گنجور

۵ - النوبة الثانیة

قوله تعالی: «وَ لا تَقْفُ ما لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ» ای لا تقولنّ فی شی‌ء ما لم لا تعلم می‌گوید آنچ ندانی در آن سخن مگوی، چون رسول خدا (ص) را نهی میکنند از گفتن آنچ وی را در آن علم نبود با کمال حکمت او و توفیق اللَّه تعالی با او، پس با دیگران که در سخن ایشان گزاف و اسراف رود چتوان گفت؟! یقال قفوت الرّجل اقفوه اذا اتّبعت اثره، فالتّأویل لا تتبعنّ لسانک من القول، «ما لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ» و کذلک من جمیع العمل میگوید از گفتار و کردار آنچ ندانی مگوی و مکن. قتاده گفت: این آنست که گوید دیدم و ندیده باشد، یا گوید شنیدم و نشنیده باشد، یا گوید دانستم و ندانسته باشد. مجاهد گفت: این نهی است از قذف و رومی، ای لا ترم احدا بما لیس لک به علم، و اصل القفو البهت و القذف بالباطل، یقال قفوت الرّجل اذا قذفته بریبة و منه‌

قول النّبی (ص): نحن بنو النّضر بن کنانة لا نقفوا امّنا و لا ننتفی من ابینا.

و قیل هو نهی عن شهادة الزّور، «إِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤادَ» امر بحفظ اللّسان ثمّ اعقبه بحفظ البصر و السّمع و الفؤاد، «کُلُّ أُولئِکَ» ای کلّ هذه فاجراه مجری العقلاء، «کانَ عَنْهُ مَسْؤُلًا» تسأل هذه الاعضاء عمّا قاله و عمله و یستشهد بها کما قال تعالی: «یَوْمَ تَشْهَدُ عَلَیْهِمْ أَلْسِنَتُهُمْ» الآیة... و قیل یسئل اللَّه العباد فیما استعملوا هذه الحواسّ.

«وَ لا تَمْشِ فِی الْأَرْضِ مَرَحاً» یعنی بطرا مختالا فخورا لا تری فوقک مزیدا، «إِنَّکَ لَنْ تَخْرِقَ الْأَرْضَ» ای لن تقطعها بکبرک حتی تبلغ آخرها، «وَ لَنْ تَبْلُغَ الْجِبالَ طُولًا» ای و لا ان تطاول الجبال یعنی انّ قدرتک لا تبلغ هذا المبلغ فیکون ذلک وصلة الی الاختیال. و قیل «إِنَّکَ لَنْ تَخْرِقَ الْأَرْضَ» متواضعا، «وَ لَنْ تَبْلُغَ الْجِبالَ طُولًا» متجبّرا معنی آیت آنست که ای آدمی بکشی در زمین مرو که تو عاجزی و عاجز را نرسد که کشی کند و کبر آرد و بزرگی نماید، و نه آن کس که کبر آرد بکبر خود جایی می‌رسد برتبت که دیگران که کبر ندارند آنجا می‌نرسند.

مصطفی (ص) گفت: یحشر المتکبرون یوم القیامة امثال الذر فی صور النّاس یعلوهم کلّ شی‌ء من الصّغار یقادون الی سجن فی النّار. یقال له بولس تعلوهم نار الانیار یسقون من طینة الجبال عصارة اهل النّار.

«کُلُّ ذلِکَ کانَ سَیِّئُهُ» قرأ ابن عامر و اهل الکوفة: «سَیِّئُهُ» علی الاضافة، ای کان سیّئ ما ذکرنا و عددنا علیک، «عِنْدَ رَبِّکَ مَکْرُوهاً» قال الحسن انّ اللَّه ذکر امورا فی قوله: «وَ قَضی‌ رَبُّکَ» الی هذا الموضع، منها حسن و منها سیّئ و السیئ من کلّ ذلک کان عند ربّک مکروها می‌گوید آن همه که بردادیم و بر شمردیم بدانک شما را از آن باز زدند، بنزدیک خداوند تو ناشایست است و ناپسندیده، باقی قرّاء «سَیِّئُهُ» بتنوین خوانند یعنی کلّ ما نهی اللَّه عنه کان سیّئة عند ربّک مکروها، فیه تقدیم و تأخیر ای کلّ ذلک کان مکروها سیّئة. و قیل رجع الی المعنی و هو الذّنب و الذّنب مذکر.

«ذلِکَ» با کلّ شود یعنی آن همه که فرمودیم یا از آن باز زدیم و نهی کردیم، «مِمَّا أَوْحی‌ إِلَیْکَ رَبُّکَ» از آن پیغام و وحی است که اللَّه تعالی بتو داد، «مِنَ الْحِکْمَةِ» از آن سخن درست راست و موعظه نیکو در قرآن. قال ابن عباس هذه الثّمانی عشرة آیة کانت فی الواح موسی التی کتب اللَّه سبحانه انزلها علی محمّد (ص)، ابتداؤها: «لا تَجْعَلْ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ» و آخرها: «مَدْحُوراً» قوله تعالی: «وَ لا تَجْعَلْ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ فَتُلْقی‌ فِی جَهَنَّمَ مَلُوماً» تلوم نفسک و تستحقّ الملامة من غیرک، «مَدْحُوراً» مطرودا مبعّدا من رحمة اللَّه، هذا خطاب للنّبی (ص) و المراد به غیره. و قیل تقدیر الآیة: قل یا محمّد للکافر: «لا تَجْعَلْ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ فَتُلْقی‌ فِی جَهَنَّمَ مَلُوماً مَدْحُوراً».

«أَ فَأَصْفاکُمْ رَبُّکُمْ بِالْبَنِینَ» این خطاب با مشرکان عربست که می‌گفتند: الملائکة اناث و انّها بنات اللَّه لذلک سترهم، استفهامست بمعنی انکار و توبیخ، «أَ فَأَصْفاکُمْ» یعنی آثرکم، و الاصفاء الایثار و الاختیار تدخل الطّاء فیها کما تدخل فی الاصطبار و الاصطیاد، یقول تعالی آثرکم و اختصکم بالاجل و جعل لنفسه الادون، «إِنَّکُمْ لَتَقُولُونَ قَوْلًا عَظِیماً» یعظم الاثم فیه و العقوبة علیه.

«وَ لَقَدْ صَرَّفْنا فِی هذَا الْقُرْآنِ» ای کرّرنا القول فی القرآن من المواعظ و الاخبار ما درین قرآن سخن روی بروی گردانیدیم، توحید و صفات، حکم و آیات، وعد و وعید، امر و نهی، محکم و متشابه، ناسخ و منسوخ، قصص و اخبار، حکم و امثال، حجج و اعلام، تنبیه و تذکیر، «لِیَذَّکَّرُوا» یعنی لیتذکر، آن را کردیم تا در یابند و پند پذیرند. قرأ حمزة و الکسائی: «لِیَذَّکَّرُوا» بسکون الذال و ضمّ الکاف و تخفیفها، یعنی لیذکروا الادلّة فیؤمنوا به و قد یأتی الذّکر و المراد به التذکّر و التدبّر، کما قال تعالی: «خُذُوا ما آتَیْناکُمْ بِقُوَّةٍ وَ اذْکُرُوا ما فِیهِ» ای تدبّروه و لیس یراد به ضدّ النّسیان و قرأ الباقون «لِیَذَّکَّرُوا» بفتح الذال و الکاف و تشدیدهما و الاصل لیتذکّروا کما ذکرنا فادغم التّاء فی الذّال، و المعنی لیتدبّروا، کما قال تعالی: «وَ لَقَدْ صَرَّفْناهُ بَیْنَهُمْ لِیَذَّکَّرُوا». و قال: «وَ لَقَدْ وَصَّلْنا لَهُمُ الْقَوْلَ لَعَلَّهُمْ یَتَذَکَّرُونَ» و اراد التدبّر لا ضد النّسیان.

و قیل: «وَ لَقَدْ صَرَّفْنا فِی هذَا الْقُرْآنِ» یعنی اکثرنا صرف جبرئیل الیک به لم ینزله مرة واحدة بل نجوما کثیرة کقوله: «وَ قُرْآناً فَرَقْناهُ»، «وَ ما یَزِیدُهُمْ» تصریفنا و تذکّرنا: «إِلَّا نُفُوراً» ذهابا و تباعدا عن الحق و عن النّظر و الاعتبار به، کقوله: «وَ لا یَزِیدُ الظَّالِمِینَ إِلَّا خَساراً». ایشان را نفرت از آن می‌افزود که اعتقاد نداشتند در قرآن که کلام حقّ است راست و درست، بلکه اعتقاد داشتند که باطلست و افسانه پیشینیان، شبه حیل و دستان، پس هر چند که بیشتر می‌شنیدند نفرت ایشان بیشتر می‌بود.

«قُلْ» یا محمّد لهؤلاء المشرکین، «لَوْ کانَ مَعَهُ آلِهَةٌ کَما یَقُولُونَ» ابن کثیر و حفص: «یَقُولُونَ» خوانند بیا، ای کما یقول المشرکون من اثبات آلهة من دونه. باقی «تقولون» بتا خوانند، و قد ذکرنا وجهه، «إِذاً لَابْتَغَوْا إِلی‌ ذِی الْعَرْشِ سَبِیلًا» این را دو وجه است از معنی: یکی لو کان فی الودّ آلهة لطلبوا مغالبة اللَّه و الاستیلاء علی ذی العرش جلّ جلاله، اگر در وجود با اللَّه تعالی خدایان بودی چنانک شما می‌گوئید که کافرانید ایشان بخداوند عرش که اللَّه است یکتا و معبود بی همتا راه جستندی، یعنی بهره خواستندی و مغالبه و کاویدن جستندی.

معنی دیگر لابتغوا الیه الوسیلة لانّهم عرفوا قدرته و عجزهم، کقوله تعالی: «یَبْتَغُونَ إِلی‌ رَبِّهِمُ الْوَسِیلَةَ» میگوید آن خدایان اگر بودندی بخداوند عرش تقرّب کردندی و نزدیکی جستندی از آنک قدرت اللَّه تعالی و عجز خویش شناختندی.

«سبحانه و تعالی عما تقولون» بتاء مخاطبة حمزه و کسایی خوانند، علی مخاطبة القائلین، باقی «عَمَّا یَقُولُونَ» بیا خوانند، و وجهه ما ذکرناه فی قوله «کَما یَقُولُونَ» و یجوز ان یکون قوله: «سُبْحانَهُ وَ تَعالی‌ عَمَّا یَقُولُونَ» تنزیه اللَّه نزّه تعالی نفسه عن دعویهم فقال: «سُبْحانَهُ وَ تَعالی‌ عَمَّا یَقُولُونَ» ای هو منزّه عن الشّرکة فی الالهیّة و عمّا ادعوا من الباطل «عُلُوًّا کَبِیراً» و کان القیاس تعالیا لکن ردّه الی الاصل کقوله: «أَنْبَتَکُمْ مِنَ الْأَرْضِ نَباتاً».

«تُسَبِّحُ لَهُ السَّماواتُ السَّبْعُ وَ الْأَرْضُ وَ مَنْ فِیهِنَّ» قرأ ابو عمرو و یعقوب و حمزة و الکسائی و حفص بتاء التّأنیث لانّ الفاعل مؤنث و قرأ الباقون «یسبح» بالیای لانّ فاعله غیر حقیقی التّأنیث لانّه جمع و مع ذلک فالفعل مقدّم، و المعنی قامت السّماوات و الارض بالدّلالة علی قدرته و الالاحة الی حکمته فصار قیامها للصّانع تسبیحا، ثمّ هی سبّحت له ناطقة بکلمات التّسبیح انطقها اللَّه عزّ و جلّ بها مقتدرا علی انطاقها نطقا مؤیسا للعقول عن فهمها هفت آسمان و هفت زمین و هر چه در آن دلیلند بر کمال قدرت و حکمت و جلال عزّت و وحدانیّت آفریدگار، همه او را طاعت دار و ستاینده، و ربوبیّت او را گواهی دهنده، هر چه مؤمنست زبان او و دل او بپاکی اللَّه تعالی گواهی می‌دهند، و آنچ کافرست صورت او و دولت او و رزق او و کار و بار او بر توانایی و دانایی اللَّه تعالی راه می‌نماید، «وَ إِنْ مِنْ شَیْ‌ءٍ إِلَّا یُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ» قومی گفتند این در حیوانات که ذوات الارواح‌اند مخصوص است، و قول درست آنست که عامّ است در حیوانات و نامیات و جمادات، همه اللَّه تعالی را می‌ستایند و تسبیح می‌کنند و بپاکی وی سخن می‌گویند، و آدمی را بدر یافت آن راه نه، و بدانستن بخود هیچ سامان نه، اینست که ربّ العزّه گفت: «وَ لکِنْ لا تَفْقَهُونَ تَسْبِیحَهُمْ» لانّه بغیر لسانکم و لغتکم. و قیل هذه مخاطبة للکفّار لانّهم لا یستدلون و لا یعرفون، و کیف یعرف الدّلیل من لا یتأمّله. و قیل «لا تَفْقَهُونَ تَسْبِیحَهُمْ» لانّها تتکلّم فی بعض الحالات دون بعض.

قال ابو الخطّاب کنّا مع یزید الرقاشی عند الحسن فی طعام فقدّموا الخوان فقال: کان یسبّح مرّة، فذلک‌

قول النّبی (ص) ما عضهت عضاه الّا بترکها التّسبیح.

و عن خالد بن معدان عن المقدام بن معدی کرب قال: انّ التّراب یسبّح ما لم یبتل فاذا ابتلّ ترک التّسبیح، و انّ الورق لتسبّح ما دامت علی الشّجر فاذا سقطت ترکت التّسبیح، و انّ الماء لیسبّح ما دام جاریا فاذا رکد ترک التّسبیح، و انّ الثوب لیسبّح ما دام جدیدا فاذا وسخ ترک التّسبیح، و انّ الوحش اذا صاحت سبّحت و اذا سکتت ترکت التّسبیح، و انّ الطّیر لتسبّح ما دامت تصیح فاذا سکتت ترکت التّسبیح، و انّ الثّواب الخلق ینادی فی اوّل النّهار: اللّهم اغفر لمن نقّانی و قیل صریر الباب و خفیف الرّیح و رعد السّحاب من التّسبیح للَّه عزّ و جلّ.

و قال عکرمة الشّجرة تسبّح و الاسطوانة تسبّح و الطّعام یسبّح.

و عن جابر بن عبد اللَّه قال قال رسول اللَّه (ص) الا اخبرکم بشی‌ء امر به نوح ابنه: ان نوحا قال لابنه یا بنیّ آمرک ان تقول سبحان اللَّه و الحمد للَّه، فانّها صلاة الخلق و تسبیحهم و بها یرزقون، قال اللَّه تعالی: «وَ إِنْ مِنْ شَیْ‌ءٍ إِلَّا یُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ».

و قال وهب ان تبنی بیت مسجد الّا و قد کان یسبّح اللَّه ثلاثمائة سنة و عن انس بن مالک قال کنّا عند النّبی (ص) فاخذ کفّا من حصا فسبّحن فی ید رسول اللَّه (ص) حتّی سمعنا التّسبیح ثمّ صبهنّ فی ید ابی بکر فسبّحن حتّی سمعنا التّسبیح ثمّ صبّهنّ فی ید عمر فسبّحن حتّی سمعنا التّسبیح ثمّ صبّهنّ فی ید عثمان فسبّحن حتّی سمعنا التّسبیح ثمّ صبّهنّ فی ایدینا فما سبحت فی ایدینا.

و عن جعفر بن محمد (ع) قال مرض رسول اللَّه (ص) فاتاه جبرئیل بطبقة فیها رمّان و عنب، فاکل النّبی (ص) فسبّح ثم دخل الحسن و الحسین فتناولا منه فسبّح العنب و الرّمّان‌، «إِنَّهُ کانَ حَلِیماً» عن جهل العباد، «غَفُوراً» لذنوب المؤمنین.

«وَ إِذا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ جَعَلْنا بَیْنَکَ وَ بَیْنَ الَّذِینَ لا یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ حِجاباً مَسْتُوراً» در معنی این آیت دو وجه گفته‌اند: یکی آنست که قومی کافران رسول خدای را اذی می‌نمودند چون قرآن خواندی، و او را منع میکردند از رفتن بنماز، ربّ العالمین ایشان را از وی در حجاب کرد و رسول (ص) را از چشم ایشان بپوشید تا او را نمی‌دیدند چون بیرون آمدی یا قرآن خواندی، و آن حجاب بسه آیت است از قرآن چنانک کعب گفت در تفسیر این آیت، قال: کان رسول اللَّه (ص) یستتر من المشرکین بثلث آیات، الآیة الّتی فی الکهف: «إِنَّا جَعَلْنا عَلی‌ قُلُوبِهِمْ أَکِنَّةً أَنْ یَفْقَهُوهُ وَ فِی آذانِهِمْ وَقْراً»، و الآیة الّتی فی النحل: «أُولئِکَ الَّذِینَ طَبَعَ اللَّهُ عَلی‌ قُلُوبِهِمْ وَ سَمْعِهِمْ وَ أَبْصارِهِمْ»، و الآیة الّتی فی الجاثیة: «أَ فَرَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ وَ أَضَلَّهُ اللَّهُ عَلی‌ عِلْمٍ وَ خَتَمَ عَلی‌ سَمْعِهِ وَ قَلْبِهِ وَ جَعَلَ عَلی‌ بَصَرِهِ غِشاوَةً». قال کعب فحدّثت بهنّ رجلا بالشّام فاسر بارض الروم فمکث فیهم ما شاء اللَّه ان یمکث ثمّ قرأ بهنّ و خرج هاربا فخرجوا فی طلبه حتّی یکونوا معه علی طریقه و لا یبصرونه.

و روی عن عطاء عن سعید قال لمّا نزلت: «تَبَّتْ یَدا أَبِی لَهَبٍ»

جاءت امرأة ابی لهب الی النبی (ص) و معه ابو بکر فقال یا رسول اللَّه لو تنحیت عنها الّا تسمعک فانّها بذیة، فقال النّبی (ص) انّه سیحال بینی و بینها فلم تره، فقالت لابی بکر هجانا صاحبک، فقال و اللَّه ما ینطق بالشعر و لا یقوله، قالت انّک لمصدّق فاندفعت راجعة. فقال ابو بکر یا رسول اللَّه اما رأتک؟ قال لا لم یزل ملک بینی و بینها یسترنی حتّی ذهبت.

و قوله: «حِجاباً مَسْتُوراً» یعنی ساترا، مفعول بمعنی فاعل، کقوله: «إِنَّهُ کانَ وَعْدُهُ مَأْتِیًّا» ای آتیا. و قیل مستورا عن اعین النّاس فلا یرونه.

وجه دیگر در معنی آیت آنست که: «إِذا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ» یا محمّد «جَعَلْنا بَیْنَکَ وَ بَیْنَ الَّذِینَ لا یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ» لا یقرّون بالبعث و الثواب و العقاب، «حِجاباً» یحجب قلوبهم عن فهم ما تقرأه علیهم، باین قول تأویل حجاب مهر است که اللَّه تعالی بر دل ایشان نهاد تا حق را در نیابند و بندانند. و دلیل برین قول آنست که بر عقب گفت: «وَ جَعَلْنا عَلی‌ قُلُوبِهِمْ أَکِنَّةً» جمع کنان و هو ما ستر، «أَنْ یَفْقَهُوهُ» یعنی ان لا یفقهوه او کراهة ان یفقهوه، «وَ فِی آذانِهِمْ وَقْراً» ای ثقلا یمنع عن الاستماع، «وَ إِذا ذَکَرْتَ رَبَّکَ فِی الْقُرْآنِ وَحْدَهُ» یعنی و اذا قلت لا اله الّا اللَّه فی القرآن و انت تتلوه، «وَلَّوْا عَلی‌ أَدْبارِهِمْ» رجعوا علی اعقابهم، «نُفُوراً»من استماع التّوحید، و النّفور مصدر نفر اذا هرب و یجوز ان یکون جمع نافر مثل قاعد و قعود و جالس و جلوس.

«نَحْنُ أَعْلَمُ بِما یَسْتَمِعُونَ بِهِ» سبب نزول این آیت آن بود که امیر المؤمنین علی (ع) اشراف قریش را بر طعامی خواند که ایشان را ساخته بود و رسول خدا (ص) حاضر بود آن ساعت بر ایشان قرآن خواند و بر توحید دعوت کرد ایشان با یکدیگر براز می‌گفتند: هذا ساحر، یکی می‌گفت شاعر، یکی می‌گفت کاهن، یکی می‌گفت مجنون، ربّ العالمین آیت فرستاد در آن حال که: «نَحْنُ أَعْلَمُ بِما یَسْتَمِعُونَ بِهِ» یسمع بعضهم بعضا، «إِذْ یَسْتَمِعُونَ إِلَیْکَ» یصغون الیک یسمعوا القرآن، «وَ إِذْ هُمْ نَجْوی‌» النّجوی اسم للمصدر، ای و اذ هم ذووا نجوی یتناجون بینهم بالتّکذیب و الاستهزاء، «إِذْ یَقُولُ الظَّالِمُونَ» ای المشرکون، «إِنْ تَتَّبِعُونَ» ای ما تتّبعون، «إِلَّا رَجُلًا مَسْحُوراً» قال ابو عبیدة المسحور الذی سحر فزال عقله و صار مجنونا. و قیل مسحورا ذو سحر یأکل و یشرب کسایر النّاس و السّحر الرّئة. و قیل مسحورا مخدوعا مغرورا مکذوبا و قیل نزل فی قوم اجتمعوا فی دار النّدوة و کانوا اذا ارادوا مشورة اجتمعوا هناک، یعنی و إذ هم نجوی فی دار النّدوة فبعضهم یقول انّه ساحر و بعضهم یقول انّه مجنون و بعضهم یقول انّه کاهن، فقال تعالی: «انْظُرْ کَیْفَ ضَرَبُوا لَکَ الْأَمْثالَ» یعنی نصبوا لک الالقاب و تخرصوا لک الاسماء و بینوا لک الاشباه حتّی شبهوک بالسّاحر و الکاهن و الشّاعر و المجنون، «فَضَلُّوا» عن الحقّ بی سامان ماندند در کار تو و فرو ماندند، اگر ترا جادو گفتند جادوان را دیدند و جادو نیافتند ترا، و گر دیوانه گفتند دیوانگان را دیدند و دیوانه نیافتند ترا، و گر شاعر گفتند شاعران را دیدند و شاعر نیافتند ترا، و گر دروغ زن خواندند دروغ زنان را دیدند و دروغ زن نیافتند ترا، «فَضَلُّوا» نه فرا راستی راه می‌یابند نه با باطل کردن تو می‌تاوند در ماندند، «فَلا یَسْتَطِیعُونَ سَبِیلًا» نمی‌توانند که فرا سامان راهی برند «وَ قالُوا» یعنی منکری البعث، «أَ إِذا کُنَّا عِظاماً» بعد الموت، «رُفاتاً» ای ترابا، «أَ إِنَّا لَمَبْعُوثُونَ خَلْقاً جَدِیداً» نبعث و نخلق خلقا مجددا حین صرنا عظاما و رفاتا حطاما، و کلّ مدقوق مبالغ فی الدّق رفات و مرفوت. و قیل العظم اذا تحطم فهو رفات.

۵ - النوبة الاولى: قوله تعالی: «وَ لا تَقْفُ ما لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ» و پس هر ظنّی مرو بنادانی و آنچ ندانی مگوی، «إِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤادَ» که از نیوشیدن و نگرستن و اندیشیدن بدل، «کُلُّ أُولئِکَ کانَ عَنْهُ مَسْؤُلًا (۳۶)» شما را بخواهند پرسید.۵ - النوبة الثالثة: قوله تعالی: «وَ لا تَقْفُ ما لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ» الآیة... در این آیت هم موعظت است هم تذکرت هم تهدید، موعظه بلیغ و تذکرت بسزا و تهدید تمام، پند میدهد تا بنده از کار دین غافل نماند، در یاد میدهد تا بنده حق را فراموش نکند، بیم می‌نماید تا بنده دلیر نشود، می‌گوید آدمی زبان گوشدار آنچ ندانی مگوی، سمع گوشدار بشنیدن باطل مشغول مکن، دیده گوشدار بناشایست منگر، بدل هشیار باش اندیشه فاسد مکن که فردا ترا از آن همه خواهند پرسید، زبان را شاهراه ذکر حق گردان تا بفلاح و پیروزی رسی که میگوید جلّ جلاله: «وَ اذْکُرُوا اللَّهَ کَثِیراً لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ» گوش را بر سماع کلام حق دار تا از رحمت بهره یابی که می‌گوید: «فَاسْتَمِعُوا لَهُ وَ أَنْصِتُوا لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ»، چشم را بر نظر عبرت گمار تا برخوردار باشی: «فَانْظُرْ إِلی‌ آثارِ رَحْمَتِ اللَّهِ»، دل را با مهر او پرداز و غیر او فرو گذار: «قُلِ اللَّهُ ثُمَّ ذَرْهُمْ».

اطلاعات

منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

قوله تعالی: «وَ لا تَقْفُ ما لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ» ای لا تقولنّ فی شی‌ء ما لم لا تعلم می‌گوید آنچ ندانی در آن سخن مگوی، چون رسول خدا (ص) را نهی میکنند از گفتن آنچ وی را در آن علم نبود با کمال حکمت او و توفیق اللَّه تعالی با او، پس با دیگران که در سخن ایشان گزاف و اسراف رود چتوان گفت؟! یقال قفوت الرّجل اقفوه اذا اتّبعت اثره، فالتّأویل لا تتبعنّ لسانک من القول، «ما لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ» و کذلک من جمیع العمل میگوید از گفتار و کردار آنچ ندانی مگوی و مکن. قتاده گفت: این آنست که گوید دیدم و ندیده باشد، یا گوید شنیدم و نشنیده باشد، یا گوید دانستم و ندانسته باشد. مجاهد گفت: این نهی است از قذف و رومی، ای لا ترم احدا بما لیس لک به علم، و اصل القفو البهت و القذف بالباطل، یقال قفوت الرّجل اذا قذفته بریبة و منه‌
هوش مصنوعی: در این متن، اشاره شده که خداوند فرمودند: «از آنچه که علم و آگاهی داری، سخن مگو»، یعنی هیچ چیز را باید گفت که در مورد آن اطلاع داشته باشی. این نکته به پیامبر (ص) نیز گفته می‌شود که از گفتن مسائلی که دربارۀ آنها علم ندارد، پرهیز کند. پس اگر پیامبر اکرم با همه‌ی حکمت و جهاد و توفیق الهی نمی‌تواند در مورد مسائلی که به آنها علم ندارد، سخن بگوید، چگونه می‌توان انتظار داشت که دیگران درباره‌ی این موضوعات بدون دانش سخن بگویند؟ این نکته به دنبال خودداری از اظهارنظر در مورد مسائلی است که فرد آگاهی ندارد و این شامل گفتار و رفتار می‌شود. همچنین ذکر شده که کسانی که ادعا می‌کنند چیزی را دیده یا شنیده‌اند در حالی که در واقع چنین نیست، مورد نهی قرار گرفته‌اند. در نهایت، این نهی به نوعی از اتهام‌زنی و نسبت‌های نادرست نیز اشاره دارد و تاکید می‌کند که نباید دیگران را به نسبت‌هایی که برای آنها مدرکی وجود ندارد، متهم کرد.
قول النّبی (ص): نحن بنو النّضر بن کنانة لا نقفوا امّنا و لا ننتفی من ابینا.
هوش مصنوعی: پیامبر (ص) فرمودند: ما فرزندان نضر بن کنانه هستیم و به مادر خود نسبت نمی‌دهیم و از پدر خود جدا نمی‌شویم.
و قیل هو نهی عن شهادة الزّور، «إِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤادَ» امر بحفظ اللّسان ثمّ اعقبه بحفظ البصر و السّمع و الفؤاد، «کُلُّ أُولئِکَ» ای کلّ هذه فاجراه مجری العقلاء، «کانَ عَنْهُ مَسْؤُلًا» تسأل هذه الاعضاء عمّا قاله و عمله و یستشهد بها کما قال تعالی: «یَوْمَ تَشْهَدُ عَلَیْهِمْ أَلْسِنَتُهُمْ» الآیة... و قیل یسئل اللَّه العباد فیما استعملوا هذه الحواسّ.
هوش مصنوعی: در این متن به موضوع حلال و حرام در شهادت و گواهی اشاره شده است. بیان شده که انسان باید زبان خود را در حفظ صداقت کنترل کند و همچنین باید مراقب چشمان، گوش‌ها و دل خود باشد. همه این اعضا و حواس در روز قیامت از انسان در مورد گفتار و اعمالش سوال خواهند شد. به این ترتیب، اعضای بدن به عنوان شاهدانی در کارهای انسان شناخته می‌شوند. در نهایت، به این نکته اشاره شده که خداوند از بندگان می‌پرسد که چگونه از این حواس و توانایی‌های خود استفاده کرده‌اند.
«وَ لا تَمْشِ فِی الْأَرْضِ مَرَحاً» یعنی بطرا مختالا فخورا لا تری فوقک مزیدا، «إِنَّکَ لَنْ تَخْرِقَ الْأَرْضَ» ای لن تقطعها بکبرک حتی تبلغ آخرها، «وَ لَنْ تَبْلُغَ الْجِبالَ طُولًا» ای و لا ان تطاول الجبال یعنی انّ قدرتک لا تبلغ هذا المبلغ فیکون ذلک وصلة الی الاختیال. و قیل «إِنَّکَ لَنْ تَخْرِقَ الْأَرْضَ» متواضعا، «وَ لَنْ تَبْلُغَ الْجِبالَ طُولًا» متجبّرا معنی آیت آنست که ای آدمی بکشی در زمین مرو که تو عاجزی و عاجز را نرسد که کشی کند و کبر آرد و بزرگی نماید، و نه آن کس که کبر آرد بکبر خود جایی می‌رسد برتبت که دیگران که کبر ندارند آنجا می‌نرسند.
هوش مصنوعی: آیه به انسان هشدار می‌دهد که در زمین با فخر و خودبزرگ‌بینی قدم نگذارد. زیرا تو نمی‌توانی به عمق زمین نفوذ کنی یا به ارتفاع کوه‌ها دست یابی. قدرت تو به اندازه‌ای نیست که به آن نقاط برسی و خود را بزرگ‌منش جلوه دهی. از این رو، این پیام به ما می‌گوید که توفیق و بزرگی در نگاهی متواضعانه است و نه در خودپسندی. انسان باید بداند که در قیاس با قدرت‌های طبیعی و جهان اطراف، ناتوان است و فخر کردن و خود را بالاتر از دیگران دانستن، به جایی نمی‌رسد.
مصطفی (ص) گفت: یحشر المتکبرون یوم القیامة امثال الذر فی صور النّاس یعلوهم کلّ شی‌ء من الصّغار یقادون الی سجن فی النّار. یقال له بولس تعلوهم نار الانیار یسقون من طینة الجبال عصارة اهل النّار.
هوش مصنوعی: در روز قیامت، افرادی که تکبر دارند مانند موریانه‌ها در میان مردم جمع می‌شوند و از هر چیزی که کوچک‌تر از آن‌هاست بالاتر هستند. آن‌ها به سوی زندانی در جهنم هدایت می‌شوند. برای آن‌ها عذابی بسیار شدید وجود دارد و از خاکی که به شدت داغ است به عنوان عذاب نوشانده می‌شوند.
«کُلُّ ذلِکَ کانَ سَیِّئُهُ» قرأ ابن عامر و اهل الکوفة: «سَیِّئُهُ» علی الاضافة، ای کان سیّئ ما ذکرنا و عددنا علیک، «عِنْدَ رَبِّکَ مَکْرُوهاً» قال الحسن انّ اللَّه ذکر امورا فی قوله: «وَ قَضی‌ رَبُّکَ» الی هذا الموضع، منها حسن و منها سیّئ و السیئ من کلّ ذلک کان عند ربّک مکروها می‌گوید آن همه که بردادیم و بر شمردیم بدانک شما را از آن باز زدند، بنزدیک خداوند تو ناشایست است و ناپسندیده، باقی قرّاء «سَیِّئُهُ» بتنوین خوانند یعنی کلّ ما نهی اللَّه عنه کان سیّئة عند ربّک مکروها، فیه تقدیم و تأخیر ای کلّ ذلک کان مکروها سیّئة. و قیل رجع الی المعنی و هو الذّنب و الذّنب مذکر.
هوش مصنوعی: «تمام این موارد، بدی آن‌هاست.» ابوعامر و اهل کوفه «بدی آن» را به صورت نکره خوانده‌اند، یعنی بدی آنچه که ذکر کردیم و شمارش کردیم، نزد پروردگارت ناپسند است. حسن می‌گوید خداوند در این آیه: «و فرمان پروردگارت به انجام رسید» به برخی امور اشاره کرده که برخی خوب و برخی بد هستند و هر آنچه بد است، نزد پروردگار تو ناشایست است. دیگر خوانندگان «بدی آن» را معین خوانده‌اند، یعنی هر چیزی که خداوند از آن نهی کرده، بدی نزد پروردگاه توست و ناپسندیدگی دارد. در این عبارت ترتیب و تأخیر وجود دارد به گونه‌ای که می‌توان گفت، تمام این موارد ناپسند و بد هستند. همچنین گفته شده که منظور به معنای گناه است و گناه مذکر محسوب می‌شود.
«ذلِکَ» با کلّ شود یعنی آن همه که فرمودیم یا از آن باز زدیم و نهی کردیم، «مِمَّا أَوْحی‌ إِلَیْکَ رَبُّکَ» از آن پیغام و وحی است که اللَّه تعالی بتو داد، «مِنَ الْحِکْمَةِ» از آن سخن درست راست و موعظه نیکو در قرآن. قال ابن عباس هذه الثّمانی عشرة آیة کانت فی الواح موسی التی کتب اللَّه سبحانه انزلها علی محمّد (ص)، ابتداؤها: «لا تَجْعَلْ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ» و آخرها: «مَدْحُوراً» قوله تعالی: «وَ لا تَجْعَلْ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ فَتُلْقی‌ فِی جَهَنَّمَ مَلُوماً» تلوم نفسک و تستحقّ الملامة من غیرک، «مَدْحُوراً» مطرودا مبعّدا من رحمة اللَّه، هذا خطاب للنّبی (ص) و المراد به غیره. و قیل تقدیر الآیة: قل یا محمّد للکافر: «لا تَجْعَلْ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ فَتُلْقی‌ فِی جَهَنَّمَ مَلُوماً مَدْحُوراً».
هوش مصنوعی: «ذلک» به معنای همه مواردی است که ذکر کردیم یا از آن‌ها دوری جستیم و نهی کردیم. این موارد از وحی و پیامی است که خداوند به تو داده است، و شامل سخنان حکیمانه و موعظه‌های نیکو در قرآن می‌شود. ابن عباس می‌گوید که این هجده آیه در الواح موسی که خداوند بر محمد (ص) نازل کرده، موجود است. آغاز این آیات با «لا تجعل مع الله إلهاً آخر» و پایان آن با «مدحوراً» است. در این آیات، خداوند می‌فرماید: «و لا تجعل مع الله إلهاً آخر فتلقي في جهنم ملوماً»، به این معنا که خودت را سرزنش می‌کنی و از دیگران نیز ملامت می‌پذیری، و «مدحوراً» به معنای مطرود و دور شده از رحمت خداست. این پیام به پیامبر (ص) اشاره دارد اما مراد، دیگران هستند. همچنین برخی گفته‌اند که معنای این آیه چنین است: به کافر بگو: «لا تجعل مع الله إلهاً آخر فتلقي في جهنم ملوماً مدحوراً».
«أَ فَأَصْفاکُمْ رَبُّکُمْ بِالْبَنِینَ» این خطاب با مشرکان عربست که می‌گفتند: الملائکة اناث و انّها بنات اللَّه لذلک سترهم، استفهامست بمعنی انکار و توبیخ، «أَ فَأَصْفاکُمْ» یعنی آثرکم، و الاصفاء الایثار و الاختیار تدخل الطّاء فیها کما تدخل فی الاصطبار و الاصطیاد، یقول تعالی آثرکم و اختصکم بالاجل و جعل لنفسه الادون، «إِنَّکُمْ لَتَقُولُونَ قَوْلًا عَظِیماً» یعظم الاثم فیه و العقوبة علیه.
هوش مصنوعی: خداوند از شما سؤال می‌کند، آیا او شما را به داشتن پسران برگزیده است؟ این سؤال خطاب به مشرکان عرب است که می‌گفتند فرشتگان دختران خدا هستند. این پرسش به نوعی انکار و ملامت است. خداوند به آنها می‌فرماید که آیا او شما را برگزیده و شما را به خود نزدیک‌تر کرده است، در حالی که فرشتگان را که از نظر شما inferior هستند، انتخاب کرده است؟ شما با این اعتقاد شما، گناه بزرگی را مرتکب شده‌اید که عواقب شدیدی در پی دارد.
«وَ لَقَدْ صَرَّفْنا فِی هذَا الْقُرْآنِ» ای کرّرنا القول فی القرآن من المواعظ و الاخبار ما درین قرآن سخن روی بروی گردانیدیم، توحید و صفات، حکم و آیات، وعد و وعید، امر و نهی، محکم و متشابه، ناسخ و منسوخ، قصص و اخبار، حکم و امثال، حجج و اعلام، تنبیه و تذکیر، «لِیَذَّکَّرُوا» یعنی لیتذکر، آن را کردیم تا در یابند و پند پذیرند. قرأ حمزة و الکسائی: «لِیَذَّکَّرُوا» بسکون الذال و ضمّ الکاف و تخفیفها، یعنی لیذکروا الادلّة فیؤمنوا به و قد یأتی الذّکر و المراد به التذکّر و التدبّر، کما قال تعالی: «خُذُوا ما آتَیْناکُمْ بِقُوَّةٍ وَ اذْکُرُوا ما فِیهِ» ای تدبّروه و لیس یراد به ضدّ النّسیان و قرأ الباقون «لِیَذَّکَّرُوا» بفتح الذال و الکاف و تشدیدهما و الاصل لیتذکّروا کما ذکرنا فادغم التّاء فی الذّال، و المعنی لیتدبّروا، کما قال تعالی: «وَ لَقَدْ صَرَّفْناهُ بَیْنَهُمْ لِیَذَّکَّرُوا». و قال: «وَ لَقَدْ وَصَّلْنا لَهُمُ الْقَوْلَ لَعَلَّهُمْ یَتَذَکَّرُونَ» و اراد التدبّر لا ضد النّسیان.
هوش مصنوعی: در قرآن کریم موضوعات متنوعی از جمله توحید، صفات خداوند، احکام، وعده‌ها و هشدارها، و همچنین قصه‌ها و نشانه‌ها مطرح شده است. هدف از بیان این مطالب این است که مردم بتوانند عبرت بگیرند و از آنچه در قرآن آمده است، یاد بگیرند. برخی قرائت‌ها تأکید دارند که هدف از یادآوری، اندیشیدن و تدبر در آیات است تا ایمان بیاورند و به درستی به معانی آن پی ببرند. در واقع، هدف از ذکر این مطالب، تفکر و درک عمیق‌تر است و نه فقط یادآوری به‌منظور جلوگیری از فراموشی.
و قیل: «وَ لَقَدْ صَرَّفْنا فِی هذَا الْقُرْآنِ» یعنی اکثرنا صرف جبرئیل الیک به لم ینزله مرة واحدة بل نجوما کثیرة کقوله: «وَ قُرْآناً فَرَقْناهُ»، «وَ ما یَزِیدُهُمْ» تصریفنا و تذکّرنا: «إِلَّا نُفُوراً» ذهابا و تباعدا عن الحق و عن النّظر و الاعتبار به، کقوله: «وَ لا یَزِیدُ الظَّالِمِینَ إِلَّا خَساراً». ایشان را نفرت از آن می‌افزود که اعتقاد نداشتند در قرآن که کلام حقّ است راست و درست، بلکه اعتقاد داشتند که باطلست و افسانه پیشینیان، شبه حیل و دستان، پس هر چند که بیشتر می‌شنیدند نفرت ایشان بیشتر می‌بود.
هوش مصنوعی: در این متن اشاره شده است که خداوند مطالب قرآن را به طور مکرر و به اشکال مختلف به پیامبر نازل کرده است، نه به صورت یکجا، و این به معنای آن است که آیات مختلف در زمان‌های متفاوت نازل شده‌اند. گرچه هدف از این نزول، یادآوری و توجه به حقایق بود، اما برخی افراد با این ادعاها بیشتر به دوری از حقیقت تمایل نشان می‌دادند و به جای تأمل و فهم در مضمون قرآن، نفرت و بیزاری خود را افزایش می‌دادند. به همین دلیل، شنیدن آیات بیشتر برای آن‌ها هیچ فایده‌ای نداشت و تنها به آن‌ها ضرر می‌زد. این افراد برعکس باور صحیح به قرآن، آن را به عنوان یک داستان یا افسانه می‌شناختند که موجب افزایش نفرتشان می‌شد.
«قُلْ» یا محمّد لهؤلاء المشرکین، «لَوْ کانَ مَعَهُ آلِهَةٌ کَما یَقُولُونَ» ابن کثیر و حفص: «یَقُولُونَ» خوانند بیا، ای کما یقول المشرکون من اثبات آلهة من دونه. باقی «تقولون» بتا خوانند، و قد ذکرنا وجهه، «إِذاً لَابْتَغَوْا إِلی‌ ذِی الْعَرْشِ سَبِیلًا» این را دو وجه است از معنی: یکی لو کان فی الودّ آلهة لطلبوا مغالبة اللَّه و الاستیلاء علی ذی العرش جلّ جلاله، اگر در وجود با اللَّه تعالی خدایان بودی چنانک شما می‌گوئید که کافرانید ایشان بخداوند عرش که اللَّه است یکتا و معبود بی همتا راه جستندی، یعنی بهره خواستندی و مغالبه و کاویدن جستندی.
هوش مصنوعی: پیامبر محمد به مشرکان بگوید: اگر واقعاً خدایانی غیر از خداوند وجود داشت، همان‌طور که شما ادعا می‌کنید، آنها به دنبال مقابله با خداوند و تسلط بر خداوندی که بر عرش است می‌رفتند. در حقیقت، اگر در عالم وجود خدایی جز خداوند وجود داشت، مشرکان تلاش می‌کردند تا راهی برای غلبه بر او پیدا کنند و از او بهره‌برداری کنند.
معنی دیگر لابتغوا الیه الوسیلة لانّهم عرفوا قدرته و عجزهم، کقوله تعالی: «یَبْتَغُونَ إِلی‌ رَبِّهِمُ الْوَسِیلَةَ» میگوید آن خدایان اگر بودندی بخداوند عرش تقرّب کردندی و نزدیکی جستندی از آنک قدرت اللَّه تعالی و عجز خویش شناختندی.
هوش مصنوعی: معنی دیگر این عبارت این است که افراد باید به وسیله‌ای برای نزدیک شدن به خداوند روی آورند، زیرا آن‌ها قدرت خدا را درک کرده و به ناتوانی خود پی برده‌اند. به عبارتی، اگر خدایان وجود داشتند، آن‌ها نیز به خدای بزرگ نزدیک می‌شدند و تلاش می‌کردند تا خود را به او برسانند، زیرا از قدرت خداوند آگاه بوده و ناتوانی خود را می‌دانستند.
«سبحانه و تعالی عما تقولون» بتاء مخاطبة حمزه و کسایی خوانند، علی مخاطبة القائلین، باقی «عَمَّا یَقُولُونَ» بیا خوانند، و وجهه ما ذکرناه فی قوله «کَما یَقُولُونَ» و یجوز ان یکون قوله: «سُبْحانَهُ وَ تَعالی‌ عَمَّا یَقُولُونَ» تنزیه اللَّه نزّه تعالی نفسه عن دعویهم فقال: «سُبْحانَهُ وَ تَعالی‌ عَمَّا یَقُولُونَ» ای هو منزّه عن الشّرکة فی الالهیّة و عمّا ادعوا من الباطل «عُلُوًّا کَبِیراً» و کان القیاس تعالیا لکن ردّه الی الاصل کقوله: «أَنْبَتَکُمْ مِنَ الْأَرْضِ نَباتاً».
هوش مصنوعی: خداوند متعال از آنچه شما می‌گویید منزه است. این عبارت به دو صورت خوانده می‌شود: یکی به‌صورت خطاب به کسانی که حرف می‌زنند و دیگری به‌صورت خطاب به خود سخن‌گویان. در اینجا، معنای این آیه بیان می‌کند که خداوند خود را از ادعاهای نادرست شما پاک و منزه می‌داند. او به‌واقع از شرک و هر نوع باطلی که به او نسبت داده شده، به‌عظمت خود برتر است. این بیان در حقیقت تأکید بر پاکی و عظمت خداوند در برابر اتهامات و ادعاهای نادرست است، همان‌طور که در آیات دیگر هم به این نکته اشاره شده است.
«تُسَبِّحُ لَهُ السَّماواتُ السَّبْعُ وَ الْأَرْضُ وَ مَنْ فِیهِنَّ» قرأ ابو عمرو و یعقوب و حمزة و الکسائی و حفص بتاء التّأنیث لانّ الفاعل مؤنث و قرأ الباقون «یسبح» بالیای لانّ فاعله غیر حقیقی التّأنیث لانّه جمع و مع ذلک فالفعل مقدّم، و المعنی قامت السّماوات و الارض بالدّلالة علی قدرته و الالاحة الی حکمته فصار قیامها للصّانع تسبیحا، ثمّ هی سبّحت له ناطقة بکلمات التّسبیح انطقها اللَّه عزّ و جلّ بها مقتدرا علی انطاقها نطقا مؤیسا للعقول عن فهمها هفت آسمان و هفت زمین و هر چه در آن دلیلند بر کمال قدرت و حکمت و جلال عزّت و وحدانیّت آفریدگار، همه او را طاعت دار و ستاینده، و ربوبیّت او را گواهی دهنده، هر چه مؤمنست زبان او و دل او بپاکی اللَّه تعالی گواهی می‌دهند، و آنچ کافرست صورت او و دولت او و رزق او و کار و بار او بر توانایی و دانایی اللَّه تعالی راه می‌نماید، «وَ إِنْ مِنْ شَیْ‌ءٍ إِلَّا یُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ» قومی گفتند این در حیوانات که ذوات الارواح‌اند مخصوص است، و قول درست آنست که عامّ است در حیوانات و نامیات و جمادات، همه اللَّه تعالی را می‌ستایند و تسبیح می‌کنند و بپاکی وی سخن می‌گویند، و آدمی را بدر یافت آن راه نه، و بدانستن بخود هیچ سامان نه، اینست که ربّ العزّه گفت: «وَ لکِنْ لا تَفْقَهُونَ تَسْبِیحَهُمْ» لانّه بغیر لسانکم و لغتکم. و قیل هذه مخاطبة للکفّار لانّهم لا یستدلون و لا یعرفون، و کیف یعرف الدّلیل من لا یتأمّله. و قیل «لا تَفْقَهُونَ تَسْبِیحَهُمْ» لانّها تتکلّم فی بعض الحالات دون بعض.
هوش مصنوعی: هفت آسمان و زمین و همه موجودات درون آن‌ها به تسبیح و ستایش خداوند می‌پردازند. برخی از قاریان این آیه را به گونه‌ای خوانده‌اند که نشان‌دهنده مؤنث بودن فاعل است، در حالی که دیگران آن را به صورت مذکر خوانده‌اند، چراکه فاعل جمع است و به همین دلیل، فعل باید مقدم باشد. معنی این جمله این است که آسمان‌ها و زمین به وضوح بر قدرت و حکمت خداوند گواهی می‌دهند و به این ترتیب، حضور آن‌ها به نوعی تسبیح محسوب می‌شود. تمامی موجودات، از مؤمن گرفته تا کافر، از دل و زبان خود به پاکی و بندگی خداوند گواهی می‌دهند. همچنین ادعا شده است که تسبیح تنها مختص موجودات زنده نیست و حتی اشیاء غیر زنده و بی‌جان نیز خدا را ستایش می‌کنند، گرچه انسان به درستی معنای تسبیح آن‌ها را نمی‌فهمد. خداوند می‌فرماید ما توانایی درک تسبیح آن‌ها را نداریم چون زبان ما با آن‌ها متفاوت است. برخی نیز این عبارات را به کافران نسبت داده‌اند، چرا که آن‌ها نتوانسته‌اند دلیل را درک کنند.
قال ابو الخطّاب کنّا مع یزید الرقاشی عند الحسن فی طعام فقدّموا الخوان فقال: کان یسبّح مرّة، فذلک‌
هوش مصنوعی: ابو الخطاب می‌گوید: ما با یزید الرقاشی در نزد حسن بودیم و در حین صرف غذا، سفره‌ای را پیش‌کش کردند. او گفت که یک بار تسبيح می‌گفته است و سپس این موضوع را مطرح کرد.
قول النّبی (ص) ما عضهت عضاه الّا بترکها التّسبیح.
هوش مصنوعی: حضرت پیامبر (ص) فرمودند: "هیچ درختی را به جز این که ذکر خداوند بر زبان آورد، گاز نگرفتم."
و عن خالد بن معدان عن المقدام بن معدی کرب قال: انّ التّراب یسبّح ما لم یبتل فاذا ابتلّ ترک التّسبیح، و انّ الورق لتسبّح ما دامت علی الشّجر فاذا سقطت ترکت التّسبیح، و انّ الماء لیسبّح ما دام جاریا فاذا رکد ترک التّسبیح، و انّ الثوب لیسبّح ما دام جدیدا فاذا وسخ ترک التّسبیح، و انّ الوحش اذا صاحت سبّحت و اذا سکتت ترکت التّسبیح، و انّ الطّیر لتسبّح ما دامت تصیح فاذا سکتت ترکت التّسبیح، و انّ الثّواب الخلق ینادی فی اوّل النّهار: اللّهم اغفر لمن نقّانی و قیل صریر الباب و خفیف الرّیح و رعد السّحاب من التّسبیح للَّه عزّ و جلّ.
هوش مصنوعی: خالد بن معدان از المقدام بن معدی کرب نقل می‌کند که: خاک تا زمانی که خیس نشده است، به تسبیح مشغول است و وقتی خیس شد، تسبیح را رها می‌کند. برگ‌ها نیز تا زمانی که روی درخت هستند، تسبیح می‌گویند و وقتی که می‌افتند، تسبیح را ترک می‌کنند. آب نیز تا زمانی که در حال جریان است، تسبیح می‌کند و وقتی راکد می‌شود، تسبیح را کنار می‌گذارد. لباس هم تا زمانی که نو و پاک است، به تسبیح ادامه می‌دهد و زمانی که کثیف می‌شود، تسبیح را متوقف می‌کند. وحش (حیوانات وحشی) وقتی که صدا می‌زنند، تسبیح می‌کنند و وقتی ساکت می‌شوند، تسبیح را رها می‌کنند. پرندگان نیز تا زمانی که آواز می‌خوانند، تسبیح می‌کنند و با قطع آواز، تسبیح را کنار می‌گذارند. و در ابتدای روز، موجودات دیگر در عالم ندا سر می‌دهند که: "خدایا! به کسی که مرا پاک کرد، آمرزش عطا کن." و همچنین صداهای دیگری چون صدای در و وزش ملایم باد و رعد و برق نیز به تسبیح خداوند متکی هستند.
و قال عکرمة الشّجرة تسبّح و الاسطوانة تسبّح و الطّعام یسبّح.
هوش مصنوعی: عکرمه گفته است که درخت، ستون و غذایی که می‌خورید همه در حال تسبیح و ستایش خداوند هستند.
و عن جابر بن عبد اللَّه قال قال رسول اللَّه (ص) الا اخبرکم بشی‌ء امر به نوح ابنه: ان نوحا قال لابنه یا بنیّ آمرک ان تقول سبحان اللَّه و الحمد للَّه، فانّها صلاة الخلق و تسبیحهم و بها یرزقون، قال اللَّه تعالی: «وَ إِنْ مِنْ شَیْ‌ءٍ إِلَّا یُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ».
هوش مصنوعی: جابر بن عبدالله نقل کرده است که پیامبر (ص) فرمود: آیا شما را به چیزی که نوح به پسرش فرمان داده است، آگاه کنم؟ نوح به پسرش گفت: پسرم، به تو توصیه می‌کنم که بگویی: "سبحان‌الله" و "الحمدلله"، زیرا این‌ها نماز مخلوقات و تسبیح آن‌ها است و به وسیله آن‌ها روزی داده می‌شوند. خداوند تعالی فرموده است: «هیچ چیزی نیست جز اینکه با حمدش تسبیح می‌گوید».
و قال وهب ان تبنی بیت مسجد الّا و قد کان یسبّح اللَّه ثلاثمائة سنة و عن انس بن مالک قال کنّا عند النّبی (ص) فاخذ کفّا من حصا فسبّحن فی ید رسول اللَّه (ص) حتّی سمعنا التّسبیح ثمّ صبهنّ فی ید ابی بکر فسبّحن حتّی سمعنا التّسبیح ثمّ صبّهنّ فی ید عمر فسبّحن حتّی سمعنا التّسبیح ثمّ صبّهنّ فی ید عثمان فسبّحن حتّی سمعنا التّسبیح ثمّ صبّهنّ فی ایدینا فما سبحت فی ایدینا.
هوش مصنوعی: وهب گفته است که اگر بخواهد خانه‌ای برای مسجد بسازد، آن خانه باید به مدت سیصد سال در حال تسبیح خداوند باشد. همچنین انس بن مالک نقل می‌کند که زمانی که ما نزد پیامبر (ص) بودیم، پیامبر دست خود را پر از سنگ ریزه کرد و آنها را در دست خود به تسبیح درآورد به طوری که ما صدای تسبیح آنها را شنیدیم. سپس آن سنگ‌ها را به ابوبکر داد و او نیز آنها را به تسبیح درآورد و ما صدای تسبیح را از او شنیدیم. بعد از آن، سنگ‌ها را به عمر داد و او نیز همان کار را کرد و ما صدای تسبیح را شنیدیم. سپس آنها را به عثمان داد و او هم همین کار را انجام داد و ما صدای تسبیح از او شنیدیم. در پایان، سنگ‌ها را به دست ما دادند اما ما نتوانستیم آنها را به تسبیح درآوریم.
و عن جعفر بن محمد (ع) قال مرض رسول اللَّه (ص) فاتاه جبرئیل بطبقة فیها رمّان و عنب، فاکل النّبی (ص) فسبّح ثم دخل الحسن و الحسین فتناولا منه فسبّح العنب و الرّمّان‌، «إِنَّهُ کانَ حَلِیماً» عن جهل العباد، «غَفُوراً» لذنوب المؤمنین.
هوش مصنوعی: جعفر بن محمد (ع) نقل می‌کند که زمانی پیامبر اکرم (ص) بیمار شدند و جبرئیل به دیدار ایشان آمد و ظرفی پر از انار و انگور برای او آورد. پیامبر (ص) از آن خورد و تسبیح گفت. سپس حسن و حسین به دیدار ایشان آمدند و از آن میوه‌ها تناول کردند و نیز تسبیح گفتند. در این مورد بیان شده که خداوند به خاطر سادگی و جهل بندگانش بسیار بردبار و آمرزنده است.
«وَ إِذا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ جَعَلْنا بَیْنَکَ وَ بَیْنَ الَّذِینَ لا یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ حِجاباً مَسْتُوراً» در معنی این آیت دو وجه گفته‌اند: یکی آنست که قومی کافران رسول خدای را اذی می‌نمودند چون قرآن خواندی، و او را منع میکردند از رفتن بنماز، ربّ العالمین ایشان را از وی در حجاب کرد و رسول (ص) را از چشم ایشان بپوشید تا او را نمی‌دیدند چون بیرون آمدی یا قرآن خواندی، و آن حجاب بسه آیت است از قرآن چنانک کعب گفت در تفسیر این آیت، قال: کان رسول اللَّه (ص) یستتر من المشرکین بثلث آیات، الآیة الّتی فی الکهف: «إِنَّا جَعَلْنا عَلی‌ قُلُوبِهِمْ أَکِنَّةً أَنْ یَفْقَهُوهُ وَ فِی آذانِهِمْ وَقْراً»، و الآیة الّتی فی النحل: «أُولئِکَ الَّذِینَ طَبَعَ اللَّهُ عَلی‌ قُلُوبِهِمْ وَ سَمْعِهِمْ وَ أَبْصارِهِمْ»، و الآیة الّتی فی الجاثیة: «أَ فَرَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ وَ أَضَلَّهُ اللَّهُ عَلی‌ عِلْمٍ وَ خَتَمَ عَلی‌ سَمْعِهِ وَ قَلْبِهِ وَ جَعَلَ عَلی‌ بَصَرِهِ غِشاوَةً». قال کعب فحدّثت بهنّ رجلا بالشّام فاسر بارض الروم فمکث فیهم ما شاء اللَّه ان یمکث ثمّ قرأ بهنّ و خرج هاربا فخرجوا فی طلبه حتّی یکونوا معه علی طریقه و لا یبصرونه.
هوش مصنوعی: زمانی که قرآن خوانده می‌شود، خداوند میان انسان و کسانی که به آخرت ایمان ندارند، پرده‌ای می‌گذارد که نمی‌توانند او را ببینند. این عبور از دید آن کافران به این دلیل است که وقتی پیامبر قرآن می‌خواند و یا به نماز می‌رفت، آنها مزاحمت‌هایی برای او ایجاد می‌کردند. بنابراین خداوند به پیامبر کمک می‌کند و او را از نگاه‌هایشان پنهان می‌سازد. این حجاب به وسیله سه آیه از قرآن ایجاد می‌شود. برخی مفسران گفته‌اند که این آیات به اکثریت قلب‌ها و گوش‌ها و چشم‌های کافران تأثیر می‌گذارد و آنها را از درک آیات الهی ناتوان می‌سازد. کسی در شام چنین داستانی را برای یک مرد تعریف کرد و او به سرزمین روم رفت و از آنجا به همین آیات استناد کرد و با دلیری از جمع آنها فرار کرد، به‌طوری‌که نتوانستند او را ببینند.
و روی عن عطاء عن سعید قال لمّا نزلت: «تَبَّتْ یَدا أَبِی لَهَبٍ»
هوش مصنوعی: عطاء از سعید نقل می‌کند که وقتی آیه «تَبَّتْ یَدا أَبِی لَهَبٍ» نازل شد، این واقعه اتفاق افتاد.
جاءت امرأة ابی لهب الی النبی (ص) و معه ابو بکر فقال یا رسول اللَّه لو تنحیت عنها الّا تسمعک فانّها بذیة، فقال النّبی (ص) انّه سیحال بینی و بینها فلم تره، فقالت لابی بکر هجانا صاحبک، فقال و اللَّه ما ینطق بالشعر و لا یقوله، قالت انّک لمصدّق فاندفعت راجعة. فقال ابو بکر یا رسول اللَّه اما رأتک؟ قال لا لم یزل ملک بینی و بینها یسترنی حتّی ذهبت.
هوش مصنوعی: زنی که همسر ابی لهب بود، نزد پیامبر (ص) آمد و ابوبکر نیز با او بود. او به پیامبر گفت: "ای پیامبر خدا، اگر کمی از او کنار بروی، شاید او صدایت را بشنود، چرا که او نسبت‌های زشتی به تو می‌دهد." پیامبر (ص) پاسخ داد: "بین من و او مانع‌هایی وجود دارد که مانع دیده شدن من می‌شوند." زن به ابوبکر گفت: "دوستانت به ما فحش می‌دهند." ابوبکر گفت: "به خدا قسم، او هرگز به شعر نمی‌گوید و هیچ چیزی نمی‌نویسد." زن گفت: "ایشان به تو ایمان دارند." سپس او با عصبانیت بازگشت. ابوبکر از پیامبر (ص) پرسید: "آیا او تو را دید؟" پیامبر گفت: "خیر، تا زمانی که او رفت، فرشته‌ای بین من و او بود که مرا مخفی نگه داشته بود."
و قوله: «حِجاباً مَسْتُوراً» یعنی ساترا، مفعول بمعنی فاعل، کقوله: «إِنَّهُ کانَ وَعْدُهُ مَأْتِیًّا» ای آتیا. و قیل مستورا عن اعین النّاس فلا یرونه.
هوش مصنوعی: عبارت «حجاباً مستوراً» به معنای پوشش یا ساتری است که به نوعی به عنوان فاعل به کار رفته، مشابه به جمله‌ای که می‌گوید «به راستی وعده‌اش محقق خواهد شد.» همچنین، برخی گفته‌اند که «مستور» به معنای پنهان از دید مردم است، به طوری که آن‌ها نمی‌توانند آن را ببینند.
وجه دیگر در معنی آیت آنست که: «إِذا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ» یا محمّد «جَعَلْنا بَیْنَکَ وَ بَیْنَ الَّذِینَ لا یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ» لا یقرّون بالبعث و الثواب و العقاب، «حِجاباً» یحجب قلوبهم عن فهم ما تقرأه علیهم، باین قول تأویل حجاب مهر است که اللَّه تعالی بر دل ایشان نهاد تا حق را در نیابند و بندانند. و دلیل برین قول آنست که بر عقب گفت: «وَ جَعَلْنا عَلی‌ قُلُوبِهِمْ أَکِنَّةً» جمع کنان و هو ما ستر، «أَنْ یَفْقَهُوهُ» یعنی ان لا یفقهوه او کراهة ان یفقهوه، «وَ فِی آذانِهِمْ وَقْراً» ای ثقلا یمنع عن الاستماع، «وَ إِذا ذَکَرْتَ رَبَّکَ فِی الْقُرْآنِ وَحْدَهُ» یعنی و اذا قلت لا اله الّا اللَّه فی القرآن و انت تتلوه، «وَلَّوْا عَلی‌ أَدْبارِهِمْ» رجعوا علی اعقابهم، «نُفُوراً»من استماع التّوحید، و النّفور مصدر نفر اذا هرب و یجوز ان یکون جمع نافر مثل قاعد و قعود و جالس و جلوس.
هوش مصنوعی: در اینجا به مفهوم آیه اشاره شده است که زمانی که تو قرآن را می‌خوانی، خداوند میان تو و کسانی که به آخرت ایمان ندارند، پرده‌ای قرار می‌دهد که دل‌هایشان از درک آنچه تو می‌خوانی، بازمی‌ماند. این پرده همانند مهدی است که خداوند بر دل‌های آن‌ها گذاشته تا نتوانند حق را دریابند. دلیل این گفته نیز در ادامه آمده است که خداوند بر دل‌های آن‌ها پرده‌هایی قرار داده تا نفهمند و از آن دور بمانند. همچنین بیان شده که در گوش‌هایشان سنگینی وجود دارد که آن‌ها را از شنیدن بازمی‌دارد. وقتی تو تنها نام رب خود را در قرآن می‌گویی، آن‌ها به عقب برمی‌گردند و از شنیدن توحید فرار می‌کنند. فرار کردن به معنای دور شدن و گریختن از آن است.
«نَحْنُ أَعْلَمُ بِما یَسْتَمِعُونَ بِهِ» سبب نزول این آیت آن بود که امیر المؤمنین علی (ع) اشراف قریش را بر طعامی خواند که ایشان را ساخته بود و رسول خدا (ص) حاضر بود آن ساعت بر ایشان قرآن خواند و بر توحید دعوت کرد ایشان با یکدیگر براز می‌گفتند: هذا ساحر، یکی می‌گفت شاعر، یکی می‌گفت کاهن، یکی می‌گفت مجنون، ربّ العالمین آیت فرستاد در آن حال که: «نَحْنُ أَعْلَمُ بِما یَسْتَمِعُونَ بِهِ» یسمع بعضهم بعضا، «إِذْ یَسْتَمِعُونَ إِلَیْکَ» یصغون الیک یسمعوا القرآن، «وَ إِذْ هُمْ نَجْوی‌» النّجوی اسم للمصدر، ای و اذ هم ذووا نجوی یتناجون بینهم بالتّکذیب و الاستهزاء، «إِذْ یَقُولُ الظَّالِمُونَ» ای المشرکون، «إِنْ تَتَّبِعُونَ» ای ما تتّبعون، «إِلَّا رَجُلًا مَسْحُوراً» قال ابو عبیدة المسحور الذی سحر فزال عقله و صار مجنونا. و قیل مسحورا ذو سحر یأکل و یشرب کسایر النّاس و السّحر الرّئة. و قیل مسحورا مخدوعا مغرورا مکذوبا و قیل نزل فی قوم اجتمعوا فی دار النّدوة و کانوا اذا ارادوا مشورة اجتمعوا هناک، یعنی و إذ هم نجوی فی دار النّدوة فبعضهم یقول انّه ساحر و بعضهم یقول انّه مجنون و بعضهم یقول انّه کاهن، فقال تعالی: «انْظُرْ کَیْفَ ضَرَبُوا لَکَ الْأَمْثالَ» یعنی نصبوا لک الالقاب و تخرصوا لک الاسماء و بینوا لک الاشباه حتّی شبهوک بالسّاحر و الکاهن و الشّاعر و المجنون، «فَضَلُّوا» عن الحقّ بی سامان ماندند در کار تو و فرو ماندند، اگر ترا جادو گفتند جادوان را دیدند و جادو نیافتند ترا، و گر دیوانه گفتند دیوانگان را دیدند و دیوانه نیافتند ترا، و گر شاعر گفتند شاعران را دیدند و شاعر نیافتند ترا، و گر دروغ زن خواندند دروغ زنان را دیدند و دروغ زن نیافتند ترا، «فَضَلُّوا» نه فرا راستی راه می‌یابند نه با باطل کردن تو می‌تاوند در ماندند، «فَلا یَسْتَطِیعُونَ سَبِیلًا» نمی‌توانند که فرا سامان راهی برند «وَ قالُوا» یعنی منکری البعث، «أَ إِذا کُنَّا عِظاماً» بعد الموت، «رُفاتاً» ای ترابا، «أَ إِنَّا لَمَبْعُوثُونَ خَلْقاً جَدِیداً» نبعث و نخلق خلقا مجددا حین صرنا عظاما و رفاتا حطاما، و کلّ مدقوق مبالغ فی الدّق رفات و مرفوت. و قیل العظم اذا تحطم فهو رفات.
هوش مصنوعی: ما بهتر از آنچه می‌شنوند را می‌دانیم. داستان این آیه به زمانی برمی‌گردد که امام علی (ع) شمار بیشتری از بزرگ‌ترین‌های قریش را به ضیافت دعوت کرد و در آنجا پیامبر (ص) قرآن خواند و به توحید دعوت کرد. این افراد در میان خود گفتند: او ساحر است، یکی دیگر گفت شاعر، دیگری گفت کاهن و برخی دیگر او را دیوانه نامیدند. در این زمان، آیه‌ای نازل شد که اشاره می‌کند: «ما از آنچه می‌شنوند، آگاه‌تر هستیم.» آنها به هنگام شنیدن، به یکدیگر گوش می‌دادند و در مخفیانه سخن می‌گفتند. سپس، خداوند به آنها می‌گوید که به چگونگی تمسخر و القاب نادرستی که به پیامبر نسبت می‌دهند توجه کنید؛ چرا که در تلاش‌اند او را به انواع مختلف معرفی کنند. در نهایت، آن‌ها در شناخت حقیقت دچار سردرگمی شدند و راهی برای عبور از این اشتباهات نیافتند. آنگاه به انکار زندگی پس از مرگ پرداختند و پرسیدند آیا زمانی که ما به خاک تبدیل شویم، دوباره زنده خواهیم شد؟