قوله تعالی: وَ لُوطاً إِذْ قالَ لِقَوْمِهِ أَ تَأْتُونَ الْفاحِشَةَ الایة فاحشه هر کس لایق روزگار و احوال وی است. بنگر که مقام مرد در راه بردن کجاست؟ فاحشه وی بقدر بشریت وی هم از آنجاست.
خلق عالم سه گروه بیش نهاند: عاماند و خاصاند و خاص الخاصاند. فاحشه عام آنست که زبان شریعت آن را بیان کرد و حدّ آن پدید کرد: امّا الجلد و امّا الرّجم، و فاحشه خاص بزبان کشف بچشم سر نگرستن است بملاذّ و شهوات دنیا، و تنعم و زینت آن دیدن و بخود راه دادن، اگر چه حلالست و از شبهت دور، که آفت حلال از نعیم دنیا در حقّ خواص بیش از آن است که آفت حرام در حق عوام، و حد این فاحشه از زبان صاحب شرع صلوات اللَّه و سلامه علیه آنست که گفت: غضوا ابصارکم و کفوا ایدیکم، و فاحشه خاص الخاص آنست که باندیشه دل بیرون از حق با غیری نکرد، و از حق جلّ جلاله این خطاب میآید که: قُلِ اللَّهُ ثُمَّ ذَرْهُمْ. میگوید: بنده من! خود را منگر، همه فعل ما بین. بکرد خود منت بر ما منه، توفیق ما بین. از نشان خود بگریز، یکبارگی مهر ما بین. گرفتار مهر او را با غیر او چه کار! دل واسوی او دار و غیر او بگذار:
آشوب همه جهان حدیث من و تو
بگذار من و همه جهان گلشن تو.
یقول اللَّه تعالی: عجبا لمن آمن بی کیف یتّکل علی غیری؟! لو نظروا الی لطائف برّی ما عبدوا غیری.
وَ إِلی مَدْیَنَ أَخاهُمْ شُعَیْباً الایة دون همّت و بیحاصل قومی بودند قوم شعیب که در محقرات پیمانه و ترازو باین حبّات و ذرّات اندازه فرمان حق درگذاشتند، و از حد راستی بنعت مخالفت قدم بیرون نهادند تا آن بلاء عظیم و عذاب الیم بسر ایشان فرو آمد. عوام خلق مثل این گناه بکوچک دارند، و آن کوچک نیست که نه اعتبار بعین گناه است بلکه اعتبار بمخالفت و معصیت خداوند جبّار است، و بیحرمتی بر شرع مقدّس آوردن، و اندازه و حدود آن در گذاشتن، و تحسبونه هیّنا و هو عند اللَّه عظیم.
این تعظیم جلال شریعت و توقیر جمال حقیقت کاریست که امت محمّد را بیامده، و دولتی که از راه توفیق روی بایشان نهاده، تا دقائق ورع دریافتند، و اندازههای شریعت و خردههای دیانت بحکم فرمان بزرگ داشتند، و از آن قدم فراتر ننهادند.
عبد اللَّه مبارک در عنفوان شباب که طالب علم بود در مرو حدیث مینوشت. قلمی بعاریت خواست از دانشمندی، و بآن حدیث نبشت. پس در مقلمه نهاد و فراموش کرد.
از آنجا بعراق رحلت کرد، چون بعراق رسید قلم عاریتی در مقلمه یافت و دلتنگ شد و در وی اثر عظیم کرد، تا از آنجا بمرو بازگشت و آن قلم بصاحب باز داد. آن گه بعراق باز شد.
بو عبد اللَّه کهمس گفت: وقتی گناهی کردم، اکنون چهل سال است تا بدان میگریم. گفتند: ای شیخ! آن چه گناه است؟ گفت دوستی بزیارت من آمد. بدانگی سیم او را ماهی بریان خریدم. چون خواست که دست شوید از دیوار همسایه پارهای گل بگرفتم تا وی بدان دست شوید. اکنون چهل سالست تا بدان مظلمه میگریم و آن مرد نمانده تا از وی حلالی بخواهم.
و حسین بن علی بن ابی طالب (ع) روزی یک خرما از مال صدقه در دهن نهاد رسول خدا صلوات اللَّه علیه حاضر بود و حسین کودک بود، رسول گفت: «القها یا حسین؟»
بینداز ای حسین! که این مال صدقه است.
و عمر بن عبد العزیز خلیفه روزگار بود. وقتی مال غنیمت آورده بودند و در میان آن مشک بود، بینی خویش استوار بگرفت و گفت: منفعت مشک در بوی است، و این حق مسلمانان است. هر چند که این قدر در شرع بمحل مسامحت است امّا در کمال ورع روا نمیداشتند، و تعظیم فرمان شرع را این اندک ببزرگ میداشتند، از آنکه بیدار و هشیار بودند، و شریعت و حقیقت گرامی داشتند، و بچشم تعظیم و توقیر در آن نگرستند، لا جرم برخوردار گشتند و بسعادت ابد رسیدند.
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعل (وزن رباعی)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
قوله تعالی: وَ لُوطاً إِذْ قالَ لِقَوْمِهِ أَ تَأْتُونَ الْفاحِشَةَ الایة فاحشه هر کس لایق روزگار و احوال وی است. بنگر که مقام مرد در راه بردن کجاست؟ فاحشه وی بقدر بشریت وی هم از آنجاست.
هوش مصنوعی: آیهای از قرآن به نقل از لوط دارد که به قومش میگوید: آیا به کارهای زشت و ناپسند روی میآورید؟ در اینجا، هر انسان میتواند از زشتیهایی که لایق اوست، رنج ببرند. به این معنا که مرتبه هر فرد به حسب انسانیت و ویژگیهایش، مشخص میشود. بنابراین، زشتی و ناپاکی او به اندازه وضعیت و جایگاهش در زندگی است.
خلق عالم سه گروه بیش نهاند: عاماند و خاصاند و خاص الخاصاند. فاحشه عام آنست که زبان شریعت آن را بیان کرد و حدّ آن پدید کرد: امّا الجلد و امّا الرّجم، و فاحشه خاص بزبان کشف بچشم سر نگرستن است بملاذّ و شهوات دنیا، و تنعم و زینت آن دیدن و بخود راه دادن، اگر چه حلالست و از شبهت دور، که آفت حلال از نعیم دنیا در حقّ خواص بیش از آن است که آفت حرام در حق عوام، و حد این فاحشه از زبان صاحب شرع صلوات اللَّه و سلامه علیه آنست که گفت: غضوا ابصارکم و کفوا ایدیکم، و فاحشه خاص الخاص آنست که باندیشه دل بیرون از حق با غیری نکرد، و از حق جلّ جلاله این خطاب میآید که: قُلِ اللَّهُ ثُمَّ ذَرْهُمْ. میگوید: بنده من! خود را منگر، همه فعل ما بین. بکرد خود منت بر ما منه، توفیق ما بین. از نشان خود بگریز، یکبارگی مهر ما بین. گرفتار مهر او را با غیر او چه کار! دل واسوی او دار و غیر او بگذار:
هوش مصنوعی: آفرینش عالم به سه دسته تقسیم میشود: عموم، خصوص و خاصالخصوص. فاسد عمومی به آن چیزی گفته میشود که شریعت آن را معرفی کرده و حد و مرزی برای آن تعیین کرده است، مانند حد زدن یا سنگسار. فاسد خاص به چیزهایی اشاره دارد که با چشم به لذتها و خواستههای دنیوی نگریسته میشود، به زیباییها و زینتهای دنیا نگاه کردن و خود را به آنها واگذار کردن، حتی اگر این کار حلال باشد و به شبهات نزدیک نباشد. اما آفت حلال از نعمتهای دنیوی در مورد خاصها بیشتر از آفت حرام در مورد عموم است. حد و مرز این حالت نیز از زبان پیامبر اکرم آمده که فرمودند: «چشمهای خود را پایین بیندازید و دستانتان را نگه دارید». همچنین فاسد خاصالخصوص حالتی است که دل به غیر حق بدهد و به جز حق در اندیشهاش وارد کند. در اینجا ندا میآید که: «بگو خداست، پس بگذارید آنها را». این به معنای آن است که انسان نباید به خود نگاه کند و همه کارها در اختیار خداوند است. انسان نباید بر خداوند منت بگذارد و باید از نشانههای خود دوری کند و فقط به محبت خداوند دل ببندد و از غیر او بگذرد.
آشوب همه جهان حدیث من و تو
بگذار من و همه جهان گلشن تو.
هوش مصنوعی: این دنیا پر از شلوغی و هرج و مرج است، پس بیایید من و تو در کنار هم به شادی و آرامش بپردازیم و از زیباییهای عشق و ارتباطمان لذت ببریم.
یقول اللَّه تعالی: عجبا لمن آمن بی کیف یتّکل علی غیری؟! لو نظروا الی لطائف برّی ما عبدوا غیری.
هوش مصنوعی: خداوند متعال میفرماید: شگفتم از کسی که به من ایمان دارد و چگونه به غیر من تکیه میکند؟ اگر به لطف و رحمتهای من دقت میکردند، هرگز به غیر من عبادت نمیکردند.
وَ إِلی مَدْیَنَ أَخاهُمْ شُعَیْباً الایة دون همّت و بیحاصل قومی بودند قوم شعیب که در محقرات پیمانه و ترازو باین حبّات و ذرّات اندازه فرمان حق درگذاشتند، و از حد راستی بنعت مخالفت قدم بیرون نهادند تا آن بلاء عظیم و عذاب الیم بسر ایشان فرو آمد. عوام خلق مثل این گناه بکوچک دارند، و آن کوچک نیست که نه اعتبار بعین گناه است بلکه اعتبار بمخالفت و معصیت خداوند جبّار است، و بیحرمتی بر شرع مقدّس آوردن، و اندازه و حدود آن در گذاشتن، و تحسبونه هیّنا و هو عند اللَّه عظیم.
هوش مصنوعی: قوم شعیب که به محل زندگی خود در مدین میپرداختند، از وضعیت ناپسند و بیفایدهای برخوردار بودند. آنها در کارهای خود به انصاف و راستی توجه نمیکردند و در پیمانه و ترازو دقت نمینمودند؛ یعنی حقوق مردم را ضایع میکردند و درست عمل نمیکردند. این رفتار نادرست آنها باعث شد تا عذاب سختی به سرشان بیفتد. افراد عادی جامعه ممکن است چنین گناهانی را کوچک بشمارند، اما در واقع این گناهان به دلیل مخالفت با خداوند بزرگ و بیاحترامی به قوانین مقدس، بزرگ و مهم است. آنها فکر میکردند که این گناهان بیاهمیت است، در حالی که در نزد خداوند بسیار بزرگ و سنگین به حساب میآید.
این تعظیم جلال شریعت و توقیر جمال حقیقت کاریست که امت محمّد را بیامده، و دولتی که از راه توفیق روی بایشان نهاده، تا دقائق ورع دریافتند، و اندازههای شریعت و خردههای دیانت بحکم فرمان بزرگ داشتند، و از آن قدم فراتر ننهادند.
هوش مصنوعی: این احترام به عظمت شریعت و ارادت به زیبایی حقیقت، کار امت محمد است که به آن رسیدهاند. دولتی که با توفیق الهی به آنها داده شده، به آنها کمک کرده تا جزئیات تقوا را فرا گیرند و حدود شریعت و نکات دین را بر اساس دستورات بزرگ رعایت کنند و از آن حد فراتر نروند.
عبد اللَّه مبارک در عنفوان شباب که طالب علم بود در مرو حدیث مینوشت. قلمی بعاریت خواست از دانشمندی، و بآن حدیث نبشت. پس در مقلمه نهاد و فراموش کرد.
هوش مصنوعی: عبدالله مبارک در دوران جوانی که در پی علم بود، در مرو به نوشتن حدیث مشغول بود. او قلمی را از یک دانشمند قرض گرفت و با آن حدیثی نوشت. سپس آن را در دفتری گذاشت و فراموش کرد.
از آنجا بعراق رحلت کرد، چون بعراق رسید قلم عاریتی در مقلمه یافت و دلتنگ شد و در وی اثر عظیم کرد، تا از آنجا بمرو بازگشت و آن قلم بصاحب باز داد. آن گه بعراق باز شد.
هوش مصنوعی: او از آنجا به عراق رفت و وقتی به عراق رسید، یک قلم عاریتی در کتابی پیدا کرد که او را بسیار ناراحت کرد و تأثیر زیادی بر او گذاشت. به همین دلیل از آنجا به مرو بازگشت و آن قلم را به صاحبش برگرداند. سپس دوباره به عراق بازگشت.
بو عبد اللَّه کهمس گفت: وقتی گناهی کردم، اکنون چهل سال است تا بدان میگریم. گفتند: ای شیخ! آن چه گناه است؟ گفت دوستی بزیارت من آمد. بدانگی سیم او را ماهی بریان خریدم. چون خواست که دست شوید از دیوار همسایه پارهای گل بگرفتم تا وی بدان دست شوید. اکنون چهل سالست تا بدان مظلمه میگریم و آن مرد نمانده تا از وی حلالی بخواهم.
هوش مصنوعی: ابوالحسن کهمس میگوید: وقتی مرتکب گناهی شدم، حالا چهل سال است که بر آن میگریم. از او پرسیدند: ای شیخ! آن گناه چه بود؟ او پاسخ داد: دوستی به زیارتم آمد و من برایش یک ماهی بریان خریدم. وقتی او خواست دستش را بشوید، از دیوار همسایه کمی گل برداشتم تا او بتواند دستش را بشوید. اکنون چهل سال است که به خاطر این خطا گریه میکنم و آن مرد نیز دیگر در قید حیات نیست تا از او حلالیت بگیرم.
و حسین بن علی بن ابی طالب (ع) روزی یک خرما از مال صدقه در دهن نهاد رسول خدا صلوات اللَّه علیه حاضر بود و حسین کودک بود، رسول گفت: «القها یا حسین؟»
هوش مصنوعی: حسین بن علی بن ابیطالب (ع) روزی یک خرما از اموال صدقه در دهانش گذاشت در حالی که رسول خدا صلواتاللهعلیه حضور داشت و حسین هنوز کودک بود. رسول خدا به او گفت: «این را بینداز، حسین!»
بینداز ای حسین! که این مال صدقه است.
هوش مصنوعی: انداختهای حسین! زیرا این پول صدقه است.
و عمر بن عبد العزیز خلیفه روزگار بود. وقتی مال غنیمت آورده بودند و در میان آن مشک بود، بینی خویش استوار بگرفت و گفت: منفعت مشک در بوی است، و این حق مسلمانان است. هر چند که این قدر در شرع بمحل مسامحت است امّا در کمال ورع روا نمیداشتند، و تعظیم فرمان شرع را این اندک ببزرگ میداشتند، از آنکه بیدار و هشیار بودند، و شریعت و حقیقت گرامی داشتند، و بچشم تعظیم و توقیر در آن نگرستند، لا جرم برخوردار گشتند و بسعادت ابد رسیدند.
هوش مصنوعی: عمر بن عبدالعزیز خلیفهای بود که در دوران خود به انصاف و دیانت معروف بود. زمانی که غنایمی به دست آوردند و در میان آنها مشک وجود داشت، او بینی خود را گرفت و گفت: "بوی مشک برای مسلمانان حقی دارد." او با وجود اینکه برخی مسائل در شرع ممکن است در صورت مسامحه قابل توجیه باشند، اما به خاطر ارادتش به اصول دین به خود اجازه نمیداد که در این موارد سهلانگاری کند. او به شریعت و حقیقت احترام میگذاشت و با نگاه بزرگمنشانه به آنها توجه میکرد. به همین خاطر، او به سعادت و خوشبختی ابدی دست یافت.