قوله تعالی: «وَ إِنْ مِنْ شَیْءٍ إِلَّا عِنْدَنا خَزائِنُهُ» مفسران گفتند مراد باین شیء بارانست، فانّه اصل جمیع الاشیاء و به نبات کلّ شیء فالمعنی: و ان من شیء من ارزاق الخلق الّا عندنا خزائنه، جعل خزائن الماء خزائن الثمار و الاشجار و الحبوب لمّا کانت منه. میگوید خزینهای آب و باران که اصل همه چیزها است و مایه همه نبات و اثمار بنزدیک ماست یعنی در حکم و فرمان ماست و مقدور ماست و روزی خلق همه در ید ماست و کار همه بتدبیر و تقدیر ماست، متولّی و حافظ ایشان مائیم. و گفتهاند لفظ خزائن مستعار است و معنی آنست که: الخیر کلّه بید اللَّه، آن گه گفت: «وَ ما نُنَزِّلُهُ إِلَّا بِقَدَرٍ مَعْلُومٍ» ای معلوم عند اللَّه حدّه و مبلغه، گفتهاند که این آب آسمانست که از آسمان بفرمان حق در میغ آید، آن گه از میغ بزمین آید، قطرات آن بر شمرده و هنگام آن دانسته، و چند که عدد فرزند آدم و عدد فرزند ابلیس، با باران از آسمان بزیر آیند دانند که هر قطرهای کجا بزمین آید و از آن چه روید، و قیل «ما نُنَزِّلُهُ إِلَّا بِقَدَرٍ مَعْلُومٍ» لا ینقصه و لا یزیده غیر انّه یصرفه الی من شاء حیث شاء کما شاء. میگوید باران را در همه سال حدّی و مبلغی معلوم است، اندازه آن دانسته و مقدار آن نام زد کرده که در آن نیفزایند و از آن نکاهند.
ابن مسعود ازینجا گفت: لیس ارض بامطر من ارض و لا عام بامطر من عام و لکن اللَّه یقسمه و یقدّره فی الارض کیف شاء عاما ها هنا و عاما ها هنا ثمّ قرأ هذه الآیة. و عن الحکم بن عیینه فی هذه الآیة قال: ما من عام باکثر مطرا من عام و لا اقل و لکنّه یمطر قوم و یحرم آخرون و ربّما کان فی البحر. قال وهب: ثلاثة ما اظنّ یعلمها الّا اللَّه: الرّعد و البرق و الغیث، ما ادری من این هی و ما هی، فقیل له «أَنَّ اللَّهَ أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً» قال و لا ادری امطر من السّماء علی السّحاب ام خلق فی السّحاب. و عن جعفر بن محمد (ع) عن ابیه عن جدّه انّه قال فی العرش تمثال جمیع ما خلق اللَّه فی البرّ و البحر و هو تأویل قوله: «وَ إِنْ مِنْ شَیْءٍ إِلَّا عِنْدَنا خَزائِنُهُ وَ ما نُنَزِّلُهُ إِلَّا بِقَدَرٍ مَعْلُومٍ» «وَ أَرْسَلْنَا الرِّیاحَ لَواقِحَ» قرأ حمزة: «و ارسلنا الریح» علی انّه للجنس کالانسان و واحدة اللّواقح لاقحة ای حاملة، یقال لقحت النّاقة فهی لاقح و لاقحة اذا حملت و انّما صفت الرّیاح بذلک لانّها تحمل السّحاب و الماء و لانّ الخیر فیها فکانها حاملة له، ای و ارسلنا الرّیاح حوامل للماء و الخیر. و قیل لواقح فی معنی ملاقح جمع ملقحة و هی الّتی تلقح الشجر و السّحاب کما یلقح الفحل النّاقة.
قال ابو بکر بن عیّاش: لا تقطر قطرة من السّحاب الّا بعد ان تعمل الرّیاح الاربع فیه: فالصبا تهیّجه، و الدّبور تلقّحه، و الجنوب تدرّه، و الشمال تقذفه. و عن عبید بن عمیر قال: یبعث اللَّه المبشرة فتقم الارض قمّا ثمّ یبعث اللَّه المثیرة فتثیر السّحاب ثمّ یبعث اللَّه المؤلّفة فتؤلّف السّحاب ثمّ یبعث اللَّه اللّواقح فتلقح الشّجر ثمّ تلا: «وَ أَرْسَلْنَا الرِّیاحَ لَواقِحَ». و عن ابی هریرة قال الرّیح الجنوب من الجنّة و هی الرّیاح اللّواقح الّتی ذکرها اللَّه فی کتابه و فیها منافع للنّاس. و قال ابن مسعود: تحمل الرّیاح الماء فتلقح السّحاب و تمرّ به فتدره کما تدرّ الملقحة ثمّ تمطر. و قال ابن عباس تلقح الرّیاح الشّجر و السحاب.
«فَأَنْزَلْنا مِنَ السَّماءِ» ای من السّحاب، «ماءً فَأَسْقَیْناکُمُوهُ» ای جعلناه لکم سقیا و فیه حیاتکم. قیل ما تناله الایدی و الدّلاء فهو السّقی و ما لا تناله الایدی و الدلاء فهو الاسقاء «وَ ما أَنْتُمْ لَهُ بِخازِنِینَ» ای بمانعین ممّن اسقیه لان ذلک بیدی اسقیه من اشاء و امنعه من اشاء. و قیل و ما انتم له بخازنین حافظین فی الارض لولا حفظ اللَّه ایّاه لکم. و قیل لیست خزائنه بایدیکم. و قیل هذا دلیل علی انّ الماء لا یملک الّا محذورا.
«وَ إِنَّا لَنَحْنُ نُحْیِی وَ نُمِیتُ» نحیی بالایجاد و نمیت بالافناء، «وَ نَحْنُ الْوارِثُونَ» اذا مات الخلائق کلّها و لا یبقی حیّ سوانا فنرث الارض و من علیها.
«وَ لَقَدْ عَلِمْنَا الْمُسْتَقْدِمِینَ مِنْکُمْ» الی این صاروا و ما ذا لقوا، «وَ لَقَدْ عَلِمْنَا الْمُسْتَأْخِرِینَ» کم یعیشون و متی یموتون و کیف یبلون و کیف یحشرون. میگوید ما دانستهایم گذشتگان پیشینیان از جهانیان و جهانداران که کار و حال ایشان بچه رسید و سرانجامشان چه بود و چه دیدند و بچه رسیدند، و دانستهایم پسینیان شما یعنی ایشان که زادند و ایشان که خواهند زاد تا بقیامت که هنوز در پشت پدراناند دانستهایم که چند زیند و کی میرند و در گور چند باشند و در قیامت چه بینند و بچه رسند. معنی دیگر «وَ لَقَدْ عَلِمْنَا الْمُسْتَقْدِمِینَ مِنْکُمْ» فی الطاعات و الخیرات «الْمُسْتَأْخِرِینَ» عنها. میگوید ایشان که بطاعات و خیرات میشتابند و بنیک مردی و نیک عهدی در پیش افتادهاند و ایشان که از طاعات و نیکی واپس ماندهاند همه میدانیم و هر کس را بسزای خود جزا دهیم. ابن عباس گفت این آیت در صفوف نماز گران آمده است، قومی نیک مردان صحابه بصف اوّل میشتافتند دو معنی را: یکی آنک رسول خدا (ص) بر آن تحریض میکرد و وعده ثواب نیکو میداد. و دیگر آنک در آخر صفوف بودندی که زنان ایستاده بودندی و نمیخواستند که زنان را بینند، مستقدمان ایشانند، و مستأخران قومی بودند که هم در صف آخر ایستادندی و آن گه نظاره آن زنان میکردند بوقت رکوع یا بعد از سلام. و فی الخبر انّ بعض المنافقین کان یصلّی فی آخر صفوف الرّجال فاذا رکع و سجد رمق النّساء خلفه بلحظه فنزلت هذه الآیة...
معنی آنست که ما مستقدمان در صف اوّل میدانیم نیّت ایشان و همّت ایشان و فردا ایشان را بآن ثواب دهیم و مستأخران در صف آخر میدانیم آن ریبة که در دل ایشان است یعنی منافقان و فردا ایشان را جزای کردار خود دهیم و لهذا المعنی
قال النبی (ص): «خیر صفوف الرجال اولها و شرها آخرها و شر صفوف النساء اولها و خیرها آخرها».
«وَ إِنَّ رَبَّکَ هُوَ یَحْشُرُهُمْ» ای یجمع الاوّل و الآخر یوم القیامة فیریهم اعمالهم و یجزیهم بها، «إِنَّهُ حَکِیمٌ» فی تدبیر خلقه فی احیائهم و اماتتهم، «عَلِیمٌ» بهم و باعمالهم.
«وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ» یعنی آدم، «مِنْ صَلْصالٍ» قال ابن عباس: هو الطّین الیابس. و قال قتاده: ییبس فیصیر له صلصلة و الصّلصلة الصّوت. قال ابو عبیدة: یقال للطّین الیابس صلصال ما لم تأخذه النّار فاذا اخذته النّار فهو فخار، «مِنْ حَمَإٍ» جمع حمأة و هی الطّین بطول جریان الماء علیه فینتن و یسودّ، «مَسْنُونٍ» ای مصبوب لییبس و السّن الصبّ. و قیل مسنون ای متغیّر من حال الحمأة الی حال الصّلصلة. و قیل متغیّر الرّائحة منتن. و قیل المسنون المصوّر اخذ من سنة الوجه و هی صورته و معنی الآیة: خلقنا آدم من طین یابس ذلک الطّین من حماء مصبوب فصار صلصالا.
«وَ الْجَانَّ خَلَقْناهُ» قال الحسن و قتاده و مقاتل: هو ابلیس. و قال ابن عباس: آدم ابو البشر و الجان ابو الجنّ و ابلیس ابو الشیاطین و هم لا یموتون الّا مع ابیهم و الجنّ یموتون و منهم کافر و منهم مؤمن، «مِنْ قَبْلُ» ای من قبل آدم، «مِنْ نارِ السَّمُومِ» السّموم الحارّة المحرقة و سمّیت الرّیح الحارّة سموما لدخولها فی المسامّ. و قال الکلبی: هی نار لا دخان لها و الصّواعق تکون فیها و هی بین السّماء و بین الحجاب فاذا احدث اللَّه امرا خرقت الحجاب فهدّت الی ما امرت فالهدّة الّتی تسمعون خرق ذلک الحجاب. و عن ابن عباس قال: کان ابلیس من حیّ من احیاء الملائکة یقال لهم الجنّ خلقوا من نار السّموم من بین الملائکة و خلقت الجنّ الّذین ذکروا فی القرآن: «مِنْ مارِجٍ مِنْ نارٍ». و قال ابن مسعود: هذه السّموم جزء من سبعین جزءا من السّموم الّتی خلق منها الجان و تلا: «وَ الْجَانَّ خَلَقْناهُ مِنْ قَبْلُ مِنْ نارِ السَّمُومِ».
«وَ إِذْ قالَ رَبُّکَ لِلْمَلائِکَةِ إِنِّی خالِقٌ» ای ساخلق، «بَشَراً مِنْ صَلْصالٍ مِنْ حَمَإٍ مَسْنُونٍ، فَإِذا سَوَّیْتُهُ» عدّلت صورته و اتممت خلقه، «وَ نَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی» فصار بشرا حیّا، «فَقَعُوا لَهُ ساجِدِینَ». بدانک نفخ بر خدای عزّ و جل رواست، فعلیست از افعال او جلّ جلاله، او را هم فعلست و هم قول، در فعل یکتاست و در قول بی همتا، اگر کند یا گوید بر صفت کمال است و از وی سزا، و اگر نکند یا نگوید برفعت کمالست و از عیب جدا، نفخ اضافت با خود کرد و آدم را بآن مشرّف کرد، حیاة آدم بآن حاصل آمد و از ذات باری جلّ جلاله در ذات آدم جزئی نه همچنانک نفخ عیسی (ع) در مرغ روان گشت و از ذات عیسی در مرغ جزئی نه، اهل تأویل گفتند «وَ نَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی» اجریت فیه من روحی المخلوقة.
و این نه در اخبار صحاح است و نه در آثار صحابه و سلف و نه گفت مفسران ثقات، تأویل بگذار که تأویل راه بی راهانست و مایه طغیانست، اقرار و تسلیم گوش دار و ظاهر دست بمدار که راه مؤمنانست و اعتقاد سنیان است و نجات در آنست، یقول اللَّه عزّ و جلّ: «فَإِنْ تَنازَعْتُمْ فِی شَیْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَی اللَّهِ وَ الرَّسُولِ إِنْ کُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ ذلِکَ خَیْرٌ وَ أَحْسَنُ تَأْوِیلًا»، و قال الشافعی (رض): الظاهر املک، قوله: «فَقَعُوا لَهُ ساجِدِینَ» یعنی سجود تحیّة و تکرمة، لا سجود صلاة و عادة.
«فَسَجَدَ الْمَلائِکَةُ کُلُّهُمْ أَجْمَعُونَ إِلَّا إِبْلِیسَ» الاستثناء صحیح و هو من قوم من الملائکة یقال لهم الجن کما ذکرنا. و قال الحسن الاستثناء منقطع و لم یکن هو من الملائکة و لا طرفة عین. و عن ابن عباس قال: لما خلق اللَّه عزّ و جلّ الملائکة قال: انّی خالق بشرا من طین، فاذا انا خلقته فاسجدوا له، قالوا لا نفعل فارسل علیهم نارا فاحرقتهم، ثمّ خلق ملائکة فقال: انّی خالق بشرا من طین، فاذا انا خلقته فاسجدوا له، قالوا سمعنا و اطعنا الّا ابلیس کان من الکافرین الاوّلین، «أَبی أَنْ یَکُونَ مَعَ السَّاجِدِینَ» امتنع من ان یکون معهم.
«قالَ یا إِبْلِیسُ ما لَکَ أَلَّا تَکُونَ مَعَ السَّاجِدِینَ» موضع آن نصب باسقاط فی، و المعنی مالک فی ان لا تکون مع السّاجدین، ثمّ اظهر العداوة الّتی کان یکتمها فقال: «لَمْ أَکُنْ لِأَسْجُدَ لِبَشَرٍ خَلَقْتَهُ مِنْ صَلْصالٍ مِنْ حَمَإٍ مَسْنُونٍ».
«قالَ فَاخْرُجْ مِنْها» من السّماء و قیل من الجنّة، و قیل من صورة الملائکة، «فَإِنَّکَ رَجِیمٌ» ملعون مطرود. و قیل معنی رجیم ای ان حاولت الرّجوع الی السّماء رجمت بالشّهاب کما یرجم الشّیاطین.
«وَ إِنَّ عَلَیْکَ اللَّعْنَةَ» ای لعنة اللَّه و غضبه، «إِلی یَوْمِ الدِّینِ» ای الی یوم مجازاة العباد.
«قالَ رَبِّ فَأَنْظِرْنِی» ای ربّ فاذا اخرجتنی من السّماوات، فاخرنی الی یوم تبعث خلقک من قبورهم، یرید ان ینجو من الموت.
«قالَ فَإِنَّکَ مِنَ الْمُنْظَرِینَ» ای ممّن اخر هلاکه.
«إِلی یَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ» و هو النفخة الاولی حین یموت الخلق کلّهم.
«قالَ رَبِّ بِما أَغْوَیْتَنِی» ای بسبب اغوائک ایّای، «لَأُزَیِّنَنَّ لَهُمْ» لاولاد آدم، الباطل حتی یقعوا فیه، ای ادعوهم بالوسوسة الی المعاصی، «وَ لَأُغْوِیَنَّهُمْ»و لاضلنّهم و احملهم علی عصیانک.
«إِلَّا عِبادَکَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِینَ» قرأ اهل المدینة و الکوفة و الشّام: بفتح اللام، یعنی الّا من اخلصته لطاعتک و طهرته من الشوائب بتوفیقک فانّه لا سلطان لی علیه. و قرأ الباقون: المخلصین بکسر اللام، یعنی الّا من اخلص لک التوحید و الطاعة، و اکثر هذه الآیات سبق تفسیرها و ما یتعلّق بها.
«قالَ هذا صِراطٌ» هذا اشارتست باخلاص بنده و طاعتداری وی میگوید: اخلاص بنده و طریق عبودیّت صراط مستقیم است، «عَلَیَّ» ان بیّنه و اظهره، پیدا کردن و روشن داشتن آن و راه نمودن بآن بر من یعنی که هیچ کس راه راست نیافت مگر بتوفیق و ارشاد من و هیچ کس بطریق عبودیّت و اخلاص نرفت مگر بهدایت و ارادت من. و قیل: معناه الحقّ طریقه علیّ و مرجعه الیّ.
و روا باشد که این سخن بر سبیل تهدید رانی چنانک کسی را بیم دهی، گویی: علیّ طریقت آری! راه گذر تو بر منست، تو هر چه خواهی میکن.
ربّ العزّه ابلیس را گفت: طریقهم علیّ و مرجعهم الیّ فاجازی کلا باعمالهم بازگشت همگان با من و راه گذر همگان بر من، هر کس را بکردار خود جزا دهم چنانک سزای اوست، و گفتهاند این تهدید علی الخصوص ابلیس راست، یقول تعالی: «افعل ما شئت فطریقک علی».
و قرأ یعقوب: «صِراطٌ عَلَیَّ» بکسر اللام و رفع الیاء، ای صراط عال.
باین قراءت معنی آنست که این راهیست بلند، بزرگوار، هموار.
«إِنَّ عِبادِی لَیْسَ لَکَ عَلَیْهِمْ سُلْطانٌ» ای لیس لک قوّة علی قلوب المخلصین من عبادی، ترا بر دلهای مخلصان بندگان من توانی و دست رسی نیست. و روا باشد که باوّل آیت تعلّق دارد، معنی آنست که عهدیست و پیمانی محکم ایشان را بر من که ترا بر ایشان قوّتی و دست رسی نیست. «إِلَّا مَنِ اتَّبَعَکَ مِنَ الْغاوِینَ» ای لیس لک سلطان علی قلوب المؤمنین انّ سلطانک علی قلوب الغاوین الضّالّین الکافرین.
برگردان به زبان ساده
قوله تعالی: «وَ إِنْ مِنْ شَیْءٍ إِلَّا عِنْدَنا خَزائِنُهُ» مفسران گفتند مراد باین شیء بارانست، فانّه اصل جمیع الاشیاء و به نبات کلّ شیء فالمعنی: و ان من شیء من ارزاق الخلق الّا عندنا خزائنه، جعل خزائن الماء خزائن الثمار و الاشجار و الحبوب لمّا کانت منه. میگوید خزینهای آب و باران که اصل همه چیزها است و مایه همه نبات و اثمار بنزدیک ماست یعنی در حکم و فرمان ماست و مقدور ماست و روزی خلق همه در ید ماست و کار همه بتدبیر و تقدیر ماست، متولّی و حافظ ایشان مائیم. و گفتهاند لفظ خزائن مستعار است و معنی آنست که: الخیر کلّه بید اللَّه، آن گه گفت: «وَ ما نُنَزِّلُهُ إِلَّا بِقَدَرٍ مَعْلُومٍ» ای معلوم عند اللَّه حدّه و مبلغه، گفتهاند که این آب آسمانست که از آسمان بفرمان حق در میغ آید، آن گه از میغ بزمین آید، قطرات آن بر شمرده و هنگام آن دانسته، و چند که عدد فرزند آدم و عدد فرزند ابلیس، با باران از آسمان بزیر آیند دانند که هر قطرهای کجا بزمین آید و از آن چه روید، و قیل «ما نُنَزِّلُهُ إِلَّا بِقَدَرٍ مَعْلُومٍ» لا ینقصه و لا یزیده غیر انّه یصرفه الی من شاء حیث شاء کما شاء. میگوید باران را در همه سال حدّی و مبلغی معلوم است، اندازه آن دانسته و مقدار آن نام زد کرده که در آن نیفزایند و از آن نکاهند.
هوش مصنوعی: در آیات اشاره شده، خداوند میفرماید که تمام موجودات و نعمتها، از جمله باران که سرچشمه همه چیزها است، در انحصار و تدبیر اوست. باران منبع زندگی و رشد گیاهان، میوهها و دانهها به شمار میآید و خداوند به عنوان نگهدار و مدیر این نعمتها شناخته میشود. همچنین گفته شده که تمام خوبیها و نعمتها در دست خداوند قرار دارد و هیچ چیزی بدون اندازه و درک دقیق نازل نمیشود. بارندگیها به صورت حساب شده و معین به زمین میرسند و خداوند میداند که هر قطره باران کجا باید فرود آید و چه نتیجهای به همراه خواهد داشت. در واقع، هر بارانی که ملیح میبارد، تحت اراده و خواست خداوند است و مقدار آن از قبل مشخص است.
ابن مسعود ازینجا گفت: لیس ارض بامطر من ارض و لا عام بامطر من عام و لکن اللَّه یقسمه و یقدّره فی الارض کیف شاء عاما ها هنا و عاما ها هنا ثمّ قرأ هذه الآیة. و عن الحکم بن عیینه فی هذه الآیة قال: ما من عام باکثر مطرا من عام و لا اقل و لکنّه یمطر قوم و یحرم آخرون و ربّما کان فی البحر. قال وهب: ثلاثة ما اظنّ یعلمها الّا اللَّه: الرّعد و البرق و الغیث، ما ادری من این هی و ما هی، فقیل له «أَنَّ اللَّهَ أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً» قال و لا ادری امطر من السّماء علی السّحاب ام خلق فی السّحاب. و عن جعفر بن محمد (ع) عن ابیه عن جدّه انّه قال فی العرش تمثال جمیع ما خلق اللَّه فی البرّ و البحر و هو تأویل قوله: «وَ إِنْ مِنْ شَیْءٍ إِلَّا عِنْدَنا خَزائِنُهُ وَ ما نُنَزِّلُهُ إِلَّا بِقَدَرٍ مَعْلُومٍ» «وَ أَرْسَلْنَا الرِّیاحَ لَواقِحَ» قرأ حمزة: «و ارسلنا الریح» علی انّه للجنس کالانسان و واحدة اللّواقح لاقحة ای حاملة، یقال لقحت النّاقة فهی لاقح و لاقحة اذا حملت و انّما صفت الرّیاح بذلک لانّها تحمل السّحاب و الماء و لانّ الخیر فیها فکانها حاملة له، ای و ارسلنا الرّیاح حوامل للماء و الخیر. و قیل لواقح فی معنی ملاقح جمع ملقحة و هی الّتی تلقح الشجر و السّحاب کما یلقح الفحل النّاقة.
هوش مصنوعی: ابن مسعود گفت که زمین هیچ سالی بیشتر از سال دیگر باران نمیبارد و خداوند باران را به هر گونه که بخواهد در زمین تقسیم میکند. همچنین حکیم بن عیینه توضیح داد که باران در برخی مناطق نازل میشود و برخی دیگر از آن محروم خواهند بود، حتی ممکن است باران در دریا باشد. وهب افزود که سه چیز وجود دارد که فکر نمیکنم هیچکس جز خداوند از آنها آگاهی داشته باشد: رعد، برق و باران. او نمیدانست باران از کجا میآید. به او گفته شد که خداوند از آسمان آب نازل کرده است و او گفت که نمیداند آیا باران از آسمان بر ابرها میبارد یا در ابرها ایجاد میشود. همچنین جعفر بن محمد نقل کرده که پدرش از جدش شنیده است که در عرش تصویر تمام مخلوقات خدا در زمین و دریا وجود دارد و این تفسیر آیهای است که میگوید: "و هیچ چیزی نیست مگر این که خزاین آن نزد ماست و ما جز به اندازه معلوم نازل نمیکنیم". در ادامه بیان شده که خداوند بادها را به عنوان حاملان باران فرستاده است و حمزه خوانده که "و فرستادیم بادها"، به این معنا که بادها حامل آب و خیر هستند. در اینجا بادها به عنوان ملاقح توصیف شدهاند که به مانند نر شتر که ماده را باید تلقیح کند، عمل میکنند.
قال ابو بکر بن عیّاش: لا تقطر قطرة من السّحاب الّا بعد ان تعمل الرّیاح الاربع فیه: فالصبا تهیّجه، و الدّبور تلقّحه، و الجنوب تدرّه، و الشمال تقذفه. و عن عبید بن عمیر قال: یبعث اللَّه المبشرة فتقم الارض قمّا ثمّ یبعث اللَّه المثیرة فتثیر السّحاب ثمّ یبعث اللَّه المؤلّفة فتؤلّف السّحاب ثمّ یبعث اللَّه اللّواقح فتلقح الشّجر ثمّ تلا: «وَ أَرْسَلْنَا الرِّیاحَ لَواقِحَ». و عن ابی هریرة قال الرّیح الجنوب من الجنّة و هی الرّیاح اللّواقح الّتی ذکرها اللَّه فی کتابه و فیها منافع للنّاس. و قال ابن مسعود: تحمل الرّیاح الماء فتلقح السّحاب و تمرّ به فتدره کما تدرّ الملقحة ثمّ تمطر. و قال ابن عباس تلقح الرّیاح الشّجر و السحاب.
هوش مصنوعی: ابو بکر بن عیّاش میگوید: هیچ قطرهای از ابر نمیبارد مگر اینکه چهار نوع باد در آن فعالیت کنند: باد صبا آن را تحریک میکند، باد دبور آن را بارور میسازد، باد جنوب آن را پر میکند و باد شمال آن را خارج میکند. عبید بن عمیر نیز میگوید: خداوند بادهایی که بشارتدهندهاند را میفرستد تا زمین را با بخار خود پر کند، سپس بادهایی که موجب حرکت میشوند، ابرها را به حرکت درمیآورند، سپس بادهایی که باعث جمع شدن ابرها میشوند، آنها را جمع کرده و در نهایت بادهایی که بارورکنندهاند، درختان را بارور کرده و آنگاه به آیهای از قرآن اشاره میکند که در آن آمده: «و فرستادیم بادها را به عنوان بارورکننده». همچنین ابی هریره میگوید: باد جنوبی از بهشت است و همان بادهای بارورکنندهای هستند که خداوند در کتابش ذکر کرده و دارای منافع زیادی برای مردم هستند. ابن مسعود نیز میافزاید که بادها آب را حمل کرده و ابرها را بارور کرده و سپس به حرکت ادامه میدهند تا باران ببارند. ابن عباس هم اشاره میکند که بادها درختان و ابرها را بارور میکنند.
«فَأَنْزَلْنا مِنَ السَّماءِ» ای من السّحاب، «ماءً فَأَسْقَیْناکُمُوهُ» ای جعلناه لکم سقیا و فیه حیاتکم. قیل ما تناله الایدی و الدّلاء فهو السّقی و ما لا تناله الایدی و الدلاء فهو الاسقاء «وَ ما أَنْتُمْ لَهُ بِخازِنِینَ» ای بمانعین ممّن اسقیه لان ذلک بیدی اسقیه من اشاء و امنعه من اشاء. و قیل و ما انتم له بخازنین حافظین فی الارض لولا حفظ اللَّه ایّاه لکم. و قیل لیست خزائنه بایدیکم. و قیل هذا دلیل علی انّ الماء لا یملک الّا محذورا.
هوش مصنوعی: ما از آسمان آبی نازل کردیم که به شما نوشاندیم و این آب باعث حیات شماست. گفته شده که آنچه را که با دستان و سطلهایتان میتوانید بگیرید، آبیاری است و آنچه را که نمیتوانید با دست و سطل بگیرید، سیراب کردن نامیده میشود. شما ولی نمیتوانید نگهبان و حافظ آب باشید، زیرا این کار به دست من است؛ من هرکس را که بخواهم سیراب میکنم و هرکس را که بخواهم محروم میکنم. همچنین گفته شده که شما نمیتوانید این آب را در زمین نگه دارید، مگر اینکه خداوند آن را برای شما حفظ کند. همچنین یادآوری شده است که شما نمیتوانید مالک آب باشید، مگر در شرایط خاص.
«وَ إِنَّا لَنَحْنُ نُحْیِی وَ نُمِیتُ» نحیی بالایجاد و نمیت بالافناء، «وَ نَحْنُ الْوارِثُونَ» اذا مات الخلائق کلّها و لا یبقی حیّ سوانا فنرث الارض و من علیها.
هوش مصنوعی: ما همواره زندگی را ایجاد میکنیم و مرگ را میآوریم. وقتی که همه موجودات بمیرند و تنها ما باقی بمانیم، ما وارث زمین و هر چیزی خواهیم بود که بر روی آن است.
«وَ لَقَدْ عَلِمْنَا الْمُسْتَقْدِمِینَ مِنْکُمْ» الی این صاروا و ما ذا لقوا، «وَ لَقَدْ عَلِمْنَا الْمُسْتَأْخِرِینَ» کم یعیشون و متی یموتون و کیف یبلون و کیف یحشرون. میگوید ما دانستهایم گذشتگان پیشینیان از جهانیان و جهانداران که کار و حال ایشان بچه رسید و سرانجامشان چه بود و چه دیدند و بچه رسیدند، و دانستهایم پسینیان شما یعنی ایشان که زادند و ایشان که خواهند زاد تا بقیامت که هنوز در پشت پدراناند دانستهایم که چند زیند و کی میرند و در گور چند باشند و در قیامت چه بینند و بچه رسند. معنی دیگر «وَ لَقَدْ عَلِمْنَا الْمُسْتَقْدِمِینَ مِنْکُمْ» فی الطاعات و الخیرات «الْمُسْتَأْخِرِینَ» عنها. میگوید ایشان که بطاعات و خیرات میشتابند و بنیک مردی و نیک عهدی در پیش افتادهاند و ایشان که از طاعات و نیکی واپس ماندهاند همه میدانیم و هر کس را بسزای خود جزا دهیم. ابن عباس گفت این آیت در صفوف نماز گران آمده است، قومی نیک مردان صحابه بصف اوّل میشتافتند دو معنی را: یکی آنک رسول خدا (ص) بر آن تحریض میکرد و وعده ثواب نیکو میداد. و دیگر آنک در آخر صفوف بودندی که زنان ایستاده بودندی و نمیخواستند که زنان را بینند، مستقدمان ایشانند، و مستأخران قومی بودند که هم در صف آخر ایستادندی و آن گه نظاره آن زنان میکردند بوقت رکوع یا بعد از سلام. و فی الخبر انّ بعض المنافقین کان یصلّی فی آخر صفوف الرّجال فاذا رکع و سجد رمق النّساء خلفه بلحظه فنزلت هذه الآیة...
هوش مصنوعی: ما به خوبی از حال پیشینیان شما آگاه هستیم و میدانیم که آنها چه گذراندند و به کجا رسیدند. همچنین ما درباره پسینیان شما نیز آگاهی داریم؛ افرادی که بعد از شما به دنیا میآیند و اینکه هر یک چه مدت زندگی میکنند، چه زمانی میمیرند، در قبر چه وضعیتی خواهند داشت و در قیامت چه خواهند دید. به معنای دیگر، ما میدانیم که چه کسانی در انجام کارهای نیک و عبادت پیشگام هستند و چه کسانی از این کارها عقب ماندهاند. هر شخصی بر اساس اعمالش پاداش خواهد گرفت. ابن عباس نیز اشاره کرده که این آیه به صفوف نماز مربوط میشود، جایی که برخی از صحابه در صف اول پیشی میگرفتند به دو دلیل: یکی به خاطر تشویقهای رسول خدا (ص) و دیگری چون نمیخواستند به زنان که در صفوف آخر بودند، نگاه کنند. در مقابل، برخی دیگر در صف آخر قرار میگرفتند و به زنان نگاه میکردند، به خصوص در هنگام رکوع یا بعد از سلام. یکی از منافقین نیز عادت داشت در آخر صف مردان نماز بخواند و هنگامی که رکوع و سجده میکرد، به زنان پشت سرش نگاه میکرد که این موضوع باعث نزول این آیه شد.
معنی آنست که ما مستقدمان در صف اوّل میدانیم نیّت ایشان و همّت ایشان و فردا ایشان را بآن ثواب دهیم و مستأخران در صف آخر میدانیم آن ریبة که در دل ایشان است یعنی منافقان و فردا ایشان را جزای کردار خود دهیم و لهذا المعنی
هوش مصنوعی: ما کسانی را که در صف اول هستند، به خاطر نیت و تلاششان میشناسیم و فردا به آنها پاداش میدهیم. اما کسانی را که در صف آخر قرار دارند، به خاطر نیتهای نادرستی که در دل دارند، مانند منافقان، میشناسیم و فردا به خاطر اعمالشان کیفر خواهند دید.
قال النبی (ص): «خیر صفوف الرجال اولها و شرها آخرها و شر صفوف النساء اولها و خیرها آخرها».
هوش مصنوعی: پیامبر (ص) فرمودند: «بهترین صفوف مردان، صف اول آنهاست و بدترین آنها، صف آخرشان است. اما در مورد زنان، بدترین صفوف، صف اول آنها و بهترین صف آنها، صف آخرشان است».
«وَ إِنَّ رَبَّکَ هُوَ یَحْشُرُهُمْ» ای یجمع الاوّل و الآخر یوم القیامة فیریهم اعمالهم و یجزیهم بها، «إِنَّهُ حَکِیمٌ» فی تدبیر خلقه فی احیائهم و اماتتهم، «عَلِیمٌ» بهم و باعمالهم.
هوش مصنوعی: پروردگارت در روز قیامت تمام مردم را جمع میکند و به آنها اعمالشان را نشان میدهد و بر اساس آن، آنها را جزا میدهد. او در مدیریت مخلوقاتش در زنده کردن و مردن آنها حکیم است و بر آنها و اعمالشان آگاهی کامل دارد.
«وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ» یعنی آدم، «مِنْ صَلْصالٍ» قال ابن عباس: هو الطّین الیابس. و قال قتاده: ییبس فیصیر له صلصلة و الصّلصلة الصّوت. قال ابو عبیدة: یقال للطّین الیابس صلصال ما لم تأخذه النّار فاذا اخذته النّار فهو فخار، «مِنْ حَمَإٍ» جمع حمأة و هی الطّین بطول جریان الماء علیه فینتن و یسودّ، «مَسْنُونٍ» ای مصبوب لییبس و السّن الصبّ. و قیل مسنون ای متغیّر من حال الحمأة الی حال الصّلصلة. و قیل متغیّر الرّائحة منتن. و قیل المسنون المصوّر اخذ من سنة الوجه و هی صورته و معنی الآیة: خلقنا آدم من طین یابس ذلک الطّین من حماء مصبوب فصار صلصالا.
هوش مصنوعی: آیه به اشاره میکند که خدا انسان را از نوعی خاک ساخته است. این خاک به گفته ابن عباس، خاکی خشک است. قتاده توضیح داده که وقتی این خاک خشک میشود، صدای خاصی تولید میکند. ابو عبیده نیز بیان میکند که وقتی این خاک خشک باشد و به آتش نرود، به آن صلصال گفته میشود، ولی اگر در آتش قرار گیرد، تبدیل به ظروف سفالی میشود. همچنین اشاره شده که این خاک ممکن است در اثر جریان آب، به حالت تیره و بدبو درآید. واژه "مسنون" نیز به معنای مصالحه و تغییرات در ساختار خاک است و میتواند به حالت تغییر یافته یا بوی نامطبوع اشاره کند. در کل، آیه نشان میدهد که انسان از خاکی تشکیل شده است که ابتدا مرطوب بوده و پس از خشک شدن به صلصال تبدیل شده است.
«وَ الْجَانَّ خَلَقْناهُ» قال الحسن و قتاده و مقاتل: هو ابلیس. و قال ابن عباس: آدم ابو البشر و الجان ابو الجنّ و ابلیس ابو الشیاطین و هم لا یموتون الّا مع ابیهم و الجنّ یموتون و منهم کافر و منهم مؤمن، «مِنْ قَبْلُ» ای من قبل آدم، «مِنْ نارِ السَّمُومِ» السّموم الحارّة المحرقة و سمّیت الرّیح الحارّة سموما لدخولها فی المسامّ. و قال الکلبی: هی نار لا دخان لها و الصّواعق تکون فیها و هی بین السّماء و بین الحجاب فاذا احدث اللَّه امرا خرقت الحجاب فهدّت الی ما امرت فالهدّة الّتی تسمعون خرق ذلک الحجاب. و عن ابن عباس قال: کان ابلیس من حیّ من احیاء الملائکة یقال لهم الجنّ خلقوا من نار السّموم من بین الملائکة و خلقت الجنّ الّذین ذکروا فی القرآن: «مِنْ مارِجٍ مِنْ نارٍ». و قال ابن مسعود: هذه السّموم جزء من سبعین جزءا من السّموم الّتی خلق منها الجان و تلا: «وَ الْجَانَّ خَلَقْناهُ مِنْ قَبْلُ مِنْ نارِ السَّمُومِ».
هوش مصنوعی: جانها را از آتش سوزانی خلق کردیم. برخی از مفسران مانند حسن و قتاده و مقاتل بیان کردهاند که اینجا به ابلیس اشاره دارد. ابن عباس میگوید که آدم پدر بشر و جان پدر جنها است و ابلیس نیز پدر شیاطین است. جانها تنها با پدر خود میمیرند، حال آنکه جنها ممکن است مرگ داشته باشند و برخی از آنها کافر و برخی مؤمن هستند. "پیش از این" یعنی قبل از آدم. آتش سوزانی که در اینجا ذکر شده ویژگیای دارد که به آن "سموم" میگویند و به دلیل ورود آن به منافذ بدن نامگذاری شده است. کلبی میگوید این آتش دودی ندارد و صاعقهها در آن موجود است و بین آسمان و حجاب قرار دارد؛ هر زمان خداوند امری را اراده کند، این حجاب شکسته میشود و به آنچه فرمان داده شده میرسد. ابن عباس نیز اشاره کرده که ابلیس از گروهی از ملائکه به نام جن است که از آتش سوزان خلق شدهاند. ابن مسعود نیز میگوید که این سموم بخشی از هفتاد قسمت از سمومی است که جانها از آن خلق شدهاند.
«وَ إِذْ قالَ رَبُّکَ لِلْمَلائِکَةِ إِنِّی خالِقٌ» ای ساخلق، «بَشَراً مِنْ صَلْصالٍ مِنْ حَمَإٍ مَسْنُونٍ، فَإِذا سَوَّیْتُهُ» عدّلت صورته و اتممت خلقه، «وَ نَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی» فصار بشرا حیّا، «فَقَعُوا لَهُ ساجِدِینَ». بدانک نفخ بر خدای عزّ و جل رواست، فعلیست از افعال او جلّ جلاله، او را هم فعلست و هم قول، در فعل یکتاست و در قول بی همتا، اگر کند یا گوید بر صفت کمال است و از وی سزا، و اگر نکند یا نگوید برفعت کمالست و از عیب جدا، نفخ اضافت با خود کرد و آدم را بآن مشرّف کرد، حیاة آدم بآن حاصل آمد و از ذات باری جلّ جلاله در ذات آدم جزئی نه همچنانک نفخ عیسی (ع) در مرغ روان گشت و از ذات عیسی در مرغ جزئی نه، اهل تأویل گفتند «وَ نَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی» اجریت فیه من روحی المخلوقة.
هوش مصنوعی: در آن زمان که پروردگار به فرشتگان گفت: «من بشری از گل خشک و بد شكل میسازم» و زمانی که او را به صورت کامل درآوردم و در او از روح خود دمیدم، او به انسانی زنده تبدیل شد. سپس به فرشتگان فرمان داد که برای او به سجده درآیند. باید دانست که دمیدن روح از جانب خداوند، عملی از اعمال اوست و هم فعل و هم قول او به شمار میرود. در فعل، او یکتا و در قول، بیهمتاست. اگر چیزی را انجام دهد یا بگوید، آن عمل از کمال اوست و شایسته اوست، و اگر چیزی را انجام ندهد یا نگوید، نقصی در او وجود ندارد. دمیدن روح به آدم عزت و شرافت بخشید و زندگی آدم به آن دمیدن حاصل شد، او همانند دمیدن روح عیسی به پرندگان، که از وجود عیسی در آن پرندگان جزئی نبود. اهل تأویل گفتند که «وَ نَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی» به معنای این است که «از روح مخلوق خود در او جریان یافته است».
و این نه در اخبار صحاح است و نه در آثار صحابه و سلف و نه گفت مفسران ثقات، تأویل بگذار که تأویل راه بی راهانست و مایه طغیانست، اقرار و تسلیم گوش دار و ظاهر دست بمدار که راه مؤمنانست و اعتقاد سنیان است و نجات در آنست، یقول اللَّه عزّ و جلّ: «فَإِنْ تَنازَعْتُمْ فِی شَیْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَی اللَّهِ وَ الرَّسُولِ إِنْ کُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ ذلِکَ خَیْرٌ وَ أَحْسَنُ تَأْوِیلًا»، و قال الشافعی (رض): الظاهر املک، قوله: «فَقَعُوا لَهُ ساجِدِینَ» یعنی سجود تحیّة و تکرمة، لا سجود صلاة و عادة.
هوش مصنوعی: این متن بیان میکند که تأویل آیات قرآن در مواردی که در اخبار صحیح، آثار صحابه و سلف، یا از سوی مفسران مورد اعتماد مطرح نشده، جایز نیست. تأویل به نوعی میتواند انسان را به انحراف بکشاند و موجب طغیان گردد. بنابراین، بهتر است تسلیم حقیقت و ظاهر آیات شد که این مسیر، راه مؤمنان و اعتقاد اهل سنت است و در آن نجات نهفته است. آیهای از قرآن نیز اشاره دارد که اگر در موردی اختلاف دارید، باید آن را به خدا و رسولش بازگردانید. همچنین، گفته میشود که سجدهای که در برخی از آیات آمده، به معنای سجود تحییت و احترام است و نه سجود نماز.
«فَسَجَدَ الْمَلائِکَةُ کُلُّهُمْ أَجْمَعُونَ إِلَّا إِبْلِیسَ» الاستثناء صحیح و هو من قوم من الملائکة یقال لهم الجن کما ذکرنا. و قال الحسن الاستثناء منقطع و لم یکن هو من الملائکة و لا طرفة عین. و عن ابن عباس قال: لما خلق اللَّه عزّ و جلّ الملائکة قال: انّی خالق بشرا من طین، فاذا انا خلقته فاسجدوا له، قالوا لا نفعل فارسل علیهم نارا فاحرقتهم، ثمّ خلق ملائکة فقال: انّی خالق بشرا من طین، فاذا انا خلقته فاسجدوا له، قالوا سمعنا و اطعنا الّا ابلیس کان من الکافرین الاوّلین، «أَبی أَنْ یَکُونَ مَعَ السَّاجِدِینَ» امتنع من ان یکون معهم.
هوش مصنوعی: تمام فرشتگان سجده کردند جز ابلیس. این استثنا به گروهی از فرشتگان اشاره دارد که به آنها جن گفته میشود. برخی گفتهاند که این استثنا نامربوط است و ابلیس نه از فرشتگان بوده و نه در آن لحظه وجود داشته است. ابن عباس گزارش میدهد که وقتی خداوند فرشتگان را خلق کرد، به آنها گفت که من بشری از گل خلق میکنم و پس از آفرینش او، از شما میخواهم که برایش سجده کنید. فرشتگان پاسخ دادند که به این درخواست عمل نخواهند کرد، و در نتیجه آتش بر آنها فرستاده شد و آنها را سوزاند. سپس خداوند فرشتگان دیگری را خلق کرد و همان درخواست را تکرار کرد، و این بار فرشتگان گفتند که شنیدیم و اطاعت میکنیم، مگر ابلیس که از کافران نخستین بود و از این سجده خودداری کرد و نخواست که با آنها باشد.
«قالَ یا إِبْلِیسُ ما لَکَ أَلَّا تَکُونَ مَعَ السَّاجِدِینَ» موضع آن نصب باسقاط فی، و المعنی مالک فی ان لا تکون مع السّاجدین، ثمّ اظهر العداوة الّتی کان یکتمها فقال: «لَمْ أَکُنْ لِأَسْجُدَ لِبَشَرٍ خَلَقْتَهُ مِنْ صَلْصالٍ مِنْ حَمَإٍ مَسْنُونٍ».
هوش مصنوعی: در این متن میگوید که خدا به ابلیس میگوید: «چرا تو با سجدهکنندگان نیستی؟» در اینجا مقصود ابلیس این است که او نمیخواهد با سجدهکنندگان باشد. سپس ابلیس اظهار میکند که هیچگاه برای انسانی که او را از خاکی تیره و بدبو خلق کردهای، سجده نخواهد کرد.
«قالَ فَاخْرُجْ مِنْها» من السّماء و قیل من الجنّة، و قیل من صورة الملائکة، «فَإِنَّکَ رَجِیمٌ» ملعون مطرود. و قیل معنی رجیم ای ان حاولت الرّجوع الی السّماء رجمت بالشّهاب کما یرجم الشّیاطین.
هوش مصنوعی: خدا به او گفت: «از اینجا خارج شو.» برخی گفتهاند که اینجا از آسمان بیرون رفت، برخی دیگر گفتهاند که منظور از آن بهشت است و همچنین بعضی نیز اعتقاد دارند که او از تصویر فرشتگان بیرون شده است. سپس فرمود: «چرا که تو ملعون و راندهشده هستی.» همچنین گفته شده که معنای ملعون این است که اگر بخواهد به آسمان برگردد، با شهابها مورد هدف قرار میگیرد، همچنان که شیاطین مورد حمله قرار میگیرند.
«وَ إِنَّ عَلَیْکَ اللَّعْنَةَ» ای لعنة اللَّه و غضبه، «إِلی یَوْمِ الدِّینِ» ای الی یوم مجازاة العباد.
هوش مصنوعی: «و به راستی که لعنت و خشم خدا بر تو است تا روز قیامت، یعنی تا روز جزا برای بندگان.»
«قالَ رَبِّ فَأَنْظِرْنِی» ای ربّ فاذا اخرجتنی من السّماوات، فاخرنی الی یوم تبعث خلقک من قبورهم، یرید ان ینجو من الموت.
هوش مصنوعی: گفت: پروردگارا، مرا مهلت ده. هنگامی که مرا از آسمانها بیرون میآوری، تا روزی که بندگان را از قبرهایشان برانگیزی، میخواهد از مرگ نجات یابد.
«قالَ فَإِنَّکَ مِنَ الْمُنْظَرِینَ» ای ممّن اخر هلاکه.
هوش مصنوعی: «گفت: پس تو از کسانی هستی که مهلت داده شدهاند.» یعنی تو همچنان در زندگی خواهی ماند و به تو فرصت داده شده است تا به کارهایت ادامه دهی.
«إِلی یَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ» و هو النفخة الاولی حین یموت الخلق کلّهم.
هوش مصنوعی: «تا روز مشخصی» که به معنی دمیدن نخستین در زمانی است که همه موجودات میمیرند.
«قالَ رَبِّ بِما أَغْوَیْتَنِی» ای بسبب اغوائک ایّای، «لَأُزَیِّنَنَّ لَهُمْ» لاولاد آدم، الباطل حتی یقعوا فیه، ای ادعوهم بالوسوسة الی المعاصی، «وَ لَأُغْوِیَنَّهُمْ»و لاضلنّهم و احملهم علی عصیانک.
هوش مصنوعی: ای پروردگار، به خاطر اینکه مرا گمراه کردی، من هم قصد دارم با فریب و وسوسه، امور باطل را برای فرزندان آدم زینت دهم تا در آن افتاده و به گناه بیفتند. من آنها را به راه خطا هدایت کرده و بر عصیان تو وادارشان میکنم.
«إِلَّا عِبادَکَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِینَ» قرأ اهل المدینة و الکوفة و الشّام: بفتح اللام، یعنی الّا من اخلصته لطاعتک و طهرته من الشوائب بتوفیقک فانّه لا سلطان لی علیه. و قرأ الباقون: المخلصین بکسر اللام، یعنی الّا من اخلص لک التوحید و الطاعة، و اکثر هذه الآیات سبق تفسیرها و ما یتعلّق بها.
هوش مصنوعی: جز آن عدهای از بندگان تو که خالص و پایدار در طاعتت هستند. اهل مدینه و کوفه و شام این عبارت را با فتح لام خواندهاند، به این معنا که تنها کسانی که به خاطر اطاعت تو خالص شدهاند و با توفیق تو از آلودگیها پاک گشتهاند، تحت سلطه من نیستند. اما بقیه نیز این را با کسر لام خواندهاند، یعنی آنهایی که برای تو در توحید و اطاعت خالص شدهاند. بیشتر این آیات قبلاً تفسیر شده و به توضیحات مرتبط با آنها پرداخته شده است.
«قالَ هذا صِراطٌ» هذا اشارتست باخلاص بنده و طاعتداری وی میگوید: اخلاص بنده و طریق عبودیّت صراط مستقیم است، «عَلَیَّ» ان بیّنه و اظهره، پیدا کردن و روشن داشتن آن و راه نمودن بآن بر من یعنی که هیچ کس راه راست نیافت مگر بتوفیق و ارشاد من و هیچ کس بطریق عبودیّت و اخلاص نرفت مگر بهدایت و ارادت من. و قیل: معناه الحقّ طریقه علیّ و مرجعه الیّ.
هوش مصنوعی: این متن اشاره دارد به اینکه اخلاص در عبادت و بندگی، راهی مستقیم است که فقط با کمک و هدایت الهی میتوان به آن دست یافت. در واقع، به این معناست که هیچکس نمیتواند به درستی و اخلاص در راه بندگی گام بردارد مگر آنکه از توفیق و ارشاد خداوند بهرهمند شود. در نهایت، میتوان گفت که حقیقت راهی است که به سوی او برمیگردد.
و روا باشد که این سخن بر سبیل تهدید رانی چنانک کسی را بیم دهی، گویی: علیّ طریقت آری! راه گذر تو بر منست، تو هر چه خواهی میکن.
هوش مصنوعی: این ممکن است به گونهای بیان شود که فردی دیگر را تهدید کنید، به طوری که بگویید: «من راه درست را نشان میدهم! تو بر من تسلط داری، هر کاری که میخواهی انجام بده.»
ربّ العزّه ابلیس را گفت: طریقهم علیّ و مرجعهم الیّ فاجازی کلا باعمالهم بازگشت همگان با من و راه گذر همگان بر من، هر کس را بکردار خود جزا دهم چنانک سزای اوست، و گفتهاند این تهدید علی الخصوص ابلیس راست، یقول تعالی: «افعل ما شئت فطریقک علی».
هوش مصنوعی: خداوند به ابلیس فرمود: راه آنها به سوی من است و همه به سمت من برمیگردند. من هر کس را بر اساس اعمالش جزا میدهم. این جمله بیانگر تهدید ابلیس است که دلالت بر این دارد که میتواند هر کاری بخواهد بکند، زیرا راه او به سوی من است.
و قرأ یعقوب: «صِراطٌ عَلَیَّ» بکسر اللام و رفع الیاء، ای صراط عال.
هوش مصنوعی: یعقوب خوانده است: «صراطی بر من است» که در آن لام شکسته شده و یاء به صورت رفع آمده است، به این معنی که صراط عالی است.
باین قراءت معنی آنست که این راهیست بلند، بزرگوار، هموار.
هوش مصنوعی: این خوانش بیانگر این است که این مسیر، راهی بلند، بزرگ و هموار است.
«إِنَّ عِبادِی لَیْسَ لَکَ عَلَیْهِمْ سُلْطانٌ» ای لیس لک قوّة علی قلوب المخلصین من عبادی، ترا بر دلهای مخلصان بندگان من توانی و دست رسی نیست. و روا باشد که باوّل آیت تعلّق دارد، معنی آنست که عهدیست و پیمانی محکم ایشان را بر من که ترا بر ایشان قوّتی و دست رسی نیست. «إِلَّا مَنِ اتَّبَعَکَ مِنَ الْغاوِینَ» ای لیس لک سلطان علی قلوب المؤمنین انّ سلطانک علی قلوب الغاوین الضّالّین الکافرین.
هوش مصنوعی: در این متن به این نکته اشاره میشود که بر بندگان مخلص خداوند سلطهای وجود ندارد و افراد پاک و مؤمن از نفوذ و قدرت بیگانگان مصون هستند. تنها کسانی که از راه راست منحرف شدهاند و به ضلالت و کفر گرایش دارند، تحت تأثیر سلطه و وسوسه قرار میگیرند. به عبارتی، افراد با ایمان و مخلص در مقابل نیروهای منفی ایمن هستند و هیچ قدرتی نمیتواند بر دلهای آنها تسلط یابد.