برگردان به زبان ساده
قوله تعالی: وَ اخْتارَ مُوسی قَوْمَهُ الایة فرق است میان امت موسی (ع) و میان امت محمد (ص). امت موسی برگزیده موسی، که میگوید عز جلاله: وَ اخْتارَ مُوسی قَوْمَهُ، و امت محمد برگزیده خدا، که میگوید جل جلاله: وَ لَقَدِ اخْتَرْناهُمْ عَلی عِلْمٍ عَلَی الْعالَمِینَ. آن گه برگزیده موسی را گفت: فَقالُوا أَرِنَا اللَّهَ جَهْرَةً فَأَخَذَتْهُمُ الصَّاعِقَةُ بِظُلْمِهِمْ، اینجا گفت: أَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَةُ. و برگزیده خود را گفت: وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ ناضِرَةٌ إِلی رَبِّها ناظِرَةٌ. خواست خواست حق است، و اختیار اختیار حق، یقول اللَّه تعالی: وَ رَبُّکَ یَخْلُقُ ما یَشاءُ وَ یَخْتارُ ما کانَ لَهُمُ الْخِیَرَةُ. موسی بر بساط قربت بر مقام مناجات بستاخی کرد بنعت تحقیق، در حالت انکسار و افتقار، از سر ضجر و حیرت.
هوش مصنوعی: این متن درباره تفاوت بین امت موسی و امت محمد صحبت میکند. امت موسی نمایندهای از سوی موسی است که خداوند به او اشاره کرده و او را برگزیده است. اما امت محمد نمایانگر انتخاب خداوند است، که به خاطر علم و حکمتش برگزیده شدهاند. در داستان موسی، هنگامی که قوم او از خدا خواستند که او را به طور آشکار ببینند، عذاب و عواقب سختی به سراغشان آمد. اما در مورد امت محمد، وضعیت متفاوت است و وعدههایی درباره نور و رضایت از خداوند وجود دارد. این متن همچنین به این نکته اشاره میکند که خداوند هر چیزی را که بخواهد خلق میکند و میسازد و انتخاب مینماید. موسی در حالت عبودیت و نزدیکی به خداوند، از احساس نیاز و حیرت سخن میگوید.
این تحاسر نمود که: إِنْ هِیَ إِلَّا فِتْنَتُکَ. آن گه خویشتن را دریافت، و بنعت عجز و شکستگی بازگشت، از در هیبت و اجلال درآمد. حکم بکلیت با حق افکند که: تُضِلُّ بِها مَنْ تَشاءُ وَ تَهْدِی مَنْ تَشاءُ. بدین قناعت نکرد که زبان ثنا بگشاد. تضرع و زاری در آن پیوست که: أَنْتَ وَلِیُّنا فَاغْفِرْ لَنا وَ ارْحَمْنا. نیاز و خواری خود برو عرضه کرد، و رحمت و مغفرت خواست، گفت: فَاغْفِرْ لَنا وَ ارْحَمْنا وَ أَنْتَ خَیْرُ الْغافِرِینَ.
هوش مصنوعی: او احساس کرد که تنها این فتنه توست. سپس به ذات خود نگریست و به حالت شگفتی و شکستگی برگشت، با هیبت و عظمت جلوهگر شد. حکم را به کلی به حق سپرد و گفت: «به واسطه آن، هر که را بخواهی گمراه میکنی و هر که را بخواهی راهنمایی میکنی.» این جمله کافی نبود و زبان به ستایش گشود. با زاری و اشک درخواست کرد: «تو یاور ما هستی، پس ما را ببخش و به ما رحم کن.» او نیاز و ضعف خود را ارائه داد و خواستار رحمت و بخشش شد و گفت: «ما را ببخش و به ما رحم کن، و تو بهترین بخشایندگان هستی.»
در آثار آوردهاند که: موسی روز مناجات تا بکنار طور سینا رسید. بهر گامی که برمیگرفت، خدای را ثنائی همی کرد، و دعائی همی گفت، و نیازی مینمود.
هوش مصنوعی: در متون آمده است که موسی وقتی به کوه سینا نزدیک میشد، هر قدمی که برمیداشت خدا را ستایش میکرد و دعا میخواند و نیازهایش را بیان میکرد.
پیر طریقت گفت: نیازمند را رد نیست، و در پس دیوار نیاز مگر نیست، و دوست را چون نیاز وسیلتی نیست. موسی چون بمقام مناجات رسید درخت امیدش به بر آمد، و اشخاص فضل به در آمد. شب جدایی فرو شد، و روز وصل برآمد، و موسی را شوق در دل و ذکر بر زبان و مهر در جان و عصا در دست، ندا آمد از جبار کائنات که: ای موسی! وقت راز است، و هنگام ناز است، و روز بار است. یا موسی! سل تعطه. چه داری حاجت؟ چه خواهی از عطیّت؟ ای موسی! میخواه تا میبخشم. میگوی تا مینیوشم.
هوش مصنوعی: پیر طریقت گفت: هیچ کس را نمیتوان به خاطر نیازش رد کرد، و در پس دیوار نیاز، چیزی جز خود نیاز وجود ندارد. دوست، چون که به نیاز وابسته نیست، پیوندی ندارد. وقتی موسی به مقام دلخواه مکالمه با خداوند رسید، امیدش زنده شد و شخصیتهای فرزانه در کنار او حاضر شدند. شب جدایی فرا رسید و روز وصال آغاز شد. در دل موسی شوقی شکل گرفت و یاد خدا بر زبانش جاری شد، در وجودش عشق شعلهور بود و عصا در دستش بود. ندا آمد از سوی خداوند که: ای موسی! اکنون زمان رازگویی است و لحظهای برای ناز و نیاز. ای موسی! از من بخواه و من پاسخ میدهم. هر چه نیاز داری بگو تا بشنوم.
پیر طریقت گفت: بنده که وابسته حق بود و شایسته مهر، او را بعنایت بیارایند و بفضل بار دهند، و بمهر خلعت پوشانند، و بکرم بنوازند، تا بستاخ گردد. آن گه میان غیرت و مهر میگردانند، گهی غیرت در دربندد، تا زبان رهی در خواهش آید. گهی مهر در بگشاید تا رهی بعیان مینازد.
هوش مصنوعی: عالمی از طریقت میگوید: بندهای که به حق وابسته و شایسته عشق و محبت است، باید به نعمت و لطف خدا آراسته شود، و با محبت مورد احترام قرار گیرد، تا به درجات بالاتر برسد. در این راستا، او بین غیرت و محبت حرکت میکند؛ گاه غیرت او را در بند میکند تا زبانش به درخواست بیفتد و گاه محبت او را آزاد میگذارد تا به جلوهگری بپردازد.
إِنَّا هُدْنا إِلَیْکَ ای: ملنا الی دینک، و صرنا لک بالکلیة من غیر أن نترک لأنفسنا بقیة. میگوید: خداوندا! بهمگی بتو باز گشتیم؟ و از حول و قوة خویش متبری شدیم، و خویشتن را بتو سپردیم، و بهر چه حکم کردی رضا دادیم. ما را بما باز مگذار، و مایی ما از پیش ما بردار. همانست که مصطفی (ص) گفت: «لا تکلنی الی نفسی طرفة عین و لا اقل من ذلک».
هوش مصنوعی: ما به سوی تو بازگشتیم، ای خدا، یعنی به دین تو روی آوردیم و بهطور کامل به تو تعلق یافتیم بدون اینکه چیزی از خود برایمان باقی بماند. میگوییم: خداوندا! ما همه به سوی تو آمدهایم و از قدرت و توان خود بریدهایم و خود را به تو سپردیم و هر چه که فرمان دادی، پذیرفتیم. ما را به حال خود رها مکن و آنچه از ماست را از ما بگیر. این همان چیزی است که پیامبر اکرم (ص) فرمود: «مرا به خودم واگذار نکن، حتی به اندازه یک چشم بر هم زدن یا کمتر از آن».
و قال صلّی اللَّه علیه و سلم: «واقیة کواقیة الولید».
هوش مصنوعی: پیامبر (ص) فرمودند: «حفاظتی مانند حفاظتی که یک بچه در شکم مادرش دارد.»
به داود وحی آمد که: ای داود! دوستان مرا با اندوه دنیا چه کار، اندوه دنیا حلاوت مناجات از دل ایشان ببرد. ای داود! من از دوستان خویش آن دوست دارم که روحانی باشند، غم هیچ نخورند، و دل در دنیا نبندند، و کار و شغل خود بهمگی با من افکنند، و بقضاء من رضا دهند.
هوش مصنوعی: به داود گفته شد که دوستان من را با غم و اندوه دنیا چه کار؟ غم دنیا میتواند لذت مناجات را از دل آنها بگیرد. ای داود! من کسانی را از دوستانم دوست دارم که روحانی باشند، نگران هیچ چیز نباشند و دلشان به دنیا وابسته نباشد. آنها باید کار و حرفههایشان را به من بسپارند و به تقدیر من راضی باشند.
رسول خدا گفت: «الرضا بالقضاء باب اللَّه الاعظم».
هوش مصنوعی: پیامبر خدا فرمودند: «راضی بودن به قضا و قدر، بزرگترین دروازه خداوند است.»
در بنی اسرائیل عابدی بود، روزگار دراز در عبادت بسر آورده. بخواب نمودند او را که: رفیق تو در بهشت فلان است. وی بطلب آن کس برخاست تا ببیند که عبادت وی چیست؟ از وی نه نماز شب دید نه روزه روز مگر فرائض. گفت: مرا بگوی تا کردار تو چیست؟ گفت: نکردهام عبادتی فراوان، بیرون از آنچه دیدی. امّا یک خصلت است در من، چون در بلا و بیماری باشم، نخواهم که در عافیت باشم، ور در آفتاب باشم نخواهم که در سایه باشم، و بهر چه اللَّه حکم کند رضا دهم، و برخواست اللَّه خواست خود نیفزایم، عابد گفت: اینست که ترا بدین منزل رسانید.
هوش مصنوعی: در میان بنیاسرائیل مرد عبادتی وجود داشت که سالها در عبادت و بندگی گذرانده بود. زمانی خوابش برد و در خواب به او گفتند: رفیق تو در بهشت فلان شخص است. او به دنبال آن فرد برخواست تا ببیند او چه عبادتی انجام میدهد. وقتی او را دید، متوجه شد که نه نماز شب دارد و نه روزه روز، تنها فرایض را انجام میدهد. از او پرسید: راز تو چیست؟ فرد پاسخ داد: من عبادت زیادی انجام نمیدهم جز آنچه تو دیدهای. اما یک خصلت دارم؛ وقتی در سختی و بیماری هستم، سعی نمیکنم به عافیت برگردم، اگر در زیر آفتاب باشم، به سایه نمیروم، و هر چه خداوند خواسته است را میپذیرم و به خواستههای خود نمیافزایم. عابد گفت: این همان ویژگی است که تو را به این مقام رسانده است.
الَّذِینَ یَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِیَّ الْأُمِّیَّ این آیت و آنچه بدان پیوسته تا آخر ورد، اظهار شرف مصطفی است و بیان خصائص و فضائل وی. رب العزة او را بستود، و بر جهانیان برگزید، و نبوت و رسالت را بپسندید، و خاتم پیغامبران و مقتدای جهانیان کرد، و هر چند که امی بود کتابها نخوانده و ننوشته، علم اولین و آخرین دانست، و شرایع و احکام دین و مکارم اخلاق را بیان کرد، و اخبار پیشینیان و آئین رفتگان و سرگذشت ایشان، از آن جهانداران که بودند و خواهند بود تا بقیامت، از همه خبر داد، و بلفظ شیرین و بیان پرآفرین بهمه اشارت کرد. صد و بیست و اند هزار پیغامبر که بخاک فروشدند در آرزوی آن بودند که ایشان را بر اسرار فطرت آن مهتر عالم اطلاع بود، و هرگز نبود، و ندانستند، و عزت قرآن خبر میدهد که: فَأَوْحی إِلی عَبْدِهِ ما أَوْحی
هوش مصنوعی: در این متن، به ویژگیها و فضایل پیامبر اسلام، حضرت محمد (ص)، پرداخته شده است. او به عنوان یک انسان امی معرفی شده که نه تنها از قرآن و کتابهای دیگر بیخبر بود، بلکه به او علم و معرفت اولیه و نهایی به صورت خاص عطا شده است. خداوند او را برگزید و به عنوان خاتم پیامبران قرار داد و به او رسالت داد که شریعت و احکام دین را تبیین کند و از وقایع گذشته و تاریخ بشریت اطلاع دهد. تمام پیامبران پیشین آرزوی درک رازهای عمیق خلقت را داشتند، اما این مقام و علم ویژه تنها به حضرت محمد (ص) اعطا شد. پیام قرآن نیز گواهی بر این موضوع است.
آن خزینه اسرار فطرت محمد مرسل را مهری بر نهادیم و طمعها از دریافت آن ببریدیم، وَ عِنْدَهُ مَفاتِحُ الْغَیْبِ:
هوش مصنوعی: ما به دل اسرار فطرت پیامبر محمد، نشانی گذاشتیم و تمام آرزوها برای دستیابی به آن را از بین بردیم، و او صاحب کلیدهای غیب است.
زان گونه شرابها که او پنهان داد
یک ذره بصد هزار جان نتوان داد
هوش مصنوعی: از آن نوع شرابهایی که او به طور پنهانی ارائه کرده، حتی یک قطرهاش ارزش صد هزار جان را دارد.
یکی از جوانمردان طریقت وصف وی میکند که: سراج من نور الغیب بدا و غار، و جاوز السرج و سار، کان اسمه مذکورا قبل الحوادث و الاکوان، و ذکره مشهورا قبل القبل و بعد البعد و الجواهر و الالوان. جوهره صفویّ، کلامه نبویّ، حکمه علویّ، عبارته عربی، لا مشرقیّ و لا مغربیّ، حسبه ابویّ، رفیقه ربویّ، صاحبه امویّ، ما خرج خارج من میم محمّد، و ما دخل فی حائه احد. آفرینش همه در میم محمّد متلاشی شد. هر کجا در عالم دردی و سوزی بود، در مقابل سوز وی ناچیز شد. انبیا و اولیا و صدّیقان چند که توانستند مرکبها دوانیدند، بآخر باوّل قدم وی رسیدند. آن مقام که زبر خلائق آمد زیر قدم خود نپسندید. طوبی و زلفی که غایت رتبت صدّیقان است بدان ننگرید: ما زاغَ الْبَصَرُ وَ ما طَغی. در وصف وی گفتهاند: قمر تجلی من بین الاقمار، کوکب برجه فی فلک الاسرار. طلع بدره من غمام الیمامة، و اشرقت شمسه من ناحیة التّهامة، و أضاء سراجه من معدن الکرامة. العلوم کلّها قطرة من بحره، و الحکم کلها غرفة من نهره، و الازمان کلّها ساعة من دهره. هو الاوّل فی الوصلة، و الآخر فی النبّوة، و الظاهر بالمعرفة، و الباطن بالحقیقة.
هوش مصنوعی: یکی از بزرگان طریقت درباره او میگوید: او نور پنهان و روشنایی است که پیش از حادثات و آفرینشها نامش ذکر شده و پس از آنها نیز معروف است. جواهری از صفا دارد، کلامش مانند کلام پیامبر است و حکمتی از علی دارد. گفتارش عربی است و نه از مشرق و نه از مغرب، و نسبت او به پدرانش و رفاقتش با پروردگار عمیق است، او هرگز از محمد جدا نمیشود و هیچکس به دایرهاش وارد نمیشود. همۀ آفرینش در نام محمد متلاشی شده است و هر دردی در جهان در برابر سوز او ناچیز به نظر میرسد. پیامبران و اولیا که توانستهاند به درجات بالا برسند، در نهایت به قدم او دست یافتهاند. او این مقام را که فوق تمام مخلوقات است، پایینتر از قدم خود میداند. به شجره طوبی که اوج صدق است نیز نمینگرد. در وصف او گفتهاند که او همچون ماه در میان ستارهها میدرخشد و از ابرهای یمن نمایان شده است، و خورشیدش از سمت تهامه نور میافشاند و چراغش از معدن کرامت روشن است. تمام علوم قطرهای از دریای اوست و تمام حکمتها به مثابه چشمهای از نهر او هستند. زمانها همه ساعتی از دوران او هستند. او اولین در پیوند و آخرین در نبوت است، و در معرفت نمودار و در حقیقت پنهان است.
آن روز که از مکّه هجرت کرد و روی سوی مدینه نهاد، بخیمه ام معبد رسید. امّ معبد چون روی مبارک رسول دید در وی متحیر شد. گفت: ای مرد! تو کیستی که اینجا آمدهای؟ حوری که از خلد بیرون آمدهای؟ ماهی که از آسمان بزیر آمدهای؟ رضوانی که از فردوس آمدهای؟ قندیل عرشی که دنیا افروختهای؟... توقیع لوحی که عیان گشتهای؟ شمع طرازی که روان گشتهای؟ صورت بختی که نقاب برداشتهای؟
هوش مصنوعی: روزی که از مکه مهاجرت کرد و به سمت مدینه حرکت کرد، به خیمه ام معبد رسید. زمانی که ام معبد چهره مبارک او را دید، شگفتزده شد و گفت: ای مرد! تو کیستی که به اینجا آمدهای؟ آیا آدمی هستی که از بهشت آمدهای؟ آیا ماهی هستی که از آسمان نزول کردهای؟ آیا سبکی از بهشت هستی که به زمین آمدهای؟ آیا نور روشنی هستی که دنیا را روشن کردهای؟ آیا تو علامت و نشانهای هستی که آشکار شدهای؟ آیا تو شمعی هستی که در دلها شعلهور شدهای؟ آیا تو تجسم شانس و بختی هستی که نقاب از چهرهاش برداشته شده است؟
کمند دلهایی که خانه فروش زدهای؟ بند جانهایی که گوی جمال ربودهای؟ کیمیاء جمالی که جهان نگاشتهای؟ نور شمس و قمری که پدید آمدهای؟
هوش مصنوعی: آیا آگاهی از دلهایی که با جاذبهات گمراه شدهاند را داری؟ آیا از جانهایی که به خاطر زیباییات اسیر شدهاند خبر داری؟ آن زیبایی گرانبهایی که جهان را به تحسین واداشته، چه قدرتی دارد؟ آیا از نوری که ناشی از خورشید و ماه است و تو آن را به وجود آوردهای، خبر داری؟
امروز گذشت بر من آن سرو روان
پوشیده ز من روی فرو بسته لبان
هوش مصنوعی: امروز آن معشوق زیبا و نرمرو که از من پنهان است، با رویی پنهان و لبانی بسته، از کنارم گذشت.
ابر ار چه رخ مهر بپوشد ز جهان
کی گردد نور روز بر خلق نهان
هوش مصنوعی: هر چند ابر چهره خورشید را بپوشاند، اما باز هم نور روز نمیتواند بر انسانها پنهان بماند.
سیدی که در تواضع چنان بود که یک قرص از درویش قبول کردی، و دنیا جمله بیک درویش دادی، و منت بر ننهادی. با یتیمی راز کردی، و بر جبرئیل ناز کردی. با غریبی بنشستی، و با بهشت ننگرستی. بمهمان عجوز رفتی، و از عرش و ما دون آن همت بر گذاشتی. زن بیوه را ردا بیفکندی، و بساط در سدره منتهی نیفکندی. با مسکینی هم زانو بنشستی. رحیم دلی، خوش سخنی، نیک مردی، نیک عهدی، راست عهدی، تیمار داری، عزیز قدری، محمد نامی، ابو القاسم کنیتی، مصطفی لقبی، صد هزاران هزار صلوات و سلام خدای بر روح پاک و روان مقدس او باد:
هوش مصنوعی: سیدی که در خود تواضع داشت، به گونهای که یک لقمه از درویش پذیرفت، در عوض همهچیز را به درویش بخشید و هیچگونه منت و ادعایی نکرد. با یتیمی در دل راز گفت و بر جبرئیل مباهات کرد. با غریبان نشست و به بهشت اهمیتی نداد. به مهمانی یک زن سالخورده رفت و از مقامهای بلند بیتوجهی کرد. به بیوه زنی احترام گذاشت و در مقامهای عالی سر بلند نکرد. با مسکینان همنشین شد و دلی مهربان، گفتاری شیرین، مردی نیکو و عهدی استوار برگزید. او کسی است که در دلسوزی و عشق به دیگران سرآمد بود و نامش محمد است، همچنین أبو القاسم و لقبش مصطفی. بر روح پاک و مقدس او هزاران درود و سلام از جانب خداوند نازل شود.
و أنت لما ولدت اشرقت ال
ارض و ضاءت بنورک الافق
هوش مصنوعی: زمانی که تو به دنیا آمدی، زمین درخشید و افقها با نور تو روشن شد.
فنحن فی ذلک الضیاء و فی ال
بنور و سبل الرّشاد نحترق
هوش مصنوعی: ما در آن نور و روشنایی قرار داریم و در راههای هدایت و راهنمایی محو و فانی میشویم.