گنجور

۵ - النوبة الثالثة

قوله تعالی: «وَ لا تَقْفُ ما لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ» الآیة... در این آیت هم موعظت است هم تذکرت هم تهدید، موعظه بلیغ و تذکرت بسزا و تهدید تمام، پند میدهد تا بنده از کار دین غافل نماند، در یاد میدهد تا بنده حق را فراموش نکند، بیم می‌نماید تا بنده دلیر نشود، می‌گوید آدمی زبان گوشدار آنچ ندانی مگوی، سمع گوشدار بشنیدن باطل مشغول مکن، دیده گوشدار بناشایست منگر، بدل هشیار باش اندیشه فاسد مکن که فردا ترا از آن همه خواهند پرسید، زبان را شاهراه ذکر حق گردان تا بفلاح و پیروزی رسی که میگوید جلّ جلاله: «وَ اذْکُرُوا اللَّهَ کَثِیراً لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ» گوش را بر سماع کلام حق دار تا از رحمت بهره یابی که می‌گوید: «فَاسْتَمِعُوا لَهُ وَ أَنْصِتُوا لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ»، چشم را بر نظر عبرت گمار تا برخوردار باشی: «فَانْظُرْ إِلی‌ آثارِ رَحْمَتِ اللَّهِ»، دل را با مهر او پرداز و غیر او فرو گذار: «قُلِ اللَّهُ ثُمَّ ذَرْهُمْ».

بو سعید خرّاز گفت: من استقرّت المعرفة فی قلبه لا یبصر فی الدّارین سواه و لا یسمع الّا منه و لا یشتغل الّا به هر آن دل که معرفت درو جای گرفت اندیشه هر دو سرای ازو برخاست، بهر چه نگرد حق را بیند و هر چه شنود از حق شنود، یکبارگی دل با حق پردازد و بمهر وی نازد، از اینجا آغاز کند خدمت در خلوت و مکاشفت حقیقت و استغراق در مواصلت، خدمت در خلوت از آدمیان نهان، مکاشفت حقیقت از فریشتگان نهان، استغراق در مواصلت از خود نهان.

قوله: «وَ لا تَمْشِ فِی الْأَرْضِ مَرَحاً» خیلا و تبختر و تکبر از نتایج غفلتست و دوام غفلت از شهود حق باز ماندن است، مصطفی (ص) گفت: «ان اللَّه تعالی اذا تجلی لشی‌ء خشع له»

اگر تجلّی جلال حق بدل بنده پیوسته بودی، بنده بر درگاه عزّت کمر بسته بودی، و بنده‌وار بنعت انکسار پیش خدمت بودی، چون تجلّی سلطان ذو الجلال بر سر بنده اطلاع کند، زبان در ذکر آید و دل در فکر، حکم هیبت غالب گردد و نعت مرح ساقط آراسته خلعت بندگی گشته و از تجبر و تکبّر باز رسته، یقول اللَّه تعالی: «یَطْبَعُ اللَّهُ عَلی‌ کُلِّ قَلْبِ مُتَکَبِّرٍ جَبَّارٍ».

«وَ لَقَدْ صَرَّفْنا فِی هذَا الْقُرْآنِ لِیَذَّکَّرُوا» الآیة... اتبعنا دلیلا بعد دلیل و اقمنا برهانا بعد برهان و ازحنا کلّ علّة و اوضحنا کلّ حجّة فما ازدادوا فی تمرّدهم الّا عتوا و فی طغیانهم الّا علوّا و من قبول الحق الّا نبوّا، چه دریابد او که بصارت حقیقت ندارد، چه بیند او که دیده بینا ندارد، چون رود کسی که بر دست و پای انکال و سلاسل دارد، اگر گویی چرا در حکم خدای تعالی چون و چرا نیست؟ و اگر خواهی که باز خواست کنی، روی واخواست نیست: «لا یُسْئَلُ عَمَّا یَفْعَلُ».

«تُسَبِّحُ لَهُ السَّماواتُ السَّبْعُ وَ الْأَرْضُ وَ مَنْ فِیهِنَّ» الآیة... جای دیگر گفت: «سَبَّحَ لِلَّهِ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ» بستود اللَّه تعالی را و بپاکی یاد کرد و به بی عیبی گواهی داد و بکمال بر وی ثنا گفت و خدای خواند هر چه در هفت آسمان و هفت زمین چیز است، «وَ إِنْ مِنْ شَیْ‌ءٍ إِلَّا یُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ» نیست هیچیز مگر که وی را می‌ستاید و حمد می‌کند و از وی آزادی میکند و بخدایی وی گواهی می‌دهد، «وَ لکِنْ لا تَفْقَهُونَ تَسْبِیحَهُمْ» لکن شما آن را در نیابید، مؤمنانرا وا تسلیم سپرد و از ایشان توقف نپسندید، و گردن نهادن و پذیرفتن نادریافته ایشان را درین شمرد گفت شما نتوانید که تسبیح باد و خاک‌ و آتش و آب دریابید: صریر الباب تسبیحه، خریر الماء تسبیحه، دویّ الجوّ تسبیحه، معمعة النّار تسبیحها. جای دیگر گفت: «کُلٌّ قَدْ عَلِمَ صَلاتَهُ وَ تَسْبِیحَهُ» همه آنند که تسبیح آن خالق می‌داند و سجود آن می‌بیند، می‌داند که خود میراند، می‌بیند که خود می‌کند، می‌بندد که خود می‌گشاید، همه چیز پرداخته، و همه کار ساخته، جز از آن که آدمی انداخته، خردها در کار وی کند، وهمها از وی دربند، عقلها از دریافت آن دور، مسلمانان این نادریافته بجان و دل پذیرفتند و تهمت بر عقل و خرد نهادند و عیب از سوی خود دیدند، و اللَّه تعالی را بآنچ گفت استوار گرفتند، و این طریق را دین دانستند و پسندیدند تا ببرکت آن بنور هدی و سکینه یقین رسیدند.

یحیی معاذ گفت: تلطّفت لاولیائک فعرفوک و لو تلطّفت لاعدائک ما جحدوک، عبهر لطف و نسرین انس و ریحان فضل خود در روضه دلهای دوستان خود برویانیدی تا بآن لطائف بسرّ معارف و اداء وظائف رسیدند، اگر با بیگانگان و دشمنان همین کردی و همین احسان بودی دار الاسلام و دار الکفر یکسان بودی:

قومی بفلک رسیده قومی بمغاک
فریاد ز تهدید تو با مشتی خاک‌

شیخ بو سعید گفت: هر که بار از بستان عنایت بر گیرد بمیدان ولایت فرو نهد، هر کرا چاشت آشنایی دادند امید داریم که شام آمرزش بوی رسانند، العنایات تهدم الجنایات، شمّه‌ای از آن نسیم بود که نصیب خاک آدم آمد ادبار باقبال بدل گشت و هجران بوصال خاکی که معدن ظلمت بود منبع زلال لطائف اسرار و مطلع شموس و اقمار انوار گشت: «لَمْ یَکُنْ شَیْئاً مَذْکُوراً» باین درجه رسید که: «وَ سَقاهُمْ رَبُّهُمْ شَراباً طَهُوراً».

«وَ إِذا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ جَعَلْنا بَیْنَکَ وَ بَیْنَ الَّذِینَ لا یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ حِجاباً مَسْتُوراً» من تحصّن بالحقّ او تحصّن بکتابه فهو فی حصن حصین و المضیّع لوقته‌ من یتحسن بعمله او بنفسه او بجنسه فیکون هلاکه من مواضع امنه.

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعل (وزن رباعی)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

قوله تعالی: «وَ لا تَقْفُ ما لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ» الآیة... در این آیت هم موعظت است هم تذکرت هم تهدید، موعظه بلیغ و تذکرت بسزا و تهدید تمام، پند میدهد تا بنده از کار دین غافل نماند، در یاد میدهد تا بنده حق را فراموش نکند، بیم می‌نماید تا بنده دلیر نشود، می‌گوید آدمی زبان گوشدار آنچ ندانی مگوی، سمع گوشدار بشنیدن باطل مشغول مکن، دیده گوشدار بناشایست منگر، بدل هشیار باش اندیشه فاسد مکن که فردا ترا از آن همه خواهند پرسید، زبان را شاهراه ذکر حق گردان تا بفلاح و پیروزی رسی که میگوید جلّ جلاله: «وَ اذْکُرُوا اللَّهَ کَثِیراً لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ» گوش را بر سماع کلام حق دار تا از رحمت بهره یابی که می‌گوید: «فَاسْتَمِعُوا لَهُ وَ أَنْصِتُوا لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ»، چشم را بر نظر عبرت گمار تا برخوردار باشی: «فَانْظُرْ إِلی‌ آثارِ رَحْمَتِ اللَّهِ»، دل را با مهر او پرداز و غیر او فرو گذار: «قُلِ اللَّهُ ثُمَّ ذَرْهُمْ».
هوش مصنوعی: در این آیات، نکات مهمی مطرح شده است که شامل نصیحت، یادآوری و هشدار می‌شود. این نصیحت به انسان‌ها می‌آموزد که در زمینه دین غافل نشوند و حق را فراموش نکنند. همچنین به انسان‌ها هشدار می‌دهد که جسور نباشند و نیاز است که در کلام خود دقت کنند و از گفتن آنچه نمی‌دانند خودداری نمایند. به گوش خود گوش دادن به نادرست‌ها را یادآوری می‌کند و از آن‌ها برحذر می‌دارد. چشمان خود را به تماشای نکات عبرت آموز معطوف کند و دل خود را با عشق به خدا پر کند و از غیر او دوری کند. در نهایت، با ذکر این نکات، به سوی فلاح و موفقیت هدایت می‌شوند.
بو سعید خرّاز گفت: من استقرّت المعرفة فی قلبه لا یبصر فی الدّارین سواه و لا یسمع الّا منه و لا یشتغل الّا به هر آن دل که معرفت درو جای گرفت اندیشه هر دو سرای ازو برخاست، بهر چه نگرد حق را بیند و هر چه شنود از حق شنود، یکبارگی دل با حق پردازد و بمهر وی نازد، از اینجا آغاز کند خدمت در خلوت و مکاشفت حقیقت و استغراق در مواصلت، خدمت در خلوت از آدمیان نهان، مکاشفت حقیقت از فریشتگان نهان، استغراق در مواصلت از خود نهان.
هوش مصنوعی: ابن سعید خرّاز بیان می‌کند که وقتی شناخت و آگاهی واقعی در قلب انسان جای گیرد، دیگر در دنیا هیچ چیز جز آن را نخواهد دید و نخواهد شنید و تنها درگیر آن خواهد بود. هر دلی که چنین معرفتی در آن جا گیرد، افکارش درباره هر دو جهان از آن سرچشمه می‌گیرد. او همه جا حق را مشاهده می‌کند و هر چیزی را که می‌شنود، از حقیقت اخذ می‌کند. در این وضعیت، دل انسان به طور کامل با حق ارتباط برقرار می‌کند و به آن عشق می‌ورزد. از اینجا فرد می‌تواند به خدمت در تنهایی، کشف حقیقت و غرق شدن در نزدیکی بپردازد. خدمت در تنهایی به معنای پنهان بودن از دیگران، کشف حقیقت به معنای پنهان بودن از فرشتگان و غرق شدن در نزدیکی به معنای پنهان بودن از خود انسان است.
قوله: «وَ لا تَمْشِ فِی الْأَرْضِ مَرَحاً» خیلا و تبختر و تکبر از نتایج غفلتست و دوام غفلت از شهود حق باز ماندن است، مصطفی (ص) گفت: «ان اللَّه تعالی اذا تجلی لشی‌ء خشع له»
هوش مصنوعی: «وَ لا تَمْشِ فِی الْأَرْضِ مَرَحاً» اشاره به این دارد که تکبر و خودپسندی نتیجه‌ی غفلت از حق است و استمرار این غفلت انسان را از درک حقیقت دور می‌کند. پیامبر اکرم (ص) فرمودند: «زمانی که خداوند برای چیزی تجلی کند، آن چیز خاشع و فروتن می‌شود.»
اگر تجلّی جلال حق بدل بنده پیوسته بودی، بنده بر درگاه عزّت کمر بسته بودی، و بنده‌وار بنعت انکسار پیش خدمت بودی، چون تجلّی سلطان ذو الجلال بر سر بنده اطلاع کند، زبان در ذکر آید و دل در فکر، حکم هیبت غالب گردد و نعت مرح ساقط آراسته خلعت بندگی گشته و از تجبر و تکبّر باز رسته، یقول اللَّه تعالی: «یَطْبَعُ اللَّهُ عَلی‌ کُلِّ قَلْبِ مُتَکَبِّرٍ جَبَّارٍ».
هوش مصنوعی: اگر جلوه جلال الهی همواره بر بنده مشاهده می‌شد، او با اراده و خضوع پیشگاه عزت قرار می‌گرفت و با روح بندگی خود را تسلیم می‌کرد. اما وقتی که جلال خداوند بر او تجلی کند، زبانش به ذکر و دلش به تفکر مشغول می‌شود و هیبت خداوند غالب می‌گردد. در این حالت، نشانه‌های غرور و خودبزرگ‌بینی از او دور می‌شود و تنها به بندگی و اطاعت فکر می‌کند. خداوند در چنین حالتی می‌فرماید که بر دل هر متکبر و جسوری مهر می‌زند.
«وَ لَقَدْ صَرَّفْنا فِی هذَا الْقُرْآنِ لِیَذَّکَّرُوا» الآیة... اتبعنا دلیلا بعد دلیل و اقمنا برهانا بعد برهان و ازحنا کلّ علّة و اوضحنا کلّ حجّة فما ازدادوا فی تمرّدهم الّا عتوا و فی طغیانهم الّا علوّا و من قبول الحق الّا نبوّا، چه دریابد او که بصارت حقیقت ندارد، چه بیند او که دیده بینا ندارد، چون رود کسی که بر دست و پای انکال و سلاسل دارد، اگر گویی چرا در حکم خدای تعالی چون و چرا نیست؟ و اگر خواهی که باز خواست کنی، روی واخواست نیست: «لا یُسْئَلُ عَمَّا یَفْعَلُ».
هوش مصنوعی: ما در این قرآن به روش‌های مختلف برای یادآوری و تفکر در مورد حقایق می‌پردازیم. دلایل و براهین متعددی را ارائه می‌دهیم و تمام موانع را برطرف می‌کنیم، ولی آنها تنها به کفر و طغیان بیشتر واداشته می‌شوند و از پذیرش حق دورتر می‌روند. کسی که درک و بصیرت ندارد، چگونه می‌تواند حقیقت را درک کند؟ او مانند کسی است که به زنجیرها و میله‌ها بسته شده و نمی‌تواند حرکت کند. اگر از او بپرسی چرا در مورد احکام الهی سؤال نمی‌کند، پاسخ این است که هیچ‌کس در مورد آنچه خدا انجام می‌دهد، سؤال نمی‌شود.
«تُسَبِّحُ لَهُ السَّماواتُ السَّبْعُ وَ الْأَرْضُ وَ مَنْ فِیهِنَّ» الآیة... جای دیگر گفت: «سَبَّحَ لِلَّهِ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ» بستود اللَّه تعالی را و بپاکی یاد کرد و به بی عیبی گواهی داد و بکمال بر وی ثنا گفت و خدای خواند هر چه در هفت آسمان و هفت زمین چیز است، «وَ إِنْ مِنْ شَیْ‌ءٍ إِلَّا یُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ» نیست هیچیز مگر که وی را می‌ستاید و حمد می‌کند و از وی آزادی میکند و بخدایی وی گواهی می‌دهد، «وَ لکِنْ لا تَفْقَهُونَ تَسْبِیحَهُمْ» لکن شما آن را در نیابید، مؤمنانرا وا تسلیم سپرد و از ایشان توقف نپسندید، و گردن نهادن و پذیرفتن نادریافته ایشان را درین شمرد گفت شما نتوانید که تسبیح باد و خاک‌ و آتش و آب دریابید: صریر الباب تسبیحه، خریر الماء تسبیحه، دویّ الجوّ تسبیحه، معمعة النّار تسبیحها. جای دیگر گفت: «کُلٌّ قَدْ عَلِمَ صَلاتَهُ وَ تَسْبِیحَهُ» همه آنند که تسبیح آن خالق می‌داند و سجود آن می‌بیند، می‌داند که خود میراند، می‌بیند که خود می‌کند، می‌بندد که خود می‌گشاید، همه چیز پرداخته، و همه کار ساخته، جز از آن که آدمی انداخته، خردها در کار وی کند، وهمها از وی دربند، عقلها از دریافت آن دور، مسلمانان این نادریافته بجان و دل پذیرفتند و تهمت بر عقل و خرد نهادند و عیب از سوی خود دیدند، و اللَّه تعالی را بآنچ گفت استوار گرفتند، و این طریق را دین دانستند و پسندیدند تا ببرکت آن بنور هدی و سکینه یقین رسیدند.
هوش مصنوعی: تمام هفت آسمان و زمین، و هر چیزی که در آنهاست، به تسبیح و ستایش خداوند مشغول‌اند. هر موجودی در عالم هستی، به نوعی به ستایش و حمد خداوند می‌پردازد و به بی‌نقصی و قدرت او گواهی می‌دهد، اما انسان‌ها هیچ‌گاه قادر نیستند تسبیح آن‌ها را درک کنند. مؤمنان باید تسلیم این حقیقت شوند و در پی فهم کامل این تسبیح نباشند. تمام موجودات در عالم، نماز و تسبیح خود را می‌دانند و به عبادت خالق خود مشغول‌اند. خداوندی که زندگی را می‌آفریند و می‌میراند. همه چیز به دقت و با حکمت آفریده شده، جز اندیشه و عقل‌های انسان که گاهی دچار خطا می‌شوند. مسلمانان این حقیقت را با دل و جان پذیرفته‌اند و در پی یافتن روش‌های درست برای دسترسی به نور ایمان و آرامش هستند.
یحیی معاذ گفت: تلطّفت لاولیائک فعرفوک و لو تلطّفت لاعدائک ما جحدوک، عبهر لطف و نسرین انس و ریحان فضل خود در روضه دلهای دوستان خود برویانیدی تا بآن لطائف بسرّ معارف و اداء وظائف رسیدند، اگر با بیگانگان و دشمنان همین کردی و همین احسان بودی دار الاسلام و دار الکفر یکسان بودی:
هوش مصنوعی: یحیی معاذ می‌گوید: اگر با دوستان خود با نیکی و لطافت رفتار کنی، آن‌ها تو را خواهند شناخت و از تو قدردانی خواهند کرد. تو با مهربانی و لطافت خود، دل‌های دوستان را پر از نعمت و خوشی می‌کنی و به آن‌ها کمک می‌کنی تا به معارف عمیق و انجام وظایف خود برسند. اگر همین رفتار را با دشمنان و بیگانگان هم داشتی، در آن صورت دین دارالسلام و دار الکفر هیچ تفاوتی با یکدیگر نداشتند.
قومی بفلک رسیده قومی بمغاک
فریاد ز تهدید تو با مشتی خاک‌
هوش مصنوعی: گروهی به اوج بلندی‌ها رسیده‌اند و گروهی دیگر در دلسردی و تاریکی‌ها به سر می‌برند. آنها از خطر و تهدید تو، با دستانی پر از خاک، فریاد می‌زنند.
شیخ بو سعید گفت: هر که بار از بستان عنایت بر گیرد بمیدان ولایت فرو نهد، هر کرا چاشت آشنایی دادند امید داریم که شام آمرزش بوی رسانند، العنایات تهدم الجنایات، شمّه‌ای از آن نسیم بود که نصیب خاک آدم آمد ادبار باقبال بدل گشت و هجران بوصال خاکی که معدن ظلمت بود منبع زلال لطائف اسرار و مطلع شموس و اقمار انوار گشت: «لَمْ یَکُنْ شَیْئاً مَذْکُوراً» باین درجه رسید که: «وَ سَقاهُمْ رَبُّهُمْ شَراباً طَهُوراً».
هوش مصنوعی: شیخ بو سعید بیان می‌کند که هر کسی که از عطای الهی بهره‌مند شود، به مقام ولایت دست می‌یابد. کسانی که صبح آشنایی را تجربه کنند، امید می‌رود که در شام به آمرزش برسند. لطف و رحمت الهی می‌تواند گناهان را از بین ببرد. این احراز مقام از نعمتی آغاز می‌شود که به خاک انسان داده شده و همه‌ی ناامیدی‌ها را به امیدی برای وصال و درک لطایف اسرار تبدیل می‌کند. این حقیقت به حدی مصداق پیدا می‌کند که انسان به مقام پاکی و روشنایی می‌رسد.
«وَ إِذا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ جَعَلْنا بَیْنَکَ وَ بَیْنَ الَّذِینَ لا یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ حِجاباً مَسْتُوراً» من تحصّن بالحقّ او تحصّن بکتابه فهو فی حصن حصین و المضیّع لوقته‌ من یتحسن بعمله او بنفسه او بجنسه فیکون هلاکه من مواضع امنه.
هوش مصنوعی: وقتی که قرآن را می‌خوانی، میان تو و کسانی که به آخرت ایمان ندارند، پرده‌ای مخفی می‌گذاریم. کسی که به حق پناه می‌برد یا به کتابش، در قلعه‌ای محکم و ایمن است. اما فردی که وقتش را به هدر می‌دهد و به اعمال خود، به ذات خود یا به نژادش پناه می‌برد، در واقع در نقاطی امن، گرفتار هلاکت می‌شود.