گنجور

۵ - النوبة الثانیة

قوله تعالی: «قالَ رَبِّ السِّجْنُ أَحَبُّ إِلَیَّ» قراءت یعقوب بفتح سین است بر معنی مصدر، ای الحبس احبّ الیّ، باقی بکسر سین خوانند و هو اسم المکان، یعنی نزول السّجن احب الیّ. و این آن گه گفت که آن زنان مصر که در دعوت زلیخا بودند روی به یوسف نهادند که چرا سیّده خویش را و خداوند خویش را فرمان نبری و بصحبت وی تبجّح ننمایی و شادی نیفزایی؟ گهی بلطف می‌گفتند، گهی بعنف، او را بحبس و زندان تهدید می‌کردند تا یوسف از آن ضجر گشت و دلتنگ شد و در دفع کید ایشان استعانت باللَّه کرد گفت: ربّ ای یا ربّ لان احبس احبّ الیّ من ان اکون مطلقا اسمعهنّ یدعوننی الی معصیتک «وَ إِلَّا تَصْرِفْ عَنِّی کَیْدَهُنَّ» ای کید امرأة العزیز و کید النّساء اللاتی رأین یوسف، «أَصْبُ إِلَیْهِنَّ» ای الّا تعصمنی اصب الیهنّ، امل بطبعی الی اجابتهنّ فی المساعدة علی امرها و قیل کلّ واحدة منهنّ دعته الی نفسها فلذلک قال اصب الیهنّ. یقال صبا الرّجل الی المرأة مال الیها یصبو صبوا و صبی و صباء اذا کسرت قصرت و اذا فتحت مددت و الصّبی رقة الهوی، «وَ أَکُنْ مِنَ الْجاهِلِینَ» ای ممّن جهل حقّک و خالف امرک «فَاسْتَجابَ لَهُ رَبُّهُ» ای اجاب اللَّه له می‌گوید اللَّه تعالی دعاء یوسف اجابت کرد و معنی دعا در ضمن این کلمه است که: و الّا تصرف عنی کیدهنّ، یعنی استجاب له، «فَصَرَفَ عَنْهُ کَیْدَهُنَّ» و کفّ عنه احتیالهنّ، «إِنَّهُ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ» بحاله و حالهنّ. و قیل السّمیع لدعاء الدّاعی، العلیم باخلاصه. یقال هذه الآیة ردّ علی المعتزلة الجهمیّة فیما یزعمون انّ الانسان مالک نفسه لا یحتاج الی عصمة ربّه علی المعاصی و هذا نبی اللَّه یوسف یدعو بصرف کیدهنّ عنه علما منه بانّ العصمة هی الّتی تنجیه و تحول بینه و بین المعصیة فاخبر اللَّه عن اجابة دعوته و صرف عنه کیدهنّ کما تری.

قوله: «ثُمَّ بَدا لَهُمْ» کنایتست از آن زن و شوی وی و کسان ایشان و اهل مشورت ایشان، «مِنْ بَعْدِ ما رَأَوُا الْآیاتِ» این آیات علامت برائت یوسف است از آنچ زلیخا بر وی دعوی کرد، و هی قدّ القمیص من دبر و شهادة الطّفل و قطع الایدی. «ثُمَّ بَدا لَهُمْ» ای وقع فی عزمهم و نجم فی رأیهم و بدر لهم، یقال فلان ذو بدوات اذا کان متفنّن الآراء و اکثر ما یقال ذلک فی الشر. آن زن چون از یوسف نومید شد، کس فرستاد بشوی خویش که گفت و گوی ما و قصّه ما با این غلام عبرانی در شهر پراکنده شده و ترسم که اگر چنان فرو گذارم زیادت شود این شنعت و این فضیحت، رای آنست که روزگاری او را بزندان برند تا این لائمه منقطع شود و گفت و گوی بیفتد، و مقصود وی آن بود که فرا مردم نماید که گناه از سوی یوسف بود که او را بزندان بردند بعقوبت خیانت خویش، و نیز رنج یوسف میخواست بسبب امتناع که نمود در کار وی. عزیز او را جواب داد که رای آنست که تو بینی و صواب آنست که تو کنی، زلیخا نماز شام زندانبان را بخواند و یوسف را بوی سپرد تا بزندان برد. زندان‌بان گفت یا ملکه زندان دو است: یکی زندان قتل و دیگر زندان عقوبت، بکدام یکی می فرمایی که برم؟ گفت بزندان عقوبت. و آن زندان عقوبت بجنب سرای زلیخا بود، زندان‌بان دست وی گرفت و بزندان برد، اینست که ربّ العالمین گفت «لَیَسْجُنُنَّهُ حَتَّی حِینٍ» قیل سبع سنین و قیل خمس سنین.

یوسف قدم در زندان نهاد گفت: بسم اللَّه و الحمد للَّه علی کلّ حال و اندر صحن زندان درختی خشک بود یوسف گفت مرا دستوری ده تا زیر آن درخت نشینم و آن جا وطن گیرم، زندان‌بان او را بزیر آن درخت خشک فرو آورد، یک شب آنجا عبادت کرد، بامداد آن درخت خشک سبز گشته بود و زیر وی چشمه آب پدید آمده و در آن زندان قومی محبوس بودند چون آن حال دیدند همه پیش وی بتواضع در آمدند و تبرّک را دست بوی فرو آوردند و دیدار وی مبارک داشتند. و یوسف هر روز بامداد برخاستی و بهمه بیغوله‌های زندان بگشتی و همه را بدیدی، بیماران را بپرسیدی و دیگران را امیدوار کردی و بصبر فرمودی و وعده ثواب دادی، زندانیان گفتند: یا فتی بارک اللَّه فیک ما احسن وجهک و احسن خلقک و احسن حدیثک. ما در چنین جایگه هرگز چنین سخن نشنیده‌ایم، تو که باشی؟ گفت: انا یوسف بن صفی اللَّه یعقوب بن ذبیح اللَّه اسحاق بن خلیل اللَّه ابراهیم. زندان‌بان گفت و اللَّه لو استطعت لخلّیت سبیلک و لکن ساحسن جوارک فکن کما شئت فی السّجن.

«وَ دَخَلَ مَعَهُ السِّجْنَ فَتَیانِ» فی الکلام حذف، تقدیره ادخل یوسف السّجن فدخل و دخل معه فتیان، جائز أن یکونا حدثین او شیخین لانّهم سمّون المملوک فتی.

می‌گوید دو بنده از آن ملک مصر (الولید بن الریّان) با وی در زندان شدند، و گفته‌اند دو غلام بودند از آن عزیز شوی زلیخا: یکی شراب دار وی نام او نبو، دیگر طبّاخ وی نام او مجلث و گناه ایشان آن بود که بر ساخته بودند تا ملک را زهر دهند اندر طعامی که پیش وی نهند، و جماعتی مصریان ایشان را بر آن داشته بودند و رشوت از ایشان پذیرفته. پس شراب دار پشیمان شد و زهر در شراب نکرد، امّا طبّاخ زهر در طعام کرد و پیش ملک نهاد، شراب دار گفت ایّها الملک لا تأکله فانّه مسموم، طبّاخ گفت: و لا تشرب ایّها الملک فانّ الشراب مسموم، پس ملک گفت بساقی که شراب خود بیاشام، بیاشامید و گزندی نکرد که در آن زهر نبود. و طبّاخ را گفت تو طعام که خود آورده‌ای بخور، نه خورد که در آن زهر بود، دانست که هلاک وی در آنست اگر بخورد. پس ملک‌ خشم گرفت و هر دو بزندان فرستاد، پس ایشان یوسف را دیدند که تعبیر خواب می‌کرد، گفتند تا بیازمائیم این غلام عبرانی را باین دعوی که می‌کند! هر یکی خوابی که ندیده بودند بر ساختند. قومی گفتند آن خواب بحقیقت دیده بودند.

و قد روی عن النبی صلی اللَّه علیه و سلّم انّه قال: من اری عینیه فی المنام ما لم تریا کلّف ان یعقد بین شعیرتین یوم القیامة و من استمع لحدیث قوم و هم له کارهون صبّ فی اذنه الآنک و خواب که بر ساخته بودند آن بود که شراب دار گفت: إِنِّی أَرانِی أَعْصِرُ خَمْراً لم یقل انّی اری فی النّوم اعصر خمرا لانّ الحال تدل علی انّه لیس یری نفسه فی الیقظة، یعصر خمرا و العصر استخراج المایع، اعصر خمرا ای استخرج العصیر من العنب و سمّی العصیر خمرا بما یؤل الیه، کما تقول انسج لی هذا الثّوب و انّما هو غزل، و اصنع لی هی هذا الخاتم و هو فضّة. و قیل الخمر: العنب، بلغة عمّان ساقی گفت من بخواب دیدم که در بستانی بودم و از درخت انگور سه خوشه گرفتم و شیره از آن بیرون کردم و در دست من جام شراب بود، در آن جام میکردم و بملک میدادم تا میخورد. و طبّاخ گفت من چنان دیدم که سه سله بر سر داشتم و در آن خوردنیهای رنگارنگ بود و سباع مرغان می‌آمدند و از آن می‌خوردند، اکنون ما را تعبیر این خواب بگوی.

«إِنَّا نَراکَ مِنَ الْمُحْسِنِینَ» کان احسان یوسف ان یعین المظلوم و ینصر الضّعیف و یعود العلیل فی السّجن و یقوم علیه فان ضاق وسع له و ان احتاج جمع له و سأل له. و قیل من المحسنین انّه ممّن یحسن التّأویل ای یعلمه. کقولهم‌

قیمة کلّ امرئ ما یحسنه ای یعلمه هر کس چندان ارزد که داند و هذا دلیل علی انّ امر الرّؤیا صحیح و انّها لم تزل فی الامم الخالیة و من دفع امر الرّؤیا و انّها لا تصحّ فلیس بمسلم لانّه یدفع القرآن و الاثر.

روی عن رسول اللَّه (ص) انّه قال: الرّؤیا جزء من ستة و اربعین جزء من النبوّة و لا تقصّها الا علی ذی رأی، و تأویله انّ الانبیاء یخبرون بما سیکون و الرّؤیا تدلّ علی ما سیکون.

و قال النّبی (ص): الرّؤیا لاوّل عابر. و روی انّه قال: الرّؤیا علی رجل طائر ما لم تعبر فاذا عبرت وقعت.

و قوله: «قالَ لا یَأْتِیکُما» این نه جواب سؤال ایشان است که ایشان تعبیر خواب از وی طلب کردند، وی عدول کرد از آن، که در تعبیر یکی از آن مکروه می‌دید، آن سخن بگذاشت و ایشان را به اسلام و ایمان دعوت کرد و ایشان را خبر کرد که من پیغامبرم و تعبیر خواب دانم، اگر یکی از شما در خواب طعامی بیند که می‌خورد من از عاقبت آن خبر دهم و بیان کنم که سرانجام آن بچه باز آید.

و گفته‌اند معنی آنست که: لا یأتیکما طعام فی الیقظة فیکون المعنی کلام عیسی (ع) فی قوله: «وَ أُنَبِّئُکُمْ بِما تَأْکُلُونَ وَ ما تَدَّخِرُونَ فِی بُیُوتِکُمْ» چون ایشان را به ایمان دعوت کرد معجزتی بر نبوّت خویش فرا ایشان نمود که من شما را خبر دهم از آنچه در خانه خود می‌خورید و می‌نهید همچنانک عیسی (ع) گفت قوم خویش را.

چون یوسف چنین گفت ایشان گفتند این فعل کاهنان است و عرّافان، یوسف گفت: ما انا بکاهن و انّما ذلکما ممّا علّمنی ربّی اخبرکم عن علم و وحی لا علی طریق الکهانة و العرافة و التنجیم، «إِنِّی تَرَکْتُ مِلَّةَ قَوْمٍ» ای انّما اعطانی اللَّه ذلک لترکی ملّة الکفّار و اتّباعی دین الآباء و هم بالآخرة هم کافرون، ای هم مع کفرهم باللَّه منکرون للبعث. و گفته‌اند که این خطبه ایست که در پیش تعبیر نهاد.

«وَ اتَّبَعْتُ مِلَّةَ آبائِی إِبْراهِیمَ وَ إِسْحاقَ وَ یَعْقُوبَ ما کانَ لَنا أَنْ نُشْرِکَ بِاللَّهِ مِنْ شَیْ‌ءٍ» ذلک ای التوحید و العلم و الاتّباع من فضل اللَّه علینا بالاسلام و النّبوة و علی النّاس الّذین عصمهم اللَّه من الکفر و وفّقهم للاسلام و اتّباع الانبیاء و لکنّ اکثر النّاس لا یشکرون نعمة اللَّه فیشرکون به پس روی روا اهل زندان کرد و با آن دو مرد که خواب گفته بودند و ایشان را با سلام دعوت کرد، بعد از آن که بتان را دید در پیش ایشان نهاده و آن را می‌پرستیدند.

گفت یا صاحبی السّجن ای یا ساکنیه، «أَ أَرْبابٌ مُتَفَرِّقُونَ» ای اصنام: شی‌ء مختلفة الذوات و الحقایق و الافعال. و قیل متفرّقون ای اصنام و اوثان و جنّ و ملائکة خیر ای اعظم فی صفة المدح و اولی بالاتّباع، «أَمِ اللَّهُ الْواحِدُ الْقَهَّارُ» المتفرّد بالالهیّة، القهّار الّذی یغلب و لا یغلب. این همچنانست که جایی دیگر گفت: «آللَّهُ خَیْرٌ أَمَّا یُشْرِکُونَ». پس عجز بتان را بیان کرد.

گفت: «ما تَعْبُدُونَ» انتما و من علی دینکما من دون اللَّه، «إِلَّا أَسْماءً» لا طائل تحتها و لا معانی فیها، «سَمَّیْتُمُوها» آلهة، «أَنْتُمْ وَ آباؤُکُمْ ما أَنْزَلَ اللَّهُ بِها» ای بعبادتها، «مِنْ سُلْطانٍ» من حجّة و برهان لا فی کتاب و لا علی لسان رسول. و قیل ما انزل لمعبود غیره حقّا و لا جعل لعابد غیره عذرا. این آیت دلیل است که اسم و مسمّی یکی است، نام و نامور. فانّهم کانوا یعبدون الشّخوص المسمّاة و قال فی موضع آخر «أَ تَعْبُدُونَ ما تَنْحِتُونَ» آن گه گفت: «إِنِ الْحُکْمُ إِلَّا لِلَّهِ» ای ما القضاء و القدر و الامر و النّهی فی الخلق الّا للَّه و قد امر خلقه ان یعبدوه وحده و لا یعبدوا معه غیره، «ذلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ» ای المستقیم القیّم فعیل من قام الشی‌ء اذا استقام، «وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لا یَعْلَمُونَ» ما للمطیعین من الثّواب و العاصین من العقاب. و فی الحدیث انّ رسول اللَّه (ص) قال: لا یزال الدین واصبا ما بقی من النّاس اثنان.

و فی حدیث آخر لا تقوم السّاعة و فی الارض احد یقول اللَّه.

آن گه با تعبیر خواب آمد گفت: «یا صاحِبَیِ السِّجْنِ» فی رؤیا هما ثلاثة اقوال: احدها انّهما تحالما و ارادا تجربة علمه. و قیل بل کانت رؤیا حقیقة. و قیل رؤیا الساقی حقیقه و رؤیا صاحب الطعام تحالم، «أَمَّا أَحَدُکُما» ای السّاقی، «فَیَسْقِی رَبَّهُ خَمْراً» ای یصیر صاحب شراب مولاه فیعود الی منزلته کما کان، «وَ أَمَّا الْآخَرُ» ای الطبّاخ، «فَیُصْلَبُ فَتَأْکُلُ الطَّیْرُ مِنْ رَأْسِهِ» اذا مات مصلوبا. ایشان چون تعبیر خواب شنیدند از گفتن آن خواب پشیمان شدند، یوسف (ع) جواب داد که: «قُضِیَ الْأَمْرُ الَّذِی فِیهِ تَسْتَفْتِیانِ» ای قضی اللَّه لکل واحد منکما ما عبّرت رؤیاه صدق فیها ام کذب لانّ هذا من اللَّه لا من تلقاء نفسی «وَ قالَ لِلَّذِی ظَنَّ أَنَّهُ ناجٍ» تأویل الرّؤیا یشوبه الظنون و یتعاوره الحلل و لذلک خاف یعقوب علی یوسف و علی دینه زمان فقده بعد ما کان قال له فی تأویل رؤیاه: یَجْتَبِیکَ رَبُّکَ وَ یُعَلِّمُکَ مِنْ تَأْوِیلِ الْأَحادِیثِ وَ یُتِمُّ نِعْمَتَهُ عَلَیْکَ.

و رأی رسول اللَّه (ص) فی منامه انّ ابا جهل اسلم فجاء ابنه عکرمة فاسلم، فقال رسول اللَّه: وقعت.

یوسف آن غلام ساقی را گفت که چنان دانست که او رستنی است، «اذْکُرْنِی عِنْدَ رَبِّکَ» ای اخبر سیدک یعنی الملک بحالی و قل له انّ فی السجن غلاما حبس ظلما، «فَأَنْساهُ الشَّیْطانُ ذِکْرَ رَبِّهِ» این هر دو ضمیر بیک قول با غلام شود یعنی شیطان از یاد آن غلام ببرد و فراموش کرد یاد کردن یوسف بنزدیک سید خویش. و بقول دیگر هر دو ضمیر با یوسف شود: ای انسی الشیطان یوسف ذکر اللَّه حتی استعان بغیر اللَّه.

و روی عن النبی (ص) انّه قال رحم اللَّه اخی یوسف لو لم یقل اذکرنی عند ربّک لما لبث فی السّجن سبعا بعد الخمس، این خبر حسن روایت کرد، آن گه بگریست گفت: نحن ینزل بنا الامر فنشکو الی النّاس: «فَلَبِثَ فِی السِّجْنِ بِضْعَ سِنِینَ» ای سبع سنین.

و قیل‌ سبع سنین بعد الرّؤیا و کان فیه خمس سنین قبل ذلک و هو ما جاء فی الخبر.

و قیل البضع ما بین الثلث الی التسع و اشتقاقه من بضعت الشی‌ء و معناه القطعة من العدد فجعل لما دون العشرة من الثلاث الی التّسع.

قال ابن عباس عثر یوسف ثلث عثرات حین هم بها فسجن و حین قال اذکرنی عند ربّک فلبث فی السجن بضع سنین و انساه الشیطان ذکر ربّه و حین قال لهم انّکم لسارقون فقالوا ان یسرق فقد سرق اخ له من قبل.

اطلاعات

منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

قوله تعالی: «قالَ رَبِّ السِّجْنُ أَحَبُّ إِلَیَّ» قراءت یعقوب بفتح سین است بر معنی مصدر، ای الحبس احبّ الیّ، باقی بکسر سین خوانند و هو اسم المکان، یعنی نزول السّجن احب الیّ. و این آن گه گفت که آن زنان مصر که در دعوت زلیخا بودند روی به یوسف نهادند که چرا سیّده خویش را و خداوند خویش را فرمان نبری و بصحبت وی تبجّح ننمایی و شادی نیفزایی؟ گهی بلطف می‌گفتند، گهی بعنف، او را بحبس و زندان تهدید می‌کردند تا یوسف از آن ضجر گشت و دلتنگ شد و در دفع کید ایشان استعانت باللَّه کرد گفت: ربّ ای یا ربّ لان احبس احبّ الیّ من ان اکون مطلقا اسمعهنّ یدعوننی الی معصیتک «وَ إِلَّا تَصْرِفْ عَنِّی کَیْدَهُنَّ» ای کید امرأة العزیز و کید النّساء اللاتی رأین یوسف، «أَصْبُ إِلَیْهِنَّ» ای الّا تعصمنی اصب الیهنّ، امل بطبعی الی اجابتهنّ فی المساعدة علی امرها و قیل کلّ واحدة منهنّ دعته الی نفسها فلذلک قال اصب الیهنّ. یقال صبا الرّجل الی المرأة مال الیها یصبو صبوا و صبی و صباء اذا کسرت قصرت و اذا فتحت مددت و الصّبی رقة الهوی، «وَ أَکُنْ مِنَ الْجاهِلِینَ» ای ممّن جهل حقّک و خالف امرک «فَاسْتَجابَ لَهُ رَبُّهُ» ای اجاب اللَّه له می‌گوید اللَّه تعالی دعاء یوسف اجابت کرد و معنی دعا در ضمن این کلمه است که: و الّا تصرف عنی کیدهنّ، یعنی استجاب له، «فَصَرَفَ عَنْهُ کَیْدَهُنَّ» و کفّ عنه احتیالهنّ، «إِنَّهُ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ» بحاله و حالهنّ. و قیل السّمیع لدعاء الدّاعی، العلیم باخلاصه. یقال هذه الآیة ردّ علی المعتزلة الجهمیّة فیما یزعمون انّ الانسان مالک نفسه لا یحتاج الی عصمة ربّه علی المعاصی و هذا نبی اللَّه یوسف یدعو بصرف کیدهنّ عنه علما منه بانّ العصمة هی الّتی تنجیه و تحول بینه و بین المعصیة فاخبر اللَّه عن اجابة دعوته و صرف عنه کیدهنّ کما تری.
هوش مصنوعی: در این متن، صحبت از آیه‌ای از قرآن است که یوسف نزد پروردگار خود از زندان و خطراتی که از طرف زنان مصر، به ویژه زلیخا، تهدید می‌شود، شکایت می‌کند. او احساس می‌کند که زندان برایش بهتر است تا اینکه به دعوت آنها پاسخ مثبت دهد و در راه نافرمانی از خدا قرار گیرد. یوسف در دعایش از خدا خواست که او را از مکر این زنان حفظ کند و نشان می‌دهد که به عصمت الهی نیاز دارد تا از گناه دور بماند. خداوند دعای او را مستجاب می‌کند و او را از شر این زنان دور می‌سازد. این داستان به اهمیت دعای خالصانه و نیاز انسان به کمک divine در برابر temptations و گناهان اشاره دارد.
قوله: «ثُمَّ بَدا لَهُمْ» کنایتست از آن زن و شوی وی و کسان ایشان و اهل مشورت ایشان، «مِنْ بَعْدِ ما رَأَوُا الْآیاتِ» این آیات علامت برائت یوسف است از آنچ زلیخا بر وی دعوی کرد، و هی قدّ القمیص من دبر و شهادة الطّفل و قطع الایدی. «ثُمَّ بَدا لَهُمْ» ای وقع فی عزمهم و نجم فی رأیهم و بدر لهم، یقال فلان ذو بدوات اذا کان متفنّن الآراء و اکثر ما یقال ذلک فی الشر. آن زن چون از یوسف نومید شد، کس فرستاد بشوی خویش که گفت و گوی ما و قصّه ما با این غلام عبرانی در شهر پراکنده شده و ترسم که اگر چنان فرو گذارم زیادت شود این شنعت و این فضیحت، رای آنست که روزگاری او را بزندان برند تا این لائمه منقطع شود و گفت و گوی بیفتد، و مقصود وی آن بود که فرا مردم نماید که گناه از سوی یوسف بود که او را بزندان بردند بعقوبت خیانت خویش، و نیز رنج یوسف میخواست بسبب امتناع که نمود در کار وی. عزیز او را جواب داد که رای آنست که تو بینی و صواب آنست که تو کنی، زلیخا نماز شام زندانبان را بخواند و یوسف را بوی سپرد تا بزندان برد. زندان‌بان گفت یا ملکه زندان دو است: یکی زندان قتل و دیگر زندان عقوبت، بکدام یکی می فرمایی که برم؟ گفت بزندان عقوبت. و آن زندان عقوبت بجنب سرای زلیخا بود، زندان‌بان دست وی گرفت و بزندان برد، اینست که ربّ العالمین گفت «لَیَسْجُنُنَّهُ حَتَّی حِینٍ» قیل سبع سنین و قیل خمس سنین.
هوش مصنوعی: این جمله اشاره به زن و شوهر و افرادی دارد که در مورد یوسف مشورت می‌کنند. پس از آن که آنان نشانه‌هایی را مشاهده کردند که یوسف بی‌گناه است، به فکر فرستادن او به زندان افتادند. این نشانه‌ها شامل پاره شدن لباس یوسف و شهادت بچه و قطع دست‌هاست. وقتی زلیخا از یوسف دل برداشته و نومید شد، به شوهرش پیغام فرستاد که شایعات در مورد این رابطه در شهر پیچیده و می‌ترسد اگر همچنان به این وضع ادامه دهد، برطرف نشود. او قصد داشت یوسف را به زندان بیندازند تا از رسوایی او جلوگیری کنند و نشان دهند که یوسف گناهکار است. شوهر زلیخا به او گفت که باید تصمیم بگیرد چه باید کرد. زلیخا درخواست کرد تا یوسف را به زندانی که مربوط به عقوبت است ببرند. زندان‌بان از او پرسید که کدام زندان را می‌خواهد، و زلیخا درخواست کرد که یوسف به زندان عقوبت فرستاده شود. در نهایت، یوسف به زندان رفت و گفته شده که خداوند فرمود او تا مدتی زندانی خواهد بود.
یوسف قدم در زندان نهاد گفت: بسم اللَّه و الحمد للَّه علی کلّ حال و اندر صحن زندان درختی خشک بود یوسف گفت مرا دستوری ده تا زیر آن درخت نشینم و آن جا وطن گیرم، زندان‌بان او را بزیر آن درخت خشک فرو آورد، یک شب آنجا عبادت کرد، بامداد آن درخت خشک سبز گشته بود و زیر وی چشمه آب پدید آمده و در آن زندان قومی محبوس بودند چون آن حال دیدند همه پیش وی بتواضع در آمدند و تبرّک را دست بوی فرو آوردند و دیدار وی مبارک داشتند. و یوسف هر روز بامداد برخاستی و بهمه بیغوله‌های زندان بگشتی و همه را بدیدی، بیماران را بپرسیدی و دیگران را امیدوار کردی و بصبر فرمودی و وعده ثواب دادی، زندانیان گفتند: یا فتی بارک اللَّه فیک ما احسن وجهک و احسن خلقک و احسن حدیثک. ما در چنین جایگه هرگز چنین سخن نشنیده‌ایم، تو که باشی؟ گفت: انا یوسف بن صفی اللَّه یعقوب بن ذبیح اللَّه اسحاق بن خلیل اللَّه ابراهیم. زندان‌بان گفت و اللَّه لو استطعت لخلّیت سبیلک و لکن ساحسن جوارک فکن کما شئت فی السّجن.
هوش مصنوعی: یوسف وارد زندان شد و گفت: نام خدا و شکر خدا بر هر حال. در محوطه زندان درختی خشک وجود داشت. یوسف از زندان‌بان خواست که اجازه دهد زیر آن درخت بنشیند و در آنجا سکونت کند. زندان‌بان او را زیر درخت خشک برد. او آنجا عبادت کرد و شب را گذراند. صبح که شد، درخت خشک سبز شد و زیر آن چشمه‌ی آبی پدیدار شد. در این زندان، عده‌ای دیگر نیز محبوس بودند و وقتی آنان این حالت را دیدند، با احترام نزد یوسف آمدند و برای او دست به دعا برداشتند و دیدارش را مبارک دانستند. یوسف هر روز صبح برخاست و به همه‌ی گوشه‌های زندان سر زد، از بیماران احوال‌پرسی کرد، و دیگران را امیدوار و صبور کرد و به آنان وعده‌ی پاداش داد. زندانیان به او گفتند: ای جوان، خداوند بر تو برکت دهد، چهره‌ات زیبا و اخلاق و گفتارت نیکوست. ما در این مکان هرگز چنین سخنانی نشنیده‌ایم، تو کیستی؟ یوسف پاسخ داد: من یوسف پسر صفی خدا، یعقوب پسر ذبیح خدا اسحاق پسر خلیل خدا ابراهیم هستم. زندان‌بان گفت: به خدا سوگند اگر توانایی داشتم، راهت را می‌گشودم، اما من می‌خواهم در کنار تو باشم، پس هر کاری که بخواهی در زندان انجام بده.
«وَ دَخَلَ مَعَهُ السِّجْنَ فَتَیانِ» فی الکلام حذف، تقدیره ادخل یوسف السّجن فدخل و دخل معه فتیان، جائز أن یکونا حدثین او شیخین لانّهم سمّون المملوک فتی.
هوش مصنوعی: یوسف به همراه دو جوان به زندان وارد شد. در متن اشاره‌ای به نحوه ورود آنها نشده، اما می‌توان این‌گونه برداشت کرد که یوسف به زندان رفت و آن دو جوان نیز با او همراه شدند. احتمال دارد که آن دو شخص، جوان یا حتی پیر باشند، زیرا در زبان عربی به برده‌ها نیز "فتی" (جوان) گفته می‌شود.
می‌گوید دو بنده از آن ملک مصر (الولید بن الریّان) با وی در زندان شدند، و گفته‌اند دو غلام بودند از آن عزیز شوی زلیخا: یکی شراب دار وی نام او نبو، دیگر طبّاخ وی نام او مجلث و گناه ایشان آن بود که بر ساخته بودند تا ملک را زهر دهند اندر طعامی که پیش وی نهند، و جماعتی مصریان ایشان را بر آن داشته بودند و رشوت از ایشان پذیرفته. پس شراب دار پشیمان شد و زهر در شراب نکرد، امّا طبّاخ زهر در طعام کرد و پیش ملک نهاد، شراب دار گفت ایّها الملک لا تأکله فانّه مسموم، طبّاخ گفت: و لا تشرب ایّها الملک فانّ الشراب مسموم، پس ملک گفت بساقی که شراب خود بیاشام، بیاشامید و گزندی نکرد که در آن زهر نبود. و طبّاخ را گفت تو طعام که خود آورده‌ای بخور، نه خورد که در آن زهر بود، دانست که هلاک وی در آنست اگر بخورد. پس ملک‌ خشم گرفت و هر دو بزندان فرستاد، پس ایشان یوسف را دیدند که تعبیر خواب می‌کرد، گفتند تا بیازمائیم این غلام عبرانی را باین دعوی که می‌کند! هر یکی خوابی که ندیده بودند بر ساختند. قومی گفتند آن خواب بحقیقت دیده بودند.
هوش مصنوعی: دو نفر از خدمتکاران یک ملک مصری به نام الولید بن الریّان در زندان بودند. گفته می‌شود که این دو به زلیخا، همسر عزیز مصر، خدمت می‌کردند: یکی شراب‌دار به نام نبو و دیگری آشپز به نام مجلث. این دو به طرز خطرناکی تصمیم گرفته بودند که برای ملکه زهر در غذایی که برای او تهیه می‌کنند بریزند و در این کار از گروهی از مصریان رشوه دریافت کرده بودند. اما شراب‌دار از کارش پشیمان شد و تصمیم گرفت که زهر را در شراب نریزد. اما آشپز زهر را در غذا گذاشت و آن را برای ملک آورد. شراب‌دار به ملک هشدار داد که غذا را نخور، زیرا مسموم است و آشپز هم به او گفت که از شراب نیاشامد، زیرا آن هم مسموم بود. اما ملک، به ساقی که شراب می‌آورد، دستور داد که شراب را بنوشد و او با وجود اینکه در آن زهر نبود، نوشید. بعد از آن، ملک به آشپز گفت که غذای خود را بخورد، اما او از خوردن آن خودداری کرد چون می‌دانست که اگر بخورد، جانش در خطر است. در نتیجه، ملک عصبانی شد و هر دو را به زندان فرستاد. در زندان، آن‌ها یوسف را دیدند که خواب‌ها را تعبیر می‌کرد. به این ترتیب، تصمیم گرفتند که او را آزمایش کنند و هر کدام از خواب‌هایی که هرگز ندیده بودند، به دروغ تعریف کردند. برخی از آنان گفتند که خوابشان واقعاً حقیقت داشته است.
و قد روی عن النبی صلی اللَّه علیه و سلّم انّه قال: من اری عینیه فی المنام ما لم تریا کلّف ان یعقد بین شعیرتین یوم القیامة و من استمع لحدیث قوم و هم له کارهون صبّ فی اذنه الآنک و خواب که بر ساخته بودند آن بود که شراب دار گفت: إِنِّی أَرانِی أَعْصِرُ خَمْراً لم یقل انّی اری فی النّوم اعصر خمرا لانّ الحال تدل علی انّه لیس یری نفسه فی الیقظة، یعصر خمرا و العصر استخراج المایع، اعصر خمرا ای استخرج العصیر من العنب و سمّی العصیر خمرا بما یؤل الیه، کما تقول انسج لی هذا الثّوب و انّما هو غزل، و اصنع لی هی هذا الخاتم و هو فضّة. و قیل الخمر: العنب، بلغة عمّان ساقی گفت من بخواب دیدم که در بستانی بودم و از درخت انگور سه خوشه گرفتم و شیره از آن بیرون کردم و در دست من جام شراب بود، در آن جام میکردم و بملک میدادم تا میخورد. و طبّاخ گفت من چنان دیدم که سه سله بر سر داشتم و در آن خوردنیهای رنگارنگ بود و سباع مرغان می‌آمدند و از آن می‌خوردند، اکنون ما را تعبیر این خواب بگوی.
هوش مصنوعی: پیامبر اکرم (ص) فرموده‌اند که اگر کسی در خواب چیزی را ببیند که در واقعیت ندیده، در روز قیامت باید بین دو دسته مو گره بزند. همچنین، اگر کسی به سخنان قوم گوش دهد و آنها از این گفتگو ناراحت باشند، به گوش او سرب داغ ریخته می‌شود. در ادامه، داستانی از خواب شخصی نقل شده که در آن خواب می‌بیند شراب را عصر می‌کند، ولی اشاره شده است که او نگفته که در خواب شراب عصر می‌کند، زیرا وضعیت نشان‌دهنده این است که او در بیداری چنین کاری نکرده است. تعبیر خواب هم به غزلی و ساخت دوخت و مروارید مربوط می‌شود. در داستان دیگری، شخصی خواب می‌بیند که سه خوشه انگور برداشت کرده و از آن شیره استخراج کرده و آن را در جامی می‌ریزد و به یک پادشاه می‌دهد تا بنوشد. همچنین، شخص دیگری خواب می‌بیند که سه سبد پر از غذاهای رنگارنگ بر سر دارد و پرندگان وحشی از آن می‌خورند. از او خواسته شده که تعبیر این خواب‌ها را بگوید.
«إِنَّا نَراکَ مِنَ الْمُحْسِنِینَ» کان احسان یوسف ان یعین المظلوم و ینصر الضّعیف و یعود العلیل فی السّجن و یقوم علیه فان ضاق وسع له و ان احتاج جمع له و سأل له. و قیل من المحسنین انّه ممّن یحسن التّأویل ای یعلمه. کقولهم‌
هوش مصنوعی: یوسف در آیات قرآن به عنوان فردی نیکوکار توصیف شده است. نیکوکار بودن او به این معناست که به مظلومان کمک می‌کند، از ضعیفان حمایت می‌کند و به بیمارانی که در زندان هستند رسیدگی می‌کند. همچنین اگر کسی به کمک نیاز داشته باشد، یوسف تلاش می‌کند که او را یاری دهد. علاوه بر این، از او به عنوان شخصی یاد می‌شود که توانایی در تفسیر و برداشت صحیح از امور را دارد.
قیمة کلّ امرئ ما یحسنه ای یعلمه هر کس چندان ارزد که داند و هذا دلیل علی انّ امر الرّؤیا صحیح و انّها لم تزل فی الامم الخالیة و من دفع امر الرّؤیا و انّها لا تصحّ فلیس بمسلم لانّه یدفع القرآن و الاثر.
هوش مصنوعی: ارزش هر انسانی به آن چیزی است که می‌داند و می‌تواند انجام دهد. این نشان‌دهنده این است که موضوع خواب و دیدن رویا واقعی است و در تمام ملل گذشته وجود داشته است. اگر کسی به اهمیت خواب و رویا اعتراض کند و آن را نادرست بداند، به نوعی منکر آیات قرآن و سنت پیامبر اکرم (ص) شده است.
روی عن رسول اللَّه (ص) انّه قال: الرّؤیا جزء من ستة و اربعین جزء من النبوّة و لا تقصّها الا علی ذی رأی، و تأویله انّ الانبیاء یخبرون بما سیکون و الرّؤیا تدلّ علی ما سیکون.
هوش مصنوعی: پیامبر اکرم (ص) فرمودند: خواب قسمتی از چهل و شش بخش نبوت است و نباید آن را جز به کسی که اهل نظر است، بازگو کرد. تأویل این امر این است که پیامبران از آنچه در آینده اتفاق خواهد افتاد، خبر می‌دهند و خواب‌ها نشان‌دهنده آنچه که قرار است اتفاق بیفتد، هستند.
و قال النّبی (ص): الرّؤیا لاوّل عابر. و روی انّه قال: الرّؤیا علی رجل طائر ما لم تعبر فاذا عبرت وقعت.
هوش مصنوعی: پیامبر (ص) فرمودند: خواب‌ها تا زمانی که تفسیر نشوند، مانند یک پرنده در هوا هستند. اما وقتی که تفسیر شوند، به وقوع خواهند پیوست.
و قوله: «قالَ لا یَأْتِیکُما» این نه جواب سؤال ایشان است که ایشان تعبیر خواب از وی طلب کردند، وی عدول کرد از آن، که در تعبیر یکی از آن مکروه می‌دید، آن سخن بگذاشت و ایشان را به اسلام و ایمان دعوت کرد و ایشان را خبر کرد که من پیغامبرم و تعبیر خواب دانم، اگر یکی از شما در خواب طعامی بیند که می‌خورد من از عاقبت آن خبر دهم و بیان کنم که سرانجام آن بچه باز آید.
هوش مصنوعی: در این گفتار، بیان شده است که شخص مورد نظر به سؤالی که از او درباره تعبیر خواب شده بود، پاسخ نمی‌دهد. او از این موضوع به دلیل اینکه تعبیر خواب را ناپسند می‌داند، منصرف می‌شود و به جای آن، به آن افراد دعوت به اسلام و ایمان می‌کند و اعلام می‌دارد که او پیامبر است و در تعبیر خواب تخصص دارد. او اضافه می‌کند که اگر کسی خواب ببیند که غذایی می‌خورد، او می‌تواند عواقب آن خواب را بیان کند و سرانجام آن را توضیح دهد.
و گفته‌اند معنی آنست که: لا یأتیکما طعام فی الیقظة فیکون المعنی کلام عیسی (ع) فی قوله: «وَ أُنَبِّئُکُمْ بِما تَأْکُلُونَ وَ ما تَدَّخِرُونَ فِی بُیُوتِکُمْ» چون ایشان را به ایمان دعوت کرد معجزتی بر نبوّت خویش فرا ایشان نمود که من شما را خبر دهم از آنچه در خانه خود می‌خورید و می‌نهید همچنانک عیسی (ع) گفت قوم خویش را.
هوش مصنوعی: معنی این جمله این است که هیچ غذایی در خواب به شما نمی‌رسد، و این به نوعی به گفته عیسی (ع) اشاره دارد که گفته است: «من به شما می‌گویم از آنچه می‌خورید و آنچه در خانه‌های خود ذخیره می‌کنید». او هنگام دعوت مردم به ایمان، با یک معجزه نشان داد که می‌تواند چیزهایی را که در خانه‌هایشان وجود دارد، بگوید، درست همان‌طور که عیسی (ع) برای قوم خود صحبت کرد.
چون یوسف چنین گفت ایشان گفتند این فعل کاهنان است و عرّافان، یوسف گفت: ما انا بکاهن و انّما ذلکما ممّا علّمنی ربّی اخبرکم عن علم و وحی لا علی طریق الکهانة و العرافة و التنجیم، «إِنِّی تَرَکْتُ مِلَّةَ قَوْمٍ» ای انّما اعطانی اللَّه ذلک لترکی ملّة الکفّار و اتّباعی دین الآباء و هم بالآخرة هم کافرون، ای هم مع کفرهم باللَّه منکرون للبعث. و گفته‌اند که این خطبه ایست که در پیش تعبیر نهاد.
هوش مصنوعی: یوسف به آنها گفت که من هیچ ارتباطی با کاهنان و عرّافان ندارم و دانشی که دارم از جانب خداوند به من عطا شده است. او افزود که من به خاطر ترک ملت کفار و پیروی از دین پدرانم این علم را کسب کرده‌ام، در حالی که آن‌ها پس از مرگشان منکر خدا و روز قیامت هستند. این سخنان را گفته‌اند که پیش از تعبیر خواب بیان کرده است.
«وَ اتَّبَعْتُ مِلَّةَ آبائِی إِبْراهِیمَ وَ إِسْحاقَ وَ یَعْقُوبَ ما کانَ لَنا أَنْ نُشْرِکَ بِاللَّهِ مِنْ شَیْ‌ءٍ» ذلک ای التوحید و العلم و الاتّباع من فضل اللَّه علینا بالاسلام و النّبوة و علی النّاس الّذین عصمهم اللَّه من الکفر و وفّقهم للاسلام و اتّباع الانبیاء و لکنّ اکثر النّاس لا یشکرون نعمة اللَّه فیشرکون به پس روی روا اهل زندان کرد و با آن دو مرد که خواب گفته بودند و ایشان را با سلام دعوت کرد، بعد از آن که بتان را دید در پیش ایشان نهاده و آن را می‌پرستیدند.
هوش مصنوعی: من پیرو دین پدرانم، ابراهیم، اسحاق و یعقوب هستم و هیچ‌گاه نمی‌توانیم به خداوند چیزی را شریک کنیم. این موضوع نماد یکتاپرستی و علم و پیروی است که خداوند به ما از طریق اسلام و نبوت عطا کرده و بر مردمی که خداوند آن‌ها را از کفر محافظت کرده و به سوی اسلام و پیروی از پیامبران هدایت کرده است، بخشیده است. اما اکثر مردم نعمت خداوند را شکر نمی‌کنند و به او شرک می‌ورزند. سپس در زندان به آن دو مرد که خواب‌هایی دیده بودند، سلام کرد و بعد از دیدن بت‌هایی که در برابر آن‌ها قرار داشت و آن‌ها آن بت‌ها را می‌پرستیدند، به آن‌ها توجه کرد.
گفت یا صاحبی السّجن ای یا ساکنیه، «أَ أَرْبابٌ مُتَفَرِّقُونَ» ای اصنام: شی‌ء مختلفة الذوات و الحقایق و الافعال. و قیل متفرّقون ای اصنام و اوثان و جنّ و ملائکة خیر ای اعظم فی صفة المدح و اولی بالاتّباع، «أَمِ اللَّهُ الْواحِدُ الْقَهَّارُ» المتفرّد بالالهیّة، القهّار الّذی یغلب و لا یغلب. این همچنانست که جایی دیگر گفت: «آللَّهُ خَیْرٌ أَمَّا یُشْرِکُونَ». پس عجز بتان را بیان کرد.
هوش مصنوعی: گفت: ای صاحب زندان، ای ساکنان آن، آیا خدایانی که دارید متفرق و متفاوت هستند؟ اینها همان بت‌ها هستند که هر کدام ویژگی‌ها و اعمال متفاوتی دارند. گفته شده که منظور از "متفرقون" همین بت‌ها و یا مجسمه‌ها و حتی جن‌ها و فرشتگان نیکو هستند که در صفات ستودنی بالاتر و شایسته‌ترند. اما آیا خداوند یکتای قهّار بهتر نیست؟ او خدایی است که تنها او شایسته پرستش است و بر همه چیز غالب است و هیچ چیزی بر او غالب نمی‌شود. این موضوع مشابه این گفته است که آیا خداوند بهتر است یا آنچه که به او شرک می‌ورزید؟ در اینجا به ضعف و ناتوانی بت‌ها اشاره شده است.
گفت: «ما تَعْبُدُونَ» انتما و من علی دینکما من دون اللَّه، «إِلَّا أَسْماءً» لا طائل تحتها و لا معانی فیها، «سَمَّیْتُمُوها» آلهة، «أَنْتُمْ وَ آباؤُکُمْ ما أَنْزَلَ اللَّهُ بِها» ای بعبادتها، «مِنْ سُلْطانٍ» من حجّة و برهان لا فی کتاب و لا علی لسان رسول. و قیل ما انزل لمعبود غیره حقّا و لا جعل لعابد غیره عذرا. این آیت دلیل است که اسم و مسمّی یکی است، نام و نامور. فانّهم کانوا یعبدون الشّخوص المسمّاة و قال فی موضع آخر «أَ تَعْبُدُونَ ما تَنْحِتُونَ» آن گه گفت: «إِنِ الْحُکْمُ إِلَّا لِلَّهِ» ای ما القضاء و القدر و الامر و النّهی فی الخلق الّا للَّه و قد امر خلقه ان یعبدوه وحده و لا یعبدوا معه غیره، «ذلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ» ای المستقیم القیّم فعیل من قام الشی‌ء اذا استقام، «وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لا یَعْلَمُونَ» ما للمطیعین من الثّواب و العاصین من العقاب. و فی الحدیث انّ رسول اللَّه (ص) قال: لا یزال الدین واصبا ما بقی من النّاس اثنان.
هوش مصنوعی: او گفت: «شما چه چیزی را عبادت می‌کنید؟» شما و کسانی که به دین شما هستند به جز خدا، «تنها نام‌هایی را عبادت می‌کنید» که بی‌معنا و بی‌ثمر هستند، «که شما آنها را» خدایان نامیده‌اید، «شما و پدرانتان» هیچ دلیلی از طرف خداوند بر آن نازل نشده است. حقیقتاً، هیچ مدرک یا برهانی درباره معبودی غیر از خدا وجود ندارد و خداوند هیچ عذری برای عابدان غیر خود قرار نداده است. این آیه نشان می‌دهد که اسم و مسما یکسان هستند، نام و نام‌دار. چرا که آنها در واقع به اشخاص معیّن عبادت می‌کردند و در جایی دیگر گفته شده: «آیا آنچه را که خودتان می‌سازید عبادت می‌کنید؟» سپس گفت: «حکم فقط از آن خداست» یعنی قضا و قدر و امر و نهی در خلقت، جز برای خداوند نیست و او به مخلوقاتش فرمان داده است که فقط او را عبادت کنند و هیچ چیزی را با او شریک نکنند، «این دین راستین است» یعنی دینی که درست و مستقیمی است و «اما بیشتر مردم نمی‌دانند» که مؤمنان چه پاداشی دارند و گناهکاران چه عذابی. همچنین در حدیث آمده است که رسول خدا (ص) فرمود: «هرگاه دو نفر از مردم باقی بمانند، دین همیشه پابرجاست.»
و فی حدیث آخر لا تقوم السّاعة و فی الارض احد یقول اللَّه.
هوش مصنوعی: در روایتی دیگری آمده است که قیامت برپا نخواهد شد تا زمانی که بر روی زمین کسی وجود نداشته باشد که نام خدا را بر زبان آورد.
آن گه با تعبیر خواب آمد گفت: «یا صاحِبَیِ السِّجْنِ» فی رؤیا هما ثلاثة اقوال: احدها انّهما تحالما و ارادا تجربة علمه. و قیل بل کانت رؤیا حقیقة. و قیل رؤیا الساقی حقیقه و رؤیا صاحب الطعام تحالم، «أَمَّا أَحَدُکُما» ای السّاقی، «فَیَسْقِی رَبَّهُ خَمْراً» ای یصیر صاحب شراب مولاه فیعود الی منزلته کما کان، «وَ أَمَّا الْآخَرُ» ای الطبّاخ، «فَیُصْلَبُ فَتَأْکُلُ الطَّیْرُ مِنْ رَأْسِهِ» اذا مات مصلوبا. ایشان چون تعبیر خواب شنیدند از گفتن آن خواب پشیمان شدند، یوسف (ع) جواب داد که: «قُضِیَ الْأَمْرُ الَّذِی فِیهِ تَسْتَفْتِیانِ» ای قضی اللَّه لکل واحد منکما ما عبّرت رؤیاه صدق فیها ام کذب لانّ هذا من اللَّه لا من تلقاء نفسی «وَ قالَ لِلَّذِی ظَنَّ أَنَّهُ ناجٍ» تأویل الرّؤیا یشوبه الظنون و یتعاوره الحلل و لذلک خاف یعقوب علی یوسف و علی دینه زمان فقده بعد ما کان قال له فی تأویل رؤیاه: یَجْتَبِیکَ رَبُّکَ وَ یُعَلِّمُکَ مِنْ تَأْوِیلِ الْأَحادِیثِ وَ یُتِمُّ نِعْمَتَهُ عَلَیْکَ.
هوش مصنوعی: یوسف (ع) به صاحب‌خانه‌ها در زندان گفت که خواب شما به سه شکل می‌تواند تعبیر شود. یکی این که شما به نوعی در تلاش بودید تا علم او را بسنجید. دیگری اینکه خواب واقعی بوده است. و سوم اینکه خواب ساقی واقعی است و خواب خنک‌پز تنها در ذهن او بوده است. سپس یوسف تعبیر خواب را برای هر کدام بیان کرد؛ گفت که ساقی به زودی شراب می‌سازد و به مقام قبلی خود برمی‌گردد، اما خنک‌پز به دار آویخته می‌شود و پرندگان از سر او می‌خورند. وقتی آنها تعبیر خواب را شنیدند، از اعتراف به خواب خود پشیمان شدند. یوسف پاسخ داد که این مقدر شده است و هر یک از شما سرنوشت خود را خواهند داشت، چه تعبیر خواب واقعی باشد و چه نه، زیرا این موضوع از خداوند است و از خود او نیست. او سپس به افرادی که تصور می‌کردند نجات یافته‌اند، گفت که تعبیر خواب گاهی با شک و تردید همراه است. او همچنین یادآور شد که پدرش یعقوب به خاطر فقدان او نگران بود، اما او در تعبیر خواب شنید که خداوند او را برمی‌گزیند و به او علم تأویل رویاها را می‌آموزد و نعمتش را بر او کامل خواهد کرد.
و رأی رسول اللَّه (ص) فی منامه انّ ابا جهل اسلم فجاء ابنه عکرمة فاسلم، فقال رسول اللَّه: وقعت.
هوش مصنوعی: رسول خدا (ص) در خواب دید که ابوجهل مسلمان شده است. سپس پسرش، عکرمه، به او مراجعه کرد و مسلمان شد. رسول خدا گفت: این شد.
یوسف آن غلام ساقی را گفت که چنان دانست که او رستنی است، «اذْکُرْنِی عِنْدَ رَبِّکَ» ای اخبر سیدک یعنی الملک بحالی و قل له انّ فی السجن غلاما حبس ظلما، «فَأَنْساهُ الشَّیْطانُ ذِکْرَ رَبِّهِ» این هر دو ضمیر بیک قول با غلام شود یعنی شیطان از یاد آن غلام ببرد و فراموش کرد یاد کردن یوسف بنزدیک سید خویش. و بقول دیگر هر دو ضمیر با یوسف شود: ای انسی الشیطان یوسف ذکر اللَّه حتی استعان بغیر اللَّه.
هوش مصنوعی: یوسف به غلام ساقی گفت که متوجه شد او چه کسی است و به او گفت: «تو را به خاطر داشته باشم نزد سیدت» یعنی به او بگو که من در زندان هستم و به ناحق در آنجا گرفتار شدم. اما شیطان یادآوری خدا را از یاد او برد و باعث شد که فراموش کند یوسف را نزد سیدش یاد کند. به عبارت دیگر، ممکن است هر دو ضمیر به یوسف اشاره کند، یعنی شیطان یاد خدا را از ذهن یوسف برد و او به کمک دیگری غیر از خدا متوسل شد.
و روی عن النبی (ص) انّه قال رحم اللَّه اخی یوسف لو لم یقل اذکرنی عند ربّک لما لبث فی السّجن سبعا بعد الخمس، این خبر حسن روایت کرد، آن گه بگریست گفت: نحن ینزل بنا الامر فنشکو الی النّاس: «فَلَبِثَ فِی السِّجْنِ بِضْعَ سِنِینَ» ای سبع سنین.
هوش مصنوعی: نبی اکرم (ص) فرمودند: خداوند بر برادر من یوسف بیافزاید، اگر او به یاد من نمی‌افتاد و نمی‌گفت مرا نزد پروردگارت یاد کن، او به مدت هفت سال در زندان نمی‌ماند. این روایت نیکو است و بعد از بیان آن، نبی اکرم (ص) گریستند و گفتند: ما در مشکلات به سر می‌بریم و به مردم شکایت می‌کنیم: «او در زندان چند سالی گذرانید.» یعنی هفت سال.
و قیل‌ سبع سنین بعد الرّؤیا و کان فیه خمس سنین قبل ذلک و هو ما جاء فی الخبر.
هوش مصنوعی: و گفته شده است که هفت سال بعد از آن رؤیا خواهد بود و پیش از آن نیز پنج سال گذشته است که این موضوع در خبر آمده است.
و قیل البضع ما بین الثلث الی التسع و اشتقاقه من بضعت الشی‌ء و معناه القطعة من العدد فجعل لما دون العشرة من الثلاث الی التّسع.
هوش مصنوعی: بضع به بخش‌هایی از اعداد بین یک‌سوم تا نه اشاره دارد و این واژه از "بضعت" گرفته شده که به معنای قطعه‌ای از چیزی است. بنابراین، بضع به اعدادی کمتر از ده تا از سه تا نه اطلاق می‌شود.
قال ابن عباس عثر یوسف ثلث عثرات حین هم بها فسجن و حین قال اذکرنی عند ربّک فلبث فی السجن بضع سنین و انساه الشیطان ذکر ربّه و حین قال لهم انّکم لسارقون فقالوا ان یسرق فقد سرق اخ له من قبل.
هوش مصنوعی: ابن عباس می‌گوید که یوسف سه بار دچار مشکل و سختی شد. اول زمانی که به خاطر آنچه که بر او رفته بود، به زندان رفت. دوم زمانی که به یکی از زندانیان گفت نام مرا نزد پادشاه یادآوری کن، اما شیطان باعث شد که او این موضوع را فراموش کند و برای مدتی در زندان بماند. و سوم زمانی که به برادرانش گفت: "شما دزد هستید"، آنها پاسخ دادند که اگر دزدی انجام شده باشد، برادرش قبلاً دزدی کرده است.