گنجور

۸ - النوبة الثالثة

قوله تعالی: وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ پاکست و بزرگوار و مهربان، خداوند جهان و جهانیان، دارنده همگنان، و نوازنده دوستان، یار درویشان و پناه ضعیفان و یادگار بی‌دلان، بنگر که مؤمنان را چون نواخت و ایشان را چه تشریف داد از کرم و لطف خود چه نمود، ایشان را همه فراهم داشت و دوستان و برادران یکدیگر کرد و آن گه همه را بخود نزدیک کرد از آنکه این دنیا منزلی است از منازل راه بندگان درین منزل مسافراند روی نهاده به درگاه او و مقصد ایشان نه، مگر کعبه ذو الجلال. او میان ایشان برادری و دوستی افکند و الفت و اتحاد نهاد تا این منزل بدوستی یکدیگر برادر وار باز برند و بسعادت آخرت رسند. یکی فرا پیش سعد معاذ شد گفت: من ترا از بهر خدا دوست دارم. گفت: بشارت باد ترا که من از رسول خدا شنیدم که: فردا در قیامت کرسیهای نور بنهند نزدیک عرش عظیم، گروهی را که رویهاشان بروشنایی چون ماه دو هفته بود همه خلق در هراس باشند و ایشان ایمن همه در بیم باشند و ایشان ساکن. گفتند: یا رسول اللَّه آن قوم که‌اند؟ گفت: المتحابون فی اللَّه.

ایشان که از بهر خدا در راه خدا یکدیگر را دوست باشند و در دین برادروار زندگانی کنند. و در خبر است که اهل عرصات در انجمن رستاخیز ایستاده باشند، دلها پر فزع و جانها پر حسرت و آفتاب بسر ایشان نزدیک رسیده و گرمای عظیم خلق را فرو گرفته، ناگاه ندا آید از بطنان عرش مجید که: این المتحابون فی اللَّه؟ کجای‌اند کسانی که یکدیگر را دوست بوده‌اند برای من، تا ایشان را بسایه خویش فرو آرم و در پناه خویش بدارم. و مصطفی گفته: کسانی را که برای حق با یکدیگر دوستی دارند، که در سرای سعادت از بهر ایشان عمودی بزنند از یاقوت سرخ بر سر آن عمود هفتاد هزار کوشک بود و از آنجا باهل بهشت فرو مینگرند نور ایشان بهشتیان را چنان تابد که آفتاب در دنیا تابد. بهشتیان گویند بیایی تا بنظاره شویم ایشان را بینند در جامهای سندس سبز و بر پیشانیهایشان نوشته که المتحابون فی اللَّه.

پیر طریقت گفت: الهی! عنایت تو کوه است و فضل تو دریاست کوه کی فرسود و دریا کی کاست؟ عنایت تو کی جست و فضل تو کی واخواست؟ پس شادی یکیست که دوست یکتاست.

وَعَدَ اللَّهُ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِناتِ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ... الایة آن بهشت که رب العزة وعده داد نه یک بهشت است که بهشتها است، نه یک درجه است که درجه‌ها است، بعضی برتر و بعضی فروتر، از آنکه مؤمنان و دوستان نیز بر تفاوت‌اند در ایمان و معرفت، و شک نیست که مقام معرفت اولیاء برتر است از مقام معرفت عامه، مؤمنان و مقام شهیدان برتر از مقام اولیاء، و مقام صدیقان برتر از مقام شهیدان، و مقام انبیاء برتر از مقام صدّیقان، و مقام پیغامبران مرسل برتر از دیگر پیغامبران، و اولوا العزم برتر از اینان و مصطفی محمد برتر از همگان، پس نهایت درجه عامه مؤمنان، بدایت درجه اولیاست و درجه معرفت مصطفی را نهایت پیدا نیست و جز حق جل جلاله کس نهایت درجات و مقامات مصطفی نداند و در ازل درجات و مقامات ارواح ایشان هم برین مراتب بود و اندر روز میثاق همین و فردا در قیامت و در بهشت و درجات و اسرار و صحبت حق جل جلاله همین.

بو یزید بسطامی را پرسیدند بچه رسیدی باین مقام؟ گفت: به تنی برهنه.

و شکمی گرسنه و دلی پر درد و جانی پر حسرت. گفتند روا باشد که کسی بی آنکه متابعت سلوک طریقت کند او را این مقام حاصل شود؟ گفت روا بود اما فتوحه علی قدر سفره، فتوح وی باندازه سفر وی بود و نواله وی بقدر حوصله وی.

واسطی را از درجه ایمان پرسیدند، گفت: مرد را در گبرگی چهل سال بباید دوید تا حقیقت جمال ایمان بداند و سرّ این معنی آنست که چنان که انبیاء را (ع) پیش از چهل سال وحی ممکن نیست، روندگان راه را چهل سال جان و دل درباید باخت تا بحقیقت ایمان رسند چون بحقیقت ایمان رسیدند ایشان را امروز آن بهشتی باشد نقد و فردا جنات عدن بود، امروز بهشت وصل، فردا بهشت فضل، امروز بهشت عرفان، و فردا بهشت رضوان، وَ رِضْوانٌ مِنَ اللَّهِ أَکْبَرُ ذلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ.

یا أَیُّهَا النَّبِیُّ جاهِدِ الْکُفَّارَ وَ الْمُنافِقِینَ. تا آخر ورد در قصه منافقان است و کشف فضائح ایشان و سرانجام بد ایشان. و علامت ایشان سه چیز است چنان که مصطفی ص گفت: علامة المنافق ثلث، اذا قال کذب، و اذا وعد خلف و اذا ائتمن خان.

مقاتل حیان چون این خبر بوی رسید دلتنگ شد، گفت: ما من انسان الا و یوجد فیه هذه الخصال الثلث، کم کس باشد که در وی این سه خصلت نبود و قاضی سمرقند بود استعفا خواست از قضا برخاست و گرد عالم میگشت تا خود را تفرجی پدید کند و تأویل این خبر بشهر حوشب رسید این حدیث با وی بگفت. شهر حوشب از خود متحیرتر دید و اندوهگن‌تر. گفت اگر گشایشی بود از سعید جبیر بود. گفتا رفتیم پیش سعید جبیر. سعید گفت: ما عندی من هذا علم و لکنّه ان کان عند احد فعند الحسن البصری. گفتا: بحسن بصری آمدم و قصه با وی بگفتم. حسن گفت: رحم اللَّه شهرا و سعیدا حفظا نصف الحدیث و ترکا نصفه انّ رسول اللَّه ص لمّا قال هذا، حزن اصحابه لذلک جدّا و اخذوا فی البکاء و النّحیب، و قالوا: لا یخلو احدنا من الکذب و خلف الوعد و الحیلة فقد نافقنا جمیعا، فلما بلغ رسول اللَّه جزع اصحابه لذلک، امر بلالا فنادی الناس فلما اجتمعوا، صعد المنبر فقال: یا ایّها الناس انی رسول اللَّه انی اردت بقولی: اذا قال کذب، جماعة المنافقین و عبد اللَّه بن ابی خصوصا فانّهم قالوا: نحن مؤمنون فکذبوا، قال اللَّه عز و جل: إِذا جاءَکَ الْمُنافِقُونَ... الآیة، اخبر اللَّه عنهم انّهم قالوا و کذبوا، و انما اردت بقولی اذا وعد خلف جماعة المنافقین و ثعلبة بن ابی حاطب خصوصا فانّه وعدنی و عاهد اللَّه لئن اکثر اللَّه غنمه لیجعلنّها فی ابواب البرّ و وجوه الخیر فلمّا آتاه اللَّه من فضله بخل بالزکاة المفروضة و نقض العهد و اخلف الوعد قال اللَّه تعالی فَأَعْقَبَهُمْ نِفاقاً الآیة. و اردت بقولی: اذا ائتمن خان، المنافقین، خانوا فی الدین الذی هو اعظم الامانات و فی الصلاة، قال: فاستبشر المؤمنون بذلک و حمدوا اللَّه تعالی. فتری عن مقاتل و قال للحسن: فرّج اللَّه عنک کما فرّجت عنی و جزاک اللَّه عن دینک خیرا

اطلاعات

منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

قوله تعالی: وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ پاکست و بزرگوار و مهربان، خداوند جهان و جهانیان، دارنده همگنان، و نوازنده دوستان، یار درویشان و پناه ضعیفان و یادگار بی‌دلان، بنگر که مؤمنان را چون نواخت و ایشان را چه تشریف داد از کرم و لطف خود چه نمود، ایشان را همه فراهم داشت و دوستان و برادران یکدیگر کرد و آن گه همه را بخود نزدیک کرد از آنکه این دنیا منزلی است از منازل راه بندگان درین منزل مسافراند روی نهاده به درگاه او و مقصد ایشان نه، مگر کعبه ذو الجلال. او میان ایشان برادری و دوستی افکند و الفت و اتحاد نهاد تا این منزل بدوستی یکدیگر برادر وار باز برند و بسعادت آخرت رسند. یکی فرا پیش سعد معاذ شد گفت: من ترا از بهر خدا دوست دارم. گفت: بشارت باد ترا که من از رسول خدا شنیدم که: فردا در قیامت کرسیهای نور بنهند نزدیک عرش عظیم، گروهی را که رویهاشان بروشنایی چون ماه دو هفته بود همه خلق در هراس باشند و ایشان ایمن همه در بیم باشند و ایشان ساکن. گفتند: یا رسول اللَّه آن قوم که‌اند؟ گفت: المتحابون فی اللَّه.
هوش مصنوعی: آیه‌ای زیبا از قرآن بیان می‌کند که مؤمنان و مؤمنات همدیگر را یاری می‌کنند. خداوند مهربان و بخشنده است و به دوستانش لطف می‌کند. او در این دنیا، مؤمنان را به هم نزدیک کرده و دوستی و اتحاد را در میانشان برقرار کرده است. این دنیا تنها گذری است برای بندگان به سوی سرای آخرت، و هدف نهایی آنها رسیدن به کعبه جلال است. و در روز قیامت، افرادی که به خاطر محبت به خدا یکدیگر را دوست داشته‌اند، از دیگران متمایز خواهند بود و در سایه نور و آرامش خواهند بود، در حالی که دیگران در هراس و اضطراب هستند. حضرت محمد(ص) در توصیف این افراد فرموده‌اند که آنها کسانی هستند که محبتشان در راه خدا بوده است.
ایشان که از بهر خدا در راه خدا یکدیگر را دوست باشند و در دین برادروار زندگانی کنند. و در خبر است که اهل عرصات در انجمن رستاخیز ایستاده باشند، دلها پر فزع و جانها پر حسرت و آفتاب بسر ایشان نزدیک رسیده و گرمای عظیم خلق را فرو گرفته، ناگاه ندا آید از بطنان عرش مجید که: این المتحابون فی اللَّه؟ کجای‌اند کسانی که یکدیگر را دوست بوده‌اند برای من، تا ایشان را بسایه خویش فرو آرم و در پناه خویش بدارم. و مصطفی گفته: کسانی را که برای حق با یکدیگر دوستی دارند، که در سرای سعادت از بهر ایشان عمودی بزنند از یاقوت سرخ بر سر آن عمود هفتاد هزار کوشک بود و از آنجا باهل بهشت فرو مینگرند نور ایشان بهشتیان را چنان تابد که آفتاب در دنیا تابد. بهشتیان گویند بیایی تا بنظاره شویم ایشان را بینند در جامهای سندس سبز و بر پیشانیهایشان نوشته که المتحابون فی اللَّه.
هوش مصنوعی: افرادی که به خاطر خدا یکدیگر را دوست دارند و در دین مانند برادر زندگی می‌کنند، در روز قیامت در حالی که دل‌هایی پر از ترس و جان‌هایی پر از حسرت دارند، در کنار هم قرار می‌گیرند. آفتاب نزدیک به آن‌ها می‌تابد و گرما را در بر می‌گیرد. ناگهان ندا می‌آید که: "کجایید ای کسانی که به خاطر من یکدیگر را دوست داشته‌اید؟" و به آن‌ها وعده داده می‌شود که در زیر سایه خداوند قرار خواهند گرفت. همچنین گفته شده که برای افرادی که برای خدا با یکدیگر دوستی دارند، در بهشت عمودی از یاقوت سرخ برپا خواهد شد و از آنجا، آن‌ها بهشتیان را نگاه خواهند کرد و نوری که از آن‌ها ساطع می‌شود، بهشتیان را به شدت روشن خواهد کرد، به گونه‌ای که گویا آفتاب در دنیا می‌تابد. بهشتیان از آن‌ها می‌خواهند که بیایند تا آن‌ها را ببینند، در حالی که در جام‌های سبز پوشیده‌اند و بر پیشانی‌شان نوشته شده است: "کسانی که به خاطر خدا یکدیگر را دوست داشتند."
پیر طریقت گفت: الهی! عنایت تو کوه است و فضل تو دریاست کوه کی فرسود و دریا کی کاست؟ عنایت تو کی جست و فضل تو کی واخواست؟ پس شادی یکیست که دوست یکتاست.
هوش مصنوعی: پیر طریقت گفت: ای خدا! لطف تو مانند کوهی است و نعمت تو مانند دریایی. آیا کوه هرگز فرسوده می‌شود و آیا دریا هیچ وقت کم می‌شود؟ پس لطف تو چگونه جستجو می‌شود و نعمت تو چه زمانی محدود می‌شود؟ در نتیجه، خوشبختی واقعی تنها از دوستی با تو به دست می‌آید.
وَعَدَ اللَّهُ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِناتِ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ... الایة آن بهشت که رب العزة وعده داد نه یک بهشت است که بهشتها است، نه یک درجه است که درجه‌ها است، بعضی برتر و بعضی فروتر، از آنکه مؤمنان و دوستان نیز بر تفاوت‌اند در ایمان و معرفت، و شک نیست که مقام معرفت اولیاء برتر است از مقام معرفت عامه، مؤمنان و مقام شهیدان برتر از مقام اولیاء، و مقام صدیقان برتر از مقام شهیدان، و مقام انبیاء برتر از مقام صدّیقان، و مقام پیغامبران مرسل برتر از دیگر پیغامبران، و اولوا العزم برتر از اینان و مصطفی محمد برتر از همگان، پس نهایت درجه عامه مؤمنان، بدایت درجه اولیاست و درجه معرفت مصطفی را نهایت پیدا نیست و جز حق جل جلاله کس نهایت درجات و مقامات مصطفی نداند و در ازل درجات و مقامات ارواح ایشان هم برین مراتب بود و اندر روز میثاق همین و فردا در قیامت و در بهشت و درجات و اسرار و صحبت حق جل جلاله همین.
هوش مصنوعی: خداوند به مؤمنان و مؤمنات وعده بهشت‌هایی را داده است که از زیر آن‌ها نهرها جاریست. این بهشت تنها یک بهشت نیست، بلکه مجموعه‌ای از بهشت‌هاست و درجات مختلفی دارد. برخی از این درجات بالاتر و برخی پایین‌تر هستند، چرا که مؤمنان و دوستان خدا در ایمان و شناخت خود تفاوت دارند. مقام معرفت اولیاء بالاتر از مقام شناخت عموم مؤمنان است و این موضوع تا حدی ادامه دارد؛ از مقام شهیدان که بالاتر از اولیاء هستند گرفته تا مقام صدیقان که بالاتر از شهیدان قرار دارند. مقام انبیاء برتر از صدیقان است و پیامبران مرسلی هم بالاتر از دیگر پیامبران هستند، به‌طوری‌که اولوا العزم مقام بیشتری دارند و مقام مصطفی محمد از همه بالاتر است. بنابراین، بالاترین درجه مؤمنان عادی متعلق به اولین درجه اولیاست و مقام معرفت مصطفی هیچ نهایتی ندارد و فقط خدا می‌تواند درجات و مقامات او را درک کند. این مراتب از ابدیت وجود داشته و در روز قیامت و در بهشت نیز همین طور است، با اسرار و نزدیکی به حق تعالی.
بو یزید بسطامی را پرسیدند بچه رسیدی باین مقام؟ گفت: به تنی برهنه.
هوش مصنوعی: از یزید بسطامی پرسیدند که چگونه به این مقام رسیده‌ای؟ او پاسخ داد: با بدنی برهنه.
و شکمی گرسنه و دلی پر درد و جانی پر حسرت. گفتند روا باشد که کسی بی آنکه متابعت سلوک طریقت کند او را این مقام حاصل شود؟ گفت روا بود اما فتوحه علی قدر سفره، فتوح وی باندازه سفر وی بود و نواله وی بقدر حوصله وی.
هوش مصنوعی: کسی که شکم گرسنه و دل پر درد و جان پر حسرت دارد، آیا درست است که بدون پیروی از مسیر معنوی به مقامی برسد؟ گفته شده که بله، این امر امکان‌پذیر است، اما موفقیت او به اندازه سفره‌ای است که دارد؛ یعنی دستاوردهایش به اندازه تلاش و سفر او خواهد بود و برکاتش به اندازه ظرفیتی که دارد، خواهد بود.
واسطی را از درجه ایمان پرسیدند، گفت: مرد را در گبرگی چهل سال بباید دوید تا حقیقت جمال ایمان بداند و سرّ این معنی آنست که چنان که انبیاء را (ع) پیش از چهل سال وحی ممکن نیست، روندگان راه را چهل سال جان و دل درباید باخت تا بحقیقت ایمان رسند چون بحقیقت ایمان رسیدند ایشان را امروز آن بهشتی باشد نقد و فردا جنات عدن بود، امروز بهشت وصل، فردا بهشت فضل، امروز بهشت عرفان، و فردا بهشت رضوان، وَ رِضْوانٌ مِنَ اللَّهِ أَکْبَرُ ذلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ.
هوش مصنوعی: واسطی درباره ایمان گفت که یک مرد باید چهل سال در جستجوی آن باشد تا حقیقت ایمان را درک کند. او توضیح داد که مانند انبیاء که قبل از چهل سال وحی نمی‌گیرند، سال‌ها باید با جان و دل تلاش کرد تا به حقیقت ایمان رسید. وقتی به این حقیقت رسیدند، امروز بهشت وصل را تجربه می‌کنند و فردا بهشت فضل و عرفان و در نهایت بهشت رضوان نصیب‌شان می‌شود. همچنین، بیان کرد که رضایت خداوند بزرگ‌ترین پاداش است و این، موفقیت عظیمی است.
یا أَیُّهَا النَّبِیُّ جاهِدِ الْکُفَّارَ وَ الْمُنافِقِینَ. تا آخر ورد در قصه منافقان است و کشف فضائح ایشان و سرانجام بد ایشان. و علامت ایشان سه چیز است چنان که مصطفی ص گفت: علامة المنافق ثلث، اذا قال کذب، و اذا وعد خلف و اذا ائتمن خان.
هوش مصنوعی: ای پیامبر، با کافران و منافقان جهاد کن. در این متن به داستان منافقان و افتضاح‌های آنها اشاره شده و به سرنوشت بدی که در انتظارشان است، پرداخته شده است. نشانه‌های منافقین سه چیز است: ۱) وقتی که صحبت می‌کنند، دروغ می‌گویند، ۲) وقتی وعده می‌دهند، عمل نمی‌کنند، و ۳) وقتی به آنها امانت سپرده می‌شود، خیانت می‌کنند.
مقاتل حیان چون این خبر بوی رسید دلتنگ شد، گفت: ما من انسان الا و یوجد فیه هذه الخصال الثلث، کم کس باشد که در وی این سه خصلت نبود و قاضی سمرقند بود استعفا خواست از قضا برخاست و گرد عالم میگشت تا خود را تفرجی پدید کند و تأویل این خبر بشهر حوشب رسید این حدیث با وی بگفت. شهر حوشب از خود متحیرتر دید و اندوهگن‌تر. گفت اگر گشایشی بود از سعید جبیر بود. گفتا رفتیم پیش سعید جبیر. سعید گفت: ما عندی من هذا علم و لکنّه ان کان عند احد فعند الحسن البصری. گفتا: بحسن بصری آمدم و قصه با وی بگفتم. حسن گفت: رحم اللَّه شهرا و سعیدا حفظا نصف الحدیث و ترکا نصفه انّ رسول اللَّه ص لمّا قال هذا، حزن اصحابه لذلک جدّا و اخذوا فی البکاء و النّحیب، و قالوا: لا یخلو احدنا من الکذب و خلف الوعد و الحیلة فقد نافقنا جمیعا، فلما بلغ رسول اللَّه جزع اصحابه لذلک، امر بلالا فنادی الناس فلما اجتمعوا، صعد المنبر فقال: یا ایّها الناس انی رسول اللَّه انی اردت بقولی: اذا قال کذب، جماعة المنافقین و عبد اللَّه بن ابی خصوصا فانّهم قالوا: نحن مؤمنون فکذبوا، قال اللَّه عز و جل: إِذا جاءَکَ الْمُنافِقُونَ... الآیة، اخبر اللَّه عنهم انّهم قالوا و کذبوا، و انما اردت بقولی اذا وعد خلف جماعة المنافقین و ثعلبة بن ابی حاطب خصوصا فانّه وعدنی و عاهد اللَّه لئن اکثر اللَّه غنمه لیجعلنّها فی ابواب البرّ و وجوه الخیر فلمّا آتاه اللَّه من فضله بخل بالزکاة المفروضة و نقض العهد و اخلف الوعد قال اللَّه تعالی فَأَعْقَبَهُمْ نِفاقاً الآیة. و اردت بقولی: اذا ائتمن خان، المنافقین، خانوا فی الدین الذی هو اعظم الامانات و فی الصلاة، قال: فاستبشر المؤمنون بذلک و حمدوا اللَّه تعالی. فتری عن مقاتل و قال للحسن: فرّج اللَّه عنک کما فرّجت عنی و جزاک اللَّه عن دینک خیرا
هوش مصنوعی: وقتی مقاتل حیان از این خبر مطلع شد، بسیار ناراحت شد و گفت: هر انسانی دارای سه ویژگی است، آیا کسی پیدا می‌شود که این سه ویژگی را نداشته باشد؟ قاضی سمرقند در این شرایط از سمت خود کناره‌گیری کرد و به سفر پرداخت تا خود را سرگرم کند. خبر به شهر حوشب رسید و مردم آنجا نیز از وضعیت خود دچار سردرگمی و غم شدند. گفتند اگر کسی بتواند راه حلی پیدا کند، سعید جبیر است. آنها به نزد سعید جبیر رفتند و او گفت که اطلاعاتی در این باره ندارد اما اگر کسی باشد که بداند، آن شخص حسن بصری است. به حسن بصری رفتند و ماجرا را برای او تعریف کردند. حسن گفت: خداوند بر شهرا و سعید رحم کند که نصف این حدیث را حفظ کردند و نصف دیگر را رها کردند. او ادامه داد که وقتی رسول خدا این را گفت، صحابه بسیار ناراحت شدند و شروع به گریه کردند و گفتند: هیچ‌کدام از ما از کذب و خلف وعده و حیله دور نیستیم و همه به نوعی منافق هستیم. وقتی رسول خدا این ناراحتی را دید، بلال را فرستاد تا مردم را جمع کند و بر منبر رفت و گفت: ای مردم، من فرستاده خدا هستم و آنچه که گفتم مربوط به گروهی از منافقین و به طور خاص عبدالله بن ابی است که گفتند ما مؤمن هستیم اما دروغ گفتند. خداوند نیز در این باره فرموده است. او همچنین در مورد ثعلبه بن ابی حاطب توضیح داد که او وعده داده بود و آن را شکسته است. مردم مؤمن با شنیدن این کلمات خوشحال شدند و خدا را ستایش کردند. مقاتل با حسن صحبت کرد و از او تشکر کرد که با توضیحاتش از او غمزدایی کرد.