گنجور

۳ - النوبة الثانیة

قوله تعالی: «وَ أَنْذِرْهُمْ یَوْمَ الْحَسْرَةِ» الانذار اعلام مع التّخویف، و الحسرة النّدامة علی الفائت. معنی حسرت غایت اندوه و کمال غم است، که دل را شکسته و کوفته کند، یعنی یدع القلب حسیرا. روز قیامت روز حسرت خواند لانّه یتحسّر فیه کلّ مفرط فی الطاعة علی تفریطه، و کلّ من کب المعصیة علی معصیته. معنی آنست که ای محمد! امت خود را بیم ده و بترسان از روز قیامت، که خلق در آن روز بغایت اندوه و شکستگی و درماندگی باشند، یکی بتقصیر در طاعت، یکی بارتکاب معصیت. قال ابن عباس: قوله «یَوْمَ الْحَسْرَةِ»، هذا من اسماء یوم القیامة عظّمه اللَّه و حذّره عباده. «إِذْ قُضِیَ الْأَمْرُ» فرغ من الحساب و ادخل اهل الجنّة الجنّة و اهل النّار النّار، و ذبح الموت.

روی ابو سعید الخدری رضی اللَّه عنه قال: قال رسول اللَّه (ص): «اذا استقرّ اهل الجنّة فی الجنّة و اهل النّار فی النّار، جی‌ء بالموت فی صورة کبش املح، فیوقف بین الجنّة و النّار، فینادی یا اهل الجنّة، فیشرئبون و ینظرون، ثم ینادی یا اهل النّار، فیشرئبون و ینظرون، فیقال أ تعرفون هذا؟ هذا الموت. و لیس فیهم الا من یعرفه، فیذبح بین الجنّة و النّار، ثم یقال یا اهل الجنّة خلود لا موت فیه و یا اهل النّار خلود لا موت فیه. ثم قرأ رسول اللَّه (ص) «وَ أَنْذِرْهُمْ یَوْمَ الْحَسْرَةِ».

و فی روایة ابو هریره قال: قال رسول اللَّه (ص). «یؤتی بالموت یوم القیامة فیوقف علی الصّراط فیقال یا اهل الجنة! فیطلعون خائفین وجلین ان یخرجوا من مکانهم الّذی هم فیه، فیقال هل تعرفون هذا؟ فیقولون نعم یا ربّنا هذا الموت، ثم یقال یا اهل النّار! فیطلعون فرحین مستبشرین رجاء ان یخرجوا من مکانهم الّذی هم فیه، فیقال هل تعرفون هذا؟ فیقولون نعم یا ربّنا هذا الموت، فیذبح علی الصّراط، ثم یقال، خلود فلا موت.

فیزداد اهل الجنّة فرحا الی فرحهم و یزداد اهل النّار حزنا الی حزنهم».

و عن ابن مسعود قال: لیس من نفس الّا و هی تنظر الی بیت فی الجنّة و بیت فی النّار، و هو «یَوْمَ الْحَسْرَةِ» و یری اهل النّار البیت الّذی فی الجنّة، ثم یقال لو عملتم، فتأخذهم الحسرة. و یری اهل الجنّة البیت الّذی فی النّار، فیقولون لو لا ان منّ اللَّه علیکم قوله: «وَ هُمْ فِی غَفْلَةٍ» ای هم الیوم فی غفلة. این غفلت بمعنی تغافل است.

میگوید امروز در دنیا خویشتن را غافل میسازند از کار آخرت و بدان ایمان می‌نیارند، فذلک قوله: «وَ هُمْ لا یُؤْمِنُونَ» ای لا یصدّقون به».

«إِنَّا نَحْنُ نَرِثُ الْأَرْضَ وَ مَنْ عَلَیْها» ای نمیتهم فیبقی الرّب سبحانه فیرثهم.

معنی وراثت در لغت آنست که ملک مورث بوفات وی با وارث نشیند، و وراثت حق تعالی نه باین معنی است که آسمان و زمین و هر چه در آن همه ملک و ملک اللَّه تعالی است، همه آفریده و نو کرده و ساخته او، نه از کسی خریده و یافته یا از دیگری بوی رسیده، پس معنی آیت آنست که جهانیان و جهانداران را برداریم و خلق را جمله بمیرانیم و ولایت داشت و امر و نهی ایشان بمرگ بریده گردانیم، تا دنیا از خلق خالی شود و جر مالک حقیقی و خدای باقی نماند، «وَ إِلَیْنا یُرْجَعُونَ» یردّون فنجازیهم جزاء وفاقا. و قرأ یعقوب «یرجعون» بفتح الیاء و کسر الجیم.

«وَ اذْکُرْ فِی الْکِتابِ» ای اذکر یا محمّد لقومک و امتک فی القران الّذی انزل علیک قصّة ابراهیم مع ابیه لیکون دلیلا علی صحّة نبوّتک. «إِنَّهُ کانَ صِدِّیقاً» کثیر الصّدق. نَبِیًّا رسولا ینبئ عن اللَّه بالوحی.

«إِذْ قالَ لِأَبِیهِ»

و هو یعبد الصّنم: «یا أَبَتِ لِمَ تَعْبُدُ ما لا یَسْمَعُ»

الدّعا، «وَ لا یُبْصِرُ»

العبادة و لا یدفع عنک مضرّة و لا مکروها. رب العالمین ابراهیم (ع) را بپسندید و او را بستود بانکار که نمود بر بت پرستی پدر. معنی آنست که: ای محمد (ص) قوم خود را خبر ده از قصّه ابراهیم، آن مرد پیغامبر راستگوی راست رو که پدر خود را گفت، آزر بت پرست: «لِمَ تَعْبُدُ ما لا یَسْمَعُ وَ لا یُبْصِرُ»

چرا پرستی بتی که سمع ندارد و بصر ندارد؟

نه سمع دارد که دعای تو شنود. نه بصر دارد که عبادت تو بیند. این دلیلی ظاهر است که خداوند عالم معبود جهانیان و آفریدگار همگان، او را سمعست و بصر. سمیع بسمعه، بصیر، ببصره. شنوایی است که همه آوازها شنود و بشنوایی خود بهمه رازها رسد.

بینائیست که بهیچ بیننده نماند، پوشیده و دور چون آشکار او نزدیک بیند. «وَ لا یُغْنِی عَنْکَ شَیْئاً»

قیل لا یدفع عنک عذاب اللَّه. چرا بت پرستی که فردا عذاب اللَّه تعالی از تو بار نتواند داشت؟

«یا أَبَتِ إِنِّی قَدْ جاءَنِی مِنَ الْعِلْمِ» یعنی من الوحی. «ما لَمْ یَأْتِکَ» و قیل اتانی اللَّه من علم التّوحید و معرفة اللَّه، و من علم ما یکون بعد الموت و من استحقاق الکافر عذاب اللَّه.

«ما لَمْ یَأْتِکَ» ای پدر از وحی خدای تعالی بمن آن آمد که بتو نیامد، و من آن دانم که تو ندانی از علم توحید و معرفت خدا، و من دانم که فردا کافر را و بت پرست را عذاب کنند و تو می‌ندانی. باری بر پی من رو و اتّباع من کن تا دلائل توحید بر تو روشن کنم، و راه دین پسندیده بتو نمایم. «أَهْدِکَ صِراطاً سَوِیًّا» یعنی دینا عدلا و هو الاسلام. معنی سوی در آیت عدلست هم چنان که در سورة الملک گفت: «أَ فَمَنْ یَمْشِی مُکِبًّا عَلی‌ وَجْهِهِ أَهْدی‌ أَمَّنْ یَمْشِی سَوِیًّا» ای عدلا مهتدیا علی صراط مستقیم.

اما آنچه در اول سورة گفت حکایت از جبرئیل «فَتَمَثَّلَ لَها بَشَراً سَوِیًّا»

آن تسویت خلق است بر صورت بشر، هم چنان که در صفت آدم گفت: «ثُمَّ سَوَّاهُ وَ نَفَخَ فِیهِ مِنْ رُوحِهِ». ای سوّی خلقه.

«یا أَبَتِ لا تَعْبُدِ الشَّیْطانَ» عبادة الشّیطان طاعته فی تکفیره و اضلاله، یقول لا تطعه فیما یأمرک، «إِنَّ الشَّیْطانَ کانَ لِلرَّحْمنِ عَصِیًّا». العصی و العاصی واحد، العصیّ فی المعنی اکثر و کان اینجا زیادت است آن را معنی نیست، و گفته‌اند کان بمعنی صار است.

«یا أَبَتِ» بفتح در هر چهار حرف، قراءت شامی است و شرح آن و وجه آن در سورة یوسف رفت. «إِنِّی أَخافُ» این خوف بمعنی علم است چنان که آنجا گفت: «فَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا یُقِیما حُدُودَ اللَّهِ» و المعنی انّک اعلم ان متّ علی ما أنت علیه، «أَنْ یَمَسَّکَ عَذابٌ مِنَ الرَّحْمنِ». و قیل معناه اخاف ان لا تقبل منّی نصیحتی فیعذّبک اللَّه. «فَتَکُونَ لِلشَّیْطانِ وَلِیًّا» قرینا فی النّار تلیه و یلیک.

ای پدر می‌ترسم نصیحت من نپذیری وانگه للَّه تعالی ترا عذاب کند و در دوزخ قرین شیطان باشی. آن گه پدر او را جواب داد: «أَ راغِبٌ أَنْتَ عَنْ آلِهَتِی یا إِبْراهِیمُ؟» این استفهام بمعنی انکار است، یعنی أ ترغب عن عبادتها و تمیل عنها؟ ای ابراهیم از عبادت بتان می‌برگردی و می‌ننگ داری و طعن کنی و مرا امر و نهی میکنی؟ «لَئِنْ لَمْ تَنْتَهِ» عن مقالتک و امری و نهیی، «لَأَرْجُمَنَّکَ» و اگر ازین سخن برنگردی و این امر در باقی نکنی من ترا سنگسار کنم و هلاک و قیل «لَأَرْجُمَنَّکَ» ای لأشتمنّک یقال فلان یرمی فلانا و یرجم اذا شتمه، و منه قوله سبحانه.

«وَ الَّذِینَ یَرْمُونَ الْمُحْصَناتِ».

رجم در قرآن بر پنج وجه آید: یکی بمعنی قتل، چنان که در سورة یس گفت: «لَنَرْجُمَنَّکُمْ» یعنی لنقتلنّکم، و در سورة الدّخان گفت: «وَ إِنِّی عُذْتُ بِرَبِّی وَ رَبِّکُمْ أَنْ تَرْجُمُونِ» یعنی تقتلون، و در سورة هود گفت: «وَ لَوْ لا رَهْطُکَ لَرَجَمْناکَ» ای قتلناک. وجه دون رجم است بمعنی شتم، چنان که درین سورة گفت: «وَ جَعَلْناها رُجُوماً لِلشَّیاطِینِ» لاشتمنّک.

وجه سوم رجم است بمعنی رمی، چنان که گفت: «وَ جَعَلْناها رُجُوماً لِلشَّیاطِینِ» یرمون بها.

وجه چهارم رجم است بمعنی ظن، چنان که در سورة الکهف گفت: «رَجْماً بِالْغَیْبِ» یعنی رمیا بالظن وجه پنجم رجم است بمعنی لعن در صفت شیطان «فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجِیمِ.»

ای الملعون.

قوله: «وَ اهْجُرْنِی مَلِیًّا» یعنی زمانا طویلا، یقال تملّ حبیبک ای عش معه دهرا.

و منه قیل اللیل و النّهار ملوان، و قیل «وَ اهْجُرْنِی مَلِیًّا» ای سلیما صحیحا قبل ان یلحقک مکروه.

«قالَ سَلامٌ عَلَیْکَ» این سلام تودیع است کنایت از بیزاری و جدایی و هجرت، چنان که تو از کسی فرا ببری و از وی برگردی گویی، سلمت علی فلان و کبّرت علیه. و قیل سلام علیک ای سلّمت منی لا لصیبک بمکروه، و هذا جواب الجاهل کقوله: «وَ إِذا خاطَبَهُمُ الْجاهِلُونَ قالُوا سَلاماً».

«سَأَسْتَغْفِرُ لَکَ رَبِّی» یعنی ان تبت و آمنت. معنی آنست که آمرزش خواهم ترا از خداوند خویش اگر شرایط استغفار بجای آوری، یعنی که از شرک توبه کنی و بوحدانیت اللَّه تعالی ایمان آری، و گفته‌اند ابراهیم (ع) که این سخن میگفت نمی‌دانست که استغفار از بهر مشرک محظور است و هنوز آیت نهی نیامده بود پدر را وعده استغفار داد بر امید اجابت، پس تا پدر زنده بود امید داشت که اللَّه تعالی وی را ایمان دهد، بدان امید از بهر او آمرزش میخواست، پس چون کافر مرد استغفار بگذاشت و نیز آمرزش نخواست.

«إِنَّهُ کانَ بِی حَفِیًّا» ای بارّا لطیفا محسنا. و قیل الحفی العالم، المستقصی عن الشی‌ء استخبارا. یقال تحفی به اذا کرمه. ای کان یجیبنی اذا دعوته.

«وَ أَعْتَزِلُکُمْ» هذا تفسیر السّلام. «وَ ما تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ» الدعاء فی هذه الایة بمعنی العبادة. یقول افارقکم و افارق ما تعبدون من اصنامکم، «وَ أَدْعُوا رَبِّی» ای اتفرد بعبادة ربّی. «عَسی‌ أَلَّا أَکُونَ بِدُعاءِ رَبِّی» ای بعبادة ربّی. «شَقِیًّا» کما شقیتم انتم بعبادة الاصنام و یرید انّه یتقبّل عبادتی و یثیبنی علیها، و الشقاء بالدّعاء ترک اجابة الداعی.

«فَلَمَّا اعْتَزَلَهُمْ وَ ما یَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَهَبْنا لَهُ إِسْحاقَ وَ یَعْقُوبَ» چون ابراهیم از قوم خویش و از بتان و بت پرستان هجرت کرد و روی بما نهاد او را فرزند بخشیدیم: اسحاق و از پس اسحاق یعقوب و همه را پیغامبر کردیم. ابراهیم و اسحاق و یعقوب.

تا عالمیان بدانند که بر اللَّه تعالی هیچکس زیان نکند و مزد هیچ نیکوکار ضایع نکند.

ربّ العالمین در این آیت منّت نهاد بر ابراهیم (ع) که او را فرزند بخشیدیم، دلیلست که فرزند صالح نعمتی باشد از اللَّه تعالی بر بنده، و آنچه گفت: «أَنَّما أَمْوالُکُمْ وَ أَوْلادُکُمْ فِتْنَةٌ»

اگر چه مخرج آن عامّست معنی آن خاصّست، که فرزند طالح خواهد نه صالح محال باشد که اللَّه بر ابراهیم منّت نهد به بخشیدن فرزند وانگه فرزند بر وی فتنه باشد، و از اینجا گفت پیغامبر (ص): «نعم الولد الصالح للرّجل الصالح».

«فَلَمَّا اعْتَزَلَهُمْ» این عزلت ابراهیم هجرت وی است از زمین عراق از کوثی بسوی شام، و اول که بشام فرو آمد بشهر حرّان فرو آمد، و آنجا ساره را بزنی کرد، و ساره دختر ملک حران بود بقول سدّی، و بقول بعضی مفسّران دختر هاران بود عمّ ابراهیم، و ابراهیم مدتی در حران بماند پس قصد مصر کرد و با وی لوط پیغامبر بود و ساره. و این هجرت آنست که اللَّه تعالی گفت: «فَآمَنَ لَهُ لُوطٌ» و قال: «إِنِّی مُهاجِرٌ إِلی‌ رَبِّی» پس از مصر بیرون آمد و لوط بمؤتفکات فرو آمد و ابراهیم بزمین فلسطین. «وَ کُلًّا جَعَلْنا نَبِیًّا» ای جعلنا کلّ واحد منهم نبیّا.

«وَ وَهَبْنا لَهُمْ مِنْ رَحْمَتِنا» المال و الولد و النبوّة «وَ جَعَلْنا لَهُمْ لِسانَ صِدْقٍ عَلِیًّا» ای بقینا لهم الثناء الحسن، و الذکر الرفیع فی کلّ الادیان. این آنست که هر گروهی بر هر دین که باشند ابراهیم (ع) را ثنا گویند، و او را دوست دارند، و بنبوّت وی اقرار دهند، همانست که جایی دیگر گفت: «وَ اجْعَلْ لِی لِسانَ صِدْقٍ فِی الْآخِرِینَ» ای القول بالحکمة و الخیر، و سمّی القول لسانا لانّه باللسان یکون.

«وَ اذْکُرْ فِی الْکِتابِ مُوسی‌ إِنَّهُ کانَ مُخْلَصاً» مسلما موحّدا مطیعا للَّه، خالصا غیر مراء. و قرأ الکوفیّون، مخلصا بفتح اللّام، ای نبیّا مختارا اخلصه اللَّه. «وَ کانَ رَسُولًا نَبِیًّا» مرسلا بالوحی رفیع الشأن.

«وَ نادَیْناهُ» ای دعوناه و کلّمناه لیلة الجمعة. «مِنْ جانِبِ الطُّورِ الْأَیْمَنِ» الطّور جبل بین مصر و مدین. و الایمن الیمین. و هو یمین موسی و ذلک حین اقبل موسی من مدین یرید مصر، فنودی من الشجرة و کانت فی جانب الجبل علی یمین موسی.

موسی از مدین برفته و روی بمصر نهاده که نداء حق شنید از جانب درخت از کران کوه از سوی راست موسی. «وَ قَرَّبْناهُ نَجِیًّا» قال ابن عباس: ادنی حتی سمع صوت القلم. و فی روایة، حتی سمع صریف القلم الّذی کتب به التّوراة.

و فی روایة، قرّبه الربّ الیه حتی سمع صریر القلم حین کتب التّوراة فی الالواح.

و قال السّدی: ادخل فی السماء فکلّم. و قیل «وَ قَرَّبْناهُ نَجِیًّا» ای رفعناه من سماء الی سماء و من حجاب الی حجاب حتی لم یکن بینه و بین العرش الّا حجاب واحد. و عن مجاهد فی قوله: «وَ قَرَّبْناهُ نَجِیًّا» قال بین السّماء السّابعة و بین العرش سبعون الف حجاب: حجاب نور، و حجاب ظلمة، و حجاب نور، و حجاب ظلمة، فما زال موسی یقرب حتی کان بینه و بینه حجاب. فلمّا رأی مکانه و سمع صریف القلم قال: «رَبِّ أَرِنِی أَنْظُرْ إِلَیْکَ»، و عن الربیع بن انس قال: مکث علی الطّور اربعین لیلة و انزل علیه التوراة فی الالواح، و کانت الالواح من برد. فقرّبه الرّب نجیّا و کلّمه و سمع صریف القلم، و ذکر انّه لم یحدث حدثا فی الاربعین لیلة حتی هبط من الطّور. و النّجی هو الّذی یناجیک و تناجیه، الواحد و الجماعة فیه سواء. قال اللَّه تعالی: «خَلَصُوا نَجِیًّا». یقال ناجیته و نجّیته و انتجیته، قوم نجی و قوم نجوی. یقول اللَّه تعالی: «وَ إِذْ هُمْ نَجْوی‌». و قیل هو مشتق من النجوة و هی الارتفاع. و نجیّا نصب علی الحال.

«وَ وَهَبْنا لَهُ مِنْ رَحْمَتِنا» این اجابت دعاء موسی است که وزارت هارون بدعا خواسته بود و گفته: «وَ اجْعَلْ لِی وَزِیراً مِنْ أَهْلِی هارُونَ أَخِی» ای «جعلنا اخاه هارون نبیّا نعمة منّا علی موسی.

«وَ اذْکُرْ فِی الْکِتابِ إِسْماعِیلَ إِنَّهُ کانَ صادِقَ الْوَعْدِ» یعنی یصدق اذا وعد و یفی اذا ضمن، و قیل الصّادق بمعنی المصدوق ای کان مصدوق الوعد، مفسّران گفتند: پیغامبران همه راست وعده بودند، اما تخصیص وی بذکر از آن بود که با کسی وعده نهاده و سه روز در آن مقام در انتظار بنشست و بقول کلبی یک سال. «وَ کانَ رَسُولًا نَبِیًّا»بعثه اللَّه الی جرهم.

اسماعیل بن ابراهیم پیغامبری بود مرسل، فرستاده اللَّه تعالی به جرهم، قبیله‌ای بود از قبائل عرب و قوم وی بودند، و از ایشان زن خواست و زبان ایشان داشت. قال عطاء بن ابی رباح: لم یتکلم بالعربیّة من الانبیاء الا خمسة: هود و صالح و اسماعیل و شعیب و محمد صلی اللَّه علیهم اجمعین. و عن ابی جعفر قال: انّ اللَّه عزّ و جلّ الهم اسماعیل العربیّة و ترک اسحاق علی لسان ابیه.

«وَ کانَ یَأْمُرُ أَهْلَهُ» الاهل هاهنا هم القوم الّذین آمنوا به من ذوی القربی و غیرهم، کقوله مخبرا عن لوط: «رَبِّ نَجِّنِی وَ أَهْلِی» یعنی و من آمن بی، و کذلک فی قوله: «قُلْنَا احْمِلْ فِیها مِنْ کُلٍّ زَوْجَیْنِ اثْنَیْنِ وَ أَهْلَکَ». و یقال لاهل مکة اهل اللَّه لانّهم سکّان حرمه و بیته، و یقال لحفظة القران اهل اللَّه. و اهل کلّ شی‌ء هو الّذی یستحقّه، قال اللَّه تعالی: «هُوَ أَهْلُ التَّقْوی‌ وَ أَهْلُ الْمَغْفِرَةِ».

«بِالصَّلاةِ وَ الزَّکاةِ» ای بالصلاة و الزّکاة المفروضة علیهم فی شریعته.

«وَ کانَ عِنْدَ رَبِّهِ مَرْضِیًّا» لانّه قام بطاعته.

«وَ اذْکُرْ فِی الْکِتابِ إِدْرِیسَ إِنَّهُ کانَ صِدِّیقاً نَبِیًّا». ادریس جدّ پدر نوح است، نوح بن ملک بن متوشلخ بن اخنوخ و میان ادریس و میان آدم پنج پدرست و هو: اخنوخ بن یارد بن مهلائیل بن قینان بن یانش بن شیث بن آدم. بقولی دیگر چهار پدر است میان ایشان: اخنوخ بن مهلائیل بن انوش بن شیث بن آدم.

و نام ادریس بیک قول الیاس است بیک قول اخنوخ و هو الاصح. و سمّی ادریس لکثرة درسه الصّحف المنزلة علیه. و قیل ادراسین. رب العزّة سی صحیفه بوی فرو فرستاد و بروایتی پنجاه صحیفه، و از بس که آن را درس کرد او را ادریس گفتند. اوّل کسی که خیاطت کرد و جامه دوخته پوشید او بود. و کانوا یکتسون قبل ذلک الجلود. و اوّل کسی که خط نبشت بقلم او بود. و اوّل کسی که در نجوم و علم حساب نظر کرد او بود. سدّی گفت: اوّل پیغامبری که رب العزّة بخلق فرستاد از زمین پس از آدم و شیث ادریس بود. و عمل وی در طاعت اللَّه تعالی هر روز چندانی بود که اعمال همه خلق، و تحمید وی این بود: الحمد للَّه ربّ العالمین کما ینبغی لکرم وجهه، و عزّ جلاله.

و او را بآسمان برد زنده، چنان که عیسی را بآسمان بردند، بقول بعضی مفسّران در آسمان چهارم است زنده، و بقول بعضی در بهشت است. مصطفی (ص) گفت: «لمّا عرج بی الی السّماء اتیت علی ادریس فی السّماء الرّابعة».

و گفته‌اند چهار پیغامبر اکنون زنده‌اند، دو در زمین و دو در آسمان: الیاس و خضر در زمین، و عیسی و ادریس در آسمان. و علماء تفسیر را خلافست که: سبب رفع وی بآسمان چه بود؟ ابن عباس گفت و جماعتی مفسّران که: ادریس وقتی بصحرا رفت بوقت هاجره، آفتاب بر وی تافت و از حرارت و تیزی گرما رنجور گشت گفت: من یک ساعت طاقت نمیدارم، آن فریشته که پیوسته آن را بر میدارد و با وی است چون طاقت می‌دارد، شفقت برد گفت: یا ربّ خفّف عمّن یحملها من حرّها و ثقلها. رب العزّة دعاء وی در حق فریشته اجابت کرد و آن بار گران بر وی سبک شد و تبش آن کم گشت، فریشته گفت: بار خدایا این حکم چیست و از کجا این قضا کردی؟ گفت: بدعاء بنده من ادریس. گفت بار خدایا مرا بنزدیک وی فرود آر و میان ما دوستی پدید کن. فریشته دستوری یافت و بر ادریس آمد، ادریس گفت من دانم که تو از مهینان فریشتگانی و ترا بنزدیک ملک الموت آبرویست، و سخن تو بر وی روان، از بهر من شفاعت کن تا قبض روح من در تأخیر نهد و روزگاری مرا فروگذارد تا در شکر و عبادت اللَّه تعالی بیفزایم. فریشته او را بر پر خویش گرفت و بر آسمان برد و او را بنشاند آنجا که مطلع آفتابست، و خود پیش ملک الموت رفت و گفت مرا بتو حاجتی است، دوستی از فرزندان آدم نام وی ادریس مرا بتو شفیع آورده که اجل وی روزگاری در تأخیر نهی. ملک الموت گفت این حکم در من نیست و در اجل خلق تقدیم و تأخیر نیست، اما اگر خواهی او را از مرگ خویش خبر دهم تا باری بساز کار آن روز مشغول شود. پس ملک الموت در دیوان عمر وی نظر کرد و بآن فریشته گفت تو در حق کسی سخن می‌گویی که از عمر وی بس چیزی نمانده و وفات وی آنجا رسد که مطلع آفتابست. فریشته گفت او در مطلع آفتاب نشسته است و این ساعت من از نزدیک وی آمدم، ملک الموت گفت چون تو باز گردی او را زنده نیابی چون فریشته باز آمد، ادریس (ع) را دید رفته و روح وی باللّه تعالی رسیده. و عن کعب: انّ ادریس کان له صدیق من الملائکة فقال له، کلّم لی ملک الموت حتی یؤخّر قبض روحی، فحمله الملک تحت طرف جناحه فلمّا بلغ السّماء الرابعة لقی ملک الموت فکلّمه فقال: این هو؟ قال: ها هو ذا. فقال من العجب انّی امرت ان اقبض روحه فی السماء الرابعة. فقبض هناک. وهب گفت: ادریس در روزگار خویش عابدترین فرد بود، بدنیا التفات نکردی و پیوسته در آرزوی بهشت بودی و یک ساعت از عبادت نیاسودی و هر روز عمل وی بآسمان بردند چندان که عمل هر که در زمین، فریشتگان از آن تعجب میکردند، و ملک الموت مشتاق دیدار وی شد از اللَّه تعالی دستوری خواست تا بزیارت وی شود. دستوری یافت بیامد بصورت آدمی و او را زیارت کرد. ادریس صائم الدهر بود، نماز شام که افطار کرد، ملک الموت بر آن صورت آدمی حاضر بود او را بطعام خواند نخورد، ادریس گفت: انّی احبّ ان اعلم من انت؟ من میخواهم بدانم که تو که‌ای؟ گفت: من ملک الموت، از اللَّه تعالی دستوری خواستم تا بزیارت و صحبت تو آیم. ادریس گفت: مرا بتو حاجتی است.

گفت: چه حاجت؟ گفت: آنکه قبض روح من کنی. ملک الموت گفت. این بفرمان اللَّه تعالی توانم کرد، از اللَّه تعالی فرمان آمد که: اقبض روحه چون میخواهد روح او قبض کن، ملک الموت قبض روح او کرد، ربّ العالمین همان ساعت او را زنده کرد.

ملک الموت گفت: ای ادریس چون دیدی؟ گفت: صعب دیدم و هائل، کاری دشخوار و عقبه‌ای سخت. گفت: چه فایده را این سؤال کردی؟ گفت: لا ذوق کرب الموت فاکون له اشدّ استعدادا، آن گه ادریس گفت. مرا بتو حاجتی دیگر است، خواهم که مرا بآسمان بری تا بهشت و دوزخ ببینم. ملک الموت بدستوری و فرمان اللَّه تعالی او را بآسمان برد، آن گه گفت از مالک در خواه تا درهای دوزخ بگشاید و لختی از آن انکال و سلاسل و انواع عقوبات که ربّ العزة بیگانگان را ساخته به بینم. هم چنان کرد.

ادریس (ع) چون آن دید از هول آن و شدّت و صعوبت آن بیفتاد و بیهوش شد. چون بهوش باز آمد گفت: چنان که دوزخ نمودی بهشت نیز بمن نمای. بهشت بوی نمود بفرمان اللَّه تعالی. ادریس ساعتی در بهشت طواف میکرد و در آن ناز و نعیم و فوز مقیم نظاره میکرد. ملک الموت گفت: بیرون آی از بهشت تا بمقرّ خود باز گردیم.

ادریس در درخت بهشت آویخت و گفت: لا اخرج منها. فقال انطلق فلیس هذا باوانها. بیرون آی که هنوز وقت آن نیست که اینجا قرارگاه سازی. ربّ العزّة فریشته دیگر فرستاد تا میان ایشان حکم کند فریشته گفت: ما لک لا تخرج؟ چونست که بیرون نمی‌آیی؟ بچه حجت اینجا قرار گرفته‌ای؟ ادریس گفت. حکم الهی و قضای ربّانی چنانست که: «کُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْتِ». هر تنی که آفرید ناچار مرگ بچشد و من چشیدم. و گفته است: «وَ إِنْ مِنْکُمْ إِلَّا وارِدُها» هیچکس نیست از شما که نه بدوزخ رسد و به ببند، و من رسیدم و دیدم. و گفته است جلّ جلاله: «وَ ما هُمْ مِنْها بِمُخْرَجِینَ» کسی که در بهشت شد بیرون نیاید، پس باین حجت من بیرون نیایم. فاوحی اللَّه تعالی الی ملک الموت: باذنی دخل الجنّة و بامری یخرج هو حیّ هناک، فذلک قوله تعالی: «وَ رَفَعْناهُ مَکاناً عَلِیًّا».

«أُولئِکَ الَّذِینَ» ای الّذین تقدّم ذکرهم. «أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ» این کنایت است از بعثت و تنبئت. میگوید ایشان آنانند که ما ایشان را پیغامبران کردیم و بکرامت و رسالت مخصوص کردیم تا خلق بایشان اقتدا کنند و راه ایشان روند. آن گه گفت پیغامبران کیستند. «مِنْ ذُرِّیَّةِ آدَمَ» یعنی ادریس، که ازین پیغامبران نامبرده هیچکس بآدم نزدیک‌تر از ادریس نبود. «وَ مِمَّنْ حَمَلْنا» یعنی و من ذرّیة من حملنا «مَعَ نُوحٍ» یعنی ابراهیم که از فرزندان سام نوح است و سام با نوح در کشتی بود. «وَ مِنْ ذُرِّیَّةِ إِبْراهِیمَ» یعنی اسماعیل و اسحاق و یعقوب. «وَ إِسْرائِیلَ» یعنی و من ذرّیة اسرائیل و از فرزندان یعقوب، موسی و هارون و زکریا و یحیی و عیسی.

«وَ مِمَّنْ هَدَیْنا» الی دیننا «وَ اجْتَبَیْنا» من بین النّاس یعنی المؤمنین. «إِذا تُتْلی‌ عَلَیْهِمْ» اینجا ضمیری است یعنی کانوا «إِذا تُتْلی‌ عَلَیْهِمْ آیاتُ الرَّحْمنِ» ای کتب اللَّه المنزلة.

«خَرُّوا سُجَّداً» ای سقطوا لوجوههم ساجدین، تعظیما للَّه و کلامه. «وَ بُکِیًّا» ای باکین خوفا منه و طمعا، و «سُجَّداً وَ بُکِیًّا» منصوبان علی الحال، و بکیّا جمع باک، و اصله بکویا علی وزن فعول، کشاهد و شهود و حاضر و حضور.

«فَخَلَفَ مِنْ بَعْدِهِمْ خَلْفٌ» ای انقرض هؤلاء الانبیاء و جاء بعدهم قوم لا خیر فیهم، و الخلف اذا اضفته سکنت اللّام، تقول خلف صدق و خلف سوء. و اذا لم تضفه، سکنته فی الشرّ و فتحته فی الخیر. و الخلف ایضا اسم للقرن. یقال انقرضت قرون و خلوف. «فَخَلَفَ مِنْ بَعْدِهِمْ خَلْفٌ» میگوید چون پیغامبران و دینداران و صالحان و مؤمنان بسر رسیدند، از پس ایشان در رسیدند، یعنی در روزگار فترت قومی بد نابکار یعنی جهودان و ترسایان و گبران. «أَضاعُوا الصَّلاةَ» یعنی ترکوا الصّلاة المفروضة و لم یعتقدوا وجوبها لقوله تعالی: «إِلَّا مَنْ تابَ وَ آمَنَ» فدل علی کفرهم. مجاهد و قتاده و جماعتی گفتند این خلف قومی‌اند بدان و عاصیان از امت احمد: «أَضاعُوا الصَّلاةَ» یعنی اخروها عن مواقیتها و صلّوها لغیر وقتها. «وَ اتَّبَعُوا الشَّهَواتِ» یعنی اللذات، شرب الخمر و الزّنا و غیر ذلک. نماز باول وقت نگزارند و در آن تقصیر کنند و بر پی شهوتها روند. خمر خورند و زنا کنند، قال وهب: شرابون للقهوات، لعابون بالکعبات، رکابون للشهوات، متّبعون للذّات، تارکون للجمعات. خمر خوارانند، نرد بازانند، بحرام شهوت رانند و جمع و جماعت بگذارند. مجاهد گفت هذا عند قیام الساعة و ذهاب صالحی امّة محمد (ص) ینروا بعضهم علی بعض فی الأزفة.

روی ابن عمر قال: قال النبی (ص): «یکون فی امّتی من یقتل علی الغضب فی الأزفة.

روی ابن عمر قال: قال النبی (ص): «یکون فی أمّتی من یقتل علی الغضب و یرتشی فی الحکم و یضیع الصلاة و یتبع الشّهوات و لا تردّ له رایة». قیل یا رسول اللَّه: أ مؤمنون هم؟ قال: «بالایمان یقرّون».

و عن انس قال: قال النبی (ص): «انّها ستکون فی بعدی ائمة فسقة یصلون الصلاة لغیر وقتها فاذا کان ذلک فصلوا الصلاة لوقتها و اجعلوا الصلاة معهم نافلة.

«فَسَوْفَ یَلْقَوْنَ غَیًّا» ای هلاکا و شرّا و عذابا طویلا، و قیل «یَلْقَوْنَ غَیًّا» ای جزاء غیهم.

و قیل الغی واد فی جهنّم بعید القعر منتن الرّیح، فیه بئر یقال لها الهبهب کلما خبت جهنّم سعّرت منها، فذلک. قوله: «کُلَّما خَبَتْ زِدْناهُمْ سَعِیراً» و قیل هو نهر حمیم فی النّار بعید القعر، خبیث الطعم، یقذف فیه الّذین اتّبعوا الشّهوات. و قال ابن عباس: الغیّ اسم و واد فی جهنّم، و انّ اودیة جهنّم لتستعیذ من حرّه، عدّ ذلک الوادی للزانی المصر علیه، و لشارب الخمر المصر علیه، و لأکل الربوا الّذی لا ینزع عنه، و لاهل العقوق، و لشاهد الزور، و لامرأة ادخلت علی زوجها ولدا.

«إِلَّا مَنْ تابَ» من الشّرک و رجع عن ذنبه «وَ آمَنَ» بلسانه و قلبه و صدّق النبیین «وَ عَمِلَ صالِحاً» ادّی الفرائض، «فَأُولئِکَ یَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ وَ لا یُظْلَمُونَ شَیْئاً» ای لا ینقصون من ثواب اعمالهم شیئا. قرأ ابن کثیر و ابو عمرو و ابو بکر و یعقوب، یدخلون بضم الیاء و فتح الخاء، و الباقون بفتح الیاء و ضمّ الخاء. و وجه القرائتین ظاهر لا خفاء به.

اطلاعات

منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

قوله تعالی: «وَ أَنْذِرْهُمْ یَوْمَ الْحَسْرَةِ» الانذار اعلام مع التّخویف، و الحسرة النّدامة علی الفائت. معنی حسرت غایت اندوه و کمال غم است، که دل را شکسته و کوفته کند، یعنی یدع القلب حسیرا. روز قیامت روز حسرت خواند لانّه یتحسّر فیه کلّ مفرط فی الطاعة علی تفریطه، و کلّ من کب المعصیة علی معصیته. معنی آنست که ای محمد! امت خود را بیم ده و بترسان از روز قیامت، که خلق در آن روز بغایت اندوه و شکستگی و درماندگی باشند، یکی بتقصیر در طاعت، یکی بارتکاب معصیت. قال ابن عباس: قوله «یَوْمَ الْحَسْرَةِ»، هذا من اسماء یوم القیامة عظّمه اللَّه و حذّره عباده. «إِذْ قُضِیَ الْأَمْرُ» فرغ من الحساب و ادخل اهل الجنّة الجنّة و اهل النّار النّار، و ذبح الموت.
هوش مصنوعی: در این متن به اهمیت روز قیامت اشاره شده است که به نام "روز حسرت" شناخته می‌شود. این روز به دلیل اندوه و ندامت شدید افرادی که به اشتباهات خود پی می‌برند، چنین نامیده شده است. در این روز، افرادی که در انجام وظایف دینی خود کوتاهی کرده‌اند و همچنین کسانی که مرتکب گناه شده‌اند، احساس شکست و ناامیدی عمیقی خواهند داشت. خداوند از پیامبر می‌خواهد که امت خود را از این روز هشدار دهد، زیرا در آن روز همه با درد و ندامت مواجه خواهند شد. همچنین اشاره شده است که پس از تمام شدن حسابرسی، افراد به بهشت یا جهنم فرستاده می‌شوند و در نهایت پایان هر چیزی به شکل مرگ اجرا می‌شود.
روی ابو سعید الخدری رضی اللَّه عنه قال: قال رسول اللَّه (ص): «اذا استقرّ اهل الجنّة فی الجنّة و اهل النّار فی النّار، جی‌ء بالموت فی صورة کبش املح، فیوقف بین الجنّة و النّار، فینادی یا اهل الجنّة، فیشرئبون و ینظرون، ثم ینادی یا اهل النّار، فیشرئبون و ینظرون، فیقال أ تعرفون هذا؟ هذا الموت. و لیس فیهم الا من یعرفه، فیذبح بین الجنّة و النّار، ثم یقال یا اهل الجنّة خلود لا موت فیه و یا اهل النّار خلود لا موت فیه. ثم قرأ رسول اللَّه (ص) «وَ أَنْذِرْهُمْ یَوْمَ الْحَسْرَةِ».
هوش مصنوعی: ابو سعید خدری روایت می‌کند که پیامبر اسلام (ص) فرمودند: وقتی اهل بهشت و جهنم در جای خود مستقر شدند، مرگ به شکل یک قوچ سفید به‌سوی آنها می‌آید و در میان بهشت و جهنم قرار می‌گیرد. سپس صدا می‌زند: ای اهل بهشت! آنها به سمت صدا می‌چرخند و نگاه می‌کنند، و سپس همان صدا به اهل جهنم می‌گوید: ای اهل جهنم! آنها نیز با کنجکاوی سر بر می‌دارند و نگاه می‌کنند. از آنها پرسیده می‌شود: آیا این را می‌شناسید؟ این مرگ است. تنها آنها که می‌شناسند، در آنجا هستند. سپس مرگ بین بهشت و جهنم ذبح می‌شود و به اهل بهشت گفته می‌شود: شما همیشه در بهشت خواهید بود و هرگز مرگی نخواهید داشت، و به اهل جهنم نیز گفته می‌شود: شما همیشه در جهنم خواهید بود و هیچ مرگی برایتان نخواهد بود. در این لحظه پیامبر (ص) آیه‌ای را می‌خواند که به هشدار روز حسرت اشاره دارد.
و فی روایة ابو هریره قال: قال رسول اللَّه (ص). «یؤتی بالموت یوم القیامة فیوقف علی الصّراط فیقال یا اهل الجنة! فیطلعون خائفین وجلین ان یخرجوا من مکانهم الّذی هم فیه، فیقال هل تعرفون هذا؟ فیقولون نعم یا ربّنا هذا الموت، ثم یقال یا اهل النّار! فیطلعون فرحین مستبشرین رجاء ان یخرجوا من مکانهم الّذی هم فیه، فیقال هل تعرفون هذا؟ فیقولون نعم یا ربّنا هذا الموت، فیذبح علی الصّراط، ثم یقال، خلود فلا موت.
هوش مصنوعی: در روز قیامت، مرگ به صراط آورده می‌شود و از مردم سؤال می‌شود. اهل بهشت با ترس و نگرانی بیرون می‌آیند و می‌پرسند که آیا این را می‌شناسید؟ و آنها پاسخ می‌دهند که بله، این مرگ است. سپس اهل جهنم با خوشحالی و امید بیرون می‌آیند و همان سؤال از آنها هم پرسیده می‌شود. آنها نیز تأیید می‌کنند که این مرگ است. سپس مرگ به صورت نمادین بر صراط ذبح می‌شود و اعلام می‌شود که دیگر مرگی وجود نخواهد داشت.
فیزداد اهل الجنّة فرحا الی فرحهم و یزداد اهل النّار حزنا الی حزنهم».
هوش مصنوعی: ساکنان بهشت به خوشی‌های یکدیگر افزوده می‌شوند و ساکنان جهنم به غم‌های یکدیگر اضافه می‌کنند.
و عن ابن مسعود قال: لیس من نفس الّا و هی تنظر الی بیت فی الجنّة و بیت فی النّار، و هو «یَوْمَ الْحَسْرَةِ» و یری اهل النّار البیت الّذی فی الجنّة، ثم یقال لو عملتم، فتأخذهم الحسرة. و یری اهل الجنّة البیت الّذی فی النّار، فیقولون لو لا ان منّ اللَّه علیکم قوله: «وَ هُمْ فِی غَفْلَةٍ» ای هم الیوم فی غفلة. این غفلت بمعنی تغافل است.
هوش مصنوعی: هر نفسی به سوی دوتا خانه نگاه می‌کند؛ یکی در بهشت و دیگری در جهنم. در روز حسرت، اهل جهنم به خانه‌ای که در بهشت است نگاه می‌کنند و به آنها می‌گویند اگر عمل کرده بودید. این امر حسرت را بر آنان می‌افزاید. در مقابل، اهل بهشت به خانه‌ای در جهنم نظر می‌اندازند و می‌گویند: اگر خداوند بر ما منت نمی‌گذاشت، باید امروز در غفلت بودند. این غفلت به معنای نادیده گرفتن است.
میگوید امروز در دنیا خویشتن را غافل میسازند از کار آخرت و بدان ایمان می‌نیارند، فذلک قوله: «وَ هُمْ لا یُؤْمِنُونَ» ای لا یصدّقون به».
هوش مصنوعی: امروزه مردم توجه خود را از مسائل مربوط به زندگی بعد از مرگ منحرف کرده و به آن ایمان ندارند. به همین دلیل است که گفته شده است: «و آنها به آن ایمان ندارند».
«إِنَّا نَحْنُ نَرِثُ الْأَرْضَ وَ مَنْ عَلَیْها» ای نمیتهم فیبقی الرّب سبحانه فیرثهم.
هوش مصنوعی: ما به‌طور قطع زمین و کسانی که بر روی آن هستند را به ارث خواهیم برد. خداوند بزرگوار هرگز نمی‌میرد و اوست که این ارث را برای ما به جا می‌گذارد.
معنی وراثت در لغت آنست که ملک مورث بوفات وی با وارث نشیند، و وراثت حق تعالی نه باین معنی است که آسمان و زمین و هر چه در آن همه ملک و ملک اللَّه تعالی است، همه آفریده و نو کرده و ساخته او، نه از کسی خریده و یافته یا از دیگری بوی رسیده، پس معنی آیت آنست که جهانیان و جهانداران را برداریم و خلق را جمله بمیرانیم و ولایت داشت و امر و نهی ایشان بمرگ بریده گردانیم، تا دنیا از خلق خالی شود و جر مالک حقیقی و خدای باقی نماند، «وَ إِلَیْنا یُرْجَعُونَ» یردّون فنجازیهم جزاء وفاقا. و قرأ یعقوب «یرجعون» بفتح الیاء و کسر الجیم.
هوش مصنوعی: وراثت به معنای این است که ملک و دارایی شخصی که فوت کرده است به وارثان او منتقل می‌شود. اما در مورد وراثت الهی، این معنا صدق نمی‌کند؛ زیرا آسمان و زمین و همه موجودات متعلق به خداوند هستند و او خالق و سازنده آن‌هاست و هیچ‌کدام را از کسی نگرفته یا به ارث نبرده است. بنابراین، مفهوم این آیه این است که خداوند بر تمام جهانیان ولایت دارد و می‌تواند همه مخلوقات را از بین ببرد تا فقط او به عنوان مالک حقیقی باقی بماند. سپس مخلوقات به سوی او بازگردانده خواهند شد و هر کسی طبق اعمالش جزا خواهد دید. همچنین، در قرائت یعقوب، کلمه "یرجعون" به گونه‌ای دیگر تلفظ شده است.
«وَ اذْکُرْ فِی الْکِتابِ» ای اذکر یا محمّد لقومک و امتک فی القران الّذی انزل علیک قصّة ابراهیم مع ابیه لیکون دلیلا علی صحّة نبوّتک. «إِنَّهُ کانَ صِدِّیقاً» کثیر الصّدق. نَبِیًّا رسولا ینبئ عن اللَّه بالوحی.
هوش مصنوعی: و به یاد بیاور در کتاب، ای محمد، قوم و امت خود را به داستان ابراهیم و پدرش که در قرآن بر تو نازل شده است، آشنا کن تا دلیلی باشد بر حقانیت نبوت تو. او انسان راستگویی بود و پیامبری که درباره خداوند به وحی خبر می‌دهد.
«إِذْ قالَ لِأَبِیهِ»
هوش مصنوعی: «زمانی که او به پدرش گفت»
و هو یعبد الصّنم: «یا أَبَتِ لِمَ تَعْبُدُ ما لا یَسْمَعُ»
هوش مصنوعی: و او بت را می‌پرستد: «ای پدر، چرا چیزی را می‌پرستی که نمی‌شنود؟»
الدّعا، «وَ لا یُبْصِرُ»
هوش مصنوعی: دعایی است که می‌گوید: «و نمی‌بیند».
العبادة و لا یدفع عنک مضرّة و لا مکروها. رب العالمین ابراهیم (ع) را بپسندید و او را بستود بانکار که نمود بر بت پرستی پدر. معنی آنست که: ای محمد (ص) قوم خود را خبر ده از قصّه ابراهیم، آن مرد پیغامبر راستگوی راست رو که پدر خود را گفت، آزر بت پرست: «لِمَ تَعْبُدُ ما لا یَسْمَعُ وَ لا یُبْصِرُ»
هوش مصنوعی: عبادت هر چیزی غیر از خدا، نه تنها ضرری را از تو دفع نمی‌کند، بلکه ممکن است مشکلاتی نیز برایت به همراه داشته باشد. خداوند جهانیان ابراهیم را پسندید و او را به خاطر رد کردن بت‌پرستی پدرش ستود. پیام اینجاست که محمد (ص) باید قوم خود را از داستان ابراهیم، آن پیامبر راستگو و صادق، آگاه کند؛ زمانی که او به پدرش آزر، که بت‌پرست بود، گفت: «چرا چیزی را عبادت می‌کنی که نه می‌شنود و نه می‌بیند؟»
چرا پرستی بتی که سمع ندارد و بصر ندارد؟
هوش مصنوعی: چرا باید به موجودی که نه می‌شنود و نه می‌بیند، پرستش کرد؟
نه سمع دارد که دعای تو شنود. نه بصر دارد که عبادت تو بیند. این دلیلی ظاهر است که خداوند عالم معبود جهانیان و آفریدگار همگان، او را سمعست و بصر. سمیع بسمعه، بصیر، ببصره. شنوایی است که همه آوازها شنود و بشنوایی خود بهمه رازها رسد.
هوش مصنوعی: نه گوش دارد که دعای تو را بشنود و نه چشمی دارد که عبادت تو را ببیند. این موضوعی واضح است که خداوند، پروردگار جهانیان و خالق همه موجودات، دارای سمع و بصر است. او کاملاً می‌شنود و می‌بیند و شنوایی‌اش به حدی است که تمام صداها را می‌شنود و درک می‌کند.
بینائیست که بهیچ بیننده نماند، پوشیده و دور چون آشکار او نزدیک بیند. «وَ لا یُغْنِی عَنْکَ شَیْئاً»
هوش مصنوعی: بینایی وجود دارد که هیچ نگاهی را بی‌نصیب نمی‌گذارد، پنهان و دور است در حالی که او را به وضوح و به نزدیکی مشاهده می‌کند. «و چیزی از تو را نجات نمی‌دهد».
قیل لا یدفع عنک عذاب اللَّه. چرا بت پرستی که فردا عذاب اللَّه تعالی از تو بار نتواند داشت؟
هوش مصنوعی: چرا بت پرستی می‌تواند تو را از عذاب خدا نجات دهد؟ فردای قیامت، هیچ چیزی نمی‌تواند تو را از عذاب الهی محفوظ دارد.
«یا أَبَتِ إِنِّی قَدْ جاءَنِی مِنَ الْعِلْمِ» یعنی من الوحی. «ما لَمْ یَأْتِکَ» و قیل اتانی اللَّه من علم التّوحید و معرفة اللَّه، و من علم ما یکون بعد الموت و من استحقاق الکافر عذاب اللَّه.
هوش مصنوعی: «ای پدر، من به علوم گوناگون آگاه شدم» یعنی به وحی و الهام. «آنچه که به تو نرسیده است» و گفته شده که خداوند علم توحید و شناخت خود را به من داده است، همچنین دانشی در مورد آنچه بعد از مرگ اتفاق می‌افتد و چه کسانی سزاوار عذاب خداوند هستند.
«ما لَمْ یَأْتِکَ» ای پدر از وحی خدای تعالی بمن آن آمد که بتو نیامد، و من آن دانم که تو ندانی از علم توحید و معرفت خدا، و من دانم که فردا کافر را و بت پرست را عذاب کنند و تو می‌ندانی. باری بر پی من رو و اتّباع من کن تا دلائل توحید بر تو روشن کنم، و راه دین پسندیده بتو نمایم. «أَهْدِکَ صِراطاً سَوِیًّا» یعنی دینا عدلا و هو الاسلام. معنی سوی در آیت عدلست هم چنان که در سورة الملک گفت: «أَ فَمَنْ یَمْشِی مُکِبًّا عَلی‌ وَجْهِهِ أَهْدی‌ أَمَّنْ یَمْشِی سَوِیًّا» ای عدلا مهتدیا علی صراط مستقیم.
هوش مصنوعی: ای پدر، من وحی الهی را دریافت کرده‌ام که به تو نرسیده است و می‌دانم که تو درباره علم توحید و شناخت خدا چیزی نمی‌دانی. من آگاه هستم که فردا کافران و بت‌پرستان عذاب خواهند شد و تو از این موضوع بی‌خبر هستی. بنابراین، به من توجه کن و از من پیروی کن تا دلایل توحید برایت روشن شود و راه دین درست را به تو نشان دهم. «من تو را به راهی درست هدایت می‌کنم» یعنی دینی عادلانه که همان اسلام است. در اینجا واژه "سوی" به معنی عدالت است، همان‌طور که در سوره ملک آمده: «آیا کسی که به شکم خود می‌رود، هدایت شده‌تر است یا کسی که درست و راست می‌رود؟» ای پدر، آنکه درست و عادلانه می‌رود، هدایت‌شده است.
اما آنچه در اول سورة گفت حکایت از جبرئیل «فَتَمَثَّلَ لَها بَشَراً سَوِیًّا»
هوش مصنوعی: اما آنچه در ابتدای سوره آمده است، اشاره به جبرئیل دارد که به شکل انسانی کامل ظاهر شد.
آن تسویت خلق است بر صورت بشر، هم چنان که در صفت آدم گفت: «ثُمَّ سَوَّاهُ وَ نَفَخَ فِیهِ مِنْ رُوحِهِ». ای سوّی خلقه.
هوش مصنوعی: تسویت به معنای شکل دادن و سامان دادن است و به انسان اشاره دارد، همان‌طور که در توصیف آدم آمده است: «سپس او را درست شکل داد و از روح خود در او دمید». پس تو، که به خوبی آفریده شده‌ای، به همین شکل خاص خلق شده‌ای.
«یا أَبَتِ لا تَعْبُدِ الشَّیْطانَ» عبادة الشّیطان طاعته فی تکفیره و اضلاله، یقول لا تطعه فیما یأمرک، «إِنَّ الشَّیْطانَ کانَ لِلرَّحْمنِ عَصِیًّا». العصی و العاصی واحد، العصیّ فی المعنی اکثر و کان اینجا زیادت است آن را معنی نیست، و گفته‌اند کان بمعنی صار است.
هوش مصنوعی: "ای پدر، شیطان را نپرستید" یعنی این که از او اطاعت نکنید؛ چرا که او باعث کفر و گمراهی است. به او گوش ندهید وقتی شما را به کاری وامی‌دارد. "قطعا شیطان در برابر رحمن نافرمان بود." نافرمانی و نافرمان یک معنایی دارند، اما نافرمانی در اینجا به معنای بیشتری است و این زیادت به معنی خاصی ندارد. برخی نیز گفته‌اند "بود" به معنای "شد" است.
«یا أَبَتِ» بفتح در هر چهار حرف، قراءت شامی است و شرح آن و وجه آن در سورة یوسف رفت. «إِنِّی أَخافُ» این خوف بمعنی علم است چنان که آنجا گفت: «فَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا یُقِیما حُدُودَ اللَّهِ» و المعنی انّک اعلم ان متّ علی ما أنت علیه، «أَنْ یَمَسَّکَ عَذابٌ مِنَ الرَّحْمنِ». و قیل معناه اخاف ان لا تقبل منّی نصیحتی فیعذّبک اللَّه. «فَتَکُونَ لِلشَّیْطانِ وَلِیًّا» قرینا فی النّار تلیه و یلیک.
هوش مصنوعی: «ای پدر!» با فتح هر چهار حرف، قرائت شامی است و توضیحات آن در سوره یوسف آمده است. «من می‌ترسم» این ترس به معنای علم است، همان‌طور که در آنجا گفته شد: «پس اگر ترسیدید که حدود خدا را برپا نداشته باشید»، و معنایش این است که شما می‌دانید که اگر در آنچه هستید بمیرید، «عذابی از جانب رحمان به شما برسد». برخی گفته‌اند منظور این است که می‌ترسم که نصیحت من را نپذیرید و خدا شما را عذاب کند. «پس تو برای شیطان دوست و همراهی در آتش خواهی بود».
ای پدر می‌ترسم نصیحت من نپذیری وانگه للَّه تعالی ترا عذاب کند و در دوزخ قرین شیطان باشی. آن گه پدر او را جواب داد: «أَ راغِبٌ أَنْتَ عَنْ آلِهَتِی یا إِبْراهِیمُ؟» این استفهام بمعنی انکار است، یعنی أ ترغب عن عبادتها و تمیل عنها؟ ای ابراهیم از عبادت بتان می‌برگردی و می‌ننگ داری و طعن کنی و مرا امر و نهی میکنی؟ «لَئِنْ لَمْ تَنْتَهِ» عن مقالتک و امری و نهیی، «لَأَرْجُمَنَّکَ» و اگر ازین سخن برنگردی و این امر در باقی نکنی من ترا سنگسار کنم و هلاک و قیل «لَأَرْجُمَنَّکَ» ای لأشتمنّک یقال فلان یرمی فلانا و یرجم اذا شتمه، و منه قوله سبحانه.
هوش مصنوعی: ای پدر، من نگرانم که نصیحت من را نپذیری و این باعث عذاب تو توسط خداوند شود و در دوزخ کنار شیطان قرار بگیری. سپس پدرش به او پاسخ داد: «آیا تو از خدایان من روی برمی‌گردانی، ای ابراهیم؟» این سوال به معنای انکار است و نشان می‌دهد که او از عبادت بت‌ها ناراحت است و به او می‌گوید که آیا از عبادت آن‌ها دست می‌کشی و به او امر و نهی می‌کنی؟ سپس تهدید می‌کند که اگر از این سخن و رفتار خود بازنگردد، او را سنگسار خواهد کرد. این تهدید به معنای شدت خشم و نارضایتی او از ابراهیم است.
«وَ الَّذِینَ یَرْمُونَ الْمُحْصَناتِ».
هوش مصنوعی: «و کسانی که به زنان پاکدامن اتهام می‌زنند».
رجم در قرآن بر پنج وجه آید: یکی بمعنی قتل، چنان که در سورة یس گفت: «لَنَرْجُمَنَّکُمْ» یعنی لنقتلنّکم، و در سورة الدّخان گفت: «وَ إِنِّی عُذْتُ بِرَبِّی وَ رَبِّکُمْ أَنْ تَرْجُمُونِ» یعنی تقتلون، و در سورة هود گفت: «وَ لَوْ لا رَهْطُکَ لَرَجَمْناکَ» ای قتلناک. وجه دون رجم است بمعنی شتم، چنان که درین سورة گفت: «وَ جَعَلْناها رُجُوماً لِلشَّیاطِینِ» لاشتمنّک.
هوش مصنوعی: رجم در قرآن به پنج صورت آمده است: یکی به معنای قتل، مانند جمله‌ای که در سوره یس ذکر شده است که به معنی "ما شما را خواهیم کشت" است. همچنین در سوره دخان آمده که به معنای "شما را خواهند کشت" است. در سوره هود نیز بیان شده است که به معنی "ما تو را خواهیم کشت" است. از دیگر معانی آن، شتم و توهین است، مانند جمله‌ای که در همین سوره آمده و به معنای "ما آنها را برای شیاطین به سنگ پرتاب کردیم" است.
وجه سوم رجم است بمعنی رمی، چنان که گفت: «وَ جَعَلْناها رُجُوماً لِلشَّیاطِینِ» یرمون بها.
هوش مصنوعی: وجه سوم به معنای پرتاب، اشاره دارد و در اینجا به آیه‌ای اشاره می‌شود که می‌فرماید: «ما آنها را سنگ‌هایی برای شیاطین قرار دادیم.» این نشان‌دهنده استفاده از سنگ‌ها برای پرتاب به سمت شیاطین است.
وجه چهارم رجم است بمعنی ظن، چنان که در سورة الکهف گفت: «رَجْماً بِالْغَیْبِ» یعنی رمیا بالظن وجه پنجم رجم است بمعنی لعن در صفت شیطان «فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجِیمِ.»
هوش مصنوعی: وجه چهارم رجم به معنای گمان و ظن است که در سوره کهف آمده است: «رَجْماً بِالْغَیْبِ» یعنی گمراهی بر اساس ظن. همچنین، وجه پنجم رجم به معنای لعن است، که در صفت شیطان به کار رفته است: «فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجِیمِ.»
ای الملعون.
هوش مصنوعی: ای نفرین شده.
قوله: «وَ اهْجُرْنِی مَلِیًّا» یعنی زمانا طویلا، یقال تملّ حبیبک ای عش معه دهرا.
هوش مصنوعی: عبارت «وَ اهْجُرْنِی مَلِیًّا» به معنای «مدت طولانی از من دوری کن» است. این جمله به نوعی اشاره به این دارد که می‌توان با فردی به مدت طولانی زندگی کرد و با او وقت گذراند.
و منه قیل اللیل و النّهار ملوان، و قیل «وَ اهْجُرْنِی مَلِیًّا» ای سلیما صحیحا قبل ان یلحقک مکروه.
هوش مصنوعی: و در شب و روز گفته شده است که من ملوان هستم و همچنین گفته شده است: «من را مدتی رها کن» ای سالم و بی‌عیب پیش از آنکه به تو آسیبی برسد.
«قالَ سَلامٌ عَلَیْکَ» این سلام تودیع است کنایت از بیزاری و جدایی و هجرت، چنان که تو از کسی فرا ببری و از وی برگردی گویی، سلمت علی فلان و کبّرت علیه. و قیل سلام علیک ای سلّمت منی لا لصیبک بمکروه، و هذا جواب الجاهل کقوله: «وَ إِذا خاطَبَهُمُ الْجاهِلُونَ قالُوا سَلاماً».
هوش مصنوعی: در این عبارت، سلام گفتن به معنای جدایی و دوری است. وقتی کسی می‌گوید «سلام بر تو» به نوعی نشان می‌دهد که از او فاصله گرفته و از او جدا می‌شود. همچنین، سلام در اینجا می‌تواند به معنای این باشد که او از شنیدن بدی‌ها و آسیب‌ها برای دیگری نگران نیست. این نوع سلام در جواب به افرادی نادان است که ممکن است به طور بی‌ادبانه سخن بگویند.
«سَأَسْتَغْفِرُ لَکَ رَبِّی» یعنی ان تبت و آمنت. معنی آنست که آمرزش خواهم ترا از خداوند خویش اگر شرایط استغفار بجای آوری، یعنی که از شرک توبه کنی و بوحدانیت اللَّه تعالی ایمان آری، و گفته‌اند ابراهیم (ع) که این سخن میگفت نمی‌دانست که استغفار از بهر مشرک محظور است و هنوز آیت نهی نیامده بود پدر را وعده استغفار داد بر امید اجابت، پس تا پدر زنده بود امید داشت که اللَّه تعالی وی را ایمان دهد، بدان امید از بهر او آمرزش میخواست، پس چون کافر مرد استغفار بگذاشت و نیز آمرزش نخواست.
هوش مصنوعی: عبارت «سَأَسْتَغْفِرُ لَکَ رَبِّی» به این معناست که فردی توبه کرده و به خداوند ایمان آورده است. این به این معنی است که او از خداوند می‌خواهد که اگر شرایط توبه را رعایت کند، او را ببخشد. یعنی باید از شرک دوری کند و به وحدانیت خدا ایمان بیاورد. گفته شده که ابراهیم (ع) در زمانی که این جمله را می‌گفت، از این مسأله که استغفار برای مشرکان ممنوع است، اطلاعی نداشت زیرا هنوز آیت نهی نرسیده بود. او به پدرش وعده داد که از خدا برای او آمرزش خواهد خواست و امیدوار بود که خدا او را به ایمان هدایت کند. ابراهیم تا زمانی که پدرش زنده بود، در این امید باقی ماند و برای او درخواست آمرزش می‌کرد. اما وقتی که پدرش کافر از دنیا رفت، درخواست آمرزشش را متوقف کرد و دیگر برای او چیزی نخواست.
«إِنَّهُ کانَ بِی حَفِیًّا» ای بارّا لطیفا محسنا. و قیل الحفی العالم، المستقصی عن الشی‌ء استخبارا. یقال تحفی به اذا کرمه. ای کان یجیبنی اذا دعوته.
هوش مصنوعی: او همیشه با من مهربان و نیکو بود. گفته شده است که "حفی" به معنای عالم است، یعنی کسی که به طور کامل از یک موضوع آگاهی دارد. اگر بخواهید کسی را که به شما احسان می‌کند توصیف کنید، می‌توانید بگویید که به او "حفی" گفته می‌شود. او به من پاسخ می‌داد و به دعوت من جواب می‌داد.
«وَ أَعْتَزِلُکُمْ» هذا تفسیر السّلام. «وَ ما تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ» الدعاء فی هذه الایة بمعنی العبادة. یقول افارقکم و افارق ما تعبدون من اصنامکم، «وَ أَدْعُوا رَبِّی» ای اتفرد بعبادة ربّی. «عَسی‌ أَلَّا أَکُونَ بِدُعاءِ رَبِّی» ای بعبادة ربّی. «شَقِیًّا» کما شقیتم انتم بعبادة الاصنام و یرید انّه یتقبّل عبادتی و یثیبنی علیها، و الشقاء بالدّعاء ترک اجابة الداعی.
هوش مصنوعی: «و از شما جدا می‌شوم» به معنای سلامتی است. «و آنچه را که به غیر از خدا می‌خوانید» در این آیه دعاء به معنای عبادت است. می‌گوید من از شما و از آنچه که به آن‌ها، یعنی بت‌های شما، عبادت می‌کنید، جدا می‌شوم. «و من پروردگارم را می‌خوانم» یعنی تنها به عبادت پروردگارم می‌پردازم. «امید است که با دعای پروردگارم» یعنی با عبادت پروردگارم، «بدبخت نباشم» مانند شما که با عبادت بت‌ها بدبخت شده‌اید و او می‌خواهد نشان دهد که عبادت او مورد قبول واقع خواهد شد و پاداشی خواهد گرفت. همچنین بدبختی در دعا به معنی عدم پاسخگویی به دعا است.
«فَلَمَّا اعْتَزَلَهُمْ وَ ما یَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَهَبْنا لَهُ إِسْحاقَ وَ یَعْقُوبَ» چون ابراهیم از قوم خویش و از بتان و بت پرستان هجرت کرد و روی بما نهاد او را فرزند بخشیدیم: اسحاق و از پس اسحاق یعقوب و همه را پیغامبر کردیم. ابراهیم و اسحاق و یعقوب.
هوش مصنوعی: وقتی ابراهیم از قوم خودش و از پرستشگاه‌ها و بت‌پرستان جدا شد، ما به او فرزندان عطا کردیم: اسحاق و سپس یعقوب و همه آنها را پیامبر قرار دادیم. ابراهیم و اسحاق و یعقوب.
تا عالمیان بدانند که بر اللَّه تعالی هیچکس زیان نکند و مزد هیچ نیکوکار ضایع نکند.
هوش مصنوعی: تا همه مردم بفهمند که هیچکس نمی‌تواند به خداوند متعال آسیبی برساند و پاداش هیچ انجام دهنده کار نیکی از بین نمی‌رود.
ربّ العالمین در این آیت منّت نهاد بر ابراهیم (ع) که او را فرزند بخشیدیم، دلیلست که فرزند صالح نعمتی باشد از اللَّه تعالی بر بنده، و آنچه گفت: «أَنَّما أَمْوالُکُمْ وَ أَوْلادُکُمْ فِتْنَةٌ»
هوش مصنوعی: خدای بزرگ در این آیه به ابراهیم (ع) نعمت فرزندی را عطا کرده است، که نشان می‌دهد فرزند صالح می‌تواند هدیه‌ای از سوی خداوند برای بنده‌اش باشد. همچنین، اشاره شده است که اموال و فرزندان می‌توانند آزمایش و امتحانی برای انسان‌ها باشند.
اگر چه مخرج آن عامّست معنی آن خاصّست، که فرزند طالح خواهد نه صالح محال باشد که اللَّه بر ابراهیم منّت نهد به بخشیدن فرزند وانگه فرزند بر وی فتنه باشد، و از اینجا گفت پیغامبر (ص): «نعم الولد الصالح للرّجل الصالح».
هوش مصنوعی: اگرچه مخرج این عبارت عمومی است، مفهوم آن خاص است. فرزند، باید طالع و خوب باشد نه بد. غیرممکن است که خداوند بر ابراهیم نعمت دهد و فرزندی به او عطا کند که برایش فتنه باشد. به همین خاطر پیامبر (ص) فرموده‌اند: "فرزند خوب، برای انسان خوب، نعمتی است."
«فَلَمَّا اعْتَزَلَهُمْ» این عزلت ابراهیم هجرت وی است از زمین عراق از کوثی بسوی شام، و اول که بشام فرو آمد بشهر حرّان فرو آمد، و آنجا ساره را بزنی کرد، و ساره دختر ملک حران بود بقول سدّی، و بقول بعضی مفسّران دختر هاران بود عمّ ابراهیم، و ابراهیم مدتی در حران بماند پس قصد مصر کرد و با وی لوط پیغامبر بود و ساره. و این هجرت آنست که اللَّه تعالی گفت: «فَآمَنَ لَهُ لُوطٌ» و قال: «إِنِّی مُهاجِرٌ إِلی‌ رَبِّی» پس از مصر بیرون آمد و لوط بمؤتفکات فرو آمد و ابراهیم بزمین فلسطین. «وَ کُلًّا جَعَلْنا نَبِیًّا» ای جعلنا کلّ واحد منهم نبیّا.
هوش مصنوعی: ابراهیم پس از فاصله گرفتن از قوم خود، از سرزمین عراق به شام مهاجرت کرد. او ابتدا به شهر حرّان رفت و در آنجا ساره را به همسری انتخاب کرد. ساره دختر ملک حرّان بود یا به گفته برخی دیگر، دختر هاران، عموی ابراهیم بود. ابراهیم مدتی در حرّان اقامت داشت و سپس به سمت مصر حرکت کرد و با او لوط و ساره نیز بودند. این مهاجرت همان‌طور که در قرآن آمده، به این معناست که لوط نیز به ابراهیم ایمان آورد. ابراهیم همچنین خود را مهاجر به سوی پروردگارش معرفی کرد. سپس از مصر خارج شد و لوط به سرزمین مؤتفکات (شهرهای نابودشده) رفت و ابراهیم به فلسطین. در نهایت، خداوند هر یک از آن‌ها را به مقام نبوت رساند.
«وَ وَهَبْنا لَهُمْ مِنْ رَحْمَتِنا» المال و الولد و النبوّة «وَ جَعَلْنا لَهُمْ لِسانَ صِدْقٍ عَلِیًّا» ای بقینا لهم الثناء الحسن، و الذکر الرفیع فی کلّ الادیان. این آنست که هر گروهی بر هر دین که باشند ابراهیم (ع) را ثنا گویند، و او را دوست دارند، و بنبوّت وی اقرار دهند، همانست که جایی دیگر گفت: «وَ اجْعَلْ لِی لِسانَ صِدْقٍ فِی الْآخِرِینَ» ای القول بالحکمة و الخیر، و سمّی القول لسانا لانّه باللسان یکون.
هوش مصنوعی: ما به آنها از رحمت خود فرزندان و ثروت و مقام نبوت عطا کردیم و برای آنها زبان صدق والایی قرار دادیم. این باعث شد که برای آنها مدحی نیکو و یاد و خاطره‌ای بلند در بین تمام ادیان باقی بماند. به همین دلیل، هر گروهی از هر دینی که باشند، ابراهیم (ع) را ستایش می‌کنند و او را دوست دارند و به مقام نبوت او اعتراف می‌کنند. همانطور که در جای دیگر آمده است، "و برای من زبانی نیکو در میان آیندگان قرار بده". این به معنای گفتار حکمت و خیر است، و به آن گفتار زبان گفته می‌شود، زیرا با زبان بیان می‌شود.
«وَ اذْکُرْ فِی الْکِتابِ مُوسی‌ إِنَّهُ کانَ مُخْلَصاً» مسلما موحّدا مطیعا للَّه، خالصا غیر مراء. و قرأ الکوفیّون، مخلصا بفتح اللّام، ای نبیّا مختارا اخلصه اللَّه. «وَ کانَ رَسُولًا نَبِیًّا» مرسلا بالوحی رفیع الشأن.
هوش مصنوعی: به یاد آور در کتاب داستان موسی را، که او بنده‌ای مخلص و تنها پرستنده خدا بود، بدون هیچ گونه شکی. همچنین برخی از قراء بر این باورند که او نبی‌ای برگزیده است که خدا او را انتخاب کرده است. و او نیز فرستاده‌ای بود که با وحی الهی مبعوث شده و دارای مرتبه‌ای بلند بود.
«وَ نادَیْناهُ» ای دعوناه و کلّمناه لیلة الجمعة. «مِنْ جانِبِ الطُّورِ الْأَیْمَنِ» الطّور جبل بین مصر و مدین. و الایمن الیمین. و هو یمین موسی و ذلک حین اقبل موسی من مدین یرید مصر، فنودی من الشجرة و کانت فی جانب الجبل علی یمین موسی.
هوش مصنوعی: و او را ندا کردیم، یعنی در شب جمعه به او دعوت کردیم و با او صحبت کردیم. ندا از سمت راست کوه طور بود. طور کوهی است میان مصر و مدین و سمت راست به معنی سمت راست موسی است. این زمان، هنگامی بود که موسی از مدین به سمت مصر می‌آمد و از درختی ندا شد که در کنار کوه و در سمت راست موسی قرار داشت.
موسی از مدین برفته و روی بمصر نهاده که نداء حق شنید از جانب درخت از کران کوه از سوی راست موسی. «وَ قَرَّبْناهُ نَجِیًّا» قال ابن عباس: ادنی حتی سمع صوت القلم. و فی روایة، حتی سمع صریف القلم الّذی کتب به التّوراة.
هوش مصنوعی: موسی از مدین خارج شد و به مصر رفت. در آنجا ندای حق را از طرف درختی در کنار کوه شنید. ابن عباس می‌گوید: او نزدیک شد تا صدای قلم را بشنود. در روایتی آمده است که او حتی صدای قلمی که با آن تورات نوشته شده بود را شنید.
و فی روایة، قرّبه الربّ الیه حتی سمع صریر القلم حین کتب التّوراة فی الالواح.
هوش مصنوعی: در یک روایت آمده است که خداوند فردی را به خود نزدیک کرد تا صدای قلم را هنگامی که تورات را بر لوح‌ها می‌نوشت، بشنود.
و قال السّدی: ادخل فی السماء فکلّم. و قیل «وَ قَرَّبْناهُ نَجِیًّا» ای رفعناه من سماء الی سماء و من حجاب الی حجاب حتی لم یکن بینه و بین العرش الّا حجاب واحد. و عن مجاهد فی قوله: «وَ قَرَّبْناهُ نَجِیًّا» قال بین السّماء السّابعة و بین العرش سبعون الف حجاب: حجاب نور، و حجاب ظلمة، و حجاب نور، و حجاب ظلمة، فما زال موسی یقرب حتی کان بینه و بینه حجاب. فلمّا رأی مکانه و سمع صریف القلم قال: «رَبِّ أَرِنِی أَنْظُرْ إِلَیْکَ»، و عن الربیع بن انس قال: مکث علی الطّور اربعین لیلة و انزل علیه التوراة فی الالواح، و کانت الالواح من برد. فقرّبه الرّب نجیّا و کلّمه و سمع صریف القلم، و ذکر انّه لم یحدث حدثا فی الاربعین لیلة حتی هبط من الطّور. و النّجی هو الّذی یناجیک و تناجیه، الواحد و الجماعة فیه سواء. قال اللَّه تعالی: «خَلَصُوا نَجِیًّا». یقال ناجیته و نجّیته و انتجیته، قوم نجی و قوم نجوی. یقول اللَّه تعالی: «وَ إِذْ هُمْ نَجْوی‌». و قیل هو مشتق من النجوة و هی الارتفاع. و نجیّا نصب علی الحال.
هوش مصنوعی: و طبق گفته سدی، وارد آسمان شو و صحبت کن. و گفته شده است که «وَ قَرَّبْناهُ نَجِیًّا» یعنی او را از یک آسمان به آسمان دیگر و از حجاب به حجاب دیگر نزدیک کردیم تا اینکه تنها یک حجاب بین او و عرش باقی ماند. همچنین، مجاهد در مورد آیه «وَ قَرَّبْناهُ نَجِیًّا» گفته است که بین آسمان هفتم و عرش هفتاد هزار حجاب وجود دارد: حجاب نور و حجاب تاریکی، به همین ترتیب. موسی در حال نزدیک شدن بود تا اینکه بین او و عرش تنها یک حجاب ماند. وقتی مکان خود را دید و صدای قلم را شنید، گفت: «رَبِّ أَرِنِی أَنْظُرْ إِلَیْکَ». و از ربیع بن انس نقل شده که او چهل شب در کوه طور ماند و تورات را بر الواح نازل کرد، که الواح از یخ بودند. پس خداوند او را به طور نزدیک می‌کند و با او صحبت می‌کند و صدای قلم را می‌شنود و گفته شده است که او در چهل شب هیچ حادثه‌ای را تجربه نکرد تا اینکه از کوه طور فرود آمد. واژه «نَجِی» به کسانی که با هم به طور خصوصی صحبت می‌کنند اطلاق می‌شود و در اینجا فرد و جمع یکسان هستند. خداوند می‌فرماید: «خَلَصُوا نَجِیًّا». گفته می‌شود که می‌توان از واژه‌های مختلف مانند «ناجیته»، «نجّیته» و «انتجیته» برای اشاره به این مفهوم استفاده کرد. در این مورد، قوم نجوی به معنی گفتگو در خلوت است. خداوند می‌فرماید: «وَ إِذْ هُمْ نَجْوی‌». و برخی معتقدند که واژه «نَجِی» از «نجوة» گرفته شده است که به معنای بلندی است. و «نَجِیًّا» به صورت حال نصب شده است.
«وَ وَهَبْنا لَهُ مِنْ رَحْمَتِنا» این اجابت دعاء موسی است که وزارت هارون بدعا خواسته بود و گفته: «وَ اجْعَلْ لِی وَزِیراً مِنْ أَهْلِی هارُونَ أَخِی» ای «جعلنا اخاه هارون نبیّا نعمة منّا علی موسی.
هوش مصنوعی: ما از رحمت خود به او (موسی) عطا کردیم. این پاسخ به دعای موسی است که درخواست کرده بود برای او وزیری از خانواده‌اش قرار دهند و گفته بود: «برای من وزیری از خانواده‌ام قرار بده، هارون برادر من». بنابراین، ما برادرش هارون را به عنوان نبی به موسی عطا کردیم، که این یک نعمت از جانب ما بر او بود.
«وَ اذْکُرْ فِی الْکِتابِ إِسْماعِیلَ إِنَّهُ کانَ صادِقَ الْوَعْدِ» یعنی یصدق اذا وعد و یفی اذا ضمن، و قیل الصّادق بمعنی المصدوق ای کان مصدوق الوعد، مفسّران گفتند: پیغامبران همه راست وعده بودند، اما تخصیص وی بذکر از آن بود که با کسی وعده نهاده و سه روز در آن مقام در انتظار بنشست و بقول کلبی یک سال. «وَ کانَ رَسُولًا نَبِیًّا»بعثه اللَّه الی جرهم.
هوش مصنوعی: در این متن به ذکر اسم‌عیل و ویژگی‌های او پرداخته شده است. او به عنوان فردی شناخته می‌شود که در قول و وعده‌اش صادق است و به وعده‌های خود عمل می‌کند. مفسران اشاره دارند که همه پیامبران در وعده‌های خود راستگویند، اما به خصوص به اسم‌عیل اشاره شده زیرا او با کسی وعده‌ای داده و مدت زمان زیادی را در انتظار آن وعده نشسته است. همچنین، اسم‌عیل به عنوان پیامبر و رسولی از سوی خدا به قوم جرهم فرستاده شده است.
اسماعیل بن ابراهیم پیغامبری بود مرسل، فرستاده اللَّه تعالی به جرهم، قبیله‌ای بود از قبائل عرب و قوم وی بودند، و از ایشان زن خواست و زبان ایشان داشت. قال عطاء بن ابی رباح: لم یتکلم بالعربیّة من الانبیاء الا خمسة: هود و صالح و اسماعیل و شعیب و محمد صلی اللَّه علیهم اجمعین. و عن ابی جعفر قال: انّ اللَّه عزّ و جلّ الهم اسماعیل العربیّة و ترک اسحاق علی لسان ابیه.
هوش مصنوعی: اسماعیل بن ابراهیم پیغمبری بود که به عنوان فرستاده خداوند به قبیله جرهم، که یکی از قبائل عرب بود، فرستاده شد. او از این قوم زنی خواست و زبان آن‌ها را نیز دانست. عطاء بن ابی رباح می‌گوید که فقط پنج پیامبر به زبان عربی صحبت کرده‌اند: هود، صالح، اسماعیل، شعیب و محمد (ص). همچنین، ابوجعفر می‌گوید که خداوند به اسماعیل زبان عربی را الهام کرد و اسحاق زبان پدرش را چنین رها کرد.
«وَ کانَ یَأْمُرُ أَهْلَهُ» الاهل هاهنا هم القوم الّذین آمنوا به من ذوی القربی و غیرهم، کقوله مخبرا عن لوط: «رَبِّ نَجِّنِی وَ أَهْلِی» یعنی و من آمن بی، و کذلک فی قوله: «قُلْنَا احْمِلْ فِیها مِنْ کُلٍّ زَوْجَیْنِ اثْنَیْنِ وَ أَهْلَکَ». و یقال لاهل مکة اهل اللَّه لانّهم سکّان حرمه و بیته، و یقال لحفظة القران اهل اللَّه. و اهل کلّ شی‌ء هو الّذی یستحقّه، قال اللَّه تعالی: «هُوَ أَهْلُ التَّقْوی‌ وَ أَهْلُ الْمَغْفِرَةِ».
هوش مصنوعی: این متن به این موضوع می‌پردازد که واژه "اهل" به گروه‌هایی اطلاق می‌شود که به نوعی به یکدیگر وابسته‌اند یا رابطه دارند. در این مورد، اشاره به افرادی است که به پیامبری ایمان آورده‌اند، چه نزدیکان و خویشاوندان باشند و چه از دیگران. همچنین، به اهل مکه اشاره شده که به عنوان ساکنان حرم و خانه خدا شناخته می‌شوند و افرادی که قرآن را حفظ کرده‌اند نیز به عنوان "اهل الله" معرفی می‌شوند. به طور کلی، "اهل" به کسانی اطلاق می‌شود که به یک چیز خاص تعلق دارند یا شایستگی آن را دارند. در پایان، این عبارت به این معناست که خداوند دارای شایستگی تقوا و مغفرت است.
«بِالصَّلاةِ وَ الزَّکاةِ» ای بالصلاة و الزّکاة المفروضة علیهم فی شریعته.
هوش مصنوعی: «به وسیله نماز و زکات» که به معنی نماز و زکات واجب بر آنها در شریعت است.
«وَ کانَ عِنْدَ رَبِّهِ مَرْضِیًّا» لانّه قام بطاعته.
هوش مصنوعی: و او در پیشگاه خداوند، مورد رضایت بود، زیرا به فرمان‌های او عمل می‌کرد.
«وَ اذْکُرْ فِی الْکِتابِ إِدْرِیسَ إِنَّهُ کانَ صِدِّیقاً نَبِیًّا». ادریس جدّ پدر نوح است، نوح بن ملک بن متوشلخ بن اخنوخ و میان ادریس و میان آدم پنج پدرست و هو: اخنوخ بن یارد بن مهلائیل بن قینان بن یانش بن شیث بن آدم. بقولی دیگر چهار پدر است میان ایشان: اخنوخ بن مهلائیل بن انوش بن شیث بن آدم.
هوش مصنوعی: در کتاب به ادریس اشاره شده است و او را به عنوان پیامبری راستین معرفی کرده‌اند. ادریس، جد پدر نوح است و سلسله‌نسب او به این صورت است: نوح، پسر ملک، پسر متوشلخ، پسر اخنوخ. میان ادریس و آدم پنج نسل فاصله وجود دارد که شامل اخنوخ، یارد، مهلائیل، قینان و یانش است. بر اساس نظری دیگر، این فاصله چهار نسل است و شامل اخنوخ، مهلائیل، انوش و شیث می‌شود.
و نام ادریس بیک قول الیاس است بیک قول اخنوخ و هو الاصح. و سمّی ادریس لکثرة درسه الصّحف المنزلة علیه. و قیل ادراسین. رب العزّة سی صحیفه بوی فرو فرستاد و بروایتی پنجاه صحیفه، و از بس که آن را درس کرد او را ادریس گفتند. اوّل کسی که خیاطت کرد و جامه دوخته پوشید او بود. و کانوا یکتسون قبل ذلک الجلود. و اوّل کسی که خط نبشت بقلم او بود. و اوّل کسی که در نجوم و علم حساب نظر کرد او بود. سدّی گفت: اوّل پیغامبری که رب العزّة بخلق فرستاد از زمین پس از آدم و شیث ادریس بود. و عمل وی در طاعت اللَّه تعالی هر روز چندانی بود که اعمال همه خلق، و تحمید وی این بود: الحمد للَّه ربّ العالمین کما ینبغی لکرم وجهه، و عزّ جلاله.
هوش مصنوعی: ادریس، که به عنوان الیاس نیز معروف است، به عنوان اخنوخ شناخته می‌شود که این نام صحیح‌تر است. او به دلیل مطالعه زیاد صحیفاتی که به او نازل شده، ادریس نامیده شده است. برخی می‌گویند به او ادراسین نیز گفته‌اند. خداوند به او دو صحیفه و به روایتی پنجاه صحیفه فرستاد و به همین دلیل که او آن‌ها را به خوبی مطالعه کرد، ادریس نام گرفت. او نخستین کسی بود که خیاطی کرد و لباس دوخت و قبل از او مردم فقط پوست جانوران را می‌پوشیدند. همچنین او اولین کسی بود که با قلم نوشت و اولین کسی بود که به علم نجوم و حساب توجه کرد. سدّی می‌گوید او نخستین پیامبری بود که خدا پس از آدم و شیث به زمین فرستاد. او به قدری در اطاعت از خداوند مداومت داشت که اعمالش را از همه انسان‌ها بیشتر می‌کرد و تسبیح او این بود: «حمد برای خداوند پروردگار جهانیان به گونه‌ای که شایسته کرامت چهره‌اش و عزت جلالش باشد.»
و او را بآسمان برد زنده، چنان که عیسی را بآسمان بردند، بقول بعضی مفسّران در آسمان چهارم است زنده، و بقول بعضی در بهشت است. مصطفی (ص) گفت: «لمّا عرج بی الی السّماء اتیت علی ادریس فی السّماء الرّابعة».
هوش مصنوعی: او به صورت زنده به آسمان برده شد، مشابه عیسی که به آسمان صعود کرد. برخی مفسرین معتقدند او در آسمان چهارم است و برخی دیگر می‌گویند در بهشت قرار دارد. پیامبر (ص) فرمود: "زمانی که به آسمان عروج کردم، بر ادریس در آسمان چهارم برخورد کردم."
و گفته‌اند چهار پیغامبر اکنون زنده‌اند، دو در زمین و دو در آسمان: الیاس و خضر در زمین، و عیسی و ادریس در آسمان. و علماء تفسیر را خلافست که: سبب رفع وی بآسمان چه بود؟ ابن عباس گفت و جماعتی مفسّران که: ادریس وقتی بصحرا رفت بوقت هاجره، آفتاب بر وی تافت و از حرارت و تیزی گرما رنجور گشت گفت: من یک ساعت طاقت نمیدارم، آن فریشته که پیوسته آن را بر میدارد و با وی است چون طاقت می‌دارد، شفقت برد گفت: یا ربّ خفّف عمّن یحملها من حرّها و ثقلها. رب العزّة دعاء وی در حق فریشته اجابت کرد و آن بار گران بر وی سبک شد و تبش آن کم گشت، فریشته گفت: بار خدایا این حکم چیست و از کجا این قضا کردی؟ گفت: بدعاء بنده من ادریس. گفت بار خدایا مرا بنزدیک وی فرود آر و میان ما دوستی پدید کن. فریشته دستوری یافت و بر ادریس آمد، ادریس گفت من دانم که تو از مهینان فریشتگانی و ترا بنزدیک ملک الموت آبرویست، و سخن تو بر وی روان، از بهر من شفاعت کن تا قبض روح من در تأخیر نهد و روزگاری مرا فروگذارد تا در شکر و عبادت اللَّه تعالی بیفزایم. فریشته او را بر پر خویش گرفت و بر آسمان برد و او را بنشاند آنجا که مطلع آفتابست، و خود پیش ملک الموت رفت و گفت مرا بتو حاجتی است، دوستی از فرزندان آدم نام وی ادریس مرا بتو شفیع آورده که اجل وی روزگاری در تأخیر نهی. ملک الموت گفت این حکم در من نیست و در اجل خلق تقدیم و تأخیر نیست، اما اگر خواهی او را از مرگ خویش خبر دهم تا باری بساز کار آن روز مشغول شود. پس ملک الموت در دیوان عمر وی نظر کرد و بآن فریشته گفت تو در حق کسی سخن می‌گویی که از عمر وی بس چیزی نمانده و وفات وی آنجا رسد که مطلع آفتابست. فریشته گفت او در مطلع آفتاب نشسته است و این ساعت من از نزدیک وی آمدم، ملک الموت گفت چون تو باز گردی او را زنده نیابی چون فریشته باز آمد، ادریس (ع) را دید رفته و روح وی باللّه تعالی رسیده. و عن کعب: انّ ادریس کان له صدیق من الملائکة فقال له، کلّم لی ملک الموت حتی یؤخّر قبض روحی، فحمله الملک تحت طرف جناحه فلمّا بلغ السّماء الرابعة لقی ملک الموت فکلّمه فقال: این هو؟ قال: ها هو ذا. فقال من العجب انّی امرت ان اقبض روحه فی السماء الرابعة. فقبض هناک. وهب گفت: ادریس در روزگار خویش عابدترین فرد بود، بدنیا التفات نکردی و پیوسته در آرزوی بهشت بودی و یک ساعت از عبادت نیاسودی و هر روز عمل وی بآسمان بردند چندان که عمل هر که در زمین، فریشتگان از آن تعجب میکردند، و ملک الموت مشتاق دیدار وی شد از اللَّه تعالی دستوری خواست تا بزیارت وی شود. دستوری یافت بیامد بصورت آدمی و او را زیارت کرد. ادریس صائم الدهر بود، نماز شام که افطار کرد، ملک الموت بر آن صورت آدمی حاضر بود او را بطعام خواند نخورد، ادریس گفت: انّی احبّ ان اعلم من انت؟ من میخواهم بدانم که تو که‌ای؟ گفت: من ملک الموت، از اللَّه تعالی دستوری خواستم تا بزیارت و صحبت تو آیم. ادریس گفت: مرا بتو حاجتی است.
هوش مصنوعی: در میان پیغمبران، گفته شده چهار نفر هم‌اکنون زنده هستند: دو نفر در زمین و دو نفر در آسمان. الیاس و خضر در زمین و عیسی و ادریس در آسمان. در مورد اینکه دلیل به آسمان بردن ادریس چه بوده، میان مفسران اختلاف وجود دارد. طبق نقل ابن عباس و برخی دیگر از مفسران، ادریس زمانی که به صحرا رفته و از گرمای آفتاب رنج می‌برده، از فریشته‌ای که همیشه همراهش بوده خواسته که دعایی کند تا بار گرم و سنگین بر او سبک شود. بعد از دعا، خداوند درخواست او را اجابت کرده و بار او را سبک کرده است. فریشته هم از خداوند خواسته که او را به نزد ادریس بفرستد تا رابطه دوستی بین آن‌ها برقرار شود. وقتی فریشته نزد ادریس می‌آید، ادریس از او می‌خواهد که به ملک الموت شفاعت کند تا مرگ او به تأخیر بیفتد. فریشته با ادریس به آسمان می‌رود و پیش ملک الموت درباره تأخیر گرفتن مرگ ادریس صحبت می‌کند، اما ملک الموت اعلام می‌کند که نمی‌تواند در مورد زمان مرگ کسی تغییری ایجاد کند. او پیشنهاد می‌کند که به ادریس اطلاع دهد که مرگش نزدیک است، تا او بتواند خود را برای آن روز آماده کند. زمانی که ملک الموت به ادریس خبر می‌دهد و می‌گوید که او در آسمان چهارم خواهد مرد، ادریس در حال عبادت است و وقتی فریشته به نزد او برمی‌گردد، متوجه می‌شود که روح او گرفته شده است. همچنین گفته شده که ادریس در زمان خودش از عابدان پرهیزکار بوده و همیشه در آرزوی بهشت بوده و هرگز از عبادت نشده است. ملک الموت روزی تصمیم می‌گیرد که به ملاقات ادریس بیاید و به شکلی انسانی ظاهر می‌شود. ادریس از او می‌خواهد که بگوید چه کسی است، و او معرفی می‌کند که ملک الموت است و ادریس به او می‌گوید که درخواست خاصی دارد.
گفت: چه حاجت؟ گفت: آنکه قبض روح من کنی. ملک الموت گفت. این بفرمان اللَّه تعالی توانم کرد، از اللَّه تعالی فرمان آمد که: اقبض روحه چون میخواهد روح او قبض کن، ملک الموت قبض روح او کرد، ربّ العالمین همان ساعت او را زنده کرد.
هوش مصنوعی: گفت: چه نیازی داری؟ پاسخ داد: نیازم این است که جانم را بگیری. ملک الموت گفت: این کار فقط با فرمان خداوند ممکن است. خداوند فرمان داد: وقتی که می‌خواهی روح او را بگیری، آن را بگیر. ملک الموت جان او را گرفت و در همان لحظه، پروردگار عالم او را زنده کرد.
ملک الموت گفت: ای ادریس چون دیدی؟ گفت: صعب دیدم و هائل، کاری دشخوار و عقبه‌ای سخت. گفت: چه فایده را این سؤال کردی؟ گفت: لا ذوق کرب الموت فاکون له اشدّ استعدادا، آن گه ادریس گفت. مرا بتو حاجتی دیگر است، خواهم که مرا بآسمان بری تا بهشت و دوزخ ببینم. ملک الموت بدستوری و فرمان اللَّه تعالی او را بآسمان برد، آن گه گفت از مالک در خواه تا درهای دوزخ بگشاید و لختی از آن انکال و سلاسل و انواع عقوبات که ربّ العزة بیگانگان را ساخته به بینم. هم چنان کرد.
هوش مصنوعی: ملک الموت به ادریس گفت: ای ادریس، چه چیز دیدی؟ او پاسخ داد: چیزهای دشوار و ترسناک، کار سختی و راهی دشوار دیدم. ملک الموت پرسید: بر چه اساسی این سؤال را کردی؟ ادریس گفت: برای اینکه طعم سختی مرگ را بچشم و آماده‌تر شوم. سپس ادریس افزود: من از تو درخواست دیگری دارم، می‌خواهم به آسمان برویم تا بهشت و دوزخ را ببینم. ملک الموت به فرمان خداوند او را به آسمان برد و گفت: از مالک درخواستی کن تا درهای دوزخ گشوده شود و لحظه‌ای از عذاب‌ها و زنجیرها و انواع مجازات‌هایی که پروردگار برای بی‌ایمانان فراهم کرده، مشاهده کنم. و او چنین کرد.
ادریس (ع) چون آن دید از هول آن و شدّت و صعوبت آن بیفتاد و بیهوش شد. چون بهوش باز آمد گفت: چنان که دوزخ نمودی بهشت نیز بمن نمای. بهشت بوی نمود بفرمان اللَّه تعالی. ادریس ساعتی در بهشت طواف میکرد و در آن ناز و نعیم و فوز مقیم نظاره میکرد. ملک الموت گفت: بیرون آی از بهشت تا بمقرّ خود باز گردیم.
هوش مصنوعی: ادریس (ع) وقتی آن مشاهدات ترسناک و سخت را دید، به زمین افتاد و بیهوش شد. وقتی به هوش آمد، گفت: همان‌طور که دوزخ را به من نشان دادی، بهشت را نیز به من نشان بده. بهشت به فرمان خداوند نمایان شد و ادریس لحظاتی در آنجا طواف کرد و از نعمت‌ها و زیبایی‌هایش لذت برد. در آن لحظه، ملک الموت به او گفت که از بهشت خارج شود تا به محل خود بازگردند.
ادریس در درخت بهشت آویخت و گفت: لا اخرج منها. فقال انطلق فلیس هذا باوانها. بیرون آی که هنوز وقت آن نیست که اینجا قرارگاه سازی. ربّ العزّة فریشته دیگر فرستاد تا میان ایشان حکم کند فریشته گفت: ما لک لا تخرج؟ چونست که بیرون نمی‌آیی؟ بچه حجت اینجا قرار گرفته‌ای؟ ادریس گفت. حکم الهی و قضای ربّانی چنانست که: «کُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْتِ». هر تنی که آفرید ناچار مرگ بچشد و من چشیدم. و گفته است: «وَ إِنْ مِنْکُمْ إِلَّا وارِدُها» هیچکس نیست از شما که نه بدوزخ رسد و به ببند، و من رسیدم و دیدم. و گفته است جلّ جلاله: «وَ ما هُمْ مِنْها بِمُخْرَجِینَ» کسی که در بهشت شد بیرون نیاید، پس باین حجت من بیرون نیایم. فاوحی اللَّه تعالی الی ملک الموت: باذنی دخل الجنّة و بامری یخرج هو حیّ هناک، فذلک قوله تعالی: «وَ رَفَعْناهُ مَکاناً عَلِیًّا».
هوش مصنوعی: ادریس در درخت بهشت آویزان شد و گفت که نمی‌خواهد از آنجا بیرون بیاید. اما به او گفته شد که هنوز وقت خروج نیست و نباید اینجا را محل اقامت خود قرار دهد. خداوند پیامبری دیگر را فرستاد تا دربارهٔ وضعیت او حکم کند. آن پیامبر از او پرسید که چرا بیرون نمی‌آید و آیا دلیل خاصی دارد؟ ادریس پاسخ داد که حکم الهی چنین است که همه انسان‌ها باید طعم مرگ را بچشند و او نیز این احساس را تجربه کرده است. او همچنین اشاره کرد که خداوند فرموده که هیچ‌کس از عذاب وارد بر جهنم رهایی نخواهد یافت و او خود آن را دیده است. ادریس به این دلایل تأکید کرد که طبق کلام خدا، کسی که وارد بهشت شده است نمی‌تواند از آن بیرون رود، پس بر این اساس، او نمی‌تواند بیرون بیاید. در نهایت، خداوند به ملک الموت وحی فرستاد که با فرمان او، ادریس به بهشت وارد شود و به زودی دوباره به زندگی بازگردد، و همین دلیل است که ادریس به مقام والایی دست پیدا کرد.
«أُولئِکَ الَّذِینَ» ای الّذین تقدّم ذکرهم. «أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ» این کنایت است از بعثت و تنبئت. میگوید ایشان آنانند که ما ایشان را پیغامبران کردیم و بکرامت و رسالت مخصوص کردیم تا خلق بایشان اقتدا کنند و راه ایشان روند. آن گه گفت پیغامبران کیستند. «مِنْ ذُرِّیَّةِ آدَمَ» یعنی ادریس، که ازین پیغامبران نامبرده هیچکس بآدم نزدیک‌تر از ادریس نبود. «وَ مِمَّنْ حَمَلْنا» یعنی و من ذرّیة من حملنا «مَعَ نُوحٍ» یعنی ابراهیم که از فرزندان سام نوح است و سام با نوح در کشتی بود. «وَ مِنْ ذُرِّیَّةِ إِبْراهِیمَ» یعنی اسماعیل و اسحاق و یعقوب. «وَ إِسْرائِیلَ» یعنی و من ذرّیة اسرائیل و از فرزندان یعقوب، موسی و هارون و زکریا و یحیی و عیسی.
هوش مصنوعی: این افراد کسانی هستند که خداوند بر آنان نعمت داده و آنان را به پیامبری برگزیده است تا مردم از آنان پیروی کنند و راهشان را در پیش گیرند. در ادامه گفته می‌شود که پیامبران چه کسانی هستند. از جمله، «ذریه آدم» به معنی ادریس است که هیچ کس به آدم نزدیک‌تر از او نبوده است. همچنین، «ممن حملنا مع نوح» به ابراهیم اشاره دارد که از فرزندان سام نوح بوده و سام نیز در کنار نوح بر کشتی بود. بعداً، به «ذریه ابراهیم» اشاره می‌شود که شامل اسماعیل، اسحاق و یعقوب است. در نهایت، از «اسرائیل» به عنوان فرزندان یعقوب نام برده می‌شود که شامل موسی، هارون، زکریا، یحیی و عیسی است.
«وَ مِمَّنْ هَدَیْنا» الی دیننا «وَ اجْتَبَیْنا» من بین النّاس یعنی المؤمنین. «إِذا تُتْلی‌ عَلَیْهِمْ» اینجا ضمیری است یعنی کانوا «إِذا تُتْلی‌ عَلَیْهِمْ آیاتُ الرَّحْمنِ» ای کتب اللَّه المنزلة.
هوش مصنوعی: خداوند افرادی را از میان مردم به راه خود هدایت کرده و برگزیده است، به ویژه مؤمنان. زمانی که آیات رحمت الهی بر آن‌ها تلاوت می‌شود، این موضوع به وضوح به چشم می‌خورد.
«خَرُّوا سُجَّداً» ای سقطوا لوجوههم ساجدین، تعظیما للَّه و کلامه. «وَ بُکِیًّا» ای باکین خوفا منه و طمعا، و «سُجَّداً وَ بُکِیًّا» منصوبان علی الحال، و بکیّا جمع باک، و اصله بکویا علی وزن فعول، کشاهد و شهود و حاضر و حضور.
هوش مصنوعی: آنان به زمین افتادند و به سجده درآمدند، به خاطر عظمت خدا و کلام او. با گریه و اشک، از ترس و امید، به سجده درآمدند. واژه «بکیّا» جمع باک است و اصل آن «بکویا» به معنای افرادی که می‌گریند و در حال حضور هستند.
«فَخَلَفَ مِنْ بَعْدِهِمْ خَلْفٌ» ای انقرض هؤلاء الانبیاء و جاء بعدهم قوم لا خیر فیهم، و الخلف اذا اضفته سکنت اللّام، تقول خلف صدق و خلف سوء. و اذا لم تضفه، سکنته فی الشرّ و فتحته فی الخیر. و الخلف ایضا اسم للقرن. یقال انقرضت قرون و خلوف. «فَخَلَفَ مِنْ بَعْدِهِمْ خَلْفٌ» میگوید چون پیغامبران و دینداران و صالحان و مؤمنان بسر رسیدند، از پس ایشان در رسیدند، یعنی در روزگار فترت قومی بد نابکار یعنی جهودان و ترسایان و گبران. «أَضاعُوا الصَّلاةَ» یعنی ترکوا الصّلاة المفروضة و لم یعتقدوا وجوبها لقوله تعالی: «إِلَّا مَنْ تابَ وَ آمَنَ» فدل علی کفرهم. مجاهد و قتاده و جماعتی گفتند این خلف قومی‌اند بدان و عاصیان از امت احمد: «أَضاعُوا الصَّلاةَ» یعنی اخروها عن مواقیتها و صلّوها لغیر وقتها. «وَ اتَّبَعُوا الشَّهَواتِ» یعنی اللذات، شرب الخمر و الزّنا و غیر ذلک. نماز باول وقت نگزارند و در آن تقصیر کنند و بر پی شهوتها روند. خمر خورند و زنا کنند، قال وهب: شرابون للقهوات، لعابون بالکعبات، رکابون للشهوات، متّبعون للذّات، تارکون للجمعات. خمر خوارانند، نرد بازانند، بحرام شهوت رانند و جمع و جماعت بگذارند. مجاهد گفت هذا عند قیام الساعة و ذهاب صالحی امّة محمد (ص) ینروا بعضهم علی بعض فی الأزفة.
هوش مصنوعی: بعد از دوران پیامبران، گروهی به وجود آمدند که در آن‌ها هیچ خوب و نیکی وجود نداشت. واژه "خلف" می‌تواند به معنای نسل جدیدی باشد که به نسل‌های قبلی نسبت داده می‌شود و ممکن است در معنای خوب یا بد به کار رود. وقتی این گروه‌ها از راه راست دور شدند و وارد فساد و نافرمانی شدند، باید توجه داشت که آن‌ها نمازهای واجب را ترک کردند و اهمیت آن را درک نکردند. برخی مفسرین بر این باورند که این نسل، از پیروان پیامبر احمد (ص) هستند که به نافرمانی پرداخته و نماز را از وقت خود به تأخیر انداختند. آن‌ها به دنبال لذت‌ها و شهوت‌ها رفتند، مانند نوشیدن الکل و ارتکاب زنا، و در این مسیر از برگزاری نماز جماعت و دیگر عبادات غفلت کردند. در زمان قیامت، زمانی که صالحان از میان بروند، آن‌ها به همدیگر آسیب خواهند زد و در شلوغی‌ها و فتنه‌ها گرفتار خواهند شد.
روی ابن عمر قال: قال النبی (ص): «یکون فی امّتی من یقتل علی الغضب فی الأزفة.
هوش مصنوعی: ابن عمر می‌گوید: پیامبر (ص) فرمودند: «در امت من افرادی خواهند بود که در زمان خشم در مقابل مشکلات به قتل خواهند رسید.»
روی ابن عمر قال: قال النبی (ص): «یکون فی أمّتی من یقتل علی الغضب و یرتشی فی الحکم و یضیع الصلاة و یتبع الشّهوات و لا تردّ له رایة». قیل یا رسول اللَّه: أ مؤمنون هم؟ قال: «بالایمان یقرّون».
هوش مصنوعی: ابن عمر نقل می‌کند که پیامبر (ص) فرمود: «در امتم کسانی خواهند بود که به خاطر خشم می‌کشند، در قضاوت‌ها رشوه می‌گیرند، نماز را ضایع می‌کنند و دنبال شهوات می‌روند و هیچ‌کس نمی‌تواند به آنها اعتراض کند». پرسیدند: ای رسول‌الله، آیا آنها مؤمن هستند؟ ایشان فرمود: «به واسطه ایمان خود را مؤمن می‌دانند».
و عن انس قال: قال النبی (ص): «انّها ستکون فی بعدی ائمة فسقة یصلون الصلاة لغیر وقتها فاذا کان ذلک فصلوا الصلاة لوقتها و اجعلوا الصلاة معهم نافلة.
هوش مصنوعی: انس می‌گوید: پیامبر (ص) فرمودند: «بعد از من، امامان فاسق و نادرستی خواهند بود که نماز را در وقت خودش نمی‌خوانند. اگر این چنین شد، نماز را در وقت خود به‌جا آورید و با آنها به عنوان نافله نماز بخوانید.»
«فَسَوْفَ یَلْقَوْنَ غَیًّا» ای هلاکا و شرّا و عذابا طویلا، و قیل «یَلْقَوْنَ غَیًّا» ای جزاء غیهم.
هوش مصنوعی: «به زودی عذاب و گمراهی سختی را خواهند دید» یعنی با عذاب طولانی و شرّ مواجه خواهند شد. همچنین گفته شده است که «غی» به معنای پاداشی برای گمراهی آنهاست.
و قیل الغی واد فی جهنّم بعید القعر منتن الرّیح، فیه بئر یقال لها الهبهب کلما خبت جهنّم سعّرت منها، فذلک. قوله: «کُلَّما خَبَتْ زِدْناهُمْ سَعِیراً» و قیل هو نهر حمیم فی النّار بعید القعر، خبیث الطعم، یقذف فیه الّذین اتّبعوا الشّهوات. و قال ابن عباس: الغیّ اسم و واد فی جهنّم، و انّ اودیة جهنّم لتستعیذ من حرّه، عدّ ذلک الوادی للزانی المصر علیه، و لشارب الخمر المصر علیه، و لأکل الربوا الّذی لا ینزع عنه، و لاهل العقوق، و لشاهد الزور، و لامرأة ادخلت علی زوجها ولدا.
هوش مصنوعی: در جهنم، وادی‌ای به نام "غی" وجود دارد که عمق زیادی دارد و بوی بدی از آن به مشام می‌رسد. در این وادی، چاهی به نام "الهبهب" وجود دارد که زمانی که گرمای جهنم کاهش یابد، دوباره شعله‌ور می‌شود. گفته شده است که این وادی برای کسانی است که به شهواتشان پیروی کرده‌اند و طعم آبی بسیار تلخ و داغ در آن وجود دارد. برخی از مفسران می‌گویند این وادی محل عذاب کسانی است که به گناهانی چون زنا، نوشیدن مشروبات الکلی، رباخواری، ناسازگاری با والدین، شهادت دروغ و همچنین برای زنانی که فرزندی بیگانه را به شوهرشان نسبت می‌دهند، دچار می‌شوند.
«إِلَّا مَنْ تابَ» من الشّرک و رجع عن ذنبه «وَ آمَنَ» بلسانه و قلبه و صدّق النبیین «وَ عَمِلَ صالِحاً» ادّی الفرائض، «فَأُولئِکَ یَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ وَ لا یُظْلَمُونَ شَیْئاً» ای لا ینقصون من ثواب اعمالهم شیئا. قرأ ابن کثیر و ابو عمرو و ابو بکر و یعقوب، یدخلون بضم الیاء و فتح الخاء، و الباقون بفتح الیاء و ضمّ الخاء. و وجه القرائتین ظاهر لا خفاء به.
هوش مصنوعی: تنها کسانی که از شرک توبه کرده و از گناهان خود بازگردند، به خدا ایمان آورند و پیامبران را تصدیق کنند و اعمال نیک انجام دهند، به بهشت وارد می‌شوند و هیچ‌گونه کم‌گذاری در پاداش اعمالشان نخواهد شد. دو نوع قرائت در این مورد وجود دارد: برخی با ضمّ «یاء» و فتح «خاء» خوانده‌اند و برخی دیگر با فتح «یاء» و ضمّ «خاء»، که هر دو خوانش واضح و روشن است.

حاشیه ها

1402/02/06 15:05
یزدانپناه عسکری

19- أَ فَمَنْ یَمْشِی مُکِبًّا عَلی‌ وَجْهِهِ أَهْدی‌ أَمَّنْ یَمْشِی سَوِیًّا» ای عدلا مهتدیا علی صراط مستقیم.

***

[قرآن کریم]*

وَ عَلَی اللَّهِ قَصْدُ السَّبیل(النحل9) وَ اقْصِدْ فی‏ مَشْیِکَ (لقمان19)

أَ فَمَنْ یَمْشی‏ مُکِبًّا عَلی‏ وَجْهِهِ أَهْدی‏ أَمَّنْ یَمْشی‏ سَوِیًّا عَلی‏ صِراطٍ مُسْتَقیمٍ (الملک22)

[یزدانپناه عسکری]*

وضوح و تمرکز قصد انسان در مشی زندگی مبتنی بر اشارت‏ بی‌کرانگی (جامع جمیع اسما)

سر هیچ به خود مکش به ما سرکش باش(اسرارالتوحید)