گنجور

۳ - النوبة الثالثة

قوله تعالی: «وَ أُدْخِلَ الَّذِینَ آمَنُوا» معنی آنست که مؤمنان و دوستان را فردا به بهشت فرود آرند در آن سرای پیروزی و نعیم باقی و ملک جاودانی، امّا ظاهر لفظ ادخل آنست که این حکم راندند روز اوّل در عهد ازل و مؤمنان را آن روز ببهشت فرو آوردند که این حکم راندند، نه خواستی تو است که می‌دروا کند، کرده ازلیست که می آشکار کند، نه امروزشان می‌نوازد که در ازلشان نواخته است و این کار پرداخته، عابد همه نظاره ابد کند، بیم وی از آن بود که تا فردا با من چه کنند، عارف همه نظاره ازل کند، سوزش همه آن بود که در ازل با من چه کرده‌اند، او که در ابد نگرد همه رکوع و سجود بیند، او که در ازل نگرد همه وجد و وجود بیند، از دیدار خود غایب بود، نه خود را بیند نه از خود، بلکه همه حق را بیند و حق را داند، او که به ابد نگرد هر چه بدو دهند قبول کند و بآن قانع شود، و او که بازل نگرد نه هیچیز قبول کند نه بهیچ خلعت قانع شود، اگر هر چه در کونین خلعتست او را بآن بیارایند هر لحظتی که بر آید برهنه‌تر بود، و اگر کلّ کون مائده‌ای سازند و پیش دل وی نهند وی را از آن نزل چاشنی نیاید. هر دو کون لقمه‌ای ساختند و در حوصله پر درد بو یزید نهادند هنوز روی سیری نمی‌دید، فریاد همی‌داشت که من گرفتار عیانم بخبر قناعت چون کنم من که نقد را جویانم بامید کفایت چون کنم!!

بی تو ای آرام جانم زندگانی چون کنم
چون نباشی در کنارم شادمانی چون کنم‌

«وَ أُدْخِلَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ جَنَّاتٍ» ایشان را فرو آرند فردا در آن بهشتها، نه یک بهشت است که هشت بهشتست، نه هشت درجه است که صد درجه است. مصطفی (ص) گفت: «انّ فی الجنّة مائة درجة اعدّها اللَّه للمجاهدین فی سبیله».

مردمی باید که در راه خدای جهاد کند، هم با نفس خویش بقهر، هم با دیو بصبر، هم با دشمن بتیغ، تا این درجه‌ها را گذاره کند و بفردوس رسد: فانّه وسط الجنّة و اعلا الجنة و فوقه عرش الرّحمن، و آن گه بدان خرسند نشود تا در کرامت تحیّت بیفزایند که: «تَحِیَّتُهُمْ فِیها سَلامٌ» فقوم یحییهم الملک و قوم یحییهم الملک قومی را تحیّت و سلام ملک، قومی را تحیّت و سلام ملک، سلام ملک اهل طاعت و خدمت را، می‌گوید جلّ جلاله: «وَ الْمَلائِکَةُ یَدْخُلُونَ عَلَیْهِمْ مِنْ کُلِّ بابٍ سَلامٌ عَلَیْکُمْ» سلام ملک اصل صفوت و قربت را، یقول تعالی: «سَلامٌ قَوْلًا مِنْ رَبٍّ رَحِیمٍ» معنی سلام آزادیست و رستگاری، می‌گوید آزاد گشتید از احتراق، رستید از فراق، اینجا نه عتابست نه حجاب، هان که وقت سماعست و دیدار و شراب.

پیر طریقت گفت: ای جوانمرد، بس منال که بس نماند تا آنچ خبرست عیان شود، خورشید وصال از مشرق یافت تابان شود، همه آرزوها نقد شود و زیادت بی کران شود، قصه آب و گل نهان شود و دوست ازلی عیان شود، دیده و دل و جان هر سه باو نگران شود:

چه باشد گر خوری یک سال تیمار
چو بینی دوست را یک روز دیدار

«أَ لَمْ تَرَ کَیْفَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا کَلِمَةً طَیِّبَةً کَشَجَرَةٍ طَیِّبَةٍ» سخن پاک و گفت راست که از دهن مؤمن بیرون آید همچون آن درخت پاکست که میوه‌ پاک بیرون دهد، درخت پاک بر تربت نیکو بر آب خوش جز میوه شیرین بیرون ندهد، آنست که گفت: «وَ الْبَلَدُ الطَّیِّبُ یَخْرُجُ نَباتُهُ بِإِذْنِ رَبِّهِ» تربت پاک نفس بنده مؤمنست، درخت پاک درخت معرفتست، آب خوش آب ندامتست، میوه شیرین کلمه توحید است، چنانک درخت بیخ بزمین فرو برد هم چنان معرفت و ایمان در دل مؤمن بیخ فرو برد، چنانک شاخ بر هوا میوه آرد این درخت معرفت توحید بر زبان و عمل در ارکان آرد، هر دو بالا گیرد، اینست که ربّ العزّه گفت: «إِلَیْهِ یَصْعَدُ الْکَلِمُ الطَّیِّبُ وَ الْعَمَلُ الصَّالِحُ یَرْفَعُهُ»، قوام درخت بسه چیز است: بیخی بر زمین فرو برده، اصلی بر جای ایستاده، شاخی بهوا بر شده. و درخت معرفت را این سه چیز بر کمالست: تصدیق بالجنان و عمل بالارکان و قول باللّسان.

قال النبی (ص): «الایمان معرفة بالقلب و اقرار باللّسان و عمل بالابدان».

پیر طریقت گفت: الهی آب عنایت تو بسنگ رسید، سنگ بار گرفت، سنگ درخت رویانید، درخت میوه و بار گرفت، درختی که بارش همه شادی طعمش همه انس، بویش همه آزادی، درختی که بیخ آن در زمین وفا، شاخ آن بر هواء رضا، میوه آن معرفت و صفا، حاصل آن دیدار و لقا «تُؤْتِی أُکُلَها کُلَّ حِینٍ بِإِذْنِ رَبِّها» بقول ابن عباس آن درخت که ربّ العزّه ایمان مؤمنان مثل بدان زد، درختیست در بهشت که میوه آن هرگز بریده نگردد و بسر نیاید: «لا مَقْطُوعَةٍ وَ لا مَمْنُوعَةٍ»، کذلک لطائف قلوب العارفین من ثمرات شجرة الایمان لا مقطوعة و لا ممنوعة، و قلوب اهل الحقایق عنها لا مصروفة و لا محجوبة و هی لها فی کلّ وقت و نفس مبذولة غیر محجوبة.

آن گه کفر کافر را نیز مثل زد گفت: «وَ مَثَلُ کَلِمَةٍ خَبِیثَةٍ کَشَجَرَةٍ خَبِیثَةٍ».

کلمه خبیثه همچون شجره خبیثه است، این شجره خبیثه میگویند شجره شهواتست، زمین آن نفس امّاره، آب آن امل، اوراق آن کسل، میوه آن معصیت، غایت آن دوزخ. نهاد کافر شوره زمینست، از شوره زمین هرگز درخت خوش نروید اگر چه باران خوش بر آن بارد، باران هر چند پاکست و خوش امّا تا بر کدام موضع آید، چون بر صدف آید جوهر روید، چون بر مزبله آید کرم روید، پس کار زمین دارد و تخم، نه آب و باران، همانست که آنجا گفت: «صِنْوانٌ وَ غَیْرُ صِنْوانٍ یُسْقی‌ بِماءٍ واحِدٍ وَ نُفَضِّلُ بَعْضَها عَلی‌ بَعْضٍ فِی الْأُکُلِ».

دو بنده را مثل زد: یکی آشنا، یکی بیگانه. گفتا مثل ایشان چون دو درختست: یکی شیرین، یکی تلخ. تلخ هم از آن آب خورد که شیرین خورد، تلخ را جرمی نبود که تلخ آمد، شیرین را هنری نبود که شیرین آمد. لکن این تخم بر سبیل شایستگی افکندند و آن تخم بر سبیل ناشایستگی، پس کار نه بآنست که از کسی کسل آید و از کسی عمل، کار آن دارد که تا شایسته که آمد در ازل، تلخ را چه سود کش آب خوش در جوارست و خار را چه حاصل از آن کش بوی گل در کنارست.

«یُثَبِّتُ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا بِالْقَوْلِ الثَّابِتِ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ فِی الْآخِرَةِ» تثبیت عارف آنست که وی را در دنیا زندگانی باستقامت دهد، زندگانی که دامن وی پاک دارد و چشم وی بیدار و راه وی راست و مرکب وی نیز تا بدر مرگ، آن گه زندگانی حقیقت آغاز کند، بحیاة طیّبة رسد، از سایه انسانیّت و صفت کنودی خلاص یافته و بمقرّ عزّ و قرارگاه خود رسیده و شرف و صولت خود بر فریشتگان بدیده، ازینجا بود که رسول خدای (ص) عمر خطاب را گفت: کیف بک یا عمر اذا رأیت ملکین فظین غلیظین یدخلان علیک القبر فیقولان من ربّک و ما دینک و من نبیّک؟ فقال یا رسول اللَّه ا یکون عقلی معی؟ قال نعم، قال اذا لا ابالی.

و رأی یزید بن هارون بعد موته فی المنام، فقیل له ما صنع اللَّه بک؟ قال دخل علیّ منکر و نکیر قبری، فقالا من ربّک فاخذت بلحیتی، و قلت أ مثلی یسأل من ربّک و قد دعوت الخلق الی اللَّه سبعین سنة، فقال احدهما للآخر ارفق به فقد صدق.

و حکی عن ابی یزید البسطامی انّه قال: لو قال لی منکر و نکیر فی القبر من ربّک؟ قلت لهما لا تسألانی من ربّک و لکن سلا ربّی من عبدک؟

و سئل جعفر الصادق (ع) ما تقول فی منکر و نکیر؟ قال انّما یدخل منکر و نکیر قبر الکافر، فامّا قبر المؤمن فانّما یدخله مبشر و بشیر.

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

قوله تعالی: «وَ أُدْخِلَ الَّذِینَ آمَنُوا» معنی آنست که مؤمنان و دوستان را فردا به بهشت فرود آرند در آن سرای پیروزی و نعیم باقی و ملک جاودانی، امّا ظاهر لفظ ادخل آنست که این حکم راندند روز اوّل در عهد ازل و مؤمنان را آن روز ببهشت فرو آوردند که این حکم راندند، نه خواستی تو است که می‌دروا کند، کرده ازلیست که می آشکار کند، نه امروزشان می‌نوازد که در ازلشان نواخته است و این کار پرداخته، عابد همه نظاره ابد کند، بیم وی از آن بود که تا فردا با من چه کنند، عارف همه نظاره ازل کند، سوزش همه آن بود که در ازل با من چه کرده‌اند، او که در ابد نگرد همه رکوع و سجود بیند، او که در ازل نگرد همه وجد و وجود بیند، از دیدار خود غایب بود، نه خود را بیند نه از خود، بلکه همه حق را بیند و حق را داند، او که به ابد نگرد هر چه بدو دهند قبول کند و بآن قانع شود، و او که بازل نگرد نه هیچیز قبول کند نه بهیچ خلعت قانع شود، اگر هر چه در کونین خلعتست او را بآن بیارایند هر لحظتی که بر آید برهنه‌تر بود، و اگر کلّ کون مائده‌ای سازند و پیش دل وی نهند وی را از آن نزل چاشنی نیاید. هر دو کون لقمه‌ای ساختند و در حوصله پر درد بو یزید نهادند هنوز روی سیری نمی‌دید، فریاد همی‌داشت که من گرفتار عیانم بخبر قناعت چون کنم من که نقد را جویانم بامید کفایت چون کنم!!
هوش مصنوعی: آیه اشاره دارد که مؤمنان و دوستان خدا در روز قیامت به بهشت منتقل می‌شوند، جایی که پیروزی و نعمت‌های جاودان در انتظار آنهاست. در واقع، این وعده، از زمان ازل و در دوران نخستین صادر شده و به مؤمنان وعده داده شده که در آن روز به بهشت وارد خواهند شد. این تصمیم، نه تنها به خواسته‌ی فردی بستگی دارد، بلکه از پیش تعیین شده است و به معنای این است که از ازل به آنها وعده داده شده است. عبادت‌کنندگان ممکن است نگران باشند که در روز قیامت چه بر سرشان خواهد آمد، اما عارفان به گذشته و حقیقت وجود خود توجه دارند و با این حال، هیچ‌گونه قناعتی از دنیا نتوانند داشته باشند. به بیان دیگر، کسی که به عالم ابد توجه کند، هر آنچه به او داده شود، می‌پذیرد و راضی می‌شود، اما کسی که به عالم ازل ننگرد، هرگز از آنچه در دنیا به او داده می‌شود راضی نیست و به هر چیز نیاز دارد. حتی اگر همه‌ی نعمت‌های جهان به او عرضه شود، او احساس فقر و نیاز خواهد کرد. حال آنکه، شخصی مانند بایزید که در عالم معنا قرار دارد، همچنان از دیدار حقّ و حقیقت غافل است و به دنبال کمال و خوشبختی واقعی است. او در جستجوی حقیقت و قناعت واقعی است، نه چیزهای ظاهری و زودگذر.
بی تو ای آرام جانم زندگانی چون کنم
چون نباشی در کنارم شادمانی چون کنم‌
هوش مصنوعی: بدون تو ای آرامش جانم، چگونه می‌توانم زندگی کنم؟ وقتی که تو در کنارم نیستی، چگونه می‌توانم شاد و خوشحال باشم؟
«وَ أُدْخِلَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ جَنَّاتٍ» ایشان را فرو آرند فردا در آن بهشتها، نه یک بهشت است که هشت بهشتست، نه هشت درجه است که صد درجه است. مصطفی (ص) گفت: «انّ فی الجنّة مائة درجة اعدّها اللَّه للمجاهدین فی سبیله».
هوش مصنوعی: و کسانی که ایمان آورده و اعمال صالح انجام داده‌اند، داخل بهشت‌هایی خواهند شد. این بهشت‌ها تنها به یک بهشت محدود نمی‌شوند، بلکه اعداد بیشتری از بهشت‌ها وجود دارد. پیامبر (ص) فرمودند: «در بهشت، صد درجه وجود دارد که خداوند برای مجاهدان در راه خود آماده کرده است».
مردمی باید که در راه خدای جهاد کند، هم با نفس خویش بقهر، هم با دیو بصبر، هم با دشمن بتیغ، تا این درجه‌ها را گذاره کند و بفردوس رسد: فانّه وسط الجنّة و اعلا الجنة و فوقه عرش الرّحمن، و آن گه بدان خرسند نشود تا در کرامت تحیّت بیفزایند که: «تَحِیَّتُهُمْ فِیها سَلامٌ» فقوم یحییهم الملک و قوم یحییهم الملک قومی را تحیّت و سلام ملک، قومی را تحیّت و سلام ملک، سلام ملک اهل طاعت و خدمت را، می‌گوید جلّ جلاله: «وَ الْمَلائِکَةُ یَدْخُلُونَ عَلَیْهِمْ مِنْ کُلِّ بابٍ سَلامٌ عَلَیْکُمْ» سلام ملک اصل صفوت و قربت را، یقول تعالی: «سَلامٌ قَوْلًا مِنْ رَبٍّ رَحِیمٍ» معنی سلام آزادیست و رستگاری، می‌گوید آزاد گشتید از احتراق، رستید از فراق، اینجا نه عتابست نه حجاب، هان که وقت سماعست و دیدار و شراب.
هوش مصنوعی: مردم باید در مسیر خداوند جهاد کنند؛ باید با نفس خود مبارزه کنند، با شیطان صبر پیشه کنند و با دشمنان، با شمشیر بجنگند. تا این مراحل را پشت سر بگذارند و به بهشت برسند که در وسط آن و در بالا، عرش رحمان قرار دارد. آنها هیچ‌گاه در این خوشی و کرامت آرام نخواهند گرفت مگر اینکه بر پاداش خود بیفزایند و تحیتی ارزشمند به دست آورند. ملائکه به آنها سلام می‌کنند و در همه جا بر آنان درود می‌فرستند. این سلام از طرف خداوند مهربان است و نشانه‌ای از آزادی و رستگاری است. در آنجا نه عتابی وجود دارد و نه حجاب، بلکه وقت شنیدن و دیدار و لذت بردن از شراب است.
پیر طریقت گفت: ای جوانمرد، بس منال که بس نماند تا آنچ خبرست عیان شود، خورشید وصال از مشرق یافت تابان شود، همه آرزوها نقد شود و زیادت بی کران شود، قصه آب و گل نهان شود و دوست ازلی عیان شود، دیده و دل و جان هر سه باو نگران شود:
هوش مصنوعی: پیر راه گفت: ای جوانمرد، زیاد ناراحت نباش، چون زمان زیادی نمی‌گذرد تا آنچه را که در دل داری، آشکار شود. خورشید وصال از سمت شرق طلوع خواهد کرد و آرزوها به حقیقت خواهند پیوست و حتی بیشتر از آنچه که می‌خواهی به دست خواهی آورد. داستان آب و گل فراموش خواهد شد و دوست ازلی آشکار خواهد گشت. چشم، دل و جان همه به سوی او مشتاق خواهند بود.
چه باشد گر خوری یک سال تیمار
چو بینی دوست را یک روز دیدار
هوش مصنوعی: چه اشکالی دارد اگر یک سال در رنج و سختی باشی، وقتی که فقط یک روز ملاقات با دوستت را ببینی؟
«أَ لَمْ تَرَ کَیْفَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا کَلِمَةً طَیِّبَةً کَشَجَرَةٍ طَیِّبَةٍ» سخن پاک و گفت راست که از دهن مؤمن بیرون آید همچون آن درخت پاکست که میوه‌ پاک بیرون دهد، درخت پاک بر تربت نیکو بر آب خوش جز میوه شیرین بیرون ندهد، آنست که گفت: «وَ الْبَلَدُ الطَّیِّبُ یَخْرُجُ نَباتُهُ بِإِذْنِ رَبِّهِ» تربت پاک نفس بنده مؤمنست، درخت پاک درخت معرفتست، آب خوش آب ندامتست، میوه شیرین کلمه توحید است، چنانک درخت بیخ بزمین فرو برد هم چنان معرفت و ایمان در دل مؤمن بیخ فرو برد، چنانک شاخ بر هوا میوه آرد این درخت معرفت توحید بر زبان و عمل در ارکان آرد، هر دو بالا گیرد، اینست که ربّ العزّه گفت: «إِلَیْهِ یَصْعَدُ الْکَلِمُ الطَّیِّبُ وَ الْعَمَلُ الصَّالِحُ یَرْفَعُهُ»، قوام درخت بسه چیز است: بیخی بر زمین فرو برده، اصلی بر جای ایستاده، شاخی بهوا بر شده. و درخت معرفت را این سه چیز بر کمالست: تصدیق بالجنان و عمل بالارکان و قول باللّسان.
هوش مصنوعی: سخنِ نیک و راستینی که از زبان مؤمن بیرون می‌آید، مانند درختی پاک و ثمربخش است. این درخت در خاک خوب و با آب شیرین رشد می‌کند و میوه‌های خوشمزه‌ای می‌دهد. به این ترتیب، روح پاک مؤمن مانند این درخت است که از معرفت و ایمان برخوردار است، و آب زلالی که به آن می‌رسد، نشان‌دهنده ندامت و بازگشت به سوی خداست. میوه‌ای که این درخت می‌دهد، همان کلمه توحید است. به مانند این که ریشه درخت در زمین غرق است، معرفت و ایمان نیز در دل مؤمن ریشه دوانده‌اند. درختی که شاخ‌هایش در آسمان بر افراشته شده، معرفت توحید را در زبان و عمل جاری می‌کند. برای استحکام این درخت، سه عنصر حیاتی وجود دارد: ریشه‌ای محکم در زمین، بدنه‌ای راست و ایستاده، و شاخ‌هایی که به سوی آسمان کشیده شده‌اند. درخت معرفت نیز با تصدیق قلبی، عمل به دست‌ها و گفتار زبان به کمال می‌رسد.
قال النبی (ص): «الایمان معرفة بالقلب و اقرار باللّسان و عمل بالابدان».
هوش مصنوعی: پیامبر (ص) فرمودند: «ایمان، شناختی است در قلب، تأیید گفتاری است با زبان و عملی است با اعضای بدن.»
پیر طریقت گفت: الهی آب عنایت تو بسنگ رسید، سنگ بار گرفت، سنگ درخت رویانید، درخت میوه و بار گرفت، درختی که بارش همه شادی طعمش همه انس، بویش همه آزادی، درختی که بیخ آن در زمین وفا، شاخ آن بر هواء رضا، میوه آن معرفت و صفا، حاصل آن دیدار و لقا «تُؤْتِی أُکُلَها کُلَّ حِینٍ بِإِذْنِ رَبِّها» بقول ابن عباس آن درخت که ربّ العزّه ایمان مؤمنان مثل بدان زد، درختیست در بهشت که میوه آن هرگز بریده نگردد و بسر نیاید: «لا مَقْطُوعَةٍ وَ لا مَمْنُوعَةٍ»، کذلک لطائف قلوب العارفین من ثمرات شجرة الایمان لا مقطوعة و لا ممنوعة، و قلوب اهل الحقایق عنها لا مصروفة و لا محجوبة و هی لها فی کلّ وقت و نفس مبذولة غیر محجوبة.
هوش مصنوعی: پیر طریقت فرمود: ای خدا، آب لطف تو به سنگ رسید، سنگ بار گرفت و درختی برآورد. این درخت میوه و بارآوری داشت؛ میوه‌ای که شادی و طعم خوشی به همراه دارد، بویش نماد آزادی است. این درخت ریشه‌اش در زمین وفا و شاخه‌هایش در آسمان رضا قرار دارد. میوه‌اش معرفت و پاکی است و حاصل آن دیدار و وصال است. ابن عباس می‌گوید که آن درخت که خداوند عزّت، ایمان مؤمنان را به آن تشبیه کرده، درختی در بهشت است که میوه‌اش هیچ‌گاه قطع نمی‌شود و از بین نمی‌رود. همچنین لطایف و نکات دل‌های عارفان از میوه‌های درخت ایمان است که هیچ‌گاه قطع و ممنوع نمی‌شود؛ دل‌های اهل حقیقت همیشه از آن بهره‌مند هستند و هیچ‌گاه از آن بهره‌گیری منع نمی‌شوند و در هر زمان و لحظه در دسترس است و هیچ حائلی ندارد.
آن گه کفر کافر را نیز مثل زد گفت: «وَ مَثَلُ کَلِمَةٍ خَبِیثَةٍ کَشَجَرَةٍ خَبِیثَةٍ».
هوش مصنوعی: آنگاه کافر نیز تحت مثال قرار گرفت و گفته شد: «و مثل کلمه‌ای ناپاک مانند درختی ناپاک است».
کلمه خبیثه همچون شجره خبیثه است، این شجره خبیثه میگویند شجره شهواتست، زمین آن نفس امّاره، آب آن امل، اوراق آن کسل، میوه آن معصیت، غایت آن دوزخ. نهاد کافر شوره زمینست، از شوره زمین هرگز درخت خوش نروید اگر چه باران خوش بر آن بارد، باران هر چند پاکست و خوش امّا تا بر کدام موضع آید، چون بر صدف آید جوهر روید، چون بر مزبله آید کرم روید، پس کار زمین دارد و تخم، نه آب و باران، همانست که آنجا گفت: «صِنْوانٌ وَ غَیْرُ صِنْوانٍ یُسْقی‌ بِماءٍ واحِدٍ وَ نُفَضِّلُ بَعْضَها عَلی‌ بَعْضٍ فِی الْأُکُلِ».
هوش مصنوعی: کلمه "خبیثه" به معنای درختی ناپاک است که به شهوات مربوط می‌شود. پایه و اساس این درخت، نفس انسانی است که به دنبال خواسته‌های حرام می‌گردد. آب این درخت، آرزوهای نادرست و برگ‌های آن، خستگی و یأس را به همراه دارد. میوه‌اش گناهان است و در نهایت، عاقبتش به دوزخ ختم می‌شود. آدمی که کافر است، مانند خاک شور است که از آن هرگز درختی خوب نخواهد رویید، حتی اگر باران بر آن ببارد. باران، هرچند پاک و خوب است، اما نتیجه‌اش به نوع زمین بستگی دارد. اگر بر صدف ببارد، مروارید می‌روید و اگر بر زباله بیفتد، کرم به وجود می‌آید. بنابراین، آنچه در رشد گیاهان تأثیر دارد، خاک و بذر است و نه صرفاً آب و باران.
دو بنده را مثل زد: یکی آشنا، یکی بیگانه. گفتا مثل ایشان چون دو درختست: یکی شیرین، یکی تلخ. تلخ هم از آن آب خورد که شیرین خورد، تلخ را جرمی نبود که تلخ آمد، شیرین را هنری نبود که شیرین آمد. لکن این تخم بر سبیل شایستگی افکندند و آن تخم بر سبیل ناشایستگی، پس کار نه بآنست که از کسی کسل آید و از کسی عمل، کار آن دارد که تا شایسته که آمد در ازل، تلخ را چه سود کش آب خوش در جوارست و خار را چه حاصل از آن کش بوی گل در کنارست.
هوش مصنوعی: دو بنده را شبیه هم توصیف کرد: یکی آشنا و دیگری بیگانه. او گفت مانند دو درخت هستند: یکی میوه شیرین دارد و دیگری تلخ. درخت تلخ هم از آبی که درخت شیرین نوشید تغذیه کرد و تلخی‌اش به دلیل گناهی نیست که انجام داده باشد، و درخت شیرین هم به خودی خود هنری ندارد که شیرین باشد. اما این دو درخت به تناسب اهلی بودن یا نامناسب بودن بذرشان به این حالت درآمده‌اند. پس مسئله این نیست که چرا یکی از آنها تنبل است و دیگری فعال، بلکه مسئله این است که شایستگی اولیه باعث شده که چنین شجره‌ای در ابتدا به وجود بیاید. درخت تلخ چه فایده‌ای از آبی که در کنار درخت شیرین به دست آورده می‌برد، و خار چه سودی از بوی گل کنار خود دارد؟
«یُثَبِّتُ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا بِالْقَوْلِ الثَّابِتِ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ فِی الْآخِرَةِ» تثبیت عارف آنست که وی را در دنیا زندگانی باستقامت دهد، زندگانی که دامن وی پاک دارد و چشم وی بیدار و راه وی راست و مرکب وی نیز تا بدر مرگ، آن گه زندگانی حقیقت آغاز کند، بحیاة طیّبة رسد، از سایه انسانیّت و صفت کنودی خلاص یافته و بمقرّ عزّ و قرارگاه خود رسیده و شرف و صولت خود بر فریشتگان بدیده، ازینجا بود که رسول خدای (ص) عمر خطاب را گفت: کیف بک یا عمر اذا رأیت ملکین فظین غلیظین یدخلان علیک القبر فیقولان من ربّک و ما دینک و من نبیّک؟ فقال یا رسول اللَّه ا یکون عقلی معی؟ قال نعم، قال اذا لا ابالی.
هوش مصنوعی: خداوند کسانی را که ایمان آورده‌اند، در زندگی دنیا و آخرت استوار می‌سازد. استقامت واقعی فرد عارف این است که در زندگی دنیایی‌اش ثابت قدم باشد، زندگی‌ای که در آن پاکی و روشنی وجود دارد و مسیرش درست است. او باید تا پایان زندگی‌اش به همین شکل ادامه دهد و پس از مرگ، به زندگی واقعی دست یابد. در این حالت، از حدود انسانیت و صفات ناپسند رهایی می‌یابد و به مقام عزت و آرامش خود می‌رسد. او شرف و قدرت خود را در برابر فرشتگان می‌بیند. به همین دلیل، پیامبر اسلام (ص) به عمر خطاب گفت که چگونه خواهد بود اگر در قبر دو فرشته سختگیر به سراغش بیایند و از او بپرسند که پروردگارت کیست، دینت چیست و پیامبرت کیست؟ عمر پاسخ داد که آیا عقل و درک من با من خواهد بود؟ پیامبر گفت بله، و عمر گفت پس نگران نخواهم بود.
و رأی یزید بن هارون بعد موته فی المنام، فقیل له ما صنع اللَّه بک؟ قال دخل علیّ منکر و نکیر قبری، فقالا من ربّک فاخذت بلحیتی، و قلت أ مثلی یسأل من ربّک و قد دعوت الخلق الی اللَّه سبعین سنة، فقال احدهما للآخر ارفق به فقد صدق.
هوش مصنوعی: پس از مرگ یزید بن هارون، در خواب به او گفته شد که خدا با تو چه کرده است؟ او پاسخ داد که دو فرشته، منکر و نکیر، در قبرم به سراغم آمدند و از من پرسیدند که پروردگارت کیست. من به چانه‌ام دست زدم و گفتم آیا کسی مانند من که به مدعوین به خدا در طول هفتاد سال دعوت کرده است، باید مورد سؤال قرار گیرد؟ یکی از آن دو فرشته به دیگری گفت که با او مهربان‌تر باش، چون او راست می‌گوید.
و حکی عن ابی یزید البسطامی انّه قال: لو قال لی منکر و نکیر فی القبر من ربّک؟ قلت لهما لا تسألانی من ربّک و لکن سلا ربّی من عبدک؟
هوش مصنوعی: حضرت ابویزید بسطامی بیان کرد که اگر منکر و نکیر در قبر از من بپرسند که رب تو کیست؟ به آن‌ها خواهم گفت که از رب من سؤال نکنید، بلکه از بنده‌تان بپرسید.
و سئل جعفر الصادق (ع) ما تقول فی منکر و نکیر؟ قال انّما یدخل منکر و نکیر قبر الکافر، فامّا قبر المؤمن فانّما یدخله مبشر و بشیر.
هوش مصنوعی: از جعفر صادق (ع) سؤال کردند که درباره‌ی منکر و نکیر چه نظری دارید؟ ایشان پاسخ دادند که منکر و نکیر تنها به قبر کافر وارد می‌شوند، اما قبر مؤمن تنها به وسیله‌ی مژده‌دهنده و بشارت‌دهنده وارد می‌شود.