سورة الحجر مکّی است، نود و نه آیتست و ششصد و پنجاه و چهار کلمت و دو هزار و هفتصد و شصت حرف و در این سوره نه ناسخ است نه منسوخ مگر دو نیمه آیت: «فَاصْفَحِ الصَّفْحَ الْجَمِیلَ»، و دیگر «وَ أَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِکِینَ». این هر دو بآیه قتال منسوخست. و عن ابیّ بن کعب: قال قال رسول اللَّه (ص) من قرأ سورة الحجر کان له من الاجر عشر حسنات بعدد المهاجرین و الانصار و المستهزئین بمحمّد (ص).
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ الر تِلْکَ آیاتُ الْکِتابِ» ای هذه الحروف آیات الکتاب الذی هو قرآن مبین للاحکام. میگوید این حروف آیات کتاب خداوند تبارک و تعالی است، کتاب قرآن که پیدا کننده احکامست: «یبین الرشد من الغی و الهدی من الضلال» باین قول کتاب قرآنست و قرآن کتاب و عطفه علیه و هو هو لتضمّن القرآن معنی الجمع. و قیل الکتاب للجنس و المراد به ما تقدّم القرآن من الکتب ای هذه الآیات آیات الکتب التی تقدمت القرآن یرید معنی هذه معناها، باین قول معنی آنست که این آیات آیات کتاب خداوند تعالی است، آن کتابها که پیش از قرآن فرو آمده بپیغمبران، آن گه گفت: «وَ قُرْآنٍ مُبِینٍ» ای و آیات قرآن مبین. میگوید آیات کتب پیشینه است و آیات قرآن مبین در معنی همه یکسان و همه کلام خداوند جهان.
«رُبَما یَوَدُّ» قرأ نافع و عاصم بتخفیف الباء و الباقون بتشدیدها و هما لغتان فالتّخفیف لاهل الحجاز و التّشدید لقیس و تمیم و بکر، «رب» حرف جرّ است هم مشدّد و هم مخفف و باسم نکرة مخصوصست، تقول: ربّ رجل جاءنی، و رب رجل جاءنی، چون ما کافه در آن شود آن گه بفعل ماضی مخصوص بود، تقول: ربّما جاءنی زید، و اگر مستقبل آید از پس آن لا بد کان در آن مضمر بود چنانک درین آیتست: «رُبَما یَوَدُّ» یعنی ربّما کان یودّ الذین کفروا، و اگر کسی گوید این اضمار چگونه است درست بود و کان چیزی را گویند که گذشته و رفته بود و معلومست که این آرزوی کافران در مستقبل است نه در ماضی، جواب آنست که هر چه ربّ العزّه جلّ جلاله وعده داد که خواهد بود ماضی و مستقبل در آن یکسانست، نابوده هنوز چون بوده است و ناآمده چون آمده، که وعده وی راستست و درست، بودنی و آمدنی، اگر کسی گوید ربّ و ربما در وضع لغت قلّت را گویند و کافران این آرزو بسیار خواهند کرد بر دوام، پس استعمال ربما درین موضع چه معنی دارد؟
جواب آنست که سیاق این سخن بر سبیل تهدیدست نه بر سبیل تقلیل، چنانک کسی فعلی بد کند تو او را گویی: ربّما ندمت علی ما تفعله ای لعلّک ستندم علی ما تفعل و انت لا تشک انّه یندم فخرج هذا مخرج التهدید و الوعید.
امّا در بیان وقت آن که کافران این آرزو کنند، مفسران سه قول گفتهاند: یکی آنست که این بوقت نزع گویند در حال معاینت که فریشتگان عذاب را بینند چنانک ربّ العزّه گفت: «وَ لَوْ تَری إِذِ الظَّالِمُونَ فِی غَمَراتِ الْمَوْتِ» الآیة...قول دوم آنست که در قیامت گویند چون احوال و اهوال رستاخیز بینند و مسلمانان را بینند که مینوازند و ببهشت میفرستند. قول سیم آنست که این در دوزخ گویند آن گه که گناه کاران مسلمانان را و اصحاب کبائر را از اهل قبله بشفاعت پیغامبران و صالحان از دوزخ بیرون آرند و ببهشت فرستند، و فی ذلک ما روی ابو موسی عن النبی (ص) قال: «اذا کان یوم القیامة و اجتمع اهل النّار فی النّار و معهم من شاء اللَّه من اهل القبلة قال الکفّار لمن فی النّار من اهل القبلة، الستم مسلمین؟
قالوا بلی، قالوا فما اغنی عنکم اسلامکم و قد صرتم معنا فی النّار، قالوا کانت لنا ذنوب فاخذنا بها فیغضب اللَّه لهم بفضل رحمته فیأمر بکلّ من کان من اهل القبلة فیخرجون منها فحینئذ. «یَوَدُّ الَّذِینَ کَفَرُوا لَوْ کانُوا مُسْلِمِینَ»، و قرأ رسول اللَّه (ص) هذه الآیة...
و عن ابن عباس قال: ما یزال اللَّه یدخل الجنّة و یرحم و یشفع حتّی یقول من کان من المسلمین فلیدخل الجنّة فحینئذ: «یَوَدُّ الَّذِینَ کَفَرُوا لَوْ کانُوا مُسْلِمِینَ» این آیت حجّتست بر معتزله در باب وعید، گوئیم اگر مسلمان گنه کار بگناه خویش جاوید در دوزخ بود با کافران چنانک اعتقاد خبیث ایشانست بایستی که کافران تمنّی اسلام مسلمانان نکردندی و بر فوات آن تحسر نخوردندی، بلکه بر فوت صلاح و پاکی از گناه تحسر خوردندی که بر اعتقاد ایشان صلاح و پاکی از گناهست که مرد را در بهشت آرد نه مجرّد اسلام و گر چنان بودی که میگویند ربّ العزّه گفتنی: ربما یودّ الذین کفروا لو کانوا صالحین، چون ربّ العزّه تمنّی ایشان در اسلام بست معلوم شد که اسلام است که مرد را در بهشت آرد وگرچه با آن گناه بود آن گناه او را از بهشت محروم نگرداند و جاوید او را در آتش بنگذارد.
«ذَرْهُمْ یَأْکُلُوا» صیغت صیغت امرست و بمعنی وعید است، یقال ذر فلانا و ذرنی و فلانا، هر دو کلمه وعید است و قرآن بهر دو ناطق، پارسی گویان بتهدید گویند فلان را بمن بگذار. یقول تعالی: ذر یا محمّد هؤلاء الکفّار یأخذوا حظوظهم من دنیاهم، «وَ یَتَمَتَّعُوا» بلذّاتها، «وَ یُلْهِهِمُ الْأَمَلُ» یعنی و یشغلهم الامانی عن الایمان و التّکثیر من الطاعات و التزوّد للمعاد، «فَسَوْفَ یَعْلَمُونَ» ما یصیرون الیه من عذاب اللَّه. هذا کقوله: «وَ الَّذِینَ کَفَرُوا یَتَمَتَّعُونَ وَ یَأْکُلُونَ کَما تَأْکُلُ الْأَنْعامُ وَ النَّارُ مَثْویً لَهُمْ».
«وَ ما أَهْلَکْنا مِنْ قَرْیَةٍ» ای من اهل قریة، و القری فی القرآن الامصار، سمّیت قریة لانّها تقری اهلها ای تجمعهم کما سمی الحیّ لانّه یحوی القبیلة. این آیت جواب قریش است که میگفتند: «فَأَمْطِرْ عَلَیْنا حِجارَةً مِنَ السَّماءِ عَجِّلْ لَنا قِطَّنا» عذاب و هلاک بتعجیل میخواستند، ربّ العزّه گفت: «ما أَهْلَکْنا مِنْ قَرْیَةٍ إِلَّا وَ لَها کِتابٌ مَعْلُومٌ» ای اجل مقدور و وقت محدود لا نعذبهم و لا نهلکهم حتّی یبلغوه ما هرگز اهل شهری را هلاک نکردیم مگر که هلاک ایشان را وقتی معیّن بود تا بآن وقت معیّن نرسند ایشان را هلاک نکنیم، چون آن وقت معیّن موقت در رسد در آن تقدیم و تأخیر نرود.
اینست که گفت جلّ جلاله: «ما تَسْبِقُ مِنْ أُمَّةٍ أَجَلَها» التّأنیث فی تسبق محمول علی لفظ الامّة و الجمع فی «یَسْتَأْخِرُونَ» علی معنی الامّة ای ما تتقدّم الوقت الذی وقت لها و لا یتأخرون عنه، هذا کقوله: «فَإِذا جاءَ أَجَلُهُمْ لا یَسْتَأْخِرُونَ ساعَةً وَ لا یَسْتَقْدِمُونَ». و قیل: «إِلَّا وَ لَها کِتابٌ مَعْلُومٌ» هو کتاب فیه اعمالهم و اعمارهم و آجالهم و هلاکهم، و معنی معلوم ای تعلم الملائکة ذلک الوقت. و قال الحسن: ما تسبق من امّة اجلها رسولها و کتابها فتعذّب قبله، و لا یستأخرون ای لا یستأخر القوم اذا کذبوا الرّسل.
«وَ قالُوا» یعنی قال مشرکو مکّة لمحمّد (ص)، «یا أَیُّهَا الَّذِی نُزِّلَ عَلَیْهِ الذِّکْرُ» ای القرآن بزعمک و دعواک، «إِنَّکَ لَمَجْنُونٌ» مصاب فی عقلک و رأیک مستور علیک وجه الصواب. کافران این سخن بر سبیل استهزاء میگفتند که ایشان را اعتقاد نبود که کتاب آسمان بوی میآید و برسالت وی ایمان نداشتند گفتند یا محمّد تو دیوانهای که ما را از دین پدران بر میگردانی و میخواهی که پس رو تو باشیم بی حجتی و برهانی، آن گه حجّت و برهان خواستند.
«لَوْ ما تَأْتِینا» لو ما حثّ و تحضیض بمعنی هلا ای هلا اتیتنا، «بِالْمَلائِکَةِ» نراهم شاهدین لک علی صدق ما نقول، «إِنْ کُنْتَ مِنَ الصَّادِقِینَ» و گفتهاند لو ما و لو لا یکسانست، امّا لولا بیش است در قرآن که عرب آن را بیش گویند معنی آنست که ای محمّد اگر راست میگویی که من پیغامبرم چرا با خود فریشتگان نیاوردی تا بصدق تو ایشان گواهی دادندی و ما ترا پس روی کردیمی؟
ربّ العزّه بجواب ایشان گفت: «ما نُنَزِّلُ الْمَلائِکَةَ» بسه قراءت خواندهاند: «ما ننزل» بضمّ نون و کسر زا و تشدید، «الملائکة» بنصب قراءت حمزه و کسایی و حفص است، من قوله: «وَ لَوْ أَنَّنا نَزَّلْنا إِلَیْهِمُ الْمَلائِکَةَ». «ما تنزل» بضمّ تا و فتح زا و تشدید، «الملائکة» برفع ابو بکر خواند تنها، من قوله: «وَ نُزِّلَ الْمَلائِکَةُ تَنْزِیلًا»، باقی «ما تنزل» بفتح تا و زا و تشدید خوانند، «الملائکة» برفع، من قوله: «تَنَزَّلُ الْمَلائِکَةُ وَ الرُّوحُ» ای تتنزل معنی آنست که فریشتگان آسمان فرو نیایند مگر بمرگ ایشان، «إِلَّا بِالْحَقِّ» حق اینجا مرگست از بهر آنک آن دادست از حق جلّ جلاله، جای دیگر گفت: «وَ جاءَتْ سَکْرَةُ الْمَوْتِ بِالْحَقِّ». و قیل «ما تنزل الملائکة الا بالحق» ای بالرّسالة او بالعذاب ای لو شاهد و هم ثمّ کفروا، «وَ ما کانُوا إِذاً مُنْظَرِینَ» بالعذاب.
«إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ» ذکر اینجا قرآنست، میگوید قرآن فرو فرستادیم، «وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ» و ما آن را گوشدار و نگه داریم، کس را نیست و نتواند نه ابلیس و شیاطین و نه آدمیان که در آن زیادت و نقصان آرند، همانست که جای دیگر گفت: «لا یَأْتِیهِ الْباطِلُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ لا مِنْ خَلْفِهِ». معنی دیگر «وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ» فی قلب من اردنا به الخیر، کسی که بوی خیر خواستهایم و راه صلاح و سداد نمودهایم این قرآن در دل وی نگه میداریم: «بَلْ هُوَ آیاتٌ بَیِّناتٌ فِی صُدُورِ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ»، و گفتهاند «وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ» اینها کنایة از رسول خداست یعنی و انّا لمحمّد (ص) حافظون ممّن اراد به سوءا، یقول اللَّه تعالی: «وَ اللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ».
«وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِکَ فِی شِیَعِ الْأَوَّلِینَ» جمع شیعة و هی الامم و الفرق و الطوائف و التوابع و الانصار، مشتقة من شاعه ای تبعه و اصله من الشّیاع و هو الحطب الصّغار یوقد بها الکبار و الاوّلین من اضافة الشیء الی صفته. و قیل الاوّلین هم الاقدمون الذین سنوا الضلالة لمن بعدهم و من تبعهم شیعهم لاقتدائهم بهم.
«وَ ما یَأْتِیهِمْ مِنْ رَسُولٍ إِلَّا کانُوا بِهِ یَسْتَهْزِؤُنَ» این آیت تعزیت و تسلیت مصطفی (ص) است میگویند پیش از تو رسولان فرستادیم بامّتهای گذشته و فریشتگان را نفرستادیم برین وجه که قوم تو اقتراح میکنند، و سفهاء هر امّت استهزاء کردند برسولان خویش چنانک قوم تو استهزاء میکنند و نظیر این آیت در قرآن فراوانست.
«کَذلِکَ نَسْلُکُهُ» السّلک ادخال الشیء فی شیء فمعنی نسلکه ندخله و نجعله ای کما سلکنا فی قلوب شیع الاوّلین التکذیب و الاستهزاء، و کذلک نسلکه فی قلوب مشرکی قومک لا یؤمنون به ای باللَّه. و قیل بالذّکر الّذی انزل علیک میگوید چنانک دلهای گروهان پیشینیان از ایمان و تصدیق باز داشتیم و چنان نهادیم و نمودیم ایشان را که تا تکذیب و استهزاء کنند بر پیغامبران هم چنان کردیم و نهادیم در دلهای مشرکان مکه که تا ایمان نیارند و استهزاء و تکذیب کنند.
و قیل نسلک الذّکر، «فِی قُلُوبِ الْمُجْرِمِینَ» باسماع النبی ایّاهم ذلک و هم مع ذلک «لا یُؤْمِنُونَ بِهِ» همچنین میسازیم و مینمائیم و میکنیم این پیغام را در دلهای ایشان که در علم من ناگرویدگانند تا بنگروند بآن، همانست که در جای دیگر گفت: «کَذلِکَ سَلَکْناهُ فِی قُلُوبِ الْمُجْرِمِینَ، لا یُؤْمِنُونَ بِهِ حَتَّی یَرَوُا الْعَذابَ الْأَلِیمَ» جای دیگر گفت: «وَ ما کانَ لِنَفْسٍ أَنْ تُؤْمِنَ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ وَ یَجْعَلُ الرِّجْسَ عَلَی الَّذِینَ لا یَعْقِلُونَ». فی هذه الآیات و نظائرها ردّ علی المعتزلة و القدریّة و قد شرحناها فی غیر موضع، «وَ قَدْ خَلَتْ سُنَّةُ الْأَوَّلِینَ» ای تقدّمت عادتهم فی التکذیب بالآیات فهؤلاء یقتفون آثارهم فی الکفر و التّکذیب. و قیل «خَلَتْ سُنَّةُ الْأَوَّلِینَ» فی اهلاکی ایّاهم و ما حلق بهم من المثلات بعد التّکذیب.
«وَ لَوْ فَتَحْنا عَلَیْهِمْ باباً مِنَ السَّماءِ» این جواب ایشانست که اقتراح آیات میکردند و میگفتند: ائتنا بآیة، «وَ لَوْ فَتَحْنا عَلَیْهِمْ» ای لو اظهرنا لهم اوضح آیة و هو فتح باب «مِنَ السَّماءِ فَظَلُّوا» المشرکین، «فِیهِ یَعْرُجُونَ». قال ابن عباس فظلّ الملائکة فیه یعرجون ای یذهبون و یجیئون.
«لَقالُوا إِنَّما سُکِّرَتْ أَبْصارُنا» ای غطیت یعنی ما هذا بحق ای غشیت ابصارنا کما یغشی السّکر عین السّکران فلا یری الشیء علی حقیقته ثمّ شکّوا فی هذا ایضا فقالوا: «بَلْ نَحْنُ قَوْمٌ مَسْحُورُونَ» سحرنا محمّد فلا بنصر، قرأ ابن کثیر سکرت بالتّخفیف ای حبست عن النّظر کما یحبس الماء بالسّکر. و قیل معنی التشدید و التّخفیف واحد الّا ان التّشدید للمبالغة.
«وَ لَقَدْ جَعَلْنا فِی السَّماءِ بُرُوجاً» ای خلقنا فیها بروجا و هی اثنی عشر برجا: الحمل و الثّور و الجوزاء و السّرطان و الاسد و السنبله و المیزان و العقرب و القوس و الجدی و الدّلو و الحوت، فهذه البروج کواکب شدّت بفلک السّماء یدور بها دوران الرّحی و تنزلها الشّمس و القمر و الکواکب السیارة، و قیل انّ الفلک قسم اثنی عشر قسما کلّ قسم منها سمّی برجا و لقب کلّ برج ببعض الکواکب الّتی فی ذلک القسم کالحمل و الثّور الی التّمام و اشتقاقه من البروج و هو الظّهور. و قیل البروج قصور فی السّماء، و قیل نجوم السّماء ثلاثة اقسام: قسم منها سیّارة و قسم منها رجوم لدحور الشّیاطین، و قسم منها هو القطب الّذی یدور علیه الفلک ثابت، «وَ زَیَّنَّاها» یعنی السّماء، و قیل البروج، «لِلنَّاظِرِینَ» الیها و المعتبرین بها و المستدلّین علی توحید صانعها.
«وَ حَفِظْناها» یعنی السّماء، «مِنْ کُلِّ شَیْطانٍ رَجِیمٍ». قال ابن جریح: الرّجیم الملعون، و قیل الرّجیم الّذی یرجم بالکواکب.
«إِلَّا مَنِ اسْتَرَقَ السَّمْعَ» ای لکن من استرق السّمع ای المسموع، «فَأَتْبَعَهُ شِهابٌ مُبِینٌ» نار یظهر لکلّ ذی عینین. قال ابن عیسی: الشّهاب عمود من نار تمتدّ بشدّة ضیائه کالنّار. و قال ابن عباس کانت الشیاطین لا یحجبون عن السّماوات فکانوا یدخلونها و یأتون باخبارها لانّ الملائکة یتدارسون ممّا انتسخوه من اللّوح المحفوظ ثمّ یأتون الکهنة فیخبرونهم بذلک فیخلطون به کذبهم فلمّا ولد عیسی (ع) منعوا من ثلث سماوات و لم یمنعوا من اربع فلما ولد محمّد (ص) منعوا من السّماوات کلّها فما منهم من یرید استراق السّمع الا رمی بشهاب فیخرجه او یخبله او یحرق جزءا منه و لا یقتله. قال الحسن: یقتله و لا یعود الشّهاب، و قیل یرجمون بها و تعود الشّهب الی اما کنها.
روی عن ابی لهب بن مالک: قال حضرت رسول اللَّه (ص) و قد ذکرت عنده الکهانة فقلت بابی و امّی نحن اوّل من فزع لحراسة السّماء و رجم الشیاطین و منع الجنّ من استراق السّمع عند قذفها بالنّجوم و انّا لمّا رأینا ذلک اجتمعنا الی کاهن لنا یقال له خطر بن مالک و کان شیخا کبیرا و قد اتت علیه ثلاثمائة و ستّون سنة فقلنا له یا خطر هل عندکم علم من هذه النّجوم الّتی یرمی بها؟ فانّا قد فزعنا و خفنا سوء عاقبتها، فقال لنا: الرّجز:
اغدوا علی فی السّحر
و اتوا جمیعا بسفر
اخبرکم بذا الخبر
امّا بخیر او ضرر
قال فانصرفنا عنه یومنا فلمّا کان فی وقت السّحر اتیناه فاذا نحن به قائم علی قدمیه شاخص الی السّماء بعینیه فنادیناه یا خطر فأومأ الینا ان امسکوا فامسکنا و انقضّ من السّماء نجم عظیم و صرخ با علی صوته: اصابه اصابه خامره عقابه عاجله عذابه احرقه شهابه زایله جوابه یا ویله ما حاله تغیرت احواله.
ثمّ امسک طویلا و طفق یقول:
من اجل مبعوث عظیم الشّان
یا لهب یا لهب بنی قحطان
اخبرکم بالحقّ و البیان
اقسمت بالکعبة و الارکان
و البلد المؤمن ذی السکّان
و المنع للسمع عتاة الجان
بثاقب فی کفّه سلطان
یبعث بالتنزیل و الفرقان
تمحی به عبادة الاوثان قال فقلنا یا خطر انّک لتذکر امرا عظیما فما ذا تقول و تری لقومک ان یفعلوا، قال:
اری لهم ما قد اری لنفسی
ان یتبعوا خیر قبیل الانس
برهانه مثل شعاع الشّمس
یبعث من مکّة دار الحمس
بمحکم التنزیل غیر لبس قال فقلنا له من هو و ما اسمه و ما مدّته؟ قال:
بالموت اقسمت لکم و العیش
انّ النّبیّ ذا لمن قریش
لیس یری فی حکمه من طیش
نعم و لا فی خلقه من هیش
یکون فی جیش و ایّ جیش
من آل قحطان و آل البیش
و البیش الاخلاط من کلّ قوم. فقلنا له من ایّ البطون هو؟ فقال بطن من ولد ابراهیم (ع) یقال له قریش، قلنا له بیّن لنا من ایّ قریش هو؟ قال: و البیت و الدّعائم و الدّار و الحمائم انّ الّذی ملازمی ثناؤه و عاصمی لمن لباب هاشم من معشر اکارم قد یکتنی بالقاسم یبعث بالملاحم و قتل کلّ ظالم. ثمّ قال: اللَّه اکبر، اللَّه اکبر جاء الحقّ و ظهر و انقطع عن الانس الخبر هذا هو البیان، اخبرنی به رأس الجان. ثمّ قال هذا بنای و سکت و اغمی علیه فما افاق الّا بعد ثلاثة ایّام، فلمّا افاق قال: لا اله الّا اللَّه محمّد رسول اللَّه، ثمّ مات. فقال رسول اللَّه (ص): سبحان اللَّه، سبحان اللَّه لقد نطق بمثل نبوّة و انّه لیحشر یوم القیامة امة واحدة.
قوله: «وَ الْأَرْضَ مَدَدْناها» انّما مدّت لانّها لم تخلق ممدودة فمدّت بعد الخلقة من تحت الکعبة و لهذا قال تعالی: «وَ الْأَرْضَ بَعْدَ ذلِکَ دَحاها». قال الحسن: کانت طینة فقال اللَّه لها انبسطی فانبسطت علی وجه الماء، «وَ أَلْقَیْنا فِیها رَواسِیَ» ای جبالا ثوابت کانت الارض تترجرج فجعل اللَّه الجبال اوتادا لها فثبتت بها، «وَ أَنْبَتْنا فِیها» ای فی الارض، «مِنْ کُلِّ شَیْءٍ مَوْزُونٍ» ای من کلّ شیء مقدور جری علی وزن من قدر اللَّه عزّ و جل لا یجاوز ما قدّره اللَّه علیه، لا یستطیع خلق زیادة فیه و لا نقصانا. میگوید برویانیدیم درین زمین از هر چیزی چنانک اللَّه خواست و تقدیر کرد و ساخت بر وزنی و معیاری که هیچ کس تغییر آن نتواند و زیادت و نقصان در آن نیارد، و روا باشد که معنی وزن اندر قدر و منزلت بود چنانک مردم بعرف و عادت گویند فلان را بنزدیک خلق وزنی نیست، یعنی که او را قدر و منزلت نیست. و گفتهاند: «وَ أَنْبَتْنا فِیها» یعنی فی الجبال، «مِنْ کُلِّ شَیْءٍ مَوْزُونٍ» یوزن نحو الحدید و الرّصاص و النّحاس و الذهب و الفضّة و الزّرنیخ و الکحل و غیر ذلک ممّا یوزن وزنا و یحتمل انّ المراد به المکیل و الموزون و المعدود لانّ مآل الکلّ الی الوزن کالحنطة و الشعیر یولان الی الخبز الّذی یوزن و اشباه ذلک.
«وَ جَعَلْنا لَکُمْ فِیها مَعایِشَ» جمع معیشة و هی مصدر عاش فجعل اسما لما یعاش به، و وزن معایش مفاعل، و لا یهمز یاؤه لانّها اصلیّة و انّما تهمز الزائدة المنقلبة نحو صحائف و رسائل و عجائز، «وَ مَنْ لَسْتُمْ لَهُ بِرازِقِینَ» ای و سخرنا لکم من یخدمکم و اللَّه یرزقکم، ای جعلنا لکم فی الارض معایش تعیشون بها و ممالیک و دواب تنتفعون بها لکم نفعهم و علی اللَّه رزقهم. و قیل و جعلنا لکم و لمن لستم له برازقین، «فِیها مَعایِشَ» و هی الدواب و الانعام و الوحش و السّباع و الطیر و العبید و الاماء و جاز وقوع من علی ما لا یعقل لاختلاطه بمن یعقل. و قیل من ها هنا بمعنی ما کقوله: «فَمِنْهُمْ مَنْ یَمْشِی عَلی بَطْنِهِ وَ مِنْهُمْ مَنْ یَمْشِی عَلی رِجْلَیْنِ وَ مِنْهُمْ مَنْ یَمْشِی عَلی أَرْبَعٍ».
برگردان به زبان ساده
سورة الحجر مکّی است، نود و نه آیتست و ششصد و پنجاه و چهار کلمت و دو هزار و هفتصد و شصت حرف و در این سوره نه ناسخ است نه منسوخ مگر دو نیمه آیت: «فَاصْفَحِ الصَّفْحَ الْجَمِیلَ»، و دیگر «وَ أَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِکِینَ». این هر دو بآیه قتال منسوخست. و عن ابیّ بن کعب: قال قال رسول اللَّه (ص) من قرأ سورة الحجر کان له من الاجر عشر حسنات بعدد المهاجرین و الانصار و المستهزئین بمحمّد (ص).
هوش مصنوعی: سوره حجر از سورههای مکی قرآن است که شامل نود و نه آیه، ششصد و پنجاه و چهار کلمه و دو هزار و هفتصد و شصت حرف میباشد. در این سوره، هیچ آیهای نسخ نشده مگر دو قسمت از یک آیه که عبارتند از «فَاصْفَحِ الصَّفْحَ الْجَمِیلَ» و «وَ أَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِکِینَ»، که هر دو به آیه قتال نسخ شدهاند. همچنین، ابی بن کعب نقل میکند که پیامبر اسلام (ص) فرموده است که کسی که سوره حجر را بخواند، به او به تعداد مهاجرین، انصار و کسانی که به محمد (ص) میخندیدند، ده حسنه داده میشود.
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ الر تِلْکَ آیاتُ الْکِتابِ» ای هذه الحروف آیات الکتاب الذی هو قرآن مبین للاحکام. میگوید این حروف آیات کتاب خداوند تبارک و تعالی است، کتاب قرآن که پیدا کننده احکامست: «یبین الرشد من الغی و الهدی من الضلال» باین قول کتاب قرآنست و قرآن کتاب و عطفه علیه و هو هو لتضمّن القرآن معنی الجمع. و قیل الکتاب للجنس و المراد به ما تقدّم القرآن من الکتب ای هذه الآیات آیات الکتب التی تقدمت القرآن یرید معنی هذه معناها، باین قول معنی آنست که این آیات آیات کتاب خداوند تعالی است، آن کتابها که پیش از قرآن فرو آمده بپیغمبران، آن گه گفت: «وَ قُرْآنٍ مُبِینٍ» ای و آیات قرآن مبین. میگوید آیات کتب پیشینه است و آیات قرآن مبین در معنی همه یکسان و همه کلام خداوند جهان.
هوش مصنوعی: «بسم الله الرحمن الرحیم، این آیات، آیات کتاب است» یعنی این حروف، آیات کتابی هستند که آن قرآن روشن است برای قوانین و احکام. این بیان میکند که این حروف، آیات کتاب خداوند هستند، یعنی قرآن که برای هدایت و تمایز میان حق و باطل و هدایت و گمراهی آمده است. قرآن به معنای کتاب با ویژگی جمعی است و همچنین به کتابهای قبلی اشاره دارد. این آیات، آیاتی از کتابهایی هستند که پیش از قرآن به پیامبران نازل شدهاند. در نهایت، قرآن آیاتش به وضوح بیانگر کلام خداوند است و این آیات همگی به نوعی به یک حقیقت واحد اشاره دارند.
«رُبَما یَوَدُّ» قرأ نافع و عاصم بتخفیف الباء و الباقون بتشدیدها و هما لغتان فالتّخفیف لاهل الحجاز و التّشدید لقیس و تمیم و بکر، «رب» حرف جرّ است هم مشدّد و هم مخفف و باسم نکرة مخصوصست، تقول: ربّ رجل جاءنی، و رب رجل جاءنی، چون ما کافه در آن شود آن گه بفعل ماضی مخصوص بود، تقول: ربّما جاءنی زید، و اگر مستقبل آید از پس آن لا بد کان در آن مضمر بود چنانک درین آیتست: «رُبَما یَوَدُّ» یعنی ربّما کان یودّ الذین کفروا، و اگر کسی گوید این اضمار چگونه است درست بود و کان چیزی را گویند که گذشته و رفته بود و معلومست که این آرزوی کافران در مستقبل است نه در ماضی، جواب آنست که هر چه ربّ العزّه جلّ جلاله وعده داد که خواهد بود ماضی و مستقبل در آن یکسانست، نابوده هنوز چون بوده است و ناآمده چون آمده، که وعده وی راستست و درست، بودنی و آمدنی، اگر کسی گوید ربّ و ربما در وضع لغت قلّت را گویند و کافران این آرزو بسیار خواهند کرد بر دوام، پس استعمال ربما درین موضع چه معنی دارد؟
هوش مصنوعی: در قرائت «رُبَما یَوَدُّ»، نافع و عاصم حرف «ب» را کماسترس میخوانند در حالی که باقی قراء آن را با استرس میخوانند، که این دو نوع قرائت به دو گویش مختلف برمیگردد. تخفیف معمولاً در زبان اهل حجاز رایج است و تشدید در گویش قیس، تمیم و بکر. «رب» یک حرف جر است و میتواند هم به صورت مشدد و هم مخفف به کار رود و به نوعی خاص اشاره دارد. به عنوان مثال، میتوان گفت «ربّ رجل جاءنی» یا «رب رجل جاءنی». وقتی که این کلمه به فعل ماضی مربوط میشود، به این صورت است که میگوییم: «ربّما جاءنی زید». اگر بخواهیم از فعل آینده استفاده کنیم، باید در نظر گرفته شود که چیزی در آن ضمنی است؛ مثلاً در آیه ذکر شده، «رُبَما یَوَدُّ» به این معناست که «شاید کسانی که کافرند آرزو کنند». اگر سوالی مطرح شود که چگونه میتوان این ضمنیت را برداشت کرد، پاسخ این است که خداوند متعال وعدههایی میدهد که زمان برای آنها تفاوتی ندارد، یعنی آنچه که در آینده خواهد بود در آینده و گذشته یکسان محسوب میشود. بندگان کافر، آرزوهای خود را به طور مداوم ابراز خواهند کرد و به همین خاطر، کاربرد «ربما» در این زمینه چه معنایی دارد؟
جواب آنست که سیاق این سخن بر سبیل تهدیدست نه بر سبیل تقلیل، چنانک کسی فعلی بد کند تو او را گویی: ربّما ندمت علی ما تفعله ای لعلّک ستندم علی ما تفعل و انت لا تشک انّه یندم فخرج هذا مخرج التهدید و الوعید.
هوش مصنوعی: پاسخ این است که لحن این سخن به صورت تهدید است نه به شکل کاهش و تنزل. مثل این میماند که اگر کسی کار بدی انجام دهد، به او بگویی: شاید بر آنچه انجام میدهی پشیمان شوی، یا ممکن است به خاطر آنچه میکنی پشیمانی تو را فرامیگیرد و تو خود نیز مطمئن هستی که به زودی پشیمان خواهی شد. بنابراین، این جمله به معنای تهدید و هشدار است.
امّا در بیان وقت آن که کافران این آرزو کنند، مفسران سه قول گفتهاند: یکی آنست که این بوقت نزع گویند در حال معاینت که فریشتگان عذاب را بینند چنانک ربّ العزّه گفت: «وَ لَوْ تَری إِذِ الظَّالِمُونَ فِی غَمَراتِ الْمَوْتِ» الآیة...قول دوم آنست که در قیامت گویند چون احوال و اهوال رستاخیز بینند و مسلمانان را بینند که مینوازند و ببهشت میفرستند. قول سیم آنست که این در دوزخ گویند آن گه که گناه کاران مسلمانان را و اصحاب کبائر را از اهل قبله بشفاعت پیغامبران و صالحان از دوزخ بیرون آرند و ببهشت فرستند، و فی ذلک ما روی ابو موسی عن النبی (ص) قال: «اذا کان یوم القیامة و اجتمع اهل النّار فی النّار و معهم من شاء اللَّه من اهل القبلة قال الکفّار لمن فی النّار من اهل القبلة، الستم مسلمین؟
هوش مصنوعی: در مورد زمانی که کافران آرزو میکنند، مفسران سه نظر ارایه دادهاند. نظر اول این است که آنها در لحظهای که روحشان گرفته میشود و فرشتگان عذاب را میبینند، این آرزو را مطرح میکنند. نظر دوم این است که در روز قیامت، زمانی که حقایق و سختیهای رستاخیز را مشاهده میکنند و مسلمانانی را میبینند که به بهشت فرستاده میشوند، این درخواست را مطرح میکنند. نظر سوم این است که این آرزو در جهنم بیان میشود، زمانی که گناهکاران مسلمان و کسانی که مرتکب گناهان بزرگ شدهاند، به وسیله شفاعت پیامبران و افراد صالح از جهنم نجات مییابند و به بهشت میروند. در این زمینه، روایتی از ابوموسی نقل شده که پیامبر (ص) فرمودند: «زمانی که روز قیامت فرا میرسد و اهل آتش در آتش جمع میشوند و همراهشان برخی از اهل قبله هستند، کافران به اهل قبله میگویند: آیا شما مسلمان نیستید؟»
قالوا بلی، قالوا فما اغنی عنکم اسلامکم و قد صرتم معنا فی النّار، قالوا کانت لنا ذنوب فاخذنا بها فیغضب اللَّه لهم بفضل رحمته فیأمر بکلّ من کان من اهل القبلة فیخرجون منها فحینئذ. «یَوَدُّ الَّذِینَ کَفَرُوا لَوْ کانُوا مُسْلِمِینَ»، و قرأ رسول اللَّه (ص) هذه الآیة...
هوش مصنوعی: آنان پاسخ دادند: آری، ما مسلمان بودیم. سپس پرسیدند: حالا اسلام شما چه فایدهای برایتان داشت در حالی که در آتش گیر افتادهاید؟ گفتند: ما گناهان داشتیم و به خاطر آنها عذاب شدیم. خداوند به خاطر رحمت بینظیرش بر آنها غضب میکند و دستور میدهد هر کسی از اهل قبله را از آتش خارج کنند. در آن زمان، کسانی که کافر شدهاند، آرزو خواهند کرد که ای کاش مسلمان بودند. پیامبر اسلام (ص) این آیه را تلاوت فرمودند...
و عن ابن عباس قال: ما یزال اللَّه یدخل الجنّة و یرحم و یشفع حتّی یقول من کان من المسلمین فلیدخل الجنّة فحینئذ: «یَوَدُّ الَّذِینَ کَفَرُوا لَوْ کانُوا مُسْلِمِینَ» این آیت حجّتست بر معتزله در باب وعید، گوئیم اگر مسلمان گنه کار بگناه خویش جاوید در دوزخ بود با کافران چنانک اعتقاد خبیث ایشانست بایستی که کافران تمنّی اسلام مسلمانان نکردندی و بر فوات آن تحسر نخوردندی، بلکه بر فوت صلاح و پاکی از گناه تحسر خوردندی که بر اعتقاد ایشان صلاح و پاکی از گناهست که مرد را در بهشت آرد نه مجرّد اسلام و گر چنان بودی که میگویند ربّ العزّه گفتنی: ربما یودّ الذین کفروا لو کانوا صالحین، چون ربّ العزّه تمنّی ایشان در اسلام بست معلوم شد که اسلام است که مرد را در بهشت آرد وگرچه با آن گناه بود آن گناه او را از بهشت محروم نگرداند و جاوید او را در آتش بنگذارد.
هوش مصنوعی: ابن عباس نقل میکند که خداوند همچنان افرادی را به بهشت میبرد و رحمتی به آنها میدهد و شفاعت میکند تا زمانی که به مؤمنان بگوید که میتوانند وارد بهشت شوند. در آن زمان، کافران آرزو میکنند که ای کاش آنها نیز مسلمان بودند. این آیه دلیلی بر اعتقاد معتزله در مورد عذاب است. ما میگوئیم اگر مسلمانان گناهکاری به خاطر گناهانشان جاودانه در جهنم بودند، کافران نباید آرزوی مسلمان شدن میکردند و از فقدان آن متاسف میشدند. بلکه باید از دست دادن پاکی و نیکوکاری خود غمگین میشدند، زیرا طبق اعتقاد آنها این ویژگیها باید فرد را به بهشت برساند، نه فقط اسلام آوردن. اگر براساس گفتههای خداوند کافران فقط آرزوی نیکوکاری میکردند، مشخص میشود که اسلام است که فرد را به بهشت میبرد، حتی اگر آن فرد گناهکار باشد؛ زیرا گناهان او نمیتوانند او را از ورود به بهشت منع کنند یا دائماً در آتش نگه دارند.
«ذَرْهُمْ یَأْکُلُوا» صیغت صیغت امرست و بمعنی وعید است، یقال ذر فلانا و ذرنی و فلانا، هر دو کلمه وعید است و قرآن بهر دو ناطق، پارسی گویان بتهدید گویند فلان را بمن بگذار. یقول تعالی: ذر یا محمّد هؤلاء الکفّار یأخذوا حظوظهم من دنیاهم، «وَ یَتَمَتَّعُوا» بلذّاتها، «وَ یُلْهِهِمُ الْأَمَلُ» یعنی و یشغلهم الامانی عن الایمان و التّکثیر من الطاعات و التزوّد للمعاد، «فَسَوْفَ یَعْلَمُونَ» ما یصیرون الیه من عذاب اللَّه. هذا کقوله: «وَ الَّذِینَ کَفَرُوا یَتَمَتَّعُونَ وَ یَأْکُلُونَ کَما تَأْکُلُ الْأَنْعامُ وَ النَّارُ مَثْویً لَهُمْ».
هوش مصنوعی: این عبارت به معنای آن است که به پیامبر محمد (ص) دستور داده شده است که اجازه دهد کافران از لذتهای دنیوی خود بهرهمند شوند و سرگرم آرزوهای بیحاصلشان شوند. این سرگرمی و امیدواری آنها باعث میشود که از ایمان و اعمال نیک غافل شوند. سپس، پیامدهای نهایی، یعنی عذاب خداوند، به آنها خواهد رسید. همچنین به نوعی به این موضوع اشاره میشود که کافران زندگی مشابه به حیوانات دارند و عاقبت آنها جهنم خواهد بود.
«وَ ما أَهْلَکْنا مِنْ قَرْیَةٍ» ای من اهل قریة، و القری فی القرآن الامصار، سمّیت قریة لانّها تقری اهلها ای تجمعهم کما سمی الحیّ لانّه یحوی القبیلة. این آیت جواب قریش است که میگفتند: «فَأَمْطِرْ عَلَیْنا حِجارَةً مِنَ السَّماءِ عَجِّلْ لَنا قِطَّنا» عذاب و هلاک بتعجیل میخواستند، ربّ العزّه گفت: «ما أَهْلَکْنا مِنْ قَرْیَةٍ إِلَّا وَ لَها کِتابٌ مَعْلُومٌ» ای اجل مقدور و وقت محدود لا نعذبهم و لا نهلکهم حتّی یبلغوه ما هرگز اهل شهری را هلاک نکردیم مگر که هلاک ایشان را وقتی معیّن بود تا بآن وقت معیّن نرسند ایشان را هلاک نکنیم، چون آن وقت معیّن موقت در رسد در آن تقدیم و تأخیر نرود.
هوش مصنوعی: در این متن به موضوع هلاکت و عذاب اقوام گذشته اشاره شده است. بیان میشود که خداوند هیچ قریهای را بدون دلیل و در زمان غیرمناسب هلاک نکرده است. به عبارت دیگر، هر قوم و شهری که عذاب الهی را تجربه کردهاند، این عذاب در زمانی مشخص و معین انجام شده است. همچنین اشاره میکند که این زمان نباید پیش از موعد یا پس از آن بیفتد، و تا زمانی که آن موعد نرسد، خداوند هرگز هیچ قوم یا شهری را هلاک نخواهد کرد. بنابراین تأکید بر عدالت و نظم در اجرای عذاب الهی وجود دارد.
اینست که گفت جلّ جلاله: «ما تَسْبِقُ مِنْ أُمَّةٍ أَجَلَها» التّأنیث فی تسبق محمول علی لفظ الامّة و الجمع فی «یَسْتَأْخِرُونَ» علی معنی الامّة ای ما تتقدّم الوقت الذی وقت لها و لا یتأخرون عنه، هذا کقوله: «فَإِذا جاءَ أَجَلُهُمْ لا یَسْتَأْخِرُونَ ساعَةً وَ لا یَسْتَقْدِمُونَ». و قیل: «إِلَّا وَ لَها کِتابٌ مَعْلُومٌ» هو کتاب فیه اعمالهم و اعمارهم و آجالهم و هلاکهم، و معنی معلوم ای تعلم الملائکة ذلک الوقت. و قال الحسن: ما تسبق من امّة اجلها رسولها و کتابها فتعذّب قبله، و لا یستأخرون ای لا یستأخر القوم اذا کذبوا الرّسل.
هوش مصنوعی: خداوند فرمود: «هیچ قومی نمیتواند زمان معین خود را پیش بیندازد.» در اینجا تأنیث کلمه «قومی» به معنای جمع آن است و کلمه «تأخیر» به معنای این است که هیچ قومی نمیتواند زمان تعیینشدهاش را به عقب بیاندازد و از موعد مقرر خود جلوتر نرود. این به معنای این است که وقتی زمان مشخصشده آنها برسد، نه یک ساعت عقب میمانند و نه زودتر میآیند. همچنین گفته شده است: «مگر اینکه برای هر قوم کتابی معین وجود داشته باشد» و این کتاب شامل اعمال، عمرها، زمان مشخص و هلاکت آنها است و معلوم بودن به این معناست که ملائکه آن زمان را میدانند. الحسن نیز گفته است که هیچ قومی نمیتواند زمان معین خود را پیش بیندازد و اگر رسول و کتابی داشته باشند و قبل از آنها عذاب شوند، به آنها نمیتواند اضافه شود، به این معنا که اگر قومی به پیامبران دروغ بگویند، زمانشان به تأخیر نخواهد افتاد.
«وَ قالُوا» یعنی قال مشرکو مکّة لمحمّد (ص)، «یا أَیُّهَا الَّذِی نُزِّلَ عَلَیْهِ الذِّکْرُ» ای القرآن بزعمک و دعواک، «إِنَّکَ لَمَجْنُونٌ» مصاب فی عقلک و رأیک مستور علیک وجه الصواب. کافران این سخن بر سبیل استهزاء میگفتند که ایشان را اعتقاد نبود که کتاب آسمان بوی میآید و برسالت وی ایمان نداشتند گفتند یا محمّد تو دیوانهای که ما را از دین پدران بر میگردانی و میخواهی که پس رو تو باشیم بی حجتی و برهانی، آن گه حجّت و برهان خواستند.
هوش مصنوعی: مشرکین مکه به محمد (ص) میگفتند: «ای کسی که این ذکر (قرآن) بر تو نازل شده، تو به وضوح دیوانهای هستی.» آنها به او اتهام میزدند که عقلش درگیر است و نمیتواند سخن صحیحی بگوید. این کافران به دلیل عدم ایمان به پیامبری او و اینکه به آسمانی بودن کتاب او اعتقادی نداشتند، به مسخره او میگفتند که تو میخواهی ما را از دین پدرانمان بازگردانی و بدون دلیل و برهان از ما میخواهی که به تو ایمان بیاوریم و در این راستا از ما دلیل میخواستند.
«لَوْ ما تَأْتِینا» لو ما حثّ و تحضیض بمعنی هلا ای هلا اتیتنا، «بِالْمَلائِکَةِ» نراهم شاهدین لک علی صدق ما نقول، «إِنْ کُنْتَ مِنَ الصَّادِقِینَ» و گفتهاند لو ما و لو لا یکسانست، امّا لولا بیش است در قرآن که عرب آن را بیش گویند معنی آنست که ای محمّد اگر راست میگویی که من پیغامبرم چرا با خود فریشتگان نیاوردی تا بصدق تو ایشان گواهی دادندی و ما ترا پس روی کردیمی؟
هوش مصنوعی: اگر تو راست میگویی که پیامبر هستی، چرا با خود فرشتگان را نیاوردی تا گواهی بدهند بر صداقت تو و ما بتوانیم با تو رو به رو شویم؟
ربّ العزّه بجواب ایشان گفت: «ما نُنَزِّلُ الْمَلائِکَةَ» بسه قراءت خواندهاند: «ما ننزل» بضمّ نون و کسر زا و تشدید، «الملائکة» بنصب قراءت حمزه و کسایی و حفص است، من قوله: «وَ لَوْ أَنَّنا نَزَّلْنا إِلَیْهِمُ الْمَلائِکَةَ». «ما تنزل» بضمّ تا و فتح زا و تشدید، «الملائکة» برفع ابو بکر خواند تنها، من قوله: «وَ نُزِّلَ الْمَلائِکَةُ تَنْزِیلًا»، باقی «ما تنزل» بفتح تا و زا و تشدید خوانند، «الملائکة» برفع، من قوله: «تَنَزَّلُ الْمَلائِکَةُ وَ الرُّوحُ» ای تتنزل معنی آنست که فریشتگان آسمان فرو نیایند مگر بمرگ ایشان، «إِلَّا بِالْحَقِّ» حق اینجا مرگست از بهر آنک آن دادست از حق جلّ جلاله، جای دیگر گفت: «وَ جاءَتْ سَکْرَةُ الْمَوْتِ بِالْحَقِّ». و قیل «ما تنزل الملائکة الا بالحق» ای بالرّسالة او بالعذاب ای لو شاهد و هم ثمّ کفروا، «وَ ما کانُوا إِذاً مُنْظَرِینَ» بالعذاب.
هوش مصنوعی: خداوند در پاسخ آنها فرمود: «ما فرشتگان را فرود نمیآوریم». این جمله به سه شکل مختلف خوانده شده است: یک نوع با ضم نون و کسر زای آن و تشدید خوانده میشود، که در این صورت کلمه «ملائکه» به حالت نصب قرار میگیرد. نوع دیگر با ضم تا و فتح زای آن و تشدید است که کلمه «ملائکه» در این حالت به صورت رفع خوانده میشود. نوع سوم نیز با فتح تا و زا و تشدید خوانده میشود که در این حالت کلمه «ملائکه» باز هم به صورت رفع است. مفهوم این عبارت این است که فرشتگان آسمانی به جز در زمان مرگ انسانها فرود نمیآیند و این فرود آمدن تنها در صورت حق و حقیقت است، که در اینجا مراد از حق، مرگ است. خداوند همچنین در جای دیگر فرموده است: «و به یقین، هول مرگ به حق میآید». به عبارتی «فرشتگان تنها در حق فرود میآیند» که این معنا میتواند به عنوان پیامبری یا عذاب تعبیر شود، چرا که اگر آنها را ببینند، دیگر مهلتی به آنها داده نخواهد شد.
«إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ» ذکر اینجا قرآنست، میگوید قرآن فرو فرستادیم، «وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ» و ما آن را گوشدار و نگه داریم، کس را نیست و نتواند نه ابلیس و شیاطین و نه آدمیان که در آن زیادت و نقصان آرند، همانست که جای دیگر گفت: «لا یَأْتِیهِ الْباطِلُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ لا مِنْ خَلْفِهِ». معنی دیگر «وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ» فی قلب من اردنا به الخیر، کسی که بوی خیر خواستهایم و راه صلاح و سداد نمودهایم این قرآن در دل وی نگه میداریم: «بَلْ هُوَ آیاتٌ بَیِّناتٌ فِی صُدُورِ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ»، و گفتهاند «وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ» اینها کنایة از رسول خداست یعنی و انّا لمحمّد (ص) حافظون ممّن اراد به سوءا، یقول اللَّه تعالی: «وَ اللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ».
هوش مصنوعی: ما قرآن را فرو فرستادهایم و از آن محافظت میکنیم. هیچکس نمیتواند در آن تغییر و کم و کاستی به وجود آورد، نه ابلیس و شیاطین و نه انسانها. در جای دیگر نیز گفته شده که باطل نمیتواند به آن نزدیک شود. همچنین، اگر کسی بخواهد به خیر و صلاح برسد، این قرآن در دل او محفوظ خواهد بود و آیات روشن آن در دل دانشمندان وجود دارد. برخی نیز گفتهاند که این آیه به پیامبر اشاره دارد و او نیز از بدیها و ناپاکیها محافظت خواهد شد.
«وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِکَ فِی شِیَعِ الْأَوَّلِینَ» جمع شیعة و هی الامم و الفرق و الطوائف و التوابع و الانصار، مشتقة من شاعه ای تبعه و اصله من الشّیاع و هو الحطب الصّغار یوقد بها الکبار و الاوّلین من اضافة الشیء الی صفته. و قیل الاوّلین هم الاقدمون الذین سنوا الضلالة لمن بعدهم و من تبعهم شیعهم لاقتدائهم بهم.
هوش مصنوعی: در گذشته، پیش از تو، پیامبرانی به سوی پیروان ابتدایی و نخستین ارسال کردهایم. واژه "شیعه" به گروهها و طوایف مختلف اشاره دارد که از کلمهای مشتق شده است به معنای پیروی و تبعیت. اصل این کلمه به چوبهای کوچک برای روشن کردن آتش بزرگ نسبت داده میشود. کسانی که در صدر تاریخ بودهاند نیز میتوانند به عنوان "اوّلین" شناخته شوند؛ یعنی کسانی که ضلالت را برای دیگران بنیانگذاری کرده و افرادی که بعد از آنها آمدهاند، پیرو آنها شدهاند.
«وَ ما یَأْتِیهِمْ مِنْ رَسُولٍ إِلَّا کانُوا بِهِ یَسْتَهْزِؤُنَ» این آیت تعزیت و تسلیت مصطفی (ص) است میگویند پیش از تو رسولان فرستادیم بامّتهای گذشته و فریشتگان را نفرستادیم برین وجه که قوم تو اقتراح میکنند، و سفهاء هر امّت استهزاء کردند برسولان خویش چنانک قوم تو استهزاء میکنند و نظیر این آیت در قرآن فراوانست.
هوش مصنوعی: از زمانهای گذشته، پیامبران متعددی به سوی قومها فرستاده شدهاند، و هیچیک از آنها جز با تمسخر و سخره مواجه نشدهاند. این آیه به پیامبر اسلام (ص) تسلیت میدهد و بیان میکند که همانطور که مردم دیگر ملّتها به پیامبرانشان بیاحترامی کردند، قوم تو نیز به تو بیاعتنایی و استهزاء میکند. این موضوع در قرآن به چشم میخورد و آیات متعدد دیگری نیز در این زمینه وجود دارد.
«کَذلِکَ نَسْلُکُهُ» السّلک ادخال الشیء فی شیء فمعنی نسلکه ندخله و نجعله ای کما سلکنا فی قلوب شیع الاوّلین التکذیب و الاستهزاء، و کذلک نسلکه فی قلوب مشرکی قومک لا یؤمنون به ای باللَّه. و قیل بالذّکر الّذی انزل علیک میگوید چنانک دلهای گروهان پیشینیان از ایمان و تصدیق باز داشتیم و چنان نهادیم و نمودیم ایشان را که تا تکذیب و استهزاء کنند بر پیغامبران هم چنان کردیم و نهادیم در دلهای مشرکان مکه که تا ایمان نیارند و استهزاء و تکذیب کنند.
هوش مصنوعی: همچنین ما این باور را در دلهای مشرکان قوم تو وارد میکنیم که به خداوند ایمان نمیآورند. مانند اینکه در دلهای پیروان پیشین، تکذیب و تمسخر را قرار دادیم، در دلهای مشرکان مکه نیز این حالت را ایجاد کردیم تا آنها ایمان نیاورند و پیغمبران را به تمسخر بگیرند.
و قیل نسلک الذّکر، «فِی قُلُوبِ الْمُجْرِمِینَ» باسماع النبی ایّاهم ذلک و هم مع ذلک «لا یُؤْمِنُونَ بِهِ» همچنین میسازیم و مینمائیم و میکنیم این پیغام را در دلهای ایشان که در علم من ناگرویدگانند تا بنگروند بآن، همانست که در جای دیگر گفت: «کَذلِکَ سَلَکْناهُ فِی قُلُوبِ الْمُجْرِمِینَ، لا یُؤْمِنُونَ بِهِ حَتَّی یَرَوُا الْعَذابَ الْأَلِیمَ» جای دیگر گفت: «وَ ما کانَ لِنَفْسٍ أَنْ تُؤْمِنَ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ وَ یَجْعَلُ الرِّجْسَ عَلَی الَّذِینَ لا یَعْقِلُونَ». فی هذه الآیات و نظائرها ردّ علی المعتزلة و القدریّة و قد شرحناها فی غیر موضع، «وَ قَدْ خَلَتْ سُنَّةُ الْأَوَّلِینَ» ای تقدّمت عادتهم فی التکذیب بالآیات فهؤلاء یقتفون آثارهم فی الکفر و التّکذیب. و قیل «خَلَتْ سُنَّةُ الْأَوَّلِینَ» فی اهلاکی ایّاهم و ما حلق بهم من المثلات بعد التّکذیب.
هوش مصنوعی: خداوند در دلهای مجرمان پیامی را قرار میدهد که حتی با شنیدن آن، ایمان نمیآورند. ما این پیام را در دلهای آنان بهگونهای میسازیم که آنان نتوانند به آن متوجه شوند. در آیات دیگر نیز به همین موضوع اشاره شده است که مجرمان تا زمانی که عذاب دردناک را نبینند، ایمان نخواهند آورد. حقیقت این است که هیچ انسانی نمیتواند ایمان آورد مگر به اراده خداوند، و او گمراهی را بر کسانی میگذارد که عقل دارند اما از آن استفاده نمیکنند. این آیات و مشابه آنها به عنوان اعتراضی به عقاید معتزله و قَدَرِیّه مطرح شده است. در گذشته، عادت قومهای پیشین بر انکار آیات الهی بوده و این افراد نیز در کفر و انکار آثار آنان را دنبال میکنند. همچنین، در مورد عذابهای گذشته نیز به این نکته اشاره شده است که بعد از انکار آیات، عذابهایی بر آنها نازل شده است.
«وَ لَوْ فَتَحْنا عَلَیْهِمْ باباً مِنَ السَّماءِ» این جواب ایشانست که اقتراح آیات میکردند و میگفتند: ائتنا بآیة، «وَ لَوْ فَتَحْنا عَلَیْهِمْ» ای لو اظهرنا لهم اوضح آیة و هو فتح باب «مِنَ السَّماءِ فَظَلُّوا» المشرکین، «فِیهِ یَعْرُجُونَ». قال ابن عباس فظلّ الملائکة فیه یعرجون ای یذهبون و یجیئون.
هوش مصنوعی: اگر درهای آسمان را بر روی آنها میگشودیم، این پاسخگوی درخواستهایی بود که آیات را میطلبیدند و میگفتند: صورت آوردن آیهای. اگر واقعاً درب از آسمان به روی آنها گشوده میشد، باز هم کافران به کفر خود ادامه میدادند و در آنجا به عروج و رفت و آمد مشغول میشدند. ابن عباس میگوید که فرشتگان در آنجا به عروج و بازگشت مشغول بودند.
«لَقالُوا إِنَّما سُکِّرَتْ أَبْصارُنا» ای غطیت یعنی ما هذا بحق ای غشیت ابصارنا کما یغشی السّکر عین السّکران فلا یری الشیء علی حقیقته ثمّ شکّوا فی هذا ایضا فقالوا: «بَلْ نَحْنُ قَوْمٌ مَسْحُورُونَ» سحرنا محمّد فلا بنصر، قرأ ابن کثیر سکرت بالتّخفیف ای حبست عن النّظر کما یحبس الماء بالسّکر. و قیل معنی التشدید و التّخفیف واحد الّا ان التّشدید للمبالغة.
هوش مصنوعی: آنها گفتند: «چشمان ما پوشانده شده است»، یعنی به وضوح نمیتوانیم ببینیم. این مانند حالتی است که کسی به خاطر مستی نمیتواند واقعیت را مشاهده کند. سپس در این مورد نیز تردید کردند و گفتند: «نه، ما قومی هستیم که سحر شدهایم»، یعنی محمد ما را فریب داده است. ابن کثیر در قرائتش کلمه «سکرت» را با تخفیف خوانده است، به این معنا که چشمان ما از دیدن حقیقت محروم شدهاند، مانند حالتی که آب به خاطر مستی محبوس میشود. برخی نیز گفتهاند که معنی حالت مشدد و مخفف یکی است، با این تفاوت که حالت مشدد برای تأکید و شدت معنا به کار میرود.
«وَ لَقَدْ جَعَلْنا فِی السَّماءِ بُرُوجاً» ای خلقنا فیها بروجا و هی اثنی عشر برجا: الحمل و الثّور و الجوزاء و السّرطان و الاسد و السنبله و المیزان و العقرب و القوس و الجدی و الدّلو و الحوت، فهذه البروج کواکب شدّت بفلک السّماء یدور بها دوران الرّحی و تنزلها الشّمس و القمر و الکواکب السیارة، و قیل انّ الفلک قسم اثنی عشر قسما کلّ قسم منها سمّی برجا و لقب کلّ برج ببعض الکواکب الّتی فی ذلک القسم کالحمل و الثّور الی التّمام و اشتقاقه من البروج و هو الظّهور. و قیل البروج قصور فی السّماء، و قیل نجوم السّماء ثلاثة اقسام: قسم منها سیّارة و قسم منها رجوم لدحور الشّیاطین، و قسم منها هو القطب الّذی یدور علیه الفلک ثابت، «وَ زَیَّنَّاها» یعنی السّماء، و قیل البروج، «لِلنَّاظِرِینَ» الیها و المعتبرین بها و المستدلّین علی توحید صانعها.
هوش مصنوعی: ما در آسمان برجهایی قرار دادیم که تعداد آنها دوازده است: برجی به نام حمل، برج ثور، برج جوزاء، برج سرطان، برج اسد، برج سنبله، برج میزان، برج عقرب، برج قوس، برج جدی، برج دلو و برج حوت. این برجها به عنوان نقاطی در آسمان شناخته میشوند که به دور محور خود میچرخند و خورشید، ماه و سیارات دیگر در آنها حرکت میکنند. برخی معتقدند که آسمان به دوازده قسمت تقسیم شده که هر قسمت به یک برج نامگذاری شده و هر برج با یک یا چند سیاره مرتبط است. برخی نیز این برجها را به عنوان کاخهایی در آسمان توصیف میکنند. به طور کلی، ستارهها به سه دسته تقسیم میشوند: برخی از آنها سیارند، برخی دیگر ستارههایی هستند که برای دور کردن شیاطین استفاده میشوند و دسته سوم ستارههایی هستند که ثابت هستند و محور آسمان به دور این ستارهها میچرخد. آسمان زینت داده شده است تا برای ناظران و کسانی که به آن توجه میکنند و به برهانهای توحید خالق آن استناد میکنند، قابل مشاهده باشد.
«وَ حَفِظْناها» یعنی السّماء، «مِنْ کُلِّ شَیْطانٍ رَجِیمٍ». قال ابن جریح: الرّجیم الملعون، و قیل الرّجیم الّذی یرجم بالکواکب.
هوش مصنوعی: «و ما آسمان را از هر شیطان طرد شدهای حفظ کردهایم». ابن جریح گفته است که «طرد شده» به معنای ملعون است و برخی نیز میگویند که «طرد شده» به کسی اشاره دارد که به وسیله ستارهها رجم میشود.
«إِلَّا مَنِ اسْتَرَقَ السَّمْعَ» ای لکن من استرق السّمع ای المسموع، «فَأَتْبَعَهُ شِهابٌ مُبِینٌ» نار یظهر لکلّ ذی عینین. قال ابن عیسی: الشّهاب عمود من نار تمتدّ بشدّة ضیائه کالنّار. و قال ابن عباس کانت الشیاطین لا یحجبون عن السّماوات فکانوا یدخلونها و یأتون باخبارها لانّ الملائکة یتدارسون ممّا انتسخوه من اللّوح المحفوظ ثمّ یأتون الکهنة فیخبرونهم بذلک فیخلطون به کذبهم فلمّا ولد عیسی (ع) منعوا من ثلث سماوات و لم یمنعوا من اربع فلما ولد محمّد (ص) منعوا من السّماوات کلّها فما منهم من یرید استراق السّمع الا رمی بشهاب فیخرجه او یخبله او یحرق جزءا منه و لا یقتله. قال الحسن: یقتله و لا یعود الشّهاب، و قیل یرجمون بها و تعود الشّهب الی اما کنها.
هوش مصنوعی: تنها افرادی که به طور مخفیانه به شنیدن اطلاعات آسمانی اقدام میکنند، مورد هدف شهابهای درخشان قرار میگیرند. این شهابها مانند آتش به وضوح هر بینایی را میسوزاند. برخی گفتهاند که این شهابها ستونهایی از آتش هستند که به شدت نورانیاند. سابقاً شیاطین قادر بودند به آسمانها دسترسی داشته باشند و اطلاعاتی را که فرشتگان از لوح محفوظ دریافت میکردند، به کاهنان منتقل میکردند و این اطلاعات را با دروغهای خود میآمیختند. اما پس از تولد عیسی (ع)، آنها از دسترسی به سه آسمان محروم شدند و بعد از تولد محمد (ص)، دیگر به هیچ یک از آسمانها دسترسی نداشتند. حالا هر کس بخواهد به طور مخفیانه اطلاعاتی از آسمانها به دست آورد، با شهابهایی روبهرو میشود که او را یا از بین میبرند و یا آسیب میزنند، ولی او را نمیکشند. برخی گفتهاند که ممکن است این شهابها او را بکشند و دوباره برنگردند، و برخی دیگر گفتهاند که این شهابها به مکانهای خود برمیگردند.
روی عن ابی لهب بن مالک: قال حضرت رسول اللَّه (ص) و قد ذکرت عنده الکهانة فقلت بابی و امّی نحن اوّل من فزع لحراسة السّماء و رجم الشیاطین و منع الجنّ من استراق السّمع عند قذفها بالنّجوم و انّا لمّا رأینا ذلک اجتمعنا الی کاهن لنا یقال له خطر بن مالک و کان شیخا کبیرا و قد اتت علیه ثلاثمائة و ستّون سنة فقلنا له یا خطر هل عندکم علم من هذه النّجوم الّتی یرمی بها؟ فانّا قد فزعنا و خفنا سوء عاقبتها، فقال لنا: الرّجز:
هوش مصنوعی: حضرت رسول الله (ص) درباره ابولهب بن مالک گفتند که وقتی صحبت از کاهن ها در میان بود، من از شدت نگرانی گفتم که ما نخستین کسانی هستیم که برای حفاظت از آسمان و رجم شیاطین اقدام کردیم و جنها را از شنیدن اطلاعات در حال پرتاب ستارهها منع کردیم. وقتی این اوضاع را دیدیم، به کاهی که نامش خطر بن مالک بود و سنش به سیصد و شصت سال میرسید، مراجعه کردیم و از او پرسیدیم آیا اطلاعی درباره این ستارهها دارید که با آنها رجم میشود؟ ما بابت عواقب بد این امر نگرانی داشتیم. او به ما پاسخ داد.
اغدوا علی فی السّحر
و اتوا جمیعا بسفر
هوش مصنوعی: صبح زود به سمت من بیایید و همه با یکدیگر با سفرنامهها بیایید.
اخبرکم بذا الخبر
امّا بخیر او ضرر
هوش مصنوعی: آیا به شما میگویم که این خبر چه چیزی را به همراه دارد، اما آیا این خبر خوب است یا بد؟
قال فانصرفنا عنه یومنا فلمّا کان فی وقت السّحر اتیناه فاذا نحن به قائم علی قدمیه شاخص الی السّماء بعینیه فنادیناه یا خطر فأومأ الینا ان امسکوا فامسکنا و انقضّ من السّماء نجم عظیم و صرخ با علی صوته: اصابه اصابه خامره عقابه عاجله عذابه احرقه شهابه زایله جوابه یا ویله ما حاله تغیرت احواله.
هوش مصنوعی: ما روزی از او دور شدیم، اما وقتی به وقت سحر برگشتیم، او را دیدیم که برپا ایستاده و به آسمان نگاه میکند. صدایش زدیم و او دستش را به علامت اعلام کرد که ساکت باشیم. سپس از آسمان ستارهای بزرگ سقوط کرد و با صدای بلندی فریاد زد: "به او آسیب رسید، عذابی زودهنگام به او رسیده است و شعلهاش به تمامی وجودش را سوزانده است. وای به حال او، چه حالتی دارد، اوضاعش تغییر کرده است."
ثمّ امسک طویلا و طفق یقول:
من اجل مبعوث عظیم الشّان
هوش مصنوعی: سپس او به مدت طولانی سکوت کرد و شروع به گفتن کرد: به خاطر مبعوثی با مقام بزرگ.
یا لهب یا لهب بنی قحطان
اخبرکم بالحقّ و البیان
هوش مصنوعی: ای آتش، ای آتش! فرزندان قحطان، من شما را به حقیقت و روشنایی آگاه میسازم.
اقسمت بالکعبة و الارکان
و البلد المؤمن ذی السکّان
هوش مصنوعی: من به کعبه و ستونهایش و این سرزمین مؤمن که ساکنانش در آن زندگی میکنند، قسم میخورم.
و المنع للسمع عتاة الجان
بثاقب فی کفّه سلطان
هوش مصنوعی: گوشپوشی و جلوگیری از شنیدن، کار افرادی با قدرت و سلطه است که مانند سلطانی قوی عمل میکنند.
یبعث بالتنزیل و الفرقان
هوش مصنوعی: وحی و قرآن به تفسیر و روشنگری میآید.
تمحی به عبادة الاوثان قال فقلنا یا خطر انّک لتذکر امرا عظیما فما ذا تقول و تری لقومک ان یفعلوا، قال:
هوش مصنوعی: او به پرستش بتها اشاره کرد و گفت: "ای خطر، تو مسألهای بزرگ را یادآوری میکنی. نظر تو درباره احوال قوم خود چیست و چه کاری میخواهند انجام دهند؟"
اری لهم ما قد اری لنفسی
ان یتبعوا خیر قبیل الانس
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که من تجربهای را که خودم دارم، برای دیگران نیز ملاحظاتی به همراه داشته باشد و به آنها توصیه کنم که باید به بهترین قبیله انسانی بپیوندند.
برهانه مثل شعاع الشّمس
یبعث من مکّة دار الحمس
هوش مصنوعی: نور برهان مانند شعاع خورشید است که از مکه، سرزمین گرم و پرجنب و جوش، میتابد.
بمحکم التنزیل غیر لبس قال فقلنا له من هو و ما اسمه و ما مدّته؟ قال:
هوش مصنوعی: او به تأکید بر نزول قطعی آن اشاره کرد و از او پرسیدند که او کیست، نامش چیست و مدت زمان او چه قدر است؟
بالموت اقسمت لکم و العیش
انّ النّبیّ ذا لمن قریش
هوش مصنوعی: من به مرگ قسم میخورم که زندگی از آنِ پیامبر است، او از قریش است.
لیس یری فی حکمه من طیش
نعم و لا فی خلقه من هیش
هوش مصنوعی: در حکم او هیچ نشانهای از شتابزدگی وجود ندارد و در آفرینش او نیز بینظمی دیده نمیشود.
یکون فی جیش و ایّ جیش
من آل قحطان و آل البیش
هوش مصنوعی: در میانهی دشواریها و در زندگیهای مختلف، آیا میتوان آغازی جدید برای اهل قحطان و البیش تصور کرد؟
و البیش الاخلاط من کلّ قوم. فقلنا له من ایّ البطون هو؟ فقال بطن من ولد ابراهیم (ع) یقال له قریش، قلنا له بیّن لنا من ایّ قریش هو؟ قال: و البیت و الدّعائم و الدّار و الحمائم انّ الّذی ملازمی ثناؤه و عاصمی لمن لباب هاشم من معشر اکارم قد یکتنی بالقاسم یبعث بالملاحم و قتل کلّ ظالم. ثمّ قال: اللَّه اکبر، اللَّه اکبر جاء الحقّ و ظهر و انقطع عن الانس الخبر هذا هو البیان، اخبرنی به رأس الجان. ثمّ قال هذا بنای و سکت و اغمی علیه فما افاق الّا بعد ثلاثة ایّام، فلمّا افاق قال: لا اله الّا اللَّه محمّد رسول اللَّه، ثمّ مات. فقال رسول اللَّه (ص): سبحان اللَّه، سبحان اللَّه لقد نطق بمثل نبوّة و انّه لیحشر یوم القیامة امة واحدة.
هوش مصنوعی: و از هر قوم و ملتی جمعیت زیادی وجود دارد. از او پرسیدیم که متعلق به کدام خانواده است؟ گفت: او از نسل ابراهیم (ع) است و نامش قریش است. ما پرسیدیم که از کدام قریش؟ گفت: از خانواده و خانه و محل و نرگسها، کسی که همیشه به عظمت او مینگرند و اوست که حمایتگر هاشمیان از قبیلهی بزرگ و باکرامت است و میتواند به قاسم نسبت داده شود و در دوران سختی جنگها را هدایت میکند و با هر ظالمی میجنگد. سپس گفت: الله اکبر، الله اکبر، حق آمده و ظاهر شده و اخبار از انسانها قطع شده است، این همان بیان است که من از سران جن شنیدم. بعد گفت: این بنیاد من است و سکوت کرد و به حالت بیهوشی رفت و پس از سه روز به هوش آمد. وقتی به هوش آمد گفت: هیچ معبودی جز الله نیست و محمد پیامبر الله است و سپس درگذشت. رسول الله (ص) فرمود: سبحان الله، سبحان الله، او به مانند نبی سخن گفت و او در روز قیامت به صورت یک امت واحد محشور خواهد شد.
قوله: «وَ الْأَرْضَ مَدَدْناها» انّما مدّت لانّها لم تخلق ممدودة فمدّت بعد الخلقة من تحت الکعبة و لهذا قال تعالی: «وَ الْأَرْضَ بَعْدَ ذلِکَ دَحاها». قال الحسن: کانت طینة فقال اللَّه لها انبسطی فانبسطت علی وجه الماء، «وَ أَلْقَیْنا فِیها رَواسِیَ» ای جبالا ثوابت کانت الارض تترجرج فجعل اللَّه الجبال اوتادا لها فثبتت بها، «وَ أَنْبَتْنا فِیها» ای فی الارض، «مِنْ کُلِّ شَیْءٍ مَوْزُونٍ» ای من کلّ شیء مقدور جری علی وزن من قدر اللَّه عزّ و جل لا یجاوز ما قدّره اللَّه علیه، لا یستطیع خلق زیادة فیه و لا نقصانا. میگوید برویانیدیم درین زمین از هر چیزی چنانک اللَّه خواست و تقدیر کرد و ساخت بر وزنی و معیاری که هیچ کس تغییر آن نتواند و زیادت و نقصان در آن نیارد، و روا باشد که معنی وزن اندر قدر و منزلت بود چنانک مردم بعرف و عادت گویند فلان را بنزدیک خلق وزنی نیست، یعنی که او را قدر و منزلت نیست. و گفتهاند: «وَ أَنْبَتْنا فِیها» یعنی فی الجبال، «مِنْ کُلِّ شَیْءٍ مَوْزُونٍ» یوزن نحو الحدید و الرّصاص و النّحاس و الذهب و الفضّة و الزّرنیخ و الکحل و غیر ذلک ممّا یوزن وزنا و یحتمل انّ المراد به المکیل و الموزون و المعدود لانّ مآل الکلّ الی الوزن کالحنطة و الشعیر یولان الی الخبز الّذی یوزن و اشباه ذلک.
هوش مصنوعی: در این متن، اشاره شده است که زمین به گونهای ایجاد شده که ابتدا به صورت گسترش نیافته وجود داشته و پس از آفرینش، در زیر کعبه گسترش یافته است. همچنین بیان شده که در ابتدا، زمین به شکل گل بود و خداوند به آن فرمان داد تا بسط یابد و این زمین پس از آن به روی آب پخش شد. برای ثابت نگه داشتن زمین، خداوند کوهها را به عنوان میخهایی در زمین قرار داد تا از لرزش آن جلوگیری کند. در ادامه، گفته شده که خداوند در این زمین از هر چیز قابل اندازهگیری و مقداری میروید، به گونهای که هیچکس نمیتواند در این اندازهگیری تغییر ایجاد کند. در واقع، هر چیزی که در زمین رشد میکند طبق تقدیر و اندازهگیری الهی است و هیچکس نمیتواند در آن زیادتی یا کاستی ایجاد کند. همچنین تأکید شده است که این مفهوم اندازهگیری میتواند به جایگاه و ارزش نیز اشاره داشته باشد. در نهایت، مشخص شده که واژههای موجود بر جنسی از مواد مانند آهن، سرب، طلا و نقره نیز دلالت دارد و به جزئیات مختلف وزن و اندازهگیری اشاره میکند.
«وَ جَعَلْنا لَکُمْ فِیها مَعایِشَ» جمع معیشة و هی مصدر عاش فجعل اسما لما یعاش به، و وزن معایش مفاعل، و لا یهمز یاؤه لانّها اصلیّة و انّما تهمز الزائدة المنقلبة نحو صحائف و رسائل و عجائز، «وَ مَنْ لَسْتُمْ لَهُ بِرازِقِینَ» ای و سخرنا لکم من یخدمکم و اللَّه یرزقکم، ای جعلنا لکم فی الارض معایش تعیشون بها و ممالیک و دواب تنتفعون بها لکم نفعهم و علی اللَّه رزقهم. و قیل و جعلنا لکم و لمن لستم له برازقین، «فِیها مَعایِشَ» و هی الدواب و الانعام و الوحش و السّباع و الطیر و العبید و الاماء و جاز وقوع من علی ما لا یعقل لاختلاطه بمن یعقل. و قیل من ها هنا بمعنی ما کقوله: «فَمِنْهُمْ مَنْ یَمْشِی عَلی بَطْنِهِ وَ مِنْهُمْ مَنْ یَمْشِی عَلی رِجْلَیْنِ وَ مِنْهُمْ مَنْ یَمْشِی عَلی أَرْبَعٍ».
هوش مصنوعی: ما برای شما در اینجا معیشتهایی قرار دادهایم. این کلمه به معنای منابعی است که برای زندگی استفاده میشود. ما چیزهایی را برای شما فراهم کردهایم که بتوانید از آنها بهرهمند شوید، از قبیل مخلوقات و حیواناتی که به شما خدمت میکنند و نیازهای شما را برطرف میسازند. همچنین، ما به شما و کسانی که نمیتوانید برای آنان رزق و روزی فراهم کنید، امکاناتی دادهایم. این معیشتها شامل حیوانات، چهارپایان، پرندگان، و همچنین خدمتکاران هستند. در اینجا به مواردی اشاره شده است که حتی غیرانسانها نیز شامل آن میشوند.