گنجور

۴ - النوبة الثانیة

قوله تعالی: «وَ إِذْ قالَ إِبْراهِیمُ» ای و اذکر اذ قال ابراهیم، «رَبِّ اجْعَلْ هَذَا الْبَلَدَ» صیّر مکّة، «آمِناً» ذات امن لمن سکنها. و قیل آمنا لا یصاد طیره و لا یقطع شجره، «وَ اجْنُبْنِی وَ بَنِیَّ» ای جنّبنی و ولدی عبادة الاصنام، یقال جنّبه اللَّه السّوء، و اجنبه و جنّبه بمعنی واحد و اجنبنی ای ثبّتنی علی اجتناب عبادتها کما قال: «وَ اجْعَلْنا مُسْلِمَیْنِ لَکَ» ای ثبّتنا علی الاسلام.

«رَبِّ إِنَّهُنَّ أَضْلَلْنَ کَثِیراً» ای ضلّ بسبب الاصنام کثیر من النّاس. قیل هو ما یسمع من الصّوت تخرج من افواهها بدخول الشّیطان فیها گفته‌اند که اضلال اصنام آنست که شیطان در دهنهای ایشان شود و آواز دهد و کافران بآن گمراه شوند، چنانک روایت کنند از حجر بن ابی حجر التمیمی گفتا: بو جهل نشسته بود در انجمن قریش و بت خویش پیش نهاده، رسول خدای (ص) بر گذشت، بو جهل روی قرابت کرد گفت یا سیّدی اهج محمّدا محمد را (ص) هجو کن، یعنی که او را بشعر ناسزا گوی، بت او را هجو کرد و ناسزا گفت چنانک از دهن وی آواز می‌آمد و می‌شنیدند، پس رسول خدای (ص) در مسجد نشسته بود که هاتفی آواز داد که السّلام علیک یا رسول اللَّه، رسول خدای (ص) جواب داد و گفت‌ من انت یرحمک اللَّه؟

آن هاتف سخن در گرفت و گفت:

انّی عبد اللَّه و ابن الهیعرا
و عاند الحق و قال منکرا
قتلته لما طغی و استکبرا
و اللَّه لا ابرح حتّی یظهرا
بسبّه نبیّنا المطهّرا
و یعلوا الاسلام ثمّ یقهرا

این مسعر شیطانی بود که بر دهنهای بتان سخن گفتی و عبد اللَّه بن الهیعرا یکی بود از مؤمنان جنّ که برسول (ص) ایمان آورده بود، رسول خدای را خبر داد باین شعر که من آن مسعر را کشتم، آن گه گفت یا رسول اللَّه فردا به بو جهل و آن بت بر گذر تا آن شنوی که چشمت روشن باشد، رسول خدا (ص) دیگر روز به بو جهل برگذشت و بو جهل هم چنان بت پیش نهاده و او را سجود می‌کند و می‌گوید یا سیّدی اهج محمّدا، از دهن بت این شعر شنیدند: انّی عبد اللَّه و ابن الهیعرا... تا آخر که مدح رسول تمام شد، بو جهل آن بت را بر زمین زد و بشکست و گفت تبّا لک من اله بالامس تهجوه و الیوم تمدحه.

... «فَمَنْ تَبِعَنِی فَإِنَّهُ مِنِّی» ای من اطاعنی فی دینی فانّه ولیّی و نصیری، «وَ مَنْ عَصانِی فَإِنَّکَ غَفُورٌ» له، «رَحِیمٌ» به ان تاب و آمن.

«رَبَّنا إِنِّی أَسْکَنْتُ مِنْ ذُرِّیَّتِی» تاریخیان گفتند: میان طوفان نوح و مولد ابراهیم (ع) هزار و دویست و شصت و سه سال بود و ابراهیم را در عهد نمرود بن کنعان زادند و پس از آنک ربّ العزّه او را از آتش نمرود خلاص داد از ناگرویدگان و دشمنان دین اعراض کرد و لوط با وی بود و ساره زن وی و جمعی مؤمنان باعلاء کلمه حق کوشیدند و از کفر و کافران بیزاری گرفتند، چنانک ربّ العزّه از ایشان حکایت کرد که ایشان گفتند: «إِنَّا بُرَآؤُا مِنْکُمْ وَ مِمَّا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ کَفَرْنا بِکُمْ» رفتند تا به حرّان روزی چند آنجا مقام کردند، آن گه بمصر شدند و در مصر جبّاری بود از جبابره روزگار ازین کافر دلی کافر کیش گردنکش، با وی گفتند مردی رسیده و با وی زنی است سخت با جمال بغایت خوبی و نیکویی، آن جبّار طمع کرد در وی، کس فرستاد و ابراهیم را بخواند و گفت این زن از تو که باشد؟ ابراهیم گفت: هی اختی او خواهر منست، از بیم آنک اگر گوید زن منست او را هلاک کند و از وی بستاند، گفت اگر خواهرست او را آراسته بر من فرست تا در وی نگرم، ابراهیم باز آمد و ساره را خبر داد که این جبّار ترا از من بخواست و من گفته‌ام که تو خواهر منی و راست گفته‌ام که در دین و اسلام و کتاب تو خواهر منی نگر تا مرا دروغ زن نکنی و اگر او پرسد همین جواب دهی، ساره بیامد، چون بر آن جبّار در شد و او را بدید، خواست که دست بوی کشد، دستش خشک گشت، بدانست که کار وی عظیم تر از آنست که وی اندیشه کرده پشیمان گشت گفت: سلی إلهک ان یطلق عنّی فو اللَّه لا آذیتک، فقالت سارة اللّهم ان کان صادقا فاطلق له یده، فاطلق اللَّه تعالی له یده.

و در خبرست که ربّ العزّه حجاب برداشت میان ابراهیم و ساره، چون از نزدیک وی برفت کرامت ابراهیم را و سکون دل وی را تا ابراهیم هم چنان بوی می‌نگریست تا باز گشت، چون ساره بازگشت ابراهیم را گفت: کفی اللَّه کید الفاجر و اخدمنی هاجر، آن جبّار چون ساره را باز گردانید کنیزکی نیکو روی بوی داد نام او هاجر، ساره آن کنیزک را بابراهیم داد گفت مرا از تو فرزند نمی‌آید این کنیزک را بتو دادم مگر ترا از وی فرزند آید و ما را قرّة العین بود، پس باین همت نیکوی وی ربّ العزّه ساره را نیز از ابراهیم فرزند داد بعد از آنک نود سال از عمر وی گذشته بود و ابراهیم را صد و بیست سال گذشته.

سدّی گفت و محمد بن یسار که هاجر به اسماعیل بار گرفت و ساره به اسحاق و هر دو بیک وقت بار فرو نهادند و هر دو فرزند بهم بزرگ شدند.

روزی ابراهیم، اسماعیل را بر دامن نشاند و او را نواختی کرد زیادت از نواخت اسحاق، ساره آن بدید و خشم گرفت، گفت: فرزندی که از کنیزک‌ آمد او را به می‌نوازی از فرزند من: فو اللَّه لاقطّعنّ بضعة منها و لاغیّرن خلقها، آن غیرت که در زنان گیرد درو گرفت و از سر آن غیرت و خشم سوگند یاد کرد که از اندام هاجر پاره‌ای ببرم و خلق وی بگردانم، پس از آن گفت خویش پشیمان گشت و عذر خواست، ابراهیم تحقیق گفتار و تصدیق سوگند وی را گفت: اثقبی اذنیها هر دو گوش وی سوراخ کن، آن خود سنّتی گشت نیکو پسندیده در زنان.

پس چون اسماعیل و اسحاق هر دو فرا رفتن آمدند روزی چنانک کودکان بهم بر آویزند ایشان بهم بر آویختند، ساره دیگر باره خشم گرفت بر هاجر و از غیرت گفت: لا تساکنینی فی بلد در یک شهر بهم نه نشینیم، و ابراهیم را گفت: هاجر را و اسماعیل را بشهری دیگر بر که من با ایشان ننشینم. ابراهیم درین اندیشه بود که ایشان را کجا برد، ربّ العزّه وحی فرستاد بوی که ایشان را بزمین مکّه بر، ابراهیم ایشان را بر گرفت و بمکّه آورد و آنجا که چاه زمزم است ایشان را بنشاند، چون ازیشان بازگشت، آنجا که ایشان از چشم وی غایب شدند گفت: «رَبَّنا إِنِّی أَسْکَنْتُ مِنْ ذُرِّیَّتِی» ای اسکنت بعض ذریتی و من نابت مناب البعض، «بِوادٍ غَیْرِ ذِی زَرْعٍ» ای وادی مکّة یعنی الأبطح و هو حجر و جبل لا ینبت زرعا، «عِنْدَ بَیْتِکَ الْمُحَرَّمِ» و هو بیت اللَّه لم یملکه احد سوی اللَّه و معنی المحرّم ای حرّم فیه ما احل فی غیره. و قیل حرّم استحلال حرمات اللَّه فیه و الاستخفاف بحقّه.

و قیل المحرّم ای العظیم الحرمة و اشار بقوله: «بَیْتِکَ» الی ما بناه آدم علیه السّلام فرفع زمن الطوفان. و قیل بیتک الّذی قضیت فی سابق علمک ان یبنی.

قومی گفتند: اسماعیل بالغ بود آن گه که ابراهیم او را در وادی بنشاند و دلیل برین قول آنست که پدر را یاری می‌داد در بناء خانه. قومی گفتند از طفلی بر گذشته بود و بحدّ بلوغ نارسیده. و قول درست آنست که طفل بود و بیشترین مفسّران برین قول‌اند.

و گفته‌اند که چون ابراهیم ازیشان بازگشت هاجر از پی وی فرا رفت‌ گفت: الی من تکلنا؟ ما را بکه باز می‌گذاری؟ ابراهیم جواب نمی‌داد تا هم آن زن گفت: اللَّه امرک بهذا؟ اللَّه ترا بدین فرمود که کردی؟ ابراهیم گفت آری مرا اللَّه چنین فرمود، هاجر گفت: اذا لا یضیّعنا پس او ما را ضایع نگذارد.

و گفته‌اند که پس از آن که ابراهیم برفت جبرئیل علیه السّلام آمد و گفت: من انت؟ تو کیستی؟ گفت: من سریة ابراهیم، مرا و پسرم را رها کرد و خود برفت، جبرئیل گفت: الی من و کلکما؟ قالت وکّلنا الی اللَّه تعالی، قال لقد وکّلکما الی کاف. پس ربّ العزه کرامت ایشان را چشمه زمزم پدید کرد، قبیله‌ای از قبائل عرب که ایشان را جرهم گویند می‌گذشتند بقصد شام مرغان را دیدند بر آن کوه نشسته، بجای آوردند که آنجا چشمه آبست بر آن دلیل بیامدند، هاجر را و اسماعیل را دیدند نزدیک آن چشمه، گفتند اگر خواهید و پسندید ما اینجا منزل سازیم و شما را مونس باشیم، ما از چشمه شما آب خوریم و شما از گوسفندان ما منفعت گیرید، بدین رضا دادند و جرهم آنجا نزول کردند و ساکنان زمین مکّه اوّل ایشان بودند، و اسماعیل ازیشان زن خواست و زبان ایشان گرفت.

.... «رَبَّنا لِیُقِیمُوا الصَّلاةَ» هذه لام کی و هی متّصلة بقوله اسکنت. و قیل متّصلة بقوله: «وَ ارْزُقْهُمْ مِنَ الثَّمَراتِ» لیقیموا الصّلاة و قیل هی لام الامر کانّه دعا لهم باقامة الصّلاة، «فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوِی إِلَیْهِمْ» تسرع الیهم بالمودة و المحبّة فینزلون بها و یحجّون الیها عاما فعاما فما مسلم الّا و یحبّ الحجّ و لو قال افئدة النّاس تهوی الیهم لحجّت الیهود و النّصاری و المجوس و لکنّه قال من النّاس فهم المسلمون.

قال ابن عباس لو لم یقل من النّاس لزاحمتکم فارس و الرّوم و فارس یومئذ ارض المجوس و ملوکهم. و قیل معناه افرض حجّ البیت علی النّاس و حبّب الیهم ذلک لیسرعوا الیه، «وَ ارْزُقْهُمْ مِنَ الثَّمَراتِ» لذلک یجبی الیه ثمرات کلّ شی‌ء من مشارقها و مغاربها فلا تری خیار الثّمرات شرقیها و غربیها، رطبها و یابسها بارض غیر مکّة لدعوة ابراهیم علیه السّلام، «لَعَلَّهُمْ یَشْکُرُونَ» کی یوحّدوک و یعظّموک.

«رَبَّنا إِنَّکَ تَعْلَمُ ما نُخْفِی» من الاخلاص، «وَ ما نُعْلِنُ» من الطّاعة، ما نخفی من التّرحّم علی الولد، و ما نعلن من اسکانه بواد غیر ذی زرع، «وَ ما یَخْفی‌ عَلَی اللَّهِ مِنْ شَیْ‌ءٍ فِی الْأَرْضِ وَ لا فِی السَّماءِ» خواهی این از سخن ابراهیم گیر و خواهی مستأنف.

«الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی وَهَبَ لِی عَلَی الْکِبَرِ إِسْماعِیلَ وَ إِسْحاقَ» قال ابن عباس ولد اسماعیل لإبراهیم و هو ابن تسع و تسعین سنة و ولد له اسحاق و هو ابن مائة و اثنتی عشرة سنة. و قیل ابن مائة و عشرین سنة. و قیل ولدا معا، «إِنَّ رَبِّی لَسَمِیعُ الدُّعاءِ» قیل فی اسماعیل لانه کان مسئولا و اسحاق کان نافلة.

«رَبِّ اجْعَلْنِی مُقِیمَ الصَّلاةِ» مؤدّیا فرض الصّلاة «وَ مِنْ ذُرِّیَّتِی» ای و اجعل ذریّتی ایضا من یقیمها، قیل هو محمّد (ص) و قال ابن عباس لا یزال من ولد ابراهیم ناس علی الفطرة الی ان تقوم السّاعة، «رَبَّنا وَ تَقَبَّلْ دُعاءِ» ای ایمانی و عملی و عبادتی.

«رَبَّنَا اغْفِرْ لِی وَ لِوالِدَیَّ» انّما دعا بهذا اوّلا فلمّا تبیّن له انّه عدوّ للَّه تبرّأ منه. و قیل یعنی بوالدیه آدم و حوّاء «وَ لِلْمُؤْمِنِینَ» کلّهم. و قیل من امّة محمد (ص)، «یَوْمَ یَقُومُ الْحِسابُ» ای یوم القیامة و هو یوم الثّواب و العقاب.

قوله: «وَ لا تَحْسَبَنَّ اللَّهَ غافِلًا عَمَّا یَعْمَلُ الظَّالِمُونَ» درین آیت سخن بر دو ضربست: یکی بیان و عید ظالم، دیگر بیان ثواب مظلوم. و ما درین نوبت و عید ظالم بیان کنیم و در نوبت آخر ثواب مظلوم گوئیم و سخن درین باب دو طرف دارد: یکی در نفس ظالمان سخن گفتن، و دیگر ایشان را که بر ظلم یاری دهند و ظلم پسندند. و در جمله بدانک ظلم درختیست که ظلمت بر دهد هم در دل هم در گور هم در قیامت، مصطفی (ص) گفت: «ایّاکم و الظّلم فانّ الظّلم ظلمات یوم القیامة و ایّاکم و الفحش فانّ اللَّه لا یحبّ الفحش و التفحّش و ایّاکم و الشحّ فانّ الشحّ اهلک من کان قبلکم امرهم بالقطیعة فقطعوا و امرهم بالفجور ففجروا و امرهم بالظّلم فظلموا».

قال فقام رجل فقال یا رسول اللَّه ایّ المؤمنین افضل؟ قال من سلم المسلمون من یده و لسانه.

ظلم دین مرد تباه کند و دل وی تاریک گرداند و خانه خراب کند، نه در دنیا او را بر خورداری نعمت بود، نه در گور روشنایی و راحت، نه در قیامت رستگاری از آتش. مصطفی (ص) گفت: «تزفر جهنّم یوم القیامة زفرة فتنشقّ منها قلوب الظالمین ثمّ تزفر زفرة فیکبکبون علی رؤسهم فی النّار».

و عن کعب قال: وجدت فی التّوراة الا انّ الظّالم ملعون، الا انّ الظّالم یخرّب بیته. گفتا در تورات خوانده‌ام که ظالم ملعونست، از رحمت خدا دور و بسخط اللَّه نزدیک، ظالم خانه خویش خراب می‌کند و دین خویش تباه می‌کند و نظیر این در قرآنست: «أَلا لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَی الظَّالِمِینَ فَتِلْکَ بُیُوتُهُمْ خاوِیَةً بِما ظَلَمُوا».

و داود (ع) از دست فاسقان و رنج ظالمان بنالید وحی آمد که: یا داود بی فافرح و بذکری فتنعّم فعمّا قلیل افرغ الدّار من الفاسقین، و انزل لعنتی علی الظّالمین ای داود بنام من شاد باش، بذکر من خوش باش و فرج گوش دار که نه بس روزگاری این سرای از فاسقان وا پردازم، ایشان را بردارم و لعنت خود بر ظالمان فرو بارم، یا داود انه الظّالمین عن ذکری و عن القعود فی مساجدی فانّی آلیت علی نفسی ان من ذکرنی ذکرته و انّ الظّالم اذا ذکرنی لعنته ای داود ظالمان را گوی تا نام ما نبرند و ما را نخوانند و در مسجدهای ما ننشینند و آشنایی با ما نجویند که ما بجلال عزت خود با خود سوگند یاد کرده‌ایم که هر که ما را یاد کند ما او را یاد کنیم و ظالمان را بلعنت یاد کنیم. اینست عقوبت ظالمان و ستمکاران و هر کس که بایشان پشت باز نهد و ایشان را بر ظلم یاری دهد فردا در آتش عقوبت با ایشانست که ربّ العالمین گفت: «وَ لا تَرْکَنُوا إِلَی الَّذِینَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّکُمُ النَّارُ».

و قال تعالی: «احْشُرُوا الَّذِینَ ظَلَمُوا وَ أَزْواجَهُمْ» ای اتباعهم الّذین کانوا یعاونوهم علی الشرّ فی دار الدّنیا فلا یبقی احد ممّن کان شایعه الا قام معه حتّی من کان صبّ فی دواتهم او قرأ لهم کتابا او اخذ لهم رکابا او سلم علیهم او هوی هوا هم فیحشرون جمیعا الی النّار، عبد اللَّه بن کیسان در تفسیر این آیت گفت که فردا در عرصات قیامت منادی ندا کند: کجااند ظالمان و ستمکاران که در دنیا بر خلق ظلم کردند، حق از مستحق باز گرفتند و افزونی جستند و ناگرفتنی گرفتند،ظالمان همه برخیزند، آن گه منادی ندا کند: این ازواجهم؟ کجااند آنان که ایشان را پس روی کردند و بر ظلم یاری دادند، پس با ایشان بر خیزد هر کس که روزی آب در دوات ایشان کرد یا از بهر ایشان نامه خواند یا رکاب ایشان گرفت یا بر ایشان سلام کرد یا بر هوا و خواست ایشان برفت، آن گه بفرمان اللَّه همه را بدوزخ رانند. و بر وفق این مصطفی (ص) گفت: «من اعان ظالما فقد ولی الاسلام وراء ظهره، من اعان ظالما سلّطه اللَّه علیه، من مشی مع ظالم لیعینه و هو یعلم انّه ظالم فقد خرج من الاسلام».

و قال الحسن: من اعان ظالما او اماما جائرا لم یستقرّ قدماه بین یدی الرّحمن حتی یؤمر به الی النّار و من جبی له درهما حبس فی ضحضاح من نار.

و عن معاذ بن جبل قال: ینادی مناد یوم القیامة فیقول این الظلمة و اعوان الظلمة فیقومون مسودّة وجوههم مزرقة اعینهم حتّی من لاق لهم دواة او بری لهم قلما.

و در خبر می‌آید از رسول خدا (ص) که گفت: در بنی اسرائیل مردی بود عابد، هرگز معصیت نکرده بود و در روزگار وی پادشاهی ظالم بود، این عابد برخاست با اصحاب خویش و در پیش آن ظالم شدند تا در وی تقرّب کنند، این عابد دست آن ظالم گرفت و در روی وی خندید، دست از وی باز نگرفته بود هنوز که ربّ العزّه صورت وی بگردانید و او را ممسوخ کرد.

و عن جابر بن عبد اللَّه: قال قال رسول اللَّه (ص) لکعب بن عجرة یا کعب تعوذ باللَّه من امارة السّفهاء انّه سیکون أمراء من دخل علیهم فصدّقهم بکذبهم و اعانهم علی ظلمهم فلیس منّی و لست منه و من لم یدخل علیهم و لم یصدّقهم بکذبهم و لم یعنهم علی ظلمهم فهو منّی و انا منه و سیلقانی فی الدّرجات العلی.

«وَ لا تَحْسَبَنَّ اللَّهَ غافِلًا عَمَّا یَعْمَلُ الظَّالِمُونَ» خطاب با مصطفی است (ص) و مراد وعید ظالمانست، «إِنَّما یُؤَخِّرُهُمْ» عامّة قرّاء بیا خوانند مگر عباس از ابو عمرو که وی «نؤخرهم» بنون خواند و در هر دو قراءت فاعل تأخیر اللَّه است جلّ و علا و تفخیم در نون بیشتر بود الا آنک «یؤخرهم» بیا که قراءت عامّه است فعل در آن مسند است با ضمیر اسم اللَّه که از پیش گفت: «وَ لا تَحْسَبَنَّ اللَّهَ غافِلًا» و تقدیر چنان بود که «انما یؤخرهم اللَّه» و هذا اولی لموافقة ما قبله، و قوله: «یؤخرهم» ای یؤخر عذابهم و یمهلهم، «لِیَوْمٍ» ای لمجی‌ء یوم، «تَشْخَصُ فِیهِ الْأَبْصارُ» ای تذهب فیه ابصار الخلائق الی الهواء حیرة و دهشة. و قیل شخوصها ان تتحیر فلا تغتمض من هول ما تری فی ذلک الیوم. می‌گوید از حیرت و دهشت و هول قیامت چشمهاشان در هوا نگران، متحیر بمانده که از هول و بیم می‌وا ننگرند، همانست که جای دیگر گفت: «فَإِذا هِیَ شاخِصَةٌ أَبْصارُ الَّذِینَ کَفَرُوا».

«مُهْطِعِینَ» ای مسرعین الی الدّاعی و الاهطاع الاسراع مع ادامه النظر، و قیل المهطع الفاتح عینه لا تطرف، «مُقْنِعِی رُؤُسِهِمْ» مفسر بوجهین، احدهما: رافعی رؤسهم و هو قول ابن عباس. و الثّانی: ناکسی رؤسهم بلغة قریش. و الاوّل اکثر یروی انّهم لا یزالون یرفعون رؤسهم ینظرون الی ما یأتی من عند اللَّه عزّ و جلّ، «لا یَرْتَدُّ إِلَیْهِمْ طَرْفُهُمْ» ای بقیت عیونهم شاخصة من الخوف فلا تطرف. قال الحسن: وجوه النّاس یوم القیامة الی السّماء لا ینظر احد الی احد، «وَ أَفْئِدَتُهُمْ هَواءٌ» ای خالیة من کلّ شی‌ء لا تعقل شیئا من شدة الخوف. و قیل قلوبهم خالیة عن العقول ممّا ذهلوا من الفزع «وَ أَنْذِرِ النَّاسَ» ای انذر یا محمد کفّار مکّة و غیرهم، «یَوْمَ یَأْتِیهِمُ الْعَذابُ» یعنی یوم القیامة. و قیل یوم الموت و هو مفعول به، ای خوفهم بالیوم الذی یأتیهم فیه العذاب، «فَیَقُولُ الَّذِینَ ظَلَمُوا» ای اصرّوا علی الکفر، «رَبَّنا أَخِّرْنا» ای اخر العذاب عنّا و ردّنا الی الدّنیا و من حمل الیوم علی یوم الموت قال یسئلون ان یؤخرهم فلا یمیتهم فی الوقت و یبقیهم، «إِلی‌ أَجَلٍ» یؤمنون فیه و معنی «قَرِیبٍ» مقدار ما نجیب دعوتک و هو الاسلام، «وَ نَتَّبِعِ الرُّسُلَ» علی دینهم فذلک زمان قلیل می‌گوید کافران روز مرگ زمان خواهند، گویند بار خدایا ما را زمان ده و مرگ ما با پس دار چندانک دعوت پیغامبران را اجابت کنیم و مسلمان شویم باین زمان اندک و هنگام قریب، یعنی آنچ ما میخواهیم از عمر اندکی است. و اگر گوئیم «یَوْمَ یَأْتِیهِمُ الْعَذابُ» روز قیامتست معنی آنست که کافران روز قیامت چون عذاب بینند گویند بار خدایا ما را با دنیا فرست هنگامی نزدیک یعنی که عمر دنیااند کست و از دنیا بیرون آمدن نزدیک، تا اجابت دعوت کنیم و بر پی رسولان رویم، ایشان را جواب دهند و گویند: «أَ وَ لَمْ تَکُونُوا أَقْسَمْتُمْ مِنْ قَبْلُ ما لَکُمْ مِنْ زَوالٍ» نه شما در دنیا سوگندان خوردید که شما را از مرگی بزندگانی گشتن نیست؟ و این آنست که اللَّه گفت: «وَ أَقْسَمُوا بِاللَّهِ جَهْدَ أَیْمانِهِمْ لا یَبْعَثُ اللَّهُ مَنْ یَمُوتُ».

قال المبرّد تمّ الکلام عند قوله: «أَ وَ لَمْ تَکُونُوا أَقْسَمْتُمْ مِنْ قَبْلُ» یعنی قوله: «وَ أَقْسَمُوا بِاللَّهِ جَهْدَ أَیْمانِهِمْ لا یَبْعَثُ اللَّهُ مَنْ یَمُوتُ» ثمّ استأنف فقال: «ما لَکُمْ مِنْ زَوالٍ» ای لا تزولون عمّا انتم علیه و لا تجابون الی ما تریدون.

«وَ سَکَنْتُمْ فِی مَساکِنِ الَّذِینَ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ» بالکفر و المعاصی، ای نزلتم فی الدّنیا منازل الکفّار قوم نوح و عاد و ثمود و غیرهم، «وَ تَبَیَّنَ لَکُمْ» ای ظهر لکم، «کَیْفَ فَعَلْنا بِهِمْ » فلم تنزجروا، «وَ ضَرَبْنا لَکُمُ الْأَمْثالَ» فی القرآن فلم تعتبروا. و قیل شاهدتم فی منازلهم آثار ما نزل بهم فانّها باقیة، «وَ ضَرَبْنا لَکُمُ الْأَمْثالَ» انّ من فعل فعلهم فحکمه فی حلول العذاب حکمهم.

«وَ قَدْ مَکَرُوا مَکْرَهُمْ» ای دبر الامم الخالیة تدبیرهم کما دبّر قومک و کفروا برسلهم کما کفروا بک و جهدوا للخلود جهدهم میگوید: امّتهای پیشین که گذشتند و جهان‌داران که بودند به پیغامبران و رسولان خویش کافر شدند و سازهای بد ساختند در کار پیغامبران و ایذاء ایشان هم چنان که مشرکان مکه بتو کافر می‌شوند و در قتل و نفی تو سازهای بد می‌سازند، «وَ عِنْدَ اللَّهِ مَکْرُهُمْ» ای هو ثابت عنده لیوم الجزاء غیر خاف علیه، و آن ساز و مکر و کفر ایشان بنزدیک خدای تعالی ثابتست بر وی پوشیده نه می‌داند و می‌بیند تا روز جزا که ایشان را جزاء آن دهد، «وَ إِنْ کانَ مَکْرُهُمْ لِتَزُولَ مِنْهُ الْجِبالُ» ای و ما کان مکرهم لیزول به امر النبی (ص) و امر دین الاسلام و ثبوته کثبوت الجبال الرّاسیة لانّ اللَّه عزّ و جلّ‌ وعد نبیّه علیه الصلاة و السّلام اظهار دینه علی کلّ الادیان فقال جلّ ذکره: «لِیُظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کُلِّهِ» معنی آنست که مکر ایشان اگر چند کوشند و سازند کوه را از جای نبرد و نه جنباند، یعنی کار دین اسلام و نبوّت مصطفی همچون کوهست راسخ و ثابت، مکر ایشان و ساز و تدبیر و حیل ایشان در آن اثر نکند که ربّ العزّه وعده داد که این دین اسلام بر همه دینها غالب بود و مصطفی را و مؤمنانرا بر دشمن ظفر و نصرت بود و دلیل برین قول آنست که بر عقب گفت: «فَلا تَحْسَبَنَّ اللَّهَ مُخْلِفَ وَعْدِهِ رُسُلَهُ».

قرأ الکسائی لتزول بفتح اللام الاولی و ضمّ الثانیة و المعنی: و ان کان مکرهم یبلغ فی الکید الی ازالة الجبال فانّ اللَّه عزّ و جلّ ینصر دینه و مکرهم عنده لا یخفی علیه می‌گوید اگر کید و مکر ایشان از عظیمی که بود بجایی رسد که کوه از جای ببرد ایشان در آن سود نکنند و بکار نیاید ایشان را، قومی گفتند: این مکر نمرود است که کوه از آن مکر وی بجنبید.

و بیان این قصّه آنست که علی بن ابی طالب (ع) و جماعتی گفتند که نمرود جبّار گفت اگر آنچ ابراهیم می‌گوید حقست و راست پس من ننشینم تا آن گه که بدانم که در آسمان کیست و چیست؟! بفرمود تا چهار بچه کرکس را بگوشت بپروردند تا بزرگ شدند، آن گه تابوتی ساخت و خود با دیگری در آن نشست و تابوت در پایهای نسور بست و بالای تابوت عصائی فرو زد بر سر آن پاره‌ای گوشت آویخته آن گه ایشان را فرا گذاشت تا بر پریدند بطمع آن گوشت، و آن تابوت را دو در ساخته بود یکی سوی بالا و یکی سوی زیر، چون نیک بر هوا پرواز کرده بودند نمرود صاحب خویش را گفت: افتح الباب الاعلی و انظر الی السّماء هل قربنا منها این در که سوی بالاست بگشای تا خود کجا رسیدیم؟ در بگشاد آسمان را بهیئة خود دید چنانک بود، آن گه گفت: افتح الباب الاسفل فانظر الی الارض کیف تراها آن در که سوی زمین است بگشای تا خود چونست؟ بگشاد و گفت زمین را همچون میان دریا می‌بینم و کوه‌ها چون دخان، درها فرو افکندند تا از آن برتر پریدند، باز دیگر باره بفرمود تا در بگشاد بنگرست، آسمان هم چنان بهیئة خود دید و در زیر نگرست گفت از زمین سیاهی می‌بینم هیچ آثار و اطلال پیدا نه، و آن گه از بالا ندا آمد: ایّها الطاغیة انّی ترید ای گمراه بی حاصل چه میخواهی و کجا می‌روی؟ عکرمه گوید آن غلام که با وی بود تیر و کمان داشت یک تیر سوی هوا انداخت ماهیی از آن دریا که بر هواست تن خویش فدا کرد، درخواست تا آن تیر بخون وی آلوده کنند، آن تیر آلوده بخون آن ماهی بتابوت باز آمد، نمرود گفت: کفیت شغل اله السّماء، پس فرمود آن غلام خویش را تا آن عصا از سوی هوا با سوی زیرین گردانید تا آن مرغان بطمع گوشت قصد زیر کردند و تابوت بزمین باز آوردند، این بود تدبیر و مکر نمرود و کوه‌های زمین از پریدن آن مرغان و بردن و آوردن آن تابوت پنداشتند که فزع قیامت و رستاخیزست از جای خود بجنبیدند، اینست که ربّ العالمین گفت: «وَ إِنْ کانَ مَکْرُهُمْ لِتَزُولَ مِنْهُ الْجِبالُ». آن مکر و کید و تدبیر مشرکان اگر چند بتدبیر و مکر نمرود رسد که از آن کوه‌ها بجنبد، ایشان را سود ندارد و بکار نیاید.

«فَلا تَحْسَبَنَّ اللَّهَ» یا محمّد، «مُخْلِفَ وَعْدِهِ رُسُلَهُ» ما وعدهم من النّصر و الفتح لاولیائه و الهلاک لاعدائه، «إِنَّ اللَّهَ عَزِیزٌ» منیع، «ذُو انتِقامٍ» من الکفّار یجازیهم بما کان سیّآتهم.

«یَوْمَ تُبَدَّلُ الْأَرْضُ» العامل فی یوم، قوله: «ذُو انتِقامٍ» ای هو ذو انتقام فی ذلک الیوم، «تُبَدَّلُ الْأَرْضُ غَیْرَ الْأَرْضِ» مفسران اینجا دو قول گفته‌اند: یکی آنست که این تبدیل تغییر صورتست نه تبدیل عین جوهر، زمین و دأب زمین همان است، امّا صورت و صفت وی بگردد که این نشیب و فراز و کوه و دریا و انهار و اشجار همه بردارند تا زمینی شود ملساء، هامونی یک رنگ: «قاعاً صَفْصَفاً لا تَری‌ فِیها عِوَجاً وَ لا أَمْتاً» و همچنین جوهر آسمان بر جای بود امّا صفت وی بگردد که ستارگان فرو ریزند و آفتاب و ماه را روشنایی ببرند، گهی چون دردی زیت بود چنانک گفت: «یَوْمَ تَکُونُ السَّماءُ کَالْمُهْلِ». گهی گلگون و سرخ رنگ شکافته چنانک گفت: «فَإِذَا انْشَقَّتِ السَّماءُ فَکانَتْ وَرْدَةً کَالدِّهانِ». قول دیگر آنست که این تبدیل عین است نه تبدیل صورت، این زمین و آسمان که هست عین آن بردارند و زمینی و آسمانی دیگر بجای آن نهند.

ابن مسعود گفت و جماعتی مفسران: تبدل ارضا بیضاء کانّها فضّة لم یسفک فیها دم و لم تعمل علیها خطیئة. سعید جبیر گفت و محمد بن کعب: هی ارض من خبز یعنی تبدل خبزة بیضاء یأکل منها المؤمنون من تحت اقدامهم، و فی ذلک ما روی ابو سعید الخدری عن النبی (ص) قال: تکون الارض یوم القیامة خبزة واحدة یکفاها الجبّار بیده کما یکفاه احدکم خبزته فی السّفرة نزلا لاهل الجنّة.

و قیل تبدل الارض نارا فتصیر الارض کلّها نارا و الجنّة من وراءها یری کواعبها و اکوابها، و قال کعب تصیر السّماوات جنانا و یصیر مکان البحر النّار. و قیل تبدیل السّماوات طیّها من قوله: «یَوْمَ نَطْوِی السَّماءَ» و قیل تبدل الارض جهنّم و السماوات جنانا. و عن عائشة قالت سألت رسول اللَّه (ص) این یکون النّاس حین تبدّل الارض؟ فقال علی الصراط، و یروی علی جسر جهنّم، و یروی اضیاف اللَّه،«وَ بَرَزُوا» ای خرجوا من قبورهم، «لِلَّهِ الْواحِدِ الْقَهَّارِ» لمحاسبته ایّاهم و مجازاته علی اعمالهم.

روی انس بن مالک: قال نزل جبرئیل علی محمّد (ص) و هو یتلوا هذه الآیة: «یَوْمَ تُبَدَّلُ الْأَرْضُ غَیْرَ الْأَرْضِ وَ السَّماواتُ»، فقال محمد (ص) یا جبرئیل و این یکون النّاس یوم القیامة، قال یا محمّد علی ارض بیضاء لم یعمل علیها ذنب قطّ، فاذا زفرت جهنّم تتعلق الملائکة بالعرش کل ینادی لا اسألک الّا نفسی، «وَ تَکُونُ الْجِبالُ کَالْعِهْنِ الْمَنْفُوشِ». تذوب من مخافة جهنّم یا محمد و یجاء بجهنّم یوم القیامة تزفّ زفا علیها سبعون الف زمام علی کلّ زمام سبعون الف ملک حتّی توقف بین یدی اللَّه عزّ و جلّ، فیقال لها یا جهنّم تکلّمی، قال تقول جهنّم لا اله الّا انت و عزّتک و عظمتک لانتقمنّ الیوم ممّن اکل رزقک و عبد غیرک لا یجاوزنی الّا من عنده جوازه، قال محمد (ص) یا جبرئیل و ما الجواز یوم القیامة؟ قال ابشر ابشر یا محمّد فانّ امّتک علی الجواز، الا من شهد ان لا اله الّا اللَّه ثابتا جاز من جسر جهنّم، قال فقال محمّد (ص): الحمد للَّه الذی الهم امّتی شهادة ان لا اله الّا اللَّه.

«وَ تَرَی الْمُجْرِمِینَ یَوْمَئِذٍ» و تری یا محمّد الکفّار یوم القیامة، «مُقَرَّنِینَ» مشدودین فی القرن و هو الحبل. و قیل قرنوا فی القیود و الاغلال، من قرنت الشی‌ء بالشی‌ء ای ضممته فیقرن الکافر مع الکافر. و قیل یقرن الکافر مع شیطانه. و قیل یجعل کلّ واحد مع قرینه، «فِی الْأَصْفادِ» جمع صفد و هو الغلّ. و قیل القید و کلّ ما صفد به الانسان ای شدّ.

«سَرابِیلُهُمْ مِنْ قَطِرانٍ» ای لباسهم من القطران الذی یطلی به الإبل و هو منتن الرّیح تسرع الیه النّار. و قیل القطران ما یتحلّب من شجر الأبهل و هو اقبل الاشیاء اشتعالا و لو اراد اللَّه جلّ و عزّ المبالغة فی احراقهم بغیر نار و بغیر قطران لقدر علی ذلک و لکنّه عذب بما یعقل العباد العذاب من جهته و حذرهم ما یعرفون حقیقته، و قرئ من قطر آن و القطر النّحاس المذاب و الآنی الذی بلغ الغایة فی الحرارة، «وَ تَغْشی‌ وُجُوهَهُمُ النَّارُ» تعلوها فتلفحها فلا یطیقون ردّها.

«لِیَجْزِیَ اللَّهُ کُلَّ نَفْسٍ ما کَسَبَتْ» یجزی وفق اعمالهم، ان خیرا فخیرا و ان شرّا فشرّا، «إِنَّ اللَّهَ سَرِیعُ الْحِسابِ» یحاسب جمیع العباد فی اسرع من لمح البصر.

«هذا» ای هذا القرآن، «بَلاغٌ لِلنَّاسِ» ابلغ اللَّه به الیهم فی الحجّة علیهم. و قیل البلاغ الکفایة، من قوله: «إِنَّ فِی هذا لَبَلاغاً» ای هو کاف فی انذار النّاس، «وَ لِیُنْذَرُوا بِهِ» قیل الواو زایدة و التقدیر لینذروا به. و قیل هو محمول علی المعنی ای هذا القرآن بلاغ فیه کفایة للنّاس لیتعظوا به و لینذروا به. و قیل هو عطف علی اول السورة ای انزلنا الکتاب لتخرج النّاس و لتنذرهم انت یا محمد، «وَ لِیَعْلَمُوا» بما ذکر فیه من الحجج، «أَنَّما هُوَ إِلهٌ واحِدٌ» لا شریک معه و لا معین، «وَ لِیَذَّکَّرَ» ای و لیتعظ، «أُولُوا الْأَلْبابِ» اهل اللّب و العقل و البصائر.

۴ - النوبة الاولى: قوله تعالی: «وَ إِذْ قالَ إِبْراهِیمُ رَبِّ» ابراهیم گفت خداوند من «اجْعَلْ هَذَا الْبَلَدَ آمِناً» این شهر شهری بی بیم کن، «وَ اجْنُبْنِی وَ بَنِیَّ» و دور دار مرا و پسران مرا، «أَنْ نَعْبُدَ الْأَصْنامَ (۳۵)» که بتان را پرستیم.۴ - النوبة الثالثة: قوله تعالی: «وَ إِذْ قالَ إِبْراهِیمُ رَبِّ اجْعَلْ هَذَا الْبَلَدَ آمِناً» ابراهیم (ع) درین آیت از حق دو چیز خواست: یکی امن مکّه از استیلاء دشمن، دیگر امن دل از غلبه سلطان هوا، گفت بار خدایا این شهر مکه را حرمی گردان ایمن که هیچ جبّاری را بر آن دست نبود و هیچ کس را درو ترس نبود، رب العالمین دعاء وی اجابت کرد و آن را حرمی ساخت مبارک و جای امن، چنانک گفت: «مَثابَةً لِلنَّاسِ وَ أَمْناً» هرگز هیچ جبّاری را در آن دست نه و هر کس که شود در آن حرم از آدمی و غیر آدمی، از صید وحشی و مرغ هوایی او را بیم نه. و امن دل که خواست از روی اشارت آنست که گفت: «وَ اجْنُبْنِی وَ بَنِیَّ أَنْ نَعْبُدَ الْأَصْنامَ»، هر چه ترا از حق باز دارد آن صنم تو است و هر چه دلت بدان گراید و نگرد جز از حق آن هواء تو است، و ربّ العزّه میگوید: «أَ فَرَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ».

اطلاعات

قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

قوله تعالی: «وَ إِذْ قالَ إِبْراهِیمُ» ای و اذکر اذ قال ابراهیم، «رَبِّ اجْعَلْ هَذَا الْبَلَدَ» صیّر مکّة، «آمِناً» ذات امن لمن سکنها. و قیل آمنا لا یصاد طیره و لا یقطع شجره، «وَ اجْنُبْنِی وَ بَنِیَّ» ای جنّبنی و ولدی عبادة الاصنام، یقال جنّبه اللَّه السّوء، و اجنبه و جنّبه بمعنی واحد و اجنبنی ای ثبّتنی علی اجتناب عبادتها کما قال: «وَ اجْعَلْنا مُسْلِمَیْنِ لَکَ» ای ثبّتنا علی الاسلام.
هوش مصنوعی: در این آیات، ابراهیم (علیه‌السلام) دعا می‌کند و از خدا می‌خواهد که این سرزمین (مکه) را به مکانی امن تبدیل کند، به‌طوری که ساکنان آن در امنیت باشند و هیچ چیزی شامل آسیب نشود. او همچنین از خدا درخواست می‌کند که خود و فرزندانش را از پرستش بت‌ها دور نگه دارد و به ثبات و مقاومت در برابر این ابتذال دینی از خدا پناه می‌طلبد و می‌خواهد که او و فرزندانش در مسیر اسلام باقی بمانند.
«رَبِّ إِنَّهُنَّ أَضْلَلْنَ کَثِیراً» ای ضلّ بسبب الاصنام کثیر من النّاس. قیل هو ما یسمع من الصّوت تخرج من افواهها بدخول الشّیطان فیها گفته‌اند که اضلال اصنام آنست که شیطان در دهنهای ایشان شود و آواز دهد و کافران بآن گمراه شوند، چنانک روایت کنند از حجر بن ابی حجر التمیمی گفتا: بو جهل نشسته بود در انجمن قریش و بت خویش پیش نهاده، رسول خدای (ص) بر گذشت، بو جهل روی قرابت کرد گفت یا سیّدی اهج محمّدا محمد را (ص) هجو کن، یعنی که او را بشعر ناسزا گوی، بت او را هجو کرد و ناسزا گفت چنانک از دهن وی آواز می‌آمد و می‌شنیدند، پس رسول خدای (ص) در مسجد نشسته بود که هاتفی آواز داد که السّلام علیک یا رسول اللَّه، رسول خدای (ص) جواب داد و گفت‌ من انت یرحمک اللَّه؟
هوش مصنوعی: ای پروردگار، اینها بسیاری از مردم را گمراه کرده‌اند. گفته شده که این گمراهی به واسطه‌ی بت‌هاست، زیرا شیطان در دهان آنها نفوذ کرده و صداهایی از آنها بیرون می‌آید که مردم را سست و گمراه می‌کند. در روایتی آمده که حجر بن ابی حجر تمیمی می‌گوید: ابوجهل در جمع قریش نشسته بود و بت خود را در کنار داشت. وقتی پیامبر (ص) از آنجا عبور کرد، ابوجهل به او گفت: ای آقا، محمد را هجو کن و به او ناسزا بگو. او هم این کار را کرد و صداهای تحقیرآمیزی از دهانش خارج می‌شد. سپس پیامبر (ص) در مسجد نشسته بود که صدایی به او گفت: سلام بر تو ای پیامبر خدا. پیامبر (ص) پاسخ داد و پرسید: تو کیستی؟
آن هاتف سخن در گرفت و گفت:
انا قتلت ذا الفجور مسعرا
هوش مصنوعی: آن نداگر سخن را آغاز کرد و گفت: من این بی‌شرم را کشته‌ام.
این مسعر شیطانی بود که بر دهنهای بتان سخن گفتی و عبد اللَّه بن الهیعرا یکی بود از مؤمنان جنّ که برسول (ص) ایمان آورده بود، رسول خدای را خبر داد باین شعر که من آن مسعر را کشتم، آن گه گفت یا رسول اللَّه فردا به بو جهل و آن بت بر گذر تا آن شنوی که چشمت روشن باشد، رسول خدا (ص) دیگر روز به بو جهل برگذشت و بو جهل هم چنان بت پیش نهاده و او را سجود می‌کند و می‌گوید یا سیّدی اهج محمّدا، از دهن بت این شعر شنیدند: انّی عبد اللَّه و ابن الهیعرا... تا آخر که مدح رسول تمام شد، بو جهل آن بت را بر زمین زد و بشکست و گفت تبّا لک من اله بالامس تهجوه و الیوم تمدحه.
هوش مصنوعی: یک شخص به نام عبد اللَّه بن الهیعرا از مؤمنان جن که به پیامبر اسلام ایمان آورده بود، گزارشی درباره یک مسعر شیطانی به پیامبر داد. او به پیامبر گفت که این مسعر را کشته است و به او توصیه کرد که فردا به نزد بُوجهل برود و در حالی که او همچنان بت خود را پرستش می‌کند، شعری از دهن بت بشنود که به پیامبر مدح می‌گوید. روز بعد پیامبر به نزد بُوجهل رفت و او در حال سجده به بت بود و از آن بیت شعری را می‌شنید که در آن به مقام پیامبر اشاره می‌شد. بعد از اینکه این شعر تمام شد، بُوجهل بت را به زمین انداخت و آن را شکسته و گفت که چگونه ممکن است خدایی را که دیروز او را دشنام می‌داد، امروز مدح کند.
... «فَمَنْ تَبِعَنِی فَإِنَّهُ مِنِّی» ای من اطاعنی فی دینی فانّه ولیّی و نصیری، «وَ مَنْ عَصانِی فَإِنَّکَ غَفُورٌ» له، «رَحِیمٌ» به ان تاب و آمن.
هوش مصنوعی: هر کس که از من پیروی کند، او از من است و کسی که نافرمانی من کند، تو بخشنده و مهربانی هستی به کسانی که توبه کنند و ایمان بیاورند.
«رَبَّنا إِنِّی أَسْکَنْتُ مِنْ ذُرِّیَّتِی» تاریخیان گفتند: میان طوفان نوح و مولد ابراهیم (ع) هزار و دویست و شصت و سه سال بود و ابراهیم را در عهد نمرود بن کنعان زادند و پس از آنک ربّ العزّه او را از آتش نمرود خلاص داد از ناگرویدگان و دشمنان دین اعراض کرد و لوط با وی بود و ساره زن وی و جمعی مؤمنان باعلاء کلمه حق کوشیدند و از کفر و کافران بیزاری گرفتند، چنانک ربّ العزّه از ایشان حکایت کرد که ایشان گفتند: «إِنَّا بُرَآؤُا مِنْکُمْ وَ مِمَّا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ کَفَرْنا بِکُمْ» رفتند تا به حرّان روزی چند آنجا مقام کردند، آن گه بمصر شدند و در مصر جبّاری بود از جبابره روزگار ازین کافر دلی کافر کیش گردنکش، با وی گفتند مردی رسیده و با وی زنی است سخت با جمال بغایت خوبی و نیکویی، آن جبّار طمع کرد در وی، کس فرستاد و ابراهیم را بخواند و گفت این زن از تو که باشد؟ ابراهیم گفت: هی اختی او خواهر منست، از بیم آنک اگر گوید زن منست او را هلاک کند و از وی بستاند، گفت اگر خواهرست او را آراسته بر من فرست تا در وی نگرم، ابراهیم باز آمد و ساره را خبر داد که این جبّار ترا از من بخواست و من گفته‌ام که تو خواهر منی و راست گفته‌ام که در دین و اسلام و کتاب تو خواهر منی نگر تا مرا دروغ زن نکنی و اگر او پرسد همین جواب دهی، ساره بیامد، چون بر آن جبّار در شد و او را بدید، خواست که دست بوی کشد، دستش خشک گشت، بدانست که کار وی عظیم تر از آنست که وی اندیشه کرده پشیمان گشت گفت: سلی إلهک ان یطلق عنّی فو اللَّه لا آذیتک، فقالت سارة اللّهم ان کان صادقا فاطلق له یده، فاطلق اللَّه تعالی له یده.
هوش مصنوعی: در ابتدای داستان، ابراهیم (ع) از خداوند درخواست کرد تا فرزندانش را در سرزمین پاکی سکونت دهد. بنا به گفته تاریخ‌نگاران، میان طوفان نوح و تولد ابراهیم (ع) تقریباً هزار و دویست و شصت و سه سال فاصله بود. ابراهیم در زمان نمرود، پادشاه کنعان به دنیا آمد و پس از نجات از آتش نمرود، از کافرانی که به دین او کافر بودند، دوری کرد. لوط و ساره، همسر او و تعدادی از مؤمنان دیگر نیز با او بودند و در تلاش برای پشتیبانی از حقیقت، از کفر و کافران فاصله گرفتند. آنها به حرّان رفتند و مدتی آنجا ماندند و سپس به مصر رفتند. در مصر، پادشاهی ظالم و ستمگر وجود داشت که به زیبایی ساره توجه کرد. او از ابراهیم خواست تا درباره این زن توضیح دهد و ابراهیم با ترس از اینکه جان ساره در خطر باشد، گفت که ساره خواهر اوست. ابراهیم از ساره خواست که اگر پادشاه از او سوال کند، همین جواب را بدهد. وقتی ساره به ملاقات پادشاه رفت، او سعی کرد دستش را بگیرد ولی ناگهان دستش خشک شد و متوجه شد که این کار، بزرگ‌تر از چیزی است که تصور کرده بود. او از ساره خواست تا دعا کند که خداوند دستش را آزاد کند و ساره از خداوند خواست تا اگر او راستگوست، دست پادشاه را رها کند. خداوند دست پادشاه را آزاد کرد.
و در خبرست که ربّ العزّه حجاب برداشت میان ابراهیم و ساره، چون از نزدیک وی برفت کرامت ابراهیم را و سکون دل وی را تا ابراهیم هم چنان بوی می‌نگریست تا باز گشت، چون ساره بازگشت ابراهیم را گفت: کفی اللَّه کید الفاجر و اخدمنی هاجر، آن جبّار چون ساره را باز گردانید کنیزکی نیکو روی بوی داد نام او هاجر، ساره آن کنیزک را بابراهیم داد گفت مرا از تو فرزند نمی‌آید این کنیزک را بتو دادم مگر ترا از وی فرزند آید و ما را قرّة العین بود، پس باین همت نیکوی وی ربّ العزّه ساره را نیز از ابراهیم فرزند داد بعد از آنک نود سال از عمر وی گذشته بود و ابراهیم را صد و بیست سال گذشته.
هوش مصنوعی: در این متن آمده است که خداوند حجاب را از بین ابراهیم و ساره برداشت و وقتی ابراهیم به ساره نزدیک شد، کرامت و آرامش او را مشاهده کرد. وقتی ساره به ابراهیم بازگشت، به او گفت که خداوند کار فاجر را ناکام گذاشت و به او هاجر را داد. آن جبّار (فرمانروای پرقدرت) وقتی ساره را رد کرد، کنیزی زیبا به نام هاجر به او داد. ساره این کنیز را به ابراهیم بخشید و گفت از من فرزندی نخواهی داشت و این کنیزک را به تو دادم تا از او فرزندی داشته باشی که می‌تواند مایه شادی ما باشد. با این نیت نیک ساره، خداوند نیز به او فرزندی داد بعد از اینکه نود سال از عمرش گذشته بود و ابراهیم هم صد و بیست سالش بود.
سدّی گفت و محمد بن یسار که هاجر به اسماعیل بار گرفت و ساره به اسحاق و هر دو بیک وقت بار فرو نهادند و هر دو فرزند بهم بزرگ شدند.
هوش مصنوعی: سدّی گفت که محمد بن یسار نقل کرده است که هاجر فرزندی از اسماعیل به دنیا آورد و ساره فرزندی از اسحاق. و هر دو زن به طور همزمان زایمان کردند و فرزندانشان بزرگ شدند.
روزی ابراهیم، اسماعیل را بر دامن نشاند و او را نواختی کرد زیادت از نواخت اسحاق، ساره آن بدید و خشم گرفت، گفت: فرزندی که از کنیزک‌ آمد او را به می‌نوازی از فرزند من: فو اللَّه لاقطّعنّ بضعة منها و لاغیّرن خلقها، آن غیرت که در زنان گیرد درو گرفت و از سر آن غیرت و خشم سوگند یاد کرد که از اندام هاجر پاره‌ای ببرم و خلق وی بگردانم، پس از آن گفت خویش پشیمان گشت و عذر خواست، ابراهیم تحقیق گفتار و تصدیق سوگند وی را گفت: اثقبی اذنیها هر دو گوش وی سوراخ کن، آن خود سنّتی گشت نیکو پسندیده در زنان.
هوش مصنوعی: روزی ابراهیم، اسماعیل را بر پا نشاند و او را بیشتر از اسحاق نوازش کرد. ساره این را دید و برآشفت و گفت: "چگونه می‌توانی فرزندی را که از کنیز به دنیا آمده، بیشتر از فرزند من نوازش کنی؟" سپس به شدت عصبانی شد و قسم خورد که بخشی از بدن هاجر را برش کند و صورت او را تغییر دهد. این غیرت او به قدری شدید بود که به این فکر افتاد. اما بعداً به خودش آمد و از کارش پشیمان شد. ابراهیم به او گفت که اگر این کار می‌خواهی بکن، بهتر است گوش‌های او را سوراخ کنی، که این عمل بعدها به عنوان سنتی پسندیده در میان زنان رواج پیدا کرد.
پس چون اسماعیل و اسحاق هر دو فرا رفتن آمدند روزی چنانک کودکان بهم بر آویزند ایشان بهم بر آویختند، ساره دیگر باره خشم گرفت بر هاجر و از غیرت گفت: لا تساکنینی فی بلد در یک شهر بهم نه نشینیم، و ابراهیم را گفت: هاجر را و اسماعیل را بشهری دیگر بر که من با ایشان ننشینم. ابراهیم درین اندیشه بود که ایشان را کجا برد، ربّ العزّه وحی فرستاد بوی که ایشان را بزمین مکّه بر، ابراهیم ایشان را بر گرفت و بمکّه آورد و آنجا که چاه زمزم است ایشان را بنشاند، چون ازیشان بازگشت، آنجا که ایشان از چشم وی غایب شدند گفت: «رَبَّنا إِنِّی أَسْکَنْتُ مِنْ ذُرِّیَّتِی» ای اسکنت بعض ذریتی و من نابت مناب البعض، «بِوادٍ غَیْرِ ذِی زَرْعٍ» ای وادی مکّة یعنی الأبطح و هو حجر و جبل لا ینبت زرعا، «عِنْدَ بَیْتِکَ الْمُحَرَّمِ» و هو بیت اللَّه لم یملکه احد سوی اللَّه و معنی المحرّم ای حرّم فیه ما احل فی غیره. و قیل حرّم استحلال حرمات اللَّه فیه و الاستخفاف بحقّه.
هوش مصنوعی: وقتی اسماعیل و اسحاق بزرگ شدند، روزی به مانند کودکان که با هم بازی می‌کنند، به هم نزدیک شدند. ساره دوباره از هاجر عصبانی شد و به خاطر غیرت خود گفت: «نمی‌خواهم در یک شهر با تو زندگی کنم.» سپس به ابراهیم گفت: «هاجر و اسماعیل را به شهر دیگری ببر، چون من نمی‌توانم با آنها زندگی کنم.» ابراهیم در فکر بود که آنها را به کجا ببرد، که ناگهان وحی خداوند نازل شد و به او فرمان داد که آنها را به سرزمین مکه ببرد. ابراهیم آنها را برداشت و به مکه آورد و در جایی که چاه زمزم قرار دارد، آنها را نشاند. وقتی از آنجا بازگشت و به جایی رسید که دیگر او را نمی‌دیدند، دعا کرد: «پروردگارا، من برخی از فرزندانم را در دره‌ای بدون کشت و زرع، در نزد خانه تو، که خانه‌ای محترم است، سکونت دادم.» این خانه، خانه خداست و هیچ‌کس جز او مالک آن نیست. نیکوترین معنای محترم، این است که آنچه در دیگر مکان‌ها حلال است، در اینجا حرام است و نباید به حرمات خداوند بی‌احترامی شود.
و قیل المحرّم ای العظیم الحرمة و اشار بقوله: «بَیْتِکَ» الی ما بناه آدم علیه السّلام فرفع زمن الطوفان. و قیل بیتک الّذی قضیت فی سابق علمک ان یبنی.
هوش مصنوعی: و گفته شده است که کلمه «محرم» به معنای بسیار محترم و با حرمت است. و با جمله «بیتک» به خانه‌ای اشاره شده است که حضرت آدم (علیه‌السلام) آن را ساخته و در زمان طوفان بالا رفته است. همچنین گفته شده که «بیتک» به خانه‌ای اشاره دارد که در علم پیشین خداوند مقرر شده بود که بنا شود.
قومی گفتند: اسماعیل بالغ بود آن گه که ابراهیم او را در وادی بنشاند و دلیل برین قول آنست که پدر را یاری می‌داد در بناء خانه. قومی گفتند از طفلی بر گذشته بود و بحدّ بلوغ نارسیده. و قول درست آنست که طفل بود و بیشترین مفسّران برین قول‌اند.
هوش مصنوعی: گروهی گفته‌اند که اسماعیل در زمانی که ابراهیم او را در دره نشاند به سن بلوغ رسیده بود و دلیل این گفته این است که او به پدرش در ساخت خانه کمک می‌کرد. اما عده‌ای دیگر معتقدند که او هنوز کودک بود و به سن بلوغ نرسیده بود. نظر درست این است که او بچه بود و اکثر مفسرین نیز بر این نظر توافق دارند.
و گفته‌اند که چون ابراهیم ازیشان بازگشت هاجر از پی وی فرا رفت‌ گفت: الی من تکلنا؟ ما را بکه باز می‌گذاری؟ ابراهیم جواب نمی‌داد تا هم آن زن گفت: اللَّه امرک بهذا؟ اللَّه ترا بدین فرمود که کردی؟ ابراهیم گفت آری مرا اللَّه چنین فرمود، هاجر گفت: اذا لا یضیّعنا پس او ما را ضایع نگذارد.
هوش مصنوعی: زمانی که ابراهیم به نزد هاجر بازگشت، او به دنبال او رفت و از او پرسید: آیا ما را به حال خود رها می‌کنی؟ ابراهیم پاسخی نداد تا اینکه هاجر گفت: آیا خداوند به تو چنین دستوری داده است؟ ابراهیم پاسخ داد: بله، خداوند به من چنین فرمود. هاجر گفت: پس او ما را رها نمی‌کند و ما را نادیده نخواهد گرفت.
و گفته‌اند که پس از آن که ابراهیم برفت جبرئیل علیه السّلام آمد و گفت: من انت؟ تو کیستی؟ گفت: من سریة ابراهیم، مرا و پسرم را رها کرد و خود برفت، جبرئیل گفت: الی من و کلکما؟ قالت وکّلنا الی اللَّه تعالی، قال لقد وکّلکما الی کاف. پس ربّ العزه کرامت ایشان را چشمه زمزم پدید کرد، قبیله‌ای از قبائل عرب که ایشان را جرهم گویند می‌گذشتند بقصد شام مرغان را دیدند بر آن کوه نشسته، بجای آوردند که آنجا چشمه آبست بر آن دلیل بیامدند، هاجر را و اسماعیل را دیدند نزدیک آن چشمه، گفتند اگر خواهید و پسندید ما اینجا منزل سازیم و شما را مونس باشیم، ما از چشمه شما آب خوریم و شما از گوسفندان ما منفعت گیرید، بدین رضا دادند و جرهم آنجا نزول کردند و ساکنان زمین مکّه اوّل ایشان بودند، و اسماعیل ازیشان زن خواست و زبان ایشان گرفت.
هوش مصنوعی: پس از رفتن ابراهیم، جبرئیل به هاجر و اسماعیل نزدیک شد و از آن‌ها پرسید که چه کسانی هستند. هاجر پاسخ داد که او و پسرش را ابراهیم رها کرده و رفته است. جبرئیل به آن‌ها خبر داد که به خداوند توکل کرده‌اند و خداوند نیز آن‌ها را به آرامش و کرامت رسانده است. در ادامه، قبیله‌ای از عرب به نام جرهم در حال عبور به شام، چشمه آب را در آن منطقه کشف کردند. وقتی آن‌ها هاجر و اسماعیل را نزدیک چشمه دیدند، به آن‌ها پیشنهاد دادند که در آنجا سکونت کنند و با هم زندگی کنند. هاجر و اسماعیل به این پیشنهاد رضایت دادند و جرهم در آن مکان ساکن شدند. این اتفاق باعث شد که اسماعیل همسرانش را از میان آن‌ها انتخاب کند و زبان آن‌هارا بیاموزد.
.... «رَبَّنا لِیُقِیمُوا الصَّلاةَ» هذه لام کی و هی متّصلة بقوله اسکنت. و قیل متّصلة بقوله: «وَ ارْزُقْهُمْ مِنَ الثَّمَراتِ» لیقیموا الصّلاة و قیل هی لام الامر کانّه دعا لهم باقامة الصّلاة، «فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوِی إِلَیْهِمْ» تسرع الیهم بالمودة و المحبّة فینزلون بها و یحجّون الیها عاما فعاما فما مسلم الّا و یحبّ الحجّ و لو قال افئدة النّاس تهوی الیهم لحجّت الیهود و النّصاری و المجوس و لکنّه قال من النّاس فهم المسلمون.
هوش مصنوعی: خداوند می‌فرماید: «پروردگارا، تا بتوانند نماز را برپا دارند.» این لام به معنای ضرورت و ارتباط با درخواست سکونت در آن دیار است. برخی معتقدند که این لام به درخواست دیگر یعنی «و به آن‌ها از میوه‌ها روزی بده» مربوط است، تا بتوانند نماز را برپا دارند. همچنین گفته شده که این لام به معنی فرمان و دعوت به اقامه نماز است. ادامه آیه می‌فرماید: «دل‌هایی از مردم را به سوی آن‌ها مایل کن.» یعنی، مردم با محبت و دوستی به آن‌ها جذب شوند و سال به سال به آنجا بیایند. هر مسلمانی دوست دارد که به زیارت برود. اگر گفته می‌شد دل‌های مردم به سوی آن‌ها می‌کشاند، ممکن بود به سایر ادیان نیز اشاره کند، اما به صراحت اشاره شده که این مربوط به مردم مسلمان است.
قال ابن عباس لو لم یقل من النّاس لزاحمتکم فارس و الرّوم و فارس یومئذ ارض المجوس و ملوکهم. و قیل معناه افرض حجّ البیت علی النّاس و حبّب الیهم ذلک لیسرعوا الیه، «وَ ارْزُقْهُمْ مِنَ الثَّمَراتِ» لذلک یجبی الیه ثمرات کلّ شی‌ء من مشارقها و مغاربها فلا تری خیار الثّمرات شرقیها و غربیها، رطبها و یابسها بارض غیر مکّة لدعوة ابراهیم علیه السّلام، «لَعَلَّهُمْ یَشْکُرُونَ» کی یوحّدوک و یعظّموک.
هوش مصنوعی: ابن عباس گفته است که اگر این آیه فقط برای مردم نبود، سپس ایران و روم با ما در تضاد قرار می‌گرفتند، زیرا آن زمان ایران سرزمینی مجوسی و محل حکومت آن‌ها بود. برخی نیز گفته‌اند که منظور این است که خداوند حج خانه را بر مردم واجب کرده و آن را در دل‌های آنان محبوب کرده تا به سرعت به سمت آن بیایند. همچنین، «و از آن میوه‌ها روزی‌شان ده» به این معناست که میوه‌های مختلف از تمامی نقاط دور و نزدیک به آنجا می‌آید، به گونه‌ای که بهترین میوه‌ها از شرق و غرب و همچنین تازه و خشک، هرگز در سرزمینی به جز مکه نمی‌بینی، به دلیل دعای ابراهیم علیه السلام. این بدان خاطر است که شاید آن‌ها این نعمت‌ها را شکرگزاری کنند و توحید و عظمت تو را درک کنند.
«رَبَّنا إِنَّکَ تَعْلَمُ ما نُخْفِی» من الاخلاص، «وَ ما نُعْلِنُ» من الطّاعة، ما نخفی من التّرحّم علی الولد، و ما نعلن من اسکانه بواد غیر ذی زرع، «وَ ما یَخْفی‌ عَلَی اللَّهِ مِنْ شَیْ‌ءٍ فِی الْأَرْضِ وَ لا فِی السَّماءِ» خواهی این از سخن ابراهیم گیر و خواهی مستأنف.
هوش مصنوعی: خدای ما، تو به خوبی می‌دانی آنچه را که پنهان می‌کنیم و آنچه را که آشکار می‌سازیم. ما در دل خود رحمت به فرزند را نهان می‌داریم و در بیرون، سکونت در سرزمینی بی‌کشت را اعلام می‌کنیم. هیچ چیزی در زمین و آسمان از دید خداوند پنهان نیست. می‌توانی این را از سخنان ابراهیم بگیری و یا به عنوان یک موضوع جدید مطرح کنی.
«الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی وَهَبَ لِی عَلَی الْکِبَرِ إِسْماعِیلَ وَ إِسْحاقَ» قال ابن عباس ولد اسماعیل لإبراهیم و هو ابن تسع و تسعین سنة و ولد له اسحاق و هو ابن مائة و اثنتی عشرة سنة. و قیل ابن مائة و عشرین سنة. و قیل ولدا معا، «إِنَّ رَبِّی لَسَمِیعُ الدُّعاءِ» قیل فی اسماعیل لانه کان مسئولا و اسحاق کان نافلة.
هوش مصنوعی: خدا را سپاس می‌گویم که در سن پیری به من اسماعیل و اسحاق را عطا فرمود. ابن عباس گفته است که اسماعیل در ۹۹ سالگی ابراهیم به دنیا آمد و اسحاق در ۱۱۲ سالگی یا برخی گفته‌اند در ۱۲۰ سالگی. همچنین گفته شده که آنها هم‌زمان به دنیا آمده‌اند. خداوند به دعاها پاسخ می‌دهد و برخی گفته‌اند که این درباره اسماعیل است چون او دعا می‌خواست و اسحاق به عنوان نعمت اضافی به او داده شد.
«رَبِّ اجْعَلْنِی مُقِیمَ الصَّلاةِ» مؤدّیا فرض الصّلاة «وَ مِنْ ذُرِّیَّتِی» ای و اجعل ذریّتی ایضا من یقیمها، قیل هو محمّد (ص) و قال ابن عباس لا یزال من ولد ابراهیم ناس علی الفطرة الی ان تقوم السّاعة، «رَبَّنا وَ تَقَبَّلْ دُعاءِ» ای ایمانی و عملی و عبادتی.
هوش مصنوعی: «بار خدایا، مرا از جمله افرادی قرار بده که به نماز ایستاده و آن را به‌جا می‌آورند» و همچنین درخواست دارم که نسل من نیز همانند من بر برپایی نماز کوشیده و آن را به‌جا آورند. برخی گفته‌اند این درخواست به پیامبر محمد (ص) اشاره دارد و ابن عباس بیان کرده است که تا زمان قیامت، افرادی از نسل ابراهیم بر فطرت صحیح باقی خواهند ماند. «پروردگارا، دعاهایمان را بپذیر»، یعنی دعاهایی که شامل ایمان، عمل و عبادت هستند.
«رَبَّنَا اغْفِرْ لِی وَ لِوالِدَیَّ» انّما دعا بهذا اوّلا فلمّا تبیّن له انّه عدوّ للَّه تبرّأ منه. و قیل یعنی بوالدیه آدم و حوّاء «وَ لِلْمُؤْمِنِینَ» کلّهم. و قیل من امّة محمد (ص)، «یَوْمَ یَقُومُ الْحِسابُ» ای یوم القیامة و هو یوم الثّواب و العقاب.
هوش مصنوعی: «پروردگارا، مرا و والدینم را ببخش» او ابتدا این دعا را کرد، اما وقتی متوجه شد که آن شخص دشمن خداست، از او برائت جست. برخی گفته‌اند که والدین او اشاره به آدم و حوا دارد و همچنین برخی دیگر گفته‌اند که منظور همه مؤمنان است. همچنین ممکن است منظور از این دعا امّت پیامبر محمد(ص) باشد. «روز قیامت» یعنی روزی که سنجش اعمال صورت می‌گیرد و روز پاداش و کیفر است.
قوله: «وَ لا تَحْسَبَنَّ اللَّهَ غافِلًا عَمَّا یَعْمَلُ الظَّالِمُونَ» درین آیت سخن بر دو ضربست: یکی بیان و عید ظالم، دیگر بیان ثواب مظلوم. و ما درین نوبت و عید ظالم بیان کنیم و در نوبت آخر ثواب مظلوم گوئیم و سخن درین باب دو طرف دارد: یکی در نفس ظالمان سخن گفتن، و دیگر ایشان را که بر ظلم یاری دهند و ظلم پسندند. و در جمله بدانک ظلم درختیست که ظلمت بر دهد هم در دل هم در گور هم در قیامت، مصطفی (ص) گفت: «ایّاکم و الظّلم فانّ الظّلم ظلمات یوم القیامة و ایّاکم و الفحش فانّ اللَّه لا یحبّ الفحش و التفحّش و ایّاکم و الشحّ فانّ الشحّ اهلک من کان قبلکم امرهم بالقطیعة فقطعوا و امرهم بالفجور ففجروا و امرهم بالظّلم فظلموا».
هوش مصنوعی: در این آیه به دو موضوع پرداخته شده است: یکی عواقب ظلم و دیگری پاداش مظلومان. در اینجا به بیان عواقب ظلم خواهیم پرداخت و در آینده به پاداش مظلومان اشاره خواهیم کرد. بحث ما در این زمینه شامل دو بخش است: یکی، صحبت در مورد خود ظالمان و دیگری افراد و گروه‌هایی که به ظلم کمک می‌کنند یا آن را تأیید می‌کنند. به طور کلی، ظلم به عنوان درختی است که عواقب تاریکی را به دنبال دارد؛ هم در دل انسان‌ها و هم در قبر و روز قیامت. پیامبر (ص) فرموده است: «از ظلم دوری کنید، زیرا ظلم موجب تاریکی در روز قیامت است. از فحاشی دوری کنید، زیرا خداوند فحاشی و زشتی را دوست ندارد. همچنین از حرص و طمع بپرهیزید، زیرا حرص منجر به نابودی گذشتگان شما شده است؛ آنان را به قطع رابطه وادار کرد و قطع کردند، به فساد تشویق شدند و فساد کردند، و به ظلم فرمان دادند و ظلم کردند.»
قال فقام رجل فقال یا رسول اللَّه ایّ المؤمنین افضل؟ قال من سلم المسلمون من یده و لسانه.
هوش مصنوعی: مردی از رسول خدا پرسید: «کدام یک از مؤمنان بهتر است؟» پیامبر پاسخ داد: «کسی که مسلمانان از دست و زبان او در امان باشند.»
ظلم دین مرد تباه کند و دل وی تاریک گرداند و خانه خراب کند، نه در دنیا او را بر خورداری نعمت بود، نه در گور روشنایی و راحت، نه در قیامت رستگاری از آتش. مصطفی (ص) گفت: «تزفر جهنّم یوم القیامة زفرة فتنشقّ منها قلوب الظالمین ثمّ تزفر زفرة فیکبکبون علی رؤسهم فی النّار».
هوش مصنوعی: ستم و ظلم باعث بربادی شخص می‌شود و دل او را تیره می‌سازد و زندگی‌اش را ویران می‌کند. او در این دنیا نمی‌تواند از نعمت‌ها بهره‌مند شود و در جهان بعد از مرگ نیز از آرامش و روشنایی بی‌بهره خواهد بود. همچنین در روز قیامت امیدوار به رستگاری از آتش نخواهد بود. پیامبر اسلام (ص) بیان کردند: «در روز قیامت، جهنم با زوزه‌ای وحشتناک به صدا در می‌آید که دل ظالمین از آن متلاشی می‌شود و سپس زوزه‌ای دیگر به گوش می‌رسد و آن‌ها به صورت خود در آتش خواهند افتاد».
و عن کعب قال: وجدت فی التّوراة الا انّ الظّالم ملعون، الا انّ الظّالم یخرّب بیته. گفتا در تورات خوانده‌ام که ظالم ملعونست، از رحمت خدا دور و بسخط اللَّه نزدیک، ظالم خانه خویش خراب می‌کند و دین خویش تباه می‌کند و نظیر این در قرآنست: «أَلا لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَی الظَّالِمِینَ فَتِلْکَ بُیُوتُهُمْ خاوِیَةً بِما ظَلَمُوا».
هوش مصنوعی: در تورات خوانده‌ام که ظالم ملعون است و از رحمت خدا دور است. او خانه‌اش را ویران می‌کند و دینش را تباه می‌سازد. همچنین در قرآن آمده است که لعنت خدا بر ظالمین است و خانه‌هایشان به خاطر ظلمی که کرده‌اند خالی و خراب می‌شود.
و داود (ع) از دست فاسقان و رنج ظالمان بنالید وحی آمد که: یا داود بی فافرح و بذکری فتنعّم فعمّا قلیل افرغ الدّار من الفاسقین، و انزل لعنتی علی الظّالمین ای داود بنام من شاد باش، بذکر من خوش باش و فرج گوش دار که نه بس روزگاری این سرای از فاسقان وا پردازم، ایشان را بردارم و لعنت خود بر ظالمان فرو بارم، یا داود انه الظّالمین عن ذکری و عن القعود فی مساجدی فانّی آلیت علی نفسی ان من ذکرنی ذکرته و انّ الظّالم اذا ذکرنی لعنته ای داود ظالمان را گوی تا نام ما نبرند و ما را نخوانند و در مسجدهای ما ننشینند و آشنایی با ما نجویند که ما بجلال عزت خود با خود سوگند یاد کرده‌ایم که هر که ما را یاد کند ما او را یاد کنیم و ظالمان را بلعنت یاد کنیم. اینست عقوبت ظالمان و ستمکاران و هر کس که بایشان پشت باز نهد و ایشان را بر ظلم یاری دهد فردا در آتش عقوبت با ایشانست که ربّ العالمین گفت: «وَ لا تَرْکَنُوا إِلَی الَّذِینَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّکُمُ النَّارُ».
هوش مصنوعی: داوود (ع) از ظلم ظالمان و فساد فاسقان شکایت کرد و وحی الهی به او رسید که: ای داوود، با نام من خوشحال باش و به یاد من شاد زندگی کن، به زودی این خانه را از فاسقان خالی خواهم کرد و لعنت خود را بر ظالمان نازل می‌کنم. ای داوود، بدان که ظالمان از یاد من دورند و در مساجد من نمی‌نشینند؛ من تصمیم گرفته‌ام که هر کس مرا یاد کند، یادش می‌کنم و ظالمان را به لعنت می‌‌زنم. به همین دلیل، به آنها بگو که نام ما را نبرند و به ما نپیوندند. این مجازات ظالمان و ستمگران است و هر کس با آنها همکاری کند، در روز قیامت در عذاب با آنها خواهد بود. رب العالمین فرموده است: «به کسانی که ظلم کرده‌اند تمایل نداشته باشید، زیرا آتش شما را می‌گیرد».
و قال تعالی: «احْشُرُوا الَّذِینَ ظَلَمُوا وَ أَزْواجَهُمْ» ای اتباعهم الّذین کانوا یعاونوهم علی الشرّ فی دار الدّنیا فلا یبقی احد ممّن کان شایعه الا قام معه حتّی من کان صبّ فی دواتهم او قرأ لهم کتابا او اخذ لهم رکابا او سلم علیهم او هوی هوا هم فیحشرون جمیعا الی النّار، عبد اللَّه بن کیسان در تفسیر این آیت گفت که فردا در عرصات قیامت منادی ندا کند: کجااند ظالمان و ستمکاران که در دنیا بر خلق ظلم کردند، حق از مستحق باز گرفتند و افزونی جستند و ناگرفتنی گرفتند،ظالمان همه برخیزند، آن گه منادی ندا کند: این ازواجهم؟ کجااند آنان که ایشان را پس روی کردند و بر ظلم یاری دادند، پس با ایشان بر خیزد هر کس که روزی آب در دوات ایشان کرد یا از بهر ایشان نامه خواند یا رکاب ایشان گرفت یا بر ایشان سلام کرد یا بر هوا و خواست ایشان برفت، آن گه بفرمان اللَّه همه را بدوزخ رانند. و بر وفق این مصطفی (ص) گفت: «من اعان ظالما فقد ولی الاسلام وراء ظهره، من اعان ظالما سلّطه اللَّه علیه، من مشی مع ظالم لیعینه و هو یعلم انّه ظالم فقد خرج من الاسلام».
هوش مصنوعی: خداوند می‌فرماید که ستمگران و کسانی که به آن‌ها کمک کردند باید جمع‌آوری شوند. این افراد شامل کسانی هستند که در زندگی دنیا به ستمگران کمک کرده و با آن‌ها همفکری کرده‌اند. هیچ‌کس از آن‌ها نخواهد ماند و همه به سوی آتش دوزخ خواهند رفت. در روز قیامت، صدایی خواهد آمد که از ستمگران می‌خواهد که بلند شوند و همچنین از کسانی که به آن‌ها کمک کرده‌اند. هر کسی که به نوعی به ستمگری یاری رسانده باشد، حتی به اندازه‌ای مانند نوشاندن آب یا خواندن نامه‌ای برای آن‌ها، نیز باید با ستمگران به دوزخ برود. پیامبر اسلام نیز اشاره کرده که هر کس به ستمگری کمک کند، در واقع از اصول اسلام فاصله گرفته است و به او تسلط داده خواهد شد.
و قال الحسن: من اعان ظالما او اماما جائرا لم یستقرّ قدماه بین یدی الرّحمن حتی یؤمر به الی النّار و من جبی له درهما حبس فی ضحضاح من نار.
هوش مصنوعی: امام حسن (علیه‌السلام) فرمودند: هر کسی به ظالم یا امام ستمگری کمک کند، تا زمانی که در پیشگاه خداوند قرار بگیرد، ثابت‌قدم نخواهد بود و سرانجام به آتش جهنم فرستاده خواهد شد. همچنین، اگر کسی به خاطر او حتی یک درهم مالی را جمع‌آوری کند، در آتش جهنم در خزه و عمق کمی محبوس خواهد شد.
و عن معاذ بن جبل قال: ینادی مناد یوم القیامة فیقول این الظلمة و اعوان الظلمة فیقومون مسودّة وجوههم مزرقة اعینهم حتّی من لاق لهم دواة او بری لهم قلما.
هوش مصنوعی: معاذ بن جبل می‌گوید: در روز قیامت، ندا دهنده‌ای فریاد می‌زند که کجایند ستمگران و یاران ستمگران؟ و آنان با چهره‌هایی تیره و چشمان زرد برمی‌خیزند، حتی کسانی که برایشان دواتی آورده یا قلمی برای نوشتن به آنان داده شده باشد.
و در خبر می‌آید از رسول خدا (ص) که گفت: در بنی اسرائیل مردی بود عابد، هرگز معصیت نکرده بود و در روزگار وی پادشاهی ظالم بود، این عابد برخاست با اصحاب خویش و در پیش آن ظالم شدند تا در وی تقرّب کنند، این عابد دست آن ظالم گرفت و در روی وی خندید، دست از وی باز نگرفته بود هنوز که ربّ العزّه صورت وی بگردانید و او را ممسوخ کرد.
هوش مصنوعی: در روایتی از پیامبر اسلام (ص) آمده است که در میان بنی اسرائیل مردی عابد وجود داشت که هیچ گناهی انجام نداده بود. در آن زمان، یک پادشاه ظالم بر سر کار بود. این عابد تصمیم گرفت با همراهانش به حضور آن پادشاه برود تا به او نزدیک شود. او دست پادشاه را گرفته و به او خندید، اما هنوز دست از او برنداشته بود که خداوند صورت او را تغییر داد و او را به حالت زشت و ناپسند تبدیل کرد.
و عن جابر بن عبد اللَّه: قال قال رسول اللَّه (ص) لکعب بن عجرة یا کعب تعوذ باللَّه من امارة السّفهاء انّه سیکون أمراء من دخل علیهم فصدّقهم بکذبهم و اعانهم علی ظلمهم فلیس منّی و لست منه و من لم یدخل علیهم و لم یصدّقهم بکذبهم و لم یعنهم علی ظلمهم فهو منّی و انا منه و سیلقانی فی الدّرجات العلی.
هوش مصنوعی: جابر بن عبدالله نقل می‌کند که رسول‌الله (ص) به کعب بن عجرة گفت: "ای کعب، از خداوند به خاطر حکومت‌های نادان پناه ببر! زیرا حکام نادانی خواهند آمد که کسی که به آنها وارد شود و دروغ‌هایشان را تصدیق کند و به آنها در ظلم‌شان کمک کند، از من نیست و من هم از او نیستم. و کسی که به آنها وارد نشود و دروغ‌هایشان را تصدیق نکند و به آنها در ظلم‌شان کمک نکند، از من است و من هم از او هستم و در درجات عالی با من ملاقات خواهد کرد."
«وَ لا تَحْسَبَنَّ اللَّهَ غافِلًا عَمَّا یَعْمَلُ الظَّالِمُونَ» خطاب با مصطفی است (ص) و مراد وعید ظالمانست، «إِنَّما یُؤَخِّرُهُمْ» عامّة قرّاء بیا خوانند مگر عباس از ابو عمرو که وی «نؤخرهم» بنون خواند و در هر دو قراءت فاعل تأخیر اللَّه است جلّ و علا و تفخیم در نون بیشتر بود الا آنک «یؤخرهم» بیا که قراءت عامّه است فعل در آن مسند است با ضمیر اسم اللَّه که از پیش گفت: «وَ لا تَحْسَبَنَّ اللَّهَ غافِلًا» و تقدیر چنان بود که «انما یؤخرهم اللَّه» و هذا اولی لموافقة ما قبله، و قوله: «یؤخرهم» ای یؤخر عذابهم و یمهلهم، «لِیَوْمٍ» ای لمجی‌ء یوم، «تَشْخَصُ فِیهِ الْأَبْصارُ» ای تذهب فیه ابصار الخلائق الی الهواء حیرة و دهشة. و قیل شخوصها ان تتحیر فلا تغتمض من هول ما تری فی ذلک الیوم. می‌گوید از حیرت و دهشت و هول قیامت چشمهاشان در هوا نگران، متحیر بمانده که از هول و بیم می‌وا ننگرند، همانست که جای دیگر گفت: «فَإِذا هِیَ شاخِصَةٌ أَبْصارُ الَّذِینَ کَفَرُوا».
هوش مصنوعی: خداوند هرگز از اعمال ستمگران غافل نیست. این هشدار به پیامبر (ص) داده شده و منظور از آن تهدید ستمگران است. خداوند زمان عذاب آن‌ها را به تأخیر می‌اندازد، تا وقتی که روزی فرارسد که دیدگان همه حیرت‌زده و سرگردان شوند. در آن روز، چشمان مخلوقات در وحشت و هراس به آسمان خیره خواهند ماند و از شدت ترس نمی‌توانند پلک بزنند. به همین دلیل، در آیات دیگری نیز اشاره شده که در آن روز، چشمان کافران از شدت حیرت و ترس به حالت خشکی درآمده و نمی‌توانند به چیزی نگاه کنند.
«مُهْطِعِینَ» ای مسرعین الی الدّاعی و الاهطاع الاسراع مع ادامه النظر، و قیل المهطع الفاتح عینه لا تطرف، «مُقْنِعِی رُؤُسِهِمْ» مفسر بوجهین، احدهما: رافعی رؤسهم و هو قول ابن عباس. و الثّانی: ناکسی رؤسهم بلغة قریش. و الاوّل اکثر یروی انّهم لا یزالون یرفعون رؤسهم ینظرون الی ما یأتی من عند اللَّه عزّ و جلّ، «لا یَرْتَدُّ إِلَیْهِمْ طَرْفُهُمْ» ای بقیت عیونهم شاخصة من الخوف فلا تطرف. قال الحسن: وجوه النّاس یوم القیامة الی السّماء لا ینظر احد الی احد، «وَ أَفْئِدَتُهُمْ هَواءٌ» ای خالیة من کلّ شی‌ء لا تعقل شیئا من شدة الخوف. و قیل قلوبهم خالیة عن العقول ممّا ذهلوا من الفزع «وَ أَنْذِرِ النَّاسَ» ای انذر یا محمد کفّار مکّة و غیرهم، «یَوْمَ یَأْتِیهِمُ الْعَذابُ» یعنی یوم القیامة. و قیل یوم الموت و هو مفعول به، ای خوفهم بالیوم الذی یأتیهم فیه العذاب، «فَیَقُولُ الَّذِینَ ظَلَمُوا» ای اصرّوا علی الکفر، «رَبَّنا أَخِّرْنا» ای اخر العذاب عنّا و ردّنا الی الدّنیا و من حمل الیوم علی یوم الموت قال یسئلون ان یؤخرهم فلا یمیتهم فی الوقت و یبقیهم، «إِلی‌ أَجَلٍ» یؤمنون فیه و معنی «قَرِیبٍ» مقدار ما نجیب دعوتک و هو الاسلام، «وَ نَتَّبِعِ الرُّسُلَ» علی دینهم فذلک زمان قلیل می‌گوید کافران روز مرگ زمان خواهند، گویند بار خدایا ما را زمان ده و مرگ ما با پس دار چندانک دعوت پیغامبران را اجابت کنیم و مسلمان شویم باین زمان اندک و هنگام قریب، یعنی آنچ ما میخواهیم از عمر اندکی است. و اگر گوئیم «یَوْمَ یَأْتِیهِمُ الْعَذابُ» روز قیامتست معنی آنست که کافران روز قیامت چون عذاب بینند گویند بار خدایا ما را با دنیا فرست هنگامی نزدیک یعنی که عمر دنیااند کست و از دنیا بیرون آمدن نزدیک، تا اجابت دعوت کنیم و بر پی رسولان رویم، ایشان را جواب دهند و گویند: «أَ وَ لَمْ تَکُونُوا أَقْسَمْتُمْ مِنْ قَبْلُ ما لَکُمْ مِنْ زَوالٍ» نه شما در دنیا سوگندان خوردید که شما را از مرگی بزندگانی گشتن نیست؟ و این آنست که اللَّه گفت: «وَ أَقْسَمُوا بِاللَّهِ جَهْدَ أَیْمانِهِمْ لا یَبْعَثُ اللَّهُ مَنْ یَمُوتُ».
هوش مصنوعی: افرادی که به سوی دعوت‌کننده می‌شتابند، به طور مداوم و بی‌وقفه نگاه می‌کنند. برخی می‌گویند که این افراد چشم‌های خود را می‌گشایند و حتی پلک نمی‌زنند. درباره سرهای آن‌ها هم دو تفسیر وجود دارد: یکی اینکه سرهایشان را بالا می‌آورند و دیگری اینکه به زبان قریش، سرهایشان را پایین می‌اندازند. تفسیر اول بیشتر مورد استفاده قرار می‌گیرد و این به این معناست که آن‌ها به طور مداوم سرهایشان را بالا می‌آورند تا به آنچه از سوی خداوند می‌آید، نگاه کنند. چشمانشان از شدت ترس در حالت خیره‌خوابی هستند و پلک نمی‌زنند. روز قیامت، مردم به آسمان نگاه می‌کنند و هیچ کس به دیگری نمی‌نگرد. دل‌های مردم خالی از هر چیزی است و از شدت ترس نمی‌توانند چیزی درک کنند. پیامبر محمد مأمور است که مردم را درباره روزی که عذاب بر آن‌ها می‌آید، هشدار دهد. برخی این روز را روز قیامت و برخی دیگر روز مرگ می‌دانند. کسانی که ظلم کردند و بر کفر پافشاری کردند، در آن روز خواهند گفت: «پروردگارا، عذاب را از ما دور کن و به ما اجازه بده تا به دنیا بازگردیم.» آن‌ها می‌خواهند عذاب را به تأخیر بیندازند تا بتوانند به مدت کمی ایمان بیاورند و به دنبال پیامبران بروند. کافران در روز مرگ به این فکر می‌کنند که ای کاش به آن‌ها فرصتی داده می‌شد تا به دعوت پیامبران پاسخ دهند. وقتی آن‌ها در دنیا به سوگندهای خود در مورد عدم بازگشت به زندگی قسم یاد کرده بودند، در این روز به یاد می‌آورند که آیا واقعاً به آن سوگندها اعتقاد داشتند یا نه.
قال المبرّد تمّ الکلام عند قوله: «أَ وَ لَمْ تَکُونُوا أَقْسَمْتُمْ مِنْ قَبْلُ» یعنی قوله: «وَ أَقْسَمُوا بِاللَّهِ جَهْدَ أَیْمانِهِمْ لا یَبْعَثُ اللَّهُ مَنْ یَمُوتُ» ثمّ استأنف فقال: «ما لَکُمْ مِنْ زَوالٍ» ای لا تزولون عمّا انتم علیه و لا تجابون الی ما تریدون.
هوش مصنوعی: مبرد می‌گوید: در این جمله که «آیا شما قبلاً سوگند نخورده بودید» به بیان تأکید بر سوگندهای گذشته اشاره شده است. سپس ادامه می‌دهد که «آیا شما به خدا سوگند خورده‌اید که خدا مردگان را زنده نخواهد کرد؟» و در ادامه می‌پرسد: «چرا شما نباید از آنچه که هستید جدا شوید» یعنی شما نمی‌توانید از آنچه که بر آن هستید منحرف شوید و به آنچه که می‌خواهید پاسخ دهید.
«وَ سَکَنْتُمْ فِی مَساکِنِ الَّذِینَ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ» بالکفر و المعاصی، ای نزلتم فی الدّنیا منازل الکفّار قوم نوح و عاد و ثمود و غیرهم، «وَ تَبَیَّنَ لَکُمْ» ای ظهر لکم، «کَیْفَ فَعَلْنا بِهِمْ » فلم تنزجروا، «وَ ضَرَبْنا لَکُمُ الْأَمْثالَ» فی القرآن فلم تعتبروا. و قیل شاهدتم فی منازلهم آثار ما نزل بهم فانّها باقیة، «وَ ضَرَبْنا لَکُمُ الْأَمْثالَ» انّ من فعل فعلهم فحکمه فی حلول العذاب حکمهم.
هوش مصنوعی: شما در مکان‌های کسانی سکونت کرده‌اید که به خود ظلم کرده‌اند، مثل کافران قوم نوح و عاد و ثمود و دیگران. به شما نشان داده شده که چگونه با آنان رفتار کردیم، اما از این موضوع عبرت نگرفته‌اید. ما در قرآن مثال‌هایی از آن‌ها زده‌ایم، اما شما توجهی نداشته‌اید. همچنین شاید آثار و نشانه‌های عذاب بر سرنوشت آن‌ها را مشاهده کرده‌اید که هنوز باقی مانده است. ما به شما مثال‌هایی زده‌ایم که حکایت از این دارد که هر کس که اعمال آن‌ها را انجام دهد، عذاب مشابهی برای او خواهد آمد.
«وَ قَدْ مَکَرُوا مَکْرَهُمْ» ای دبر الامم الخالیة تدبیرهم کما دبّر قومک و کفروا برسلهم کما کفروا بک و جهدوا للخلود جهدهم میگوید: امّتهای پیشین که گذشتند و جهان‌داران که بودند به پیغامبران و رسولان خویش کافر شدند و سازهای بد ساختند در کار پیغامبران و ایذاء ایشان هم چنان که مشرکان مکه بتو کافر می‌شوند و در قتل و نفی تو سازهای بد می‌سازند، «وَ عِنْدَ اللَّهِ مَکْرُهُمْ» ای هو ثابت عنده لیوم الجزاء غیر خاف علیه، و آن ساز و مکر و کفر ایشان بنزدیک خدای تعالی ثابتست بر وی پوشیده نه می‌داند و می‌بیند تا روز جزا که ایشان را جزاء آن دهد، «وَ إِنْ کانَ مَکْرُهُمْ لِتَزُولَ مِنْهُ الْجِبالُ» ای و ما کان مکرهم لیزول به امر النبی (ص) و امر دین الاسلام و ثبوته کثبوت الجبال الرّاسیة لانّ اللَّه عزّ و جلّ‌ وعد نبیّه علیه الصلاة و السّلام اظهار دینه علی کلّ الادیان فقال جلّ ذکره: «لِیُظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کُلِّهِ» معنی آنست که مکر ایشان اگر چند کوشند و سازند کوه را از جای نبرد و نه جنباند، یعنی کار دین اسلام و نبوّت مصطفی همچون کوهست راسخ و ثابت، مکر ایشان و ساز و تدبیر و حیل ایشان در آن اثر نکند که ربّ العزّه وعده داد که این دین اسلام بر همه دینها غالب بود و مصطفی را و مؤمنانرا بر دشمن ظفر و نصرت بود و دلیل برین قول آنست که بر عقب گفت: «فَلا تَحْسَبَنَّ اللَّهَ مُخْلِفَ وَعْدِهِ رُسُلَهُ».
هوش مصنوعی: این متن به بررسی مکر و نقشه‌های امّت‌های گذشته می‌پردازد که به پیامبران خود کافر شدند و برای آزار آنها تلاش کردند، همان‌طور که مشرکان مکه نیز به پیامبر اسلام کافر می‌شوند و برای مقابله با او تدبیر می‌کنند. خداوند به این مکرها آگاه است و هیچ‌چیز از او پنهان نیست. وی می‌فرماید که این نقشه‌ها اگرچه ممکن است بسیار استوار به نظر برسند، نمی‌توانند به پایداری دین اسلام و حکومت پیامبر آسیب برسانند. دین اسلام مانند کوهی راسخ و ثابت است و تلاش‌های دشمنان در نهایت بی‌ثمر خواهد بود، چرا که خداوند در وعده‌اش بر پیروزی این دین بر سایر ادیان تأکید کرده است و مؤمنان و پیامبرش را در برابر دشمنان پیروز خواهد کرد.
قرأ الکسائی لتزول بفتح اللام الاولی و ضمّ الثانیة و المعنی: و ان کان مکرهم یبلغ فی الکید الی ازالة الجبال فانّ اللَّه عزّ و جلّ ینصر دینه و مکرهم عنده لا یخفی علیه می‌گوید اگر کید و مکر ایشان از عظیمی که بود بجایی رسد که کوه از جای ببرد ایشان در آن سود نکنند و بکار نیاید ایشان را، قومی گفتند: این مکر نمرود است که کوه از آن مکر وی بجنبید.
هوش مصنوعی: این متن به این معناست که اگرچه تدابیر و نقشه های دشمنان تا حدی قوی باشد که بتواند کوه‌ها را جابجا کند، اما خداوند دین خود را یاری خواهد کرد و نقشه‌های آنان برای او پنهان نیست. به همین خاطر، نباید به آن مکر و نقشه ها دل بست. برخی نیز بر این باورند که این اشاره به مکر نمرود است که قدرتش به حدی بود که کوه‌ها را نیز به حرکت درآورد.
و بیان این قصّه آنست که علی بن ابی طالب (ع) و جماعتی گفتند که نمرود جبّار گفت اگر آنچ ابراهیم می‌گوید حقست و راست پس من ننشینم تا آن گه که بدانم که در آسمان کیست و چیست؟! بفرمود تا چهار بچه کرکس را بگوشت بپروردند تا بزرگ شدند، آن گه تابوتی ساخت و خود با دیگری در آن نشست و تابوت در پایهای نسور بست و بالای تابوت عصائی فرو زد بر سر آن پاره‌ای گوشت آویخته آن گه ایشان را فرا گذاشت تا بر پریدند بطمع آن گوشت، و آن تابوت را دو در ساخته بود یکی سوی بالا و یکی سوی زیر، چون نیک بر هوا پرواز کرده بودند نمرود صاحب خویش را گفت: افتح الباب الاعلی و انظر الی السّماء هل قربنا منها این در که سوی بالاست بگشای تا خود کجا رسیدیم؟ در بگشاد آسمان را بهیئة خود دید چنانک بود، آن گه گفت: افتح الباب الاسفل فانظر الی الارض کیف تراها آن در که سوی زمین است بگشای تا خود چونست؟ بگشاد و گفت زمین را همچون میان دریا می‌بینم و کوه‌ها چون دخان، درها فرو افکندند تا از آن برتر پریدند، باز دیگر باره بفرمود تا در بگشاد بنگرست، آسمان هم چنان بهیئة خود دید و در زیر نگرست گفت از زمین سیاهی می‌بینم هیچ آثار و اطلال پیدا نه، و آن گه از بالا ندا آمد: ایّها الطاغیة انّی ترید ای گمراه بی حاصل چه میخواهی و کجا می‌روی؟ عکرمه گوید آن غلام که با وی بود تیر و کمان داشت یک تیر سوی هوا انداخت ماهیی از آن دریا که بر هواست تن خویش فدا کرد، درخواست تا آن تیر بخون وی آلوده کنند، آن تیر آلوده بخون آن ماهی بتابوت باز آمد، نمرود گفت: کفیت شغل اله السّماء، پس فرمود آن غلام خویش را تا آن عصا از سوی هوا با سوی زیرین گردانید تا آن مرغان بطمع گوشت قصد زیر کردند و تابوت بزمین باز آوردند، این بود تدبیر و مکر نمرود و کوه‌های زمین از پریدن آن مرغان و بردن و آوردن آن تابوت پنداشتند که فزع قیامت و رستاخیزست از جای خود بجنبیدند، اینست که ربّ العالمین گفت: «وَ إِنْ کانَ مَکْرُهُمْ لِتَزُولَ مِنْهُ الْجِبالُ». آن مکر و کید و تدبیر مشرکان اگر چند بتدبیر و مکر نمرود رسد که از آن کوه‌ها بجنبد، ایشان را سود ندارد و بکار نیاید.
هوش مصنوعی: علی بن ابیطالب (ع) و برخی دیگر به یادآوری داستان نمرود جبّار پرداختند. نمرود که می‌خواست بداند آیا گفته‌های ابراهیم حق است یا نه، دستور داد تا چهار بچه کرکس را بزرگ کنند. پس از آن، تابوتی ساخت و خود به همراه دیگری در آن نشست. این تابوت را به پایهای پرندگان بست و بر روی آن چوبی گذاشت که تکه‌ای گوشت به آن آویزان بود. پرندگان برای به دست آوردن آن گوشت به تابوت نزدیک شدند. نمرود از بالای تابوت به پرواز آنان نگاه کرد و از یکی از آنها خواست تا در بالایی تابوت را باز کند و به آسمان نگاه کند. وقتی در را باز کردند، آسمان را همان‌گونه که بود، دیدند. همچنین، نمرود خواست تا در پایینی تابوت را هم باز کنند و زمین را ببینند. آنها متوجه شدند که زمین را همچون دریا و کوه‌ها را مانند دودی مشاهده می‌کنند. نمرود در ادامه به سادگی از سکه‌ها و اموال خود سخن گفت و درخواست کرد که در پایین تابوت را باز کند تا زمین را ببینند. وقتی در پایین تابوت باز شد، زمین را تاریک و خالی از نشانه‌ها دیدند. ناگهان صدایی از بالا به او هشدار داد و نمرود دستوری داد که چوب را از بالا به سمت پایین بچرخانند تا پرندگان به سراغ گوشت بروند و تابوت را به زمین بیاورند. این ماجرا به حدی وحشتناک بود که کوه‌ها فکر کردند قیامت نزدیک است. در نهایت، نمرود متوجه شد که مکر و تدبیرش نتیجه‌ای ندارد و نه او و نه دیگران نمی‌توانند از این واقعیت بگریزند.
«فَلا تَحْسَبَنَّ اللَّهَ» یا محمّد، «مُخْلِفَ وَعْدِهِ رُسُلَهُ» ما وعدهم من النّصر و الفتح لاولیائه و الهلاک لاعدائه، «إِنَّ اللَّهَ عَزِیزٌ» منیع، «ذُو انتِقامٍ» من الکفّار یجازیهم بما کان سیّآتهم.
هوش مصنوعی: هرگز گمان نکن که خداوند وعده‌های خود برای پیامبرانش را نقض خواهد کرد، چه در مورد پیروزی و نصرت برای دوستانش و چه در مورد هلاکت برای دشمنانش. خداوند دارای قدرت زیادی است و می‌تواند از کافران انتقام بگیرد و آنها را به خاطر اعمال زشتشان مجازات کند.
«یَوْمَ تُبَدَّلُ الْأَرْضُ» العامل فی یوم، قوله: «ذُو انتِقامٍ» ای هو ذو انتقام فی ذلک الیوم، «تُبَدَّلُ الْأَرْضُ غَیْرَ الْأَرْضِ» مفسران اینجا دو قول گفته‌اند: یکی آنست که این تبدیل تغییر صورتست نه تبدیل عین جوهر، زمین و دأب زمین همان است، امّا صورت و صفت وی بگردد که این نشیب و فراز و کوه و دریا و انهار و اشجار همه بردارند تا زمینی شود ملساء، هامونی یک رنگ: «قاعاً صَفْصَفاً لا تَری‌ فِیها عِوَجاً وَ لا أَمْتاً» و همچنین جوهر آسمان بر جای بود امّا صفت وی بگردد که ستارگان فرو ریزند و آفتاب و ماه را روشنایی ببرند، گهی چون دردی زیت بود چنانک گفت: «یَوْمَ تَکُونُ السَّماءُ کَالْمُهْلِ». گهی گلگون و سرخ رنگ شکافته چنانک گفت: «فَإِذَا انْشَقَّتِ السَّماءُ فَکانَتْ وَرْدَةً کَالدِّهانِ». قول دیگر آنست که این تبدیل عین است نه تبدیل صورت، این زمین و آسمان که هست عین آن بردارند و زمینی و آسمانی دیگر بجای آن نهند.
هوش مصنوعی: در روزی که زمین تغییر می‌کند، اشاره به این دارد که آن روز، روزی است که خداوند انتقام‌گیرنده است. زمین به صورتی دیگر تبدیل می‌شود؛ مفسران در اینجا نظریات مختلفی دارند. برخی می‌گویند این تغییر فقط در ظاهر و شکل زمین است و جوهر آن تغییر نمی‌کند. به عبارت دیگر، زمین و خصوصیات آن همانند کوه‌ها، دریاها و درختان تغییر خواهند کرد تا به زمینی صاف و یکدست تبدیل شود. همچنین آسمان نیز بدون تغییر در جوهرش، ویژگی‌های آن دگرگون می‌شود؛ ستارگان سقوط کرده و نور خورشید و ماه خاموش می‌شود. در عین حال برخی دیگر بر این عقیده‌اند که این تغییر شامل تغییر جوهر زمین و آسمان نیز هست و به جای آنها، زمین و آسمانی دیگر قرار می‌گیرد.
ابن مسعود گفت و جماعتی مفسران: تبدل ارضا بیضاء کانّها فضّة لم یسفک فیها دم و لم تعمل علیها خطیئة. سعید جبیر گفت و محمد بن کعب: هی ارض من خبز یعنی تبدل خبزة بیضاء یأکل منها المؤمنون من تحت اقدامهم، و فی ذلک ما روی ابو سعید الخدری عن النبی (ص) قال: تکون الارض یوم القیامة خبزة واحدة یکفاها الجبّار بیده کما یکفاه احدکم خبزته فی السّفرة نزلا لاهل الجنّة.
هوش مصنوعی: ابن مسعود و برخی مفسران می‌گویند: زمین به رنگ سفید درمی‌آید، همچون نقره‌ای که در آن هیچ‌گونه خونی ریخته نشده و هیچ گناهی در آن انجام نشده است. سعید جبیر و محمد بن کعب بیان کردند که این زمین به شکل نانی است که مؤمنان از زیر پای خود می‌خورند. در این مورد، ابو سعید خدری از پیامبر (ص) نقل کرده است که در روز قیامت زمین به یک نان بزرگ تبدیل می‌شود که خداوند آن را به دست خود به اهل بهشت می‌دهد، همان‌طور که یکی از شما نان خود را در سفره به دیگران می‌دهد.
و قیل تبدل الارض نارا فتصیر الارض کلّها نارا و الجنّة من وراءها یری کواعبها و اکوابها، و قال کعب تصیر السّماوات جنانا و یصیر مکان البحر النّار. و قیل تبدیل السّماوات طیّها من قوله: «یَوْمَ نَطْوِی السَّماءَ» و قیل تبدل الارض جهنّم و السماوات جنانا. و عن عائشة قالت سألت رسول اللَّه (ص) این یکون النّاس حین تبدّل الارض؟ فقال علی الصراط، و یروی علی جسر جهنّم، و یروی اضیاف اللَّه،«وَ بَرَزُوا» ای خرجوا من قبورهم، «لِلَّهِ الْواحِدِ الْقَهَّارِ» لمحاسبته ایّاهم و مجازاته علی اعمالهم.
هوش مصنوعی: در روز قیامت، زمین به آتش تبدیل می‌شود و همه‌ی زمین به آتش تبدیل خواهد شد، در حالی که بهشت در دوردست دیده می‌شود با نعماتی مانند حوریان و ظروف نوشیدنی. گفته شده که آسمان‌ها به بهشت تبدیل می‌شوند و دریا به آتش مبدل خواهد گردید. همچنین گفته‌اند که آسمان‌ها در آن روز جمع می‌شوند. عایشه پرسید که مردم در آن زمان کجا خواهند بود و پیامبر (ص) فرمودند که بر روی صراط خواهند بود، برخی نقل کرده‌اند که بر روی پل جهنم قرار دارند و بعضی دیگر گفته‌اند که مهمانان خدا هستند. این بیانگر آن است که مردم از قبرهایشان خارج خواهند شد تا در برابر خداوند یگانه و توانمند برای حسابرسی و پاداش اعمالشان حاضر شوند.
روی انس بن مالک: قال نزل جبرئیل علی محمّد (ص) و هو یتلوا هذه الآیة: «یَوْمَ تُبَدَّلُ الْأَرْضُ غَیْرَ الْأَرْضِ وَ السَّماواتُ»، فقال محمد (ص) یا جبرئیل و این یکون النّاس یوم القیامة، قال یا محمّد علی ارض بیضاء لم یعمل علیها ذنب قطّ، فاذا زفرت جهنّم تتعلق الملائکة بالعرش کل ینادی لا اسألک الّا نفسی، «وَ تَکُونُ الْجِبالُ کَالْعِهْنِ الْمَنْفُوشِ». تذوب من مخافة جهنّم یا محمد و یجاء بجهنّم یوم القیامة تزفّ زفا علیها سبعون الف زمام علی کلّ زمام سبعون الف ملک حتّی توقف بین یدی اللَّه عزّ و جلّ، فیقال لها یا جهنّم تکلّمی، قال تقول جهنّم لا اله الّا انت و عزّتک و عظمتک لانتقمنّ الیوم ممّن اکل رزقک و عبد غیرک لا یجاوزنی الّا من عنده جوازه، قال محمد (ص) یا جبرئیل و ما الجواز یوم القیامة؟ قال ابشر ابشر یا محمّد فانّ امّتک علی الجواز، الا من شهد ان لا اله الّا اللَّه ثابتا جاز من جسر جهنّم، قال فقال محمّد (ص): الحمد للَّه الذی الهم امّتی شهادة ان لا اله الّا اللَّه.
هوش مصنوعی: جبرئیل بر پیامبر محمد (ص) نازل شد و این آیه را تلاوت کرد: «روزی که زمین تغییر می‌کند و آسمان‌ها نیز». پیامبر پرسید: «یا جبرئیل، در روز قیامت مردم چگونه خواهند بود؟» جبرئیل پاسخ داد: «در زمینی سفید که هیچ گناهی بر آن انجام نشده است. وقتی جهنم با خشم زوزه می‌کشد، فرشتگان به عرش نزدیک می‌شوند و هر یک فریاد می‌زند که تنها از خودم می‌پرسم. و کوه‌ها مانند پشم نرم می‌شوند». جبرئیل همچنین گفت: «ای محمد، جهنم در روز قیامت با شکوه و عظمت به سوی خداوند می‌آید، با هفتاد هزار زنجیر که به هر زنجیر هفتاد هزار فرشته متصل است. به جهنم می‌گویند: صحبت کن!» جهنم می‌گوید: «هیچ خدایی جز تو نیست و به بزرگیت قسم، امروز از آنان انتقام می‌گیرم که روزی تو را خوردند و غیر تو را پرستیدند و فقط کسانی می‌توانند از من عبور کنند که اجازه‌نامه داشته باشند». پیامبر پرسید: «اجازه‌نامه در روز قیامت چه چیز است؟» جبرئیل گفت: «مژده بده، مژده بده! امّت تو با اجازه‌نامه عبور می‌کنند، به شرطی که شهادت دهند که هیچ خدایی جز الله نیست». پیامبر سپاسگزاری کرد: «سپاس خدا را که به امّتم توفیق شهادت بر وحدانیت خود را عطا کرد».
«وَ تَرَی الْمُجْرِمِینَ یَوْمَئِذٍ» و تری یا محمّد الکفّار یوم القیامة، «مُقَرَّنِینَ» مشدودین فی القرن و هو الحبل. و قیل قرنوا فی القیود و الاغلال، من قرنت الشی‌ء بالشی‌ء ای ضممته فیقرن الکافر مع الکافر. و قیل یقرن الکافر مع شیطانه. و قیل یجعل کلّ واحد مع قرینه، «فِی الْأَصْفادِ» جمع صفد و هو الغلّ. و قیل القید و کلّ ما صفد به الانسان ای شدّ.
هوش مصنوعی: در آن روز، مجرمان را خواهی دید که به هم مرتبط و در بند هستند. برخی گفته‌اند که آن‌ها در زنجیر و به هم بسته شده‌اند، به این صورت که هر کافر با کافر دیگر پیوند می‌خورد. همچنین گفته شده که هر کافر به شیطان خود متصل می‌شود و در نهایت هر شخصی با همدم خود همراه خواهد بود. آن‌ها در زنجیرهایی قرار دارند که به آن‌ها "صفد" می‌گویند و این واژه به معنای بند و زنجیر است که انسان را در آن محکم می‌کنند.
«سَرابِیلُهُمْ مِنْ قَطِرانٍ» ای لباسهم من القطران الذی یطلی به الإبل و هو منتن الرّیح تسرع الیه النّار. و قیل القطران ما یتحلّب من شجر الأبهل و هو اقبل الاشیاء اشتعالا و لو اراد اللَّه جلّ و عزّ المبالغة فی احراقهم بغیر نار و بغیر قطران لقدر علی ذلک و لکنّه عذب بما یعقل العباد العذاب من جهته و حذرهم ما یعرفون حقیقته، و قرئ من قطر آن و القطر النّحاس المذاب و الآنی الذی بلغ الغایة فی الحرارة، «وَ تَغْشی‌ وُجُوهَهُمُ النَّارُ» تعلوها فتلفحها فلا یطیقون ردّها.
هوش مصنوعی: لباس آن‌ها از قیر است، قیری که برای پوشش دادن به شترها استفاده می‌شود و بوی بسیار ناخوشایندی دارد و به سرعت آتش می‌گیرد. برخی گفته‌اند که قیر چیزی است که از درخت خاصی به دست می‌آید و از نظر اشتعال بالاترین درجه را دارد. اگر خداوند می‌خواست آن‌ها را بدون آتش و قیر به شدت بسوزاند، می‌توانست این کار را انجام دهد، اما او عذابی را بر آن‌ها مقدر کرده که عقلشان آن را درک کند و هشدارهایی درباره آن داده است که حقیقت آن را می‌شناسند. همچنین از طرف دیگر، «وَ تَغْشی‌ وُجُوهَهُمُ النَّارُ» به معنی این است که آتش صورت‌های آن‌ها را در بر می‌گیرد و آن‌ها نمی‌توانند آن را تحمل کنند.
«لِیَجْزِیَ اللَّهُ کُلَّ نَفْسٍ ما کَسَبَتْ» یجزی وفق اعمالهم، ان خیرا فخیرا و ان شرّا فشرّا، «إِنَّ اللَّهَ سَرِیعُ الْحِسابِ» یحاسب جمیع العباد فی اسرع من لمح البصر.
هوش مصنوعی: خداوند به هر کسی بر اساس اعمالش پاداش خواهد داد؛ اگر کار خوب انجام داده باشد، پاداش خوبی می‌گیرد و اگر کار بد کرده باشد، به همان شکل جزای بد خواهد دید. به‌راستی که خداوند در حسابرسی بسیار سریع است و همه‌ی بندگان را در کمتر از یک چشم بر هم زدن محاسبه خواهد کرد.
«هذا» ای هذا القرآن، «بَلاغٌ لِلنَّاسِ» ابلغ اللَّه به الیهم فی الحجّة علیهم. و قیل البلاغ الکفایة، من قوله: «إِنَّ فِی هذا لَبَلاغاً» ای هو کاف فی انذار النّاس، «وَ لِیُنْذَرُوا بِهِ» قیل الواو زایدة و التقدیر لینذروا به. و قیل هو محمول علی المعنی ای هذا القرآن بلاغ فیه کفایة للنّاس لیتعظوا به و لینذروا به. و قیل هو عطف علی اول السورة ای انزلنا الکتاب لتخرج النّاس و لتنذرهم انت یا محمد، «وَ لِیَعْلَمُوا» بما ذکر فیه من الحجج، «أَنَّما هُوَ إِلهٌ واحِدٌ» لا شریک معه و لا معین، «وَ لِیَذَّکَّرَ» ای و لیتعظ، «أُولُوا الْأَلْبابِ» اهل اللّب و العقل و البصائر.
هوش مصنوعی: این قرآن پیام مهمی برای مردم است که خداوند به وسیله آن حجت را بر آنها ثابت کرده است. گفته شده که این پیام به قدری کافی است که مردم را به اندیشه و عبرت دعوت کند و آنها را از عذاب آگاه سازد. همچنین اشاره شده که این کتاب به منظور هدایت مردم نازل شده است تا همگان از آن بهره‌مند شوند و از آیات آن عبرت بگیرند. هدف این است که مردم بدانند که خداوند یگانه است و هیچ شریک و یاوری ندارد و به همین دلیل، افراد با بصیرت و عقل، باید توجه کنند و عبرت گیرند.