گنجور

۴ - النوبة الثالثة

قوله تعالی: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنَّ کَثِیراً مِنَ الْأَحْبارِ وَ الرُّهْبانِ الآیه. درین آیت هم تخصیص است و هم تشریف است و هم تهدید و وعید. اول آیت تشریف مؤمنان است. ایشان را بنداء کرامت میخواند و به خطاب کریم می‌نوازد، نواخت خود بر ایشان می‌نهد عطاء خود بر ایشان می‌ریزد و بایمان ایشان خود گواهی می‌دهد. اینست کرامت و نعمت. اینست لطافت و رحمت. کاری در ازل ساخته. بنده را بی‌بنده عقد دوستی بسته و نداء کرامت و نعمت بجان وی رسانیده.

پیر طریقت گفت نداء حق بر سه قسم است یکی را به نداء وعید خواند از روی عظمت بخوف افتاد. یکی را بنداء وعد خواند بنعمت رحمت بر جا افتاد. یکی را بنداء لطف خواند بحکم انبساط بمهر افتاد. بنده باید که میان این سه حال گردان بود: اول خوفی که او را از معصیت باز دارد دوم رجایی که او را بر طاعت دارد سوم مهری که او را از او باز رهاند.

تا با تو تویی ترا بحق ره ندهند
چون بی‌تو شدی ز دیده بیرون ننهند

إِنَّ کَثِیراً مِنَ الْأَحْبارِ وَ الرُّهْبانِ لَیَأْکُلُونَ أَمْوالَ النَّاسِ بِالْباطِلِ. از روی اشارت میگوید مبادا که عالم در تعلیم علم و پیر در تربیت مرید طمع دارد برفع مردم و نفع دنیا که طمع، آئینه علم تاریک کند و چشمه برکت خشک کند و قیمت مردم ناقص کند و هیبت پیر از دل مرید ببرد و حرمت علم فرو نهاد. مصطفی گفت: بئس العبد عبد طمع یقوده و هوی یضله‌ و قال علیه السلام یاتی علی امتی زمان امراؤهم یکون علی الجور و علمائهم علی الطمع و عبّادهم علی الریاء و تجارهم علی اکل الربوا، و نساؤهم علی زینة الدنیا.

عالم که در تعلیم علم، طمع بنفع دنیا ندارد و رفق خلق در آن نجوید و علم خود بطلب جاه و ریاست و جمع دنیا ضایع نکند، بعلم خود برخوردار شود و برکت علم بوی رسد و ثواب او ثواب پیغامبران بود. مصطفی گفت: من زار عالما فکانّما زار نبیا.

و در خبر است که هر که عالمی را زیارت کند چنان است که علم را زیارت کرد، و هر که علم را زیارت کرد چنان است که خدای را زیارت کرد و هر که خدای را زیارت کرد جایگاه او بهشت است.

وَ الَّذِینَ یَکْنِزُونَ الذَّهَبَ وَ الْفِضَّةَ وَ لا یُنْفِقُونَها فِی سَبِیلِ اللَّهِ. بخل نه کار دین‌داران است و نه خلق دوستان. و گفته‌اند: لیس من اخلاق الانبیاء و الصّدیقین البخل، لانه‌

روی عن النبی ص انه قال: ما جبل ولی اللَّه الاعلی السخاء.

شبلی را پرسیدند که زکاة چند باید داد. گفت: بر مذهب فقها، از دویست درم پنج درم، و بر مذهب ما جمله دویست درم دادنی است. گفتند: این را در شرع، اصلی باید گفت: ابو بکر هر چه داشت همه در باخت آن روز که مصطفی از یاران صدقه خواست. عمر نیمه مال آورد گفت: یا رسول اللَّه تصدقت بنصف مالی و ترکت النصف لعیالی ولی عند اللَّه اجر. بو بکر هر چه داشت همه آورد، و گفت: یا رسول اللَّه تصدقت بجمیع مالی و للَّه عندی مزید. عمر گفت: نیمه مال بدادم و مرا بنزدیک خدای مزد است. ابو بکر گفت: همه بدادم و از آن خدای را بر من حق است. مصطفی گفت: بینکما ما بین کلمتیکما.

عمر بر مقام شریعت بود و ثمر. اهل شریعت نعیم بهشت است. ابو بکر بر مقام حقیقت بود و ثمره اهل حقیقت روح مشاهده است، حساب اهل شریعت بموقف است حساب اهل حقیقت بر بساط انس است، در مقعد صدق عند ملیک مقتدر.

یَوْمَ یُحْمی‌ عَلَیْها فِی نارِ جَهَنَّمَ فَتُکْوی‌ بِها جِباهُهُمْ وَ جُنُوبُهُمْ وَ ظُهُورُهُمْ.

خص المواضع الثلث من البدن و هی الجبهة و الجنب و الظهر بالکیّ، لان البخیل اذا سأله السائل زوی جبهته ثم اعرض عنه ثمّ ولیه ظهره. پیشانی که خواجه بوقت سؤال سائل فرا، هم کشد ناچار بر آن داغ نهند. پهلو که از سر کبر بر درویش زند و پشت که بر گرداند، هم چنان، تا دانی که درویش را در آن حضرت جاه و مقدار است. و شرف درویش آنست که چون توانگر را اعتماد بر دنیا بود درویش را اعتماد بر مولا بود، هر گه که توانگری بخدای تقرّب کند بوسیلت درویش کند و اگر درویش بتوانگر از بهر دنیا تقرب کند از دین بر آید. مصطفی از اینجا گفت: من تواضع غنیّا لغناه ذهب ثلث دینه.

هر که تواضع کند توانگری را از بهر توانگری وی سیکی از دین وی رفت، و اگر بزبان مدح گوید دو سیک رفت، و اگر بدل او را تعظیم نهد جمله دین وی در سر آن شد. درویش بود که با دین پیش توانگر در شود بی‌دین بیرون آید و توانگر، با گناه پیش وی شود بی‌گناه بیرون آید، پس خلق، ایشان را درویش میخوانند و توانگر بحقیقت، خود ایشان‌اند.

مصطفی گفت: ملوک تحت اطمار.

إِنَّ عِدَّةَ الشُّهُورِ عِنْدَ اللَّهِ اثْنا عَشَرَ شَهْراً... الآیة لما علم انهم لا یداومون علی ملازمة القرب، افرد بعض الشهور بالتفضیل لیحصوها باستکثار الطاعات و امّا الخواص من عباده فجمیع الشهور لهم شعبان و رمضان و جمیع الایام لهم جمعة و جمیع البقاع لهم کالمساجد و فی معناه انشد:

یا رب ان جهادی غیر منقطع
فکل ارضک لی ثغر و طرسوس‌

إِنَّ عِدَّةَ الشُّهُورِ عِنْدَ اللَّهِ اثْنا عَشَرَ شَهْراً. گفته‌اند حکمت در آنکه رب العزة روزگار را بر دوازده ماه نهاد آنست که تا بر عدد حروف توحید بود و هی: «لا اله الا اللَّه». تحقیق آن خبر را که مصطفی گفت: بالتوحید قامت السماوات و الارض.

دور فلک در آسمان و گردش روزگار و سال و ماه در زمین در توحید موحدان بسته تا این دوازده حرف از زبان موحدان روان است این دوازده ماه بر نسق خویش و بر هیئت خویش گردان است هر حرفی پاسبان ماهی ساخته و ثبات این در بیان آن بسته، آن روز که قضیه الهی و حکم ازلی در رسد و خواهد که بند آسمان و زمین برگشاید و زمین خاکی بر افشاند و روزگار نام زد کرده بسر آید، نخست توحید از میان خلق بردارد تا نه توحید ماند نه موحّد، نه قرآن میان خلق نه مؤمن. اینست که مصطفی گفت: لا تقوم الساعة حتی لا یقال فی الارض اللَّه اللَّه.

إِنَّمَا النَّسِی‌ءُ زِیادَةٌ فِی الْکُفْرِ... الآیه الدّین ملاحظة الامر و مجانبة الرزق و ترک التقدم بین یدی اللَّه سبحانه فی جمیع احکام الشرع فالآجال فی الطاعة مضروبة و التوحید فی عرفانه متّبع و الصّلاح فی الامور بالاقامة علی نعمة العبودیّة فالشهر ما سمّاه اللَّه شهرا و العام و الحول ما قدره و بینه شرعا.

۴ - النوبة الثانیة: قوله تعالی: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنَّ کَثِیراً مِنَ الْأَحْبارِ وَ الرُّهْبانِ. حبر نامی است دانشمندان اسرائیلی را هم چنان که عالم نامی است دانشمند عربی را پس علماء اسلام را بدان نام خواندند. انس گوید: کنّا من قرّاء البقرة و آل عمران فینا فنسمیه الحبر، یعنی لکثرة ما فیها من الفقه و فی روایة من قرأ سورة البقرة و آل عمران جدّ فینا ای عظم فی اعیننا و شرف. و راهب نامی است متعبّد ترسایان را از بهر آنکه ایشان عبادت خویش بر رهبت نهادند و بیم سخت آنکه آن تعبّد ایشان برهبت رهبانیّت نام کردند. و گفته‌اند. احبار درین آیت علماء جهودان‌اند از اولاد هارون و رهبان زاهدان ترسایانند و اصحاب صوامع میگوید: اینان مالهای مردم میخورند و میبرند بباطل و ناشایست یعنی که حکم میکنند و در حکم، رشوت می‌ستانند. مصطفی ص گفت: لعن اللَّه الرّاشی و المرتشی فی الحکم‌۵ - النوبة الاولى: و هو اللَّه تعالی ع: إِلَّا تَنْصُرُوهُ اگر یاری ندهید رسول را، فَقَدْ نَصَرَهُ اللَّهُ خدای سبحانه و تعالی یاری داد او را، إِذْ أَخْرَجَهُ الَّذِینَ کَفَرُوا آن گه که بیرون کردند او را کافران، ثانِیَ اثْنَیْنِ دوم دو تن إِذْ هُما فِی الْغارِ آن گه که هر دو در غار بودند، إِذْ یَقُولُ لِصاحِبِهِ آن گه که یار خویش را گفت، لا تَحْزَنْ إِنَّ اللَّهَ مَعَنا اندوه مدار که خدای با ماست، فَأَنْزَلَ اللَّهُ سَکِینَتَهُ عَلَیْهِ فرو فرستاد خدای، آرام ایمان بر ابو بکر، وَ أَیَّدَهُ و نیروی و یاری داد رسول خویش را، بِجُنُودٍ لَمْ تَرَوْها بسپاه‌هایی که شما نمیدیدید، وَ جَعَلَ کَلِمَةَ الَّذِینَ کَفَرُوا السُّفْلی‌ و سخن کافران دیرینه کرد مغلوب و مقهور، وَ کَلِمَةُ اللَّهِ هِیَ الْعُلْیا و سخن خدای و تقدیر او و مکر او آنست که زبر است غالب و قاهر، وَ اللَّهُ عَزِیزٌ حَکِیمٌ. (۴۰). خدای تواناییست دانا.

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعل (وزن رباعی)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

قوله تعالی: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنَّ کَثِیراً مِنَ الْأَحْبارِ وَ الرُّهْبانِ الآیه. درین آیت هم تخصیص است و هم تشریف است و هم تهدید و وعید. اول آیت تشریف مؤمنان است. ایشان را بنداء کرامت میخواند و به خطاب کریم می‌نوازد، نواخت خود بر ایشان می‌نهد عطاء خود بر ایشان می‌ریزد و بایمان ایشان خود گواهی می‌دهد. اینست کرامت و نعمت. اینست لطافت و رحمت. کاری در ازل ساخته. بنده را بی‌بنده عقد دوستی بسته و نداء کرامت و نعمت بجان وی رسانیده.
هوش مصنوعی: در این آیه، خداوند مؤمنان را با کلامی محترمانه خطاب کرده و به آنها عزت و کرامت عطا می‌کند. این خطاب نشان‌دهنده‌ی مقام بلند مؤمنان است و بیانگر این است که خداوند محبت و نعمت‌های خود را بر ایشان نازل می‌سازد. همچنین این آیه به نوعی هشدار نیز حاوی تهدیدهایی برای کسانی است که به حقیقت ایمان پایبند نیستند. در مجموع، این آیه نشان‌دهنده‌ی ارتباط نزدیک و دوستانه‌ی خدا با بندگان مؤمن خود است و بیانگر لطافت و رحمت الهی نسبت به آنهاست.
پیر طریقت گفت نداء حق بر سه قسم است یکی را به نداء وعید خواند از روی عظمت بخوف افتاد. یکی را بنداء وعد خواند بنعمت رحمت بر جا افتاد. یکی را بنداء لطف خواند بحکم انبساط بمهر افتاد. بنده باید که میان این سه حال گردان بود: اول خوفی که او را از معصیت باز دارد دوم رجایی که او را بر طاعت دارد سوم مهری که او را از او باز رهاند.
هوش مصنوعی: پیر راه گفت که ندای حق به سه نوع تقسیم می‌شود: یکی ندای وعید است که به خاطر عظمت خداوند انسان را به خوف می‌اندازد. دیگری ندای وعد است که به لطف و رحمت اشاره دارد و انسان را به خوشحالی و شکرگزاری وادار می‌کند. نوع سوم ندای لطف است که انسان را به خاطر محبت و مهر خداوند خشنود می‌سازد. بنده باید در این سه حال متعادل باشد: اول خوفی که او را از گناه بازدارد، دوم امیدی که او را به انجام کارهای نیک وادار کند، و سوم محبتی که او را از دوری و جدایی برهاند.
تا با تو تویی ترا بحق ره ندهند
چون بی‌تو شدی ز دیده بیرون ننهند
هوش مصنوعی: تا وقتی که با تو هستم، بخاطر حقیقت هیچ‌کس نمی‌تواند تو را از من دور کند، اما وقتی که تو را از دیدگانم دور می‌کنم، دیگر کسی نمی‌تواند تو را بازگرداند.
إِنَّ کَثِیراً مِنَ الْأَحْبارِ وَ الرُّهْبانِ لَیَأْکُلُونَ أَمْوالَ النَّاسِ بِالْباطِلِ. از روی اشارت میگوید مبادا که عالم در تعلیم علم و پیر در تربیت مرید طمع دارد برفع مردم و نفع دنیا که طمع، آئینه علم تاریک کند و چشمه برکت خشک کند و قیمت مردم ناقص کند و هیبت پیر از دل مرید ببرد و حرمت علم فرو نهاد. مصطفی گفت: بئس العبد عبد طمع یقوده و هوی یضله‌ و قال علیه السلام یاتی علی امتی زمان امراؤهم یکون علی الجور و علمائهم علی الطمع و عبّادهم علی الریاء و تجارهم علی اکل الربوا، و نساؤهم علی زینة الدنیا.
هوش مصنوعی: بسیاری از علما و راهبان، دارایی‌های مردم را به ناحق می‌خورند. در این متن گفته می‌شود که عالم نباید در آموزش علم و پیر در تربیت مرید، به دنبال منافع دنیوی و شهرت باشد. طمع، نور علم را کم‌رنگ کرده و برکت را از بین می‌برد و ارزش انسان‌ها را کاهش می‌دهد و احترام علم را خدشه‌دار می‌کند. پیامبر(ص) فرمودند: بدترین بنده، بنده‌ای است که طمع او را به سوی خود می‌کشد و هوای نفس او را گمراه می‌کند. او همچنین فرمودند که زمانی بر امت من خواهد آمد که حاکمان آن‌ها ستمگر، علمای آن‌ها طمع‌کار و عبادت‌کنندگان آن‌ها ریاکار خواهند بود و تجارشان به رباخواری مشغول و زنانشان به زینت‌های دنیوی‌ توجه خواهند کرد.
عالم که در تعلیم علم، طمع بنفع دنیا ندارد و رفق خلق در آن نجوید و علم خود بطلب جاه و ریاست و جمع دنیا ضایع نکند، بعلم خود برخوردار شود و برکت علم بوی رسد و ثواب او ثواب پیغامبران بود. مصطفی گفت: من زار عالما فکانّما زار نبیا.
هوش مصنوعی: عالمی که به دنبال منافع دنیوی نیست و در تلاش برای جلب رضایت مردم و کسب مقام و ثروت نیست، از علم خود بهره‌مند می‌شود و برکت علمش به او می‌رسد. ثواب او مانند ثواب پیامبران خواهد بود. پیامبر اسلام فرموده است: کسی که عالمی را زیارت کند، مانند این است که پیامبری را زیارت کرده است.
و در خبر است که هر که عالمی را زیارت کند چنان است که علم را زیارت کرد، و هر که علم را زیارت کرد چنان است که خدای را زیارت کرد و هر که خدای را زیارت کرد جایگاه او بهشت است.
هوش مصنوعی: هر کسی که عالمی را ببیند و زیارت کند، همانند این است که علم را زیارت کرده است. و هر کس که به علم دسترسی پیدا کند و آن را ببیند، مانند کسی است که خدا را زیارت کرده است. همچنین، هر کس که خدا را دیدار کند، جایگاه او بهشت خواهد بود.
وَ الَّذِینَ یَکْنِزُونَ الذَّهَبَ وَ الْفِضَّةَ وَ لا یُنْفِقُونَها فِی سَبِیلِ اللَّهِ. بخل نه کار دین‌داران است و نه خلق دوستان. و گفته‌اند: لیس من اخلاق الانبیاء و الصّدیقین البخل، لانه‌
هوش مصنوعی: کسانی که طلا و نقره را‌ جمع‌آوری کرده و در راه خدا خرج نمی‌کنند، در واقع بخل می‌ورزند. بخل نه ویژگی مؤمنان است و نه مربوط به افرادی است که به دیگران محبت می‌کنند. گفته‌اند که بخل جزو اخلاق پیامبران و راستگویان نیست، زیرا...
روی عن النبی ص انه قال: ما جبل ولی اللَّه الاعلی السخاء.
هوش مصنوعی: پیامبر (ص) فرمودند: بی‌تردید خداوند بزرگ، سخاوت را به عنوان بهترین ویژگی در انسان‌ها قرار داده است.
شبلی را پرسیدند که زکاة چند باید داد. گفت: بر مذهب فقها، از دویست درم پنج درم، و بر مذهب ما جمله دویست درم دادنی است. گفتند: این را در شرع، اصلی باید گفت: ابو بکر هر چه داشت همه در باخت آن روز که مصطفی از یاران صدقه خواست. عمر نیمه مال آورد گفت: یا رسول اللَّه تصدقت بنصف مالی و ترکت النصف لعیالی ولی عند اللَّه اجر. بو بکر هر چه داشت همه آورد، و گفت: یا رسول اللَّه تصدقت بجمیع مالی و للَّه عندی مزید. عمر گفت: نیمه مال بدادم و مرا بنزدیک خدای مزد است. ابو بکر گفت: همه بدادم و از آن خدای را بر من حق است. مصطفی گفت: بینکما ما بین کلمتیکما.
هوش مصنوعی: شبلی را درباره میزان زکات پرسیدند. او گفت: بر اساس نظر فقها، باید از دویست درم، پنج درم پرداخت کرد، ولی بر مذهب ما، باید به طور کامل دویست درم داد. سپس ادامه دادند که این حرف باید بر اساس اصول شرعی باشد: ابو بکر تمام دارایی‌اش را در روزی که پیامبر از یاران صدقه خواست، به او داد. عمر نیمی از مالش را آورد و گفت: ای پیامبر خدا، نیمی از مالم را صدقه دادم و نیمه دیگر را برای خانواده‌ام گذاشته‌ام، و نزد خدا پاداشی دارم. اما ابو بکر تمام دارایی‌اش را ارائه داد و گفت: ای پیامبر خدا، تمام دارایی‌ام را صدقه دادم و نزد خدا چیزی بیشتر دارم. عمر گفت: نیمی از مالم را صدقه دادم و نزد خدا پاداشی است برایم. ابو بکر پاسخ داد: من همه چیز را دادم و نسبت به خدا حق بر من است. پیامبر فرمود: بین شما دو نفر، فاصلۀ زیادی وجود دارد.
عمر بر مقام شریعت بود و ثمر. اهل شریعت نعیم بهشت است. ابو بکر بر مقام حقیقت بود و ثمره اهل حقیقت روح مشاهده است، حساب اهل شریعت بموقف است حساب اهل حقیقت بر بساط انس است، در مقعد صدق عند ملیک مقتدر.
هوش مصنوعی: عمر در مرتبه شریعت و میوه آن قرار دارد. پیروان شریعت از نعمت‌های بهشت برخوردارند. ابو بکر در مرتبه حقیقت و میوه اهل حقیقت، یعنی روح مشاهده، قرار دارد. حساب اهل شریعت بر اساس مواقف و جایگاه‌هایشان است، اما حساب اهل حقیقت بر اساس انس و نزدیکی به خداوند است، در مقام صدق و نزد پادشاه مقتدر.
یَوْمَ یُحْمی‌ عَلَیْها فِی نارِ جَهَنَّمَ فَتُکْوی‌ بِها جِباهُهُمْ وَ جُنُوبُهُمْ وَ ظُهُورُهُمْ.
هوش مصنوعی: روزی که با آتش جهنم داغ شده و پیشانی‌ها، سمت‌ها و پشت‌ها را در آن می‌سوزاند.
خص المواضع الثلث من البدن و هی الجبهة و الجنب و الظهر بالکیّ، لان البخیل اذا سأله السائل زوی جبهته ثم اعرض عنه ثمّ ولیه ظهره. پیشانی که خواجه بوقت سؤال سائل فرا، هم کشد ناچار بر آن داغ نهند. پهلو که از سر کبر بر درویش زند و پشت که بر گرداند، هم چنان، تا دانی که درویش را در آن حضرت جاه و مقدار است. و شرف درویش آنست که چون توانگر را اعتماد بر دنیا بود درویش را اعتماد بر مولا بود، هر گه که توانگری بخدای تقرّب کند بوسیلت درویش کند و اگر درویش بتوانگر از بهر دنیا تقرب کند از دین بر آید. مصطفی از اینجا گفت: من تواضع غنیّا لغناه ذهب ثلث دینه.
هوش مصنوعی: برخی از نقاط بدن در اینجا مورد توجه قرار گرفته‌اند: پیشانی، پهلو و پشت. چرا که بخیل هنگامی که سوالی از او می‌شود، پیشانی خود را در هم می‌کشد و سپس از پاسخ دادن روی برمی‌گرداند و به سمت دیگری می‌رود. پیشانی نشان‌دهنده تنگ‌نظری است. پهلو نیز چون از سر خودپسندی به درویش حمله کند و پشتش را به او کند، گویای وضعیت اوست. این امر نشان می‌دهد که درویش در مقام و احترام خاصی قرار دارد. شرافت درویش این است که در حالی که توانگر به دنیا تکیه دارد، او به خداوند اعتماد دارد. هر زمان که توانگری بخواهد به خدا نزدیک شود، از طریق درویش این کار را انجام می‌دهد و اگر درویش بخواهد به دلیلی مادی به نزدیکی برسد، از دین خود خارج می‌شود. پیامبر اکرم فرمود: کسی که به خاطر ثروت خود تواضع کند، یک سوم دینش از دست می‌رود.
هر که تواضع کند توانگری را از بهر توانگری وی سیکی از دین وی رفت، و اگر بزبان مدح گوید دو سیک رفت، و اگر بدل او را تعظیم نهد جمله دین وی در سر آن شد. درویش بود که با دین پیش توانگر در شود بی‌دین بیرون آید و توانگر، با گناه پیش وی شود بی‌گناه بیرون آید، پس خلق، ایشان را درویش میخوانند و توانگر بحقیقت، خود ایشان‌اند.
هوش مصنوعی: هر کسی که به خاطر ثروت دیگران خود را کوچک کند، مقداری از دینش را از دست می‌دهد. اگر به زبان او را تمجید کند، دو مقدار از دینش را می‌باخت و اگر با عمل او را عزیز بشمارد، تمام دینش فدای آن کار می‌شود. در واقع، درویشی که در برابر ثروتمند با دین باشد، بی‌دین خارج می‌شود و ثروتمند که با گناه نزد او بیاید، بی‌گناه خارج می‌شود. در نتیجه، مردم آنها را درویش می‌خوانند و این ثروتمندها به حقیقت خود درویش‌اند.
مصطفی گفت: ملوک تحت اطمار.
هوش مصنوعی: مصطفی گفت: ملوک تحت فرمان.
إِنَّ عِدَّةَ الشُّهُورِ عِنْدَ اللَّهِ اثْنا عَشَرَ شَهْراً... الآیة لما علم انهم لا یداومون علی ملازمة القرب، افرد بعض الشهور بالتفضیل لیحصوها باستکثار الطاعات و امّا الخواص من عباده فجمیع الشهور لهم شعبان و رمضان و جمیع الایام لهم جمعة و جمیع البقاع لهم کالمساجد و فی معناه انشد:
هوش مصنوعی: اگر به تفصیلات مربوط به ماه‌ها در نظر بگیریم، تعداد ماه‌ها در نظر خداوند دوازده ماه است. با این حال، این موضوع نشان می‌دهد که برخی ماه‌ها از دیگر ماه‌ها مهم‌تر و با برکت‌تر هستند. این انتخاب در ماه‌های خاص به این دلیل است که افراد در این ماه‌ها می‌توانند با انجام کارهای نیکو و عبادت بیشتر به مقام نزدیکی به خداوند دست یابند. برای برخی از بندگان خاص خداوند، تمامی ماه‌ها به عنوان فرصتی برای عبادت و نزدیک شدن به خداوند ارزشمند هستند و همچنین تمام روزهای هفته، به‌خصوص روز جمعه، و هر مکانی، به ویژه مساجد، برای عبادت و نزدیکی به خداوند اهمیت دارند.
یا رب ان جهادی غیر منقطع
فکل ارضک لی ثغر و طرسوس‌
هوش مصنوعی: ای خدای من، جهاد من هرگز قطع نمی‌شود و هر سرزمین تو برای من مانند دژی است که باید از آن دفاع کنم.
إِنَّ عِدَّةَ الشُّهُورِ عِنْدَ اللَّهِ اثْنا عَشَرَ شَهْراً. گفته‌اند حکمت در آنکه رب العزة روزگار را بر دوازده ماه نهاد آنست که تا بر عدد حروف توحید بود و هی: «لا اله الا اللَّه». تحقیق آن خبر را که مصطفی گفت: بالتوحید قامت السماوات و الارض.
هوش مصنوعی: تعداد ماه‌ها در نزد خداوند دوازده ماه است. گفته‌اند که حکمت این امر در این است که عدد دوازده با تعداد حروف کلمه توحید، یعنی «لا اله الا اللَّه»، همخوانی دارد. پیامبر اکرم نیز فرمودند که با توحید، آسمان‌ها و زمین استوار شده‌اند.
دور فلک در آسمان و گردش روزگار و سال و ماه در زمین در توحید موحدان بسته تا این دوازده حرف از زبان موحدان روان است این دوازده ماه بر نسق خویش و بر هیئت خویش گردان است هر حرفی پاسبان ماهی ساخته و ثبات این در بیان آن بسته، آن روز که قضیه الهی و حکم ازلی در رسد و خواهد که بند آسمان و زمین برگشاید و زمین خاکی بر افشاند و روزگار نام زد کرده بسر آید، نخست توحید از میان خلق بردارد تا نه توحید ماند نه موحّد، نه قرآن میان خلق نه مؤمن. اینست که مصطفی گفت: لا تقوم الساعة حتی لا یقال فی الارض اللَّه اللَّه.
هوش مصنوعی: در آسمان، حرکت فلک و تغییرات روز و شب و سال و ماه زندگی موحدان را شکل می‌دهد. این دوازده حرفی که از زبان موحدان جاری می‌شود، نمایانگر دوازده ماه است که هر کدام در جایگاه خود حفظ می‌شوند. هر حرف نگهبان یک ماه است و استواری اینها به خاطر بیان آن‌هاست. در روزی که تقدیر الهی و حکم ازلی به وقوع می‌پیوندد و قرار باشد که آسمان و زمین باز گردد و خاک از زمین بر افرازده شود، ابتدا توحید از میان مردم برچیده می‌شود؛ به‌گونه‌ای که نه توحید باقی می‌ماند و نه مؤمن، و نه قرآن در میان مردم وجود خواهد داشت. بر این اساس، پیامبر فرمود: قیامت برپا نمی‌شود تا جایی که دیگر کسی در زمین نگویند "اللّه".
إِنَّمَا النَّسِی‌ءُ زِیادَةٌ فِی الْکُفْرِ... الآیه الدّین ملاحظة الامر و مجانبة الرزق و ترک التقدم بین یدی اللَّه سبحانه فی جمیع احکام الشرع فالآجال فی الطاعة مضروبة و التوحید فی عرفانه متّبع و الصّلاح فی الامور بالاقامة علی نعمة العبودیّة فالشهر ما سمّاه اللَّه شهرا و العام و الحول ما قدره و بینه شرعا.
هوش مصنوعی: نسیء فقط به معنای افزایش کفر است... دین به معنای توجه به امور و دوری از روزی و پرهیز از تقدم بر احکام خداوند در تمام احکام شرع است. زمان‌ها برای اطاعت معین شده و یکتاپرستی در شناخت آن پیروی می‌شود و اصلاح در امور با پایبندی به نعمت بندگی محقق می‌شود. ماه، همان‌طور که خداوند نامیده و سال و دوره نیز بر اساس شرع تعیین شده است.