیرون کن که از پوست خر بود ناپیراسته و ناپاک. چون این فرمان بوی رسید نعلین از پای بیرون کرد واپس وادی افکند. حسن و عکرمه و مجاهد گفتند که: نعلین از پوست گاو بود پاک امّا او را بخلع آن فرمودند تشریف زمین مقدّسه را، یعنی که برکت زمین مقدّسه بپای تو رسد. و گفته‌اند تهی کردن پای از نعلین نشان تواضع است و خشوع و تأدیب. موسی را فرمودند تا ادب گیرد و در تواضع و خشوع بیفزاید، و عادت سلف بوده در تعظیم خانه کعبه که پای برهنه در خانه کعبه شدندی. قال ابن الزبیر: حج هذا البیت سبع مائة الف من بنی اسرائیل، یضعون نعالهم بالتنعیم یدخلون حفاة تعظیما للکعبة. و فقیل فَاخْلَعْ نَعْلَیْکَ. ای فرغ قلبک عن شغل الاهل و الولد. روی اشعث بن اسحاق عن جعفر قال: ترکهم اربعین سنة فی المکان الّذی نودی فیه، و مضی لامر اللَّه حتّی قضی ما امر به.
هوش مصنوعی: به او گفتند که کفش‌هایش را درآورد چون از پوست خر ساخته شده و ناپاک است. وقتی این فرمان به او رسید، کفش‌ها را از پا درآورد و به دور افکند. حسن و عکرمه و مجاهد بیان کردند که کفش‌ها از پوست گاو بودند و پاک بودند، اما او به خاطر احترام به مکان مقدس، باید آنها را درآورده و پاهایش را بدون کفش بر زمین بگذارد. این نشانه‌ای از تواضع و احترام است. به موسی نیز گفته شد که باید ادب را بیاموزد و در تواضع و خشوع بیشتر توجه کند، و این عادت قدیم بوده که در نزدیکی خانه کعبه، مردم با پای برهنه وارد می‌شدند. ابن زبیر می‌گوید که در دوران حج، بیش از سیصد هزار نفر از بنی اسرائیل با پای برهنه وارد کعبه می‌شدند تا به آن احترام بگذارند. در اینجا نیز به او گفته می‌شود که کفش‌هایش را درآورد و دلش را از مشغله‌های خانواده و فرزندان خالی کند. روایتی از اشعث بن اسحاق بیان شده که جعفر نقل کرده است: او به مدت چهل سال در مکانی که به او ندا داده شده بود، ماند و سپس برای انجام فرمان خدا رفت تا آنچه که بر او واجب بود، به انجام برساند.
قوله: «إِنَّکَ بِالْوادِ الْمُقَدَّسِ» ای المطهر لکلام اللَّه عزّ و جل. و قیل المقدس ای المبارک، طوی قرأ اهل الکوفة و ابن عامر بالتنوین. و قرأ الآخرون، طوی بغیر تنوین، فوجه التنوین انّه اسم منصرف علی وزن فعل، مثل صرد و حطم. سمی به الوادی و هو مذکر، فیکون منصرفا لخلوه مما یمنع الصرف، و من لم ینّونه ترک صرفه من جهتین. احدیهما ان یکون معدولا عن طاو، فیصیر مثل عمر المعدول عن عامر فلا ینصرف و الثانیة انّه اسم للبقعه او الارض، فهی مؤنثة فی المعنی فمنع الصّرف لاجتماع التأنیث و التعریف فیه. و قیل طوی مصدر مثل هدی، و المعنی نودی طوی او قدّس طوی، ای مرّتین مشتق من الطی، ای طویت علیه البرکة و التقدیس و النّداء طیّا بعد طی.
هوش مصنوعی: آیه اشاره به مکانی مقدس دارد که به آن "وادی مقدس" گفته می‌شود. برخی نیز آن را "مبارک" نامیده‌اند. افرادی در کوفه و ابن عامر آن را با تنوین خوانده‌اند، در حالی که دیگران بدون تنوین خوانده‌اند. تنوین به این دلیل است که این کلمه به عنوان یک اسم منصرف در وزن فعل مانند "صرد" و "حطم" شناخته می‌شود. چون اینجا به یک وادی مذکر اشاره شده، بنابراین می‌تواند منصرف باشد چراکه هیچ مانعی برای صرف آن وجود ندارد. افرادی که آن را بدون تنوین خوانده‌اند، این کار را به دو دلیل انجام داده‌اند: یکی اینکه این واژه به طور غیرمستقیم از "طاو" به دست آمده که مانند "عمر" از "عامر" معدول شده و بنابراین صرف نمی‌شود و دیگری اینکه اگر این اسم به یک مکان یا زمین نسبت داده شود، به دلیل مؤنث بودن معنایی‌اش صرف نمی‌شود. گفته شده که "طوی" به معنای "هدایت" نیز می‌تواند باشد و اینجا به معنای "کسی ندا داده به طوی" یا "مقدس شدن طوی" در نظر گرفته شده است، به این معنا که برکت و تقدس و ندا در این مکان وجود دارد.
قوله: «وَ أَنَا اخْتَرْتُکَ» ای اصطفیتک للنّبوة. و قرأ حمزة و انّا بفتح الالف و تشدید النون. اخترناک، بالنّون و الالف علی لفظ الجمع، دون معناه للعظمة، لانّه من خطاب الملوک. و قوله: «أَنَا» عطف علی قوله: «إِنِّی أَنَا رَبُّکَ»، و الکلّ من صلة نودی، و المعنی نودی بانّی انا ربّک و بانا اخترناک.
هوش مصنوعی: خداوند می‌گوید: «و من تو را برگزیدم» که نشان‌دهنده انتخاب او برای نبوت است. همچنین، حمزه این کلمه را با فتحه بر روی الف و تشدید بر روی نون خوانده است. در اینجا «اخترناک» به صورت جمعی بیان شده است، که این نوع بیان به خاطر عظمت موضوع است و بیشتر شبیه به سخنانی است که پادشاهان می‌گویند. در اینجا «من» به همراه «من» در جمله قبل که می‌گوید: «من پروردگارت هستم» آمده است و همه اینها به عنوان بخشی از ندا است. به طور کلی، معنا این است که ندا شده که من پروردگار تو هستم و اینکه من تو را برگزیده‌ام.
قوله: «فَاسْتَمِعْ لِما یُوحی‌» ای استمع لما یوحی الیک منّی «إِنَّنِی أَنَا اللَّهُ لا إِلهَ إِلَّا أَنَا فَاعْبُدْنِی» ای وحدنی و اطعنی و لا تعبد غیری، «وَ أَقِمِ الصَّلاةَ لِذِکْرِی». اینجا سه قول گفته‌اند: یکی آنست که نماز بپای دار لتذکرنی فیها. تا مرا یاد کنی در آن که شریف‌تر ذکری آنست که در نماز بود. قول دیگر اقم الصلاة طلبا لذکری حتّی اذکرک. نماز بپای دار طلب ذکر مرا، که هر که مرا یاد کند من او را یاد کنم، هم چنان که گفت: «فَاذْکُرُونِی أَذْکُرْکُمْ». قول سوم اقم الصلاة متی ذکرت ان علیک صلاة، و المعنی لتذکیری ایّاک بها. میگوید هر گه که فراموش شود بر تو نماز چون یاد آید نماز کن در هنگام، یا پس هنگام، که آن من بیاد تو دادم و منه‌
هوش مصنوعی: به این آیه توجه کن که می‌فرماید: «به آنچه به تو وحی می‌کنم گوش بده.» در اینجا خدا می‌فرماید: «من خدا هستم و هیچ معبودی جز من نیست، پس من را بپرست.» این به معنای یکتاپرستی و اطاعت از خداوند است و نه پرستش چیز دیگری. همچنین می‌فرماید: «نماز را برای یادآوری من بر پا دار.» در این زمینه سه تفسیر وجود دارد: اولین تفسیر این است که نماز را برپا کن تا در آن مرا یاد کنی، زیرا بهترین یادآوری در نماز است. تفسیر دوم این است که نماز را به عنوان وسیله‌ای برای یادآوری من برپا کن؛ زیرا هر کس مرا یاد کند، من نیز او را یاد می‌کنم. تفسیر سوم این است که هر زمانی که یاد نماز بر تو فراموش شود، به محض یادآوری، نماز را اقامه کن، چرا که آن یادآوری از سوی من است.
قول النّبی (ص): «من نسی صلاة او نام عنها فلیصلها اذا ذکرها، انّ اللَّه عزّ و جلّ یقول «وَ أَقِمِ الصَّلاةَ لِذِکْرِی».
هوش مصنوعی: پیامبر (ص) فرمودند: «هر کس نمازی را فراموش کند یا از آن بخوابد، باید وقتی که به یادش آمد آن را انجام دهد، زیرا خداوند عز و جل می‌فرماید: 'نماز را برای یاد من برپا دارید.'»
و روی من نام عن صلاة او نسیها فلیصلها اذا ذکرها فان ذلک وقتها، لا وقت لها الّا ذلک و تلا قوله: «وَ أَقِمِ الصَّلاةَ لِذِکْرِی».
هوش مصنوعی: هر کس نماز را فراموش کرد، باید هنگامی که به یادش آمد، آن را بخواند، زیرا آن زمان تنها وقت آن نماز است. همچنین آیه‌ای را قرائت کرد که «نماز را برای یاد من برپا دارید».
و روی من نسی صلاة فلیصلها اذا ذکرها لا کفارة لها الّا ذاک.
هوش مصنوعی: اگر بر من نماز واجبی قضا شده باشد، باید آن را زمانی که به یادش بیفتم، به جا آورم. بابت این قضای نماز هیچ کفاره‌ای وجود ندارد، جز همان نماز.
و فی روایة ابی قتادة قال: «خطبنا رسول اللَّه (ص): فذکر قصة نومهم عن الصلاة فقال رسول اللَّه: ما الّذی تهمسون دونی؟ قلنا تفریطنا عن الصلاة. قال اما لکم فی اسوة انّه لیس فی النوم تفریط، و لکن التفریط علی من لم یصل صلاة حتی یجی‌ء وقت صلاة اخری، فمن فعل ذلک فلیصلها حین ینتبه فاذا کان الغد فلیصلها عند وقتها».
هوش مصنوعی: رسول خدا (ص) در خطبه‌ای به ما اشاره کردند به داستانی که در مورد خواب‌مان از نماز بود. ایشان پرسیدند: «چرا whisper می‌کنید؟» ما گفتیم: «به خاطر قصور ما در نماز.» ایشان فرمودند: «برای شما نمونه‌ای خوب وجود دارد؛ در خواب قصور نیست، اما قصور در مورد کسی است که نماز را ترک کند تا وقت نماز دیگری برسد. کسی که این کار را انجام دهد، باید وقتی بیدار شد، نماز را بخواند و اگر فردا شد، باید نماز را در وقت خودش بخواند.»
گفته‌اند این خطاب با مصطفی (ص) است تا آنجا که گفت: «فَتَرْدی‌»، آن گه بقصه موسی باز میشود.
هوش مصنوعی: گفته‌اند که این سخن درباره پیامبر مصطفی (ص) است، به ویژه آن قسمت که فرمود: «فَتَرْدی‌»، و در اینجا داستان موسی بازگشایی می‌شود.
قوله: «إِنَّ السَّاعَةَ آتِیَةٌ» ای القیامة کائنة لا محالة، «أَکادُ أُخْفِیها» ارید ان استرها عن جمیع النّاس فلا اطلع علیها احدا بل تأتیهم علی غرة منهم کقوله: «لا تَأْتِیکُمْ إِلَّا بَغْتَةً» بل تأتیهم بغتة فیبهتهم. میگوید رستخیزا مدنی است میخواهم که کی آن وقت از خلق بپوشم تهویل و تعظیم آن را، تا آید بایشان ناگاه، روایت کرده‌اند از ابن عباس که گفت در تفسیر این آیت: اکاد استرها عن نفسی فکیف یعلمها مخلوق. این سخن بر مخرج سخن عرب بیرون آمد و بر عادت ایشان و مبالغت در کتمان و جدّ نمودن در آن.
هوش مصنوعی: سخن این است که روز قیامت حتماً خواهد آمد و این موضوعی مسلم است. بیان می‌شود که خداوند می‌خواهد زمان آن را از همه پنهان نگه دارد تا هیچ‌کسی متوجه نشود، و به همین دلیل ناگهانی و غیرمنتظره خواهد آمد. به این ترتیب، انسان‌ها در زمان وقوع آن شگفت‌زده خواهند شد. همچنین از ابن عباس نقل شده که او در تفسیر این آیه می‌گوید که خداوند تقریباً می‌خواهد آن را از خود نیز پنهان کند، پس چگونه می‌تواند کسی از مخلوقات از آن آگاه شود؟ این گفته به شیوه عربی و به طور مبالغه‌آمیزی در مورد پنهان‌کاری و جدیت در این موضوع بیان شده است.
و قیل أُخْفِیها ای اظهرها و هو من الاضداد، کما انّ الاسرار یجی‌ء بمعنی الاظهار فی قوله: «وَ أَسَرُّوا النَّدامَةَ لَمَّا رَأَوُا الْعَذابَ» ای اظهروها، و یحتمل ان یکون اخفیها بمعنی ازلّت الخفا عنها، کما یقال اشکیته: ای ازلت شکواه، باین قول اکاد، زیادت است هم چنان که گفت: «قُلْ عَسی‌ أَنْ یَکُونَ قَرِیباً» ای هو قریب و عسی زیادة.
هوش مصنوعی: در این متن، به تعبیرهای مختلف واژه‌ها پرداخته شده است. به طور خاص، مفهوم "اخفیها" به معنای "آشکار کردن" در نظر گرفته شده که به نوعی در تضاد است. همچنین، اشاره شده که "اسرار" در بعضی موارد به معنی "آشکار کردن" نیز آمده است، مانند وقتی که فردی از عذاب رنج می‌برد و پشیمانی خود را بروز می‌دهد. اینجا ممکن است "اخفیها" به معنای رفع پنهانی از چیزی تعبیر شود. در ادامه، این عبارت نیز مطرح می‌شود که ممکن است "عسی" به معنای "قریب" باشد و "عسی" خود مفهوم افزایشی دارد.
«لِتُجْزی‌ کُلُّ نَفْسٍ» تعلق باخفا دارد، هر که اخفاء بمعنی اظهار نهند. و معنی آنست که رستخیز آمدنی و بودنی است، آن را بوقت خویش اظهار کنم تا هر کس بجزاء کردار خویش رسد و سزای خویش بیند، و روا باشد که لتجزی تعلق باتیان دارد یعنی «إِنَّ السَّاعَةَ آتِیَةٌ... لِتُجْزی‌»، و محتملست که تعلق «ب أَقِمِ الصَّلاةَ لِذِکْرِی» دارد، ای اقم الصلاة لذکری لتجزی کلّ نفس علی ما عملت من خیر او شر.
هوش مصنوعی: هر فردی به طور جداگانه نتیجه کارهایش را خواهد دید. این مفهوم به زمان قیامت اشاره دارد، زمانی که هر کس بر اساس اعمال خود پاداش و جزای خود را خواهد گرفت. این موضوع به درست یا نادرست بودن کارهای فرد بستگی دارد و به طور کلی نشان‌دهنده این است که باید در زندگی خود مراقب اعمال خود باشیم، زیرا در روز حسابرسی، هر کس باید نتیجه کارهایش را ببیند.
«فَلا یَصُدَّنَّکَ عَنْها» الصدّ یستعمل فی الصرف عن الخیر، تقول صدّه عن الخیر و لا تقول صدّه عن الشّر، و المعنی لا یمنعک عن الایمان بالقیامة و التّأهب لها و عن اقامة الصلاة، «مَنْ لا یُؤْمِنُ بِها وَ اتَّبَعَ هَواهُ» الهوی یستعمل فی المعاصی و حقیقته میل النّفس الی الشّی‌ء للشهوة. «فَتَرْدی‌» ای فتهلک فی القیامة و تعذّب بالنّار. قیل الخطاب للنّبی (ص) و المراد به امته.
هوش مصنوعی: پس تو را از ایمان به قیامت و آمادگی برای آن و اقامه نماز باز ندارد. «کسی که به آن ایمان ندارد و هوای نفس خود را دنبال می‌کند»؛ هوای نفس به معاصی اشاره دارد و به معنای تمایل نفس به چیزی بر اساس شهوات است. «پس هلاک می‌شوی» یعنی در قیامت هلاک می‌شوی و عذاب آتش خواهی دید. برخی گفته‌اند که این سخن به پیامبر (ص) خطاب شده و منظور امت اوست.
قوله: «وَ ما تِلْکَ بِیَمِینِکَ یا مُوسی‌» استفهام است بمعنی تنبیه و تقریر، ربّ العزّه خواست که بر وی مقرّر کند باقرار وی که آنچه در دست دارد عصاست، تا چون مار گردد نترسد، و نیز خواست که او را باقرار خود فرا گیرد و بر وی حجّت آرد که آن عصاست تا چون مار گردد انکار نکند، که همیشه چوب بود و دعوی نتواند کرد که همیشه مار بود، و گفته‌اند مراد باین خطاب آنست که تا موسی را گستاخ گرداند و با کلام حق انس گیرد و از هیبت دیدن عجایب مدهوش نگردد و قوّت دل دارد بهر چه او را فرماید، «وَ ما تِلْکَ» از بهر آن گفت که عصا مؤنث است و اشاره بآنست، و «بِیَمِینِکَ» از بهر آن گفت که عصا در دست راست داشت، و محتملست که در دست چپ چیزی دیگر داشت تا جواب بر وی ملتبس نشود.
هوش مصنوعی: خداوند با این پرسش از موسی خواسته است که به او یادآوری کند آنچه در دست دارد، یعنی عصا، تا وقتی که آن عصا به شکل مار در می‌آید، نترسد. او همچنین می‌خواهد موسی را به گونه‌ای آماده کند که قاطعانه بپذیرد این عصا همان چیزی است که در دست دارد تا نتواند انکار کند و بگوید همیشه این عصا بوده و نه مار. در حقیقت، هدف این خطاب این است که موسی را جسور کند و او را با حقایق آشنا سازد تا از دیدن عجایب مضطرب نشود و در هر شرایطی به دستوراتی که دریافت می‌کند، اعتماد داشته باشد. عباراتی مانند «وَ ما تِلْکَ» به خاطر مؤنث بودن عصا بیان شده و «بِیَمِینِکَ» اشاره به این دارد که عصا در دست راست موسی است. امکان دارد او در دست چپ خود نیز شی دیگری داشته باشد تا پاسخ به او گیج‌کننده نشود.
«قالَ هِیَ عَصایَ» گفته‌اند که عصای موسی ببالا ده گز بود سر آن دو شاخ و زیر آن سنان، و نام آن علیّق و قیل نبعه از چوب بادام، و گفته‌اند از مورد بهشت بود. و عن محمّد بن قیس قال: اعطی آدم من الجنّة یاقوتة و عصا موسی و شیئا من زرع: فامّا الیاقوتة فهی الرکن کانت بیضا فاسودّ من ایدی الخطائین، و امّا العصا، فعصا موسی تناسخها القرون، و امّا الزرع فما اعطی بنو آدم. قوله: «أَتَوَکَّؤُا عَلَیْها» ای اعتمد علیها اذا اعییت، و ذلک انّ الرّعاء یستریحون علی عصیهم بالاتکاء، «وَ أَهُشُّ بِها» ای اضرب بها الاغصان الورق، «عَلی‌ غَنَمِی» الغنم عند العرب لعدد من الضّان لا ینقص من مائة فصاعدا قوله. «وَ لِیَ فِیها مَآرِبُ أُخْری‌» المآرب الحوائج واحدتها ماربة و مأربة و الارب و الاربة ایضا الحاجة. و ارب الانسان عضوه، جمعه اراب و صحّ‌
هوش مصنوعی: داستانی درباره عصای موسی وجود دارد که گفته می‌شود طول آن به اندازه ده گز بوده و دو شاخ دارد. نام این عصا "علیق" است و بعضی بر این باورند که از درخت بادام ساخته شده و حتی برخی می‌گویند که از چوب بهشت است. همچنین، از محمد بن قیس نقل شده که آدم از بهشت یاقوتی و عصا موسی و مقداری گیاه گرفته است. در مورد یاقوت گفته می‌شود که رنگ آن ابتدا سفید بوده و بعد از گناه کردن سیاه شده است. عصای موسی به مرور زمان از نسلی به نسل دیگر منتقل شده و گیاهان نیز به نسل بشر رسیده‌اند. عبارت «أتوكأ عليها» به معنای اتکاء کردن بر عصا در زمان خستگی است، زیرا چوپانان به هنگام خستگی بر عصای خود تکیه می‌کنند. «و أَهُشُّ بِها» به معنی زدن به شاخه‌های درختان است تا برگ‌های آنها را به سمت گوسفندان حرکت دهند. «غَنَمِی» اشاره به تعداد زیادی از گوسفندان دارد که در زبان عربی به تعداد صد و بیشتر از آن گفته می‌شود. در نهایت، جمله «و لِیَ فِیها مَآرِبُ أُخْری» به این معناست که انسان‌ها علاوه بر استفاده‌های روزمره از عصا، نیازهای دیگری نیز دارند که به آن "حاجت" گفته می‌شود.
فی الحدیث: «امرت ان اسجد علی سبعة آراب».
هوش مصنوعی: در این حدیث آمده است: «به من دستور داده شده است که بر هفت قسمت از بدن سجده کنم».
و الا ریب لهو العاقل الّذی یقوم لحوائجه، و انّما قال اخری لانّ المآرب جماعة و اصلها اخر، فاجراها علی الوحدة کالحسنی لانّ آیات السورة علی الیاء. گفته‌اند که موسی بقدر سؤال جواب داد، چون خطاب آمد که: «وَ ما تِلْکَ بِیَمِینِکَ یا مُوسی‌» موسی جواب داد که عصا، دیگر بار خطاب آمد که: لمن هی، این عصا آن کیست؟ موسی گفت: «عَصایَ» عصای من. خطاب آمد. و ما تصنع‌ بها. چکنی باین عصا؟ موسی گفت: «أَتَوَکَّؤُا عَلَیْها» و آن منافع بر شمرد، و گفته‌اند خطاب هم آن بود که: «ما تِلْکَ بِیَمِینِکَ» امّا موسی در جواب بیفزود که میخواست تا منافع آن بر شمرد و شکر نعمت حق بگزارد. روی عن ابن عباس قال: کان موسی (ع) یحمل علی عصاه زاده و سقاه و تماشیه و تحدّثه و کان یضرب بها الارض فیخرج ما یأکل یومه و یرکزها فیخرج الماء، فاذا رفعها ذهب الماء و اذا ظهر له عدوّ حاربت و ناضلت عنه. و اذا اراد الاستقاء من البئر ادلاها فکانت علی طول البئر، و صارت شعبتاها کالدّلو حتّی یستقی، و کان یظهر علی شعبتیها کالشمع باللّیل یضی‌ء له و یهتدی به، و اذا اشتهی ثمرة من الثمار، رکرها فتغصّنت غصن تلک الشجرة و اورقت ورقها و اثمرت ثمرها، گفته‌اند این همه منافع که ابن عباس بر شمرده است پس از سؤال «وَ ما تِلْکَ بِیَمِینِکَ» در عصا پیدا شد زیرا که آن همه معجزه است و موسی را پیش از آن شب معجزه نبود.
هوش مصنوعی: در این متن به موضوع عصای موسی اشاره شده و این‌که چگونه این عصا برای او کاربردهای متنوعی داشت. موسی زمانی که مورد سؤال قرار گرفت که این عصا چیست، به بیان ویژگی‌های آن پرداخت. او با عصایش به زمین می‌زد تا غذا به دست آورد، از آن به عنوان تکیه‌گاه استفاده می‌کرد و حتی در مواقع نیاز به جنگ نیز به کمکش می‌شتافت. علاوه بر این، عصا به او کمک می‌کرد تا از چاه آب بکشید، می‌توانست به‌طور معجزه‌آسا آب بیاورد و همچنین خاصیت‌های دیگری داشت که می‌توانست در مواقع مختلف به او کمک کند. گفته می‌شود که این ویژگی‌ها و معجزات بعد از سؤال "این چیز که در دستت است چیست؟" برای موسی روشن شد و این عصا نمایانگر نشانه‌های قدرت الهی بود که قبلاً برای او آشکار نشده بود.
«قالَ أَلْقِها» قال الربّ الق العصا «یا مُوسی‌» فَأَلْقاها من یده. «فَإِذا هِیَ حَیَّةٌ تَسْعی‌» تمشی مسرعة علی بطنها. چون موسی عصا از دست بیفکند ماری زرد گشت آن را عرف بود چون عرف اسب، از اوّل که پیدا گشت جانّ بود باریک و کوچک پس همی افزود تا ثعبان گشت، ماری بزرگ صعب، چنان که بدرختی رسید آن درخت بخورد، و خاییدن درخت و دندانها که بر هم میزد موسی پر خوان آن میشنید، و گفته‌اند پاره پاره کوه میکند و فرو میبرد. یقال الجانّ اوّل حالة الحیّة، و هی الصغیرة منها، و الثعبان آخر حالها و هی اعظم ما تکون، و الحیّة للجنس یعم الکلّ. و قیل کانت فی عظم الثعبان و سرعة الجان. موسی چون مار دید که نهیب می‌برد بترسید و برمید، جایی دیگر گفت: «وَلَّی مُدْبِراً وَ لَمْ یُعَقِّبْ» برگشت و پشت برگردانید گریزان، باز نیامد و باز پس ننگریست، تا خطاب آمد از حق جلّ جلاله که ای موسی بجای خود باز آی، باز آمد. وی را گفت: «خُذْها وَ لا تَخَفْ سَنُعِیدُها سِیرَتَهَا الْأُولی‌» تقدیره سنعیدها الی سیرتها، فحذف الجار أی سنردها الی خلقتها و هیئتها کما کانت عصا، فمدّ موسی یده الی قرنیها فعادا شعبتین و صارت عصا. و گفته‌اند که موسی پشمینه پوشیده بود چون خطاب آمد که: «خُذْها وَ لا تَخَفْ». دست بآستین مدرعه فرا برد تا بر گیرد، خطاب آمد که موسی اگر از این مار گزندی بتو خواهد رسید، آستین بچه کار آید ترا و چه دفع کند؟ موسی گفت خداوندا مرا باین مگیر که مرا ضعیف آفریده‌ای و آنچه میکنم از ضعف و عجز می‌کنم، پس موسی دست برهنه در دهن وی فرو برد چون دست وی برسید عصا گشت و دست خود در میان دو شاخ عصا دید، پس خطاب آمد که یا موسی ادن، فلم یزل یدینه حتّی شدّ ظهره بجذع الشجرة فاستقرّ و ذهبت عنه الرّعدة و جمع یدیه فی العصا و خضع برأسه و عنقه.
هوش مصنوعی: ربّ به موسی گفت: «عصایت را بیفکن.» موسی آن را از دستش انداخت و ناگهان مبدل به ماری زندگی شد که بر شکم خود می‌خزید. وقتی موسی عصا را به زمین انداخت، آن مار زردی ظاهر شد که همچون یال اسب، باریک و کوچک بود و به تدریج بزرگ شد تا به حدی رسید که به درختان می‌رسید و آن‌ها را می‌خورد. دندان‌هایش به هم برخورد و صدای ترسناکی ایجاد کرد. برخی گفته‌اند که این مار می‌تواند کوه‌ها را بشکافد و در درون زمین فرو برود. گفته می‌شود که مرحله‌ی اول حالت مار کوچک و جانّ است و مرحله‌ی آخر بزرگ‌ترین حالت آن، یعنی ثعبان، است. موسی وقتی مار را دید ترسید و فرار کرد، اما در مکانی دیگر برگشت و به او گفتند که به جای خود برگردد. سپس به او گفتند: «عصایت را بگیر و نترس، ما آن را به حالت اولش برمی‌گردانیم.» موسی دستش را به سمت مار دراز کرد و آن دوباره به شکل عصا درآمد. برخی نقل کرده‌اند که موسی لباس پشمینه‌ای بر تن داشت و وقتی خطاب آمد، او سعی کرد عصا را بگیرد، اما گفت: «اگر این مار به من آسیب بزند، این لباس چگونه می‌تواند مرا محافظت کند؟» او احساس ضعف و ناتوانی می‌کرد و از خداوند درخواست کرد که او را در این وضعیت قرار ندهد. در نهایت، موسی دستش را بدون هیچ حفاظتی در دهان مار فرو برد و وقتی که دستش به مار رسید، دوباره به عصا تبدیل شد. از او خواسته شد که نزدیک‌تر بیاید تا بر ترسش غلبه کند و در نهایت آرامش پیدا کرد.
قوله: «وَ اضْمُمْ یَدَکَ إِلی‌ جَناحِکَ» جناح الانسان ما بین المرفق و الإبط.
هوش مصنوعی: عبارت "وَ اضْمُمْ یَدَکَ إِلی‌ جَناحِکَ" به این معناست که دست خود را به سمت زیر بغل خود نزدیک کن. در اینجا "جناح" به قسمتی از بدن انسان اشاره دارد که بین آرنج و زیر بغل قرار دارد.
«تَخْرُجْ بَیْضاءَ مِنْ غَیْرِ سُوءٍ» یعنی تخرج و لها نور و شعاع کشعاع الشمس من غیر مرض و لا برص، «آیَةً أُخْری‌» یعنی هذه آیة اخری لنبوّتک سوی آیة العصا. و انتصابها علی الحال.
هوش مصنوعی: «تَخْرُجْ بَیْضاءَ مِنْ غَیْرِ سُوءٍ» به این معناست که چیزی سفید و درخشان بیرون می‌آید بدون اینکه دچار عیب و نقصی باشد، مثل نور و تابشی که از خورشید ساطع می‌شود. «آیَةً أُخْری‌» به این اشاره دارد که این یک نشانه دیگر برای نبوت توست علاوه بر نشانه‌ی عصا. و این جمله به عنوان حال استفاده شده است.
قوله: «لِنُرِیَکَ مِنْ آیاتِنَا الْکُبْری‌» من المعجزات العظام التی نعطیکها.
هوش مصنوعی: برای اینکه تو را از آیات بزرگ خود آگاه کنیم. این آیات، معجزات بزرگی هستند که به تو خواهیم داد.
و قیل تقدیره «لنراک الکبری من آیاتنا» و هی الید البیضاء، و لهذا قال: ابن عباس کانت ید موسی اکبر آیاته.
هوش مصنوعی: در اینجا گفته شده که در تفسیر آیه‌ای آمده است که "ما نشانه‌های بزرگی از قدرت‌مان را به تو نشان خواهیم داد" و یکی از این نشانه‌ها، دست سفید موسی است. به همین دلیل ابن عباس گفته است که دست موسی یکی از بزرگ‌ترین نشانه‌های او بوده است.
قوله: «اذْهَبْ إِلی‌ فِرْعَوْنَ» ای اذهب بهاتین الآیتین فی الحال الیه و ادعه الی عبادتی و وحدانیتی و الی اقامة الصلاة. لذکری، «إِنَّهُ طَغی‌» ای عصی و علا و تکبّر و جاوز الحد فی الشرک و المعصیة. قال ابن عباس: لم یرجع موسی الی اهله الّا بعد حول، و القبط تسمی الطاغی فرعون و اسمه الولید بن الریان القبطی.
هوش مصنوعی: حضرت موسی مأمور می‌شود که به سوی فرعون برود و او را به پرستش خدا و یکتایی او فراخواند و به برپایی نماز دعوت کند. در اینجا به طغیانی فرعون اشاره شده است، یعنی او سرپیچی کرده، برتری جویی کرده و از حدود الهی تجاوز کرده است. ابوا ابن عباس نقل می‌کند که موسی تنها یک سال پس از این واقعه به نزد خانواده‌اش برگشت و قبطی‌ها به فرعون «طاغی» می‌گویند و نام واقعی او ولید بن الریان قبطی است.
و قیل الولید بن مصعب و قیل کان فرعون من اصطخر و عن علقمة بن مرثد قال: بعث اللَّه موسی الی فرعون، فلمّا ولیّ موسی ناداه یا موسی امّا انّ فرعون لن یؤمن، قال موسی یا ربّ ففیم ترسلنی الیه، و قد علمت انّه لن یؤمن، فبعث اللَّه الیه بثمانیة املاک، فقالوا یا موسی امض لما امرت به، فقد اعنی علم هذا القرون هن قبلکم.
هوش مصنوعی: به نقل از الولید بن مصعب، گفته شده است که فرعون در دوران جوانی‌اش از شهر اصطخر بوده است. علقمه بن مرثد می‌گوید: خداوند موسی را به سوی فرعون فرستاد. وقتی موسی به سمت او رفت، فرعون او را ندا کرد و گفت: ای موسی، بدان که فرعون هرگز ایمان نخواهد آورد. موسی به خدا گفت: پروردگارا، پس برای چه مرا به سوی او می‌فرستی، در حالی که می‌دانم او ایمان نخواهد آورد؟ خداوند به موسی فرستاد که او را با هشت ملک (فرشتۀ بزرگ) همراه کند. آنها به موسی گفتند: ای موسی، به آنچه مأمور شده‌ای عمل کن، زیرا علم خداوند درباره این قوم و امثال آنها از قبل وجود داشته است.