گنجور

۳ - النوبة الاولى

قوله تعالی: «أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً» فرو فرستاد از آسمان آبی، «فَسالَتْ أَوْدِیَةٌ» برفت رودهای آب، «بِقَدَرِها» باندازه آن، «فَاحْتَمَلَ السَّیْلُ زَبَداً رابِیاً» بر سر گرفت سیل کفی ایستاده بر سر آب، «وَ مِمَّا یُوقِدُونَ عَلَیْهِ فِی النَّارِ» و از آن چیزها که آتش می‌فروزند بر آن، «ابْتِغاءَ حِلْیَةٍ أَوْ مَتاعٍ» بطلب و جستن زیوری یا پیرایه‌ای، «زَبَدٌ مِثْلُهُ» هم کفی است راسب در زیر آن چنانک آن کف است رابی بر سر آب، «کَذلِکَ یَضْرِبُ اللَّهُ الْحَقَّ وَ الْباطِلَ» چنان می‌زند اللَّه تعالی حق و باطل را مثل، «فَأَمَّا الزَّبَدُ فَیَذْهَبُ جُفاءً» اما کف بکران رود، «وَ أَمَّا ما یَنْفَعُ النَّاسَ فَیَمْکُثُ فِی الْأَرْضِ» و اما آنچ مردم را بکار آید و سودمند است در زمین بماند بدرنگ، «کَذلِکَ یَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثالَ (۱۷)» چنین زند اللَّه مثلها.

«لِلَّذِینَ اسْتَجابُوا لِرَبِّهِمُ الْحُسْنی‌» آنان که خداوند خویش را پاسخ نیکو کردند، «وَ الَّذِینَ لَمْ یَسْتَجِیبُوا لَهُ» و ایشان که پاسخ نیکو نکردند او را، «لَوْ أَنَّ لَهُمْ ما فِی الْأَرْضِ جَمِیعاً» اگر ایشان را فردا هر چه درین جهان چیزست و بود و خواهد بود، «وَ مِثْلَهُ مَعَهُ» و هم چندان با آن، «لَافْتَدَوْا بِهِ» ایشان بآن خویشتن باز خریدند «أُولئِکَ لَهُمْ سُوءُ الْحِسابِ» ایشانند که ایشانراست شمار بد، «وَ مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ الْمِهادُ (۱۸)» و جایگاه ایشان دوزخ و بد جایگاه که آنست.

«أَ فَمَنْ یَعْلَمُ» کسی که می‌داند، «أَنَّما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ الْحَقُّ» که آنچ فرو فرستاده آمد بتو از خداوند تو راستست و درست، «کَمَنْ هُوَ أَعْمی‌» او چنان نابینا دل است، «إِنَّما یَتَذَکَّرُ أُولُوا الْأَلْبابِ (۱۹)» راستی او دریابند و پند ایشان پذیرند که خداوندان مغزاند.

«الَّذِینَ یُوفُونَ بِعَهْدِ اللَّهِ» ایشان که راست بنمایند و راست می‌دارند پیمان خدای، «وَ لا یَنْقُضُونَ الْمِیثاقَ (۲۰)» و بنه شکنند پیمان محکم بسته او.

«وَ الَّذِینَ یَصِلُونَ» و ایشان که می‌پیوندند، «ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ یُوصَلَ» آن چیز را که اللَّه تعالی فرمود که بپیوندند، «وَ یَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ» و از خداوند خویش می‌ترسند، «وَ یَخافُونَ سُوءَ الْحِسابِ (۲۱)» و می‌ترسند از شمار بد فردا.

«وَ الَّذِینَ صَبَرُوا» و ایشان که شکیبایی کردند، «ابْتِغاءَ وَجْهِ رَبِّهِمْ» طلب دیدار خداوند خویش را، «وَ أَقامُوا الصَّلاةَ» و نماز بهنگام بپای داشتند، «وَ أَنْفَقُوا مِمَّا رَزَقْناهُمْ سِرًّا وَ عَلانِیَةً» و از آنچ داشتند چیزی بدادند نهان و آشکارا، «وَ یَدْرَؤُنَ بِالْحَسَنَةِ السَّیِّئَةَ» و باز زنند بنیکی بدی را، «أُولئِکَ لَهُمْ عُقْبَی الدَّارِ (۲۲)» ایشانراست سرانجام نیکو.

«جَنَّاتُ عَدْنٍ» بهشتهای همیشه‌ای، «یَدْخُلُونَها» در روند در آن، «وَ مَنْ صَلَحَ» و هر که نیکو بود، «مِنْ آبائِهِمْ وَ أَزْواجِهِمْ وَ ذُرِّیَّاتِهِمْ» از پدران ایشان و از جفتان ایشان و فرزندان ایشان، «وَ الْمَلائِکَةُ یَدْخُلُونَ عَلَیْهِمْ مِنْ کُلِّ بابٍ (۲۳)» و فریشتگان بر ایشان در آیند از هر دری.

«سَلامٌ عَلَیْکُمْ بِما صَبَرْتُمْ» و می‌گویند درود بر شما بآن شکیبایی که کردید، «فَنِعْمَ عُقْبَی الدَّارِ (۲۴)» ای نیکا سرانجام سرای.

«وَ الَّذِینَ یَنْقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ» و ایشان که می‌شکنند پیمان خدای، «مِنْ بَعْدِ مِیثاقِهِ» از پس محکم بستن پیمان او، «وَ یَقْطَعُونَ ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ یُوصَلَ» و می‌گسلند آنچ اللَّه تعالی فرموده است به پیوند آن، «وَ یُفْسِدُونَ فِی الْأَرْضِ» و بدکاری و تبه کاری می‌کنند در زمین، «أُولئِکَ لَهُمُ اللَّعْنَةُ» ایشانند که ایشانراست دوری و نفرین، «وَ لَهُمْ سُوءُ الدَّارِ (۲۵)» و ایشانراست سرای بد «اللَّهُ یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ یَشاءُ» اللَّه تعالی می‌گستراند و می‌گشاید روزی او را که خواهد، «وَ یَقْدِرُ» و تنگ تر می‌راند و تنگ می‌دارد برو که خواهد، «وَ فَرِحُوا بِالْحَیاةِ الدُّنْیا» و شادند بزندگانی این جهانی، «وَ مَا الْحَیاةُ الدُّنْیا» و نیست زندگانی این جهان، «فِی الْآخِرَةِ» در برابر آن جهان، «إِلَّا مَتاعٌ (۲۶)» مگر اندکی ناپاینده بر هیچ بنده.

«وَ یَقُولُ الَّذِینَ کَفَرُوا» و می‌گویند کافران، «لَوْ لا أُنْزِلَ عَلَیْهِ آیَةٌ مِنْ رَبِّهِ» چرا برو از آسمان فرو فرستاده نمی‌آید آیتی از خداوند او، «قُلْ إِنَّ اللَّهَ یُضِلُّ مَنْ یَشاءُ» گوی که اللَّه تعالی گم کند از راه خویش او را که خواهد،، «وَ یَهْدِی إِلَیْهِ مَنْ أَنابَ (۲۷)» و راه می‌نماید و می‌گشاید بخود او را که باز گردد براستی با او.

۲ - النوبة الثالثة: قوله تعالی: «اللَّهُ یَعْلَمُ ما تَحْمِلُ کُلُّ أُنْثی‌» احاط الحقّ سبحانه بالمعلومات علما و امضی بالکائنات حکما فلا معلوم یعزب عن علمه و لا مخلوق یخرج عن حکمه تعالی قدره عن سمات النّقص و تقدّس و صفه عن صفات العیب ثنائی است که اللَّه تعالی بر خود می‌کند، جلّ ثناؤه و عزّ کبریاؤه، خود را خود می‌ستاید که وی تواند که خود را ستاید و ثناء وی است که وی را شاید، از آب و خاک چه آید و ثناء آب و خاک تا کجا رسد و اگر چند بکوشد بسزا و قدر اللَّه تعالی کی رسد، عقل بفرساید و هم بگدازد و بمبادی اشراق جلال وی نرسد، او که وی را ستاید دریا می‌پالاید و چراغست که در روز می‌افروزد، پیداست که چراغ در نور روز چه افزاید.۳ - النوبة الثانیة: قوله تعالی: «أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً» این باز مثلی دیگرست که اللَّه تعالی زد حق و باطل را و ایمان و کفر را، می‌گوید: مثل الحقّ فی ثباته و انتفاع صاحبه به و الباطل فی ذهابه و قلّة انتفاع صاحبه به کمثل ماء مطر انزله اللَّه من السّحاب من جانب السّماء، «فَسالَتْ أَوْدِیَةٌ» الاودیة جمع واد و هو الموضع الّذی یسیل فیه الماء بکثرة، «بِقَدَرِها» یعنی الکبیر بقدر کبارته و الصّغیر بقدر صغره. و قیل بقدرها ما قدّرها ما قدّرها من ملئها، «فَاحْتَمَلَ السَّیْلُ» الّذی حدث من ذلک الماء، «زَبَداً رابِیاً» ای عالیا و الزّبد و ضر الغلیان و خبثه، آب صافی که مردم را در آن نفع بود مثل حق است و زبد مثل باطلست که نماید و نپاید، معنی آنست که باطل اگر چه بر زبر حق شود در بعضی احوال باک نیست که آن بنماند و نه پاید و عاقبت سرانجام جز حق را و اهل آن را نبود. آن گه مثلی دیگر زد پیش از آنک این یکی تمام شد گفت: «وَ مِمَّا یُوقِدُونَ عَلَیْهِ فِی النَّارِ» قرأ حمزة و الکسائی یوقدون بالیاء اذ لا مخاطبة ها هنا، ای یلقون الحطب فی النّار تحته و یسبکونه من الفلزّات کالذّهب و الفضّة و الرّصاص و الصّفر و النّحاس، «ابْتِغاءَ حِلْیَةٍ» ای لابتغاء حلیة هو الذّهب و الفضّة یتّخذ منهما حلیة السّیف و المرکب و الدّواة و حلیة النّساء، «أَوْ مَتاعٍ» کالرّصاص و النّحاس و الصّفر منها یتّخذ الاوانی و ما یتمتّع به فی الحضر و السّفر، «زَبَدٌ مِثْلُهُ» ای لهذه الفلزّات اذا اغلیت زبد و خبث مثل زبد الماء. قوله «زَبَدٌ مِثْلُهُ» مبتداء و ممّا توقدون علیه خبره، ای و مثل زبد الماء زبد ما یوقد علیه، «کَذلِکَ یَضْرِبُ اللَّهُ الْحَقَّ وَ الْباطِلَ» ای مثل الحقّ و الباطل، «فَأَمَّا الزَّبَدُ» یعنی زبد الماء و خبث الحدید و الصّفر و النحاس، «فَیَذْهَبُ جُفاءً» ای باطلا من جفأت القدر و اجفات اذا غلت و علا زبدها فاذا سکنت لم یبق منه شی‌ء و بناء فعال ممّا یرمی و یطرح. و قیل جفا الوادی و اجفا اذا نشف، «وَ أَمَّا ما یَنْفَعُ النَّاسَ» الماء و الحلی و الاوانی، «فَیَمْکُثُ فِی الْأَرْضِ» یشرب منه الحیوان و یزرع به فیکون منه معاش الخلق و انتفاع النّاس بالحلیّ و الامتعة ظاهر، «کَذلِکَ یَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثالَ» فمثل المؤمن و اعتقاده و نفع الایمان کمثل هذا الماء المنتفع به فی نبات و حیاة کلّ شی‌ء و کمثل نفع الذّهب و الفضّة و سائر الآلات التی ذکرناها لانّها کلّها تبقی منتفعا بها و مثل الکافر و کفره کمثل هذا الزّبد الذی یذهب و کمثل خبث الحدید و ما تخرجه النّار من وسخ الفضّة و الذّهب الذی لا ینتفع به. «کَذلِکَ یَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثالَ» ای کما بین هذا بضرب المثل کذلک یبیّن اللَّه سایر المشکلات، اینجا سخن تمام شد و منقطع گشت: پس گفت: «لِلَّذِینَ اسْتَجابُوا لِرَبِّهِمُ» یعنی وحدوه و صدّقوا رسله، همانست که گفت: «اسْتَجِیبُوا لِرَبِّکُمْ» جای دیگر گفت: «مِنْ بَعْدِ ما اسْتُجِیبَ لَهُ أَجِیبُوا داعِیَ اللَّهِ». «الْحُسْنی‌» یعنی لهم الحیاة و الرّزق و تضاعف الحسنات فی الدّنیا و الجنّة و الرّؤیة فی العقبی، «وَ الَّذِینَ لَمْ یَسْتَجِیبُوا لَهُ» یعنی المشرکین، «لَوْ أَنَّ لَهُمْ ما فِی الْأَرْضِ جَمِیعاً وَ مِثْلَهُ مَعَهُ» ای ملکوا اموال الدنیا و ملکوا معها مثلها، «لَافْتَدَوْا بِهِ» لبذلوه لیدفعوا عن انفسهم عذاب اللَّه و تقدیره لو انّ لهم ما فی الارض جمیعا و مثله معه. و قیل الفداء لافتدوا به، جای دیگر ازین گشاده‌تر گفت: «لِیَفْتَدُوا بِهِ مِنْ عَذابِ یَوْمِ الْقِیامَةِ ما تُقُبِّلَ مِنْهُمْ»، «أُولئِکَ لَهُمْ سُوءُ الْحِسابِ» یعنی المناقشة و من نوقش الحساب هلک. و قیل سوء الحساب الذی معه التوبیخ و التقریع. قال فرقد: قال لی ابراهیم یا فرقد أ تدری ما سوء الحساب؟ قلت لا، قال ان یحاسب العبد بذنبه کلّه لا یغفر له منه شی‌ء، «وَ مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ» ای مرجعهم الی النّار، «وَ بِئْسَ الْمِهادُ» المستقرّ جهنّم.

اطلاعات

منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.