قوله تعالی: وَ أَوْرَثْنَا الْقَوْمَ ای ملّکناهم، فذکر بلفظ المیراث لانّه اورثهم ذلک بهلاک اهلها من العمالقة. ربّ العالمین جلّ جلاله قبطیان و عمالقه که ساکنان زمین قدس بودند از آن زمین برداشت، و ایشان را هلاک کرد، و بنی اسرائیل را بجای ایشان نشاند، و دیار و اموال ایشان بدست اینان باز داد، و منت خود در یاد ایشان داد که: پس از آنکه مستضعفان و زبون گرفتگان ایشان بودند خلیفتان ایشان گشتند، و بسرای و وطن ایشان فرو آمدند، و در میان از و نعیم ایشان نشستند، فذلک قوله تعالی: وَ نَعْمَةٍ کانُوا فِیها فاکِهِینَ کَذلِکَ وَ أَوْرَثْناها قَوْماً آخَرِینَ.
مشارق الارض نواحی فلسطین است و زمین قدس و عرانین شام، و مغارب اخریات غرب است و شیب زمین مصر. الَّتِی بارَکْنا فِیها اینها و الف در فیها با مشارق شود زمین شام، که جای دیگر گفت: بارَکْنا حَوْلَهُ، امّا مغارب دار الفاسقین است و در تحت آن نشود. و روا باشد که مَشارِقَ الْأَرْضِ وَ مَغارِبَهَا بعموم برانند و جمله زمین در تحت آن شود، که در روزگار داود و سلیمان ملک ایشان بهمه زمین برسید، و ایشان را دسترس بود بهمه جهان. الَّتِی بارَکْنا فِیها یعنی باخراج الزّرع و الثمار و الانهار و العیون.
وَ تَمَّتْ کَلِمَتُ رَبِّکَ الْحُسْنی ای: صدقت العدة الحسنة من اللَّه لهم، و هی ما وعد اللَّه بنی اسرائیل بقوله: وَ نُرِیدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَی الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً الایة، و قیل: هی قوله موسی: عَسی رَبُّکُمْ أَنْ یُهْلِکَ عَدُوَّکُمْ الایة. بِما صَبَرُوا ای بصبرهم علی الایمان و الشّدائد، وَ دَمَّرْنا همانست که تبّرنا. در لغت تدمیر و تتبیر تباه کردن است. ما کانَ یَصْنَعُ فِرْعَوْنُ وَ قَوْمُهُ یعنی ما عملوا فی ارض مصر من القصور و الأبنیة و انواع العمارات، و قیل: ما کان یصنع فرعون، ای یدبّر فی ابطال امر موسی، وَ ما کانُوا یَعْرِشُونَ ای یبنون. قال الحسن: هی عرش الکروم.
شامی و ابو بکر یعرشون خوانند بضمّ راء. باقی یعرشون بکسر راء، و معنی همانست.
وَ جاوَزْنا بِبَنِی إِسْرائِیلَ ای: عبرنا بهم البحر و هو قلزم، فَأَتَوْا عَلی قَوْمٍ یَعْکُفُونَ حمزه و کسایی بکسر کاف خوانند. باقی بضمّ کاف خوانند، و هما لغتان.
و معنی عکوف مواظبت است و ملازمت، و کسی که مسجد را لزوم گیرد او را معتکف گویند. بنی اسرائیل چون بدریا باز گذاشتند، و از فرعون باز رستند، بدهی فرو آمدند قوم آن ده عمالقه بودند، و بت میپرستیدند. و گفتهاند که: تماثیل گاو ساخته بودند و آن را میپرستیدند، و اصل گوساله پرستی ایشان از اینجا خاست. بنی اسرائیل چون ایشان را چنان دیدند موسی را گفتند: اجْعَلْ لَنا إِلهاً کَما لَهُمْ آلِهَةٌ. این بگفتند و در دل همی داشتند تا آن روز که سامری از آن پیرایه گوساله ساخت و آن را پرستیدند.
موسی ایشان را جواب داد: إِنَّکُمْ قَوْمٌ تَجْهَلُونَ عظمة اللَّه و نعمته علیکم، و ما صنع بکم، حیث توهمتم انّه یجوز عبادة غیره.
روی ان النبی صلّی اللَّه علیه و سلم لمّا خرج الی خیبر مرّ بشجرة یقال لها ذات انواط، یعنی ینوط المشرکون، ای یعلّقون علیها اسلحتهم، فقالوا: یا رسول اللَّه! اجعل لنا ذات انواط کما کانت لهم. فقال النبی (ص): «اللَّه اکبر، هذا کما قالت بنو اسرائیل: اجْعَلْ لَنا إِلهاً کَما لَهُمْ آلِهَةٌ. و الّذی نفسی بیده لترکبنّ سنن من کان قبلکم».
إِنَّ هؤُلاءِ یعنی القوم الذین عکفوا علی اصنامهم مُتَبَّرٌ ما هُمْ فِیهِ ای مهلک، من التّبار، و أصله الکسر و منه التبر. وَ باطِلٌ ای زائل، ما کانُوا یَعْمَلُونَ ای عملهم للشیطان، لیس للَّه فیه نصیب. وَ باطِلٌ ما کانُوا یَعْمَلُونَ خواهی از قول موسی نه، خواهی مستأنف از اللَّه. قراءت ورش: و بطل ما کانوا یعلمون. میگوید: آنچه ایشان در آن بودند همه نیست و تباه گشت.
قالَ أَ غَیْرَ اللَّهِ أَبْغِیکُمْ إِلهاً یعنی ابغی لکم الها، عرب جای جای در سخن این لام بیفکنند، چنان که در سورة التّطفیف است: وَ إِذا کالُوهُمْ أَوْ وَزَنُوهُمْ یعنی کالوا لهم او وزنوا لهم، و از عرب شنیدهاند: صدنی ظبیا. ربّ اغفر نی هم ازین باب است. صدنی، ای صد لی. اغفرنی ای: اغفر لی. وَ هُوَ فَضَّلَکُمْ عَلَی الْعالَمِینَ ای: عالمی زمانکم بما اعطاکم من الکرامات.
وَ إِذْ أَنْجَیْناکُمْ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ شامی انجاکم خواند یعنی: انجاکم اللَّه من آل فرعون. تفسیر این آیت در سورة البقرة رفت.
وَ واعَدْنا قراءة مصری وعدنا است. میگوید: وعده دادیم موسی را ثَلاثِینَ لَیْلَةً. و این وعده دادن آن بود که پس از غرق فرعون، موسی کتاب خواست از اللَّه که بر آن دین گیرد. اللَّه او را وعده داد که پیشتر سی شب خویشتن را بپالای و ریاضت کن. گفتهاند: سی شبانروز در روزه بود پیوسته مواصل، و چنین گفتهاند که:ماه ذی القعده بود، و عرب با شب مضاف کنند چیزی که آن بروز بود، از بهر آنکه شبانروز هموار در این چیز داخل بود.
وَ أَتْمَمْناها بِعَشْرٍ یعنی اتممنا المواعدة بعشر من ذی الحجّة. فَتَمَّ مِیقاتُ رَبِّهِ ای الوقت الّذی قدّره اللَّه لصوم موسی. أَرْبَعِینَ لَیْلَةً، و آنجا که گفت: وَ إِذْ واعَدْنا مُوسی أَرْبَعِینَ لَیْلَةً اشارت است بآن سی روز و بآن ده روز که فراسر آن برده. موسی سی روز روزه داشت.
از ناخوردن بوی دهن وی متغیر گشت. بچوب خرّوب مسواک کرد، تا آن بوی دهن وی بگشت. فریشتگان بگفتند: ای موسی! از دهن تو بوی مشک میدمید، اکنون بتباه بردی بمسواک. پس ربّ العالمین وی را ده روز دیگر روزه فرمود و گفت: اما علمت انّ خلوف فم الصّائم اطیب عندی من ریح المسک؟! و گفتهاند که: فتنه قوم موسی از گوساله پرستی درین ده روز افتاد.
وَ قالَ مُوسی لِأَخِیهِ هارُونَ یعنی عند انطلاقه الی الجیل. چون موسی خواست که بجانب کوه رود بوعدهگاه فرا هارون گفت: کن خلیفتی فیهم، و أصلحهم بحملک ایّاهم علی طاعة اللَّه، و قیل: ارفق بهم، و لا تطع من عصی اللَّه و لا توافقه، فذلک قوله: وَ لا تَتَّبِعْ سَبِیلَ الْمُفْسِدِینَ.
وَ لَمَّا جاءَ مُوسی ای حین جاء موسی، لِمِیقاتِنا ای فی وقت الّذی وقّتنا له، فالمیقات مفعال من الوقت کالمیعاد و المیلاد، فانقلبت الواو یاء لسکونها و انکسار ما قبلها.
وَ کَلَّمَهُ رَبُّهُ یعنی من غیر واسطة و لا ترجمان.
مفسّران گفتند: موسی خویشتن را طهارت داد و جامه را نظافت، و میعادی را که ساخته بودند بیرون شد، چون بطور سینا رسید، اللَّه بیواسطه و بیترجمان بخودی خود با وی سخن گفت. در خبر است: فکان الکلام من اللَّه و الاستماع من موسی. و درست است از ابن عباس که گفت: الخلّة لابراهیم و الکلام لموسی و الرّؤیة لمحمّد صلّی اللَّه علیه و سلّم. و عن حذیفة بن الیمان قال: قال اصحاب رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و سلم: یا رسول اللَّه! ابراهیم خلیل اللَّه و عیسی کلمة اللَّه و روحه و موسی الّذی کلّمه تکلیما. ما ذا اعطیت انت؟ قال. «ولد آدم کلّهم تحت لوای یوم القیامة، و انا أول من یفتح له باب الجنة».
و روی ابو هریرة قال: قال رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و سلم: «لمّا وعد اللَّه موسی بن عمران الطور، ضرب بین یدیه صواعق و برق اربعة فراسخ فی اربعة فراسخ، فأقبل موسی فی زرمانقة موثقا وسطه بحبل ینادی لبّیک لبّیک و سعدیک. انا عبدک اتی لدیک، حتی صار الی الطور و هو یمیل یمینا و شمالا ینادی: مالی و لک یا ابن عمران؟ یا لیتنی لم اخلق. فأوحی اللَّه الیه ان قف فی سفح الجبل حتی یمرّ بک جنودی، فانّی لا اکلّمک و فی السّماوات احد، فنزل اهل السماء الدّنیا بمن فیها من الملائکة، ثمّ نزل اهل السّماء الثّانیة بمن فیها من الملائکة، ثمّ نزل اهل السّماء الثالثة بمن فیها من الملائکة، ثمّ نزل اهل السّماء الرّابعة بمن فیها من الملائکة، ثمّ نزل اهل السّماء الخامسة بمن فیها من الملائکة، ثمّ نزل اهل السّماء السّادسة بمن فیها من الملائکة، ثمّ نزل الکروبیون و حملة العرش، اقدامهم من ثلج و شدقهم من نار و أوساطهم من برد. فقال اللَّه له: سل. قالَ رَبِّ أَرِنِی أَنْظُرْ إِلَیْکَ. قال انّک لن ترانی و لن یرانی شیء الا مات. قال: ربّ فأراک و أموت. قال رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و سلم و ذلک قول اللَّه تعالی: فَلَمَّا تَجَلَّی رَبُّهُ لِلْجَبَلِ جَعَلَهُ دَکًّا وَ خَرَّ مُوسی صَعِقاً.
و بروایتی دیگر چون موسی بمقام قرب رسید ندا آمد از جلیل و جبّار که یا میشا! موسی آن سخن بشنید گفت: ما هذا الصوت العبرانی یکلّمنی؟
حق او را جواب داد که: لست بعبرانی انّی انا اللَّه ربّ العالمین.
پس مصطفی (ص) گفت که: اللَّه در آن مقام با موسی به هفتاد لغت سخن گفت، که هیچ لغت بآن دیگر ماننده نبود، گفتا: و در آن مقام تورات از بهر وی نوشت، و کان یسمع صریف القلم. پس موسی گفت: الهی ارنی انظر الیک، قال: یا موسی انّه لن یرانی احد الا مات. قال موسی: الهی ارنی انظر الیک و اموت، قال: فأجاب موسی جبل طور سیناء: یا موسی ابن عمران! لقد سألت امرا عظیما! لقد ارتعدت السّماوات السّبع و من فیهنّ، و الارضون السّبع و من فیهن، و زالت الجبال و اضطربت البحار تعظیم ما سألت یا ابن عمران! قال: فقال یا موسی انظر الی الجبل فان استقرّ مکانه فانّک ترانی. قال: فَلَمَّا تَجَلَّی رَبُّهُ لِلْجَبَلِ جَعَلَهُ دَکًّا وَ خَرَّ مُوسی صَعِقاً»
تا اینجا خبر مصطفی است باسناد درست.
رجعنا الی التّفسیر. قالَ رَبِّ أَرِنِی أَنْظُرْ إِلَیْکَ بسکون را قراءت مکی است و یعقوب، و باختلاس قراءت ابو عمرو، و عرب ارنی در موضع «هات» گویند یعنی بیار. أَرِنِی أَنْظُرْ ای: ارنی نفسک انظر الیک. و قیل مکّنّی من رؤیتک. قالَ لَنْ تَرانِی عرب در نفی لن کم گویند، معنی آنست که: اکنون نبینی مرا یعنی در دنیا، و قیل: لن ترانی یعنی بعین فانیة، و انّما ترانی بعین باقیة، و قیل: لن ترانی بالسّؤال و الدّعاء، انّما ترانی بالنّوال و العطاء، و قیل: لن ترانی قبل محمّد و امّته.
وَ لکِنِ انْظُرْ إِلَی الْجَبَلِ آن کوهی بود به مدین نام آن کوه زبیر، برابر موسی بود، و تجلّی آن را افتاد نه طور را. گفت: بآن کوه نگر ای موسی! اگر آرمیده بر جای خود بماند تو مرا بینی و اگر بر جای خود بنماند پس بدان که تو طاقت رؤیت من نداری، چنان که آن کوه ندارد. فَلَمَّا تَجَلَّی رَبُّهُ ای ظهر و بان. خبر درست است از انس مالک رضی اللَّه عنه که رسول خدا ابهام خود بر انمله خنصر نهاد، و اشارت کرد که: تجلّی منه عزّ و جلّ قدر هذه، فساخ الجبل فی الارض، فهو یهوی فیها الی یوم القیامة.
میگوید: تجلّی حق بآن کوه رسید بزمین فروشد، هنوز میرود تا بقیامت.
سدی گفت: حف حول الجبل بالملائکة، و حف حول الملائکة بنار، و حف حول النار بملائکة و حول الملائکة بنار. ثمّ تجلّی ربّک للجبل، قال: و ما تجلّی منه الا قدر الخنصر. و عن معاویة بن قرة عن انس عن النّبیّ صلّی اللَّه علیه و سلّم فی قوله فَلَمَّا تَجَلَّی رَبُّهُ لِلْجَبَلِ جَعَلَهُ دَکًّا صار لعظمته ستّة اجبل، فوقعت ثلاثة بالمدینة: احد زرقان و رضوی، و وقعت ثالثة بمکّة: ثور و ثبیر و حراء.
جَعَلَهُ دَکًّا ای: جعل اللَّه الجبل دکا قطعا ترابا و رملا. میگوید: کوه را خرد کرد و جایگاه از وی خالی. از آن بعضی کوهها باز جست و بشام افتاد و یمن، و بعضی خرد گشت چون ریگ و بپراکند در پیش نور.
حمزه و کسایی دکاء خوانند ممدود و مفتوح بیتنوین، و هی صفة موصوف محذوف، و التقدیر جعله ارضا دکّاء ای ملساء مستویة. باقی قرّا دکّا خوانند مقصورا منوّنا و الوجه انه علی حذف المضاف، ای ذا دکّ، او مصدر بمعنی المفعول، ای جعله مدکوکا.
قال ابو بکر الوراق: فعذب اذ ذاک کلّ ماء، و أفاق کلّ مجنون، و برأ کلّ مریض، و زالت الشّوک عن الاشجار، و اخضرت الارض و ازهرت، و خمدت نیران المجوس، و خرّت الاصنام لوجوهها. وَ خَرَّ مُوسی صَعِقاً ای مغشیّا علیه. کلبی گفت: خرّ موسی صعقا یوم الخمیس یوم عرفة، و أعطی التّوراة یوم الجمعة یوم النّحر.
واقدی گفت: چون موسی بیفتاد و بیهوش شد فریشتگان گفتند: ما لابن عمران و سؤال الرّویة؟ و ما للتراب و ربّ الارباب؟ یا ابن النّساء الحیّض! اطمعت فی رؤیة رب العزّة؟ فلمّا افاق چون بهوش باز آمد، قالَ سُبْحانَکَ تنزیها من السّوء تُبْتُ إِلَیْکَ من مسئلة الرؤیة فی الدّنیا وَ أَنَا أَوَّلُ الْمُؤْمِنِینَ انّک لا تری فی الدّنیا. اللَّه تعالی در قرآن از چند کس توبه یاد کرد بی هیچ جرم، چنان که از ابراهیم و اسماعیل و محمد علیهم السّلام. و معنی توبه باز آمدن است هر چند که هیچ گناه نبود. موسی گفت: خداوندا پاکی و بیعیبی ترا بتو بازگشتم، و من نخستین گرویدگانم که بگرویدند، که ترا اهل زمین در دنیا نه بینند.
معتزلی گوید: لَنْ تَرانِی دلیل است که حق دیدنی نیست. جواب آنست که: لن در نفی هر جا که آید توقیت را آید نه تأیید را، چنان که اللَّه گفت جهودان را: وَ لَنْ یَتَمَنَّوْهُ أَبَداً ایشان هرگز آرزوی مرگ نکنند. پس خبر داد از ایشان که وقتی کنند آرزوی مرگ، و ذلک فی قوله: وَ نادَوْا یا مالِکُ لِیَقْضِ عَلَیْنا رَبُّکَ، و قال تعالی: یا لَیْتَها کانَتِ الْقاضِیَةَ یعنی الموت. جای دیگر گفت، لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتَّی تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ و قد یدخل الجنّة من لا ینفق ما یحبّ. پس معنی آیت بر توقیت است نه بر تأیید، یعنی که مرا در دنیا نه بینی، امّا در آخرت بینی، و اللَّه را جلّ جلاله در دنیا نبینند اما در آخرت بینند. و موسی که دیدار میخواست در دنیا میخواست نه در آخرت، و جواب وی بقدر سؤال وی آمد و سؤال وی آنست که گفت: فَإِنِ اسْتَقَرَّ مَکانَهُ فَسَوْفَ تَرانِی. رؤیت در استقرار کوه بست، و این جائز است نه مستحیل، و اگر رؤیت مستحیل بودی در چیزی مستحیل بستی نه در چیزی جائز. نبینی که دخول کافران در بهشت چون مستحیل بود و نابودنی، در چیزی مستحیل بست و نابودنی، و ذلک قوله تعالی: وَ لا یَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ حَتَّی یَلِجَ الْجَمَلُ فِی سَمِّ الْخِیاطِ.
دلیل دیگر بر جواز رؤیت، سؤال موسی است، دانست که حق را جل جلاله بینند و دیدنی است، از آن طلب کرد و خواست، و اگر دیدنی نبودی سؤال رؤیت محال بودی، و بر پیغامبران سؤال محال روا نباشد.
و روی أن موسی کان بعد ما کلّمه ربه لا یستطیع احد ان ینظر الیه لمّا غشی وجهه من النور، و لم یزل علی وجهه برقع حتی مات، و قالت له امرأته: انا ایّم منک منذ کلّمک ربک، فکشف لها عن وجهه فأخذها مثل شعاع الشمس، فوضعت یدها علی وجهها و خرّت للَّه ساجدة، و قالت: ادع اللَّه ان یجعلنی زوجتک فی الجنة، قال: ذاک ان لم تتزوّجی بعدی، فان المرأة لآخر ازواجها.
قالَ یا مُوسی إِنِّی اصْطَفَیْتُکَ ای اخترتک و استخلصتک و اتّخذتک صفوة علی الناس، بِرِسالاتِی بوحیی و بکلامی من غیر واسطة. ابن کثیر و نافع و روح از یعقوب برسالتی خوانند علی الوحدة، و الوجه أنه اسم یجری مجری المصدر، و المصدر یفرد فی موضع الجمع، لان المصادر لا تثنی و لا تجمع لکونها جنسا. باقی قرّاء برسالاتی خوانند علی الجمع و الوجه أن المصدر قد یجمع اذا اختلفت انواعه، و الرّسول یرسل بأنواع من الرسالات فلهذا جمع، و هذا کما قال اللَّه تعالی: إِنَّ أَنْکَرَ الْأَصْواتِ لَصَوْتُ الْحَمِیرِ، فجمع الصوت و هو مصدر لما اختلفت انواعه. کلام از رسالت جدا کرد تا دلیل کند که آن سخن بیترجمان بود، و از جمله آن کلمات این چهار سخن نقل کردهاند که گفت: ای موسی! بر درگاه من ملازم باش که مقیم منم. دوستی با من کن که باقی منم. حاجت از من خواه که مفضل منم. صحبت با من دار که وافی منم. فَخُذْ ما آتَیْتُکَ من الشّرف و الفضیلة، و قیل: اعمل بما فیه بجدّ و اجتهاد، وَ کُنْ مِنَ الشَّاکِرِینَ علی ذلک.
روی ابو هریرة، قال: قال رسول اللَّه (ص): احتجّ آدم و موسی عند ربّهما فحجّ آدم موسی، فقال موسی: انت آدم الّذی خلقک اللَّه بیده و نفخ فیک من روحه، و اسجد لک ملائکته، و اسکنک جنته، ثمّ اهبطت الناس بخطیئتک الی الارض، فقال آدم: انت موسی الّذی اصطفاک اللَّه برسالاته و بکلامه و أعطاک اللَّه الالواح فیها تبیان کل شیء و قرّبک نجیّا. فی کم وجدت اللَّه کتب التّوراة قبل ان یخلقنی؟ قال موسی بأربعین عاما. قال آدم: فهل وجدت فیها «وَ عَصی آدَمُ رَبَّهُ فَغَوی»؟ قال: نعم، فتلومنی علی ان عملت عملا کتبه اللَّه علیّ ان أعمله قبل أن یخلقنی بأربعین سنة؟! و فی روایة: فهل وجدت فی کتاب اللَّه انّ ذلک کائن فی کتابه قبل ان اخلق؟ قال: بلی. قال: فلم تلومنی علی شیء سبق القضاء فیه قبلی؟! قال رسول اللَّه (ص): «فحجّ آدم موسی».
برگردان به زبان ساده
قوله تعالی: وَ أَوْرَثْنَا الْقَوْمَ ای ملّکناهم، فذکر بلفظ المیراث لانّه اورثهم ذلک بهلاک اهلها من العمالقة. ربّ العالمین جلّ جلاله قبطیان و عمالقه که ساکنان زمین قدس بودند از آن زمین برداشت، و ایشان را هلاک کرد، و بنی اسرائیل را بجای ایشان نشاند، و دیار و اموال ایشان بدست اینان باز داد، و منت خود در یاد ایشان داد که: پس از آنکه مستضعفان و زبون گرفتگان ایشان بودند خلیفتان ایشان گشتند، و بسرای و وطن ایشان فرو آمدند، و در میان از و نعیم ایشان نشستند، فذلک قوله تعالی: وَ نَعْمَةٍ کانُوا فِیها فاکِهِینَ کَذلِکَ وَ أَوْرَثْناها قَوْماً آخَرِینَ.
هوش مصنوعی: در این متن به ارث بردن یک قوم اشاره شده است که به معنای تسلط و влаکت آنهاست. خداوند، که جلال او بالاست، قبطیان و عمالقه را که در سرزمین قدس زندگی میکردند، نابود کرد و بنیاسرائیل را به جای آنها نشاند. او همچنین داراییها و سرزمینهای این قوم را به بنیاسرائیل بازگرداند و به آنها یادآوری کرد که چگونه آنان که زمانی ضعیف و زیر سلطه بودند، حالا به مقام خلافت رسیدند و در سرزمین و نعمتهای پیشین ساکن شدند.
مشارق الارض نواحی فلسطین است و زمین قدس و عرانین شام، و مغارب اخریات غرب است و شیب زمین مصر. الَّتِی بارَکْنا فِیها اینها و الف در فیها با مشارق شود زمین شام، که جای دیگر گفت: بارَکْنا حَوْلَهُ، امّا مغارب دار الفاسقین است و در تحت آن نشود. و روا باشد که مَشارِقَ الْأَرْضِ وَ مَغارِبَهَا بعموم برانند و جمله زمین در تحت آن شود، که در روزگار داود و سلیمان ملک ایشان بهمه زمین برسید، و ایشان را دسترس بود بهمه جهان. الَّتِی بارَکْنا فِیها یعنی باخراج الزّرع و الثمار و الانهار و العیون.
هوش مصنوعی: مناطق مشرق زمین شامل فلسطین و سرزمین قدس و نواحی شام است، در حالی که مغرب زمین به غرب و زمین مصر اشاره دارد. این مناطق به خاطر نعمتها و برکاتی که دارند، اهمیت ویژهای دارند. در برخی متون به برکت اطراف این مناطق نیز اشاره شده است. همچنین، ممکن است مشرق و مغرب زمین به عموم اراضی تعمیم یابد، به طوری که در زمان داود و سلیمان، سلطنت آنها بر تمام زمین گسترده بود و به تمامی نقاط دسترسی داشتند. این برکتها شامل محصولات کشاورزی، میوهها، رودخانهها و چشمههاست.
وَ تَمَّتْ کَلِمَتُ رَبِّکَ الْحُسْنی ای: صدقت العدة الحسنة من اللَّه لهم، و هی ما وعد اللَّه بنی اسرائیل بقوله: وَ نُرِیدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَی الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً الایة، و قیل: هی قوله موسی: عَسی رَبُّکُمْ أَنْ یُهْلِکَ عَدُوَّکُمْ الایة. بِما صَبَرُوا ای بصبرهم علی الایمان و الشّدائد، وَ دَمَّرْنا همانست که تبّرنا. در لغت تدمیر و تتبیر تباه کردن است. ما کانَ یَصْنَعُ فِرْعَوْنُ وَ قَوْمُهُ یعنی ما عملوا فی ارض مصر من القصور و الأبنیة و انواع العمارات، و قیل: ما کان یصنع فرعون، ای یدبّر فی ابطال امر موسی، وَ ما کانُوا یَعْرِشُونَ ای یبنون. قال الحسن: هی عرش الکروم.
هوش مصنوعی: کلام پروردگارت به زیبایی کامل رسید، یعنی وعده نیکوی خداوند به آنها راست است. این وعده همان وعدهای است که خداوند به بنیاسرائیل داده است و میفرماید: ما میخواهیم بر کسانی که در زمین ضعیف شدهاند، منت بگذاریم و آنها را پیشوایان قرار دهیم. همچنین ذکر شده است که این جمله به گفتهی موسی نیز مربوط میشود که میگوید: باشد که پروردگارتان دشمنان شما را هلاک کند. این امر به خاطر صبرشان در ایمان و بر مشکلات بود. ما همچنین به تدمیر (خراب کردن) اشاره داریم که در زبان به معنای تباه کردن است. آنچه فرعون و قومش در مصر انجام میدادند، شامل ساختن قصرها و بناها و انواع سازهها بود. بعضی نیز گفتهاند منظور از آن، تدابیر فرعون برای باطل کردن امر موسی است. و اینکه آنها میساختند به این معناست که درختان انگور را حمایت میکردند.
شامی و ابو بکر یعرشون خوانند بضمّ راء. باقی یعرشون بکسر راء، و معنی همانست.
هوش مصنوعی: شامی و ابو بکر به کلمه "یعرشون" با ضمه روی حرف راء تلفظ میکنند. اما دیگران مانند باقی افراد این کلمه را با کسر روی حرف راء تلفظ میکنند و معنی هر دو تلفظ یکسان است.
وَ جاوَزْنا بِبَنِی إِسْرائِیلَ ای: عبرنا بهم البحر و هو قلزم، فَأَتَوْا عَلی قَوْمٍ یَعْکُفُونَ حمزه و کسایی بکسر کاف خوانند. باقی بضمّ کاف خوانند، و هما لغتان.
هوش مصنوعی: و ما بنیاسرائیل را از دریا عبور دادیم و در حالی که دریا بسیار عمیق بود، آنها به قومی برخورد کردند که در کنار خود بتهایی داشتند. در اینجا در مورد نام این قوم دو روایت وجود دارد: برخی "حمزه" را با کسر "کاف" و برخی دیگر "باقی" را با ضم "کاف" میخوانند. هر دو این قرائتها معتبر هستند.
و معنی عکوف مواظبت است و ملازمت، و کسی که مسجد را لزوم گیرد او را معتکف گویند. بنی اسرائیل چون بدریا باز گذاشتند، و از فرعون باز رستند، بدهی فرو آمدند قوم آن ده عمالقه بودند، و بت میپرستیدند. و گفتهاند که: تماثیل گاو ساخته بودند و آن را میپرستیدند، و اصل گوساله پرستی ایشان از اینجا خاست. بنی اسرائیل چون ایشان را چنان دیدند موسی را گفتند: اجْعَلْ لَنا إِلهاً کَما لَهُمْ آلِهَةٌ. این بگفتند و در دل همی داشتند تا آن روز که سامری از آن پیرایه گوساله ساخت و آن را پرستیدند.
هوش مصنوعی: عکوف به معنای نگهداری و ماندن در جایی است و کسانی که در مسجد میمانند، معتکف نامیده میشوند. وقتی بنیاسرائیل از دست فرعون رهایی یافتند و به ساحل دریا رسیدند، با قوم عمالقه روبرو شدند که بتپرست بودند. آنها مجسمههایی از گاو ساخته و آن را مورد پرستش قرار داده بودند و این آغاز گوسالهپرستی آنها بود. وقتی بنیاسرائیل این وضع را دیدند، از موسی خواستند که برایشان خدایی همانند خدایان عمالقه بسازد. این درخواست در دل آنها بود تا روزی که سامری گوسالهای را ساخت و آن را مورد پرستش قرار دادند.
موسی ایشان را جواب داد: إِنَّکُمْ قَوْمٌ تَجْهَلُونَ عظمة اللَّه و نعمته علیکم، و ما صنع بکم، حیث توهمتم انّه یجوز عبادة غیره.
هوش مصنوعی: موسی به آنها پاسخ داد: شما قومی هستید که به بزرگی و نعمتهای خداوند بر خودتان جاهل هستید، و فراموش کردهاید که او چه کارهایی برای شما انجام داده است، به طوری که تصور کردهاید ممکن است عبادت غیر از او جایز باشد.
روی ان النبی صلّی اللَّه علیه و سلم لمّا خرج الی خیبر مرّ بشجرة یقال لها ذات انواط، یعنی ینوط المشرکون، ای یعلّقون علیها اسلحتهم، فقالوا: یا رسول اللَّه! اجعل لنا ذات انواط کما کانت لهم. فقال النبی (ص): «اللَّه اکبر، هذا کما قالت بنو اسرائیل: اجْعَلْ لَنا إِلهاً کَما لَهُمْ آلِهَةٌ. و الّذی نفسی بیده لترکبنّ سنن من کان قبلکم».
هوش مصنوعی: هنگامی که پیامبر اسلام (ص) به سمت خیبر حرکت کرد، به درختی رسید که نامش "ذات انواط" بود، که مشرکان به آن وابسته میشدند و سلاحهای خود را به آن آویزان میکردند. آنها به پیامبر (ص) گفتند: "ای رسول خدا! برای ما نیز یک ذات انواط قرار بده، مانند آنچه که برای آنها بود." پیامبر (ص) در پاسخ فرمود: "خدای بزرگ، این دقیقا همانند خواسته بنیاسرائیل است که گفتند: برای ما هم خدایی قرار بده، همانطور که برای آنها خدایانی وجود دارد." و به این اشاره کرد که به زودی از سنتهای پیشینیان پیروی خواهید کرد.
إِنَّ هؤُلاءِ یعنی القوم الذین عکفوا علی اصنامهم مُتَبَّرٌ ما هُمْ فِیهِ ای مهلک، من التّبار، و أصله الکسر و منه التبر. وَ باطِلٌ ای زائل، ما کانُوا یَعْمَلُونَ ای عملهم للشیطان، لیس للَّه فیه نصیب. وَ باطِلٌ ما کانُوا یَعْمَلُونَ خواهی از قول موسی نه، خواهی مستأنف از اللَّه. قراءت ورش: و بطل ما کانوا یعلمون. میگوید: آنچه ایشان در آن بودند همه نیست و تباه گشت.
هوش مصنوعی: این افراد، همان کسانی هستند که به بتهای خود چسبیدهاند و فعالیتهایی که انجام میدهند، بیاثر و نابودکننده است. این اعمال به شیطان تعلق دارد و هیچ نسبتی با خداوند ندارد. همچنین، آنچه آنها انجام میدهند، بیاساس و از بین رفته است. این بیان میتواند به معنای این باشد که هر آنچه که میدانستند و انجام میدادند، هرگز به جایی نخواهد رسید و نابود خواهد شد.
قالَ أَ غَیْرَ اللَّهِ أَبْغِیکُمْ إِلهاً یعنی ابغی لکم الها، عرب جای جای در سخن این لام بیفکنند، چنان که در سورة التّطفیف است: وَ إِذا کالُوهُمْ أَوْ وَزَنُوهُمْ یعنی کالوا لهم او وزنوا لهم، و از عرب شنیدهاند: صدنی ظبیا. ربّ اغفر نی هم ازین باب است. صدنی، ای صد لی. اغفرنی ای: اغفر لی. وَ هُوَ فَضَّلَکُمْ عَلَی الْعالَمِینَ ای: عالمی زمانکم بما اعطاکم من الکرامات.
هوش مصنوعی: در این متن به این موضوع اشاره شده که در زبان عربی گاهی اوقات ممکن است لام یا حرفی در جمله به کار نرود و این تغییرات معنایی را تحت تأثیر قرار میدهد. برای نمونه در آیهای از قرآن، به جای "اگر کالوا لهم" میتوان به شکل "کالوا" یا "وزنوا" اشاره کرد. همچنین نمونههایی مانند "صدنی" (به معنای صدای مرا بشنو) و "اغفرنی" (به معنای مرا ببخش) نیز از همین ساختار استفاده میکنند. در ادامه اشاره شده که خداوند برتری و نعمتهایی به مردم زمان خود عطا کرده و آنها را بر دیگران فضیلت داده است.
وَ إِذْ أَنْجَیْناکُمْ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ شامی انجاکم خواند یعنی: انجاکم اللَّه من آل فرعون. تفسیر این آیت در سورة البقرة رفت.
هوش مصنوعی: زمانی که شما را از دست آل فرعون نجات دادیم. در اینجا منظور این است که خداوند شما را از دست آل فرعون نجات داد. تفصیل این آیه در سوره بقره آمده است.
وَ واعَدْنا قراءة مصری وعدنا است. میگوید: وعده دادیم موسی را ثَلاثِینَ لَیْلَةً. و این وعده دادن آن بود که پس از غرق فرعون، موسی کتاب خواست از اللَّه که بر آن دین گیرد. اللَّه او را وعده داد که پیشتر سی شب خویشتن را بپالای و ریاضت کن. گفتهاند: سی شبانروز در روزه بود پیوسته مواصل، و چنین گفتهاند که:ماه ذی القعده بود، و عرب با شب مضاف کنند چیزی که آن بروز بود، از بهر آنکه شبانروز هموار در این چیز داخل بود.
هوش مصنوعی: ما با موسی وعدهای از سی شب داشتیم. این وعده به این معنا بود که پس از غرق شدن فرعون، موسی از خدا خواست تا کتابی به او بدهد که بر اساس آن، دین خود را بگذارند. خدا به او وعده داد که ابتدا باید سی شب خود را به عبادت و ریاضت بگذراند. گفته شده که او این سی روز را به روزهداری و عبادت مشغول بود و معمولاً این دوران مربوط به ماه ذی القعده بوده است. همچنین عربها شب را به روز اضافه میکنند زیرا شب و روز به طور یکپارچه در این عبادت دخیل است.
وَ أَتْمَمْناها بِعَشْرٍ یعنی اتممنا المواعدة بعشر من ذی الحجّة. فَتَمَّ مِیقاتُ رَبِّهِ ای الوقت الّذی قدّره اللَّه لصوم موسی. أَرْبَعِینَ لَیْلَةً، و آنجا که گفت: وَ إِذْ واعَدْنا مُوسی أَرْبَعِینَ لَیْلَةً اشارت است بآن سی روز و بآن ده روز که فراسر آن برده. موسی سی روز روزه داشت.
هوش مصنوعی: ما به وعدهمان با موسی در دهم ذیالحجه پایان دادیم. بنابراین، وقت معین شدهای که خداوند برای روزه موسی قرار داد، تحقق یافت. این مدت معادل چهل شبانهروز است. آنجا که خداوند گفته است: "و هنگامی که با موسی چهارده شبانهروز قرار گذاشتیم"، اشاره به آن سی روز و ده روزی دارد که بعد از آن میگذرد. موسی سی روز روزه گرفته بود.
از ناخوردن بوی دهن وی متغیر گشت. بچوب خرّوب مسواک کرد، تا آن بوی دهن وی بگشت. فریشتگان بگفتند: ای موسی! از دهن تو بوی مشک میدمید، اکنون بتباه بردی بمسواک. پس ربّ العالمین وی را ده روز دیگر روزه فرمود و گفت: اما علمت انّ خلوف فم الصّائم اطیب عندی من ریح المسک؟! و گفتهاند که: فتنه قوم موسی از گوساله پرستی درین ده روز افتاد.
هوش مصنوعی: بویی که از دهان موسی به مشام میرسید، او را دچار تغییر کرد. او با چوب مسواک زد تا آن بوی نامطبوع از بین برود. فرشتگان به او گفتند: ای موسی! بوی دهانت مثل بوی مشک بود، اما اکنون با مسواک زدن آن را از بین بردی. پس پروردگار عالم او را به مدت ده روز دیگر روزه گرفت و فرمود: آیا نمیدانی که بوی دهان روزهدار در نزد من از بوی مشک خوشایندتر است؟ همچنین گفته شده که آزمایش قوم موسی از پرستش گوساله در این ده روز آغاز شد.
وَ قالَ مُوسی لِأَخِیهِ هارُونَ یعنی عند انطلاقه الی الجیل. چون موسی خواست که بجانب کوه رود بوعدهگاه فرا هارون گفت: کن خلیفتی فیهم، و أصلحهم بحملک ایّاهم علی طاعة اللَّه، و قیل: ارفق بهم، و لا تطع من عصی اللَّه و لا توافقه، فذلک قوله: وَ لا تَتَّبِعْ سَبِیلَ الْمُفْسِدِینَ.
هوش مصنوعی: موسی به برادرش هارون گفت: وقتی که به طرف کوه میرود، تو جانشین من در میان مردم باش و آنها را هدایت کن تا به اطاعت از خدا دعوتشان کنی. همچنین گفت: با آنها مهربان باش و از کسانی که نافرمان خدا هستند پیروی نکن و به آنها نپیوند. این اشاره به این است که نباید از راه فاسدان پیروی کنید.
وَ لَمَّا جاءَ مُوسی ای حین جاء موسی، لِمِیقاتِنا ای فی وقت الّذی وقّتنا له، فالمیقات مفعال من الوقت کالمیعاد و المیلاد، فانقلبت الواو یاء لسکونها و انکسار ما قبلها.
هوش مصنوعی: وقتی موسی به موعدی که برای او تعیین کرده بودیم، آمد، این موعد به معنای زمان مشخصی است که برای او مقرر شده بود. واژه "میقات" به معنای زمان است و مانند واژههای "میعاد" و "میلاد" میباشد. در اینجا، به دلیل ساکن بودن حرف "و" و شکستگی حرف قبلش، واو به یاء تبدیل شده است.
وَ کَلَّمَهُ رَبُّهُ یعنی من غیر واسطة و لا ترجمان.
هوش مصنوعی: و خداوند با او سخن گفت بیواسطه و بدون نیاز به مترجم.
مفسّران گفتند: موسی خویشتن را طهارت داد و جامه را نظافت، و میعادی را که ساخته بودند بیرون شد، چون بطور سینا رسید، اللَّه بیواسطه و بیترجمان بخودی خود با وی سخن گفت. در خبر است: فکان الکلام من اللَّه و الاستماع من موسی. و درست است از ابن عباس که گفت: الخلّة لابراهیم و الکلام لموسی و الرّؤیة لمحمّد صلّی اللَّه علیه و سلّم. و عن حذیفة بن الیمان قال: قال اصحاب رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و سلم: یا رسول اللَّه! ابراهیم خلیل اللَّه و عیسی کلمة اللَّه و روحه و موسی الّذی کلّمه تکلیما. ما ذا اعطیت انت؟ قال. «ولد آدم کلّهم تحت لوای یوم القیامة، و انا أول من یفتح له باب الجنة».
هوش مصنوعی: مفسرین گفتهاند که موسی خود را پاکیزه کرد و لباسش را تمیز نمود و از مکان تعیینشده خارج شد. هنگامی که به طور سینا رسید، خداوند بدون واسطه و مترجم به او سخن گفت. در خبر آمده که کلام از سوی خداوند و شنیدن آن از طرف موسی بود. ابن عباس نقل کرده که ویژگی ابراهیم در دوستیاش با خدا، کلام مربوط به موسی و دیدار الهی مختص محمد (صلى الله علیه وسلم) است. همچنین حذیفه بن یمان روایت کرده که اصحاب پیامبر از او پرسیدند: "یا رسولالله! ابراهیم خلیلالله، عیسی کلمه خدا و روح خداست و موسی کسی است که خدا به او کلامی مستقیم داد. شما چه مزیّتی دارید؟" پیامبر پاسخ داد: "همه فرزندان آدم زیر پرچم من در روز قیامت هستند و من اولین کسی هستم که در بهشت باز میشود."
و روی ابو هریرة قال: قال رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و سلم: «لمّا وعد اللَّه موسی بن عمران الطور، ضرب بین یدیه صواعق و برق اربعة فراسخ فی اربعة فراسخ، فأقبل موسی فی زرمانقة موثقا وسطه بحبل ینادی لبّیک لبّیک و سعدیک. انا عبدک اتی لدیک، حتی صار الی الطور و هو یمیل یمینا و شمالا ینادی: مالی و لک یا ابن عمران؟ یا لیتنی لم اخلق. فأوحی اللَّه الیه ان قف فی سفح الجبل حتی یمرّ بک جنودی، فانّی لا اکلّمک و فی السّماوات احد، فنزل اهل السماء الدّنیا بمن فیها من الملائکة، ثمّ نزل اهل السّماء الثّانیة بمن فیها من الملائکة، ثمّ نزل اهل السّماء الثالثة بمن فیها من الملائکة، ثمّ نزل اهل السّماء الرّابعة بمن فیها من الملائکة، ثمّ نزل اهل السّماء الخامسة بمن فیها من الملائکة، ثمّ نزل اهل السّماء السّادسة بمن فیها من الملائکة، ثمّ نزل الکروبیون و حملة العرش، اقدامهم من ثلج و شدقهم من نار و أوساطهم من برد. فقال اللَّه له: سل. قالَ رَبِّ أَرِنِی أَنْظُرْ إِلَیْکَ. قال انّک لن ترانی و لن یرانی شیء الا مات. قال: ربّ فأراک و أموت. قال رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و سلم و ذلک قول اللَّه تعالی: فَلَمَّا تَجَلَّی رَبُّهُ لِلْجَبَلِ جَعَلَهُ دَکًّا وَ خَرَّ مُوسی صَعِقاً.
هوش مصنوعی: روزی رسولالله (ص) گفتند که وقتی خداوند به موسی بن عمران وعده ملاقات در کوه طور را داد، رعد و برقهای سهمگینی به فاصله چهار فرسخ در اطراف او ظاهر شد. موسی در حالیکه در زنجیر بسته شده بود و با صدای بلند «لبیک، لبیک» میخواند، به سمت کوه میرفت و آرزو میکرد که ای کاش هرگز خلق نمیشد. خداوند به او وحی فرستاد که در دامنه کوه بایستد تا سپاهیان من از کنارش بگذرند، زیرا من با موجودی در آسمان صحبت نمیکنم. سپس ملائکه از آسمانهای مختلف فرود آمدند، تا اینکه ملائکه عرش به زمین آمدند، و به موسی گفتند که از خداوند سوال کند. موسی درخواست کرد که خدا را ببیند، اما خدا فرمود هیچ موجودی نمیتواند او را ببیند و جان خواهد باخت. موسی دوباره درخواست کرد که او را ببیند و بمیرد. در این صورت خداوند به کوه تجلی نمود و کوه متلاشی شد و موسی بیهوش بر زمین افتاد.
و بروایتی دیگر چون موسی بمقام قرب رسید ندا آمد از جلیل و جبّار که یا میشا! موسی آن سخن بشنید گفت: ما هذا الصوت العبرانی یکلّمنی؟
هوش مصنوعی: وقتی موسی به مقام نزدیکی رسید، نداهایی از جانب خداوند شنید که او را خطاب قرار داد. موسی با تعجب گفت: "این صدا از چه کسی است که به زبان عبرانی با من صحبت میکند؟"
حق او را جواب داد که: لست بعبرانی انّی انا اللَّه ربّ العالمین.
هوش مصنوعی: او پاسخ داد که: من عبری نیستم، زیرا من خداوند پروردگار جهانیان هستم.
پس مصطفی (ص) گفت که: اللَّه در آن مقام با موسی به هفتاد لغت سخن گفت، که هیچ لغت بآن دیگر ماننده نبود، گفتا: و در آن مقام تورات از بهر وی نوشت، و کان یسمع صریف القلم. پس موسی گفت: الهی ارنی انظر الیک، قال: یا موسی انّه لن یرانی احد الا مات. قال موسی: الهی ارنی انظر الیک و اموت، قال: فأجاب موسی جبل طور سیناء: یا موسی ابن عمران! لقد سألت امرا عظیما! لقد ارتعدت السّماوات السّبع و من فیهنّ، و الارضون السّبع و من فیهن، و زالت الجبال و اضطربت البحار تعظیم ما سألت یا ابن عمران! قال: فقال یا موسی انظر الی الجبل فان استقرّ مکانه فانّک ترانی. قال: فَلَمَّا تَجَلَّی رَبُّهُ لِلْجَبَلِ جَعَلَهُ دَکًّا وَ خَرَّ مُوسی صَعِقاً»
هوش مصنوعی: مصطفی (ص) فرمود که خداوند در آن مکان با موسی به هفتاد زبان سخن گفت که هیچیک شبیه به دیگری نبود. همچنین گفت در آن لحظه تورات برای موسی نوشته شد و او صدای قلم را میشنید. موسی از خداوند خواست که او را ببیند. خداوند به او پاسخ داد که هیچکس نمیتواند او را ببیند و زنده بماند. موسی بار دیگر درخواست کرد که او را ببیند حتی اگر بمیرم. خداوند به موسى گفت که به کوه طور نگاه کند و اگر کوه محکم بایستد، او را میبیند. وقتی خداوند خود را به کوه نشان داد، کوه خرد شد و موسی بیهوش افتاد.
تا اینجا خبر مصطفی است باسناد درست.
هوش مصنوعی: خبر مربوط به مصطفی به صورت معتبر و با مستندات دقیق ارائه شده است.
رجعنا الی التّفسیر. قالَ رَبِّ أَرِنِی أَنْظُرْ إِلَیْکَ بسکون را قراءت مکی است و یعقوب، و باختلاس قراءت ابو عمرو، و عرب ارنی در موضع «هات» گویند یعنی بیار. أَرِنِی أَنْظُرْ ای: ارنی نفسک انظر الیک. و قیل مکّنّی من رؤیتک. قالَ لَنْ تَرانِی عرب در نفی لن کم گویند، معنی آنست که: اکنون نبینی مرا یعنی در دنیا، و قیل: لن ترانی یعنی بعین فانیة، و انّما ترانی بعین باقیة، و قیل: لن ترانی بالسّؤال و الدّعاء، انّما ترانی بالنّوال و العطاء، و قیل: لن ترانی قبل محمّد و امّته.
هوش مصنوعی: به تفسیر برمیگردیم. خداوند میفرماید: "پروردگارا، به من نشان بده که تو را ببینم." این جمله به قرائت مکی و به قرائت یعقوب آمده است و به قرائت ابو عمرو با اختلاسی نیز خوانده میشود. عربها "ارنی" را به معنای "بیاور" به کار میبرند. "اَرِنِی أَنْظُرْ" به این معناست که "خودت را به من نشان بده تا تو را ببینم." برخی نیز گفتهاند که این به معنی "مرا قادر ساز بر دیدن تو" است. در ادامه، گفته میشود که "لن تَرانِی" در زبان عربی به معنای "اکنون مرا نمیبینی" است، یعنی در دنیا قابل دیدن نیست. برخی نیز تفسیر کردند که این به معنای این است که خداوند را با چشم دنیوی نمیبینند و فقط با چشم باطنی میتوان او را مشاهده کرد. همچنین گفته شده است که خداوند را تنها میتوان از طریق نعمتها و بخششها دید و نه از راه سوال و درخواست، و برخی دیگر نیز بر این عقیدهاند که دیدن او قبل از پیامبر اسلام و امت او ممکن نیست.
وَ لکِنِ انْظُرْ إِلَی الْجَبَلِ آن کوهی بود به مدین نام آن کوه زبیر، برابر موسی بود، و تجلّی آن را افتاد نه طور را. گفت: بآن کوه نگر ای موسی! اگر آرمیده بر جای خود بماند تو مرا بینی و اگر بر جای خود بنماند پس بدان که تو طاقت رؤیت من نداری، چنان که آن کوه ندارد. فَلَمَّا تَجَلَّی رَبُّهُ ای ظهر و بان. خبر درست است از انس مالک رضی اللَّه عنه که رسول خدا ابهام خود بر انمله خنصر نهاد، و اشارت کرد که: تجلّی منه عزّ و جلّ قدر هذه، فساخ الجبل فی الارض، فهو یهوی فیها الی یوم القیامة.
هوش مصنوعی: به کوه زبیر در مدین نگاه کن. این کوه همتراز موسی بود و تجلی خدا بر آن افتاد، نه بر طور سینا. خدا به موسی گفت: "به این کوه نگاه کن! اگر کوه در جای خود بماند، تو میتوانی من را ببینی و اگر جابهجا شود، بدان که تو قادر به دیدن من نیستی، همچنان که این کوه نیز قادر نیست." وقتی خدا تجلی کرد، کوه به زمین فرو رفت و تا روز قیامت در آن فرو میرود. این روایت از انس مالک روایت شده که رسول خدا با دستان خود اشاره کرد و گفت: "تجلّی خدا به اندازه همین است."
میگوید: تجلّی حق بآن کوه رسید بزمین فروشد، هنوز میرود تا بقیامت.
هوش مصنوعی: میگوید: ظهور خداوند به آن کوه رسید و آن کوه به زمین اشاره کرد، و هنوز هم این مسیر ادامه دارد تا روز قیامت.
سدی گفت: حف حول الجبل بالملائکة، و حف حول الملائکة بنار، و حف حول النار بملائکة و حول الملائکة بنار. ثمّ تجلّی ربّک للجبل، قال: و ما تجلّی منه الا قدر الخنصر. و عن معاویة بن قرة عن انس عن النّبیّ صلّی اللَّه علیه و سلّم فی قوله فَلَمَّا تَجَلَّی رَبُّهُ لِلْجَبَلِ جَعَلَهُ دَکًّا صار لعظمته ستّة اجبل، فوقعت ثلاثة بالمدینة: احد زرقان و رضوی، و وقعت ثالثة بمکّة: ثور و ثبیر و حراء.
هوش مصنوعی: سدی گفت که دور کوه را فرشتگان احاطه کرده بودند و دور فرشتگان آتش وجود داشت و دور آتش، باز فرشتگان قرار داشتند. سپس پروردگارت خود را به کوه نمود، اما فقط به اندازهی یک بند انگشت تجلی کرد. همچنین معاویه بن قرة از انس نقل میکند که پیامبر اکرم (ص) فرمود: وقتی پروردگارش به کوه تجلی کرد، او را به خاکستر تبدیل کرد؛ به طوری که از عظمتش شش کوه به وجود آمد. سه تا از این کوهها در مدینه هستند: زرقان و رضوی. و سه کوه دیگر در مکه قرار دارند: ثور و ثبیر و حراء.
جَعَلَهُ دَکًّا ای: جعل اللَّه الجبل دکا قطعا ترابا و رملا. میگوید: کوه را خرد کرد و جایگاه از وی خالی. از آن بعضی کوهها باز جست و بشام افتاد و یمن، و بعضی خرد گشت چون ریگ و بپراکند در پیش نور.
هوش مصنوعی: خداوند کوه را به صورت خاک و سنگ ریزه درآورد. بدین معنا که کوه را خرد کرد و جایی که آن بود خالی شد. برخی از کوهها به سمت شام رفتند و برخی به یمن، و بعضی نیز به اندازه ریگ خرد شدند و در زیر نور پراکنده شدند.
حمزه و کسایی دکاء خوانند ممدود و مفتوح بیتنوین، و هی صفة موصوف محذوف، و التقدیر جعله ارضا دکّاء ای ملساء مستویة. باقی قرّا دکّا خوانند مقصورا منوّنا و الوجه انه علی حذف المضاف، ای ذا دکّ، او مصدر بمعنی المفعول، ای جعله مدکوکا.
هوش مصنوعی: حمزه و کسایی کلمه "دکاء" را به صورت ممدود و مفتوح و بدون تنوین تلفظ میکنند، و این حالت صفتی است که موصوف آن حذف شده است. معنای آن میتواند "زمین دکاء" باشد به معنای هموار و مسطح. اما دیگر قاریان این کلمه را به صورت مقصور و منوّن میخوانند. در این حالت، ممکن است به خاطر حذف مضاف باشد، به معنای "دارای دکاء" یا به معنای منبعی باشد که به معنی "ایجاد شده" است، به این معنا که آن زمین به شکل دکاء در آمده است.
قال ابو بکر الوراق: فعذب اذ ذاک کلّ ماء، و أفاق کلّ مجنون، و برأ کلّ مریض، و زالت الشّوک عن الاشجار، و اخضرت الارض و ازهرت، و خمدت نیران المجوس، و خرّت الاصنام لوجوهها. وَ خَرَّ مُوسی صَعِقاً ای مغشیّا علیه. کلبی گفت: خرّ موسی صعقا یوم الخمیس یوم عرفة، و أعطی التّوراة یوم الجمعة یوم النّحر.
هوش مصنوعی: ابوبکر ورّاق میگوید: در آن لحظه، همه آبها شیرین و لذتبخش شد، تمام دیوانهها به خود آمدند، همه بیماران بهبود یافتند، خاری از درختان برداشته شد، زمین سبز و شکوفا گشت، آتشهای مجوس خاموش شد و بتها به صورتشان به زمین افتادند. موسی نیز از شدت شوک به زمین افتاد. کلبی میگوید: موسی در روز پنجشنبه، روز عرفه، به زمین افتاد و در روز جمعه، روز عید قربانی، تورات به او داده شد.
واقدی گفت: چون موسی بیفتاد و بیهوش شد فریشتگان گفتند: ما لابن عمران و سؤال الرّویة؟ و ما للتراب و ربّ الارباب؟ یا ابن النّساء الحیّض! اطمعت فی رؤیة رب العزّة؟ فلمّا افاق چون بهوش باز آمد، قالَ سُبْحانَکَ تنزیها من السّوء تُبْتُ إِلَیْکَ من مسئلة الرؤیة فی الدّنیا وَ أَنَا أَوَّلُ الْمُؤْمِنِینَ انّک لا تری فی الدّنیا. اللَّه تعالی در قرآن از چند کس توبه یاد کرد بی هیچ جرم، چنان که از ابراهیم و اسماعیل و محمد علیهم السّلام. و معنی توبه باز آمدن است هر چند که هیچ گناه نبود. موسی گفت: خداوندا پاکی و بیعیبی ترا بتو بازگشتم، و من نخستین گرویدگانم که بگرویدند، که ترا اهل زمین در دنیا نه بینند.
هوش مصنوعی: واقدی میگوید: زمانی که موسی به زمین افتاد و بیهوش شد، فرشتگان گفتند: «چه میکنی ای پسر عمران؟ چه سوالی درباره دیدار کردی؟ و چه ارتباطی با خاک و پروردگار ارباب داری؟ ای فرزند زنان پریود! آیا امید دیدار خداوند عزت را داشتی؟» وقتی موسی به هوش آمد، گفت: «پاکی تو را میستایم و از تو بخاطر سوال درباره دیدار در دنیا توبه میکنم و من نخستین مؤمنانی هستم که به این امر ایمان آوردهاند که تو در دنیا دیده نمیشوی.» خداوند متعال در قرآن از برخی افراد مانند ابراهیم، اسماعیل و محمد علیهمالسلام توبه یاد کرده است بدون آنکه مرتکب گناهی شده باشند. توبه به معنای بازگشت است، حتی اگر هیچ گناهی وجود نداشته باشد. موسی گفت: «خداوندا! پاکی و بیعیبی تو را میستایم و به سوی تو بازگشتم، و من نخستین کسانی هستم که به این ایمان رساندهام که تو در دنیا قابل رؤیت نیستی.»
معتزلی گوید: لَنْ تَرانِی دلیل است که حق دیدنی نیست. جواب آنست که: لن در نفی هر جا که آید توقیت را آید نه تأیید را، چنان که اللَّه گفت جهودان را: وَ لَنْ یَتَمَنَّوْهُ أَبَداً ایشان هرگز آرزوی مرگ نکنند. پس خبر داد از ایشان که وقتی کنند آرزوی مرگ، و ذلک فی قوله: وَ نادَوْا یا مالِکُ لِیَقْضِ عَلَیْنا رَبُّکَ، و قال تعالی: یا لَیْتَها کانَتِ الْقاضِیَةَ یعنی الموت. جای دیگر گفت، لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتَّی تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ و قد یدخل الجنّة من لا ینفق ما یحبّ. پس معنی آیت بر توقیت است نه بر تأیید، یعنی که مرا در دنیا نه بینی، امّا در آخرت بینی، و اللَّه را جلّ جلاله در دنیا نبینند اما در آخرت بینند. و موسی که دیدار میخواست در دنیا میخواست نه در آخرت، و جواب وی بقدر سؤال وی آمد و سؤال وی آنست که گفت: فَإِنِ اسْتَقَرَّ مَکانَهُ فَسَوْفَ تَرانِی. رؤیت در استقرار کوه بست، و این جائز است نه مستحیل، و اگر رؤیت مستحیل بودی در چیزی مستحیل بستی نه در چیزی جائز. نبینی که دخول کافران در بهشت چون مستحیل بود و نابودنی، در چیزی مستحیل بست و نابودنی، و ذلک قوله تعالی: وَ لا یَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ حَتَّی یَلِجَ الْجَمَلُ فِی سَمِّ الْخِیاطِ.
هوش مصنوعی: معتزلی میگوید: عبارت «لَنْ تَرانِی» دلیلی است بر اینکه خداوند قابل دیدن نیست. پاسخ این است که کلمه «لن» در هر جا که به کار رود، به معنای نفی است و نه تأیید. به عنوان مثال، خداوند به یهودیان میگوید: «و لَنْ یَتَمَنَّوْهُ أَبَداً» به این معنا که آنها هرگز آرزوی مرگ نخواهند کرد. اما سپس خداوند از آنها خبر میدهد که در آینده آرزوی مرگ میکنند. همچنین در آیه دیگری میفرماید: «لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتَّی تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ» و ممکن است کسانی به بهشت وارد شوند که از نعمتهای موردعلاقهشان انفاق نکنند. بنابراین، معنای آیات ناظر به توقیت است و نه تأیید، به این معنا که در دنیا نمیتوان مرا دید، اما در آخرت میتوان. خداوند در دنیا قابل دیدن نیست، اما در آخرت، او دیده میشود. موسی خواهان دیدار در دنیا بود، نه در آخرت، و پاسخ خداوند به انطباق سوال او آمده است. سوال موسی این بود که اگر مکان او ثابت شود، آیا میتواند مرا ببیند؟ دیدن در استقرار کوه ممکن است و این چیزی جائز است نه محال. اگر دیدن محال بود، در چیزی که محال است بستگی نمییافت. ورود کافران به بهشت نیز چون محال است، در چیزی که محال است بستگی دارد، همانطور که در آیه آمده: «و لا یَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ حَتَّی یَلِجَ الْجَمَلُ فِی سَمِّ الْخِیاطِ».
دلیل دیگر بر جواز رؤیت، سؤال موسی است، دانست که حق را جل جلاله بینند و دیدنی است، از آن طلب کرد و خواست، و اگر دیدنی نبودی سؤال رؤیت محال بودی، و بر پیغامبران سؤال محال روا نباشد.
هوش مصنوعی: دلیل دیگری که بر اجازه دیدن حق وجود دارد، سوال موسی از خداوند است. او دانسته که خداوند قابل رؤیت است و این را از خدا خواسته است. اگر خداوند قابل دیدن نبود، سوال در مورد دیدن او منطقی نمیبود. همچنین، پرسش از رؤیت برای پیامبران غیرممکن نیست.
و روی أن موسی کان بعد ما کلّمه ربه لا یستطیع احد ان ینظر الیه لمّا غشی وجهه من النور، و لم یزل علی وجهه برقع حتی مات، و قالت له امرأته: انا ایّم منک منذ کلّمک ربک، فکشف لها عن وجهه فأخذها مثل شعاع الشمس، فوضعت یدها علی وجهها و خرّت للَّه ساجدة، و قالت: ادع اللَّه ان یجعلنی زوجتک فی الجنة، قال: ذاک ان لم تتزوّجی بعدی، فان المرأة لآخر ازواجها.
هوش مصنوعی: موسی پس از آنکه با پروردگارش سخن گفت، به قدری نورانی شد که هیچکس نمیتوانست به او نگاه کند. چهرهاش به دلیل این نور، پوشانده شده بود و این وضعیت ادامه داشت تا زمان فوت او. همسرش به او گفت: از زمانی که پروردگارت با تو سخن گفته، من مطلقه هستم. موسی چهرهاش را از زیر پوشش برداشت و نورش به اندازهای درخشان بود که همسرش مانند شعاع خورشید احساس کرد. او دستش را روی صورتش گذاشت و به عنوان سجده به درگاه خدا افتاد. سپس گفت: از خدا بخواه که در بهشت همسر تو شوم. موسی پاسخ داد: این در صورتی است که بعد از من ازدواج نکنی، زیرا هر زن تنها با آخرین شوهرش خواهد بود.
قالَ یا مُوسی إِنِّی اصْطَفَیْتُکَ ای اخترتک و استخلصتک و اتّخذتک صفوة علی الناس، بِرِسالاتِی بوحیی و بکلامی من غیر واسطة. ابن کثیر و نافع و روح از یعقوب برسالتی خوانند علی الوحدة، و الوجه أنه اسم یجری مجری المصدر، و المصدر یفرد فی موضع الجمع، لان المصادر لا تثنی و لا تجمع لکونها جنسا. باقی قرّاء برسالاتی خوانند علی الجمع و الوجه أن المصدر قد یجمع اذا اختلفت انواعه، و الرّسول یرسل بأنواع من الرسالات فلهذا جمع، و هذا کما قال اللَّه تعالی: إِنَّ أَنْکَرَ الْأَصْواتِ لَصَوْتُ الْحَمِیرِ، فجمع الصوت و هو مصدر لما اختلفت انواعه. کلام از رسالت جدا کرد تا دلیل کند که آن سخن بیترجمان بود، و از جمله آن کلمات این چهار سخن نقل کردهاند که گفت: ای موسی! بر درگاه من ملازم باش که مقیم منم. دوستی با من کن که باقی منم. حاجت از من خواه که مفضل منم. صحبت با من دار که وافی منم. فَخُذْ ما آتَیْتُکَ من الشّرف و الفضیلة، و قیل: اعمل بما فیه بجدّ و اجتهاد، وَ کُنْ مِنَ الشَّاکِرِینَ علی ذلک.
هوش مصنوعی: خداوند به موسی گفت: ای موسی، من تو را برگزیدم و از میان دیگران انتخاب کردم و تو را به عنوان محل رسالت خود قرار دادم. من تو را با وحی و کلام خودم بدون هیچ واسطهای مورد خطاب قرار دادم. در مورد قراءت و تلاوت رسالتها، برخی از خوانندگان آن را بصورت مفرد و برخی دیگر بصورت جمع تفسیر کردهاند. این به این دلیل است که در بعضی موارد، اگر انواع مختلف یک کلمه وجود داشته باشد، میتوان آن را جمع بست. همچنین خداوند در کلامش به موسی یادآور میشود که در کنار او بماند، زیرا او همیشه پایدار است، و با او دوستی کند، چون او همیشه باقی است. از او خواستهها و نیازهایش را درخواست کند، زیرا او برتر و والاتر است. در نهایت او را به شکرگزاری و عمل به دستوراتش تشویق میکند.
روی ابو هریرة، قال: قال رسول اللَّه (ص): احتجّ آدم و موسی عند ربّهما فحجّ آدم موسی، فقال موسی: انت آدم الّذی خلقک اللَّه بیده و نفخ فیک من روحه، و اسجد لک ملائکته، و اسکنک جنته، ثمّ اهبطت الناس بخطیئتک الی الارض، فقال آدم: انت موسی الّذی اصطفاک اللَّه برسالاته و بکلامه و أعطاک اللَّه الالواح فیها تبیان کل شیء و قرّبک نجیّا. فی کم وجدت اللَّه کتب التّوراة قبل ان یخلقنی؟ قال موسی بأربعین عاما. قال آدم: فهل وجدت فیها «وَ عَصی آدَمُ رَبَّهُ فَغَوی»؟ قال: نعم، فتلومنی علی ان عملت عملا کتبه اللَّه علیّ ان أعمله قبل أن یخلقنی بأربعین سنة؟! و فی روایة: فهل وجدت فی کتاب اللَّه انّ ذلک کائن فی کتابه قبل ان اخلق؟ قال: بلی. قال: فلم تلومنی علی شیء سبق القضاء فیه قبلی؟! قال رسول اللَّه (ص): «فحجّ آدم موسی».
هوش مصنوعی: داستانی از ابو هریرة نقل شده است که پیامبر (ص) فرمودند: آدم و موسی در حضور خداوند با یکدیگر به مباحثه پرداختند. موسی به آدم گفت: تو کسی هستی که خداوند تو را با دستانش آفرید و از روحش در تو دمید و فرشتگان برای تو سجده کردند و تو را در بهشت مستقر کرد، اما به خاطر خطایت مردم را به زمین فرستادی. آدم در پاسخ گفت: تو موسی هستی که خداوند به تو پیامها و کلامش را عطا کرده و الواحی داده است که همه چیز در آن بیان شده و تو را نزد خود نزدیک کرده است. سپس از موسی پرسید: آیا در تورات قبل از خلق من چیزی در مورد من نوشته بودی؟ موسی گفت: بله، چهل سال قبل. آدم پرسید: آیا در آن نوشته بود که «آدم نافرمانی کرد»؟ موسی پاسخ داد: بله. آنگاه آدم گفت: آیا بر من خرده میگیری که کاری کردم که خداوند قبلاً برای من نوشته بود؟ و در روایتی دیگر پرسید: آیا در کتاب خدا نیست که این امر پیش از آفرینش من وجود داشته است؟ موسی تأیید کرد. آدم ادامه داد: پس چرا من را به چیزی که قضا و قدر در مورد آن از قبل تعیین شده سرزنش میکنی؟ در نهایت، پیامبر (ص) فرمودند: در این مباحثه، آدم توانست بر موسی غلبه کند.