گنجور

۹ - النوبة الثانیة

قوله تعالی: الَّذِینَ یَلْمِزُونَ الْمُطَّوِّعِینَ مفسّران گفتند: چون رسول خدا خواست که بغزاء تبوک بیرون شود یاران را تحریض کرد بر صدقات، تا عدّت غزا و لشکر اسلام بسازد و ساز راه کند، صحابه رفتند و هر کس بر اندازه طاقت خویش صدقه می‌آورد. عبد الرحمن عوف چهار هزار درم آورد گفت: یا رسول اللَّه، هشت هزار درم داشتم، یک نیمه آوردم و یک نیمه عیال و فرزندان را بگذاشتم. رسول خدا گفت: بارک اللَّه لک فیما انفقت و فیما امسکت.

از برکت دعاء رسول خدا مال وی بدان رسید که چون از دنیا بیرون شد، دو زن داشت، ثمن مال وی که بایشان رسید صد و شصت هزار درم بر آمد. عمر خطاب همی آمد و چهار هزار درم آورد، رسول خدا گفت: ما ذا ابقیت لاهلک و عیالک؟

عیال خود را چه گذاشتی؟ گفت: اللَّه و رسوله. گفت انّ ما بین صدقتیکما کما بین کلمتیکما.

عثمان عفان آمد و صد سر شتر آورد و صد سر است.

رسول گفت ما ضرّ ابن عفان بعد الیوم.

عاصم بن عدی العجلانی آمد و صد وسق خرما آورد. بو عقیل انصاری نام وی صحاب مردی پیر بود و درویش، آمد و یک صاع خرما آورد گفت: یا رسول اللَّه همه شب آب کشیده‌ام کشت زار فلان را و دو صاع خرما استده‌ام یک صاع آورده‌ام و یک صاع عیال و فرزندان را بگذاشته‌ام. منافقان گفتند ابو بکر و عمر و عثمان و عبد الرحمن می‌بخشند از مال فراخ، دانیم که می‌نام جویند این صاع خرمای بو عقیل باری خدای بوی چه نیاز دارد مگر که خویش را بیاد خدا و رسول میدارد، توانگران را بریاء متهم کردند و بر اندک بو عقیل طنز میکردند تا رب العالمین آیت فرستاد، الَّذِینَ یَلْمِزُونَ الْمُطَّوِّعِینَ ای یعیبون المطوعین المتنفّلین من المؤمنین، فِی الصَّدَقاتِ التطوع من الصدقة ما لا یلزمه لزوم الزکاة.

وَ الَّذِینَ لا یَجِدُونَ إِلَّا جُهْدَهُمْ... الآیه الجهد بالضم غایة ما یقدر علیه الانسان و بالفتح مصدر جهد فی الامر اذا بالغ، و قیل هما لغتان فبالضم لغة اهل الحجاز و بالفتح لغة اهل نجد. جهد هر کس طاعت اوست، نامی است توان اندک مرد را، یقال: فلان جهید العطاء، زهیده. بو عقیل آن صاع خرما بیاورد. مصطفی فرمود: تا بر سر هم مال صدقات بپاشیدند آن گه لمز منافقان تفسیر کرد، گفت: فَیَسْخَرُونَ مِنْهُمْ ای یستهزءون بهم، سَخِرَ اللَّهُ مِنْهُمْ جازاهم جزاء سخریّتهم حیث صاروا الی النار.

وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِیمٌ ای مولم. مصطفی را از ایمان و مغفرت ایشان نومید کرد گفت: اسْتَغْفِرْ لَهُمْ أَوْ لا تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ. صیغت صیغت امر است و معنی معنی شرط، ای ان شئت فاستغفر لهم و ان شئت فلا تستغفر لهم، یعنی استغفارک لهم و ترک الاستغفار سواء إِنْ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ سَبْعِینَ مَرَّةً فَلَنْ یَغْفِرَ اللَّهُ لَهُمْ. میگوید یا محمد اگر آمرزش خواهی از بهر ایشان و اگر نخواهی همه یکسان است اگر هفتاد بار آمرزش خواهی از بهر ایشان، ایشان را نیامرزم. مصطفی گفت: لازیدن علی السهمین لعل اللَّه یغفر لهم.

بر هفتاد بیفزایم مگر که بیامرزد. آیت آمد، که سَواءٌ عَلَیْهِمْ أَسْتَغْفَرْتَ لَهُمْ أَمْ لَمْ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ لَنْ یَغْفِرَ اللَّهُ لَهُمْ. و مقصود از این هفتاد، نه عددی موقت است بلکه مقصود کثرت است. چنان که گویند: قد قلت لک مائة مرة و نهیتک عنه الف مرّة. عرب گویند: سبّع اللَّه لک الاجر، ای اکثر لک، اراد التضعیف و لهذا جاء فی الاخبار: فله سبع و له سبعون و له سبع مائة. قال الازهری: ان السبعین فی هذه الآیة جمع السبعة التی تستعمل فی الکثرة لا السبعة التی فوق الستّة، الا تری انه لو ازداد علی السبعین لم یغفر.

و در استغفار رسول از بهر ایشان دو قول است: یکی آنست که نفاق ایشان نمی‌شناخت، و یقین نبود، از آن دعا کرد و آمرزش خواست. قول دیگر آنست که جماعتی مؤمنان که خویش و پیوند منافقان بودند از مصطفی در میخواستند تا از بهر ایشان آمرزش خواهد بامید آنکه باستغفار مصطفی مخلص شوند و از نفاق توبه کنند تا از عذاب و عقوبت برهند. تا رب العزة مصطفی را باز زد و ایشان را از ایمان ایشان و مغفرت ایشان نومید کرد گفت: ذلِکَ بِأَنَّهُمْ کَفَرُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ، این بسبب آن کردم که ایشان بخدای و رسول کافر شدند و الکافر لا یغفر له، وَ اللَّهُ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْفاسِقِینَ المتمردین فی الکفر.

فَرِحَ الْمُخَلَّفُونَ الفرح بالذنب اعظم من الذنب. شادی بگناه صعب‌تر است از عین گناه. فَرِحَ الْمُخَلَّفُونَ ای المتروکون تخلفهم عن رسول اللَّه ص. این عبد اللَّه ابی بود با هشتاد مرد منافق که بی‌عذری تخلف کردند و با یکدیگر گفتند: «لا تَنْفِرُوا فِی الْحَرِّ»، درین گرمای گرم و صمیم صیف بیرون مروید بجنگ. و المعنی: فرحوا بقعودهم فی المدینه و التخلف و ان لم ینلهم حر الصیف خلاف رسول اللَّه فیکون نصبا لانه مفعول له، و قیل علی المصدر و هو مصدر خالف یخالف مخالفة و خلافا، و قیل معناه خلاف رسول اللَّه، ای: بعد خروجه، فیکون خلاف بمعنی خلف و نصبه علی الظرف.

وَ کَرِهُوا ای لم یریدوا، أَنْ یُجاهِدُوا بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَ قالُوا لا تَنْفِرُوا فِی الْحَرِّ ای قال بعضهم لبعض، و قیل: قالوا للمؤمنین: لا تَنْفِرُوا فِی الْحَرِّ. قُلْ نارُ جَهَنَّمَ أَشَدُّ حَرًّا و قد اخترتموها بهذه المخالفة و التخلف. لَوْ کانُوا یَفْقَهُونَ ان مصیرهم الیها.

فَلْیَضْحَکُوا قَلِیلًا یعنی فی الدنیا و هی قلیلة، وَ لْیَبْکُوا کَثِیراً فی الآخرة یعنی فی النار التی لا نهایة لها و التقدیر: فلیضحکوا قلیلا فسیبکون کثیرا جَزاءً بِما کانُوا یَکْسِبُونَ جزاء مفعول له. یعنی و لیبکوا لهذا الفعل. قال ابو موسی الاشعری: انّ اهل النار لیبکون الدموع فی النار حتی لو اجریت السفن فی دموعهم لجرت ثم انهم لیبکون الدم بعد الدموع. قال ابن عباس: انّ اهل النفاق لیبکون فی النار عمر الدنیا فلا یرقی لهم دمع و لا یکتحلون بنوم. و عن انس قال: قال رسول اللَّه ص لو تعلمون ما اعلم لضحکتم قلیلا و لبکیتم کثیرا.

فَإِنْ رَجَعَکَ اللَّهُ إِلی‌ طائِفَةٍ مِنْهُمْ یعنی المتخلفین طائفة منهم. از بهر آن گفت که نه هر که تخلف کرده بودند همه منافق بودند بل که ایشان سه گروه‌اند که باز نشستند و تخلف کردند گروهی بعداوت باز نشستند و شادی کردند چنان که خدای گفت: فَرِحَ الْمُخَلَّفُونَ. گروهی بر معذرت باز نشستند و بگریستند چنان که خدای گفت: وَ أَعْیُنُهُمْ تَفِیضُ مِنَ الدَّمْعِ حَزَناً أَلَّا یَجِدُوا ما یُنْفِقُونَ. قومی بر غفلت باز نشستند، پشیمان شدند چنان که گفت: ضاقَتْ عَلَیْهِمُ الْأَرْضُ بِما رَحُبَتْ.

فَإِنْ رَجَعَکَ اللَّهُ ای یردک اللَّه الی المدینة من غزوة تبوک و فیها طائِفَةٍ مِنْهُمْ یعنی الّذین تخلفوا بغیر عذر.

فَاسْتَأْذَنُوکَ لِلْخُرُوجِ الی غزوة اخری، قیل هی غزوة خیبر.

فَقُلْ لَنْ تَخْرُجُوا مَعِیَ أَبَداً وَ لَنْ تُقاتِلُوا مَعِیَ عَدُوًّا لقعودکم عن تبوک و لنفاقکم.

إِنَّکُمْ رَضِیتُمْ بِالْقُعُودِ أَوَّلَ مَرَّةٍ ای عن الوقت الّذی تستأذنون فیه فانّ غزوة تبوک لم یکن باول غزوة غزاها علیه السلام. و قیل اول مرة دعیتم و قیل اول مرة قبل الاستیذان.

فَاقْعُدُوا مَعَ الْخالِفِینَ مع من تخلف بعذر، و قیل مع النساء و الصبیان، و قیل مع اهل الفساد الّذین لا خیر فیهم، و قیل للرجل الذی هو شر اهله: هو خالف بنی فلان.

وَ لا تُصَلِّ عَلی‌ أَحَدٍ مِنْهُمْ ای من المنافقین. اجماع مفسران است که این آیت در شأن عبد اللَّه ابی فرو آمد که رسول خدا بر وی نماز کرد یا خواست که بر وی نماز کند چنان که اختلاف روایات است پسر وی آمد، و کان مؤمنا مخلصا، و از رسول خدا درخواست تا پیراهن که بر تن رسول است کفن وی سازد و بر وی نماز کند و بر سر گور وی بایستد و دعا کند. بروایتی دیگر گفته‌اند عبد اللَّه ابی در بیماری مرگ کس فرستاد بمصطفی و بخواند او را چون آمد گفت: ای بیچاره‌

اهلکک حب الیهود؟

دوستی داشتن با جهودان ترا هلاک کرد. گفت: مرا سرزنش مکن که نه از بهر سرزنش خواندم، استغفر لی و اعطنی ثوبک الّذی یلی جسدک. آمرزش خواه از بهر من و جامه خویش بمن ده تا مرا کفن سازند و بر من نماز کن و بر سر گور من بایست و مرا دعا کن.

رسول خدا پیراهن خویش بوی داد. مؤمنان گفتند: یا رسول اللَّه لم وجّهت الیه بقمیصک یکفن فیه و هو کافر؟ فقال: ان قمیصی لن یغنی عنه من اللَّه شیئا و انی آمل ان یدخل فی الاسلام خلق کثیر. لهذا السبب فیروی انه اسلم الف من الخزرج لما رأوه یطلب الاستشفاء بثوب رسول للَّه ص، و همت کرد مصطفی ص که بر وی نماز کند که ظاهر وی اسلام بود اگر چه در باطن نفاق داشت. عمر خطاب گفت یا رسول اللَّه بر وی نماز میکنی و قد فعل کذا و کذا. رسول گفت: یا عمر دست از من بدار که اگر دانمی که خدای بر وی رحمت کند هفتاد بار از بهر وی استغفار کردمی، تا در این حدیث بودند، جبرئیل آمد و آیت آورد بر وفق قول عمر: وَ لا تُصَلِّ عَلی‌ أَحَدٍ مِنْهُمْ ای من المنافقین، یرید صلاة الجنازة. صلاة درین آیت نماز جنازه است و نماز جنازه فرض کفایت است و آن را نه رکن است: اول نیت است و چهار تکبیر در آن چهار رکن‌اند اگر بر چهار بیفزایند نماز باطل شود و خواندن فاتحة الکتاب، از پس تکبیر اول، رکن است و هم چنین درود دادن بر رسول خدا از پس تکبیر دوم و دعاء مرده پس تکبیر سوم، و پس از تکبیر چهارم ذکری مفروض نیست و رکن نهم سلام باز دادن است ان شاء تسلیمة واحدة و ان شاء تسلیمتین.

قوله: وَ لا تَقُمْ عَلی‌ قَبْرِهِ ای لا تقف علی قبره حتّی یفرغ من دفنه و فی الخبر کان رسول اللَّه ص اذا دفن المیّت وقف علی قبره و دعا له.

إِنَّهُمْ کَفَرُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ ماتُوا وَ هُمْ فاسِقُونَ فما صلّی رسول اللَّه ص بعدها علی احد منهم و لا قام علی قبره حتی قبض.

وَ لا تُعْجِبْکَ أَمْوالُهُمْ وَ أَوْلادُهُمْ... الآیة سبق تفسیرها و لیست بتکرار لانّها فی جماعة و هذه فی الأخری، قال ابن جریر: اراد اولاد عبد اللَّه و امواله وَ إِذا أُنْزِلَتْ سُورَةٌ یعنی من القرآن و هذا دلیل علی انّ السورة کانت مسوّرة علی عهد رسول اللَّه لا کما زعم المبتدعة انّها سوّرت بعد رسول اللَّه و کذلک قوله بِعَشْرِ سُوَرٍ مِثْلِهِ أَنْ آمِنُوا بِاللَّهِ این خطاب با منافقان است، ای آمنوا سرّا کما آمنتم جهرا.

و روا باشد که خطاب با مؤمنان نهند، ای دوموا علی الایمان.

وَ جاهِدُوا مَعَ رَسُولِهِ اسْتَأْذَنَکَ فی التأخر أُولُوا الطَّوْلِ مِنْهُمْ ذو القدرة و السعة فی المال.

وَ قالُوا ذَرْنا نَکُنْ مَعَ الْقاعِدِینَ یعنی الزمنی.

رَضُوا بِأَنْ یَکُونُوا مَعَ الْخَوالِفِ النساء اللاتی تخلفن فی البیت.

وَ طُبِعَ عَلی‌ قُلُوبِهِمْ فَهُمْ لا یَفْقَهُونَ استوثق منها فلا یدخلها الایمان. حجة علی المعتزلة و القدریة فی اثبات القدر و نفی الاستطاعة و احتیاج الخلق الی توفیق به یؤمنون و لو کان کما ذهبوا الیه لقال تطبعت و لم یقل و طبع علی قلوبهم و له فی القرآن نظائر کثیرة.

لکِنِ الرَّسُولُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا مَعَهُ اهل الیقین من اصحاب رسول اللَّه ص، جاهَدُوا بِأَمْوالِهِمْ فی الانفاق وَ أَنْفُسِهِمْ فی سبیل اللَّه بالقتال.

وَ أُولئِکَ لَهُمُ الْخَیْراتُ جمع خیرة و المراد بهنّ: الحور، لقوله فِیهِنَّ خَیْراتٌ حِسانٌ و یجوز ان یکون عاما فی جمیع الملاذ من الاطعمة و الاشربة و المنازل و الجواری و الغلمان، و قیل الخیرات: الغنائم.

وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ الباقون فی النعیم، أَعَدَّ اللَّهُ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِینَ فِیها ذلِکَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ لفظ اعد دلیل علی انها مخلوقة معدة. این آیت گواهی میدهد که اصحاب رسول خدای ص که اهل یقین و اخلاص بودند و با مصطفی در غزاء تبوک بودند و رسول خدا از ایشان خشنود بود، ایشان قطعی در بهشت‌اند بر هر چه بودند از عمل، هم چنان که رسول خدا عشرة را گواهی داد که قطعی در بهشت‌اند آنان هم چون اینانند بشهادت آیت از بهر ایشان.

۹ - النوبة الاولى: قوله تعالی: الَّذِینَ یَلْمِزُونَ الْمُطَّوِّعِینَ ایشان که می‌طعن کنند، عیب جویند در فراخ بخشیدگان بخوش منشی، مِنَ الْمُؤْمِنِینَ از گرویدگان، فِی الصَّدَقاتِ در زکاتها و صدقتها، وَ الَّذِینَ لا یَجِدُونَ إِلَّا جُهْدَهُمْ و ایشان را که نمی‌یاوند و نمیدارند مگر اندک خویش، فَیَسْخَرُونَ مِنْهُمْ از ایشان می‌افسوس دارند، سَخِرَ اللَّهُ مِنْهُمْ جزای ایشان داد بآن افسوس که میدارند، وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِیمٌ. (۷۹) و ایشانراست عذابی دردنمای.۹ - النوبة الثالثة: قوله تعالی: الَّذِینَ یَلْمِزُونَ الْمُطَّوِّعِینَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ فِی الصَّدَقاتِ.. اصحاب شریعت دیگراند و اصحاب حقیقت دیگر، خادمان راه شرع جدااند، خلوتیان قرب و مشاهدت جدا، اهل شریعت از هر دویست درم پنج درم بدادند و رضاء حق در آن بجستند تا بناز و نعیم خلد رسیدند. فرمان برداران‌اند و حق شرع گزاران‌اند و پسندیدگان‌اند لکن نه چون اهل خلوت و مشاهدت و نه چون خداوندان یافت و صحبت که خلیل وار، دست توکّل از آستین رضا بیرون کردند و بر روی اسباب و علائق باز زدند هر چه داشتند از این حطام دنیا بذل کردند و در سبیل خدا جان و دل در معرض بلا و محنت نهادند و در اظهار دین اسلام و اعلاء کلمه حق با دشمن بکوشیدند و نیز خود را در راه حق مقصر دیدند لا جرم هر ساعت از جناب جبروت و درگاه عزت الهیت بنعت رأفت و رحمت ایشان را نو تشریفی و تخصیصی می‌آید، آن منافقان دون همت مختصر دیده یک صاع خرمای بو عقیل مختصر داشتند و محقر و بدان طنز کردند چه زیان دارد وی را این طعن منافقان، و رب العالمین او را می‌نوازد و میگوید: وَ الَّذِینَ لا یَجِدُونَ إِلَّا جُهْدَهُمْ، و مصطفی تسلی دل وی را آن صدقه از وی پذیرفته و اکرامی کرده و بر سر همه صدقه‌ها ریخته و این خبر بیرون داده که: افضل الصدقة جهد المقلّ.

اطلاعات

منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

قوله تعالی: الَّذِینَ یَلْمِزُونَ الْمُطَّوِّعِینَ مفسّران گفتند: چون رسول خدا خواست که بغزاء تبوک بیرون شود یاران را تحریض کرد بر صدقات، تا عدّت غزا و لشکر اسلام بسازد و ساز راه کند، صحابه رفتند و هر کس بر اندازه طاقت خویش صدقه می‌آورد. عبد الرحمن عوف چهار هزار درم آورد گفت: یا رسول اللَّه، هشت هزار درم داشتم، یک نیمه آوردم و یک نیمه عیال و فرزندان را بگذاشتم. رسول خدا گفت: بارک اللَّه لک فیما انفقت و فیما امسکت.
هوش مصنوعی: آیه‌ای از قرآن اشاره به افرادی دارد که به مؤمنان پر تلاش و سخی عیب‌جویی می‌کنند. مفسران بیان کرده‌اند که وقتی پیامبر بخواست به غزوه تبوک برود، یاران خود را تشویق به صدقه‌دادن کرد تا لشکر اسلام را تقویت کند و نیازهای سفر را تأمین کند. صحابه هرکدام به اندازه توانایی خود صدقه دادند. عبد الرحمن عوف چهار هزار درم آورد و گفت که از هشت هزار درم خود یک نیمه را به پیامبر داد و باقی را برای خانواده‌اش نگه داشت. پیامبر هم به او گفت که در آنچه بخشیده و آنچه نگه داشته، خداوند برکت دهد.
از برکت دعاء رسول خدا مال وی بدان رسید که چون از دنیا بیرون شد، دو زن داشت، ثمن مال وی که بایشان رسید صد و شصت هزار درم بر آمد. عمر خطاب همی آمد و چهار هزار درم آورد، رسول خدا گفت: ما ذا ابقیت لاهلک و عیالک؟
هوش مصنوعی: دعای پیامبر خدا باعث شد که مال او به دو زنی که پس از مرگش به ارث بردند، به مبلغ صد و شصت هزار درم برسد. عمر خطاب نیز با چهار هزار درم آمد و پیامبر از او پرسید: چه چیزی برای خانواده و وابستگان خود باقی گذاشتی؟
عیال خود را چه گذاشتی؟ گفت: اللَّه و رسوله. گفت انّ ما بین صدقتیکما کما بین کلمتیکما.
هوش مصنوعی: او پاسخ داد که همسرش را به خداوند و رسولش سپرد. شخص دیگر گفت: آنچه بین صدقه‌های شماست، همانند آنچه بین کلمات شماست، فاصله‌ای ندارد.
عثمان عفان آمد و صد سر شتر آورد و صد سر است.
هوش مصنوعی: عثمان عفان آمد و صد شتر با خود آورد.
رسول گفت ما ضرّ ابن عفان بعد الیوم.
هوش مصنوعی: رسول گفت: از امروز به بعد، ما به ضرر ابن عفان نخواهیم بود.
عاصم بن عدی العجلانی آمد و صد وسق خرما آورد. بو عقیل انصاری نام وی صحاب مردی پیر بود و درویش، آمد و یک صاع خرما آورد گفت: یا رسول اللَّه همه شب آب کشیده‌ام کشت زار فلان را و دو صاع خرما استده‌ام یک صاع آورده‌ام و یک صاع عیال و فرزندان را بگذاشته‌ام. منافقان گفتند ابو بکر و عمر و عثمان و عبد الرحمن می‌بخشند از مال فراخ، دانیم که می‌نام جویند این صاع خرمای بو عقیل باری خدای بوی چه نیاز دارد مگر که خویش را بیاد خدا و رسول میدارد، توانگران را بریاء متهم کردند و بر اندک بو عقیل طنز میکردند تا رب العالمین آیت فرستاد، الَّذِینَ یَلْمِزُونَ الْمُطَّوِّعِینَ ای یعیبون المطوعین المتنفّلین من المؤمنین، فِی الصَّدَقاتِ التطوع من الصدقة ما لا یلزمه لزوم الزکاة.
هوش مصنوعی: عاصم بن عدی العجلانی با صد وسق خرما به محضر پیامبر آمد. بو عقیل انصاری، مردی پیر و درویش، یک صاع خرما آورد و گفت: یا رسول‌الله، من تمام شب آب کشیده‌ام و این خرما را جمع کرده‌ام. دو صاع خرما در خانه دارم؛ یکی را آورده‌ام و یکی را هم برای خانواده و فرزندانم نگه داشته‌ام. منافقان گفتند که ابوبکر، عمر، عثمان و عبد الرحمن از مال فراوانشان می‌بخشند، اما بو عقیل با این یک صاع خرما چه هدفی دارد. آن‌ها به توانگران اتهام می‌زدند که کارشان ریاکاری است و به بو عقیل به خاطر نذری که کرده بود، تمسخر می‌کردند. تا اینکه خداوند آیه‌ای فرستاد که به عیب‌جویی آن‌ها پاسخ دهد و بر عمل نیکوکاران و مؤمنان تأکید کند که صدقه‌های داوطلبانه می‌تواند نشانه‌ی تقوای آنان باشد.
وَ الَّذِینَ لا یَجِدُونَ إِلَّا جُهْدَهُمْ... الآیه الجهد بالضم غایة ما یقدر علیه الانسان و بالفتح مصدر جهد فی الامر اذا بالغ، و قیل هما لغتان فبالضم لغة اهل الحجاز و بالفتح لغة اهل نجد. جهد هر کس طاعت اوست، نامی است توان اندک مرد را، یقال: فلان جهید العطاء، زهیده. بو عقیل آن صاع خرما بیاورد. مصطفی فرمود: تا بر سر هم مال صدقات بپاشیدند آن گه لمز منافقان تفسیر کرد، گفت: فَیَسْخَرُونَ مِنْهُمْ ای یستهزءون بهم، سَخِرَ اللَّهُ مِنْهُمْ جازاهم جزاء سخریّتهم حیث صاروا الی النار.
هوش مصنوعی: و کسانی که فقط نهایت تلاش خود را می‌یابند... کلمه "جهد" با ضمه به معنای حداکثر توانایی انسان است و با فتح به معنی کوشش و تلاش در یک کار است. گفته شده که این دو واژه به واسطه لهجه‌ها متفاوت هستند، به‌طوری که با ضمه در لهجه اهل حجاز و با فتح در لهجه اهل نجد به کار می‌روند. جهد هر فرد نمایانگر اطاعت اوست و نشان‌دهنده قابلیت اندک فرد است. می‌گویند که فلانی در بخشش و خیرخواهی تلاش کرد. همچنین در مورد بوعقیل آمده که او یک صاع خرما را آورد. پیامبر فرمود که زمانی که مال صدقات را بر روی هم ریختند، منافقان به آن استهزا کردند، و خداوند نیز به سبب استهزای آنها به آنها جزای خویش را داد و به عذاب آتش فرستاد.
وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِیمٌ ای مولم. مصطفی را از ایمان و مغفرت ایشان نومید کرد گفت: اسْتَغْفِرْ لَهُمْ أَوْ لا تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ. صیغت صیغت امر است و معنی معنی شرط، ای ان شئت فاستغفر لهم و ان شئت فلا تستغفر لهم، یعنی استغفارک لهم و ترک الاستغفار سواء إِنْ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ سَبْعِینَ مَرَّةً فَلَنْ یَغْفِرَ اللَّهُ لَهُمْ. میگوید یا محمد اگر آمرزش خواهی از بهر ایشان و اگر نخواهی همه یکسان است اگر هفتاد بار آمرزش خواهی از بهر ایشان، ایشان را نیامرزم. مصطفی گفت: لازیدن علی السهمین لعل اللَّه یغفر لهم.
هوش مصنوعی: برای آن‌ها عذابی دردناک خواهد بود. حضرت محمد (ص) را از ایمان و آمرزش آن‌ها ناامید کرد و گفت: برای آن‌ها استغفار کن یا نکن. این جمله بدین معنی است که اگر بخواهی می‌توانی برای آن‌ها طلب آمرزش کنی و اگر نخواهی هم فرقی نمی‌کند. حتی اگر هفتاد بار برای آن‌ها آمرزش بخواهی، خداوند باز هم آن‌ها را نمی‌آمرزد. در واقع می‌گوید: ای محمد، چه برای آن‌ها آمرزش بخواهی و چه نخواهی، نتیجه یکسان است. حضرت محمد (ص) گفت: امیدوارم شاید خداوند به آن‌ها آمرزش دهد.
بر هفتاد بیفزایم مگر که بیامرزد. آیت آمد، که سَواءٌ عَلَیْهِمْ أَسْتَغْفَرْتَ لَهُمْ أَمْ لَمْ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ لَنْ یَغْفِرَ اللَّهُ لَهُمْ. و مقصود از این هفتاد، نه عددی موقت است بلکه مقصود کثرت است. چنان که گویند: قد قلت لک مائة مرة و نهیتک عنه الف مرّة. عرب گویند: سبّع اللَّه لک الاجر، ای اکثر لک، اراد التضعیف و لهذا جاء فی الاخبار: فله سبع و له سبعون و له سبع مائة. قال الازهری: ان السبعین فی هذه الآیة جمع السبعة التی تستعمل فی الکثرة لا السبعة التی فوق الستّة، الا تری انه لو ازداد علی السبعین لم یغفر.
هوش مصنوعی: من به هفتاد می‌افزایم تا اینکه شاید خداوند ببخشد. آیه‌ای آمد که بیان می‌کند: برای آن‌ها تفاوتی ندارد که برایشان طلب آمرزش کنی یا نکنی، خداوند هرگز آن‌ها را نخواهد بخشید. این عدد هفتاد، عددی موقتی نیست، بلکه به معنای کثرت است. مثل این است که بگویند: من به تو صد بار گفته‌ام و هزار بار تو را از آن کار نهی کرده‌ام. در زبان عربی می‌گویند: خداوند برای تو اجر را چند برابر کرده است، یعنی بسیار می‌کند، و به همین جهت در اخبار آمده که اجر او هفت، هفتاد و حتی هفتصد خواهد بود. عالم زبان‌شناس گفته است: در این آیه، هفتاد به معنای جمع عدد هفت است که برای بیان کثرت به کار می‌رود، نه به معنای عددی که بالای شش است. اگر ببینی که اگر از هفتاد هم بیشتر شود، هنوز بخشیده نخواهد شد.
و در استغفار رسول از بهر ایشان دو قول است: یکی آنست که نفاق ایشان نمی‌شناخت، و یقین نبود، از آن دعا کرد و آمرزش خواست. قول دیگر آنست که جماعتی مؤمنان که خویش و پیوند منافقان بودند از مصطفی در میخواستند تا از بهر ایشان آمرزش خواهد بامید آنکه باستغفار مصطفی مخلص شوند و از نفاق توبه کنند تا از عذاب و عقوبت برهند. تا رب العزة مصطفی را باز زد و ایشان را از ایمان ایشان و مغفرت ایشان نومید کرد گفت: ذلِکَ بِأَنَّهُمْ کَفَرُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ، این بسبب آن کردم که ایشان بخدای و رسول کافر شدند و الکافر لا یغفر له، وَ اللَّهُ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْفاسِقِینَ المتمردین فی الکفر.
هوش مصنوعی: در مورد استغفار پیامبر برای منافقان دو نظر وجود دارد: اولین نظر این است که او حقیقت نفاق آنها را نمی‌شناخته و از روی عدم یقین دعا کرده و آمرزش خواسته است. نظر دوم این است که برخی از مؤمنان که با منافقان نسبت و پیوند داشتند از پیامبر درخواست کردند که برای آنها آمرزش بخواهد، امیدوار بودند که با استغفار او نجات یابند و از نفاق توبه کنند تا از عذاب رهایی پیدا کنند. اما خداوند پیامبر را از این کار منع کرد و به آنها امید نداد و فرمود که این به دلیل کفر آنها به خدا و رسولش است، و کافران بخشیده نخواهند شد. همچنین، خداوند هدایت نمی‌کند قوم فاسق و سرکشی که در کفر تخلف می‌کنند.
فَرِحَ الْمُخَلَّفُونَ الفرح بالذنب اعظم من الذنب. شادی بگناه صعب‌تر است از عین گناه. فَرِحَ الْمُخَلَّفُونَ ای المتروکون تخلفهم عن رسول اللَّه ص. این عبد اللَّه ابی بود با هشتاد مرد منافق که بی‌عذری تخلف کردند و با یکدیگر گفتند: «لا تَنْفِرُوا فِی الْحَرِّ»، درین گرمای گرم و صمیم صیف بیرون مروید بجنگ. و المعنی: فرحوا بقعودهم فی المدینه و التخلف و ان لم ینلهم حر الصیف خلاف رسول اللَّه فیکون نصبا لانه مفعول له، و قیل علی المصدر و هو مصدر خالف یخالف مخالفة و خلافا، و قیل معناه خلاف رسول اللَّه، ای: بعد خروجه، فیکون خلاف بمعنی خلف و نصبه علی الظرف.
هوش مصنوعی: شادی کردن افرادی که در برابر پیامبر خدا (ص) تخلف کردند، نشان‌دهنده این است که خوشی آنان از وجود گناهی که مرتکب شده‌اند، بزرگ‌تر از خود گناه است. این افراد که عبدالله ابی و هشتاد مرد دیگر از منافقین بودند، بدون هیچ دلیلی از پیوستن به پیامبر خدا منصرف شدند. آن‌ها به یکدیگر گفتند که در گرما نباید به میدان جنگ بروند و از این جمله مشخص است که آن‌ها از ماندن در مدینه و تخلف خود خوشحال بودند، حتی اگر از گرمای تابستان رنج نمی‌بردند. این تخلف در واقع نقض دستور رسول خدا (ص) محسوب می‌شود.
وَ کَرِهُوا ای لم یریدوا، أَنْ یُجاهِدُوا بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَ قالُوا لا تَنْفِرُوا فِی الْحَرِّ ای قال بعضهم لبعض، و قیل: قالوا للمؤمنین: لا تَنْفِرُوا فِی الْحَرِّ. قُلْ نارُ جَهَنَّمَ أَشَدُّ حَرًّا و قد اخترتموها بهذه المخالفة و التخلف. لَوْ کانُوا یَفْقَهُونَ ان مصیرهم الیها.
هوش مصنوعی: آنها از جهاد با اموال و جان‌هایشان در راه خدا متنفر بودند و به یکدیگر می‌گفتند که در گرما حرکت نکنید. برخی نیز به مؤمنین گفتند که در گرما نروند. بگو آتش جهنم به مراتب گرم‌تر است و شما با این مخالفت و غیبت انتخابش کردید. اگر آنها درکی داشتند، می‌دانستند که سرانجامشان به سمت آن است.
فَلْیَضْحَکُوا قَلِیلًا یعنی فی الدنیا و هی قلیلة، وَ لْیَبْکُوا کَثِیراً فی الآخرة یعنی فی النار التی لا نهایة لها و التقدیر: فلیضحکوا قلیلا فسیبکون کثیرا جَزاءً بِما کانُوا یَکْسِبُونَ جزاء مفعول له. یعنی و لیبکوا لهذا الفعل. قال ابو موسی الاشعری: انّ اهل النار لیبکون الدموع فی النار حتی لو اجریت السفن فی دموعهم لجرت ثم انهم لیبکون الدم بعد الدموع. قال ابن عباس: انّ اهل النفاق لیبکون فی النار عمر الدنیا فلا یرقی لهم دمع و لا یکتحلون بنوم. و عن انس قال: قال رسول اللَّه ص لو تعلمون ما اعلم لضحکتم قلیلا و لبکیتم کثیرا.
هوش مصنوعی: افراد در دنیا باید فقط کمی بخندند و زیاد بگریند، زیرا آنچه در دنیا می‌گذرد، ناچیز است، اما در آخرت، در آتش جهنم که پایان ندارد، گناهکاران باید بسیار بگریند. آنان در عوض کارهایی که کرده‌اند، باید جریمه بپردازند. برخی از عذاب‌های اهل جهنم به حدی است که حتی اشک آن‌ها می‌تواند کشتی‌ها را حرکت دهد و بعد از آن نیز اشک‌هایشان تبدیل به خون خواهد شد. همچنین، افراد نفاق در جهنم به مدت حیات دنیایشان خواهند گریست و نه دمی برایشان خواهد بود و نه فرصتی برای خواب. پیامبر نیز فرمود که اگر مردم از عذاب‌های آتی آگاه بودند، فقط کمی می‌خندیدند و خیلی می‌گریستند.
فَإِنْ رَجَعَکَ اللَّهُ إِلی‌ طائِفَةٍ مِنْهُمْ یعنی المتخلفین طائفة منهم. از بهر آن گفت که نه هر که تخلف کرده بودند همه منافق بودند بل که ایشان سه گروه‌اند که باز نشستند و تخلف کردند گروهی بعداوت باز نشستند و شادی کردند چنان که خدای گفت: فَرِحَ الْمُخَلَّفُونَ. گروهی بر معذرت باز نشستند و بگریستند چنان که خدای گفت: وَ أَعْیُنُهُمْ تَفِیضُ مِنَ الدَّمْعِ حَزَناً أَلَّا یَجِدُوا ما یُنْفِقُونَ. قومی بر غفلت باز نشستند، پشیمان شدند چنان که گفت: ضاقَتْ عَلَیْهِمُ الْأَرْضُ بِما رَحُبَتْ.
هوش مصنوعی: اگر خداوند تو را به گروهی از آن‌ها بازگرداند، منظور از آن‌ها گروهی از کسانی است که تخلف کرده‌اند. این بدین معنی است که همه کسانی که تخلف کردند، منافق نیستند، بلکه آن‌ها به سه دسته تقسیم می‌شوند: گروهی که به خاطر دشمنی، کنار کشیدند و از این وضعیت خوشحال بودند. خداوند درباره آن‌ها می‌فرماید: "مخلفین خوشحال بودند." گروهی دیگر هم بودند که به خاطر عذر و عدم توانایی، کنار کشیدند و به شدت گریستند، چنانکه خداوند درباره آن‌ها می‌گوید: "چشمانشان از اشک پر شده بود به خاطر اینکه چیزی برای انفاق پیدا نکردند." دسته سوم هم کسانی بودند که به خاطر غفلت اقدام نکردند و بعداً پشیمان شدند، چنانکه گفته می‌شود: "زمین با وجود وسعتش، بر آن‌ها تنگ شد."
فَإِنْ رَجَعَکَ اللَّهُ ای یردک اللَّه الی المدینة من غزوة تبوک و فیها طائِفَةٍ مِنْهُمْ یعنی الّذین تخلفوا بغیر عذر.
هوش مصنوعی: اگر خدا تو را به مدینه بازگرداند، پس در آن زمان گروهی از آنها یعنی کسانی که بدون عذر از همراهی کناره‌گیری کرده‌اند، حضور خواهند داشت.
فَاسْتَأْذَنُوکَ لِلْخُرُوجِ الی غزوة اخری، قیل هی غزوة خیبر.
هوش مصنوعی: از تو اجازه می‌خواهیم تا به غزوه‌ای دیگر برویم، که گفته می‌شود آن غزوه خیبر است.
فَقُلْ لَنْ تَخْرُجُوا مَعِیَ أَبَداً وَ لَنْ تُقاتِلُوا مَعِیَ عَدُوًّا لقعودکم عن تبوک و لنفاقکم.
هوش مصنوعی: پس بگویید که هرگز با من نخواهید رفت و هرگز با من با دشمن نمی‌جنگید به دلیل نشستن شما از تبوک و نفاق‌تان.
إِنَّکُمْ رَضِیتُمْ بِالْقُعُودِ أَوَّلَ مَرَّةٍ ای عن الوقت الّذی تستأذنون فیه فانّ غزوة تبوک لم یکن باول غزوة غزاها علیه السلام. و قیل اول مرة دعیتم و قیل اول مرة قبل الاستیذان.
هوش مصنوعی: شما در ابتدا با نشستن موافقت کردید، یعنی در زمانی که برای اجازه خواستن اقدام کردید. زیرا غزوه تبوک نخستین غزوه‌ای نبود که آن حضرت انجام دادند. بعضی گفته‌اند این نخستین بار است که شما دعوت شده‌اید و برخی دیگر اظهار کرده‌اند که این نخستین بار است که قبل از درخواست اجازه دعوت شده‌اید.
فَاقْعُدُوا مَعَ الْخالِفِینَ مع من تخلف بعذر، و قیل مع النساء و الصبیان، و قیل مع اهل الفساد الّذین لا خیر فیهم، و قیل للرجل الذی هو شر اهله: هو خالف بنی فلان.
هوش مصنوعی: بنابراین، باید با افرادی که از جمع جدا شده‌اند، بنشینید؛ چه کسانی که به دلیل خاصی تخلف کرده‌اند، چه زنان و کودکان، و همچنین با افرادی که فاسد هستند و در آن‌ها خیری نیست. برخی گفته‌اند منظور، فردی است که بدتر از خانواده خود است، یعنی او از جمعیت خاصی جدا شده است.
وَ لا تُصَلِّ عَلی‌ أَحَدٍ مِنْهُمْ ای من المنافقین. اجماع مفسران است که این آیت در شأن عبد اللَّه ابی فرو آمد که رسول خدا بر وی نماز کرد یا خواست که بر وی نماز کند چنان که اختلاف روایات است پسر وی آمد، و کان مؤمنا مخلصا، و از رسول خدا درخواست تا پیراهن که بر تن رسول است کفن وی سازد و بر وی نماز کند و بر سر گور وی بایستد و دعا کند. بروایتی دیگر گفته‌اند عبد اللَّه ابی در بیماری مرگ کس فرستاد بمصطفی و بخواند او را چون آمد گفت: ای بیچاره‌
هوش مصنوعی: در این متن اشاره شده که به هیچ یک از منافقین نباید نمازخوانده شود. مفسران به اجماع بر این مطلب توافق دارند که این آیه در مورد عبد اللَّه ابی نازل شده است. او به قدری به رسول خدا نزدیک بود که حتی درخواست کرد که بر او نماز بخواند. اما در این میان، پسرش که مؤمن و مخلص بود، بسیار به رسول خدا نزدیک شد و از او خواست که پیراهنش را بر تن کند تا بتواند کفن پدرش باشد و بر او نماز بخواند و بر سر قبرش دعا کند. در گزارشی دیگر، آمده است که عبد اللَّه ابی در حال مرگ، کسی را نزد رسول خدا فرستاد تا او را بخواند و وقتی رسول خدا به بالینش رسید، به او گفت: ای بیچاره.
اهلکک حب الیهود؟
هوش مصنوعی: آیا تو به یهودیان علاقه داری؟
دوستی داشتن با جهودان ترا هلاک کرد. گفت: مرا سرزنش مکن که نه از بهر سرزنش خواندم، استغفر لی و اعطنی ثوبک الّذی یلی جسدک. آمرزش خواه از بهر من و جامه خویش بمن ده تا مرا کفن سازند و بر من نماز کن و بر سر گور من بایست و مرا دعا کن.
هوش مصنوعی: دوستی با یهودیان زندگی‌ات را تباه می‌کند. گفت: مرا سرزنش نکن، چون من به خاطر سرزنش این را نمی‌گویم. از خدا برای من آمرزش بخواه و لباس خود را که نزدیک جسد تو است به من بده تا من را کفن کنند. بر من نماز بگزار و بر سر قبرم بایست و برای من دعا کن.
رسول خدا پیراهن خویش بوی داد. مؤمنان گفتند: یا رسول اللَّه لم وجّهت الیه بقمیصک یکفن فیه و هو کافر؟ فقال: ان قمیصی لن یغنی عنه من اللَّه شیئا و انی آمل ان یدخل فی الاسلام خلق کثیر. لهذا السبب فیروی انه اسلم الف من الخزرج لما رأوه یطلب الاستشفاء بثوب رسول للَّه ص، و همت کرد مصطفی ص که بر وی نماز کند که ظاهر وی اسلام بود اگر چه در باطن نفاق داشت. عمر خطاب گفت یا رسول اللَّه بر وی نماز میکنی و قد فعل کذا و کذا. رسول گفت: یا عمر دست از من بدار که اگر دانمی که خدای بر وی رحمت کند هفتاد بار از بهر وی استغفار کردمی، تا در این حدیث بودند، جبرئیل آمد و آیت آورد بر وفق قول عمر: وَ لا تُصَلِّ عَلی‌ أَحَدٍ مِنْهُمْ ای من المنافقین، یرید صلاة الجنازة. صلاة درین آیت نماز جنازه است و نماز جنازه فرض کفایت است و آن را نه رکن است: اول نیت است و چهار تکبیر در آن چهار رکن‌اند اگر بر چهار بیفزایند نماز باطل شود و خواندن فاتحة الکتاب، از پس تکبیر اول، رکن است و هم چنین درود دادن بر رسول خدا از پس تکبیر دوم و دعاء مرده پس تکبیر سوم، و پس از تکبیر چهارم ذکری مفروض نیست و رکن نهم سلام باز دادن است ان شاء تسلیمة واحدة و ان شاء تسلیمتین.
هوش مصنوعی: پیامبر خدا پیراهن خود را به عنوان کفن برای یکی از کافران فرستاد. مؤمنان از او پرسیدند که چرا این کار را کرده است. او پاسخ داد که پیراهنش هیچ فایده‌ای برای او در پیشگاه خدا نخواهد داشت و امیدوار است که افراد زیادی به اسلام بپیوندند. به همین دلیل، روایت شده است که هزار نفر از قبیله خزرج به واسطه دیدن این موضوع اسلام آوردند. پیامبر اکرم قصد داشت بر او نماز بخواند چون ظاهراً مسلمان بود، هرچند در باطن نفاق داشت. عمر خطاب به پیامبر گفت که چرا بر او نماز می‌خواند در حالی که چنین کارهایی انجام داده است. پیامبر پاسخ داد که اگر می‌دانستم خداوند بر او رحمت کند، برای او هفتاد بار استغفار می‌کردم. در همین حال، جبرئیل نازل شد و آیه‌ای آورد که مطابق سخن عمر بود و فرمود: «و بر هیچ‌یک از آن‌ها نماز نخوان» که اشاره به منافقین دارد. در این آیه، نماز جنازه مورد اشاره قرار گرفته و نکته آن این است که نماز جنازه فرض کفایت است و ارکان خاص خود را دارد. این ارکان شامل نیت و چهار تکبیر است که اگر تعداد آن‌ها تغییر کند، نماز باطل می‌شود. همچنین خواندن فاتحه در پس تکبیر اول، درود فرستادن بر پیامبر در پس تکبیر دوم و دعا برای مرده پس از تکبیر سوم نیز از ارکان آن به شمار می‌آید. بعد از تکبیر چهارم، ذکر خاصی لازم نیست و سلام دادن در پایان نیز به دلخواه است؛ یک سلام یا دو سلام.
قوله: وَ لا تَقُمْ عَلی‌ قَبْرِهِ ای لا تقف علی قبره حتّی یفرغ من دفنه و فی الخبر کان رسول اللَّه ص اذا دفن المیّت وقف علی قبره و دعا له.
هوش مصنوعی: این جمله بیان می‌کند که نباید بر سر قبر کسی بایستید تا زمانی که مراسم دفن او تمام شود. همچنین در آن ذکر شده که پیامبر (ص) پس از دفن مرده، در کنار قبر او ایستاده و برایش دعا می‌کرد.
إِنَّهُمْ کَفَرُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ ماتُوا وَ هُمْ فاسِقُونَ فما صلّی رسول اللَّه ص بعدها علی احد منهم و لا قام علی قبره حتی قبض.
هوش مصنوعی: آنها به خدا و پیامبرش کافر شدند و در حالی که فاسق بودند، مردند. پیامبر خدا پس از آن بر هیچ‌یک از آنها نماز نخواند و بر سر قبرشان نیز نرفت تا زمانی که از دنیا رفت.
وَ لا تُعْجِبْکَ أَمْوالُهُمْ وَ أَوْلادُهُمْ... الآیة سبق تفسیرها و لیست بتکرار لانّها فی جماعة و هذه فی الأخری، قال ابن جریر: اراد اولاد عبد اللَّه و امواله وَ إِذا أُنْزِلَتْ سُورَةٌ یعنی من القرآن و هذا دلیل علی انّ السورة کانت مسوّرة علی عهد رسول اللَّه لا کما زعم المبتدعة انّها سوّرت بعد رسول اللَّه و کذلک قوله بِعَشْرِ سُوَرٍ مِثْلِهِ أَنْ آمِنُوا بِاللَّهِ این خطاب با منافقان است، ای آمنوا سرّا کما آمنتم جهرا.
هوش مصنوعی: آیه‌ای که به آن اشاره شده است، بیان می‌کند که نباید به مال و فرزندان برخی از افراد افتخار کرد. در تفسیر این آیه آمده که این افراد ممکن است شامل پسران و اموال عبدالله باشند. همچنین آورده شده که زمانی که سوره‌ای نازل می‌شود، این نشان‌دهنده آن است که این متن در زمان پیامبر خدا وجود داشته و نه پس از آن. در قسمتی دیگر از آیه، به منافقان اشاره شده و از آنها خواسته شده که به طور پنهانی ایمان بیاورند، همان‌طور که قبلاً به طور علنی ایمان آورده بودند.
و روا باشد که خطاب با مؤمنان نهند، ای دوموا علی الایمان.
هوش مصنوعی: این ممکن است که با مؤمنان سخن گفته شود و به آن‌ها اشاره شود که به ایمان خود پایبند بمانند.
وَ جاهِدُوا مَعَ رَسُولِهِ اسْتَأْذَنَکَ فی التأخر أُولُوا الطَّوْلِ مِنْهُمْ ذو القدرة و السعة فی المال.
هوش مصنوعی: و با رسولش جهاد کنید، اگر کسانی که توانایی و امکانات مالی دارند از شما اجازه تأخیر خواسته‌اند، به آن‌ها اجازه بدهید.
وَ قالُوا ذَرْنا نَکُنْ مَعَ الْقاعِدِینَ یعنی الزمنی.
هوش مصنوعی: آنها گفتند: بگذارید در کنار افرادی که نشسته‌اند، بمانیم.
رَضُوا بِأَنْ یَکُونُوا مَعَ الْخَوالِفِ النساء اللاتی تخلفن فی البیت.
هوش مصنوعی: آنها راضی شدند که در کنار زنانی باشند که در خانه مانده‌اند.
وَ طُبِعَ عَلی‌ قُلُوبِهِمْ فَهُمْ لا یَفْقَهُونَ استوثق منها فلا یدخلها الایمان. حجة علی المعتزلة و القدریة فی اثبات القدر و نفی الاستطاعة و احتیاج الخلق الی توفیق به یؤمنون و لو کان کما ذهبوا الیه لقال تطبعت و لم یقل و طبع علی قلوبهم و له فی القرآن نظائر کثیرة.
هوش مصنوعی: قلب‌های آنها مهر شده و از درک حقیقت باز مانده‌اند، به طوری که ایمان به آن وارد نمی‌شود. این موضوع بر مدعیان آزاد اراده و قائلین به تقدیر دلیلی است برای اثبات تقدیر و رد ادعای توانایی و احتیاج مخلوقات به توفیق برای ایمان آوردن. اگر وضعیت به گونه‌ای که آنها معتقدند بود، باید از عبارت "تطبعت" استفاده می‌کرد و نه "طبع علی قلوبهم". در قرآن نمونه‌های زیادی از این نوع عبارات وجود دارد.
لکِنِ الرَّسُولُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا مَعَهُ اهل الیقین من اصحاب رسول اللَّه ص، جاهَدُوا بِأَمْوالِهِمْ فی الانفاق وَ أَنْفُسِهِمْ فی سبیل اللَّه بالقتال.
هوش مصنوعی: اما پیامبر و کسانی که با او ایمان آورده‌اند، از اهل یقین هستند. آنها جزو یاران پیامبر خدا (ص) به شمار می‌آیند و در راه خدا با مال و جان خود جهاد کرده‌اند.
وَ أُولئِکَ لَهُمُ الْخَیْراتُ جمع خیرة و المراد بهنّ: الحور، لقوله فِیهِنَّ خَیْراتٌ حِسانٌ و یجوز ان یکون عاما فی جمیع الملاذ من الاطعمة و الاشربة و المنازل و الجواری و الغلمان، و قیل الخیرات: الغنائم.
هوش مصنوعی: آنها از نعمت‌ها و خوبی‌ها بهره‌مند خواهند شد. منظور از "خیرات" در اینجا ممکن است حوریان باشد، زیرا در مورد آن‌ها ذکر شده که "در آن‌ها خوبان زیبا وجود دارند". همچنین می‌توان این مفهوم را به تمامی لذت‌ها از جمله غذاها، نوشیدنی‌ها، خانه‌ها، کنیزان و پسران جوان نیز تعمیم داد. برخی نیز بر این باورند که "خیرات" به معنای غنائم است.
وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ الباقون فی النعیم، أَعَدَّ اللَّهُ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِینَ فِیها ذلِکَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ لفظ اعد دلیل علی انها مخلوقة معدة. این آیت گواهی میدهد که اصحاب رسول خدای ص که اهل یقین و اخلاص بودند و با مصطفی در غزاء تبوک بودند و رسول خدا از ایشان خشنود بود، ایشان قطعی در بهشت‌اند بر هر چه بودند از عمل، هم چنان که رسول خدا عشرة را گواهی داد که قطعی در بهشت‌اند آنان هم چون اینانند بشهادت آیت از بهر ایشان.
هوش مصنوعی: آنان که در نعمت‌های جاودانی خواهند ماند، کسانی هستند که خداوند برایشان باغ‌هایی آماده کرده است که از زیر آن‌ها نهرها جاری است و در آنجا برای همیشه خواهند ماند. این، پیروزی بزرگی است. واژه «اعد» نشان می‌دهد که این باغ‌ها خلق شده و آماده شده‌اند. این آیه گواهی می‌دهد که اصحاب پیامبر خدا (ص)، که اهل یقین و صداقت بودند و در غزوه تبوک همراه ایشان بودند و ایشان از آن‌ها راضی بود، قطعاً در بهشت خواهند بود. همچنین، پیامبر خدا ده نفر از آن‌ها را به عنوان گواه بر ورودشان به بهشت معرفی کرده است و این افراد نیز همانند آن‌ها هستند، طبق گواهی این آیه.