گنجور

۱ - النوبة الثالثة

قوله تعالی: بَراءَةٌ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ. و عید کافران است و تهدید بیگانگان، و سرانجام کفر ایشان فراق جاویدان و حسرت بیکران، درخت نومیدی ببر آمده و اشخاص بیزاری بدر آمده، چه سود دارد اکنون زاری، که خدای حکم کرد به بیزاری، اینست فضیحت و رسوایی، ماتم بیگانگی و مصیبت جدایی، امروز خسته زخم قطیعت، فردا سوخته آتش عقوبت، امروز عذاب و خزی، وَ أَنَّ اللَّهَ مُخْزِی الْکافِرِینَ و فردا حسرت، اخْسَؤُا فِیها وَ لا تُکَلِّمُونِ، امروز سیاست، فَاقْتُلُوا الْمُشْرِکِینَ، و فردا زقوم و حمیم و غسلین. مسکین آدمی که پیوسته در غفلت است یا در طاعت یا فترت است، نداند که سرانجام کار وی چیست. آشنایی است یا بیگانگی در غفلت و معصیت می‌زید، و این نشان بدبختی است، حرام میخورد و بخسران دین رضا میدهد، و این نشان بیزاری است، در فرمان شرع سستی و با نهی حقّ ناپاکی، و این نشان شوخی است. بیچاره آدمی بیدار آن گه شود که نبود هر چه بودنی است، پند آن گه پذیرد که باو رسد هر چه رسیدنی است، نمیداند که هر چه کشت رستنی است، و هر چه رست درودنی است، یموت الرّجل علی ما عاش علیه و یحشر علی ما مات علیه.

قوله: فَإِذَا انْسَلَخَ الْأَشْهُرُ الْحُرُمُ فَاقْتُلُوا الْمُشْرِکِینَ حَیْثُ وَجَدْتُمُوهُمْ وَ خُذُوهُمْ وَ احْصُرُوهُمْ. درین آیت اسباب قهر دشمن و انواع معالجه قتال بر شمرد، یکی اقتلوهم، دوم خذوهم، سوم احصروهم چهارم وَ اقْعُدُوا لَهُمْ کُلَّ مَرْصَدٍ.

در جنگ کهین با کمینه دشمن معالجت باید تا مغلوب و مقهور شود. از روی اشارت میگوید: در جهاد مهین با مهینه دشمن و هی النّفس الامّارة، انواع ریاضات و فنون مجاهدات باید تا مقهور گردد، و درین باب هیچ مجاهده بآن نرسد که نفس را از شهوات و مألوفات بازدارد، و برخصها و تأویلات سر فرونیارد و آنچه بر وی دشخوارتر و صعبتر بر دست گیرد تا مقهور شود. ابو سعید خرّاز گفت: ما در قهر نفس خویش چندان برفتیم که هر مجاهدت و ریاضت که در وسع آدمی آید، و شنیدم که کسی کرد، من آن کردم و بجای آوردم تا آن حدّ که شنیدم که خدای را فریشتگان‌اند که عبادت ایشان بر درگاه عزّت آنست که سرهای خویش بزیر کنند و پایها ببالا، روزگاری آن کردیم، این چنین مجاهدات و ریاضات با نفس خود بر دست گرفتیم و هنوز از شرّ وی ایمن نشدیم. حسن بصری گفت: عیسی ع پلاس درشت پوشیدی و برگ و پوست درختان و گیاه زمین خوردی و هر کجا شب در آمدی هم آنجا بخفتی که خود را وطنی نساخته بود، تا می‌آید که شبی باران می‌آمد و رعد و برق و صواعق و باد سرد و سرمای سخت بود، و وی در میان بیابان در آن صواعق بماند، از دور غاری بدید، قصد آن غار کرد تا آن را پناه خودسازد، چون بدر غار رسید، دد بیابانی در آن غار خفته بود و وی را در آن جای نبود، از آنجا برگشت و گفت: ان لابن آوی ماوی، و لیس لابن مریم مأوی، دد بیابانی را مأوی است و پسر مریم را مأوی نیست. از حضرت عزت ندا آمد که: انا مأوی من لا مأوی له.

در همه جهان وی را خود قصعه‌ای معلوم بود که از آن آب خوردی روزی یکی را دید که بدست آب همی‌خورد، زان پس قصعه بگذاشت، و نیز بر نداشت و گفت: خدای مرا خود قصعه داد که بوی آب خورم و من ندانسته بودم. در خبر میآید که روز قیامت درویشان را بیارند و حقّ خدا از ایشان طلب کنند، ایشان گویند: ما را درویش و بیمال آفریدی و از درویشی بحقّ تو نپرداختیم، عیسی را بیارند و بر ایشان حجّت کنند که وی در دنیا آمد و بیرون شد و در دنیا وی را ملک و مال نبود و در گزارد حق خدای تقصیر نکرد. همچنین لقمان را بر بردگان حجّت کنند، و یوسف صدیق را بر نیکو رویان حجّت کنند، و سلیمان بن داود را بر ملوک و توانگران حجّت کنند.

فَإِنْ تابُوا وَ أَقامُوا الصَّلاةَ... الآیه. حقیقت توبه پشیمانی است که در دل پدید آید، دردی که از درون سینه سر برزند، آتش خجل در دل وی افتد، آب حسرت از دیده فرو ریزد، نه بینی شاخی که در یک سر آن آتش زنی، از آن دیگر سر، آب قطره قطره میچکد. مصطفی ص گفت: من اذنب ذنبا فندم علیه فهو توبة.

فضیل عیّاض براهزنی معروف بود، پیوسته با صد مرد در کمین مکابره نشسته بود، شبی بر سر سنگی نماز میکرد، ناگاه از کمین‌گاه غیب این تیر قهر که أَ لَمْ یَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ یَری‌؟ بر جان و دل او زدند. فضیل را چنان اسیر کرد که در نماز نعره بزد و بیفتاد، کارش بجایی رسید که پیر عالمی گشت.

ای جوانمرد، صد هزاران ماهرویان فردوس از راه نظاره در بازار کرم منتظر ایستاده‌اند مگر عاصیی از پرده عصیان بیرون آید و قدم بر بساط توبه نهد تا ایشان جانها و دلها را در صدق قدم وی بر افشانند و بشارت بسمع وی رسانند، که: وَ بَشِّرِ الَّذِینَ آمَنُوا أَنَّ لَهُمْ قَدَمَ صِدْقٍ عِنْدَ رَبِّهِمْ.

وَ إِنْ أَحَدٌ مِنَ الْمُشْرِکِینَ اسْتَجارَکَ... الایة، اذا استجارک المشرک الیوم لا ترد حَتَّی یَسْمَعَ کَلامَ اللَّهِ فاذا استعاذ المؤمن طول عمره من الفراق متی یمنع من سماع کلام اللَّه و کیف یکون فی زمرة من یقول لهم: اخْسَؤُا فِیها وَ لا تُکَلِّمُونِ، و اذا قال الیوم لاعدائه فَأَجِرْهُ حَتَّی یَسْمَعَ کَلامَ اللَّهِ فان لم یؤمن بعد سماع کلامه نهی عن تعرّضه.

فقال: ثُمَّ أَبْلِغْهُ مَأْمَنَهُ تری انّه لا یؤمن اولیائه غدا من فراقه و قد عاشوا الیوم علی ایمانه و وفاقه کلا ان یمتحنهم بذلک، قال اللَّه تعالی: لا یَحْزُنُهُمُ الْفَزَعُ الْأَکْبَرُ.

ثمّ قال: ذلِکَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لا یَعْلَمُونَ فاذا کان هذا امره فیمن لا یعلم فکیف برّه مع من یعلم.

و متی نضیّع من ینیخ ببابنا
و المعرضون لهم نعیم وافر

اطلاعات

قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

قوله تعالی: بَراءَةٌ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ. و عید کافران است و تهدید بیگانگان، و سرانجام کفر ایشان فراق جاویدان و حسرت بیکران، درخت نومیدی ببر آمده و اشخاص بیزاری بدر آمده، چه سود دارد اکنون زاری، که خدای حکم کرد به بیزاری، اینست فضیحت و رسوایی، ماتم بیگانگی و مصیبت جدایی، امروز خسته زخم قطیعت، فردا سوخته آتش عقوبت، امروز عذاب و خزی، وَ أَنَّ اللَّهَ مُخْزِی الْکافِرِینَ و فردا حسرت، اخْسَؤُا فِیها وَ لا تُکَلِّمُونِ، امروز سیاست، فَاقْتُلُوا الْمُشْرِکِینَ، و فردا زقوم و حمیم و غسلین. مسکین آدمی که پیوسته در غفلت است یا در طاعت یا فترت است، نداند که سرانجام کار وی چیست. آشنایی است یا بیگانگی در غفلت و معصیت می‌زید، و این نشان بدبختی است، حرام میخورد و بخسران دین رضا میدهد، و این نشان بیزاری است، در فرمان شرع سستی و با نهی حقّ ناپاکی، و این نشان شوخی است. بیچاره آدمی بیدار آن گه شود که نبود هر چه بودنی است، پند آن گه پذیرد که باو رسد هر چه رسیدنی است، نمیداند که هر چه کشت رستنی است، و هر چه رست درودنی است، یموت الرّجل علی ما عاش علیه و یحشر علی ما مات علیه.
هوش مصنوعی: این متن به تبیین عواقب کفر و بی‌دینی پرداخته و بر این نکته تأکید می‌کند که در نهایت، کسانی که از حق و حقیقت فاصله می‌گیرند، با ناامیدی و حسرت روبرو خواهند شد. آنها به عذاب و خوار شدن دچار می‌شوند و در قیامت با عواقب اعمال خود مواجه می‌گردند. در این مسیر، انسان‌های غافل ممکن است به دنبال لذت‌های زودگذر بروند، اما آنان که در راه wrongdoing و معصیت قدم برمی‌دارند، سرانجام بدبختی را درو می‌کنند. این فرد با غفلت و خطا به زندگی خود ادامه می‌دهد و نمی‌داند که عاقبت کارش چه خواهد بود. در نهایت، انسان به چیزهایی که در زندگی‌اش انتخاب کرده و بر اساس آن زندگی کرده، محاسبه و محاکمه خواهد شد.
قوله: فَإِذَا انْسَلَخَ الْأَشْهُرُ الْحُرُمُ فَاقْتُلُوا الْمُشْرِکِینَ حَیْثُ وَجَدْتُمُوهُمْ وَ خُذُوهُمْ وَ احْصُرُوهُمْ. درین آیت اسباب قهر دشمن و انواع معالجه قتال بر شمرد، یکی اقتلوهم، دوم خذوهم، سوم احصروهم چهارم وَ اقْعُدُوا لَهُمْ کُلَّ مَرْصَدٍ.
هوش مصنوعی: وقتی ماه‌های حرام تمام شد، به دشمنان کافر حمله کنید و هر کجا آن‌ها را پیدا کردید، نابودشان سازید و در نقاط مختلف آن‌ها را محاصره کنید. در این آیات، دلایل و شیوه‌های مبارزه با دشمن بیان شده است. این دلایل شامل کشتن آن‌ها، اسیر کردنشان، محاصره کردنشان و در نهایت دور شدن از آن‌ها در نقاط حساس و استراتژیک است.
در جنگ کهین با کمینه دشمن معالجت باید تا مغلوب و مقهور شود. از روی اشارت میگوید: در جهاد مهین با مهینه دشمن و هی النّفس الامّارة، انواع ریاضات و فنون مجاهدات باید تا مقهور گردد، و درین باب هیچ مجاهده بآن نرسد که نفس را از شهوات و مألوفات بازدارد، و برخصها و تأویلات سر فرونیارد و آنچه بر وی دشخوارتر و صعبتر بر دست گیرد تا مقهور شود. ابو سعید خرّاز گفت: ما در قهر نفس خویش چندان برفتیم که هر مجاهدت و ریاضت که در وسع آدمی آید، و شنیدم که کسی کرد، من آن کردم و بجای آوردم تا آن حدّ که شنیدم که خدای را فریشتگان‌اند که عبادت ایشان بر درگاه عزّت آنست که سرهای خویش بزیر کنند و پایها ببالا، روزگاری آن کردیم، این چنین مجاهدات و ریاضات با نفس خود بر دست گرفتیم و هنوز از شرّ وی ایمن نشدیم. حسن بصری گفت: عیسی ع پلاس درشت پوشیدی و برگ و پوست درختان و گیاه زمین خوردی و هر کجا شب در آمدی هم آنجا بخفتی که خود را وطنی نساخته بود، تا می‌آید که شبی باران می‌آمد و رعد و برق و صواعق و باد سرد و سرمای سخت بود، و وی در میان بیابان در آن صواعق بماند، از دور غاری بدید، قصد آن غار کرد تا آن را پناه خودسازد، چون بدر غار رسید، دد بیابانی در آن غار خفته بود و وی را در آن جای نبود، از آنجا برگشت و گفت: ان لابن آوی ماوی، و لیس لابن مریم مأوی، دد بیابانی را مأوی است و پسر مریم را مأوی نیست. از حضرت عزت ندا آمد که: انا مأوی من لا مأوی له.
هوش مصنوعی: در جنگ‌های باستانی، هرگونه تلاش و کوشش لازم است تا دشمن شکست داده شود. این به معنای آن است که در مبارزه با دشمن و نفس سرکش، باید روش‌ها و تمرینات مختلفی به کار برد تا این نفس، خنثی گردد. هیچ تلاشی به اندازه دور کردن نفس از خواسته‌ها و عادت‌هایش مؤثر نیست. همچنین باید بر ضعف‌ها و توجیهات خود چیره شد و بر آنچه که دشوارتر و پیچیده‌تر است تمرکز کرد تا در نهایت نفس تحت کنترل قرار گیرد. ابوسعید خرّاز گفت که ما آن‌قدر در مبارزه با نفس خود پیش رفتیم که هر گونه عمل و تمرینی که در توان انسان بود، انجام دادیم. حتی تا جایی پیش رفتیم که شنیدیم فرشتگان خداوند سرهای خود را به زیر می‌آورند و پاهایشان را بالا می‌برند. ما نیز به این شیوه عبادت می‌کردیم، اما هنوز از شر نفس خود در امان نبودیم. حسن بصری می‌گوید که عیسی (ع) لباس زبر و خشن می‌پوشید و از میوه‌ها و برگ درختان می‌خورد و در هر جایی که شب می‌رسید می‌خوابید، بدون اینکه جای ثابتی داشته باشد. روزی که باران و رعد و برق شدیدی می‌بارید، او در بیابان مانده بود و به غاری در دوردست نگاه کرد تا پناهی بیابد. اما وقتی به غار رسید، یک حیوان وحشی در آنجا خوابیده بود و جایی برای او نمانده بود. بنابراین، او برگشت و گفت: «حیوانات بیابانی پناه دارند، اما پسر مریم پناهی ندارد.» و در آن لحظه از جانب خدا ندا شنید که: «من پناه کسی هستم که پناهی ندارد.»
در همه جهان وی را خود قصعه‌ای معلوم بود که از آن آب خوردی روزی یکی را دید که بدست آب همی‌خورد، زان پس قصعه بگذاشت، و نیز بر نداشت و گفت: خدای مرا خود قصعه داد که بوی آب خورم و من ندانسته بودم. در خبر میآید که روز قیامت درویشان را بیارند و حقّ خدا از ایشان طلب کنند، ایشان گویند: ما را درویش و بیمال آفریدی و از درویشی بحقّ تو نپرداختیم، عیسی را بیارند و بر ایشان حجّت کنند که وی در دنیا آمد و بیرون شد و در دنیا وی را ملک و مال نبود و در گزارد حق خدای تقصیر نکرد. همچنین لقمان را بر بردگان حجّت کنند، و یوسف صدیق را بر نیکو رویان حجّت کنند، و سلیمان بن داود را بر ملوک و توانگران حجّت کنند.
هوش مصنوعی: در تمام دنیا، موقعیتی برای او وجود داشت که از آن آب می‌نوشید. روزی فردی را دید که با دست آب می‌خورد، پس آن ظرف را زمین گذاشت و دیگر بر نداشت و گفت: خداوند خود این ظرف را به من داده تا آب بنوشم و من از این موضوع بی‌خبر بودم. در روایت‌ها آمده است که در روز قیامت، درویشان را می‌آورند و از آنها می‌خواهند حق خدا را طلب کنند. آنها پاسخ می‌دهند: تو ما را درویش و بی‌مال آفریدی و ما از درویشی به حق تو نپرداختیم. عیسی را به عنوان شاهد به پیش می‌خوانند تا به آنها یادآوری کند که او نیز در دنیا آمد و بدون داشتن ملک و مال از این دنیا رفت و در این راه به حق خدا کوتاهی نکرد. همچنین لقمان را به عنوان دلیل برای بردگان، یوسف را برای نیکو‌رویان و سلیمان بن داود را برای ملوک و ثروتمندان به عنوان شاهد حاضر می‌کنند.
فَإِنْ تابُوا وَ أَقامُوا الصَّلاةَ... الآیه. حقیقت توبه پشیمانی است که در دل پدید آید، دردی که از درون سینه سر برزند، آتش خجل در دل وی افتد، آب حسرت از دیده فرو ریزد، نه بینی شاخی که در یک سر آن آتش زنی، از آن دیگر سر، آب قطره قطره میچکد. مصطفی ص گفت: من اذنب ذنبا فندم علیه فهو توبة.
هوش مصنوعی: توبه واقعی به معنای احساس پشیمانی عمیق در دل است که باعث ایجاد دردی درون انسان می‌شود. این پشیمانی مانند آتشی در دل فرد می‌افروزد و اشک حسرت او را به‌سوی زمین می‌ریزد. این حالت را می‌توان به دو سوی یک شاخه تشبیه کرد، که از یک سو آتش در آن می‌سوزد و از سوی دیگر آب از آن می‌چکد. پیامبر اسلام نیز فرمودند که اگر کسی گناهی کند و بر آن پشیمان شود، این پشیمانی خود نشانه‌ای است از توبه او.
فضیل عیّاض براهزنی معروف بود، پیوسته با صد مرد در کمین مکابره نشسته بود، شبی بر سر سنگی نماز میکرد، ناگاه از کمین‌گاه غیب این تیر قهر که أَ لَمْ یَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ یَری‌؟ بر جان و دل او زدند. فضیل را چنان اسیر کرد که در نماز نعره بزد و بیفتاد، کارش بجایی رسید که پیر عالمی گشت.
هوش مصنوعی: فضیل عیاض که معروف بود، همیشه با گروهی از صد مرد در کمین نشسته بود. یک شب در حال نمازخواندن بر روی سنگی بود که ناگهان از غیب تیر زبانی به او اصابت کرد و او را به شدت متأثر کرد. این تیر به دل و جان او اثر گذاشت و به حدی او را به تلاطم انداخت که در حین نماز فریاد زد و به زمین افتاد. سرانجام، زندگی او به گونه‌ای تغییر کرد که به فردی متعهد و عالم تبدیل شد.
ای جوانمرد، صد هزاران ماهرویان فردوس از راه نظاره در بازار کرم منتظر ایستاده‌اند مگر عاصیی از پرده عصیان بیرون آید و قدم بر بساط توبه نهد تا ایشان جانها و دلها را در صدق قدم وی بر افشانند و بشارت بسمع وی رسانند، که: وَ بَشِّرِ الَّذِینَ آمَنُوا أَنَّ لَهُمْ قَدَمَ صِدْقٍ عِنْدَ رَبِّهِمْ.
هوش مصنوعی: ای جوانمرد، تعداد بسیار زیادی از زیبارویان بهشت در کنار خیابان منتظر ایستاده‌اند تا شاید کسی از گناه و نافرمانی خود بیرون بیاید و بر سر سفره توبه بنشیند. آن‌ها آماده‌اند که جان و دل‌هایشان را به خاطر صداقت این فرد نثار کنند و به او بشارت دهند که: "به مؤمنان بشارت بده که در پیشگاه پروردگارشان منزلتی شایسته خواهند داشت."
وَ إِنْ أَحَدٌ مِنَ الْمُشْرِکِینَ اسْتَجارَکَ... الایة، اذا استجارک المشرک الیوم لا ترد حَتَّی یَسْمَعَ کَلامَ اللَّهِ فاذا استعاذ المؤمن طول عمره من الفراق متی یمنع من سماع کلام اللَّه و کیف یکون فی زمرة من یقول لهم: اخْسَؤُا فِیها وَ لا تُکَلِّمُونِ، و اذا قال الیوم لاعدائه فَأَجِرْهُ حَتَّی یَسْمَعَ کَلامَ اللَّهِ فان لم یؤمن بعد سماع کلامه نهی عن تعرّضه.
هوش مصنوعی: اگر یکی از مشركان از تو پناهندگی خواست، تا زمانی که او به کلام خدا گوش ندهد، او را رد نکن. اگر یک مؤمن در طول عمرش از جدایی فریاد زد، چطور می‌تواند از شنیدن کلام خدا منع شود و چطور می‌تواند جزو کسانی باشد که به آنها گفته می‌شود: «در آنجا خوار و حقیر بمانید و با من سخن نگوید»؟ و اگر امروز او به دشمنان خود بگوید، پس به او پناه بده تا کلام خدا را بشنود و اگر بعد از شنیدن کلام خدا ایمان نیاورد، نمی‌توانی او را مورد تعرض قرار دهی.
فقال: ثُمَّ أَبْلِغْهُ مَأْمَنَهُ تری انّه لا یؤمن اولیائه غدا من فراقه و قد عاشوا الیوم علی ایمانه و وفاقه کلا ان یمتحنهم بذلک، قال اللَّه تعالی: لا یَحْزُنُهُمُ الْفَزَعُ الْأَکْبَرُ.
هوش مصنوعی: سپس فرمود: پس به او بگو که در امان خواهد بود. آیا نمی‌بینی که دوستانش فردا از جدایی‌اش بیم دارند، در حالی که امروز با ایمان و توافق او زیسته‌اند؟ خداوند متعال می‌فرماید: وحشت بزرگ آنها را غمگین نخواهد کرد.
ثمّ قال: ذلِکَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لا یَعْلَمُونَ فاذا کان هذا امره فیمن لا یعلم فکیف برّه مع من یعلم.
هوش مصنوعی: سپس گفت: این به خاطر آن است که آنان قومی هستند که نمی‌دانند. حال اگر این وضعیت برای کسانی است که آگاهی ندارند، وضع چگونه خواهد بود با کسانی که می‌دانند؟
و متی نضیّع من ینیخ ببابنا
و المعرضون لهم نعیم وافر
هوش مصنوعی: زمانی که کسی که به در خانه‌مان می‌آید را نادیده بگیریم، در حالی که دیگران از نعمات و خوشی‌های فراوان بهره‌مند هستند.