گنجور

۱ - النوبة الثانیة

این سوره مریم نود و هشت آیتست و نهصد و هشتاد و دو کلمه و سه هزار و هشتصد و دو حرف، جمله بمکه فرو آمد مگر یک آیت و آن آیت سجده است بقول بعضی مفسّران: و بقول بعضی: «فَخَلَفَ مِنْ بَعْدِهِمْ خَلْفٌ» تا آنجا که گفت «وَ لا یُظْلَمُونَ شَیْئاً». و گفته‌اند درین سوره دو آیت منسوخ است: یکی: «وَ أَنْذِرْهُمْ یَوْمَ الْحَسْرَةِ» معنی نذارت بآیت سیف منسوخ گشت، دیگر «فَلا تَعْجَلْ عَلَیْهِمْ» این قدر از آیت منسوخست بآیت سیف. و در فضلیت سوره، ابیّ کعب روایت کرد از

«مصطفی (ص) قال: «من قرأ سورة مریم اعطی من الاجر بعدد من صدّق بزکریا و کذّب به و بیحیی و مریم و عیسی و موسی و هارون و ابراهیم و اسحاق و یعقوب و اسماعیل عشر حسنات و بعدد من دعا اللَّه ولدا و بعدد من لم یدع له ولدا»

بسم اللَّه، این باء بسم اللَّه حرف الصاق است و الصاق را ملصق به در باید تا سخن تمام شود و محکم گردد، نبینی که اگر کسی گوید: «بالقلم، بالّسکین» سخن ناقص بود اما اگر گوید: کتبت بالقلم، قطعت بالّسکین آن گه سخن تمام شود، و ملصق به اینجا ضمیر است چنان که ابن عباس گفت: معناه ابدأ بسم اللَّه می‌گوید بنام خدا آغاز کنم در همه کار و بوی تبرک گیرم بهمه حال، آن فراخ بخشایش بروزی دادن بر همه جانوران درین جهان، و مهربان بر مؤمنان در آن جهان. اگر کسی گوید، باء بسم اللَّه چرا بلند کنند و بدیگر جایها بلند نکنند؟ جواب آنست که این در اصل چنان بوده که در «اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ»، الف را از آن حذف کردند و طول آن بباء دادند تا دلیل بود بر حذف الف. مذکّران گویند این باء بلند کردند، لانّها صحبت اسم اللَّه فطالت و ارتفعت، اشار الی انّ من صحب اسم المولی طال و ارتفع فی الدارین. باء که با نام مولی صحبت کرد سر افراز با ها گشت. مؤمن که همه عمر با نام مولی صحبت دارد چه عجب اگر سرافراز دو جهان گردد؟!. و اسم در اصل سمو بوده است این و او از آخر وی طرح کردند و الف در اول وی افزودند تمامی کلمه را، تا بوی ابتدا کنند. و اشتقاق آن از سمت است و سمت نشان است یعنی که اسم نشانی بود مسمی را. و گفته‌اند اشتقاق اسم از سموّ است، «و هو الارتفاع و العلوّ، یعنی ان الاسم یعلو. المسمی و الاسم ما علا و ظهر فصار علما للدلالة علی ما تحته من المعنی.

اما اشتقاق نام اللَّه بر قول بیشترین مفسّران از اله الاهة است ای . عبد عبادة. و یقال تألّه الرجل اذا تنسّک، و المعنی هو المستحق للعبادة، و ذو العبادة الذی الیه توجّه العباد و بها یقصد. و قال ابو الهیثم الرازی: اللَّه اصله اله و قال اللَّه عز و جلّ: «وَ ما کانَ مَعَهُ مِنْ إِلهٍ، إِذاً لَذَهَبَ کُلُّ إِلهٍ بِما خَلَقَ» و لا یکون الها حتی یکون لعباده خالقا و رازقا و مدبرا و علیه مقتدرا فمن لم یکن کذلک فلیس بآله. و ان عبد ظلما، بل هو مخلوق و متعبد. و یقال: اصل اله ولاه فقلبت الواو الهمزة کما قالوا للوشاح اشاح و معنی الولاه ان الخلق یولهون الیه بحوایجهم و یتضرّعون الیه فی ما ینوبهم، و یفزعون الیه فی کلّ ما یصیبهم کما یوله کلّ طفل الی امه. و از خاصیتهای نام اللَّه یکی آنست که هر حرفی که از وی بیفکنی باقی که بماند تمام بود: الف بیفکنی للَّه بماند تمام باشد و فایده دهد: چنان که گفت «لِلَّهِ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ.» اگر لام اوّل بیفکنی له بماند تمام بود و معنی دهد کقوله تعالی: «لَهُ مُلْکُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ.» و اگر لام دوّم بیفکنی هو بماند: «هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْباطِنُ».

اما رحمن و رحیم هر دو مشتق‌اند از رحمة. لکن رحمن رحمت و روزی و نعمت فایده دهد، و رحیم رحمت و عفو و مغفرت فایده دهد، و روزی و نعمت جداست و عفو و مغفرت جدا، پس این تکرار بی‌فایده نیست، و اشتقاق رحمت از رحم است یعنی کما انّ الرحم تشتمل علی الجنین بالوقایة و الحمایة فکذلک الرّحمة تشتمل علی العبد بالرعایة و الکفایة. و گفته‌اند میان رحمن و رحیم فرق نیست از روی معنی، چنان که گویند ندمان و ندیم، و جمع میان هر دو تأکید راست چنان که گویند فلان جاد مجدّ.

و در شأن نزول آیت تسمیت مفسّران را دو قول است: گروهی گفتند: این آیت بسه نجم آمده و سبب آن بود که مصطفی (ص) پیش از وحی عادت داشت که «باسمک اللّهم»

گفتی بر عادت عرب در جاهلیت، چون آیت آمد که «بِسْمِ اللَّهِ مَجْراها وَ مُرْساها» رسول خدا بفرمود تا بسم اللَّه می‌نوشتند، بعد از آن چون آیت آمد. «قُلِ ادْعُوا اللَّهَ أَوِ ادْعُوا الرَّحْمنَ» بفرمود تا بسم اللَّه الرحمن می‌نوشتند، پس از آن چون آیت آمد. «إِنَّهُ مِنْ سُلَیْمانَ وَ إِنَّهُ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ»

بفرمود، تمام بنوشتند و گفتند «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ.»

قول دوّم آنست که بیکبار از آسمان فرو آمد در بدو بعثت، ابن عباس گفت جبرئیل (ع) مصطفی (ص) را تلقین کرد بر کوه حرا و او را گفت: بگوی «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ» و این قصه در سوره علق گفته آید انشاء اللَّه. مذهب شافعی و اصحاب حدیث آنست که بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ در هر سر سورتی آیتی است از آن سوره، جبرئیل از آسمان فرو آورده و بر مصطفی (ص) خوانده و خبر درست است که ابن عباس گفت: کان رسول اللَّه (ص) لا یعرف ختم سورة حتی ینزل علیه بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ. و در فضیلت آیت تسمیت آورده‌اند از مصطفی (ص) که گفت: اگر آدمی و پری همه بهم آیند چهار هزار سال تا تفسیر و فضیلت آن بدانند چهار هزار سال بآخر برسد و از فضل آن و تفسیر آن عشری ندانسته باشند. و هر که یک بار بصدق دل بگوید «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ» اللَّه تعالی بهر حرفی چهار هزار نیکی در دیوان وی باز کند و بنویسد، و چهار هزار بدی از دیوان وی محو کند و چهار هزار درجه در بهشت بنام وی باز کند.

قوله عز و جل: «کهیعص» در بعضی تفسیرها آورده‌اند که رب العزة این حروف تهجی در اوایل سور بدان فرستاده است تا خلق را دلالت کند بر مدت بقاء اسلام، یعنی که این حروف بحساب جمل بر گیرند بی‌تکرار چندان که بر آید روزگار اسلام و بقاء این امت چندان باشد و این مدت ششصد و نود و سه سالست چون این مدت بسر آید قیامت برخیزد و رستاخیز پدید آید، و این قول بنزدیک اهل تحقیق ضعیف است از سه وجه: یکی آنکه این دعوی علم قیامتست و علم قیامت نزدیک خلق نیست، اللَّه تعالی میگوید: «قُلْ إِنَّما عِلْمُها عِنْدَ اللَّهِ». دیگر وجه آنست که عرب هرگز حساب جمل نشناخته‌اند و عادت ایشان نبوده، یقول اللَّه تعالی: «إِنَّا جَعَلْناهُ قُرْآناً عَرَبِیًّا».

جایی دیگر گفت: «بِلِسانٍ عَرَبِیٍّ مُبِینٍ». سه دیگر وجه آنست که رب العزة این حروف در اوایل سور مکرر باز گفته و ایشان این حساب نه مکرّر بر گرفته و اگر مکرّر کنند اضعاف آن باشد. و بدانکه این حروف مقطعه در قرآن بر پنج وجه است: وحدانی: چون ص، ق، ن، و ثنائی: چون طه، یس، حم، و ثلاثی: چون الم، الر، طسم، و رباعی: چون المص، المر و خماسی چون کهیعص و لَحْمَ عسق. قومی گفتند: نام سورتهااند و گفته‌اند: نامهای قرآنند و گفته‌اند: نامهای اللَّه تعالی‌اند و لهذا روی عن علی انه کان یقول: یا کهیعص، اغفر لی.

و کان یحلف بکهیعص‌، امیر المؤمنین علی (ع) باین حروف سوگند یاد کرد از آن که اعتقاد داشت که این حروفها نامهای خدااند یا صفات وی، و معلوم است که سوگند جز بنام و صفت اللَّه بسته نشود. و درست است از ابن عبّاس که گفت: الکاف من کاف، و الهاء من هاد و الیاء من حلیم، و العین من علیم، و الصاد من صادق. و بروایتی دیگر از ابن عباس: کبیر، هاد، امین، عزیز، صادق. معنی آنست که خلق را بسنده کارست و ایشان را راه نما است، بگفتار و کردار از ایشان دانا و در وعد و گفت خود راست گوی، در صفت بزرگوار و در وعد استوار، راست گوی و راست کار، کلبی گفت: کاف لخلقه، هاد لعباده، یده فوق ایدیهم، عالم بتربیته، صادق فی وعده. مهم‌ها را کافی است و وعده را وافی و راه نمای بندگان و دل گشای ایشان، بقدر از همه برتر، بذات و صفات زور، عالم باسرار بندگان و سازنده کار ایشان در دو جهان، راست گوی و راست کار و راست دان.

«کهیعص». کسایی و ابو بکر هاء و یاء هر دو بامالت خوانند ابو عمرو هاء بامالت خواند و یاء نه، ابن عامر و حمزه یاء بامالت خوانند و هاء نه، نافع هر دو بین الفتح و الکسر خواند علی مذهبه فی الامالة، باقی همه به تفخیم خوانند بی امالت.

«ذِکْرُ رَحْمَتِ» خبر مبتداء محذوفست و در آیت تقدیم و تأخیر است، ای هذا الّذی نتلوه علیک ذکر ربک عبده زکریا برحمته. باین قول رب فاعل ذکر است و عبده مفعول است می‌گوید: این قصه که بر تو میخوانیم یاد کرد خداوند تو است بنده خود را زکریا برحمت خویش، یعنی که برحمت خویش ذکر وی کرد و قصه وی گفت. و روا باشد که تمامی سخن در «إِذْ نادی‌ رَبَّهُ» بود، ای دعاء زکریا ربه کان من رحمة ربک و الهامه ایّاه، می‌گوید: دعاء زکریا و اجابت که از حق یافت رحمتی بود که خداوند تو بر وی کرد، و الهام که وی را داد. انگه قصه در گرفت و گفت: «إِذْ نادی‌ رَبَّهُ» ای دعا ربه فی محرابه،. «نِداءً خَفِیًّا» ای دعا سرّا بر خواند خداوند خود را در سرّ، بآوازی نه بلند. بجای آورد که در دعا اخفاء سنت است: فرموده و پسندیده اللَّه تعالی است که می‌گوید: «ادْعُوا رَبَّکُمْ تَضَرُّعاً وَ خُفْیَةً» و پیغامبر (ص) گفته: «خیر الدعا الخفی و خیر الرزق ما یکفی»

و خبر درستست که قومی دعا کردند بآواز بلند و پیغامبر (ص) گفت: «انکم لا تدعون اصمّ و لا غایبا، انکم تدعون سمیعا قریبا.

و گفته‌اند زکریا از بهر آن در سرّ دعا کرد از قوم خود پنهان داشته که از ایشان شرم داشت که گویند به پیرانه سر فرزند میخواهد از زنی نازاینده. و گفته‌اند: زکریا دانست که آواز بلند و آواز نرم بنزدیک حق سبحانه و تعالی یکسانست، اما آواز نرم بخضوع و خشوع نزدیکترست و از ریا دورتر، از آن نرم گفت، آن گاه تفسیر دعا کرد و باز نمود که دعاء چه کرد و چه خواست: «قالَ رَبِّ» و این آن گاه بود که در محراب پیش مریم در زمستان میوه تابستانی دید نه بوقت خویش، گفت آن خداوند که قادرست که در زمستان میوه تابستانی دهد نه بوقت خویش، قادرست که پیرانه سر فرزند دهد، آن روز رغبت فرزند خواستن بوی پدید آمد، بمحراب باز شد و نماز کرد و در اللَّه تعالی زارید، و در سرّ این دعا کرد: «رَبِّ إِنِّی وَهَنَ الْعَظْمُ مِنِّی» ای ضعف بدنی لکبر سنّی، بار خدایا، تن من از پیری ضعیف گشت و استخوان من سست شد! خص العظم بالذکر لانه اقوی ما فی الانسان و اذا وهن لا یرجی عود القوّة الیه. و گفته‌اند استخوان کنایتست از دندان. شکا ذهاب اضراسه. گفته‌اند: زکریا آن وقت هفتاد و پنج ساله بود. یقال وهن یهن و وهن یوهن وهنا و وهنا اذا ضعف. و قیل: وهن بمعنی وهی.

«وَ اشْتَعَلَ الرَّأْسُ شَیْباً» رأس اینجا کنایتست از موی سر و محاسن. چنان که در قصه موسی (ع) و برادر گفت: «أَخَذَ بِرَأْسِ أَخِیهِ» یعنی اخذ بشعر رأسه و لحیته، و الاشتعال انتشار شعاع النار، ای اشتعل فیه الشیب اشتعال شعاع النار. این بر سبیل استعارت گفت. چنان که شعلهای آتش در وقت التهاب متفرّق شود و پیدا گردد، هم چنان سپیدی پیری در موی سر و محاسن من پیدا گشت و منتشر شد «شیبا» نصب علی التمییز.

و قال عطاء: اول من شاب رأسه ابراهیم (ع) فقال: یا رب ما هذا؟ قال هذا الوقار، قال رب زدنی وقارا.

«وَ لَمْ أَکُنْ بِدُعائِکَ رَبِّ شَقِیًّا» ای کنت مستجاب الدعوة قبل الیوم سعیدا به غیر شقی فیه. و السّعادة ادراک الخیر و الشّقاوة حرمانه. و قیل معناه: انا ممن دعاک مخلصا موحدا و من دعاک مخلصا موحدا لم یکن بعبادتک شقیّا. و قیل: الدعاء مصدر یضاف مرّة الی الداعی و مرّة الی المدعوّ، فاذا اضیف الی الداعی فالمعنی لم اکن بدعایی ایّاک خائبا، لانک وعدتنی الاجابة، و إذا اضیف الی المدعوّ فالمعنی لم اکن بدعائک ایّای و هدایتک لی و معونتک ایّای شقیا.

«وَ إِنِّی خِفْتُ الْمَوالِیَ مِنْ وَرائِی.» موالی اینجا عصبه اند چنان که در سورة النساء گفت: «وَ لِکُلٍّ جَعَلْنا مَوالِیَ» یعنی العصبة، و المولی الناصر و المولی الزوج و المولی کل من یلیک نسبه و کل من یلیک جانبه، و المولی ما لا یفارقک. قال اللَّه تعالی: «مَأْواکُمُ النَّارُ هِیَ مَوْلاکُمْ» و «اللَّه تعالی مولی الذین آمنوا» ای ربهم و سیدهم. «وَ إِنِّی خِفْتُ الْمَوالِیَ مِنْ وَرائِی» می‌گوید: من می‌ترسم از قرابات و عصبات خویش که بعد از وفات من شایستگی خلافت من ندارند و کار دین ضایع فرو گذارند، و بنا خلفی ایشان علم و نبوت از خاندان ما بریده شود. و زکریا این سخن از بهر آن می‌گفت که بنی اسرائیل را دیده بود که تبدیل دین می‌کردند. و انبیاء را می‌کشتند، و در زمین فساد و تباه کاری می‌کردند، ترسید که نیازادگان وی همان کنند و همان راه سپرند ازین جهت فرزندی خواست که شایسته نبوت و خلافت باشد، و در شواذ خوانده‌اند «و انی خفت الموالی من ورائی». و این قراءت ضد قرءات اول است می‌گوید: قلّ بنو عمی ای ماتوا و لم یبق لی ابن عم یرثنی النبوة من ورائی. و «کانَتِ امْرَأَتِی عاقِراً» یعنی فیما مضی من الزمان کانت عاقرا لم تلد لی. می‌گوید: زن من همیشه عاقر بود که هیچ فرزند نیاورد. در ضمن این سخن سؤال است یعنی که آن علت از وی زایل گردان تا بفرزند بار گیرد. و گفته‌اند «وَ کانَتِ امْرَأَتِی» این کون حال است یعنی که اکنون عاقر گشت از پیری.

و العقر انقطاع الولادة.

«فَهَبْ لِی مِنْ لَدُنْکَ وَلِیًّا» پس ببخش مرا از نزدیک خویش یاری یعنی فرزندی، «مِنْ لَدُنْکَ» یعنی من قدرتک و فضلک. و این از بهر آن گفت که در معقول و عادت مستبعد بود فرزند از زکریّا که او را هفتاد و پنج سال از عمر گذشته و زن وی عاقر بود، و در چنین حال اگر فرزند آید بقدرت و فضل اللَّه تعالی آید. «وَلِیًّا» یعنی ابنا صالحا تقیا.

«یَرِثُنِی» این وراثت نبوت است نه وراثت مال. فان الانبیاء لا یورثون.

قال‌ النبی (ص): «نحن معشر الانبیاء لا نورّث ما ترکنا صدقة،»

و معنی وراثة النبوة ان تقوم مقامه فیها الا انّها تنتقل الیه بالموت کما ینتقل المال، یقال ورث فلان شرف ابیه اذا قام مقامه فیه، و ذلک معنی‌

قوله (ص): «العلماء ورثة الانبیاء»

و معلوم: انّ العلم لا یورث کما یورّث المال و انه لا یوصل الیه الا بکسب و جهد و توفیق. و لکن معناه انهم قاموا مقام الانبیاء فی علمهم و حکمهم. ابو عمرو و کسایی «یَرِثُنِی وَ یَرِثُ» بجزم خوانند، و باقی برفع خوانند، جزم بر جواب دعا و رفع بر نعت. ولی بمعنی آنست که: مرا فرزندی بخش که از من و از همه نژاد اولاد یعقوب میراث علم و نبوّت و حکمت برد. بیشترین مفسّران گفتند: این یعقوب بن اسحاق است پدر یوسف، و زکریا از آل یعقوب بود از نژاد و فرزندان وی. کلبی گفت این نه یعقوب بن اسحاق است بلکه یعقوب بن ماثان است برادر زکریا. «وَ اجْعَلْهُ رَبِّ رَضِیًّا» ای مرضیا ترضاه انت. و قیل راضیا بحکمک، و قیل اجعله نبیا کما جعلت آبائه نبیا.

«یا زَکَرِیَّا» ممدود و مقصور هر دو خوانده‌اند، مقصور قراءت حمزه و کسایی و حفص است، و ممدود قراءت باقی. و اینجا اضمارست یعنی فاجیب یا زکریا، دعاء وی اجابت کردند و گفتند: «یا زَکَرِیَّا إِنَّا نُبَشِّرُکَ بِغُلامٍ اسْمُهُ یَحْیی‌ لَمْ نَجْعَلْ لَهُ مِنْ قَبْلُ سَمِیًّا» رب العزة در این آیت یحیی را دو تشریف داد که او را بدان دو تشریف گرامی کرد و بر وی منت نهاد، یکی آنست که نام وی حق نهاد جل جلاله، و با پدر و مادر نگذاشت، دیگر آنست که او را نامی نهاد که پیش از وی در دنیا هیچکس را آن نام ننهاد، و هو المعنی بقوله: «لَمْ نَجْعَلْ لَهُ مِنْ قَبْلُ سَمِیًّا». ای لم نسم یحیی احدا قبله. و روی عن ابن عباس انه قال: «لَمْ نَجْعَلْ لَهُ مِنْ قَبْلُ سَمِیًّا» ای مثلا و شبها، لانه لم یعص و لم یهم بمعصیة قط. و به‌

قال النبی (ص): «ما اذنب یحیی بن زکریا ذنبا و لا هم بامرأة»

و قیل لم تلد العواقر مثله. و قیل: «لَمْ نَجْعَلْ لَهُ» ای لزکریا من قبل سمیا ای ولدا و العرب تسمی الولد سمیا.

ذکره النقاش فی تفسیره و قیل: معناه سمیناه قبل العلوق و قبل الولادة و لم تسم احدا قبله علی هذا الوجه. و روی عن وهب قال: نادی مناد من السماء ان یحیی بن زکریا سید من ولدت النساء، و ان جرجیس سید الشّهداء! و سمی یحیی لانه یحیی به دین اللَّه و قیل لان رحم امه حی به، و قیل لان اللَّه احیاه من بین مسنین فی حکم الولادة، و قیل لانه استشهد و الشّهداء احیاء. پس چون فرشتگان او را بشارت دادند بفرزند گفت: «رَبِّ أَنَّی یَکُونُ لِی غُلامٌ» و انا شیخ کبیر لم یولد لی و انا شاب قوی «وَ امْرَأَتِی عاقِرٌ» لم تلد فی حال شبابها؟ خداوندا مرا فرزند چون بود؟ و من مردی پیر بزاد در آمده و زن من نازاینده؟ و در جوانی هرگز از ما هیچ فرزند نیامده؟ این سخن نه بر سبیل استنکار و استبعاد گفت که وی از قدرت اللَّه تعالی بعید میداشت که به پیری فرزند تواند داد! لکن بر سبیل تعجب و تعظیم قدرت اللَّه باز گفت. و از بس که شادی بدل وی رسیده بود تعجیل کرد بشناخت کیفیت آن فرزند دادن، و نشان و علامت آن در خواستن. و گفته‌اند نیز که سیاق این سخن بر وجه استفهام است نه بر وجه استنکار، میخواست تا بداند که این فرزند هم از این زن عاقر خواهد بود؟ بر هیأت پیری ایشان خواهد بود؟ یا ایشان را با حال جوانی بر دو فرزند دهد؟ و قیل: لما سمع نداء جبرئیل بالبشارة وسوس الیه الشیطان انه لیس من اللَّه و انما هو من الشیطان. فذکر ذلک دفعا للوسوسة. «وَ قَدْ بَلَغْتُ مِنَ الْکِبَرِ عِتِیًّا» ای یبسا و انتهاء فی السن. یقال عتا یعتو عتوا عتیا و عسی یعسو عسوا و عسیا اذا یبس شیبا. و قیل معناه «بَلَغْتُ مِنَ الْکِبَرِ» حالة جفّ الماء فی صلبی قرأ حمزه و الکسائی و حفص عتیا بکسر العین و الباقون بالرفع و هما لغتان.

«قالَ کَذلِکَ» ای قال جبریل کذلک انت و امرأتک شیخان کبیر ان علی هذه الحالة ترزقان الولد و لا تردّان الی حالة الشباب. جبریل (ع) گفت اکنون چنین است که شما را فرزند دهد در حال پیری و ضعیفی چنین که هستند «قالَ رَبُّکَ هُوَ عَلَیَّ هَیِّنٌ» ای اعطاء الولد علی هذه الحالة منکما، علیّ هیّن سهل لا یلحقنی فیه نصب و لا تعب و لا مشقة.

و قیل تقدیره «کَذلِکَ قالَ رَبُّکَ» یعنی کما قیل لک قال ربّک «هُوَ عَلَیَّ هَیِّنٌ». یقال هان یهون هونا فهو هاین و هیّن و هین.

و فی خبر: المؤمنون هیّنون لیّنون.

قرأ حمزه و الکسائی و قد خلقناک بالنون علی الجمع و الباقون بالتاء علی الوحده، و المعنی واحد لان الفعل فیهما اللَّه عزّ و جلّ لانّه خالق کل شی‌ء. یقول تعالی: «وَ قَدْ خَلَقْتُکَ مِنْ قَبْلُ» ای‌ من قبل یحیی. «وَ لَمْ تَکُ» اصلا فاوجدتک من العدم، کذلک اقدر علی خلق الولد و انتما علی هذه الحالة، لان الایجاد من العدم ابلغ فی القدرة من ایجاد الولد من الشیخین الکبیرین.

«قالَ رَبِّ اجْعَلْ لِی آیَةً» ای قال زکریا، رب اجعل لی علامة اعرف بها حدوث الولد قبل الولادة فافرح به. این باز سؤالی دیگر است که از شادی بشارت بیرون داد و گفت: خداوندا مرا علامتی نمای بر حدوث و علوق این فرزند تا مر شادی افزاید و یقین، که اجابت دعا کردی. «قالَ آیَتُکَ أَلَّا تُکَلِّمَ النَّاسَ» ای آیة ذلک ان لا تقدر علی مکالمة الناس «ثَلاثَ لَیالٍ» مع ایامها «سَوِیًّا» صحیحا سلیما من غیر بکم و لا خرس، فتعلم بذلک ان اللَّه وهب لک الولد. و «سَوِیًّا» نصب علی الحال و فیه تقدیم و تأخیر، تقدیره الا تکلم الناس سویّا ثلاث لیال. و عن ابن عباس «ثَلاثَ لَیالٍ سَوِیًّا» ای ثلث لیال متتابعات، جعله وصفا لثلاث. در قرآن آیت برد و معنی آید: یکی بمعنی عبرت، چنان که در سوره المؤمنین گفت: «وَ جَعَلْنَا ابْنَ مَرْیَمَ وَ أُمَّهُ آیَةً» ای عبرة. و در سورة العنکبوت گفت: «وَ جَعَلْناها آیَةً لِلْعالَمِینَ» ای عبرة للعالمین و در سورة القمر گفت: «وَ لَقَدْ تَرَکْناها آیَةً فَهَلْ مِنْ مُدَّکِرٍ» ای عبرة و در سورة النحل گفت: «إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیَةً لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ». ای لعبرة. دیگر بمعنی علامتست. چنان که درین سوره گفت: «رَبِّ اجْعَلْ لِی آیَةً، قالَ آیَتُکَ أَلَّا تُکَلِّمَ النَّاسَ» و در سورة یس گفت: «وَ آیَةٌ لَهُمْ أَنَّا حَمَلْنا ذُرِّیَّتَهُمْ» «وَ آیَةٌ لَهُمُ اللَّیْلُ نَسْلَخُ مِنْهُ النَّهارَ». یعنی و علامة لهم، و در سورة الرّوم گفت: «وَ مِنْ آیاتِهِ» ای و من علامات الرّب انه واحد. «أَنْ خَلَقَکُمْ مِنْ تُرابٍ» و امثال این در قرآن بسیارست.

«فَخَرَجَ عَلی‌ قَوْمِهِ مِنَ الْمِحْرابِ» ای فخرج فی تلک الایّام الّتی اراه اللَّه تعالی فیها تلک الایة، من المحراب. ای من المصلی و قیل نزل من الغرفة، و المحراب اشرف موضع فی البیت. و قوله «عَلی‌ قَوْمِهِ» یدل علی انه اشرف علیهم. «فَأَوْحی‌ إِلَیْهِمْ».

الوحی فی کلام العرب الاعلام کلاما کان او ایماء و کتابة، و هو فی قصة النحل الهام، یقال وحی و اوحی اذا اشار بحاجب أو ید، «أَنْ سَبِّحُوا بُکْرَةً وَ عَشِیًّا» فی ذکر البکرة دلیل علی انّ اللیالی کانت مع الایّام، و السبحة الصلاة النافلة، و البکرة اول النهار، یقال بکر و بکّر و ابتکر، و العشیّ ما بعد قائم الظهیرة. و فی الایة تقدیم و تأخیر، تقدیره «فخرج علی قومه من المحراب بکرة و عشیّا» فی اللیالی الثلاث فاشار الیهم ان صلوا»، زکریا را عادت بود که هر روز بامداد و شبانگاه قوم خود را پند دادی و ایشان را بتسبیح و نماز و تهلیل فرمودی، تا در هر دو طرف روز ایشان را بر طاعت و عبادت و ذکر اللَّه تعالی داشتی، پس در این سه روز که او را از سخن گفتن باز داشتند، با مردم هم چنان بر عادت بامداد و شبانگاه همی آمد و باشارت همی نمود که، بر سر ذکر و تسبیح و نماز خود باشید. و گفته‌اند که وحی اینجا بمعنی کتابت است، ای کتب لهم فی کتاب، و قیل علی الارض، مفسّران را خلافست، که سخن ناگفتن زکریا با مردم بر چه وجه بود؟

قومی گفتند: بر سخن گفتن توانا بود، اما نمی‌گفت، از بهر آنکه او را نهی کرده بودند از آن، و می‌خواستند که آن سه روز بکلیت با عبادت اللَّه تعالی پردازد، و دلیل بر این قول آنست، که زبور می‌خواند و تهلیل و تسبیح می‌کرد و بوی خطاب آمد: «وَ اذْکُرْ رَبَّکَ کَثِیراً وَ سَبِّحْ بِالْعَشِیِّ وَ الْإِبْکارِ». و قومی گفتند، سخن با مردم نمی‌توانست گفت، که زبان وی دربسته بودند، بعقوبت آن که بعد از مشافهه فریشتگان، سؤال کرد و آیت خواست.

«یا یَحْیی‌ خُذِ الْکِتابَ بِقُوَّةٍ» قال کعب الاحبار، کان یحیی بن زکریا نبیا حسن الصّورة و الوجه، لیّن الجناح، قلیل الشعر، قصیر الاصابع، طویل الانف، مقرون الحاجبین، رقیق الصوت، کثیر العبادة، قویّا فی طاعة اللَّه عز و جلّ. و کان قد ساد الناس فی عبادة ربه و طاعته.

روی ابو هریره قال: سمعت رسول اللَّه (ص) یقول: کلّ ابن آدم یلقی اللَّه عز و جلّ بذنب قد أذنبه، یعذّبه علیه ان شاء او یرحمه الا یحیی بن زکریا.

فانه کان سیدا و حصورا و نبیا من الصالحین.

«خُذِ الْکِتابَ بِقُوَّةٍ». در قرآن قوّة بر پنج وجه آید: یکی بمعنی عدد. چنان که در سورة هود گفت: «وَ یَزِدْکُمْ قُوَّةً إِلی‌ قُوَّتِکُمْ» ای عددا الی عددکم، همانست که در سورة الکهف گفت، «فَأَعِینُونِی بِقُوَّةٍ» ای بعدد من الرّجال، و در سورة النمل گفت: «نَحْنُ أُولُوا قُوَّةٍ» ای عدد کثیر. وجه دوم قوّة بمعنی بطش است، چنان که در سورة المصابیح گفت: «مَنْ أَشَدُّ مِنَّا قُوَّةً» یعنی بطشا، و در سورة هود گفت: «لَوْ أَنَّ لِی بِکُمْ قُوَّةً» ای بطشا. وجه سوم قوّة بمعنی شدّت است، چنان که در سورة هود گفت: «إِنَّ رَبَّکَ هُوَ الْقَوِیُّ الْعَزِیزُ» ای الشدید الذی لا یضعف، جای دیگر گفت: «یَرْزُقُ مَنْ یَشاءُ وَ هُوَ الْقَوِیُّ الْعَزِیزُ»، و در سورة القصص گفت: «لَتَنُوأُ بِالْعُصْبَةِ أُولِی الْقُوَّةِ» یعنی اولی الشدة ، وجه چهارم قوة بمعنی سلاح و رمی چنان که در سورة الانفال گفت: «وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ» یعنی السّلاح و الرّمی، وجه پنجم قوّة بمعنی جدّ و مواظبت است، چنان که در سورة البقرة و در سورة الاعراف گفت: «خُذُوا ما آتَیْناکُمْ بِقُوَّةٍ» یعنی خذوا ما فی التّوراة بالجد و المواظبة علیه، همانست که درین سورة گفت: «یا یَحْیی‌ خُذِ الْکِتابَ بِقُوَّةٍ» ای بالجد و المواظبة، علیه «خُذِ الْکِتابَ بِقُوَّةٍ» هاهنا التوریة. و قیل الوحی و الدّین و الحکم.

قال رسول اللَّه (ص) للّذین تحاکما الیه فی حدّ الزنا: «نعم اقضی بینکما بکتاب اللَّه» ثمّ امر بالرّجم، و لیس فی القرآن ذکر الرّجم و لکن فی القرآن تولیة الرّسول و حکم رسول اللَّه (ص) و منه قوله تعالی: «ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْکِتابَ» یعنی الدّین و الحکم و کذلک قوله: «وَرِثُوا الْکِتابَ.»

یحیی زکریا پیغامبری بود مرسل به بنی اسرائیل. هفت ساله بود که او را نبوّت دادند و بوی وحی آمد، بر انجمن بنی اسرائیل بییستاد و ایشان را بر پنج چیز دعوت کرد: بر توحید و بر نماز و بر روزه و بر صدقه و بر ذکر خدای عزّ و جل. در خبرست که کودکان با وی گفتند: اذهب بنا نلعب، فقال ما للعب خلقت.

اینست که رب العالمین گفت: «وَ آتَیْناهُ الْحُکْمَ صَبِیًّا»، در کودکی او را دین و حکمت و نبوّت دادیم. الحکم و الحکمة واحد، کالقلّ و القلة و قیل الحکم الفهم بکتاب اللَّه، و الحکمة الاصابة بالرأی و وضع الاشیاء موضعها. و قال ابن عباس من قرأ القرآن قبل ان یحتلم فهو ممن اوتی الحکم صبیا.

و روی ان اللَّه عزّ و جلّ اوحی الی یحیی بن زکریا. یا یحیی اذا والیت عبدی انبتت الحکمة فی صدره لم یسکن الی غیری و کیف یسکن و انا جلیسه، یا یحیی اذا والیت عبدی، انیتت الحکمة فی صدره، فنبت الاصل فی القلب و نطق الفرع باللسان.

«وَ حَناناً مِنْ لَدُنَّا» یعنی و اعطیناه مع الحکمة رحمة و عطفا من عندنا. و قیل معناه جعلناه رحیما علی الخلق، یدعوهم الی الهدی، و یعلمهم العلم. الحنان العطف و الشّفقة مشتق من حنّ الیه حنینا، اذا مالت الیه نفسه حتی اظهر الجزع من انقطاع رؤیته عنه و اشتیاقه الیه. و الحنّان المترّحم و المنّان المعتق. قال الشاعر: حنانک ذا الحنان‌ ای ارحم یا رحیم و قد یثنی فی الدعاء کقول طرفة:

ابا منذر افنیت فاستبق بعضنا
حنانیک بعض الشّراهون من بعض

کانه قال تحنن مرّة بعد اخری، و مثله فی التثنیة «لبیک و سعدیک» ای اقامة بامرک بعد اقامة، و اسعادا لک بعد اسعاد.

«وَ زَکاةً» ای اعطیناه طهارة و صلاحا، فلم یعمل بذنب. قال الکلبی: صدقة تصدق اللَّه بها علی ابویه، و قیل برکة و نماء. و نصب «حنانا و زکاة» عطفا علی الحکم، و قیل نصب علی المفعول له و الواو زائدة. «وَ کانَ تَقِیًّا». مسلما مخلصا مطیعا.

«وَ بَرًّا بِوالِدَیْهِ» ای بارّا بهما یتعطّف و لا یخالفهم. و در شواذ خوانده‌اند بکسر باء، معطوفا علی قوله «وَ آتَیْناهُ الْحُکْمَ... وَ حَناناً... وَ زَکاةً... وَ بَرًّا بِوالِدَیْهِ» و البرّ الحبّ و قیل الاسراع الی الطاعة و المبالغة فی الخدمة. «وَ لَمْ یَکُنْ جَبَّاراً عَصِیًّا» الجبار الذاهب فی نفسه، العاتی فی فعله، الغلیظ علی غیره. و قیل الجبار الّذی یقتل و یصرب علی الغضب و العاصی و العصی واحد، و العصی فی المعنی اکثر و ابلغ.

«وَ سَلامٌ عَلَیْهِ یَوْمَ وُلِدَ» ای سلام له منّا حین ولد این ثنائیست که اللَّه تعالی بر یحیی زکریا کرد، و کرامتی که او را بدان مخصوص کرد، و او را در زینهار و پناه خود گرفت، در سه جایگاه بسه وقت: یکی بوقت زادن او را نگاه داشت از همز و طعن شیطان، دیگر بوقت وفات از هول مطلع و ضغطه قبر، سدیگر روز قیامت از فزع اکبر. قال سفیان بن عیینه: اوحش ما یکون المرء فی ثلاثة مواطن: یوم ولد، فیری نفسه خارجا مما کان فیه.

و یوم یموت، فیری قوما لم یکن عاینهم و احکاما لیس له عهد، و یوم یبعث، فیری نفسه فی هول عظیم. فخص اللَّه یحیی بن زکریا بالکرامة و السّلام و السّلامة فی المواطن

الثلاثة.

و گفته‌اند یحیی و عیسی بهم رسیدند، یحیی گفت: ای عیسی از بهر من آمرزش خواه از حق جلّ جلاله که تو از من بهی! عیسی گفت: لا، بل تو از من بهی، آمرزش خواه از حق جلّ جلاله تو از بهر من، نه بینی که رب العزّه بر تو ثنا کرد، و من بر خود ثنا کردم، من خود را گفتم: «وَ السَّلامُ عَلَیَّ یَوْمَ وُلِدْتُ وَ یَوْمَ أَمُوتُ وَ یَوْمَ أُبْعَثُ حَیًّا» و رب العزّة از بهر تو گفت: «وَ سَلامٌ عَلَیْهِ یَوْمَ وُلِدَ وَ یَوْمَ یَمُوتُ وَ یَوْمَ یُبْعَثُ حَیًّا»

۱ - النوبة الاولى: قوله تعالی: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ» بنام خداوند فراخ بخشایش مهربان.۱ - النوبة الثالثة: قوله تعالی: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ». بسم اللَّه احسن الاسماء، رب الوری و الارض و السّماء، مسخر الظلمة و الضیاء، مالک الاموات و الاحیاء، الواحد الفرد بلا اکفاء، الدّائم الباقی بلا فناء. نام خداوندی که محدثات و مکوّنات نمودگار فطرت او، جهانیان و جهانداران پرورده نعمت او، گردنهای گردنکشان در کمند جلال و قهر او، دلهای دوستان و آشنایان در روضه جمال و لطف او، مسبحان عالم علوی بر درگاه عزّت در حجب هیبت، کمر بسته و گوش بفرمان او، اگر جن است و اگر انس محکوم تکلیف و مقهور تصریف او، در آسمان سلطان او، در زمین برهان او، پاکست و بزرگوار و بی‌عیب، خداوندی که این همه صنع از او جمله قطره‌ایست از دریای کبریاء و عظمت او، فسبحانه من عزیز ضلّت العقول فی بحار عظمته، و حارت الالباب دون ادراک عزّته و کلت الالسن عن استیفاء مدح جلاله، و وصف جماله. دیده‌های عقول در ادراک جلال او خیره، آبهای روی متعزّزان در آب جمال او تیره، فهمهای خداوندان فطنت در بحار عظمت او غریق، زبانهای اهل فصاحت از استیفاء مدح جلال و وصف جمال او کلیل، در هر گوشه هزاران جریح است و قتیل. ای عزّ تو همه عزیزان را نعت دل کشیده، ای جلال تو همه جلالها را داغ صغر بر نهاده، ای کمال تو همه کمالها را رقم نقصان برزده، ای الهیت تو همه عالم را طراز بندگی بر کشیده، ای ارادت و مشیت و قضای تو از آلایش افهام و اوهام خلق پاک، ای صفات و نعوت قدم تو از ادراک هواجس و خواطر و ضمایر آب و گل منزّه، ای همه عالم جانها بر من یزید عشق نهاده و جز حسرت و حیرت سود ناکرده، همه عالم را ببوی و گفت و گوی خشنود کرده، و جرعه‌ای از جام عزّت به کس ناداده:

اطلاعات

قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

این سوره مریم نود و هشت آیتست و نهصد و هشتاد و دو کلمه و سه هزار و هشتصد و دو حرف، جمله بمکه فرو آمد مگر یک آیت و آن آیت سجده است بقول بعضی مفسّران: و بقول بعضی: «فَخَلَفَ مِنْ بَعْدِهِمْ خَلْفٌ» تا آنجا که گفت «وَ لا یُظْلَمُونَ شَیْئاً». و گفته‌اند درین سوره دو آیت منسوخ است: یکی: «وَ أَنْذِرْهُمْ یَوْمَ الْحَسْرَةِ» معنی نذارت بآیت سیف منسوخ گشت، دیگر «فَلا تَعْجَلْ عَلَیْهِمْ» این قدر از آیت منسوخست بآیت سیف. و در فضلیت سوره، ابیّ کعب روایت کرد از
هوش مصنوعی: سوره مریم شامل نود و هشت آیه، نهصد و هشتاد و دو کلمه و سه هزار و هشتصد و دو حرف است. تمام آیات آن به جز یک آیه در مکه نازل شده‌اند و آن آیه سجده است. بنا به نظر برخی مفسران، آیه «فَخَلَفَ مِنْ بَعْدِهِمْ خَلْفٌ» تا جایی ادامه می‌یابد که می‌گوید «وَ لا یُظْلَمُونَ شَیْئاً». همچنین گفته شده که در این سوره دو آیه منسوخ وجود دارد: یکی «وَ أَنْذِرْهُمْ یَوْمَ الْحَسْرَةِ» که مفهوم نذارت از آیه سیف (تازیانه) منسوخ شده و دیگری «فَلا تَعْجَلْ عَلَیْهِمْ» که مقداری از آن نیز منسوخ به آیه سیف است. درباره فضیلت این سوره، ابی کعب روایتی کرده است.
«مصطفی (ص) قال: «من قرأ سورة مریم اعطی من الاجر بعدد من صدّق بزکریا و کذّب به و بیحیی و مریم و عیسی و موسی و هارون و ابراهیم و اسحاق و یعقوب و اسماعیل عشر حسنات و بعدد من دعا اللَّه ولدا و بعدد من لم یدع له ولدا»
هوش مصنوعی: مصطفی (ص) فرمودند: «کسی که سوره مریم را بخواند، به تعداد افرادی که به زکریا ایمان آورده و او را تکذیب کردند و همچنین به یحیی، مریم، عیسی، موسی، هارون، ابراهیم، اسحاق، یعقوب و اسماعیل، او ده حسنه دریافت می‌کند. همچنین به تعداد افرادی که از خداوند فرزند خواسته‌اند و به تعداد کسانی که برایشان دعا نکرده‌اند نیز پاداش خواهد گرفت.»
بسم اللَّه، این باء بسم اللَّه حرف الصاق است و الصاق را ملصق به در باید تا سخن تمام شود و محکم گردد، نبینی که اگر کسی گوید: «بالقلم، بالّسکین» سخن ناقص بود اما اگر گوید: کتبت بالقلم، قطعت بالّسکین آن گه سخن تمام شود، و ملصق به اینجا ضمیر است چنان که ابن عباس گفت: معناه ابدأ بسم اللَّه می‌گوید بنام خدا آغاز کنم در همه کار و بوی تبرک گیرم بهمه حال، آن فراخ بخشایش بروزی دادن بر همه جانوران درین جهان، و مهربان بر مؤمنان در آن جهان. اگر کسی گوید، باء بسم اللَّه چرا بلند کنند و بدیگر جایها بلند نکنند؟ جواب آنست که این در اصل چنان بوده که در «اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ»، الف را از آن حذف کردند و طول آن بباء دادند تا دلیل بود بر حذف الف. مذکّران گویند این باء بلند کردند، لانّها صحبت اسم اللَّه فطالت و ارتفعت، اشار الی انّ من صحب اسم المولی طال و ارتفع فی الدارین. باء که با نام مولی صحبت کرد سر افراز با ها گشت. مؤمن که همه عمر با نام مولی صحبت دارد چه عجب اگر سرافراز دو جهان گردد؟!. و اسم در اصل سمو بوده است این و او از آخر وی طرح کردند و الف در اول وی افزودند تمامی کلمه را، تا بوی ابتدا کنند. و اشتقاق آن از سمت است و سمت نشان است یعنی که اسم نشانی بود مسمی را. و گفته‌اند اشتقاق اسم از سموّ است، «و هو الارتفاع و العلوّ، یعنی ان الاسم یعلو. المسمی و الاسم ما علا و ظهر فصار علما للدلالة علی ما تحته من المعنی.
هوش مصنوعی: بسم الله، حرف "ب" در "بسم الله" به عنوان پیوستگی استفاده می‌شود و برای تکمیل و استحکام سخن ضروری است. اگر کسی بگوید «بالقلم، بالّسکین»، این سخن ناقص است، اما وقتی بگوید «کتبت بالقلم، قطعت بالّسکین»، سخن کامل می‌شود. این "ب" به ضمیر اشاره دارد؛ ابن عباس می‌گوید معنای آن این است که «با نام خدا آغاز می‌کنم» و قصد دارد که در هر کاری برکت بگیرد. این برکت شامل بخشش به همه موجودات در این دنیا و رحمت بر مؤمنان در آن دنیا می‌شود. اگر کسی بپرسد چرا حرف "ب" در "بسم الله" بلند گفته می‌شود و در جاهای دیگر این‌گونه نیست، پاسخ این است که در اصل اینگونه بوده که در جمله «اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ»، حرف "الف" حذف شده و به این "ب" طول داده‌اند تا دلیلی بر حذف "الف" باشد. عالمان می‌گویند این "ب" بلند شده زیرا با نام خدا ارتباط دارد و بلندتر و بارزتر شده است؛ اشاره به این که هرکه با نام خدا ارتباط داشته باشد در دنیا و آخرت سرافراز خواهد شد. همچنین اسم در اصل به معنای بلندی و علو است و از آخر آن "الف" حذف شده و در ابتدا اضافه شده تا با آن شروع کنند. اشتقاق اسم از سمت است، به این معنی که اسم نشانی از مسما است. همچنین گفته شده که اشتقاق اسم از "علو" است، به این مفهوم که اسم بر مسما می‌بالد و نشانه‌ای از آن است.
اما اشتقاق نام اللَّه بر قول بیشترین مفسّران از اله الاهة است ای . عبد عبادة. و یقال تألّه الرجل اذا تنسّک، و المعنی هو المستحق للعبادة، و ذو العبادة الذی الیه توجّه العباد و بها یقصد. و قال ابو الهیثم الرازی: اللَّه اصله اله و قال اللَّه عز و جلّ: «وَ ما کانَ مَعَهُ مِنْ إِلهٍ، إِذاً لَذَهَبَ کُلُّ إِلهٍ بِما خَلَقَ» و لا یکون الها حتی یکون لعباده خالقا و رازقا و مدبرا و علیه مقتدرا فمن لم یکن کذلک فلیس بآله. و ان عبد ظلما، بل هو مخلوق و متعبد. و یقال: اصل اله ولاه فقلبت الواو الهمزة کما قالوا للوشاح اشاح و معنی الولاه ان الخلق یولهون الیه بحوایجهم و یتضرّعون الیه فی ما ینوبهم، و یفزعون الیه فی کلّ ما یصیبهم کما یوله کلّ طفل الی امه. و از خاصیتهای نام اللَّه یکی آنست که هر حرفی که از وی بیفکنی باقی که بماند تمام بود: الف بیفکنی للَّه بماند تمام باشد و فایده دهد: چنان که گفت «لِلَّهِ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ.» اگر لام اوّل بیفکنی له بماند تمام بود و معنی دهد کقوله تعالی: «لَهُ مُلْکُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ.» و اگر لام دوّم بیفکنی هو بماند: «هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْباطِنُ».
هوش مصنوعی: نام خداوند از واژه «اله» مشتق شده است که به معنای موجودی است که شایسته عبادت است و به آن توجه می‌شود. در زبان عربی، وقتی گفته می‌شود «تأله الرجل» به معنای این است که فرد به خویشتن مشغول عبادت و پرستش می‌شود. خداوند به عنوان کسی شناخته می‌شود که خالق، روزی‌دهنده و تدبیرکننده امور است، به طوری که اگر کسی این ویژگی‌ها را نداشته باشد، نمی‌تواند به‌عنوان «اله» شناخته شود و در حقیقت فقط مخلوقی است که به عبادت مشغول است. همچنین، با توجه به ریشه زبان‌شناسی کلمه «اله»، وقتی واژه «اله» را به بیانی دیگر بیان کنیم، به همین معنا می‌رسد که مردم برای نیازهای خود به آن رجوع می‌کنند و در مشکلات به‌سوی او می‌آیند. یکی دیگر از ویژگی‌های نام خداوند این است که هرگاه یکی از حروف آن حذف شود، باقی‌مانده همچنان معنا دارد و مفهومش محفوظ می‌ماند. به‌طور مثال، اگر حرف اول «اللَّه» را حذف کنیم، به «له» می‌رسیم که معنای «او» و مالکیت را می‌دهد و اگر حرف دوم را حذف کنیم، تنها «هو» باقی می‌ماند که بقا و هستی خدا را می‌رساند.
اما رحمن و رحیم هر دو مشتق‌اند از رحمة. لکن رحمن رحمت و روزی و نعمت فایده دهد، و رحیم رحمت و عفو و مغفرت فایده دهد، و روزی و نعمت جداست و عفو و مغفرت جدا، پس این تکرار بی‌فایده نیست، و اشتقاق رحمت از رحم است یعنی کما انّ الرحم تشتمل علی الجنین بالوقایة و الحمایة فکذلک الرّحمة تشتمل علی العبد بالرعایة و الکفایة. و گفته‌اند میان رحمن و رحیم فرق نیست از روی معنی، چنان که گویند ندمان و ندیم، و جمع میان هر دو تأکید راست چنان که گویند فلان جاد مجدّ.
هوش مصنوعی: واژه‌های "رحمن" و "رحیم" هر دو از کلمه "رحمت" گرفته شده‌اند، اما مفهوم آن‌ها متفاوت است. "رحمن" به معنای رحمت و نعمت و روزی برای همه است، در حالی که "رحیم" به معنای عفو و مغفرت است. بنابراین، این دو مفهوم از یکدیگر جدا هستند. همچنین، اشتقاق "رحمت" از "رحم" به این معناست که همان‌طور که رحم از جنین محافظت می‌کند، رحمت نیز از بندگان مراقبت می‌کند. برخی بر این باورند که از نظر معنی، تفاوتی بین "رحمن" و "رحیم" وجود ندارد، مشابه واژه‌های "ندمان" و "ندیم"، و استفاده از هر دو به‌عنوان تأکید، مانند گفتن "فلان فرد افرادی شایسته است"، مطرح می‌شود.
و در شأن نزول آیت تسمیت مفسّران را دو قول است: گروهی گفتند: این آیت بسه نجم آمده و سبب آن بود که مصطفی (ص) پیش از وحی عادت داشت که «باسمک اللّهم»
هوش مصنوعی: در مورد علت نزول آیه، مفسران دو نظر دارند: برخی بر این باورند که این آیه در زمان نزول آیه سه نجم صادر شده و دلیل آن این بوده که پیامبر (ص) قبل از دریافت وحی معمولاً عبارت «باسمک اللّهم» را به کار می‌برد.
گفتی بر عادت عرب در جاهلیت، چون آیت آمد که «بِسْمِ اللَّهِ مَجْراها وَ مُرْساها» رسول خدا بفرمود تا بسم اللَّه می‌نوشتند، بعد از آن چون آیت آمد. «قُلِ ادْعُوا اللَّهَ أَوِ ادْعُوا الرَّحْمنَ» بفرمود تا بسم اللَّه الرحمن می‌نوشتند، پس از آن چون آیت آمد. «إِنَّهُ مِنْ سُلَیْمانَ وَ إِنَّهُ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ»
هوش مصنوعی: زمانی که آیه‌ای نازل شد که به یادآوری نام خدا اشاره داشت، پیامبر اکرم دستور داد تا عبارت "بسم اللَّه" را بنویسند. سپس پس از نزول آیه‌ای دیگر، دستور داد تا عبارت "بسم اللَّه الرحمن" نوشته شود و در آیه‌ای دیگر که به سلیمان مربوط بود، بر نوشتن "بسم اللَّه الرحمن الرحیم" تأکید کرد.
بفرمود، تمام بنوشتند و گفتند «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ.»
هوش مصنوعی: فرمودند که همه چیز را بنویسید و سپس گفتند: «به نام خداوند بخشنده مهربان.»
قول دوّم آنست که بیکبار از آسمان فرو آمد در بدو بعثت، ابن عباس گفت جبرئیل (ع) مصطفی (ص) را تلقین کرد بر کوه حرا و او را گفت: بگوی «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ» و این قصه در سوره علق گفته آید انشاء اللَّه. مذهب شافعی و اصحاب حدیث آنست که بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ در هر سر سورتی آیتی است از آن سوره، جبرئیل از آسمان فرو آورده و بر مصطفی (ص) خوانده و خبر درست است که ابن عباس گفت: کان رسول اللَّه (ص) لا یعرف ختم سورة حتی ینزل علیه بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ. و در فضیلت آیت تسمیت آورده‌اند از مصطفی (ص) که گفت: اگر آدمی و پری همه بهم آیند چهار هزار سال تا تفسیر و فضیلت آن بدانند چهار هزار سال بآخر برسد و از فضل آن و تفسیر آن عشری ندانسته باشند. و هر که یک بار بصدق دل بگوید «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ» اللَّه تعالی بهر حرفی چهار هزار نیکی در دیوان وی باز کند و بنویسد، و چهار هزار بدی از دیوان وی محو کند و چهار هزار درجه در بهشت بنام وی باز کند.
هوش مصنوعی: در دیدگاه دوم، گفته می‌شود که در آغاز بعثت پیامبر، یک بار جبرئیل از آسمان نازل شد. ابن عباس بیان کرده است که جبرئیل به پیامبر (ص) در کوه حرا یاد داد که بگوید «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ» و این داستان در سوره علق ذکر شده است. پیروان مذهب شافعی و اهل حدیث معتقدند که این جمله در ابتدای هر سوره، بخشی از آن سوره است و جبرئیل آن را به پیامبر (ص) القا کرده است. همچنین ابن عباس نقل کرده است که پیامبر (ص) تا وقتی که این آیه نازل نمی‌شد، پایان سور را نمی‌شناخت. در فضیلت این آیه آمده که پیامبر (ص) فرموده است اگر تمامی انسان‌ها و جن‌ها به دور هم جمع شوند و چهار هزار سال وقت بگذارند تا تبیین و فضیلت آن را بفهمند، هنوز از فضیلت و تفسیر آن چیزی ندانسته‌اند. همچنین گفته شده است که هر کس با صدق و دل «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ» را بگوید، خداوند به ازای هر حرف آن چهار هزار حسنه به ثبت می‌رساند، چهار هزار بدی را از پرونده‌اش محو می‌کند و چهار هزار درجه در بهشت به نام او می‌گشاید.
قوله عز و جل: «کهیعص» در بعضی تفسیرها آورده‌اند که رب العزة این حروف تهجی در اوایل سور بدان فرستاده است تا خلق را دلالت کند بر مدت بقاء اسلام، یعنی که این حروف بحساب جمل بر گیرند بی‌تکرار چندان که بر آید روزگار اسلام و بقاء این امت چندان باشد و این مدت ششصد و نود و سه سالست چون این مدت بسر آید قیامت برخیزد و رستاخیز پدید آید، و این قول بنزدیک اهل تحقیق ضعیف است از سه وجه: یکی آنکه این دعوی علم قیامتست و علم قیامت نزدیک خلق نیست، اللَّه تعالی میگوید: «قُلْ إِنَّما عِلْمُها عِنْدَ اللَّهِ». دیگر وجه آنست که عرب هرگز حساب جمل نشناخته‌اند و عادت ایشان نبوده، یقول اللَّه تعالی: «إِنَّا جَعَلْناهُ قُرْآناً عَرَبِیًّا».
هوش مصنوعی: در این متن آمده است که برخی مفسران بر این باورند که حروف "کهیعص" که در ابتدای برخی سوره‌ها آمده، به‌طور خاص به مردم نشان می‌دهد که مدت زمان بقای اسلام چقدر خواهد بود. به گفته آنها، اگر این حروف را با حساب جمل (حساب عددی حروف) بدون تکرار محاسبه کنیم، به عدد ۶۹۳ خواهیم رسید که نشان‌دهنده مدت زمان بقای اسلام است و پس از پایان این دوره قیامت برپا خواهد شد. اما این نظر از چند منظر نادرست تلقی شده است. یکی از دلایل این است که دانستن زمان قیامت فقط در اختیار خداوند است و هیچ‌کس دیگر از آن آگاهی ندارد. همچنین، عرب‌ها هرگز با حساب جمل آشنا نبوده‌اند و این نوع محاسبه جزء عادت‌های آن‌ها نبوده است.
جایی دیگر گفت: «بِلِسانٍ عَرَبِیٍّ مُبِینٍ». سه دیگر وجه آنست که رب العزة این حروف در اوایل سور مکرر باز گفته و ایشان این حساب نه مکرّر بر گرفته و اگر مکرّر کنند اضعاف آن باشد. و بدانکه این حروف مقطعه در قرآن بر پنج وجه است: وحدانی: چون ص، ق، ن، و ثنائی: چون طه، یس، حم، و ثلاثی: چون الم، الر، طسم، و رباعی: چون المص، المر و خماسی چون کهیعص و لَحْمَ عسق. قومی گفتند: نام سورتهااند و گفته‌اند: نامهای قرآنند و گفته‌اند: نامهای اللَّه تعالی‌اند و لهذا روی عن علی انه کان یقول: یا کهیعص، اغفر لی.
هوش مصنوعی: در جایی دیگر گفته شده است: «به زبان عربی روشن». یکی از دلایل این موضوع این است که خداوند این حروف را در ابتداهای سوره‌های متعددی تکرار کرده و مردم این حروف را حساب کرده و اگر دوباره تکرار شوند، تعداد آن‌ها بیشتر خواهد بود. همچنین بدانید که این حروف مقطعه در قرآن به پنج شکل وجود دارند: ۱. واحد: مانند ص، ق، ن؛ ۲. دو کلمه‌ای: مانند طه، یس، حم؛ ۳. سه کلمه‌ای: مانند الم، الر، طسم؛ ۴. چهار کلمه‌ای: مانند المص، المر؛ و ۵. پنج کلمه‌ای: مانند کهیعص و لَحْمَ عسق. برخی گفته‌اند که این‌ها نام سوره‌ها هستند و برخی دیگر معتقدند که این‌ها نام‌های قرآن و یا نام‌های خداوند متعال‌اند. به همین خاطر از علی نقل شده که می‌گفت: «ای کهیعص، مرا ببخش».
و کان یحلف بکهیعص‌، امیر المؤمنین علی (ع) باین حروف سوگند یاد کرد از آن که اعتقاد داشت که این حروفها نامهای خدااند یا صفات وی، و معلوم است که سوگند جز بنام و صفت اللَّه بسته نشود. و درست است از ابن عبّاس که گفت: الکاف من کاف، و الهاء من هاد و الیاء من حلیم، و العین من علیم، و الصاد من صادق. و بروایتی دیگر از ابن عباس: کبیر، هاد، امین، عزیز، صادق. معنی آنست که خلق را بسنده کارست و ایشان را راه نما است، بگفتار و کردار از ایشان دانا و در وعد و گفت خود راست گوی، در صفت بزرگوار و در وعد استوار، راست گوی و راست کار، کلبی گفت: کاف لخلقه، هاد لعباده، یده فوق ایدیهم، عالم بتربیته، صادق فی وعده. مهم‌ها را کافی است و وعده را وافی و راه نمای بندگان و دل گشای ایشان، بقدر از همه برتر، بذات و صفات زور، عالم باسرار بندگان و سازنده کار ایشان در دو جهان، راست گوی و راست کار و راست دان.
هوش مصنوعی: امیرالمؤمنین علی (ع) با حروف "کهیعص" سوگند یاد کرد و بر این باور بود که این حروف نام‌ها یا صفات خداوند هستند. همچنین این نکته روشن است که سوگند به جز به نام و صفت خداوند ممکن نیست. ابن عباس می‌گوید: "کاف" به معنای "کافی"، "هاء" از "هادی"، "یاء" از "حلیم"، "عین" از "علیم" و "صاد" از "صادق" است. در روایتی دیگر نیز از ابن عباس نقل شده که این حروف به معنای "بزرگ"، "هادی"، "امین"، "عزیز" و "صادق" هستند. این به این معناست که خداوند برای مخلوقاتش کارها را کافی کرده و آن‌ها را در گفتار و کردار هدایت می‌کند و در وعده‌هایش راستگو است. همچنین، این ویژگی‌ها شامل خداوند می‌شود که بزرگ و راستکار است و در وعده‌هایش همواره مطمئن است. خداوند عالم به تدبیر مخلوقاتش بوده و در دو جهان کارها را خلق می‌کند.
«کهیعص». کسایی و ابو بکر هاء و یاء هر دو بامالت خوانند ابو عمرو هاء بامالت خواند و یاء نه، ابن عامر و حمزه یاء بامالت خوانند و هاء نه، نافع هر دو بین الفتح و الکسر خواند علی مذهبه فی الامالة، باقی همه به تفخیم خوانند بی امالت.
هوش مصنوعی: «کهیعص» یکی از حروف مقطعه قرآن است. در خواندن این حروف، قاریان مختلف روش‌های متفاوتی دارند. کسایی و ابو بکر هر دو حرف هاء و یاء را با اماله می‌خوانند، اما ابو عمرو حرف هاء را با اماله و حرف یاء را بدون اماله می‌خواند. ابن عامر و حمزه حرف یاء را با اماله و حرف هاء را بدون اماله می‌خوانند. نافع نیز هر دو حرف را به شیوه‌ای بین فتح و کسر می‌خواند. دیگر قاریان همه این حروف را به شکل تفخیم می‌خوانند و اماله را به کار نمی‌برند.
«ذِکْرُ رَحْمَتِ» خبر مبتداء محذوفست و در آیت تقدیم و تأخیر است، ای هذا الّذی نتلوه علیک ذکر ربک عبده زکریا برحمته. باین قول رب فاعل ذکر است و عبده مفعول است می‌گوید: این قصه که بر تو میخوانیم یاد کرد خداوند تو است بنده خود را زکریا برحمت خویش، یعنی که برحمت خویش ذکر وی کرد و قصه وی گفت. و روا باشد که تمامی سخن در «إِذْ نادی‌ رَبَّهُ» بود، ای دعاء زکریا ربه کان من رحمة ربک و الهامه ایّاه، می‌گوید: دعاء زکریا و اجابت که از حق یافت رحمتی بود که خداوند تو بر وی کرد، و الهام که وی را داد. انگه قصه در گرفت و گفت: «إِذْ نادی‌ رَبَّهُ» ای دعا ربه فی محرابه،. «نِداءً خَفِیًّا» ای دعا سرّا بر خواند خداوند خود را در سرّ، بآوازی نه بلند. بجای آورد که در دعا اخفاء سنت است: فرموده و پسندیده اللَّه تعالی است که می‌گوید: «ادْعُوا رَبَّکُمْ تَضَرُّعاً وَ خُفْیَةً» و پیغامبر (ص) گفته: «خیر الدعا الخفی و خیر الرزق ما یکفی»
هوش مصنوعی: ذکر رحمت، اشاره به داستان زکریا دارد که بیانگر رحمت خداوند به بنده‌اش است. از طریق این داستان، به تأکید بر اهمیت دعا و پذیرش آن توسط خدا پرداخته می‌شود. زکریا در وقتی که دعا می‌کند، به طور پنهانی و با صدای آرام، از خداوند درخواست می‌کند. این نوع دعا کردن نشانی از تواضع و معنویت است و مورد پسند خداوند است. در این زمینه، تأکید شده که دعا در خلوت و با نیت خالص بسیار مورد علاقه خداست و در واقع، دعاهای پنهانی بهترین نوع دعاها هستند.
و خبر درستست که قومی دعا کردند بآواز بلند و پیغامبر (ص) گفت: «انکم لا تدعون اصمّ و لا غایبا، انکم تدعون سمیعا قریبا.
هوش مصنوعی: گروهی با صدای بلند دعا کردند و پیامبر (ص) فرمودند: «شما دعای کسی را نمی‌کنید که ناشنوا و دور باشد، بلکه دعایتان به کسی است که شنوای نزدیک است.»
و گفته‌اند زکریا از بهر آن در سرّ دعا کرد از قوم خود پنهان داشته که از ایشان شرم داشت که گویند به پیرانه سر فرزند میخواهد از زنی نازاینده. و گفته‌اند: زکریا دانست که آواز بلند و آواز نرم بنزدیک حق سبحانه و تعالی یکسانست، اما آواز نرم بخضوع و خشوع نزدیکترست و از ریا دورتر، از آن نرم گفت، آن گاه تفسیر دعا کرد و باز نمود که دعاء چه کرد و چه خواست: «قالَ رَبِّ» و این آن گاه بود که در محراب پیش مریم در زمستان میوه تابستانی دید نه بوقت خویش، گفت آن خداوند که قادرست که در زمستان میوه تابستانی دهد نه بوقت خویش، قادرست که پیرانه سر فرزند دهد، آن روز رغبت فرزند خواستن بوی پدید آمد، بمحراب باز شد و نماز کرد و در اللَّه تعالی زارید، و در سرّ این دعا کرد: «رَبِّ إِنِّی وَهَنَ الْعَظْمُ مِنِّی» ای ضعف بدنی لکبر سنّی، بار خدایا، تن من از پیری ضعیف گشت و استخوان من سست شد! خص العظم بالذکر لانه اقوی ما فی الانسان و اذا وهن لا یرجی عود القوّة الیه. و گفته‌اند استخوان کنایتست از دندان. شکا ذهاب اضراسه. گفته‌اند: زکریا آن وقت هفتاد و پنج ساله بود. یقال وهن یهن و وهن یوهن وهنا و وهنا اذا ضعف. و قیل: وهن بمعنی وهی.
هوش مصنوعی: گفته می‌شود که زکریا به دلیل ترس از قضاوت مردم، دعاهای خود را از قومش پنهان کرده بود؛ چرا که احتمال داشت درباره‌اش بگویند که در سن پیری به دنبال فرزندی از زنی نازا است. او می‌دانست که صدای بلند و ملایم در نزد خداوند یکسان است، اما صدای ملایم، به دلیل نرمش و فروتنی، نزدیک‌تر و از ریا دورتر است. بنابراین، او با زبانی نرم دعا کرد و بیان کرد که چه خواسته‌ای دارد: «پروردگارا». این در زمانی بود که در محراب، پیش مریم، میوه‌های تابستانی را در زمستان دید. او فکر کرد که خدایی که می‌تواند در زمستان میوه تابستانی بدهد، حتماً قادر است که در سن پیری به او فرزندی عطا کند. پس از آن، تمایل به داشتن فرزند در دلش شکل گرفت. او به محراب بازگشت و نماز خواند و با احساسی عمیق از خداوند درخواست کرد: «پروردگارا، من از ضعف بدنی به خاطر سنم رنج می‌برم» و با اشاره به ضعف استخوان‌هایش گفت که در اثر پیری ضعیف شده‌است. استخوان‌ها در این دعا به عنوان اشاره‌ای به دندان‌ها نیز تفسیر می‌شود. گفته می‌شود زکریا در آن زمان ۷۵ ساله بود.
«وَ اشْتَعَلَ الرَّأْسُ شَیْباً» رأس اینجا کنایتست از موی سر و محاسن. چنان که در قصه موسی (ع) و برادر گفت: «أَخَذَ بِرَأْسِ أَخِیهِ» یعنی اخذ بشعر رأسه و لحیته، و الاشتعال انتشار شعاع النار، ای اشتعل فیه الشیب اشتعال شعاع النار. این بر سبیل استعارت گفت. چنان که شعلهای آتش در وقت التهاب متفرّق شود و پیدا گردد، هم چنان سپیدی پیری در موی سر و محاسن من پیدا گشت و منتشر شد «شیبا» نصب علی التمییز.
هوش مصنوعی: این عبارت به بیان این نکته می‌پردازد که "رأس" به معنای موی سر و ریش‌هاست. در داستان موسی و برادرش، اشاره به این است که برادر او به موی سر و ریشش اشاره کرده است. واژه "اشتعال" به معنی انتشار شعله یا نور آتش است. در اینجا، به معنای افزایش یا ظهور موهای سفید در سنین بالا به کار رفته است. به همین صورت که شعله‌های آتش در هنگام سوختن پخش و نمایان می‌شوند، موهای سپید نیز در پیری در سر و صورت فرد نمایان می‌شوند. کلمه "شیبا" در این متن به عنوان نشانه‌ای از تفاوت به کار رفته است.
و قال عطاء: اول من شاب رأسه ابراهیم (ع) فقال: یا رب ما هذا؟ قال هذا الوقار، قال رب زدنی وقارا.
هوش مصنوعی: عطاء می‌گوید: نخستین کسی که موهایش سفید شد، ابراهیم (علیه‌السلام) بود. او از خداوند پرسید: "پروردگارا، این چیست؟" خداوند پاسخ داد: "این وقار و سنگینی است." ابراهیم (ع) گفت: "پروردگارا، بر وقارم بیفزا."
«وَ لَمْ أَکُنْ بِدُعائِکَ رَبِّ شَقِیًّا» ای کنت مستجاب الدعوة قبل الیوم سعیدا به غیر شقی فیه. و السّعادة ادراک الخیر و الشّقاوة حرمانه. و قیل معناه: انا ممن دعاک مخلصا موحدا و من دعاک مخلصا موحدا لم یکن بعبادتک شقیّا. و قیل: الدعاء مصدر یضاف مرّة الی الداعی و مرّة الی المدعوّ، فاذا اضیف الی الداعی فالمعنی لم اکن بدعایی ایّاک خائبا، لانک وعدتنی الاجابة، و إذا اضیف الی المدعوّ فالمعنی لم اکن بدعائک ایّای و هدایتک لی و معونتک ایّای شقیا.
هوش مصنوعی: من دچار شقاوت و بدبختی در دعایت، ای پروردگار، نبوده‌ام. من در گذشته فردی خوشبخت بودم که دعایم مستجاب می‌شد و به بی‌سرانجامی نمی‌رسید. خوشبختی یعنی رسیدن به خیر و شقاوت به معنای عدم دسترسی به آن است. برخی گفته‌اند که منظور این است که من با اخلاص و یکتاپرستی به تو دعا کرده‌ام و کسی که با چنین نیتی دعا کند، در عبادت تو شقی نخواهد بود. همچنین، دعا ممکن است به دو صورت تفسیر شود: یکی نسبت به دعا کننده و دیگری نسبت به کسی که به او دعا شده است. اگر به دعا کننده برگردانده شود، به این معناست که من در دعا کردن به تو هیچ ناامیدی نداشتم، چون تو وعده داده‌ای که دعایم را مستجاب می‌کنی. و اگر به شخص مورد دعا مربوط باشد، به این معناست که من در نتیجه دعای تو و هدایت و کمک‌های تو هرگز در سختی نبوده‌ام.
«وَ إِنِّی خِفْتُ الْمَوالِیَ مِنْ وَرائِی.» موالی اینجا عصبه اند چنان که در سورة النساء گفت: «وَ لِکُلٍّ جَعَلْنا مَوالِیَ» یعنی العصبة، و المولی الناصر و المولی الزوج و المولی کل من یلیک نسبه و کل من یلیک جانبه، و المولی ما لا یفارقک. قال اللَّه تعالی: «مَأْواکُمُ النَّارُ هِیَ مَوْلاکُمْ» و «اللَّه تعالی مولی الذین آمنوا» ای ربهم و سیدهم. «وَ إِنِّی خِفْتُ الْمَوالِیَ مِنْ وَرائِی» می‌گوید: من می‌ترسم از قرابات و عصبات خویش که بعد از وفات من شایستگی خلافت من ندارند و کار دین ضایع فرو گذارند، و بنا خلفی ایشان علم و نبوت از خاندان ما بریده شود. و زکریا این سخن از بهر آن می‌گفت که بنی اسرائیل را دیده بود که تبدیل دین می‌کردند. و انبیاء را می‌کشتند، و در زمین فساد و تباه کاری می‌کردند، ترسید که نیازادگان وی همان کنند و همان راه سپرند ازین جهت فرزندی خواست که شایسته نبوت و خلافت باشد، و در شواذ خوانده‌اند «و انی خفت الموالی من ورائی». و این قراءت ضد قرءات اول است می‌گوید: قلّ بنو عمی ای ماتوا و لم یبق لی ابن عم یرثنی النبوة من ورائی. و «کانَتِ امْرَأَتِی عاقِراً» یعنی فیما مضی من الزمان کانت عاقرا لم تلد لی. می‌گوید: زن من همیشه عاقر بود که هیچ فرزند نیاورد. در ضمن این سخن سؤال است یعنی که آن علت از وی زایل گردان تا بفرزند بار گیرد. و گفته‌اند «وَ کانَتِ امْرَأَتِی» این کون حال است یعنی که اکنون عاقر گشت از پیری.
هوش مصنوعی: زکریا می‌گوید که از خویشاوندان خود می‌ترسد، زیرا بعد از او ممکن است نتوانند خلافت و مسئولیت‌های دینی را به درستی به عهده بگیرند و دین را زیر پا بگذارند. او نگران است که علم و نبوت از خاندان او قطع شود، چراکه بنی‌اسرائیل را دیده بود که دین را تغییر می‌دادند و انبیاء را می‌کشتند. به همین دلیل، او خواهان فرزندی است که شایسته‌ی نبوت و رهبری باشد. همچنین زکریا به این نکته اشاره می‌کند که همسرش همیشه نازا بوده و هیچ فرزندی نداشته است. او بیان می‌کند که این موضوع ممکن است اکنون به دلیل پیری او باشد و از خداوند خواسته است که این مشکل برطرف شود تا بتواند فرزندی داشته باشد.
و العقر انقطاع الولادة.
هوش مصنوعی: و عقیم بودن به معنای قطع شدن نسل و عدم قابلیت زایمان است.
«فَهَبْ لِی مِنْ لَدُنْکَ وَلِیًّا» پس ببخش مرا از نزدیک خویش یاری یعنی فرزندی، «مِنْ لَدُنْکَ» یعنی من قدرتک و فضلک. و این از بهر آن گفت که در معقول و عادت مستبعد بود فرزند از زکریّا که او را هفتاد و پنج سال از عمر گذشته و زن وی عاقر بود، و در چنین حال اگر فرزند آید بقدرت و فضل اللَّه تعالی آید. «وَلِیًّا» یعنی ابنا صالحا تقیا.
هوش مصنوعی: پس از تو می‌خواهم که از جانب خود، فرزندی به من عطا کنی. این درخواست به خاطر عمر طولانی زکریا و عاقر بودن همسرش به نظر غیرمعقول می‌رسید. اما اگر فرزندی به او داده شود، این امر تنها با قدرت و لطف خداوند امکان‌پذیر است. بنابراین، او به دنبال فرزندی صالح و پرهیزگار است.
«یَرِثُنِی» این وراثت نبوت است نه وراثت مال. فان الانبیاء لا یورثون.
هوش مصنوعی: «یَرِثُنِی» به معنای وراثت نبوت است، نه وراثت مالی. زیرا پیامبران از خود مالی به جا نمی‌گذارند.
قال‌ النبی (ص): «نحن معشر الانبیاء لا نورّث ما ترکنا صدقة،»
هوش مصنوعی: پیامبر (ص) فرمودند: «ما پیامبران ارث نمی‌گذاریم، چیزی که از ما باقی می‌ماند صدقه است.»
و معنی وراثة النبوة ان تقوم مقامه فیها الا انّها تنتقل الیه بالموت کما ینتقل المال، یقال ورث فلان شرف ابیه اذا قام مقامه فیه، و ذلک معنی‌
هوش مصنوعی: وراثت نبوت به این معناست که فردی می‌تواند جایگاه و مسئولیت‌های نبوت را بر عهده بگیرد، اما این انتقال فقط پس از فوت شخص نبوت‌دار صورت می‌گیرد، مشابه انتقال دارایی‌ها. به عبارت دیگر، وقتی گفته می‌شود که فردی از پدرش مقام والایش را به ارث برده، به این معنی است که او در آن جایگاه قرار گرفته است.
قوله (ص): «العلماء ورثة الانبیاء»
هوش مصنوعی: پیامبر گفتند: «علما وارثان انبیاء هستند.»
و معلوم: انّ العلم لا یورث کما یورّث المال و انه لا یوصل الیه الا بکسب و جهد و توفیق. و لکن معناه انهم قاموا مقام الانبیاء فی علمهم و حکمهم. ابو عمرو و کسایی «یَرِثُنِی وَ یَرِثُ» بجزم خوانند، و باقی برفع خوانند، جزم بر جواب دعا و رفع بر نعت. ولی بمعنی آنست که: مرا فرزندی بخش که از من و از همه نژاد اولاد یعقوب میراث علم و نبوّت و حکمت برد. بیشترین مفسّران گفتند: این یعقوب بن اسحاق است پدر یوسف، و زکریا از آل یعقوب بود از نژاد و فرزندان وی. کلبی گفت این نه یعقوب بن اسحاق است بلکه یعقوب بن ماثان است برادر زکریا. «وَ اجْعَلْهُ رَبِّ رَضِیًّا» ای مرضیا ترضاه انت. و قیل راضیا بحکمک، و قیل اجعله نبیا کما جعلت آبائه نبیا.
هوش مصنوعی: علم به ارث نمی‌رسد مانند مال و تنها با کوشش و تلاش به دست می‌آید. این بدان معناست که آن‌ها در دانش و حکم خود مانند پیامبران قرار گرفته‌اند. دو نفر به نام‌های ابو عمرو و کسایی عبارت «یَرِثُنِی وَ یَرِثُ» را به صورت جزم می‌خوانند، در حالی که سایرین آن را به صورت رفع می‌خوانند. جزم به عنوان پاسخ دعا و رفع به عنوان صفت است. در حقیقت، درخواست آن است که فرزندی به او داده شود که علم، نبوت و حکمت را از او و نژاد یعقوب به ارث ببرد. بیشتر مفسران معتقدند که این یعقوب بن اسحاق، پدر یوسف است و زکریا از نسل او می‌باشد. برخی دیگر مانند کلبی بر این عقیده‌اند که یعقوب بن ماثان، برادر زکریا بوده است. همچنین، در مورد عبارت «وَ اجْعَلْهُ رَبِّ رَضِیًّا» تفسیرهایی وجود دارد که به معنای پسندیده و رضایت‌مند است، یا اینکه او را به گونه‌ای قرار بده که در حکم تو راضی باشد، یا اینکه او را همانند پدرانش نبی قرار دهی.
«یا زَکَرِیَّا» ممدود و مقصور هر دو خوانده‌اند، مقصور قراءت حمزه و کسایی و حفص است، و ممدود قراءت باقی. و اینجا اضمارست یعنی فاجیب یا زکریا، دعاء وی اجابت کردند و گفتند: «یا زَکَرِیَّا إِنَّا نُبَشِّرُکَ بِغُلامٍ اسْمُهُ یَحْیی‌ لَمْ نَجْعَلْ لَهُ مِنْ قَبْلُ سَمِیًّا» رب العزة در این آیت یحیی را دو تشریف داد که او را بدان دو تشریف گرامی کرد و بر وی منت نهاد، یکی آنست که نام وی حق نهاد جل جلاله، و با پدر و مادر نگذاشت، دیگر آنست که او را نامی نهاد که پیش از وی در دنیا هیچکس را آن نام ننهاد، و هو المعنی بقوله: «لَمْ نَجْعَلْ لَهُ مِنْ قَبْلُ سَمِیًّا». ای لم نسم یحیی احدا قبله. و روی عن ابن عباس انه قال: «لَمْ نَجْعَلْ لَهُ مِنْ قَبْلُ سَمِیًّا» ای مثلا و شبها، لانه لم یعص و لم یهم بمعصیة قط. و به‌
هوش مصنوعی: ای زکریا، نام تو هم به صورت ممدود و هم به صورت مقصور خوانده شده است. قرائت مقصور مربوط به حمزه، کسایی و حفص است، در حالی که قرائت ممدود به سایر قراءت‌ها تعلق دارد. در اینجا به معنای این است که پاسخ دعای زکریا داده شده و به او گفته‌اند: «ای زکریا، ما تو را به پسری به نام یحیی بشارت می‌دهیم که پیش از این، هیچ‌کس این نام را نداشته است.» در این آیت، خداوند یحیی را به دو دلیل مورد تکریم قرار داده است: یکی این که نام او را خود خداوند انتخاب کرده و دیگر این که هیچ‌کس قبل از او این نام را نداشته است. به عبارت دیگر، یحیی نامی بی‌نظیر دارد. همچنین از ابن عباس روایت شده است که این جمله به معنای آن است که یحیی هرگز گناه نکرده و به معصیت نپرداخته است.
قال النبی (ص): «ما اذنب یحیی بن زکریا ذنبا و لا هم بامرأة»
هوش مصنوعی: پیامبر (ص) فرمودند: «یحیی بن زکریا هیچ گناهی نکرد و هیچ فکری درباره زنی نداشت.»
و قیل لم تلد العواقر مثله. و قیل: «لَمْ نَجْعَلْ لَهُ» ای لزکریا من قبل سمیا ای ولدا و العرب تسمی الولد سمیا.
هوش مصنوعی: و گفته شده است که مانند او هیچ کس زاییده نشده است. و گفته شده: "ما برای او (لزکریا) از قبل نامی قرار نداده بودیم." در زبان عربی به فرزند نام می‌دهند.
ذکره النقاش فی تفسیره و قیل: معناه سمیناه قبل العلوق و قبل الولادة و لم تسم احدا قبله علی هذا الوجه. و روی عن وهب قال: نادی مناد من السماء ان یحیی بن زکریا سید من ولدت النساء، و ان جرجیس سید الشّهداء! و سمی یحیی لانه یحیی به دین اللَّه و قیل لان رحم امه حی به، و قیل لان اللَّه احیاه من بین مسنین فی حکم الولادة، و قیل لانه استشهد و الشّهداء احیاء. پس چون فرشتگان او را بشارت دادند بفرزند گفت: «رَبِّ أَنَّی یَکُونُ لِی غُلامٌ» و انا شیخ کبیر لم یولد لی و انا شاب قوی «وَ امْرَأَتِی عاقِرٌ» لم تلد فی حال شبابها؟ خداوندا مرا فرزند چون بود؟ و من مردی پیر بزاد در آمده و زن من نازاینده؟ و در جوانی هرگز از ما هیچ فرزند نیامده؟ این سخن نه بر سبیل استنکار و استبعاد گفت که وی از قدرت اللَّه تعالی بعید میداشت که به پیری فرزند تواند داد! لکن بر سبیل تعجب و تعظیم قدرت اللَّه باز گفت. و از بس که شادی بدل وی رسیده بود تعجیل کرد بشناخت کیفیت آن فرزند دادن، و نشان و علامت آن در خواستن. و گفته‌اند نیز که سیاق این سخن بر وجه استفهام است نه بر وجه استنکار، میخواست تا بداند که این فرزند هم از این زن عاقر خواهد بود؟ بر هیأت پیری ایشان خواهد بود؟ یا ایشان را با حال جوانی بر دو فرزند دهد؟ و قیل: لما سمع نداء جبرئیل بالبشارة وسوس الیه الشیطان انه لیس من اللَّه و انما هو من الشیطان. فذکر ذلک دفعا للوسوسة. «وَ قَدْ بَلَغْتُ مِنَ الْکِبَرِ عِتِیًّا» ای یبسا و انتهاء فی السن. یقال عتا یعتو عتوا عتیا و عسی یعسو عسوا و عسیا اذا یبس شیبا. و قیل معناه «بَلَغْتُ مِنَ الْکِبَرِ» حالة جفّ الماء فی صلبی قرأ حمزه و الکسائی و حفص عتیا بکسر العین و الباقون بالرفع و هما لغتان.
هوش مصنوعی: در این متن آمده است که نام "یحیی" به این دلیل انتخاب شده است که او قبل از تولد و حتی قبل از بارداری نام‌گذاری شده و هیچ کس دیگری با این خصوصیت نامگذاری نشده است. همچنین، نقل شده که صدایی از آسمان اعلام کرده که یحیی بن زکریا سید زاده‌شدگان زن‌ها و جرجیس سید شهیدان است. نام "یحیی" به دلایل مختلفی مطرح شده است؛ از جمله اینکه او دین خدا را زنده می‌کند یا اینکه رحم مادرش به خاطر او زنده مانده است، یا اینکه خدا او را در شرایط خاصی زنده کرده است. درد دل زکریا نیز درباره دریافت بشارت فرزندش بیان شده است که به رغم سن بالا و عاقر بودن همسرش، از خدا می‌خواهد تا فرزندش چگونه خواهد بود. او نه به دلیل نداشتن ایمان به قدرت خدا، بلکه از روی تعجب و به خاطر بزرگداشت قدرت الهی چنین سوالی مطرح کرده است. احساس شادی و خوشحالی او باعث شده تا درباره کیفیت فرزند و پیشامدهای احتمالی آن کنجکاو باشد. همچنین در متن ذکر شده که به محض شنیدن بشارت، شیطان او را وسوسه می‌کند تا نسبت به این بشارت شک کند که آیا واقعاً از طرف خداست یا خیر. او از سن خود و خشک شدن مایع در بدنش صحبت می‌کند و تأکید دارد که به سنی رسیده که تولد فرزند از او غیرممکن به نظر می‌رسد. در انتها، به دو قرائت مختلف از کلمات اشاره شده که هر یک معنایی خاص دارند و به سن زکریا و حال او در زمان اعلام بشارت اشاره دارد.
«قالَ کَذلِکَ» ای قال جبریل کذلک انت و امرأتک شیخان کبیر ان علی هذه الحالة ترزقان الولد و لا تردّان الی حالة الشباب. جبریل (ع) گفت اکنون چنین است که شما را فرزند دهد در حال پیری و ضعیفی چنین که هستند «قالَ رَبُّکَ هُوَ عَلَیَّ هَیِّنٌ» ای اعطاء الولد علی هذه الحالة منکما، علیّ هیّن سهل لا یلحقنی فیه نصب و لا تعب و لا مشقة.
هوش مصنوعی: جبریل گفت: «این چنین است که شما و همسرتان در سنین بزرگ‌سالی فرزندی خواهید داشت و به وضعیت جوانی برنمی‌گردید.» سپس او ادامه داد: «پروردگارت می‌فرماید که دبا این حال، دادن فرزند برای من آسان و بی‌زحمت است و در این کار هیچ سختی و تلاشی بر من نخواهد بود.»
و قیل تقدیره «کَذلِکَ قالَ رَبُّکَ» یعنی کما قیل لک قال ربّک «هُوَ عَلَیَّ هَیِّنٌ». یقال هان یهون هونا فهو هاین و هیّن و هین.
هوش مصنوعی: به این معناست که گفته شده است "همان‌طور که پروردگارت گفت" یعنی همان‌گونه که به تو گفته شده، پروردگارت فرمود "این کار برای من آسان است". واژه "هین" به معنای آسانی است و در موارد مختلف به کار می‌رود.
و فی خبر: المؤمنون هیّنون لیّنون.
هوش مصنوعی: پایین بودن آستانه تحمل و سادگی و نرم‌خویی از ویژگی‌های مؤمنان است.
قرأ حمزه و الکسائی و قد خلقناک بالنون علی الجمع و الباقون بالتاء علی الوحده، و المعنی واحد لان الفعل فیهما اللَّه عزّ و جلّ لانّه خالق کل شی‌ء. یقول تعالی: «وَ قَدْ خَلَقْتُکَ مِنْ قَبْلُ» ای‌ من قبل یحیی. «وَ لَمْ تَکُ» اصلا فاوجدتک من العدم، کذلک اقدر علی خلق الولد و انتما علی هذه الحالة، لان الایجاد من العدم ابلغ فی القدرة من ایجاد الولد من الشیخین الکبیرین.
هوش مصنوعی: حمزه و الکسائی کلمه "خلقنا" را با "نون" خواندند که بیانگر جمع است، در حالی که بقیه قاریان آن را با "تاء" خواندند که به singular اشاره دارد. معنای این دو قرائت یکسان است زیرا در هر دو حالت، فعل به خداوند عز و جل نسبت داده می‌شود که خالق هر چیزی است. خداوند می‌فرماید: «و قد خلقتک من قبل»، به این معنا که من قبل از یحیی، تو را خلق کرده‌ام. «و لم تکن»، یعنی من تو را از عدم به وجود آوردم. به همین ترتیب، من قادر هستم بر خلق فرزند در حالی که شما در این وضعیت هستید، زیرا ایجاد از عدم نشان‌دهنده قدرت بیشتری است نسبت به ایجاد فرزند از دو نفر بزرگسال.
«قالَ رَبِّ اجْعَلْ لِی آیَةً» ای قال زکریا، رب اجعل لی علامة اعرف بها حدوث الولد قبل الولادة فافرح به. این باز سؤالی دیگر است که از شادی بشارت بیرون داد و گفت: خداوندا مرا علامتی نمای بر حدوث و علوق این فرزند تا مر شادی افزاید و یقین، که اجابت دعا کردی. «قالَ آیَتُکَ أَلَّا تُکَلِّمَ النَّاسَ» ای آیة ذلک ان لا تقدر علی مکالمة الناس «ثَلاثَ لَیالٍ» مع ایامها «سَوِیًّا» صحیحا سلیما من غیر بکم و لا خرس، فتعلم بذلک ان اللَّه وهب لک الولد. و «سَوِیًّا» نصب علی الحال و فیه تقدیم و تأخیر، تقدیره الا تکلم الناس سویّا ثلاث لیال. و عن ابن عباس «ثَلاثَ لَیالٍ سَوِیًّا» ای ثلث لیال متتابعات، جعله وصفا لثلاث. در قرآن آیت برد و معنی آید: یکی بمعنی عبرت، چنان که در سوره المؤمنین گفت: «وَ جَعَلْنَا ابْنَ مَرْیَمَ وَ أُمَّهُ آیَةً» ای عبرة. و در سورة العنکبوت گفت: «وَ جَعَلْناها آیَةً لِلْعالَمِینَ» ای عبرة للعالمین و در سورة القمر گفت: «وَ لَقَدْ تَرَکْناها آیَةً فَهَلْ مِنْ مُدَّکِرٍ» ای عبرة و در سورة النحل گفت: «إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیَةً لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ». ای لعبرة. دیگر بمعنی علامتست. چنان که درین سوره گفت: «رَبِّ اجْعَلْ لِی آیَةً، قالَ آیَتُکَ أَلَّا تُکَلِّمَ النَّاسَ» و در سورة یس گفت: «وَ آیَةٌ لَهُمْ أَنَّا حَمَلْنا ذُرِّیَّتَهُمْ» «وَ آیَةٌ لَهُمُ اللَّیْلُ نَسْلَخُ مِنْهُ النَّهارَ». یعنی و علامة لهم، و در سورة الرّوم گفت: «وَ مِنْ آیاتِهِ» ای و من علامات الرّب انه واحد. «أَنْ خَلَقَکُمْ مِنْ تُرابٍ» و امثال این در قرآن بسیارست.
هوش مصنوعی: زکریا از خداوند خواست که نشانی به او بدهد تا به وسیله‌ی آن از آمدن فرزندش مطمئن شود و شادمان گردد. او می‌خواست علامتی دریافت کند تا قبل از تولد فرزند، از وجود او آگاه شود و بدین وسیله شادی و یقینش افزایش یابد. خداوند به او علامتی داد که به مدت سه شب نمی‌تواند با مردم صحبت کند، بدون اینکه دچار لکنت یا خاموشی شود. این نشانه نشانگر این بود که خداوند فرزند را به او عطا کرده است. استفاده از واژه "آیت" در قرآن به معنای نشانه و عبرت است و در چندین جا به عنوان علامتی برای تفکر و یادآوری آمده است.
«فَخَرَجَ عَلی‌ قَوْمِهِ مِنَ الْمِحْرابِ» ای فخرج فی تلک الایّام الّتی اراه اللَّه تعالی فیها تلک الایة، من المحراب. ای من المصلی و قیل نزل من الغرفة، و المحراب اشرف موضع فی البیت. و قوله «عَلی‌ قَوْمِهِ» یدل علی انه اشرف علیهم. «فَأَوْحی‌ إِلَیْهِمْ».
هوش مصنوعی: او از محراب (محل عبادت) به سوی قومش خارج شد. در آن روزهایی که خداوند آیه‌ای را به او نشان داد، از آن مکان بیرون آمد. برخی می‌گویند که او از اتاقش پایین آمد، و محراب بهترین و برترین جایگاه در خانه است. جمله «علی قومه» نشان‌دهنده این است که او بر قوم خود نگاهی داشت. سپس خداوند به او وحی فرستاد.
الوحی فی کلام العرب الاعلام کلاما کان او ایماء و کتابة، و هو فی قصة النحل الهام، یقال وحی و اوحی اذا اشار بحاجب أو ید، «أَنْ سَبِّحُوا بُکْرَةً وَ عَشِیًّا» فی ذکر البکرة دلیل علی انّ اللیالی کانت مع الایّام، و السبحة الصلاة النافلة، و البکرة اول النهار، یقال بکر و بکّر و ابتکر، و العشیّ ما بعد قائم الظهیرة. و فی الایة تقدیم و تأخیر، تقدیره «فخرج علی قومه من المحراب بکرة و عشیّا» فی اللیالی الثلاث فاشار الیهم ان صلوا»، زکریا را عادت بود که هر روز بامداد و شبانگاه قوم خود را پند دادی و ایشان را بتسبیح و نماز و تهلیل فرمودی، تا در هر دو طرف روز ایشان را بر طاعت و عبادت و ذکر اللَّه تعالی داشتی، پس در این سه روز که او را از سخن گفتن باز داشتند، با مردم هم چنان بر عادت بامداد و شبانگاه همی آمد و باشارت همی نمود که، بر سر ذکر و تسبیح و نماز خود باشید. و گفته‌اند که وحی اینجا بمعنی کتابت است، ای کتب لهم فی کتاب، و قیل علی الارض، مفسّران را خلافست، که سخن ناگفتن زکریا با مردم بر چه وجه بود؟
هوش مصنوعی: وحی در زبان عربی به معنای اعلام و بیان از طریق کلام، اشاره یا نوشتن است. در داستان زکریا، وحی به معنای الهام است. گفته می‌شود که وحی و اوحی زمانی به کار می‌رود که با اشاره ابرو یا دست چیزی را نشان دهند. جمله «أَنْ سَبِّحُوا بُکْرَةً وَ عَشِیًّا» به این معنی است که شب‌ها همراه با روزها وجود داشته‌اند. "سبحه" به نمازهای مستحب اشاره دارد و "بکرت" به اوایل صبح و "عشی" به بعدازظهر اشاره می‌کند. در این آیه، ترتیب زمانی وجود دارد که می‌توان آن را به این شکل در نظر گرفت: «زکریا در صبح و شب به قومش اشاره می‌کند و به آنها دستور می‌دهد نماز بخوانند». زکریا عادت داشت که هر روز صبح و شام قوم خود را نصیحت کند و آنها را به ذکر و نماز وادار سازد. در سه روزی که او قادر به سخن گفتن نبود، به عادت خود ادامه داد و از طریق اشاره مردم را به ذکر و تسبیح و نماز تشویق کرد. برخی مفسران معتقدند که در اینجا وحی به معنای نوشتن نیز ممکن است به کار رفته باشد و در مورد اینکه زکریا به چه شکل با مردم سخن نمی‌گفت، نظرات مختلفی وجود دارد.
قومی گفتند: بر سخن گفتن توانا بود، اما نمی‌گفت، از بهر آنکه او را نهی کرده بودند از آن، و می‌خواستند که آن سه روز بکلیت با عبادت اللَّه تعالی پردازد، و دلیل بر این قول آنست، که زبور می‌خواند و تهلیل و تسبیح می‌کرد و بوی خطاب آمد: «وَ اذْکُرْ رَبَّکَ کَثِیراً وَ سَبِّحْ بِالْعَشِیِّ وَ الْإِبْکارِ». و قومی گفتند، سخن با مردم نمی‌توانست گفت، که زبان وی دربسته بودند، بعقوبت آن که بعد از مشافهه فریشتگان، سؤال کرد و آیت خواست.
هوش مصنوعی: گروهی می‌گفتند که او در سخن گفتن توانایی داشت، اما به این دلیل که از او خواسته بودند که صحبت نکند، چیزی نمی‌گفت. آن‌ها می‌خواستند که او طی سه روز تماماً به عبادت خداوند مشغول باشد. این ادعا از آنجا نشأت می‌گرفت که او زبور می‌خواند و به تسبیح و تهلیل می‌پرداخت و ندایی به او رسید که می‌گفت: «خدا را بسیار یاد کن و صبح و شام تسبیح او را بگوی.» همچنین گروهی دیگر بر این باور بودند که او نمی‌توانست با دیگران صحبت کند زیرا زبانش بسته شده بود و این به خاطر آن بود که بعد از صحبت با فرشتگان، از آن‌ها سؤال کرده و نشانه‌ای خواسته بود.
«یا یَحْیی‌ خُذِ الْکِتابَ بِقُوَّةٍ» قال کعب الاحبار، کان یحیی بن زکریا نبیا حسن الصّورة و الوجه، لیّن الجناح، قلیل الشعر، قصیر الاصابع، طویل الانف، مقرون الحاجبین، رقیق الصوت، کثیر العبادة، قویّا فی طاعة اللَّه عز و جلّ. و کان قد ساد الناس فی عبادة ربه و طاعته.
هوش مصنوعی: یحیی بن زکریا، نبی‌ای بود با چهره و ظاهری زیبا. او اندام لطیفی داشت، موهای کمی داشت و انگشتان کوتاهی داشت. بینی‌اش بلند و ابروهایش به هم پیوسته بود. صدایش نرم و لطیف بود و بسیار عبادت می‌کرد. او در اطاعت از خدا بسیار قوی بود و در بین مردم در عبادت و اطاعت از خداوند، مقام والایی داشت.
روی ابو هریره قال: سمعت رسول اللَّه (ص) یقول: کلّ ابن آدم یلقی اللَّه عز و جلّ بذنب قد أذنبه، یعذّبه علیه ان شاء او یرحمه الا یحیی بن زکریا.
هوش مصنوعی: ابو هریره می‌گوید: شنیدم پیامبر (ص) فرمود: هر آدمی با گناهی که مرتکب شده به درگاه خداوند عز و جل می‌رود و خداوند اگر بخواهد او را عذاب می‌کند و اگر بخواهد مورد رحمت قرار می‌دهد، به جز یحیی بن زکریا.
فانه کان سیدا و حصورا و نبیا من الصالحین.
هوش مصنوعی: او بزرگ و محترم، پاکدامن و از پیامبران نیکوکار بود.
«خُذِ الْکِتابَ بِقُوَّةٍ». در قرآن قوّة بر پنج وجه آید: یکی بمعنی عدد. چنان که در سورة هود گفت: «وَ یَزِدْکُمْ قُوَّةً إِلی‌ قُوَّتِکُمْ» ای عددا الی عددکم، همانست که در سورة الکهف گفت، «فَأَعِینُونِی بِقُوَّةٍ» ای بعدد من الرّجال، و در سورة النمل گفت: «نَحْنُ أُولُوا قُوَّةٍ» ای عدد کثیر. وجه دوم قوّة بمعنی بطش است، چنان که در سورة المصابیح گفت: «مَنْ أَشَدُّ مِنَّا قُوَّةً» یعنی بطشا، و در سورة هود گفت: «لَوْ أَنَّ لِی بِکُمْ قُوَّةً» ای بطشا. وجه سوم قوّة بمعنی شدّت است، چنان که در سورة هود گفت: «إِنَّ رَبَّکَ هُوَ الْقَوِیُّ الْعَزِیزُ» ای الشدید الذی لا یضعف، جای دیگر گفت: «یَرْزُقُ مَنْ یَشاءُ وَ هُوَ الْقَوِیُّ الْعَزِیزُ»، و در سورة القصص گفت: «لَتَنُوأُ بِالْعُصْبَةِ أُولِی الْقُوَّةِ» یعنی اولی الشدة ، وجه چهارم قوة بمعنی سلاح و رمی چنان که در سورة الانفال گفت: «وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ» یعنی السّلاح و الرّمی، وجه پنجم قوّة بمعنی جدّ و مواظبت است، چنان که در سورة البقرة و در سورة الاعراف گفت: «خُذُوا ما آتَیْناکُمْ بِقُوَّةٍ» یعنی خذوا ما فی التّوراة بالجد و المواظبة علیه، همانست که درین سورة گفت: «یا یَحْیی‌ خُذِ الْکِتابَ بِقُوَّةٍ» ای بالجد و المواظبة، علیه «خُذِ الْکِتابَ بِقُوَّةٍ» هاهنا التوریة. و قیل الوحی و الدّین و الحکم.
هوش مصنوعی: در قرآن، واژه "قوت" به پنج معنای مختلف استفاده شده است. اولین معنی آن به شمارش اشاره دارد؛ مانند آیه‌ای که می‌گوید "و به شما قوت اضافه می‌کند" که در آن به تعداد افراد اشاره شده است. دومین معنی، به قدرت و زور مرتبط است، مثل جایی که می‌گوید "کیست که از ما قوی‌تر باشد"، به معنای توانایی و قدرت بدنی. سومین معنی، به شدت و قوت در کاری اشاره دارد، مانند آیه‌ای که می‌گوید "خداوند قوی و عزیز است"، یعنی قوی به معنای عدم ضعف. چهارمین معنا به سلاح و تجهیزات جنگی اشاره دارد، جایی که گفته شده "برای آنها آنچه می‌توانید از قدرت فراهم کنید"، که به سلاح و تجهیز مربوط می‌شود. در نهایت، پنجمین معنی به جدیت و تلاش مستمر اشاره دارد، مانند آیه‌ای که می‌گوید "کتابی را که به شما داده‌ایم با جدیت بگیرید"، یعنی با دقت و کوشش در پی آن باشید. این معانی شامل تعلیمات دینی و وحی نیز می‌شوند.
قال رسول اللَّه (ص) للّذین تحاکما الیه فی حدّ الزنا: «نعم اقضی بینکما بکتاب اللَّه» ثمّ امر بالرّجم، و لیس فی القرآن ذکر الرّجم و لکن فی القرآن تولیة الرّسول و حکم رسول اللَّه (ص) و منه قوله تعالی: «ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْکِتابَ» یعنی الدّین و الحکم و کذلک قوله: «وَرِثُوا الْکِتابَ.»
هوش مصنوعی: پیامبر (ص) به کسانی که به او در مورد حد زنا مراجعه کردند، فرمود: «بله، من بر اساس کتاب خدا بین شما قضاوت می‌کنم.» سپس دستور به سنگسار داد. هرچند در قرآن به موضوع سنگسار اشاره‌ای نشده، اما قرآن به ولایت و حکم پیامبر (ص) اشاره می‌کند. به عنوان مثال، آیه‌ای است که می‌گوید: «سپس ما کتاب را به ارث بردیم» که به معنای دین و حکم است، و همچنین آیه‌ای دیگر که می‌گوید: «آنها کتاب را به ارث بردند.»
یحیی زکریا پیغامبری بود مرسل به بنی اسرائیل. هفت ساله بود که او را نبوّت دادند و بوی وحی آمد، بر انجمن بنی اسرائیل بییستاد و ایشان را بر پنج چیز دعوت کرد: بر توحید و بر نماز و بر روزه و بر صدقه و بر ذکر خدای عزّ و جل. در خبرست که کودکان با وی گفتند: اذهب بنا نلعب، فقال ما للعب خلقت.
هوش مصنوعی: یحیی زکریا پیامبری بود که به بنی اسرائیل فرستاده شد. در سن هفت سالگی به مقام نبوّت رسید و بوی وحی را دریافت کرد. او در میان بنی اسرائیل ایستاد و آنان را به پنج چیز دعوت کرد: توحید، نماز، روزه، صدقه و یاد خدا. در گزارش‌ها آمده است که وقتی کودکان از او خواستند که آنها را به بازی ببرد، او پاسخ داد که برای بازی ایجاد نشده است.
اینست که رب العالمین گفت: «وَ آتَیْناهُ الْحُکْمَ صَبِیًّا»، در کودکی او را دین و حکمت و نبوّت دادیم. الحکم و الحکمة واحد، کالقلّ و القلة و قیل الحکم الفهم بکتاب اللَّه، و الحکمة الاصابة بالرأی و وضع الاشیاء موضعها. و قال ابن عباس من قرأ القرآن قبل ان یحتلم فهو ممن اوتی الحکم صبیا.
هوش مصنوعی: خداوند فرمود: «و به او در زمان کودکی‌اش حکمت و علم دادیم». حکمت و حکم به یک معناست، مانند واژه‌های قَلّ و قِلّه. همچنین گفته شده که حکم به معنای فهمیدن کتاب خداست و حکمت یعنی درست نظر دادن و هر چیز را در جای خودش قرار دادن. ابن عباس نیز گفته است که اگر کسی قبل از رسیدن به سن بلوغ قرآن را بخواند، از جمله کسانی است که در کودکی به او حکمتی داده شده است.
و روی ان اللَّه عزّ و جلّ اوحی الی یحیی بن زکریا. یا یحیی اذا والیت عبدی انبتت الحکمة فی صدره لم یسکن الی غیری و کیف یسکن و انا جلیسه، یا یحیی اذا والیت عبدی، انیتت الحکمة فی صدره، فنبت الاصل فی القلب و نطق الفرع باللسان.
هوش مصنوعی: خداوند متعال به یحیی بن زکریا وحی فرستاد و به او گفت: "ای یحیی، هنگامی که به بنده‌ام توجه کنی، حکمت در قلب او رشد خواهد کرد و هیچ چیزی جز من آرامش نمی‌یابد. چگونه می‌تواند آرامش یابد در حالی که من همراه او هستم؟ و هنگامی که به بنده‌ام توجه کنی، حکمت در قلب او رشد خواهد کرد، ریشه در دل می‌گیرد و شاخه‌اش با زبان صحبت می‌کند."
«وَ حَناناً مِنْ لَدُنَّا» یعنی و اعطیناه مع الحکمة رحمة و عطفا من عندنا. و قیل معناه جعلناه رحیما علی الخلق، یدعوهم الی الهدی، و یعلمهم العلم. الحنان العطف و الشّفقة مشتق من حنّ الیه حنینا، اذا مالت الیه نفسه حتی اظهر الجزع من انقطاع رؤیته عنه و اشتیاقه الیه. و الحنّان المترّحم و المنّان المعتق. قال الشاعر: حنانک ذا الحنان‌ ای ارحم یا رحیم و قد یثنی فی الدعاء کقول طرفة:
هوش مصنوعی: «و حَناناً مِنْ لَدُنَّا» به این معناست که ما به او حکمت و رحمت عطا کردیم و از جانب خود بر او دلسوزی کردیم. بعضی گفته‌اند که معنایش این است که او را به عنوان فردی رحیم بر مخلوقات قرار دادیم که آن‌ها را به هدایت دعوت کند و علم را به آن‌ها بیاموزد. واژه حنان به معنای عشق و شفقت است و از کلمه حنین، که به معنی اشتیاق و محبت است، مشتق شده است. حنان به معنای دلسوز و مهربان است. شاعر می‌گوید: «ای مهربان، مهربانی‌ات را نثار کن»، و در دعا نیز می‌توان به گونه‌ای دیگر آن را بیان نمود.
ابا منذر افنیت فاستبق بعضنا
حنانیک بعض الشّراهون من بعض
هوش مصنوعی: ای ابا منذر، ما در حال نابودی هستیم، پس بیایید تا اندکی از خوبی‌هایمان را حفظ کنیم، زیرا بعضی از ما به بعضی دیگر نیاز داریم.
کانه قال تحنن مرّة بعد اخری، و مثله فی التثنیة «لبیک و سعدیک» ای اقامة بامرک بعد اقامة، و اسعادا لک بعد اسعاد.
هوش مصنوعی: او بارها به طور مکرر دعا کرده است، و مانند آن در تثنیه این عبارت وجود دارد: «لبیک و سعدیک» که به معنای پاسخ به دعوت تو و کمک به تو پس از کمک به توست.
«وَ زَکاةً» ای اعطیناه طهارة و صلاحا، فلم یعمل بذنب. قال الکلبی: صدقة تصدق اللَّه بها علی ابویه، و قیل برکة و نماء. و نصب «حنانا و زکاة» عطفا علی الحکم، و قیل نصب علی المفعول له و الواو زائدة. «وَ کانَ تَقِیًّا». مسلما مخلصا مطیعا.
هوش مصنوعی: «و زکات» به معنای پاکی و درستی است که در او وجود دارد و به همین دلیل از گناه دوری می‌کرد. برخی می‌گویند این واژه به معنی صدقه‌ای است که خداوند به پدر و مادرش بخشیده و برخی دیگر آن را به معنای برکت و رشد تعبیر کرده‌اند. واژه‌های «حنانا» و «زکات» به عنوان توصیف به کار رفته‌اند و برخی نیز معتقدند که این کلمات به عنوان مفعول له آورده شده‌اند و حرف «و» اضافی است. «و كان تقیّا» به معنای این است که او انسانی پاک و مطیع بوده است.
«وَ بَرًّا بِوالِدَیْهِ» ای بارّا بهما یتعطّف و لا یخالفهم. و در شواذ خوانده‌اند بکسر باء، معطوفا علی قوله «وَ آتَیْناهُ الْحُکْمَ... وَ حَناناً... وَ زَکاةً... وَ بَرًّا بِوالِدَیْهِ» و البرّ الحبّ و قیل الاسراع الی الطاعة و المبالغة فی الخدمة. «وَ لَمْ یَکُنْ جَبَّاراً عَصِیًّا» الجبار الذاهب فی نفسه، العاتی فی فعله، الغلیظ علی غیره. و قیل الجبار الّذی یقتل و یصرب علی الغضب و العاصی و العصی واحد، و العصی فی المعنی اکثر و ابلغ.
هوش مصنوعی: «وَ بَرًّا بِوالِدَیْهِ» به معنای مهربانی و نیکی به والدین است، به گونه‌ای که فرد با محبت و تسلیم به آن‌ها رفتار کند و هیچ گونه مخالفتی با آن‌ها نداشته باشد. در بعضی قرائت‌ها این واژه با کسر باء خوانده شده که به معنای وابستگی به عبارت‌های قبلی است که به حکمت، رحمت و زکات اشاره کرده است. نیکی به والدین به معنای محبت و نیز سریع بودن در اطاعت و خدمت به آن‌هاست. عبارت بعدی نیز بیان می‌کند که او فردی جبار یا عاصی نبوده است. جبار به کسی گفته می‌شود که در خودسر بودن افراط می‌کند و با خشم به اعمال خود ادامه می‌دهد، همچنین به کسی که دیگران را می‌کشد یا به شدت عصبانی می‌شود، اطلاق می‌شود. عاصی نیز به معنای نافرمان یا سرکش است و به لحاظ معنایی می‌تواند معانی مختلف و عمیق‌تری نیز داشته باشد.
«وَ سَلامٌ عَلَیْهِ یَوْمَ وُلِدَ» ای سلام له منّا حین ولد این ثنائیست که اللَّه تعالی بر یحیی زکریا کرد، و کرامتی که او را بدان مخصوص کرد، و او را در زینهار و پناه خود گرفت، در سه جایگاه بسه وقت: یکی بوقت زادن او را نگاه داشت از همز و طعن شیطان، دیگر بوقت وفات از هول مطلع و ضغطه قبر، سدیگر روز قیامت از فزع اکبر. قال سفیان بن عیینه: اوحش ما یکون المرء فی ثلاثة مواطن: یوم ولد، فیری نفسه خارجا مما کان فیه.
هوش مصنوعی: سلام بر یحیی در روز تولدش، این عبارتی است که خداوند متعال درباره او فرموده و نشانی از کرامت ویژه‌ای است که به او عطا کرد. یحیی در سه موقعیت تحت حفاظت خداوند قرار گرفت: نخست در هنگام تولدش که از وسوسه و آزار شیطان محفوظ ماند، سپس در لحظه وفاتش از فشار و ترس قبر و در نهایت در روز قیامت از وحشت بزرگ. سفیان بن عیینه می‌گوید: برای انسان، وحشتناک‌ترین لحظات در سه موقعیت است: در روز تولد که خود را خارج از آنچه که بوده احساس می‌کند.
و یوم یموت، فیری قوما لم یکن عاینهم و احکاما لیس له عهد، و یوم یبعث، فیری نفسه فی هول عظیم. فخص اللَّه یحیی بن زکریا بالکرامة و السّلام و السّلامة فی المواطن
هوش مصنوعی: روزی که انسان می‌میرد، گروهی را می‌بیند که هرگز آنها را ندیده و احکامی را مشاهده می‌کند که هیچ‌گاه با آن‌ها آشنا نبوده است. و در روز قیامت، خود را در وضعیتی بسیار هولناک خواهد دید. خداوند یحیی بن زکریا را به خاطر کرامت و سلامتی در آن شرایط خاص مورد لطف قرار داد.
الثلاثة.
هوش مصنوعی: سه.
و گفته‌اند یحیی و عیسی بهم رسیدند، یحیی گفت: ای عیسی از بهر من آمرزش خواه از حق جلّ جلاله که تو از من بهی! عیسی گفت: لا، بل تو از من بهی، آمرزش خواه از حق جلّ جلاله تو از بهر من، نه بینی که رب العزّه بر تو ثنا کرد، و من بر خود ثنا کردم، من خود را گفتم: «وَ السَّلامُ عَلَیَّ یَوْمَ وُلِدْتُ وَ یَوْمَ أَمُوتُ وَ یَوْمَ أُبْعَثُ حَیًّا» و رب العزّة از بهر تو گفت: «وَ سَلامٌ عَلَیْهِ یَوْمَ وُلِدَ وَ یَوْمَ یَمُوتُ وَ یَوْمَ یُبْعَثُ حَیًّا»
هوش مصنوعی: گفته شده که یحیی و عیسی همدیگر را ملاقات کردند. یحیی از عیسی خواست که برای او از خداوند آمرزش بخواهد، زیرا معتقد بود عیسی از او بهتر است. اما عیسی پاسخ داد که نه، بلکه یحیی بهتر است و او باید از خداوند برای عیسی آمرزش بخواهد. عیسی اشاره کرد که خداوند بر یحیی ثنا گفته است و او نیز درباره خودش گفته که: «سلام بر من در روزی که متولد شدم و در روزی که می‌میرم و در روزی که زنده برانگیخته می‌شوم». و خداوند نیز برای یحیی گفته است: «و سلام بر او در روزی که متولد شد و در روزی که می‌میرد و در روزی که زنده برانگیخته می‌شود».