گنجور

۲ - النوبة الثانیة

قوله تعالی: «وَ اذْکُرْ فِی الْکِتابِ مَرْیَمَ»

ای و اذکر فی الکتاب یا محمد! المنزل علیک و هو القرآن، و قیل معناه من الکتاب. مریم اسم اعجمی، و قیل عربی و هی بنت عمران بن ماثان، و المعنی اتل یا محمد علی امتک خبر مریم و قصتها و صلاحها و تعبّدها لیقتدی النّاس بها. و لم یذکر اللَّه امرأة باسم العلم فی الکتاب دون مریم لانّها لم ترد الرّجال و کانت عذراء بتولا منقطعة، فصارت حرمتها کحرمة الرّجال. «إِذِ انْتَبَذَتْ مِنْ أَهْلِها»

ای بعدت و اتت نبذة من الارض، بعیدة من قومها. و النبذة الناحیة. و اصل النبذة الطرح، و منه یقال للقیط منبوذ، لانه طرح بمعزل من النّاس، و انتبذ لازم نبذ.

«مَکاناً شَرْقِیًّا»

ای فی مکان یقابل المشرق تستدفئی بالشمس و من ثمّ اتخذت النصاری المشرق قبلة لانّه میلاد عیسی (ع).

روی عن ابی الضّحی قال: ذکر ابن عباس عیسی بن مریم و عنده شاب من النصاری فدمعت عیناه، فقال ابن عباس، لم اتّخذت النصاری المشرق قبلة؟ فقال امروا بذلک، فقال ابن عباس: لا، و لکن لما امرت مریم ان تتخذ «مَکاناً شَرْقِیًّا»

قلتم لا جهة افضل منها فاستقبلتموها. و قیل مکانا شرقیّا، ای شاسعا بعیدا. و قیل انّما دخل الشرقی فی الکلام حفظا لباج الآیات، و ان لم تکن الی ذکر الشرق حاجة. و خلاف است میان علمای تفسیر، که سبب اعتزال مریم و از مردم گوشه گرفتن چه بود؟ قومی گفتند خلوت و عزلت اختیار کرد، یکبارگی روی بطاعت اللَّه تعالی نهاد و از خلق بکلیت اعراض کرد و حلاوت فکرت و خدمت در خلوت دید، تا در آن گوشه مسجد زاویه‌ای ساخت و آنجا معتکف نشست، اینست که رب العزة گفت: «إِذِ انْتَبَذَتْ مِنْ أَهْلِها مَکاناً شَرْقِیًّا»

و قیل لما لک بن دینار اما تستوحش فی الدار وحدک؟ قال: ما احسب ان احدا یستوحش مع اللَّه و هو المشار الیه بقوله تعالی: «وَ تَبَتَّلْ إِلَیْهِ تَبْتِیلًا» ای انقطع الیه بطاعتک و اقطع من یشغلک عن اللَّه. قومی گفتند سبب اعتزال وی آن بود که از حیض پاک شده بود و طهر یافته، میخواست که غسل کند، بحکم دیانت و مروت بگوشه‌ای باز شد، در پس پرده‌ای، تا مردم او را نبینند و غسل کند.

فذلک قوله: «فَاتَّخَذَتْ مِنْ دُونِهِمْ حِجاباً»

این حجاب گفته‌اند دیوارست، یعنی که در پس دیواری شد تا از چشم مردم غایب شود، و گفته‌اند پرده‌ای بود فرو گذاشته و در پس آن پرده شد. عکرمه گفت مریم پیوسته در مسجد بودی، بعبادت اللَّه تعالی مشغول، ما دام تا در طهر بودی، چون نشان حیض درو پدید آمدی از مسجد با خانه شدی، و آنجا همی بودی تا بوقت طهر، آن گه بعد از غسل بمسجد بازگشتی. گفتا در خانه خاله بود خواست که غسل کند از حیض، و روزگار زمستان بود فی اقصر یوم من السنة. با مشرقه‌ای شد تا غسل کند. جبرئیل آن ساعت برابر وی آمد. و ذلک قوله: «فَأَرْسَلْنا إِلَیْها رُوحَنا». الروح هاهنا جبرئیل (ع) و سمّیت الملائکة ارواحا اذ لیس لهم اجساد یشاهد و انما هم یتلطفون فیدخلون سموم الإبر یملئون الهواء، و قیل سمّی جبرئیل روحا، لانّه خلق من ریح. و اضافه الی نفسه، تعظیما لامره و تفخیما لشأنه. «فَتَمَثَّلَ لَها بَشَراً سَوِیًّا»

ای تصور لها بشرا تام الخلق حسن الصّورة قائما بین یدیها. قال ابیّ بن کعب: لمّا اخذ اللَّه من آدم ذریته، کانت روح عیسی (ع) بین تلک الارواح التی اخذ میثاقها. فارسلها اللَّه الی مریم فی صورة بشر، فتمثّل لها فحملت الّذی خاطبها و هو روح عیسی.

«قالَتْ إِنِّی أَعُوذُ بِالرَّحْمنِ مِنْکَ». مریم که جبرئیل را دید در آن خلوتگاه جوانی زیبا نیکو روی، ظن برد که وی طالب فسادست. گفت: «أَعُوذُ بِالرَّحْمنِ مِنْکَ»

ای ألتجی الی اللَّه و اسأله ان یعیننی ممّا اخاف من جهتک. آن گه گفت: «إِنْ کُنْتَ تَقِیًّا»

جزاء شرط اینجا محذوف است. یعنی ان کنت مسلما مطیعا للَّه فاخرج عنّی و لا تتعرض بی. و روا باشد که ان بمعنی ماء نفی بود ای «ما کنت تقیا» بدخولک علیّ و نظرک الیّ، تو مردی پرهیزکار خدا ترس نبودی که در پیش من آمدی و بمن نظر کردی. و قیل «إِنْ کُنْتَ تَقِیًّا»

فستتعظ بتعوذی باللّه منک. این همچنانست که کسی قصد تو کند خواهد که ترا بزند و برنجاند، تو گویی اگر مسلمانی مرا نرنجانی و از من باز گردی، همچنین مریم دانست که تقوی مرد را از بدی باز دارد، گفت اگر تقوی داری از کلمه استعاذت که من می‌گویم بترسی و پند پذیری و باز گردی. و هذا کقول موسی (ع) حین دخل علی فرعون: «وَ إِنِّی عُذْتُ بِرَبِّی وَ رَبِّکُمْ أَنْ تَرْجُمُونِ»، «قالَ إِنَّما أَنَا رَسُولُ رَبِّکِ»

جبرئیل او را جواب داد که من آن نیم که تو می‌پنداری و ازو می‌ترسی، من فرستاده خداوند توام. «لیهب لک» بیاء قرأت بصری است و ورش و قالون یعنی لیهب لک ربّک. من فرستاده خداوند توام ببشارت آمده‌ام تا اللَّه تعالی ترا فرزندی بخشد پاک هنری روز افزون، باقی بهمزه خوانند «لِأَهَبَ لَکِ»

و آن را دو وجه است: یکی آنکه جبرئیل اضافت بخشیدن فرزند با خویشتن کرد لانّه نفخ فیها روح عیسی. از بهر آنکه روح عیسی جبرئیل در وی دمید بفرمان حق، بخشنده فرزند اللَّه بود و سبب جبرئیل.

وجه دوم قول در آن مضمر است، یعنی «إِنَّما أَنَا رَسُولُ رَبِّکِ»

قال ربّک «لِأَهَبَ لَکِ غُلاماً زَکِیًّا»

طاهرا من الذنوب، نامیا علی الخیر.

«قالَتْ أَنَّی یَکُونُ لِی غُلامٌ» ای کیف و من این لی غلام؟ «وَ لَمْ یَمْسَسْنِی بَشَرٌ» هذا المسیس کنایة عن الجماع، ای لم یباشرنی زوج، بالنکاح، «وَ لَمْ أَکُ بَغِیًّا» ای فاجرة تتعاطی الزّنا. و الولد یکون من احد هذین، و البغایا الزوانی و البغاء الزّنا و فی الخبر، البغایا النساء اللاتی ینکحن بغیر ولی.

و فی حذف التاء من البغی قولان: احد هما ان وزنه فعول، و فعول یستوی فیه المذکر و المؤنث، و الثانی انّ لفظ البغی خاص فی النساء، کالحائض و الطالق، و انّما یقال للرجال باغ، و حذف النون من «أَکُ» تخفیفا.

«قالَ کَذلِکِ» ای قال جبرئیل کذلک. ای الامر کما قلت لم یمسسک رجل، لا بالنکاح و لا بالسفاح، و لکن «قالَ رَبُّکَ هُوَ عَلَیَّ هَیِّنٌ»، ای خلق الولد من غیر أب علیّ سهل، کما خلقت آدم و حوا من غیر اب و ام و لیس هذا باعجب من ذلک. و قیل معناه قال جبرئیل کذلک قال ربّک ای هکذا «قالَ رَبُّکِ هُوَ عَلَیَّ هَیِّنٌ». «وَ لِنَجْعَلَهُ» ای الولد من غیر مسیس «آیَةً لِلنَّاسِ» ای دلالة و حجة لهم. و قد جعل اللَّه معجزة عیسی (ع) فی نفسه و معجزة سائر الانبیاء فی غیر انفسهم. «وَ رَحْمَةً مِنَّا» ای نعمة منا علی الخلق لیدعوهم الی الهدی، فیهتدوا به و ینفعهم. «وَ کانَ أَمْراً مَقْضِیًّا» ای خلق عیسی علی هذه الصفة و جعله رحمة للناس کان امرا کائنا لا محالة محکوما به فی الازل، مقضیا فی اللوح المحفوظ. قوله: «وَ لِنَجْعَلَهُ» عطف علی قوله: «لیهب»، و قیل انه للاستیناف، و اللام، لام القسم کسر لما لم یصحبه النون «فَحَمَلَتْهُ» یعنی بعد ما نفخ جبرئیل فیها روح عیسی و در کیفیت نفخ جبرئیل علما مختلفند، قومی گفتند درع نهاده بود، جبرئیل برداشت و در جیب آن دمید و باز گشت پس مریم درع در پوشید و بعیسی بار گرفت. قومی گفتند مریم درع پوشیده بود جبرئیل فرا نزدیک وی شد و بدست خویش جیب وی بگرفت و نفخه در وی دمید، آن نفخه برحم وی رسید و بعیسی بار گرفت.

سدّی گفت: درع دو شاخ بود از بر سینه، و جبرئیل دو آستین وی بگرفت و در سینه وی دمید، و باد آن نفخه جبرئیل بجوف وی رسید و بار گرفت. قال ابیّ بن کعب: دخل الرّوح فی فیها، فدخل بطنها فولدته. و گفته‌اند که جبرئیل از دور بوی دمید، و باد آن نفخه بوی رسانید و از آن بار گرفت. قال ابن عباس: ما هو الا ان حملت فوضعت و لم یکن بین الحمل و الانتباذ الّا ساعة واحدة، لان اللَّه تعالی لم یذکر بینهما فصلا، فقال تعالی: «فَحَمَلَتْهُ فَانْتَبَذَتْ». و گفته‌اند مریم آن وقت ده‌ساله بود، و بقولی سیزده ساله و دو حیض بریده پیش از حمل. مقاتل گفت: مدت حمل و وضع سه ساعت بیش نبود، حملته فی ساعة و صوّر فی ساعة. و وضعته فی ساعة، حین زالت الشّمس من یومها. و قیل مدة حملها ثمانیة اشهر، و کان ذلک آیة اخری لانّه لم یعش مولود وضع لثمانیة اشهر غیر عیسی (ع)، و قیل سنة اشهر، و قیل تسعة اشهر کسائر النساء. و گفته‌اند عیسی (ع) پس از آنکه در وجود آمد سی و سه سال با مادر بود و بعد از آنکه او را بآسمان بردند، مادر شش سال دیگر بزیست، فماتت و لها اثنتان و خمسون سنة.

«فَحَمَلَتْهُ فَانْتَبَذَتْ بِهِ» یعنی لما تبیّن بها الحمل استحیت و خافت فبعدت بحملها و اتت. «مَکاناً قَصِیًّا» ای بعیدا و القصی و القاصی واحد. چون بر مریم حمل پیدا شد از شرم مردم و نیز از بیم طعن و تعییر ایشان، خویشتن را از میان مردم بیرون برد و روی بزمین مصر نهاد، تا آنجا رسید که مقطع زمین شام بود و اول زمین مصر. اینست تفسیر «مَکاناً قَصِیًّا» بر قول مفسران. وهب گفت: «مَکاناً قَصِیًّا» دهی بود که آن را بیت لحم گویند، شش میل از شهر ایلیا برفته. گفتا ابن عمی بود او را نام وی یوسف النجار صاحب و رفیق وی در خدمت مسجد بود و تیمار بردی در همه حال، او را بر خری نشاند و از میان قوم. بیرون برد تا بیت اللحم. و گفته‌اند که براه در، شیطان در دل یوسف افکند که این حمل مریم از زناست، قصد قتل وی کرد تا جبرئیل آمد و یوسف را گفت: انّه من روح القدس فلا تقتلها. مکش او را که او عذراء بتول است و فرزند وی از روح القدس.

«فَأَجاءَهَا الْمَخاضُ» یقال اجاءنی الی کذا ای جاء بی الیه و یقال ألجأنی الیه.

و المخاض تحرّک الجنین و اشتداد وجع الولادة. «إِلی‌ جِذْعِ النَّخْلَةِ» یعنی ساقتها لم یکن علی راسه سعف و قیل کان جذعا یابسا قد جی‌ء به لیبتنی به بیت فی بیت لحم. و قیل صارت الی النّخلة لیتفیاء به، و قیل التجأت الی النخلة لتستند البه و تتقوی به علی ما هو عادة المرأة الحامل اذا اخذها الطلق فتطلب موضعا تستند الیه، و قیل احتوشتها الملائکة محدقین بها صفوفا. قرئ فی الشواذ «فَأَجاءَهَا الْمَخاضُ» ای اصابها الطلق فجأة. گفته‌اند که یوسف، مریم را بگذاشت و خود برفت، مریم تنها و متحیر بماند، همی گریست و درد می‌افزود، نگاه کرد خرما بنی دید خشک شده از قدیم الدهر باز، مریم نزدیک آن درخت شد و از بی‌طاقتی پشت بآن درخت بازنهاد و فریشتگان گرد وی درآمده صفها برکشیده و شراب از بهشت آورده، از سر دلتنگی و ضجر در آن حالت گفت: «یا لَیْتَنِی مِتُّ قَبْلَ هذا» ای قبل هذا الیوم و هذا الامر این ضجر نمودن، و آرزوی مرگ کردن نه از آن بود که بحکم اللَّه تعالی راضی نبود، لکن از شرم مردم میگفت، که فرزند بی‌پدر آورده بود و دانست که مردم او را طعن کنند و بناشایست نسبت کنند. گفت کاشک من بدین روز نرسیدمی که قومی بسبب من در معصیت افتند. و گفت: «نسیا منسیا» قرأ حمزه و حفص نسیا بفتح النون و الباقون، نسیا بالکسر و هما لغتان: کالرطل و الرطل و الجسر و الجسر و نحوهما قیل النسی‌ء بالکسر، اسم لما ینسی، مثل النقض، اسم لما ینقض، و السقی، اسم لما یسقی، و الفتح المصدر، یقال نسیت الشی‌ء نسیانا نسیا. و قیل انه مشتق من الترک ای و کنت شیئا متروکا لا یعرف و لا یذکر لحقارته و عن مجاهد و الضحاک یعنی حیضة ملقاة و هی خرقة الحیض.

«فَناداها مِنْ تَحْتِها» قرأ نافع و حمزه و الکسائی و حفص عن عاصم و روح و ابن حسان عن یعقوب: «مِنْ تَحْتِها» بکسر المیم و جر التاء بعد الحاء، و قرأ الباقون بفتح المیم و نصب التاء، فمن قرأ بالفتح و نصب کان ذلک صفة للمنادی، و من قرأ بالکسر و الجر. فمعناه من جهة تحتها، ثم اختلفوا فی المنادی، فقال بعضهم، ناداها جبرئیل من تحتها ای من تحت النخلة و قیل من دون موضعها. یعنی انّ موقفه کان تحت موقفها و اسفل منه. و قیل ناداه عیسی من تحتها، و قیل، من بطنها «أَلَّا تَحْزَنِی» ای لا تتمنی الموت. جبرئیل او را ندا کرد از آن گوشه وادی، یا از زیر آن درخت خرما، که اندوهگین مباش و آرزوی مرگ مکن.

«قَدْ جَعَلَ رَبُّکِ تَحْتَکِ سَرِیًّا» ای ولدا شریفا کریما صالحا رضیّا. اینک فرزندی شریف کریم پسندیده که اللَّه تعالی ترا داد چرا اندوهگن باشی و آرزوی مرگ کنی، این قول حسن است و جماعتی از اهل تفسیر. اما بیشترین مفسران بر آنند که: السری النهر الصغیر. جویی خرد باشد آب در آن روان، و این آن بود که مریم بوقت ولادت تشنه گشت و در آن صحرا آب نبود. چون عیسی در وجود آمد پای بر زمین زد چشمه آب خوش در آن صحرا روان پدید آمد، ندا کرد بمادر «أَلَّا تَحْزَنِی قَدْ جَعَلَ رَبُّکِ تَحْتَکِ» ای بین یدیک و دونک «سَرِیًّا» و قیل «جَعَلَ رَبُّکِ تَحْتَکِ» ای تحت امرک ان امرته ان یجری جری، و ان امرته بالامساک امسک کقوله فیها اخبر عن فرعون: «وَ هذِهِ الْأَنْهارُ تَجْرِی مِنْ تَحْتِی» ای من تحت امری و قیل ساق اللَّه الیها نهرا من اردن کان قد یبس.

«وَ هُزِّی إِلَیْکِ بِجِذْعِ النَّخْلَةِ»، یقال هزّ کذا و هزّ بکذا، کما قال: «أَخَذَ بِرَأْسِ أَخِیهِ»، یقال اخذه و اخذ به. «تُساقِطْ عَلَیْکِ»، اینجا چهار قرأت است: تساقط بفتح تاء و تشدید سین قرائت ابن کثیر است و نافع و ابن عامر و ابو عمرو و کسایی و ابو بکر، تساقط بفتح تاء و تخفیف سین قرائت حمزه است تنها، تساقط بضم تاء و کسر قاف و تخفیف سین قرائت حفص، یساقط بیاء و فتح و تشدید سین قرائت یعقوب و نصیر.

فمن قرأ تساقط بالتاء و فتحها و تخفیف سین فالفعل مسند الی النخلة و تفاعل بمعنی فعل ای تسقط النخلة «عَلَیْکِ رُطَباً جَنِیًّا» یعنی تسقط النّخلة علیک ثمر النخلة، فخذف المضاف و اقیم المضاف الیه مقامه. و انتصاب رطبا علی التفسیر او علی الحال. و من قرأ بالتاء مفتوحة و تشدید السّین فالاصل فیه تتساقط بتائین. الاولی تاء التأنیث لتانیت النخلة. و الثانیة تاء تفاعل، فالتّشدید علی الادغام و التخفیف علی الحذف. و من قرأ تساقط بالتاء و ضمها و تخفیف السّین و کسر القاف، فالمعنی تسقط النخلة علیک رطبا، علی ان فاعل بمعنی افعل کقولهم: ناساتک البیع بمعنی انساتک و الفعل للنخلة، و رطبا نصب مفعول به، و من قرأ بالیاء و فتحها و تشدید السین فکمعنی التاء فی الادغام، الّا ان الفعل للجذع، و اسند الفعل الی الجذع، لانه معظمها. و معنی الایة تتناثر علیک رطبا جنیا ای مجنیا غضا طریا ساعة جنی، یعنی کانّه جنی، ای لم یغیّره السقوط. همان منادی آواز داد: «وَ هُزِّی إِلَیْکِ» ای حرّکی الی نفسک بجذع النخلة. روزگار زمستان بود نه نه وقت رطب، اما رب العزّة معجزه عیسی را و کرامت مریم را رطب پدید آورد از آن درخت خشک بی‌سر بی‌شاخ. قال عمر بن میمون: ما ادری للمرأة اذا عسر ولدها خیرا من الرّطب. یقول اللَّه عزّ و جلّ: «وَ هُزِّی إِلَیْکِ بِجِذْعِ النَّخْلَةِ الایة...»

و قالت عایشه: من السّنة ان یمضغ التمر و یدلّک به فم المولود و کذلک کان رسول اللَّه (ص) یمضغ التّمر و یحنّک به اولاد الصحابة

و عن علی (ع) قال رسول اللَّه (ص): «اکرموا عمّتکم النّخله فانّها خلقت من الطین الّذی خلق منه آدم. و لیس من الشجر یلقح غیرها، و اطعموا نساءکم الولد الرّطب. و ان لم یکن رطب فالتمر، و لیس من الشّجر شجرة اکرم علی اللَّه من شجرة نزلت تحتها مریم بنت عمران‌ «فَکُلِی» یا مریم من الرطب، «وَ اشْرَبِی» من النّهر، «وَ قَرِّی عَیْناً» بعیسی، و فیه قولان: احدهما من القرّ و هو البرد، و القرور الماء البارد، و دمعة السّرور باردة، و دمعة الحزن حارّة، و لهذا قیل لضدّها سخنة العین، و الفعل منه قررت بالکسر اقرّ بالفتح. و القول الثّانی من لقرار ای صادفت العین ما ترضاه فقرّت و سکنت من النظر الی غیره، و قیل صادفت سرورا فذهب سهره فنامت و قرّت، و الفعل منه بالکسر و الفتح، و عینا نصب علی التمییز. «فَإِمَّا تَرَیِنَّ» اصل الکلام فانّ و ما للصلة، و هی الّتی جلبت النّون المشدّدة کقوله: «وَ إِمَّا تَخافَنَّ» و قوله: «مِنَ الْبَشَرِ أَحَداً فَقُولِی» هاهنا ضمیر ای اذا رأیت آدمیّا یسئلک عن ولدک و قصته، «فَقُولِی إِنِّی نَذَرْتُ لِلرَّحْمنِ صَوْماً» ای صمتا و الصّوم فی اللغة هو الامساک، ای قولی انّی اوجبت علی نفسی للَّه سبحانه و تعالی «فَلَنْ أُکَلِّمَ الْیَوْمَ إِنْسِیًّا» آدمیّا فلن اکلّمه بعد ان اخبرت بنذری و صومی، بل اشتغل بالعبادة للَّه و الدّعاء. و قیل انّ اللَّه تعالی امرها ان تقول هذا اشارة لا نطقا، و قیل کانت تکلم الملائکة و لا تکلّم الانس. ربّ العزّة او را بسکوت فرمود تا سخن نگوید که اگر وی ببراءت خویش سخن گفتی ایشان او را راستگوی نداشتندی که وی به نزدیک ایشان متهم بود، و آن گه عیسی را در حال طفولیّت بسخن آورد تا پاکی مادر و برائت ساحت وی ایشان را معلوم گردد از گفتار عیسی، که آن بقبول نزدیکتر و از تهمت دورتر «فَأَتَتْ بِهِ قَوْمَها تَحْمِلُهُ» ای لمّا فرغت من الولادة، اقبلت نحوهم حاملة ایّاه.

و قیل بعد اربعین یوما حین طهرت من النّفاس، و قیل لمّا ولدته ذهب الشیطان فاخبر بنی اسرائیل انّ مریم قد ولدت. فدعوها، «فَأَتَتْ بِهِ قَوْمَها تَحْمِلُهُ» بعد از چهل روز مریم از نفاس پاک شده بود، عیسی را بر گرفت و باز میان قوم خویش آورد، براه در غمگین و متفکّر بود که تا قوم وی چه گویند و ایشان را چه جواب دهد؟ در آن حال عیسی (ع) بآواز آمد و گفت: یا امّاه ابشری فانّی عبد اللَّه و مسیحه. پس چون در میان قوم خویش شد و ایشان اهل بیت صلاح بودند، بگریستند و زاری کردند گفتند: «یا مَرْیَمُ لَقَدْ جِئْتِ شَیْئاً فَرِیًّا» ای فظیعا منکرا عظیما چیزی عظیم است منکر، این فرزند که آوردی بی‌پدر. الفرّی العظیم من الامر یستعمل فی الخیر و الشرّ.

قال النبی (ص) فی عمر بن الخّطاب: «فلم ار عبقریا یفری فریّة.

ای یعمل عمله العجیب.

«یا أُخْتَ هارُونَ» مفسّران اینجا قولها گفته‌اند: یکی آنست که هارون برادر موسی (ع) است و سیاق این سخن چنانست که گویند یا أخا تمیم، اذا کان من نسلهم و صلبهم. یعنی که مریم از اولاد و نژاد هارون است برادر موسی، از این جهت او را بوی باز خواندند نه از این جهت که خواهر او بود بحقیقت، و یدل علیه ما

روی المغیرة بن شعبة قال: قال لی اهل نجران، قوله: «یا أُخْتَ هارُونَ» و قد کان بین موسی (ع) و عیسی (ع) من السنین ما قد کان، یعنی الف سنة، و قیل ستمائة سنة، قال فذکرت ذلک لرسول اللَّه (ص) فقال. «الا اخبرتهم انّهم کانوا یسمّون بالانبیاء و الصالحین من قبلهم».

قول دوّم آنست که این هارون مردی بود از نیک مردان و زاهدان بنی اسرائیل، و میگویند آن روز که این هارون از دنیا رفته بود با جنازه وی چهل هزار مرد بیرون شده بودند که نام ایشان همه هارون بوده. باین قول اخت بمعنی شبیه است، کقوله: «وَ ما نُرِیهِمْ مِنْ آیَةٍ إِلَّا هِیَ أَکْبَرُ مِنْ أُخْتِها» ای شبیهها و معنی آنست که یا شبیه هارون فی العفاف، ای آنکه ما تو را در پارسایی و پرهیزگاری چون هارون میدانستیم! و قیل انّ هارون کان من افسق بنی اسرائیل و اظهر هم فسادا، فشتموها بانّک مثله، و قیل کان هارون اخا مریم من ابیها لیس من امّها، و کان امثل رجل من بنی اسرائیل. «ما کانَ أَبُوکِ امْرَأَ سَوْءٍ» ای طالحا تقول رجل سوء ای طالح و ضدّه رجل صدق، ای صالح و هذه اضافة تخصیص «وَ ما کانَتْ أُمُّکِ بَغِیًّا» فاجرة، البغی طالبة الشّهوة من ایّ رجل کان. معنی آن است که ای خواهر هارون! پدر تو عمران بد مرد و بد فعل نبود. و مادر تو حنّه زانیه و پلید کار نبود، چون است که از تو این فرزند پدید آمد و او را پدر نه؟

«فَأَشارَتْ إِلَیْهِ» ای الی عیسی، بان تجعلوا الکلام معه. سخن نگفت از بهر آنکه نذر کرده بود که سخن بگوید، امّا اشاره فرا عیسی کرد که جواب شما عیسی دهد، و این از آن گفت که عیسی وی را گفته بود: لا تحزنی و احیلی بالجواب علیّ، و قیل امرها جبرئیل بذلک. چون مریم حوالت جواب بر عیسی کرد، ایشان بتعجب گفتند: «کَیْفَ نُکَلِّمُ مَنْ کانَ فِی الْمَهْدِ صَبِیًّا» رضیعا فی المهد، المهد سریر الصّبی و قیل المراد بالمهد هاهنا، حجر الامّ و انّما سمّاه مهدا لانّه مؤطأ للولد، و کان هاهنا صلة زائدة، یعنی من هو فی المهد. کقوله: «هَلْ کُنْتُ إِلَّا بَشَراً رَسُولًا» ای هل انا الا بشر. و قیل من هاهنا فی معنی الشرط و کان بمعنی الاستقبال، ای من یکن فی المهد کیف نکلّم. یعنی هر که در گهواره باشد و در حجر مادر شیر خوردن را، با وی سخن چون گوئیم؟ و هب گفت: آن گه زکریا حاضر شد، چون مناظره با جهودان رفت گفت: یا عیسی، انطق بحجتک ان کنت امرت بها. سخن گوی و حجت خویش آشکارا کن اگر ترا باین فرموده‌اند. عیسی (ع) بر چپ خویش تکیه زد و انگشت سبابه بیرون کرد و بآواز بلند گفت چنان که حاضران همه بشنیدند: «إِنِّی عَبْدُ اللَّهِ» گفته‌اند که عیسی این سخن همان روز گفت که از مادر در وجود آمد بیک قول، و بقولی دیگر چهل روزه بود که این سخن گفت و بعد از آن هیچ سخن نگفت تا بدان حد رسید که کودکان سخن گویند.

قال النّبی (ص): «خمسة تکلّموا قبل ابان الکلام، شاهد یوسف، و ولد ماشطة فرعون، و عیسی، و صاحب جریح، و ولد المرأة الّتی احرقت فی الاخدود».

و روی عن هلال بن یساف، قال: لم یتکلم فی المهد الّا ثلاثة: عیسی بن مریم، و صاحب یوسف، و صاحب جریح.

ابن جریح مردی بود زاهد، در صومعه نشستی و خدای را جلّ جلاله عبادت کردی، مادر او بدر صومعه وی شد و او را بر خواند و وی در نماز بود، مادر را جواب نداد، مادر گفت: اللّهم لا تمته حتّی ینظر الی وجوه المومسات. بار خدایا ممیران او را تا در روی مومسات نگرد یعنی زنان نابکار. پس روزی جماعتی از بنی اسرائیل بهم آمده بودند و تعجب همیکردند از زهد جریح و عبادت وی. زنی بود پلیدکار بغایت حسن و جمال، گفت اگر شما خواهید من او را بفتنه افکنم، بنزدیک وی رفت و خویشتن را بر وی عرضه کرد، جریح بوی ننگریست و تن فرا وی نداد، آن زن از نزدیک وی بیرون آمد، شبانی بود که بصومعه او رفتی، خویشتن را بشبان داد تا از وی بار گرفت، چون از وی فرزند آمد گفت این فرزند از جریح است، بنو اسرائیل رفتند و آن صومعه وی خراب کردند و او را بخواری بزیر آوردند و می‌رنجانیدند، جریح گفت: ما شأنکم؟ چه رسید شما را؟ چه بود که مرا می‌رنجانید؟ گفتند: زنیت بهذه البغیّ فولدت منک. این فاجره میگوید از تو فرزندی دارم! گفت بیارید آن فرزند را، بیاوردند. جریح دو رکعت نماز کرد آن گه دست بدان طفل زد، گفت: باللّه یا غلام، من ابوک؟ بخدای که راست بگوی ای غلام که پدر تو کیست؟ گفت: پدر من فلان است، یعنی آن مرد شبان. فاقبلوا علی جریح یقبّلونه و یتمسحون به و قالوا: نبنی لک صومعتک من ذهب.

قال لا، اعیدوها من طین کما کانت، ففعلوا.

«آتانِیَ الْکِتابَ» ای علمنی الانجیل و انزله علیّ. «وَ جَعَلَنِی نَبِیًّا» رسولا.

قول حسن است که عیسی در طفولیّت اللَّه تعالی او را عقل داد و بلوغ داد و کتاب و نبوّت داد و در شکم مادر کتاب انجیل بر خواند همچون آدم که اللَّه تعالی او را بیافرید پیغامبر بود، مکلّف و مبعوث بخلق. عیسی (ع) هم چنان بود. قال بعضهم انّ اللَّه تعالی خلق عیسی علی صفة آدم، لا من جهة القامة و الصّورة و لکن من جهة العلم و الحکمة، خلقه عاقلا، عالما لم یحتج الی تلقین و تعلیم. و روی انّ مریم (ع) قالت:کنت اذا خلوت انا و عیسی. حدّثنی و حدّثته و اذا شغلنی عنه انسان، سبّح فی بطنی و انا اسمع.

و قول بیشترین مفسّران آن است که عیسی آنچه گفت: «آتانِیَ الْکِتابَ وَ جَعَلَنِی نَبِیًّا» از نبشته لوح محفوظ خبر داد، چنان که پیغامبر را گفتند: متی کنت نبیّا؟ قال:کنت نبیّا و آدم بین الرّوح و الجسد.

یعنی که پیغامبر خواهم بود و اللَّه تعالی مرا کتاب خواهد داد، چنان که در لوح محفوظ حکم کرد و نبشت. عکرمه در آیت همین گفت. ای قضی ذلک فیما قضی ان یؤتینی الکتاب.

«وَ جَعَلَنِی مُبارَکاً أَیْنَ ما کُنْتُ» ای آمرا بالمعروف، ناهیا عن المنکر. معلما للخیر و قیل ثابتا علی دین اللَّه. و اصل البرکة الثبات، و قیل برکته انه کان یحیی الموتی و یشفی المرضی حیث کان.

و عن ابی هریره قال: قال رسول اللَّه (ص): «وَ جَعَلَنِی مُبارَکاً أَیْنَ ما کُنْتُ» قال: جعلنی نفاعا این اتجهت».

«وَ أَوْصانِی بِالصَّلاةِ وَ الزَّکاةِ» قیل، الزکاة صدقة الفطر و قیل، تطهیر البدن من دنس الذّنوب، ای امرنی بالطّاعة و اجتناب المعاصی مدّة عمری، و یحتمل، و اوصانی بان آمرکم بالصّلاة و الزّکاة، فانّی نبی.

«وَ بَرًّا بِوالِدَتِی» معنی برّ در این آیت طاعت است. ای جعلنی مطیعا لامی.

همان است که یحیی را گفت: «بَرًّا بِوالِدَیْهِ»

ای مطیعا بوالدیه جای دیگر گفت: «وَ تَعاوَنُوا عَلَی الْبِرِّ وَ التَّقْوی‌»، ای علی الطّاعة و التّقوی. «کِرامٍ بَرَرَةٍ».

ای مطیعین. «إِنَّ کِتابَ الْأَبْرارِ»، ای کتاب المطیعین، «لَفِی عِلِّیِّینَ، إِنَّ الْأَبْرارَ لَفِی نَعِیمٍ» ای انّ المطیعین للَّه لفی نعیم، امّا آنجا که گفت: «وَ لا تَجْعَلُوا اللَّهَ عُرْضَةً لِأَیْمانِکُمْ أَنْ تَبَرُّوا» صلت رحم خواهد، چنان که در سورة الامتحان گفت: «أَنْ تَبَرُّوهُمْ» ای تصلوهم و قوله تعالی: «وَ لَمْ یَجْعَلْنِی جَبَّاراً شَقِیًّا» جبّار در قران بر چهار وجه آید: یکی بمعنی قهار. چنان که گفت: «الْعَزِیزُ الْجَبَّارُ» ای القهّار لخلقه لما اراد.

و قال تعالی: «وَ ما أَنْتَ عَلَیْهِمْ بِجَبَّارٍ» یعنی بمسیطر فتقهرهم علی الاسلام. وجه دوّم جبّار است بمعنی قتّال، کشنده به بی حق چنان که گفت: «وَ إِذا بَطَشْتُمْ بَطَشْتُمْ جَبَّارِینَ» یعنی اذا اخذتم فقتلتم فی غیر حقّ، کفعل الجبابرة. و قال تعالی: إِنْ تُرِیدُ إِلَّا أَنْ تَکُونَ جَبَّاراً فِی الْأَرْضِ، ای قتّالا و کذلک قوله: «یَطْبَعُ اللَّهُ عَلی‌ کُلِّ قَلْبِ مُتَکَبِّرٍ جَبَّارٍ» ای قتّال فی غیر حق. وجه سوم جبّار است بمعنی متکبّر، که سر بعبادت حق تعالی فرو نیارد، چنان که در این سوره گفت: وَ لَمْ یَجْعَلْنِی جَبَّاراً ای متکبّرا عن عبادة اللَّه شقیّا. وجه چهارم عبارت است از قامت و قوّت، چنان که در سورة المائدة گفت: إِنَّ فِیها قَوْماً جَبَّارِینَ یعنی فی الطول و العظم و القوّة قوله: «وَ السَّلامُ عَلَیَّ یَوْمَ وُلِدْتُ وَ یَوْمَ أَمُوتُ وَ یَوْمَ أُبْعَثُ حَیًّا» ای رزقنی اللَّه السّلامة و الکرامة منه فی هذه الاوقات. و قیل کانّه دعا و سأل السّلامة علی احواله من یوم ولادته الی یوم موته ثم بعته، و قیل سلّم علی نفسه بامر اللَّه، و قیل یرید سلام جبرئیل علیه یوم الولادة، و سلام عزرائیل علیه یوم الموت، و سلام الملائکة علیه یوم البعث.

«ذلِکَ عِیسَی ابْنُ مَرْیَمَ» ای الّذی تقدّم ذکره بالصفة المذکورة، هو عیسی بن مریم لا کما تصفه النصاری. این است عیسی مریم که گفت: من بنده خدایم و پیغامبر او و پرستنده او، نه چنان که ترسایان صفت او می‌کنند. «قَوْلَ الْحَقِّ» قول کلمة است و حق نام اللَّه تعالی، عیسی را سخن خویش خواند هم چنان که گفت: «وَ کَلِمَتُهُ أَلْقاها إِلی‌ مَرْیَمَ» از بهر آنکه وی بسخن خدای تعالی و فرمان او زاده بود از مادر، بی‌پدر.

قول الحق بنصب لام، شامی و عاصم و یعقوب خوانند، و نصب او بفعلی مضمر بود.

ای ذلک عیسی بن مریم الّذی قال: «قَوْلَ الْحَقِّ» یعنی قوله: «إِنِّی عَبْدُ اللَّهِ»، و قیل معناه قال اللَّه قول الحق بما اخبر عن قصة عیسی و امّه. باقی قرّاء «قَوْلَ الْحَقِّ» برفع لام خوانند بر نعت عیسی، ای ذلک عیسی بن مریم کلمة اللَّه. این است عیسی مریم سخن خدا. و روا باشد که خبر مبتدا محذوف بود، ای هو یرد «قَوْلَ الْحَقِّ الَّذِی فِیهِ یَمْتَرُونَ» ای یشکّون فی امره و فی نبوّته و هم الیهود یقولون: انّه عن غیر رشدة، من قولهم. مریت فی الشّی‌ء و امتریت فیه، اذا شککت فیه، و المریة الشّک و فیل: یمترون یختصمون. فصاروا فیه فرقا و احزابا. روایت کنند از ابن عباس که گفت: ترسایان در عیسی مختلف شدند، پس از آنکه او را بآسمان بردند همه بهم آمدند و چهار کس را برگزیدند از علما و احبار خویش، و بر اتّباع ایشان و بر قبول سخن ایشان و مذهب ایشان متفق شدند، و این چهار: یکی‌ یعقوب است، دیگر نسطور، سوّم اسرائیل، چهارم ملکا یعقوب را گفتند: تو چه گویی در عیسی؟ گفت: هو اللَّه هبط الی الارض ثمّ صعد الی السّماء. نسطور را گفتند: تو چه گویی؟ گفت: هو ابن اللَّه اظهره ما شاء ثمّ رفعه الی عنده. اسرائیل را گفتند: تو چه گویی؟ گفت: هو آله و امّه آله و اللَّه آله. ملکا را گفتند: تو چه گویی؟ گفت: کذبوا و انّما کان عبدا مخلوقا نبیّا. پس آن قوم چهار گروه شدند. هر گروهی اتّباع بیکی کردند، یعقوبیّه، و سطوریه، و اسرائیلیه، و ملکانیه. ربّ العالمین گروه ملکانیه را گفت: «مِنْهُمْ أُمَّةٌ مُقْتَصِدَةٌ»، ایشانند که گفتند عیسی روح اللَّه و کلمته و عبده و نبیّه.

آن است که ربّ العالمین گفت: «فَاخْتَلَفَ الْأَحْزابُ مِنْ بَیْنِهِمْ». پس ربّ العالمین پاکی و تقدس خویش از زن و فرزند و شریک یاد کرد و گفت: «ما کانَ لِلَّهِ أَنْ یَتَّخِذَ مِنْ وَلَدٍ» ای ما کان من صفته اتّخاذ الولد. و قیل اللّام منقولة و تقدیره ما کان اللَّه لیتّخذ ولدا فقدّم اللّام سبحانه «إِذا قَضی‌ أَمْراً» کان فی علمه، «فَإِنَّما یَقُولُ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ» کما قال لعیسی «کُنْ» فکان من غیر اب.

«وَ إِنَّ اللَّهَ رَبِّی وَ رَبُّکُمْ» قراءت حجازی و ابو عمرو و رویس از یعقوب فتح الف است تمامی سخن عیسی، یعنی و وصانی بانّ اللَّه ربّی و ربّکم. و قیل، «و لانّ اللَّه» و قیل، «و قضی وَ إِنَّ اللَّهَ رَبِّی وَ رَبُّکُمْ». باقی قرّاء، انّ اللَّه بکسر الف خوانند معطوفا علی قوله: «إِنِّی عَبْدُ اللَّهِ» یعنی قال انّی عبد اللَّه، و قال انّ اللَّه ربّی و ربّکم، و المعنی کما انا عبده فانتم عبیده و علیّ و علیکم ان نعبده، «هذا صِراطٌ مُسْتَقِیمٌ».

«فَاخْتَلَفَ الْأَحْزابُ مِنْ بَیْنِهِمْ» یعنی من بین النّاس، و قیل من بین امم عیسی و قیل، من زیادة، و قیل، هو من البین الّذی معناه البعد، ای اختلفوا فیه لبعدهم عن الحق. «فَوَیْلٌ لِلَّذِینَ کَفَرُوا» فشدّة عذاب لهم. «مِنْ مَشْهَدِ یَوْمٍ عَظِیمٍ» ای من حضور یوم القیامة. و المشهد مصدر مضاف الی ظرف، ای مشهدهم فی یوم عظیم، و هو اعظم یوم علی الخلق.

قوله: «أَسْمِعْ بِهِمْ وَ أَبْصِرْ» ای ما ابصرهم بالهدی یوم القیامة و اطوعهم للهدی و اعلمهم بانّ عیسی لیس بابن اللَّه و لا ثالث ثلاثة، و لکن لا ینفعهم ذلک مع ضلالتهم فی الدّنیا. و هو قوله: «لکِنِ الظَّالِمُونَ الْیَوْمَ فِی ضَلالٍ مُبِینٍ» تقدیره، هؤلاء الظالمون، و ان کانوا فی الدنیا صمّا و بکما و عمیا، فما اسمعهم و ابصرهم یوم القیامة اذا کشف الغطاء.

اطلاعات

منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

قوله تعالی: «وَ اذْکُرْ فِی الْکِتابِ مَرْیَمَ»
هوش مصنوعی: خداوند در کتاب خود به نام مریم اشاره کرده است.
ای و اذکر فی الکتاب یا محمد! المنزل علیک و هو القرآن، و قیل معناه من الکتاب. مریم اسم اعجمی، و قیل عربی و هی بنت عمران بن ماثان، و المعنی اتل یا محمد علی امتک خبر مریم و قصتها و صلاحها و تعبّدها لیقتدی النّاس بها. و لم یذکر اللَّه امرأة باسم العلم فی الکتاب دون مریم لانّها لم ترد الرّجال و کانت عذراء بتولا منقطعة، فصارت حرمتها کحرمة الرّجال. «إِذِ انْتَبَذَتْ مِنْ أَهْلِها»
هوش مصنوعی: ای محمد! در کتاب (قرآن) از مریم یاد کن، که گفته شده نامش یک اسم غیرعربی است و برخی نیز آن را عربی می‌دانند. او دختر عمران بن ماثان است. معنی این است که ای محمد، داستان مریم و زندگی‌اش را برای قوم خود بخوان و آن‌ها را به صلاح و عبادت او راهنمایی کن تا از او الگو بگیرند. خداوند هیچ زنی را به نام مشخص در قرآن مانند مریم ذکر نکرده، زیرا او از مردان جدا بود و در شرایطی خاص قرار داشت و به عنوان یک باکره و پاکدامن، حرمتش به اندازه حرمت مردان است. «زمانی که او از قومش دور شد...»
ای بعدت و اتت نبذة من الارض، بعیدة من قومها. و النبذة الناحیة. و اصل النبذة الطرح، و منه یقال للقیط منبوذ، لانه طرح بمعزل من النّاس، و انتبذ لازم نبذ.
هوش مصنوعی: ای تو که دوری را انتخاب کرده‌ای و گوشه‌ای از زمین را برگزیده‌ای، که از قوم و قبیله‌ات فاصله دارد. این گوشه، جایی است که به دور از جمعیت قرار دارد. واژه "نبذه" به معنای دور انداختن است و به همین دلیل به کسی که از سیستمی یا جامعه‌ای جدا شده، "منبوذ" گفته می‌شود، زیرا او به دور از دیگران قرار گرفته است. "انتبذ" نیز به معنای انتخاب کردن دوری و جدایی است.
«مَکاناً شَرْقِیًّا»
هوش مصنوعی: «مکانی در شرق»
ای فی مکان یقابل المشرق تستدفئی بالشمس و من ثمّ اتخذت النصاری المشرق قبلة لانّه میلاد عیسی (ع).
هوش مصنوعی: ای فی مکان که رو به شرق قرار دارد و زیر نور خورشید گرم می‌شود، از این رو مسیحیان شرق را به عنوان قبله انتخاب کرده‌اند، زیرا محل تولد عیسی (ع) در آنجاست.
روی عن ابی الضّحی قال: ذکر ابن عباس عیسی بن مریم و عنده شاب من النصاری فدمعت عیناه، فقال ابن عباس، لم اتّخذت النصاری المشرق قبلة؟ فقال امروا بذلک، فقال ابن عباس: لا، و لکن لما امرت مریم ان تتخذ «مَکاناً شَرْقِیًّا»
هوش مصنوعی: ابو الضحی نقل می‌کند که ابن عباس درباره عیسی بن مریم سخن می‌گفت و در آنجا جوانی از نصاری حضور داشت که اشکش جاری شد. ابن عباس از او پرسید چرا نصاری مشرق را قبله قرار داده‌اند؟ او پاسخ داد که این تصمیم به آنها واگذار شده است. ابن عباس در پاسخ گفت: نه، بلکه به خاطر اینکه مریم مأمور شد که «مکانی شرقی» را انتخاب کند.
قلتم لا جهة افضل منها فاستقبلتموها. و قیل مکانا شرقیّا، ای شاسعا بعیدا. و قیل انّما دخل الشرقی فی الکلام حفظا لباج الآیات، و ان لم تکن الی ذکر الشرق حاجة. و خلاف است میان علمای تفسیر، که سبب اعتزال مریم و از مردم گوشه گرفتن چه بود؟ قومی گفتند خلوت و عزلت اختیار کرد، یکبارگی روی بطاعت اللَّه تعالی نهاد و از خلق بکلیت اعراض کرد و حلاوت فکرت و خدمت در خلوت دید، تا در آن گوشه مسجد زاویه‌ای ساخت و آنجا معتکف نشست، اینست که رب العزة گفت: «إِذِ انْتَبَذَتْ مِنْ أَهْلِها مَکاناً شَرْقِیًّا»
هوش مصنوعی: به برخی افراد گفته شده که هیچ مکانی بهتر از اینجا وجود ندارد، بنابراین به سمت آن مراجعه کردند. برخی آن را به معنای مکانی شرقی، یعنی مکانی دور و وسیع، تفسیر کردند. همچنین گفته شده است که این اشاره به شرق در گفتار به منظور حفظ معانی آیات بوده و نیازی به ذکر شرق نبوده است. در بین علمای تفسیر اختلاف نظر وجود دارد که چرا مریم از مردم کناره‌گیری و گوشه‌نشینی را انتخاب کرد؟ گروهی بر این باورند که او به طور ناگهانی تصمیم به اطاعت از خدا گرفت و از خلق به کلی دوری جست و لذت اندیشه و خدمت را در تنهایی یافت، تا جایی در مسجد را برای خود ساخت و در آنجا مشغول عبادت شد. به همین دلیل است که خداوند در قرآن می‌فرماید: «وقتی که او از قوم خود به مکانی شرقی رفت».
و قیل لما لک بن دینار اما تستوحش فی الدار وحدک؟ قال: ما احسب ان احدا یستوحش مع اللَّه و هو المشار الیه بقوله تعالی: «وَ تَبَتَّلْ إِلَیْهِ تَبْتِیلًا» ای انقطع الیه بطاعتک و اقطع من یشغلک عن اللَّه. قومی گفتند سبب اعتزال وی آن بود که از حیض پاک شده بود و طهر یافته، میخواست که غسل کند، بحکم دیانت و مروت بگوشه‌ای باز شد، در پس پرده‌ای، تا مردم او را نبینند و غسل کند.
هوش مصنوعی: روزی از ابن دینار پرسیدند که چرا در خانه تنها احساس ناراحتی می‌کنی؟ او پاسخ داد: من نمی‌توانم تصور کنم کسی با خدا احساس تنهایی کند، زیرا خدا در قرآن فرموده است: «به سوی او به شدت بگرایید.» یعنی در عبادت و بندگی خود را به او اختصاص دهید و از هر چیزی که شما را از خدا دور کند، جدا شوید. گروهی گفتند که او تنها شده بود زیرا از عادت ماهانه پاک شده و می‌خواست غسل کند. به خاطر دیانت و مردانگی‌اش در گوشه‌ای دور از چشم مردم رفت تا بتواند غسل کند.
فذلک قوله: «فَاتَّخَذَتْ مِنْ دُونِهِمْ حِجاباً»
هوش مصنوعی: این عبارت به این معناست که آن‌ها از قبل پرده‌داری کردند و بین خود و او حجاب و فاصله‌ای ایجاد کردند.
این حجاب گفته‌اند دیوارست، یعنی که در پس دیواری شد تا از چشم مردم غایب شود، و گفته‌اند پرده‌ای بود فرو گذاشته و در پس آن پرده شد. عکرمه گفت مریم پیوسته در مسجد بودی، بعبادت اللَّه تعالی مشغول، ما دام تا در طهر بودی، چون نشان حیض درو پدید آمدی از مسجد با خانه شدی، و آنجا همی بودی تا بوقت طهر، آن گه بعد از غسل بمسجد بازگشتی. گفتا در خانه خاله بود خواست که غسل کند از حیض، و روزگار زمستان بود فی اقصر یوم من السنة. با مشرقه‌ای شد تا غسل کند. جبرئیل آن ساعت برابر وی آمد. و ذلک قوله: «فَأَرْسَلْنا إِلَیْها رُوحَنا». الروح هاهنا جبرئیل (ع) و سمّیت الملائکة ارواحا اذ لیس لهم اجساد یشاهد و انما هم یتلطفون فیدخلون سموم الإبر یملئون الهواء، و قیل سمّی جبرئیل روحا، لانّه خلق من ریح. و اضافه الی نفسه، تعظیما لامره و تفخیما لشأنه. «فَتَمَثَّلَ لَها بَشَراً سَوِیًّا»
هوش مصنوعی: این حجاب به گونه‌ای توصیف شده که مانند دیواری است که مریم را از دید مردم پنهان می‌کند. برخی گفته‌اند که او به مانند پرده‌ای در پس یک پرده دیگر بود. عکرمه روایت می‌کند که مریم همیشه در مسجد مشغول عبادت بود تا زمانی که نشانه‌های حیض در او ظاهر شد و به خانه برگشت. او در خانه خاله‌اش بود و در حال آماده شدن برای غسل از حیض در روزهای زمستانی که کوتاه‌ترین روزهای سال است. در این حین، جبرئیل در مقابل او ظاهر شد. این موضوع در قرآن ذکر شده که «فَأَرْسَلْنا إِلَیْها رُوحَنا» و مقصود از روح، جبرئیل است. ملائکه به عنوان ارواح شناخته می‌شوند چرا که جسمی ندارند و تنها در فضایی نامرئی وجود دارند. برخی نیز بر این باورند که جبرئیل روح نامیده می‌شود زیرا او از بادی خاص خلق شده است و این عنوان برای بزرگداشت مقام او استفاده شده است. سپس او به صورت انسانی کامل ظاهر شد.
ای تصور لها بشرا تام الخلق حسن الصّورة قائما بین یدیها. قال ابیّ بن کعب: لمّا اخذ اللَّه من آدم ذریته، کانت روح عیسی (ع) بین تلک الارواح التی اخذ میثاقها. فارسلها اللَّه الی مریم فی صورة بشر، فتمثّل لها فحملت الّذی خاطبها و هو روح عیسی.
هوش مصنوعی: تصور کن که موجودی انسانی با ظاهری زیبا و کامل در برابر او قرار دارد. ابیّ بن کعب می‌گوید: وقتی خداوند از آدم نسل او را گرفت، روح عیسی (ع) در میان آن ارواحی بود که میثاق گرفته شدند. سپس خداوند این روح را به مریم فرستاد در قالب انسانی، و او در برابر مریم نمایان شد و او را حامل آن وجودی کرد که با او سخن گفت و آن وجود، روح عیسی بود.
«قالَتْ إِنِّی أَعُوذُ بِالرَّحْمنِ مِنْکَ». مریم که جبرئیل را دید در آن خلوتگاه جوانی زیبا نیکو روی، ظن برد که وی طالب فسادست. گفت: «أَعُوذُ بِالرَّحْمنِ مِنْکَ»
هوش مصنوعی: مریم زمانی که جبرئیل را در آن مکان خلوت مشاهده کرد، به خاطر زیبایی و جوانی او به اشتباه فکر کرد که او قصد آزار و فساد دارد. بنابراین گفت: «به خداوند رحمان پناه می‌برم از تو».
ای ألتجی الی اللَّه و اسأله ان یعیننی ممّا اخاف من جهتک. آن گه گفت: «إِنْ کُنْتَ تَقِیًّا»
هوش مصنوعی: به خداوند پناه می‌برم و از او می‌خواهم که در برابر آنچه از سمت تو می‌ترسم، به من یاری رسانی. سپس گفت: «اگر تو پرهیزکار هستی».
جزاء شرط اینجا محذوف است. یعنی ان کنت مسلما مطیعا للَّه فاخرج عنّی و لا تتعرض بی. و روا باشد که ان بمعنی ماء نفی بود ای «ما کنت تقیا» بدخولک علیّ و نظرک الیّ، تو مردی پرهیزکار خدا ترس نبودی که در پیش من آمدی و بمن نظر کردی. و قیل «إِنْ کُنْتَ تَقِیًّا»
هوش مصنوعی: شرط در اینجا نادیده گرفته شده است. یعنی اگر تو واقعاً مطیع و فرمانبردار خدا هستی، پس از من دور شو و به من نزدیک نشو. و ممکن است که "إن" به معنای نفی باشد، یعنی "تو هرگز پرهیزکار نبودید". با ورود به نزد من و نگاه کردن به من، تو مردی با تقوا و ترس از خدا نبودی. بعضی گفته‌اند که عبارت می‌تواند به این شکل باشد: "اگر تو پرهیزکاری..."
فستتعظ بتعوذی باللّه منک. این همچنانست که کسی قصد تو کند خواهد که ترا بزند و برنجاند، تو گویی اگر مسلمانی مرا نرنجانی و از من باز گردی، همچنین مریم دانست که تقوی مرد را از بدی باز دارد، گفت اگر تقوی داری از کلمه استعاذت که من می‌گویم بترسی و پند پذیری و باز گردی. و هذا کقول موسی (ع) حین دخل علی فرعون: «وَ إِنِّی عُذْتُ بِرَبِّی وَ رَبِّکُمْ أَنْ تَرْجُمُونِ»، «قالَ إِنَّما أَنَا رَسُولُ رَبِّکِ»
هوش مصنوعی: به خدا پناه می‌برم از تو. این شبیه به این است که کسی در نظر دارد به تو آسیب بزند و تو به او می‌گویی، اگر یک مسلمان باشی، از آزار من پرهیز کن. مریم نیز می‌دانست که تقوا می‌تواند مرد را از بدی‌ها دور کند؛ لذا گفت: اگر تقوا داری، باید از کلماتی که من می‌گویم بترسی و از اشتباه خود برگردی. این مشابه سخن موسی (ع) است وقتی به فرعون رفت و گفت: «من به پروردگارم که پروردگار شما نیز هست پناه می‌برم که مرا سنگسار کنید.» فرعون در پاسخ گفت: «من تنها فرستاده پروردگارت هستم.»
جبرئیل او را جواب داد که من آن نیم که تو می‌پنداری و ازو می‌ترسی، من فرستاده خداوند توام. «لیهب لک» بیاء قرأت بصری است و ورش و قالون یعنی لیهب لک ربّک. من فرستاده خداوند توام ببشارت آمده‌ام تا اللَّه تعالی ترا فرزندی بخشد پاک هنری روز افزون، باقی بهمزه خوانند «لِأَهَبَ لَکِ»
هوش مصنوعی: جبرئیل به او گفت: من همان کسی هستم که تو فکر می‌کنی و از او می‌ترسی. من فرستاده خداوند تو هستم. «لیهب لک» به معنای این است که خداوند به تو عطا خواهد کرد. من به عنوان فرستاده خدا به تو آمده‌ام تا بشارت دهم که خداوند به تو فرزندی پاک و با ویژگی‌هایی روزافزون عطا خواهد کرد.
و آن را دو وجه است: یکی آنکه جبرئیل اضافت بخشیدن فرزند با خویشتن کرد لانّه نفخ فیها روح عیسی. از بهر آنکه روح عیسی جبرئیل در وی دمید بفرمان حق، بخشنده فرزند اللَّه بود و سبب جبرئیل.
هوش مصنوعی: این موضوع دو جنبه دارد: یکی اینکه جبرئیل به طور خاص به ایجاد فرزند پرداخت، زیرا او روح عیسی را در او دمید. به این معنا که روح عیسی به دستور خدا توسط جبرئیل در او قرار گرفت و جبرئیل باعث به وجود آمدن فرزند خدا شد.
وجه دوم قول در آن مضمر است، یعنی «إِنَّما أَنَا رَسُولُ رَبِّکِ»
هوش مصنوعی: معنای دوم گفته در آن نهفته است، یعنی «من تنها پیام آور پروردگار تو هستم».
قال ربّک «لِأَهَبَ لَکِ غُلاماً زَکِیًّا»
هوش مصنوعی: پروردگارت می‌گوید: «من به تو پسری پاک و پاکیزه می‌بخشم.»
طاهرا من الذنوب، نامیا علی الخیر.
هوش مصنوعی: به نظر می‌رسد که از گناهان دوری کرده‌ام و به سمت کارهای نیکو و خوب پیش می‌روم.
«قالَتْ أَنَّی یَکُونُ لِی غُلامٌ» ای کیف و من این لی غلام؟ «وَ لَمْ یَمْسَسْنِی بَشَرٌ» هذا المسیس کنایة عن الجماع، ای لم یباشرنی زوج، بالنکاح، «وَ لَمْ أَکُ بَغِیًّا» ای فاجرة تتعاطی الزّنا. و الولد یکون من احد هذین، و البغایا الزوانی و البغاء الزّنا و فی الخبر، البغایا النساء اللاتی ینکحن بغیر ولی.
هوش مصنوعی: او گفت: چگونه ممکن است برای من پسری باشد در حالی که هیچ مردی به من نزدیک نشده است؟ این جمله نشان‌دهنده این است که او با هیچ‌کس رابطه زناشویی نداشته و به‌هیچ‌وجه زن فاسدی نیست. و فرزند تنها می‌تواند از یکی از این دو طریق به وجود آید. در اینجا به زنانی اشاره می‌شود که خارج از چارچوب شرعی و بدون ولی شوهر می‌کنند.
و فی حذف التاء من البغی قولان: احد هما ان وزنه فعول، و فعول یستوی فیه المذکر و المؤنث، و الثانی انّ لفظ البغی خاص فی النساء، کالحائض و الطالق، و انّما یقال للرجال باغ، و حذف النون من «أَکُ» تخفیفا.
هوش مصنوعی: در مورد حذف حرف "ت" از کلمه "بغی" دو نظر وجود دارد: یکی این که وزن این کلمه "فعول" است و در این حالت برای مذکر و مؤنث یکسان است. نظر دیگر این است که واژه "بغی" به طور خاص به زنان اشاره دارد، مانند حائض و مطلقه، و تنها به مردان "باغ" گفته می‌شود. همچنین، حذف حرف "نون" از "أَکُ" به منظور آسان‌تر کردن تلفظ است.
«قالَ کَذلِکِ» ای قال جبرئیل کذلک. ای الامر کما قلت لم یمسسک رجل، لا بالنکاح و لا بالسفاح، و لکن «قالَ رَبُّکَ هُوَ عَلَیَّ هَیِّنٌ»، ای خلق الولد من غیر أب علیّ سهل، کما خلقت آدم و حوا من غیر اب و ام و لیس هذا باعجب من ذلک. و قیل معناه قال جبرئیل کذلک قال ربّک ای هکذا «قالَ رَبُّکِ هُوَ عَلَیَّ هَیِّنٌ». «وَ لِنَجْعَلَهُ» ای الولد من غیر مسیس «آیَةً لِلنَّاسِ» ای دلالة و حجة لهم. و قد جعل اللَّه معجزة عیسی (ع) فی نفسه و معجزة سائر الانبیاء فی غیر انفسهم. «وَ رَحْمَةً مِنَّا» ای نعمة منا علی الخلق لیدعوهم الی الهدی، فیهتدوا به و ینفعهم. «وَ کانَ أَمْراً مَقْضِیًّا» ای خلق عیسی علی هذه الصفة و جعله رحمة للناس کان امرا کائنا لا محالة محکوما به فی الازل، مقضیا فی اللوح المحفوظ. قوله: «وَ لِنَجْعَلَهُ» عطف علی قوله: «لیهب»، و قیل انه للاستیناف، و اللام، لام القسم کسر لما لم یصحبه النون «فَحَمَلَتْهُ» یعنی بعد ما نفخ جبرئیل فیها روح عیسی و در کیفیت نفخ جبرئیل علما مختلفند، قومی گفتند درع نهاده بود، جبرئیل برداشت و در جیب آن دمید و باز گشت پس مریم درع در پوشید و بعیسی بار گرفت. قومی گفتند مریم درع پوشیده بود جبرئیل فرا نزدیک وی شد و بدست خویش جیب وی بگرفت و نفخه در وی دمید، آن نفخه برحم وی رسید و بعیسی بار گرفت.
هوش مصنوعی: جبرئیل گفت: "به همین صورت است." یعنی به این شکل که خداوند فرمود، هیچ انسانی به تو نزدیک نشده است، نه از راه ازدواج و نه از راه دیگر. اما پروردگارت گفته است: "این کار بر من آسان است." خلق فرزند بدون پدر برای من آسان است، همان‌طور که آدم و حوا را بدون پدر و مادر خلق کردم و این از آن هم عجیب‌تر نیست. همچنین گفته شده است که منظور این است که جبرئیل به همین شکل بیان کرده که پروردگارت فرمود: "این کار بر من آسان است." و اینکه "فرزند را نشانه‌ای برای مردم قرار دهیم" بدین معناست که دلیلی و حجتی برای آن‌ها باشد. خداوند معجزه عیسی را در وجود او قرار داده و معجزات دیگر انبیاء را در غیر وجودشان. "و رحمت ما" به این معناست که نعمت و رحمت ما بر مخلوقات است تا آن‌ها را به راه هدایت بخواند و به آن‌ها فایده برساند. "و این کار حتمی است" یعنی خلقت عیسی به این شکل و قرار دادن او به عنوان رحمت برای مردم امری است که از قبل مقدر شده و در لوح محفوظ نوشته شده است. عبارت "و لنَجْعَلَهُ" به عبارتی دیگر اشاره دارد و می‌تواند به عنوان آغاز جدیدی در نظر گرفته شود. "پس او را باردار شد" به این معناست که بعد از آنکه جبرئیل روح عیسی را در او دمید، در مورد چگونگی دمیدن جبرئیل اختلاف نظر وجود دارد. برخی گفته‌اند که او درونی به مریم نزدیک شد و درون او دمید و سپس مریم با پوشش درونش عیسی را حامله شد. برخی دیگر می‌گویند که مریم پوششی داشت و جبرئیل به او نزدیک شد و با دست خود پوشش او را گرفت و در او دمید؛ آن دمیدن به رحم او رسید و مریم باردار شد.
سدّی گفت: درع دو شاخ بود از بر سینه، و جبرئیل دو آستین وی بگرفت و در سینه وی دمید، و باد آن نفخه جبرئیل بجوف وی رسید و بار گرفت. قال ابیّ بن کعب: دخل الرّوح فی فیها، فدخل بطنها فولدته. و گفته‌اند که جبرئیل از دور بوی دمید، و باد آن نفخه بوی رسانید و از آن بار گرفت. قال ابن عباس: ما هو الا ان حملت فوضعت و لم یکن بین الحمل و الانتباذ الّا ساعة واحدة، لان اللَّه تعالی لم یذکر بینهما فصلا، فقال تعالی: «فَحَمَلَتْهُ فَانْتَبَذَتْ». و گفته‌اند مریم آن وقت ده‌ساله بود، و بقولی سیزده ساله و دو حیض بریده پیش از حمل. مقاتل گفت: مدت حمل و وضع سه ساعت بیش نبود، حملته فی ساعة و صوّر فی ساعة. و وضعته فی ساعة، حین زالت الشّمس من یومها. و قیل مدة حملها ثمانیة اشهر، و کان ذلک آیة اخری لانّه لم یعش مولود وضع لثمانیة اشهر غیر عیسی (ع)، و قیل سنة اشهر، و قیل تسعة اشهر کسائر النساء. و گفته‌اند عیسی (ع) پس از آنکه در وجود آمد سی و سه سال با مادر بود و بعد از آنکه او را بآسمان بردند، مادر شش سال دیگر بزیست، فماتت و لها اثنتان و خمسون سنة.
هوش مصنوعی: سدّی بیان می‌کند که مریم با استفاده از یک نشانه الهی باردار شد. جبرئیل دو آستین مریم را گرفت و از باطن او دمید، به گونه‌ای که این دمیدن در وجود او نفوذ کرد و موجب بارداری‌اش شد. برخی می‌گویند که روح در دهان او وارد شد و در نتیجه عیسی به دنیا آمد. مطابق سخنان ابن عباس، فاصله بین بارداری و زایمان فقط یک ساعت بود، زیرا خداوند در قرآن اشاره‌ای به فاصله‌ای میان این دو نکرده است. روایت‌ها حاکی از آن است که مریم در آن زمان ده یا سیزده سال داشت و پیش از بارداری دو بار عادت ماهانه‌اش قطع شده بود. برخی از مفسران گفته‌اند که مدت بارداری و زایمان عیسی تنها سه ساعت بوده است. همچنین مدت بارداری عیسی را بین هشت تا نه ماه ذکر کرده‌اند. پس از تولد، عیسی به مدت سی و سه سال در کنار مادرش بود تا آنکه او را به آسمان بردند، و مریم شش سال دیگر زندگی کرد و در سن پنجاه و دو سالگی درگذشت.
«فَحَمَلَتْهُ فَانْتَبَذَتْ بِهِ» یعنی لما تبیّن بها الحمل استحیت و خافت فبعدت بحملها و اتت. «مَکاناً قَصِیًّا» ای بعیدا و القصی و القاصی واحد. چون بر مریم حمل پیدا شد از شرم مردم و نیز از بیم طعن و تعییر ایشان، خویشتن را از میان مردم بیرون برد و روی بزمین مصر نهاد، تا آنجا رسید که مقطع زمین شام بود و اول زمین مصر. اینست تفسیر «مَکاناً قَصِیًّا» بر قول مفسران. وهب گفت: «مَکاناً قَصِیًّا» دهی بود که آن را بیت لحم گویند، شش میل از شهر ایلیا برفته. گفتا ابن عمی بود او را نام وی یوسف النجار صاحب و رفیق وی در خدمت مسجد بود و تیمار بردی در همه حال، او را بر خری نشاند و از میان قوم. بیرون برد تا بیت اللحم. و گفته‌اند که براه در، شیطان در دل یوسف افکند که این حمل مریم از زناست، قصد قتل وی کرد تا جبرئیل آمد و یوسف را گفت: انّه من روح القدس فلا تقتلها. مکش او را که او عذراء بتول است و فرزند وی از روح القدس.
هوش مصنوعی: پس مریم باردار شد و از ترس و شرم خود دور شد و به مکانی دور افتاد. منظور از «مکاناً قَصِیًّا» همان دورافتاده و نسبتاً دور است. زمانی که مریم باردار شد، از شرم مردم و ترس از طعنه و سرزنش آنها، خود را از جمعیت دور کرد و به سرزمینی در مصر رفت، تا جایی که به ناحیه‌ای رسید که مرز زمین شام و آغاز زمین مصر بود. تفسیر این تعبیر از سوی مفسران اینگونه است. به گفته وهب، «مکاناً قَصِیًّا» به دهی به نام بیت لحم اشاره دارد که شش مایل از شهر ایلیا فاصله دارد. آن یوسف نجار، که برادر مریم بود و در خدمت مسجد به او کمک می‌کرد، مریم را سوار بر الاغ کرد و از میان قوم به سمت بیت لحم برد. گفته شده است که شیطان در دل یوسف انداخت که این بارداری مریم از زناست و قصد داشت او را بکشد، اما جبرئیل نازل شد و به یوسف گفت: او از روح القدس است و او را نکش، زیرا او عذراء باکره است و فرزندش از روح القدس خواهد بود.
«فَأَجاءَهَا الْمَخاضُ» یقال اجاءنی الی کذا ای جاء بی الیه و یقال ألجأنی الیه.
هوش مصنوعی: عبارت «فَأَجاءَهَا الْمَخاضُ» به این معناست که «مخاض» او را به نقطه‌ای خاص کشاند. در این زمینه، واژه «اجاء» به معنای هدایت یا سوق دادن به سمت چیزی است و می‌توان گفت که این واژه به معنای «آوردن یا راندن» به سوی آن چیز نیز به کار می‌رود.
و المخاض تحرّک الجنین و اشتداد وجع الولادة. «إِلی‌ جِذْعِ النَّخْلَةِ» یعنی ساقتها لم یکن علی راسه سعف و قیل کان جذعا یابسا قد جی‌ء به لیبتنی به بیت فی بیت لحم. و قیل صارت الی النّخلة لیتفیاء به، و قیل التجأت الی النخلة لتستند البه و تتقوی به علی ما هو عادة المرأة الحامل اذا اخذها الطلق فتطلب موضعا تستند الیه، و قیل احتوشتها الملائکة محدقین بها صفوفا. قرئ فی الشواذ «فَأَجاءَهَا الْمَخاضُ» ای اصابها الطلق فجأة. گفته‌اند که یوسف، مریم را بگذاشت و خود برفت، مریم تنها و متحیر بماند، همی گریست و درد می‌افزود، نگاه کرد خرما بنی دید خشک شده از قدیم الدهر باز، مریم نزدیک آن درخت شد و از بی‌طاقتی پشت بآن درخت بازنهاد و فریشتگان گرد وی درآمده صفها برکشیده و شراب از بهشت آورده، از سر دلتنگی و ضجر در آن حالت گفت: «یا لَیْتَنِی مِتُّ قَبْلَ هذا» ای قبل هذا الیوم و هذا الامر این ضجر نمودن، و آرزوی مرگ کردن نه از آن بود که بحکم اللَّه تعالی راضی نبود، لکن از شرم مردم میگفت، که فرزند بی‌پدر آورده بود و دانست که مردم او را طعن کنند و بناشایست نسبت کنند. گفت کاشک من بدین روز نرسیدمی که قومی بسبب من در معصیت افتند. و گفت: «نسیا منسیا» قرأ حمزه و حفص نسیا بفتح النون و الباقون، نسیا بالکسر و هما لغتان: کالرطل و الرطل و الجسر و الجسر و نحوهما قیل النسی‌ء بالکسر، اسم لما ینسی، مثل النقض، اسم لما ینقض، و السقی، اسم لما یسقی، و الفتح المصدر، یقال نسیت الشی‌ء نسیانا نسیا. و قیل انه مشتق من الترک ای و کنت شیئا متروکا لا یعرف و لا یذکر لحقارته و عن مجاهد و الضحاک یعنی حیضة ملقاة و هی خرقة الحیض.
هوش مصنوعی: و وضع حمل به معنی حرکت جنین و شدت درد زایمان است. «به ساقه درخت خرما» به این معنی است که بر روی آن سر درخت هیچ برگی نبود و گفته شده که آن درخت خشک و بدون برگ بود و برای ساختن مکانی در کنار گوساله آورده شده بود. برخی گفته‌اند که مریم به درخت خرما رفت تا از گرما در امان باشد و برخی دیگر گفته‌اند که به درخت پناه برد تا به آن تکیه کند و بر درد زایمانش فائق آید، چرا که این رفتار در زنان باردار هنگام آغاز درد زایمان معمول است. همچنین گفته شده که فرشتگان دور او را احاطه کرده بودند. در برخی قراءات به شکل «پس درد زایمان او را فراگرفت» آمده است، یعنی درد زایمان به او ناگهان رسید. گفته‌اند که یوسف مریم را ترک کرد و خود رفت و مریم تنها و مضطرب ماند و به شدت گریست و دردش افزایش یافت. او به درخت خرما نگاهی انداخت و دریفت که درخت خشک شده است. مریم به سمت آن درخت رفت و با ناامیدی به آن تکیه زد و فرشتگان دور او جمع شدند و خوشحالی از بهشت آوردند. در آن حالت مریم از دل‌تنگی و ناراحتی گفت: «ای کاش قبل از این روز و این اتفاق مرده بودم»، و این ناامیدی و آرزوی مرگ به این دلیل نبود که نمی‌خواست به حکم خداوند تن دهد، بلکه از شرم از واکنش مردم بود که او فرزند بی‌پدر آورد. او احساس می‌کرد که هرگز نمی‌خواست به این روز برسد که مردم به خاطر او دچار گناه شوند. و گفت: «من چیزی فراموش‌شده‌ام». در اینجا قراءات مختلفی وجود دارد: بعضی به فتح نون و بعضی به کسر نون، که هر دو معناهای مشابهی دارند و به چیزی اشاره می‌کنند که فراموش شده یا مورد توجه نیست. همچنین گفته شده که این واژه ریشه در ترکت دارد، به این معنا که مانند چیزهایی که کم‌ارزش هستند و کسی به یاد نمی‌آورد.
«فَناداها مِنْ تَحْتِها» قرأ نافع و حمزه و الکسائی و حفص عن عاصم و روح و ابن حسان عن یعقوب: «مِنْ تَحْتِها» بکسر المیم و جر التاء بعد الحاء، و قرأ الباقون بفتح المیم و نصب التاء، فمن قرأ بالفتح و نصب کان ذلک صفة للمنادی، و من قرأ بالکسر و الجر. فمعناه من جهة تحتها، ثم اختلفوا فی المنادی، فقال بعضهم، ناداها جبرئیل من تحتها ای من تحت النخلة و قیل من دون موضعها. یعنی انّ موقفه کان تحت موقفها و اسفل منه. و قیل ناداه عیسی من تحتها، و قیل، من بطنها «أَلَّا تَحْزَنِی» ای لا تتمنی الموت. جبرئیل او را ندا کرد از آن گوشه وادی، یا از زیر آن درخت خرما، که اندوهگین مباش و آرزوی مرگ مکن.
هوش مصنوعی: در اینجا گفته شده است که برخی از قاریان قرآن جمله «فَناداها مِنْ تَحْتِها» را با نحوه‌ای خاص خوانده‌اند. برخی این عبارت را با کسر میم و جر تاء خوانده‌اند، در حالی که دیگران آن را با فتح میم و نصب تاء خوانده‌اند. در معنای این اختلاف گفته شده که کسانی که با فتح و نصب خوانده‌اند، به نوعی آن را به منادی نسبت داده‌اند، در حالی که کسانی که با کسر و جر خوانده‌اند، معنایش را از سمت زیر درخت یا از آن سوی وادی می‌دانند. همچنین نظرات مختلفی درباره این که چه کسی ندا داده، وجود دارد؛ برخی معتقدند جبرئیل از زیر درخت خرما ندا کرده است، در حالی که برخی دیگر می‌گویند از زیر بطن درخت بوده است. در نهایت، پیام این ندا به مریم این بوده که نگران نباش و آرزوی مرگ نکن.
«قَدْ جَعَلَ رَبُّکِ تَحْتَکِ سَرِیًّا» ای ولدا شریفا کریما صالحا رضیّا. اینک فرزندی شریف کریم پسندیده که اللَّه تعالی ترا داد چرا اندوهگن باشی و آرزوی مرگ کنی، این قول حسن است و جماعتی از اهل تفسیر. اما بیشترین مفسران بر آنند که: السری النهر الصغیر. جویی خرد باشد آب در آن روان، و این آن بود که مریم بوقت ولادت تشنه گشت و در آن صحرا آب نبود. چون عیسی در وجود آمد پای بر زمین زد چشمه آب خوش در آن صحرا روان پدید آمد، ندا کرد بمادر «أَلَّا تَحْزَنِی قَدْ جَعَلَ رَبُّکِ تَحْتَکِ» ای بین یدیک و دونک «سَرِیًّا» و قیل «جَعَلَ رَبُّکِ تَحْتَکِ» ای تحت امرک ان امرته ان یجری جری، و ان امرته بالامساک امسک کقوله فیها اخبر عن فرعون: «وَ هذِهِ الْأَنْهارُ تَجْرِی مِنْ تَحْتِی» ای من تحت امری و قیل ساق اللَّه الیها نهرا من اردن کان قد یبس.
هوش مصنوعی: خداوند متعال به تو فرزندی نیکو و شریف عطا کرده است، پس چرا باید ناراحت شوی و آرزوی مرگ کنی؟ این نکته‌ای خوب است که در میان برخی اهل تفسیر مطرح شده است. بیشتر مفسران بر این باورند که «سری» به معنی یک جوی آب کوچک است. در آن زمان که مریم در صحرایی حامله بود و آب پیدا نمی‌شد، وقتی عیسی متولد شد، پایش را روی زمین گذاشت و چشمه‌ای از آب در آن صحرا جاری شد. او به مادرش ندا داد که نگران نباشد، زیرا خداوند در زیر پای او جوی آبی قرار داده است. همچنین به معنی این است که خداوند به او امری داده است: اگر بخواهد، جوی آب جاری خواهد شد و اگر بخواهد، او را نگه خواهد داشت.
«وَ هُزِّی إِلَیْکِ بِجِذْعِ النَّخْلَةِ»، یقال هزّ کذا و هزّ بکذا، کما قال: «أَخَذَ بِرَأْسِ أَخِیهِ»، یقال اخذه و اخذ به. «تُساقِطْ عَلَیْکِ»، اینجا چهار قرأت است: تساقط بفتح تاء و تشدید سین قرائت ابن کثیر است و نافع و ابن عامر و ابو عمرو و کسایی و ابو بکر، تساقط بفتح تاء و تخفیف سین قرائت حمزه است تنها، تساقط بضم تاء و کسر قاف و تخفیف سین قرائت حفص، یساقط بیاء و فتح و تشدید سین قرائت یعقوب و نصیر.
هوش مصنوعی: «و به درخت نخل بچرخان»، اینطور گفته می‌شود که چیزی را تکان دادن یا به سمت چیزی حرکت کردن. در اینجا، چهار نوع خوانش وجود دارد: برای کلمه «تساقط»، خوانش ابن کثیر و نافع و ابن عامر و ابو عمرو و کسایی و ابو بکر به صورت فتح تاء و تشدید سین است. خوانش حمزه نیز به صورت فتح تاء و تخفیف سین است. خوانش حفص به صورت ضم تاء و کسر قاف و تخفیف سین است و خوانش یعقوب و نصیر نیز به صورت یساقط و فتح و تشدید سین است.
فمن قرأ تساقط بالتاء و فتحها و تخفیف سین فالفعل مسند الی النخلة و تفاعل بمعنی فعل ای تسقط النخلة «عَلَیْکِ رُطَباً جَنِیًّا» یعنی تسقط النّخلة علیک ثمر النخلة، فخذف المضاف و اقیم المضاف الیه مقامه. و انتصاب رطبا علی التفسیر او علی الحال. و من قرأ بالتاء مفتوحة و تشدید السّین فالاصل فیه تتساقط بتائین. الاولی تاء التأنیث لتانیت النخلة. و الثانیة تاء تفاعل، فالتّشدید علی الادغام و التخفیف علی الحذف. و من قرأ تساقط بالتاء و ضمها و تخفیف السّین و کسر القاف، فالمعنی تسقط النخلة علیک رطبا، علی ان فاعل بمعنی افعل کقولهم: ناساتک البیع بمعنی انساتک و الفعل للنخلة، و رطبا نصب مفعول به، و من قرأ بالیاء و فتحها و تشدید السین فکمعنی التاء فی الادغام، الّا ان الفعل للجذع، و اسند الفعل الی الجذع، لانه معظمها. و معنی الایة تتناثر علیک رطبا جنیا ای مجنیا غضا طریا ساعة جنی، یعنی کانّه جنی، ای لم یغیّره السقوط. همان منادی آواز داد: «وَ هُزِّی إِلَیْکِ» ای حرّکی الی نفسک بجذع النخلة. روزگار زمستان بود نه نه وقت رطب، اما رب العزّة معجزه عیسی را و کرامت مریم را رطب پدید آورد از آن درخت خشک بی‌سر بی‌شاخ. قال عمر بن میمون: ما ادری للمرأة اذا عسر ولدها خیرا من الرّطب. یقول اللَّه عزّ و جلّ: «وَ هُزِّی إِلَیْکِ بِجِذْعِ النَّخْلَةِ الایة...»
هوش مصنوعی: هر کسی که با تاء و فتح آن بخواند و سین را کم کند، فعل را به نخل نسبت می‌دهد و تفاعل به معنای «تسقط النخلة» است. یعنی نخل بر تو خرما می‌ریزد، در واقع حذف مضاف و قرار دادن مضاف‌الیه به جای آن صورت گرفته است. نصب «رطباً» می‌تواند به دلیل تفسیر یا حال باشد. اگر کسی با تاء مفتوح و سین مشدد بخواند، اصل خواندن آن «تتساقط» با دو تاء است. تاء اول اشاره به مؤنث بودن نخل دارد و تاء دوم به معنای تفاعل است؛ تشدید به ادغام و تخفیف به حذف مربوط می‌شود. اگر با تاء و ضم و سین تخفیف یافته و قاف را شکسته بخواند، معنی آن این است که نخل بر تو خرما می‌ریزد و فاعل به معنای افعل است. در اینجا «رطباً» مفعول به است. اگر با یاء و فتح آن و سین مشدد بخواند، مانند تاء در ادغام است، اما فعل به جذع نسبت داده می‌شود چون آن بیشتر محسوب می‌شود. معنی آیه این است که بر تو خرما می‌ریزد، به این معنا که خرمایی تازه و خوب در زمان چیدن از درخت سقوط می‌کند و به گونه‌ای به نظر می‌رسد که تغییر نکرده است. هنگام فراخوانی گفته شده: «وَ هُزِّی إِلَیْکِ» یعنی اینکه خود را با جذع نخل تکان دهید. در زمستان بود و زمان خرما نبود، اما خداوند به کرامت عیسی و مریم برای او خرما از درخت خشک بی‌سر و بی‌شاخ می‌آورد. عمر بن میمون گفت: نمی‌دانم برای زن هنگام سختی زایمان، چیزی بهتر از خرما هست یا نه. خداوند عزّ و جلّ می‌فرماید: «وَ هُزِّی إِلَیْکِ بِجِذْعِ النَّخْلَةِ...»
و قالت عایشه: من السّنة ان یمضغ التمر و یدلّک به فم المولود و کذلک کان رسول اللَّه (ص) یمضغ التّمر و یحنّک به اولاد الصحابة
هوش مصنوعی: عایشه گفت: سنت است که خرما را بجوند و با آن دهان نوزاد را مسواک کنند و رسول خدا (ص) نیز خرما را می‌جوید و با آن فرزندان صحابه را تبرک می‌کرد.
و عن علی (ع) قال رسول اللَّه (ص): «اکرموا عمّتکم النّخله فانّها خلقت من الطین الّذی خلق منه آدم. و لیس من الشجر یلقح غیرها، و اطعموا نساءکم الولد الرّطب. و ان لم یکن رطب فالتمر، و لیس من الشّجر شجرة اکرم علی اللَّه من شجرة نزلت تحتها مریم بنت عمران‌ «فَکُلِی» یا مریم من الرطب، «وَ اشْرَبِی» من النّهر، «وَ قَرِّی عَیْناً» بعیسی، و فیه قولان: احدهما من القرّ و هو البرد، و القرور الماء البارد، و دمعة السّرور باردة، و دمعة الحزن حارّة، و لهذا قیل لضدّها سخنة العین، و الفعل منه قررت بالکسر اقرّ بالفتح. و القول الثّانی من لقرار ای صادفت العین ما ترضاه فقرّت و سکنت من النظر الی غیره، و قیل صادفت سرورا فذهب سهره فنامت و قرّت، و الفعل منه بالکسر و الفتح، و عینا نصب علی التمییز. «فَإِمَّا تَرَیِنَّ» اصل الکلام فانّ و ما للصلة، و هی الّتی جلبت النّون المشدّدة کقوله: «وَ إِمَّا تَخافَنَّ» و قوله: «مِنَ الْبَشَرِ أَحَداً فَقُولِی» هاهنا ضمیر ای اذا رأیت آدمیّا یسئلک عن ولدک و قصته، «فَقُولِی إِنِّی نَذَرْتُ لِلرَّحْمنِ صَوْماً» ای صمتا و الصّوم فی اللغة هو الامساک، ای قولی انّی اوجبت علی نفسی للَّه سبحانه و تعالی «فَلَنْ أُکَلِّمَ الْیَوْمَ إِنْسِیًّا» آدمیّا فلن اکلّمه بعد ان اخبرت بنذری و صومی، بل اشتغل بالعبادة للَّه و الدّعاء. و قیل انّ اللَّه تعالی امرها ان تقول هذا اشارة لا نطقا، و قیل کانت تکلم الملائکة و لا تکلّم الانس. ربّ العزّة او را بسکوت فرمود تا سخن نگوید که اگر وی ببراءت خویش سخن گفتی ایشان او را راستگوی نداشتندی که وی به نزدیک ایشان متهم بود، و آن گه عیسی را در حال طفولیّت بسخن آورد تا پاکی مادر و برائت ساحت وی ایشان را معلوم گردد از گفتار عیسی، که آن بقبول نزدیکتر و از تهمت دورتر «فَأَتَتْ بِهِ قَوْمَها تَحْمِلُهُ» ای لمّا فرغت من الولادة، اقبلت نحوهم حاملة ایّاه.
هوش مصنوعی: پیامبر (ص) فرمودند: «عمه‌تان نخل را گرامی بدارید، چرا که او از خاکی آفریده شده که آدم نیز از آن پدید آمده است. هیچ درختی به جز نخل خود را بارور نمی‌کند. به زنانتان خرما بدهید و اگر خرما نبود، از رطب استفاده کنید. هیچ درختی برای خداوند، عزیزتر از درختی نیست که مریم، دختر عمران، زیر آن قرار گرفت و به او گفته شد که از رطب بخورد، از نهر بیاشامد و به عیسی نگاه کند. در اینجا دو معنی وجود دارد: یکی اینکه نظر به ذکر و یاد خدای خود خنک و راحت باشد و دیگری اینکه اگر به آنچه که خوب است بنگرد، آرامش پیدا می‌کند. اصل این سخن این است که اگر شخصی از تو درباره پسر تو سوال کند، بگو که من برای خداوند نذری کرده‌ام که روزه بگیرم و امروز با هیچ انسانی سخن نخواهم گفت. برخی گفته‌اند که خداوند به او امر کرده بود که این را بگوید و نه دیگران. خداوند او را به سکوت واداشت تا در مورد بی‌گناهی‌اش سخنی نگوید، چرا که ممکن بود آنها او را به دروغگویی متهم کنند. سپس عیسی در دوران کودکی سخن گفت تا پاکی مادرش روشن شود و این موضوع نزد مردم قابل قبول‌تر باشد. زمانی که او به دنیا آمد، به سوی قومش رفت و او را به دوش می‌کشید.
و قیل بعد اربعین یوما حین طهرت من النّفاس، و قیل لمّا ولدته ذهب الشیطان فاخبر بنی اسرائیل انّ مریم قد ولدت. فدعوها، «فَأَتَتْ بِهِ قَوْمَها تَحْمِلُهُ» بعد از چهل روز مریم از نفاس پاک شده بود، عیسی را بر گرفت و باز میان قوم خویش آورد، براه در غمگین و متفکّر بود که تا قوم وی چه گویند و ایشان را چه جواب دهد؟ در آن حال عیسی (ع) بآواز آمد و گفت: یا امّاه ابشری فانّی عبد اللَّه و مسیحه. پس چون در میان قوم خویش شد و ایشان اهل بیت صلاح بودند، بگریستند و زاری کردند گفتند: «یا مَرْیَمُ لَقَدْ جِئْتِ شَیْئاً فَرِیًّا» ای فظیعا منکرا عظیما چیزی عظیم است منکر، این فرزند که آوردی بی‌پدر. الفرّی العظیم من الامر یستعمل فی الخیر و الشرّ.
هوش مصنوعی: بعد از چهل روز که مریم از زایمان پاک شده بود، عیسی را برداشت و به قوم خود آورد. او در دل نگران بود که مردم چه خواهند گفت و برایشان چه جوابی دارد. در آن لحظه، عیسی (ع) با صدای بلند گفت: «ای مادر، خوشحال باش، زیرا من بنده خدا و مسیح هستم.» وقتی مریم به میان قوم خود رسید و آنها از خانواده‌های صالح بودند، همه گریه کردند و زاری کردند و گفتند: «ای مریم، تو کار عجیبی انجام داده‌ای.» آنها به چیزی که او آورده بود، یعنی فرزندی بدون پدر، حیرت‌زده بودند. لفظ «عظیم» در اینجا به چیزی اشاره دارد که هم در زمینه نیکو و هم در زمینه بد استفاده می‌شود.
قال النبی (ص) فی عمر بن الخّطاب: «فلم ار عبقریا یفری فریّة.
هوش مصنوعی: پیامبر (ص) درباره عمر بن خطاب فرمودند: «هرگز کسی را به اندازه او باهوش و زیرک ندیده‌ام.»
ای یعمل عمله العجیب.
هوش مصنوعی: ای کسی که اعمال شگفت‌انگیز انجام می‌دهی.
«یا أُخْتَ هارُونَ» مفسّران اینجا قولها گفته‌اند: یکی آنست که هارون برادر موسی (ع) است و سیاق این سخن چنانست که گویند یا أخا تمیم، اذا کان من نسلهم و صلبهم. یعنی که مریم از اولاد و نژاد هارون است برادر موسی، از این جهت او را بوی باز خواندند نه از این جهت که خواهر او بود بحقیقت، و یدل علیه ما
هوش مصنوعی: در این متن گفته شده است که برخی مفسران در مورد عبارت «یا أُخْتَ هارُونَ» نظرات مختلفی دارند. یکی از این نظرات این است که هارون برادر موسی (ع) است و به این ترتیب، منظور از این عبارت این است که مریم از نسل هارون و برادر موسی محسوب می‌شود، نه این‌که واقعاً خواهر او باشد. این دیدگاه بر این مبنا است که مریم به خاطر رابطه‌اش با هارون معرفی شده است.
روی المغیرة بن شعبة قال: قال لی اهل نجران، قوله: «یا أُخْتَ هارُونَ» و قد کان بین موسی (ع) و عیسی (ع) من السنین ما قد کان، یعنی الف سنة، و قیل ستمائة سنة، قال فذکرت ذلک لرسول اللَّه (ص) فقال. «الا اخبرتهم انّهم کانوا یسمّون بالانبیاء و الصالحین من قبلهم».
هوش مصنوعی: المغیره بن شعبه بیان می‌کند که اهل نجران به او گفتند: چرا عیسی (ع) به مریم (ع) گفت: «ای خواهر هارون» در حالی که بین موسی (ع) و عیسی (ع) مدت زیادی، تقریباً هزار سال یا به گفته‌ای ششصد سال فاصله بوده است. او این موضوع را به رسول الله (ص) گفت و پیامبر فرمود: «آیا به آن‌ها خبر نداده‌اید که آنها به نام پیامبران و صالحان قبل از خودشان معروف بودند؟»
قول دوّم آنست که این هارون مردی بود از نیک مردان و زاهدان بنی اسرائیل، و میگویند آن روز که این هارون از دنیا رفته بود با جنازه وی چهل هزار مرد بیرون شده بودند که نام ایشان همه هارون بوده. باین قول اخت بمعنی شبیه است، کقوله: «وَ ما نُرِیهِمْ مِنْ آیَةٍ إِلَّا هِیَ أَکْبَرُ مِنْ أُخْتِها» ای شبیهها و معنی آنست که یا شبیه هارون فی العفاف، ای آنکه ما تو را در پارسایی و پرهیزگاری چون هارون میدانستیم! و قیل انّ هارون کان من افسق بنی اسرائیل و اظهر هم فسادا، فشتموها بانّک مثله، و قیل کان هارون اخا مریم من ابیها لیس من امّها، و کان امثل رجل من بنی اسرائیل. «ما کانَ أَبُوکِ امْرَأَ سَوْءٍ» ای طالحا تقول رجل سوء ای طالح و ضدّه رجل صدق، ای صالح و هذه اضافة تخصیص «وَ ما کانَتْ أُمُّکِ بَغِیًّا» فاجرة، البغی طالبة الشّهوة من ایّ رجل کان. معنی آن است که ای خواهر هارون! پدر تو عمران بد مرد و بد فعل نبود. و مادر تو حنّه زانیه و پلید کار نبود، چون است که از تو این فرزند پدید آمد و او را پدر نه؟
هوش مصنوعی: قول دوم این است که هارون مردی نیک و زاهد از بنی‌اسرائیل بود. گفته می‌شود روزی که هارون از دنیا رفت، چهل هزار مرد با او تشییع جنازه کردند که همه نامشان هارون بود. این بیان به نوعی به بی‌همتایی هارون اشاره می‌کند، به گونه‌ای که گفته شده: «و ما به آنها هیچ نشانه‌ای نشان نمی‌دهیم مگر اینکه بزرگ‌تر از نشانه‌های قبلی است.» این به معنای آن است که کسی در پارسایی و پرهیزگاری به اندازه هارون شبیه است. به برخی دیگر اشاره شده که هارون از فاسدترین بنی‌اسرائیل بوده و فساد او بر همگان آشکار شده است و برخی نیز می‌گویند که هارون برادر مریم از پدرش بود، نه از مادرش، و از بهترین مردان بنی‌اسرائیل محسوب می‌شد. همچنین گفته شده: «پدر تو مرد بدی نبود» و بدی‌هایش به او نسبت داده نمی‌شد و مادرش نیز زن ناپاکی نبود، پس چگونه است که تو این‌گونه به دنیا آمده‌ای و او را پدر خود نمی‌دانی؟
«فَأَشارَتْ إِلَیْهِ» ای الی عیسی، بان تجعلوا الکلام معه. سخن نگفت از بهر آنکه نذر کرده بود که سخن بگوید، امّا اشاره فرا عیسی کرد که جواب شما عیسی دهد، و این از آن گفت که عیسی وی را گفته بود: لا تحزنی و احیلی بالجواب علیّ، و قیل امرها جبرئیل بذلک. چون مریم حوالت جواب بر عیسی کرد، ایشان بتعجب گفتند: «کَیْفَ نُکَلِّمُ مَنْ کانَ فِی الْمَهْدِ صَبِیًّا» رضیعا فی المهد، المهد سریر الصّبی و قیل المراد بالمهد هاهنا، حجر الامّ و انّما سمّاه مهدا لانّه مؤطأ للولد، و کان هاهنا صلة زائدة، یعنی من هو فی المهد. کقوله: «هَلْ کُنْتُ إِلَّا بَشَراً رَسُولًا» ای هل انا الا بشر. و قیل من هاهنا فی معنی الشرط و کان بمعنی الاستقبال، ای من یکن فی المهد کیف نکلّم. یعنی هر که در گهواره باشد و در حجر مادر شیر خوردن را، با وی سخن چون گوئیم؟ و هب گفت: آن گه زکریا حاضر شد، چون مناظره با جهودان رفت گفت: یا عیسی، انطق بحجتک ان کنت امرت بها. سخن گوی و حجت خویش آشکارا کن اگر ترا باین فرموده‌اند. عیسی (ع) بر چپ خویش تکیه زد و انگشت سبابه بیرون کرد و بآواز بلند گفت چنان که حاضران همه بشنیدند: «إِنِّی عَبْدُ اللَّهِ» گفته‌اند که عیسی این سخن همان روز گفت که از مادر در وجود آمد بیک قول، و بقولی دیگر چهل روزه بود که این سخن گفت و بعد از آن هیچ سخن نگفت تا بدان حد رسید که کودکان سخن گویند.
هوش مصنوعی: مریم به عیسی اشاره کرد تا با او صحبت کنند. او به دلیل نذری که کرده بود، صحبتی نکرد، اما به عیسی اشاره کرد که جواب شما را بدهد. این اشاره به خاطر سخنی بود که عیسی به او گفته بود: "نترس و پاسخ را به من بسپار". برخی نیز گفته‌اند که این کار به دستور جبرئیل بود. هنگامی که مریم پاسخ را به عیسی حواله کرد، دیگران به تعجب گفتند: "چگونه می‌توانیم با کسی که در گهواره نوزاد است، صحبت کنیم؟" گهواره به معنای جایی است که کودک در آن استراحت می‌کند و به او شیر داده می‌شود. اینجا عبارت به نوعی اضافی است، به معنای کسی که در گهواره است. زکریا نیز هنگامی که با یهودیان گفتگو می‌کرد، گفت: "ای عیسی، اگر به تو دستور داده شده، حجت خود را بگو." عیسی (ع) به سمت چپ خودش تکیه زد، انگشت اشاره‌اش را بیرون آورد و با صدای بلند گفت: "من بنده خدا هستم." گفته شده است که عیسی این سخن را همان روز که به دنیا آمد، گفت و به قول دیگر در چهل روزگی این حرف را زد و پس از آن تا زمانی که دیگران صحبت می‌کردند، چیزی نگفت.
قال النّبی (ص): «خمسة تکلّموا قبل ابان الکلام، شاهد یوسف، و ولد ماشطة فرعون، و عیسی، و صاحب جریح، و ولد المرأة الّتی احرقت فی الاخدود».
هوش مصنوعی: پیامبر (ص) فرمودند: «پنج نفر قبل از این که به سن گفتار برسند صحبت کردند؛ یکی شاهد یوسف، دیگری فرزند زنی که وظیفه شستن سر فرعون را داشت، همچنین عیسی (ع)، صاحب جریح و فرزند زنی که در خندق آتش سوزانده شد.»
و روی عن هلال بن یساف، قال: لم یتکلم فی المهد الّا ثلاثة: عیسی بن مریم، و صاحب یوسف، و صاحب جریح.
هوش مصنوعی: هلال بن یساف می‌گوید: در گهواره فقط سه نفر صحبت کرده‌اند: عیسی، پسر مریم، مردی که با یوسف بود، و مردی که جریج نام داشت.
ابن جریح مردی بود زاهد، در صومعه نشستی و خدای را جلّ جلاله عبادت کردی، مادر او بدر صومعه وی شد و او را بر خواند و وی در نماز بود، مادر را جواب نداد، مادر گفت: اللّهم لا تمته حتّی ینظر الی وجوه المومسات. بار خدایا ممیران او را تا در روی مومسات نگرد یعنی زنان نابکار. پس روزی جماعتی از بنی اسرائیل بهم آمده بودند و تعجب همیکردند از زهد جریح و عبادت وی. زنی بود پلیدکار بغایت حسن و جمال، گفت اگر شما خواهید من او را بفتنه افکنم، بنزدیک وی رفت و خویشتن را بر وی عرضه کرد، جریح بوی ننگریست و تن فرا وی نداد، آن زن از نزدیک وی بیرون آمد، شبانی بود که بصومعه او رفتی، خویشتن را بشبان داد تا از وی بار گرفت، چون از وی فرزند آمد گفت این فرزند از جریح است، بنو اسرائیل رفتند و آن صومعه وی خراب کردند و او را بخواری بزیر آوردند و می‌رنجانیدند، جریح گفت: ما شأنکم؟ چه رسید شما را؟ چه بود که مرا می‌رنجانید؟ گفتند: زنیت بهذه البغیّ فولدت منک. این فاجره میگوید از تو فرزندی دارم! گفت بیارید آن فرزند را، بیاوردند. جریح دو رکعت نماز کرد آن گه دست بدان طفل زد، گفت: باللّه یا غلام، من ابوک؟ بخدای که راست بگوی ای غلام که پدر تو کیست؟ گفت: پدر من فلان است، یعنی آن مرد شبان. فاقبلوا علی جریح یقبّلونه و یتمسحون به و قالوا: نبنی لک صومعتک من ذهب.
هوش مصنوعی: ابن جریح مردی زاهد و عبادت‌گزار بود که در صومعه زندگی می‌کرد. روزی مادرش به سراغش آمد و او که در حال نماز بود، نتواست به او پاسخ دهد. مادرش از خدا خواست که او تا وقتی که به زنان نابکار نگاه نکرده بمیرد. در همان زمان، گروهی از بنی‌اسرائیل به خاطر زهد و عبادت ابن جریح گرد هم آمده بودند. زنی بسیار زیبا و فاسد تصمیم گرفت او را به دام بیندازد. او به نزد ابن جریح رفت و خود را به نمایش گذاشت، اما جریح به او نگاه نکرد و تن به او نداد. پس از این حادثه، شبانی به صومعه او رفت و با او ارتباط برقرار کرد و بعد از مدتی آن شبان گفت که فرزندی از ابن جریح دارد. این مسئله باعث شد که بنی‌اسرائیل به صومعه آمده و آن را تخریب کنند و ابن جریح را مورد آزار قرار دهند. او پرسید که مشکل چیست و چرا از او رنج می‌برند. برادرانش گفتند که آن زن ادعا کرده که از او فرزندی دارد. جریح خواست تا آن کودک را بیاورند. پس از اینکه کودک را آوردند، جریح دو رکعت نماز خواند و سپس از او پرسید که پدرش کیست. کودک گفت که پدرش فلانی است، یعنی همان شبان. پس از اینکه حقیقت روشن شد، مردم به سوی جریح آمدند و او را مورد احترام قرار دادند و گفتند که می‌خواهند برای او صومعه‌ای از طلا بسازند.
قال لا، اعیدوها من طین کما کانت، ففعلوا.
هوش مصنوعی: گفت نه، آن را همچنان از گل بسازید که قبلاً بود، پس آنها این کار را کردند.
«آتانِیَ الْکِتابَ» ای علمنی الانجیل و انزله علیّ. «وَ جَعَلَنِی نَبِیًّا» رسولا.
هوش مصنوعی: «کتاب را به من بگویید»، ای کسی که انجیل را به من نازل کردی. «و مرا پیامبر قرار داد».
قول حسن است که عیسی در طفولیّت اللَّه تعالی او را عقل داد و بلوغ داد و کتاب و نبوّت داد و در شکم مادر کتاب انجیل بر خواند همچون آدم که اللَّه تعالی او را بیافرید پیغامبر بود، مکلّف و مبعوث بخلق. عیسی (ع) هم چنان بود. قال بعضهم انّ اللَّه تعالی خلق عیسی علی صفة آدم، لا من جهة القامة و الصّورة و لکن من جهة العلم و الحکمة، خلقه عاقلا، عالما لم یحتج الی تلقین و تعلیم. و روی انّ مریم (ع) قالت:کنت اذا خلوت انا و عیسی. حدّثنی و حدّثته و اذا شغلنی عنه انسان، سبّح فی بطنی و انا اسمع.
هوش مصنوعی: قول خوبی وجود دارد که عیسی در دوران کودکی به عقل و بلوغ رسید و به او کتاب و نبوت داده شد. گفته می‌شود که او در شکم مادرش، کتاب انجیل را خواند، مشابه آدم که خداوند او را خلق کرد و پیامبر بود و مأمور به هدایت مردم شد. عیسی (ع) نیز همینگونه بود. برخی گفته‌اند که خداوند عیسی را به گونه‌ای مشابه آدم خلق کرد، نه از نظر شکل و ظاهری، بلکه از نظر علم و حکمت؛ او را عاقل و عالم خلق کرد به طوری که نیازی به آموزش و یادگیری نداشت. همچنین روایت شده است که مریم (ع) گفته است: وقتی تنها بودم با عیسی، با هم صحبت می‌کردیم و وقتی کسی مرا مشغول می‌کرد، او در شکم من تسبیح می‌گفت و من صدای او را می‌شنیدم.
و قول بیشترین مفسّران آن است که عیسی آنچه گفت: «آتانِیَ الْکِتابَ وَ جَعَلَنِی نَبِیًّا» از نبشته لوح محفوظ خبر داد، چنان که پیغامبر را گفتند: متی کنت نبیّا؟ قال:کنت نبیّا و آدم بین الرّوح و الجسد.
هوش مصنوعی: بیشتر مفسران بر این باورند که عیسی (ع) وقتی گفت: «به من کتاب داده‌اند و مرا پیامبر قرار داده‌اند»، به نوشته موجود در لوح محفوظ اشاره کرد. به گونه‌ای که از پیامبر پرسیدند: «کی پیامبر بودی؟» و او پاسخ داد: «زمانی که آدم هنوز میان روح و جسم بود».
یعنی که پیغامبر خواهم بود و اللَّه تعالی مرا کتاب خواهد داد، چنان که در لوح محفوظ حکم کرد و نبشت. عکرمه در آیت همین گفت. ای قضی ذلک فیما قضی ان یؤتینی الکتاب.
هوش مصنوعی: من قرار است پیامبر شوم و خداوند به من کتابی خواهد داد، همان‌طور که در لوح محفوظ مقرر و نوشته شده است. عکرمه نیز به همین نکته اشاره کرده و گفته است: این قضیه در آنچه که خداوند معین کرده، ذکر شده است که به من کتاب عطا خواهد کرد.
«وَ جَعَلَنِی مُبارَکاً أَیْنَ ما کُنْتُ» ای آمرا بالمعروف، ناهیا عن المنکر. معلما للخیر و قیل ثابتا علی دین اللَّه. و اصل البرکة الثبات، و قیل برکته انه کان یحیی الموتی و یشفی المرضی حیث کان.
هوش مصنوعی: «و مرا در هر کجا که باشم، مبارک قرار داد.» ای کسی که به دیگران امر به معروف و نهی از منکر می‌کنی. معلم خوبی‌ها هستی و گفته شده که بر دین خدا ثابت قدمی. اصل برکت، پایبندی و ثبات است، و همچنین گفته شده که برکت او در این بود که مردگان را زنده می‌کرد و بیماران را شفا می‌داد.
و عن ابی هریره قال: قال رسول اللَّه (ص): «وَ جَعَلَنِی مُبارَکاً أَیْنَ ما کُنْتُ» قال: جعلنی نفاعا این اتجهت».
هوش مصنوعی: ابو هریره روایت می‌کند که پیامبر خدا (ص) فرمود: «خداوند مرا در هر جایی که باشم، مبارک قرار داده است.» او سپس اضافه می‌کند که این موضوع به معنای این است که من در هر مکانی که بروم، منفعت‌رسان هستم.
«وَ أَوْصانِی بِالصَّلاةِ وَ الزَّکاةِ» قیل، الزکاة صدقة الفطر و قیل، تطهیر البدن من دنس الذّنوب، ای امرنی بالطّاعة و اجتناب المعاصی مدّة عمری، و یحتمل، و اوصانی بان آمرکم بالصّلاة و الزّکاة، فانّی نبی.
هوش مصنوعی: مرا به نماز و زکات دستور دادند. برخی گفته‌اند که زکات به معنای صدقه فطر است و برخی دیگر آن را به عنوان پاک شدن بدن از گناهان می‌دانند. این نشان‌دهنده این است که مرا به اطاعت و دوری از گناهان در تمام مدت عمرم سفارش کردند. همچنین ممکن است اشاره کرده باشند که من را موظف کرده‌اند که شما را به نماز و زکات فرمان دهم، زیرا من پیامبر هستم.
«وَ بَرًّا بِوالِدَتِی» معنی برّ در این آیت طاعت است. ای جعلنی مطیعا لامی.
هوش مصنوعی: در این جمله، واژه "برّ" به معنای اطاعت و احترام به والدین است. به عبارت دیگر، درخواست این است که فردی مطیع و فرمانبردار مادرش باشد.
همان است که یحیی را گفت: «بَرًّا بِوالِدَیْهِ»
هوش مصنوعی: این عبارت به اشاره به یحیی است که گفته شده او با محبت و نیکی به والدین خود رفتار می‌کرد.
ای مطیعا بوالدیه جای دیگر گفت: «وَ تَعاوَنُوا عَلَی الْبِرِّ وَ التَّقْوی‌»، ای علی الطّاعة و التّقوی. «کِرامٍ بَرَرَةٍ».
هوش مصنوعی: ای کسانی که در اطاعت والدین هستید، در جای دیگری گفته شده است: «و در کارهای نیک و پرهیز از گناه همکاری کنید». ای کسانی که در اطاعت و پرهیزکاری هستید، این افراد نیکو و با برکت هستند.
ای مطیعین. «إِنَّ کِتابَ الْأَبْرارِ»، ای کتاب المطیعین، «لَفِی عِلِّیِّینَ، إِنَّ الْأَبْرارَ لَفِی نَعِیمٍ» ای انّ المطیعین للَّه لفی نعیم، امّا آنجا که گفت: «وَ لا تَجْعَلُوا اللَّهَ عُرْضَةً لِأَیْمانِکُمْ أَنْ تَبَرُّوا» صلت رحم خواهد، چنان که در سورة الامتحان گفت: «أَنْ تَبَرُّوهُمْ» ای تصلوهم و قوله تعالی: «وَ لَمْ یَجْعَلْنِی جَبَّاراً شَقِیًّا» جبّار در قران بر چهار وجه آید: یکی بمعنی قهار. چنان که گفت: «الْعَزِیزُ الْجَبَّارُ» ای القهّار لخلقه لما اراد.
هوش مصنوعی: ای کسانی که مطیع هستید. «کتاب نیکوکاران» برای شماست، و آن در عُلّیّین قرار دارد؛ زیرا که نیکوکاران در نعمت هستند. اما آنجا که گفته شده: «خدا را وسیله‌ی قسم‌های خود نکنید تا نیکوکار باشید» به این نکته اشاره دارد که صله‌ی رحم لازم است، همان‌گونه که در سوره‌ی امتحان آمده است: «تا به آنها نیکو کنید». و همچنین در قرآن آمده است: «و مرا جبار و شقی قرار نداده است». این لفظ «جبّار» در قرآن به چهار معنا به کار رفته است: یکی به معنای قهار، مانند آنجا که گفته شده: «عزیز و قهار».
و قال تعالی: «وَ ما أَنْتَ عَلَیْهِمْ بِجَبَّارٍ» یعنی بمسیطر فتقهرهم علی الاسلام. وجه دوّم جبّار است بمعنی قتّال، کشنده به بی حق چنان که گفت: «وَ إِذا بَطَشْتُمْ بَطَشْتُمْ جَبَّارِینَ» یعنی اذا اخذتم فقتلتم فی غیر حقّ، کفعل الجبابرة. و قال تعالی: إِنْ تُرِیدُ إِلَّا أَنْ تَکُونَ جَبَّاراً فِی الْأَرْضِ، ای قتّالا و کذلک قوله: «یَطْبَعُ اللَّهُ عَلی‌ کُلِّ قَلْبِ مُتَکَبِّرٍ جَبَّارٍ» ای قتّال فی غیر حق. وجه سوم جبّار است بمعنی متکبّر، که سر بعبادت حق تعالی فرو نیارد، چنان که در این سوره گفت: وَ لَمْ یَجْعَلْنِی جَبَّاراً ای متکبّرا عن عبادة اللَّه شقیّا. وجه چهارم عبارت است از قامت و قوّت، چنان که در سورة المائدة گفت: إِنَّ فِیها قَوْماً جَبَّارِینَ یعنی فی الطول و العظم و القوّة قوله: «وَ السَّلامُ عَلَیَّ یَوْمَ وُلِدْتُ وَ یَوْمَ أَمُوتُ وَ یَوْمَ أُبْعَثُ حَیًّا» ای رزقنی اللَّه السّلامة و الکرامة منه فی هذه الاوقات. و قیل کانّه دعا و سأل السّلامة علی احواله من یوم ولادته الی یوم موته ثم بعته، و قیل سلّم علی نفسه بامر اللَّه، و قیل یرید سلام جبرئیل علیه یوم الولادة، و سلام عزرائیل علیه یوم الموت، و سلام الملائکة علیه یوم البعث.
هوش مصنوعی: در این متن به معنای کلمه "جبّار" اشاره شده است که دارای چندین وجه مختلف است. اولین معنی آن، به معنای تسلط و قدرت است و این‌گونه تفسیر می‌شود که فرد نمی‌تواند دیگران را به زور به اسلام بکشاند. دومین معنا به معنای قاتل و کشتن افراد بی‌حق است، به ویژه در مواردی که افراد به ناحق آسیب می‌زنند. سومین معنی، به تکبر اشاره دارد که فرد در برابر عبادت خداوند سر فرود نمی‌آورد. و چهارمین معنا به قامت و قوّت بدنی دلالت دارد. در اینجا همچنین به دعای سلامتی و کرامت اشاره شده که در زمان‌های مختلف زندگی فرد بیان شده است. این دعا شامل سلامتی در زمان تولد، مرگ و برانگیختن مجدد نیز می‌شود و بعضی تفاسیر دیگر نیز موجود است که به احوال مختلف اشاره دارند.
«ذلِکَ عِیسَی ابْنُ مَرْیَمَ» ای الّذی تقدّم ذکره بالصفة المذکورة، هو عیسی بن مریم لا کما تصفه النصاری. این است عیسی مریم که گفت: من بنده خدایم و پیغامبر او و پرستنده او، نه چنان که ترسایان صفت او می‌کنند. «قَوْلَ الْحَقِّ» قول کلمة است و حق نام اللَّه تعالی، عیسی را سخن خویش خواند هم چنان که گفت: «وَ کَلِمَتُهُ أَلْقاها إِلی‌ مَرْیَمَ» از بهر آنکه وی بسخن خدای تعالی و فرمان او زاده بود از مادر، بی‌پدر.
هوش مصنوعی: این جمله به عیسی، پسر مریم اشاره دارد، که به عنوان بند و پیامبر خدا مطرح شده است و با توصیفاتی که مسیحیان از او می‌کنند، تفاوت دارد. این حقایق نشان‌دهنده جایگاه واقعی عیسی به عنوان سخن خداست، زیرا او از کلام خدا و تحت فرمان او به دنیا آمده است، بدون پدر.
قول الحق بنصب لام، شامی و عاصم و یعقوب خوانند، و نصب او بفعلی مضمر بود.
هوش مصنوعی: حق را به وسیله لام نصب می‌کنند، و این را شامی، عاصم و یعقوب می‌خوانند، و نصب آن به طور ضمنی به فعل مرتبط است.
ای ذلک عیسی بن مریم الّذی قال: «قَوْلَ الْحَقِّ» یعنی قوله: «إِنِّی عَبْدُ اللَّهِ»، و قیل معناه قال اللَّه قول الحق بما اخبر عن قصة عیسی و امّه. باقی قرّاء «قَوْلَ الْحَقِّ» برفع لام خوانند بر نعت عیسی، ای ذلک عیسی بن مریم کلمة اللَّه. این است عیسی مریم سخن خدا. و روا باشد که خبر مبتدا محذوف بود، ای هو یرد «قَوْلَ الْحَقِّ الَّذِی فِیهِ یَمْتَرُونَ» ای یشکّون فی امره و فی نبوّته و هم الیهود یقولون: انّه عن غیر رشدة، من قولهم. مریت فی الشّی‌ء و امتریت فیه، اذا شککت فیه، و المریة الشّک و فیل: یمترون یختصمون. فصاروا فیه فرقا و احزابا. روایت کنند از ابن عباس که گفت: ترسایان در عیسی مختلف شدند، پس از آنکه او را بآسمان بردند همه بهم آمدند و چهار کس را برگزیدند از علما و احبار خویش، و بر اتّباع ایشان و بر قبول سخن ایشان و مذهب ایشان متفق شدند، و این چهار: یکی‌ یعقوب است، دیگر نسطور، سوّم اسرائیل، چهارم ملکا یعقوب را گفتند: تو چه گویی در عیسی؟ گفت: هو اللَّه هبط الی الارض ثمّ صعد الی السّماء. نسطور را گفتند: تو چه گویی؟ گفت: هو ابن اللَّه اظهره ما شاء ثمّ رفعه الی عنده. اسرائیل را گفتند: تو چه گویی؟ گفت: هو آله و امّه آله و اللَّه آله. ملکا را گفتند: تو چه گویی؟ گفت: کذبوا و انّما کان عبدا مخلوقا نبیّا. پس آن قوم چهار گروه شدند. هر گروهی اتّباع بیکی کردند، یعقوبیّه، و سطوریه، و اسرائیلیه، و ملکانیه. ربّ العالمین گروه ملکانیه را گفت: «مِنْهُمْ أُمَّةٌ مُقْتَصِدَةٌ»، ایشانند که گفتند عیسی روح اللَّه و کلمته و عبده و نبیّه.
هوش مصنوعی: عیسی بن مریم که به «قول حق» شناخته می‌شود، در واقع به این جمله اشاره دارد که او خود را «عبد الله» نامیده است. برخی مفسرین این عبارت را به معنای این می‌دانند که خداوند درباره حقیقت عیسی و مادرش سخن گفته است. سایر خوانندگان بر این باورند که «قول حق» به عنوان توصیف عیسی خوانده شده، یعنی او کلمه خداست. در اینجا اشاره به این است که عیسی، سخن خدا است. درباره عیسی اختلاف نظر وجود دارد؛ به گونه‌ای که برخی یهودیان در مورد او و نبوتش شک دارند. برخی از افراد به او به خاطر راز و حقیقت او اعتراض می‌کنند و این نگرش باعث ایجاد فرقه‌ها و گروه‌های مختلف در مورد او شده است. بر اساس روایت‌هایی از ابن عباس، مسیحیان پس از به آسمان بردن عیسی، در مورد او به چهار شخصیت از علمای خود مراجعه می‌کنند و هر یک نظری درباره او ارائه می‌دهد. این چهار نفر شامل یعقوب، نسطور، اسرائیل و ملکا هستند. نظرات آن‌ها متفاوت است و پس از آن گروه‌ها به چهار دسته تقسیم می‌شوند. اما خداوند در مورد گروهی که ملکا را پیروی کردند، گفته است که آن‌ها گروه متعادلی هستند که عیسی را روح خدا، کلمه و پیامبر او می‌دانند.
آن است که ربّ العالمین گفت: «فَاخْتَلَفَ الْأَحْزابُ مِنْ بَیْنِهِمْ». پس ربّ العالمین پاکی و تقدس خویش از زن و فرزند و شریک یاد کرد و گفت: «ما کانَ لِلَّهِ أَنْ یَتَّخِذَ مِنْ وَلَدٍ» ای ما کان من صفته اتّخاذ الولد. و قیل اللّام منقولة و تقدیره ما کان اللَّه لیتّخذ ولدا فقدّم اللّام سبحانه «إِذا قَضی‌ أَمْراً» کان فی علمه، «فَإِنَّما یَقُولُ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ» کما قال لعیسی «کُنْ» فکان من غیر اب.
هوش مصنوعی: خداوند عالم فرمود: «گروه‌ها و احزاب بین خود دچار اختلاف شدند». سپس خداوند به پاکی و قدس خود اشاره کرد و فرمود: «خداوند نمی‌تواند فرزندی را برای خود انتخاب کند»، زیرا این به دور از ماهیت اوست. برخی نیز گفته‌اند که این عبارت بدین معناست که خداوند هرگز نمی‌تواند فرزندی برای خود داشته باشد. در اینجا، وقتی که او تصمیمی را می‌گیرد، تنها کافی است بگوید «باش» تا آن چیز محقق شود، همان‌طور که به عیسی فرمود «باش» و او بدون پدر به وجود آمد.
«وَ إِنَّ اللَّهَ رَبِّی وَ رَبُّکُمْ» قراءت حجازی و ابو عمرو و رویس از یعقوب فتح الف است تمامی سخن عیسی، یعنی و وصانی بانّ اللَّه ربّی و ربّکم. و قیل، «و لانّ اللَّه» و قیل، «و قضی وَ إِنَّ اللَّهَ رَبِّی وَ رَبُّکُمْ». باقی قرّاء، انّ اللَّه بکسر الف خوانند معطوفا علی قوله: «إِنِّی عَبْدُ اللَّهِ» یعنی قال انّی عبد اللَّه، و قال انّ اللَّه ربّی و ربّکم، و المعنی کما انا عبده فانتم عبیده و علیّ و علیکم ان نعبده، «هذا صِراطٌ مُسْتَقِیمٌ».
هوش مصنوعی: «و به‌راستی خدای من و خدای شما خداوند است»؛ این جمله بخشی از سخنان عیسی است که در تلاوت‌های مختلف به شکل‌های گوناگونی خوانده شده است. برخی از راویان به این صورت خوانده‌اند که «وصیت کردم که خداوند، خدای من و خدای شماست». در اینجا همچنین ذکر شده که می‌توان به نحوی دیگر این آیه را تفسیر کرد. سایر خوانندگان، این جمله را به شکل دیگری خوانده‌اند تا بیان کنند که او عبادت‌کننده خداست و می‌گوید که خداوند خدای من و خدای شماست. این به معنای آن است که همانطور که من بنده خدا هستم، شما نیز بندگان او هستید و بر همگی ما واجب است که او را بپرستیم، و این مسیر، راهی مستقیم است.
«فَاخْتَلَفَ الْأَحْزابُ مِنْ بَیْنِهِمْ» یعنی من بین النّاس، و قیل من بین امم عیسی و قیل، من زیادة، و قیل، هو من البین الّذی معناه البعد، ای اختلفوا فیه لبعدهم عن الحق. «فَوَیْلٌ لِلَّذِینَ کَفَرُوا» فشدّة عذاب لهم. «مِنْ مَشْهَدِ یَوْمٍ عَظِیمٍ» ای من حضور یوم القیامة. و المشهد مصدر مضاف الی ظرف، ای مشهدهم فی یوم عظیم، و هو اعظم یوم علی الخلق.
هوش مصنوعی: اختلاف احزاب و گروه‌ها در میان خود به این معناست که مردم یا اقوام عیسی دچار تفرقه شده‌اند. برخی گفته‌اند که این اختلاف به معنای دوری از حق است. پس وای بر کسانی که کافر هستند، زیرا عذابی سخت در انتظار آنان است. این عذاب در روز بزرگ قیامت خواهد بود، روزی که هیچ روزی به بزرگ‌تر از آن برای مخلوقات نخواهد بود.
قوله: «أَسْمِعْ بِهِمْ وَ أَبْصِرْ» ای ما ابصرهم بالهدی یوم القیامة و اطوعهم للهدی و اعلمهم بانّ عیسی لیس بابن اللَّه و لا ثالث ثلاثة، و لکن لا ینفعهم ذلک مع ضلالتهم فی الدّنیا. و هو قوله: «لکِنِ الظَّالِمُونَ الْیَوْمَ فِی ضَلالٍ مُبِینٍ» تقدیره، هؤلاء الظالمون، و ان کانوا فی الدنیا صمّا و بکما و عمیا، فما اسمعهم و ابصرهم یوم القیامة اذا کشف الغطاء.
هوش مصنوعی: در این متن اشاره شده است که در روز قیامت، گروهی از مردم به هدایت الهی آگاه خواهند شد و متوجه خواهند شد که عیسی پسر خدا نیست و از میان سه نفر نیز نمی‌تواند هم‌ردیف خداوند قرار گیرد. اما با این حال، این آگاهی برای آنها در دنیای فعلی‌ هیچ سودی ندارد، زیرا در حال حاضر در گمراهی به سر می‌برند. در ادامه گفته شده که این افراد، هرچند در دنیا شاید ناشنوا و نابینا به نظر برسند، اما در قیامت زمانی که واقعیت‌ها برایشان روشن شود، صدای هدایت و حقیقت را خواهند شنید و خواهند دید.