گنجور

۷ - النوبة الثالثة

قوله تعالی: «وَ اللَّهُ أَخْرَجَکُمْ مِنْ بُطُونِ أُمَّهاتِکُمْ» آدمی را منزل اوّل از منازل وجود شکم مادر است: اوّل آبی، آن گه علقه‌ای، آن گه مضغه‌ای، پس استخوانی و پوستی، آن گه جانوری، چون چهار ماهه شود زنده شود، شخصی زیبا، صورتی پرنگار، درو از الطاف کرم تعبیه‌هایی که عاقل در آن نگرد از تعجب خیر فرو ماند، در وی دماغ آفرید سه طبقه بر هم ساخته: در اوّل فهم نهاد، در دوم عقل، در رسوم حفظ، وانگه کمال حکمت را دماغ سرد و تر آفرید که مقابل وی دلست گرم و خشک تا بخار دل و حرارت دل که باو رسد او را زیان ندارد، دل بیافرید رگهای جهنده درو پیوسته و حیاة در او روان، جگر بیافرید رگهای آرمیده درو پیوسته غذاء همه تن درو روان، معده بیافرید امعاء درو پیوست، جای نطفه بیافرید مثانه و انثیین درو پیوست، دماغ نرم و تر آفرید تا سخن در گیرد، پوست پیشانی سخت آفرید تا موی نرویاند، پوست ابرو میانه آفرید تا موی رویاند لکن دراز نگرداند، محلّ نور چشم پیه گردانید تا آن را تباه نکند، زبان بر محل لعاب نهاد تا زود برود، آسان سخن گوید، بر مراد وی چنانک خواهد، بر سر حلقوم حجابی آفرید تا چون طعام فرو برد سر حلقوم بسته شود طعام بمجرای نفس نرسد، آن گه طعام بحرارت جگر در معده پخته گردد و آن را بعروق و اعضاء رساند.

درنگر تا از یک قطره آب چه آفرید و چند آفرید از استخوان و گوشت و پوست و پیه و زهره و جگر و سپرز و رگ و پی و موی و ناخن و دندان، چون آن خلقت بکمال حکمت تمام شود و نه ماه بسر آید از شکم مادر بفرمان حق جلّ جلاله قصد دنیا کند اینست که ربّ العزّه گفت: «وَ اللَّهُ أَخْرَجَکُمْ مِنْ بُطُونِ أُمَّهاتِکُمْ» چون در دنیا آید نادان و بی علم آید چنانک گفت: «لا تَعْلَمُونَ شَیْئاً» ربّ العالمین بکمال لطف و رأفت و رحمت خویش او را سمعی دهد که لطایف ذکر بوی شنود، بصری دهد که عجایب صنع بوی بیند، دلی دهد که مهر و محبّت حق را بشاید، آن گه گفت: «لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ» این همه بآن کردم تا نعمت من بر خود بشناسید و از من آزادی کنید نه چنانک دشمنان کردند که نعمت بشناختند و آن گه انکار کردند که حوالت نعمت با دیگری بردند و آزادی از دیگری کردند، و ذلک فی قوله تعالی: «یَعْرِفُونَ نِعْمَتَ اللَّهِ ثُمَّ یُنْکِرُونَها»، شناخت نعمت نیکوست و شناخت منعم نیکوتر زیرا که شناخت نعمت انکار را بوی را هست و شناخت منعم جز بر استقامت نرود، کافران را شناخت نعمت بود امّا شناخت منعم نبود، لا جرم انکار بار آورد و جحود.

یکی از پیغامبران گفت بار خدایا نعمت بر کافران بی شمار می‌ریزی و بر سر مؤمنان بلا می‌انگیزی سبب چیست؟ فرمان آمد از جبّار کائنات که آفریدگان همه بندگان و رهیگان من‌اند، بلا و نعمت بارادت و مشیّت منست، مؤمن در دنیا گناه کند و آخر عهد که روی بعقبی نهد خواهم که پاک و بی گناه بر من رسد و مرا بیند، بلا بر وی گماردم در دنیا و آن را کفّاره گناهان وی کنم، و کافر در دنیا نیکوئیها کند آن نیکوئیها را در دنیا بنعمت مکافات کنم تا چون بر ما رسد وی را هیچ حق نمانده باشد و او را عقوبت تمام کنم، خواست ما اینست و ارادت ما چنین است و کس را بر خواست ما اعتراض نیست و از حکم ما اعراض نیست.

«یَعْرِفُونَ نِعْمَتَ اللَّهِ ثُمَّ یُنْکِرُونَها» قومی گفتند این در حق مسلمانانست که روزگاری در طاعت بسر آرند و طریق ریاضت و مجاهدت بحکم شریعت بر دست گیرند، امّا بعاقبت عجبی در ایشان آید که راه بریشان بزند و آن طاعت بر ایشان تباه کند، و عجب آنست که آن طاعت و عبادت بنزدیک حق جلّ جلاله خدمتی پسندیده داند و اهتزازی و شادیی در خود آرد که این صفت من است و قوّت من و غافل ماند از آنک نعمت خداست و فضل او بر وی وانگه از زوال نعمت نترسد و ایمن رود.

مصطفی (ص) گفت سه چیز است که هلاک مرد در آنست: یکی بخل که مرد او را فرمان بردار شود، دیگر هوای نفس که مرد فرا پی آن نشیند، سوم آن مرد که بخویشتن معجب بود. یکی از جمله بزرگان دین گفته: اگر همه شب خواب کنم و بامداد شکسته و ترسان باشم دوست تر از آن دارم که همه شب نماز کنم و بامداد بخویشتن معجب باشم. و عبد اللَّه مسعود گفت هلاک دین مرد در دو چیز است: یکی عجب، دیگر نومیدی این از آن گفت که هر که نومید شد از طلب فرو ایستاد و فترت در وی آمد نیز عبادت نکند، همچنین معجب در خود می‌پندارد که از طلب بی نیازست که کار وی خود راستست و آمرزیده.

«وَ یَوْمَ نَبْعَثُ فِی کُلِّ أُمَّةٍ شَهِیداً عَلَیْهِمْ مِنْ أَنْفُسِهِمْ» تأتی یوم القیامة کلّ امّة مع رسولهم فلا امّة تساوی هذه الامة کثرة و فضلا و لا رسول کرسولنا (ص) رتبة و قدرا.

... «وَ نَزَّلْنا عَلَیْکَ الْکِتابَ تِبْیاناً لِکُلِّ شَیْ‌ءٍ» فیه للمؤمنین شفاء و هو لهم ضیاء و علی الکافرین بلاء و هو لهم سبب محنة و شقاء.

۷ - النوبة الثانیة: قوله تعالی: «وَ اللَّهُ أَخْرَجَکُمْ مِنْ بُطُونِ أُمَّهاتِکُمْ» رجع الکلام الی عدّ النّعم، لختی نعمتها که بندگان را داد در آیات پیش بر شمرد، آن گه عارض در میان آمد باز دیگر بار سخن با حصر نعمت برد و نیکیها که با بنده کرده در ابتدای آفرینش وی «وَ اللَّهُ أَخْرَجَکُمْ مِنْ بُطُونِ أُمَّهاتِکُمْ» کسایی امّهاتکم بکسر الف و فتح میم خواند، حمزه بکسر الف و میم خواند امّهاتکم و وجه کسر همزه آنست‌ که ما قبل آن مکسور است چون حرکت ما قبل کسره بود همزه را نیز مکسور کردند اتباع را و امّا کسر میم در قراءت حمزه هم اتباع راست، اتبع حرکة المیم حرکة الهمزة، باقی قرّاء امّهاتکم بضم الالف و فتح میم خوانند و هو الاصل، و امّهات اصلها أمّات فزیدت الهاء فیها للتّأکید کما زادوها فی: اهرقت الماء، و اصله: ارقت. و قیل زیدت الهاء فرقا بین امّهات النّاس و أمّهات البهائم، و امّهات جمع امّ و قد جاء فی الواحدة امّهة، «لا تَعْلَمُونَ شَیْئاً وَ جَعَلَ لَکُمُ السَّمْعَ وَ الْأَبْصارَ وَ الْأَفْئِدَةَ» ای اخرجکم جهالا غیر عالمین مع توفّر اداة العلم من السّمع و البصر و الفؤاد، اللَّه تعالی شما را از شکمهای مادران بیرون آورد، نادانان که هیچیز نمی دانستید و نیک و بد خود نمی‌شناختید، اگر چه شما را سمع و بصر و دل داد در شکم مادران، لکن نادانان بیرون آمدید و اللَّه تعالی شما را علم داد و دانش و تمییز تا نیک و بد بشناختید و نادانسته دریافتید، آن گه گفت: «لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ» این بآن کرد تا سپاس دارید و نعمت وی بر خود بشناسید و آن را شکر کنید. و قیل تمّ الکلام علی قوله: «لا تَعْلَمُونَ شَیْئاً» ثمّ استأنف فقال: «وَ جَعَلَ لَکُمُ السَّمْعَ وَ الْأَبْصارَ وَ الْأَفْئِدَةَ» ای جعلها بحیث تنتفعون بها، «لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ» ما انعم به علیکم.۸ - النوبة الاولى: قوله تعالی: «إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسانِ» اللَّه تعالی بر است کاری می فرماید و بنیکو کاری، «وَ إِیتاءِ ذِی الْقُرْبی‌» و بخشیدن خویشاوندان را و برّ با ایشان، «وَ یَنْهی‌ عَنِ الْفَحْشاءِ» و باز زند از بخل و دشنام و زشت کاری، «وَ الْمُنْکَرِ» و از کار و سخن ناسزا و گواهی بدروغ، «وَ الْبَغْیِ» و از فزونی جست، «یَعِظُکُمْ» پند می‌دهد شما را، «لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ (۹۰)» تا مگر پند گیرید و حق دریابید.

اطلاعات

منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

قوله تعالی: «وَ اللَّهُ أَخْرَجَکُمْ مِنْ بُطُونِ أُمَّهاتِکُمْ» آدمی را منزل اوّل از منازل وجود شکم مادر است: اوّل آبی، آن گه علقه‌ای، آن گه مضغه‌ای، پس استخوانی و پوستی، آن گه جانوری، چون چهار ماهه شود زنده شود، شخصی زیبا، صورتی پرنگار، درو از الطاف کرم تعبیه‌هایی که عاقل در آن نگرد از تعجب خیر فرو ماند، در وی دماغ آفرید سه طبقه بر هم ساخته: در اوّل فهم نهاد، در دوم عقل، در رسوم حفظ، وانگه کمال حکمت را دماغ سرد و تر آفرید که مقابل وی دلست گرم و خشک تا بخار دل و حرارت دل که باو رسد او را زیان ندارد، دل بیافرید رگهای جهنده درو پیوسته و حیاة در او روان، جگر بیافرید رگهای آرمیده درو پیوسته غذاء همه تن درو روان، معده بیافرید امعاء درو پیوست، جای نطفه بیافرید مثانه و انثیین درو پیوست، دماغ نرم و تر آفرید تا سخن در گیرد، پوست پیشانی سخت آفرید تا موی نرویاند، پوست ابرو میانه آفرید تا موی رویاند لکن دراز نگرداند، محلّ نور چشم پیه گردانید تا آن را تباه نکند، زبان بر محل لعاب نهاد تا زود برود، آسان سخن گوید، بر مراد وی چنانک خواهد، بر سر حلقوم حجابی آفرید تا چون طعام فرو برد سر حلقوم بسته شود طعام بمجرای نفس نرسد، آن گه طعام بحرارت جگر در معده پخته گردد و آن را بعروق و اعضاء رساند.
هوش مصنوعی: خداوند انسان‌ها را از شکم مادرانشان خارج کرده و مراحل اولیه وجود آن‌ها از زمان جنینی آغاز می‌شود. ابتدا جنین به صورت مایع شکل می‌گیرد، سپس به حالت علقه و بعد به مضغه درمی‌آید. در ادامه مراحل، استخوان‌ها و پوست شکل می‌گیرند و پس از چهار ماه، جانی در او دمیده می‌شود. این انسان که به دنیا می‌آید، زیبا و با چهره‌ای پر از نقش و نگار خلق شده است. درون او فضایی برای تفکر، عقل و حفظ دانش تعبیه شده و کمال حکمت نیز در دماغش شکل گرفته است. قلب او گرم و خشک است و سیستم گردش خون و حیات در آن جاری است. اندام‌های مختلفی مانند جگر، معده و مثانه به خوبی طراحی شده‌اند تا نیازهای بدن را تأمین کنند و غذا را به طور مؤثر پردازش کنند. علاوه بر این، ویژگی‌هایی نیز برای برقراری ارتباط مانند زبان و پوست طراحی شده‌اند که به او امکان می‌دهند به راحتی صحبت کند و غذا را به درستی مصرف کند.
درنگر تا از یک قطره آب چه آفرید و چند آفرید از استخوان و گوشت و پوست و پیه و زهره و جگر و سپرز و رگ و پی و موی و ناخن و دندان، چون آن خلقت بکمال حکمت تمام شود و نه ماه بسر آید از شکم مادر بفرمان حق جلّ جلاله قصد دنیا کند اینست که ربّ العزّه گفت: «وَ اللَّهُ أَخْرَجَکُمْ مِنْ بُطُونِ أُمَّهاتِکُمْ» چون در دنیا آید نادان و بی علم آید چنانک گفت: «لا تَعْلَمُونَ شَیْئاً» ربّ العالمین بکمال لطف و رأفت و رحمت خویش او را سمعی دهد که لطایف ذکر بوی شنود، بصری دهد که عجایب صنع بوی بیند، دلی دهد که مهر و محبّت حق را بشاید، آن گه گفت: «لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ» این همه بآن کردم تا نعمت من بر خود بشناسید و از من آزادی کنید نه چنانک دشمنان کردند که نعمت بشناختند و آن گه انکار کردند که حوالت نعمت با دیگری بردند و آزادی از دیگری کردند، و ذلک فی قوله تعالی: «یَعْرِفُونَ نِعْمَتَ اللَّهِ ثُمَّ یُنْکِرُونَها»، شناخت نعمت نیکوست و شناخت منعم نیکوتر زیرا که شناخت نعمت انکار را بوی را هست و شناخت منعم جز بر استقامت نرود، کافران را شناخت نعمت بود امّا شناخت منعم نبود، لا جرم انکار بار آورد و جحود.
هوش مصنوعی: اندیشید که از یک قطره آب چه مخلوقاتی به وجود آمده، از جمله استخوان، گوشت، پوست، چربی، جگر، رگ، پی، مو، ناخن و دندان. زمانی که این خلقت با کمال حکمت به پایان می‌رسد و نه ماه کامل می‌شود که جنین با فرمان خداوند به دنیا بیاید، خداوند می‌فرماید: «و خداوند شما را از دل مادرانتان بیرون آورد.» هنگامی که انسان به دنیا می‌آید، نادان و بی‌خبر است، چنانکه خداوند می‌فرماید: «شما چیزی نمی‌دانید.» سپس خداوند به لطف و رحمت خود، گوش و چشم و قلبی به او می‌دهد تا لطایف ذکر را بشنود، عجایب آفرینش را ببیند و محبت حق را درک کند. سپس می‌فرماید: «شاید که شما شکرگزاری کنید.» تمامی این نعمت‌ها برای این است که انسان آگاهی از نعمت‌های خداوند پیدا کند و به او آزادی دهد، نه مانند دشمنان که نعمت را شناختند و سپس آن را انکار کردند و به دیگری نسبت دادند. خداوند می‌فرماید: «آنها نعمت خدا را می‌شناسند، اما آن را انکار می‌کنند.» شناخت نعمت خوب است، اما شناخت کسی که نعمت را داده، بهتر است، زیرا شناخت نعمت می‌تواند به انکار بیانجامد، اما شناخت منعم تنها به استقامت منتهی می‌شود. کافران نعمت را می‌شناسند، اما کسی که نعمت را داده نمی‌شناسند، بنابراین به انکار و جحود می‌رسند.
یکی از پیغامبران گفت بار خدایا نعمت بر کافران بی شمار می‌ریزی و بر سر مؤمنان بلا می‌انگیزی سبب چیست؟ فرمان آمد از جبّار کائنات که آفریدگان همه بندگان و رهیگان من‌اند، بلا و نعمت بارادت و مشیّت منست، مؤمن در دنیا گناه کند و آخر عهد که روی بعقبی نهد خواهم که پاک و بی گناه بر من رسد و مرا بیند، بلا بر وی گماردم در دنیا و آن را کفّاره گناهان وی کنم، و کافر در دنیا نیکوئیها کند آن نیکوئیها را در دنیا بنعمت مکافات کنم تا چون بر ما رسد وی را هیچ حق نمانده باشد و او را عقوبت تمام کنم، خواست ما اینست و ارادت ما چنین است و کس را بر خواست ما اعتراض نیست و از حکم ما اعراض نیست.
هوش مصنوعی: یکی از پیامبران از خداوند پرسید که چرا نعمت‌ها بر کافران فراوان جاری می‌شود و مؤمنان با بلاها آزمایش می‌شوند؟ به او پاسخ داده شد که همه موجودات بندگان و تحت فرمان من هستند. من با بلا و نعمت به بندگانم می‌آزمایم. مؤمن ممکن است در دنیا گناه کند اما در نهایت زمانی که برگردد و برقرارشدنی به سوی من بیاید، او را پاک و بی‌گناه خواهی دید. من در دنیا بلاهایی بر او می‌فرستم تا گناهانش را جبران کنم. اما کافر اگر در دنیا کارهای نیکی انجام دهد، این نیکویی‌ها را در همین دنیا جزا می‌دهم تا زمانی که به پیش من بیاید، آن‌وقت هیچ حقی بر او نخواهد بود و مجازاتش خواهم کرد. این اراده و خواست ماست و هیچ‌کس نمی‌تواند بر آن اعتراض کند.
«یَعْرِفُونَ نِعْمَتَ اللَّهِ ثُمَّ یُنْکِرُونَها» قومی گفتند این در حق مسلمانانست که روزگاری در طاعت بسر آرند و طریق ریاضت و مجاهدت بحکم شریعت بر دست گیرند، امّا بعاقبت عجبی در ایشان آید که راه بریشان بزند و آن طاعت بر ایشان تباه کند، و عجب آنست که آن طاعت و عبادت بنزدیک حق جلّ جلاله خدمتی پسندیده داند و اهتزازی و شادیی در خود آرد که این صفت من است و قوّت من و غافل ماند از آنک نعمت خداست و فضل او بر وی وانگه از زوال نعمت نترسد و ایمن رود.
هوش مصنوعی: قومی گفته‌اند که این موضوع به مسلمانان مربوط می‌شود؛ کسانی که زمانی در طاعت و عبادت به سر می‌برند و به اجرا کردن دستورات دینی می‌پردازند. اما در نهایت ممکن است دچار عجب و خودپسندی شوند که باعث می‌شود طاعت و عبادتشان دچار آسیب و نقصان گردد. این عجب به این معناست که آنان احساس می‌کنند که طاعت و عبادتشان نزد خداوند مورد قبول است و سبب ذوق و شادی در خود شده‌اند، در حالی که فراموش می‌کنند این نعمت و فضل از جانب خداوند است. در نتیجه، نسبت به از دست دادن این نعمت غافل و ایمن می‌شوند.
مصطفی (ص) گفت سه چیز است که هلاک مرد در آنست: یکی بخل که مرد او را فرمان بردار شود، دیگر هوای نفس که مرد فرا پی آن نشیند، سوم آن مرد که بخویشتن معجب بود. یکی از جمله بزرگان دین گفته: اگر همه شب خواب کنم و بامداد شکسته و ترسان باشم دوست تر از آن دارم که همه شب نماز کنم و بامداد بخویشتن معجب باشم. و عبد اللَّه مسعود گفت هلاک دین مرد در دو چیز است: یکی عجب، دیگر نومیدی این از آن گفت که هر که نومید شد از طلب فرو ایستاد و فترت در وی آمد نیز عبادت نکند، همچنین معجب در خود می‌پندارد که از طلب بی نیازست که کار وی خود راستست و آمرزیده.
هوش مصنوعی: مصطفی (ص) فرمودند که سه چیز باعث هلاکت انسان می‌شود: اول بخل که انسان را مطیع خود می‌کند، دوم تمایلات نفسانی که او را دنبال خود می‌کشد، و سوم خودپسندی که فرد به خود می‌بالد. یکی از بزرگان دین گفته است که اگر شب را برای خواب بگذرانم و صبح با دلشکستگی و ترس بیدار شوم، این برایم بهتر از آن است که تمام شب را عبادت کنم و صبح به خودم مغرور شوم. همچنین عبدالله مسعود اشاره کرده که هلاکت دین انسان در دو چیز نهفته است: یکی خودپسندی و دیگری ناامیدی. او توضیح می‌دهد که فردی که ناامید است از تلاش دست برمی‌دارد و دچار بی‌توجهی می‌شود و همچنین فردی که به خود می‌بالد تصور می‌کند که از تلاش بی‌نیاز است و خود را در مسیر نادرست قرار می‌دهد.
«وَ یَوْمَ نَبْعَثُ فِی کُلِّ أُمَّةٍ شَهِیداً عَلَیْهِمْ مِنْ أَنْفُسِهِمْ» تأتی یوم القیامة کلّ امّة مع رسولهم فلا امّة تساوی هذه الامة کثرة و فضلا و لا رسول کرسولنا (ص) رتبة و قدرا.
هوش مصنوعی: در روز قیامت، هر امتی شاهدانی از میان خودشان خواهند داشت. در آن روز، هر امتی با پیامبر خود حاضر می‌شود و هیچ امتی به اندازه این امت از نظر جمعیت و فضیلت قابل مقایسه نیست و هیچ پیامبری نیز به مرتبه و مقام پیامبر ما (ص) نمی‌رسد.
... «وَ نَزَّلْنا عَلَیْکَ الْکِتابَ تِبْیاناً لِکُلِّ شَیْ‌ءٍ» فیه للمؤمنین شفاء و هو لهم ضیاء و علی الکافرین بلاء و هو لهم سبب محنة و شقاء.
هوش مصنوعی: کتاب را بر تو نازل کردیم تا هر چیزی را به وضوح بیان کند. این کتاب برای مؤمنان شفاست و نورانی است، اما برای کافران عذاب و سبب آزمایش و رنج است.