گنجور

۱ - النوبة الثالثة

قوله تعالی: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ» اللَّه نام خداوندی که نامور است بیش از نام بران و راست نام ترست از همه ناموران، کردگار جهان و جهانیان و خداوند همگان، رحمن است دارنده آفریدگان: دشمنان و دوستان و فراخ بخشایش در دو جهان، رحیم است مهر نمای و دل گشای، دوستان را راه نمای و سر آرای عارفان، نکو نام و رهی‌دار کریم و مهربان، در گفت شیرین و در علم پاک، در صنع زیبا و در فضل بیکران.

پیر طریقت گفته در مناجات خویش: ای بوده و هست و بودنی، گفتت شنیدنی، مهرت پیوستنی و خود دیدنی، ای نور دیده و ولایت دل و نعمت جان، عظیم شانی و همیشه مهربان، نه ثنای ترا زبان، نه دریافت ترا درمان، ای هم شغل دل و هم غارت جان، بر آر خورشید شهود یک بار از افق عیان، و از ابر جود قطره‌ای چند بر ما باران.

قوله: «سُبْحانَ الَّذِی أَسْری‌ بِعَبْدِهِ» خداوند هفت آسمان و هفت زمین جلّ جلاله و تقدّست أسماؤه و تعالت صفاته، در صدر این سورت بر خود ثنا کرد آن گه کرامت مصطفی (ص) جلوه کرد و شرف وی بر خلق پیدا کرد، اوّل خود را به بی عیبی گواهی داد و بپاکی یاد کرد، خود را خود ستود و کمال قدرت خود با خلق نمود، حوالت معراج رسول (ص) با فعل خود کرد نه با فعل رسول تا مؤمن را شبهت نیفتد و بر منکر حجّت بود، داند که عجائب قدرت را نهایت نیست و از کمال قدرت آن قادر این حال بدیع نیست.

دیگر معنی آنست که تا کرامت مصطفی (ص) و شرف وی بر خلق عالم جلوه کند و تا عالمیان بدانند که مقام وی مقام ربودگانست بر بساط صحبت نه مقام روندگان در منزل خدمت، ربوده در کشش حقّ است و رونده در روش خویش، او که در کشش حقّ است در منزل راز و نازست و سزای اکرام و اعزاز است، و او که در روش خویش است بر درگاه خدمت بار همی‌خواند و همی‌جوید تا خود را منزلتی پدید کند، آن مقام مصطفی (ص) است حبیب حق و این مقام موسی است کلیم حق، نبینی که موسی را گفت: «جاءَ مُوسی‌ لِمِیقاتِنا» و مصطفی را گفت: «أَسْری‌ بِعَبْدِهِ» موسی آینده است بخویشتن رونده، محمّد برده است از خود ربوده: لیس من یمشی برجله کمن یمشی الیه، لیس من نوجی بسرّ کمن نودی علیه، او که رونده باشد در غیبت بعد پس از فصل وصل یابد، باز آن کس که برده بود بدایتش رفعت وصل بود، خاتمتش خلعت فضل بود، آن گه گفت: «بِعَبْدِهِ لَیْلًا» بنده خود را که بحضرت راز و ناز برد بشب برد، زیرا که شب برد، زیرا که شب موسم عارفانست و وقت خلوت دوستانست، آرام گاه مشتاقانست، هنگام نواخت بندگانست، چون شب در آمد، دوستان را وقت خلوت آمد، رقیبان در خواب و دشمنان دور، خانه خالی و دوست منتظر:

شب هست و شراب هست و چاکر تنهاست
برخیز و بیا جانا کامشب شب ماست‌

در اخبار داود است که: یا داود کذب من ادّعی محبّتی اذا جنّه اللّیل نام عنّی، یا محمّد در راه ما هر که رنجی کشد از پس آن گنجی بیند، ترا فرمودیم که: «وَ مِنَ اللَّیْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نافِلَةً لَکَ» بشب خیز و نماز کن، هم ما فرمودیم که بشب خیز و بیا و با ما راز کن، تا بدانی که ما رنج کس ضایع نکنیم و هر کس را بسزای خود رسانیم.

لطیفه‌ای دیگر گفته‌اند که ربّ العالمین مصطفی (ص) را فعلی اثبات کرد لایق عبودیّت او، و خود را فعلی گفت سزای ربوبیّت خویش، فعل مصطفی عروج است: «أَسْری‌ بِعَبْدِهِ لَیْلًا مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ إِلَی الْمَسْجِدِ الْأَقْصَی»، فعل اللَّه تعالی نزول است: ینزل کلّ لیلة الی السّماء الدّنیا، عروج محمّد سزای بشریّت او و نزول اللَّه سزای الهیّت او، لایق ذات و صفات او، آن گه نزول خود را هنگام آن شب ساخت، عروج محمّد را هم بشب خواست از بهر آنک محمّد را حبیب خواند و معنی محبّت جز موافقت نیست، «مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ إِلَی الْمَسْجِدِ الْأَقْصَی» بردند او را از مسجد حرام بمسجد اقصی و از مسجد اقصی بسدره منتهی و منزل اعلی تا احوال و اهوال قیامت معاینه بیند و قواعد شفاعت ممهّد گرداند، فردا که رستاخیز بپای شود و سیاست و عظمت جبّاری در خلق پیچد، از بیم و فزع قیامت و هو و سیاست در گاه عزّت خلایق همه در خود افتاده متحیّر بمانده رعب زده و فزع چشیده که آن بینند که هرگز ندیده باشند و از شغل و کار خود با کار کس نپردازند، همه گویند: نفسی نفسی، و مصطفی (ص) که ملکوت دیده و آیات کبری و عجائب غیب بوی نموده نترسد و هیبت و سیاست آن روز در وی اثر نکند و دل خود با شفاعت امّت دهد، همی‌گوید: امّتی امّتی، و اگر این حال را مثالی خواهی در کار موسی (ع) تأمّل کن، چون تقدیر اللَّه چنان بود که موسی و لشکر دشمن روزی بهم آیند و ساحران سحر عظیم آرند و عصای موسی مار گردد تا آن سحر فرو برد، پیش از آن روز در حضرت مناجات ربّ العالمین با وی گفت: «أَلْقِ عَصاکَ» یا موسی عصا بیفکن، موسی عصا بیفکند مار گشت، موسی از آن بترسید! ربّ العزّه گفت: «خُذْها وَ لا تَخَفْ» ای موسی برگیر و مترس، لا جرم آن روز که برابر فرعون بود و عصا مار گشت همه بترسیدند که ندیده بودند و موسی به نترسید که یک بار دیده بود، و یقال ارسله الحقّ سبحانه لیتعلّم اهل الارض منه العبادة ثمّ رقاه الی السّماء لتتعلّم الملائکة منه آداب العبادة. قال اللَّه تعالی: «ما زاغَ الْبَصَرُ وَ ما طَغی‌» ما التفت یمینا و لا شمالا ما طمع فی مقام و لا فی اکرام تحرّر عن کلّ ارب و طرب.

لطیفه‌ای عجب شنو! آدم را گفتند «فَاهْبِطْ» مصطفی (ص) را گفتند: «اصعد» ای آدم بزمین فرو رو تا عالم خاک به هیئت جلال سلطنت تو قرار گیرد، ای محمّد تو بآسمان بر آی تا ذروه افلاک بجمال مشاهده تو آراسته شود، ای محمّد سرّ ما در آن که پدرت را آدم گفتیم: «فَاهْبِطْ» این بود که ترا گوئیم: «اصعد»، بر مرکب همّت نشین و تارک افلاک را اخمص قدم مبارک خود گردان، از جسمانی و روحانی سفر کن آن گه بما نظر کن، هدیه پاک: التّحیّات المبارکات الصّلوات الطیّبات للَّه، بحضرت آر. قدح مالامال: السّلام علیک ایّها النّبی و رحمة اللَّه که بر دست ساقی عهد فرستاده شد بانامل قبول بگیر و بکش، جرعه‌ای کریم وار بر ارض دلهای امّت ریز که کریمان چنین گفته‌اند:

شربنا و اهرقنا علی الارض قسطها
و للارض من کأس الکرام نصیب‌
هر کسی را جام او با جان او هم سان کنید
هر کسی را نقل او با عقل او هم بر نهید

قال جعفر الصّادق (ع): لمّا قرّب الحبیب غایة التقریب نالته غایة الهیبة فالطفه ربّه غایة اللّطف لانّه لا تحمل غایة الهیبة الّا بغایة اللّطف

جعفر صادق (ع) گفت: شب معراج که سید (ص) بحضرت رسید غایت قربت یافت و از غایت قربت غایت هیبت دید، تا ربّ العزّه تدارک دل وی کرد بغایت لطف و کرامت بی نهایت او را بخود نزدیک کرد، الطاف کرم گرد وی در آمد، بمنزل: «ثُمَّ دَنا» رسیده، خلوت: «أَوْ أَدْنی‌» یافته، راز شنیده، شراب چشیده، دیدار حق دیده، از هر دو کون رمیده، و با دوست بیارمیده، رفت آنچ رفت و شنید آنچ شنید و دید آنچ دید و کس را از آن اسرار خبرته، عقول و اوهام از دریافت آن معزول کرده، رازی در پرده غیرت رفته، بی زحمت اغیار بسمع نبوّت رسانیده، نور فی نور و سرور فی سرور و حبور فی حبور اخبرنا بالقصّة اکراما و اخفی الاسرار اعظاما.

رازیست مرا با شب و رازیست عجب
شب داند و من دانم، من دانم و شب‌
۱ - النوبة الثانیة: جمهور مفسران بر آنند که این سوره بنی اسرائیل همه مکّی است مگر قتاده که میگوید ازین سورت هشت آیت در مدنیّات شمرند: «وَ إِنْ کادُوا لَیَفْتِنُونَکَ» تا آخر هشت آیتست و آخر این هشت آیت: «وَ قُلْ رَبِّ أَدْخِلْنِی مُدْخَلَ صِدْقٍ» میان مکّه و مدینه فرود آمد، و در همه سورت دو آیت منسوخ است، یکی: «وَ قَضی‌ رَبُّکَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِیَّاهُ» تا آنجا که گفت: «وَ قُلْ رَبِّ ارْحَمْهُما کَما رَبَّیانِی صَغِیراً» نسخ الدّعاء لاهل الشرک و بقی ما بقی علی عموم الآیة. آیت دوم: «وَ ما أَرْسَلْناکَ عَلَیْهِمْ وَکِیلًا» بآیت سیف منسوخ است. و بعداد کوفیان این سورت صد و یازده آیتست و هزار و پانصد و سی و سه کلمه و شش هزار و چهار صد و شصت حرف.۲ - النوبة الاولى: قوله تعالی: «وَ آتَیْنا مُوسَی الْکِتابَ» موسی را نامه دادیم، «وَ جَعَلْناهُ هُدیً لِبَنِی إِسْرائِیلَ» و آن را رهنمونی کردیم بنی اسرائیل را، «أَلَّا تَتَّخِذُوا مِنْ دُونِی وَکِیلًا (۲)» که جز از من وکیل مگیرید.

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعل (وزن رباعی)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

قوله تعالی: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ» اللَّه نام خداوندی که نامور است بیش از نام بران و راست نام ترست از همه ناموران، کردگار جهان و جهانیان و خداوند همگان، رحمن است دارنده آفریدگان: دشمنان و دوستان و فراخ بخشایش در دو جهان، رحیم است مهر نمای و دل گشای، دوستان را راه نمای و سر آرای عارفان، نکو نام و رهی‌دار کریم و مهربان، در گفت شیرین و در علم پاک، در صنع زیبا و در فضل بیکران.
هوش مصنوعی: خداوندی که نامش بزرگ‌تر از هر نامی است و از همه معروف‌تر است، خالق جهان و تمام موجودات است. او رحمن است که به همه آفریدگان، چه دوستان و چه دشمنانش، بخشش و رحمت می‌ورزد. همچنین رحیم است و با محبت و مهربانی، دوستانش را هدایت می‌کند و دل‌ها را تسکین می‌بخشد. او در گفتار شیرین، علم خالص، آفرینش زیبا و فضل نامحدودش شناخته می‌شود.
پیر طریقت گفته در مناجات خویش: ای بوده و هست و بودنی، گفتت شنیدنی، مهرت پیوستنی و خود دیدنی، ای نور دیده و ولایت دل و نعمت جان، عظیم شانی و همیشه مهربان، نه ثنای ترا زبان، نه دریافت ترا درمان، ای هم شغل دل و هم غارت جان، بر آر خورشید شهود یک بار از افق عیان، و از ابر جود قطره‌ای چند بر ما باران.
هوش مصنوعی: پیر طریقت در دعای خود می‌گوید: ای که همیشه بوده و هستی، سخنت شنیدنی است و محبتت قابل اتصال و خودت قابل دیدن. ای نور چشم و راهنمای دل و نعمت زندگی، توانای بزرگ و همواره مهربان، نه زبان قادر به ستایش توست و نه درمانی از تو به دست می‌آید. ای که دل را به شغف می‌آوری و جان را به تسخیر درمی‌آوری، یک بار از افق روشن خورشید بینش را برای ما برافراز و از ابر بخششت چند قطره باران بر ما نازل کن.
قوله: «سُبْحانَ الَّذِی أَسْری‌ بِعَبْدِهِ» خداوند هفت آسمان و هفت زمین جلّ جلاله و تقدّست أسماؤه و تعالت صفاته، در صدر این سورت بر خود ثنا کرد آن گه کرامت مصطفی (ص) جلوه کرد و شرف وی بر خلق پیدا کرد، اوّل خود را به بی عیبی گواهی داد و بپاکی یاد کرد، خود را خود ستود و کمال قدرت خود با خلق نمود، حوالت معراج رسول (ص) با فعل خود کرد نه با فعل رسول تا مؤمن را شبهت نیفتد و بر منکر حجّت بود، داند که عجائب قدرت را نهایت نیست و از کمال قدرت آن قادر این حال بدیع نیست.
هوش مصنوعی: خداوند در اوج عظمت و پاکی خود، در آغاز این سوره، به ستایش خود می‌پردازد. سپس کرامت و مقام والای پیامبر (ص) را آشکار می‌سازد. او ابتدا خود را بی‌عیب و پاک معرفی می‌کند و به کمال قدرتش اشاره می‌کند. معراج پیامبر (ص) به دست خود او انجام شد و نه به واسطه خود پیامبر، تا مؤمنان دچار تردید نشوند و مخالفان نیز دلیلی بر انکار پیدا نکنند. این نمایش قدرت، نشان‌دهنده بی‌نهایت بودن عجایب خداوند است و از کمال قدرت او انتزاع می‌شود.
دیگر معنی آنست که تا کرامت مصطفی (ص) و شرف وی بر خلق عالم جلوه کند و تا عالمیان بدانند که مقام وی مقام ربودگانست بر بساط صحبت نه مقام روندگان در منزل خدمت، ربوده در کشش حقّ است و رونده در روش خویش، او که در کشش حقّ است در منزل راز و نازست و سزای اکرام و اعزاز است، و او که در روش خویش است بر درگاه خدمت بار همی‌خواند و همی‌جوید تا خود را منزلتی پدید کند، آن مقام مصطفی (ص) است حبیب حق و این مقام موسی است کلیم حق، نبینی که موسی را گفت: «جاءَ مُوسی‌ لِمِیقاتِنا» و مصطفی را گفت: «أَسْری‌ بِعَبْدِهِ» موسی آینده است بخویشتن رونده، محمّد برده است از خود ربوده: لیس من یمشی برجله کمن یمشی الیه، لیس من نوجی بسرّ کمن نودی علیه، او که رونده باشد در غیبت بعد پس از فصل وصل یابد، باز آن کس که برده بود بدایتش رفعت وصل بود، خاتمتش خلعت فضل بود، آن گه گفت: «بِعَبْدِهِ لَیْلًا» بنده خود را که بحضرت راز و ناز برد بشب برد، زیرا که شب برد، زیرا که شب موسم عارفانست و وقت خلوت دوستانست، آرام گاه مشتاقانست، هنگام نواخت بندگانست، چون شب در آمد، دوستان را وقت خلوت آمد، رقیبان در خواب و دشمنان دور، خانه خالی و دوست منتظر:
هوش مصنوعی: این متن به لطافت و عظمت مقام پیامبر (ص) اشاره دارد و تفاوت او را با موسی نشان می‌دهد. در واقع، پیامبر (ص) در مرتبه‌ای عالی قرار دارد که نشان‌دهنده ارتباط عمیق او با خداوند است. او در حالت کشف و راز به سر می‌برد و در مقام قرب الهی جای دارد. در حالی که موسی به تنهایی و به صورت متعارف به نزد خدا می‌رسد، پیامبر (ص) در حالت عبودیت و راز و نیاز خاصی به درگاه خداوند حاضر می‌شود. این مقام بالا موجب می‌شود که او به عنوان محبوب حق شناخته شود. همچنین، شب به عنوان زمان خلوت و راز و نیاز با خداوند مطرح شده و نشان می‌دهد که در این موقعیت، محبان و عارفان می‌توانند به معانی و تجلیات درونی خود دست یابند.
شب هست و شراب هست و چاکر تنهاست
برخیز و بیا جانا کامشب شب ماست‌
هوش مصنوعی: شب است و در کنار آن شراب وجود دارد و خادم تنهاست. بیا و بلند شو عزیز من، امشب شب ماست.
در اخبار داود است که: یا داود کذب من ادّعی محبّتی اذا جنّه اللّیل نام عنّی، یا محمّد در راه ما هر که رنجی کشد از پس آن گنجی بیند، ترا فرمودیم که: «وَ مِنَ اللَّیْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نافِلَةً لَکَ» بشب خیز و نماز کن، هم ما فرمودیم که بشب خیز و بیا و با ما راز کن، تا بدانی که ما رنج کس ضایع نکنیم و هر کس را بسزای خود رسانیم.
هوش مصنوعی: در اخبار آمده است که خداوند به داود می‌گوید: کسی که ادعای محبت من را دارد، نباید هنگام شب خوابش ببرد. همچنین، ای محمد، کسی که در راه ما زحمتی می‌کشد، پس از آن پاداشی بزرگ خواهد دید. ما به تو گفتیم که از شب بیدار شو و نماز بخوان، و همچنین به تو دستور دادیم که شب‌ها بیدار باشی و با ما راز و نیاز کنی، تا بدانی که ما هیچ زحمتی را بی‌نتیجه نمی‌گذاریم و هر کسی را به اندازهٔ زحمتی که کشیده است پاداش می‌دهیم.
لطیفه‌ای دیگر گفته‌اند که ربّ العالمین مصطفی (ص) را فعلی اثبات کرد لایق عبودیّت او، و خود را فعلی گفت سزای ربوبیّت خویش، فعل مصطفی عروج است: «أَسْری‌ بِعَبْدِهِ لَیْلًا مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ إِلَی الْمَسْجِدِ الْأَقْصَی»، فعل اللَّه تعالی نزول است: ینزل کلّ لیلة الی السّماء الدّنیا، عروج محمّد سزای بشریّت او و نزول اللَّه سزای الهیّت او، لایق ذات و صفات او، آن گه نزول خود را هنگام آن شب ساخت، عروج محمّد را هم بشب خواست از بهر آنک محمّد را حبیب خواند و معنی محبّت جز موافقت نیست، «مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ إِلَی الْمَسْجِدِ الْأَقْصَی» بردند او را از مسجد حرام بمسجد اقصی و از مسجد اقصی بسدره منتهی و منزل اعلی تا احوال و اهوال قیامت معاینه بیند و قواعد شفاعت ممهّد گرداند، فردا که رستاخیز بپای شود و سیاست و عظمت جبّاری در خلق پیچد، از بیم و فزع قیامت و هو و سیاست در گاه عزّت خلایق همه در خود افتاده متحیّر بمانده رعب زده و فزع چشیده که آن بینند که هرگز ندیده باشند و از شغل و کار خود با کار کس نپردازند، همه گویند: نفسی نفسی، و مصطفی (ص) که ملکوت دیده و آیات کبری و عجائب غیب بوی نموده نترسد و هیبت و سیاست آن روز در وی اثر نکند و دل خود با شفاعت امّت دهد، همی‌گوید: امّتی امّتی، و اگر این حال را مثالی خواهی در کار موسی (ع) تأمّل کن، چون تقدیر اللَّه چنان بود که موسی و لشکر دشمن روزی بهم آیند و ساحران سحر عظیم آرند و عصای موسی مار گردد تا آن سحر فرو برد، پیش از آن روز در حضرت مناجات ربّ العالمین با وی گفت: «أَلْقِ عَصاکَ» یا موسی عصا بیفکن، موسی عصا بیفکند مار گشت، موسی از آن بترسید! ربّ العزّه گفت: «خُذْها وَ لا تَخَفْ» ای موسی برگیر و مترس، لا جرم آن روز که برابر فرعون بود و عصا مار گشت همه بترسیدند که ندیده بودند و موسی به نترسید که یک بار دیده بود، و یقال ارسله الحقّ سبحانه لیتعلّم اهل الارض منه العبادة ثمّ رقاه الی السّماء لتتعلّم الملائکة منه آداب العبادة. قال اللَّه تعالی: «ما زاغَ الْبَصَرُ وَ ما طَغی‌» ما التفت یمینا و لا شمالا ما طمع فی مقام و لا فی اکرام تحرّر عن کلّ ارب و طرب.
هوش مصنوعی: در این بخش بیان شده که خداوند نبی اکرم محمد (ص) را به عروجی شایسته عبودیت خود برگزیده و خود را با نشانه‌های الهی معرفی کرده است. عروج پیامبر از مسجد حرام به مسجد اقصی و سپس به بالاترین مقام آسمانی، نشانه عظمتی است که خداوند برای او مقدر کرده است. در این سفر شبانه، پیامبر به آیات و نشانه‌های قیامت آگاهی یافت و به شفاعت امت خود پرداخت. در روز قیامت، وقتی انسان‌ها از ترس در حالی متحیر و مضطرب خواهند بود، او با اعتماد به عظمت خود و همچنین به شفاعت از امتش نگران نیست. این وضعیت قابل مقایسه با تجربه موسی (ع) است، زمانی که خداوند به او گفت که عصایش را بیفکند تا ببیند که آن عصا به مار تبدیل می‌شود. موسی به خاطر تجربه قبلی‌اش از ترس و اضطراب بیرون آمده و بر خداوند توکل کرد. در نهایت، هدف این تجارب آموزاندن عبودیت و آداب عبادت به انسان‌ها و ملائکه است.
لطیفه‌ای عجب شنو! آدم را گفتند «فَاهْبِطْ» مصطفی (ص) را گفتند: «اصعد» ای آدم بزمین فرو رو تا عالم خاک به هیئت جلال سلطنت تو قرار گیرد، ای محمّد تو بآسمان بر آی تا ذروه افلاک بجمال مشاهده تو آراسته شود، ای محمّد سرّ ما در آن که پدرت را آدم گفتیم: «فَاهْبِطْ» این بود که ترا گوئیم: «اصعد»، بر مرکب همّت نشین و تارک افلاک را اخمص قدم مبارک خود گردان، از جسمانی و روحانی سفر کن آن گه بما نظر کن، هدیه پاک: التّحیّات المبارکات الصّلوات الطیّبات للَّه، بحضرت آر. قدح مالامال: السّلام علیک ایّها النّبی و رحمة اللَّه که بر دست ساقی عهد فرستاده شد بانامل قبول بگیر و بکش، جرعه‌ای کریم وار بر ارض دلهای امّت ریز که کریمان چنین گفته‌اند:
هوش مصنوعی: داستان جالبی وجود دارد! به آدم گفته شد: «فرود بیا» و به مصطفی (ص) گفته شد: «به بالا برو». ای آدم، برای این که عالم خاک به شکوه سلطنت تو زیبا شود، باید به زمین بیایی. و ای محمد، برای این که آسمان‌ها به زیبایی دیدار تو زینت یابند، باید به آسمان‌ها صعود کنی. ای محمد، راز ما در این است که به پدرت آدم گفته‌ایم: «فرود بیا» و به تو گفته‌ایم: «به بالا برو». بر مرکب عزم سوار شو و افلاک را زیر پای خود قرار بده. از جسم و روح سفر کن و سپس به ما نظر کن. هدیه ما این است: درودهای مبارک و نیکو به درگاه خداوند. با ادب و احترام به تو، ای پیامبر، سلام بر تو و رحمت خدا. این پیام از طرف معصوم وصفی به تو ارسال شده، پس آن را قبول کن و بپذیر. جرعه‌ای خوب بر دل‌های امت بریز که بزرگان این گونه گفته‌اند:
شربنا و اهرقنا علی الارض قسطها
و للارض من کأس الکرام نصیب‌
هوش مصنوعی: ما نوشیدیم و بخشی از آن را بر زمین ریختیم و زمین نیز سهمی از جام نیکوکاران دارد.
هر کسی را جام او با جان او هم سان کنید
هر کسی را نقل او با عقل او هم بر نهید
هوش مصنوعی: هر فردی را باید با ویژگی‌ها و روحیات خودش بشناسیم و قضاوت کنیم. برای درک هرکسی باید به دانسته‌ها و تجربه‌های او توجه کنیم و بر اساس آن‌ها با او رفتار کنیم.
قال جعفر الصّادق (ع): لمّا قرّب الحبیب غایة التقریب نالته غایة الهیبة فالطفه ربّه غایة اللّطف لانّه لا تحمل غایة الهیبة الّا بغایة اللّطف
هوش مصنوعی: امام جعفر صادق (ع) فرمودند: زمانی که محبوب به نزدیک‌ترین حالت خود از محبت نزدیک می‌شود، به نهایت احترام و عظمت می‌رسد و در این حالت، لطف پروردگار نیز به او می‌رسد. چرا که نهایت عظمت تنها با نهایت لطف قابل تحمل است.
جعفر صادق (ع) گفت: شب معراج که سید (ص) بحضرت رسید غایت قربت یافت و از غایت قربت غایت هیبت دید، تا ربّ العزّه تدارک دل وی کرد بغایت لطف و کرامت بی نهایت او را بخود نزدیک کرد، الطاف کرم گرد وی در آمد، بمنزل: «ثُمَّ دَنا» رسیده، خلوت: «أَوْ أَدْنی‌» یافته، راز شنیده، شراب چشیده، دیدار حق دیده، از هر دو کون رمیده، و با دوست بیارمیده، رفت آنچ رفت و شنید آنچ شنید و دید آنچ دید و کس را از آن اسرار خبرته، عقول و اوهام از دریافت آن معزول کرده، رازی در پرده غیرت رفته، بی زحمت اغیار بسمع نبوّت رسانیده، نور فی نور و سرور فی سرور و حبور فی حبور اخبرنا بالقصّة اکراما و اخفی الاسرار اعظاما.
هوش مصنوعی: جعفر صادق (ع) فرمود: در شبی که پیامبر (ص) به معراج رفت، به اوج نزدیکی به خدا رسید و از شدت این نزدیکی، شگفتی و هیبت خاصی را تجربه کرد. خداوند با لطف و کرامت بی‌نهایت خود، او را به خود نزدیک‌تر کرد و او را در مقام خاصی قرار داد. در آنجا، خلوتی ویژه برایش فراهم شد که رازهایی را شنید، شربت لذت‌بخشی چشید و با حق ملاقات کرد. او از هر دو جهان فاصله گرفت و به دوستی نزدیک شد، آنچه باید می‌دید و می‌شنید را مشاهده کرد و از اسرار آن آگاه نشد. این راز در پرده‌ای از غیرت پنهان ماند و بدون زحمت دیگران به پیامبری او رسانده شد. نور و سرور در هم آمیخت و او را با احترامی ویژه آگاه کردند، در حالی که اسرار عظیم را پنهان کردند.
رازیست مرا با شب و رازیست عجب
شب داند و من دانم، من دانم و شب‌
هوش مصنوعی: مرا یک راز عمیق وجود دارد که تنها من و شب از آن آگاهیم. شب می‌داند و من هم می‌دانم، اما این راز تنها بین ما دو نفر است.

حاشیه ها

1397/07/13 17:10
بیگانه

رازیست مرا با شب و رازیست عجب
شب داند و من دانم، من دانم و شب‌...
به به... عااااالی...