گنجور

۲ - النوبة الثالثة

قوله تعالی: «اللَّهُ یَعْلَمُ ما تَحْمِلُ کُلُّ أُنْثی‌» احاط الحقّ سبحانه بالمعلومات علما و امضی بالکائنات حکما فلا معلوم یعزب عن علمه و لا مخلوق یخرج عن حکمه تعالی قدره عن سمات النّقص و تقدّس و صفه عن صفات العیب ثنائی است که اللَّه تعالی بر خود می‌کند، جلّ ثناؤه و عزّ کبریاؤه، خود را خود می‌ستاید که وی تواند که خود را ستاید و ثناء وی است که وی را شاید، از آب و خاک چه آید و ثناء آب و خاک تا کجا رسد و اگر چند بکوشد بسزا و قدر اللَّه تعالی کی رسد، عقل بفرساید و هم بگدازد و بمبادی اشراق جلال وی نرسد، او که وی را ستاید دریا می‌پالاید و چراغست که در روز می‌افروزد، پیداست که چراغ در نور روز چه افزاید.

وصف تو چه جای حکمت‌اندیشانست
خاک کف تو سرمه دل‌ریشانست‌
شاهان جهان پای ترا بوسه دهند
عشق تو چه کار و بار درویشانست‌

«اللَّهُ یَعْلَمُ» خداست که داناست و در دانایی یکتاست و نهانش چون آشکار است، باریک بین و نهان دان و شیرین صنع و نیک خداست، هر ذرّه‌ای از ذرائر موجودات، در زمین و در سماوات، چه آشکارا و چه نهان، چه در روز روشن، چه در شب تاریک، جنبش همه می‌بیند، آواز همه می‌شنود، اندیشه همه می‌داند.

آن کودک که اندر شکم مادر بیمار و در آن ظلمت رحم بنالد، آن ناله وی می‌شنود و درد وی را درمان می‌سازد.

گفته‌اند که چون آن کودک از درد بنالد، دارویی یا طعامی که شفاء وی در آن بود مادر را در دل افتد و آرزوی آن طعامش پدید آید بخورد و شفاء آن کودک در آن بود، تا در رحم مادر بود او را در حمایت و رعایت خود می‌دارد، بعد از آن که صد هزاران عجایب حکمت و بدایع فطرت بحکم عنایت از روی لطافت در نهاد و هیکل وی پدید کرده، از بینایی و شنوایی و دانایی و گیرایی و روایی، قدی خیزرانی، رویی ارغوانی، صورت آشکار او سرّش نهانی و ربّ العزّه بر بنده این منّت می‌نهد و شکر آن در میخواهند.

در تورات موسی است: (من انصف منّی لخلقی صوّرت و خلقت و رزقت ثمّ قلت لهم تصدّقوا ممّا رزقکم علی المسکین بدرهم، اجعله لکم عشرا و ان اعطیتموه عشرا اجعلها مائة و ان اعطیتموه مائة جعلتها لکم الفا و لا ینفد خزائنی و لا اضیع اجر المحسنین).

چون از رحم مادر بیرون آید و قدم درین سرای بلیّات و نکبات نهد، گوشوانان و نگهبانان بر وی گمارد.

چنانک گفت جلّ جلاله: «لَهُ مُعَقِّباتٌ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ یَحْفَظُونَهُ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ»، در خبرست که ده فریشته بر وی گمارد: یکی بر راست، یکی بر چپ، یکی در پیش، یکی در قفا، دو بالای سر، دو بر چشم، دو بر دهن، این ده فریشته گماشتگان حق‌اند نگهبانان بنده از بدها و آفتها، این فریشتگان روزند چون شب در آید بآسمان باز شوند و ده دیگر بجای ایشان باز آیند. و فی ذلک ما

روی ابو هریرة قال قال رسول اللَّه (ص): یتعاقبون فیکم ملائکة باللّیل و ملائکة بالنّهار و یجتمعون فی صلاة الفجر و صلاة العصر، ثمّ یعرج الّذین یأتوا فیکم، فیسئلهم ربّهم کیف ترکتم عبادی؟ فیقولون ترکناهم و هم یصلّون.

اگر کسی گوید معلوم است که فریشتگان قضاء اللَّه را رد نتوانند، پس بودن فریشتگان و بنده چه فایدت کند؟ جواب آنست که قضاء اللَّه بر دو قسم است: قضاء لازم و قضاء جایز.

قضاء لازم آنست که ربّ العزّه تقدیر کرد و حکم راند که از آسمان فرو آید و ناچار ببنده رسد، فریشتگان این حکم را دفع نتوانند کرد و نه بهیچ فعل‌ از افعال بنده از خیرات و صدقات این قضا بگردد و فریشتگان بنده را باین قضا باز گذارند، چنانک در خبر است: «فاذا جاء القدر خلوا بینه و بینه»، امّا قضاء جایز آنست که: قضی مجیئه و لم یقض حلوله وقوعه بل قضی صرفه بالتّوبة و الدّعاء و الصّدقة و الحفظة، و از اینجا گفته‌اند: «الصدقة ترد البلاء».

و در روزگار عیسی (ع) مردی گازر جایی بگذشت، عیسی درو نگرست، بدیده معجزت آن قضاء جایز بدید که روی بوی نهاده، عیسی گفت این مرد همین ساعت از دنیا برود، ساخته باشید تا بر وی نماز کنیم، آن گازر رفت بشغل خویش و آن ساعت در گذشت و گازر باز آمد، حواریان گفتند یا نبیّ اللَّه آن ساعت گذشت و مرد زنده است حکم تو از کجا بود، عیسی (ع) آن مرد را پرسید که این ساعت چه خیر کردی؟ گفت دو درویش را دیدم گرسنه و دو قرص داشتم بایشان دادم، گفت از آن پس چه دیدی؟ گفت پشته‌ای که داشتم در میان آن ماری سیاه بود از آنجا بیرون آمد بندی محکم بر دهن وی نهاده، عیسی گفت آن قضاء جایز بود صدقه آن را بگردانید. و ربّ العزّه در ازل همین حکم کرده که چون بنده صدقه دهد بلا از وی بگرداند، و یشهد کذلک قصّة یونس (ع).

«إِنَّ اللَّهَ لا یُغَیِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّی یُغَیِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ» عیّروا السنتهم عن حقایق ذکره، فغیّر قلوبهم عن لطائف برّه، ورد زبان و وارد دل در هم بسته و بهم پیوسته، تا اوراد اذکار بر زبان بنده روانست، واردات انوار در دل وی تابانست، و تا جوارح و ارکان بنده بنعت ادب در نماز است جان و روان وی در حضرت راز و نازست. و بر عکس این تا بر زبان بنده بیهده میرود، دل وی در غفلت می‌بود و تا قدم از دایره فرمان بدر می‌نهد، حلاوت ایمان بدل وی راه نیابد، «وَ إِذا أَرادَ اللَّهُ بِقَوْمٍ سُوْءاً فَلا مَرَدَّ لَهُ» لکن چون اللَّه تعالی خواهد که دل وی نهبه شیطان شود و بدام ابلیس آویخته گردد، جهد وی چه سود دارد و حکم ازل را رد کی تواند. بلعام باعورا چهار صد سال در تسبیح و تقدیس عمر بسر آورده بود و چهارصد مسجد و رباط بنا کرده بود و در پناه اسم اعظم راه اخلاص رفته بود، هواء نفس او برو مستولی گشت تا دعائی کرد بر موسی، او را گفتند ای بلعام اگر تو تیری در موسی اندازی او پوشیده اصطناع است، جوشن «وَ اصْطَنَعْتُکَ لِنَفْسِی» گرد وی در آمده و قضا و قدر هر دو دست در هم داده و او را بر آن داشته که آن تیری که پرورده چهارصد سال عبادت بود از کنانه اخلاص بدست دعوت بر آورد و در کمان اجابت نهاد، ببازویی که پرورده اسم اعظم بود در کشید و بی محابا بر قدم موسی زد تا موسی چهل سال در تیه بماند، از آنجا که رخت بر گرفتی همانجا رخت بنهادی، موسی دل تنگ گشت گفت مرا چه بود که در تیه بمانده‌ام، گفتند تیر بلعام بر قدم تو آمده است، موسی گفت و ما را خود دعائی مستجاب نیست؟ گفتند هست، هر آنچ باید بخواه. گفت ای بلعام بد مرد ما را نیز در کنانه کلیمی تیر دعوتی است که در هر که اندازیم دمار وی برآریم، آن گه ید بیضا در کنانه کلیمی کرد، تیر استقامت بر کشید، در کمان: «اشْرَحْ لِی صَدْرِی» نهاد، ببازوی: «سَنَشُدُّ عَضُدَکَ» در کشید، بر سینه بلعام زد، گفت الهی در بهینه وقت، بهینه چیز ازو وا ستان، گفت بهینه وقت اینست و بهینه چیز ایمانست، «فَمَثَلُهُ کَمَثَلِ الْکَلْبِ» ایمان، مرغ وار از آن بیچاره بر پرید و اسم اعظم از وی روی بپوشید.

اینست که ربّ العالمین گفت: «وَ إِذا أَرادَ اللَّهُ بِقَوْمٍ سُوْءاً فَلا مَرَدَّ لَهُ وَ ما لَهُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ والٍ» ای اذا اراد اللَّه بقوم سوء وفر دواعیهم حتّی یعلموا و یختاروا ما فیه بلاؤهم فیمشوا الی هلاکهم بقدمهم. کما قال قائلهم:

الی حتفی مشی قدمی
اری قدمی اراق دمی‌

«وَ لِلَّهِ یَسْجُدُ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ طَوْعاً وَ کَرْهاً» بر زبان تفسیر، سجود کافر سجود کره است از آنک بوقت محنت در حال شدت دفع گزند خویش را سجود کند و تواضع نماید، چنانک مصطفی (ص) حصین خزاعی را گفت: کم تعبد الیوم الها: فقال سبعة، واحدا فی السّماء و ستّة فی الارض، فقال أیّهم تعدّه لرغبتک و رهبتک؟ قال الّذی فی السّماء.

بر مقتضی این قول، هر که خدای را سجود کند طمعی را، جلب نفعی یا دفع ضرّی را، آن سجود کراهیّت است نه سجود طواعیّت، سجود طوعی آنست که محض فرمانرا و اجلال عزّت حق را کند، نه در آن شوب طمع بود نه امید عوض، نه بیم از محنت، شخص در سجود و دل در وجود و جان در شهود، شخص با وفا و دل با جفا و جان با صفا.

آن صدر طریقت بو یزید بسطامی را بخواب نمودند که یا بایزید: خزائننا مملوّة من العبادة، تقرّب الینا بالانکسار و الذلّة در گاه ما را رکوع و سجود بی انکسار دل و صفاء جان بکار نیاید که خزائن عزّت ما خود پر از رکوع و سجود خداوندان دلست، چون بدرگاه ما آیی درد دل بر جام جان نه و بحضرت جانان فرست که درد دل را بنزدیک ما قدریست.

پیر طریقت گفت: توحید در دلهای مؤمنان بر قدر درد دلها بود، هر آن دلی که سوخته تر و درد وی تمامتر با توحید آشناتر و بحق نزدیکتر:

بی کمال سوز دردی نام دین هرگز مبر
بی جمال شوق وصلی تکیه بر ایمان مکن‌
۲ - النوبة الثانیة: قوله تعالی: «اللَّهُ یَعْلَمُ ما تَحْمِلُ کُلُّ أُنْثی‌» پس از آنک منکران بعث گفتند: «أَ إِذا کُنَّا تُراباً أَ إِنَّا لَفِی خَلْقٍ جَدِیدٍ» خبر داد جلّ جلاله از کمال قدرت و شواهد فطرت خویش در آفرینش اوّل در رحم مادر و اظهار صنع خود در تقلّب احوال بنده تا بر ایشان حجّت باشد که آن خداوند که قادر است بر آفریدن بنده در رحم مادر بر آن صفت قادر است که او را پس از فنا باز آفریند و بر وی دشوار ناید. «اللَّهُ یَعْلَمُ ما تَحْمِلُ کُلُّ أُنْثی‌» من العدد و الذکر و الانثی و الصورة و الشّکل و السّعادة و الشّقاوة، «وَ ما تَغِیضُ الْأَرْحامُ» غاض هم لازم است و هم متعدّی، اگر لازم نهی این ماء مصدر است یعنی و غیض الارحام و ازدیادها، و اگر متعدّی بود تقدیر آنست که: و ما تغیضه الارحام ای تنقصه من الجنین و هو غیر المخلّق فتلده سقطا و ما تزداد علی الغیض فتلده تامّا، و گفته‌اند که این نقصان مدّت حمل است که فرزند بشش ماه آید، «وَ ما تَزْدادُ» آنست که بنه ماه بر گذرد و بیفزاید تا بدو سال بمذهب بو حنیفه و تا بچهار سال بمذهب شافعی. قال حماد بن سلمه: انّما سمّی هرم بن حیّان هرما لانّه بقی فی بطن امّه اربع سنین. و قیل انّ الضحاک بقی فی بطن امّه سنتین. و انّ محمد بن عجلان بقی فی بطن امّه ثلث سنین فشقّ عنه بطن امه و اخرج و قد نبتت اسنانه، و گفته‌اند «ما تَغِیضُ الْأَرْحامُ» حیض است بوقت حمل که زن حامل چون حیض بیند نقصان در غذاء فرزند آید و در مدّت حمل بیفزاید که هر روزی را که حیض بیند روزی در طهر بیفزاید تا نه ماه طهر بیند بتمامی، اگر در مدت حمل پنج روز مثلا حیض بیند فرزند بنه ماه و پنج روز آید. قال مجاهد: اذا هراقت المرأة الدّم و هی حامل انتقص الولد و اذا لم تهرق الدّم عظم الولد و تمّ. و فی هذه الآیة دلیل علی انّ الحامل تحیض و الیه ذهب الشّافعی، «وَ کُلُّ شَیْ‌ءٍ عِنْدَهُ بِمِقْدارٍ» ای تقدیر من غیض الارحام و ازدیادها و طول الجنین و عرضه و حیاته و موته و رزقه و اجله. و قیل علم کلّ شی‌ء فقدّره تقدیرا.۳ - النوبة الاولى: قوله تعالی: «أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً» فرو فرستاد از آسمان آبی، «فَسالَتْ أَوْدِیَةٌ» برفت رودهای آب، «بِقَدَرِها» باندازه آن، «فَاحْتَمَلَ السَّیْلُ زَبَداً رابِیاً» بر سر گرفت سیل کفی ایستاده بر سر آب، «وَ مِمَّا یُوقِدُونَ عَلَیْهِ فِی النَّارِ» و از آن چیزها که آتش می‌فروزند بر آن، «ابْتِغاءَ حِلْیَةٍ أَوْ مَتاعٍ» بطلب و جستن زیوری یا پیرایه‌ای، «زَبَدٌ مِثْلُهُ» هم کفی است راسب در زیر آن چنانک آن کف است رابی بر سر آب، «کَذلِکَ یَضْرِبُ اللَّهُ الْحَقَّ وَ الْباطِلَ» چنان می‌زند اللَّه تعالی حق و باطل را مثل، «فَأَمَّا الزَّبَدُ فَیَذْهَبُ جُفاءً» اما کف بکران رود، «وَ أَمَّا ما یَنْفَعُ النَّاسَ فَیَمْکُثُ فِی الْأَرْضِ» و اما آنچ مردم را بکار آید و سودمند است در زمین بماند بدرنگ، «کَذلِکَ یَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثالَ (۱۷)» چنین زند اللَّه مثلها.

اطلاعات

وزن: مفتعلن فاعلات مفتعلن فع (منسرح مثمن مطوی منحور)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

قوله تعالی: «اللَّهُ یَعْلَمُ ما تَحْمِلُ کُلُّ أُنْثی‌» احاط الحقّ سبحانه بالمعلومات علما و امضی بالکائنات حکما فلا معلوم یعزب عن علمه و لا مخلوق یخرج عن حکمه تعالی قدره عن سمات النّقص و تقدّس و صفه عن صفات العیب ثنائی است که اللَّه تعالی بر خود می‌کند، جلّ ثناؤه و عزّ کبریاؤه، خود را خود می‌ستاید که وی تواند که خود را ستاید و ثناء وی است که وی را شاید، از آب و خاک چه آید و ثناء آب و خاک تا کجا رسد و اگر چند بکوشد بسزا و قدر اللَّه تعالی کی رسد، عقل بفرساید و هم بگدازد و بمبادی اشراق جلال وی نرسد، او که وی را ستاید دریا می‌پالاید و چراغست که در روز می‌افروزد، پیداست که چراغ در نور روز چه افزاید.
هوش مصنوعی: خداوند می‌داند که هر زنی چه چیزی را در شکم دارد. علم و حکمت خداوند به تمام اطلاعات احاطه دارد و هیچ چیزی از علم او پنهان نیست و هیچ مخلوقی از حکم او خارج نمی‌شود. خداوند از هرگونه نقص و عیب مبراست و خود را به صورت زیبا و بلندمرتبه توصیف می‌کند. او خود را ستایش می‌کند و این ستایش از عظمت و جلال او ناشی می‌شود. هر چقدر هم که انسان سعی کند تا خدا را وصف کند، باز هم نمی‌تواند به عظمت او نزدیک شود. در واقع، تلاش انسان برای ستایش خداوند مانند چراغی است که در روشنایی روز روشن می‌شود و نمی‌تواند تفاوتی ایجاد کند.
وصف تو چه جای حکمت‌اندیشانست
خاک کف تو سرمه دل‌ریشانست‌
هوش مصنوعی: توصیف تو فراتر از اندیشه‌های عارفان و حکمت‌پیشگان است، زیرا خاک پای تو برای دل‌های شیدا و عاشق، همچون سرمه‌ای باارزش و زیباست.
شاهان جهان پای ترا بوسه دهند
عشق تو چه کار و بار درویشانست‌
هوش مصنوعی: پادشاهان دنیا برای تو احترام قائلند و پیش پای تو سر فرود می‌آورند، اما عشق تو چه نیازی به چنین ادای احترامی از سوی درویشان دارد؟
«اللَّهُ یَعْلَمُ» خداست که داناست و در دانایی یکتاست و نهانش چون آشکار است، باریک بین و نهان دان و شیرین صنع و نیک خداست، هر ذرّه‌ای از ذرائر موجودات، در زمین و در سماوات، چه آشکارا و چه نهان، چه در روز روشن، چه در شب تاریک، جنبش همه می‌بیند، آواز همه می‌شنود، اندیشه همه می‌داند.
هوش مصنوعی: خداوند داناست و در علمش یکتا است. برای او نهان و آشکار یکسان است. او باریک‌بین و آگاه به اسرار است و آفریدگار نیکو و مهربان است. هر ذره‌ای از موجودات، چه در زمین و چه در آسمان، برای او معلوم است؛ چه ظاهر و چه پنهان، چه در روز روشن و چه در شب تاریک. او به همه حرکات نگاه می‌کند، صدای همه را می‌شنود و افکار همه را می‌داند.
آن کودک که اندر شکم مادر بیمار و در آن ظلمت رحم بنالد، آن ناله وی می‌شنود و درد وی را درمان می‌سازد.
هوش مصنوعی: آن کودک که در شکم مادر بیمار است و در تاریکی رحم شکایت می‌کند، صدای او را می‌شنود و دردش را تسکین می‌دهد.
گفته‌اند که چون آن کودک از درد بنالد، دارویی یا طعامی که شفاء وی در آن بود مادر را در دل افتد و آرزوی آن طعامش پدید آید بخورد و شفاء آن کودک در آن بود، تا در رحم مادر بود او را در حمایت و رعایت خود می‌دارد، بعد از آن که صد هزاران عجایب حکمت و بدایع فطرت بحکم عنایت از روی لطافت در نهاد و هیکل وی پدید کرده، از بینایی و شنوایی و دانایی و گیرایی و روایی، قدی خیزرانی، رویی ارغوانی، صورت آشکار او سرّش نهانی و ربّ العزّه بر بنده این منّت می‌نهد و شکر آن در میخواهند.
هوش مصنوعی: گفته شده است که وقتی کودک از درد ناله می‌کند، مادر به طور ناخودآگاه به دارویی یا غذایی که می‌تواند او را شفا دهد، فکر می‌کند و آرزوی آن را در دل می‌پروراند. این غذا یا دارو می‌تواند به بهبودی آن کودک کمک کند. در طول دوره بارداری، مادر به خوبی از او مراقبت می‌کند و به نیازهایش توجه دارد. سپس، بعد از گذشت زمان و با عنایت الهی، هزاران شگفتی و زیبایی‌های طبیعت در درون و جسم او به وجود می‌آید؛ به طوری که او دارای بینایی، شنوایی، دانش و قدرت یادگیری می‌شود. قد و قامت او زیبا و رویش به رنگ ارغوانی است و در حالی که چهره‌اش نمایان است، رازهای دیگری در وجود او نهفته است. خداوند بر بنده‌اش این نعمت را عطا می‌کند و شکرگزاری از این نعمت را از او می‌طلبد.
در تورات موسی است: (من انصف منّی لخلقی صوّرت و خلقت و رزقت ثمّ قلت لهم تصدّقوا ممّا رزقکم علی المسکین بدرهم، اجعله لکم عشرا و ان اعطیتموه عشرا اجعلها مائة و ان اعطیتموه مائة جعلتها لکم الفا و لا ینفد خزائنی و لا اضیع اجر المحسنین).
هوش مصنوعی: در کتاب مقدس تورات، گفته شده است که خداوند به خلقت و روزی‌دهی اشاره می‌کند و از مردم می‌خواهد که از رزق خود به فقرا انفاق کنند. او وعده می‌دهد که اگر کسی از روزی‌اش به مسکین کمک کند، پاداش آن را چند برابر خواهد کرد. به گونه‌ای که اگر یک درهم انفاق کند، به او ده درهم می‌دهد و اگر ده درهم دهد، به او صد درهم و اگر صد درهم دهد، هزار درهم عطا خواهد کرد. خداوند همچنین بیان می‌کند که خزانه‌های او تمام نمی‌شود و پاداش نیکوکاران را ضایع نخواهد کرد.
چون از رحم مادر بیرون آید و قدم درین سرای بلیّات و نکبات نهد، گوشوانان و نگهبانان بر وی گمارد.
هوش مصنوعی: زمانی که انسان از رحم مادر متولد می‌شود و پا به این دنیای پر از مشکلات و چالش‌ها می‌گذارد، برای او نگهبانانی تعیین می‌شوند.
چنانک گفت جلّ جلاله: «لَهُ مُعَقِّباتٌ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ یَحْفَظُونَهُ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ»، در خبرست که ده فریشته بر وی گمارد: یکی بر راست، یکی بر چپ، یکی در پیش، یکی در قفا، دو بالای سر، دو بر چشم، دو بر دهن، این ده فریشته گماشتگان حق‌اند نگهبانان بنده از بدها و آفتها، این فریشتگان روزند چون شب در آید بآسمان باز شوند و ده دیگر بجای ایشان باز آیند. و فی ذلک ما
هوش مصنوعی: خداوند در آیه‌ای می‌فرماید که برای هر انسان، فرشتگانی وجود دارند که او را از دستورات الهی محافظت می‌کنند. این فرشتگان به تعداد ده نفر هستند: یکی در سمت راست، یکی در سمت چپ، یکی در جلو، یکی در پشت، دو تا بالای سر، دو تا بر روی چشم‌ها و دو تا بر روی دهان. این فرشتگان را به عنوان نگهبانان بنده‌اش قرار داده است تا او را از شر و خطرات محافظت کنند. این فرشتگان در طول روز فعال هستند و با شروع شب به آسمان می‌روند و فرشتگان دیگری به جای آن‌ها می‌آیند.
روی ابو هریرة قال قال رسول اللَّه (ص): یتعاقبون فیکم ملائکة باللّیل و ملائکة بالنّهار و یجتمعون فی صلاة الفجر و صلاة العصر، ثمّ یعرج الّذین یأتوا فیکم، فیسئلهم ربّهم کیف ترکتم عبادی؟ فیقولون ترکناهم و هم یصلّون.
هوش مصنوعی: ابو هریره نقل می‌کند که پیامبر (ص) فرمودند: فرشتگان در شب و روز بر شما ناظر هستند و در نماز صبح و عصر گرد هم می‌آیند. سپس فرشتگانی که به شما آمده‌اند، به آسمان می‌روند و خدا از آنها می‌پرسد: "چگونه بندگانم را ترک کردید؟" و آنها جواب می‌دهند: "ما آنها را در حالی که مشغول نماز بودند ترک کردیم."
اگر کسی گوید معلوم است که فریشتگان قضاء اللَّه را رد نتوانند، پس بودن فریشتگان و بنده چه فایدت کند؟ جواب آنست که قضاء اللَّه بر دو قسم است: قضاء لازم و قضاء جایز.
هوش مصنوعی: اگر کسی بگوید مشخص است که فرشتگان نمی‌توانند خواست خداوند را رد کنند، پس وجود فرشتگان و بندگان چه فایده‌ای دارد؟ پاسخ این است که اراده خداوند به دو نوع تقسیم می‌شود: اراده‌ای که ناگزیر است و اراده‌ای که ممکن است.
قضاء لازم آنست که ربّ العزّه تقدیر کرد و حکم راند که از آسمان فرو آید و ناچار ببنده رسد، فریشتگان این حکم را دفع نتوانند کرد و نه بهیچ فعل‌ از افعال بنده از خیرات و صدقات این قضا بگردد و فریشتگان بنده را باین قضا باز گذارند، چنانک در خبر است: «فاذا جاء القدر خلوا بینه و بینه»، امّا قضاء جایز آنست که: قضی مجیئه و لم یقض حلوله وقوعه بل قضی صرفه بالتّوبة و الدّعاء و الصّدقة و الحفظة، و از اینجا گفته‌اند: «الصدقة ترد البلاء».
هوش مصنوعی: قضا و قدر به دو دسته تقسیم می‌شود. قضاء لازم به این معناست که خداوند مقدر کرده است چیزی از آسمان نازل شود و این امر حتماً به بنده خواهد رسید. فرشتگان نمی‌توانند این حکم را تغییر دهند و هیچ عمل خیری از سوی بنده نمی‌تواند مانع این قضا شود، و فرشتگان مجاز هستند بنده را در این قضا تنها بگذارند. در حالی که قضاء جایز به این معناست که وقوع یک مورد مورد تایید است، اما امکان تغییر آن وجود دارد، مثلاً با توبه، دعا، صدقه یا حفاظت. به همین دلیل گفته شده است که صدقه می‌تواند بلا را دفع کند.
و در روزگار عیسی (ع) مردی گازر جایی بگذشت، عیسی درو نگرست، بدیده معجزت آن قضاء جایز بدید که روی بوی نهاده، عیسی گفت این مرد همین ساعت از دنیا برود، ساخته باشید تا بر وی نماز کنیم، آن گازر رفت بشغل خویش و آن ساعت در گذشت و گازر باز آمد، حواریان گفتند یا نبیّ اللَّه آن ساعت گذشت و مرد زنده است حکم تو از کجا بود، عیسی (ع) آن مرد را پرسید که این ساعت چه خیر کردی؟ گفت دو درویش را دیدم گرسنه و دو قرص داشتم بایشان دادم، گفت از آن پس چه دیدی؟ گفت پشته‌ای که داشتم در میان آن ماری سیاه بود از آنجا بیرون آمد بندی محکم بر دهن وی نهاده، عیسی گفت آن قضاء جایز بود صدقه آن را بگردانید. و ربّ العزّه در ازل همین حکم کرده که چون بنده صدقه دهد بلا از وی بگرداند، و یشهد کذلک قصّة یونس (ع).
هوش مصنوعی: در زمان حضرت عیسی (ع)، مردی قصاب از جایی عبور کرد و عیسی به او نگاه کرد و با توجه به معجزه‌ای که دید، پیش‌بینی کرد که آن مرد در همان لحظه از دنیا خواهد رفت و به حواریان گفت آماده باشید تا بر او نماز بخوانیم. آن مرد به کارش ادامه داد و در همان لحظه جان سپرد. وقتی او برگشت، حواریان از عیسی پرسیدند که این پیشگویی از کجا بود در حالی که مرد هنوز زنده است. عیسی از آن مرد پرسید که در آن لحظه چه کار خوبی انجام داده؟ او پاسخ داد که دو درویش گرسنه را دید و دو نانش را به آنها داد. سپس عیسی سؤال کرد که بعد از آن چه دیدی؟ و او گفت که از میان کاه‌ها ماری سیاه بیرون آمد ولی دهنش را با بند محکم بسته بودند. عیسی توضیح داد که آن قضا و قدر جایز بود و صدقه آن مرد باعث شد بلایی که به او نزدیک بود، دور شود. همچنین اشاره کرد که خداوند از پیش این حکم را قرار داده که هرگاه بنده‌ای صدقه دهد، بلا را از او دور کند و به داستان یونس (ع) نیز اشاره کرد.
«إِنَّ اللَّهَ لا یُغَیِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّی یُغَیِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ» عیّروا السنتهم عن حقایق ذکره، فغیّر قلوبهم عن لطائف برّه، ورد زبان و وارد دل در هم بسته و بهم پیوسته، تا اوراد اذکار بر زبان بنده روانست، واردات انوار در دل وی تابانست، و تا جوارح و ارکان بنده بنعت ادب در نماز است جان و روان وی در حضرت راز و نازست. و بر عکس این تا بر زبان بنده بیهده میرود، دل وی در غفلت می‌بود و تا قدم از دایره فرمان بدر می‌نهد، حلاوت ایمان بدل وی راه نیابد، «وَ إِذا أَرادَ اللَّهُ بِقَوْمٍ سُوْءاً فَلا مَرَدَّ لَهُ» لکن چون اللَّه تعالی خواهد که دل وی نهبه شیطان شود و بدام ابلیس آویخته گردد، جهد وی چه سود دارد و حکم ازل را رد کی تواند. بلعام باعورا چهار صد سال در تسبیح و تقدیس عمر بسر آورده بود و چهارصد مسجد و رباط بنا کرده بود و در پناه اسم اعظم راه اخلاص رفته بود، هواء نفس او برو مستولی گشت تا دعائی کرد بر موسی، او را گفتند ای بلعام اگر تو تیری در موسی اندازی او پوشیده اصطناع است، جوشن «وَ اصْطَنَعْتُکَ لِنَفْسِی» گرد وی در آمده و قضا و قدر هر دو دست در هم داده و او را بر آن داشته که آن تیری که پرورده چهارصد سال عبادت بود از کنانه اخلاص بدست دعوت بر آورد و در کمان اجابت نهاد، ببازویی که پرورده اسم اعظم بود در کشید و بی محابا بر قدم موسی زد تا موسی چهل سال در تیه بماند، از آنجا که رخت بر گرفتی همانجا رخت بنهادی، موسی دل تنگ گشت گفت مرا چه بود که در تیه بمانده‌ام، گفتند تیر بلعام بر قدم تو آمده است، موسی گفت و ما را خود دعائی مستجاب نیست؟ گفتند هست، هر آنچ باید بخواه. گفت ای بلعام بد مرد ما را نیز در کنانه کلیمی تیر دعوتی است که در هر که اندازیم دمار وی برآریم، آن گه ید بیضا در کنانه کلیمی کرد، تیر استقامت بر کشید، در کمان: «اشْرَحْ لِی صَدْرِی» نهاد، ببازوی: «سَنَشُدُّ عَضُدَکَ» در کشید، بر سینه بلعام زد، گفت الهی در بهینه وقت، بهینه چیز ازو وا ستان، گفت بهینه وقت اینست و بهینه چیز ایمانست، «فَمَثَلُهُ کَمَثَلِ الْکَلْبِ» ایمان، مرغ وار از آن بیچاره بر پرید و اسم اعظم از وی روی بپوشید.
هوش مصنوعی: خداوند هیچ گونه تغییری در سرنوشت قومی نمی‌دهد تا زمانی که آن قوم خود را تغییر ندهند. زبان انسان باید حقایق ذکر را بازگو کند، و قلب او نیز باید از لطافت‌های محبت خداوند سرشار گردد. ارتباط میان زبان و دل باید هماهنگ باشد. زمانی که ذکر بر زبان فرد جاری است، نور الهی در دل او می‌تابد و تمام اعضای بدن او در حال عبادت و نماز به ادب نشسته‌اند و جانش در راز و محبت الهی غرق است. اما اگر زبان به بیهودگی بپردازد و دل در غفلت و خطا بماند، شیرینی ایمان به دل راه نخواهد یافت. هنگامی که خداوند بخواهد آسیبی به قومی برساند، هیچ چیز نمی‌تواند مانع آن شود. مثلاً بلعام باعورا سال‌ها به عبادت و ذکر مشغول بود، اما هنگامی که نفس او غلبه کرد و علیه موسی دعا کرد، تمام عبادت‌ها و مساجدی که ساخته بود به یکباره ناپدید شد. وقتی موسی از سختی و تنگنا در بیابان ناراحت شد، دوستی متوجه شد که تیر بلعام به او رسیده است. موسی نیز دعا کرد و از بلعام خواست که از این تیر بیفتد. در نهایت با دعای موسی، ایمان در وجود بلعام زائل شد و از دستش رفت.
اینست که ربّ العالمین گفت: «وَ إِذا أَرادَ اللَّهُ بِقَوْمٍ سُوْءاً فَلا مَرَدَّ لَهُ وَ ما لَهُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ والٍ» ای اذا اراد اللَّه بقوم سوء وفر دواعیهم حتّی یعلموا و یختاروا ما فیه بلاؤهم فیمشوا الی هلاکهم بقدمهم. کما قال قائلهم:
هوش مصنوعی: خداوند متعال می‌فرماید: «زمانی که خداوند اراده کند که به قومی ضرری برسد، هیچ‌کس نمی‌تواند مانع آن شود و هیچ سرپرستی جز او نخواهند داشت.» یعنی زمانی که خداوند برای یک قوم بدی را بخواهد، او باعث می‌شود که آن قوم به‌صورت غیر مستقیم، خودشان به سمت بلای خود بروند و به هلاکت نزدیک شوند. همان‌طور که یکی از آنها گفته است:
الی حتفی مشی قدمی
اری قدمی اراق دمی‌
هوش مصنوعی: به سوی مرگ خود می‌روم، گام به گام، گویی گام‌هایم ردی از نفس‌هایم به جا می‌گذارند.
«وَ لِلَّهِ یَسْجُدُ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ طَوْعاً وَ کَرْهاً» بر زبان تفسیر، سجود کافر سجود کره است از آنک بوقت محنت در حال شدت دفع گزند خویش را سجود کند و تواضع نماید، چنانک مصطفی (ص) حصین خزاعی را گفت: کم تعبد الیوم الها: فقال سبعة، واحدا فی السّماء و ستّة فی الارض، فقال أیّهم تعدّه لرغبتک و رهبتک؟ قال الّذی فی السّماء.
هوش مصنوعی: تمام موجودات در آسمان‌ها و زمین، خواه بر اساس میل و اختیار خود و خواه به زور و اجبار، برای خداوند سجده می‌کنند. از نظر تفسیری، سجود کافر به نوعی سجود به‌زور و در دوران سختی است؛ چراکه در شرایط دشوار و برای دفع آسیب، مجبور می‌شود به خواری و تواضع بیافتد. در این زمینه، پیامبر (ص) به حصین خزاعی گفت: امروز چند بار عبادت کردی؟ او پاسخ داد: هفت بار، یک بار در آسمان و شش بار در زمین. پیامبر از او پرسید: کدام یک را به خاطر تمایل و ترس خود شمارش می‌کنی؟ و او گفت: آن‌که در آسمان است.
بر مقتضی این قول، هر که خدای را سجود کند طمعی را، جلب نفعی یا دفع ضرّی را، آن سجود کراهیّت است نه سجود طواعیّت، سجود طوعی آنست که محض فرمانرا و اجلال عزّت حق را کند، نه در آن شوب طمع بود نه امید عوض، نه بیم از محنت، شخص در سجود و دل در وجود و جان در شهود، شخص با وفا و دل با جفا و جان با صفا.
هوش مصنوعی: بر اساس این بیان، هر کسی که برای خدا سجده کند به هدفی مانند جلب نفع یا دفع ضرر، آن سجده ناپسند است و نه سجده‌ای که از روی رغبت و ارادت انجام شده باشد. سجده‌ای که از روی رضایت و ارادت انجام می‌شود، باید صرفاً به خاطر اطاعت از فرمان و تجلیل مقام پروردگار باشد و در آن هیچ طمعی یا امیدی به پاداش و همچنین هیچ ترسی از عذاب وجود نداشته باشد. در این حالت، فرد باید با تمام وجود در سجود باشد، به طوری که وجودش با وفاداری، دلش با خلوص و جانش با صفا در ارتباط باشد.
آن صدر طریقت بو یزید بسطامی را بخواب نمودند که یا بایزید: خزائننا مملوّة من العبادة، تقرّب الینا بالانکسار و الذلّة در گاه ما را رکوع و سجود بی انکسار دل و صفاء جان بکار نیاید که خزائن عزّت ما خود پر از رکوع و سجود خداوندان دلست، چون بدرگاه ما آیی درد دل بر جام جان نه و بحضرت جانان فرست که درد دل را بنزدیک ما قدریست.
هوش مصنوعی: در خواب به بایزید بسطامی گفته شد که: ای بایزید، گنجینه‌های ما از عبادت پر است. برای نزدیک شدن به ما، باید با خضوع و ذلت بیایی. رکوع و سجود بدون شکستن نفس و خلوص دل نزد ما فایده‌ای ندارد، چرا که گنجینه‌های عزت ما خود از رکوع و سجود دل‌های پر از محبت پر شده است. هنگامی که به درگاه ما می‌آمدی، درد دل خود را با جانت به ما برسان و آن را به محبوب حقیقی ارسال کن، زیرا نزد ما برای درد دل‌ها ارزش و اهمیت زیادی وجود دارد.
پیر طریقت گفت: توحید در دلهای مؤمنان بر قدر درد دلها بود، هر آن دلی که سوخته تر و درد وی تمامتر با توحید آشناتر و بحق نزدیکتر:
هوش مصنوعی: پیر طریقت بیان کرد که توحید به اندازه‌ی درد و رنجی که در دل مؤمنان وجود دارد، در دل‌های آنها جا دارد. هرچه دل کسی سوخته‌تر و درد او بیشتر باشد، او به توحید آشناتر و به حقیقت نزدیک‌تر است.
بی کمال سوز دردی نام دین هرگز مبر
بی جمال شوق وصلی تکیه بر ایمان مکن‌
هوش مصنوعی: بدون داشتن کمال و زیبایی، درد و رنج عشق و دین هرگز از بین نمی‌رود. بدون داشتن شور و شوق واقعی برای وصال، به ایمان خود تکیه نکن.