اطلاعات
وزن: مفتعلن فاعلات مفتعلن فع (منسرح مثمن مطوی منحور)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
قوله تعالی: «وَ لَقَدْ آتَیْناکَ سَبْعاً مِنَ الْمَثانِی» الآیة... ای سبعا من الکرامات التی یثنی بها علیک یا محمّد، اللَّه تعالی منّت نهاد بر مصطفی (ص) بهفت کرامت که با وی کرد، از آن کرامتها که او را بآن بستایند و بر وی ثنا گویند: اول هدایتست و نصرت: «وَ یَهْدِیَکَ صِراطاً مُسْتَقِیماً، وَ یَنْصُرَکَ اللَّهُ نَصْراً عَزِیزاً». دیگر نبوّتست و رسالت: «وَ أَرْسَلْناکَ لِلنَّاسِ رَسُولًا». سوم رأفتست ارحمت: «بِالْمُؤْمِنِینَ رَؤُفٌ رَحِیمٌ». چهارم بصیرت: «عَلی بَصِیرَةٍ أَنَا وَ مَنِ اتَّبَعَنِی». پنجم سکینه: «أَنْزَلَ اللَّهُ سَکِینَتَهُ عَلی رَسُولِهِ». ششم محبّت: «ما وَدَّعَکَ رَبُّکَ وَ ما قَلی». هفتم قربت: «ثُمَّ دَنا فَتَدَلَّی».
هوش مصنوعی: خداوند متعال با هفت کرامت بر پیامبر (ص) منت نهاد که به وسیله آنها مورد ستایش و تحسین قرار گیرد. این کرامتها عبارتند از: اول، هدایت و نصرت که خداوند او را به راه راست هدایت کرده و نصیرفرمیدهد. دوم، مقام نبوت و رسالت که او را به عنوان رسول برای مردم انتخاب کرده است. سوم، رأفت و رحمت به مؤمنان که او را با رحمت و محبت نسبت به آنان مشخص میسازد. چهارم، بصیرت که او به خوبی و با آگاهی هدایت شده است. پنجم، سکینه که آرامش و اطمینان الهی به او عطا شده است. ششم، محبت که خداوند او را ترک نکرده و عاشق اوست. و هفتم، قربت که او به خدا نزدیک است و این نزدیکی باعث میشود که او در جایگاه ویژهای قرار گیرد.
و گفتهاند سبع مثانی آنست که از بهر شرف مصطفی (ص) هفت عقوبت از امّت وی برداشت در دنیا و هفت در عقبی: فامّا التی فی الدّنیا فالخسف، و المسخ، و الطّمس، و القذف، و الطّاعون، و الغرق، و الموت الذّریع، و امّا التی فی الآخرة فسواد الوجه، و زرقة العیون، و الاغلال، و السّلاسل، و الانکال، و طعام الزّقّوم، و شراب الحمیم.
هوش مصنوعی: گفته شده است که سبع مثانی به دلیل شرف پیامبر گرامی (ص) هفت نوع عذاب از امت او در دنیا و هفت نوع در آخرت برداشته شده است. عذابهای دنیوی شامل خسف (زمینرفتگی)، مسخ (تغییر شکل)، طمس (ناپدید کردن)، قذف (افترا و اتهام)، طاعون، غرق شدن و مرگ ناگهانی است. اما عذابهای آخرت شامل سیاهی چهره، زردی چشمها، زنجیرها و غلها، عذابهای سنگین، غذاهای زقوم و نوشیدنی داغ و خطرناک است.
«وَ الْقُرْآنَ الْعَظِیمَ» عظیم است قدر قرآن که ربّ العزّه ده نام از نامهای خویش بر آن نهاد: یکی عزیز: «وَ إِنَّهُ لَکِتابٌ عَزِیزٌ» دیگر حکیم: «تِلْکَ آیاتُ الْکِتابِ الْحَکِیمِ». سوم مهیمن: «وَ مُهَیْمِناً عَلَیْهِ». چهارم حق: «فَأَمَّا الَّذِینَ آمَنُوا فَیَعْلَمُونَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ». پنجم نور: «وَ اتَّبَعُوا النُّورَ الَّذِی أُنْزِلَ مَعَهُ». ششم مجید: «بَلْ هُوَ قُرْآنٌ مَجِیدٌ». هفتم مبین: «تِلْکَ آیاتُ الْکِتابِ الْمُبِینِ». هشتم کریم: «إِنَّهُ لَقُرْآنٌ کَرِیمٌ» نهم عظیم: «وَ الْقُرْآنَ الْعَظِیمَ». دهم آنست که خود را جلّ جلاله احسن الخالقین گفت و قرآن را احسن الحدیث: «اللَّهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ الْحَدِیثِ». آن گه خود را گفت: «لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْءٌ» و قرآن را گفت: «لا یَأْتُونَ بِمِثْلِهِ».
هوش مصنوعی: قرآن کریم، قرآن عظیمی است که خداوند نامهای مختلفی بر آن گذاشته است. یکی از این نامها "عزیز" است که در آیهای اشاره شده است و همچنین به عنوان "حکیم" و "مهیمن" نیز معرفی شده است. دیگر نامها شامل "حق"، "نور"، "مجید"، "مبین" و "کریم" هستند. خود خداوند خود را به عنوان "احسن الخالقین" توصیف کرده و قرآن را "احسن الحدیث" نامیده است. همچنین اشاره شده است که هیچ چیزی شبیه به او وجود ندارد و قرآن نیز نظیری ندارد.
حکی عن بعضهم انّه قال: کنت فی البحر اذهان الموج و اشتغل کلّ انسان بنفسه فاخذ اعرابیّ مصحفا بیده و رفعه الی السّماء و قال الهی و سیّدی أ تغرقنا و کلامک معنا فسکن البحر من ساعته.
هوش مصنوعی: گفته شده یکی از افراد بیان کرده است که در دل دریا در حالی که امواج به شدت در حال نوسان بودند و هر کس مشغول خود بود، یک عرب تنهاش را در دست داشت و آن را به سمت آسمان بلند کرد و گفت: "پروردگارا، آیا ما را غرق خواهی کرد در حالی که کلام تو با ماست؟" و در همان لحظه دریا آرام شد.
«لا تَمُدَّنَّ عَیْنَیْکَ» الآیة... یا محمّد این زینت دنیا که از کافران دریغ نداشتهایم تو نیک در آن منگر و بوی استیناس مگیر، چشم تو از آن عزیزتر است که آن نگرد که ما بآن ننگریستهایم یا آن پسندد که ما نه پسندیدهایم، مصطفی (ص) باین خطاب چنان ادب گرفت که شب معراج نعیم بهشت نیز برو عرضه کردند در آن هم ننگرست و بهر چه رسید و هر چه میدید همیگفت: التّحیّات للَّه، تا حق جلّ جلاله آن ادب از وی بپسندید و بر وی ثنا کرد که: «ما زاغَ الْبَصَرُ وَ ما طَغی»، آنجا که دوستی بر کمال بود ناچار در آن غیرت بود، موسی (ع) دیدار خواست! جواب آمد که: «لَنْ تَرانِی وَ لکِنِ انْظُرْ إِلَی الْجَبَلِ» ای موسی تو اکنون ما را نبینی بکوه همینگر، با مصطفی (ص) گفت: ای محمّد هان دیدهای که بدان بما نگری، نگر نظر آن بعاریت بکس ندهی، مستلذّات دنیا و عقبی را چه محلّ آن بود که رخت خویش در دیده تو نهد و زبان حال سیّد (ص) بنعت تواضع همیگوید:
هوش مصنوعی: «چشمانت را به آنچه خوشیهای دنیا هستند، مگیر»، این پیام به محمد (ص) است. این زینتهای دنیوی که ما از کافران محروم نکردهایم، به تو خیره نشو و در آنها غرق نگرد. چشمانت از آنها ارزشمندتر است، پس چرا به آنها توجه کنی یا آنچه را که ما نپسندیدهایم، بپسندی؟ محمد (ص) آنقدر از این خطاب مؤدب شد که در شب معراج، حتی در برابر نعمتهای بهشتی نیز نگاه نکرد و هر چه که مشاهده میکرد، تنها بهعنوان تحیت به خدا میگفت. خداوند نیز بر ادب او آفرین فرستاد و گفت: «چشم او انحراف نیافته و طغیان نکرده است». وقتی که دوستی به کمال رسید، طبیعی است که غیرتی در او باشد. موسی (ع) آرزوی دیدار خداوند را داشت، اما پاسخ شنید که «تو مرا نخواهی دید؛ اما به کوه نگاه کن». ای موسی! تو اکنون قادر به دیدن ما نیستی، به کوه توجه کن. به محمد (ص) نیز گفته شد: ای محمد! آیا توجه داری که به چه چیزی نگاه میکنی؟ آیا باید به آنچه که موقتی و زودگذر است، توجه کنی؟ این دنیا و آخرت چه اهمیتی دارد که خود را در جلوی چشمانت قرار دهد؟ زبان حال پیامبر (ص) نیز بیانگر تواضع است.
بر بندم هر دو چشم و نگشایم نیز
تا روز زیارت تو ای یار عزیز
هوش مصنوعی: چشمانم را میبندم و آنها را باز نمیکنم تا روزی که تو، ای دوست عزیز، را ببینم.
«وَ اخْفِضْ جَناحَکَ لِلْمُؤْمِنِینَ» خفض الجناح کنایة عن حسن الخلق، اشارتست بکمال خلق و غایت شفقت وی بر خلق خدا، نه بینی که بر بساط بلیّت احد هزاران شربت قهر نوش کرده و از زخم بیگانگان بوی رسیده آنچ رسیده، آن گه دامن رحمت خود را بسط کرده و زبان شفقت بگشاده که: «اللهم اهد قومی فانهم لا یعلمون».
هوش مصنوعی: «و بال حوصلت را برای مؤمنان خویش پایین آورد» به معنای داشتن خلق نیکو و محبت نسبت به خلق خداست. نشاندهندهی کمال رفتار و نهایت محبت و رحمتی است که نسبت به دیگران باید داشته باشیم. در اینجا اشاره شده است که چگونه انسان باید با وجود تمام سختیها و مشکلاتی که برایش پیش آمده، دست رحمت و محبت خود را به سوی دیگران دراز کند و از خداوند درخواست هدایت دیگران کند، حتی اگر آنها در حال حاضر درک درستی از اوضاع ندارند.
«وَ قُلْ إِنِّی أَنَا النَّذِیرُ الْمُبِینُ» انّی انا کلمتیست که جز ارباب صفوت را از اهل تمکین مسلّم نیست، ایشان که در عالم تفرید از عین جمع نفس زنند، علائق و خلائق منقطع دانند، اسباب مضمحل و حدود متلاشی و اشارت و عبارت متناهی، یکبارگی دل با سوی حق پرداخته و غیر او بگذاشته، و الیه الاشارة بقوله تعالی: «قُلِ اللَّهُ ثُمَّ ذَرْهُمْ».
هوش مصنوعی: و بگو که من هشداردهندهای روشن و واضح هستم. این جمله بیانگر حالتی است که جز کسانی که به مقام بالای روحانی رسیدهاند، کسی نمیتواند به آن دست یابد. آنها در حالی که از همه وابستگیها و موجودات جدا شدهاند، به طور عمیق در وحدت با حقیقتی والاتر غوطهور هستند. تمامی علائق دنیوی و روابط انسانی برای آنها انحلال یافته و در این حالت، آنها به سوی حق تعالی متوجه میشوند و از هر چیز دیگری فارغ میگردند. این حالت را میتوان با این آیه که خداوند فرموده است: «بگو تنها خداست» توصیف کرد، و سپس به امور دیگر بیتوجهی نشان دهند.
در خبر است که جابر بن عبد اللَّه بر در سرای رسول خدای (ص) در میزد، رسول (ص) گفت: من فی الباب؟ جابر گفت انا، رسول (ص) از آن گفت وی کراهیت نمود باز پس میگفت که انا، انا، انّی لا اقول انا ای جابر تو گفتی که انا! من باری نگویم که انا، فرمان آمد از جبّار کائنات جلّ جلاله: «وَ قُلْ إِنِّی أَنَا» ای محمّد تو دیگری، کار تو دیگرست، ترا مسلّم داشتیم که گویی: انّی انا، لانّک کنت بنا و لنا.
هوش مصنوعی: روزی جابر بن عبدالله بر در خانه پیامبر (ص) میکوبید. پیامبر (ص) از او پرسید: "کیست در دروازه؟" جابر پاسخ داد: "من هستم." پیامبر از این پاسخ نارضایتی نشان داد و دوباره گفت: "من، من." جابر گفت: "چرا من نباید بگویم 'من'؟" پیامبر (ص) فرمود: "من نمیگویم 'من' ای جابر، تو گفتی 'من'! من نمیخواهم این را بگویم." در این زمان، فرمانی از جانب خداوند صادر شد که فرمود: "بگو من هستم." ای محمد، تو دیگرانی و کار تو متفاوت است. ما تو را برگزیدهایم تا این را بگویی، زیرا تو برای ما و به خاطر ما بودی.
و در اخبار معراج است که در خلوت او ادنی بر بساط انبساط این راز برفت که: یا محمّد کن لی کما لم تکن فاکون لک کما لم ازل، همانست که گفت: «فَاصْدَعْ بِما تُؤْمَرُ وَ أَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِکِینَ» ای کن لنا و قل بنا و اذا کنت بنا و لنا فلا تحتفل بغیرنا و صرّح بما خصّصناک به و اعلن محبتنا لک:
هوش مصنوعی: در روایات معراج آمده است که در آن لحظه خاص، رازهایی آشکار شد و به رسول خدا فرمودند: ای محمد، اگر بخواهی میتوانی به حالتی بینظیر تبدیل شوی، همانطور که قبلاً نبودی و تو را همانند زمان قبل از پیدایش در نظر میگیریم. این بدان معنی است که به آنچه مأموریتی برای توست، عمل کن و از کسانی که به خدا ایمان ندارند، دوری کن. اگر تو با ما هستی و ما با تو، پس نیازی به توجه به غیرما نیست. به وضوح آنچه را که مخصوص توست بیان کن و عشق و محبت ما را به تو اعلام کن.
فبح باسم من تهوی و دعنی من الکنی
فلا خیر فی اللذات من بعد ما ستر
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که با نام کسی که به او علاقهمندی، به جلو برو و از من نام نبر. زیرا هیچ خوبی در لذتها نیست وقتی که پردهها کنار رفته و واقعیات هویدا شوند.
«وَ لَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّکَ یَضِیقُ صَدْرُکَ بِما یَقُولُونَ» تعزیت دل مصطفی است (ص) و تسلیت وی بآن رنجها که از کافران بوی میرسید. میگوید ای محمّد، از رنج دل تو خبر داریم و از آنچ بر تو میرود آگاهیم، تو دل خویش در میدان مواصلت ما روان دار و بحضرت نماز در آی که نماز مظنه مشاهده است و با مشاهده دوست بار بلا کشیدن آسانست: «فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ وَ کُنْ مِنَ السَّاجِدِینَ» یکی از پیران طریقت گفت: در بازار بغداد یکی را دیدم که اعوان دیوان خلافت در وی آویخته بودند و بی محابا او را زخم میکردند، بآخر او را بخوابانیدند و هزار تازیانه بر وی زدند، آهی نکرد! بعد از آن فرا پیش وی رفتم، گفتم ای جوانمرد آن همه زخمها بر تو کردند چرا آهی نکردی و جزعی ننمودی؟ تا بر تو رحمت کردندی، گفت ای شیخ محذورمدار که معشوقم برابر بود و از بهر وی مرا میزدند، از نظاره وی الم زخم بر من آسان شد:
هوش مصنوعی: ما میدانیم که سخنان آنها بر دل تو سنگینی میکند و تو را دچار تنگی صدر میسازد. این جمله به عنوان تسکینی برای دل پیامبر (ص) به شمار میرود و از رنجهایی که از کافران به او میرسد، خبر میدهد. به او میگوید، ای محمد، از رنجها و دردهایی که متحمل میشوی آگاهیم. دل خود را در ارتباط با ما معطوف کن و همواره به نماز بپرداز که نماز وسیلهای برای نزدیک شدن به ماست و با دیدن ما، تحمل رنجها آسانتر میشود. یکی از بزرگان طریقت میگفت در بازار بغداد فردی را دید که مأموران حکومت به او حمله کرده و او را به شدت مجروح کرده بودند. اما او هیچ صدایی از خود درنیاورد. بعد از آن نزد او رفتم و پرسیدم چرا در برابر آن همه زخم سکوت کردی؟ او پاسخ داد که معشوق من در برابر من بود و به خاطر او مرا میزدند، به همین دلیل تحمل درد برایم آسان شد.
چون شفای دلربای از خستگی و درد تست
خسته را مرهم مساز و درد را درمان مکن
هوش مصنوعی: وقتی که تو خودت تسکینی برای دلهای خسته و دردکشیده هستی، دیگر کسی را درمان نکن و به زخمها مرهم نگذار.
لم اسلم النّفس للاسقام تتلفها
الّا لعلمی بانّ الوصل یحییها
هوش مصنوعی: من خود را تسلیم دردها نکردم، مگر اینکه میدانستم وصال و دیدار تو جانم را زنده میکند.
نفس المحبّ علی الاسقام صابرة
لعلّ مسقمها یوما یداویها
هوش مصنوعی: نفس عاشق در برابر دردها و رنجها صبور است، شاید امیدی باشد که روزی کسی بیاید و این آلام را درمان کند.
معنی دیگر گفتهاند ارباب طریقت از روی حقیقت، میگوید: ای محمّد ما میدانیم که دل تو بتنگ میآید بآن ناسزا که بیگانگان در صفات ما میگویند از زن و فرزند و شریک و انباز، تو دل بتنگ میار و خوش همیباشد که جلال عزّت ما را از گفت ناسزای سزای ایشان هیچ زبان نیست، وحدانیّت و فردانیّت ما را از آن نقصان نیست، ما همان قدوس و منزّهایم از گمان و نقصان و پنداره و ایدون، یکتا و یگانه که در ازل بودیم در ابد همان یکتا و یگانهایم از قیاس و هم ها بیرون:
هوش مصنوعی: در حقیقت، استاد طریق معرفت به محمد میگوید: ما آگاهیم که تو از کلمات ناپسند و بهتانهایی که از سوی بیگانگان درباره ما بیان میشود و به خانواده و نسبتهای ما اختصاص دارد، ناراحت میشوی. اما نگران نباش؛ زیرا عزت و جلال ما تحت تأثیر این سخنان قرار نمیگیرد. وحدت و یگانگی ما از این نادرستیها آسیب نخواهد دید. ما همواره پاک و منزهایم و از هرگونه تصور و نقصی به دور هستیم. ما از ازل تا ابد یکتایی و یگانی خود را حفظ کردهایم و هیچ چیز نمیتواند ما را تحت تأثیر قرار دهد.
تقدّس ان یکون له نظیر
تعالی ان یظنّ و ان یقالا
هوش مصنوعی: قدسیّت او به گونهای است که نمیتوان برای او شبیه یا نظیری قائل شد و عظمت او به حدی است که هیچکس نباید او را به گونهای تصور کند یا دربارهاش سخن بگوید.