اطلاعات
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
قوله تعالی: إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ أَخْبَتُوا إِلی رَبِّهِمْ الایة.
هوش مصنوعی: خداوند میفرماید: کسانی که ایمان آوردهاند و اعمال نیک انجام دادهاند و در برابر پروردگارشان خضوع کردهاند،...
از روی اشارت بر ذوق جوانمردان طریقت میگوید: فردا ساکنان حظیره قدس و ملوک مقعد صدق و اشراف درجات علیّین ایشان خواهند بود که امروز حلقه فرمان ما در گوش بندگی دارند، در سرای اخبات آرام گرفته، در شاهراه رضا بحکم بندگی گوش بفرمان داشته، و از راه معارضه برخاسته. گفتهاند: حقیقت بندگی دو خصلت است: آن کنی که او پسندد، و آن پسندی که او کند، ای مسکین، نمرود طاغی در کافری یک بار تیر انکار در روی ایمان زد، تو در مسلمانی بروزی چندین بار تیر انکار و اعتراض بر روی احکام تقدیر زنی، صفت بندگیت کجا درست آید، رضا و تسلیم چون بود؟
هوش مصنوعی: این متن به نوعی اشاره به وضعیت روحانی و معنوی افرادی دارد که در مسیر بندگی و عبادت هستند. نویسنده بیان میکند که در آینده، افرادی که امروز در حال اطاعت و بندگی هستند، در جایگاههای بلند و مورد احترام قرار خواهند گرفت. آنها در آرامش زندگی میکنند و به دستورات الهی گوش میدهند. همچنین، نویسنده به دو ویژگی اصلی بندگی اشاره میکند: اینکه باید کاری انجام دهی که خداوند میپسندد و همچنین باید آنچه را خداوند پسندیده، بپسندی. از طرفی، مثال نمرود به عنوان فردی طاغی آورده شده که فقط یک بار از ایمان خود انکار کرده است، در حالی که شخصی که در مقام مسلمانی قرار دارد، بارها به احکام الهی اعتراض میکند. در اینجا نویسنده سوال میکند که این فرد چگونه میتواند خود را بنده واقعی بدانند و تسلیم رضا و خواست الهی شود.
بندگی آنست که در کوی حقیقت کمر وفا بر میان بندی، و دست در بند شریعت دهی، که تا دست در بند میبود هرگز بگشادن کمر نرسد تو بندهای و راه آزادان میروی، تو بندهای و مراد خداوندان میجویی، بنده هرگز چون خداوند نبود، آزادی و بندگی هر دو بهم نیایند.
هوش مصنوعی: بندگی به معنای این است که در مسیر حقیقت، به پیمان وفاداری بستگی و دست خود را به شریعت بدهی. تا زمانی که دستت در بند شریعت باشد، هرگز نمیتوانی کمر خود را آزاد کنی. تو بندهای و به دنبال خواستههای خداوندان هستی. بنده هرگز نمیتواند مانند خداوند باشد و آزادی و بندگی هرگز نمیتوانند باهم وجود داشته باشند.
راحت مشرّقة و رحت مغرّبا
و متی التقاء مشرّق و مغرّب
هوش مصنوعی: آسایش صبحگاهی و آرامش غروب را به یاد دارم. چه زمانی است که این دو، صبح و غروب، با هم ملاقات میکنند؟
اینست که ربّ العالمین میگوید: مَثَلُ الْفَرِیقَیْنِ کَالْأَعْمی وَ الْأَصَمِّ وَ الْبَصِیرِ وَ السَّمِیعِ هَلْ یَسْتَوِیانِ مَثَلًا نابینای بحقیقت اوست که نه دیده عبرت دارد، تا از روی استدلال بآیات آفاق نظر کند، نه دل فکرت دارد تا در آیات انفس تأمّل کند، نه بصیرت حقیقت دارد تا بنور فراست مکاشفات اسرار غیبی بیند، و بینای بحقیقت اوست که بعلم الیقین شواهد افعال نگرد. که أَ وَ لَمْ یَنْظُرُوا فِی مَلَکُوتِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ باز بعین الیقین حقائق صفات بیند که أَ فَلا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ باز بحق الیقین جلال ذات بیند. که أَ لَمْ تَرَ إِلی رَبِّکَ علم الیقین بشرط برهانست، عین الیقین بحکم بیانست، حق الیقین بنعت عیانست، علم الیقین مؤمنان راست، عین الیقین پیغامبران راست، حق الیقین مصطفی راست (ص)، از آن است که عالمیان با خبراند و او باعیان. همه عالم صدفاند و او جوهر، همه عالم طفیلاند و او مقصود.
هوش مصنوعی: خداوند عالم میفرماید: وضعیت دو گروه مانند وضعیت یک فرد نابینا و کر در مقابل یک فرد بینا و شنوا است. آیا این دو برابر میشوند؟ نابینا کسی است که نه بینش عبرتی دارد تا از نشانههای جهان به نتیجهگیری برسد، نه دلی برای تفکر دارد تا در نشانههای درون انسان تأمل کند، و نه بینش واقعی دارد تا به نور فراست و کشف حقایق پنهان بنگرد. اما انسان بینا کسی است که با علم یقین به شواهد کارها واقف است. آیا آنها به پادشاهی آسمانها و زمین نمینگرند؟ او با چشم یقین به حقایق صفات خداوند نگریسته و آیا در قرآن تدبر نمیکنند؟ او به حق یقین به عظمت ذات خداوند مینگرد. علم یقین مخصوص مؤمنان است، چشم یقین مختص پیامبران است و حق یقین ویژه حضرت محمد (ص) است. این وضعیت نشان میدهد که جهانیان از علم و حقایق مطلعند و او با چشم واقعی خود میبیند. تمامی عالم مانند صدفند و او گوهر است، همه عالم مانند مخلوقند و او هدف نهایی است.
گرنه سبب تو بودی ای درّ خوشاب
آدم نزدی دمی درین کوی خراب
هوش مصنوعی: اگر تو نبودي، ای مروارید زیبا، آدم هرگز به این ویرانی نزدیک نمیشد.
وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا نُوحاً إِلی قَوْمِهِ الآیة. آوردهاند که نوح (ع) روزی بسگی برگذشت بر زبان وی برفت که: ما اقبحه، چه زشت است این سگ و چه ناخوش این صورت سگ. ربّ العزّة آن از وی در نگذاشت، تازیانه عتاب آمد، که ای نوح می عیب کنی بر آفریده ما؟ اخلق انت احسن من هذا؟ نوح از سیاست این عتاب بگریست، روزگار دراز بر خود نوحه کرد، تا نام وی نوح نهادند، وحی آمد که: یا نوح کم تنوح؟ ای مسکین! نوح با درازی عمر یک بار کلمهای گفت نه پسند خالق، بنگر که چه زاری کرد و چند گریست؟ پس ترا با این زلّات نهمار، و معصیت بیشمار، خود چه باید کرد، و حالت گویی چون بود و سرانجام بچه رسد. نوح پدر عالمیان بود، و مایه جهانیان بود، و پیر پیغامبران بود، و نواخته خدای جهان بود، با این همه کان حسرت و مایه درد و معدن اندهان بود.
هوش مصنوعی: نوح (ع) یک روز در حال عبور از کنار سگی، از زشت بودن آن ابراز ناراحتی کرد. خداوند از این رفتار او ناراضی شد و به او تذکر داد که آیا تو بهتر از این مخلوق هستی؟ نوح به این عتاب گریست و برای مدت طولانی بر این رفتار خود ناراحت بود، تا جایی که به او لقب «نوح» داده شد. وحی هم به او رسید و از او پرسید که چرا اینقدر گریان هستی؟ نوح، با اینکه پدر بشر و پیامبر بزرگی بود و مقام والایی داشت، ولی به خاطر یک کلمه ناپسند که گفت، چنین حسی را تجربه کرد. این نشان میدهد که حتی بزرگترین شخصیتها هم باید مراقب رفتار و گفتار خود باشند، و اینکه هر کس باید با گناه و خطاهای خود چگونه مواجه شود را در نظر بگیرد.
پیر طریقت گفت: الهی! کان حسرت است این دل من، مایه درد و غم است این تن من، الهی! نیارم گفت که این همه چرا بهره من، نه دست رسد مرا بمعدن چاره من، نهصد و پنجاه سال بر زخم و ضرب و بلا و عناء قوم خویش صبر همی کرد و خدای را شکر همیگفت، نه آن بلا و رنج ازو بکاست، نه وی از سر آن صبر و شکر برخاست، دانست که بلا بستر انبیاست، و قرین اولیاست، و هر که درو صبر کند، دوستی را سزاست: مصطفی (ص) گفت: «انّ اللَّه تعالی اذا احبّ عبدا ابتلاه، فان صبر اقتناه»
هوش مصنوعی: پیر طریقت میگوید: خدایا! دل من مملو از حسرت است و این تن من مایه درد و غم. خدایا! نمیتوانم بگویم چرا این همه رنج نصیب من شده است. نه میتوانم به منبع چارهام دسترسی پیدا کنم. او نهصد و پنجاه سال بر زخمها و رنجها و مشکلات قوم خود صبر کرد و همیشه خدا را شکر میگفت. نه آن بلا و رنج از او کم شد و نه او از صبر و شکرش دست برداشت. او میدانست که بلا و رنج به عنوان معضلهایی برای پیامبران و اولیا وجود دارند و هر کسی که در برابر آن صبر کند، سزاوار دوستی با خداوند است. پیامبر (ص) فرمود: «خداوند هنگامی که بندهای را دوست داشته باشد، او را مبتلا میکند و اگر او صبوری کند، او را به خود نزدیک میکند.»
چون اللَّه تعالی بندهای را دوست دارد، بلاها بدو فرستد، تا پروای دیگرانش نبود، اگر صبر کند بر بلا، از خاصگیان حضرتش کند. نوح آن همه بار بلای قوم خویش همی کشید که او را گفته بودند هر که لباس جوانمردی پوشد، ناچار تیر جفای ناجوانمردان خورد، و در راه ریاضت زخمهای زهر آلود چشد و ننالد.
هوش مصنوعی: زمانی که خداوند بندهای را دوست داشته باشد، برای او مشکلات و مصیبتها میفرستد تا او به دیگران اهمیت بیشتری ندهد. اگر این بنده در برابر این مشکلات صبر کند، به جمع خاصان و محبوبان او در میآید. نوح نیز بارها و بارها مشکلات قوم خود را تحمل کرد، حتی زمانی که به او گفته بودند هر کسی لباس انسانیت و جوانمردی بپوشد، ناگزیر از تیرهای بیرحمی دیگران آسیب خواهد دید و در مسیر رسیدن به تقوا زخمهای عمیقی خواهد دید ولی هرگز ناله نکرد.
در عشق تو از ملامت بیخبران
در جان و جگر خدنگها دارم من
هوش مصنوعی: در عشق تو، بیخبران به من انتقاد میکنند، اما من در عمق وجود خود، احساسات عمیقی دارم.
پیر طریقت گفت: چون بندهای را بدوستی خود بپسندد و شایسته حضرت عنایت گرداند، نخست بار بلا بر وی نهد تا بنده رام شود در زخم بلا، پس آن گه قوت خورد از حقیقت رضا، پس چنان گردد که خود شود عاشق بلا. چنان که بو یزید بسطامی روزی که بلایی بدو نرسیدی گفتی: بار خدایا طعام بی ادام چون خورند؟ خلق میپنداشتند که او طعام وابلا میخورد، خود ندانستند که و ارضا میخورد، و خود رضا میجوید که در منازل دوستی منزلی برتر از منزلت رضا نیست، و ثمرهای بزرگوارتر از ثمره رضا نیست. و ذلک قوله: وَ رِضْوانٌ مِنَ اللَّهِ أَکْبَرُ
هوش مصنوعی: پیر طریقت میفرماید: وقتی خداوند بندهای را به دوستی خود انتخاب کند و او را شایسته عنایت خود بداند، ابتدا به او بلا میدهد تا بنده در برابر سختیها نرم و مطیع شود. سپس به او توانایی میدهد تا از حقیقت رضایت خدا تغذیه کند، تا جایی که او عاشق بلا شود. مانند بویزید بسطامی که وقتی بلایی به او نرسید، گفت: بار خدایا، مردم چگونه بدون ادویه غذا میخورند؟ مردم فکر میکردند او از سختیها رنج میبرد، اما او در واقع از رضا و خرسندی خود بهره میبرد و به دنبال رضای خداوند است، زیرا در مسیر دوستی، بالاترین مقام، مقام رضا است و هیچ چیز باارزشتر از ثمره رضایت خداوند نیست.