گنجور

۷ - النوبة الثانیة

قوله تعالی: إِنَّمَا الصَّدَقاتُ یعنی مال الزّکاة و الجزیة و سایر ما سبیله الی بیت المال. میگوید: مال زکاة و جزیت ذمّی و مالی که در شرع، مصرف آن بیت المال است هشت صنف است که رب العزة درین آیت بیان کرد و ملک ایشان کرد تا بر ایشان قسمت کند بسویّت بهشت قسمی، هر قسمی ثمنی و هر صنفی باید که کم از سه کس نباشند، آن ثمن بر ایشان قسمت کند که ربّ العزّة بلفظ جمع یاد کرده و اقلّ الجمع ثلثه.

روی عن زیاد بن الحارث الصدائی قال: اتیت رسول اللَّه ص فبایعته فاتاه رجل فقال: اعطنی من الصدقة، فقال له رسول اللَّه: انّ اللَّه لم یرض بحکم نبی و لا غیره فی الصدقات حتّی حکم فیها هو فجزّاها ثمانیة أجزاء فان کنت من تلک الاجزاء اعطیتک حقّک.

و بدان که آن هشت صنف: اول فقرااند، و بمذهب شافعی فقیر آنست که هیچ چیز ندارد و راه بوجه معاش نبرد، پس اگر هیچ ندارد و کسب داند و قوّت کسب دارد در شمار فقرا نبود و او را سهم صدقات ندهند، که مصطفی علیه الصلاة و السلام گفت: لا حظ فیها لغنی و لا قوی یکتسب. و اشتقاق فقر از فقار است، تقول: فقرته، ای اصبت فقاره، و هو اصل الظّهر کما تقول: رأسته و رجلته، ای ضربت رأسه و رجله، فکانّه کسر ظهره.

و مساکین آنند که چیزی دارند، امّا کم از کفایت دارند و ایشان را دخلی بود، امّا دخل ایشان بخرج بهم وفا نکند و مسکن و فرش ضروری و جامعه تجمّل که ناچار است و سبب ستر است، اسم مسکنت از ایشان سلب نکند و استحقاق بنبرد. قومی مفسران و فقها بعکس این گفتند، یعنی: مسکین اوست که هیچ چیز ندارد و فقیر او که دارد کم از کفایت، و قول اول درست‌تر است و مشهورتر، بدلیل آیت و خبر، امّا الایة فقوله: أَمَّا السَّفِینَةُ فَکانَتْ لِمَساکِینَ یَعْمَلُونَ فِی الْبَحْرِ، و امّا الخبر: فکان ص یتعوّذ من الفقر و یسأل المسکنة فیقول: اللهم احینی مسکینا و امتنی مسکینا و احشرنی فی زمرة المساکین، این دلیل است که فقر صعب‌تر است و سخت‌تر، و نیز ابتدا بفقر کردن دلیل است که حال فقیر صعب‌تر است و حاجت وی بیشتر، و العرب لا یبدأ الا بالاهم فالاهمّ.

قومی مفسران گفتند: فقیر و مسکین دو نام است یک قوم را، فکلّ فقیر مسکین و کلّ مسکین فقیر، و دو نام بر ایشان نام نهاد تا دو سهم صدقات بایشان رسانند، و ذلک نظر من اللَّه لهم و رحمة علیهم. کلبی گفت: در عهد رسول خدا فقرا اهل صفه را میگفتند قرب چهارصد مرد بودند که هیچ چیز معلوم نداشتند، متعفّفان بودند که سؤال نمیکردند، و مساکین طوّافان را میگفتند که بدرسرایها میگشتند و سؤال میکردند.

و قومی بعکس این گفتند، و استدلّوا بما

روی ابو هریرة قال: قال رسول اللَّه ص: لیس المسکین هذا الطّواف الّذی یطوف علی النّاس، ترده اللقمة و اللقمتان و التمرة و التمرتان، انّما المسکین الّذی لا یجد غنی یغنیه و یستحیی ان یسأل النّاس، و لا یفطن به، فیتصدّق علیه.

و اشتقاق مسکین از سکون است سمّی مسکینا لانّ الفقر اسکنه لا یتحرّک الی ما یتحرّک الیه الغنی. و گفته‌اند معنی مسکنت ذلّت است شکستگی و خواری، و این ذلّت بر دو وجه است: ذلّت فقر و ذلّت حال. و ذلّت جهودان که ربّ العزّة گفت: ضُرِبَتْ عَلَیْهِمُ الذِّلَّةُ وَ الْمَسْکَنَةُ ذلّت حال است، و کذلک قوله: لِمَساکِینَ یَعْمَلُونَ فِی الْبَحْرِ، و کذلک‌

قول علی ع: مسکین ابن آدم ینظر بشحم و یتکلم بلحم و یسمع بعظم مستور لاجل مکنون العلل محفوظ العمل تؤلمه البقة و تقتله الشّرقة و یمیته الغرقة.

این فقرا و مساکین، بحکم آیت دو سهم ایشان راست چندان که بدو سهم بر آید بایشان دهند که بآن بازرگانی کند و کسب بآن بخرد تا حاجت وی بر آید و فقر وی زائل گردد، و اختلف العلماء فی حدّ الغنی الّذی یمنع اخذ الصدقة، فقال الاکثرون: حدّه ان یملک مائتی درهم و قال قوم: من ملک خمسین درهما لا یحلّ له الصدقة، لقول النبی ص: من سأل النّاس و له ما یغنیه جاء یوم القیمة و مسئلته فی وجهه خموش او خدوش قیل و ما یغنیه قال خمسون درهما او قیمته من الذّهب، و هو قول الثوری و ابن المبارک و احمد و اسحاق.

وَ الْعامِلِینَ عَلَیْها و هم السّعاة الّذین یجمعون المال و یجبون الخراج الی بیت المال. ایشان که صدقات از متصدقان ستانند و به بیت المال جمع کنند، و قاضی که آن را فرماید ازین بیرون است که این حقّ عاملان است و اعوان ایشان و آنکه استحقاق ایشان بقدر عمل است، اگر اجرت ایشان کم از ثمن بود که سهم ایشان است فاضل بر ارباب سهام که باقی‌اند قسمت کنند و اگر اجرت زیادة از ثمن باید از سهام هفت‌گانه که باقی‌اند تمام کنند بیک قول و از سهم مصالح بقولی دیگر و توانگر و درویش در آن یکسان‌اند.

وَ الْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ این مؤلّفه در عهد رسول خدا بودند. سادات عرب سروران قبائل از بنی امیه، بو سفیان حرب و از بنی مخزوم، الحارث بن هشام و از بنی جمح صفوان بن امیه و از بنی عامر، سهیل بن عمرو و از بنی اسد، حکیم بن حزام و از بنی نضر، مالک بن عوف و از بنی سلیم، عباس بن مرداس و از بنی ثقیف، العلاء بن حارثه و از بنی سهم، عدی بن قیس. اینان در اسلام آمدند، رسول خدا استمالت دلهای ایشان کرد و سهمی در صدقات از بهر ایشان پیدا کرد تا اسلام بر دل ایشان شیرین گردد و نیّت ایشان در اسلام قوی شود و دیگران نیز باسلام رغبت کنند. و در خبر است که روز حنین ایشان را هر یکی صد اشتر بداد. امّا این سهم مؤلّفه بعد از وفات مصطفی ص صحابه ندادند و امروز نیست که اسلام در عزّ و کثرت و در منعة از آن بی‌نیاز است، و الحمد للَّه رب العالمین. و عمر خطاب گفت: انّا لا نعطی علی الاسلام شیئا فمن شاء فلیؤمن و من شاء فلیکفر. و ذهب بعض اهل العلم انّ للامام ان یعطی من یتألّفه علی الاسلام و لا یدفع الی الکفّار.

وَ فِی الرِّقابِ و هو المکاتب الّذی یشتری نفسه من مولاه فیعان علی فکاک رقبته.

وَ الْغارِمِینَ وام‌داران‌اند و ایشان دو فرقت‌اند: فرقتی درویشان‌اند که قرض گرفته‌اند نه بر معصیت، از بهر مصلحت نفس خویش و قوت عیال خویش، و فرقتی توانگران‌اند که قرض گرفته‌اند از بهر مصالح مسلمانان و تسکین فتنها. این هر دو فرقه غارمان‌اند، سهمی حقّ ایشان است ایشان را از آن سهم چندان دهند که آن قرض بگزارند اگر چه توانگر باشند تا از عهده آن بیرون آیند.

وَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ غازیان‌اند ایشان که بساز و برگ خویش و نشاط خویش روند و بر دیوان سلطان اقطاعی و مرسومی ندارند، ایشان را چندانی دهند که نفقه و برگ راه و آلت جنگ از اسب و سلاح اگر سوار باشند از آن بسازند، و درویش و توانگر در آن یکسان که مصطفی گفت: لا تحلّ الصدقة لغنیّ الا لغاز فی سبیل اللَّه او لعامل علیها او لغارم، و هم ازین باب است بناء مصانع و عمارت قناطر که در راه غزا بود.

و قال ابن عباس: یجوز ان یصرف سهم سبیل اللَّه الی الحج، و هو قول الحسن و احمد و اسحاق.

وَ ابْنِ السَّبِیلِ راه‌گذریان‌اند که در سفراند یا بر عزم سفراند در سفر طاعت نه در سفر معصیت و در سفر مباح دو وجهی است چندان بوی دهند که بآن مقصد خویش رسد آنجا که روی دارد، و گفته‌اند: ابن السبیل کسی است که در سفر راه بر وی بزنند و منقطع شود، عاجز و محتاج نفقه. و قیل: هو الضیف ینزل علیک. و نسب الی السبیل لملابسته ایّاها.

فَرِیضَةً مِنَ اللَّهِ نصب علی الحال. و قیل: نصب علی المصدر و معناه قطیعة من اللَّه، ای هذه السهام قطایع اللَّه علی اربابها.

وَ اللَّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ یضع الصدقات مواضعها. علماء دین در قسمت این سهام مختلف‌اند، قومی گفتند: از صحابه و تابعین که اگر این هشت صنف بدست نیایند چندان که بدست آیند اگر همه یک صنف بود بایشان دهند رواست و از آن صنف اگر همه یک تن بدست آید صدقه خویش بوی دهی رواست و هو مذهب ابی حنیفه رحمة اللَّه علیه. امّا جماعتی چون عمر عبد العزیز و عکرمه و زهری و شافعی و بیشترین اصحاب حدیث بر ظاهر آیت برفتند مگر سهم مؤلّفه که امروز ساقط است باجماع بر هفت صنف که باقی‌اند قسمت کردند بسویّت و از هر صنفی کم از سه کس روا نباشد که بایشان دهند، و یبدأ باهله ثمّ باهل بلده و یردّ حصة من لم یوجد علی من وجد منهم. و اختلفوا فی نقل الصدقات عن بلد المال الی موضع آخر مع وجود المستحقین فیه، فکرهه اکثر اهل العلم لما

روی انّ النّبی ص بعث معاذا الی الیمن فقال: انّک تأتی قوما من اهل الکتاب فادعهم الی شهادة ان لا اله الا اللَّه و انّی رسول اللَّه فان هم اطاعوا لذلک فاعلمهم انّ اللَّه افترض علیهم صدقة اموالهم تؤخذ من اغنیائهم و تردّ الی فقرائهم فان هم اطاعوا لذلک فایّاک و کرائم اموالهم و اتّق دعوة المظلوم فانها لیس بینها و بین اللَّه حجاب، فهذا یدلّ علی انّ صدقة اغنیاء کلّ قوم تردّ علی فقراء ذلک القوم.

وَ مِنْهُمُ الَّذِینَ یُؤْذُونَ النَّبِیَّ این آیت در شأن نبتل بن الحارث فرو آمد مردی منافق، کریه المنظر، مشوّه الخلقة. مصطفی گفت: «من اراد ان ینظر الی الشیطان فلینظر الی نبتل بن الحارث.

بد زبان بود و سخن چین، اسرار مصطفی و مؤمنان بر منافقان بردی و آنچه شنیده بودی و دیده، باز گفتی و طعن کردی. او را گفتندی چنین مگوی و مکن، جواب داد: انّما محمد اذن، من حدّثه شیئا صدّقه نقول ما شئنا ثمّ نأتیه فنحلف له فیصدّقنا. محمد همه گوش است هر چه گویند همه شنود و پذیرد. ربّ العالمین گفت: قُلْ أُذُنُ خَیْرٍ لَکُمْ گوی ار همه گوش است بهتر گوش است که مستمع خیر است نه مستمع شرّ.

یُؤْمِنُ بِاللَّهِ آنچه از خدای بوی آید بآن میگرود و آن می‌پذیرد.

وَ یُؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنِینَ و مؤمنانرا راست گوی میدارد و سخن ایشان میپذیرد.

این لام زیادت است هم چنان که آنجا گفت: مُصَدِّقاً لِما بَیْنَ یَدَیْهِ و کقوله رَدِفَ لَکُمْ ای ردفکم، و یقول العرب: آمنته و آمنت له، ای صدّقته. و در شواذّ خوانده‌اند: اذن خیر لکم منوّن مرفوع، معنی آنست که اگر همه گوش است چنان که میگویند، پس شما را به است که آنچه می‌گویید می‌شنود و عذر که می‌گویید راست و ناراست می‌پذیرد.

وَ رَحْمَةٌ لِلَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ قرائت عامّه رفع است ای هو رحمة فی سهولة خلقه و سلامة معاملته و لین جانبه. حمزه خواند: و رحمة بخفض، معطوف بر أُذُنُ خَیْرٍ لَکُمْ یعنی که او رحمتی است گرویدگان شما را، یخالص المؤمنین و یداری المنافقین.

وَ الَّذِینَ یُؤْذُونَ رَسُولَ اللَّهِ بالقول و الفعل. لَهُمْ عَذابٌ أَلِیمٌ.

یَحْلِفُونَ بِاللَّهِ لَکُمْ لِیُرْضُوکُمْ جماعتی منافقان بهم بودند، خلاس بن سوید و ایاس بن قیس و عبید بن هلال ودیعة بن ثابت و جماعتی دیگر همه گفتند: لئن کان ما یقول محمد حقّا فنحن شرّ من الحمیر. غلامی از آن انصاریان حاضر بود نام وی عامر بن قیس این سخن بشنید خشم گرفت گفت: و اللَّه انّ ما یقول محمد لحقّ و انتم شرّ من الحمیر و بخدای که آنچه محمد میگوید راست است و شما از خر بترید، پس آن غلام پیش مصطفی آمد و قصه باز گفت. ایشان آمدند و سوگند خوردند که عامر دروغ‌زن است. رسول خدای ایشان را راست گوی داشت، عامر دل تنگ گشت گفت: اللّهم صدّق الصادق و کذّب الکاذب، فانزل اللَّه هذه الایة.

مقاتل و کلبی گفتند: قومی منافقان بودند که از غزای تبوک تخلّف کردند بی‌عذر، چون رسول خدا از غزا بیرون آمد ایشان پیش مؤمنان آمدند و عذرهای ناراست میدادند بمؤمنان و سوگندان میخوردند، ربّ العالمین در شأن ایشان این آیت فرستاد: یَحْلِفُونَ بِاللَّهِ لَکُمْ یعنی للمؤمنین لِیُرْضُوکُمْ بحلفهم.

وَ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ أَحَقُّ أَنْ یُرْضُوهُ إِنْ کانُوا مُؤْمِنِینَ ای ان کانوا علی ما یظهرون فکان ینبغی ان لا یعیبوا النّبی ص فیکونوا بتولّیهم النّبی ص و ترک عیبه، مؤمنین. قال الزّجاج: لم یقل یرضوهما لانّ المعنی یدلّ علیه فحذف استخفافا، المعنی و اللَّه احقّ ان یرضوه و رسوله احقّ ان یرضوه. قال الشاعر:

نحن بما عندنا و انت بما

مَنْ یُحادِدِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ ای من یحارب اولیاء اللَّه و رسوله.

عندک راض و الرّأی مختلف‌

فَأَنَّ لَهُ نارَ جَهَنَّمَ ای الامر انّ له نار جهنّم.

أَ لَمْ یَعْلَمُوا أَنَّهُ ای انّ الامر و الشّأن.

خالِداً فِیها فی النّار.

ذلِکَ الْخِزْیُ الْعَظِیمُ الاهلاک الدّائم.

یَحْذَرُ الْمُنافِقُونَ این عبد اللَّه بن ابیّ منافق است کان یعلم انّ الوحی علی رسول اللَّه من السماء صادق و لکنّه حمله حسده علی النّفاق فنافق بین عمله و حسده.

کلبی گفت: مردی منافق گفت: و اللَّه لوددت انّی قدّمت فجلّدت مائة و لا ینزل فینا شی‌ء یفضحنا، فانزل اللَّه هذه الآیة. و روا باشد که یَحْذَرُ الْمُنافِقُونَ اگر چه بلفظ خبر گفت، بمعنی امر باشد، یعنی لیحذر المنافقون.

أَنْ تُنَزَّلَ عَلَیْهِمْ ای تنزّل علی المؤمنین.

سُورَةٌ تُنَبِّئُهُمْ تخبرهم بِما فِی قُلُوبِهِمْ ابن کیسان گفت: این دوازده مرد منافق بودند که لیلة العقبه در آن غزای تبوک قصد رسول خدا کردند و در دل داشتند که در شب تاریک بر سر عقبه فرا پیش مصطفی روند و زحمت کنند و در میان زحمت او را هلاک کنند، جبرئیل از آسمان آمد و مصطفی را از آن حال و از آن اندیشه ایشان خبر داد و او را بر حذر داشت، چون شب در آمد و آن منافقان نزدیک عقبه در آمدند متنکروار عمار یاسر در پیش راحله مصطفی ایستاده و حذیفه از پس ایستاده و مرکب مصطفی می‌راندند، مصطفی گفت: یا حذیفه اضرب وجوه رواحلهم.

آن قوم که می‌آیند راحله‌های ایشان بر وی باز زن تا باز گردند. حذیفه ایشان را بزد و ایشان را باز گردانید، پس چون بمنزل فرو آمدند رسول خدا گفت: یا حذیفة من عرفت من القوم؟ آن قوم را هیچ شناختی؟ گفت: نه یا رسول اللَّه. رسول خدای گفت: انّه فلان و فلان و فلان تا هر دوازده بر شمرد. حذیفه گفت: الّا تبعث الیهم فیقتلهم. فقال: اکره ان تقول العرب لما ظفر باصحابه اقبل یقتلهم بل یکفیناهم اللَّه بالدّبیلة. فقیل: یا رسول اللَّه! و ما الدّبیلة؟ قال: شهاب من جهنّم یضعه علی نیاط فؤاد احدهم حتّی تزهق نفسه. و روی ان النبی ص قال: فی امّتی اثنا عشر منافقا لا یدخلون الجنّة و لا یجدون ریحها حَتَّی یَلِجَ الْجَمَلُ فِی سَمِّ الْخِیاطِ، ثمانیة منهم یکفیهم الدّبیلة سراج من النّار تظهر فی اکتافهم حتّی تنجم من صدورهم و کان کذلک.

پس ایشان ترسیدند که اگر آیت از آسمان آید، ایشان را فضیحت رسد تا جبرئیل آمد و آیت آورد و نفاق و کفر ایشان آشکارا کرد و رسوا گشتند، تا قتاده میگوید: کانت هذه السورة تسمّی: فاضحة المنافقین.

قُلِ اسْتَهْزِؤُا إِنَّ اللَّهَ مُخْرِجٌ ما تَحْذَرُونَ این از خدای تهدید است و معنی آنست که گوی که همین افسوس میدارید که خدای بیرون خواهد آورد از دلهای شما آنچه میترسید که آشکارا گردد، هم چنان که جایی دیگر گفت: أَمْ حَسِبَ الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ أَنْ لَنْ یُخْرِجَ اللَّهُ أَضْغانَهُمْ.

وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ لَیَقُولُنَّ این در شأن مردی آمد که چون مصطفی ص بغزای تبوک بیرون رفت، وی گفت: أ یظنّ محمد انّ قتال بنی الاصفر کقتال من لقی من غیرهم؟ می‌پندارد محمد که قتال رومیان و هم بنو الاصفر هم چون قتال دیگران است؟ و می‌طمع دارد که سرایهای روم و قصرهای شام بدست آرد و در آن نشیند، هیهات له من ذلک، این نتواند بود و دیر باین رسد. زید بن اسلم و محمد بن کعب گفتند: مردی منافق گفت در آن غزای تبوک: ما رأیت مثل قرّائنا هؤلاء ارغب بطونا و لا اکذب لسانا و لا اجبن عند اللقاء. یعنون رسول اللَّه و اصحابه. گفت: ندیدم قومی ازین شکم خوارتر و دروغ زن‌تر و بد دل‌تر ازین قرّایان یعنی مصطفی و مؤمنان.

عوف بن مالک این سخن بشنید، گفت: کذبت و لکنّک منافق لاخبرنّ رسول اللَّه (ص) و تو مردی منافقی و من مصطفی را ازین سخن خبر دهم. عوف بیامد تا مصطفی را خبر دهد و جبرئیل پیش از وی آمده بود و آیت آورده: وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ اگر تو پرسی ایشان را یعنی آن مرد را که آن سخن گفت که چرا گفتی؟

لَیَقُولُنَّ إِنَّما کُنَّا نَخُوضُ وَ نَلْعَبُ جواب دهد و گوید: آن سخنی بود که بزبان میگفتیم و بازی می‌کردیم خوض اسمی است در قرآن رفتن را در سخن نابکار چنان که گفت: ذَرْهُمْ فِی خَوْضِهِمْ یَلْعَبُونَ و خُضْتُمْ کَالَّذِی خاضُوا همه از یک باب است.

ضحاک گفت: این در شأن عبد اللَّه ابی و اصحاب وی آمد که در رسول خدا ناپسند و ناسزا گفت: قال ابن عمر: رأیت عبد اللَّه بن ابی یشتد قدام رسول اللَّه و الحصی و الحجارة ینکب رجلیه یقول: یا رسول اللَّه إِنَّما کُنَّا نَخُوضُ وَ نَلْعَبُ، و النبی ص یقول: أَ بِاللَّهِ وَ آیاتِهِ وَ رَسُولِهِ کُنْتُمْ تَسْتَهْزِؤُنَ؟ ما یلتفت الیه و ما یزید علیه.

ابن عباس گفت: چون مصطفی ص از تبوک باز گشته بود براه در که می‌آمد چند کس را دید که سخنی در میان افکنده بودند و می‌خندیدند. جبرئیل آمد از آسمان در آن حال و گفت یا رسول اللَّه آن قوم را بینی؟ یستهزءون باللّه و رسله و کتبه، عمار یاسر را فرستاد بایشان گفت: ادرکهم قبل ان یحترفوا

رو ایشان را پرس که بچه می‌خندند یا عمار! و ایشان جواب دهند که ما در سخنی بودیم چنان که کاروانیان گویند و بازی کنند تا راه بر خود پدید کنند. عمار بایشان رسید و از آن ضحک و استهزاء پرسید جواب همان دادند که رسول خدا گفت: عمار گفت صدق اللَّه و بلّغ رسوله احترفتم لعنکم اللَّه گفتا و یکی دیگر بصحبت ایشان بود که سخن نمی‌گفت و نمی‌خندید و ایشان را از آن نهی نمیکرد پیش مصطفی آمد این یک تن و گفت یا رسول اللَّه و الّذی انزل علیک الکتاب ما آلیتهم و لا نهیتهم، رب العالمین این آیت فرستاد در کار ایشان.

لا تَعْتَذِرُوا ایشان را گوی که خویشتن را عذر مگویید و خویشتن باز مپوشید، قَدْ کَفَرْتُمْ بَعْدَ إِیمانِکُمْ قد ظهر کفرکم بعد اظهارکم الایمان. پس از آن که اظهار ایمان کردید کفر از شما ظاهر گشت و کافر شدید.

إِنْ نَعْفُ عَنْ طائِفَةٍ مِنْکُمْ بضم یا و فتح فا، تعذب بضم تا طائفة برفع این قرائت عامّه است و عاصم تنها ان نعف بفتح نون خواند نعذب بضمّ نون و کسر ذال طائفة بنصب و این طائفة یک تن است هم چنان که گفت: وَ لْیَشْهَدْ عَذابَهُما طائِفَةٌ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ و عرب یک تن طائفه خوانند و پاره از جامه، طائفه خوانند، یقال: ذهبت الریح بطائفة من ثوبه. فعفی عن الطائفة الاولی. آن مرد که با ایشان بود و خاموش بود نه استهزاء کرد و نه نهی، رب العالمین از وی فرا گذاشت و عفو کرد و هو مخشی بن حمیر لما نزلت هذه الآیة برئ من النفاق و سأل اللَّه ان یقتله شهیدا لا یعلم بمکانه فقتل یوم الیمامة فلم یوجد له اثر. و آن دیگران که سخن بانکار گفتند و استهزاء کردند خدای تعالی هلاک کرد ایشان را و عذاب کرد، اینست که گفت: نُعَذِّبْ طائِفَةً یعنی باقامتهم علی النّفاق بِأَنَّهُمْ کانُوا مُجْرِمِینَ ای نعذّب بسبب بِأَنَّهُمْ کانُوا مُجْرِمِینَ.

الْمُنافِقُونَ وَ الْمُنافِقاتُ. ابن عباس گفت: مردان منافق سیصد بودند و زنان منافقات صد و هفتاد، بَعْضُهُمْ مِنْ بَعْضٍ ای هم ید واحدة و صنف واحد فی اظهار الایمان و استسرار الکفر. میگوید همه از یک دست بودند چون یک تن بودند در اظهار ایمان و استسرار کفر و نفاق یتشابهون فی هذه الاخلاق المعدودة فی الآیة در امر منکر و نهی معروف و قبض دست هم چون هم‌اند و بهم مانند.

یَأْمُرُونَ بِالْمُنْکَرِ ای بالکفر و العصیان و البخل و التخلف عن الجهاد وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمَعْرُوفِ ای عن الایمان و النفقة علی اصحاب رسول اللَّه چنان که جایی دیگر گفت: لا تُنْفِقُوا عَلی‌ مَنْ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ وَ یَقْبِضُونَ أَیْدِیَهُمْ عن اخراج الزکاة و النفقة فی الجهاد، باین معنی قبض ید کنایت است از بخل، و اصله ان المعطی یمدّ یده و یبسطها بالعطاء و الممسک یقبض یده و لا یمدّها، و قیل یقبضون ایدیهم عن رفعها فی الدعاء الی اللَّه و فی الحوائج، کما روی عن النبی ص انه رأی فی الموقف و یده علی صدره کاستطعام المسکین، و قیل یقبضون ایدیهم عن معونة المسلمین.

نَسُوا اللَّهَ فَنَسِیَهُمْ ای ترکوا اطاعته فترک تطهیرهم، و قیل نسوا نعم اللَّه عندهم فانساهم اللَّه شکر النعم إِنَّ الْمُنافِقِینَ هُمُ الْفاسِقُونَ الخارجون عن دین اللَّه.

وَعَدَ اللَّهُ الْمُنافِقِینَ وَ الْمُنافِقاتِ وَ الْکُفَّارَ نارَ جَهَنَّمَ خالِدِینَ فِیها هِیَ حَسْبُهُمْ ای النار حسبهم فیها کفایة لجزاء کفرهم وَ لَعَنَهُمُ اللَّهُ ابعدهم عن رحمته وَ لَهُمْ عَذابٌ مُقِیمٌ دائم لا ینقطع کَالَّذِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ موضع کاف رفع است ای انتم کالّذین من قبلکم. و قیل محله نصب ای وعد اللَّه المنافقین وعدا کما وعد الذین من قبلکم کانُوا أَشَدَّ مِنْکُمْ قُوَّةً بطشا و سعة وَ أَکْثَرَ أَمْوالًا وَ أَوْلاداً فَاسْتَمْتَعُوا فتمتّعوا و انتفعوا بِخَلاقِهِمْ بنصیبهم من الدنیا. الخلاق التام الوافر من النصیب مشتق من الخلق و هو التقدیر.

فَاسْتَمْتَعْتُمْ بِخَلاقِکُمْ کَمَا اسْتَمْتَعَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ بِخَلاقِهِمْ. قال الحسن: دانوا بما ارادوا من الادیان و لم یدینوا بدین اللَّه، وَ خُضْتُمْ، فی الباطل ای فی الطعن علی النبی ص کَالَّذِی خاضُوا ای کالّذین خاضوا فحذف النون او اجری مجری من.

أُولئِکَ حَبِطَتْ أَعْمالُهُمْ فِی الدُّنْیا لانّهم احترفوا عنها، وَ الْآخِرَةِ لانهم یدخلون النار.

وَ أُولئِکَ هُمُ الْخاسِرُونَ خسروا الدنیا و الآخرة. رب العالمین میگوید فرا منافقان، که شما همان کردید که پیشینیان و گذشتگان کردند، آیات و سخنان ما دروغ شمردند و بر پیغامبران طعن زدند و ایشان را دروغ زن داشتند و بمؤمنان استهزاء کردند و در دنیا بباطل کوشیدند و بر پی هوا و مراد خود ایستادند و دینداری بدل خواست و هوای خویش کردند نه بفرمان و رضاء حق و دنیا را بعقبی خریدند شما نیز همان کردید، لا جرم سر انجام همان یافتید لعنت خدا و سخط و نقمت وی و دوری از رحمت و آتش دوزخ.

روی ابو هریرة عن النبی ص: لتأخذنّ کما اخذت الامم من قبلکم ذراعا بذراع و شبرا بشبر و باعا بباع حتی لو انّ احدا من اولئک دخل حجر الضبّ لدخلتموه.

قال ابو هریرة: فاقرؤا ان شئتم کَالَّذِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ کانُوا أَشَدَّ مِنْکُمْ قُوَّةً... الآیة، قالوا: یا رسول اللَّه کما صنعت فارس و الرّوم و اهل الکتاب؟ قال: فهل النّاس الّا هم.

و قال ابن مسعود: انتم اشبه امم الانبیاء ببنی اسرائیل سمتا و هدیا تتبعون عملهم حذو القذة بالقذة غیر انّی لا ادری أ تعبدون العجل ام لا، ثمّ ذکر نبأ من قبلهم.

فقال: أَ لَمْ یَأْتِهِمْ یعنی المنافقین و الکافرین، نَبَأُ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ قَوْمِ نُوحٍ اغرقوا بالماء، وَ عادٍ اهلکوا بالرّیح، وَ ثَمُودَ اهلکوا بالرّجفة، وَ قَوْمِ إِبْراهِیمَ بسلب النعمة و هلاک نمرود ببعوضة، وَ أَصْحابِ مَدْیَنَ اهلکوا بالحرّ و النّار یوم الظلّة، وَ الْمُؤْتَفِکاتِ قریات قوم لوط اهلکت فجعل عالیها سافلها و امطروا علیها حجارة من سجیل، و المعنی ائتفکت بهم ای انقلبت. قال مقاتل: المؤتفکات المکذّبات.

أَتَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَیِّناتِ فکذبوهم و عصوهم کما فعلتم یا معشر الکفّار فاحذروا تعجیل النقمة.

فَما کانَ اللَّهُ لِیَظْلِمَهُمْ لیعذّبهم قبل مبعث الرّسول ص.

وَ لکِنْ کانُوا أَنْفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ بتکذیب الرّسل، اعلم اللَّه عزّ و جل ان تعذیبه ایّاهم باستحقاقهم و انّ ذلک عدل منه.

۷ - النوبة الاولى: قوله تعالی: إِنَّمَا الصَّدَقاتُ لِلْفُقَراءِ زکاتها که شرع واجب کرد درویشانراست که هیچ چیز ندارند، وَ الْمَساکِینِ و ایشان را که کم از کفایت دارند، وَ الْعامِلِینَ عَلَیْها و ایشان که صدقه می‌ستانند از متصدّقان، وَ الْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ و ایشان که می‌تألّف کنند ایشان را بر اسلام تا دل فرا اسلام دهند، وَ فِی الرِّقابِ و در بردگان، وَ الْغارِمِینَ و اوام داران، وَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ و در در سبیل خدا، وَ ابْنِ السَّبِیلِ و راه گذریان که روی بخانه دارند، فَرِیضَةً مِنَ اللَّهِ این باز برنده اللَّه است و بخشیده و نامزد کرده او، وَ اللَّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ. (۶۰)۷ - النوبة الثالثة: قوله تعالی: إِنَّمَا الصَّدَقاتُ لِلْفُقَراءِ... الآیة. ای هرگز روزی دلت همراه درد فقری نابوده و در همه عمر یک ساعت یعقوب وار در بیت الاحزان فقر نانشسته. ای هرگز روزی صفات خود را بنعت فقر در منجنیق مجاهدت نانهاده و هرگز یک لحظه در غار غربت و حال مسکنت در متابعت حبیب و صدیق، جان فدا ناکرده، گمان بردی که بی‌آنکه امروز شربت فقر چشی و لباس ریاضت پوشی، فردا با فقراء صحابه و مردان راه فقر منازل علیّین بری، گمانت خطاست و تدبیرت ناراست. ایشان بر آن فقر خویش هزار بار عاشق‌تر از آن بودند که تو بر خواجگی خویش. عبد الرحمن عوف مهتری بود از مهتران صحابه امّا جمال فقر از وی روی پوشیده بود. روزی بحضرت مصطفی در آمد و سعد معاذ درویش صحابه آنجا حاضر بود، از عبد الرحمن سخنی بیامد که آن درویش دلتنگ گشت و رنجور شد. پس از آن عبد الرحمن یک نیمه مال خویش فدای آن رنج دل وی میکرد و وی می‌نپذیرفت. رسول خدا گفت: یا سعد چرا نمیپذیری؟ گفت: یا رسول اللَّه گوهر فقر عزیزتر از آنست که بکلّی دنیا بتوان فروخت. صد سال آفتاب از مشرق بر آید و بمغرب فرو شود تا عارفی را بحکم عنایت ازلی دیده آن دهند که جمال فقر ببیند و عزّ فقر بشناسد، دردی باید که آن درد او را با طلب آشنا گرداند و این طلب نه چون طلب دیگر چیزهاست و این درد نه چون دیگر دردها که از بخار لقمه حرام از سر معده پدید آید، درد دین و دیدار این طلب از طبقه جگر آزاد مردان خیزد و عزّ فقر که در دلهای طالبان پدید آید بقدر درد پدید آید، هر آن دلی که آن پر دردتر و سوخته‌تر بود عزّ فقر در آن بیشتر نماید. مصطفی دنیا برو عرضه کردند نه پسندید گفت: ما لی و للدنیا، عقبی برو عرضه کردند درو ننگرید، او را گفتند: ما زاغَ الْبَصَرُ وَ ما طَغی‌، فقرا را پیش دیده و دل وی در آوردند خواست تا ازیشان بر گردد و ننگرد، ربّ العزّة او را وا آن نگذاشت و فرمود او را تا نظر بایشان داشت گفت: وَ لا تَعْدُ عَیْناکَ عَنْهُمْ یا سیّد چشم از ایشان بر مدار و بدوام نظر ایشان را گرامی دار، یا سید من که خداوندم در دل ایشان می‌نگرم ننگری بدو که من پیوسته بدو می‌نگرم.

اطلاعات

منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

قوله تعالی: إِنَّمَا الصَّدَقاتُ یعنی مال الزّکاة و الجزیة و سایر ما سبیله الی بیت المال. میگوید: مال زکاة و جزیت ذمّی و مالی که در شرع، مصرف آن بیت المال است هشت صنف است که رب العزة درین آیت بیان کرد و ملک ایشان کرد تا بر ایشان قسمت کند بسویّت بهشت قسمی، هر قسمی ثمنی و هر صنفی باید که کم از سه کس نباشند، آن ثمن بر ایشان قسمت کند که ربّ العزّة بلفظ جمع یاد کرده و اقلّ الجمع ثلثه.
هوش مصنوعی: این آیه به این معناست که صدقات شامل زکات، جزیه و دیگر اموالی است که باید به بیت المال تعلق بگیرد. در اینجا گفته شده که این اموال به هشت دسته تقسیم می‌شوند که خداوند در این آیه مشخص کرده و آنها را به گونه‌ای تقسیم می‌کند که عدالت رعایت شده و هر دسته باید شامل سه نفر حداقل باشد. این تقسیم بر اساسِ تأکید خداوند بر جمع بودن این اموال انجام می‌شود.
روی عن زیاد بن الحارث الصدائی قال: اتیت رسول اللَّه ص فبایعته فاتاه رجل فقال: اعطنی من الصدقة، فقال له رسول اللَّه: انّ اللَّه لم یرض بحکم نبی و لا غیره فی الصدقات حتّی حکم فیها هو فجزّاها ثمانیة أجزاء فان کنت من تلک الاجزاء اعطیتک حقّک.
هوش مصنوعی: زیاد بن الحارث صدایی می‌گوید: من به ملاقات رسول خدا (ص) رفتم و با او بیعت کردم. در ادامه، مردی به نزد او آمد و از او خواست که به او صدقه‌ای بدهد. رسول خدا (ص) به او پاسخ داد: خداوند به هیچ حکمی از نبی یا دیگری در مورد صدقات راضی نبوده است، مگر اینکه خودش در این مورد حکم کند. بنابراین، صدقه‌ها را به هشت قسمت تقسیم کرده و اگر تو از آن قسمت‌ها باشی، حق تو را به تو می‌دهم.
و بدان که آن هشت صنف: اول فقرااند، و بمذهب شافعی فقیر آنست که هیچ چیز ندارد و راه بوجه معاش نبرد، پس اگر هیچ ندارد و کسب داند و قوّت کسب دارد در شمار فقرا نبود و او را سهم صدقات ندهند، که مصطفی علیه الصلاة و السلام گفت: لا حظ فیها لغنی و لا قوی یکتسب. و اشتقاق فقر از فقار است، تقول: فقرته، ای اصبت فقاره، و هو اصل الظّهر کما تقول: رأسته و رجلته، ای ضربت رأسه و رجله، فکانّه کسر ظهره.
هوش مصنوعی: بدان که هشت دسته از مردم وجود دارند: اولی فقرا هستند. بر اساس مذهب شافعی، فقیر کسی است که هیچ چیز ندارد و راهی برای کسب درآمد ندارد. بنابراین، اگر شخصی هیچ چیزی ندارد اما توانایی کار کردن و کسب درآمد دارد، او در دسته فقرا قرار نمی‌گیرد و نباید سهمی از صدقات بگیرد؛ زیرا پیامبر خدا (ص) فرمود: "در صدقات برای ثروتمند و کسی که توانایی کار دارد، سهمی نیست." واژه فقر از "فقار" گرفته شده است، که به معنای شکستن و آسیب رساندن به پشت است، همانگونه که می‌گوییم "رأسه" و "رجله"، به معنی ضربه زدن به سر و پا است، و به این صورت به نظر می‌رسد که پشت او شکسته شده است.
و مساکین آنند که چیزی دارند، امّا کم از کفایت دارند و ایشان را دخلی بود، امّا دخل ایشان بخرج بهم وفا نکند و مسکن و فرش ضروری و جامعه تجمّل که ناچار است و سبب ستر است، اسم مسکنت از ایشان سلب نکند و استحقاق بنبرد. قومی مفسران و فقها بعکس این گفتند، یعنی: مسکین اوست که هیچ چیز ندارد و فقیر او که دارد کم از کفایت، و قول اول درست‌تر است و مشهورتر، بدلیل آیت و خبر، امّا الایة فقوله: أَمَّا السَّفِینَةُ فَکانَتْ لِمَساکِینَ یَعْمَلُونَ فِی الْبَحْرِ، و امّا الخبر: فکان ص یتعوّذ من الفقر و یسأل المسکنة فیقول: اللهم احینی مسکینا و امتنی مسکینا و احشرنی فی زمرة المساکین، این دلیل است که فقر صعب‌تر است و سخت‌تر، و نیز ابتدا بفقر کردن دلیل است که حال فقیر صعب‌تر است و حاجت وی بیشتر، و العرب لا یبدأ الا بالاهم فالاهمّ.
هوش مصنوعی: مساکین به افرادی اطلاق می‌شود که دارائی‌هایی دارند، اما این دارایی‌ها برای تأمین نیازهایشان کافی نیست. آن‌ها درآمدی دارند، اما این درآمد به اندازه‌ای نیست که هزینه‌های ضروری و اولیه زندگی‌شان را تأمین کند. داشتن مسکن و وسایل زندگی برای آن‌ها ضروری است و به دلیل اینکه شرایط سختی دارند، این عنوان مسکنت به آن‌ها اطلاق می‌شود و از حقوقشان کاسته نمی‌شود. برخی از فقها و مفسران نظری متفاوت دارند و معتقدند که مسکین به کسی گفته می‌شود که هیچ چیزی ندارد و فقیر کسی است که دارایی کمی دارد. اما نظر اول به دلیل دلایل دینی و احادیث بیشتر مورد قبول است. برای مثال، در قرآن آمده است: "اما کشتی، برای مساکینی بود که در دریا کار می‌کردند." همچنین، در احادیث آمده که پیامبر اکرم (ص) از فقر و زندگی مسکینی به خدا پناه می‌برد و دعا می‌کرد که در حال مسکینی زندگی کند و بمیرد. این نشان می‌دهد که فقر وضعیتی بسیار دشوارتر از مسکنت است و نیاز فقیر بیشتر و مهم‌تر به نظر می‌رسد. در فرهنگ عربی، توجه به مهم‌ترین مسائل در اولویت است.
قومی مفسران گفتند: فقیر و مسکین دو نام است یک قوم را، فکلّ فقیر مسکین و کلّ مسکین فقیر، و دو نام بر ایشان نام نهاد تا دو سهم صدقات بایشان رسانند، و ذلک نظر من اللَّه لهم و رحمة علیهم. کلبی گفت: در عهد رسول خدا فقرا اهل صفه را میگفتند قرب چهارصد مرد بودند که هیچ چیز معلوم نداشتند، متعفّفان بودند که سؤال نمیکردند، و مساکین طوّافان را میگفتند که بدرسرایها میگشتند و سؤال میکردند.
هوش مصنوعی: برخی مفسران معتقدند که فقیر و مسکین دو نام برای یک گروه هستند. به این معنا که هر فقیر، مسکین نیز هست و هر مسکین، فقیر. این دو نام به این دلیل بر آنها گذاشته شده تا بتوان از صدقه‌ها به آنها کمک کرد. همچنین، این نشان‌دهنده رحمت و محبت خداوند به آنهاست. کلبی بیان کرده است که در زمان پیامبر اسلام، فقیر به افرادی که در صفه (محل زندگی فقرا) بودند، اطلاق می‌شد. این افراد معمولاً متعفف بودند و از کسی تقاضایی نمی‌کردند. در عوض، مساکین به افرادی اطلاق می‌شد که در محله‌ها و کوچه‌ها می‌گشتند و از دیگران درخواست کمک می‌کردند.
و قومی بعکس این گفتند، و استدلّوا بما
هوش مصنوعی: گروهی برعکس این نظر داشتند و با دلایل خود این مدعا را تأیید کردند.
روی ابو هریرة قال: قال رسول اللَّه ص: لیس المسکین هذا الطّواف الّذی یطوف علی النّاس، ترده اللقمة و اللقمتان و التمرة و التمرتان، انّما المسکین الّذی لا یجد غنی یغنیه و یستحیی ان یسأل النّاس، و لا یفطن به، فیتصدّق علیه.
هوش مصنوعی: ابو هریره نقل می‌کند که پیامبر اسلام (ص) فرمودند: مسکین کسی نیست که با گداییش به دور مردم بچرخد و به یک یا دو لقمه نان یا یک یا دو خرما محتاج باشد. بلکه مسکین واقعی کسی است که توانایی تأمین نیازهایش را ندارد و از سؤال کردن از دیگران شرم دارد و هیچ‌کس هم متوجه وضعیت او نمی‌شود تا به او صدقه بدهد.
و اشتقاق مسکین از سکون است سمّی مسکینا لانّ الفقر اسکنه لا یتحرّک الی ما یتحرّک الیه الغنی. و گفته‌اند معنی مسکنت ذلّت است شکستگی و خواری، و این ذلّت بر دو وجه است: ذلّت فقر و ذلّت حال. و ذلّت جهودان که ربّ العزّة گفت: ضُرِبَتْ عَلَیْهِمُ الذِّلَّةُ وَ الْمَسْکَنَةُ ذلّت حال است، و کذلک قوله: لِمَساکِینَ یَعْمَلُونَ فِی الْبَحْرِ، و کذلک‌
هوش مصنوعی: مسکین از کلمه سکون گرفته شده است و به معنای کسی است که در فقر به سر می‌برد، فقر او را به سمت تغییرات و تحولات در زندگی نمی‌برد. برخی بر این باورند که مسکنت به معنای ذلت و خواری است، که می‌تواند به دو نوع ذلت تقسیم شود: ذلت ناشی از فقر و ذلت به خاطر موقعیت ناگوار. همچنین، در قرآن آمده که خداوند فرموده است که بر برخی افراد ذلت و مسکنت وضع شده است، که به نوعی دیگر از ذلت اشاره می‌کند.
قول علی ع: مسکین ابن آدم ینظر بشحم و یتکلم بلحم و یسمع بعظم مستور لاجل مکنون العلل محفوظ العمل تؤلمه البقة و تقتله الشّرقة و یمیته الغرقة.
هوش مصنوعی: علی (ع) می‌فرمایند: انسان در فقر و تنگدستی به گوشت خود نگاه می‌کند، با گوشت سخن می‌گوید و با استخوانی پنهان می‌شنود. به خاطر بیماری‌های پنهانی و اعمالی که محفوظ مانده‌اند، مگس او را آزار می‌دهد، قورت دادن او را می‌کشد و غرق شدن، جانش را می‌گیرد.
این فقرا و مساکین، بحکم آیت دو سهم ایشان راست چندان که بدو سهم بر آید بایشان دهند که بآن بازرگانی کند و کسب بآن بخرد تا حاجت وی بر آید و فقر وی زائل گردد، و اختلف العلماء فی حدّ الغنی الّذی یمنع اخذ الصدقة، فقال الاکثرون: حدّه ان یملک مائتی درهم و قال قوم: من ملک خمسین درهما لا یحلّ له الصدقة، لقول النبی ص: من سأل النّاس و له ما یغنیه جاء یوم القیمة و مسئلته فی وجهه خموش او خدوش قیل و ما یغنیه قال خمسون درهما او قیمته من الذّهب، و هو قول الثوری و ابن المبارک و احمد و اسحاق.
هوش مصنوعی: این فقرای مسکین باید طبق قوانین دینی، سهم خود را دریافت کنند تا بتوانند از آن برای تجارت و کسب درآمد استفاده کنند و بدین ترتیب نیازهای خود را برطرف کرده و از وضعیت فقر خارج شوند. در مورد حدی که فرد باید داشته باشد تا از دریافت صدقه محروم شود، بین علما اختلاف نظر وجود دارد. بیشتر آن‌ها معتقدند که اگر شخصی دویست درهم داشته باشد، دیگر نمی‌تواند صدقه بگیرد. گروه دیگری هم بر این عقیده‌اند که اگر کسی پنجاه درهم داشته باشد، حق دریافت صدقه را ندارد. این موضوع به روایت پیامبر اسلام برمی‌گردد که فرموده است: کسی که از مردم درخواست کمک کند در حالی که چیزی دارد که او را بی‌نیاز می‌کند، در قیامت با علامت‌هایی نشان داده می‌شود و در آن روایت اشاره شده است که اگر شخص دارای پنجاه درهم یا معادل آن در طلا باشد، باید خود را بی‌نیاز بداند. این عقیده به برخی از علما نسبت داده شده است.
وَ الْعامِلِینَ عَلَیْها و هم السّعاة الّذین یجمعون المال و یجبون الخراج الی بیت المال. ایشان که صدقات از متصدقان ستانند و به بیت المال جمع کنند، و قاضی که آن را فرماید ازین بیرون است که این حقّ عاملان است و اعوان ایشان و آنکه استحقاق ایشان بقدر عمل است، اگر اجرت ایشان کم از ثمن بود که سهم ایشان است فاضل بر ارباب سهام که باقی‌اند قسمت کنند و اگر اجرت زیادة از ثمن باید از سهام هفت‌گانه که باقی‌اند تمام کنند بیک قول و از سهم مصالح بقولی دیگر و توانگر و درویش در آن یکسان‌اند.
هوش مصنوعی: کارکنانی که مسئول جمع‌آوری درآمدها و مالیات‌ها به بیت المال هستند، افراد ساعتی یا مستخدمانی هستند که وظیفه داشته و جمع‌آوری صدقات را از متصدیان انجام می‌دهند. قاضی که این امور را برنامه‌ریزی می‌کند، به نوعی از این کار خارج است و این حق کارکنان و همراهان آن‌هاست. هر کس حقوق خود را بر حسب کار انجام شده دریافت می‌کند؛ اگر دستمزد آن‌ها کمتر از حق آن‌ها باشد، باید مابه‌التفاوت را میان سهام باقی‌مانده تقسیم کنند. و اگر دستمزد بیشتر از حق باشد، باید از سهام هفت‌گانه جبران کنند، و در این زمینه وضعیت ثروتمند و فقیر تفاوتی ندارد.
وَ الْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ این مؤلّفه در عهد رسول خدا بودند. سادات عرب سروران قبائل از بنی امیه، بو سفیان حرب و از بنی مخزوم، الحارث بن هشام و از بنی جمح صفوان بن امیه و از بنی عامر، سهیل بن عمرو و از بنی اسد، حکیم بن حزام و از بنی نضر، مالک بن عوف و از بنی سلیم، عباس بن مرداس و از بنی ثقیف، العلاء بن حارثه و از بنی سهم، عدی بن قیس. اینان در اسلام آمدند، رسول خدا استمالت دلهای ایشان کرد و سهمی در صدقات از بهر ایشان پیدا کرد تا اسلام بر دل ایشان شیرین گردد و نیّت ایشان در اسلام قوی شود و دیگران نیز باسلام رغبت کنند. و در خبر است که روز حنین ایشان را هر یکی صد اشتر بداد. امّا این سهم مؤلّفه بعد از وفات مصطفی ص صحابه ندادند و امروز نیست که اسلام در عزّ و کثرت و در منعة از آن بی‌نیاز است، و الحمد للَّه رب العالمین. و عمر خطاب گفت: انّا لا نعطی علی الاسلام شیئا فمن شاء فلیؤمن و من شاء فلیکفر. و ذهب بعض اهل العلم انّ للامام ان یعطی من یتألّفه علی الاسلام و لا یدفع الی الکفّار.
هوش مصنوعی: در زمان پیامبر اسلام، برخی از شخصیت‌های سرشناس قبایل عرب که از قبیله‌های بنی امیه، بنی مخزوم، بنی جمح و دیگران بودند، به اسلام روی آوردند. پیامبر اکرم به این افراد توجه خاصی نشان داد و برای اینکه دل‌های آنان به اسلام نزدیک‌تر شود، سهمی از صدقات به آنان اختصاص داد. هدف این بود که اسلام برای آن‌ها دل‌پذیرتر گردد و به این ترتیب، دیگران نیز تشویق به پذیرش اسلام شوند. در واقعه حنین، هر یک از این افراد صد شتر دریافت کردند، اما پس از وفات پیامبر، دیگر به آنها چنین سهمی داده نشد چرا که اسلام به قدری قوت و عظمت یافته بود که به آن نیاز نداشت. عمر خطاب نیز بیان کرد که ما هیچ کمکی به ایمان‌آورندگان نخواهیم کرد و هر کسی می‌تواند ایمان بیاورد یا کافر بماند. برخی از علمای اسلامی معتقدند که امام می‌تواند به افرادی که ممکن است به اسلام جذب شوند، کمک کند ولی به کافران چیزی ندهد.
وَ فِی الرِّقابِ و هو المکاتب الّذی یشتری نفسه من مولاه فیعان علی فکاک رقبته.
هوش مصنوعی: در اینجا به شخصی اشاره می‌شود که برای آزادسازی خود از قید بندگی با صاحبش توافق می‌کند و در ازای پرداخت مبلغی یا انجام کاری، به دنبال این است که خود را آزاد کند. این نوع توافق به منظور فراهم کردن امکان آزادی برای کسی است که در وضعیت بندگی قرار دارد.
وَ الْغارِمِینَ وام‌داران‌اند و ایشان دو فرقت‌اند: فرقتی درویشان‌اند که قرض گرفته‌اند نه بر معصیت، از بهر مصلحت نفس خویش و قوت عیال خویش، و فرقتی توانگران‌اند که قرض گرفته‌اند از بهر مصالح مسلمانان و تسکین فتنها. این هر دو فرقه غارمان‌اند، سهمی حقّ ایشان است ایشان را از آن سهم چندان دهند که آن قرض بگزارند اگر چه توانگر باشند تا از عهده آن بیرون آیند.
هوش مصنوعی: وام‌داران به دو دسته تقسیم می‌شوند: دسته اول افرادی هستند که از روی نیاز و نه برای گناه، برای تأمین مایحتاج خود و خانواده‌شان وام می‌گیرند. دسته دوم، افرادی ثروتمند هستند که وام می‌گیرند تا به بهبود وضعیت مسلمانان و کاهش مشکلات اجتماعی کمک کنند. هر دو گروه وامدار هستند و برای آنان سهمی از حقوق مالیاتی مشخص شده است که باید پرداخت کنند، حتی اگر ثروتمند باشند، تا بتوانند از این بار مالی خارج شوند.
وَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ غازیان‌اند ایشان که بساز و برگ خویش و نشاط خویش روند و بر دیوان سلطان اقطاعی و مرسومی ندارند، ایشان را چندانی دهند که نفقه و برگ راه و آلت جنگ از اسب و سلاح اگر سوار باشند از آن بسازند، و درویش و توانگر در آن یکسان که مصطفی گفت: لا تحلّ الصدقة لغنیّ الا لغاز فی سبیل اللَّه او لعامل علیها او لغارم، و هم ازین باب است بناء مصانع و عمارت قناطر که در راه غزا بود.
هوش مصنوعی: این افراد در راه خدا، جنگجویانی هستند که با روحیه و شجاعت خود به میدان می‌آیند و هیچ دارایی و امتیازی از سوی سلطان ندارند. به آنها چیزی داده می‌شود تا نیازهای اولیه‌شان مانند هزینه سفر و وسایل جنگ که شامل اسب و سلاح می‌شود، تامین گردد. در این میان، فقیر و غنی یکسان هستند، همان‌طور که پیامبر فرمود که صدقه بر ثروتمند جایز نیست مگر برای مجاهد در راه خدا یا کسی که بر آن مسئولیت دارد یا بدهکاری. همچنین، ساخت و ساز کارخانه‌ها و پل‌هایی که در راستای جهاد باشد نیز در همین موضوع قرار دارد.
و قال ابن عباس: یجوز ان یصرف سهم سبیل اللَّه الی الحج، و هو قول الحسن و احمد و اسحاق.
هوش مصنوعی: ابن عباس اعلام کرده است که می‌توان سهمی که برای راه خدا تعیین شده را به حج اختصاص داد و این نظر مورد تایید حسن، احمد و اسحاق نیز هست.
وَ ابْنِ السَّبِیلِ راه‌گذریان‌اند که در سفراند یا بر عزم سفراند در سفر طاعت نه در سفر معصیت و در سفر مباح دو وجهی است چندان بوی دهند که بآن مقصد خویش رسد آنجا که روی دارد، و گفته‌اند: ابن السبیل کسی است که در سفر راه بر وی بزنند و منقطع شود، عاجز و محتاج نفقه. و قیل: هو الضیف ینزل علیک. و نسب الی السبیل لملابسته ایّاها.
هوش مصنوعی: ابن السبیل به کسانی گفته می‌شود که در حال سفر هستند یا قصد سفر دارند. این سفر می‌تواند در مسیر اطاعت الهی باشد و نه در راه معصیت. در سفرهای مباح، افراد باید به گونه‌ای رفتار کنند که به مقصد خود برسند. گفته شده است که ابن السبیل کسی است که در سفر دچار مشکل می‌شود و به کمک و هزینه نیاز دارد. همچنین برخی گفته‌اند که ابن السبیل مهمان است که به خانه شما می‌آید. نام‌گذاری او به ابن السبیل به خاطر ارتباطش با راه و سفر است.
فَرِیضَةً مِنَ اللَّهِ نصب علی الحال. و قیل: نصب علی المصدر و معناه قطیعة من اللَّه، ای هذه السهام قطایع اللَّه علی اربابها.
هوش مصنوعی: این عبارت به معنای یک واجب از سوی خداست. همچنین گفته شده که به عنوان منبع نیز می‌توان فهمید و به این معناست که این سلاح‌ها، سهم‌هایی هستند که خداوند برای صاحبانشان تعیین کرده است.
وَ اللَّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ یضع الصدقات مواضعها. علماء دین در قسمت این سهام مختلف‌اند، قومی گفتند: از صحابه و تابعین که اگر این هشت صنف بدست نیایند چندان که بدست آیند اگر همه یک صنف بود بایشان دهند رواست و از آن صنف اگر همه یک تن بدست آید صدقه خویش بوی دهی رواست و هو مذهب ابی حنیفه رحمة اللَّه علیه. امّا جماعتی چون عمر عبد العزیز و عکرمه و زهری و شافعی و بیشترین اصحاب حدیث بر ظاهر آیت برفتند مگر سهم مؤلّفه که امروز ساقط است باجماع بر هفت صنف که باقی‌اند قسمت کردند بسویّت و از هر صنفی کم از سه کس روا نباشد که بایشان دهند، و یبدأ باهله ثمّ باهل بلده و یردّ حصة من لم یوجد علی من وجد منهم. و اختلفوا فی نقل الصدقات عن بلد المال الی موضع آخر مع وجود المستحقین فیه، فکرهه اکثر اهل العلم لما
هوش مصنوعی: خداوند آگاه و حکیم است و صدقات را در محل مناسب خود قرار می‌دهد. علما در مورد این سهام نظرات متفاوتی دارند. برخی از صحابه و تابعین بر این باورند که اگر از هشت گروه مشخص شده، تنها یک گروه به دست آید، می‌توان صدقه را فقط به آن گروه اهدا کرد. همچنین اگر تنها یک نفر از آن گروه وجود داشته باشد، دادن صدقه به او نیز جایز است. این نظر متعلق به ابوحنیفه است. اما گروهی از جمله عمر بن عبدالعزیز، عکرمه، زهری و شافعی، و بسیاری دیگر از حدیث‌دانان به ظاهر آیه تمسک کرده‌اند و با اجماع بر هفت گروه باقی‌مانده، صدقات را تقسیم کردند و بر این نکته تأکید کردند که برای هر گروه کمتر از سه نفر نباید صدقه داده شود. در ابتدا به خانواده فرد صدقه‌گیر و سپس به اهل محل او پرداخته می‌شود و سهم کسانی که وجود ندارند، به افرادی که در آنجا وجود دارند برمی‌گردد. در مورد انتقال صدقات از یک محل به محل دیگر، با وجود افرادی که مستحق دریافت آن هستند، افراد علمی نظرات مختلفی دارند.
روی انّ النّبی ص بعث معاذا الی الیمن فقال: انّک تأتی قوما من اهل الکتاب فادعهم الی شهادة ان لا اله الا اللَّه و انّی رسول اللَّه فان هم اطاعوا لذلک فاعلمهم انّ اللَّه افترض علیهم صدقة اموالهم تؤخذ من اغنیائهم و تردّ الی فقرائهم فان هم اطاعوا لذلک فایّاک و کرائم اموالهم و اتّق دعوة المظلوم فانها لیس بینها و بین اللَّه حجاب، فهذا یدلّ علی انّ صدقة اغنیاء کلّ قوم تردّ علی فقراء ذلک القوم.
هوش مصنوعی: پیامبر اکرم (ص) معاذ را به یمن فرستاد و فرمود: تو به مردمی که اهل کتاب هستند می‌رسی، پس آنها را به گواهی به یگانگی خدا و پیامبری من دعوت کن. اگر از تو پیروی کردند، به آنها بگو که خدا برشان صدقه‌ای از اموالشان واجب کرده که باید از ثروتمندانشان گرفته شود و به فقیرانشان داده شود. اگر از این موضوع هم اطاعت کردند، پس مراقب اموال باارزش آنها باش و از دعا و درخواست کسانی که مورد ظلم واقع شده‌اند، بپرهیز؛ زیرا هیچ مانعی بین آن دعا و خدا وجود ندارد. این سخنان نشان می‌دهد که صدقه‌های ثروتمندان هر قوم باید به فقیران خود آن قوم برگردانده شود.
وَ مِنْهُمُ الَّذِینَ یُؤْذُونَ النَّبِیَّ این آیت در شأن نبتل بن الحارث فرو آمد مردی منافق، کریه المنظر، مشوّه الخلقة. مصطفی گفت: «من اراد ان ینظر الی الشیطان فلینظر الی نبتل بن الحارث.
هوش مصنوعی: برخی از افرادی که به پیامبر اذیت می‌رساندند، نبتل بن الحارث بود که فردی منافق و با ظاهری ناخوشایند و غیرعادی به شمار می‌رفت. پیامبر فرمود: «هرکس می‌خواهد شیطان را ببیند، به نبتل بن الحارث نگاه کند.»
بد زبان بود و سخن چین، اسرار مصطفی و مؤمنان بر منافقان بردی و آنچه شنیده بودی و دیده، باز گفتی و طعن کردی. او را گفتندی چنین مگوی و مکن، جواب داد: انّما محمد اذن، من حدّثه شیئا صدّقه نقول ما شئنا ثمّ نأتیه فنحلف له فیصدّقنا. محمد همه گوش است هر چه گویند همه شنود و پذیرد. ربّ العالمین گفت: قُلْ أُذُنُ خَیْرٍ لَکُمْ گوی ار همه گوش است بهتر گوش است که مستمع خیر است نه مستمع شرّ.
هوش مصنوعی: زبانش زشت و طعنه زن بود و از رازهای مصطفی و مؤمنان به منافقان خبر می‌داد. هر چه شنیده و دیده بود، بازگو می‌کرد و به آن‌ها طعنه می‌زد. به او گفته بودند که این‌گونه حرف نزن و چنین کارهایی نکن، اما او پاسخ می‌داد که محمد فقط گوش است. هر چیزی را که بگویند، می‌شنود و باور می‌کند. خداوند در پاسخ فرمود: بگو گوش شنوا برای شما بهتر است. یعنی گوش خوبی که به حرف‌های نیک گوش می‌دهد، بهتر از گوش شیطانی است که به حرف‌های بد گوش می‌دهد.
یُؤْمِنُ بِاللَّهِ آنچه از خدای بوی آید بآن میگرود و آن می‌پذیرد.
هوش مصنوعی: کسی که به خدا ایمان دارد، هر چیزی که از سوی خدا به او برسد را قبول می‌کند و به آن گرایش دارد.
وَ یُؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنِینَ و مؤمنانرا راست گوی میدارد و سخن ایشان میپذیرد.
هوش مصنوعی: و به مؤمنان ایمان می‌آورد و سخنان آن‌ها را تصدیق می‌کند و می‌پذیرد.
این لام زیادت است هم چنان که آنجا گفت: مُصَدِّقاً لِما بَیْنَ یَدَیْهِ و کقوله رَدِفَ لَکُمْ ای ردفکم، و یقول العرب: آمنته و آمنت له، ای صدّقته. و در شواذّ خوانده‌اند: اذن خیر لکم منوّن مرفوع، معنی آنست که اگر همه گوش است چنان که میگویند، پس شما را به است که آنچه می‌گویید می‌شنود و عذر که می‌گویید راست و ناراست می‌پذیرد.
هوش مصنوعی: این عبارت بیان می‌کند که این لام، لام تأکید است و به گونه‌ای به تصدیق و تأیید اشاره دارد. همچنین به اصطلاحاتی در زبان عربی اشاره می‌کند که به معنای صدق و تصدیق هستند. به طور خاص، این متن به عباراتی اشاره دارد که به معنای شنیدن و قبول کردن سخنان دیگران است، به طوری که اگر فردی گوش شنوا باشد، باید آنچه را که گفته می‌شود بشنود و به درستی یا نادرستی آن توجه کند.
وَ رَحْمَةٌ لِلَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ قرائت عامّه رفع است ای هو رحمة فی سهولة خلقه و سلامة معاملته و لین جانبه. حمزه خواند: و رحمة بخفض، معطوف بر أُذُنُ خَیْرٍ لَکُمْ یعنی که او رحمتی است گرویدگان شما را، یخالص المؤمنین و یداری المنافقین.
هوش مصنوعی: رحمت برای کسانی از شما که ایمان آورده‌اند، نشانه‌ای از نرمش در خلق و خوش‌رفتاری و اخلاق نیکو است. در قرائت حمزه، واژه «رحمت» به صورت مجرور آمده و به معنای این است که این رحمت ویژه مومنان و افراد صادق است و شامل منافقین نیز می‌شود.
وَ الَّذِینَ یُؤْذُونَ رَسُولَ اللَّهِ بالقول و الفعل. لَهُمْ عَذابٌ أَلِیمٌ.
هوش مصنوعی: کسانی که رسول خدا را با سخن و عمل خود آزار می‌دهند، عذاب سختی برایشان خواهد بود.
یَحْلِفُونَ بِاللَّهِ لَکُمْ لِیُرْضُوکُمْ جماعتی منافقان بهم بودند، خلاس بن سوید و ایاس بن قیس و عبید بن هلال ودیعة بن ثابت و جماعتی دیگر همه گفتند: لئن کان ما یقول محمد حقّا فنحن شرّ من الحمیر. غلامی از آن انصاریان حاضر بود نام وی عامر بن قیس این سخن بشنید خشم گرفت گفت: و اللَّه انّ ما یقول محمد لحقّ و انتم شرّ من الحمیر و بخدای که آنچه محمد میگوید راست است و شما از خر بترید، پس آن غلام پیش مصطفی آمد و قصه باز گفت. ایشان آمدند و سوگند خوردند که عامر دروغ‌زن است. رسول خدای ایشان را راست گوی داشت، عامر دل تنگ گشت گفت: اللّهم صدّق الصادق و کذّب الکاذب، فانزل اللَّه هذه الایة.
هوش مصنوعی: در میان گروهی از منافقان، افرادی مانند خلاس بن سوید، ایاس بن قیس، عبید بن هلال و ودیعة بن ثابت با یکدیگر صحبت می‌کردند و به همدیگر سوگند می‌خوردند که مطالب محمد حقیقت ندارد و اگر سخنان او راست باشد، ما از خر هم بدتر هستیم. یکی از مردان انصاری به نام عامر بن قیس این گفت‌وگو را شنید و به شدت خشمگین شد و گفت: به خدا قسم که آنچه محمد می‌گوید حقیقت است و شما از خر بدتر هستید. سپس به نزد پیامبر آمد و ماجرا را تعریف کرد. آن گروه سوگند خوردند که عامر دروغگو است، اما پیامبر او را راستگو دانست. عامر ناراحت شد و گفت: خدایا راستگو را صدق بده و دروغگو را تکذیب کن. سپس خداوند این آیه را نازل کرد.
مقاتل و کلبی گفتند: قومی منافقان بودند که از غزای تبوک تخلّف کردند بی‌عذر، چون رسول خدا از غزا بیرون آمد ایشان پیش مؤمنان آمدند و عذرهای ناراست میدادند بمؤمنان و سوگندان میخوردند، ربّ العالمین در شأن ایشان این آیت فرستاد: یَحْلِفُونَ بِاللَّهِ لَکُمْ یعنی للمؤمنین لِیُرْضُوکُمْ بحلفهم.
هوش مصنوعی: مقاتل و کلبی نقل کرده‌اند که گروهی از منافقان بودند که بدون هیچ عذر و بهانه‌ای از جنگ تبوک غیبت کردند. وقتی پیامبر از جنگ برگشت، آن‌ها پیش مؤمنان آمدند و به ارائه عذرهای بی‌مورد پرداختند و سوگندها خوردند. در این باره، خداوند آیه‌ای نازل کرد که به معنای این است که آن‌ها برای مؤمنان سوگند یاد می‌کنند تا نظر آن‌ها را جلب کنند.
وَ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ أَحَقُّ أَنْ یُرْضُوهُ إِنْ کانُوا مُؤْمِنِینَ ای ان کانوا علی ما یظهرون فکان ینبغی ان لا یعیبوا النّبی ص فیکونوا بتولّیهم النّبی ص و ترک عیبه، مؤمنین. قال الزّجاج: لم یقل یرضوهما لانّ المعنی یدلّ علیه فحذف استخفافا، المعنی و اللَّه احقّ ان یرضوه و رسوله احقّ ان یرضوه. قال الشاعر:
هوش مصنوعی: خداوند و پیامبرش سزاوارترند به اینکه راضی شوند اگر آنها مؤمن باشند. اگر آنها بر اساس چیزی که نشان می‌دهند، مؤمن هستند، باید پیامبر را عیب‌جویی نکنند و با محبتی که به وی دارند، خود را مؤمن نشان دهند. زجاج می‌گوید که نگفته‌اند "هر دو را راضی کنند" زیرا معنی آن واضح است و به همین دلیل حذف شده است. معنی این جمله این است که خداوند و پیامبرش هر دو سزاوارتر به راضی شدن هستند.
نحن بما عندنا و انت بما
هوش مصنوعی: ما بر اساس اطلاعاتی که داریم عمل می‌کنیم و تو نیز بر اساس اطلاعاتی که داری.
مَنْ یُحادِدِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ ای من یحارب اولیاء اللَّه و رسوله.
هوش مصنوعی: هر کسی که با خدا و پیامبرش دشمنی کند یا با دوستان خدا و پیامبرش در بیفتد، در حقیقت با آنها می‌جنگد.
عندک راض و الرّأی مختلف‌
هوش مصنوعی: نظرها درباره یک موضوع ممکن است متفاوت باشد و هر کسی ممکن است دیدگاه خاص خود را داشته باشد.
فَأَنَّ لَهُ نارَ جَهَنَّمَ ای الامر انّ له نار جهنّم.
هوش مصنوعی: بنابراین او به آتش جهنم خواهد افتاد.
أَ لَمْ یَعْلَمُوا أَنَّهُ ای انّ الامر و الشّأن.
هوش مصنوعی: آیا آنها نمی‌دانند که کار و موضوع به چه شکل است؟
خالِداً فِیها فی النّار.
هوش مصنوعی: در آتش جاودانه خواهند ماند.
ذلِکَ الْخِزْیُ الْعَظِیمُ الاهلاک الدّائم.
هوش مصنوعی: این، خفت و ننگ بزرگی است که به نابودی دائمی منجر می‌شود.
یَحْذَرُ الْمُنافِقُونَ این عبد اللَّه بن ابیّ منافق است کان یعلم انّ الوحی علی رسول اللَّه من السماء صادق و لکنّه حمله حسده علی النّفاق فنافق بین عمله و حسده.
هوش مصنوعی: منافقان از این موضوع آگاه هستند که عبدالله بن ابی منافق است و می‌داند که وحی به رسول خدا از سوی آسمان حقیقت دارد، اما حسد او باعث شد که به نفاق روی آورد و بین اعمالش و حسدش تضاد ایجاد کند.
کلبی گفت: مردی منافق گفت: و اللَّه لوددت انّی قدّمت فجلّدت مائة و لا ینزل فینا شی‌ء یفضحنا، فانزل اللَّه هذه الآیة. و روا باشد که یَحْذَرُ الْمُنافِقُونَ اگر چه بلفظ خبر گفت، بمعنی امر باشد، یعنی لیحذر المنافقون.
هوش مصنوعی: کلبی نقل می‌کند که مردی دو رو و منافق گفت: «به خدا قسم آرزو می‌کنم که ای کاش صد ضربه شلاق می‌زدم و هیچ چیزی که باعث رسوایی ما شود نازل نمی‌شد.» سپس خداوند این آیه را نازل کرد. و ممکن است که عبارت «یَحْذَرُ الْمُنافِقُونَ» اگرچه به صورت خبر بیان شده، در واقع به معنای «باید منافقان مراقب باشند» باشد.
أَنْ تُنَزَّلَ عَلَیْهِمْ ای تنزّل علی المؤمنین.
هوش مصنوعی: این جمله به معنای این است که بر مؤمنان رحمت و آرامش نازل شود.
سُورَةٌ تُنَبِّئُهُمْ تخبرهم بِما فِی قُلُوبِهِمْ ابن کیسان گفت: این دوازده مرد منافق بودند که لیلة العقبه در آن غزای تبوک قصد رسول خدا کردند و در دل داشتند که در شب تاریک بر سر عقبه فرا پیش مصطفی روند و زحمت کنند و در میان زحمت او را هلاک کنند، جبرئیل از آسمان آمد و مصطفی را از آن حال و از آن اندیشه ایشان خبر داد و او را بر حذر داشت، چون شب در آمد و آن منافقان نزدیک عقبه در آمدند متنکروار عمار یاسر در پیش راحله مصطفی ایستاده و حذیفه از پس ایستاده و مرکب مصطفی می‌راندند، مصطفی گفت: یا حذیفه اضرب وجوه رواحلهم.
هوش مصنوعی: این پاراگراف به یک واقعه تاریخی اشاره دارد که در آن تعدادی مرد منافق قصد داشتند در شب تاریکی به پیامبر حمله کنند. اما جبرئیل، فرشته وحی، به پیامبر اطلاع داد که باید از این خطر آگاه باشد. وقتی شب فرا رسید و منافقان به محل مورد نظر نزدیک شدند، عمار یاسر و حذیفه به عنوان محافظان پیامبر در مقابل او ایستادند و او را از خطر نجات دادند. پیامبر به حذیفه گفت که به دشمنان حمله کند.
آن قوم که می‌آیند راحله‌های ایشان بر وی باز زن تا باز گردند. حذیفه ایشان را بزد و ایشان را باز گردانید، پس چون بمنزل فرو آمدند رسول خدا گفت: یا حذیفة من عرفت من القوم؟ آن قوم را هیچ شناختی؟ گفت: نه یا رسول اللَّه. رسول خدای گفت: انّه فلان و فلان و فلان تا هر دوازده بر شمرد. حذیفه گفت: الّا تبعث الیهم فیقتلهم. فقال: اکره ان تقول العرب لما ظفر باصحابه اقبل یقتلهم بل یکفیناهم اللَّه بالدّبیلة. فقیل: یا رسول اللَّه! و ما الدّبیلة؟ قال: شهاب من جهنّم یضعه علی نیاط فؤاد احدهم حتّی تزهق نفسه. و روی ان النبی ص قال: فی امّتی اثنا عشر منافقا لا یدخلون الجنّة و لا یجدون ریحها حَتَّی یَلِجَ الْجَمَلُ فِی سَمِّ الْخِیاطِ، ثمانیة منهم یکفیهم الدّبیلة سراج من النّار تظهر فی اکتافهم حتّی تنجم من صدورهم و کان کذلک.
هوش مصنوعی: اجازه بدهید تا داستانی را روایت کنیم؛ مردمی به سمت ما می‌آیند که می‌بایست آن‌ها را متوقف کنیم تا به دیار خود بازگردند. حذیفه به آن‌ها حمله کرد و آن‌ها را به عقب راند. زمانی که به خانه رسیدند، رسول خدا از حذیفه پرسید آیا او آن افراد را شناسایی کرده است یا نه. حذیفه پاسخ داد که نه، ایشان را نمی‌شناسد. سپس رسول خدا نام آن‌ها را یکی یکی ذکر کرد تا به دوازده نفر رسید. حذیفه گفت آیا نباید به آن‌ها نامه‌ای فرستاد تا کشته شوند؟ رسول خدا پاسخ داد که او دوست ندارد مردم عرب بگویند که او به همراه یارانش آن‌ها را کشته است و خداوند خودش با مصیبت‌هایی به آن‌ها خواهد پرداخت. سپس از رسول خدا پرسیدند که آن مصیبت چیست که فرمود: "شهاب‌هایی از جهنم که بر قلب آن‌ها می‌افتد تا جانشان گرفته شود." همچنین پیامبر فرمود که در میان امت او دوازده نفر منافق وجود دارند که هرگز به بهشت وارد نخواهند شد و بویی از آن را نخواهند چشید تا شتر از سوزن عبور کند. هشت نفر از آن‌ها با همان عذاب کافی خواهند بود که آتش از دوششان برمی‌خیزد تا از سینه‌هایشان خارج شود.
پس ایشان ترسیدند که اگر آیت از آسمان آید، ایشان را فضیحت رسد تا جبرئیل آمد و آیت آورد و نفاق و کفر ایشان آشکارا کرد و رسوا گشتند، تا قتاده میگوید: کانت هذه السورة تسمّی: فاضحة المنافقین.
هوش مصنوعی: آنها ترسیدند که اگر نشانه‌ای از آسمان بیاید، رسوا خواهند شد. تا اینکه جبرئیل آمد و نشانه‌ای آورده و نفاق و کفر آنها را آشکار کرد و این باعث شد تا رسوا شوند. به طوری که قتاده می‌گوید: این سوره به نام "فاضحه المنافقین" مشهور بود.
قُلِ اسْتَهْزِؤُا إِنَّ اللَّهَ مُخْرِجٌ ما تَحْذَرُونَ این از خدای تهدید است و معنی آنست که گوی که همین افسوس میدارید که خدای بیرون خواهد آورد از دلهای شما آنچه میترسید که آشکارا گردد، هم چنان که جایی دیگر گفت: أَمْ حَسِبَ الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ أَنْ لَنْ یُخْرِجَ اللَّهُ أَضْغانَهُمْ.
هوش مصنوعی: خداوند به شما هشدار می‌دهد که هر چه در دل دارید و از آن می‌ترسید، در نهایت آشکار خواهد شد. این امر به معنای این است که نگران نباشید، زیرا خداوند آنچه را که در دل‌های شما وجود دارد و ممکن است موجب ترس‌تان شود، به زودی بیرون می‌آورد. در جای دیگری نیز به این موضوع اشاره شده که کسانی که در دل‌شان نفاق و ناپاکی وجود دارد، نباید فکر کنند که خداوند آن‌ها را از صحنه خارج نخواهد کرد.
وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ لَیَقُولُنَّ این در شأن مردی آمد که چون مصطفی ص بغزای تبوک بیرون رفت، وی گفت: أ یظنّ محمد انّ قتال بنی الاصفر کقتال من لقی من غیرهم؟ می‌پندارد محمد که قتال رومیان و هم بنو الاصفر هم چون قتال دیگران است؟ و می‌طمع دارد که سرایهای روم و قصرهای شام بدست آرد و در آن نشیند، هیهات له من ذلک، این نتواند بود و دیر باین رسد. زید بن اسلم و محمد بن کعب گفتند: مردی منافق گفت در آن غزای تبوک: ما رأیت مثل قرّائنا هؤلاء ارغب بطونا و لا اکذب لسانا و لا اجبن عند اللقاء. یعنون رسول اللَّه و اصحابه. گفت: ندیدم قومی ازین شکم خوارتر و دروغ زن‌تر و بد دل‌تر ازین قرّایان یعنی مصطفی و مؤمنان.
هوش مصنوعی: اگر از آنها بپرسی، قطعاً خواهند گفت که این درباره مردی است که در زمان غزوه تبوک، وقتی پیامبر صلی‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به سوی جنگ با رومیان رفت، گفت: آیا محمد فکر می‌کند که مبارزه با رومیان مانند مبارزه با دیگران خواهد بود؟ آیا او امید دارد که کاخ‌های روم و شام را به دست بیاورد و در آنجا زندگی کند؟ هرگز به چنین چیزی نخواهد رسید و این کار برای او دور از دسترس است. زید بن اسلم و محمد بن کعب نقل کردند که مردی منافق در آن غزوه گفت: ندیدم قومی مثل این قاریان (نمایندگان قرآن) که اینقدر شکم‌پرست، دروغگو و ترسو در مقابله با دشمن باشند. او منظورش رسول الله و اصحابش بودند و گفت که چنین آدم‌های شکم‌پرست و دروغگویی ندیده است.
عوف بن مالک این سخن بشنید، گفت: کذبت و لکنّک منافق لاخبرنّ رسول اللَّه (ص) و تو مردی منافقی و من مصطفی را ازین سخن خبر دهم. عوف بیامد تا مصطفی را خبر دهد و جبرئیل پیش از وی آمده بود و آیت آورده: وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ اگر تو پرسی ایشان را یعنی آن مرد را که آن سخن گفت که چرا گفتی؟
هوش مصنوعی: عوف بن مالک این سخن را شنید و گفت: تو دروغ می‌گویی، اما تو یک منافق هستی و من به رسول خدا (ص) خبر این را خواهم داد. عوف به سمت رسول خدا رفت تا او را در جریان قرار دهد، اما جبرئیل پیش از او آمد و آیه‌ای آورد که اگر از آن مردی که این سخن را گفت بپرسی: چرا این حرف را زدی؟
لَیَقُولُنَّ إِنَّما کُنَّا نَخُوضُ وَ نَلْعَبُ جواب دهد و گوید: آن سخنی بود که بزبان میگفتیم و بازی می‌کردیم خوض اسمی است در قرآن رفتن را در سخن نابکار چنان که گفت: ذَرْهُمْ فِی خَوْضِهِمْ یَلْعَبُونَ و خُضْتُمْ کَالَّذِی خاضُوا همه از یک باب است.
هوش مصنوعی: آنها خواهند گفت: "ما فقط مشغول صحبت و بازی بودیم." او در پاسخ می‌گوید: "این تنها سخنی بود که بر زبان می‌آوردیم." "خوض" به معنای رفتن در سخن ناپسند است، همانطور که در قرآن آمده: "آنها را در مشغله‌هایشان به حال خود رها کن." و "شما نیز در حالی که غرق در مشغله‌ها بودید، مانند آنان شدید." تمامی این واژه‌ها از یک ریشه و مفهوم هستند.
ضحاک گفت: این در شأن عبد اللَّه ابی و اصحاب وی آمد که در رسول خدا ناپسند و ناسزا گفت: قال ابن عمر: رأیت عبد اللَّه بن ابی یشتد قدام رسول اللَّه و الحصی و الحجارة ینکب رجلیه یقول: یا رسول اللَّه إِنَّما کُنَّا نَخُوضُ وَ نَلْعَبُ، و النبی ص یقول: أَ بِاللَّهِ وَ آیاتِهِ وَ رَسُولِهِ کُنْتُمْ تَسْتَهْزِؤُنَ؟ ما یلتفت الیه و ما یزید علیه.
هوش مصنوعی: ضحاک گفت: این برای عبد اللَّه ابی و یارانش شایسته نبود که در مورد پیامبر خدا بگویند و او را مورد توهین و ناسزا قرار دهند. ابن عمر گفت: من دیدم که عبد اللَّه بن ابی در مقابل پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله به شدت عصبانی شده و سنگ و خاک را به سمت پاهایش پرتاب می‌کرد و می‌گفت: یا رسول اللَّه، ما فقط بازی می‌کردیم و به شوخی می‌پرداختیم. در همین حال، پیامبر صلوات‌الله‌علیه‌و‌آله فرمود: آیا به خدا و آیات او و پیامبرش خندیده‌اید؟ او حتی به او نگاه نکرد و هیچ به آن اضافه نکرد.
ابن عباس گفت: چون مصطفی ص از تبوک باز گشته بود براه در که می‌آمد چند کس را دید که سخنی در میان افکنده بودند و می‌خندیدند. جبرئیل آمد از آسمان در آن حال و گفت یا رسول اللَّه آن قوم را بینی؟ یستهزءون باللّه و رسله و کتبه، عمار یاسر را فرستاد بایشان گفت: ادرکهم قبل ان یحترفوا
هوش مصنوعی: ابن عباس روایت می‌کند که وقتی پیامبر اکرم (ص) از تبوک بازگشت، در مسیر گروهی را دید که مشغول گفتگو و خنده بودند. در همین حین، جبرئیل از آسمان نازل شد و به پیامبر گفت: آیا آن گروه را می‌بینی؟ آن‌ها به خدا و پیامبران و کتاب‌هایش استهزاء می‌کنند. سپس پیامبر عمار یاسر را به نزد آن‌ها فرستاد و به او گفت: پیش از آنکه به کاری خطرناک بپردازند، به آن‌ها برس.
رو ایشان را پرس که بچه می‌خندند یا عمار! و ایشان جواب دهند که ما در سخنی بودیم چنان که کاروانیان گویند و بازی کنند تا راه بر خود پدید کنند. عمار بایشان رسید و از آن ضحک و استهزاء پرسید جواب همان دادند که رسول خدا گفت: عمار گفت صدق اللَّه و بلّغ رسوله احترفتم لعنکم اللَّه گفتا و یکی دیگر بصحبت ایشان بود که سخن نمی‌گفت و نمی‌خندید و ایشان را از آن نهی نمیکرد پیش مصطفی آمد این یک تن و گفت یا رسول اللَّه و الّذی انزل علیک الکتاب ما آلیتهم و لا نهیتهم، رب العالمین این آیت فرستاد در کار ایشان.
هوش مصنوعی: ایشان را پرسیدند که آیا بچه‌ها می‌خندند یا عمار؟ و جواب دادند که ما در گفتگویی بودیم که کاروانیان انجام می‌دهند و بازی می‌کنند تا راه را برای خود هموار کنند. عمار به آنها رسید و از آن خنده و تمسخر پرسید و همان پاسخ را دادند که پیامبر خدا فرمود: عمار گفت حقیقت را گفته‌اید و پیامبرش را رسانده‌اید و شما لعنت شده‌اید. همچنین فرد دیگری در جمع آنان بود که نه سخنی می‌گفت و نه می‌خندید و آنها را از آن کار منع نمی‌کرد. او به نزد پیامبر آمد و گفت: ای پیامبر خدا، به خدایی که کتاب را بر تو نازل کرده است، من از آن‌ها نهی نکردم و نخواستم که از این کار دوری کنند. پروردگار عالم نیز این آیه را درباره‌ آنها نازل کرد.
لا تَعْتَذِرُوا ایشان را گوی که خویشتن را عذر مگویید و خویشتن باز مپوشید، قَدْ کَفَرْتُمْ بَعْدَ إِیمانِکُمْ قد ظهر کفرکم بعد اظهارکم الایمان. پس از آن که اظهار ایمان کردید کفر از شما ظاهر گشت و کافر شدید.
هوش مصنوعی: بهانه نیاورید و خود را توجیه نکنید. شما بعد از ایمان آوردن، کفر خود را نشان دادید و به کفر برگشتید. بعد از اینکه ایمان خود را ابراز کردید، نفاق شما نمایان شد و به کفر روی آوردید.
إِنْ نَعْفُ عَنْ طائِفَةٍ مِنْکُمْ بضم یا و فتح فا، تعذب بضم تا طائفة برفع این قرائت عامّه است و عاصم تنها ان نعف بفتح نون خواند نعذب بضمّ نون و کسر ذال طائفة بنصب و این طائفة یک تن است هم چنان که گفت: وَ لْیَشْهَدْ عَذابَهُما طائِفَةٌ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ و عرب یک تن طائفه خوانند و پاره از جامه، طائفه خوانند، یقال: ذهبت الریح بطائفة من ثوبه. فعفی عن الطائفة الاولی. آن مرد که با ایشان بود و خاموش بود نه استهزاء کرد و نه نهی، رب العالمین از وی فرا گذاشت و عفو کرد و هو مخشی بن حمیر لما نزلت هذه الآیة برئ من النفاق و سأل اللَّه ان یقتله شهیدا لا یعلم بمکانه فقتل یوم الیمامة فلم یوجد له اثر. و آن دیگران که سخن بانکار گفتند و استهزاء کردند خدای تعالی هلاک کرد ایشان را و عذاب کرد، اینست که گفت: نُعَذِّبْ طائِفَةً یعنی باقامتهم علی النّفاق بِأَنَّهُمْ کانُوا مُجْرِمِینَ ای نعذّب بسبب بِأَنَّهُمْ کانُوا مُجْرِمِینَ.
هوش مصنوعی: اگر ما از یک گروه از شما عفو کنیم، عذاب می‌کنیم یک گروه دیگر را. این قرائت عمومی است، اما عاصم تنها "نعف" را با فتحه خوانده و "نعذب" را با ضمه و "طائفة" را با کسره و به صورت منصوب. این "طائفة" به یک نفر اشاره دارد، همان‌طور که در آیه آمده: "باید گروهی از مؤمنان عذاب آن‌ها را شاهد باشند." در زبان عربی، یک نفر نیز "طائفة" نامیده می‌شود و قسمتی از لباس نیز به همین نام خوانده می‌شود. همچنین گفته می‌شود: "باد قسمتی از لباسش را برد." بنابراین، خداوند از گروه اول عفو کرد. آن مردی که با آن‌ها بود و ساکت ماند، نه مسخره کرد و نه نهی نمود، خداوند از او عبور کرد و از او عفو کرد. او "مخشی بن حمیر" نام داشت و وقتی که این آیه نازل شد، از نفاق پاک شد و از خداوند خواست که شهید بشود و در جایی مخفیانه کشته شود. او روز یمامه کشته شد و اثری از او یافت نشد. اما دیگرانی که سخن ناپسند گفتند و مسخره کردند، خداوند آن‌ها را هلاک کرد و عذاب فرستاد. به همین دلیل است که گفته شده: "ما یک گروه را عذاب می‌کنیم،" یعنی عذاب آن‌ها به خاطر بقای آنها بر نفاق، زیرا آن‌ها مجرم بودند.
الْمُنافِقُونَ وَ الْمُنافِقاتُ. ابن عباس گفت: مردان منافق سیصد بودند و زنان منافقات صد و هفتاد، بَعْضُهُمْ مِنْ بَعْضٍ ای هم ید واحدة و صنف واحد فی اظهار الایمان و استسرار الکفر. میگوید همه از یک دست بودند چون یک تن بودند در اظهار ایمان و استسرار کفر و نفاق یتشابهون فی هذه الاخلاق المعدودة فی الآیة در امر منکر و نهی معروف و قبض دست هم چون هم‌اند و بهم مانند.
هوش مصنوعی: مردان و زنان منافق. ابن عباس گفته است که تعداد مردان منافق سیصد و تعداد زنان منافق صد و هفتاد نفر بود. آن‌ها در ظاهر ایمان را نشان می‌دادند، اما در باطن کفر و نفاق داشتند. به بیان دیگر، آن‌ها در این ویژگی‌ها مانند یکدیگر بودند و در انجام کارهای زشت و نهی از کارهای نیک مشابه همدیگر بودند.
یَأْمُرُونَ بِالْمُنْکَرِ ای بالکفر و العصیان و البخل و التخلف عن الجهاد وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمَعْرُوفِ ای عن الایمان و النفقة علی اصحاب رسول اللَّه چنان که جایی دیگر گفت: لا تُنْفِقُوا عَلی‌ مَنْ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ وَ یَقْبِضُونَ أَیْدِیَهُمْ عن اخراج الزکاة و النفقة فی الجهاد، باین معنی قبض ید کنایت است از بخل، و اصله ان المعطی یمدّ یده و یبسطها بالعطاء و الممسک یقبض یده و لا یمدّها، و قیل یقبضون ایدیهم عن رفعها فی الدعاء الی اللَّه و فی الحوائج، کما روی عن النبی ص انه رأی فی الموقف و یده علی صدره کاستطعام المسکین، و قیل یقبضون ایدیهم عن معونة المسلمین.
هوش مصنوعی: آن‌ها به کارهای زشت مانند کفر، عصیان، بخل و ترک جهاد امر می‌کنند و از کارهای نیک مثل ایمان و کمک به یاران پیامبر نهی می‌نمایند. به‌گونه‌ای که در جای دیگر آمده است که به مردم سفارش می‌کنند که به افرادی که نزد پیامبر هستند کمک نکنند. آن‌ها دست خود را در پرداخت زکات و هزینه‌ها در جهاد می‌فشرند. این تعبیری است از بخل؛ زیرا معمولاً بخشنده دستی را دراز می‌کند و از آن طرف، بخل‌ورز دست خود را می‌فشارد و چیزی نمی‌دهد. همچنین گفته شده که آن‌ها دست‌های خود را از الدعای به خدا و درخواست‌های خود می‌کشند. پیامبر مشاهده کرده است که در ایستاده، دستش روی سینه‌اش است، گویی در حال درخواست غذا از مسکین است. همچنین ممکن است اشاره به این باشد که آن‌ها از کمک به مسلمانان خودداری می‌کنند.
نَسُوا اللَّهَ فَنَسِیَهُمْ ای ترکوا اطاعته فترک تطهیرهم، و قیل نسوا نعم اللَّه عندهم فانساهم اللَّه شکر النعم إِنَّ الْمُنافِقِینَ هُمُ الْفاسِقُونَ الخارجون عن دین اللَّه.
هوش مصنوعی: آنان خدا را فراموش کردند، بنابراین خدا نیز آنان را فراموش کرد. برخی می‌گویند که آن‌ها نعمت‌های خدا را نادیده گرفتند، بنابراین خدا نیز شکرگزاری را از آنان دور کرد. بی‌تردید، منافقین افرادی هستند که از دین خدا خارج شده و فاسق هستند.
وَعَدَ اللَّهُ الْمُنافِقِینَ وَ الْمُنافِقاتِ وَ الْکُفَّارَ نارَ جَهَنَّمَ خالِدِینَ فِیها هِیَ حَسْبُهُمْ ای النار حسبهم فیها کفایة لجزاء کفرهم وَ لَعَنَهُمُ اللَّهُ ابعدهم عن رحمته وَ لَهُمْ عَذابٌ مُقِیمٌ دائم لا ینقطع کَالَّذِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ موضع کاف رفع است ای انتم کالّذین من قبلکم. و قیل محله نصب ای وعد اللَّه المنافقین وعدا کما وعد الذین من قبلکم کانُوا أَشَدَّ مِنْکُمْ قُوَّةً بطشا و سعة وَ أَکْثَرَ أَمْوالًا وَ أَوْلاداً فَاسْتَمْتَعُوا فتمتّعوا و انتفعوا بِخَلاقِهِمْ بنصیبهم من الدنیا. الخلاق التام الوافر من النصیب مشتق من الخلق و هو التقدیر.
هوش مصنوعی: خداوند به منافقین و منافقات و کافرین وعده داده است که در آتش جهنم جاودانه خواهند ماند و این آتش برای آنها کافی است تا جزای کفرشان را دریافت کنند. خداوند آنها را از رحمت خویش دور کرده و عذاب دائم و همیشگی برایشان مهیا است. این عذاب مانند عذابی است که برای کسانی که قبل از آن‌ها بودند، در نظر گرفته شده است. گروهی دیگر نیز تصور کرده‌اند که این کافران مانند افرادی هستند که پیش از آن‌ها زندگی می‌کردند و از لحاظ قدرت و ثروت بیشتر بودند و از آنچه که داشتند، بهره‌مند شدند.
فَاسْتَمْتَعْتُمْ بِخَلاقِکُمْ کَمَا اسْتَمْتَعَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ بِخَلاقِهِمْ. قال الحسن: دانوا بما ارادوا من الادیان و لم یدینوا بدین اللَّه، وَ خُضْتُمْ، فی الباطل ای فی الطعن علی النبی ص کَالَّذِی خاضُوا ای کالّذین خاضوا فحذف النون او اجری مجری من.
هوش مصنوعی: شما از دین خود بهره‌مند شدید، همان‌گونه که کسانی که قبل از شما بودند، از دینشان بهره‌مند شدند. حسن می‌گوید: آن‌ها به آنچه می‌خواستند از ادیان پیوستند، اما به دین خدا نپیوستند و در باطل غوطه‌ور شدید، مانند کسانی که قبل از شما غوطه‌ور شدند.
أُولئِکَ حَبِطَتْ أَعْمالُهُمْ فِی الدُّنْیا لانّهم احترفوا عنها، وَ الْآخِرَةِ لانهم یدخلون النار.
هوش مصنوعی: افرادی که کارهایشان در دنیا نابود شده است، به این دلیل که از آن دوری کرده‌اند، و در زندگی آخرت نیز به خاطر ورود به جهنم متضرر خواهند شد.
وَ أُولئِکَ هُمُ الْخاسِرُونَ خسروا الدنیا و الآخرة. رب العالمین میگوید فرا منافقان، که شما همان کردید که پیشینیان و گذشتگان کردند، آیات و سخنان ما دروغ شمردند و بر پیغامبران طعن زدند و ایشان را دروغ زن داشتند و بمؤمنان استهزاء کردند و در دنیا بباطل کوشیدند و بر پی هوا و مراد خود ایستادند و دینداری بدل خواست و هوای خویش کردند نه بفرمان و رضاء حق و دنیا را بعقبی خریدند شما نیز همان کردید، لا جرم سر انجام همان یافتید لعنت خدا و سخط و نقمت وی و دوری از رحمت و آتش دوزخ.
هوش مصنوعی: آن‌ها در دنیا و آخرت زیانکارند. خداوند متعال می‌فرماید: ای منافقان، شما همان کارهایی را انجام دادید که گذشتگان انجام دادند. آیات و سخنان ما را نادیده گرفتید و به پیامبران ما طعنه زدید و آن‌ها را تکذیب کردید. شما به مؤمنان تمسخر کردید و در دنیا به باطل پرداختید و فقط به دنبال خواسته‌ها و هوس‌های خود رفتید، نه به دنبال فرمان و رضایت خداوند. شما دنیا را به آخرت فروختید و به همین دلیل به عذاب و نفرین خدا گرفتار شدید و از رحمت او دور خواهید بود و به آتش دوزخ خواهی افتاد.
روی ابو هریرة عن النبی ص: لتأخذنّ کما اخذت الامم من قبلکم ذراعا بذراع و شبرا بشبر و باعا بباع حتی لو انّ احدا من اولئک دخل حجر الضبّ لدخلتموه.
هوش مصنوعی: ابو هریره از پیامبر ص نقل می‌کند که فرمودند: شما به طور قطع همانند امم قبل از خود خواهید بود، به اندازه ذراع به ذراع، شبر به شبر و باع به باع، تا جایی که اگر یکی از آن‌ها وارد لانه مارمولک شود، شما نیز وارد آن خواهید شد.
قال ابو هریرة: فاقرؤا ان شئتم کَالَّذِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ کانُوا أَشَدَّ مِنْکُمْ قُوَّةً... الآیة، قالوا: یا رسول اللَّه کما صنعت فارس و الرّوم و اهل الکتاب؟ قال: فهل النّاس الّا هم.
هوش مصنوعی: ابو هریره می‌گوید: «هرطور که می‌خواهید بخوانید، زیرا کسانی که قبل از شما بودند، از شما قوی‌تر بودند...». سپس مردم از رسول خدا پرسیدند: «آیا مثل آنچه که فارس و روم و اهل کتاب کردند؟» او پاسخ داد: «آیا مردم غیر از آنها هستند؟»
و قال ابن مسعود: انتم اشبه امم الانبیاء ببنی اسرائیل سمتا و هدیا تتبعون عملهم حذو القذة بالقذة غیر انّی لا ادری أ تعبدون العجل ام لا، ثمّ ذکر نبأ من قبلهم.
هوش مصنوعی: ابن مسعود گفت: شما شبیه‌ترین امت‌ها به بنی اسرائیل هستید، چه از نظر ظاهر و چه از نظر راه و شیوه زندگی، به گونه‌ای که کارهای آن‌ها را به دقت دنبال می‌کنید. اما من نمی‌دانم آیا شما همواره به پرستش گوساله طلایی ادامه می‌دهید یا خیر. سپس او داستانی از گذشته‌های آنان را ذکر کرد.
فقال: أَ لَمْ یَأْتِهِمْ یعنی المنافقین و الکافرین، نَبَأُ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ قَوْمِ نُوحٍ اغرقوا بالماء، وَ عادٍ اهلکوا بالرّیح، وَ ثَمُودَ اهلکوا بالرّجفة، وَ قَوْمِ إِبْراهِیمَ بسلب النعمة و هلاک نمرود ببعوضة، وَ أَصْحابِ مَدْیَنَ اهلکوا بالحرّ و النّار یوم الظلّة، وَ الْمُؤْتَفِکاتِ قریات قوم لوط اهلکت فجعل عالیها سافلها و امطروا علیها حجارة من سجیل، و المعنی ائتفکت بهم ای انقلبت. قال مقاتل: المؤتفکات المکذّبات.
هوش مصنوعی: آیا به آنها خبر کسانی که پیش از اینها بودند نرسیده است؟ از جمله قوم نوح که به وسیله آب غرق شدند، قوم عاد که به وسیله باد هلاک شدند، ثمود که به خاطر زمین لرزه نابود شدند، قوم ابراهیم که با از دست دادن نعمت و نابودی نمرود به وسیله پشه گرفتار شدند، و اصحاب مدین که با گرما و آتش در روز سایه کشته شدند. همچنین، شهرهای قوم لوط که برعکس شدند و بالای آنها به پایین تبدیل شد و بر آنها سنگ‌هایی از سفال باران شد. به این معنا که این شهرها به خاطر کفرشان زیر و رو شدند.
أَتَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَیِّناتِ فکذبوهم و عصوهم کما فعلتم یا معشر الکفّار فاحذروا تعجیل النقمة.
هوش مصنوعی: پیامبران آن‌ها با نشانه‌های روشن به سراغشان آمدند، اما آن‌ها آن‌ها را دروغ پنداشتند و نافرمانی کردند، همان‌طور که شما نیز ای گروه کافران، این کار را کردید. پس از عجلت در مجازات بپرهیزید.
فَما کانَ اللَّهُ لِیَظْلِمَهُمْ لیعذّبهم قبل مبعث الرّسول ص.
هوش مصنوعی: خداوند هرگز به آنان ظلم نخواهد کرد تا قبل از پیامبری رسول، عذابشان کند.
وَ لکِنْ کانُوا أَنْفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ بتکذیب الرّسل، اعلم اللَّه عزّ و جل ان تعذیبه ایّاهم باستحقاقهم و انّ ذلک عدل منه.
هوش مصنوعی: اما آنها خودشان با انکار پیامبران ظلم کردند. خداوند عز و جل می‌داند که عذاب کردن آنها به سبب شایستگی‌شان است و اینکه این امر از جانب او عدل است.