گنجور

۱۰ - النوبة الاولى‏

قوله تعالی: وَ جاءَ الْمُعَذِّرُونَ مِنَ الْأَعْرابِ آمدند قومی عذر سازان از اعراب، لِیُؤْذَنَ لَهُمْ تا ایشان را دستوری دهند نشست را، وَ قَعَدَ الَّذِینَ کَذَبُوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ و بنشستند ایشان که با خدای و رسول دروغ گفته بودند که گرویدگانیم، سَیُصِیبُ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْهُمْ عَذابٌ أَلِیمٌ. (۹۰) آری رسد بنا گرویدگان از ایشان عذابی دردنمای.

لَیْسَ عَلَی الضُّعَفاءِ نیست بر ناتوانان زنان و کودکان و پیران سست شدگان، وَ لا عَلَی الْمَرْضی‌ و نه بیماران، وَ لا عَلَی الَّذِینَ لا یَجِدُونَ ما یُنْفِقُونَ و نه بر ایشان که نفقه نمی‌یابند که بغزا آیند، حَرَجٌ تنگی در باز نشستن، إِذا نَصَحُوا لِلَّهِ وَ رَسُولِهِ آن گه که نیک خواه باشند خدای را و رسول را، ما عَلَی الْمُحْسِنِینَ مِنْ سَبِیلٍ نیست بر نیکو کاران هیچ عتابی، وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ. (۹۱) و خدای آمرزگاری مهربان است.

وَ لا عَلَی الَّذِینَ إِذا ما أَتَوْکَ و نه بر ایشان که بتو آمدند، لِتَحْمِلَهُمْ تا ایشان را ستور دهی، قُلْتَ لا أَجِدُ ما أَحْمِلُکُمْ عَلَیْهِ گفتی نمی‌یاوم ستوری که شما را دهم، تَوَلَّوْا برگشتند وَ أَعْیُنُهُمْ تَفِیضُ مِنَ الدَّمْعِ و چشمهای ایشان آب میریخت از اشک، حَزَناً از آن اندوه که ستور نیافتند، أَلَّا یَجِدُوا ما یُنْفِقُونَ. (۹۲)

و از اندوه آن که نفقه ندارند راه را.

إِنَّمَا السَّبِیلُ عَلَی الَّذِینَ یَسْتَأْذِنُونَکَ عذاب و خشم و تاوان بر ایشان است که دستوری میخواهند از تو باز نشستن را، وَ هُمْ أَغْنِیاءُ و ایشان توانگران‌اند ستور دارند و زاد، رَضُوا بِأَنْ یَکُونُوا مَعَ الْخَوالِفِ بپسندیدند خود را که با زنان باز نشینند در خانها، وَ طَبَعَ اللَّهُ عَلی‌ قُلُوبِهِمْ فَهُمْ لا یَعْلَمُونَ. (۹۳) و خدای مهر نفاق بر دلهای ایشان نهاد تا روشنایی دانش در آن نشود.

یَعْتَذِرُونَ إِلَیْکُمْ عذرها دهند در شما، إِذا رَجَعْتُمْ إِلَیْهِمْ چون باز گردید که با ایشان شوید از تبوک با مدینه، قُلْ لا تَعْتَذِرُوا گوی عذر مدهید، لَنْ نُؤْمِنَ لَکُمْ شما را استوار نخواهیم داشت، قَدْ نَبَّأَنَا اللَّهُ مِنْ أَخْبارِکُمْ خدای ما را آگاهی داد از حالهای شما، وَ سَیَرَی اللَّهُ عَمَلَکُمْ وَ رَسُولُهُ و بیند خدای و رسول او که چه کنید پس آن، ثُمَّ تُرَدُّونَ إِلی‌ عالِمِ الْغَیْبِ وَ الشَّهادَةِ آن گه باز برند شما را با دانای آشکارا و نهان، فَیُنَبِّئُکُمْ بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ. (۹۴) تا خبر کند شما را بآنچه میکردید.

سَیَحْلِفُونَ بِاللَّهِ لَکُمْ آری سوگند خورند شما را بخدای، إِذَا انْقَلَبْتُمْ إِلَیْهِمْ آن گه که با ایشان گردید از تبوک، لِتُعْرِضُوا عَنْهُمْ تا روی گردانید از ایشان، فَأَعْرِضُوا عَنْهُمْ فرا گذارید از ایشان، إِنَّهُمْ رِجْسٌ که ایشان کژانند و پلید، وَ مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ و بازگشتن‌گاه ایشان دوزخ است، جَزاءً بِما کانُوا یَکْسِبُونَ. (۹۵) پاداش آنچه میکردند.

یَحْلِفُونَ لَکُمْ لِتَرْضَوْا عَنْهُمْ سوگند میخورند شما را تا از ایشان خشنود شوید، فَإِنْ تَرْضَوْا عَنْهُمْ اگر خشنود شوید از ایشان، فَإِنَّ اللَّهَ لا یَرْضی‌ عَنِ الْقَوْمِ الْفاسِقِینَ. (۹۶) خدای خشنود نخواهد شد از گروه بیرون شدگان از طاعت و فرمان برداری.

الْأَعْرابُ أَشَدُّ کُفْراً وَ نِفاقاً عرب بیابان نشین کافرترند از دیگر کافران و منافق‌تر، وَ أَجْدَرُ أَلَّا یَعْلَمُوا حُدُودَ ما أَنْزَلَ اللَّهُ عَلی‌ رَسُولِهِ و سزاتراند که اندازها و حدها، حلال ندانند و فقه دین و معانی آنچه خدای فرو فرستاد بر رسول خویش، وَ اللَّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ. (۹۷) و خدای دانایی است راست‌دان.

وَ مِنَ الْأَعْرابِ و از منافقان عرب کس است، مَنْ یَتَّخِذُ ما یُنْفِقُ مَغْرَماً که آن زکاة که میدهد چون تاوانی میداند که میدهد از بی کامی و دشواری، وَ یَتَرَبَّصُ بِکُمُ الدَّوائِرَ و از دشواری که حق دادن است بایشان از مال، شما را مرده میخواهند و چشمها میدارند بشما از گردشهای روزگار بد، عَلَیْهِمْ دائِرَةُ السَّوْءِ آن بد افتاد از گردش جهان که می‌بیوسند شما را خود ور ایشان‌ وَ اللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ. (۹۸) و خدای شنوا است از ایشان دانا است بایشان.

وَ مِنَ الْأَعْرابِ و از این اعراب حضر کس است، مَنْ یُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ که میگرود بخدای و روز رستاخیز، وَ یَتَّخِذُ ما یُنْفِقُ قُرُباتٍ عِنْدَ اللَّهِ و آن زکاة که میدهد بآن نزدیکی میجوید بنزدیک خدای، وَ صَلَواتِ الرَّسُولِ و درود رسول را و دعای نیکوی او، أَلا إِنَّها قُرْبَةٌ لَهُمْ آگاه باشید که آن نزدیکی است ایشان را بنزدیک خدای، سَیُدْخِلُهُمُ اللَّهُ فِی رَحْمَتِهِ آری در آرد خدای ایشان را در بخشایش خویش، إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ. (۹۹) که خدای پر بخشایش است و مهربان.

۹ - النوبة الثالثة: قوله تعالی: الَّذِینَ یَلْمِزُونَ الْمُطَّوِّعِینَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ فِی الصَّدَقاتِ.. اصحاب شریعت دیگراند و اصحاب حقیقت دیگر، خادمان راه شرع جدااند، خلوتیان قرب و مشاهدت جدا، اهل شریعت از هر دویست درم پنج درم بدادند و رضاء حق در آن بجستند تا بناز و نعیم خلد رسیدند. فرمان برداران‌اند و حق شرع گزاران‌اند و پسندیدگان‌اند لکن نه چون اهل خلوت و مشاهدت و نه چون خداوندان یافت و صحبت که خلیل وار، دست توکّل از آستین رضا بیرون کردند و بر روی اسباب و علائق باز زدند هر چه داشتند از این حطام دنیا بذل کردند و در سبیل خدا جان و دل در معرض بلا و محنت نهادند و در اظهار دین اسلام و اعلاء کلمه حق با دشمن بکوشیدند و نیز خود را در راه حق مقصر دیدند لا جرم هر ساعت از جناب جبروت و درگاه عزت الهیت بنعت رأفت و رحمت ایشان را نو تشریفی و تخصیصی می‌آید، آن منافقان دون همت مختصر دیده یک صاع خرمای بو عقیل مختصر داشتند و محقر و بدان طنز کردند چه زیان دارد وی را این طعن منافقان، و رب العالمین او را می‌نوازد و میگوید: وَ الَّذِینَ لا یَجِدُونَ إِلَّا جُهْدَهُمْ، و مصطفی تسلی دل وی را آن صدقه از وی پذیرفته و اکرامی کرده و بر سر همه صدقه‌ها ریخته و این خبر بیرون داده که: افضل الصدقة جهد المقلّ.۱۰ - النوبة الثانیة: قوله تعالی: وَ جاءَ الْمُعَذِّرُونَ مِنَ الْأَعْرابِ قرائت عامه معذرون مشدد است و قرائت یعقوب معذرون مخفف. معذّران بتشدید عذر سازانند بدروغ و معذرون بتخفیف خداوندان عذراند براستی، عذر فلان اذا زوّر عذرا و اعذر فلان اذا اتی بما یعذر به. یقال اعذر من انذر وَ جاءَ الْمُعَذِّرُونَ بتشدید. معنی آنست که آمدند قومی عذرسازان از منافقان عرب تا دستوری دهند ایشان را، و بتخفیف معنی آنست که آمدند عذر نمایندگان از عرب که عذرها داشتند بر است و ایشان قومی بودند از اعراب که مسکن ایشان بیرون از مدینه بود، از تبوک باز ماندند پس چون وعید شنیدند آمدند و عذر خویش بگفتند و درخواستند که تا ایشان را دستوری تخلف و قعود دهند گفتند: ان نحن غزونا معک تعیّر اعراب طیّ علی حلائلنا و اولادنا و مواشینا. و گفته‌اند دستوری بیرون شدن بغزا میخواستند، نه دستوری تخلف.

اطلاعات

منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.