گنجور

۶ - النوبة الثالثة

قوله تعالی: إِنْ تُصِبْکَ حَسَنَةٌ تَسُؤْهُمْ. هر که نعمت وی تمامتر و نواخت خدای بر وی بزرگتر، حاسدان وی بیشتر. منافقان که نعمت و نواخت و فضل خدای دیدند بر مصطفی و مؤمنان حسد بردند و صفت حسود اینست که خدای گفت: إِنْ تُصِبْکَ حَسَنَةٌ تَسُؤْهُمْ، چون نعمت و فضل خدای را بر کسی بیند اندوهگن شود و رضا و خشنودی او جز در زوال نعمت نیست. معاویه گفت: هر دردی را درمان دانم و هر کاری را تدبیری توانم مگر درد حاسد که آن را هیچ درمان ندانم و هیچ تدبیر نتوانم که داروی وی جز زوال نعمت از محسود نیست. مصطفی ص گفت: «ثلث هنّ اصل کلّ خطیئة فاتقوهنّ و احذروهنّ ایّاکم و الکبر فانّ ابلیس حمله الکبر أن لا یسجد لادم علیه السلام و ایّاکم و الحرص فانّ آدم حمله الحرص علی ان اکل من الشجرة و ایّاکم و الحسد فانّ بنی آدم انّما قتل احدهما صاحبه حسدا

و در خبر است که موسی علیه السلام مردی را دید نزدیک عرش عظیم درجه بزرگ یافته و بنواخت بی‌نهایت و لطف بی‌کران رسیده موسی چون او را بآن ترتیب و آن منزلت دید بوی غبطت برد و آن منزلش آرزو خواست گفت: بار خدایا آن مرد بآن رتبت و منزلت بچه رسید؟ گفت: أَمْ یَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلی‌ ما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ، نعمت خدا و فضل نعمت خدا بر بندگان دید و بایشان حسد نبرد. و در خبر است که در آسمان پنجم ربّ العزة فریشته آفریده بر گذرگاه اعمال بندگان نشسته چون عمل بنده بآسمان بر آرند و بوی رسد و هم چون آفتاب از روشنایی و نیکویی آن عمل می‌تابد، بوی گوید: قف فانا ملک الحسد، باش که فریشته حسدم تا در آن نگرم که آمیخته حسد است یا نه اگر نشان حسد بیند باز گرداند، و گوید: اضربوا وجه صاحبه فانّه حاسد.

قُلْ لَنْ یُصِیبَنا إِلَّا ما کَتَبَ اللَّهُ لَنا. حجتی روشن است بر قدریان که میگویند خیر بتقدیر خدا است و شرّ بکردار ما. و رب العزه بر ایشان ردّ میکند و میگوید: یا محمد بگوی لَنْ یُصِیبَنا هیچ رسیدنی بما نرسد از خیر و شرّ و نفع و ضرّ و عطا و منع و غنی و فقر و نفاق و وفاق مگر که خدای خواست و تقدیر کرد و بر ما نوشت همه بتقدیر او و همه بحکم او و مشیّت او. در عالم چیست از بودنی مگر بخواست او، موی نجنبد بر تن مگر بارادت او و خطرتی ناید در دل مگر بعلم او، آدمی از خاک آفریده او نه از نخّاس خریده او، هر چه خواهد کند و بر سر بندگان راند که حکم حکم او و همه اسیراند در قبضه او کس را از وی واخواست نه، و از پیش حکم او برخاست نه، لا یُسْئَلُ عَمَّا یَفْعَلُ وَ هُمْ یُسْئَلُونَ.

پیر طریقت گفت: الهی ای دهنده عطا و پوشنده جفا نه پیدا که پسند کرا و پسندیده چرا؟ بنده بتاوی بقضا پس گوی که چرا، الهی کار پیش از آدم و حوّاست و عطا پیش از خوف و رجا است، امّا آدمی بسبب دیدن مبتلاست خاصه او آن کس است که از سبب دیدن رها است اگر آسیا احوال گردان است قطب مشیّت بجا است.

قُلْ لَنْ یُصِیبَنا إِلَّا ما کَتَبَ اللَّهُ لَنا قسمت آنست که در ازل کردند، حکم آنست که در ازل راندند، رقم آنست که در ازل کشیدند، یکی را رقم سعادت کشیده و از معصیت او را زیان نه، یکی را حکم بشقاوت کرده و از طاعت او را هیچ سود نه.

محمد بن السماک گوید: در بصره شدم خلقی را دیدم روی بصحرا نهاده و جنازه در میان گرفته و بحکم تقرب دستارها بر آن همی‌انداختند، جنازه دیگر دیدم که همی بردند و بر آن سنک باران همی‌کردند پرسیدم از آن حال، گفتند: در این شهر مردی بود مؤذن چهل سال روزگار خود در طاعت و متابعت گذاشته بوقت آنکه بانک نماز کرد دل را در سر زلف خوب‌رویی گم کرد و آن خوب‌روی بعقد نکاح وی رضا نمیداد مگر بدو شرط یکی آنکه خمر باز خورد، دیگر آنکه زنّار گبر کی در بندد. آن مسکین بدبخت صدره توحید بر کشید و زنّار شماسی اختیار کرد و خمر باز خورد و در آن گم‌راهی طریق مواصلت میجست. آن خوب روی گفت: قدم اختیار ما درین مراد بریده کردند دوش جفت ما را در بهشت بما نمودند و شغل ما بی ما بمراد ما بساختند گواهی میدهم که خدا یکی است و محمد رسول او، این بگفت و جان بداد بر مسلمانی، این خبر بمؤذن رسید از غبن حسرت و حیرت آهی بکرد و جان بداد بر کافری، اکنون آن جنازه که سنگ باران بدان همی‌کنند جنازه آن مؤذن است و آن دیگر جنازه که دستارها بحکم تقرّب بر آن می‌اندازند مهد دولت آن نو مسلمان است.

هزار جان مقدّس فدای آن نقطه عنایت باد که روز میثاق بر جانهای دوستان تجلّی نمود. عنایة الازلیة کفایة الأبدیّة، هو مولانا، او است خداوند ما نزدیکتر بما از ما مهربانتر بر ما از ما، خواهنده ما بی ما بکرم خویش نه بسزای ما، نه معاملت در خور ما، نه منّت بتوان ما. هر چه کردیم تاوان بر ما. هر چه تو کردی باقی بر ما. هر چه کردی بجای خود کردی نه برای ما.

وَ عَلَی اللَّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُونَ. اهل ایمان را از توکل چاره نیست و آن را که توکّل نیست ایمان نیست، توکّل بر کسی باید کرد که او بعزیزی معروف باشد تا بعز وی عزیز گردد. میگوید: وَ تَوَکَّلْ عَلَی الْعَزِیزِ الرَّحِیمِ و نگر تا اعتماد بر کسی نکنی که امروز هست و فردا نه، اعتماد بر پادشاهی کن که تغییر و تبدیل و زوال را بدامن جلال او راه نه، وَ تَوَکَّلْ عَلَی الْحَیِّ الَّذِی لا یَمُوتُ، دامن طلب هر کسی از سالکان بچیزی باز بست مگر دامن اعتماد و همّت متوکلان که روا نداشت که جز بدوستی خود باز بندد، إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُتَوَکِّلِینَ، و از مرغان هوا توکّل بیاموز. بامداد هر یکی بینی از اوطان خویش بیرون آمده بیزار از خود و بیزار از خلق چون شب در آید حوصلهای ایشان ممتلی و بقرارگاه خویش باز شوند لو توکّلتم علی اللَّه حقّ توکّله لرزقکم کما یرزق الطّیر، تغدو خماصا و تروح بطانا.

قُلْ أَنْفِقُوا طَوْعاً أَوْ کَرْهاً لَنْ یُتَقَبَّلَ مِنْکُمْ تقرّب العدوّ یوجب زیادة المقت له و تجنّب الحبیب یقتضی زیادة العطف علیه. قال اللَّه تعالی: فَأُوْلئِکَ یُبَدِّلُ اللَّهُ سَیِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ.

وَ لا یَأْتُونَ الصَّلاةَ إِلَّا وَ هُمْ کُسالی‌ التهاون بالامر. قال حمدون: القائمون بالاوامر علی ثلث مقامات: واحد یقوم الیه علی العادة و قیامه الیه قیام کسل، و آخر یقوم الیه قیام طلب ثواب و قیامه الیه قیام طمع، و آخر یقوم الیه قیام مشاهدة فهو القائم باللّه لامره لا قائما بالامر للَّه سبحانه و تعالی.

۶ - النوبة الثانیة: قوله تعالی: إِنْ تُصِبْکَ حَسَنَةٌ تَسُؤْهُمْ ای ان نلت نصرة فی غزائک هذه تحزنهم و ان نالتک قادحة من نقصان او هزیمة یقولوا قد اخذنا بالحزم اذ تخلّفنا میگوید باین غزاء تبوک که میروید اگر شما را نصرت و ظفر بود منافقان اندهگن شوند و دل‌تنگ و اگر هزیمت و شکستی بود ایشان گویند: نیک آمد و راست، که نرفتیم.۷ - النوبة الاولى: قوله تعالی: إِنَّمَا الصَّدَقاتُ لِلْفُقَراءِ زکاتها که شرع واجب کرد درویشانراست که هیچ چیز ندارند، وَ الْمَساکِینِ و ایشان را که کم از کفایت دارند، وَ الْعامِلِینَ عَلَیْها و ایشان که صدقه می‌ستانند از متصدّقان، وَ الْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ و ایشان که می‌تألّف کنند ایشان را بر اسلام تا دل فرا اسلام دهند، وَ فِی الرِّقابِ و در بردگان، وَ الْغارِمِینَ و اوام داران، وَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ و در در سبیل خدا، وَ ابْنِ السَّبِیلِ و راه گذریان که روی بخانه دارند، فَرِیضَةً مِنَ اللَّهِ این باز برنده اللَّه است و بخشیده و نامزد کرده او، وَ اللَّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ. (۶۰)

اطلاعات

منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

قوله تعالی: إِنْ تُصِبْکَ حَسَنَةٌ تَسُؤْهُمْ. هر که نعمت وی تمامتر و نواخت خدای بر وی بزرگتر، حاسدان وی بیشتر. منافقان که نعمت و نواخت و فضل خدای دیدند بر مصطفی و مؤمنان حسد بردند و صفت حسود اینست که خدای گفت: إِنْ تُصِبْکَ حَسَنَةٌ تَسُؤْهُمْ، چون نعمت و فضل خدای را بر کسی بیند اندوهگن شود و رضا و خشنودی او جز در زوال نعمت نیست. معاویه گفت: هر دردی را درمان دانم و هر کاری را تدبیری توانم مگر درد حاسد که آن را هیچ درمان ندانم و هیچ تدبیر نتوانم که داروی وی جز زوال نعمت از محسود نیست. مصطفی ص گفت: «ثلث هنّ اصل کلّ خطیئة فاتقوهنّ و احذروهنّ ایّاکم و الکبر فانّ ابلیس حمله الکبر أن لا یسجد لادم علیه السلام و ایّاکم و الحرص فانّ آدم حمله الحرص علی ان اکل من الشجرة و ایّاکم و الحسد فانّ بنی آدم انّما قتل احدهما صاحبه حسدا
هوش مصنوعی: آیه‌ای از قرآن می‌گوید وقتی کسی به نعمت و خوشحالی دست یابد، کسانی که حسودند غصه‌دار می‌شوند. هرچه نعمت و رحمت خداوند به کسی بیشتر باشد، حاسدان او نیز بیشتر خواهند بود. منافقان وقتی رحمت و فضل خداوند را بر پیامبر و مؤمنان مشاهده کردند، به حسد افتادند. حسودها به خاطر این که وقتی نعمت و فضل خدا را بر کسی می‌بینند، دل‌زده و ناراحت می‌شوند و خوشحالی آن‌ها فقط در نبود آن نعمت ظاهر می‌شود. معاویه گفت که برای هر درد و مشکلی راه حلی پیدا می‌کند، اما درد حسادت راه حلی ندارد، چون تنها درمان حسادت، از دست رفتن نعمت از طرف کسی است که مورد حسادت قرار می‌گیرد. همچنین پیامبر (ص) فرمودند که سه چیز ریشه تمام گناهان هستند: تکبر، حرص و حسد. او هشدار داد که باید از این صفات دوری کرد، زیرا ابلیس به خاطر تکبر از سجده کردن به آدم امتناع کرد، و آدم به خاطر حرص، از میوه درخت منع شده خورد، و حسد نیز باعث شد که یکی از فرزندان آدم برادرش را به قتل برساند.
و در خبر است که موسی علیه السلام مردی را دید نزدیک عرش عظیم درجه بزرگ یافته و بنواخت بی‌نهایت و لطف بی‌کران رسیده موسی چون او را بآن ترتیب و آن منزلت دید بوی غبطت برد و آن منزلش آرزو خواست گفت: بار خدایا آن مرد بآن رتبت و منزلت بچه رسید؟ گفت: أَمْ یَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلی‌ ما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ، نعمت خدا و فضل نعمت خدا بر بندگان دید و بایشان حسد نبرد. و در خبر است که در آسمان پنجم ربّ العزة فریشته آفریده بر گذرگاه اعمال بندگان نشسته چون عمل بنده بآسمان بر آرند و بوی رسد و هم چون آفتاب از روشنایی و نیکویی آن عمل می‌تابد، بوی گوید: قف فانا ملک الحسد، باش که فریشته حسدم تا در آن نگرم که آمیخته حسد است یا نه اگر نشان حسد بیند باز گرداند، و گوید: اضربوا وجه صاحبه فانّه حاسد.
هوش مصنوعی: موسی علیه السلام مردی را دید که در کنار عرش بزرگ، مقام والایی یافته بود و در نعمت و رحمت بی‌پایانی قرار داشت. وقتی موسی این مقام را مشاهده کرد، حس حسادت به دلش افتاد و آرزو کرد که ای کاش او هم به چنین جایی می‌رسید. از خدا پرسید که آن مرد چگونه به این مرتبه دست یافته است. پاسخ شنید که آیا مردم نسبت به آنچه خداوند از فضل خود به دیگران داده حسد می‌ورزند؟ خداوند فضل و رحمتش را بر بندگانش نازل کرده است و نباید به یکدیگر حسد ورزید. در ادامه حدیثی وجود دارد که می‌گوید در آسمان پنجم، فرشته‌ای وجود دارد که بر اعمال بندگان نظارت می‌کند. وقتی عمل بنده‌ای به آسمان ارسال می‌شود و نور و زیبایی آن قابل مشاهده است، آن فرشته می‌گوید: توقف کن، من فرشته حسد هستم. او می‌خواهد ببیند آیا در این عمل نشانی از حسد وجود دارد یا خیر. اگر نشانی از حسد مشاهده کند، عمل را پس می‌زند و می‌گوید: صورت صاحب این عمل را بزنید چرا که او حسود است.
قُلْ لَنْ یُصِیبَنا إِلَّا ما کَتَبَ اللَّهُ لَنا. حجتی روشن است بر قدریان که میگویند خیر بتقدیر خدا است و شرّ بکردار ما. و رب العزه بر ایشان ردّ میکند و میگوید: یا محمد بگوی لَنْ یُصِیبَنا هیچ رسیدنی بما نرسد از خیر و شرّ و نفع و ضرّ و عطا و منع و غنی و فقر و نفاق و وفاق مگر که خدای خواست و تقدیر کرد و بر ما نوشت همه بتقدیر او و همه بحکم او و مشیّت او. در عالم چیست از بودنی مگر بخواست او، موی نجنبد بر تن مگر بارادت او و خطرتی ناید در دل مگر بعلم او، آدمی از خاک آفریده او نه از نخّاس خریده او، هر چه خواهد کند و بر سر بندگان راند که حکم حکم او و همه اسیراند در قبضه او کس را از وی واخواست نه، و از پیش حکم او برخاست نه، لا یُسْئَلُ عَمَّا یَفْعَلُ وَ هُمْ یُسْئَلُونَ.
هوش مصنوعی: بگویید هیچ چیزی نمی‌تواند به ما برسد جز آنچه که خدا برای ما مقدر کرده است. این جمله دلیل روشنی است برای کسانی که معتقدند تنها خیر به خواست خدا اتفاق می‌افتد و شر ناشی از اعمال ماست. خداوند به آنها پاسخ می‌دهد و می‌فرماید: ای محمد، به آنها بگو چیزی نمی‌تواند به ما برسد، چه خیر و چه شر، نفع و ضرر، نعمت و منع، ثروت و فقر، و هر چه دیگر، مگر اینکه خدا بخواهد و تقدیر کند. همه اینها به اراده و حکم اوست. در جهان هیچ موجودی بدون خواست او نیست و حتی یک مو از بدن بشر نمی‌تواند تکان بخورد مگر اینکه با اراده او باشد و هیچ فکری در دل شکل نمی‌گیرد مگر با علم او. انسان از خاک خلق شده نه از منابع دیگر. هر چه بخواهد انجام می‌دهد و به بندگان خود الزام می‌کند، چرا که همه چیز تحت فرمان اوست و هیچ کس نمی‌تواند از او بخواهد که چرا چنین می‌کند، در حالی که خود آنها مورد پرسش قرار می‌گیرند.
پیر طریقت گفت: الهی ای دهنده عطا و پوشنده جفا نه پیدا که پسند کرا و پسندیده چرا؟ بنده بتاوی بقضا پس گوی که چرا، الهی کار پیش از آدم و حوّاست و عطا پیش از خوف و رجا است، امّا آدمی بسبب دیدن مبتلاست خاصه او آن کس است که از سبب دیدن رها است اگر آسیا احوال گردان است قطب مشیّت بجا است.
هوش مصنوعی: عالمی از روش خود می‌گوید: ای خداوندی که عطا می‌کنی و ظلم را پنهان می‌داری، نه تو را می‌توان شناخت و نه پسند تو معلوم است. بندگان در برابر مقدرات تو، به چه دلیل باید سوال کنند؟ ای خداوند، همه چیز پیش از خلقت آدم و حوا رخ داده و عطا کردن تو قبل از ترس و امید است. اما انسان به خاطر دیدن مشکلات به آن‌ها مبتلا می‌شود، به ویژه کسی که در اثر دیدن‌ها آزاد نمی‌شود. اگر دوران دگرگونی‌ها ادامه دارد، اراده الهی در جایی ثابت و برقرار است.
قُلْ لَنْ یُصِیبَنا إِلَّا ما کَتَبَ اللَّهُ لَنا قسمت آنست که در ازل کردند، حکم آنست که در ازل راندند، رقم آنست که در ازل کشیدند، یکی را رقم سعادت کشیده و از معصیت او را زیان نه، یکی را حکم بشقاوت کرده و از طاعت او را هیچ سود نه.
هوش مصنوعی: بگو هیچ چیز به ما نمی‌رسد مگر آنچه که خدا برای ما مقدر کرده است. این تقدیر از ازل مشخص شده و سرنوشت ما به همین شکل رقم خورده است. برخی افراد سرنوشت خوشبختی دارند و از گناه آسیب نمی‌بینند، در حالی که برای برخی دیگر سرنوشت بدی رقم خورده و از اطاعت هیچ سودی نمی‌برند.
محمد بن السماک گوید: در بصره شدم خلقی را دیدم روی بصحرا نهاده و جنازه در میان گرفته و بحکم تقرب دستارها بر آن همی‌انداختند، جنازه دیگر دیدم که همی بردند و بر آن سنک باران همی‌کردند پرسیدم از آن حال، گفتند: در این شهر مردی بود مؤذن چهل سال روزگار خود در طاعت و متابعت گذاشته بوقت آنکه بانک نماز کرد دل را در سر زلف خوب‌رویی گم کرد و آن خوب‌روی بعقد نکاح وی رضا نمیداد مگر بدو شرط یکی آنکه خمر باز خورد، دیگر آنکه زنّار گبر کی در بندد. آن مسکین بدبخت صدره توحید بر کشید و زنّار شماسی اختیار کرد و خمر باز خورد و در آن گم‌راهی طریق مواصلت میجست. آن خوب روی گفت: قدم اختیار ما درین مراد بریده کردند دوش جفت ما را در بهشت بما نمودند و شغل ما بی ما بمراد ما بساختند گواهی میدهم که خدا یکی است و محمد رسول او، این بگفت و جان بداد بر مسلمانی، این خبر بمؤذن رسید از غبن حسرت و حیرت آهی بکرد و جان بداد بر کافری، اکنون آن جنازه که سنگ باران بدان همی‌کنند جنازه آن مؤذن است و آن دیگر جنازه که دستارها بحکم تقرّب بر آن می‌اندازند مهد دولت آن نو مسلمان است.
هوش مصنوعی: محمد بن السماک می‌گوید: در بصره، گروهی را دیدم که بر زمین نشسته و جنازه‌ای را در میان خود گرفته بودند. بر جنازه‌ای دیگر که داشتند می‌بردند، سنگ می‌زدند. پرسیدم چه خبر است و گفتند در این شهر مردی مؤذن بوده که چهل سال در طاعت خدا زندگی کرد. اما روزی هنگام اذان، دلش در زلف محبوبی گم شد و آن محبوب تنها با شرط‌های خاصی حاضر به ازدواج با او بود. یکی از شرط‌ها این بود که او شراب بنوشد و دیگری این که زنجیری به گردن خود بیندازد. آن مرد، با وجود اعتقاداتش، برای رسیدن به عشقش این کارها را انجام داد. محبوبش به او گفت که ما به بهشت راه یافته‌ایم و او گواهی داد که خدا یکی است و محمد رسول خدا است و بعد جانش را فدای اسلام کرد. خبر این موضوع به مؤذن رسید و او از غم و حسرت جان باخت و کافر مرد. اکنون جنازه‌ای که سنگ می‌زنند جنازه آن مؤذن است و جنازه‌ای که بر آن دستار می‌اندازند، جنازه آن مسلمان جدید است.
هزار جان مقدّس فدای آن نقطه عنایت باد که روز میثاق بر جانهای دوستان تجلّی نمود. عنایة الازلیة کفایة الأبدیّة، هو مولانا، او است خداوند ما نزدیکتر بما از ما مهربانتر بر ما از ما، خواهنده ما بی ما بکرم خویش نه بسزای ما، نه معاملت در خور ما، نه منّت بتوان ما. هر چه کردیم تاوان بر ما. هر چه تو کردی باقی بر ما. هر چه کردی بجای خود کردی نه برای ما.
هوش مصنوعی: هزاران جان مقدس فدای آن نقطه‌ای باد که در روز میثاق به جان‌های دوستان نوری افکنده است. عنایت ازلی که برای همیشه کافی است، مولای ماست؛ او خداوندی است که به ما نزدیک‌تر از خود ما و مهربان‌تر از ماست. او خواهان ماست بی‌آنکه ما وجود داشته باشیم، با کرم خویش نه به خاطر ما، نه بر اساس بایدهایی که بر ماست، و نه به خاطر احسانی که شاید بتوانیم بگوییم. هر آنچه ما انجام دادیم، عواقبش بر دوش ماست، اما هر آنچه تو کردی، همواره برای ما باقی مانده است. هر کاری که کردی، در جای خود انجام داده‌ای و نه برای ما.
وَ عَلَی اللَّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُونَ. اهل ایمان را از توکل چاره نیست و آن را که توکّل نیست ایمان نیست، توکّل بر کسی باید کرد که او بعزیزی معروف باشد تا بعز وی عزیز گردد. میگوید: وَ تَوَکَّلْ عَلَی الْعَزِیزِ الرَّحِیمِ و نگر تا اعتماد بر کسی نکنی که امروز هست و فردا نه، اعتماد بر پادشاهی کن که تغییر و تبدیل و زوال را بدامن جلال او راه نه، وَ تَوَکَّلْ عَلَی الْحَیِّ الَّذِی لا یَمُوتُ، دامن طلب هر کسی از سالکان بچیزی باز بست مگر دامن اعتماد و همّت متوکلان که روا نداشت که جز بدوستی خود باز بندد، إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُتَوَکِّلِینَ، و از مرغان هوا توکّل بیاموز. بامداد هر یکی بینی از اوطان خویش بیرون آمده بیزار از خود و بیزار از خلق چون شب در آید حوصلهای ایشان ممتلی و بقرارگاه خویش باز شوند لو توکّلتم علی اللَّه حقّ توکّله لرزقکم کما یرزق الطّیر، تغدو خماصا و تروح بطانا.
هوش مصنوعی: مؤمنان باید به خدا توکل کنند و بی‌اعتمادی به خدا نشانه نداشتن ایمان است. توکل باید بر کسی باشد که او را بزرگ و عزیز بدانیم تا از عزت او بهره‌مند شویم. به همین دلیل گفته شده است که به عزیز و رحیم توکل کنید و نباید به کسی اعتماد کنیم که امروز هست و فردا نیست. باید به پادشاهی اعتماد کنیم که تغییر و زوال بر او تأثیری ندارد و به کسی که هرگز نمی‌میرد. سالکان در طلب و تلاش خود باید دامن اعتماد و همتشان به خداوند باشد و فقط به دوستی او دل خوش کنند، زیرا خداوند دوست دارد کسانی را که به او توکل می‌کنند. همچنین از پرندگان نظر بگیرید: آنها هر روز از سرزمین خود خارج می‌شوند و از خود و دیگران بیزار هستند و وقتی شب می‌شود، به محل استراحت خود برمی‌گردند. اگر به خدا به شکل درست توکل کنید، روزیتان به گونه‌ای خواهد بود که پرندگان هستند که صبح‌ها گرسنه بیرون می‌روند و شب‌ها سیر برمی‌گردند.
قُلْ أَنْفِقُوا طَوْعاً أَوْ کَرْهاً لَنْ یُتَقَبَّلَ مِنْکُمْ تقرّب العدوّ یوجب زیادة المقت له و تجنّب الحبیب یقتضی زیادة العطف علیه. قال اللَّه تعالی: فَأُوْلئِکَ یُبَدِّلُ اللَّهُ سَیِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ.
هوش مصنوعی: هرگونه انفاقی که به صورت اختیاری یا ناخواسته انجام دهید، از شما پذیرفته نخواهد شد. نزدیکی به دشمن تنها باعث افزایش دشمنی خواهد شد، در حالی که دوری از دوست موجب افزایش محبت او خواهد شد. خداوند متعال می‌فرماید: «پس آنها کسانی هستند که خداوند بدی‌های آنها را به نیکی تبدیل می‌کند.»
وَ لا یَأْتُونَ الصَّلاةَ إِلَّا وَ هُمْ کُسالی‌ التهاون بالامر. قال حمدون: القائمون بالاوامر علی ثلث مقامات: واحد یقوم الیه علی العادة و قیامه الیه قیام کسل، و آخر یقوم الیه قیام طلب ثواب و قیامه الیه قیام طمع، و آخر یقوم الیه قیام مشاهدة فهو القائم باللّه لامره لا قائما بالامر للَّه سبحانه و تعالی.
هوش مصنوعی: آنها به نماز نمی‌آیند مگر اینکه با کسالت و بی‌توجهی در انجام این امر مواجه‌اند. حمدون می‌گوید که کسانی که به انجام دستورات می‌پردازند، در سه مقام قرار دارند: اول، کسی که به طور عادی و با کسالت به نماز می‌رسد. دوم، کسی که با نیت کسب ثواب به نماز می‌آید و در دلش طمع دارد. و سوم، کسی که با مشاهده و احساس حضور خداوند به نماز می‌رسد. او واقعا در حال انجام فرمان خداست و نه اینکه صرفاً به خاطر خدا به انجام این کار پرداخته باشد.