گنجور

۵ - النوبة الاولى

قوله تعالی: «قالَ رَبِّ» گفت خداوند من، «السِّجْنُ أَحَبُّ إِلَیَّ» زندان دوسترست بمن، «مِمَّا یَدْعُونَنِی إِلَیْهِ» از آنچ ایشان می‌خوانند مرا با آن، «وَ إِلَّا تَصْرِفْ عَنِّی کَیْدَهُنَّ» و اگر بنگر دانی از من این کوشیدن ایشان ببدی. «أَصْبُ إِلَیْهِنَّ» بایشان گرایم، «وَ أَکُنْ مِنَ الْجاهِلِینَ» (۳۳) و آن گه کار نادانان را کننده باشم.

«فَاسْتَجابَ لَهُ رَبُّهُ» پاسخ کرد او را خداوند او، «فَصَرَفَ عَنْهُ کَیْدَهُنَّ» بگردانید ازو آن کوشش بد ایشان، «إِنَّهُ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ» (۳۴) که اوست آن شنوای دانا.

«ثُمَّ بَدا لَهُمْ» پس آن گه ایشان را در دل افتاد، «مِنْ بَعْدِ ما رَأَوُا الْآیاتِ» پس آن نشانها که دیده بودند، «لَیَسْجُنُنَّهُ» که او را در زندان کنند ناچاره، «حَتَّی حِینٍ» (۳۵) تا یک چندی.

«وَ دَخَلَ مَعَهُ السِّجْنَ» و با یوسف در زندان شد، «فَتَیانِ» دو غلام، «قالَ أَحَدُهُما» یکی گفت از ایشان یوسف را، «إِنِّی أَرانِی» من خویشتن را در خواب دیدم «أَعْصِرُ خَمْراً» که شیره انگور می‌گرفتم، «وَ قالَ الْآخَرُ» و غلام دیگر گفت، «إِنِّی أَرانِی» من بخواب دیدم خویشتن را، «أَحْمِلُ فَوْقَ رَأْسِی خُبْزاً» که برداشته بودمی زبر سر خویش نان، «تَأْکُلُ الطَّیْرُ مِنْهُ» میخورد مرغ از آن، «نَبِّئْنا بِتَأْوِیلِهِ» ما را خبر کن بسر انجام آن و تعبیر کن خواب ما را، «إِنَّا نَراکَ مِنَ الْمُحْسِنِینَ (۳۶)» که ما ترا از دانایان می‌بینیم.

«قالَ لا یَأْتِیکُما طَعامٌ» یوسف گفت ناید بشما هیچ خوردنی، «تُرْزَقانِهِ» که شما را روزی دهند آن را «إِلَّا نَبَّأْتُکُما بِتَأْوِیلِهِ» مگر که من خبر کنم شما را که سرانجام آن در تعبیر چیست، «قَبْلَ أَنْ یَأْتِیَکُما» پیش از آنک سرانجام شما را آشکار شود و بشما آید، «ذلِکُما مِمَّا عَلَّمَنِی رَبِّی» این که شما را می‌گویم از آنست که به من آموخت خداوند من، «إِنِّی تَرَکْتُ مِلَّةَ قَوْمٍ» من دست بداشته‌ام کیش گروهی، «لا یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ» که بنه می گروند بخدای، «وَ هُمْ بِالْآخِرَةِ هُمْ کافِرُونَ (۳۷)» و بروز پسین کافرند.

«وَ اتَّبَعْتُ مِلَّةَ آبائِی» و پی برنده‌ام بکیش پدران خویش، «إِبْراهِیمَ وَ إِسْحاقَ وَ یَعْقُوبَ ما کانَ لَنا أَنْ نُشْرِکَ بِاللَّهِ مِنْ شَیْ‌ءٍ» هرگز نبود ما را که انباز گیریم با خدای تعالی هیچیز، «ذلِکَ مِنْ فَضْلِ اللَّهِ عَلَیْنا وَ عَلَی النَّاسِ» آن از فضل و نیکو کاری خدای تعالی است بر ما و بر مردمان، «وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لا یَشْکُرُونَ (۳۸)» لکن بیشتر مردم آنند که سپاس دار نه‌اند.

«یا صاحِبَیِ السِّجْنِ» ای دو غلام زندانی، «أَ أَرْبابٌ مُتَفَرِّقُونَ خَیْرٌ» چه گوئید خداوندان پراکنده پراکنده رای مختلف فرمان به، «أَمِ اللَّهُ الْواحِدُ الْقَهَّارُ» (۳۹) یا اللَّه آن خدای یگانه و همه را فرو شکننده و کم آرنده.

«ما تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِهِ» نمی‌پرستید شما فرود از اللَّه، «إِلَّا أَسْماءً سَمَّیْتُمُوها أَنْتُمْ وَ آباؤُکُمْ» مگر نامهایی که شما کردید و پدران شما، «ما أَنْزَلَ اللَّهُ بِها مِنْ سُلْطانٍ» فرو نفرستاد اللَّه تعالی آن پرستیدگان را هیچ حق، «إِنِ الْحُکْمُ إِلَّا لِلَّهِ» نیست کار راندن و فرمان گزاردن مگر اللَّه را، «أَمَرَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِیَّاهُ» فرمود که مپرستید مگر او را، «ذلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ» آنست دین راست و بر جای، «وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لا یَعْلَمُونَ» (۴۰) لکن بیشتر مردمان نمیدانند.

«یا صاحِبَیِ السِّجْنِ» ای دو غلام زندانی، «أَمَّا أَحَدُکُما» امّا یکی از شما دو، «فَیَسْقِی رَبَّهُ خَمْراً» تا خواجه خویش را ساقی بود، «وَ أَمَّا الْآخَرُ فَیُصْلَبُ» و اما آن دیگر را بردار کنند، «فَتَأْکُلُ الطَّیْرُ مِنْ رَأْسِهِ» تا مرغ از سر او بخورد، «قُضِیَ الْأَمْرُ الَّذِی فِیهِ تَسْتَفْتِیانِ (۴۱)» حکم راندند کار آن خواب که در آن از من تأویل خواستید

«وَ قالَ لِلَّذِی ظَنَّ أَنَّهُ ناجٍ مِنْهُمَا» یوسف گفت آن غلام را که چنان دانست که او رستنی است از ایشان دو، «اذْکُرْنِی عِنْدَ رَبِّکَ» چون نواخت یابی از خداوند خویش یاد کن مرا بنزدیک او، «فَأَنْساهُ الشَّیْطانُ» فراموش کردبر آن غلام دیو، «ذِکْرَ رَبِّهِ» یاد کردن بنزدیک خداوند خویش، «فَلَبِثَ فِی السِّجْنِ» پس بماند یوسف در زندان، «بِضْعَ سِنِینَ» (۴۲) چند سالی.

۴ - النوبة الثالثة: قوله تعالی: «وَ لَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَ هَمَّ بِها لَوْ لا أَنْ رَأی‌ بُرْهانَ رَبِّهِ» چون اللَّه را با بنده عنایت بود، پیروزی بنده را چه نهایت بود، چون اللَّه رهی را در حفظ و حمایت خود دارد، دشمن برو کی ظفر یابد، پیروز بنده‌ای که اللَّه تعالی نظر بدل وی پیوسته دارد که او را بهیچ وقت فرا مخالفت نگذارد.۵ - النوبة الثانیة: قوله تعالی: «قالَ رَبِّ السِّجْنُ أَحَبُّ إِلَیَّ» قراءت یعقوب بفتح سین است بر معنی مصدر، ای الحبس احبّ الیّ، باقی بکسر سین خوانند و هو اسم المکان، یعنی نزول السّجن احب الیّ. و این آن گه گفت که آن زنان مصر که در دعوت زلیخا بودند روی به یوسف نهادند که چرا سیّده خویش را و خداوند خویش را فرمان نبری و بصحبت وی تبجّح ننمایی و شادی نیفزایی؟ گهی بلطف می‌گفتند، گهی بعنف، او را بحبس و زندان تهدید می‌کردند تا یوسف از آن ضجر گشت و دلتنگ شد و در دفع کید ایشان استعانت باللَّه کرد گفت: ربّ ای یا ربّ لان احبس احبّ الیّ من ان اکون مطلقا اسمعهنّ یدعوننی الی معصیتک «وَ إِلَّا تَصْرِفْ عَنِّی کَیْدَهُنَّ» ای کید امرأة العزیز و کید النّساء اللاتی رأین یوسف، «أَصْبُ إِلَیْهِنَّ» ای الّا تعصمنی اصب الیهنّ، امل بطبعی الی اجابتهنّ فی المساعدة علی امرها و قیل کلّ واحدة منهنّ دعته الی نفسها فلذلک قال اصب الیهنّ. یقال صبا الرّجل الی المرأة مال الیها یصبو صبوا و صبی و صباء اذا کسرت قصرت و اذا فتحت مددت و الصّبی رقة الهوی، «وَ أَکُنْ مِنَ الْجاهِلِینَ» ای ممّن جهل حقّک و خالف امرک «فَاسْتَجابَ لَهُ رَبُّهُ» ای اجاب اللَّه له می‌گوید اللَّه تعالی دعاء یوسف اجابت کرد و معنی دعا در ضمن این کلمه است که: و الّا تصرف عنی کیدهنّ، یعنی استجاب له، «فَصَرَفَ عَنْهُ کَیْدَهُنَّ» و کفّ عنه احتیالهنّ، «إِنَّهُ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ» بحاله و حالهنّ. و قیل السّمیع لدعاء الدّاعی، العلیم باخلاصه. یقال هذه الآیة ردّ علی المعتزلة الجهمیّة فیما یزعمون انّ الانسان مالک نفسه لا یحتاج الی عصمة ربّه علی المعاصی و هذا نبی اللَّه یوسف یدعو بصرف کیدهنّ عنه علما منه بانّ العصمة هی الّتی تنجیه و تحول بینه و بین المعصیة فاخبر اللَّه عن اجابة دعوته و صرف عنه کیدهنّ کما تری.

اطلاعات

منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

قوله تعالی: «قالَ رَبِّ» گفت خداوند من، «السِّجْنُ أَحَبُّ إِلَیَّ» زندان دوسترست بمن، «مِمَّا یَدْعُونَنِی إِلَیْهِ» از آنچ ایشان می‌خوانند مرا با آن، «وَ إِلَّا تَصْرِفْ عَنِّی کَیْدَهُنَّ» و اگر بنگر دانی از من این کوشیدن ایشان ببدی. «أَصْبُ إِلَیْهِنَّ» بایشان گرایم، «وَ أَکُنْ مِنَ الْجاهِلِینَ» (۳۳) و آن گه کار نادانان را کننده باشم.
هوش مصنوعی: خداوند گفت: «زندان برای من محبوب‌تر از آن چیزی است که اینان مرا به آن می‌خوانند. و اگر تو انزوای آنها را از من دور نسازی، ممکن است به سوی آنها کشیده شوم و به جمع نادانان بیفتم.»
«فَاسْتَجابَ لَهُ رَبُّهُ» پاسخ کرد او را خداوند او، «فَصَرَفَ عَنْهُ کَیْدَهُنَّ» بگردانید ازو آن کوشش بد ایشان، «إِنَّهُ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ» (۳۴) که اوست آن شنوای دانا.
هوش مصنوعی: خداوند دعا و خواسته او را پذیرفت و نقشه‌های بد آنان را از او دور کرد، زیرا او شنوا و داناست.
«ثُمَّ بَدا لَهُمْ» پس آن گه ایشان را در دل افتاد، «مِنْ بَعْدِ ما رَأَوُا الْآیاتِ» پس آن نشانها که دیده بودند، «لَیَسْجُنُنَّهُ» که او را در زندان کنند ناچاره، «حَتَّی حِینٍ» (۳۵) تا یک چندی.
هوش مصنوعی: سپس در دلشان افتاد که پس از دیدن آن نشانه‌ها، ناچار او را به زندان خواهند انداخت، تا مدتی مشخص.
«وَ دَخَلَ مَعَهُ السِّجْنَ» و با یوسف در زندان شد، «فَتَیانِ» دو غلام، «قالَ أَحَدُهُما» یکی گفت از ایشان یوسف را، «إِنِّی أَرانِی» من خویشتن را در خواب دیدم «أَعْصِرُ خَمْراً» که شیره انگور می‌گرفتم، «وَ قالَ الْآخَرُ» و غلام دیگر گفت، «إِنِّی أَرانِی» من بخواب دیدم خویشتن را، «أَحْمِلُ فَوْقَ رَأْسِی خُبْزاً» که برداشته بودمی زبر سر خویش نان، «تَأْکُلُ الطَّیْرُ مِنْهُ» میخورد مرغ از آن، «نَبِّئْنا بِتَأْوِیلِهِ» ما را خبر کن بسر انجام آن و تعبیر کن خواب ما را، «إِنَّا نَراکَ مِنَ الْمُحْسِنِینَ (۳۶)» که ما ترا از دانایان می‌بینیم.
هوش مصنوعی: یوسف وارد زندان شد و در آنجا با دو جوان که در زندان بودند، ملاقات کرد. یکی از آنها گفت که در خواب دیده است که شیره انگور می‌گیرد. دیگری نیز بیان کرد که خواب دیده است که نانی روی سرش حمل می‌کند و پرندگان از آن می‌خورند. آنها از یوسف خواستند که تعبیر خواب‌هایشان را به آنها بگوید و گفتند که او را از افرادی می‌بینند که به خوبی می‌داند و دانشمند است.
«قالَ لا یَأْتِیکُما طَعامٌ» یوسف گفت ناید بشما هیچ خوردنی، «تُرْزَقانِهِ» که شما را روزی دهند آن را «إِلَّا نَبَّأْتُکُما بِتَأْوِیلِهِ» مگر که من خبر کنم شما را که سرانجام آن در تعبیر چیست، «قَبْلَ أَنْ یَأْتِیَکُما» پیش از آنک سرانجام شما را آشکار شود و بشما آید، «ذلِکُما مِمَّا عَلَّمَنِی رَبِّی» این که شما را می‌گویم از آنست که به من آموخت خداوند من، «إِنِّی تَرَکْتُ مِلَّةَ قَوْمٍ» من دست بداشته‌ام کیش گروهی، «لا یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ» که بنه می گروند بخدای، «وَ هُمْ بِالْآخِرَةِ هُمْ کافِرُونَ (۳۷)» و بروز پسین کافرند.
هوش مصنوعی: یوسف گفت: هیچ غذایی به شما نخواهد رسید، مگر اینکه من شما را از تعبیر آن آگاه کنم، قبل از اینکه نتیجه‌اش برایتان روشن شود و به شما برسد. این مطلبی است که خداوند به من آموخته است. من از آیینی که قومم دارند و به خدا ایمان ندارند، دست کشیده‌ام و آنها به زندگی پس از مرگ کافرند.
«وَ اتَّبَعْتُ مِلَّةَ آبائِی» و پی برنده‌ام بکیش پدران خویش، «إِبْراهِیمَ وَ إِسْحاقَ وَ یَعْقُوبَ ما کانَ لَنا أَنْ نُشْرِکَ بِاللَّهِ مِنْ شَیْ‌ءٍ» هرگز نبود ما را که انباز گیریم با خدای تعالی هیچیز، «ذلِکَ مِنْ فَضْلِ اللَّهِ عَلَیْنا وَ عَلَی النَّاسِ» آن از فضل و نیکو کاری خدای تعالی است بر ما و بر مردمان، «وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لا یَشْکُرُونَ (۳۸)» لکن بیشتر مردم آنند که سپاس دار نه‌اند.
هوش مصنوعی: من پیرو آیین پدرانم، یعنی ابراهیم، اسحاق و یعقوب هستم. ما هرگز نباید چیزی را همتای خدا قرار دهیم. این نعمت و برکت از سوی خداوند بر ما و مردم دیگر است، اما اکثر مردم سپاسگزار نیستند.
«یا صاحِبَیِ السِّجْنِ» ای دو غلام زندانی، «أَ أَرْبابٌ مُتَفَرِّقُونَ خَیْرٌ» چه گوئید خداوندان پراکنده پراکنده رای مختلف فرمان به، «أَمِ اللَّهُ الْواحِدُ الْقَهَّارُ» (۳۹) یا اللَّه آن خدای یگانه و همه را فرو شکننده و کم آرنده.
هوش مصنوعی: ای دو زندانی، آیا اربابان پراکنده‌ای که هر کدام نظری جدا دارند بهترند یا خدای یگانه و غالب؟
«ما تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِهِ» نمی‌پرستید شما فرود از اللَّه، «إِلَّا أَسْماءً سَمَّیْتُمُوها أَنْتُمْ وَ آباؤُکُمْ» مگر نامهایی که شما کردید و پدران شما، «ما أَنْزَلَ اللَّهُ بِها مِنْ سُلْطانٍ» فرو نفرستاد اللَّه تعالی آن پرستیدگان را هیچ حق، «إِنِ الْحُکْمُ إِلَّا لِلَّهِ» نیست کار راندن و فرمان گزاردن مگر اللَّه را، «أَمَرَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِیَّاهُ» فرمود که مپرستید مگر او را، «ذلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ» آنست دین راست و بر جای، «وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لا یَعْلَمُونَ» (۴۰) لکن بیشتر مردمان نمیدانند.
هوش مصنوعی: شما او را غیر از خدا نمی‌پرستید مگر نام‌هایی که خود و پدرانتان برگزیده‌اید و خداوند هیچ حقی برای این پرستش‌ها قرار نداده است. فرمان راندن و حکم تنها از آن خداست و او دستور داده که جز او را نپرستید. این، دین راست و استوار است، اما بیشتر مردم این را نمی‌دانند.
«یا صاحِبَیِ السِّجْنِ» ای دو غلام زندانی، «أَمَّا أَحَدُکُما» امّا یکی از شما دو، «فَیَسْقِی رَبَّهُ خَمْراً» تا خواجه خویش را ساقی بود، «وَ أَمَّا الْآخَرُ فَیُصْلَبُ» و اما آن دیگر را بردار کنند، «فَتَأْکُلُ الطَّیْرُ مِنْ رَأْسِهِ» تا مرغ از سر او بخورد، «قُضِیَ الْأَمْرُ الَّذِی فِیهِ تَسْتَفْتِیانِ (۴۱)» حکم راندند کار آن خواب که در آن از من تأویل خواستید
هوش مصنوعی: ای دو زندانی، یکی از شما به آقایش شراب خواهد داد و دیگری اعدام می‌شود و پرندگان از سر او خواهند خورد. حکم این خواب که از من تفسیرش را خواسته‌اید، مشخص شد.
«وَ قالَ لِلَّذِی ظَنَّ أَنَّهُ ناجٍ مِنْهُمَا» یوسف گفت آن غلام را که چنان دانست که او رستنی است از ایشان دو، «اذْکُرْنِی عِنْدَ رَبِّکَ» چون نواخت یابی از خداوند خویش یاد کن مرا بنزدیک او، «فَأَنْساهُ الشَّیْطانُ» فراموش کردبر آن غلام دیو، «ذِکْرَ رَبِّهِ» یاد کردن بنزدیک خداوند خویش، «فَلَبِثَ فِی السِّجْنِ» پس بماند یوسف در زندان، «بِضْعَ سِنِینَ» (۴۲) چند سالی.
هوش مصنوعی: یوسف به غلامی که فکر می‌کرد از آن دو نفر نجات پیدا کرده است، گفت: «وقتی به خیر و نیکی از خداوند برخورد کردی، مرا نزد او یاد کن.» اما شیطان باعث شد که آن غلام یادش برود و به یاد خداوند خویش نیفتد. بنابراین یوسف در زندان چند سالی باقی ماند.