قوله تعالی: «أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً» این باز مثلی دیگرست که اللَّه تعالی زد حق و باطل را و ایمان و کفر را، میگوید: مثل الحقّ فی ثباته و انتفاع صاحبه به و الباطل فی ذهابه و قلّة انتفاع صاحبه به کمثل ماء مطر انزله اللَّه من السّحاب من جانب السّماء، «فَسالَتْ أَوْدِیَةٌ» الاودیة جمع واد و هو الموضع الّذی یسیل فیه الماء بکثرة، «بِقَدَرِها» یعنی الکبیر بقدر کبارته و الصّغیر بقدر صغره. و قیل بقدرها ما قدّرها ما قدّرها من ملئها، «فَاحْتَمَلَ السَّیْلُ» الّذی حدث من ذلک الماء، «زَبَداً رابِیاً» ای عالیا و الزّبد و ضر الغلیان و خبثه، آب صافی که مردم را در آن نفع بود مثل حق است و زبد مثل باطلست که نماید و نپاید، معنی آنست که باطل اگر چه بر زبر حق شود در بعضی احوال باک نیست که آن بنماند و نه پاید و عاقبت سرانجام جز حق را و اهل آن را نبود. آن گه مثلی دیگر زد پیش از آنک این یکی تمام شد گفت: «وَ مِمَّا یُوقِدُونَ عَلَیْهِ فِی النَّارِ» قرأ حمزة و الکسائی یوقدون بالیاء اذ لا مخاطبة ها هنا، ای یلقون الحطب فی النّار تحته و یسبکونه من الفلزّات کالذّهب و الفضّة و الرّصاص و الصّفر و النّحاس، «ابْتِغاءَ حِلْیَةٍ» ای لابتغاء حلیة هو الذّهب و الفضّة یتّخذ منهما حلیة السّیف و المرکب و الدّواة و حلیة النّساء، «أَوْ مَتاعٍ» کالرّصاص و النّحاس و الصّفر منها یتّخذ الاوانی و ما یتمتّع به فی الحضر و السّفر، «زَبَدٌ مِثْلُهُ» ای لهذه الفلزّات اذا اغلیت زبد و خبث مثل زبد الماء. قوله «زَبَدٌ مِثْلُهُ» مبتداء و ممّا توقدون علیه خبره، ای و مثل زبد الماء زبد ما یوقد علیه، «کَذلِکَ یَضْرِبُ اللَّهُ الْحَقَّ وَ الْباطِلَ» ای مثل الحقّ و الباطل، «فَأَمَّا الزَّبَدُ» یعنی زبد الماء و خبث الحدید و الصّفر و النحاس، «فَیَذْهَبُ جُفاءً» ای باطلا من جفأت القدر و اجفات اذا غلت و علا زبدها فاذا سکنت لم یبق منه شیء و بناء فعال ممّا یرمی و یطرح. و قیل جفا الوادی و اجفا اذا نشف، «وَ أَمَّا ما یَنْفَعُ النَّاسَ» الماء و الحلی و الاوانی، «فَیَمْکُثُ فِی الْأَرْضِ» یشرب منه الحیوان و یزرع به فیکون منه معاش الخلق و انتفاع النّاس بالحلیّ و الامتعة ظاهر، «کَذلِکَ یَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثالَ» فمثل المؤمن و اعتقاده و نفع الایمان کمثل هذا الماء المنتفع به فی نبات و حیاة کلّ شیء و کمثل نفع الذّهب و الفضّة و سائر الآلات التی ذکرناها لانّها کلّها تبقی منتفعا بها و مثل الکافر و کفره کمثل هذا الزّبد الذی یذهب و کمثل خبث الحدید و ما تخرجه النّار من وسخ الفضّة و الذّهب الذی لا ینتفع به. «کَذلِکَ یَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثالَ» ای کما بین هذا بضرب المثل کذلک یبیّن اللَّه سایر المشکلات، اینجا سخن تمام شد و منقطع گشت: پس گفت: «لِلَّذِینَ اسْتَجابُوا لِرَبِّهِمُ» یعنی وحدوه و صدّقوا رسله، همانست که گفت: «اسْتَجِیبُوا لِرَبِّکُمْ» جای دیگر گفت: «مِنْ بَعْدِ ما اسْتُجِیبَ لَهُ أَجِیبُوا داعِیَ اللَّهِ». «الْحُسْنی» یعنی لهم الحیاة و الرّزق و تضاعف الحسنات فی الدّنیا و الجنّة و الرّؤیة فی العقبی، «وَ الَّذِینَ لَمْ یَسْتَجِیبُوا لَهُ» یعنی المشرکین، «لَوْ أَنَّ لَهُمْ ما فِی الْأَرْضِ جَمِیعاً وَ مِثْلَهُ مَعَهُ» ای ملکوا اموال الدنیا و ملکوا معها مثلها، «لَافْتَدَوْا بِهِ» لبذلوه لیدفعوا عن انفسهم عذاب اللَّه و تقدیره لو انّ لهم ما فی الارض جمیعا و مثله معه. و قیل الفداء لافتدوا به، جای دیگر ازین گشادهتر گفت: «لِیَفْتَدُوا بِهِ مِنْ عَذابِ یَوْمِ الْقِیامَةِ ما تُقُبِّلَ مِنْهُمْ»، «أُولئِکَ لَهُمْ سُوءُ الْحِسابِ» یعنی المناقشة و من نوقش الحساب هلک. و قیل سوء الحساب الذی معه التوبیخ و التقریع. قال فرقد: قال لی ابراهیم یا فرقد أ تدری ما سوء الحساب؟ قلت لا، قال ان یحاسب العبد بذنبه کلّه لا یغفر له منه شیء، «وَ مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ» ای مرجعهم الی النّار، «وَ بِئْسَ الْمِهادُ» المستقرّ جهنّم.
قوله: «أَ فَمَنْ یَعْلَمُ أَنَّما أُنْزِلَ إِلَیْکَ» این آیت در شأن حمزه فرو آمد و بو جهل، و حمزه مردی بود مهیب با حشمت و با قوّت و قریش او را عظیم حرمت داشتندی و از بطش و بأس وی هراسیدندی و تا در جاهلیّت بودی پیوسته حمایت و رعایت رسول خدا (ص) کردی و او را دوست داشتی و از بیم وی کس را زهره نبودی که رسول را رنجانیدی، وقتی بصید رفته بود، بو جهل فرصت یافت با جمعی کفّار مکه قصد رسول خدای کردند و او را برنجانیدند، حمزه آن ساعت در آن صحرا از پی آهویی همی راند، آهو روی با وی کرد بزبانی فصیح گفت ای حمزه ترا شغلی هست از صید من مهمتر و اولیتر حمزه چون آن سخن بشنید او را عجب آمد عنان باز گرفت روی بمکّه نهاد، هنوز در مکه نرفته بود که تقاضای دیدار جمال محمد عربی ناگاه از درون دل وی سر برزد، آتش مهر وی زبانه زد، با خود همی گفت کاشک محمد (ص) را بدیدمی، نباید که دشمنی بر وی ظفر یافته باشد؟
درین اندیشه بود که کنیزک وی پیش آمد گفت یا سیدی خبر نداری که بو جهل لعین با محمد (ص) چه کرد؟! چون دانست که تو بصید بیرون رفتهای از بطش و قهر تو ایمن گشته رفت و محمد را برنجانید و زخم کرد و ناسزا گفت، حمزه گفت و مرا نیز کاری عجیب پیش آمد آهویی با من سخن چنین گفت و مرا در کار محمد (ص) بصیرتی تمام حاصل گشت!! هم چنان خشم آلود برگشت و بو جهل را طلب کرد، او را دید با جماعتی قریش گرد آمده، چون حمزه را از دور بدیدند آن جمع از بیم وی متفرق شدند و هر یکی گریختن را گوشهای گرفت، بو جهل تنها بماند، حمزه گفت ای نامرد هیچ کس، ترا با محمد (ص) چه کارست و با وی چه حساب داری که او را رنجانی و ترا خود چه زهره آن بود که بگوشه چشم بدو بازنگری، این همی گوید و کمان بر سر وی همی زند تا جراحتها در وی پدید کرد، پس حمزه از وی باز گشت و بخانه خدیجه آمد.
رسول خدای (ص) چون وی را بدان صفت دید دانست که حمزه نه خود آمد که او را آوردهاند و از جام هدایت او را شربتی دادهاند، گفت یا عم چه غم خوری از آنک بو جهل مرا بزد، من از آن اندوهگین نهام و بآنک بو جهل مرا مکافات کردی شاد نهام شادی من بچیزی دیگر بود، حمزه گفت یا محمد شادی تو در چه باشد تا من همان کنم، رسول خدا (ص) گفت شادی من در آن بود که تو گویی: «لا اله الا اللَّه محمد رسول اللَّه» حمزه در ساعت کلمه شهادت بگفت و مسلمان شد، دلهای مسلمانان باسلام حمزه قوی گشت.
ربّ العالمین در شأن ایشان آیت فرستاد که «أَ فَمَنْ یَعْلَمُ أَنَّما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ الْحَقُّ» این حمزه است، «کَمَنْ هُوَ أَعْمی» این بو جهل است، میگوید کسی که داند که آنچ بتو دادند از نامه و پیغام راست است و درست، چون برابر بود با کسی که نابینا دل بود هیچ فرا حق نبیند و درنیابد، آن گه گفت: «إِنَّما یَتَذَکَّرُ أُولُوا الْأَلْبابِ» پند کسی پذیرد که خرد دارد، حق کسی بیند که بصیرت دارد.
«الَّذِینَ یُوفُونَ بِعَهْدِ اللَّهِ وَ لا یَنْقُضُونَ الْمِیثاقَ» این تفسیر «اولوا الالباب» است، میگوید عهدی که کردند و پیمانی که بستند، روز میثاق بوفاء آن عهد باز آمدند و هیچ نقض نکردند. و گفتهاند وفاء عهد آنست که امر و نهی که ایشان را الزام کردند در کتاب خدا و سنّت مصطفی بجای آوردند و هیچ خلاف نکردند.
و قیل عهده ان یطاع فلا یعصی و ان یذکر فلا ینسی و ان یشکر فلا یکفر و یراجع بالتوبة و المعذرة عند المعصیة. قتاده گفت ربّ العزّه در هیچ گناه آن مبالغت ننموده که در نقض عهد نموده که در قرآن بیست و اند جایگه آنست که بوفاء عهد میفرماید و از نقض آن بیم میدهد.
«وَ الَّذِینَ یَصِلُونَ ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ یُوصَلَ» قیل هو نصرة المؤمنین. و قیل صلة محمد (ص) و قیل الایمان بجمیع الانبیاء من غیر تفریق بینهم فی النبوة. و قیل ان یوصل الزّکاة بالصّلاة و الصّلاة بالصّیام و الصیام بالحجّ و العمل بالقول، و اکثر المفسّرین علی انّه الرّحم امر اللَّه بصلتها و نهی عن قطیعتها
قال النبی (ص): «اعجل الخیر ثوابا صلة الرّحم و اسرع الشرّ عقابا البغی و یمین الصبر تدع الدیار بلاقع».
و عن عبد اللَّه بن عمرو قال: من اتّقی ربّه و وصل رحمه نسیء له فی عمره و اثری ماله و احبّه اهله. و فی التوریة یا بن آدم اتّق ربّک و برّ والدیک و صل رحمک امدّ لک فی عمرک و ایسر لک یسرک و اصرف عنک عسرک، «وَ یَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ» یعظمونه و یخافون عذابه، «وَ یَخافُونَ سُوءَ الْحِسابِ» ای یخافون ان لا تغفر سیّئاتهم و لا تقبل حسناتهم. و قیل «سُوءُ الْحِسابِ» شدة العذاب و الحساب الجزاء و اعطاء الاستحقاق.
«وَ الَّذِینَ صَبَرُوا» یعنی علی طاعة اللَّه. و قیل علی المرازی و المصائب و الحوادث، «ابْتِغاءَ وَجْهِ رَبِّهِمْ» ای طلب رضاء اللَّه و تعظیمه، «وَ أَقامُوا الصَّلاةَ» المفروضة، «وَ أَنْفَقُوا مِمَّا رَزَقْناهُمْ سِرًّا وَ عَلانِیَةً» یعنی الزّکاة، «وَ یَدْرَؤُنَ بِالْحَسَنَةِ السَّیِّئَةَ» ای یدفعون بالتوبة المعصیة و بالصلة الجفوة و بالصفح السّفه و بالصدقة العذاب، و فی الخبر: اتّبع السّیئة الحسنة تمحها.
و قال معاذ بن جبل یا رسول اللَّه اوصنی، قال: «اذا عملت سیئة فاعمل بجنبها حسنة تمحها السر بالسر و العلانیة بالعلانیة».
قال عبد اللَّه بن المبارک هذه ثمانی خلال مسیرة الی ثمانیة ابواب الجنة. و قال ابو بکر الوراق هذه ثمانیة جسور فمن اراد القربة من اللَّه و الاتصال به عبرها، «أُولئِکَ لَهُمْ عُقْبَی الدَّارِ» یعنی العاقبة الحسنة، ای اعقبهم اللَّه الجنّة من اعمالهم الصّالحة فی الدّنیا، ای عاقبة دنیا هم لهم لا علیهم و عقبی الشّیء منتهاه. و قیل کانت لهم بعد دار الدّنیا.
«جَنَّاتُ عَدْنٍ» فهی بدل من عقبی الدّار، «جنات عدن» ای دار اقامة، «یَدْخُلُونَها» قرأ ابن کثیر و ابو عمرو یدخلونها بضمّ الیاء و فتح الخاء می گوید در آرند ایشان را در آن بهشتها همیشه، «وَ مَنْ صَلَحَ» ای هم و من صلح، «مِنْ آبائِهِمْ وَ أَزْواجِهِمْ» جمع زوج و المراد به الزّوجة، «وَ ذُرِّیَّاتِهِمْ» اولادهم و اولاد اولادهم من کان صالحا منهم وصفهم بالصلاح لیعلم انّ مجرّد السبب لا یغنی.
و قیل الصّلاح ها هنا الایمان، «وَ الْمَلائِکَةُ یَدْخُلُونَ عَلَیْهِمْ مِنْ کُلِّ بابٍ» بالتّحیّة و السّلام تکرمة من اللَّه لهم.
«سَلامٌ عَلَیْکُمْ» ای یقولون سلام علیکم «بِما صَبَرْتُمْ» یعنی بدل صبرکم فی الدّنیا و مقاساة البلاء فالدّنیا بلاء کلها، «فَنِعْمَ عُقْبَی الدَّارِ» این عقبی همانست که آنجا گفت: «وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِینَ» ای نعم عاقبة العمل فی دار الدّنیا الجنّة قال مقاتل یدخلون علیهم فی مقدار یوم و لیلة من ایّام الدّنیا ثلث کرات معهم الهدایا و التّحف یقولون سلام علیکم بما صبرتم. روی عن انس بن مالک انّه تلا هذه الآیة: جنّات عدن الی قوله فنعم عقبی الدّار، ثمّ قال انّه خیمة من درّ مجوّف طولها فی الهواء ستون میلا، لیس فیها صدع و وصل فی کلّ زاویة منها اهل و لها اربعة آلاف مصراع من ذهب، یقوم علی کلّ باب سبعون الفا من الملائکة من کلّ ملک منهم هدیة من الرّحمن لیس مع صاحبه مثلها، لا یدخلون الّا باذنه بینهم و بینه حجاب و عن عبد اللَّه بن عمرو قال قال رسول اللَّه (ص): هل تدرون اوّل من یدخل الجنّة من خلق اللَّه؟ قالوا اللَّه و رسوله اعلم، قال المهاجرون الذین یسدّ بهم الثغور و یتقی بهم المکاره یموت احدهم و حاجته فی نفسه لا یستطیع لها قضاء فیقول اللَّه لمن یشاء من ملائکته ائتوهم فحیّوهم فتأتیهم الملائکة فیدخلون علیهم من کلّ باب سلام علیکم بما صبرتم فنعم عقبی الدّار.
و کان النبی (ص) یأتی قبور الشهداء علی رأس کلّ حول فیقول السلام علیکم بما صبرتم فنعم عقبی الدّار، و ابو بکر و عمرو عثمان رضی اللَّه عنهم «وَ الَّذِینَ یَنْقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ» ای یخالفون امر اللَّه، «مِنْ بَعْدِ مِیثاقِهِ» ای من بعد ما وثقوا علی انفسهم للَّه ان یعملوا بما عهد الیهم و المیثاق مفعال من الوثاقة و هو کلّ عقد اکّد بیمین، «وَ یَقْطَعُونَ ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ یُوصَلَ» مراد باین صلت رحم است که بنی اسرائیل بنی اعمام مصطفی بودند که ایشان ولد اسحاق بودند و مصطفی (ص) از اولاد اسماعیل بود و بوی ایمان نیاوردند و رحم بریدند.
قال النبی (ص): «اذا لم تمش الی ذی رحمک برجلک و لم تعطه من مالک فقد قطعته»، «وَ یُفْسِدُونَ فِی الْأَرْضِ» بالکفر و الظلم، «أُولئِکَ لَهُمُ اللَّعْنَةُ» ای البعد من الرّحمة، «وَ لَهُمْ سُوءُ الدَّارِ» عذاب الآخرة.
«اللَّهُ یَبْسُطُ الرِّزْقَ» ای یوسع، «لِمَنْ یَشاءُ وَ یَقْدِرُ» ای و یضیّق علی من یشاء هو العالم بالاصلح لخلقه.
لابن لنکک:
قد وقف العقل فی حقیقة ذا
یا فلکا دار بالنذال و بالجه
ل الی کم تدور یا خرف
فعاقل ما یبل انملة
و جاهل بالیدین یغترف
فما علی ضمن امره نقف
«وَ فَرِحُوا بِالْحَیاةِ الدُّنْیا» رضوا بها و زهدوا فی الآخرة، «وَ مَا الْحَیاةُ الدُّنْیا فِی الْآخِرَةِ إِلَّا مَتاعٌ» متعة و بلغة لا تدوم.
«وَ یَقُولُ الَّذِینَ کَفَرُوا لَوْ لا أُنْزِلَ عَلَیْهِ آیَةٌ مِنْ رَبِّهِ» هذه الآیة تکون وحیا کما سأله اهل الکتاب ان ینزّل علیهم کتابا من السّماء و تکون معجزة کما سألته قریش ان یأتی بالملائکة قبیلا او یکون لک بیت من زخرف او حنّة او کنز او یأتیهم بالموتی احیاء، «قُلْ إِنَّ اللَّهَ یُضِلُّ مَنْ یَشاءُ» باقتراح الآیات بعد ظهور المعجزات، «وَ یَهْدِی إِلَیْهِ مَنْ أَنابَ» ای من آمن و تاب و رجع الیه بقلبه، و المعنی قل یا محمد للّذین طلبوا الآیة لیؤمنوا لیس هدایة من اهتدی بنزول الآیة و لاضلال من ضلّ بترک انزالها لکن ذلک الی مشیّة اللَّه فمن شاء اضلّه فلا ینفعه الآیات و من شاء وفقه للایمان فاهتدی و هذه الآیة حجّة علی المعتزلة و القدریّة واضحة.
برگردان به زبان ساده
قوله تعالی: «أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً» این باز مثلی دیگرست که اللَّه تعالی زد حق و باطل را و ایمان و کفر را، میگوید: مثل الحقّ فی ثباته و انتفاع صاحبه به و الباطل فی ذهابه و قلّة انتفاع صاحبه به کمثل ماء مطر انزله اللَّه من السّحاب من جانب السّماء، «فَسالَتْ أَوْدِیَةٌ» الاودیة جمع واد و هو الموضع الّذی یسیل فیه الماء بکثرة، «بِقَدَرِها» یعنی الکبیر بقدر کبارته و الصّغیر بقدر صغره. و قیل بقدرها ما قدّرها ما قدّرها من ملئها، «فَاحْتَمَلَ السَّیْلُ» الّذی حدث من ذلک الماء، «زَبَداً رابِیاً» ای عالیا و الزّبد و ضر الغلیان و خبثه، آب صافی که مردم را در آن نفع بود مثل حق است و زبد مثل باطلست که نماید و نپاید، معنی آنست که باطل اگر چه بر زبر حق شود در بعضی احوال باک نیست که آن بنماند و نه پاید و عاقبت سرانجام جز حق را و اهل آن را نبود. آن گه مثلی دیگر زد پیش از آنک این یکی تمام شد گفت: «وَ مِمَّا یُوقِدُونَ عَلَیْهِ فِی النَّارِ» قرأ حمزة و الکسائی یوقدون بالیاء اذ لا مخاطبة ها هنا، ای یلقون الحطب فی النّار تحته و یسبکونه من الفلزّات کالذّهب و الفضّة و الرّصاص و الصّفر و النّحاس، «ابْتِغاءَ حِلْیَةٍ» ای لابتغاء حلیة هو الذّهب و الفضّة یتّخذ منهما حلیة السّیف و المرکب و الدّواة و حلیة النّساء، «أَوْ مَتاعٍ» کالرّصاص و النّحاس و الصّفر منها یتّخذ الاوانی و ما یتمتّع به فی الحضر و السّفر، «زَبَدٌ مِثْلُهُ» ای لهذه الفلزّات اذا اغلیت زبد و خبث مثل زبد الماء. قوله «زَبَدٌ مِثْلُهُ» مبتداء و ممّا توقدون علیه خبره، ای و مثل زبد الماء زبد ما یوقد علیه، «کَذلِکَ یَضْرِبُ اللَّهُ الْحَقَّ وَ الْباطِلَ» ای مثل الحقّ و الباطل، «فَأَمَّا الزَّبَدُ» یعنی زبد الماء و خبث الحدید و الصّفر و النحاس، «فَیَذْهَبُ جُفاءً» ای باطلا من جفأت القدر و اجفات اذا غلت و علا زبدها فاذا سکنت لم یبق منه شیء و بناء فعال ممّا یرمی و یطرح. و قیل جفا الوادی و اجفا اذا نشف، «وَ أَمَّا ما یَنْفَعُ النَّاسَ» الماء و الحلی و الاوانی، «فَیَمْکُثُ فِی الْأَرْضِ» یشرب منه الحیوان و یزرع به فیکون منه معاش الخلق و انتفاع النّاس بالحلیّ و الامتعة ظاهر، «کَذلِکَ یَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثالَ» فمثل المؤمن و اعتقاده و نفع الایمان کمثل هذا الماء المنتفع به فی نبات و حیاة کلّ شیء و کمثل نفع الذّهب و الفضّة و سائر الآلات التی ذکرناها لانّها کلّها تبقی منتفعا بها و مثل الکافر و کفره کمثل هذا الزّبد الذی یذهب و کمثل خبث الحدید و ما تخرجه النّار من وسخ الفضّة و الذّهب الذی لا ینتفع به. «کَذلِکَ یَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثالَ» ای کما بین هذا بضرب المثل کذلک یبیّن اللَّه سایر المشکلات، اینجا سخن تمام شد و منقطع گشت: پس گفت: «لِلَّذِینَ اسْتَجابُوا لِرَبِّهِمُ» یعنی وحدوه و صدّقوا رسله، همانست که گفت: «اسْتَجِیبُوا لِرَبِّکُمْ» جای دیگر گفت: «مِنْ بَعْدِ ما اسْتُجِیبَ لَهُ أَجِیبُوا داعِیَ اللَّهِ». «الْحُسْنی» یعنی لهم الحیاة و الرّزق و تضاعف الحسنات فی الدّنیا و الجنّة و الرّؤیة فی العقبی، «وَ الَّذِینَ لَمْ یَسْتَجِیبُوا لَهُ» یعنی المشرکین، «لَوْ أَنَّ لَهُمْ ما فِی الْأَرْضِ جَمِیعاً وَ مِثْلَهُ مَعَهُ» ای ملکوا اموال الدنیا و ملکوا معها مثلها، «لَافْتَدَوْا بِهِ» لبذلوه لیدفعوا عن انفسهم عذاب اللَّه و تقدیره لو انّ لهم ما فی الارض جمیعا و مثله معه. و قیل الفداء لافتدوا به، جای دیگر ازین گشادهتر گفت: «لِیَفْتَدُوا بِهِ مِنْ عَذابِ یَوْمِ الْقِیامَةِ ما تُقُبِّلَ مِنْهُمْ»، «أُولئِکَ لَهُمْ سُوءُ الْحِسابِ» یعنی المناقشة و من نوقش الحساب هلک. و قیل سوء الحساب الذی معه التوبیخ و التقریع. قال فرقد: قال لی ابراهیم یا فرقد أ تدری ما سوء الحساب؟ قلت لا، قال ان یحاسب العبد بذنبه کلّه لا یغفر له منه شیء، «وَ مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ» ای مرجعهم الی النّار، «وَ بِئْسَ الْمِهادُ» المستقرّ جهنّم.
هوش مصنوعی: آیهای که در مورد بارش باران از آسمان صحبت میکند، به نوعی تمثیلی از حق و باطل و ایمان و کفر را ارائه میدهد. حق، مانند آب باران است که ثابت و مفید است، در حالی که باطل مانند کف روی آب است که ناپایدار و بیفایده است. وقتی آب باران بر زمین میریزد، درهها و جویها به اندازه خود پر میشوند و سیلابی تشکیل میشود که همراه خود زبده (کف) به همراه دارد. این زبده نشاندهنده باطل است که هر چند ممکن است در حالتی بالا بیاید، اما سرانجام از بین میرود و فقط حق باقی میماند.
سپس به مثالی دیگر از فلزات داغ اشاره میکند که وقتی روی آتش قرار میگیرند، زبدهای به وجود میآید که مشابه زبده آب است. فلزاتی مانند طلا و نقره که به آنها سوخته و زبده مربوط به آنها نیز وجود دارد. حق و باطل در این مثالها نشان داده میشود که باطل به سرعت از بین میرود، در حالی که آنچه به انسانها نفع میرساند، مانند آب و زینتها و وسایل زندگی، باقی میماند و مورد استفاده قرار میگیرد.
در ادامه، درباره کسانی که به دعوت خدا پاسخ میدهند و ایمان میآورند، صحبت میکند که پاداشهای خوبی در دنیا و آخرت به دست میآورند. در مقابل، کسانی که دعوت خدا را رد میکنند، اگر تمام داراییهای زمین را نیز داشته باشند، نمیتوانند از عذاب خدا فرار کنند و عاقبت بدی خواهند داشت که سرانجام به جهنم خواهد انجامید.
قوله: «أَ فَمَنْ یَعْلَمُ أَنَّما أُنْزِلَ إِلَیْکَ» این آیت در شأن حمزه فرو آمد و بو جهل، و حمزه مردی بود مهیب با حشمت و با قوّت و قریش او را عظیم حرمت داشتندی و از بطش و بأس وی هراسیدندی و تا در جاهلیّت بودی پیوسته حمایت و رعایت رسول خدا (ص) کردی و او را دوست داشتی و از بیم وی کس را زهره نبودی که رسول را رنجانیدی، وقتی بصید رفته بود، بو جهل فرصت یافت با جمعی کفّار مکه قصد رسول خدای کردند و او را برنجانیدند، حمزه آن ساعت در آن صحرا از پی آهویی همی راند، آهو روی با وی کرد بزبانی فصیح گفت ای حمزه ترا شغلی هست از صید من مهمتر و اولیتر حمزه چون آن سخن بشنید او را عجب آمد عنان باز گرفت روی بمکّه نهاد، هنوز در مکه نرفته بود که تقاضای دیدار جمال محمد عربی ناگاه از درون دل وی سر برزد، آتش مهر وی زبانه زد، با خود همی گفت کاشک محمد (ص) را بدیدمی، نباید که دشمنی بر وی ظفر یافته باشد؟
هوش مصنوعی: آیاتی از قرآن در مورد حمزه نازل شد. حمزه مردی با وقار و قدرتمند بود و قریش به او احترام زیادی میگذاشتند و از قدرت او میترسیدند. او در دوران جاهلیت همیشه از رسول خدا (ص) حمایت کرده و او را دوست داشت. هیچکس جرات نداشت که به رسول خدا آسیبی برساند. یک بار که حمزه در تعقیب یک آهو بود، ابو جهل و گروهی از کفار مکه به رسول خدا حمله کردند و او را آزار دادند. در آن لحظه، حمزه که در صحرا بود، ناگهان متوجه شد که شغلی مهمتر از شکار آهو دارد. او ناگهان تصمیم گرفت به سمت مکه برود و در دلش آرزو کرد که ای کاش میتوانست محمد (ص) را ببیند و نگران بود که مبادا دشمنی بر او پیروز شده باشد.
درین اندیشه بود که کنیزک وی پیش آمد گفت یا سیدی خبر نداری که بو جهل لعین با محمد (ص) چه کرد؟! چون دانست که تو بصید بیرون رفتهای از بطش و قهر تو ایمن گشته رفت و محمد را برنجانید و زخم کرد و ناسزا گفت، حمزه گفت و مرا نیز کاری عجیب پیش آمد آهویی با من سخن چنین گفت و مرا در کار محمد (ص) بصیرتی تمام حاصل گشت!! هم چنان خشم آلود برگشت و بو جهل را طلب کرد، او را دید با جماعتی قریش گرد آمده، چون حمزه را از دور بدیدند آن جمع از بیم وی متفرق شدند و هر یکی گریختن را گوشهای گرفت، بو جهل تنها بماند، حمزه گفت ای نامرد هیچ کس، ترا با محمد (ص) چه کارست و با وی چه حساب داری که او را رنجانی و ترا خود چه زهره آن بود که بگوشه چشم بدو بازنگری، این همی گوید و کمان بر سر وی همی زند تا جراحتها در وی پدید کرد، پس حمزه از وی باز گشت و بخانه خدیجه آمد.
هوش مصنوعی: در این فکر بود که کنیزک او پیش آمد و گفت: "آیا نمیدانی که ابوجهل با محمد (ص) چه کرده است؟" وقتی فهمید که تو از خطر تو دور شدهای، او رفت و محمد را آزار داد و زخمی کرد و ناسزا گفت. حمزه گفت: "و برای من هم اتفاق عجیبی افتاد، آهویی با من صحبت کرد و در مورد محمد (ص) به من بصیرتی کامل بخشید!" سپس خشمگین برگشت و ابوجهل را طلبید. او را دید که با گروهی از قریش جمع شده بودند. هنگامی که آنها حمزه را از دور دیدند، از ترس او متفرق شدند و هر یک به سمتی فرار کردند، اما ابوجهل تنها ماند. حمزه گفت: "ای نامرد، تو چه کار به محمد (ص) داری و با او چه حسابی داری که او را آزار میزنی؟ چه جسارتی داری که به او نگاه کنی؟" سپس او به ابوجهل حمله کرد و او را زخمی کرد. بعد از آن، حمزه از آنجا بازگشت و به خانه خدیجه رفت.
رسول خدای (ص) چون وی را بدان صفت دید دانست که حمزه نه خود آمد که او را آوردهاند و از جام هدایت او را شربتی دادهاند، گفت یا عم چه غم خوری از آنک بو جهل مرا بزد، من از آن اندوهگین نهام و بآنک بو جهل مرا مکافات کردی شاد نهام شادی من بچیزی دیگر بود، حمزه گفت یا محمد شادی تو در چه باشد تا من همان کنم، رسول خدا (ص) گفت شادی من در آن بود که تو گویی: «لا اله الا اللَّه محمد رسول اللَّه» حمزه در ساعت کلمه شهادت بگفت و مسلمان شد، دلهای مسلمانان باسلام حمزه قوی گشت.
هوش مصنوعی: پیامبر خدا (ص) وقتی دید که حمزه به او نزدیک نشده و کسی او را آورده و از نوشیدنی هدایت به او دادهاند، گفت: "ای عم، چرا نگران هستی از اینکه جهل بر من غلبه کرده است؟ من از این موضوع غمگین نیستم و به خاطر اینکه جهل به من آسیب زده، شادمان هم نیستم. شادی من به چیز دیگری مربوط میشود." حمزه پرسید: "ای محمد، شادی تو در چیست تا من هم آن را انجام دهم؟" پیامبر (ص) پاسخ داد: "شادی من در این است که تو بگویی: «لا اله الا اللَّه محمد رسول اللَّه»." در آن لحظه، حمزه شهادتین را گفت و مسلمان شد و ایمان او به دلهای مسلمانان قوت بخشید.
ربّ العالمین در شأن ایشان آیت فرستاد که «أَ فَمَنْ یَعْلَمُ أَنَّما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ الْحَقُّ» این حمزه است، «کَمَنْ هُوَ أَعْمی» این بو جهل است، میگوید کسی که داند که آنچ بتو دادند از نامه و پیغام راست است و درست، چون برابر بود با کسی که نابینا دل بود هیچ فرا حق نبیند و درنیابد، آن گه گفت: «إِنَّما یَتَذَکَّرُ أُولُوا الْأَلْبابِ» پند کسی پذیرد که خرد دارد، حق کسی بیند که بصیرت دارد.
هوش مصنوعی: خداوند در شأن آنها آیهای فرستاد که میگوید: آیا کسی که میداند آنچه از سوی پروردگار به تو نازل شده حق است، مانند کسی است که نابینا است و نمیتواند حقیقت را ببیند؟ در واقع، کسی که آگاه و واقعنگر است، میتواند حق را درک کند، در حالی که کسی که دلش نابیناست هیچ چیزی از حقیقت نمیبیند. در ادامه گفته میشود: تنها انسانهای خردمند به اندرزها توجه میکنند و کسانی که بصیرت دارند میتوانند حقیقت را بشناسند.
«الَّذِینَ یُوفُونَ بِعَهْدِ اللَّهِ وَ لا یَنْقُضُونَ الْمِیثاقَ» این تفسیر «اولوا الالباب» است، میگوید عهدی که کردند و پیمانی که بستند، روز میثاق بوفاء آن عهد باز آمدند و هیچ نقض نکردند. و گفتهاند وفاء عهد آنست که امر و نهی که ایشان را الزام کردند در کتاب خدا و سنّت مصطفی بجای آوردند و هیچ خلاف نکردند.
هوش مصنوعی: افرادی که به عهد خدا وفا میکنند و پیمان خود را نمیشکنند، همان «اولوا الالباب» هستند. این افراد در روز میثاق، به وفای به عهد خود برگشته و هیچگونه پیمانشکنی نکردند. وفای به عهد به این معناست که تمامی دستورات و نهیهایی که در قرآن و سنت پیامبر برای آنها تعیین شده، را به درستی انجام دهند و در هیچ زمینهای خلاف نکنند.
و قیل عهده ان یطاع فلا یعصی و ان یذکر فلا ینسی و ان یشکر فلا یکفر و یراجع بالتوبة و المعذرة عند المعصیة. قتاده گفت ربّ العزّه در هیچ گناه آن مبالغت ننموده که در نقض عهد نموده که در قرآن بیست و اند جایگه آنست که بوفاء عهد میفرماید و از نقض آن بیم میدهد.
هوش مصنوعی: این متن به موضوع تعهد و وفای به عهد اشاره دارد. در آن بیان شده که خداوند در برابر اطاعت مورد انتظار است و در صورت فراموشی، باید آن را یادآوری کند. همچنین در صورت شکرگزاری، نباید موجب نا سپاسی شود و در زمان گناه باید با توبه و عذرخواهی به سوی او بازگردد. قتاده نیز اشاره میکند که خداوند در قرآن در موارد فراوانی به مسئله وفای به عهد پرداخته و نسبت به نقض آن هشدار داده است.
«وَ الَّذِینَ یَصِلُونَ ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ یُوصَلَ» قیل هو نصرة المؤمنین. و قیل صلة محمد (ص) و قیل الایمان بجمیع الانبیاء من غیر تفریق بینهم فی النبوة. و قیل ان یوصل الزّکاة بالصّلاة و الصّلاة بالصّیام و الصیام بالحجّ و العمل بالقول، و اکثر المفسّرین علی انّه الرّحم امر اللَّه بصلتها و نهی عن قطیعتها
هوش مصنوعی: افرادی که ارتباطات را تقویت میکنند و آنچه را که خداوند فرمان داده به پیوند و ارتباط میان مردم، انجام میدهند، در مورد آن گفتههای مختلفی وجود دارد. برخی میگویند این به معنای حمایت از مؤمنان است، برخی دیگر به اتصال با پیامبر اکرم اشاره میکنند، و برخی اعتقاد دارند که ایمان به تمام پیامبران بدون تفکیک در مقام نبوت است. همچنین گفته شده که زکات باید با نماز، نماز با روزه و روزه با حج پیوند داشته باشند، و در نهایت، بسیاری از مفسران بر این باورند که منظور از این ارتباط، صله رحم است که خداوند به آن فرمان داده و از قطع روابط آن نهی کرده است.
قال النبی (ص): «اعجل الخیر ثوابا صلة الرّحم و اسرع الشرّ عقابا البغی و یمین الصبر تدع الدیار بلاقع».
هوش مصنوعی: پیامبر (ص) فرمودند: «هر چه زودتر پاداش خوبیها را به نیکی نسبت به خویشاوندان میدهند و سریعترین کیفر بدیها به ظلم و ستم تعلق میگیرد. همچنین، سوگند صبر باعث میشود که خانهها از ساکنانشان خالی شوند.»
و عن عبد اللَّه بن عمرو قال: من اتّقی ربّه و وصل رحمه نسیء له فی عمره و اثری ماله و احبّه اهله. و فی التوریة یا بن آدم اتّق ربّک و برّ والدیک و صل رحمک امدّ لک فی عمرک و ایسر لک یسرک و اصرف عنک عسرک، «وَ یَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ» یعظمونه و یخافون عذابه، «وَ یَخافُونَ سُوءَ الْحِسابِ» ای یخافون ان لا تغفر سیّئاتهم و لا تقبل حسناتهم. و قیل «سُوءُ الْحِسابِ» شدة العذاب و الحساب الجزاء و اعطاء الاستحقاق.
هوش مصنوعی: امام معصوم (ع) میفرماید: هر کس که از پروردگارش بترسد و با خویشاوندانش رابطه خوب و نزدیک برقرار کند، عمرش را طولانیتر و داراییاش را افزایش میدهد و محبوب دلهای اهلخانوادهاش میشود. و در تورات آمده است: ای فرزند آدم! از پروردگارت بترس و به پدر و mother خود نیکی کن و با خویشاوندانت رابطه برقرار کن. با این کار عمرت را طولانی میکنم و برایت آسایش میآورم و مشکلاتت را دور میکنم. «و یخشون ربهم» به این معناست که خدا را عظیم میشمارند و از عذاب او میترسند، «و یخافون سوء الحساب» یعنی از این میترسند که گناهانشان بخشیده نشود و اعمال نیکشان پذیرفته نشود. برخی معتقدند «سوء الحساب» به معنای شدت عذاب و حسابرسی دقیق و عادلانه است.
«وَ الَّذِینَ صَبَرُوا» یعنی علی طاعة اللَّه. و قیل علی المرازی و المصائب و الحوادث، «ابْتِغاءَ وَجْهِ رَبِّهِمْ» ای طلب رضاء اللَّه و تعظیمه، «وَ أَقامُوا الصَّلاةَ» المفروضة، «وَ أَنْفَقُوا مِمَّا رَزَقْناهُمْ سِرًّا وَ عَلانِیَةً» یعنی الزّکاة، «وَ یَدْرَؤُنَ بِالْحَسَنَةِ السَّیِّئَةَ» ای یدفعون بالتوبة المعصیة و بالصلة الجفوة و بالصفح السّفه و بالصدقة العذاب، و فی الخبر: اتّبع السّیئة الحسنة تمحها.
هوش مصنوعی: «و کسانی که صبر کردند» به معنای صبر در برابر فرمانهای الهی است. برخی گفتهاند که این صبر شامل مشکلات، مصیبتها و حوادث نیز میشود. «بهدنبال وجه پروردگارشان» به معنای جلب رضایت خدا و بزرگداشت اوست. «و نماز را برپا داشتند» به نماز واجب اشاره دارد. «و از آنچه به آنها روزی دادیم، در خفا و آشکار انفاق کردند» که به معنای پرداخت زکات است. «و با کارهای نیک، بدیها را دفع میکنند» یعنی با توبه، گناه را جبران میکنند و با پیوند قائمها، بر دشمنیها غلبه میکنند و با بخشش، خصومتها را از بین میبرند و با صدقه، عذابها را دور میکنند. در حدیثی گفته شده است: «یک بدی را با یک کار نیک از بین ببر».
و قال معاذ بن جبل یا رسول اللَّه اوصنی، قال: «اذا عملت سیئة فاعمل بجنبها حسنة تمحها السر بالسر و العلانیة بالعلانیة».
هوش مصنوعی: معاذ بن جبل از پیامبر خدا خواست که نصیحتی به او کند. پیامبر پاسخ داد: "هرگاه مرتکب گناه شدی، به دنبال آن یک کار خوب انجام بده تا آن گناه را بپوشاند. کار خوب را به صورت پنهانی انجام بده و به کارهای علنی هم در مکانهای عمومی بپرداز."
قال عبد اللَّه بن المبارک هذه ثمانی خلال مسیرة الی ثمانیة ابواب الجنة. و قال ابو بکر الوراق هذه ثمانیة جسور فمن اراد القربة من اللَّه و الاتصال به عبرها، «أُولئِکَ لَهُمْ عُقْبَی الدَّارِ» یعنی العاقبة الحسنة، ای اعقبهم اللَّه الجنّة من اعمالهم الصّالحة فی الدّنیا، ای عاقبة دنیا هم لهم لا علیهم و عقبی الشّیء منتهاه. و قیل کانت لهم بعد دار الدّنیا.
هوش مصنوعی: عبدالله بن مبارک گفته است که هشت خصوصیت وجود دارد که به هشت دروازه بهشت مرتبط است. ابوبکر وراق نیز بیان کرده که این هشت مورد مانند هشت پل هستند که کسی که میخواهد به خدا نزدیک شود و با او ارتباط برقرار کند، باید از آنها عبور کند. بنابراین، وعده داده شده است که برای آنها عاقبتی خوب و خوش خواهید بود؛ به این معنا که خدا به واسطه اعمال نیکشان در دنیا، آنها را به بهشت وارد خواهد کرد. عاقبت دنیا برای آنها مثبت است و عاقبت هر چیزی به نهایت آن مربوط میشود. گفته شده که این عاقبت بعد از زندگی دنیوی برای آنها خواهد بود.
«جَنَّاتُ عَدْنٍ» فهی بدل من عقبی الدّار، «جنات عدن» ای دار اقامة، «یَدْخُلُونَها» قرأ ابن کثیر و ابو عمرو یدخلونها بضمّ الیاء و فتح الخاء می گوید در آرند ایشان را در آن بهشتها همیشه، «وَ مَنْ صَلَحَ» ای هم و من صلح، «مِنْ آبائِهِمْ وَ أَزْواجِهِمْ» جمع زوج و المراد به الزّوجة، «وَ ذُرِّیَّاتِهِمْ» اولادهم و اولاد اولادهم من کان صالحا منهم وصفهم بالصلاح لیعلم انّ مجرّد السبب لا یغنی.
هوش مصنوعی: «جنات عدن» به معنای باغهای جاودانی است که مردم در آن به عنوان محل اقامت وارد میشوند. طبق یکی از خوانشها، بیان شده است که آنها به این بهشتها همیشه وارد میشوند. همچنین اشاره شده که کسانی که صالح هستند، از جمله پدران، همسران و فرزندانشان، زیر عنوان «ذریات» معرفی میشوند. این بخش به این منظور تأکید میکند که تنها نسبت فامیلی بدون صلاحیت و شایستگی کافی نمیتواند ملاک قرار گیرد.
و قیل الصّلاح ها هنا الایمان، «وَ الْمَلائِکَةُ یَدْخُلُونَ عَلَیْهِمْ مِنْ کُلِّ بابٍ» بالتّحیّة و السّلام تکرمة من اللَّه لهم.
هوش مصنوعی: در اینجا به این نکته اشاره شده که ایمان در جایی قرار دارد و ملائکه با سلام و درود از هر درب به آنها وارد میشوند که این به عنوان احترام و بزرگداشت از سوی خداوند برای آنهاست.
«سَلامٌ عَلَیْکُمْ» ای یقولون سلام علیکم «بِما صَبَرْتُمْ» یعنی بدل صبرکم فی الدّنیا و مقاساة البلاء فالدّنیا بلاء کلها، «فَنِعْمَ عُقْبَی الدَّارِ» این عقبی همانست که آنجا گفت: «وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِینَ» ای نعم عاقبة العمل فی دار الدّنیا الجنّة قال مقاتل یدخلون علیهم فی مقدار یوم و لیلة من ایّام الدّنیا ثلث کرات معهم الهدایا و التّحف یقولون سلام علیکم بما صبرتم. روی عن انس بن مالک انّه تلا هذه الآیة: جنّات عدن الی قوله فنعم عقبی الدّار، ثمّ قال انّه خیمة من درّ مجوّف طولها فی الهواء ستون میلا، لیس فیها صدع و وصل فی کلّ زاویة منها اهل و لها اربعة آلاف مصراع من ذهب، یقوم علی کلّ باب سبعون الفا من الملائکة من کلّ ملک منهم هدیة من الرّحمن لیس مع صاحبه مثلها، لا یدخلون الّا باذنه بینهم و بینه حجاب و عن عبد اللَّه بن عمرو قال قال رسول اللَّه (ص): هل تدرون اوّل من یدخل الجنّة من خلق اللَّه؟ قالوا اللَّه و رسوله اعلم، قال المهاجرون الذین یسدّ بهم الثغور و یتقی بهم المکاره یموت احدهم و حاجته فی نفسه لا یستطیع لها قضاء فیقول اللَّه لمن یشاء من ملائکته ائتوهم فحیّوهم فتأتیهم الملائکة فیدخلون علیهم من کلّ باب سلام علیکم بما صبرتم فنعم عقبی الدّار.
هوش مصنوعی: سلام بر شما! به خاطر صبری که در دنیا داشتهاید، خوشا به حالتان و پاداش نیکویی که در آخرت خواهید داشت. این پاداش بهشت است و وضعیت آن به قدری خوب است که آن را مقاتل توصیف کرده و گفته است: بهشتیان در مدت یک روز و یک شب به سه نوبت به آنها هدایا اهدا میشود و بهشت را به آنها تبریک میگویند. همچنین از انس بن مالک نقل شده که او این آیات را خوانده و گفته است: بهشتهایی به نام عدن وجود دارد که طول خیمههایش به شصت مایل در آسمان میرسد و هیچ نقص و عیبی در آن نیست. در هر گوشه از آن خانوادهای هستند و هر درب آن چهار هزار لنگه در طلا دارد که بر هر درب آن هفتاد هزار فرشته نظارت دارند و با هدایایی از جانب خدا به بهشتیان خوشامد میگویند. همچنین از عبد الله بن عمرو نقل شده که پیامبر (ص) فرمودند: آیا میدانید اولین کسی که بهشت را وارد میشود کیست؟ گفتند: خدا و رسولش آگاهترند. ایشان فرمودند: "مهاجران" هستند که در مقابله با دشمنان و مشکلات ایستادگی میکنند و حتی اگر یکی از آنها بمیرد در دلش حاجتی دارد که نمیتواند به آن برسد، خداوند به فرشتگان فرمان میدهد که به آنها سلام کنند و آنها به این صورت وارد بهشت میشوند و به آنها میگویند: سلام بر شما به خاطر صبرتان! این است پاداش نیکوی شما.
و کان النبی (ص) یأتی قبور الشهداء علی رأس کلّ حول فیقول السلام علیکم بما صبرتم فنعم عقبی الدّار، و ابو بکر و عمرو عثمان رضی اللَّه عنهم «وَ الَّذِینَ یَنْقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ» ای یخالفون امر اللَّه، «مِنْ بَعْدِ مِیثاقِهِ» ای من بعد ما وثقوا علی انفسهم للَّه ان یعملوا بما عهد الیهم و المیثاق مفعال من الوثاقة و هو کلّ عقد اکّد بیمین، «وَ یَقْطَعُونَ ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ یُوصَلَ» مراد باین صلت رحم است که بنی اسرائیل بنی اعمام مصطفی بودند که ایشان ولد اسحاق بودند و مصطفی (ص) از اولاد اسماعیل بود و بوی ایمان نیاوردند و رحم بریدند.
هوش مصنوعی: پیامبر (ص) در هر سال به قبور شهدا میرفت و میگفت: "سلام بر شما به خاطر صبری که داشتید، چه خوب است عاقبت کار." همچنین، ابوبکر، عمر و عثمان (رضی اللَّه عنهم) اشاره به کسانی دارند که عهد خدا را میشکنند، یعنی کسانی که فرمان خدا را نقض میکنند. این افراد پس از آنکه به خودشان عهد کردند که به آنچه خدا به آنها دستور داده عمل کنند، عهد خود را میشکنند. واژه "میثاق" به نوعی تعهد و پیمان محکم اشاره دارد که با سوگند تأکید شده است. همچنین، در ادامه به این موضوع اشاره میشود که آنها روابط خویشاوندی را قطع میکنند؛ مانند بنیاسرائیل که فامیلهای پیامبر بودند و از نسل اسحاق به شمار میرفتند، در حالی که پیامبر (ص) از نسل اسماعیل بود و هیچ ایمانی از خود نشان ندادند و به روابط خویشاوندی احترام نگذاشتند.
قال النبی (ص): «اذا لم تمش الی ذی رحمک برجلک و لم تعطه من مالک فقد قطعته»، «وَ یُفْسِدُونَ فِی الْأَرْضِ» بالکفر و الظلم، «أُولئِکَ لَهُمُ اللَّعْنَةُ» ای البعد من الرّحمة، «وَ لَهُمْ سُوءُ الدَّارِ» عذاب الآخرة.
هوش مصنوعی: پیامبر (ص) فرمودند: «اگر به خویشاوندانت با پا نروی و از مال خود به آنها ندهی، حق را قطع کردهای.» کسانی که در زمین فساد میکنند به خاطر کفر و ظلمشان، چنین افرادی از رحمت دور هستند و برای آنها عذاب سختی در آخرت خواهد بود.
«اللَّهُ یَبْسُطُ الرِّزْقَ» ای یوسع، «لِمَنْ یَشاءُ وَ یَقْدِرُ» ای و یضیّق علی من یشاء هو العالم بالاصلح لخلقه.
هوش مصنوعی: خداوند روزی را برای هر که بخواهد فراخ میکند و برعکس، برای هر که بخواهد تنگ میکند و او به بهترین حال برای مخلوقاتش آگاه است.
قد وقف العقل فی حقیقة ذا
هوش مصنوعی: عقل در اصل و حقیقت موضوعی متوقف شده است.
یا فلکا دار بالنذال و بالجه
هوش مصنوعی: شما در زمینههای مختلف اطلاعات و آموزشهایی را دریافت کردهاید و توانستهاید بر مهارتهای خود مسلط شوید.
ل الی کم تدور یا خرف
هوش مصنوعی: این عبارت به معنای این است که باید از خود بپرسیم تا چه زمانی بدانیم یا متوجه شویم که وضعیت یا موضوع خاصی تغییر کرده است. به نوعی تأکید بر نگرش و توجه به تغییرات و اطلاعات جدید دارد.
فعاقل ما یبل انملة
هوش مصنوعی: این عبارت به معنای اینکه کسی به طور فعال و با دقت به کار یا موضوعی توجه میکند و تمامی جزئیات را بررسی میکند، اشاره دارد. در واقع، این گفته نشاندهنده حساسیت و توجه به جزئیات است.
و جاهل بالیدین یغترف
هوش مصنوعی: و نادان با دستانش بهرهبرداری میکند.
فما علی ضمن امره نقف
هوش مصنوعی: پس ما در خصوص دستور او توقف نمیکنیم.
«وَ فَرِحُوا بِالْحَیاةِ الدُّنْیا» رضوا بها و زهدوا فی الآخرة، «وَ مَا الْحَیاةُ الدُّنْیا فِی الْآخِرَةِ إِلَّا مَتاعٌ» متعة و بلغة لا تدوم.
هوش مصنوعی: آنها به زندگی دنیوی خوشحال شدند و از آخرت روی گردانیدند. در حالی که زندگی دنیا در مقایسه با آخرت تنها یک کالای زودگذر و بیدوام است.
«وَ یَقُولُ الَّذِینَ کَفَرُوا لَوْ لا أُنْزِلَ عَلَیْهِ آیَةٌ مِنْ رَبِّهِ» هذه الآیة تکون وحیا کما سأله اهل الکتاب ان ینزّل علیهم کتابا من السّماء و تکون معجزة کما سألته قریش ان یأتی بالملائکة قبیلا او یکون لک بیت من زخرف او حنّة او کنز او یأتیهم بالموتی احیاء، «قُلْ إِنَّ اللَّهَ یُضِلُّ مَنْ یَشاءُ» باقتراح الآیات بعد ظهور المعجزات، «وَ یَهْدِی إِلَیْهِ مَنْ أَنابَ» ای من آمن و تاب و رجع الیه بقلبه، و المعنی قل یا محمد للّذین طلبوا الآیة لیؤمنوا لیس هدایة من اهتدی بنزول الآیة و لاضلال من ضلّ بترک انزالها لکن ذلک الی مشیّة اللَّه فمن شاء اضلّه فلا ینفعه الآیات و من شاء وفقه للایمان فاهتدی و هذه الآیة حجّة علی المعتزلة و القدریّة واضحة.
هوش مصنوعی: کافران میگویند: «چرا آیهای از سوی پروردگارش بر او نازل نشد؟» این آیه میتواند وحی باشد، همانطور که اهل کتاب از او خواسته بودند کتابی از آسمان نازل کند و یا معجزهای باشد، همانطور که قریش از او خواسته بودند که فرشتگان را به طور آشکارا به همراه بیاورد، یا این که خانهای از زینت یا طلا داشته باشد، یا گنجی از آسمان بیاورد، یا مردگان را زنده کند. خداوند میفرماید: «بگو، خدا هر کسی را که بخواهد گمراه میکند.» درخواست آیات پس از ظهور معجزات، دلیلی بر هدایت نیست. هدایت و گمراهی به اراده خدا بستگی دارد. هر کس را که بخواهد گمراه میکند و هیچ آیهای نمیتواند به او فایده برساند و هر کسی را که بخواهد به سوی ایمان هدایت میکند. این سخنان دلیلی روشن برای گروههای معتزلی و قدریه است.