گنجور

۸ - النوبة الاولى

قوله تعالی: «إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسانِ» اللَّه تعالی بر است کاری می فرماید و بنیکو کاری، «وَ إِیتاءِ ذِی الْقُرْبی‌» و بخشیدن خویشاوندان را و برّ با ایشان، «وَ یَنْهی‌ عَنِ الْفَحْشاءِ» و باز زند از بخل و دشنام و زشت کاری، «وَ الْمُنْکَرِ» و از کار و سخن ناسزا و گواهی بدروغ، «وَ الْبَغْیِ» و از فزونی جست، «یَعِظُکُمْ» پند می‌دهد شما را، «لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ (۹۰)» تا مگر پند گیرید و حق دریابید.

«وَ أَوْفُوا بِعَهْدِ اللَّهِ» و باز آئید خدای را به پیمان او، «إِذا عاهَدْتُمْ» چون پیمان بندید با او، «وَ لا تَنْقُضُوا الْأَیْمانَ» و سوگندان خویش مشکنید، «بَعْدَ تَوْکِیدِها» پس آن که آن را محکم کردید، «وَ قَدْ جَعَلْتُمُ اللَّهَ عَلَیْکُمْ کَفِیلًا» و خدای تعالی را بر خود گواه گرفتید و میانجی، «إِنَّ اللَّهَ یَعْلَمُ ما تَفْعَلُونَ (۹۱)» اللَّه تعالی می‌داند آنچ شما می‌کنید.

«وَ لا تَکُونُوا کَالَّتِی نَقَضَتْ غَزْلَها» و چنان که آن زن مباشید که پشم رشته خویش باز شکافت و باز گشاد، «مِنْ بَعْدِ قُوَّةٍ أَنْکاثاً» پس آنک تافت ناتافت کرد پاره پاره، «تَتَّخِذُونَ أَیْمانَکُمْ دَخَلًا بَیْنَکُمْ» می‌درایستید و سوگندان خویش‌ می‌خیانت را حیلت سازید، «أَنْ تَکُونَ أُمَّةٌ هِیَ أَرْبی‌ مِنْ أُمَّةٍ» از بهر آنک گروهی توانگرتراند و با توان‌تر از گروهی، «إِنَّما یَبْلُوکُمُ اللَّهُ بِهِ» آن کس که شما را می‌آزماید آن آزماینده اللَّه تعالی است، «وَ لَیُبَیِّنَنَّ لَکُمْ یَوْمَ الْقِیامَةِ» و پیدا خواهد کرد روز قیامت ناچاره شما را، «ما کُنْتُمْ فِیهِ تَخْتَلِفُونَ (۹۲)» نهان آنچ اللَّه تعالی دانست در جدای جدایی شما در احوال.

«وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ» و اگر اللَّه خواستی، «لَجَعَلَکُمْ أُمَّةً واحِدَةً» شما را یک امّت کردی یک گروه یک دین یک حال، «وَ لکِنْ یُضِلُّ مَنْ یَشاءُ وَ یَهْدِی مَنْ یَشاءُ» لکن بی راه میکند او را که خواهد و با راه می‌آورد او را که خواهد، «وَ لَتُسْئَلُنَّ عَمَّا کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ (۹۳)» و حقّا که شما را بخواهند پرسید از آنچ می‌کنید.

«وَ لا تَتَّخِذُوا أَیْمانَکُمْ دَخَلًا بَیْنَکُمْ» و سوگندان خویش چاره کژی مسازید در میان خویش، «فَتَزِلَّ قَدَمٌ بَعْدَ ثُبُوتِها» بخیزد پای و گام از جای پس آن که محکم بود بر جای، «وَ تَذُوقُوا السُّوءَ بِما صَدَدْتُمْ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ» و بد عذاب بچشید بآنچ بر گشتید از راه خدا، «وَ لَکُمْ عَذابٌ عَظِیمٌ (۹۴)» و شما راست عذابی بزرگ.

«وَ لا تَشْتَرُوا بِعَهْدِ اللَّهِ ثَمَناً قَلِیلًا» بدین خدای بهایی اندک مخرید، «إِنَّما عِنْدَ اللَّهِ» آنچ بنزدیک خداست، «هُوَ خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ (۹۵)» شما را آن به اگر دانید.

«ما عِنْدَکُمْ یَنْفَدُ» آنچ بنزدیک شماست این جهانی آن بسر آید، «وَ ما عِنْدَ اللَّهِ باقٍ» و آنچ بنزدیک اللَّه تعالی است آن جهانی پاینده است، «وَ لَنَجْزِیَنَّ الَّذِینَ صَبَرُوا» و براستی که پاداش دهد ایشان را که شکیبایی کردند، «أَجْرَهُمْ» بمزد ایشان، «بِأَحْسَنِ ما کانُوا یَعْمَلُونَ (۹۶)» بنیکوتر چیزی که می‌کردند.

«مَنْ عَمِلَ صالِحاً» هر که کار نیک کند، «مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثی‌» از مرد یا از زن، «وَ هُوَ مُؤْمِنٌ» پس آنک گرویده است، «فَلَنُحْیِیَنَّهُ» براستی که وی را زنده داریم، «حَیاةً طَیِّبَةً» بزندگانی خوش پاک، «وَ لَنَجْزِیَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ» و براستی که پاداش دهم بمزد ایشان، «بِأَحْسَنِ ما کانُوا یَعْمَلُونَ (۹۷)» بنیکوتر چیزی که میکردند.

«فَإِذا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ» چون خواهی که قرآن خوانی، «فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجِیمِ (۹۸)» استعاذت کن بخدای تعالی از دیو نفریده «إِنَّهُ لَیْسَ لَهُ سُلْطانٌ عَلَی الَّذِینَ آمَنُوا» که او را دسترسی نیست بر ایشان که گرویده‌اند، «وَ عَلی‌ رَبِّهِمْ یَتَوَکَّلُونَ (۹۹)» و بخداوند خویش پشتی دارند.

«إِنَّما سُلْطانُهُ عَلَی الَّذِینَ یَتَوَلَّوْنَهُ» دست رس او بر ایشانست که باو می‌گویند و خشنودی او می‌جویند و طاعت او می‌ورزند، «وَ الَّذِینَ هُمْ بِهِ مُشْرِکُونَ (۱۰۰)» و ایشان که او را انباز می‌گیرند با خدای تعالی.

«وَ إِذا بَدَّلْنا آیَةً مَکانَ آیَةٍ» و هنگامی که آیتی از قرآن بدل فرستیم بجایگاه آیتی، «وَ اللَّهُ أَعْلَمُ بِما یُنَزِّلُ» و اللَّه تعالی داناتر بهر چه فرو فرستد، «قالُوا إِنَّما أَنْتَ مُفْتَرٍ» گویند که این تو می‌نهی و دروغ می‌سازی، «بَلْ أَکْثَرُهُمْ لا یَعْلَمُونَ (۱۰۱)» نه چنانست بیشتر ایشان نادانان‌اند.

«قُلْ نَزَّلَهُ رُوحُ الْقُدُسِ» گوی فرو آورد آن را جبرئیل، «مِنْ رَبِّکَ بِالْحَقِّ» از خداوند تو براستی و سزا، «لِیُثَبِّتَ الَّذِینَ آمَنُوا» تا مؤمنانرا دل و قدم بر جای می‌دارد، «وَ هُدیً وَ بُشْری‌ لِلْمُسْلِمِینَ (۱۰۲)» و راهنمونی و بشارتی‌ گردن نهادگان را.

«وَ لَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّهُمْ یَقُولُونَ» و می‌دانیم که ایشان می‌گویند، «إِنَّما یُعَلِّمُهُ بَشَرٌ» که این قرآن مردمی درو می‌آموزد، «لِسانُ الَّذِی یُلْحِدُونَ إِلَیْهِ أَعْجَمِیٌّ» سخن این کس که ایشان قرآن با وی می‌گردانند اعجمی است، «وَ هذا لِسانٌ عَرَبِیٌّ مُبِینٌ (۱۰۳)» و این لغتیست تازی آشکارا پیدا کننده.

«إِنَّ الَّذِینَ لا یُؤْمِنُونَ بِآیاتِ اللَّهِ» ایشان که بنمی‌گروند بسخنان اللَّه تعالی، «لا یَهْدِیهِمُ اللَّهُ» راه نخواهد نمود اللَّه تعالی ایشان را، «وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِیمٌ (۱۰۴)» و ایشانراست عذابی درد نمای.

«إِنَّما یَفْتَرِی الْکَذِبَ» ایشان دروغ سازند، «الَّذِینَ لا یُؤْمِنُونَ بِآیاتِ اللَّهِ» که نگرویده‌اند بسخنان خدای تعالی، «وَ أُولئِکَ هُمُ الْکاذِبُونَ (۱۰۵)» و دروغ زنان ایشانند.

۷ - النوبة الثالثة: قوله تعالی: «وَ اللَّهُ أَخْرَجَکُمْ مِنْ بُطُونِ أُمَّهاتِکُمْ» آدمی را منزل اوّل از منازل وجود شکم مادر است: اوّل آبی، آن گه علقه‌ای، آن گه مضغه‌ای، پس استخوانی و پوستی، آن گه جانوری، چون چهار ماهه شود زنده شود، شخصی زیبا، صورتی پرنگار، درو از الطاف کرم تعبیه‌هایی که عاقل در آن نگرد از تعجب خیر فرو ماند، در وی دماغ آفرید سه طبقه بر هم ساخته: در اوّل فهم نهاد، در دوم عقل، در رسوم حفظ، وانگه کمال حکمت را دماغ سرد و تر آفرید که مقابل وی دلست گرم و خشک تا بخار دل و حرارت دل که باو رسد او را زیان ندارد، دل بیافرید رگهای جهنده درو پیوسته و حیاة در او روان، جگر بیافرید رگهای آرمیده درو پیوسته غذاء همه تن درو روان، معده بیافرید امعاء درو پیوست، جای نطفه بیافرید مثانه و انثیین درو پیوست، دماغ نرم و تر آفرید تا سخن در گیرد، پوست پیشانی سخت آفرید تا موی نرویاند، پوست ابرو میانه آفرید تا موی رویاند لکن دراز نگرداند، محلّ نور چشم پیه گردانید تا آن را تباه نکند، زبان بر محل لعاب نهاد تا زود برود، آسان سخن گوید، بر مراد وی چنانک خواهد، بر سر حلقوم حجابی آفرید تا چون طعام فرو برد سر حلقوم بسته شود طعام بمجرای نفس نرسد، آن گه طعام بحرارت جگر در معده پخته گردد و آن را بعروق و اعضاء رساند.۸ - النوبة الثانیة: قوله تعالی: «إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسانِ» ابن عباس گفت: العدل التوحید و الاحسان اداء الفرائض عدل خدای را جلّ جلاله یکتا گفتنست و یکتا دانستن و احسان فریضه‌ها گزاردن و چنانک اللَّه تعالی فرمود بجای آوردن. بروایتی دیگر از ابن عباس: العدل شهادة ان لا اله الّا اللَّه و الاحسان الاخلاص فیه. و قیل العدل فی الفعل و الاحسان فی القول عدل در فعل رود و احسان در قول و لهذا قال تعالی: «وَ قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْناً». و خبر درستست از مصطفی (ص) که گفت: جماع التّقوی فی قوله عزّ و جل: «إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسانِ» ثمّ قرأ هذه الآیة، و معنی عدل: انصاف دادن است و راست رفتن چنانک از واجب بنکاهی و مکافات فرو نگذاری و این از دو وجه بود: یکی آنک بجای آن کس که با تو نیکویی کرد نیکویی کنی از آنچ وی کرد کم نه، چنانک ربّ العزّه گفت: «هَلْ جَزاءُ الْإِحْسانِ إِلَّا الْإِحْسانُ»

اطلاعات

منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

حاشیه ها

1402/02/05 07:05
یزدانپناه عسکری

و لا تشتروا بعهد الله ثمنا قلیلا بدین خدای بهایی اندک مخرید إنما عند الله آنچ بنزدیک خداست هو خیر لکم إن کنتم تعلمون شما را آن به اگر دانید.

***

قرآن کریم

وَ لا تَشْتَرُوا بِعَهْدِ اللَّهِ ثَمَناً قَلیلاً إِنَّما عِنْدَ اللَّهِ هُوَ خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ تَعْلَمُون‏ (النحل/95)

یزدانپناه عسکری

در تعامل و دریافت عهد خود با الله مُدرک قلیلی از یک‌هشتم نباشید.

 قصد و کنترل و هدایت معین تابش و درخشندگی در همسویی نورالله برای شما بهتر از کجی است اگر بدانید.

_________

{[(تشتروا(شری)  (أَشْرَی‏- إشْرَاءً [شری‏] الزمامَ: مهار را تکان داد،- الشی‏ءَ: آن چیز را کج‏ کرد) ؛ (أَشْرَی‏- إشْرَاءً البرقُ: برق درخشید و درخشندگی آن بسیار شد - بستانی، فواد افرام، فرهنگ ابجدی - تهران، چاپ: دوم، 1375. ص 80) ؛ وَ أَوْفُوا بِعَهْدِ اللَّهِ إِذا عاهَدْتُمْ وَ لا تَنْقُضُوا الْأَیْمانَ بَعْدَ تَوْکیدِها وَ قَدْ جَعَلْتُمُ اللَّهَ عَلَیْکُمْ کَفیلاً إِنَّ اللَّهَ یَعْلَمُ ما تَفْعَلُون (النحل91) مراد از «عهد اللَّه» پیمان و سوگندی است که شخص بر خود لازم میکند و چون یکطرف پیمان و سوگند خداست لذا عهد اللَّه تعبیر آمده.‏(قرشی، علی‏اکبر، قاموس قرآن - تهران، چاپ: ششم، 1371. ج‏5 ؛ ص61) ؛ (قُلْ مَتاعُ الدُّنْیا قَلِیلٌ- نساء77)] ؛ [و لکن أعلی هذه العقود و اجدرها بالرعایة و العنایة هو عهد اللّه جل جلاله الذی أشار الیه القرآن فی قوله: «الَّذِینَ یُوفُونَ بِعَهْدِ اللَّهِ وَ لا یَنْقُضُونَ الْمِیثاقَ» و قوله: «وَ بِعَهْدِ اللَّهِ أَوْفُوا». و قوله: «وَ لا تَشْتَرُوا بِعَهْدِ اللَّهِ ثَمَناً قَلِیلًا، إِنَّما عِنْدَ اللَّهِ هُوَ خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ». و قد أشار اللّه جل جلاله الی جانب من مضمون هذا العهد الالهی حین قال فی سورة یس: «أَ لَمْ أَعْهَدْ إِلَیْکُمْ یا بَنِی آدَمَ أَنْ لا تَعْبُدُوا الشَّیْطانَ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبِینٌ، وَ أَنِ اعْبُدُونِی هذا صِراطٌ مُسْتَقِیمٌ‏».( سورة یس، الآیتان 60 و 61) ؛ و هذا العهد الذی أمرنا اللّه تعالی بالوفاء به قیل هو العهد الفطری الذی ذکره اللّه فی سورة الأعراف بقوله: «وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّکَ مِنْ بَنِی آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ، وَ أَشْهَدَهُمْ عَلی‏ أَنْفُسِهِمْ: أَ لَسْتُ بِرَبِّکُمْ؟ قالُوا: بَلی‏ شَهِدْنا، أَنْ تَقُولُوا یَوْمَ الْقِیامَةِ إِنَّا کُنَّا عَنْ هذا غافِلِینَ، أَوْ تَقُولُوا إِنَّما أَشْرَکَ آباؤُنا مِنْ قَبْلُ وَ کُنَّا ذُرِّیَّةً مِنْ بَعْدِهِمْ، أَ فَتُهْلِکُنا بِما فَعَلَ الْمُبْطِلُونَ‏» (سورة الاعراف، الآیتان 171 و 172) -  شرباصی، احمد، موسوعة اخلاق القرآن، 6 جلد، دار الرائد العربی - لبنان - بیروت، چاپ: 3، 1407 ه.ق. ج‏2ص 198] ؛ [الَّذینَ یَنْقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ مِنْ بَعْدِ میثاقِهِ وَ یَقْطَعُونَ ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ یُوصَلَ وَ یُفْسِدُونَ فِی الْأَرْضِ أُولئِکَ هُمُ الْخاسِرُونَ‏( البقرة : 27) ؛ وَ الَّذینَ یَنْقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ مِنْ بَعْدِ میثاقِهِ وَ یَقْطَعُونَ ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ یُوصَلَ وَ یُفْسِدُونَ فِی الْأَرْضِ أُولئِکَ لَهُمُ اللَّعْنَةُ وَ لَهُمْ سُوءُ الدَّار(الرعد : 25)] ؛ [(یُرِیدُونَ أَنْ‏ یُطْفِؤُا نُورَ اللَّهِ‏- 32/ توبه) (یُرِیدُونَ‏ لِیُطْفِؤُا نُورَ اللَّهِ‏- 8/ صف) فرمان میان این دو مورد در دو آیه اخیر این است که آیه اوّل یعنی قصد خاموش کردن نور خدا را دارند و در آیه دوّم عبارت (لِیُطْفِؤُا- 8/ صف) یعنی قصد کاری می‏ کنند که به وسیله آن کار به خاموش کردن نور خدا برسند. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات الفاظ قرآن - تهران، چاپ: دوم، 1374. ج‏2 ؛ ص493] ؛ [بأفواههم(فوه) ج‏ فُوَّهَات‏ و أَفْوَاه‏ و فَوَائِه‏: آغاز و ابتدای هر چیزی - بستانی، فواد افرام، فرهنگ ابجدی - تهران، چاپ: دوم، 1375ص 674]}