گنجور

۳ - النوبة الثالثة

قوله تعالی و تقدّس هُوَ الَّذِی یُسَیِّرُکُمْ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ الآیة. بزبان اهل اشارت سیر در برّ راه بردن است در مشارع شرع از روی استدلال بواسطه رسالت، و سیر بحر غلبات حق است که در وقت وجد عنان مرکب بنده بی‌واسطه در منازل حقیقت بمشاهد قدس کشد، تا چنان که در دریا سیر یک ماه بیک روز کنند، این جوانمرد درین میدان بیک جذبه الهی مسافت همه عمر باز برد. اینست که گفتند: جذبة من الحق توازی عمل الثقلین سیر برّ، سیر عابدان است و زاهدان در بادیه مجاهدت، بر مرکب ریاضت بدلالت شریعت، مقصد ایشان بهشت رضوان و نعمت جاودان. سیر بحر، سیر عارفان است و صدّیقان در کشتی رعایت، میرواند آن را باد عنایت در بحر مشاهدت، مقصد ایشان کعبه وصلت و راز ولی نعمت. و گفته‌اند برّ و بحر اشارت‌اند بقبض و بسط عارفان، گهی در قبض میان دهشت و حیرت می‌زارند، گهی در بسط میان شهود و وجود می‌نازند.

باز چون باد شادی از افق تجلّی وزد، و ابر لطف باران کرم ریزد، بنده عنایت و رعایت بیند وَ جَرَیْنَ بِهِمْ بِرِیحٍ طَیِّبَةٍ نقد وقت وی شود وَ فَرِحُوا بِها بر بساط شهود در حالت انس فرحی در وی آید، بسطی بیند بنازد از سر آن ناز و دلال گوید:

مائیم عیاران و عیاران مائیم
بر دیده مشتری قدم می‌سائیم‌

‌راست که این بسط بنهایت رسد، از موارد قدرت وارد هیبت و دهشت آید، دریای عظمت موج هیبت زند، مسکین بنده در وهده حجبت افتد، زبان تضرّع بگشاید، بزاری و خواری گوید:

قد تحیّرت فیک خذ بیدی
یا دلیلا لمن تحیّر فیکا

اینست که گفت جلّ جلاله: جاءَتْها رِیحٌ عاصِفٌ وَ جاءَهُمُ الْمَوْجُ مِنْ کُلِّ مَکانٍ آن شوریده روزگار و سرور طریقت شبلی در روش خویش از هر دو جانب خبر داده، و بر هر دو مقام گذشته، در مقام بسط بوقت شادی و ناز همی گفت: این السماوات و الارضون حتی احملها علی شعرة جفن عینی. و در مقام قبض بوقت زاری و خواری همی گفت: ذلی عطل ذلّ الیهود. و شاهد شرع مقدّس برین قصه آنست که مصطفی ص گهی میگفت: «انا سیّد ولد آدم و لا فخر» و گهی میگفت‌ «لا تفضّلونی علی یونس بن متی».

إِنَّما مَثَلُ الْحَیاةِ الدُّنْیا کَماءٍ أَنْزَلْناهُ مِنَ السَّماءِ تشبیه اموال و حظوظ دنیا بباران از آن روی است، که باران بحیلت و تدبیر آدمی نتوان فرو آوردن و جز بتقدیر الهی و مشیّت خدای نیاید، کار دنیا همین است بجهد و حیلت و تدبیر و تلبیس بنده هیچ راست نشود، و مجتمع نگردد مگر بقسمت ازلی و تقدیر الهی، و هر چند که باران بتقدیر است، امّا استسقا بنماز و دعا در شریعت رواست و خواستن آن در دین نقصان نیارد، همچنین رزق دنیا اگر چند بتقدیر و قسمت است طلب کردن رواست، و عطا خواستن از اللَّه بنده را سزاست. و مصطفی ص گفته: اجملوا فی الطلب.

چون خواهید نیکو خواهید قناعت و قدر کفایت خواهید، تا طاغی و بی‌راه نشوید این دنیا هم چون آب است و ربّ العزّة آن را مثل بآب زد، آب چون باندازه خویش بود سبب صلاح خلق بود، باز چون از حدّ و اندازه خویش در گذرد جهان را خراب کند. کذلک المال اذا کان بقدر الکفایة و الکفاف فصاحبه منعم فاذا زاد و جاوز الحد اوجب الکفران و الطّغیان. کَلَّا إِنَّ الْإِنْسانَ لَیَطْغی‌ أَنْ رَآهُ اسْتَغْنی‌ و قیل: انّ الماء ما دام جاریا کان طیّبا فاذا طال مکثه تغیّر. کذلک المال اذا انفقه صاحبه کان محمودا و اذا امسکه کان معلولا مذموما.

و قیل: ان الماء اذا کان طاهرا کان حلالا یصلح للشّرب و یصلح للطهور و ان کان نجسا فبالعکس. کذلک المال اذا کان حلالا و بعکسه لو کان حراما.

وَ اللَّهُ یَدْعُوا إِلی‌ دارِ السَّلامِ دعوت چهاراند یکی دعوت توحید و شهادت. و هو قوله: یَدْعُوکُمْ لِیَغْفِرَ لَکُمْ دیگر دعوت حمد و اجابت. و هو قوله: یَدْعُوکُمْ فَتَسْتَجِیبُونَ بِحَمْدِهِ. سه دیگر دعوت اتباع و امامت. و هو قوله: نَدْعُوا کُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ. چهارم دعوت کرامت و ضیافت. و هو قوله: وَ اللَّهُ یَدْعُوا إِلی‌ دارِ السَّلامِ کسی که دعوت کند و خواهد تا دوستان و عزیزان را بمهمان برد، شرط مهمانی آنست که اوّل کسی از نزدیکان و خاصگیان خویش را فرستد، تا ایشان را خبر کند و نوید دهد، پس چون آیند باز عزیزان را به استقبال ایشان فرستد و یکی را تنها نخواند، که دوستان و خویشان وی را همه برخواند و مرکبها و مشعلها براه ایشان فرستد، چون آیند جای ایشان ساخته و پرداخته دارد، چون بنشینند ایشان را اوّل جلاب دهند پس میوه آرند، پس طعامهای ساخته بنهند و غلامان و چاکران بر سر ایشان بدارند، چون از آن فارغ شوند سماع کنند، و شرط است که میزبان دیدار خود از مهمان باز نگیرد، و بعاقبت ایشان را باکرام و خلعت باز گرداند. ربّ العالمین در ضیافت فردوس این همه ساخته و راست کرده و قرآن مجید از آن خبر میدهد و بیان میکند، اوّل خواننده و نوید دهنده ایشان مصطفی ص است میگوید: حقّ جلّ جلاله وَ داعِیاً إِلَی اللَّهِ بِإِذْنِهِ پس فریشتگان و رضوان باستقبال ایشان فرستد وَ تَتَلَقَّاهُمُ الْمَلائِکَةُ مرکبهاشان فرستد نَحْشُرُ الْمُتَّقِینَ إِلَی الرَّحْمنِ وَفْداً ای رکبانا علی نجایب من نور. مشعلهای نور بر راه ایشان فرستد یَسْعی‌ نُورُهُمْ بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَ بِأَیْمانِهِمْ تنها شان نخواند که خویشان و نزدیکان همه را خواند وَ مَنْ صَلَحَ مِنْ آبائِهِمْ وَ أَزْواجِهِمْ وَ ذُرِّیَّاتِهِمْ آن گه بهشت و جنة النعیم جای ایشان ساخته جَنَّةٍ عَرْضُهَا السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقِینَ جلاب ایشان یُسْقَوْنَ مِنْ رَحِیقٍ مَخْتُومٍ خِتامُهُ مِسْکٌ میوه ایشان وَ فاکِهَةٍ کَثِیرَةٍ لا مَقْطُوعَةٍ وَ لا مَمْنُوعَةٍ طعام ایشان وَ لَحْمِ طَیْرٍ مِمَّا یَشْتَهُونَ چاکران و خادمان بر سر ایشان وَ یَطُوفُ عَلَیْهِمْ غِلْمانٌ لَهُمْ کَأَنَّهُمْ لُؤْلُؤٌ مَکْنُونٌ سماع ایشان فَهُمْ فِی رَوْضَةٍ یُحْبَرُونَ و از همه عزیزتر آنست که ایشان را بدیدار خود شاد گرداند، تا وی را جلّ جلاله می‌بینند و مینازند، چنان که گفت: وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ ناضِرَةٌ إِلی‌ رَبِّها ناظِرَةٌ رویها تازان و نازان بجلال و جمال حق نگران، رویهای روشن‌تر از آفتاب روز، بتجلی ذو الجلال گشته پیروز.

پیر طریقت گفت دیدار دوست بهره مشتاقانست روشنایی دیده و دولت جان و آئین جهان است، راحت جان و عیش جان و درد جانست.

هم درد دل منی و هم راحت جان.

ای جوان مرد، باش تا شادی بینی، و یک بار با دوست بر بساط وصل ایمن نشینی، و از دوست آن بینی که لا عین رأت و لا اذن سمعت و لا خطر علی قلب بشر اینست که ربّ العالمین گفت: لِلَّذِینَ أَحْسَنُوا الْحُسْنی‌ وَ زِیادَةٌ وَ لا یَرْهَقُ وُجُوهَهُمْ قَتَرٌ وَ لا ذِلَّةٌ أُولئِکَ أَصْحابُ الْجَنَّةِ هُمْ فِیها خالِدُونَ اصحاب جنة دیگراند و ارباب صحبة دیگر، اصحاب جنة را میگوید: وَ اللَّهُ یَدْعُوا إِلی‌ دارِ السَّلامِ ارباب صحبت را میگوید: وَ یَهْدِی مَنْ یَشاءُ إِلی‌ صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ حسنی و طوبی و زلفی اهل جنت راست، زیادت و قربت و صحبت اهل معرفت راست.

انّی لاحسد دارکم لجوارکم
طوبی لمن اضحی لدارک جارا

قال: رسول اللَّه ص انّ اللَّه عزّ و جلّ اذا اسکن اهل الجنّة الجنّة و اهل النّار النّار بعث الی اهل الجنّة الرّوح الامین فیقول یا اهل الجنّة انّ ربّکم یقرئکم السلام و یأمرکم ان تزوروه الی فناء الجنّة و هو ابطح الجنّة تربته المسک و حصباؤه الدّر و الیاقوت و شجره الذّهب و الرّطب و ورقه الزّمرّد، فیخرج اهل الجنّة مستبشرین مسرورین فثمّ مجمعهم و ثمّ تحلّ لهم کرامة اللَّه عزّ و جلّ و النّظر الی وجهه و هو موعود اللَّه انجزه لهم قال فیأذن اللَّه لهم فی السماع و الاکل و الشرب و تکون حلل الکرامة.

ثمّ ینادی مناد یا اولیاء اللَّه هل بقی مما وعدکم ربکم شیئا فیقولون لا. قد انجز لنا ما وعدنا و ما بقی شی‌ء الا النّظر الی وجه ربّنا عزّ و جلّ قال فیتجلّی لهم الرّب عزّ و جلّ فی حجب، فیقول: یا جبرئیل ارفع حجابی لعبادی حتی ینظروا الی وجهی. فیرفع الحجاب الاوّل فینظرون الی نور من الرّب عز و جل، فیخرون له سجّدا. فینادیهم الرّب عز و جل یا عبادی ارفعوا رؤسکم انّها لیست بدار عمل انّما هی دار ثواب. فیرفع الحجاب الثانی فینظرون امرا هو اعظم و اجل، فیخرون للَّه حامدین ساجدین عارفین. فینادیهم الرّب عز و جلّ: ارفعوا رؤسکم انّها لیست بدار عمل انّما هی دار ثواب و نعیم مقیم. فیرفع الحجاب الثالث فعند ذلک ینظرون الی وجه رب العالمین تبارک و تقدّس فیقولون حین ینظرون الی وجهه سبحانه ما عبدناک حقّ عبادتک. فیقول کرامتی امکنکم من النّظر الی وجهی و احلتکم داری فیاذن اللَّه عز و جلّ للجنّة ان تکلم فتقول: طوبی لمن تخلّدنی و طوبی لمن اعددت له. فذلک قوله: عز و جلّ طُوبی‌ لَهُمْ وَ حُسْنُ مَآبٍ.

۳ - النوبة الثانیة: قوله تعالی هُوَ الَّذِی یُسَیِّرُکُمْ ای یحملکم علی السّیر و یجعلکم قادرین علی قطع المسافات فِی الْبَرِّ بالازجل و الدّواب وَ الْبَحْرِ بالسّفن الجاریة فی البحار. البرّ: الارض الواسعة. و البحر: مستقرّ الماء. قرائت عبد اللَّه شامی ینشرکم بفتح یا و بنون و شین، من نشر ینشر هم چنان که جایی دیگر گفت وَ بَثَّ فِیها مِنْ کُلِّ دَابَّةٍ باین قرائت معنی آنست که: شما را می‌پراکند و میخیزاند و میرواند در دشت و در دریا. و فیه حجة علی القدریة فی خلق الافعال لانّ السیر فعل متصرف فی الخیر و الشر لا محالة و اللَّه یسیّر کل سائر کما تری، آن گه شرح فرادریا داد: حَتَّی إِذا کُنْتُمْ فِی الْفُلْکِ فلک هم واحد است و هم جمع بواحد مذکر است چنان که گفت: فِی الْفُلْکِ الْمَشْحُونِ و بجمع مؤنث است چنان که گفت: وَ الْفُلْکِ الَّتِی تَجْرِی فِی الْبَحْرِ وَ جَرَیْنَ بِهِمْ ای جرت السفن بمن رکبها فی البحر. مخاطبه با خبر گشت و عرب چنین کنند، و در قرآن از این باب هست. و قال الشّاعر:۴ - النوبة الاولى: قوله تعالی: وَ یَوْمَ نَحْشُرُهُمْ جَمِیعاً آن روز که ایشان را با هم آریم همگان ثُمَّ نَقُولُ لِلَّذِینَ أَشْرَکُوا آن گه گوئیم ایشان را که خداوند خویش را انباز گفتند مَکانَکُمْ بر جای باشید أَنْتُمْ وَ شُرَکاؤُکُمْ هم شما و هم انبازان خویش که مرا می‌گفتید فَزَیَّلْنا بَیْنَهُمْ میان ایشان جدایی افکنیم وَ قالَ شُرَکاؤُهُمْ آن گه آن شرکا گویند ما کُنْتُمْ إِیَّانا تَعْبُدُونَ (۲۸) هرگز شما ما را نپرسیدید فَکَفی‌ بِاللَّهِ شَهِیداً بَیْنَنا وَ بَیْنَکُمْ میان ما و میان شما خدای گواه بسنده است إِنْ کُنَّا عَنْ عِبادَتِکُمْ لَغافِلِینَ (۲۹) که ما از پرستش شما هرگز آگاه نبودیم.

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

قوله تعالی و تقدّس هُوَ الَّذِی یُسَیِّرُکُمْ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ الآیة. بزبان اهل اشارت سیر در برّ راه بردن است در مشارع شرع از روی استدلال بواسطه رسالت، و سیر بحر غلبات حق است که در وقت وجد عنان مرکب بنده بی‌واسطه در منازل حقیقت بمشاهد قدس کشد، تا چنان که در دریا سیر یک ماه بیک روز کنند، این جوانمرد درین میدان بیک جذبه الهی مسافت همه عمر باز برد. اینست که گفتند: جذبة من الحق توازی عمل الثقلین سیر برّ، سیر عابدان است و زاهدان در بادیه مجاهدت، بر مرکب ریاضت بدلالت شریعت، مقصد ایشان بهشت رضوان و نعمت جاودان. سیر بحر، سیر عارفان است و صدّیقان در کشتی رعایت، میرواند آن را باد عنایت در بحر مشاهدت، مقصد ایشان کعبه وصلت و راز ولی نعمت. و گفته‌اند برّ و بحر اشارت‌اند بقبض و بسط عارفان، گهی در قبض میان دهشت و حیرت می‌زارند، گهی در بسط میان شهود و وجود می‌نازند.
هوش مصنوعی: خداوند کسی است که شما را در خشکی و دریا به گردش در می‌آورد. به زبان اشاره، سیر در خشکی به معنای پیمودن مسیرهای شرع با استدلال به واسطه پیامبری است، در حالی که سیر در دریا به معنای غلبه بر حقایق است. وقتی فردی به حالت وجد و شوق می‌رسد، می‌تواند بدون واسطه به منازل حقیقت و دیدار با قداست برسد. همان‌طور که دریا می‌تواند مسافت یک ماه را در یک روز طی کند، این عارف در میدان معنویت می‌تواند با یک کشش الهی، تمام مسافت عمر خود را بپیماید. به همین دلیل گفته‌اند که کشش از حق معادل است با عملی که دو گروه مومنان و عابدان انجام می‌دهند. سیر در خشکی مربوط به عابدان و زاهدانی است که با تلاش و مجاهدت مسیر را طی می‌کنند و هدف آنان بهشت و نعمت جاودانی است. اما سیر در دریا مختص عارفان و صدّیقان است که در کشتی رعایت، توسط باد عنایت در دریاهای معرفت حرکت می‌کنند و هدف آنان کعبه وصال و راز بندگی است. همچنین، برّ و بحر نماد قبض و بسط عارفان است؛ گاهی در حال قبض میان حیرت و ترس هستند و گاهی در حال بسط میان شهود و وجود به سر می‌برند.
باز چون باد شادی از افق تجلّی وزد، و ابر لطف باران کرم ریزد، بنده عنایت و رعایت بیند وَ جَرَیْنَ بِهِمْ بِرِیحٍ طَیِّبَةٍ نقد وقت وی شود وَ فَرِحُوا بِها بر بساط شهود در حالت انس فرحی در وی آید، بسطی بیند بنازد از سر آن ناز و دلال گوید:
هوش مصنوعی: زمانی که نسیم شادی از افق وزیدن می‌گیرد و ابر لطف باران کرم را می‌بارد، بنده نعمت و توجه را مشاهده می‌کند و به لطف نسیم مطبوعی که در آن زمان جاری است، خوشحال می‌شود. آنها بر روی بساط ظهور در حال انس و شادی به سر می‌برند و از این حالت شادمانه، وسعت و بزرگی را حس می‌کنند و از روی ناز و زیباپسندی می‌گویند:
مائیم عیاران و عیاران مائیم
بر دیده مشتری قدم می‌سائیم‌
هوش مصنوعی: ما کسانی هستیم که ویژگی‌های خاص و ارزشی داریم و بر چشمان خریداران، با وقار و با احترام و اعتماد به نفس قدم می‌زنیم.
‌راست که این بسط بنهایت رسد، از موارد قدرت وارد هیبت و دهشت آید، دریای عظمت موج هیبت زند، مسکین بنده در وهده حجبت افتد، زبان تضرّع بگشاید، بزاری و خواری گوید:
هوش مصنوعی: اگر این وسعت به نهایت برسد، از قدرتی که در آن نهفته است، خوف و وحشتی پدید می‌آید. در این دریای بزرگی که هیبت و شکوه آن جاری است، عاجز و مسکین در حال حیرت و سرگشتگی قرار می‌گیرد و زبان به زاری و تضرع می‌گشاید و از ذلت و ضعف خود سخن می‌گوید.
قد تحیّرت فیک خذ بیدی
یا دلیلا لمن تحیّر فیکا
هوش مصنوعی: من در عشق تو حیران شدم، ای راهنما، دستم را بگیر تا از این سرگردانی نجاتم دهی.
اینست که گفت جلّ جلاله: جاءَتْها رِیحٌ عاصِفٌ وَ جاءَهُمُ الْمَوْجُ مِنْ کُلِّ مَکانٍ آن شوریده روزگار و سرور طریقت شبلی در روش خویش از هر دو جانب خبر داده، و بر هر دو مقام گذشته، در مقام بسط بوقت شادی و ناز همی گفت: این السماوات و الارضون حتی احملها علی شعرة جفن عینی. و در مقام قبض بوقت زاری و خواری همی گفت: ذلی عطل ذلّ الیهود. و شاهد شرع مقدّس برین قصه آنست که مصطفی ص گهی میگفت: «انا سیّد ولد آدم و لا فخر» و گهی میگفت‌ «لا تفضّلونی علی یونس بن متی».
هوش مصنوعی: خداوند می‌فرماید: طوفان شدیدی به آن‌ها رسید و موج‌هایی از هر سو به آن‌ها حمله می‌کرد. شبلی، که دارای حالت شگفت‌انگیز و شادی‌انگیز خود بود، از دو حال سخن می‌گفت: در حالت شادی و بسط، می‌گفت که آسمان‌ها و زمین‌ها را می‌توان بر شعری از پلک چشمم حمل کرد. اما در حال ناراحتی و سختی، از ذلت یهود سخن می‌گفت. همچنین در متون دینی بیان شده که پیامبر گاهی می‌فرمود: "من بهترین فرزند آدم هستم و این امر باعث فخر نیست" و گاهی نیز می‌گفت: "مرا بر یونس بن متی ترجیح ندهید".
إِنَّما مَثَلُ الْحَیاةِ الدُّنْیا کَماءٍ أَنْزَلْناهُ مِنَ السَّماءِ تشبیه اموال و حظوظ دنیا بباران از آن روی است، که باران بحیلت و تدبیر آدمی نتوان فرو آوردن و جز بتقدیر الهی و مشیّت خدای نیاید، کار دنیا همین است بجهد و حیلت و تدبیر و تلبیس بنده هیچ راست نشود، و مجتمع نگردد مگر بقسمت ازلی و تقدیر الهی، و هر چند که باران بتقدیر است، امّا استسقا بنماز و دعا در شریعت رواست و خواستن آن در دین نقصان نیارد، همچنین رزق دنیا اگر چند بتقدیر و قسمت است طلب کردن رواست، و عطا خواستن از اللَّه بنده را سزاست. و مصطفی ص گفته: اجملوا فی الطلب.
هوش مصنوعی: زندگی دنیا مانند بارانی است که از آسمان نازل می‌شود. این تشبیه به این دلیل است که انسان با تدبیر و تلاش خود نمی‌تواند باران را به زمین بیاورد و تنها قدرت خداوند در این امر دخالت دارد. به طور مشابه، موفقیت‌ها و نعمت‌های دنیوی نیز به واسطه کوشش و تلاش انسان به دست نمی‌آید؛ بلکه همه چیز به تقسیم و قضا و قدر الهی بستگی دارد. با وجود اینکه تمام این امور تحت تقدیر الهی است، اما طلب رزق و نیازمندی‌ها از خداوند در دین مورد تأکید قرار گرفته و نادرست نیست. پیامبر اکرم نیز تأکید کرده‌اند که در طلب رزق و نعمت‌ها باید زیبایی و نیکویی را رعایت کرد.
چون خواهید نیکو خواهید قناعت و قدر کفایت خواهید، تا طاغی و بی‌راه نشوید این دنیا هم چون آب است و ربّ العزّة آن را مثل بآب زد، آب چون باندازه خویش بود سبب صلاح خلق بود، باز چون از حدّ و اندازه خویش در گذرد جهان را خراب کند. کذلک المال اذا کان بقدر الکفایة و الکفاف فصاحبه منعم فاذا زاد و جاوز الحد اوجب الکفران و الطّغیان. کَلَّا إِنَّ الْإِنْسانَ لَیَطْغی‌ أَنْ رَآهُ اسْتَغْنی‌ و قیل: انّ الماء ما دام جاریا کان طیّبا فاذا طال مکثه تغیّر. کذلک المال اذا انفقه صاحبه کان محمودا و اذا امسکه کان معلولا مذموما.
هوش مصنوعی: اگر به میزان کافی و مناسب قناعت داشته باشید، از زیاده‌روی و فساد در دنیا در امان خواهید ماند. این دنیا مانند آب است؛ وقتی در حد خود باشد، باعث نفع و خیری برای مردم می‌شود، اما اگر از حد و اندازه خود خارج شود، دنیا را خراب می‌کند. به همین ترتیب، اگر مال در حد کافی و مناسب باشد، صاحب آن خوشبخت است، اما زمانی که از حد خود فراتر برود، موجب کفر و طغیان می‌شود. انسان معمولاً زمانی که خود را در وضعیت خوبی ببیند، به طغیان می‌افتد. همچنین، آب وقتی که جاری است تمیز و خوش‌طعم است، اما اگر مدتی بماند، تغییر می‌کند و کیفیتش پایین می‌آید. بنابراین، اگر انسان مال خود را درست و به جا خرج کند، محترم است، اما اگر آن را نگه دارد و ندهد، مذموم خواهد بود.
و قیل: ان الماء اذا کان طاهرا کان حلالا یصلح للشّرب و یصلح للطهور و ان کان نجسا فبالعکس. کذلک المال اذا کان حلالا و بعکسه لو کان حراما.
هوش مصنوعی: گفته شده است که اگر آب پاک باشد، شرب آن مجاز است و برای پاکیزگی نیز مناسب است، ولی اگر نجس باشد، برعکس آن صادق است. همچنین درباره مال نیز همین قاعده وجود دارد؛ اگر مال حلال باشد، استفاده از آن مجاز است، اما اگر حرام باشد، استفاده از آن ممنوع است.
وَ اللَّهُ یَدْعُوا إِلی‌ دارِ السَّلامِ دعوت چهاراند یکی دعوت توحید و شهادت. و هو قوله: یَدْعُوکُمْ لِیَغْفِرَ لَکُمْ دیگر دعوت حمد و اجابت. و هو قوله: یَدْعُوکُمْ فَتَسْتَجِیبُونَ بِحَمْدِهِ. سه دیگر دعوت اتباع و امامت. و هو قوله: نَدْعُوا کُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ. چهارم دعوت کرامت و ضیافت. و هو قوله: وَ اللَّهُ یَدْعُوا إِلی‌ دارِ السَّلامِ کسی که دعوت کند و خواهد تا دوستان و عزیزان را بمهمان برد، شرط مهمانی آنست که اوّل کسی از نزدیکان و خاصگیان خویش را فرستد، تا ایشان را خبر کند و نوید دهد، پس چون آیند باز عزیزان را به استقبال ایشان فرستد و یکی را تنها نخواند، که دوستان و خویشان وی را همه برخواند و مرکبها و مشعلها براه ایشان فرستد، چون آیند جای ایشان ساخته و پرداخته دارد، چون بنشینند ایشان را اوّل جلاب دهند پس میوه آرند، پس طعامهای ساخته بنهند و غلامان و چاکران بر سر ایشان بدارند، چون از آن فارغ شوند سماع کنند، و شرط است که میزبان دیدار خود از مهمان باز نگیرد، و بعاقبت ایشان را باکرام و خلعت باز گرداند. ربّ العالمین در ضیافت فردوس این همه ساخته و راست کرده و قرآن مجید از آن خبر میدهد و بیان میکند، اوّل خواننده و نوید دهنده ایشان مصطفی ص است میگوید: حقّ جلّ جلاله وَ داعِیاً إِلَی اللَّهِ بِإِذْنِهِ پس فریشتگان و رضوان باستقبال ایشان فرستد وَ تَتَلَقَّاهُمُ الْمَلائِکَةُ مرکبهاشان فرستد نَحْشُرُ الْمُتَّقِینَ إِلَی الرَّحْمنِ وَفْداً ای رکبانا علی نجایب من نور. مشعلهای نور بر راه ایشان فرستد یَسْعی‌ نُورُهُمْ بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَ بِأَیْمانِهِمْ تنها شان نخواند که خویشان و نزدیکان همه را خواند وَ مَنْ صَلَحَ مِنْ آبائِهِمْ وَ أَزْواجِهِمْ وَ ذُرِّیَّاتِهِمْ آن گه بهشت و جنة النعیم جای ایشان ساخته جَنَّةٍ عَرْضُهَا السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقِینَ جلاب ایشان یُسْقَوْنَ مِنْ رَحِیقٍ مَخْتُومٍ خِتامُهُ مِسْکٌ میوه ایشان وَ فاکِهَةٍ کَثِیرَةٍ لا مَقْطُوعَةٍ وَ لا مَمْنُوعَةٍ طعام ایشان وَ لَحْمِ طَیْرٍ مِمَّا یَشْتَهُونَ چاکران و خادمان بر سر ایشان وَ یَطُوفُ عَلَیْهِمْ غِلْمانٌ لَهُمْ کَأَنَّهُمْ لُؤْلُؤٌ مَکْنُونٌ سماع ایشان فَهُمْ فِی رَوْضَةٍ یُحْبَرُونَ و از همه عزیزتر آنست که ایشان را بدیدار خود شاد گرداند، تا وی را جلّ جلاله می‌بینند و مینازند، چنان که گفت: وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ ناضِرَةٌ إِلی‌ رَبِّها ناظِرَةٌ رویها تازان و نازان بجلال و جمال حق نگران، رویهای روشن‌تر از آفتاب روز، بتجلی ذو الجلال گشته پیروز.
هوش مصنوعی: خداوند مردم را به خانه‌ای امن و آرامش دعوت می‌کند که این دعوت چهار جنبه دارد. اولین جنبه، دعوت به توحید و شهادت است که به معنای عشق و وفاداری به خداوند است. دومین جنبه، دعوت به حمد و پاسخگویی به این دعوت است. سومین جنبه، دعوت به پیروی و رهبری صحیح است. و در نهایت، جنبه چهارم دعوت به کرامت و مهمانی است. زمانی که خداوند می‌خواهد مهمانان خود را به مهمانی دعوت کند، ابتدا از نزدیک‌ترین و عزیزترین افراد خود دعوت می‌کند تا خبر این مهمانی را به دیگران برسانند. پس از آن، به استقبال مهمانان می‌رود و شرایطی را برای مهمانداری فراهم می‌کند. این مهمانی پر از نعمت و خوشی است، با میوه‌ها و غذاهای لذیذ و پذیرایی مناسب. در این مهمانی الهی، پیامبر در آغاز دعوت‌کننده است و فرشتگان نیز برای استقبال از مهمانان فرستاده می‌شوند. مهمانان به باغ‌های بهشتی برده می‌شوند، جایی که نعمت‌های فراوان و شادمانی‌های بی‌نظیری در انتظارشان است. در این بین، دیدار با خداوند بزرگ‌ترین نعمت است و در این لحظه، چهره‌هایی نورانی و شاداب وجود خواهد داشت که در جلال و زیبایی خداوند غرق خواهند شد.
پیر طریقت گفت دیدار دوست بهره مشتاقانست روشنایی دیده و دولت جان و آئین جهان است، راحت جان و عیش جان و درد جانست.
هوش مصنوعی: پیر طریقت گفت که دیدار دوست، برای عاشقان جایزه‌ای است. این ملاقات، روشنی چشم، شادی روح و نظم زندگی است و همچنین راستی و خوشی دل و آلام جان را شامل می‌شود.
هم درد دل منی و هم راحت جان.
هوش مصنوعی: تو هم دردی من هستی و هم آرامش جانم.
ای جوان مرد، باش تا شادی بینی، و یک بار با دوست بر بساط وصل ایمن نشینی، و از دوست آن بینی که لا عین رأت و لا اذن سمعت و لا خطر علی قلب بشر اینست که ربّ العالمین گفت: لِلَّذِینَ أَحْسَنُوا الْحُسْنی‌ وَ زِیادَةٌ وَ لا یَرْهَقُ وُجُوهَهُمْ قَتَرٌ وَ لا ذِلَّةٌ أُولئِکَ أَصْحابُ الْجَنَّةِ هُمْ فِیها خالِدُونَ اصحاب جنة دیگراند و ارباب صحبة دیگر، اصحاب جنة را میگوید: وَ اللَّهُ یَدْعُوا إِلی‌ دارِ السَّلامِ ارباب صحبت را میگوید: وَ یَهْدِی مَنْ یَشاءُ إِلی‌ صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ حسنی و طوبی و زلفی اهل جنت راست، زیادت و قربت و صحبت اهل معرفت راست.
هوش مصنوعی: ای جوان، صبر کن تا خوشحالی را تجربه کنی و یک بار در کنار دوست به حالتی امن و راحت بنشینی. از دوستت چیزی خواهی دید که نه چشمی دیده و نه گوشی شنیده، و به قلب هیچ انسانی خطور نکرده است. خداوند متعال می‌فرماید: برای کسانی که کارهای نیکو انجام داده‌اند، پاداشی جز خوب‌ترین‌ ها و افزون‌تری خواهد بود، و بر چهره‌هایشان غم و ذلت نخواهد بود. آن‌ها اهل بهشت‌اند و در آنجا جاودانه خواهند بود. اهل بهشت و دوستان خاص هر کدام ویژگی‌های خود را دارند. خداوند می‌فرماید: او دعوت می‌کند به سرای سلامتی، و هر که را بخواهد به راه راست هدایت می‌کند. خوشی و نعمت و نزدیکی به اهل بهشت واقعاً وجود دارد، و گفتگو و رفاقت با اهل معرفت، افزون‌تری و نزدیکی واقعی را به ارمغان می‌آورد.
انّی لاحسد دارکم لجوارکم
طوبی لمن اضحی لدارک جارا
هوش مصنوعی: من به خاطر همسایگی شما حسادتی ندارم، خوش به حال کسی که برای خانه‌تان همسایه باشد.
قال: رسول اللَّه ص انّ اللَّه عزّ و جلّ اذا اسکن اهل الجنّة الجنّة و اهل النّار النّار بعث الی اهل الجنّة الرّوح الامین فیقول یا اهل الجنّة انّ ربّکم یقرئکم السلام و یأمرکم ان تزوروه الی فناء الجنّة و هو ابطح الجنّة تربته المسک و حصباؤه الدّر و الیاقوت و شجره الذّهب و الرّطب و ورقه الزّمرّد، فیخرج اهل الجنّة مستبشرین مسرورین فثمّ مجمعهم و ثمّ تحلّ لهم کرامة اللَّه عزّ و جلّ و النّظر الی وجهه و هو موعود اللَّه انجزه لهم قال فیأذن اللَّه لهم فی السماع و الاکل و الشرب و تکون حلل الکرامة.
هوش مصنوعی: پیامبر خدا(ص) فرمودند: هنگامی که خداوند اهل بهشت را به بهشت وارد کرد و اهل آتش را به آتش، به سوی اهل بهشت روح‌الامین را می‌فرستد و می‌گوید: ای اهل بهشت، پروردگارتان به شما سلام می‌فرستد و از شما می‌خواهد که به دیدار او در کنار بهشت بیایید. آنجا مکانی از بهشت است که خاکش مشک و سنگریزه‌هایش در و یاقوت، و درختانش از طلا و میوه‌هایش و برگ‌هایش از زمرد است. اهل بهشت با شادمانی و خوشحالی خارج می‌شوند و در آنجا جمع می‌شوند، و سپس کرامت‌های خداوند و دیدن چهره‌اش نصیب‌شان می‌شود. این وعده‌ای است که خداوند به آن‌ها داده و تحقق یافته است. سپس خداوند به آن‌ها اجازه می‌دهد تا به تلاوت قرآن، خوردن و نوشیدن بپردازند و لباس‌های کرامت بر تنشان می‌شود.
ثمّ ینادی مناد یا اولیاء اللَّه هل بقی مما وعدکم ربکم شیئا فیقولون لا. قد انجز لنا ما وعدنا و ما بقی شی‌ء الا النّظر الی وجه ربّنا عزّ و جلّ قال فیتجلّی لهم الرّب عزّ و جلّ فی حجب، فیقول: یا جبرئیل ارفع حجابی لعبادی حتی ینظروا الی وجهی. فیرفع الحجاب الاوّل فینظرون الی نور من الرّب عز و جل، فیخرون له سجّدا. فینادیهم الرّب عز و جل یا عبادی ارفعوا رؤسکم انّها لیست بدار عمل انّما هی دار ثواب. فیرفع الحجاب الثانی فینظرون امرا هو اعظم و اجل، فیخرون للَّه حامدین ساجدین عارفین. فینادیهم الرّب عز و جلّ: ارفعوا رؤسکم انّها لیست بدار عمل انّما هی دار ثواب و نعیم مقیم. فیرفع الحجاب الثالث فعند ذلک ینظرون الی وجه رب العالمین تبارک و تقدّس فیقولون حین ینظرون الی وجهه سبحانه ما عبدناک حقّ عبادتک. فیقول کرامتی امکنکم من النّظر الی وجهی و احلتکم داری فیاذن اللَّه عز و جلّ للجنّة ان تکلم فتقول: طوبی لمن تخلّدنی و طوبی لمن اعددت له. فذلک قوله: عز و جلّ طُوبی‌ لَهُمْ وَ حُسْنُ مَآبٍ.
هوش مصنوعی: سپس ندا دهنده‌ای می‌گوید: ای دوستان خدا، آیا چیزی از وعده‌هایی که پروردگارتان به شما داده باقی مانده است؟ آنها پاسخ می‌دهند: نه، او تمام وعده‌هایش را به ما fulfilled کرده و چیزی باقی نمانده جز نگاه کردن به چهره‌ی خداوند عز و جل. سپس خداوند در حجاب‌ها تجلی می‌کند و می‌فرماید: ای جبرئیل، حجابم را از بندگانم برطرف کن تا به چهره‌ام نگاه کنند. پس جبرئیل حجاب اول را برمی‌دارد و آنها نوری از خداوند عز و جل می‌بینند و به سجده درمی‌آیند. خداوند به آنها ندا می‌دهد: ای بندگانم، سرهایتان را بالا بیاورید، چرا که اینجا خانه عمل نیست، بلکه خانه پاداش است. سپس حجاب دوم برداشته می‌شود و آنها چیز بزرگ‌تری را مشاهده می‌کنند و دوباره به سجده و حمد او مشغول می‌شوند. خداوند به آنها می‌گوید: سرهایتان را بالا بیاورید، زیرا اینجا خانه عمل نیست، بلکه خانه پاداش و نعمت دائمی است. سپس حجاب سوم برداشته می‌شود و در این لحظه به چهره‌ی پروردگار عالمین نظر می‌کنند و می‌گویند: هنگامی که به چهره‌ی او نگاه می‌کنند، می‌گویند: ما نتوانستیم تو را آن‌گونه که شایسته‌ات بود عبادت کنیم. خداوند می‌گوید: این کرامت من است که شما را به دیدن چهره‌ام توفیق دادم و اجازه دادم در خانه‌ام بمانید. آن‌گاه خداوند عز و جل به بهشت اجازه سخن گفتن می‌دهد و به زبان می‌آورد: خوشا به حال کسانی که برای همیشه در من جاودانه می‌مانند و خوشا به حال کسانی که برای آنان آماده کرده‌ام. و این است که خداوند عز و جل می‌فرماید: خوشا به حال آنان و عاقبت نیکو.