گنجور

۴ - النوبة الثانیة

قوله تعالی: «وَ لَقَدْ آتَیْناکَ سَبْعاً مِنَ الْمَثانِی» در سبع مثانی پنج قول گفته‌اند و مشهورتر و معروفتر آنست که سوره فاتحة الکتاب است و علماء تفسیر و ائمّة سلف بیشتر برین‌اند و دلیل برین خبر مصطفی است (ص)، قال رسول اللَّه (ص): «الحمد للَّه سبع آیات احدیهن»: بسم اللَّه الرّحمن الرّحیم و هی السّبع المثانی، و هی فاتحة الکتاب، و هی امّ القرآن».

و فی روایة ابی بن کعب قال قال النبی (ص): «الحمد للَّه رب العالمین» هی السّبع المثانی و القرآن العظیم الذی اوتیت.

و روی ابو هریرة قال: قرأ ابی بن کعب علی النبی (ص) امّ القرآن، فقال: و الذی نفسی بیده ما انزل فی التّوراة و لا فی الانجیل و لا فی الزّبور و لا فی القرآن مثلها انّها السّبع المثانی و القرآن العظیم الذی اعطیت.

این سوره فاتحه را سبع مثانی بدان خواندند که در هر نمازی و هر رکعتی بخواندن وی باز گردند، فکانّه قال سبع آیات هی الآیات التی یثنی بها فی کلّ رکعة و کلّ صلاة و من ها هنا للتّبیین. و قیل سمّیت مثانی لانّها نزلت مرّتین: مرة بمکّة من اوائل ما نزل القرآن، و مرّة بالمدینة، و السّبب فیه انّ سبع قوافل واقت من بصری لیهود بنی قریظة و النّضیر فی یوم واحد و فیها انواع من البزّ و الجواهر و امتعة البحر، فقال المسلمون لو کانت هذه الاموال لنا لتقوّینا بها و لا نفقناها فی سبیل اللَّه، فانزل اللَّه عزّ و جل هذه السورة و قال لقد اعطیتکم سبع آیات هی خیر لکم من هذه السّبع القوافل.

و یجوز ان یکون من المثانی، ای ممّا اثنی به علی اللَّه عزّ و جل لانّها فیها حمد اللَّه و توحیده و ذکر ملکته یوم الدّین، و المعنی: آتیناک سبع آیات من جملة الآیات التی یثنی بها علی اللَّه عزّ و جل، فیکون من للتّبعیض من القرآن ذکره الزجّاج.

آن گه گفت: «وَ الْقُرْآنَ الْعَظِیمَ» می‌گوید ترا سوره فاتحة و قرآن عظیم دادیم، چندانک بر وی منّت نهاد بهمه قرآن که بوی داد، همچندان بر وی منّت نهاد بسوره فاتحة الکتاب، تنها تعظیم آن را و تفضیل آن بر همه قرآن، ازینجا گفت مصطفی (ص): «فاتحة الکتاب عوض من کلّ القرآن و القرآن کلّه لیس منه عوض.

قول دوم آنست که سبع مثانی، سبع طول است، الطّول جمع الطّولی کالکبری و الکبر و هی: البقرة و آل عمران و النساء و المائدة و الانعام و الاعراف و اختلفوا فی السّابعة، فقال بعضهم: الانفال و براءة، و قال بعضهم: یونس. و انّما سمیت مثانی لانّ اکثر القصص فیها مثنی، و الحکمة فی تکرارها الافهام و تأکید الحجّة و اتمام النّصیحة و اظهار عجز الکفرة حتّی لم یقدروا علی ان یأتوا بمثله فاتی اللَّه سبحانه بمثله فی القرآن.

قول سوم آنست که سبع مثانی همه قرآن است، چنانک جای دیگر گفت: «کِتاباً مُتَشابِهاً مَثانِیَ» و المراد بالسّبع، سبعة اسباع القرآن، و تقدیره: و هو القرآن العظیم. می‌گوید ترا هفت سبع مثانی دادیم و آنست قرآن عظیم و همه قرآن، مثانی گفت از بهر آنک دو بار آن را نسخت کردند: یک بار در لوح محفوظ و یک بار در مصاحف، و بیانه فی قوله عزّ و جلّ: «وَ لَقَدْ کَتَبْنا فِی الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّکْرِ» ای من بعد اللّوح المحفوظ. و قیل انّما سمّاه مثانی لان اکثره یتنوّع نوعین: امر و نهی، وعد و وعید، محکم و متشابه، مجمل و مفسر، ناسخ و منسوخ، تنزیل و تأویل، عامّ و خاصّ، و قیل یثنی صاحبه عن ارتکاب المحارم بما فیه من انواع الوعید.

قول چهارم آنست که سبع مثانی معانی قرآن است بر هفت قسم: امر و نهی و تبشیر و انذار و ضرب امثال و تعدید نعم و انباء قرون.

قول پنجم بنوبت سوم گوئیم.

«وَ الْقُرْآنَ الْعَظِیمَ» سمّی القرآن عظیما لثلاثة معان: احدها انّه نزل من عند ربّ عظیم. و الثّانی انّه عظیم فی المعنی. و الثّالث انّه عظیم فی الفضل و الثّواب. می‌گوید قرآن عظیمست، در معنی عظیم و در فضل و ثواب عظیم، فرو آمده از نزدیک خدای عظیم. و در خبر است که: من حفظ القرآن فرأی ان احدا اعطی افضل ممّا اعطی فقد صغر عظیما و عظّم صغیرا

هر که قرآن داند و آن را حفظ دارد، و آن گه دنیادار را بر خود فضل داند یا اعتقاد کند که کسی را چیزی دادند به از آنک او را دادند، خوار داشت آنچ عظیمست و عظیم داشت آنچ حقیر و قلیلست، یعنی که دنیا خوار است و قلیل، قال اللَّه تعالی: «قُلْ مَتاعُ الدُّنْیا قَلِیلٌ». قرآنست که بزرگوارست و عظیم که ربّ العزّه آن را عظیم گفت.

و فی الخبر عن جابر قال: اتی النبی (ص) رجل فقال یا رسول اللَّه: ما اجر من علّم ولده کتاب اللَّه تعالی؟ فقال رسول اللَّه (ص): «القرآن کلام اللَّه لا غایة له»، قال فجاء جبرئیل (ع)، فقال رسول اللَّه (ص) یا جبرئیل: ما اجر من علّم ولده کتاب اللَّه؟ قال یا محمّد: القرآن کلام اللَّه لا غایة له، ثمّ صعد جبرئیل الی السّماء فسأل اسرافیل: ما اجر من علّم ولده کتاب اللَّه؟ فقال اسرافیل یا جبرئیل: القرآن کلام اللَّه لا غایة له، ثمّ انّ اللَّه تعالی انزل جبرئیل علی رسوله اللَّه فقال: انّ ربّک یقرئک السّلام و یقول من علّم ولده القرآن فکانّه حجّ البیت عشرة آلاف حجّة و کانّما اعتمر عشرة آلاف عمرة و کانّما اعتق عشرة آلاف رقبة من ولد اسماعیل و کانّما غزا عشرة آلاف غزوة و کانّما اطعم عشرة آلاف مسلما جائعا و کانّما کسا عشرة آلاف مسلما عاریا و یکتب له بکلّ حرف من القرآن عشر حسنات و یمحی عنه عشر سیّآت، یا محمّد انّی لا اقول الم عشر و لکن الف عشر و لام عشر و میم عشر و یکون معه فی قبره حتّی یبعث و یثقله فی المیزان و جاز علی الصراط کالبرق الخاطف و لم یفارقه القرآن حتّی ینزل به هذه الکرامة و افضل ما یتمنّی.

و عن ابی سعید الخدری قال قال رسول اللَّه (ص): اذا کان یوم القیامة وضعت منابر من نور مطوّقة بنور، عند کلّ منبر ناقة من نوق الجنّة ینادی مناد این من حمل کتاب اللَّه اجلسوا علی هذه المنابر فلا روع علیکم و لا حزن حتّی یفرغ اللَّه ممّا بینه و بین العباد فاذا فرغ اللَّه عزّ و جلّ من حساب الخلق حملوا علی تلک النّوق الی الجنّة.

«لا تَمُدَّنَّ عَیْنَیْکَ» ای لا تتمنّینّ یا محمّد ما جعلناه متاعا للاغنیاء فقد آتیناک خیرا من ذلک و هو سبع من المثانی و القرآن العظیم. حرام کرد بر مصطفی (ص) اندرین آیت که رغبت نماید بدنیا، یا بچشم پسند در آن نگرد و آرزوی کند می‌گوید ای محمّد مخواه دنیا و منکر بآنچ قومی را دادیم ازین دنیا داران و توانگران، که آن بر خورداریی اندکست، سریع الزّوال، قلیل اللّباث، و ترا دادیم به از آن که ایشان را دادیم: سبع مثانی و قرآن عظیم.

انس مالک گفت: بایّام ربیع شتران اعراب برسول خدا برگذشتند، و قد عبست علیها ابعارها و ابوالها فغطّی رسول اللَّه (ص) عینیه بمکّة فقال بهذا امرنی ربّی ثم تلا هذه الآیة: «لا تَمُدَّنَّ عَیْنَیْکَ إِلی‌ ما مَتَّعْنا بِهِ أَزْواجاً مِنْهُمْ» یقال مدّ عینیه الی مال فلان اذا تمنّاه.

«أَزْواجاً مِنْهُمْ» یعنی الرّجال معهم نساؤهم، و قیل ازواجا: اغنیاء، و قیل اصنافا یعنی الیهود و النّصاری و المشرکین، «وَ لا تَحْزَنْ عَلَیْهِمْ» ان لم یؤمنوا. و قیل و لا تحزن علیهم لما یصیرون الیه بکفرهم. و قیل و لا تحزن لما انعمت علیهم دونکم، «وَ اخْفِضْ جَناحَکَ لِلْمُؤْمِنِینَ» جناحا الرّجل: جانباه، ای تواضع لهم و ارفق بهم لیحبّوک و یجالسوک و لا ینفضّوا من حولک.

«وَ قُلْ إِنِّی أَنَا النَّذِیرُ الْمُبِینُ، کَما أَنْزَلْنا» گفته‌اند این آیت متّصلست بآیتی که از پیش گذشت، یعنی: «آتَیْناهُمْ آیاتِنا فَکانُوا عَنْها مُعْرِضِینَ» «کَما أَنْزَلْنا عَلَی الْمُقْتَسِمِینَ» می‌گوید اصحاب حجر را پیغام و نشان دادیم همچنانک فرو فرستادیم نامه و پیغام برین مقتسمان، و گفته‌اند این کاف کما مفعول نذیر است، ا أنذرکم عذابا ینزل علیکم مثل ما انزلنا علی المقتسمین.

قومی گفتند مقتسمین از قسمت است و قومی گفتند از قسم است یعنی: تحالفوا و تقاسموا علی معاداة النبی (ص)، و جمهور مفسران بر آنند که از قسمتست و خلافست که ایشان که‌اند. مقاتل گفت مشرکان قریش‌اند، و ذلک انّهم اقتسموا شعاب مکّة علی الرّصد یصدّقون القاصدین عن رسول اللَّه (ص).

گفته‌اند شانزده مرد بودند که ولید مغیره ایشان را بر شعاب مکّه قسمت کرده بود و بر طرق حاج بداشته تا هر که قصد دیدن رسول خدا داشت او را منع می‌کردند و می‌گفتند چه روید بر او که او دیوانه است ! دیگری میگفت او کاهنست! یکی می‌گفت شاعر است! یکی می‌گفت عرّافست! و ولید مغیره بر در مسجد نشسته چون حاکم و از وی می‌پرسیدند آنچ مقتسمان گفته بودند در حقّ رسول و او همی‌گفت: صدق، یعنی المقتسمین، هر یکی از ایشان راست گفت آنچ گفت در حقّ وی.

مقاتل حیّان گفت: هم الّذین اقسموا القرآن فقال بعضهم سحر و قال بعضهم کذب و قال بعضهم شعر و کهانة و قال بعضهم اساطیر الاوّلین فقسموه هذه الاقسام و عضوه اعضاء.

ابن عباس گفت: هم الیهود و النّصاری آمنوا ببعض القرآن و هو ما وافق کتابهم و کفروا ببعض و هو ما خالف کتابهم، و قیل آمنوا ببعض کتبهم و کفروا ببعض.

«الَّذِینَ جَعَلُوا الْقُرْآنَ عِضِینَ» قال بعضهم: عضین مأخوذ من الأعضاء یعنی عضوه و جزوه بفنون التّکذیب و الرّد، یقال عضیت الشی‌ء تعضیة اذا فرقته، و قیل هو مأخوذ من العضة و هو السّحر و جمع العضة، عضین، کما قیل فی عزة عزین، و یقال اصله عضهة فحذف هاؤها کالشّفة اصلها. شفهة و لهذا یصغر بشفیهة، و یقال عضهوه ای عابوه و منه الحدیث: لا یعضه بعضکم بعضا، و قیل عضهته ای سحرته و منه الحدیث: لعن اللَّه العاضه و العاضهة.

«فَوَ رَبِّکَ لَنَسْئَلَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ» اقسم اللَّه سبحانه بذاته و ربوبیّته لیسألنّ یوم القیامة واحدا واحدا من هؤلاء المقتسمین عمّا قالوه فی رسول اللَّه و فی القرآن، و قیل هو عامّ فی جمیع الکفّار و لا یندرج تحته المؤمنون فانّ کثیرا من المؤمنین یدخلون الجنّة بغیر حساب و لا سؤال. اگر کسی گوید وجه جمع چیست میان این آیت و میان آن آیت که گفت: «فَیَوْمَئِذٍ لا یُسْئَلُ عَنْ ذَنْبِهِ إِنْسٌ وَ لا جَانٌّ» جواب آنست که سؤال بر دو ضربست: سؤال استعلام و استخبار و سؤال تقریع و توبیخ، «فَیَوْمَئِذٍ لا یُسْئَلُ عَنْ ذَنْبِهِ إِنْسٌ وَ لا جَانٌّ» یعنی استخبارا و استعلاما لانه کان عالما بهم قبل ان خلقهم، و قوله: «لَنَسْئَلَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ» یعنی تقریعا و توبیخا لنراهم العذر فی تعذیبنا ایّاهم.

ابن عباس از اینجا گفت بجواب سائل که از وی این مسئله پرسید: قال لا یسألهم هل عملتم کذا و کذا لانّه اعلم بذلک منهم لکن یقول لهم لم عملتم کذا و کذا. و قال عکرمة سألت مولای عبد اللَّه بن عباس عن الآیتین فقال: انّ یوم القیامة یوم طویل و فیه مواقف یسئلون فی بعض المواقف و لا یسئلون فی بعضها نظیره، قوله: «هذا یَوْمُ لا یَنْطِقُونَ» و فی آیة اخری قال تعالی: «ثُمَّ إِنَّکُمْ یَوْمَ الْقِیامَةِ عِنْدَ رَبِّکُمْ تَخْتَصِمُونَ». و قیل لا یسأل اذا کان المذنب مکرها مضطرّا و لیسألنهم اذا کانوا مختارین. و قیل لا یسأل اذا کان الذّنب فی حال الصّبی و الجنون و النّوم، لقوله (ص): «رفع القلم عن ثلاثة» الحدیث... و لیسألنّهم اذا کان عملهم خارجا عن هذه الاحوال.

«فَاصْدَعْ بِما تُؤْمَرُ» اوّل آیتی است که برسول خدا (ص) فرو آمد تا آشکارا خلق را دعوت کند، اصدع یعنی اظهر و اعلن و افصح من الصّدیع و هو الصّبح لکشفه عن الارض، «بِما تُؤْمَرُ» فیه قولان: احدهما تؤمر به فحذف الجارّ ثمّ حذف الضمیر، و الثّانی ان ما للمصدر ای اصدع بالامر، یقال صدع بالحقّ اذا ابانه و اظهره. و قیل اصدع بما تؤمر ای اجهر بالقرآن فی الصّلاة لیکون اظهر للدّین، «وَ أَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِکِینَ» این منسوخ است بآیت سیف و نظیر این در قرآن فراوانست، و گفته‌اند اعراض درین آیت ضدّ اعراضهای دیگرست در قرآن، اینجا معنی آنست که: لا تبال بالمشرکین باک مدار از مشرکان و روی بگردان ازیشان، و جایهای دیگر چنانست که: لا ینهم و اعف عنهم و تغافل.

«إِنَّا کَفَیْناکَ الْمُسْتَهْزِئِینَ» این آیت در شأن نفری آمد از شیاطین قریش، پنج مرد بودند که پیوسته رسول خدای را (ص) می‌رنجانیدند و استهزاء میکردند: یکی الولید بن المغیره، دیگر العاص بن وائل، سدیگر عدی بن قیس و قیل الحارث بن قیس، چهارم الاسود بن المطّلب، پنجم الاسود بن عبد یغوث، رسول خدا ایستاده بود و جبرئیل با وی که این مستهزیان یک یک بایشان بر گذشتند. امّا ولید مغیره چون بر گذشت جبرئیل گفت: یا محمّد کیف تجد هذا؟ چون می‌بینی این را. یعنی چه مردیست؟ رسول خدا (ص) گفت: بد مردی و خبیث کسی، جبرئیل گفت: کار او ترا کفایت کردند، آن گه جبرئیل بساق وی اشارت کرد، کار بدان رسید که این ولید جایی می‌گذشت و خاری در دامن وی افتاد و از کبر دست فرو نکرد تا آن خار از دامن خود جدا کند، همی‌رفت تا آن خار ساق وی را مجروح کرد، بعرق النّسا رسید و او را هلاک کرد و همی‌گفت: قتلنی ربّ محمّد.

و همچنین العاص بن وائل برگذشت، جبرئیل اشارت بزیر پای او کرد پس روزی بر سبیل تنزّه از مکّه بیرون شد بر شتر نشسته و در آن شعاب مکّه طواف می‌کرد، بشعبی از آن شعاب فرو آمد تا بیاساید، راست که فرود آمد پای بر مار نهاد و مار زیر پای وی بگزید تا پای وی چنان شد که گردن شتر و همان ساعت هلاک شد و می‌گفت: قتلنی رب محمّد.

و حارث بن قیس بر گذشت، جبرئیل بشکم وی اشاره کرد پس روزی‌

ماهی شور خورده بود و تشنگی بر وی افتاده، آب همی خورد و تشنگی کم نمی شد تا چندان آب خورد که شکم وی شکافته گشت و هلاک شد، در آن حال میگفت: قتلنی ربّ محمّد.

و اسود بن المطلب بگذشت، جبرئیل بسر وی اشارت کرد پس خبر رسید که پسر او زمعه از شام می‌آید باستقبال پسر بیرون شد، زیر درختی فرود آمد تا بیاساید، جبرئیل بیامد و آن سر وی بر درخت می‌زد و او غلام را می‌گوید: ادرکنی یا غلام دریاب مرا ای غلام و این را از من باز دار، غلام می‌گوید ای خواجه تو خود سر بر درخت می‌زنی و من کسی را نمی‌بینم تا او را از تو باز دارم! هم چنان سر بر درخت همی‌زد تا هلاک شد و می‌گفت: قتلنی رب محمّد.

و اسود بن عبد یغوث بگذشت، جبرئیل بروی وی اشارت کرد پس اتفاق چنان افتاد که بقبیله بنی کنانه رفته بود بمعاداة رسول خدای تا در دل ایشان نفرت افکند از رسول، چون باز گشت سموم زد او را و رویش سیاه گشت همچون زنگیی، چون بخانه باز آمد اهل وی او را باز نشناختند از خانه بدر کردند، چند روز در آن صحراء مکّه میگشت، از حیف و غبن هلاک گشت و می‌گفت: قتلنی ربّ محمّد.

اینست که ربّ العالمین گفت: «إِنَّا کَفَیْناکَ الْمُسْتَهْزِئِینَ» ای کفیناک امر المستهزئین الّذین یشرکون باللَّه.

... «فَسَوْفَ یَعْلَمُونَ» غدا ما یلقونه من عذاب اللَّه.

«وَ لَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّکَ یَضِیقُ صَدْرُکَ بِما یَقُولُونَ» ای یقولون علی اللَّه من الشرکاء و الصّحابة و الولد و یقولون فیک من النّسبة الی السّحر و الشّعر و غیر ذلک.

«فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ» فالجأ الی التّسبیح و التّنزیه و قل سبحان اللَّه و بحمده.

قیل الباء فی قوله: «بِحَمْدِ رَبِّکَ» باء الحال، ای سبحه حامدا لتکون جامعا بین التّسبیح و الحمد. و قیل معناه فصلّ یکفک اللَّه ما اهمک، و فی الخبر انّ.

النبی (ص) کان اذا حزبه امر فزع الی الصّلاة، «وَ کُنْ مِنَ السَّاجِدِینَ» ای من المصلین، و قیل من المتواضعین.

«وَ اعْبُدْ رَبَّکَ حَتَّی یَأْتِیَکَ الْیَقِینُ» ای حتّی یأتیک الموت، کما قال عیسی (ع). «وَ أَوْصانِی بِالصَّلاةِ وَ الزَّکاةِ ما دُمْتُ حَیًّا» و سمّی الموت یقینا لانّه متیقّن به متفق علی لحاقه کلّ حیّ مخلوق. و قیل معناه: اعبد ربّک دائما ابدا لانّه لو قیل اعبد ربّک بغیر توقیت لجاز اذا عبد الانسان مدة ان یکون مطیعا. فاذا قال: «حَتَّی یَأْتِیَکَ الْیَقِینُ» فقد امر بالاقامة علی العبادة ما دام حیّا. و قیل الیقین ها هنا هو النصر علی الکافرین.

و فی الخبر یوشک ان یأتی علی النّاس زمان یکون الرّجل فی شعب جبل فی غنیمة یقیم الصّلاة و یؤتی الزّکاة و یعبد اللَّه لا شریک له حتّی یأتیه الیقین.

و عن ابی مسلم الخولانی‌

عن رسول اللَّه (ص) قال: ما اوحی الیّ ان اجمع المال و اکون من التّاجرین و لکن اوحی الی ان: «فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ وَ کُنْ مِنَ السَّاجِدِینَ وَ اعْبُدْ رَبَّکَ حَتَّی یَأْتِیَکَ الْیَقِینُ».

اطلاعات

منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

قوله تعالی: «وَ لَقَدْ آتَیْناکَ سَبْعاً مِنَ الْمَثانِی» در سبع مثانی پنج قول گفته‌اند و مشهورتر و معروفتر آنست که سوره فاتحة الکتاب است و علماء تفسیر و ائمّة سلف بیشتر برین‌اند و دلیل برین خبر مصطفی است (ص)، قال رسول اللَّه (ص): «الحمد للَّه سبع آیات احدیهن»: بسم اللَّه الرّحمن الرّحیم و هی السّبع المثانی، و هی فاتحة الکتاب، و هی امّ القرآن».
هوش مصنوعی: در متن قرآن کریم به این مسئله اشاره شده که «ما به تو هفت آیه از مثانی داده‌ایم». در مورد معنای "سبع مثانی" پنج نظر مختلف وجود دارد، اما معروف‌ترین و مشهورترین نظر این است که این به سوره فاتحة الکتاب اشاره دارد. بیشتر مفسران و علمای پیشین نیز بر این باورند و دلیل آن نیز سخن پیامبر اکرم (ص) است که فرمودند: «ستایش خاص خداوند است و هفت آیه، که یکی از آن‌ها بسم‌الله الرحمن الرحیم است و این همان سوره فاتحه است و به آن ام القرآن نیز گفته می‌شود».
و فی روایة ابی بن کعب قال قال النبی (ص): «الحمد للَّه رب العالمین» هی السّبع المثانی و القرآن العظیم الذی اوتیت.
هوش مصنوعی: در یک نقل از ابی بن کعب آمده است که پیامبر (ص) فرمودند: «ستایش مخصوص خداوند، پروردگار جهانیان است»، که به عنوان هفت آیه تکرار شونده و قرآن بزرگ شناخته می‌شود که به من داده شده است.
و روی ابو هریرة قال: قرأ ابی بن کعب علی النبی (ص) امّ القرآن، فقال: و الذی نفسی بیده ما انزل فی التّوراة و لا فی الانجیل و لا فی الزّبور و لا فی القرآن مثلها انّها السّبع المثانی و القرآن العظیم الذی اعطیت.
هوش مصنوعی: ابو هریره می‌گوید: ابی بن کعب قرآن را بر پیامبر (ص) خواند و آن حضرت فرمود: به خدا سوگند، چیزی مانند آنچه که در تورات، انجیل، زبور و قرآن نازل شده وجود ندارد. این سوره، هفت آیه تکراری است و قرآن عظیمی است که به من داده شده است.
این سوره فاتحه را سبع مثانی بدان خواندند که در هر نمازی و هر رکعتی بخواندن وی باز گردند، فکانّه قال سبع آیات هی الآیات التی یثنی بها فی کلّ رکعة و کلّ صلاة و من ها هنا للتّبیین. و قیل سمّیت مثانی لانّها نزلت مرّتین: مرة بمکّة من اوائل ما نزل القرآن، و مرّة بالمدینة، و السّبب فیه انّ سبع قوافل واقت من بصری لیهود بنی قریظة و النّضیر فی یوم واحد و فیها انواع من البزّ و الجواهر و امتعة البحر، فقال المسلمون لو کانت هذه الاموال لنا لتقوّینا بها و لا نفقناها فی سبیل اللَّه، فانزل اللَّه عزّ و جل هذه السورة و قال لقد اعطیتکم سبع آیات هی خیر لکم من هذه السّبع القوافل.
هوش مصنوعی: سوره فاتحه به عنوان "هفت آیه تکراری" شناخته می‌شود، زیرا در هر نماز و رکعتی باید خوانده شود. به نوعی این سوره هفت آیه است که در هر رکعت و هر نماز تکرار می‌شود. برخی معتقدند که این سوره به دلیل این که دو بار نازل شده به نام "مثانی" نامیده شده است؛ یک بار در مکه و بار دیگر در مدینه. داستان این موضوع به این برمی‌گردد که در یک روز، هفت کاروان کالا به دست مسلمانان افتاد که مربوط به یهودیان بنی قریظه و نضیر بود و شامل انواع پارچه‌ها، جواهرات و کالاهای دریایی بود. مسلمانان فکر کردند اگر این اموال به آنها برسد، می‌توانند از آن برای تقویت خود استفاده کنند و در راه خدا خرج کنند. به همین دلیل، خداوند این سوره را نازل کرد و فرمود که شما هفت آیه را دریافت کرده‌اید که برایتان بهتر از این هفت کاروان است.
و یجوز ان یکون من المثانی، ای ممّا اثنی به علی اللَّه عزّ و جل لانّها فیها حمد اللَّه و توحیده و ذکر ملکته یوم الدّین، و المعنی: آتیناک سبع آیات من جملة الآیات التی یثنی بها علی اللَّه عزّ و جل، فیکون من للتّبعیض من القرآن ذکره الزجّاج.
هوش مصنوعی: این احتمال وجود دارد که این آیات از نوع مثانی باشند، یعنی آیات و سوره‌هایی که در آن‌ها خداوند عز و جل حمد و ستایش شده است، همچنین توحید و ذکر پادشاهی او در روز قیامت بیان شده است. معنای آن این است که ما به تو هفت آیه از جمله آیات ستایش‌کننده خداوند عز و جل می‌دهیم. در اینجا، کلمه «من» به معنای بخشی از قرآن ذکر شده است.
آن گه گفت: «وَ الْقُرْآنَ الْعَظِیمَ» می‌گوید ترا سوره فاتحة و قرآن عظیم دادیم، چندانک بر وی منّت نهاد بهمه قرآن که بوی داد، همچندان بر وی منّت نهاد بسوره فاتحة الکتاب، تنها تعظیم آن را و تفضیل آن بر همه قرآن، ازینجا گفت مصطفی (ص): «فاتحة الکتاب عوض من کلّ القرآن و القرآن کلّه لیس منه عوض.
هوش مصنوعی: سپس گفت: «وَ الْقُرْآنَ الْعَظِیمَ» به تو سوره فاتحه و قرآن بزرگ داده‌ایم، به گونه‌ای که بر تمام قرآن که این نعمت را به تو داده است، منت نهاد. همچنین به سوره فاتحه کتاب هم منت نهاد و به خاطر عظمت و برتری آن نسبت به کل قرآن، پیامبر (ص) فرمود: «فاتحة الکتاب جایگزین کل قرآن است و خود قرآن هم چیزی جز آن نیست.»
قول دوم آنست که سبع مثانی، سبع طول است، الطّول جمع الطّولی کالکبری و الکبر و هی: البقرة و آل عمران و النساء و المائدة و الانعام و الاعراف و اختلفوا فی السّابعة، فقال بعضهم: الانفال و براءة، و قال بعضهم: یونس. و انّما سمیت مثانی لانّ اکثر القصص فیها مثنی، و الحکمة فی تکرارها الافهام و تأکید الحجّة و اتمام النّصیحة و اظهار عجز الکفرة حتّی لم یقدروا علی ان یأتوا بمثله فاتی اللَّه سبحانه بمثله فی القرآن.
هوش مصنوعی: دومین نظریه این است که سوره‌های سبع مثانی، سوره‌های طولانی هستند. «طول» به معنی جمع کلمه «طولی» است، مانند «کبری» و «اکبر». این سوره‌ها شامل بقره، آل عمران، زنان، مائده، انعام، و اعراف هستند. در مورد سوره هفتم اختلاف نظر وجود دارد؛ برخی می‌گویند آن سوره انفال و براءة است و برخی دیگر یونس را نام می‌برند. این سوره‌ها به نام مثانی نامیده شده‌اند چون اکثر داستان‌ها در آن‌ها به صورت دوگانه بیان شده و تکرار آن‌ها برای فهم بیشتر، تأکید بر حقایق، کامل کردن نصیحت‌ها و نشان دادن ناتوانی کافران از آوردن چیزی مشابه لازم است. به این ترتیب، خداوند در قرآن به همان اندازه مشابهت به آن‌ها پرداخته است.
قول سوم آنست که سبع مثانی همه قرآن است، چنانک جای دیگر گفت: «کِتاباً مُتَشابِهاً مَثانِیَ» و المراد بالسّبع، سبعة اسباع القرآن، و تقدیره: و هو القرآن العظیم. می‌گوید ترا هفت سبع مثانی دادیم و آنست قرآن عظیم و همه قرآن، مثانی گفت از بهر آنک دو بار آن را نسخت کردند: یک بار در لوح محفوظ و یک بار در مصاحف، و بیانه فی قوله عزّ و جلّ: «وَ لَقَدْ کَتَبْنا فِی الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّکْرِ» ای من بعد اللّوح المحفوظ. و قیل انّما سمّاه مثانی لان اکثره یتنوّع نوعین: امر و نهی، وعد و وعید، محکم و متشابه، مجمل و مفسر، ناسخ و منسوخ، تنزیل و تأویل، عامّ و خاصّ، و قیل یثنی صاحبه عن ارتکاب المحارم بما فیه من انواع الوعید.
هوش مصنوعی: سومین نظریه این است که هفت مثانی، در واقع تمام قرآن است. به همین دلیل در جایی دیگر گفته شده: «کتابی مشابه که به صورت دوباره آمده است». منظور از هفت مثانی، هفت جزء قرآن است و به این صورت می‌توان گفت: این قرآن عظیم همان هفت مثانی است. این مطلب بیان می‌کند که ما به تو هفت سبع مثانی داده‌ایم و این تمام قرآن است. واژه مثانی از این رو به کار رفته که این قرآن دو بار نسخه‌برداری شده است: یک بار در لوح محفوظ و یک بار در مصاحف. همچنین، در آیه‌ای آمده است: «و قطعاً ما در زبور بعد از ذکر نوشتیم»، که اشاره به بعد از لوح محفوظ دارد. برخی نیز گفته‌اند که علت نامیده شدن آن به مثانی این است که اکثر آیات آن در دو دسته تقسیم می‌شوند: امر و نهی، وعده و تهدید، محکم و متشابه، مجمل و مفسر، ناسخ و منسوخ، تنزیل و تأویل، عام و خاص. همچنین ذکر شده که قرآن می‌تواند شخص را از ارتکاب گناهان منصرف کند، با توجه به انواع تهدیدهای موجود در آن.
قول چهارم آنست که سبع مثانی معانی قرآن است بر هفت قسم: امر و نهی و تبشیر و انذار و ضرب امثال و تعدید نعم و انباء قرون.
هوش مصنوعی: قول چهارم بیان می‌کند که "سبع مثانی" به معنای هفت نوع از معانی قرآن است که شامل موارد زیر می‌باشد: دستوراتی برای انجام کارها و پرهیز از کارهای ناپسند، بشارت به خوبی‌ها، هشدار از خطرات، بیان مثال‌ها، شمارش نعمت‌ها، و داستان‌هایی از اقوام پیشین.
قول پنجم بنوبت سوم گوئیم.
هوش مصنوعی: ما قول پنجم را در نوبت سوم بیان خواهیم کرد.
«وَ الْقُرْآنَ الْعَظِیمَ» سمّی القرآن عظیما لثلاثة معان: احدها انّه نزل من عند ربّ عظیم. و الثّانی انّه عظیم فی المعنی. و الثّالث انّه عظیم فی الفضل و الثّواب. می‌گوید قرآن عظیمست، در معنی عظیم و در فضل و ثواب عظیم، فرو آمده از نزدیک خدای عظیم. و در خبر است که: من حفظ القرآن فرأی ان احدا اعطی افضل ممّا اعطی فقد صغر عظیما و عظّم صغیرا
هوش مصنوعی: قرآن کریم به دلیل سه معنا به "عظیم" نامیده شده است: اول، زیرا از سوی پروردگار عظیم نازل شده است؛ دوم، به خاطر معانی بزرگی که در خود دارد؛ و سوم، به خاطر فضیلت و پاداش عظیمی که برای مخاطبانش در نظر گرفته شده است. همچنین آمده است که کسی که قرآن را حفظ کرده و فکر کند که کسی چیزی بیشتر از آنچه او دارد، به او عطا شده، در واقع چیزی بزرگی را کوچک شمرده و چیزی کوچک را بزرگ جلوه داده است.
هر که قرآن داند و آن را حفظ دارد، و آن گه دنیادار را بر خود فضل داند یا اعتقاد کند که کسی را چیزی دادند به از آنک او را دادند، خوار داشت آنچ عظیمست و عظیم داشت آنچ حقیر و قلیلست، یعنی که دنیا خوار است و قلیل، قال اللَّه تعالی: «قُلْ مَتاعُ الدُّنْیا قَلِیلٌ». قرآنست که بزرگوارست و عظیم که ربّ العزّه آن را عظیم گفت.
هوش مصنوعی: هر کسی که قرآن را می‌داند و حفظ کرده است، اگر دنیاداری را برتر از خود بداند یا اعتقاد داشته باشد که کسی نسبت به او ارزش بیشتری دارد، به چیزی که بسیار بزرگ و با ارزش است، بی‌احترامی کرده است. در واقع، دنیا چیزی بی‌ارزش و ناچیز است. خداوند در قرآن می‌فرماید: «بگو، زندگی دنیا ناچیز است». قرآن چیزی بزرگ و با عظمت است که رب‌العزه آن را بزرگ شمرده است.
و فی الخبر عن جابر قال: اتی النبی (ص) رجل فقال یا رسول اللَّه: ما اجر من علّم ولده کتاب اللَّه تعالی؟ فقال رسول اللَّه (ص): «القرآن کلام اللَّه لا غایة له»، قال فجاء جبرئیل (ع)، فقال رسول اللَّه (ص) یا جبرئیل: ما اجر من علّم ولده کتاب اللَّه؟ قال یا محمّد: القرآن کلام اللَّه لا غایة له، ثمّ صعد جبرئیل الی السّماء فسأل اسرافیل: ما اجر من علّم ولده کتاب اللَّه؟ فقال اسرافیل یا جبرئیل: القرآن کلام اللَّه لا غایة له، ثمّ انّ اللَّه تعالی انزل جبرئیل علی رسوله اللَّه فقال: انّ ربّک یقرئک السّلام و یقول من علّم ولده القرآن فکانّه حجّ البیت عشرة آلاف حجّة و کانّما اعتمر عشرة آلاف عمرة و کانّما اعتق عشرة آلاف رقبة من ولد اسماعیل و کانّما غزا عشرة آلاف غزوة و کانّما اطعم عشرة آلاف مسلما جائعا و کانّما کسا عشرة آلاف مسلما عاریا و یکتب له بکلّ حرف من القرآن عشر حسنات و یمحی عنه عشر سیّآت، یا محمّد انّی لا اقول الم عشر و لکن الف عشر و لام عشر و میم عشر و یکون معه فی قبره حتّی یبعث و یثقله فی المیزان و جاز علی الصراط کالبرق الخاطف و لم یفارقه القرآن حتّی ینزل به هذه الکرامة و افضل ما یتمنّی.
هوش مصنوعی: در روایتی از جابر آمده است که یک مرد به پیامبر (ص) گفت: ای رسول خدا، پاداش کسی که به فرزندش قرآن را یاد بدهد چیست؟ پیامبر (ص) پاسخ داد: «قرآن کلام خداوند است و پاداشی بی‌نهایت دارد.» سپس جبرئیل (ع) آمد و پیامبر از او هم پرسید. جبرئیل گفت: «ای محمد، قرآن کلام خداوند است و پاداشی بی‌نهایت دارد.» بعد جبرئیل به آسمان رفت و از اسرافیل پرسید و او هم همین پاسخ را داد. سپس خداوند جبرئیل را به پیامبر فرستاد و فرمود: «پروردگارت به تو سلام می‌رساند و می‌گوید: کسی که به فرزندش قرآن را یاد دهد، انگار که ده هزار بار به خانه کعبه رفته، ده هزار عمره انجام داده، ده هزار بنده آزاد کرده، ده هزار بار در جهاد شرکت کرده، ده هزار مسلمان گرسنه را سیر کرده و ده هزار مسلمان عریان را پوشانده است. همچنین به ازای هر حرف از قرآن، ده حسنه برای او نوشته می‌شود و ده بدی از او محو می‌گردد. ای محمد، من نمی‌گویم ده، بلکه هزار هزار و... و او در قبرش با قرآن خواهد بود تا روز قیامت و قرآن به او کمک می‌کند و در میزان سنگینی خواهد داشت و مانند برق از صراط عبور می‌کند و تا آنجا که به این مقام برسد، قرآن با او نخواهد بود و بهترین آرزوهایش برآورده می‌شود.
و عن ابی سعید الخدری قال قال رسول اللَّه (ص): اذا کان یوم القیامة وضعت منابر من نور مطوّقة بنور، عند کلّ منبر ناقة من نوق الجنّة ینادی مناد این من حمل کتاب اللَّه اجلسوا علی هذه المنابر فلا روع علیکم و لا حزن حتّی یفرغ اللَّه ممّا بینه و بین العباد فاذا فرغ اللَّه عزّ و جلّ من حساب الخلق حملوا علی تلک النّوق الی الجنّة.
هوش مصنوعی: در روز قیامت، منبرهایی از نور قرار داده می‌شود که نور آن‌ها را احاطه کرده است. در کنار هر منبر، شتری از شترهای بهشت وجود دارد. صدای ندا دهنده‌ای به آن‌ها می‌گوید: "کسانی که کتاب خدا را حمل کرده‌اند، بر روی این منبرها بنشینند! برای شما نه ترسی وجود دارد و نه اندوهی تا زمانی که خداوند به حساب بندگان رسیدگی کند." وقتی خداوند کار حسابرسی را به پایان رساند، آن‌ها بر روی آن شترها به سمت بهشت حمل می‌شوند.
«لا تَمُدَّنَّ عَیْنَیْکَ» ای لا تتمنّینّ یا محمّد ما جعلناه متاعا للاغنیاء فقد آتیناک خیرا من ذلک و هو سبع من المثانی و القرآن العظیم. حرام کرد بر مصطفی (ص) اندرین آیت که رغبت نماید بدنیا، یا بچشم پسند در آن نگرد و آرزوی کند می‌گوید ای محمّد مخواه دنیا و منکر بآنچ قومی را دادیم ازین دنیا داران و توانگران، که آن بر خورداریی اندکست، سریع الزّوال، قلیل اللّباث، و ترا دادیم به از آن که ایشان را دادیم: سبع مثانی و قرآن عظیم.
هوش مصنوعی: به چشم‌هایت به دنیا نینداز، ای محمد، ما دنیا را برای ثروتمندان قرار ندادیم. ما چیزی بهتر از این به تو دادیم: هفت آیه تکراری و قرآن بزرگ. در این آیه برای مصطفی (ص) حرام شده است که به دنیا تمایل داشته باشد یا با چشمی پسند آن را بنگرد و آرزو کند. می‌گوید: ای محمد، آرزوی آنچه را که به ثروتمندان و دنیاطلبان دادیم، نکن؛ زیرا آن چیزی است که ناپایدار، زودگذر و کم ارزش است. اما ما به تو داده‌ایم چیزی بهتر: هفت آیه تکراری و قرآن عظیم.
انس مالک گفت: بایّام ربیع شتران اعراب برسول خدا برگذشتند، و قد عبست علیها ابعارها و ابوالها فغطّی رسول اللَّه (ص) عینیه بمکّة فقال بهذا امرنی ربّی ثم تلا هذه الآیة: «لا تَمُدَّنَّ عَیْنَیْکَ إِلی‌ ما مَتَّعْنا بِهِ أَزْواجاً مِنْهُمْ» یقال مدّ عینیه الی مال فلان اذا تمنّاه.
هوش مصنوعی: انس مالک گفت: در روزهای بهار، شتران اعراب با رسول خدا عبور کردند و رسول الله (ص) به دلیل ناراحتی‌ای که به او دست داده بود، چشمانش را در مکه پوشاند و فرمود: «این کار، دستوری از سوی پروردگارم است.» سپس این آیه را تلاوت کرد: «چشمانت را به آنچه از نعمت‌ها به برخی از آنها داده‌ایم، ننداز.» همچنین گفته می‌شود که اگر کسی چشمانش را به سوی مال دیگری بیندازد، به معنای آرزو و تمنای آن مال است.
«أَزْواجاً مِنْهُمْ» یعنی الرّجال معهم نساؤهم، و قیل ازواجا: اغنیاء، و قیل اصنافا یعنی الیهود و النّصاری و المشرکین، «وَ لا تَحْزَنْ عَلَیْهِمْ» ان لم یؤمنوا. و قیل و لا تحزن علیهم لما یصیرون الیه بکفرهم. و قیل و لا تحزن لما انعمت علیهم دونکم، «وَ اخْفِضْ جَناحَکَ لِلْمُؤْمِنِینَ» جناحا الرّجل: جانباه، ای تواضع لهم و ارفق بهم لیحبّوک و یجالسوک و لا ینفضّوا من حولک.
هوش مصنوعی: آیه به معانی مختلفی اشاره دارد. "ازواجاً منهم" به این معناست که مردان با همسرانشان هستند. برخی گفته‌اند که "ازواجاً" به معنای ثروتمندان است و برخی دیگر به گروه‌های مختلف مانند یهودی‌ها، مسیحی‌ها و مشرکان اشاره کرده‌اند. در ادامه، "و لا تحزن علیهم" به معنای این است که اگر آنها ایمان نیاورند، نباید ناراحت باشی. همچنین، ممکن است نگران نباشی به دلیل کفرشان و اینکه چرا نعمت‌ها به آنها داده شده است. در بخش بعد، "و اخفض جناحک للمؤمنین" به معنای این است که به مؤمنان تواضع کن و با آنها با احتیاط رفتار کن تا آنها تو را دوست داشته باشند و دور تو جمع شوند و از تو جدا نشوند.
«وَ قُلْ إِنِّی أَنَا النَّذِیرُ الْمُبِینُ، کَما أَنْزَلْنا» گفته‌اند این آیت متّصلست بآیتی که از پیش گذشت، یعنی: «آتَیْناهُمْ آیاتِنا فَکانُوا عَنْها مُعْرِضِینَ» «کَما أَنْزَلْنا عَلَی الْمُقْتَسِمِینَ» می‌گوید اصحاب حجر را پیغام و نشان دادیم همچنانک فرو فرستادیم نامه و پیغام برین مقتسمان، و گفته‌اند این کاف کما مفعول نذیر است، ا أنذرکم عذابا ینزل علیکم مثل ما انزلنا علی المقتسمین.
هوش مصنوعی: و بگو: من به‌راستی هشداردهنده‌ای هستم که پیامم روشن است، همان‌طور که به کسانی که به دو قسمت تقسیم شدند، پیام فرستادیم. این آیه به آن آیه قبلی مربوط می‌شود که می‌گوید ما آیات خود را به آن‌ها دادیم و آن‌ها از آن روی گرداندند. به کسانی که در گذشته از آیات ما روی‌گردانی کردند، هشداری می‌دهیم که عذابی بر آنان نازل خواهد شد، همچنان‌که بر آن تقسیم‌کنندگان نازل کردیم.
قومی گفتند مقتسمین از قسمت است و قومی گفتند از قسم است یعنی: تحالفوا و تقاسموا علی معاداة النبی (ص)، و جمهور مفسران بر آنند که از قسمتست و خلافست که ایشان که‌اند. مقاتل گفت مشرکان قریش‌اند، و ذلک انّهم اقتسموا شعاب مکّة علی الرّصد یصدّقون القاصدین عن رسول اللَّه (ص).
هوش مصنوعی: گروهی بر این باورند که کلمه "مقتسمین" به معنای تقسیم‌کنندگان است و گروهی دیگر می‌گویند به معنای قسم خوردن است. این دو تعبیر به هم‌پیمانی و تقسیم‌نظر در دشمنی با پیامبر (ص) اشاره دارد. اکثر مفسران معتقدند که این کلمه به معنای تقسیم است و در این مورد اختلاف نظر وجود دارد که این افراد چه کسانی هستند. مقاتل می‌گوید که این افراد مشرکان قریش هستند، زیرا آنها نقاط مختلف مکه را بین خود تقسیم کرده بودند تا بر کسانی که به پیامبر (ص) می‌رفتند، مراقبت کنند.
گفته‌اند شانزده مرد بودند که ولید مغیره ایشان را بر شعاب مکّه قسمت کرده بود و بر طرق حاج بداشته تا هر که قصد دیدن رسول خدا داشت او را منع می‌کردند و می‌گفتند چه روید بر او که او دیوانه است ! دیگری میگفت او کاهنست! یکی می‌گفت شاعر است! یکی می‌گفت عرّافست! و ولید مغیره بر در مسجد نشسته چون حاکم و از وی می‌پرسیدند آنچ مقتسمان گفته بودند در حقّ رسول و او همی‌گفت: صدق، یعنی المقتسمین، هر یکی از ایشان راست گفت آنچ گفت در حقّ وی.
هوش مصنوعی: گفته‌اند که شانزده مرد بودند که ولید مغیره آن‌ها را در نقاط مختلف مکه تقسیم کرده بود و در مسیرهای حج قرار داده بود تا هر کسی که می‌خواست پیامبر را ببیند، او را متوقف کنند و بگویند که چه می‌خواهی ببینی، او دیوانه است! یکی می‌گفت که او کاهن است! یکی دیگر می‌گفت شاعر است! و فردی دیگر می‌گفت عراف است! ولید مغیره هم در درب مسجد نشسته بود مانند یک حاکم و از او می‌پرسیدند که آنچه این افراد در مورد رسول خدا گفته‌اند، چه بوده و او هم پاسخ می‌داد: "درست است"، یعنی افرادی که تقسیم کرده‌اند، هر یک از آن‌ها در مورد او راست گفته‌اند.
مقاتل حیّان گفت: هم الّذین اقسموا القرآن فقال بعضهم سحر و قال بعضهم کذب و قال بعضهم شعر و کهانة و قال بعضهم اساطیر الاوّلین فقسموه هذه الاقسام و عضوه اعضاء.
هوش مصنوعی: مقاتل حیّان می‌گوید که برخی از مردم در مورد قرآن نظرهای مختلفی دارند. عده‌ای آن را سحر می‌دانند، عده‌ای آن را دروغ و برخی دیگر شعر یا حرف‌های جادوگران تلقی می‌کنند و گروهی هم آن را افسانه‌های گذشتگان می‌نامند. آنها قرآن را به این دسته‌ها تقسیم کرده و نظراتشان را بیان کرده‌اند.
ابن عباس گفت: هم الیهود و النّصاری آمنوا ببعض القرآن و هو ما وافق کتابهم و کفروا ببعض و هو ما خالف کتابهم، و قیل آمنوا ببعض کتبهم و کفروا ببعض.
هوش مصنوعی: ابن عباس می‌گوید: یهودیان و مسیحیان به برخی از آیات قرآن ایمان آوردند که با کتاب‌هایشان همخوانی داشت و به برخی دیگر که با کتاب‌هایشان مغایر بود، کافر شدند. همچنین گفته شده که آنان به بعضی از کتاب‌های خود ایمان آوردند و به بعضی دیگر کافر شدند.
«الَّذِینَ جَعَلُوا الْقُرْآنَ عِضِینَ» قال بعضهم: عضین مأخوذ من الأعضاء یعنی عضوه و جزوه بفنون التّکذیب و الرّد، یقال عضیت الشی‌ء تعضیة اذا فرقته، و قیل هو مأخوذ من العضة و هو السّحر و جمع العضة، عضین، کما قیل فی عزة عزین، و یقال اصله عضهة فحذف هاؤها کالشّفة اصلها. شفهة و لهذا یصغر بشفیهة، و یقال عضهوه ای عابوه و منه الحدیث: لا یعضه بعضکم بعضا، و قیل عضهته ای سحرته و منه الحدیث: لعن اللَّه العاضه و العاضهة.
هوش مصنوعی: افرادی که قرآن را به بخش‌های مختلف تقسیم کرده‌اند، برخی بر این باورند که واژه «عضین» از کلمه «اعضاء» گرفته شده و به معنای بخش‌های مختلف و جزئیات آن است. این واژه به شکلی به تفکیک و تردید در مورد صداقت قرآن اشاره دارد. همچنین گفته شده که این واژه ممکن است از کلمه «عضه» به معنای سحر گرفته شده باشد، که جمع آن «عضین» است. به همین ترتیب، برخی معتقدند که این واژه در اصل «عضهة» بوده و حرف «ه» پایانی آن حذف شده است. دیگران نیز اشاره کرده‌اند که از این واژه می‌توان به معنای عیب‌جویی و سرزنش استفاده کرد، و نه تنها به عنوان واژه‌ای برای سحر و جادو به کار می‌رود.
«فَوَ رَبِّکَ لَنَسْئَلَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ» اقسم اللَّه سبحانه بذاته و ربوبیّته لیسألنّ یوم القیامة واحدا واحدا من هؤلاء المقتسمین عمّا قالوه فی رسول اللَّه و فی القرآن، و قیل هو عامّ فی جمیع الکفّار و لا یندرج تحته المؤمنون فانّ کثیرا من المؤمنین یدخلون الجنّة بغیر حساب و لا سؤال. اگر کسی گوید وجه جمع چیست میان این آیت و میان آن آیت که گفت: «فَیَوْمَئِذٍ لا یُسْئَلُ عَنْ ذَنْبِهِ إِنْسٌ وَ لا جَانٌّ» جواب آنست که سؤال بر دو ضربست: سؤال استعلام و استخبار و سؤال تقریع و توبیخ، «فَیَوْمَئِذٍ لا یُسْئَلُ عَنْ ذَنْبِهِ إِنْسٌ وَ لا جَانٌّ» یعنی استخبارا و استعلاما لانه کان عالما بهم قبل ان خلقهم، و قوله: «لَنَسْئَلَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ» یعنی تقریعا و توبیخا لنراهم العذر فی تعذیبنا ایّاهم.
هوش مصنوعی: خداوند به خود و ربوبی‌اش سوگند یاد کرده که در روز قیامت از همه کسانی که قرآن و پیامبر را تقسیم‌بندی کرده‌اند، یک‌به‌یک سؤال خواهد کرد. این آیه به همه کافران مربوط می‌شود و مؤمنان را شامل نمی‌شود، زیرا بسیاری از مؤمنان بدون حساب و کتاب به بهشت وارد می‌شوند. اگر کسی بپرسد که چگونه این آیه با آیه‌ای که می‌گوید: «در آن روز هیچ‌کس درباره گناهش سؤال نمی‌شود» هماهنگی دارد، جواب این است که سؤال دو نوع است: سؤال برای کسب اطلاعات و سؤال برای سرزنش. آیه «در آن روز هیچ‌کس درباره گناهش سؤال نمی‌شود» به معنای عدم کسب اطلاعات است، زیرا خداوند پیش از خلق انسان‌ها از وضعیت آن‌ها آگاه است. اما آیه «از همگی‌شان سؤال خواهیم کرد» به معنای سرزنش و توبیخ است تا عذرخواهی آن‌ها را در برابر عذاب بررسی کند.
ابن عباس از اینجا گفت بجواب سائل که از وی این مسئله پرسید: قال لا یسألهم هل عملتم کذا و کذا لانّه اعلم بذلک منهم لکن یقول لهم لم عملتم کذا و کذا. و قال عکرمة سألت مولای عبد اللَّه بن عباس عن الآیتین فقال: انّ یوم القیامة یوم طویل و فیه مواقف یسئلون فی بعض المواقف و لا یسئلون فی بعضها نظیره، قوله: «هذا یَوْمُ لا یَنْطِقُونَ» و فی آیة اخری قال تعالی: «ثُمَّ إِنَّکُمْ یَوْمَ الْقِیامَةِ عِنْدَ رَبِّکُمْ تَخْتَصِمُونَ». و قیل لا یسأل اذا کان المذنب مکرها مضطرّا و لیسألنهم اذا کانوا مختارین. و قیل لا یسأل اذا کان الذّنب فی حال الصّبی و الجنون و النّوم، لقوله (ص): «رفع القلم عن ثلاثة» الحدیث... و لیسألنّهم اذا کان عملهم خارجا عن هذه الاحوال.
هوش مصنوعی: ابن عباس در پاسخ سؤالی که از او درباره این موضوع شده بود، گفت که خداوند از مردم نمی‌پرسد آیا شما این کارها را انجام داده‌اید یا نه، چرا که او بهتر از آنها به این موضوع آگاه است. بلکه او می‌گوید چرا این کارها را انجام دادید. عکرمه نیز از عبد الله بن عباس درباره دو آیه سؤال کرد و او توضیح داد که روز قیامت روزی طولانی است و در آنجا در برخی از مراحل از مردم سؤال می‌شود و در برخی دیگر نه. مانند آیه‌ای که می‌گوید: "این روزی است که آن‌ها سخن نخواهند گفت." و در آیه دیگری خداوند فرموده است: "سپس در روز قیامت شما در نزد پروردگارتان با یکدیگر دادخواهی خواهید کرد." همچنین گفته شده است که فردی که مرتکب گناهی شده و در شرایط اضطراری قرار دارد، مورد سؤال قرار نخواهد گرفت، اما اگر گناه در شرایط اختیار و انتخاب سورت گیرد، مورد سؤال قرار خواهد گرفت. همچنین اگر گناه در حالت کودکی، جنون یا خواب باشد، خداوند از او سؤال نمی‌کند، با توجه به حدیثی که بیان می‌کند قلم از سه گروه برداشته شده است، اما در غیر این حالات از افراد سؤال خواهد شد.
«فَاصْدَعْ بِما تُؤْمَرُ» اوّل آیتی است که برسول خدا (ص) فرو آمد تا آشکارا خلق را دعوت کند، اصدع یعنی اظهر و اعلن و افصح من الصّدیع و هو الصّبح لکشفه عن الارض، «بِما تُؤْمَرُ» فیه قولان: احدهما تؤمر به فحذف الجارّ ثمّ حذف الضمیر، و الثّانی ان ما للمصدر ای اصدع بالامر، یقال صدع بالحقّ اذا ابانه و اظهره. و قیل اصدع بما تؤمر ای اجهر بالقرآن فی الصّلاة لیکون اظهر للدّین، «وَ أَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِکِینَ» این منسوخ است بآیت سیف و نظیر این در قرآن فراوانست، و گفته‌اند اعراض درین آیت ضدّ اعراضهای دیگرست در قرآن، اینجا معنی آنست که: لا تبال بالمشرکین باک مدار از مشرکان و روی بگردان ازیشان، و جایهای دیگر چنانست که: لا ینهم و اعف عنهم و تغافل.
هوش مصنوعی: «فَاصْدَعْ بِما تُؤْمَرُ» نخستین آیه‌ای است که به پیامبر خدا (ص) نازل شد تا به طور علنی مردم را به اسلام دعوت کند. «اصدع» به معنای آشکار کردن و بیان کردن است و به معنای صبح است که برای روشن کردن زمین به کار می‌رود. «بِما تُؤْمَرُ» دو تفسیر دارد: یکی اینکه به آنچه که به تو امر شده است، اشاره دارد که در آنجا حرف جر حذف شده و ضمیر نیز حذف شده است. تفسیر دیگری این است که «ما» به معنی مصدر است، یعنی «با فرمان» سخن بگو. همچنین ذکر شده که «اصدع بما تؤمر» به این معناست که در نماز، قرآن را با صدای بلند بخوان تا دین روشن‌تر شود. عبارت «وَ أَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِکِینَ» به معنای روی برگرداندن از مشرکان است و این بخشی از آیات بعدی قرآن است که برخی آیات آن را نسخ کرده‌اند. در این جا منظور این است که به مشرکان اهمیت نده و از آنها روی برگردان، در حالی که در جاهای دیگر قرآن ممکن است معانی متفاوتی داشته باشد، همچون این که به آنها بی‌توجهی کن و از آنها گذر کن.
«إِنَّا کَفَیْناکَ الْمُسْتَهْزِئِینَ» این آیت در شأن نفری آمد از شیاطین قریش، پنج مرد بودند که پیوسته رسول خدای را (ص) می‌رنجانیدند و استهزاء میکردند: یکی الولید بن المغیره، دیگر العاص بن وائل، سدیگر عدی بن قیس و قیل الحارث بن قیس، چهارم الاسود بن المطّلب، پنجم الاسود بن عبد یغوث، رسول خدا ایستاده بود و جبرئیل با وی که این مستهزیان یک یک بایشان بر گذشتند. امّا ولید مغیره چون بر گذشت جبرئیل گفت: یا محمّد کیف تجد هذا؟ چون می‌بینی این را. یعنی چه مردیست؟ رسول خدا (ص) گفت: بد مردی و خبیث کسی، جبرئیل گفت: کار او ترا کفایت کردند، آن گه جبرئیل بساق وی اشارت کرد، کار بدان رسید که این ولید جایی می‌گذشت و خاری در دامن وی افتاد و از کبر دست فرو نکرد تا آن خار از دامن خود جدا کند، همی‌رفت تا آن خار ساق وی را مجروح کرد، بعرق النّسا رسید و او را هلاک کرد و همی‌گفت: قتلنی ربّ محمّد.
هوش مصنوعی: این آیه به موضوعی اشاره دارد که در آن پنج نفر از قریش، که جزء شیاطین بودند، همواره به پیامبر خدا (ص) توهین و استهزاء می‌کردند. این افراد شامل الولید بن المغیره، العاص بن وائل، عدی بن قیس، الأسود بن المطّلب و الأسود بن عبد یغوث بودند. در یک مورد، هنگامی که پیامبر (ص) ایستاده بودند، جبرئیل به او اشاره کرد که این افراد به او توهین می‌کنند. وقتی الولید بن المغیره از کنار پیامبر رد شد، جبرئیل به پیامبر گفت که این فرد را چگونه می‌بینی. پیامبر او را فردی بد و ناپاک توصیف کرد. سپس جبرئیل به او گفت که این شخص به زودی دچار عذاب خواهد شد. در ادامه، الولید دچار حادثه‌ای می‌شود که خار در دامنش گیر کرده و او به خاطر کبر و غرور خود از دست زدن به آن خودداری می‌کند. در نتیجه، خار پای او را مجروح می‌کند و او به شدت آسیب می‌بیند و در نهایت به عذابی مبتلا می‌شود و می‌گوید که «خدای محمد مرا کشته است».
و همچنین العاص بن وائل برگذشت، جبرئیل اشارت بزیر پای او کرد پس روزی بر سبیل تنزّه از مکّه بیرون شد بر شتر نشسته و در آن شعاب مکّه طواف می‌کرد، بشعبی از آن شعاب فرو آمد تا بیاساید، راست که فرود آمد پای بر مار نهاد و مار زیر پای وی بگزید تا پای وی چنان شد که گردن شتر و همان ساعت هلاک شد و می‌گفت: قتلنی رب محمّد.
هوش مصنوعی: العاص بن وائل از مکانه‌ای عبور کرد که جبرئیل به او اشاره کرد. او روزی بر شتر نشسته و در حال طواف از مکّه خارج شد. وقتی به جایی رسید تا استراحت کند، پایش به مار زیر آن زمین برخورد کرد و مار او را نیش زد. به طوری که پای او بسیار متورم شد و در همان لحظه جان خود را از دست داد و گفت: «خداوند محمد مرا کشت.»
و حارث بن قیس بر گذشت، جبرئیل بشکم وی اشاره کرد پس روزی‌
هوش مصنوعی: حارث بن قیس عبور کرد و جبرئیل به او اشاره کرد و سپس در آینده‌ای مشخص اتفاقی رخ داد.
ماهی شور خورده بود و تشنگی بر وی افتاده، آب همی خورد و تشنگی کم نمی شد تا چندان آب خورد که شکم وی شکافته گشت و هلاک شد، در آن حال میگفت: قتلنی ربّ محمّد.
هوش مصنوعی: ماهی شور خورده بود و بسیار تشنه شده بود. هر چه آب می‌نوشید، تشنگی‌اش کم نمی‌شد. آن‌قدر آب نوشید که شکمش ترکید و جانش را از دست داد. در آن وضعیت می‌گفت: "خدای محمد، من را کشت."
و اسود بن المطلب بگذشت، جبرئیل بسر وی اشارت کرد پس خبر رسید که پسر او زمعه از شام می‌آید باستقبال پسر بیرون شد، زیر درختی فرود آمد تا بیاساید، جبرئیل بیامد و آن سر وی بر درخت می‌زد و او غلام را می‌گوید: ادرکنی یا غلام دریاب مرا ای غلام و این را از من باز دار، غلام می‌گوید ای خواجه تو خود سر بر درخت می‌زنی و من کسی را نمی‌بینم تا او را از تو باز دارم! هم چنان سر بر درخت همی‌زد تا هلاک شد و می‌گفت: قتلنی رب محمّد.
هوش مصنوعی: اسود بن مطلب در حال گذر بود که جبرئیل به او اشاره کرد. خبر رسید که پسر او از شام در حال آمدن است. او برای استقبال از پسرش بیرون آمد و زیر درختی نشسته بود تا استراحت کند. جبرئیل آمد و سر او را به درخت می‌زد. او به غلامش گفت: "ای غلام، به من کمک کن و مرا نجات بده و او را از من دور کن." غلام پاسخ داد: "ای آقا، تو خودت سر را به درخت می‌زنی و کسی را نمی‌بینم که بخواهم او را از تو دور کنم!" او به ضربه زدن به سرش ادامه داد تا سرانجام به هلاکت رسید و گفت: "خداوند محمد مرا کشته است."
و اسود بن عبد یغوث بگذشت، جبرئیل بروی وی اشارت کرد پس اتفاق چنان افتاد که بقبیله بنی کنانه رفته بود بمعاداة رسول خدای تا در دل ایشان نفرت افکند از رسول، چون باز گشت سموم زد او را و رویش سیاه گشت همچون زنگیی، چون بخانه باز آمد اهل وی او را باز نشناختند از خانه بدر کردند، چند روز در آن صحراء مکّه میگشت، از حیف و غبن هلاک گشت و می‌گفت: قتلنی ربّ محمّد.
هوش مصنوعی: اسود بن عبد یغوث به طرف قبیله بنی کنانه رفت تا علیه رسول خدا فعالیت کند و در دل آنها از پیامبر نفرت ایجاد کند. اما وقتی که برگشت، دچار عذاب و مصیبت شد و چهره‌اش سیاه و زشت شد. وقتی به خانه‌اش بازگشت، خانواده‌اش او را نشناختند و از خانه بیرونش کردند. او چند روز در صحرا و اطراف مکه سرگردان بود و در نهایت به خاطر حسرت و افسوس از وضعیتش هلاک شد و می‌گفت: «پروردگار محمد مرا کشت.»
اینست که ربّ العالمین گفت: «إِنَّا کَفَیْناکَ الْمُسْتَهْزِئِینَ» ای کفیناک امر المستهزئین الّذین یشرکون باللَّه.
هوش مصنوعی: خدای جهان فرمود: «ما تو را از دست استهزاءکنندگان نجات دادیم» یعنی ما تو را از شرّ کسانی که به خداوند شرک می‌ورزند محفوظ می‌داریم.
... «فَسَوْفَ یَعْلَمُونَ» غدا ما یلقونه من عذاب اللَّه.
هوش مصنوعی: «به زودی خواهند دانست» که در آینده چه عذابی از سوی خداوند به آنها خواهد رسید.
«وَ لَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّکَ یَضِیقُ صَدْرُکَ بِما یَقُولُونَ» ای یقولون علی اللَّه من الشرکاء و الصّحابة و الولد و یقولون فیک من النّسبة الی السّحر و الشّعر و غیر ذلک.
هوش مصنوعی: ما خوب می‌دانیم که حرف‌های مردم باعث ناراحتی و تنگی قلب تو می‌شود. آن‌ها درباره خداوند، شریکان، صحابه و فرزندان صحبت می‌کنند و همچنین تو را به سحر و شعر متهم می‌کنند و اظهارات دیگری نیز دارند.
«فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ» فالجأ الی التّسبیح و التّنزیه و قل سبحان اللَّه و بحمده.
هوش مصنوعی: «پس به تسبیح و ستایش پروردگارت بپرداز» پس به تسبیح و تنزیه خداوند روی آور و بگو: «سبحان الله و بحمده».
قیل الباء فی قوله: «بِحَمْدِ رَبِّکَ» باء الحال، ای سبحه حامدا لتکون جامعا بین التّسبیح و الحمد. و قیل معناه فصلّ یکفک اللَّه ما اهمک، و فی الخبر انّ.
هوش مصنوعی: در جمله «بِحَمْدِ رَبِّکَ»، حرف "ب" به معنای حال است، به این معنا که در اینجا دعا و ستایش به‌طور همزمان صورت می‌گیرد. برخی نیز گفته‌اند که این جمله به معنای این است که نماز گزار باید از خداوند بخواهد که او را از نگرانی‌ها رها کند و در روایتی نیز آمده است که...
النبی (ص) کان اذا حزبه امر فزع الی الصّلاة، «وَ کُنْ مِنَ السَّاجِدِینَ» ای من المصلین، و قیل من المتواضعین.
هوش مصنوعی: پیامبر اکرم (ص) هنگامی که با مشکلی مواجه می‌شد، به نماز پناه می‌برد و به دعا و سجده می‌نشست. این عمل او نشان‌دهنده humility و خشوعش در برابر خداوند بود.
«وَ اعْبُدْ رَبَّکَ حَتَّی یَأْتِیَکَ الْیَقِینُ» ای حتّی یأتیک الموت، کما قال عیسی (ع). «وَ أَوْصانِی بِالصَّلاةِ وَ الزَّکاةِ ما دُمْتُ حَیًّا» و سمّی الموت یقینا لانّه متیقّن به متفق علی لحاقه کلّ حیّ مخلوق. و قیل معناه: اعبد ربّک دائما ابدا لانّه لو قیل اعبد ربّک بغیر توقیت لجاز اذا عبد الانسان مدة ان یکون مطیعا. فاذا قال: «حَتَّی یَأْتِیَکَ الْیَقِینُ» فقد امر بالاقامة علی العبادة ما دام حیّا. و قیل الیقین ها هنا هو النصر علی الکافرین.
هوش مصنوعی: «و پروردگارت را عبادت کن تا زمانی که یقین به تو برسد» یعنی تا زمانی که مرگت فرا رسد، همان‌طور که عیسی (ع) فرموده است. «و اوصانی به نماز و زکات تا زمانی که زنده‌ام» و مرگ را یقین نامیده‌اند، زیرا هر موجود زنده‌ای به این حقیقت آگاه است که مرگ حتمی است و هیچ‌کس نمی‌تواند از آن بگریزد. برخی نیز بر این باورند که معنی آن این است: همیشه پروردگارت را عبادت کن؛ چرا که اگر گفته می‌شد فقط عبادت کن بدون اینکه زمان مشخصی تعیین شود، ممکن بود فرد بعد از مدتی به عبادت ادامه ندهد. بنابراین وقتی گفته می‌شود «تا زمانی که یقین به تو برسد»، دستور به استمرار در عبادت داده شده است تا زمانی که شخص زنده است. همچنین برخی بر این عقیده‌اند که یقین در اینجا به معنای پیروزی بر کافران است.
و فی الخبر یوشک ان یأتی علی النّاس زمان یکون الرّجل فی شعب جبل فی غنیمة یقیم الصّلاة و یؤتی الزّکاة و یعبد اللَّه لا شریک له حتّی یأتیه الیقین.
هوش مصنوعی: به زودی زمانی خواهد رسید که یک مرد در سطح کوهستانی در کنار دام‌های خود، نماز برپا می‌دارد، زکات می‌دهد و تنها خدا را پرستش می‌کند تا زمانی که مرگ به او برسد.
و عن ابی مسلم الخولانی‌
هوش مصنوعی: و از ابومسلم خولانی نقل شده است...
عن رسول اللَّه (ص) قال: ما اوحی الیّ ان اجمع المال و اکون من التّاجرین و لکن اوحی الی ان: «فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ وَ کُنْ مِنَ السَّاجِدِینَ وَ اعْبُدْ رَبَّکَ حَتَّی یَأْتِیَکَ الْیَقِینُ».
هوش مصنوعی: پیامبر اکرم (ص) فرمودند: به من وحی نشده است که مال جمع کنم و از تاجران باشم، بلکه وحی شده که: «پاکی و ستایش خداوندت را بگو و از سجده‌کنندگان باش و تا زمانی که یقین به تو برسد، پروردگارت را عبادت کن.»