قوله تعالی: وَ اصْنَعِ الْفُلْکَ بِأَعْیُنِنا ای اعمل السفینة بِأَعْیُنِنا ای بمرئی منّا و بمنظر منّا. و قیل: علی اعیننا کقوله: وَ لِتُصْنَعَ عَلی عَیْنِی یقال: ما زال فلان بعینی حتی و اراه عنّی الجدار، و درین آیت «اعین» گفت و در جای دیگر در قرآن بِأَعْیُنِنا و آن بمعنی عینین است، بو موسی اشعری گوید: که مصطفی (ص) گفت: «الاثنان فما فوقهما جماعة
و این در عربیت سائر است و سائغ وَ وَحْیِنا یعنی علی ما اوحینا الیک من صفتها و ذلک انّه لم یدر کیف یصنع فاوحی اللَّه الیه ان اصنعه مثل جوجوء الطائر لیشقّ الماء. و قیل: بوحینا الیک ان اصنعها وَ لا تُخاطِبْنِی فِی الَّذِینَ ظَلَمُوا ای لا تراجعنی فی امهالهم نهی ان یشفع لهم، إِنَّهُمْ مُغْرَقُونَ بالطوفان، و قیل: المراد بقوله: فِی الَّذِینَ ظَلَمُوا زوجته واغلة و ابنه کنعان. ابن عباس گفت: جبرئیل آمد و تخم ساج آورد و گفت این را بکار تا درخت روید و از آن کشتی ساز پس چون آن درخت برآمد و ببالید و ببرید و خشک گشت مزدوران را بدست یاری گرفت تا آن کشتی بساختند هزار و دویست گز طول آن بود و ششصد گز عرض آن و سی گز ارتفاع آن. و قیل: کان طولها ثلاثمائة ذراع و عرضها خمسین ذراعا و بابها فی عرضها. بدانکه سه طبقه ساخت: طبقه علیا مردمان را و طبقه وسطی چهارپایان و مرغان را و طبقه سفلی وحوش و سباع و هوام را. و از ابتدای درخت کشتن تا پرداختن کشتی صد سال در آن شد، اما کشتی بدو سال بپرداخت.
وَ کُلَّما مَرَّ عَلَیْهِ مَلَأٌ مِنْ قَوْمِهِ سَخِرُوا مِنْهُ ربّ العزّة میگوید جلّ جلاله: هر گاه که بر گذشتید بدو نفری از قوم وی چون کشتی میکرد برو افسوس می کردند و میگفتند: یا نوح صرت نجارا بعد النبوة، پس از آنکه پیغامبر بودی درودگر گشتی؟ و از میان پیغامبران دو کس درودگر بود یکی نوح دیگر زکریا و افسوس کردن ایشان آن بود که میگفتند: ای نوح چیست این که می کنی؟ گفت: کشتی که بر سر آب رود، گفتند: کیف تجری السفینة فی البرّ؟ اینجا خشک زمین است بر خشک زمین کشتی چون رود؟ هم چنان افسوس میداشتند و با یکدیگر میخندیدند، نوح گفت: إِنْ تَسْخَرُوا مِنَّا الیوم فَإِنَّا نَسْخَرُ مِنْکُمْ عند نزول العذاب کَما تَسْخَرُونَ الان، قیل: معناه نجازیکم علی سخریّتکم، و قیل: نستجهلکم کما تستجهلون. آن گه ایشان را خبر کرد که عاقبت ایشان چه خواهد بود، گفت: فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ مَنْ یَأْتِیهِ عَذابٌ یُخْزِیهِ من، استفهام است بمعنی: ایّ، و موضع آن رفع، و التقدیر فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ فیما بعد ایّنا اولی بالاستهزاء و ایّنا احمد عاقبة و ایّنا یَأْتِیهِ عَذابٌ یُخْزِیهِ یهلکه و یفضحه وَ یَحِلُّ ینزل عَلَیْهِ عَذابٌ مُقِیمٌ دایم علیه.
حَتَّی إِذا جاءَ أَمْرُنا بعذابهم و بهلاکم وَ فارَ التَّنُّورُ یعنی جعل علامة ل: نوح مبتدأ الغرق فوران تنّور ملای نارا. حسن گفت: تنوری بود از سنگ ساخته در خانه نوح که اهل وی در آن نان میپخت. ربّ العزّة بر جوشیدن آب از آن تنور تافته بوقت نان پختن علامتی ساخت نزول عذاب را، میگویند: روز شنبه بود که زن نوح رحما نام وی، آن تنور تافته بود تا نان پزد ناگاه آب برآمد و نوح را خبر کرد، نوح در کشتی نشست با اصحاب وی. شعبی گفت: اتّخذ نوح السفینة فی جوف مسجد الکوفة و کان التنور علی یمین الداخل ممّا یلی باب کندة، و قیل: کان فی ارض الهند، و قیل: کان ب: الشام فی موضع یدعی عین وردة. و قیل: فارَ التَّنُّورُ کنایة عن اشتداد الامر و صعوبته کما یقال: حمی الوطیس اذا اشتد الحرب، و قیل: التنور وجه الارض. یعنی اذا رأیت الماء قد فار علی وجه الارض فارکب انت و اصحابک السفینة، و قیل: فارَ التَّنُّورُ ای طلع الفجر. و الاکثرون علی انه تنور الخابزة کما ذکرنا.
قُلْنَا احْمِلْ فِیها ای فی السفینة مِنْ کُلٍّ زَوْجَیْنِ. قرأ حفص: مِنْ کُلٍّ زَوْجَیْنِ بتنوین لام کلّ، و کذلک فی المؤمنین، و المعنی: من کل شیء فحذف المضاف الیه و نوّن کلا بعد حذف المضاف الیه، و زوجین نصب مفعول احْمِلْ و المراد احمل فی السفینة من کل شیء او من کل صنف من الحیوان زَوْجَیْنِ ذکرا و انثی، ثم قال: اثْنَیْنِ علی سبیل التأکید و التحقیق. و قرأ الباقون: مِنْ کُلٍّ زَوْجَیْنِ مضافا غیر منون فی السورتین. و الوجه ان کلا اضیف الی الزوجین و جعل قوله: اثْنَیْنِ مفعول احْمِلْ و المعنی: احمل اثنین من کل زوجین، ای احمل من کل شیء له زوج اثنین ذکرا و انثی، و الزوج فی کلام العرب کل واحد معه قرین، و الاثنان زوجان، یقال: علیه زوجا نعل اذا کان علیه نعلان و کذلک عنده زوجا حمام.
قال اللَّه تعالی: وَ أَنَّهُ خَلَقَ الزَّوْجَیْنِ الذَّکَرَ وَ الْأُنْثی فالذّکر زوج للانثی و الانثی زوج للذّکر. وَ أَهْلَکَ یعنی ولدک و عیالک إِلَّا مَنْ سَبَقَ عَلَیْهِ الْقَوْلُ یعنی تقدّم قولی لک «لا تخاطبنی فیه» و هو ابنه کنعان و امرأته واغلة. و قیل: إِلَّا مَنْ سَبَقَ عَلَیْهِ الْقَوْلُ یعنی من کان فی علم اللَّه انّه یغرق بکفره. وَ مَنْ آمَنَ ای و احمل من صدّقک من المؤمنین.
وَ ما آمَنَ مَعَهُ إِلَّا قَلِیلٌ مفسران گفتند: این قلیل هشتاد بودند، چهل مرد و چهل زن، و هشتاد در کثرت امّت نوح اندک باشد و درستتر آنست که در کشتی کم از ده تن بودند، نوح بود و زن وی و سه پسر: سام و حام و یافث و زنان ایشان. و اصاب حام امرأته فی السّفینة فدعا نوح ان تغیّر نطفته فجاء بالسّودان. هر چه در کشتی بودند از آدمی همه عقیم گشتند بیفرزند مگر این سه پسر نوح که عالمیان امروز همه از فرزندان ایشاناند یافث پدر ترک است و خزر و صقلاب و تاریس و منسک و کماری و صین، ساکنان حدود مشرق تا بمهبّ شمال ایشاناند. و حام پدر سیاهان است. سند و هند و زنج و قبط و حبش و نوبه و کنعان. و مسکن ایشان میان جنوب و دبور و صباست باقی همه فرزندان ساماند و سام را پنج پسر بود: ارم مهینه ایشان پدر عاد و ثمود و عالم پدر خراسان و یفر پدر روم و اسود پدر فارس و نزل کل رجل منهم مع ولده فی الارض الّتی سمّیت و نسبت الیه، و گفتهاند: ششم پسر وی ارفخشد و هو الّذی ینتهی الیه نسب الرسول (ص) و بعد از نوح خلیفه وی بر فرزندان نوح، سام بود و بعد از سام، ارفخشد و الّذی تسمّیه العجم، ایران. و هو الّذی بنی ارض العراق فاختصها لنفسه فسمّی ایران شهر و بعد از ارفخشد، شالخ بود پسر وی و بعد ازو برادرزاده وی جمّ بن و یونجهان بن ارفخشد و هو الّذی ثبت ارکان الملک و بنی معالمه و اتخذ یوم النوروز عیدا و فی زمان جم تبلبلت الالسن ب: بابل و ذلک انّ ولد نوح کثروا بها فشحنت بهم و کان کلام الجمیع السریانیة و هی لغة نوح فاصبحوا ذات یوم و قد تبلبلت السنتهم و تغیّرت الفاظهم و ماج بعضهم فی بعض فتفرّقت کلّ فرقة جهة من جهات العالم باللّسان الّذی علیه اعقابهم الی الیوم. و عن ابن عباس قال: قال الحواریون، ل: عیسی (ع) لو بعثت من شهد السّفینة فحدّثنا عنها، فانطلق بهم حتّی انتهی الی کثیب من تراب فاخذ کفّا من ذلک التّراب بکفّه قال: أ تدرون ما هذا؟ قالوا اللَّه و رسوله اعلم، قال: هذا قبر سام بن نوح فضرب الکثیب بعصاه فقال قم باذن اللَّه فاذا هو قائم ینفض التّراب عن راسه قد شاب. قال له عیسی (ع): هکذا اهلکت؟ قال: لا، متّ و انا شاب و لکنّی ظننت انّها السّاعة فمن ثمّ شبت.
قال: حدّثنا عن سفینة نوح. قال: کان طولها الف ذراع و مائتی ذراع و عرضها ستّمائة ذراع و کانت ثلاث طبقات فطبقة فیها الدّوابّ و الوحش و طبقة فیها الانس و طبقه فیها الطّیر، فلمّا کثرت فیها ارواث الدّوابّ اوحی اللَّه الی نوح ان اغمز ذنب الفیل فغمزه فوقع منه خنزیر و خنزیرة فاقبلا علی الرّوث. فلمّا وقع الفار فی السّفینة جعل یقرضها و حبالها و ذلک انّ الفار توالدت فی السّفینة فاوحی اللَّه الی نوح ان اضرب بین عینی الاسد فضرب فخرج من منخره سنّور و سنّورة فاقبلا علی الفارة، فقال له: یا عیسی (ع) کیف علم نوح ان البلاد قد غرقت؟ قال: بعث الغراب یاتیه بالخبر فوجد جیفة فوقع علیها فدعا علیه بالخوف، فلذلک لا یالف البیوت ثم بعث الحمامة فجاءت بورق زیتون بمنقارها و طین برجلیها فعلم انّ البلاد قد غرقت قال فطوّقها الحمرة الّتی فی عنقها و دعا لها ان تکون فی انس و امان فمن ثمّ تالف البیوت. قال: فقالوا یا رسول اللَّه: الا ننطلق به الی اهلنا فیجلس معنا و یحدّثنا، قال: کیف یتبعکم من لا رزق له. قال فقال له: عد باذن اللَّه فعاد ترابا.
وَ قالَ ارْکَبُوا فِیها ای قال اللَّه ارکبوا فیها. و قیل: قال لهم نوح ارکبوا فی السّفینة. یقال: رکب الدّابّة و رکب فی الفلک. قال ابن عباس: اوّل ما حمل نوح فی الفلک من الدّواب الذّرة، و آخر ما حمل الحمار، فلمّا دخل الحمار و دخل صدره تعلّق ابلیس بذنبه فلم یستقلّ رجلاه فجعل نوح یقول: ویحک ادخل فینهض فلا یستطیع حتّی قال نوح: ویحک ادخل و ان کان الشیطان معک. کلمة سبقت علی لسانه.
فلمّا قالها نوح، خلی الشیطان سبیله فدخل و دخل الشیطان معه فقال له نوح: ما ادخلک علیّ یا عدوّ اللَّه؟ فقال: الم تقل ادخل و ان کان الشیطان معک؟ قال: اخرج عنّی یا عدوّ اللَّه قال: لا بد من ان تحملنی معک. فکان فیما یزعمون فی ظهر الفلک.
و قیل: انّ ابلیس و اولاده صاروا ریاحا فطاروا فی الهواء الی ان نضب الماء عن وجه الارض.
و گفتهاند که مار و کژدم آمدند، گفتند: یا نوح ما را در نشان در کشتی نوح گفت: ننشانم که سبب مضرّت و بلیّتاید، ایشان گفتند: ما را در نشان که با تو عهد کردیم که هر که نام تو برد، او را نگزیم و نرنجانیم اکنون هر که از مضرّات ایشان ترسد تا این آیت برخواند: سَلامٌ عَلی نُوحٍ فِی الْعالَمِینَ إِنَّا کَذلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ إِنَّهُ مِنْ عِبادِنَا الْمُؤْمِنِینَ، فانّهما لا تضرّانه. وَ قالَ ارْکَبُوا فِیها نوح گفت: در نشینید در کشتی بنام خدای گوئید: بِسْمِ اللَّهِ مَجْراها وَ مُرْساها قرائت حمزه و کسایی و حفص مَجْراها بفتح میم است، ای جریها بنام خدا است رفتن آن. باقی «مجراها» خوانند، ای اجراؤها و ارساؤها بنام خدای راندن آن و بازداشتن آن و بر ضمّ میم، «مرسیها» همه متفقاند و در شواذّ خواندهاند مَجْراها وَ مُرْساها بنام خدای که رواننده آنست و بدارنده آن زجاج گفت: باللّه تجری و به تستقرّ، بنام اللَّه کشتی میرفت و بنام وی قرار میگرفت و هر گه که نوح خواستی تا کشتی روان شود گفتی: بِسْمِ اللَّهِ روان گشتید و چون خواستی که بایستد گفتی بِسْمِ اللَّهِ بایستادید.
إِنَّ رَبِّی لَغَفُورٌ رَحِیمٌ لمن آمن منهم رَحِیمٌ حین خلصهم. و عن ابن عباس قال: قال رسول اللَّه (ص) «امان لامتی من الغرق اذا رکبوا السفن فی البحران یقولوا بسم اللَّه الملک و ما قدروا اللَّه حق قدره»، بِسْمِ اللَّهِ مَجْراها وَ مُرْساها إِنَّ رَبِّی لَغَفُورٌ رَحِیمٌ چون نوح در کشتی نشست و اصحاب وی، فرمان دادند تا آسمان آب فرو گذاشت چنان که اللَّه گفت: فَفَتَحْنا أَبْوابَ السَّماءِ بِماءٍ مُنْهَمِرٍ و زمین آب خویش برانداخت از هفتم طبقه زمین و چشمهها روان گشت چنان که گفت: وَ فَجَّرْنَا الْأَرْضَ عُیُوناً چون هر دو آب بهم رسید و درهم شد، باد های عواصف فروگشادند تا در میان آب افتاد و آن را موجها کرد همچون کوههای عظیم، اینست که ربّ العزّة گفت: وَ هِیَ تَجْرِی بِهِمْ فِی مَوْجٍ کَالْجِبالِ الموج جمع موجة کتمر و تمرة، و الموج حرکة الماء الکثیر بدخول الرّیاح الشّدیدة فی خلاله.
وَ نادی نُوحٌ ابْنَهُ و اسمه کنعان و قیل یام، و قیل عرویا، وَ کانَ فِی مَعْزِلٍ من السّفینة، و قیل: بمعزل عن دین اللَّه، و العزلة البعد. یا بُنَیَّ قرائت عامّه قرّاء کسر، «یا» است مگر عاصم که بفتح یا خواند، فمن کسر فلانّه حذف یاء المتکلّم فبقیت الکسرة قبلها لیدلّ علیها، کما تقول: یا غلام، و من فتح فلانّه قلب یاء الاضافة الفا لخفّة الفتحة ثمّ حذف الالف کما تحذف الیاء من یاء غلام.
ارْکَبْ مَعَنا باظهار، قرائت نافع است و ابن عامر و حمزه و یعقوب و بزی از ابن کثیر، و ترک الادغام فی مثل هذا اصل لانّ الحرفین من کلمتین و هما متقاربان لا مثلان. باقی بادغام خوانند لأنّهما حرفان متقاربان من مخرج واحد فلمّا کانا من مخرج واحد اشبها المثلین فحسن ادغام احدهما فی الآخر. نوح گفت مر پسر خویش را: ارْکَبْ مَعَنا یعنی اسلم و ارکب، او را بر کشتی میخواند بشرط ایمان. و گفتهاند: این پسر منافق بود اظهار ایمان میکرد ازین جهت نوح او را میخواند، و اگر نوح آن نفاق از وی شناختید و از ایمان وی نومید بودید او را نخواندید.
قالَ: سَآوِی إِلی جَبَلٍ گفتهاند: آن پیشین کشتی بود که خلق دیده بودند در جهان، و او میترسید که در آن نشیند گفت: من در کشتی نیارم آمد، آن گه گفت: سَآوِی إِلی جَبَلٍ یَعْصِمُنِی مِنَ الْماءِ ای من الغرق قالَ لا عاصِمَ الْیَوْمَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ گفتهاند: این عاصم بمعنی معصوم است، کماء دافق و عیشة راضیة، میگوید: هیچ نگاه داشته نیست امروز از فرمان خدای و عذاب او إِلَّا مَنْ رَحِمَ استثنا منقطع است یعنی لکن من رحمه اللَّه معصوم، موضع مِنَ نصب است برین قول. و اگر گوئیم استثنا صحیح است موضع مِنَ رفع باشد، یعنی من رحم هو اللَّه عزّ و جلّ، ای لا عاصم الّا اللَّه وَ حالَ بَیْنَهُمَا الْمَوْجُ ای بین نوح و ابنه، و قیل: بین ابنه و الجبل فَکانَ مِنَ الْمُغْرَقِینَ ای صار من المهلکین بالماء. روی انّ ابن نوح بنی من الزّجاج بیتا وقت اتّخاذ ابیه السّفینة فلمّا رکب نوح السّفینة دخل ابنه فی البیت الّذی اتّخذه من من الزّجاج ثمّ انّ اللَّه تعالی سلّط علیه البول فأخذ یبول حتّی امتلأ ذلک البیت الزّجاجیّ من بوله فغرق کلّ فی ماء البحر و غرق ابن نوح فی بوله لیعلم انّه لا مفرّ من القدر. مفسّران گفتند: شش ماه نوح و اصحاب وی در کشتی بودند دهم رجب در کشتی بودند، و روز عاشورا از کشتی فرو آمدند، و درستتر آنست که هفت ماه در کشتی بودند و ارتفاع آب در زمین چندان بود که بهمه کوههای عالم سی گز آب بر گذشته بود و بروایتی پانزده گز، و روی انّه کان لامراة صبیّ صغیر و کانت تحبّه فحملته الی الجبل وقت الغرق فلمّا غشیها الماء، رفعته فوق صدرها ثم فوق منکبها ثمّ شالت به نحو السّماء بیدیها فلمّا ألجمها الماء طرحته فقال اللَّه ل: نوح: لو رحمت احدا لرحمت المرأة و ابنها. و قیل: رکب نوح السّفینة فی اوّل یوم من رجب فمرّت بالبیت و طاف به سبعا و قد رفعه اللَّه من الغرق و جرت السّفینة بهم الی یوم النحر وَ اسْتَوَتْ عَلَی الْجُودِیِّ یوم النحر فمکثت علیه شهرا حتی جفّت الارض و خرجوا منها یوم عاشوراء فصام نوح و من معه شکرا للَّه عزّ و جل.
وَ قِیلَ یا أَرْضُ ابْلَعِی یعنی قال اللَّه للارض بعد تناهی الامر فی هلاک قوم نوح یا أَرْضُ ابْلَعِی ماءَکِ ای تشرّبیه و تنشفیه، اللَّه تعالی فرمان داد بزمین که آب خویش در اجزای خویش فرو بر، میگویند: لختی از آن بقاع زمین استعصا نمود و سر وازد ازین فرمان، تا ربّ العالمین آب وی تلخ و شور گردانید و آن زمین شورستان کرد. وَ یا سَماءُ أَقْلِعِی ای یا سحاب امسکی عن انزال المیاه. وَ غِیضَ الْماءُ ای و نقص الماء فذهب و نضب و مصدره الغیض و الغیوض، یقال: غاض الماء یغیض، اذا غار فی الارض، و غاضه اللَّه ای نقصه، لازم و متعدّ کما یقال: زاد الشیء و زدته. وَ قُضِیَ الْأَمْرُ ای فرغ من محازاة الاعداء، کقوله: وَ أَنْذِرْهُمْ یَوْمَ الْحَسْرَةِ إِذْ قُضِیَ الْأَمْرُ یعنی فرغ من محاسبة الاعداء و مجازاتهم وَ اسْتَوَتْ عَلَی الْجُودِیِّ یعنی استقرّت السّفینة علی جبل الجودی و هو جبل معروف بناحیة الموصل و قیل: فی جزیرة الشام من وراء آمد. وَ قِیلَ بُعْداً لِلْقَوْمِ الظَّالِمِینَ بعدا مصدر موضوع موضع الامر میگوید: دوری بادا و لعنت این گروه ظالمان را، این از کلمتهای نفی ندامت است که اللَّه بآن خویشتن را از پشیمانی تنزیه کرد چنان که جایی دیگر گفت: «أَلا بُعْداً لِعادٍ» «أَلا بُعْداً لِثَمُودَ» «أَلا بُعْداً لِمَدْیَنَ» «وَ لا یَخافُ عُقْباها» هم از این باب است. آنچه موسی را گفت: فَلا تَأْسَ عَلَی الْقَوْمِ الْفاسِقِینَ و از شعیب باز گفت: فَکَیْفَ آسی عَلی قَوْمٍ کافِرِینَ و لیس ربّنا بجبّار یبدو له ندامة او یخاف عاقبة، اجمع المعاندون علی ان طوق البشر قاصر عن الإتیان بمثل هذه الآیة، بعد ان فتشوا جمیع کلام العرب و العجم فلم یجدوا مثلها فی فخامة الفاظها و حسن نظمها و جودة معانیها فی تصویر الحال مع ایجاز من غیر اخلال.
وَ نادی نُوحٌ رَبَّهُ فَقالَ رَبِّ إِنَّ ابْنِی مِنْ أَهْلِی و قد وعدتنی ان تنجینی و اهلی، و ذلک فی قوله تعالی: وَ أَهْلَکَ بار خدایا تو مرا گفتهای که ترا و کسان ترا از غرق برهانم و این پسر از کسان من بود، وَ إِنَّ وَعْدَکَ الْحَقُّ وَ أَنْتَ أَحْکَمُ الْحاکِمِینَ ربّ العالمین او را جواب داد که: إِنَّهُ لَیْسَ مِنْ أَهْلِکَ ای من اهل دینک. و قیل: لیس من اهلک الّذین وعدتک انجاءهم. روایت کنند از علی (ع) که گفت لم یکن ابنه و انّما کان ابن امرأته من زوج آخر، و لهذا قال: من اهلی و لم یقل: منّی.
و قیل: کان لغیر رشده و هذا غیر صحیح لانّ اللَّه تعالی عصم انبیاءه من مثله، و حمل المفسّرون. قوله فَخانَتاهُما علی الدّین لا علی الفراش یعنی احدیهما کانت تخبر النّاس انّه مجنون و الأخری کانت تدلّ علی الاضیاف. و قال ابن عباس: ما بغت امراة نبیّ قط. یکی از سعید جبیر پرسید که إِنَّ ابْنِی مِنْ أَهْلِی این پسر نوح بود یا نبود. سعید خشم گرفت، گفت: سبحان اللَّه لا اله الّا اللَّه» خدای میگوید جلّ جلاله با رسول خویش که پسر وی بود و تو میگویی که نبود، آن گه گفت: کان ابنه و لکنّه کان مخالفا فی النیّة و العمل و الدّین فمن ثمّ قال: إِنَّهُ لَیْسَ مِنْ أَهْلِکَ إِنَّهُ عَمَلٌ غَیْرُ صالِحٍ بکسر المیم و فتح اللّام و نصب غَیْرُ قرأها الکسایی و یعقوب، و الوجه انّ الضمیر فی إِنَّهُ لابن نوح و المعنی: انّ ابنک عمل غیر صالح، و التقدیر: عمل عملا غیر صالح فحذف الموصوف و اقیم الصّفة مقامه. میگوید: ای نوح او از کسان تو نبود که کار نیک نمیکرد یعنی که در دین و نیّت و عمل مخالف تو بود. و قرأ الباقون عَمَلٌ بفتح المیم و رفع اللّام منوّنة و رفع غَیْرُ و الوجه انه یجوز ان یکون الضمیر فی إِنَّهُ لابن نوح ایضا فیکون علی حذف المضاف، و التقدیر انّ ابنک ذو عمل غیر صالح فحذف المضاف و اقیم المضاف الیه مقامه، و یجوز ان یکون الضّمیر فی إِنَّهُ للسّؤال، و التّقدیر انّ سؤالک، ما لیس لک به علم عمل غیر صالح.
یعنی این گفت که تو مرا گفتی ای نوح کاری نه نیک است و آن گفت وی خلاص خواستن پسر بود پس از آنکه کفر وی شناخته بود و دانسته. و گفتهاند خلاص وی خواستن بود پس از آنکه گفت: لا تَذَرْ عَلَی الْأَرْضِ مِنَ الْکافِرِینَ دَیَّاراً فَلا تَسْئَلْنِ درین کلمت سه قرائت است تَسْئَلْنِ بفتح لام و نون و نون مشدّد قرائت ابن کثیر است و بفتح لام و کسر نون و نون مشدد قرائت نافع و ابن عامر است و لکن ورش و اسماعیل از نافع اثبات یاء روایت کردهاند در حال وصل نه در حال وقف، و قالون حذف یاء روایت کرده در هر دو حال، و بصریان و کوفیان تَسْئَلْنِ خوانند بسکون لام و کسر نون مخفّف، و از بصریان ابو عمرو یاء اثبات کند در حال وصل دون الوقف، و یعقوب در هر دو حال اثبات کند و کوفیان در هر دو حال حذف کنند و اصل کلمه فَلا تَسْئَلْنِ بجزم لام است بر معنی نهی و دخلته النّون الثقیلة للتّوکید، معنی آنست که مپرس آنچه علم آن بر تو پوشیده کردهام و ندانی که در حکم من جائز است إِنِّی أَعِظُکَ أَنْ تَکُونَ مِنَ الْجاهِلِینَ اینجا، لا، مضمر است یعنی ان لا تکون من الجاهلین. و قیل: معناه: ان تکون من الجاهلین فتظنّ انی لا افی بوعد وعدته.
پس نوح بزلّت خویش معترف شد، گفت: رَبِّ إِنِّی أَعُوذُ بِکَ ای استجیر بک أَنْ أَسْئَلَکَ ما لَیْسَ لِی بِهِ عِلْمٌ ای ان اتکلف مسئلتک ما لا اعلم ممّا استاثرت بعلمه وَ إِلَّا تَغْفِرْ لِی ذنبی بسئوالی وَ تَرْحَمْنِی بفضلک و تنقذنی من غضبک أَکُنْ مِنَ الْخاسِرِینَ الهالکین.
قِیلَ یا نُوحُ اهْبِطْ انزل من السفینة الی الارض بِسَلامٍ مِنَّا ای بسلامة و خلاص من المکاره و الهلاک. قال: عمر بن الخطاب لمّا استقرّت السفینة علی الجودی لبثت ما شاء اللَّه ان یلبث ثمّ انه اذن له فهبط علی الجبل فدعا الغراب فقال ائتنی بخبر الارض فانحدر الغراب علی الارض و فیها الغرقی من قوم نوح فوقع علی جیفة من قوم نوح فابطاء علیه فلعنه، و دعا الحمامة فوقعت علی کف نوح فقال: اهبطی فأتینی بخبر الارض فانحدرت فلم تلبث الّا قلیلا حتی جاءت. تنفض ریشة فی منقارها.
و روی انها اتته بورق الزیتون فی منقارها و الطّین فی رجلیها، فقالت: اهبط فقد انبتت الارض. قال نوح: بارک اللَّه فیک و فی بیت یؤویک و حبّبک الی النّاس لولا ان یغلبک النّاس علی نفسک لدعوت اللَّه ان یجعل رأسک من ذهب. و قیل: بِسَلامٍ ای بتحیّة و بتسلیم مِنَّا وَ بَرَکاتٍ عَلَیْکَ یعنی زیادات فی نسلک حتّی صار ابا البشر بعد آدم و ان بنی آدم کلّهم من ذلک الیوم من بنیه الثلاثة، البیض من سام، و الحمر من یافث، و السّود من حام. اینست که رب العالمین گفت: وَ جَعَلْنا ذُرِّیَّتَهُ هُمُ الْباقِینَ ادرکت البرکة کلّهم فتنا سلوا و ادرک السلام بعضهم فاسلموا. ذلک قوله: وَ عَلی أُمَمٍ مِمَّنْ مَعَکَ ای و علی قرون من ذریّة من معک من ولدک و هم المؤمنون منهم، ثمّ استأنف الکلام فقال: وَ أُمَمٌ سَنُمَتِّعُهُمْ فی دنیاهم، یعنی الامم الکافرة من ذریّته ثُمَّ یَمَسُّهُمْ مِنَّا عَذابٌ أَلِیمٌ امّا عاجلا و امّا آجلا، قال: محمد بن کعب القرظی: دخل فی ذلک السلام کل مؤمن و مؤمنة الی یوم القیمة و کذلک فی ذلک العذاب و الامتاع کلّ کافر و کافرة الی یوم القیامة.
برگردان به زبان ساده
قوله تعالی: وَ اصْنَعِ الْفُلْکَ بِأَعْیُنِنا ای اعمل السفینة بِأَعْیُنِنا ای بمرئی منّا و بمنظر منّا. و قیل: علی اعیننا کقوله: وَ لِتُصْنَعَ عَلی عَیْنِی یقال: ما زال فلان بعینی حتی و اراه عنّی الجدار، و درین آیت «اعین» گفت و در جای دیگر در قرآن بِأَعْیُنِنا و آن بمعنی عینین است، بو موسی اشعری گوید: که مصطفی (ص) گفت: «الاثنان فما فوقهما جماعة
هوش مصنوعی: خداوند در آیهای میفرماید که کشتی را زیر نظر ما بساز. این به این معناست که ما نظارهگر ساخت آن هستیم. برخی گفتهاند که این جمله به نوعی به ایجاد تحت نظارت اشاره دارد؛ مانند جایی که گفته میشود "و برای اینکه تحت نظارت من ساخته شود." در این آیه، "اعین" به کار رفته و در جای دیگری از قرآن نیز "بأَعْیُنِنا" آمده است که به معنای دو چشم است. موسی اشعری نقل میکند که پیامبر (ص) فرمود: "دو نفر یا بیشتر یک گروه محسوب میشوند."
و این در عربیت سائر است و سائغ وَ وَحْیِنا یعنی علی ما اوحینا الیک من صفتها و ذلک انّه لم یدر کیف یصنع فاوحی اللَّه الیه ان اصنعه مثل جوجوء الطائر لیشقّ الماء. و قیل: بوحینا الیک ان اصنعها وَ لا تُخاطِبْنِی فِی الَّذِینَ ظَلَمُوا ای لا تراجعنی فی امهالهم نهی ان یشفع لهم، إِنَّهُمْ مُغْرَقُونَ بالطوفان، و قیل: المراد بقوله: فِی الَّذِینَ ظَلَمُوا زوجته واغلة و ابنه کنعان. ابن عباس گفت: جبرئیل آمد و تخم ساج آورد و گفت این را بکار تا درخت روید و از آن کشتی ساز پس چون آن درخت برآمد و ببالید و ببرید و خشک گشت مزدوران را بدست یاری گرفت تا آن کشتی بساختند هزار و دویست گز طول آن بود و ششصد گز عرض آن و سی گز ارتفاع آن. و قیل: کان طولها ثلاثمائة ذراع و عرضها خمسین ذراعا و بابها فی عرضها. بدانکه سه طبقه ساخت: طبقه علیا مردمان را و طبقه وسطی چهارپایان و مرغان را و طبقه سفلی وحوش و سباع و هوام را. و از ابتدای درخت کشتن تا پرداختن کشتی صد سال در آن شد، اما کشتی بدو سال بپرداخت.
هوش مصنوعی: در عربیت این جمله معمول است و وحی ما به این معناست که به او گفتم مانند جوجه پرندهای عمل کند تا بتواند بر آب غلبه کند. گفته شده که وحی کردیم به او که این کشتی را بساز و با من درباره کسانی که ستم کردند صحبت نکن؛ یعنی درباره مهلت دادن به آنها صحبت نکن، زیرا آنها غرق خواهند شد. همچنین گفته شده است که منظور از "کسانی که ستم کردند"، همسر و پسرش کنعان است. ابن عباس میگوید که جبرئیل آمد و تخم ساجی آورد و گفت این را بکار تا درختی بجهد و از آن کشتی بسازی. پس از اینکه درخت کامیاب شد و به ارتفاع رسید و سپس بریده شد و خشک گردید، کارگران به کمک او آمدند تا آن کشتی را بسازند. طول کشتی هزار و دویست ذراع، عرض آن ششصد ذراع و ارتفاعش سی ذراع بود. برخی گفتهاند که طول آن سیصد ذرع و عرضش پنجاه ذرع بوده و درب آن به اندازه عرض کشتی بود. کشتی در سه طبقه ساخته شده بود: طبقه بالا برای انسانها، طبقه وسطی برای چهارپایان و پرندگان و طبقه پایین برای وحوش و درندگان. از زمان کاشت درخت تا ساخت کشتی صد سال طول کشید، اما ساخت کشتی فقط دو سال به طول انجامید.
وَ کُلَّما مَرَّ عَلَیْهِ مَلَأٌ مِنْ قَوْمِهِ سَخِرُوا مِنْهُ ربّ العزّة میگوید جلّ جلاله: هر گاه که بر گذشتید بدو نفری از قوم وی چون کشتی میکرد برو افسوس می کردند و میگفتند: یا نوح صرت نجارا بعد النبوة، پس از آنکه پیغامبر بودی درودگر گشتی؟ و از میان پیغامبران دو کس درودگر بود یکی نوح دیگر زکریا و افسوس کردن ایشان آن بود که میگفتند: ای نوح چیست این که می کنی؟ گفت: کشتی که بر سر آب رود، گفتند: کیف تجری السفینة فی البرّ؟ اینجا خشک زمین است بر خشک زمین کشتی چون رود؟ هم چنان افسوس میداشتند و با یکدیگر میخندیدند، نوح گفت: إِنْ تَسْخَرُوا مِنَّا الیوم فَإِنَّا نَسْخَرُ مِنْکُمْ عند نزول العذاب کَما تَسْخَرُونَ الان، قیل: معناه نجازیکم علی سخریّتکم، و قیل: نستجهلکم کما تستجهلون. آن گه ایشان را خبر کرد که عاقبت ایشان چه خواهد بود، گفت: فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ مَنْ یَأْتِیهِ عَذابٌ یُخْزِیهِ من، استفهام است بمعنی: ایّ، و موضع آن رفع، و التقدیر فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ فیما بعد ایّنا اولی بالاستهزاء و ایّنا احمد عاقبة و ایّنا یَأْتِیهِ عَذابٌ یُخْزِیهِ یهلکه و یفضحه وَ یَحِلُّ ینزل عَلَیْهِ عَذابٌ مُقِیمٌ دایم علیه.
هوش مصنوعی: هر بار که گروهی از قوم نوح به او میگذشتند، به تمسخر او میپرداختند و میگفتند: ای نوح، پس از نبوت، به نجاری مشغول شدهای؟ تنها دو پیامبر به کار نجاری پرداختهاند: یکی نوح و دیگری زکریا. تمسخر آنها به این بود که میپرسیدند: ای نوح، این چه کار است که میکنی؟ نوح پاسخ داد که کشتیای ساخته است که بر روی آب شناور باشد. آنها تعجب میکردند و میگفتند: چگونه کشتی میتواند بر زمین خشک حرکت کند؟ آنها همچنان به سخره گرفتن او ادامه دادند و با هم میخندیدند. نوح به آنها گفت: اگر امروز از ما تمسخر میکنید، ما نیز در زمان نزول عذاب، از شما تمسخر خواهیم کرد. برخی گفتهاند که این به معنای مجازات کردن شما برای تمسخرهایتان است و برخی دیگر گفتهاند که ما شما را همچون احمقها در نظر میگیریم. سپس نوح به آنها خبر داد که عاقبتشان چه خواهد شد و گفت: به زودی خواهید دانست که چه کسی عذاب خفتآوری را دریافت میکند. سوالی که مطرح کرده به این معناست که در آینده خواهید فهمید که کدامیک سزاوار تمسخر است و عاقبت کدامیک بهتر است و چه کسی عذابی خفتآور بر او نازل خواهد شد که او را هلاک کند و رسوا بسازد.
حَتَّی إِذا جاءَ أَمْرُنا بعذابهم و بهلاکم وَ فارَ التَّنُّورُ یعنی جعل علامة ل: نوح مبتدأ الغرق فوران تنّور ملای نارا. حسن گفت: تنوری بود از سنگ ساخته در خانه نوح که اهل وی در آن نان میپخت. ربّ العزّة بر جوشیدن آب از آن تنور تافته بوقت نان پختن علامتی ساخت نزول عذاب را، میگویند: روز شنبه بود که زن نوح رحما نام وی، آن تنور تافته بود تا نان پزد ناگاه آب برآمد و نوح را خبر کرد، نوح در کشتی نشست با اصحاب وی. شعبی گفت: اتّخذ نوح السفینة فی جوف مسجد الکوفة و کان التنور علی یمین الداخل ممّا یلی باب کندة، و قیل: کان فی ارض الهند، و قیل: کان ب: الشام فی موضع یدعی عین وردة. و قیل: فارَ التَّنُّورُ کنایة عن اشتداد الامر و صعوبته کما یقال: حمی الوطیس اذا اشتد الحرب، و قیل: التنور وجه الارض. یعنی اذا رأیت الماء قد فار علی وجه الارض فارکب انت و اصحابک السفینة، و قیل: فارَ التَّنُّورُ ای طلع الفجر. و الاکثرون علی انه تنور الخابزة کما ذکرنا.
هوش مصنوعی: زمانی که فرمان ما برای عذاب و نابودی آنان رسید، تنور به جوش آمد. یعنی این واقعه نشانهای بود برای نوح درباره آغاز غرق شدن. در خانه نوح، تنوری از سنگ ساخته شده بود که اهل خانوادهاش در آن نان میپختند. خداوند با جوشیدن آب از آن تنور، علامتی برای نزول عذاب مقرر کرد. گفته میشود که در روز شنبه، همسر نوح، که به نام رحما شناخته میشود، تنور را روشن کرده بود تا نان بپزد و ناگهان آب از آن بیرون آمد و نوح را مطلع کرد. نوح با همراهانش وارد کشتی شد. برخی گفتهاند که نوح کشتی را در درون مسجد کوفه ساخته بود و تنور در سمت راست ورودی بود. برخی دیگر نیز گفتهاند که تنور در سرزمینی به نام هند یا در شام در مکانی به نام عین وردة بوده است. همچنین برخی بر این باورند که "جوش آمدن تنور" به معنای شدت گرفتن وضعیت و دشواری آن است، مانند اصطلاحی که در جنگها به کار میرود. عدهای دیگر نیز معتقدند که این نشانه به آغاز صبح نسبت داده میشود، اما اغلب بر این عقیدهاند که منظور همان تنور پخت نان است.
قُلْنَا احْمِلْ فِیها ای فی السفینة مِنْ کُلٍّ زَوْجَیْنِ. قرأ حفص: مِنْ کُلٍّ زَوْجَیْنِ بتنوین لام کلّ، و کذلک فی المؤمنین، و المعنی: من کل شیء فحذف المضاف الیه و نوّن کلا بعد حذف المضاف الیه، و زوجین نصب مفعول احْمِلْ و المراد احمل فی السفینة من کل شیء او من کل صنف من الحیوان زَوْجَیْنِ ذکرا و انثی، ثم قال: اثْنَیْنِ علی سبیل التأکید و التحقیق. و قرأ الباقون: مِنْ کُلٍّ زَوْجَیْنِ مضافا غیر منون فی السورتین. و الوجه ان کلا اضیف الی الزوجین و جعل قوله: اثْنَیْنِ مفعول احْمِلْ و المعنی: احمل اثنین من کل زوجین، ای احمل من کل شیء له زوج اثنین ذکرا و انثی، و الزوج فی کلام العرب کل واحد معه قرین، و الاثنان زوجان، یقال: علیه زوجا نعل اذا کان علیه نعلان و کذلک عنده زوجا حمام.
هوش مصنوعی: فرمان داده شد که در کشتی هر دو نوع از هر موجودی را حمل کن. یکی از قرائتها این است که "از هر زوجی" با تنوین خوانده شده است، به این معنا که از هر چیزی، یعنی از هر نوع موجودی، دو تا، یکی نر و یکی ماده، آورده شود. سپس برای تأکید گفته شده که "دو تا"، اشاره به تعداد دقیق دارد. قرائت دیگری نیز وجود دارد که "از هر زوجی" به صورت مضاف خوانده میشود، به این معنا که دو تا از هر زوج، یعنی از هر موجودی که دو نوع دارد باید حمل شود. در زبان عربی، "زوج" به معنای یک چیز همراه با همنوعش است و دو عدد از آن مفهومی به نام "زوجان" دارد.
قال اللَّه تعالی: وَ أَنَّهُ خَلَقَ الزَّوْجَیْنِ الذَّکَرَ وَ الْأُنْثی فالذّکر زوج للانثی و الانثی زوج للذّکر. وَ أَهْلَکَ یعنی ولدک و عیالک إِلَّا مَنْ سَبَقَ عَلَیْهِ الْقَوْلُ یعنی تقدّم قولی لک «لا تخاطبنی فیه» و هو ابنه کنعان و امرأته واغلة. و قیل: إِلَّا مَنْ سَبَقَ عَلَیْهِ الْقَوْلُ یعنی من کان فی علم اللَّه انّه یغرق بکفره. وَ مَنْ آمَنَ ای و احمل من صدّقک من المؤمنین.
هوش مصنوعی: خداوند تعالی میفرماید که او دو جنس مرد و زن را آفریده است؛ بدین معنی که مرد، همسر زن و زن، همسر مرد است. همچنین در مورد هلاک کردن خانوادهات، به جز کسی که پیش از این گفته شده که نباید با او صحبت کنی، اشاره شده است؛ این شخص پسر تو کنعان و همسرش است. همچنین گفته شده که منظور از این استثنا، کسانی هستند که در علم الهی مشخص شده که بهخاطر کفرشان غرق خواهند شد. و همچنین کسانی که ایمان آورده و به توست ایمان دارند.
وَ ما آمَنَ مَعَهُ إِلَّا قَلِیلٌ مفسران گفتند: این قلیل هشتاد بودند، چهل مرد و چهل زن، و هشتاد در کثرت امّت نوح اندک باشد و درستتر آنست که در کشتی کم از ده تن بودند، نوح بود و زن وی و سه پسر: سام و حام و یافث و زنان ایشان. و اصاب حام امرأته فی السّفینة فدعا نوح ان تغیّر نطفته فجاء بالسّودان. هر چه در کشتی بودند از آدمی همه عقیم گشتند بیفرزند مگر این سه پسر نوح که عالمیان امروز همه از فرزندان ایشاناند یافث پدر ترک است و خزر و صقلاب و تاریس و منسک و کماری و صین، ساکنان حدود مشرق تا بمهبّ شمال ایشاناند. و حام پدر سیاهان است. سند و هند و زنج و قبط و حبش و نوبه و کنعان. و مسکن ایشان میان جنوب و دبور و صباست باقی همه فرزندان ساماند و سام را پنج پسر بود: ارم مهینه ایشان پدر عاد و ثمود و عالم پدر خراسان و یفر پدر روم و اسود پدر فارس و نزل کل رجل منهم مع ولده فی الارض الّتی سمّیت و نسبت الیه، و گفتهاند: ششم پسر وی ارفخشد و هو الّذی ینتهی الیه نسب الرسول (ص) و بعد از نوح خلیفه وی بر فرزندان نوح، سام بود و بعد از سام، ارفخشد و الّذی تسمّیه العجم، ایران. و هو الّذی بنی ارض العراق فاختصها لنفسه فسمّی ایران شهر و بعد از ارفخشد، شالخ بود پسر وی و بعد ازو برادرزاده وی جمّ بن و یونجهان بن ارفخشد و هو الّذی ثبت ارکان الملک و بنی معالمه و اتخذ یوم النوروز عیدا و فی زمان جم تبلبلت الالسن ب: بابل و ذلک انّ ولد نوح کثروا بها فشحنت بهم و کان کلام الجمیع السریانیة و هی لغة نوح فاصبحوا ذات یوم و قد تبلبلت السنتهم و تغیّرت الفاظهم و ماج بعضهم فی بعض فتفرّقت کلّ فرقة جهة من جهات العالم باللّسان الّذی علیه اعقابهم الی الیوم. و عن ابن عباس قال: قال الحواریون، ل: عیسی (ع) لو بعثت من شهد السّفینة فحدّثنا عنها، فانطلق بهم حتّی انتهی الی کثیب من تراب فاخذ کفّا من ذلک التّراب بکفّه قال: أ تدرون ما هذا؟ قالوا اللَّه و رسوله اعلم، قال: هذا قبر سام بن نوح فضرب الکثیب بعصاه فقال قم باذن اللَّه فاذا هو قائم ینفض التّراب عن راسه قد شاب. قال له عیسی (ع): هکذا اهلکت؟ قال: لا، متّ و انا شاب و لکنّی ظننت انّها السّاعة فمن ثمّ شبت.
هوش مصنوعی: فقط تعداد کمی از مردم به نوح ایمان آوردند، که تعدادشان به هشتاد نفر میرسید: چهارده مرد و چهارده زن. در واقع، تعداد افراد سوار بر کشتی، کمتر از ده نفر بود: نوح، همسرش و سه پسرش به نامهای سام، حام و یافث به همراه همسرانشان. تمام کسانی که در کشتی بودند، غیر از این سه پسر، عقیم شدند و نسلداری نکردند. از نسل این سه پسر، تمام انسانهای امروزی هستند. یافث پدر اقوام ترکی و ساکنان مناطق شرقی و شمالی، حام پدر سیاهپوستان و سرزمینهای مختلفی مانند هند و حبشه و نوبه و کنعان، و سام پدر اقوام دیگر است. سام پنج پسر داشت: ارم که پدر قوم عاد و ثمود است و یفر که پدر رومیها و اسود که پدر ایرانیهاست. نسل این پسران در سرزمینهایی که به نام آنها شناخته میشود، تقسیم شدند. ششمین پسر سام ارفخشد بود که نَسَب پیامبر (ص) به او میرسد. بعد از نوح، سام به عنوان خلیفهاش در بین فرزندانش شناخته شد و سپس ارفخشد و شهر ایران را بنا نهاد. پس از ارفخشد، شالخ و بعد از او، جم و یونجهان آمدند که پایهگذار حکومتها بودند. در زمان جم، زبانها در بابل مختلط شدند، زیرا فرزندان نوح در آنجا جمع شدند و زبان سریانی که زبان نوح بود، به مرور زمان تغییر کرد و زبانهای جدیدی به وجود آمد. همچنین داستانی از ابن عباس نقل شده است که حواریون از عیسی (ع) خواستند تا درباره کشتی نوح صحبت کند و عیسی (ع) با آنها به مکانی رفت که قبر سام بن نوح در آنجا بود و بر او ندا داده شد تا قیام کند و او برخاست. سام به عیسی (ع) گفت که در زمان مرگش جوان بوده و بر اثر تصور اینکه زمان قیامت رسیده است، پیر شده است.
قال: حدّثنا عن سفینة نوح. قال: کان طولها الف ذراع و مائتی ذراع و عرضها ستّمائة ذراع و کانت ثلاث طبقات فطبقة فیها الدّوابّ و الوحش و طبقة فیها الانس و طبقه فیها الطّیر، فلمّا کثرت فیها ارواث الدّوابّ اوحی اللَّه الی نوح ان اغمز ذنب الفیل فغمزه فوقع منه خنزیر و خنزیرة فاقبلا علی الرّوث. فلمّا وقع الفار فی السّفینة جعل یقرضها و حبالها و ذلک انّ الفار توالدت فی السّفینة فاوحی اللَّه الی نوح ان اضرب بین عینی الاسد فضرب فخرج من منخره سنّور و سنّورة فاقبلا علی الفارة، فقال له: یا عیسی (ع) کیف علم نوح ان البلاد قد غرقت؟ قال: بعث الغراب یاتیه بالخبر فوجد جیفة فوقع علیها فدعا علیه بالخوف، فلذلک لا یالف البیوت ثم بعث الحمامة فجاءت بورق زیتون بمنقارها و طین برجلیها فعلم انّ البلاد قد غرقت قال فطوّقها الحمرة الّتی فی عنقها و دعا لها ان تکون فی انس و امان فمن ثمّ تالف البیوت. قال: فقالوا یا رسول اللَّه: الا ننطلق به الی اهلنا فیجلس معنا و یحدّثنا، قال: کیف یتبعکم من لا رزق له. قال فقال له: عد باذن اللَّه فعاد ترابا.
هوش مصنوعی: نوح، کشتیای به طول هزار و دویست ذراع و عرض ششصد ذراع ساخت که سه طبقه داشت. در یک طبقه، حیوانات و جانوران وحشی، در طبقهی دیگر انسانها و در طبقهی سوم پرندگان قرار داشتند. زمانی که فضولات حیوانات در کشتی زیاد شد، خدا به نوح وحی کرد که دمی از فیل را لمس کند. با این کار، یک خوک و یک خوکچه پیدا شدند که به فضولات نزدیک شدند. وقتی که موشها در کشتی شروع به تخریب کردند، خدا به نوح وحی کرد که بین چشمان شیر را بزند. پس از آن، یک گربه و یک گربهسان از او بیرون آمدند که به دنبال موشها رفتند.
وقتی عیسی (ع) از نوح پرسید که چگونه اطلاع یافت که زمین غرق شده، نوح پاسخ داد که یک کلاغ را فرستاد تا خبر را بیاورد. کلاغ به یک لاشه افتاد و بر آن نشسته و از خوف دعا کرد که به همین دلیل، کلاغها به خانهها عادت نمیکنند. سپس نوح یک کبوتر فرستاد که با برگ زیتون در منقار و گل در پایش برگشت و این نشان داد که زمین غرق شده است. نوح برای این کبوتر دعا کرد که در آرامش و امنیت باشد و به این ترتیب، کبوترها به خانهها عادت کردند.
سپس مردم از پیامبر خواستند که کبوتر را با خود به خانه ببرند تا با آن صحبت کنند. اما او پاسخ داد که چگونه میتواند کسی که هیچ رزقی ندارد به آنها بپیوندد. در نهایت، به کبوتر اجازه داده شد که برگردد و به شكل خاک تبدیل شد.
وَ قالَ ارْکَبُوا فِیها ای قال اللَّه ارکبوا فیها. و قیل: قال لهم نوح ارکبوا فی السّفینة. یقال: رکب الدّابّة و رکب فی الفلک. قال ابن عباس: اوّل ما حمل نوح فی الفلک من الدّواب الذّرة، و آخر ما حمل الحمار، فلمّا دخل الحمار و دخل صدره تعلّق ابلیس بذنبه فلم یستقلّ رجلاه فجعل نوح یقول: ویحک ادخل فینهض فلا یستطیع حتّی قال نوح: ویحک ادخل و ان کان الشیطان معک. کلمة سبقت علی لسانه.
هوش مصنوعی: و گفت: سوار شوید در آن. برخی گفتهاند: نوح به آنها گفت سوار شوید در کشتی. گفته میشود که او بر مرکب سوار شد و در کشتی هم سوار شد. ابن عباس میگوید: نخستین چیزی که نوح در کشتی حمل کرد، ذرهای از جانداران بود و آخرین چیزی که حمل کرد، الاغ بود. وقتی که الاغ وارد شد، ابلیس به دُم آن چسبید و نتوانست پاهایش را بلند کند. نوح به او میگفت: وای بر تو، وارد شو تا بتوانی حرکت کنی، اما او نمیتوانست تا اینکه نوح گفت: وای بر تو، وارد شو حتی اگر شیطان با تو باشد. این جمله از زبان او بیرون آمده بود.
فلمّا قالها نوح، خلی الشیطان سبیله فدخل و دخل الشیطان معه فقال له نوح: ما ادخلک علیّ یا عدوّ اللَّه؟ فقال: الم تقل ادخل و ان کان الشیطان معک؟ قال: اخرج عنّی یا عدوّ اللَّه قال: لا بد من ان تحملنی معک. فکان فیما یزعمون فی ظهر الفلک.
هوش مصنوعی: وقتی نوح این جمله را گفت، شیطان از راه خود خارج شد و وارد شد و شیطان نیز با او وارد شد. نوح به او گفت: چرا به من آمدهای ای دشمن خدا؟ شیطان پاسخ داد: مگر نگفتی وارد شو حتی اگر شیطان با تو باشد؟ نوح گفت: از من دور شو ای دشمن خدا. شیطان گفت: نمیتوانم جز این که با تو بیایم. و در آنچه مردم میگویند، او در پشت کشتی بود.
و قیل: انّ ابلیس و اولاده صاروا ریاحا فطاروا فی الهواء الی ان نضب الماء عن وجه الارض.
هوش مصنوعی: گفته شده که ابلیس و فرزندانش به شکل باد درآمده و در هوا رها شدهاند تا زمانی که آب از روی زمین ناپدید شود.
و گفتهاند که مار و کژدم آمدند، گفتند: یا نوح ما را در نشان در کشتی نوح گفت: ننشانم که سبب مضرّت و بلیّتاید، ایشان گفتند: ما را در نشان که با تو عهد کردیم که هر که نام تو برد، او را نگزیم و نرنجانیم اکنون هر که از مضرّات ایشان ترسد تا این آیت برخواند: سَلامٌ عَلی نُوحٍ فِی الْعالَمِینَ إِنَّا کَذلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ إِنَّهُ مِنْ عِبادِنَا الْمُؤْمِنِینَ، فانّهما لا تضرّانه. وَ قالَ ارْکَبُوا فِیها نوح گفت: در نشینید در کشتی بنام خدای گوئید: بِسْمِ اللَّهِ مَجْراها وَ مُرْساها قرائت حمزه و کسایی و حفص مَجْراها بفتح میم است، ای جریها بنام خدا است رفتن آن. باقی «مجراها» خوانند، ای اجراؤها و ارساؤها بنام خدای راندن آن و بازداشتن آن و بر ضمّ میم، «مرسیها» همه متفقاند و در شواذّ خواندهاند مَجْراها وَ مُرْساها بنام خدای که رواننده آنست و بدارنده آن زجاج گفت: باللّه تجری و به تستقرّ، بنام اللَّه کشتی میرفت و بنام وی قرار میگرفت و هر گه که نوح خواستی تا کشتی روان شود گفتی: بِسْمِ اللَّهِ روان گشتید و چون خواستی که بایستد گفتی بِسْمِ اللَّهِ بایستادید.
هوش مصنوعی: مار و کژدم به نوح گفتند که آنها را در کشتی به همراه ببرند. نوح پاسخ داد که نمیتواند آنها را ببرد زیرا ممکن است خطرناک باشند. آنها اعلام کردند که قسم خوردهاند که هیچکس را نگزند و اذیت نکنند، پس هر کسی که از آنها بترسد میتواند آیهای را بخواند که سلام بر نوح باشد و این بدان معناست که آنها ضرری نمیزنند. نوح سپس به آنها گفت که سوار کشتی شوند و هنگام سوار شدن، نام خدا را ببرند و او به نام خدا برود و بایستد. در برخی روایتها آمده است که این نامگذاری به کشتی کمک میکند تا به حرکت درآید و بیفتد و هر بار نوح خواست که کشتی حرکت کند یا بایستد، با گفتن نام خدا این کار را انجام میداد.
إِنَّ رَبِّی لَغَفُورٌ رَحِیمٌ لمن آمن منهم رَحِیمٌ حین خلصهم. و عن ابن عباس قال: قال رسول اللَّه (ص) «امان لامتی من الغرق اذا رکبوا السفن فی البحران یقولوا بسم اللَّه الملک و ما قدروا اللَّه حق قدره»، بِسْمِ اللَّهِ مَجْراها وَ مُرْساها إِنَّ رَبِّی لَغَفُورٌ رَحِیمٌ چون نوح در کشتی نشست و اصحاب وی، فرمان دادند تا آسمان آب فرو گذاشت چنان که اللَّه گفت: فَفَتَحْنا أَبْوابَ السَّماءِ بِماءٍ مُنْهَمِرٍ و زمین آب خویش برانداخت از هفتم طبقه زمین و چشمهها روان گشت چنان که گفت: وَ فَجَّرْنَا الْأَرْضَ عُیُوناً چون هر دو آب بهم رسید و درهم شد، باد های عواصف فروگشادند تا در میان آب افتاد و آن را موجها کرد همچون کوههای عظیم، اینست که ربّ العزّة گفت: وَ هِیَ تَجْرِی بِهِمْ فِی مَوْجٍ کَالْجِبالِ الموج جمع موجة کتمر و تمرة، و الموج حرکة الماء الکثیر بدخول الرّیاح الشّدیدة فی خلاله.
هوش مصنوعی: خداوند به کسانی که ایمان دارند بسیار بخشنده و رحیم است، و در زمانهایی که آنها از خطرات نجات یابند، رحمتش شامل حالشان میشود. پیامبر اکرم (ص) فرمودند: «ایمن و نجات برای امت من در هنگام سوار شدن بر کشتیهای دریا این است که بگویند به نام خدا، پادشاه و آنچه را که نتوانستهاند خدا را به حق تقدیر کنند». هنگامی که نوح در کشتی نشسته و یارانش نیز با او بودند، خداوند فرمان داد که آبها از آسمان بریزد. همانطور که خداوند فرمود: «درهای آسمان را با آبی سیلابی گشودیم» و زمین نیز آبهای خود را از عمقهای آن بیرون آورد. در این هنگام چشمهها جوشیدند. وقتی که آبها به هم برخورد کردند و مختلط شدند، بادهای شدید، آب را متلاطم کردند و آن را به امواجی بزرگ تبدیل کردند. به همین دلیل است که خداوند میفرماید: «و کشتی در میان امواجی مانند کوهها حرکت میکرد». موج به حرکات آب فراوان اطلاق میشود که به واسطه وزش بادهای شدید ایجاد میگردد.
وَ نادی نُوحٌ ابْنَهُ و اسمه کنعان و قیل یام، و قیل عرویا، وَ کانَ فِی مَعْزِلٍ من السّفینة، و قیل: بمعزل عن دین اللَّه، و العزلة البعد. یا بُنَیَّ قرائت عامّه قرّاء کسر، «یا» است مگر عاصم که بفتح یا خواند، فمن کسر فلانّه حذف یاء المتکلّم فبقیت الکسرة قبلها لیدلّ علیها، کما تقول: یا غلام، و من فتح فلانّه قلب یاء الاضافة الفا لخفّة الفتحة ثمّ حذف الالف کما تحذف الیاء من یاء غلام.
هوش مصنوعی: نوح به پسرش که نامش کنعان است ندا داد. بعضی گفتهاند نامش «یام» و برخی دیگر گفتهاند «عرویا» است. او در جایی غیر از کشتی قرار داشت و برخی گفتهاند از دین خدا دور افتاده بود. کلمه «یا» در خوانش عمومی اکثر قاریان به صورت کسره است، جز عاصم که آن را با فتحه خوانده است. کسانی که کسره خواندهاند، یای متکلم را حذف کرده و کسرهای پیش از آن باقی مانده تا به آن اشاره کند، مانند «یا غلام». اما کسانی که آن را با فتحه خواندهاند، یای اضافه را به الف تغییر دادهاند تا بارفتن این فتحه را آسانتر کنند و سپس الف را حذف کردهاند، همانطور که یای «غلام» حذف میشود.
ارْکَبْ مَعَنا باظهار، قرائت نافع است و ابن عامر و حمزه و یعقوب و بزی از ابن کثیر، و ترک الادغام فی مثل هذا اصل لانّ الحرفین من کلمتین و هما متقاربان لا مثلان. باقی بادغام خوانند لأنّهما حرفان متقاربان من مخرج واحد فلمّا کانا من مخرج واحد اشبها المثلین فحسن ادغام احدهما فی الآخر. نوح گفت مر پسر خویش را: ارْکَبْ مَعَنا یعنی اسلم و ارکب، او را بر کشتی میخواند بشرط ایمان. و گفتهاند: این پسر منافق بود اظهار ایمان میکرد ازین جهت نوح او را میخواند، و اگر نوح آن نفاق از وی شناختید و از ایمان وی نومید بودید او را نخواندید.
هوش مصنوعی: نوح به پسرش گفت: "با ما سوار شو" که به معنای ایمان آوردن و همراه شدن با ماست. او پسرش را بر روی کشتی میخواند به شرطی که ایمان داشته باشد. گفته شده که این پسر منافق بود و فقط ادعای ایمان میکرد، به همین دلیل نوح او را دعوت کرد. اگر نوح نفاق او را میشناخت و از ایمانش ناامید بود، ممکن بود او را دعوت نکند.
قالَ: سَآوِی إِلی جَبَلٍ گفتهاند: آن پیشین کشتی بود که خلق دیده بودند در جهان، و او میترسید که در آن نشیند گفت: من در کشتی نیارم آمد، آن گه گفت: سَآوِی إِلی جَبَلٍ یَعْصِمُنِی مِنَ الْماءِ ای من الغرق قالَ لا عاصِمَ الْیَوْمَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ گفتهاند: این عاصم بمعنی معصوم است، کماء دافق و عیشة راضیة، میگوید: هیچ نگاه داشته نیست امروز از فرمان خدای و عذاب او إِلَّا مَنْ رَحِمَ استثنا منقطع است یعنی لکن من رحمه اللَّه معصوم، موضع مِنَ نصب است برین قول. و اگر گوئیم استثنا صحیح است موضع مِنَ رفع باشد، یعنی من رحم هو اللَّه عزّ و جلّ، ای لا عاصم الّا اللَّه وَ حالَ بَیْنَهُمَا الْمَوْجُ ای بین نوح و ابنه، و قیل: بین ابنه و الجبل فَکانَ مِنَ الْمُغْرَقِینَ ای صار من المهلکین بالماء. روی انّ ابن نوح بنی من الزّجاج بیتا وقت اتّخاذ ابیه السّفینة فلمّا رکب نوح السّفینة دخل ابنه فی البیت الّذی اتّخذه من من الزّجاج ثمّ انّ اللَّه تعالی سلّط علیه البول فأخذ یبول حتّی امتلأ ذلک البیت الزّجاجیّ من بوله فغرق کلّ فی ماء البحر و غرق ابن نوح فی بوله لیعلم انّه لا مفرّ من القدر. مفسّران گفتند: شش ماه نوح و اصحاب وی در کشتی بودند دهم رجب در کشتی بودند، و روز عاشورا از کشتی فرو آمدند، و درستتر آنست که هفت ماه در کشتی بودند و ارتفاع آب در زمین چندان بود که بهمه کوههای عالم سی گز آب بر گذشته بود و بروایتی پانزده گز، و روی انّه کان لامراة صبیّ صغیر و کانت تحبّه فحملته الی الجبل وقت الغرق فلمّا غشیها الماء، رفعته فوق صدرها ثم فوق منکبها ثمّ شالت به نحو السّماء بیدیها فلمّا ألجمها الماء طرحته فقال اللَّه ل: نوح: لو رحمت احدا لرحمت المرأة و ابنها. و قیل: رکب نوح السّفینة فی اوّل یوم من رجب فمرّت بالبیت و طاف به سبعا و قد رفعه اللَّه من الغرق و جرت السّفینة بهم الی یوم النحر وَ اسْتَوَتْ عَلَی الْجُودِیِّ یوم النحر فمکثت علیه شهرا حتی جفّت الارض و خرجوا منها یوم عاشوراء فصام نوح و من معه شکرا للَّه عزّ و جل.
هوش مصنوعی: نوح در پاسخ به خطر غرق شدن، تصمیم گرفت به کوهی پناه ببرد و گفت که این کوه او را از غرق شدن نجات میدهد. اما او را به یادآوری کردند که هیچ نجاتدهندهای از عذاب خداوند وجود ندارد، جز کسانی که مورد رحمت خدا قرار گرفتهاند. در این میان، امواج بین نوح و پسرش حائل شدند و پسر نوح به دریا افتاد و غرق شد. داستان این است که پسر نوح در زمان ساخت کشتی به خانهای از شیشه رفت و وقتی پدرش سوار کشتی شد، پسرش در آن خانه ماند و به خاطر عدم توجهش به عواقب، در نهایت غرق شد. مفسران میگویند نوح و همراهانش شش تا هفت ماه در کشتی بودند و در نتیجه آب به قدری بالا آمد که تمام کوهها را پوشاند. همچنین حکایتی وجود دارد که زنی با کودکش به سمت کوه رفت تا نجات یابد، اما وقتی آب او را در بر گرفت، در نهایت طغیان آب فرزندش را از او گرفت. این داستان به ما میآموزد که گاهی وقتها هیچ راه فراری از سرنوشت مقدر خداوند وجود ندارد. نوح و یارانش بعد از روزها در نهایت روز عاشورا از کشتی خارج شدند و به شکرانه این نجات روزه گرفتند.
وَ قِیلَ یا أَرْضُ ابْلَعِی یعنی قال اللَّه للارض بعد تناهی الامر فی هلاک قوم نوح یا أَرْضُ ابْلَعِی ماءَکِ ای تشرّبیه و تنشفیه، اللَّه تعالی فرمان داد بزمین که آب خویش در اجزای خویش فرو بر، میگویند: لختی از آن بقاع زمین استعصا نمود و سر وازد ازین فرمان، تا ربّ العالمین آب وی تلخ و شور گردانید و آن زمین شورستان کرد. وَ یا سَماءُ أَقْلِعِی ای یا سحاب امسکی عن انزال المیاه. وَ غِیضَ الْماءُ ای و نقص الماء فذهب و نضب و مصدره الغیض و الغیوض، یقال: غاض الماء یغیض، اذا غار فی الارض، و غاضه اللَّه ای نقصه، لازم و متعدّ کما یقال: زاد الشیء و زدته. وَ قُضِیَ الْأَمْرُ ای فرغ من محازاة الاعداء، کقوله: وَ أَنْذِرْهُمْ یَوْمَ الْحَسْرَةِ إِذْ قُضِیَ الْأَمْرُ یعنی فرغ من محاسبة الاعداء و مجازاتهم وَ اسْتَوَتْ عَلَی الْجُودِیِّ یعنی استقرّت السّفینة علی جبل الجودی و هو جبل معروف بناحیة الموصل و قیل: فی جزیرة الشام من وراء آمد. وَ قِیلَ بُعْداً لِلْقَوْمِ الظَّالِمِینَ بعدا مصدر موضوع موضع الامر میگوید: دوری بادا و لعنت این گروه ظالمان را، این از کلمتهای نفی ندامت است که اللَّه بآن خویشتن را از پشیمانی تنزیه کرد چنان که جایی دیگر گفت: «أَلا بُعْداً لِعادٍ» «أَلا بُعْداً لِثَمُودَ» «أَلا بُعْداً لِمَدْیَنَ» «وَ لا یَخافُ عُقْباها» هم از این باب است. آنچه موسی را گفت: فَلا تَأْسَ عَلَی الْقَوْمِ الْفاسِقِینَ و از شعیب باز گفت: فَکَیْفَ آسی عَلی قَوْمٍ کافِرِینَ و لیس ربّنا بجبّار یبدو له ندامة او یخاف عاقبة، اجمع المعاندون علی ان طوق البشر قاصر عن الإتیان بمثل هذه الآیة، بعد ان فتشوا جمیع کلام العرب و العجم فلم یجدوا مثلها فی فخامة الفاظها و حسن نظمها و جودة معانیها فی تصویر الحال مع ایجاز من غیر اخلال.
هوش مصنوعی: در روایت آمده که خدا به زمین فرمان داد که آب خودش را جذب کند پس از آنکه سرنوشت قوم نوح مشخص شد. زمین در ابتدا از این فرمان سرپیچی کرد، اما خداوند آب آن را تلخ و شور ساخت. همچنین به آسمان دستور داده شد که باران نبارد. آبها کم شدند و به تدریج از بین رفتند. در این زمان، سرنوشت دشمنان مشخص شد، به طوری که سفینه حضرت نوح بر کوه جودی قرار گرفت. در آیهای دیگر آمده که خداوند از نزدیک شدن به این قوم ظالم بیزاری میجوید و به دیگر اقوام مثل عاد و ثمود نیز اشاره شده که لعنت بر آنها باد. این عبارتها از طرقی است که خداوند خود را از پشیمانی و عواقب بد دور میسازد. همچنین در ادامه، تعجب و ناتوانی بشریت در آوردن مانند این آیات به دلیل زیبایی کلمات و معناهای عمیق آنها مورد اشاره قرار گرفته است.
وَ نادی نُوحٌ رَبَّهُ فَقالَ رَبِّ إِنَّ ابْنِی مِنْ أَهْلِی و قد وعدتنی ان تنجینی و اهلی، و ذلک فی قوله تعالی: وَ أَهْلَکَ بار خدایا تو مرا گفتهای که ترا و کسان ترا از غرق برهانم و این پسر از کسان من بود، وَ إِنَّ وَعْدَکَ الْحَقُّ وَ أَنْتَ أَحْکَمُ الْحاکِمِینَ ربّ العالمین او را جواب داد که: إِنَّهُ لَیْسَ مِنْ أَهْلِکَ ای من اهل دینک. و قیل: لیس من اهلک الّذین وعدتک انجاءهم. روایت کنند از علی (ع) که گفت لم یکن ابنه و انّما کان ابن امرأته من زوج آخر، و لهذا قال: من اهلی و لم یقل: منّی.
هوش مصنوعی: نوح خدای خویش را ندا کرد و گفت: "پروردگارا، پسرم از خانواده من است و تو به من وعده دادهای که مرا و خانوادهام را نجات دهی." او در ادامه به وعدهاش اشاره کرد و گفت: "و وعده تو حق است و تو بهترین判 کنندگان هستی." خدا به او پاسخ داد که: "او از اهل تو نیست." برخی گفتهاند که منظور این است که او از پیروان دین تو نیست. همچنین روایت شده است که علی (ع) فرمودند: "او پسر نوح نبود، بلکه پسر همسرش از یک شوهر دیگری بود، به همین دلیل نوح گفت: 'از خانواده من است' و نگفت: 'از من است'."
و قیل: کان لغیر رشده و هذا غیر صحیح لانّ اللَّه تعالی عصم انبیاءه من مثله، و حمل المفسّرون. قوله فَخانَتاهُما علی الدّین لا علی الفراش یعنی احدیهما کانت تخبر النّاس انّه مجنون و الأخری کانت تدلّ علی الاضیاف. و قال ابن عباس: ما بغت امراة نبیّ قط. یکی از سعید جبیر پرسید که إِنَّ ابْنِی مِنْ أَهْلِی این پسر نوح بود یا نبود. سعید خشم گرفت، گفت: سبحان اللَّه لا اله الّا اللَّه» خدای میگوید جلّ جلاله با رسول خویش که پسر وی بود و تو میگویی که نبود، آن گه گفت: کان ابنه و لکنّه کان مخالفا فی النیّة و العمل و الدّین فمن ثمّ قال: إِنَّهُ لَیْسَ مِنْ أَهْلِکَ إِنَّهُ عَمَلٌ غَیْرُ صالِحٍ بکسر المیم و فتح اللّام و نصب غَیْرُ قرأها الکسایی و یعقوب، و الوجه انّ الضمیر فی إِنَّهُ لابن نوح و المعنی: انّ ابنک عمل غیر صالح، و التقدیر: عمل عملا غیر صالح فحذف الموصوف و اقیم الصّفة مقامه. میگوید: ای نوح او از کسان تو نبود که کار نیک نمیکرد یعنی که در دین و نیّت و عمل مخالف تو بود. و قرأ الباقون عَمَلٌ بفتح المیم و رفع اللّام منوّنة و رفع غَیْرُ و الوجه انه یجوز ان یکون الضمیر فی إِنَّهُ لابن نوح ایضا فیکون علی حذف المضاف، و التقدیر انّ ابنک ذو عمل غیر صالح فحذف المضاف و اقیم المضاف الیه مقامه، و یجوز ان یکون الضّمیر فی إِنَّهُ للسّؤال، و التّقدیر انّ سؤالک، ما لیس لک به علم عمل غیر صالح.
هوش مصنوعی: در این متن بیان شده که برخی افراد معتقدند که خطای همسران نوح به دلیل عدم درک صحیح از وضعیت او بوده، اما این نظر نادرست است چرا که خداوند انبیای خود را از چنین خطاهایی مصون نگه میدارد. همچنین آمده است که یکی از همسران او به مردم میگفت که نوح دیوانه است و دیگری به مهمانان کمک میکرد. ابن عباس نیز تصریح کرده که هیچ زنی از زنان پیامبر هرگز بدی نکرده است. درباره پسر نوح، سوالی مطرح میشود که آیا او از خانواده نوح بود یا خیر، که سعید جبیر با تعجب پاسخ میدهد و میگوید که خداوند در قرآن بیان کرده که او فرزند نوح بوده ولی در اعتقادات و رفتار با او مخالفت داشته است. از این رو گفته میشود که او از اهل نوح نیست و به دلیل اعمال ناشایستش مورد غضب قرار گرفته است. در ادامه در مورد نحوه قرائت کلمات و ساختار جملات نیز توضیحاتی داده شده است، که به درک بهتری از مفهوم آیات کمک میکند و تأکید میشود که پسر نوح به خاطر عملکرد ناپسندش از خانواده او جدا بوده است.
یعنی این گفت که تو مرا گفتی ای نوح کاری نه نیک است و آن گفت وی خلاص خواستن پسر بود پس از آنکه کفر وی شناخته بود و دانسته. و گفتهاند خلاص وی خواستن بود پس از آنکه گفت: لا تَذَرْ عَلَی الْأَرْضِ مِنَ الْکافِرِینَ دَیَّاراً فَلا تَسْئَلْنِ درین کلمت سه قرائت است تَسْئَلْنِ بفتح لام و نون و نون مشدّد قرائت ابن کثیر است و بفتح لام و کسر نون و نون مشدد قرائت نافع و ابن عامر است و لکن ورش و اسماعیل از نافع اثبات یاء روایت کردهاند در حال وصل نه در حال وقف، و قالون حذف یاء روایت کرده در هر دو حال، و بصریان و کوفیان تَسْئَلْنِ خوانند بسکون لام و کسر نون مخفّف، و از بصریان ابو عمرو یاء اثبات کند در حال وصل دون الوقف، و یعقوب در هر دو حال اثبات کند و کوفیان در هر دو حال حذف کنند و اصل کلمه فَلا تَسْئَلْنِ بجزم لام است بر معنی نهی و دخلته النّون الثقیلة للتّوکید، معنی آنست که مپرس آنچه علم آن بر تو پوشیده کردهام و ندانی که در حکم من جائز است إِنِّی أَعِظُکَ أَنْ تَکُونَ مِنَ الْجاهِلِینَ اینجا، لا، مضمر است یعنی ان لا تکون من الجاهلین. و قیل: معناه: ان تکون من الجاهلین فتظنّ انی لا افی بوعد وعدته.
هوش مصنوعی: این گفتوگو به مفهوم این است که نوح گفته که کار تو نیکو نیست و از طرفی کسی دیگر توضیح داده که او تنها در پی نجات پسرش بوده، در حالی که کفر او مشخص و معلوم شده است. همچنین در تفسیر یکی از آیات به اختلاف قرائتها اشاره شده است. این آیه میگوید که نباید از خداوند بپرسی که چرا کسانی که کافر هستند را رها کردهای. در اینجا قرائتهای مختلفی وجود دارد که به نوعی فاصله و سکون در حروف اشاره میکند. مفهوم کلی این آیه این است که لازم نیست از آنچه که به تو پوشیده است بپرسی، چون آنچه را که باید بدانی، به تو نخواهد گفت. در واقع یک نهی وجود دارد که بیان میکند نباید به جهل خود ادامه دهی و گمان کنی که خداوندی به وعدهاش عمل نخواهد کرد.
پس نوح بزلّت خویش معترف شد، گفت: رَبِّ إِنِّی أَعُوذُ بِکَ ای استجیر بک أَنْ أَسْئَلَکَ ما لَیْسَ لِی بِهِ عِلْمٌ ای ان اتکلف مسئلتک ما لا اعلم ممّا استاثرت بعلمه وَ إِلَّا تَغْفِرْ لِی ذنبی بسئوالی وَ تَرْحَمْنِی بفضلک و تنقذنی من غضبک أَکُنْ مِنَ الْخاسِرِینَ الهالکین.
هوش مصنوعی: نوح به اشتباهات خود اعتراف کرد و گفت: "پروردگارا، به تو پناه میبرم و از تو درخواست میکنم که از چیزی نپرسم که به آن علم ندارم. اگر مرا ببخشی و رحم کنی و من را با فضل خود نجات دهی، از این خشم تو، از زیاندیدگان و هلاکشدگان خواهم بود."
قِیلَ یا نُوحُ اهْبِطْ انزل من السفینة الی الارض بِسَلامٍ مِنَّا ای بسلامة و خلاص من المکاره و الهلاک. قال: عمر بن الخطاب لمّا استقرّت السفینة علی الجودی لبثت ما شاء اللَّه ان یلبث ثمّ انه اذن له فهبط علی الجبل فدعا الغراب فقال ائتنی بخبر الارض فانحدر الغراب علی الارض و فیها الغرقی من قوم نوح فوقع علی جیفة من قوم نوح فابطاء علیه فلعنه، و دعا الحمامة فوقعت علی کف نوح فقال: اهبطی فأتینی بخبر الارض فانحدرت فلم تلبث الّا قلیلا حتی جاءت. تنفض ریشة فی منقارها.
هوش مصنوعی: به نوح گفته شد که از کشتی به زمین پایین بیایید و آنجا با سلامتی و رهایی از بدبختی و هلاکت فرود آید. عمر بن خطاب نقل میکند که وقتی کشتی بر کوه جودی قرار گرفت، نوح مدت زمانی را که خدا بخواهد در آنجا ماند. سپس به او اجازه داده شد که پایین بیاید و بر فراز کوه قرار گرفت. نوح به سمت یک کلاغ رفت و از او خواست که خبر زمین را بیاورد. کلاغ به زمین رفت و بر روی اجساد قوم نوح نشسته و کمی دیر آمد. نوح او را لعنت کرد و بعد به سمت یک کبوتر رفت و از او خواست که به زمین برود و خبر بیاورد. کبوتر بر روی دست نوح نشسته و به پایین رفت و پس از مدت کوتاهی بازگشت در حالی که پرهایش را به جان کرده بود.
و روی انها اتته بورق الزیتون فی منقارها و الطّین فی رجلیها، فقالت: اهبط فقد انبتت الارض. قال نوح: بارک اللَّه فیک و فی بیت یؤویک و حبّبک الی النّاس لولا ان یغلبک النّاس علی نفسک لدعوت اللَّه ان یجعل رأسک من ذهب. و قیل: بِسَلامٍ ای بتحیّة و بتسلیم مِنَّا وَ بَرَکاتٍ عَلَیْکَ یعنی زیادات فی نسلک حتّی صار ابا البشر بعد آدم و ان بنی آدم کلّهم من ذلک الیوم من بنیه الثلاثة، البیض من سام، و الحمر من یافث، و السّود من حام. اینست که رب العالمین گفت: وَ جَعَلْنا ذُرِّیَّتَهُ هُمُ الْباقِینَ ادرکت البرکة کلّهم فتنا سلوا و ادرک السلام بعضهم فاسلموا. ذلک قوله: وَ عَلی أُمَمٍ مِمَّنْ مَعَکَ ای و علی قرون من ذریّة من معک من ولدک و هم المؤمنون منهم، ثمّ استأنف الکلام فقال: وَ أُمَمٌ سَنُمَتِّعُهُمْ فی دنیاهم، یعنی الامم الکافرة من ذریّته ثُمَّ یَمَسُّهُمْ مِنَّا عَذابٌ أَلِیمٌ امّا عاجلا و امّا آجلا، قال: محمد بن کعب القرظی: دخل فی ذلک السلام کل مؤمن و مؤمنة الی یوم القیمة و کذلک فی ذلک العذاب و الامتاع کلّ کافر و کافرة الی یوم القیامة.
هوش مصنوعی: در این متن اشاره شده است که پرندگانی با برگ زیتون در منقار و گل در پاهایشان آمدهاند و به نوح گفته میشود که به زمین نازل شود، زیرا زمین به رشد آمده است. نوح در پاسخ دعا میکند که خداوند او را و خانوادهاش را برکت دهد و مایل است که چهرهاش طلا باشد. همچنین به او گفته میشود که سلام و برکات بر او نازل میشود، که به معنای افزایش نسل اوست و از او به عنوان پدر بشریت یاد میشود. بر همین اساس، نسلهای مختلفی از انسانها به وجود آمدهاند که به سه گروه تقسیم میشوند: سفیدپوستان از سام، سرخپوستان از یافث و سیاهپوستان از حام. در ادامه تأکید میشود که خداوند نسل نوح را باقی گذاشته و مؤمنان از نسل او برکات خواهند داشت. همزمان با این برکات، به کافران از نسل او نیز عذاب دردناک وعده داده میشود. در نهایت، این نصیحت شامل هر مؤمن و کافر تا روز قیامت میشود.