قوله تعالی: وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ یعنی فی التعاضد و التناصر و الرحمة و المحبة. و فی الخبر المهاجرون و الانصار بعضهم اولیاء بعض فی الدنیا و الآخرة و الطلقاء من قریش و العتقاء من ثقیف بعضهم اولیاء بعض فی الدنیا و الآخرة
میگوید: مؤمنان مردان و زنان همه یار یکدیگراند. و دوست یکدیگر و کلمه ایشان و اعتقاد ایشان و همت ایشان در کار دین یکی است و درین اخلاق پسندیده و شرائع دین که درین آیت بر شمرد چون امر معروف و نهی منکر و بپای داشت زکاة و نماز و طاعت خدای و رسول همه چون هماند در میان ایشان مخالف نه یکی از ایشان جز موافق نه، پیوسته بر یکدیگر مشفق و مهربان رنج و راحت یکی رنج و راحت همگان است، اینست که مصطفی گفت: «المؤمن للمؤمن کالبنیان یشدّ بعضه بعضا و المؤمن من اهل الایمان بمنزلة الرأس من الجسد، آن گه گفت: أُولئِکَ سَیَرْحَمُهُمُ اللَّهُ یعنی اذا صاروا الیه. فردا که این مؤمنان بر خدای رسند بر ایشان رحمت کند و بدرجات جنات رساند آن بهشت و درجات که خدای مؤمنان را بآن وعده داد.
وَعَدَ اللَّهُ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِناتِ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِینَ فِیها وَ مَساکِنَ طَیِّبَةً طاهرة یطیب فیها العیش. حسن گفت از ابو هریره و عمران بن حصین پرسیدم که مساکن طیبة در بهشت چیست جواب دادند که علی الخبیر سقطت
سألنا رسول اللَّه ص عن ذلک فقال: قصر فی لؤلؤة بیضاء فیه سبعون دارا من یاقوتة حمراء فی کل دار سبعون بیتا من زبرجدة خضراء فی کل بیت سبعون سریرا علی کل سریر سبعون فراشا من کل لون، علی کل فراش زوجة من الحور العین و فی کل بیت سبعون مائدة، علی کل مائدة سبعون لونا من طعام فی کل بیت سبعون وصیفة و یعطی المؤمن من القوة فی کل غداة ما یأتی علی ذلک کلّه اجمع
فِی جَنَّاتِ عَدْنٍ یعنی فی بساتین خلد و اقامة.
یقال: عدن بالمکان اذا اقام به، این جنات عدن است که مصطفی ص گفت بخبر درست
جنات عدن دار اللَّه التی لم ترها عین و لم یخطر علی قلب بشر لا یسکنها غیر ثلاثة.
النبیون و الصّدیقون و الشهداء، یقول اللَّه سبحانه و تعالی طوبی لمن دخلک.
حسن گفت: جنات عدن و ما ادریک ما جنات عدن قصر من ذهب لا یدخله الا صدّیق او نبی او شهید او حکم عدل، رفع الحسن به صوته. مقاتل گفت: هی اعلی درجة فی الجنة و فیها عین التسنیم و الجنان حولها محدقة بها و هی مغطّاة من یوم خلقها اللَّه عز و جل حتی ینزلها اهلها: النبیون و الصدیقون و الشهداء و الصالحون و من شاء اللَّه، فیها قصور الدر و الیواقیت و الذهب فتهبّ ریح طیبة من تحت العرش فتدخل علیهم کثبان المسک الأبیض و عن مجاهد عن ابن عمر قال خلق اللَّه عز و جل اربعة اشیاء بیده آدم ع و العرش و القلم و جنات عدن ثم قال لسائر الخلق: کن، فکان. و عن انس عن کعب الاحبار قال ان اللَّه عز و جل لم یمسّ بیده الا ثلثا خلق آدم بیده و کتب التوریة بیده و غرس الجنة بیده ثم قال لها: تکلمی فقالت: قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ و روی و طوبی شجرة فی الجنة غرسها بیده لیس فی الجنة غرفة الا فیها منها فنن و هی التی قال اللَّه عز و جل: طُوبی لَهُمْ وَ حُسْنُ مَآبٍ، و عن عطاء الخراسانی قال: و مساکن طیبة قصور من الزبرجد و الدر و الیاقوت یفوح طیبها من مصیرة خمسمائة عام فی جنات عدن و هی قصبة الجنة و سقفها عرش الرحمن.
وَ رِضْوانٌ مِنَ اللَّهِ أَکْبَرُ من ذلک کله، روی زید بن اسلم عن عطاء بن یسار عن ابی سعید الخدری قال قال رسول اللَّه ص: ان اللَّه تبارک و تعالی یقول لاهل الجنة یا اهل الجنة؟ فیقولون لبیک ربنا و سعدیک. فیقول هل رضیتم؟ فیقولون و ما لنا لا نرضی و قد اعطیتنا ما لم تعط احدا من خلقک، فیقول انی اعطیکم افضل من ذلک، قالوا یا ربّ و ایّ شیء افضل من ذلک؟ قال: احل علیکم رضوانی فلا اسخط علیکم بعده ابدا
ذلِکَ ای الرضوان، و قیل جمیع ما تقدم هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ.
یا أَیُّهَا النَّبِیُّ جاهِدِ الْکُفَّارَ یعنی بالسیف، وَ الْمُنافِقِینَ باللسان و الحجة و تغلیظ الکلام و اقامة حدود اللَّه عز و جل علیهم. قال ابن مسعود یجاهدهم بیده فان لم یستطع فبلسانه فان لم یستطع فبقلبه فان لم یستطع فلیکفهر فی وجهه و اغلظ علیهم.
او را بدرشتی فرمود ور ایشان و باز خواند از مداهنت از بهر لین و رفق که در خوی وی بود بضد آن که فرا کلیم خود گفت: فَقُولا لَهُ قَوْلًا لَیِّناً بنرمی و رفق فرمود و باز خواند از حدّت و غلظت که در وی بود.
وَ مَأْواهُمْ فی الآخرة جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ الْمَصِیرُ. عطا گفت: نسخت هذه الآیة کلّ شیء من العفو و الصفح.
یَحْلِفُونَ بِاللَّهِ ما قالُوا تقدیر الآیة: یحلفون باللّه ما قالوا کَلِمَةَ الْکُفْرِ و لقد قالوا. این کلمة الکفر آن بود که یکی از منافقان که در عقبه بودند و قصد بیوکندن مصطفی کردند، منهم عبد اللَّه ابن ابی و عبد اللَّه بن ابی السرح القرشی و طعمة بن ابیرق و الخلاس بن سوید و مجمع بن جاریة و ابو عامر بن النعمان و ابو خوص و غیرهم، یقال: کانوا خمسة عشر رجلا، و قیل: اثنی عشر رجلا، یکی از ایشان گفت: اسهر لیلة تنعم لیال: یک شب بیدار باشید تا شبهای دراز بناز بخسبید رسول خدا این سخن را با حذیفة بن الیمان بگشاد از آگاهانیدن خدای جلّ جلاله وی را. آن منافق بیامد و سوگند خورد که نگفتم. قتاده گفت: کلمه کفر آنست که عبد اللَّه ابی گفت: ما مثلنا و مثل محمد الا کما قال القائل: سمّن کلیّک باکلک.
ثم قال: لَئِنْ رَجَعْنا إِلَی الْمَدِینَةِ لَیُخْرِجَنَّ الْأَعَزُّ مِنْهَا الْأَذَلَّ فسعی بها رجل من المسلمین الی رسول اللَّه فارسل الیه فجعل یحلف باللّه ما قال، فانزل اللَّه فیه هذه الایة.
کلبی گفت این آیت در شأن خلاس بن سوید فرو آمد که از غزاء تبوک میآمدند.
خلاس گفت: و اللَّه لئن کان محمد صادقا بما یقول علی اخواننا الّذین هم سادتنا و کبراؤنا فنحن شر من الحمیر. عامر بن قیس حاضر بود گفت: اجل و اللَّه ان محمدا صادق مصدّق و لانت شر من الحمار. پس چون رسول خدا بمدینه آمد این سخن با وی رسید، خلاس را بخواند و عامر قیس را، خلاس سوگند خورد بنزدیک منبر رسول خدا که این سخن نگفتم، و عامر سوگند خورد که وی گفت، در آن حال آیت آمد: یَحْلِفُونَ بِاللَّهِ ما قالُوا تا آنجا رسید که فَإِنْ یَتُوبُوا یَکُ خَیْراً لَهُمْ خلاس برخاست گفت: اسمع اللَّه یعرض علی التوبة و اللَّه لقد قلته و انّ عامرا لصادق فتاب فحسنت توبته.
وَ هَمُّوا بِما لَمْ یَنالُوا من قبل محمد ص و الهمّ دون العزم و العزم فوقه سدّی گفت: «هَمُّوا بِما لَمْ یَنالُوا» آنست که گفتند اذا قدمنا المدینة عقدنا علی رأس عبد اللَّه بن ابی تاجا یباهی به فلم یصلوا الیه وَ ما نَقَمُوا ای ما عابوا محمدا و لم یروا منه ما اورث المعاداة إِلَّا أَنْ أَغْناهُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ مِنْ فَضْلِهِ، کانوا قبل قدوم النبی (ع) کانوا فی ضنک من العیش لا یرکبون و لا یجوزون الغنیمة فلما قدم علیهم رسول اللَّه استغنوا بالغنائم.
و این آن مثل مشهور است که گویند: اتق شر من احسنت الیه، و قیل: انّ مولی للخلاس قتل، فامر له رسول اللَّه بدیته اثنی عشر الف درهم فاستغنی بذلک قال بعضهم اشراک الرسول فی الاغناء مع اللَّه و اللَّه هو المغنی وحده، دلیل انّ نسبة اغناء المخلوق الی المخلوق جایز و لا یکون کذبا بل هی منة من المعطی علی المعطی واجب علیه معرفة انعامه و شکره علیه و ان کان اصلها من عند اللَّه. با تعییر و تکفیر توبه بر ایشان عرضه کرد گفت: فَإِنْ یَتُوبُوا یَکُ خَیْراً لَهُمْ یعنی عن النفاق یَکُ خَیْراً لَهُمْ.
وَ إِنْ یَتَوَلَّوْا یصرّوا علی النفاق و الکفر یُعَذِّبْهُمُ اللَّهُ عَذاباً أَلِیماً فی الدنیا بالفضیحة و الآخرة بالنار وَ ما لَهُمْ فِی الْأَرْضِ مِنْ وَلِیٍّ وَ لا نَصِیرٍ فینجیهم من الفضیحة و النار.
وَ مِنْهُمْ مَنْ عاهَدَ اللَّهَ
روی عن ابی امامة الباهلی ان ثعلبة بن خاطب الانصاری اتی رسول اللَّه فقال: یا رسول اللَّه ادع اللَّه ان یرزقنی مالا، فقال رسول اللَّه ویحک یا ثعلبة قلیل تؤدّی شکره خیر من کثیر لا تطیقه، ثم قال مرّة، فقال: اما ترضی ان تکون مثل نبی اللَّه فو الذی نفسی بیده لو شئت تسیل معی الجبال ذهبا و فضة لسالت، فقال: و الذی بعثک بالحق لئن دعوت اللَّه ان یرزقنی مالا لاوتین کلّ ذی حق حقه، فقال رسول اللَّه: اللهم ارزق ثعلبة مالا فاتخذ غنما فنمت کما ینمی الدود فضاقت علیه المدینة فتنحی عنها فنزل وادیا من اودیتها حتی جعل یصلی الظهر و العصر فی جماعة و یترک ما سواها ثم نمت و کثرت حتی ترک الصلوات الّا الجمعة، فسأل رسول اللَّه فقال: ما فعل ثعلبة؟ فقالوا اتخذ غنما و ضاقت علیه المدینة و اخبروه بخبره، فقال: ما ویح ثعلبة ثلثا ثم اتاه المتصدق من عند رسول اللَّه فابی، فقال ما هذه الّا جزیة ما هذه الّا اخت الجزیة، فنزل: وَ مِنْهُمْ مَنْ عاهَدَ اللَّهَ فبلغ ذلک ثعلبة فخرج حتی اتی النبی فسأل ان یقبل منه صدقته، فقال انّ اللَّه منعنی ان اقبل منک صدقتک فجعل یحثو التّراب علی رأسه فقال ص هذا عملک قد امرتک فلم تطعنی فقبض رسول اللَّه و لم یقبل منه شیئا، ثم اتی أبا بکر فلم یقبلها منه صدقته ثم اتی عمر فلم یقبل منه ثم اتی عثمان فلم یقبلها منه و هلک ثعلبة فی خلافة عثمان.
قال الکلبی: کان لثعلبة مال بالشام فخاف هلاکه فنذر ان یتصدق منه فلمّا قدم علیه بخلّ به، لقوله عاهَدَ اللَّهَ ای عاهدوا حلف.
لَئِنْ آتانا مِنْ فَضْلِهِ لنخرجن الصدقة و لَنَکُونَنَّ مِنَ الصَّالِحِینَ ای لنعملن ما یعمل اهل الصلاح من صلة الرحمن و النفقة فی الخیر، فَلَمَّا آتاهُمْ مِنْ فَضْلِهِ ای اعطاهم المال و نالوا مناهم بخلوا به منعوا حق اللَّه و لم یفوا بالعهد، وَ تَوَلَّوْا عن طاعة اللَّه وَ هُمْ مُعْرِضُونَ مصرون علی الاعراض.
فَأَعْقَبَهُمْ نِفاقاً فِی قُلُوبِهِمْ جعل اللَّه عاقبة فعلهم ذلک نفاقا فی قلوبهم، و یجوز ان یکون فاعل اعقب ما سبق من البخل و التولی و الاعراض إِلی یَوْمِ یَلْقَوْنَهُ یلقون اللَّه، و قیل یوم الموت و المعنی بخلهم مع التولی و الاعراض اورثهم نفاقا لزمهم الی الممات بِما أَخْلَفُوا اللَّهَ ما وَعَدُوهُ الوعد هاهنا هو العهد، وَ بِما کانُوا یَکْذِبُونَ.
أَ لَمْ یَعْلَمُوا یعنی المنافقین أَنَّ اللَّهَ یَعْلَمُ سِرَّهُمْ ما اسروا فی انفسهم، وَ نَجْواهُمْ ما اسروا به الی الغیر، وَ أَنَّ اللَّهَ عَلَّامُ الْغُیُوبِ فلا یخفی علیه شیء.
روی عبد اللَّه بن عمر قال: قال رسول اللَّه ص: اربع من کن فیه کان منافقا خالصا و من کانت فیه خصلة منهن کانت فیه خصلة من النفاق حتی یدعها: اذا حدث کذب و اذا وعد خلف و اذا عاهد غدر و اذا خصم فجر.
و قال ص: خمس لا یکون فی المنافق الفقه فی الدین و الورع فی اللسان و السمت فی الوجه و النور فی القلب و المودة فی المسلمین و اللَّه الموفق.
برگردان به زبان ساده
قوله تعالی: وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ یعنی فی التعاضد و التناصر و الرحمة و المحبة. و فی الخبر المهاجرون و الانصار بعضهم اولیاء بعض فی الدنیا و الآخرة و الطلقاء من قریش و العتقاء من ثقیف بعضهم اولیاء بعض فی الدنیا و الآخرة
هوش مصنوعی: آیه اشاره دارد به اینکه مردان و زنان مؤمن یکدیگر را حمایتی و یاریدهنده هستند. این پیوندها در زمینه همکاری، همدلی، محبت و رحمتی میان آنها برقرار است. همچنین در احادیث آمده که مهاجران و انصار در دنیا و آخرت دوستان و یاور یکدیگر هستند و همچنین آزادشدگان از قبیله قریش و ثقیف نیز در دنیا و آخرت به یکدیگر کمک میکنند و دست یاری به هم میدهند.
میگوید: مؤمنان مردان و زنان همه یار یکدیگراند. و دوست یکدیگر و کلمه ایشان و اعتقاد ایشان و همت ایشان در کار دین یکی است و درین اخلاق پسندیده و شرائع دین که درین آیت بر شمرد چون امر معروف و نهی منکر و بپای داشت زکاة و نماز و طاعت خدای و رسول همه چون هماند در میان ایشان مخالف نه یکی از ایشان جز موافق نه، پیوسته بر یکدیگر مشفق و مهربان رنج و راحت یکی رنج و راحت همگان است، اینست که مصطفی گفت: «المؤمن للمؤمن کالبنیان یشدّ بعضه بعضا و المؤمن من اهل الایمان بمنزلة الرأس من الجسد، آن گه گفت: أُولئِکَ سَیَرْحَمُهُمُ اللَّهُ یعنی اذا صاروا الیه. فردا که این مؤمنان بر خدای رسند بر ایشان رحمت کند و بدرجات جنات رساند آن بهشت و درجات که خدای مؤمنان را بآن وعده داد.
هوش مصنوعی: مؤمنان، چه مردان و چه زنان، همه در کنار یکدیگر هستند و دوستی و اعتقادشان به یکدیگر گره خورده است. هدف و تلاششان در راستای دین مشترک است و در اخلاق خوب و احکام دینی که در این آیه بیان شده، مانند انجام کارهای پسندیده و پرهیز از کارهای ناپسند، اقامه زکات و نماز و پیروی از خدا و رسول، همگی در یک مسیر حرکت میکنند و بین آنها هیچ تضادی وجود ندارد. آنها همیشه به یکدیگر محبت و مهربانی میورزند و درد و شادی یکدیگر را احساس میکنند. به همین دلیل پیامبر فرمود: «مؤمنان مثل ساختار یک بنا هستند که یکدیگر را تقویت میکنند» و همچنین مؤمنان به منزله سر در بدن هستند. میگوید که خداوند در روز قیامت به این مؤمنان رحمت خواهد کرد و آنها را به درجات بهشتی که وعده داده شده، خواهد رساند.
وَعَدَ اللَّهُ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِناتِ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِینَ فِیها وَ مَساکِنَ طَیِّبَةً طاهرة یطیب فیها العیش. حسن گفت از ابو هریره و عمران بن حصین پرسیدم که مساکن طیبة در بهشت چیست جواب دادند که علی الخبیر سقطت
هوش مصنوعی: خداوند به مردان و زنان مؤمن وعده داده است که بهشتهایی به آنها خواهد داد که نهرها از زیر درختان و خانههای پاک و دلپذیر در آن جاری است. آنها در این مکانها برای همیشه زندگی خواهند کرد و از زندگی خوش و راحتی بهرهمند خواهند شد. حسن از ابو هریره و عمران بن حصین پرسید که مساکن خوشایند در بهشت چیست، و آنها پاسخ دادند که تنها خداوند به آن آگاه است.
سألنا رسول اللَّه ص عن ذلک فقال: قصر فی لؤلؤة بیضاء فیه سبعون دارا من یاقوتة حمراء فی کل دار سبعون بیتا من زبرجدة خضراء فی کل بیت سبعون سریرا علی کل سریر سبعون فراشا من کل لون، علی کل فراش زوجة من الحور العین و فی کل بیت سبعون مائدة، علی کل مائدة سبعون لونا من طعام فی کل بیت سبعون وصیفة و یعطی المؤمن من القوة فی کل غداة ما یأتی علی ذلک کلّه اجمع
هوش مصنوعی: ما از پیامبر خدا سوال کردیم و او گفت: «حکایت بهشت این است که در یک لؤلؤه سفید قصرهایی وجود دارد که هر کدام از آنها از یاقوت قرمز ساخته شده و در هر قصر هفتاد اتاق از زمرد سبز قرار دارد. در هر اتاق هفتاد تخت خواب است که بر روی هر تخت خواب هفتاد رختخواب با رنگهای مختلف وجود دارد. بر روی هر رختخواب یک همسر از حورالعین هست. در هر اتاق هفتاد سفره چیده شده که هر سفره شامل هفتاد نوع غذاست و در هر اتاق هفتاد خدمتکار میباشد. مؤمن در هر صبح به قدر نیرویی که برای آنجا نیاز است، دریافت میکند.»
فِی جَنَّاتِ عَدْنٍ یعنی فی بساتین خلد و اقامة.
هوش مصنوعی: در باغهای بهشتی که برای همیشه در آنها زندگی خواهیم کرد.
یقال: عدن بالمکان اذا اقام به، این جنات عدن است که مصطفی ص گفت بخبر درست
هوش مصنوعی: در اینجا گفته میشود که بهشت عدن مکانی است که کسی در آن اقامت میگزیند و این باغها بهشت عدن محسوب میشوند، که پیامبر اسلام (ص) نیز به صحت آن اشاره کرده است.
جنات عدن دار اللَّه التی لم ترها عین و لم یخطر علی قلب بشر لا یسکنها غیر ثلاثة.
هوش مصنوعی: باغهای عدن، خانهای از جانب خداوند است که چشمان هیچکس آن را ندیده و به ذهن هیچ انسانی خطور نکرده است. فقط سه نفر در آن سکونت خواهند کرد.
النبیون و الصّدیقون و الشهداء، یقول اللَّه سبحانه و تعالی طوبی لمن دخلک.
هوش مصنوعی: پیامبران و صدیقین و شهدا میگویند: خوشا به حال کسی که به تو وارد شود.
حسن گفت: جنات عدن و ما ادریک ما جنات عدن قصر من ذهب لا یدخله الا صدّیق او نبی او شهید او حکم عدل، رفع الحسن به صوته. مقاتل گفت: هی اعلی درجة فی الجنة و فیها عین التسنیم و الجنان حولها محدقة بها و هی مغطّاة من یوم خلقها اللَّه عز و جل حتی ینزلها اهلها: النبیون و الصدیقون و الشهداء و الصالحون و من شاء اللَّه، فیها قصور الدر و الیواقیت و الذهب فتهبّ ریح طیبة من تحت العرش فتدخل علیهم کثبان المسک الأبیض و عن مجاهد عن ابن عمر قال خلق اللَّه عز و جل اربعة اشیاء بیده آدم ع و العرش و القلم و جنات عدن ثم قال لسائر الخلق: کن، فکان. و عن انس عن کعب الاحبار قال ان اللَّه عز و جل لم یمسّ بیده الا ثلثا خلق آدم بیده و کتب التوریة بیده و غرس الجنة بیده ثم قال لها: تکلمی فقالت: قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ و روی و طوبی شجرة فی الجنة غرسها بیده لیس فی الجنة غرفة الا فیها منها فنن و هی التی قال اللَّه عز و جل: طُوبی لَهُمْ وَ حُسْنُ مَآبٍ، و عن عطاء الخراسانی قال: و مساکن طیبة قصور من الزبرجد و الدر و الیاقوت یفوح طیبها من مصیرة خمسمائة عام فی جنات عدن و هی قصبة الجنة و سقفها عرش الرحمن.
هوش مصنوعی: حسن گفت: جنات عدن چه زیباییهایی دارد! قصرهایی از طلا که فقط پیامبران، صدیقین، شهیدان و حکام نیکوکار به آنها راه پیدا میکنند. مقاتل بیان کرد که این مقدسترین مرتبه در بهشت است و در آن چشمههایی به نام تسنیم وجود دارد و باغهایی آن را احاطه کردهاند. این باغها از آغاز خلقت توسط خداوند عز و جل پوشیده شدهاند تا زمانی که اهل آنها شامل پیامبران، صدیقین، شهیدان، صالحان و هر کس که خدا بخواهد، وارد آن شوند. در اینجا کاخهایی از مروارید و جواهرات و طلا وجود دارد و بادی خوشبو از زیر عرش میوزد که در آن تودههایی از مشک سفید را میآورد. مجاهد از ابن عمر نقل کرده که خداوند چهار چیز را با دستان خود خلق کرد: آدم (علیهالسلام)، عرش، قلم و جنات عدن و سپس به باقی مخلوقات گفت: باش، و آنها به وجود آمدند. همچنین از انس و کعب الاحبار روایت شده که خدا فقط سه چیز را با دستان خود لمس کرده است: خلق آدم، نوشتن تورات و غرس باغ بهشت. سپس به باغ گفت: صحبت کن و آن گفت: «به راستی، مؤمنان رستگارند». و روایتی هست که طوبی شجرهای در بهشت است که خداوند با دستان خود آن را غرس کرده و در هر خانهای در بهشت یکی از آن وجود دارد و آن همان درختی است که خداوند دربارهاش فرموده: «طوبی برایشان است و سرانجام نیکو». عطاء خراسانی نیز گفت که خانههای زیبا و قصرهای زبرجد، مروارید و یاقوت در بهشت نه تنها عطر خوشی دارند، بلکه از فاصلهای به اندازه پانصد سال در جنات عدن قابل استشمام هستند و این بهشت در حقیقت مرکز بهشت است و سقف آن، عرش رحمت است.
وَ رِضْوانٌ مِنَ اللَّهِ أَکْبَرُ من ذلک کله، روی زید بن اسلم عن عطاء بن یسار عن ابی سعید الخدری قال قال رسول اللَّه ص: ان اللَّه تبارک و تعالی یقول لاهل الجنة یا اهل الجنة؟ فیقولون لبیک ربنا و سعدیک. فیقول هل رضیتم؟ فیقولون و ما لنا لا نرضی و قد اعطیتنا ما لم تعط احدا من خلقک، فیقول انی اعطیکم افضل من ذلک، قالوا یا ربّ و ایّ شیء افضل من ذلک؟ قال: احل علیکم رضوانی فلا اسخط علیکم بعده ابدا
هوش مصنوعی: خداوند در بهشت به اهل آن میگوید: ای اهل بهشت! آنها پاسخ میدهند: لبیک، پروردگار ما! سپس خدا سؤال میکند که آیا راضی هستید؟ و آنها جواب میدهند: چگونه راضی نباشیم، حال آنکه به ما نعمتهایی دادهای که به هیچکس از مخلوقاتت ندادهای! خداوند میفرماید: من چیزی بهتر از این به شما میدهم. آنها میپرسند: پروردگارا، چه چیزی بهتر از این است؟ خداوند پاسخ میدهد: رضایت من را بر شما قرار میدهم، و پس از آن هرگز بر شما خشم نخواهم گرفت.
ذلِکَ ای الرضوان، و قیل جمیع ما تقدم هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ.
هوش مصنوعی: این حکم نشاندهنده رضایت و خشنودی الهی است، و گفته شده که تمام آنچه پیشتر بیان شد، به معنای دستیابی به پیروزی بزرگ است.
یا أَیُّهَا النَّبِیُّ جاهِدِ الْکُفَّارَ یعنی بالسیف، وَ الْمُنافِقِینَ باللسان و الحجة و تغلیظ الکلام و اقامة حدود اللَّه عز و جل علیهم. قال ابن مسعود یجاهدهم بیده فان لم یستطع فبلسانه فان لم یستطع فبقلبه فان لم یستطع فلیکفهر فی وجهه و اغلظ علیهم.
هوش مصنوعی: ای پیامبر! با کافران با شمشیر جهاد کن و با منافقان با زبان و با استدلال، و با شدت کلام و برپایی احکام خداوند بر آنها مبارزه کن. ابن مسعود میگوید: اگر با دست نتوانست، با زبان جهاد کند و اگر نتوانست، با دلش، و اگر هنوز نتوانست، باید بر چهرهاش ناراحتی نشان دهد و بر آنها سخت بگیرد.
او را بدرشتی فرمود ور ایشان و باز خواند از مداهنت از بهر لین و رفق که در خوی وی بود بضد آن که فرا کلیم خود گفت: فَقُولا لَهُ قَوْلًا لَیِّناً بنرمی و رفق فرمود و باز خواند از حدّت و غلظت که در وی بود.
هوش مصنوعی: او با تندخویی به او گفت و به خاطر نرمخویی و ملایمتش که در ذاتش بود، او را بازخواست کرد. در حالی که به خودش گفت: "با او با زبان نرم و ملایم صحبت کن"، دوباره از خشونت و زبری که در وجودش بود، یادآوری کرد.
وَ مَأْواهُمْ فی الآخرة جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ الْمَصِیرُ. عطا گفت: نسخت هذه الآیة کلّ شیء من العفو و الصفح.
هوش مصنوعی: و سرنوشت آنها در آخرت جهنم است و چه بد سرنوشتی است. عطا گفت: تفسیر این آیه شامل هر چیزی از بخشش و عفو است.
یَحْلِفُونَ بِاللَّهِ ما قالُوا تقدیر الآیة: یحلفون باللّه ما قالوا کَلِمَةَ الْکُفْرِ و لقد قالوا. این کلمة الکفر آن بود که یکی از منافقان که در عقبه بودند و قصد بیوکندن مصطفی کردند، منهم عبد اللَّه ابن ابی و عبد اللَّه بن ابی السرح القرشی و طعمة بن ابیرق و الخلاس بن سوید و مجمع بن جاریة و ابو عامر بن النعمان و ابو خوص و غیرهم، یقال: کانوا خمسة عشر رجلا، و قیل: اثنی عشر رجلا، یکی از ایشان گفت: اسهر لیلة تنعم لیال: یک شب بیدار باشید تا شبهای دراز بناز بخسبید رسول خدا این سخن را با حذیفة بن الیمان بگشاد از آگاهانیدن خدای جلّ جلاله وی را. آن منافق بیامد و سوگند خورد که نگفتم. قتاده گفت: کلمه کفر آنست که عبد اللَّه ابی گفت: ما مثلنا و مثل محمد الا کما قال القائل: سمّن کلیّک باکلک.
هوش مصنوعی: منافقان سوگند یاد میکنند که چیزی نگفتهاند، در حالی که در واقع کلمات کفرآمیزی را بر زبان آوردهاند. یکی از این منافقان که در جنگ عقبه بودند و قصد ضربه زدن به پیامبر اسلام را داشتند، عبد اللَّه بن ابی، عبد اللَّه بن ابی السرح، طعمه بن ابیرق، الخلاس بن سوید و مجمع بن جاریه بودند که در کل تعدادشان به حدود ۱۲ یا ۱۵ نفر میرسید. یکی از آنها پیشنهاد کرد که یک شب بیدار بمانند تا بتوانند از شبهای طولانی لذت ببرند. این موضوع را رسول خدا به حذیفه بن الیمان فاش کرد. یکی از آنها آمد و سوگند خورد که چیزی نگفته است. به گفته قتاده، کلمه کفر آن جملهای بود که عبد اللَّه بن ابی گفت: "ما و محمد، تنها مانند این است که کسی بگوید: گاوت را با علف خودت چاق کن."
ثم قال: لَئِنْ رَجَعْنا إِلَی الْمَدِینَةِ لَیُخْرِجَنَّ الْأَعَزُّ مِنْهَا الْأَذَلَّ فسعی بها رجل من المسلمین الی رسول اللَّه فارسل الیه فجعل یحلف باللّه ما قال، فانزل اللَّه فیه هذه الایة.
هوش مصنوعی: سپس گفت: اگر به مدینه بازگردیم، آن که پرجلالتر است، از آن که بیمقدارتر است، بیرون خواهد کرد. یکی از مردان مسلمان به سوی رسول خدا (ص) شتافت و از ایشان خبر داد، پس پیامبر (ص) به او پاسخ داد و او قسم یاد کرد که چنین گفت، سپس خداوند این آیه را نازل کرد.
کلبی گفت این آیت در شأن خلاس بن سوید فرو آمد که از غزاء تبوک میآمدند.
هوش مصنوعی: کلبی گفت که این آیه درباره خلاس بن سوید نازل شده است، زمانی که او از جنگ تبوک بازمیگشته است.
خلاس گفت: و اللَّه لئن کان محمد صادقا بما یقول علی اخواننا الّذین هم سادتنا و کبراؤنا فنحن شر من الحمیر. عامر بن قیس حاضر بود گفت: اجل و اللَّه ان محمدا صادق مصدّق و لانت شر من الحمار. پس چون رسول خدا بمدینه آمد این سخن با وی رسید، خلاس را بخواند و عامر قیس را، خلاس سوگند خورد بنزدیک منبر رسول خدا که این سخن نگفتم، و عامر سوگند خورد که وی گفت، در آن حال آیت آمد: یَحْلِفُونَ بِاللَّهِ ما قالُوا تا آنجا رسید که فَإِنْ یَتُوبُوا یَکُ خَیْراً لَهُمْ خلاس برخاست گفت: اسمع اللَّه یعرض علی التوبة و اللَّه لقد قلته و انّ عامرا لصادق فتاب فحسنت توبته.
هوش مصنوعی: خلاس گفت: به خدا قسم اگر محمد به آنچه میگوید راستگو باشد و در مورد برادران ما که رؤسا و بزرگان ما هستند صحبت کند، ما از الاغها نیز بدتر هستیم. عامر بن قیس که در آنجا حضور داشت، گفت: بله، به خدا محمد راستگو است و ما از الاغها بدتر هستیم. وقتی رسول خدا به مدینه آمد، این موضوع به گوش او رسید. او خلاس و عامر را احضار کرد. خلاس سوگند خورد که این حرف را نزده است، و عامر نیز سوگند خورد که او این سخن را گفته است. در این زمان آیهای نازل شد که میفرمود: «آنها به خدا قسم میخورند که چیزی نگفتهاند» تا اینکه رسید به «اگر توبه کنند، برایشان بهتر است». سپس خلاس بلند شد و گفت: خداوند توبه را به ما پیشنهاد میکند و به خدا قسم، من این سخن را گفتم و عامر راست میگوید. او توبه کرد و توبهاش مورد قبول واقع شد.
وَ هَمُّوا بِما لَمْ یَنالُوا من قبل محمد ص و الهمّ دون العزم و العزم فوقه سدّی گفت: «هَمُّوا بِما لَمْ یَنالُوا» آنست که گفتند اذا قدمنا المدینة عقدنا علی رأس عبد اللَّه بن ابی تاجا یباهی به فلم یصلوا الیه وَ ما نَقَمُوا ای ما عابوا محمدا و لم یروا منه ما اورث المعاداة إِلَّا أَنْ أَغْناهُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ مِنْ فَضْلِهِ، کانوا قبل قدوم النبی (ع) کانوا فی ضنک من العیش لا یرکبون و لا یجوزون الغنیمة فلما قدم علیهم رسول اللَّه استغنوا بالغنائم.
هوش مصنوعی: آنها به چیزی فکر کردند که پیش از محمد (ص) به دست نیاورده بودند و این فکر تنها نیت بود و تصمیمگیری بالاتر از آن. گفته شده که آنها در زمان ورود به مدینه بر این فکر بودند که بر سر عبدالله بن ابی توافق کنند و با او به افتخار بپردازند، اما نتوانستند به او دست یابند. آنها هیچ عیب و نقصی از محمد ندیدند که باعث دشمنیشان با او شود، جز اینکه خدا و پیامبرش از فضل خود به آنها بینیاز کردند. پیش از آمدن پیامبر (ص)، آنها در سختی و تنگنا زندگی میکردند و از غنائم خبری نبود، اما با ورود رسول خدا، توانستند از غنائم بهرهمند شوند و از آن طریق بینیاز شوند.
و این آن مثل مشهور است که گویند: اتق شر من احسنت الیه، و قیل: انّ مولی للخلاس قتل، فامر له رسول اللَّه بدیته اثنی عشر الف درهم فاستغنی بذلک قال بعضهم اشراک الرسول فی الاغناء مع اللَّه و اللَّه هو المغنی وحده، دلیل انّ نسبة اغناء المخلوق الی المخلوق جایز و لا یکون کذبا بل هی منة من المعطی علی المعطی واجب علیه معرفة انعامه و شکره علیه و ان کان اصلها من عند اللَّه. با تعییر و تکفیر توبه بر ایشان عرضه کرد گفت: فَإِنْ یَتُوبُوا یَکُ خَیْراً لَهُمْ یعنی عن النفاق یَکُ خَیْراً لَهُمْ.
هوش مصنوعی: به طور کلی، میگویند که باید از کسی که به شما خوبی کردهاید، بپرهیزید. در مورد فردی که مولایش را به قتل رسانده بودند، پیامبر دستور دادند که دیهای به مبلغ دوازده هزار درهم برای او تعیین شود و او به خاطر آن ثروتمند شد. برخی معتقدند که این امر نشاندهندهی این است که پیامبر به غنی کردن او کمک کرده است، در حالی که خداوند خودش غنی است. این موضوع بیانگر این است که نسبت دادن غنا به مخلوق، جایز است و دروغ نیست؛ بلکه نشانهای از لطف و کرم خداوند به بندگانش میباشد و بر آنها واجب است که نعمتهای او را بشناسند و شکر آن را به جا آورند، هرچند که منبع اصلی این نعمتها از جانب خدا باشد. همچنین، درباره توبه آنها گفته شده است: اگر توبه کنند، برایشان بهتر است، به معنای اینکه این توبه از نفاق برای آنها مفید خواهد بود.
وَ إِنْ یَتَوَلَّوْا یصرّوا علی النفاق و الکفر یُعَذِّبْهُمُ اللَّهُ عَذاباً أَلِیماً فی الدنیا بالفضیحة و الآخرة بالنار وَ ما لَهُمْ فِی الْأَرْضِ مِنْ وَلِیٍّ وَ لا نَصِیرٍ فینجیهم من الفضیحة و النار.
هوش مصنوعی: اگر آنها پشت کنند و بر نفاق و کفر خود پافشاری کنند، خداوند در دنیا آنها را با فضیحتی دردناک عذاب میکند و در آخرت با آتش. و در زمین هیچ دوست و یاور نخواهند داشت که آنها را از این فضیحت و آتش نجات دهد.
وَ مِنْهُمْ مَنْ عاهَدَ اللَّهَ
هوش مصنوعی: برخی از آنها با خدا پیمان بستهاند.
روی عن ابی امامة الباهلی ان ثعلبة بن خاطب الانصاری اتی رسول اللَّه فقال: یا رسول اللَّه ادع اللَّه ان یرزقنی مالا، فقال رسول اللَّه ویحک یا ثعلبة قلیل تؤدّی شکره خیر من کثیر لا تطیقه، ثم قال مرّة، فقال: اما ترضی ان تکون مثل نبی اللَّه فو الذی نفسی بیده لو شئت تسیل معی الجبال ذهبا و فضة لسالت، فقال: و الذی بعثک بالحق لئن دعوت اللَّه ان یرزقنی مالا لاوتین کلّ ذی حق حقه، فقال رسول اللَّه: اللهم ارزق ثعلبة مالا فاتخذ غنما فنمت کما ینمی الدود فضاقت علیه المدینة فتنحی عنها فنزل وادیا من اودیتها حتی جعل یصلی الظهر و العصر فی جماعة و یترک ما سواها ثم نمت و کثرت حتی ترک الصلوات الّا الجمعة، فسأل رسول اللَّه فقال: ما فعل ثعلبة؟ فقالوا اتخذ غنما و ضاقت علیه المدینة و اخبروه بخبره، فقال: ما ویح ثعلبة ثلثا ثم اتاه المتصدق من عند رسول اللَّه فابی، فقال ما هذه الّا جزیة ما هذه الّا اخت الجزیة، فنزل: وَ مِنْهُمْ مَنْ عاهَدَ اللَّهَ فبلغ ذلک ثعلبة فخرج حتی اتی النبی فسأل ان یقبل منه صدقته، فقال انّ اللَّه منعنی ان اقبل منک صدقتک فجعل یحثو التّراب علی رأسه فقال ص هذا عملک قد امرتک فلم تطعنی فقبض رسول اللَّه و لم یقبل منه شیئا، ثم اتی أبا بکر فلم یقبلها منه صدقته ثم اتی عمر فلم یقبل منه ثم اتی عثمان فلم یقبلها منه و هلک ثعلبة فی خلافة عثمان.
هوش مصنوعی: ثعلبه بن خاطب انصاری به حضور پیامبر اسلام رفت و از او درخواست کرد که برایش دعا کند تا مال و ثروتی به دست آورد. پیامبر به او گفت که کم و اندک، شکرش را بهتر میتوانی ادا کنی تا اینکه دارایی زیاد داشته باشی و نتوانی از عهده شکر آن برآیی. ثعلبه اصرار کرد و گفت که اگر دعا کنی، هرگز حق کسی را ضایع نخواهم کرد. پیامبر در پاسخ به او دعا کرد و ثعلبه به سرعت ثروت زیادی به دست آورد که حتی باعث شد شهر برایش تنگ شود و او به دشتها برود. او در ابتدا نمازهای خود را میخواند ولی کمکم فقط به جمعه اکتفا کرد. وقتی پیامبر از وضعیت او پرسید، به او گفتند که ثعلبه دیگر در نماز جماعت شرکت نمیکند و تنها به جمعه بسنده کرده است. پیامبر به شدت از این وضعیت ناراحت شد و وقتی صدقهاش را آورد، او را رد کرد و گفت که صدقهاش مانند مالیات است. ثعلبه از این موضوع ناراحت شد و خاک بر سرش ریخت و به پیامبر گفت که این کار خود اوست. در نهایت، پیامبر از قبول صدقهاش امتناع کرد و او پس از مرگ پیامبر، بارها به سراغ ابوبکر، عمر و عثمان رفت تا صدقهاش را قبول کنند اما هیچکدام آن را نپذیرفتند و سرانجام ثعلبه در دوران خلافت عثمان از دنیا رفت.
قال الکلبی: کان لثعلبة مال بالشام فخاف هلاکه فنذر ان یتصدق منه فلمّا قدم علیه بخلّ به، لقوله عاهَدَ اللَّهَ ای عاهدوا حلف.
هوش مصنوعی: کلبی میگوید: ثعلبه در شام دارای مالی بود و از ترس این که این مال از بین برود، نذر کرد که از آن صدقه بدهد. اما زمانی که به خانهاش بازگشت، از دادن صدقه خودداری کرد، زیرا فکر میکرد که با خدا پیمان بسته است.
لَئِنْ آتانا مِنْ فَضْلِهِ لنخرجن الصدقة و لَنَکُونَنَّ مِنَ الصَّالِحِینَ ای لنعملن ما یعمل اهل الصلاح من صلة الرحمن و النفقة فی الخیر، فَلَمَّا آتاهُمْ مِنْ فَضْلِهِ ای اعطاهم المال و نالوا مناهم بخلوا به منعوا حق اللَّه و لم یفوا بالعهد، وَ تَوَلَّوْا عن طاعة اللَّه وَ هُمْ مُعْرِضُونَ مصرون علی الاعراض.
هوش مصنوعی: اگر خداوند از فضل و رحمتش به ما بدهد، ما صدقه خواهیم داد و از جمله نیکان خواهیم بود، یعنی کارهایی انجام خواهیم داد که اهل صلاح انجام میدهند، مانند صله رحم و انفاق در راه خیر. اما وقتی خداوند به آنها از فضلش عطا کرد و دارایی به آنها بخشید، بخیل شدند و حق خدا را ندادند و به عهد خود وفا نکردند، و از اطاعت خدا روی برگرداندند و با کمال بیاعتنایی به کار خود ادامه دادند.
فَأَعْقَبَهُمْ نِفاقاً فِی قُلُوبِهِمْ جعل اللَّه عاقبة فعلهم ذلک نفاقا فی قلوبهم، و یجوز ان یکون فاعل اعقب ما سبق من البخل و التولی و الاعراض إِلی یَوْمِ یَلْقَوْنَهُ یلقون اللَّه، و قیل یوم الموت و المعنی بخلهم مع التولی و الاعراض اورثهم نفاقا لزمهم الی الممات بِما أَخْلَفُوا اللَّهَ ما وَعَدُوهُ الوعد هاهنا هو العهد، وَ بِما کانُوا یَکْذِبُونَ.
هوش مصنوعی: خداوند به خاطر اعمال آنها، در دلهایشان نفاق قرار داد. این نفاق میتواند ناشی از بخل و رویگردانی آنها باشد که تا روز ملاقات با خدا ادامه دارد. بعضی گفتهاند که این روز همان روز مرگ است. به عبارت دیگر، بخل و رویگردانی آنها باعث شده است که نفاقی در وجودشان شکل بگیرد، نفاقی که تا زمان مرگ آنها ادامه خواهد داشت، زیرا وعدهای که به خدا داده بودند را نقض کردند و به او دروغ گفتند.
أَ لَمْ یَعْلَمُوا یعنی المنافقین أَنَّ اللَّهَ یَعْلَمُ سِرَّهُمْ ما اسروا فی انفسهم، وَ نَجْواهُمْ ما اسروا به الی الغیر، وَ أَنَّ اللَّهَ عَلَّامُ الْغُیُوبِ فلا یخفی علیه شیء.
هوش مصنوعی: آیا منافقان نمیدانند که خداوند از رازهای درونشان و آنچه را که در دل دارند آگاه است؟ و همچنین از صحبتهای پنهانیشان که به دیگری میگویند مطلع است؟ و این که خداوند دانای تمام پنهانیهاست و هیچ چیزی بر او مخفی نمیماند.
روی عبد اللَّه بن عمر قال: قال رسول اللَّه ص: اربع من کن فیه کان منافقا خالصا و من کانت فیه خصلة منهن کانت فیه خصلة من النفاق حتی یدعها: اذا حدث کذب و اذا وعد خلف و اذا عاهد غدر و اذا خصم فجر.
هوش مصنوعی: عبدالله بن عمر نقل میکند که پیامبر اسلام (ص) فرمودند: چهار ویژگی وجود دارد که هر کس آنها را داشته باشد، به طور کامل به نفاق دچار شده و اگر کسی یکی از آنها را داشته باشد، نشانهای از نفاق در اوست تا زمانی که آن خصلت را ترک کند. این چهار ویژگی عبارتند از: وقتی که صحبت میکند، دروغ میگوید؛ وقتی که وعده میدهد، خلف وعده میکند؛ وقتی که با کسی قرار میگذارد، به آن عمل نمیکند؛ و وقتی که با کسی درگیر میشود، به شدت بیپروا عمل میکند.
و قال ص: خمس لا یکون فی المنافق الفقه فی الدین و الورع فی اللسان و السمت فی الوجه و النور فی القلب و المودة فی المسلمین و اللَّه الموفق.
هوش مصنوعی: پیامبر (ص) فرمودند: پنج ویژگی وجود ندارد در کسی که نفاق دارد: اول، فهم صحیح دین؛ دوم، احتیاط در گفتار؛ سوم، ظاهر نیکو؛ چهارم، نور و روشنایی در دل؛ و پنجم، محبت و دوستی با مسلمانان. و خداوند یاریگر است.