قوله تعالی: قالُوا یا شُعَیْبُ أَ صَلاتُکَ تَأْمُرُکَ الآیة. شعیب (ص) متعبّد بود، بر اداء طاعات و تحصیل عبادات پیوسته حریص و بر آن مواظب بود، ساعت شب بنماز مستغرق داشتید و هنگام روز بلفظ شیرین و بیان پر آفرین پیغام حق با قوم خویش گزاردید و ازین سخنان که ربّ العزّة از وی حکایت میکند کمال کفایت و وفور عقل و نور بصیرت و حصول سکینه در دل وی پیداست، و ذلک قوله: إِنْ کُنْتُ عَلی بَیِّنَةٍ مِنْ رَبِّی این بیّنت که نوریست که در دل تابد، تا خاطر از حرمت پر کند، و اخلاق را تهذیب کند و اطراف را ادب کند، نه پیش دعا حجاب گذارد، نه پیش فراست بند نه پیش امید دیوار، از اینجا آغاز کند علم ربّانیان، و یقین عارفان، و ناز دوستان.
وَ رَزَقَنِی مِنْهُ رِزْقاً حَسَناً باز نمود و بیان کرد که آنچه یافتم و دیدم، نه از خود یافتم، و نه بمردی و قوّت خود بآن رسیدم، بلکه آن رزق الهی است، موهبت ربّانی و لطف ایزدی، همانست که مصطفی (ص) گفت: «انا سیّد ولد آدم و لا فخر»
کرامتی عظیم، و نواختی کریم، از خدای کریم، و بدان فخر مینیارم، که نه مکتسب منست، و نه بجلادت و قوّت من، تا بآن فخر توانم کرد، موهبت الهی است، و عطاء ربّانی بفضل خود کاری ساخته و پرداخته، و بی ما راست کرده. و گفتهاند: رزق حسن، دوام نعمت است بیمئونت، و کمال صفات بی وسیلت، دوام نعمت غذای نفس است مرکب خدمت را، و کمال صفاوت غذای روح است مرکز مشاهدت را، و از رزق حسن است که کردار مخالف گفتار نبود، چنان که شعیب گفت: وَ ما أُرِیدُ أَنْ أُخالِفَکُمْ إِلی ما أَنْهاکُمْ عَنْهُ.
بو عثمان گفت: واعظ نیست او که بزبان خلق را پند دهد، و آنچه گوید خود نکند، حکیم نیست او که بر زبان حکمت راند، و اعمال و سیرت وی بر وفق حکمت نبود، و در اخبار بیارند که اللَّه تعالی به عیسی وحی فرستاد که: یا عیسی عظ نفسک فان اتّعظت فعظ النّاس، و الا فاستحی منّی. و یقال: من لم یکن له حکم علی نفسه فی المنع عن الهوی، لم یمض له حکم علی غیره فیما یرشده الیه من الهدی. و فی الخبر: «من ازداد علما و لا یزدد هدی، لم یزدد من اللَّه الا بعدا هر که وی را علم افزاید، و آن گه راه هدی برو نگشاید. از حقّ او را جذر دوری نیفزاید. اما میدان بیقین که کلید گنج هدی توفیق است، کوشش بطاعات، و یافت درجات بتوفیق است، طوبی آن کس که توفیق او را رفیق است، بنده بجهد خود کجا رسد اگر توفیق نبود، نجات خود کی تواند، بی مرکب توفیق راه بحقّ چون برد. ربّ العزّة حکایت میکند از قول شعیب که گفت: وَ ما تَوْفِیقِی إِلَّا بِاللَّهِ عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَ إِلَیْهِ أُنِیبُ توفیق چوگانست، و بنده گوی و انابت میدان، ذکر بر زبان، و آوای برّ در گوش و ثمره وعد در دل و تازگی منّت در جان.
پیر طریقت گفت: تا جان در تن است، و نفس را بر لب گذر است، و هشیاری حاصل است، از عبودیت چاره نیست. راست است که طاعت بتوفیق است، امّا جهد بگذاشتن روی نیست، راست است که معصیت بخذلان است، امّا جذر فرو گذاشتن شرط نیست، اندیشیدن که رهی توانستی که گناه نکردید، سر همه گناه است، و این سخن گناه کار را عذر پنداشتن هم از گناه است، الهی! عزّت ترا گردن نهادیم، و حکم ترا جان فدا کردیم، ما را میگویی که مکن و در میافکنی، و میگویی که کن و فانمیگذاری، ما را جای خصومت و ترا جای عزّت، پس ما را چه ماند مگر گردن نهادن بطاعت.
وَ اسْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ ثُمَّ تُوبُوا إِلَیْهِ میگوید: آمرزش خواهید از خداوند خویش که وی آمرزگار است، و رهی نو از نه بسزای رهی بل بسزای خویش هر چند که رهی را جرم بسیار است، آخر فضل مولی پیش الطاف ربوبیّت است، که کرم خود بر صفت عبودیّت عرضه میکند، که هر چه از رهی تقصیر است، بینیازی من برابر آنست، و هر چه ازو ناپسندیده است، مهربانی من بر سر آنست، و هر چه رهی را امید است، فضل من برتر از آنست. إِنَّ رَبِّی رَحِیمٌ وَدُودٌ الودود الّذی یتحبّب الی عباده بالاحسان الیهم. ودود اوست که بمهربانی نواخت خود بر بنده نهد، و نعمت بر وی پیاپی ریزد، تا بنده او را دوست شود. ازینجا بود که با داود (ع) گفت که: «یا داود حبب الی عبادی» راه ما بر بندگان ما روشندار، و دوستی ما در دل ایشان افکن، و نعمت ما با یاد ایشان ده، و سخنان ما در دل ایشان شیرین کن، و بگوی من آن خداوندم که با جودم بخل نه، و با علمم جهل نه، و با صبرم عجز نه، و با غضبم ضجر نه، در صفتم تغیّر نه، و در گفتم تبدّل نه، ما یُبَدَّلُ الْقَوْلُ لَدَیَّ وَ ما أَنَا بِظَلَّامٍ لِلْعَبِیدِ پس اگر بنده تقصیر کند، و حقّ این کرامت بنشناسد، و شکر نعمت بنگزارد او را عتاب کند و گوید: یا بن آدم ما انصفتنی أتحبّب الیک بالنّعم، و تتمقّت الیّ بالمعاصی، خیری علیک نازل و شرّک الیّ صاعد، رواه علی بن ابی طالب (ع) عن النبی (ص) عن اللَّه عزّ و جلّ: یا بن آدم... و ذکر الحدیث.
اطلاعات
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
قوله تعالی: قالُوا یا شُعَیْبُ أَ صَلاتُکَ تَأْمُرُکَ الآیة. شعیب (ص) متعبّد بود، بر اداء طاعات و تحصیل عبادات پیوسته حریص و بر آن مواظب بود، ساعت شب بنماز مستغرق داشتید و هنگام روز بلفظ شیرین و بیان پر آفرین پیغام حق با قوم خویش گزاردید و ازین سخنان که ربّ العزّة از وی حکایت میکند کمال کفایت و وفور عقل و نور بصیرت و حصول سکینه در دل وی پیداست، و ذلک قوله: إِنْ کُنْتُ عَلی بَیِّنَةٍ مِنْ رَبِّی این بیّنت که نوریست که در دل تابد، تا خاطر از حرمت پر کند، و اخلاق را تهذیب کند و اطراف را ادب کند، نه پیش دعا حجاب گذارد، نه پیش فراست بند نه پیش امید دیوار، از اینجا آغاز کند علم ربّانیان، و یقین عارفان، و ناز دوستان.
هوش مصنوعی: شعیب (علیهالسلام) انسانی پرهدایت و متعهد به عبادت بود. او به انجام نماز شب اهمیت میداد و در روز با زبان شیرین و بیان دلنشین، پیامهای خداوند را به قومش منتقل میکرد. در سخنانش، نشانههایی از عقل کامل، بصیرت و آرامش درونی او نمایان بود. او بر این باور بود که یقین و روشنایی از جانب خدا است که دل را روشن میکند و به اخلاق نیکو و آداب درست میآموزد. این روش آغازگر علم الهی و یقین عارفان و نیز محبت دوستان خداوند است.
وَ رَزَقَنِی مِنْهُ رِزْقاً حَسَناً باز نمود و بیان کرد که آنچه یافتم و دیدم، نه از خود یافتم، و نه بمردی و قوّت خود بآن رسیدم، بلکه آن رزق الهی است، موهبت ربّانی و لطف ایزدی، همانست که مصطفی (ص) گفت: «انا سیّد ولد آدم و لا فخر»
هوش مصنوعی: و از طرف خداوند به من روزی خوب عطا شده است. او به من فهماند که آنچه به دست آوردم و دیدم، نه به خاطر تلاش و قدرت خودم بوده، بلکه این روزی الهی است که از نعمتهای پروردگار و رحمتهای الهی محسوب میشود. این همان چیزی است که پیامبر مکرم اسلام (ص) فرمود: «من سرور فرزندان آدم هستم و این موضوع موجب فخر و مباهات من نیست.»
کرامتی عظیم، و نواختی کریم، از خدای کریم، و بدان فخر مینیارم، که نه مکتسب منست، و نه بجلادت و قوّت من، تا بآن فخر توانم کرد، موهبت الهی است، و عطاء ربّانی بفضل خود کاری ساخته و پرداخته، و بی ما راست کرده. و گفتهاند: رزق حسن، دوام نعمت است بیمئونت، و کمال صفات بی وسیلت، دوام نعمت غذای نفس است مرکب خدمت را، و کمال صفاوت غذای روح است مرکز مشاهدت را، و از رزق حسن است که کردار مخالف گفتار نبود، چنان که شعیب گفت: وَ ما أُرِیدُ أَنْ أُخالِفَکُمْ إِلی ما أَنْهاکُمْ عَنْهُ.
هوش مصنوعی: من از کرامتهای بزرگ و لطفهای الهی بسیار شگفتزدهام. این نعمتها نه به خاطر علم یا شجاعت و قدرت من به وجود آمده، بلکه اینها موهبتهایی از سوی خداوند هستند که به فضل خودش به من عطا شدهاند. همچنین گفتهاند که روزی خوب آن است که نعمتها بدون زحمت و فشار باقی بمانند، و کمال ویژگیها بدون واسطه و سختی به دست آید. دوام نعمتها غذای روح و خدمت به دیگران است، و صفای روحانی، مرکز بینش و شناخت حقیقی است. از همین روزیهای خوب است که اعمال انسانی با گفتار آنها مقارن میشود، همانطور که شعیب پیغمبر بیان کرده است که نمیخواهم برخلاف آنچه که از شما نهی کردم عمل کنم.
بو عثمان گفت: واعظ نیست او که بزبان خلق را پند دهد، و آنچه گوید خود نکند، حکیم نیست او که بر زبان حکمت راند، و اعمال و سیرت وی بر وفق حکمت نبود، و در اخبار بیارند که اللَّه تعالی به عیسی وحی فرستاد که: یا عیسی عظ نفسک فان اتّعظت فعظ النّاس، و الا فاستحی منّی. و یقال: من لم یکن له حکم علی نفسه فی المنع عن الهوی، لم یمض له حکم علی غیره فیما یرشده الیه من الهدی. و فی الخبر: «من ازداد علما و لا یزدد هدی، لم یزدد من اللَّه الا بعدا هر که وی را علم افزاید، و آن گه راه هدی برو نگشاید. از حقّ او را جذر دوری نیفزاید. اما میدان بیقین که کلید گنج هدی توفیق است، کوشش بطاعات، و یافت درجات بتوفیق است، طوبی آن کس که توفیق او را رفیق است، بنده بجهد خود کجا رسد اگر توفیق نبود، نجات خود کی تواند، بی مرکب توفیق راه بحقّ چون برد. ربّ العزّة حکایت میکند از قول شعیب که گفت: وَ ما تَوْفِیقِی إِلَّا بِاللَّهِ عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَ إِلَیْهِ أُنِیبُ توفیق چوگانست، و بنده گوی و انابت میدان، ذکر بر زبان، و آوای برّ در گوش و ثمره وعد در دل و تازگی منّت در جان.
هوش مصنوعی: ابنعثمان گفت: کسی که بخواهد به مردم نصیحت کند اما خود به سخنانش عمل نکند، نمیتواند حکیم باشد. همچنین فردی که از سخنان حکمتآمیز صحبت میکند اما رفتار و کردار او با آنها همخوانی ندارد، نمیتواند حکیم واقعی به شمار رود. در اخبار آمده که خداوند به عیسی وحی فرستاد و گفت: ای عیسی، خود را پند ده، اگر پند گرفتی دیگران را هم پند ده، وگرنه از من شرم کن. همچنین گفته شده است: کسی که نتواند نفس خود را از هوسها بازدارد، نمیتواند دیگران را نیز به هدایت رهنمون شود. در حدیثی آمده که هر کس علمش افزون شود اما بر هدایتش افزوده نشود، از خداوند تنها به دوری میافتد. به یقین، کلید گنجینه هدایت، توفیق الهی است. کوشش در عبادات و کسب درجات نیز وابسته به توفیق است. خوشا به حال کسی که توفیق الهی همراه او باشد. بنده با تلاش خود کجا میتواند به جایی برسد اگر توفیق نباشد و چگونه میتواند نجات یابد بدون اینکه توفیق، وسیلهاش باشد. خداوند در داستان شعیب میفرماید: «و توفیق من فقط از خداوند است و بر او توکل کردهام و به سوی او بازمیگردم». توفیق مانند چوبی است و بنده باید گوی و انابت را در دست گیرد، ذکر بر زبان آورد و نیکوکاری را در گوش بشنود و ثمره وعد را در دل احساس کند و تازگی نعمتها را در جان خود بیابد.
پیر طریقت گفت: تا جان در تن است، و نفس را بر لب گذر است، و هشیاری حاصل است، از عبودیت چاره نیست. راست است که طاعت بتوفیق است، امّا جهد بگذاشتن روی نیست، راست است که معصیت بخذلان است، امّا جذر فرو گذاشتن شرط نیست، اندیشیدن که رهی توانستی که گناه نکردید، سر همه گناه است، و این سخن گناه کار را عذر پنداشتن هم از گناه است، الهی! عزّت ترا گردن نهادیم، و حکم ترا جان فدا کردیم، ما را میگویی که مکن و در میافکنی، و میگویی که کن و فانمیگذاری، ما را جای خصومت و ترا جای عزّت، پس ما را چه ماند مگر گردن نهادن بطاعت.
هوش مصنوعی: پیر طریقت میفرماید: تا زمانی که زندگی در بدن هست و نفس در حال نفس کشیدن است و آگاهی وجود دارد، هیچ راهی جز بندگی و عبودیت نیست. درست است که اطاعت به توفیق الهی وابسته است، اما تلاش برای ترک معصیت الزامی است. همچنین درست است که ارتکاب گناه ناشی از کمکاری و بیتوجهی است، اما این بهانه آوردن نیز خود نوعی گناه محسوب میشود. اگر شخصی تصور کند میتواند گناه نکند، این تفکر خود عامل اصلی همه گناهان است. بار الها! ما به عزت تو گردن مینهیم و جان خود را فدای احکام تو میکنیم. تو به ما میگویی که کاری نکنیم اما ما را به گناه میکشانید، و وقتی از ما میخواهی که انجام دهیم، ما را رها نمیکنی. ما در این تنش میان عصمت و گناهیم و در نهایت چیزی جز تسلیم به بندگی برای ما نمیماند.
وَ اسْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ ثُمَّ تُوبُوا إِلَیْهِ میگوید: آمرزش خواهید از خداوند خویش که وی آمرزگار است، و رهی نو از نه بسزای رهی بل بسزای خویش هر چند که رهی را جرم بسیار است، آخر فضل مولی پیش الطاف ربوبیّت است، که کرم خود بر صفت عبودیّت عرضه میکند، که هر چه از رهی تقصیر است، بینیازی من برابر آنست، و هر چه ازو ناپسندیده است، مهربانی من بر سر آنست، و هر چه رهی را امید است، فضل من برتر از آنست. إِنَّ رَبِّی رَحِیمٌ وَدُودٌ الودود الّذی یتحبّب الی عباده بالاحسان الیهم. ودود اوست که بمهربانی نواخت خود بر بنده نهد، و نعمت بر وی پیاپی ریزد، تا بنده او را دوست شود. ازینجا بود که با داود (ع) گفت که: «یا داود حبب الی عبادی» راه ما بر بندگان ما روشندار، و دوستی ما در دل ایشان افکن، و نعمت ما با یاد ایشان ده، و سخنان ما در دل ایشان شیرین کن، و بگوی من آن خداوندم که با جودم بخل نه، و با علمم جهل نه، و با صبرم عجز نه، و با غضبم ضجر نه، در صفتم تغیّر نه، و در گفتم تبدّل نه، ما یُبَدَّلُ الْقَوْلُ لَدَیَّ وَ ما أَنَا بِظَلَّامٍ لِلْعَبِیدِ پس اگر بنده تقصیر کند، و حقّ این کرامت بنشناسد، و شکر نعمت بنگزارد او را عتاب کند و گوید: یا بن آدم ما انصفتنی أتحبّب الیک بالنّعم، و تتمقّت الیّ بالمعاصی، خیری علیک نازل و شرّک الیّ صاعد، رواه علی بن ابی طالب (ع) عن النبی (ص) عن اللَّه عزّ و جلّ: یا بن آدم... و ذکر الحدیث.
هوش مصنوعی: از خداوند خود آمرزش بخواهید و سپس به سوی او بازگردید. او آمرزنده است و با رحمت خویش به بندگانش لطف میکند. هرچند که بندگان ممکن است خطاها و گناهان زیادی داشته باشند، اما فضل و کرم خدا بر همه چیز برتری دارد. او نیکیهای خود را به بندگانش ارزانی میدارد تا آنها را به محبت و دوستی خود نزدیک کند. خداوند به داوود (ع) فرمود که محبت و دوستی خود را در دل بندگان قرار دهد و نعمتهایش را با یاد آنها به آنها هدیه دهد. او بر این نکته تأکید دارد که او با جود و علمش هیچگونه کمبودی ندارد و در طبیعتش هیچ تغییری وجود ندارد. اگر بندهای دچار خطا شود و شکر نعمتهایی که به او داده را نکند، خداوند او را نصیحت میکند و میفرماید که چگونه میتوانی از نعمتهای من بهرهمند باشی و همزمان به معصیت و نافرمانی بپردازی.
حاشیه ها
1402/02/06 16:05
یزدانپناه عسکری
4- وَ ما تَوْفِیقِی إِلَّا بِاللَّهِ عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَ إِلَیْهِ أُنِیبُ توفیق چوگانست، و بنده گوی و انابت میدان، ذکر بر زبان، و آوای برّ در گوش و ثمره وعد در دل و تازگی منّت در جان.
***
قرآن کریم
وَ ما تَوْفیقی إِلاَّ بِاللَّهِ عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَ إِلَیْهِ أُنیب(هود/88)
إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیَةً لِکُلِّ عَبْدٍ مُنِیبٍ(سباء/9)
[یزدانپناه عسکری]*
دریافت نشانههای اقتدار و عمل بر راه نموده شدهِ
من وراءِ حجاب تبدیل به تَوْفِیق و اقتدار میشود.َ
. . .
سالک همیشه گوش بزنگ است تا اعمال خود را
با نشانههای اقتدار و اهتداء من وراءِ حجاب تنظیم کند.
. . .
هنر آزادگی، تطبیق اعمال انسان در سفر زندگی
با بناهایی که اراده حق مِنْ وَراءِ حِجاب برپا میکند
. . .
[توشیهیکو ایزوتسو]1
جهان کتاب بزرگی از علامات و اشارات است
[یزدانپناه عسکری]*
تنزیل نشانههای اراده فیض حق تعالی از طریق امور و اشیای طبیعی راه ارتباط مستقیم با بشر است
_______
1- ارتباط غیرزبانی میان خدا و انسان توشیهیکو ایزوتسو ،ترجمۀ احمد آرام ، مجله معارف اسلامی، شماره هشتم، سازمان اوقاف ص476