گنجور

۹ - النوبة الثانیة

قوله تعالی: وَ لُوطاً ای: و ارسلنا لوطا، و هو اسم اعجمی کابراهیم و اسحاق. و قیل: هو اسم عربی. و انما سمّی لوطا لانه حبّه لاط بقلب ابراهیم، ای: تعلق به و لصق. و هو لوط بن هاران بن آزر برادر زاده ابراهیم بود، با عم خویش ابراهیم از زمین بابل برفت. بسوی شام. ابراهیم به فلسطین فرو آمد، و لوط به اردن، پس رب العالمین لوط را به پیغامبری فرستاد باهل سدوم و عمورا و صعورا و صامورا. این چهار شارستان مؤتفکات خوانند، یعنی: ائتفکت بهم، ای انقلبت. و مسکن وی به سدوم بود. ایشان را بیست و اند سال دعوت کرد، و یکی از ایشان ایمان نیاورد، و بآن فاحشه و فعل بد حریص گشته بودند، و لوط بایشان انکار می‌نمود، و می‌گفت: إِنَّکُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجالَ، قرأ اهل المدینة و حفص انکم بکسر الالف علی الخبر، و قرأ الآخرون: ائنکم بالاستفهام.

أَ تَأْتُونَ الْفاحِشَةَ یعنی اتیان الذکران، ما سَبَقَکُمْ بِها مِنْ أَحَدٍ مِنَ الْعالَمِینَ قال عمر بن دینار: ما نزا ذکر علی ذکر فی الدنیا حتی کان قوم لوط. این فعل لواطه پیش از قوم لوط در هیچ امت نبوده، و هرگز تا آن روزگار کس نشناخته، و این فعل ابلیس ایشان را بآن راه نمود، که در صورت کودکی زیبا روی بمیان ایشان برآمد و ایشان را بخود دعوت کرد، بآن عمل خبیث، و ایشان عادت گرفتند، و علی الخصوص با غربا و ابناء السبیل میکردند، و با قوم خود البته نکردندی و روا نداشتندی. اینست که اللَّه گفت: أَ تَأْتُونَ الذُّکْرانَ مِنَ الْعالَمِینَ یعنی بالعالمین هاهنا الغرباء. آن گه تفسیر کرد: إِنَّکُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجالَ در قرآن نامها است مجامعت را افزون از ده، اتیان از آنست. شهوة ای کشهوة الجماع التی حقها ان تنال من النساء. مِنْ دُونِ النِّساءِ ای لا من النساء. بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ مُسْرِفُونَ ای مجاوزون امر اللَّه. الاسراف و الجهل توأمان، و لهذا قال فی سورة النمل تجهلون. قال النّبی (ص) «لا ینظر اللَّه الی رجل اتی رجلا او امرأة فی الدبر».

فصل

بدان که لواطت حرام است، و از جمله کبائر است. همچون زنا موجب حدّ. و ثبوت آن هم از آن طریقست که ثبوت زنا: بگواهان عدول، و لفظ صریح، که چهار مرد عدل گویند بلفظ صریح مفسر و مقشر که: رأینا فرجه غاب فی فرجه. پس چون ثابت گشت و درست شد حد واجب شود. و شافعی را در حدّ لائط دو قول است: بیک قول مستوجب قتل گردد، لقول النبی (ص): «من عمل عمل قوم لوط فاقتلوه».

و روی ابن عباس: ان النبی (ص) قال: «من وجدتموه یعمل عمل قوم لوط فاقتلوا الفاعل و المفعول به». باین قول بکر و ثیّب و فاعل و مفعول به در آن در آن یکسانند، و بقول دیگر حدّ زنا واجب شود، ان کان بکرا جلّد و ان کان ثیّبا رجم، لقول النبی: «اذا اتی الرجل الرجل فهما زانیان، و اذا اتت المرأة المرأة فهما زانیتان».

و روی عن علی (ع) قال: «هذه معصیة ما عصی اللَّه تعالی بها الا امة واحدة فأهلکهم، و انی اری ان یحرق بالنار».

و سئل ابن عباس عنه، فقال: یرمی من اعلی شاهق فی تلک القریة. ثم یتبع بالحجارة حتی یموت. و روی ان عبد الملک بن مروان کتب الی حبیب قاضی حمص یسأله کم عقوبة اللوطی، فکتب: ان علیه ان یرمی بالحجارة کما رجم قوم لوط، فان اللَّه تعالی یقول: وَ أَمْطَرْنا عَلَیْهِمْ حِجارَةً مِنْ سِجِّیلٍ، فقبل عبد الملک ذلک منه و حسّنه.

وَ ما کانَ جَوابَ قَوْمِهِ إِلَّا أَنْ قالُوا أَخْرِجُوهُمْ مِنْ قَرْیَتِکُمْ چون لوط ایشان را نصیحت کرد، و بر توبه و بر ترک معصیت و لواطت دعوت کرد، نبود ایشان را جواب بصواب و راستی، با سفاهت و استهزاء گشتند و گفتند: أَخْرِجُوهُمْ مِنْ قَرْیَتِکُمْ در همه قرآن قریه نیست مگر بمعنی شهر، سمّیت قریة لانها تقری السکن، ای تجمعهم، و تحتوی علیهم. بطریق استهزاء و سفاهت گفتند: ایشان را از شهر بدر کنید یعنی لوط را و دو دختر وی زعورا و ریثا، و قیل: ریثا و عیشا، و من آمن معه میگوید: ایشان را بدر کنید، که ایشان مردمانی پاکیزه‌اند. از آنچه ما می‌کنیم تحرج میکنند، و پاکیزگی میجویند. یَتَطَهَّرُونَ یعنی یتقززون عن اتیان ادبار الرجال و ادبار النساء. قال ابن بحر: معناه یرتقبون اطهار النساء فیجامعوهن فیها. قال ابن عباس: عابوهم بما یتمدّح به.

فَأَنْجَیْناهُ وَ أَهْلَهُ ای من آمن به، إِلَّا امْرَأَتَهُ و اسمها و اهلة، فانها کانت تسرّ الکفر کانَتْ مِنَ الْغابِرِینَ ای من الباقین فی عذاب اللَّه. و قیل: من الغائبین عن النجاة.

وَ أَمْطَرْنا عَلَیْهِمْ مَطَراً جای دیگر ازین گشاده‌تر گفت: أُمْطِرَتْ مَطَرَ السَّوْءِ. جای دیگر آن را بیان کرد، گفت: وَ أَمْطَرْنا عَلَیْهِمْ حِجارَةً مِنْ سِجِّیلٍ.

این سنگ باران قومی را بود از ایشان که از شارستان بیرون بودند، بوقت عذاب سنگها بارانیدند بر ایشان، که در دیدار گل مینمود، و در زخم سنگ، و اندرون وی بآتش آگنده. اما شارشتان را و اهل آن در هوا بردند، و در گردانیدند، و در زمین کوفتند، و آب سیاه بر ایشان برآوردند، و آن گه ایشان را در آتش کردند. و آن گه در آخر قصه گفت: فَانْظُرْ کَیْفَ کانَ عاقِبَةُ الْمُجْرِمِینَ ای الکافرین. در نگر که سرانجام کافران چه بود؟ و بچه روز رسیدند؟

وَ إِلی‌ مَدْیَنَ أَخاهُمْ شُعَیْباً ای و أرسلنا الی مدین اخاهم شعیبا. یعنی: اهل مدین. میگویند: مدین نام آن زمین است که خانه و مسکن مدین بن ابراهیم الخلیل بود، بوی باز خوانند، و گفته‌اند: نام قبیله است، و ایشان اصحاب ایکه بودند. و گفته‌اند: إِلی‌ مَدْیَنَ ای: و ارسلنا الی ولد مدین بن ابراهیم.

قتاده گفت: شعیب را بدو قوم فرستادند: یک بار به مدین و یک بار به اصحاب ایکه، و مدین دیگراند، و اصحاب ایکه دیگر. أَخاهُمْ شُعَیْباً هو شعیب بن نویب بن مدین بن ابراهیم، و قیل: ان نسبته فی التوراة شعیب بن حدی بن شجر بن لام بن یعقوب بن اسحاق، و قیل هو شعیب بن میکائیل، کان یقال له خطیب الانبیاء، لحسن مراجعته قومه. أَخاهُمْ شُعَیْباً عرب هر چیزی را که منوط بود بچیزی، و مداوم بود، آن را اخ گویند، اگر چه جماد بود و جانور بیرون از مردم، یقال اخو البغلة و اخو الناقة و اخو السفر. قال ابن ابی ربیعه:

اخا سفر جوّاب ارض تقاذفت
به فلوات فهو اشعث اغبر

قالَ یا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ ای وحّدوا اللَّه، ما لَکُمْ مِنْ إِلهٍ غَیْرُهُ لیس لکم رب غیره.

قَدْ جاءَتْکُمْ بَیِّنَةٌ مِنْ رَبِّکُمْ این دلیل است که وی را معجزه بود بخلاف ایشان که گفتند: پیغامبر بود، و او را معجزه نبود. قال الزجاج: لا تقبل نبوة بغیر معجزة.

قَدْ جاءَتْکُمْ بَیِّنَةٌ مِنْ رَبِّکُمْ یعنی ما اوتی من المعجزة. بو بکر نقاش گفت: او را آیت و معجزات بود، اما ذکر معجزه وی در قرآن نیست، و نه معجزه هر پیغامبری در قرآن کرده‌اند. نه بینی که مصطفی را صلوات اللَّه علیه معجزات و آیات بسیار بود، و نه همه در قرآن است، بل بعضی در قرآن است، و بعضی نه.

فَأَوْفُوا الْکَیْلَ وَ الْمِیزانَ قوم وی کافر بودند اهل بخس و خیانت در پیمانه و ترازو، و شعیب ایشان را نصیحت کرد، و باتمام پیمانه و ترازو فرمود، گفت: پیمانه و ترازو راست میدارید، و در آن گزاف کار مباشید، و بر دیگران ظلم و حیف مکنید.

وَ لا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْیاءَهُمْ اشیاء گفت تا حزر و عدّ و ذرع و مساحت همه در آن شود. وَ لا تُفْسِدُوا فِی الْأَرْضِ یعنی بالکفر بَعْدَ إِصْلاحِها بعد بعث الانبیاء و الامر بالعدل و الاحسان. و قیل: لا تفسدوا بالظلم و العدوان فی الکیل و المیزان. ذلِکُمْ ای الّذی ذکرت لکم و أمرتکم به خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ ای مصدقین ما اقول.

وَ لا تَقْعُدُوا بِکُلِّ صِراطٍ تُوعِدُونَ این خطاب با اصحاب مکس است.

عشار را میگوید که بر سر راه نشیند، و مردم را ترساند، و باج ستاند.

وَ تَصُدُّونَ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ. این صدّ از سبیل از بهر آن گفت که در مکس که عشّار ستاند قطع افتد سبیل را، و صدّ از آن، و چون چیزی چنین بود حرج افتد بر حاج و معتمر و زائر و طالب علم و واصل رحم و مجاهد. نه بینی که ابلیس روز طرد چه گفت: لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِراطَکَ الْمُسْتَقِیمَ که آن همه در تحت آنست. و گفته‌اند: این خطاب با قطّاع طریق است، ایشان که راه به بیم دارند، و کاروان زنند، و قتل و غارت کنند. و حکم این در موضع خویش گفته‌ایم. و گفته‌اند این آیت در شأن آن کافران است علی الخصوص که بر سر راه می‌نشستند تا کسی که قصد شعیب داشت تا با وی ایمان آرد، از وی باز دارند، و بترسانند. همی گفتند: شعیب مردی دروغ زن است فتان. نگر که بوی ایمان نیارید، و بر وی نروید، که بباطل وی فریفته گردید، و از دین خویش بیفتید، ربّ العالمین گفت ایشان را: چنین مکنید، و مؤمنان را از وی باز مدارید، و ایشان را مترسانید.

وَ تَصُدُّونَ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ این سبیل ایدر دین است میگوید: دین خدایی را می‌عیب جویید که آن را کژی می‌نمائید تَبْغُونَها عِوَجاً ای تبغون لها عوجا.

عوج بکسر عین کژی بود در چیزی نادیدنی، چون دین و عهد و نسب و جز از آن.

اما در چیزی دیدنی عوج است بفتح عین چون دیوار و چوب و جز از آن. و گفته‌اند: صراط در همه قرآن بدو معنی آید: یکی بمعنی طریق، چنان که درین آیت گفت: بِکُلِّ صِراطٍ تُوعِدُونَ، ای بکل طریق. همانست که در سوره الصافات گفت: فَاهْدُوهُمْ إِلی‌ صِراطِ الْجَحِیمِ یعنی الی طریق الجحیم. وجه دوم صراط است بمعنی دین، چنان که گفت: اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِیمَ ای الدّین المستقیم، و در سورة الانعام گفت: وَ أَنَّ هذا صِراطِی مُسْتَقِیماً، وَ هذا صِراطُ رَبِّکَ مُسْتَقِیماً، و نظیر این در قرآن فراوان است.

وَ اذْکُرُوا إِذْ کُنْتُمْ قَلِیلًا فَکَثَّرَکُمْ ای فأکثر عددکم بعد القلة، و أعزّکم‌ بعد الذلة. ذلک أن مدین بن ابراهیم تزوّج ریثا بنت لوط فولدت حتی کثر عدد اولادهما. و قیل: کنتم فقراء فأغناکم، و قیل: کنتم عجزة فجعلکم ذوی مقدرة. نعمت خود در یاد ایشان داد، و آن گه پند داد و نظر عبرت فرمود، گفت: وَ انْظُرُوا کَیْفَ کانَ عاقِبَةُ الْمُفْسِدِینَ فی الارض بالمعاصی مثل قوم نوح و عاد و ثمود و قوم لوط.

عاقبة نامی است سرانجام را، و عقبی هم چنان، اما آنجا که گفت: وَ الْعاقِبَةُ لِلتَّقْوی‌، وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِینَ یعنی و العاقبة المحمودة و العقبی المحمودة.

وَ إِنْ کانَ طائِفَةٌ مِنْکُمْ آمَنُوا بِالَّذِی أُرْسِلْتُ بِهِ من العذاب وَ طائِفَةٌ لَمْ یُؤْمِنُوا ای لم یصدقوا بالعذاب فَاصْبِرُوا حَتَّی یَحْکُمَ اللَّهُ بَیْنَنا ابن عباس گفت: و مقاتل بن حیان: این خطاب با مؤمنان است، و تسلیت ایشان است، میگوید: صبر کنید بر دین خویش، و بر اذی و رنج کافران، تا آن گه که اللَّه کار بر گزارد و حکم کند در عذاب فرستادن. مقاتل بن سلیمان گفت: این خطاب کافران است بر سبیل تهدید، همی گوید: ای کافران صبر کنید تا بینید آنچه شما را در پیش است از عذاب و عقوبت، وَ هُوَ خَیْرُ الْحاکِمِینَ لأنه لا یجوز علیه الحور و لا المحاباة فی الحکم.

قالَ الْمَلَأُ الَّذِینَ اسْتَکْبَرُوا مِنْ قَوْمِهِ یعنی الذین استکبروا عن اللَّه و عن رسوله فلم یؤمنوا، لَنُخْرِجَنَّکَ یا شُعَیْبُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا مَعَکَ مِنْ قَرْیَتِنا أَوْ لَتَعُودُنَّ فِی مِلَّتِنا ای دیننا الذی نحن علیه، و تترکون دینکم. عظماء و رؤساء قوم شعیب گفتند، ایشان که از حق گردن کشی کردند و بر خدا و رسول عصیان آوردند که: از دو کار بیرون نیست ای شعیب! یا ترا و مؤمنان که با تواند از شهر بیرون کنیم، یا بدین ما باز گردید، و بآن آئید. شعیب گفت: ا تجبروننا علی العود و ان کرهنا؟ و هر چند که ما دین شما نخواهیم، و آن را کراهیت داریم، ما را با جبار بر آن میدارید و میخوانید؟! ایشان گفتند: آری، چنین میکنیم. پس شعیب گفت: قَدِ افْتَرَیْنا عَلَی اللَّهِ کَذِباً بر اللَّه پس دروغ ساخته باشیم اگر بملت شما درآئیم، و با دین شما گردیم، پس از آنکه اللَّه ما را از آن برهانید، و در آن نیاورد.

آن گه گفت: وَ ما یَکُونُ لَنا أَنْ نَعُودَ فِیها إِلَّا أَنْ یَشاءَ اللَّهُ رَبُّنا ای: الّا ان یکون قد سبق فی علم اللَّه و فی مشیته ان نعود فیها». میگوید: نسزد ما را که با دین و ملت شما گردیم، مگر که در علم اللَّه و در مشیت وی رفته در ازل که ما باز گردیم، که پس ناچار علم وی بر ما برود، و قضای وی در حکم وی روان گردد، و اللَّه دانسته است آنچه خواهد بود، پیش از آنکه باشد. اینست که گفت: وَسِعَ رَبُّنا کُلَّ شَیْ‌ءٍ عِلْماً. و قیل: الا ان یشاء اللَّه اهلاکنا، فان اللَّه یسعد من یشاء بالطاعة، و یشقی من یشاء بالمعصیة.

اگر کسی گوید: شعیب پیغامبر بود، و هرگز بر دین ایشان و بر کفر نبوده، چونست که میگوید: وَ ما یَکُونُ لَنا أَنْ نَعُودَ فِیها؟ «عود» بازگشتن است بچیزی که یک بار در آن بوده. جواب آنست که «عود» بمعنی ابتدا نیز استعمال کنند بمعنی صیرورت، عاد، ای: صار، و عاد، ای: لحق. یقال: عاد علیّ من فلان مکروه، و ان لم یکن سبق مکروه قبل ذلک، و تأویله: لحقنی منه مکروه، فعلی هذا معنی قوله: لَتَعُودُنَّ فِی مِلَّتِنا ای: لتدخلن و لتصیرن فی ملتنا. وَ ما یَکُونُ لَنا أَنْ نَعُودَ فِیها ای: ندخل و نصیر فیها. و معنی قوله: إِذْ نَجَّانَا اللَّهُ مِنْها ای فی سابق علمه و عند اللوح و القلم، و قیل: إِذْ نَجَّانَا اللَّهُ مِنْها لم یجعلنا من اهل ملتکم.

معنی دیگر گفته‌اند در جواب این مسئله که: این خطاب با قوم شعیب میرود که در ابتدا کافر بودند، و پس ایمان آوردند، و روا باشد، که مسلمانان بابتدا در تقیه بودند و دین خود پنهان میداشتند. پس بآخر اظهار کردند، و ایشان آن سخن از سر ظن خویش گفتند، که می‌پنداشتند که ایشان در ابتداء بر کفر بودند.

عَلَی اللَّهِ تَوَکَّلْنا این جواب ایشان است که گفتند: لَنُخْرِجَنَّکَ یا شُعَیْبُ ای: فوّضنا أمورنا الیه. پس شعیب چون از ایمان و از صلاح ایشان نومید گشت، رب العزة او را دستوری داد تا بر ایشان دعا کرد، گفت: رَبَّنَا افْتَحْ بَیْنَنا وَ بَیْنَ قَوْمِنا بِالْحَقِّ ای: اقض بیننا، ای بیّن لنا مصیرنا و مصیرهم، وَ أَنْتَ خَیْرُ الْفاتِحِینَ ای الحاکمین، ای: اظهر امرنا بانزال العذاب علیهم، حتی ینفتح ما بیننا و بین قومنا و یظهر انا علی الحق، ففتح اللَّه بینهم فنجی المؤمنین و أهلک الکافرین.

وَ قالَ الْمَلَأُ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ قَوْمِهِ لَئِنِ اتَّبَعْتُمْ شُعَیْباً علی دینه إِنَّکُمْ إِذاً لَخاسِرُونَ لعجزة جاهلون.

فَأَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَةُ ای العذاب. امر اللَّه الارض فتحرکت بهم. جای دیگر گفت: فَأَخَذَتْهُمُ الصَّیْحَةُ ای صیحة جبرئیل. جای دیگر گفت: فَأَخَذَهُمْ عَذابُ یَوْمِ الظُّلَّةِ. مفسران گفتند: چون اللَّه تعالی خواست که ایشان را هلاک کند، دری از درهای دوزخ بر ایشان گشاد، تا گرمای عظیم بر ایشان تافت، چنان که نفسهای ایشان باز گرفت.

در اندرونها گریختند، و در آب شدند، و هیچ سود نداشت، و آن گرمی هوا و باد گرم ایشان را گرفته، و قرار و آرام از ایشان برده، تا رب العزة در آن صحرا پاره میغ برانگیخت، آن را سایه خنک بود، و نسیم خوش، و باد سرد، ایشان همه در زیر آن میغ مجتمع شدند، مردان و زنان و کودکان. پس رب العالمین از بالا آتش فرستاد، و از زمین زلزله پدید آورد، و جبرئیل بانگ بر ایشان زد. یک بار همه بسوختند، و چون خاکستر گشتند. اینست که رب العزة گفت: فَأَصْبَحُوا فِی دارِهِمْ یعنی فی قریتهم جاثِمِینَ یعنی امواتا خامدین.

الَّذِینَ کَذَّبُوا شُعَیْباً کَأَنْ لَمْ یَغْنَوْا فِیهَا ای کأن لم یقیموا فیها، و لم یتنعموا، و أصله من المغنی، و المغانی هی المنازل. یقال غنینا بمکان کذا، ای اقمنا به. قال بعضهم: اهلک مدین بالزلزلة، و اصحاب الایکة بالحرّ، و کان شعیب مبعوثا الیهما. الَّذِینَ کَذَّبُوا شُعَیْباً کانُوا هُمُ الْخاسِرِینَ الهالکین لا المؤمنین کما زعموا.

فَتَوَلَّی عَنْهُمْ ای اعرض عنهم شعیب بعد أن نزل بهم العذاب، و قیل: حین رأی اوائل العذاب. وَ قالَ یا قَوْمِ لَقَدْ أَبْلَغْتُکُمْ رِسالاتِ رَبِّی فی نزول العذاب، وَ نَصَحْتُ لَکُمْ. ثم عزی نفسه عنهم، و قال: فَکَیْفَ آسی‌ ای احزن بعد النصیحة عَلی‌ قَوْمٍ کافِرِینَ اذ عذّبوا. این سخن بر سبیل انکار بیرون داد، یقول: کیف یشتدّ حزنی علیهم؟! ای لا احزن. میگوید. چون غم خورم بر ایشان؟! یعنی که نخورم، که در ایشان جای غم خوردن نیست، و بر ایشان جز عذاب و غضب اللَّه نیست.

قال ابو عبد اللَّه البجلی: کان ابو جاد و هوز و حطی و کلمون و سعفص و قرشت ملوک مدین، و کان ملکهم فی زمن شعیب. کلمون، فلمّا هلک قالت ابنته تبکیه:

کلمون هدّ رکنی هلکه وسط المحلة
سید القوم اتاه الحتف نار تحت ظلة

جعلت نار علیهم دارهم کالمضمحلة

اطلاعات

قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

قوله تعالی: وَ لُوطاً ای: و ارسلنا لوطا، و هو اسم اعجمی کابراهیم و اسحاق. و قیل: هو اسم عربی. و انما سمّی لوطا لانه حبّه لاط بقلب ابراهیم، ای: تعلق به و لصق. و هو لوط بن هاران بن آزر برادر زاده ابراهیم بود، با عم خویش ابراهیم از زمین بابل برفت. بسوی شام. ابراهیم به فلسطین فرو آمد، و لوط به اردن، پس رب العالمین لوط را به پیغامبری فرستاد باهل سدوم و عمورا و صعورا و صامورا. این چهار شارستان مؤتفکات خوانند، یعنی: ائتفکت بهم، ای انقلبت. و مسکن وی به سدوم بود. ایشان را بیست و اند سال دعوت کرد، و یکی از ایشان ایمان نیاورد، و بآن فاحشه و فعل بد حریص گشته بودند، و لوط بایشان انکار می‌نمود، و می‌گفت: إِنَّکُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجالَ، قرأ اهل المدینة و حفص انکم بکسر الالف علی الخبر، و قرأ الآخرون: ائنکم بالاستفهام.
هوش مصنوعی: در این متن به پیامبری لوط اشاره شده است که نامش ممکن است از زبان‌های مختلف باشد. او فرزند هاران و برادرزاده ابراهیم است و همراه ابراهیم از سرزمین بابل به شام رفته است. در این سفر، ابراهیم به فلسطین و لوط به اردن می‌رود. خداوند لوط را به پیامبری برای قوم سدوم و امورات و سایر قبایل می‌فرستد که به فساد اخلاقی و رفتارهای ناپسند مشغول بودند. لوط مدت بیست سال آنها را دعوت به ایمان می‌کند، اما هیچ‌یک از آنها به پیامش پاسخ نمی‌دهند. او بارها رفتارهای زشت آنها را محکوم می‌کند و به آنها می‌گوید که چرا به مردان میل جنسی دارند. این قوم به شدت به گناهان خود ادامه می‌دهند و از پذیرش دعوت لوط سر باز می‌زنند.
أَ تَأْتُونَ الْفاحِشَةَ یعنی اتیان الذکران، ما سَبَقَکُمْ بِها مِنْ أَحَدٍ مِنَ الْعالَمِینَ قال عمر بن دینار: ما نزا ذکر علی ذکر فی الدنیا حتی کان قوم لوط. این فعل لواطه پیش از قوم لوط در هیچ امت نبوده، و هرگز تا آن روزگار کس نشناخته، و این فعل ابلیس ایشان را بآن راه نمود، که در صورت کودکی زیبا روی بمیان ایشان برآمد و ایشان را بخود دعوت کرد، بآن عمل خبیث، و ایشان عادت گرفتند، و علی الخصوص با غربا و ابناء السبیل میکردند، و با قوم خود البته نکردندی و روا نداشتندی. اینست که اللَّه گفت: أَ تَأْتُونَ الذُّکْرانَ مِنَ الْعالَمِینَ یعنی بالعالمین هاهنا الغرباء. آن گه تفسیر کرد: إِنَّکُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجالَ در قرآن نامها است مجامعت را افزون از ده، اتیان از آنست. شهوة ای کشهوة الجماع التی حقها ان تنال من النساء. مِنْ دُونِ النِّساءِ ای لا من النساء. بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ مُسْرِفُونَ ای مجاوزون امر اللَّه. الاسراف و الجهل توأمان، و لهذا قال فی سورة النمل تجهلون. قال النّبی (ص) «لا ینظر اللَّه الی رجل اتی رجلا او امرأة فی الدبر».
هوش مصنوعی: آیا شما به عمل زشت (لواطه) روی می‌آورید، در حالی که هیچ‌کس از جهانیان پیش از شما این کار را نکرده است؟ عمر بن دینار می‌گوید: مردانگی بر مردانگی در دنیا پیش از قوم لوط وجود نداشت. این عمل زشت (لواطه) پیش از آنکه قوم لوط وجود داشته باشد، در هیچ ملتی شناخته نشده بود. ابلیس به آن‌ها این راه را نشان داد و به شکل یک پسر زیبا به میان آن‌ها آمد و آنان را به این عمل ناپسند دعوت کرد. این قوم به این عمل عادت کردند، به ویژه با کسانی که از سرزمین‌های دیگر می‌آمدند و آنها به هم‌خون‌های خود این کار را نمی‌کردند. به همین دلیل خداوند می‌فرماید: آیا شما مردان را از جهانیان (غریب ها) می‌آورید؟ سپس توضیح می‌دهد: یقیناً شما به مردان روی می‌آورید. در قرآن نامهایی برای آمیزش جنسی وجود دارد که زیادتر از ده مورد است. این عمل شهوتی است که باید از زنان کسب شود، نه از مردان. بلکه شما قومی اسرافکار هستید، یعنی از حدهای خدا تجاوز می‌کنید. اسراف و جهل با هم همراه هستند، و به همین دلیل در سوره نمل به نادانی شما اشاره شده است. پیامبر (ص) نیز فرمود: خدا به مردی که با مردی یا زنی به صورت عیب‌جویی اقدام کند، نخواهد نگریست.
بدان که لواطت حرام است، و از جمله کبائر است. همچون زنا موجب حدّ. و ثبوت آن هم از آن طریقست که ثبوت زنا: بگواهان عدول، و لفظ صریح، که چهار مرد عدل گویند بلفظ صریح مفسر و مقشر که: رأینا فرجه غاب فی فرجه. پس چون ثابت گشت و درست شد حد واجب شود. و شافعی را در حدّ لائط دو قول است: بیک قول مستوجب قتل گردد، لقول النبی (ص): «من عمل عمل قوم لوط فاقتلوه».
هوش مصنوعی: لواطت عملی حرام و یکی از گناهان بزرگ محسوب می‌شود که عواقب آن مشابه زنا است. برای اثبات این عمل نیز باید شاهدانی معتبر و صریح وجود داشته باشند. در صورتی که چهار مرد عادل به وضوح شهادت دهند که مثلاً یک عمل مشخص انجام شده، آنگاه این عمل ثابت می‌شود و مجازات آن واجب خواهد بود. همچنین در مورد مجازات لواطت بین فقها اختلاف نظر وجود دارد؛ برخی معتقدند مجازات آن مرگ است و به سخنی از پیامبر اشاره می‌کنند که فرموده‌اند: «هر کس کاری مانند قوم لوط انجام دهد، باید کشته شود».
و روی ابن عباس: ان النبی (ص) قال: «من وجدتموه یعمل عمل قوم لوط فاقتلوا الفاعل و المفعول به». باین قول بکر و ثیّب و فاعل و مفعول به در آن در آن یکسانند، و بقول دیگر حدّ زنا واجب شود، ان کان بکرا جلّد و ان کان ثیّبا رجم، لقول النبی: «اذا اتی الرجل الرجل فهما زانیان، و اذا اتت المرأة المرأة فهما زانیتان».
هوش مصنوعی: ابن عباس نقل کرده است که پیامبر (ص) فرمود: «اگر کسی را دیدید که مانند قوم لوط عمل می‌کند، فاعل و مفعول به هر دو را بکشید». بر این اساس، بکر و ثیب و فاعل و مفعول به در این مورد یکی هستند. همچنین، به نقل دیگر، حد زنا واجب می‌شود؛ اگر شخصی بکر باشد، او را تازیانه می‌زنند و اگر ثیب باشد، او را سنگسار می‌کنند. پیامبر فرمود: «وقتی مردی با مرد دیگر باشد، هر دو زانی هستند و وقتی زن با زن دیگر باشد، هر دو زانیت هستند».
و روی عن علی (ع) قال: «هذه معصیة ما عصی اللَّه تعالی بها الا امة واحدة فأهلکهم، و انی اری ان یحرق بالنار».
هوش مصنوعی: امام علی (ع) فرمودند: «این یک گناه است که خداوند تنها با آن یک امت را عذاب کرد و آنان را نابود ساخت، و من معتقدم که باید این گناه را با آتش سوزاند.»
و سئل ابن عباس عنه، فقال: یرمی من اعلی شاهق فی تلک القریة. ثم یتبع بالحجارة حتی یموت. و روی ان عبد الملک بن مروان کتب الی حبیب قاضی حمص یسأله کم عقوبة اللوطی، فکتب: ان علیه ان یرمی بالحجارة کما رجم قوم لوط، فان اللَّه تعالی یقول: وَ أَمْطَرْنا عَلَیْهِمْ حِجارَةً مِنْ سِجِّیلٍ، فقبل عبد الملک ذلک منه و حسّنه.
هوش مصنوعی: ابن عباس در مورد این موضوع گفت که فرد مرتکب جرم از یک مکان بلند به سمت پایین پرتاب می‌شود. سپس او را با سنگ‌ها مورد هدف قرار می‌دهند تا بمیرد. همچنین گفته شده است که عبدالملک بن مروان به حبیب قاضی حمص نوشت و از او پرسید که تنبیه فرد لواطی چیست. حبیب در پاسخ نوشت که او باید مانند قوم لوط با سنگ پرتاب شود، زیرا خداوند در قرآن فرموده است: "و بر آنها سنگ‌هایی از سفال باریدیم." عبدالملک این پاسخ را پذیرفت و آن را خوب دانست.
وَ ما کانَ جَوابَ قَوْمِهِ إِلَّا أَنْ قالُوا أَخْرِجُوهُمْ مِنْ قَرْیَتِکُمْ چون لوط ایشان را نصیحت کرد، و بر توبه و بر ترک معصیت و لواطت دعوت کرد، نبود ایشان را جواب بصواب و راستی، با سفاهت و استهزاء گشتند و گفتند: أَخْرِجُوهُمْ مِنْ قَرْیَتِکُمْ در همه قرآن قریه نیست مگر بمعنی شهر، سمّیت قریة لانها تقری السکن، ای تجمعهم، و تحتوی علیهم. بطریق استهزاء و سفاهت گفتند: ایشان را از شهر بدر کنید یعنی لوط را و دو دختر وی زعورا و ریثا، و قیل: ریثا و عیشا، و من آمن معه میگوید: ایشان را بدر کنید، که ایشان مردمانی پاکیزه‌اند. از آنچه ما می‌کنیم تحرج میکنند، و پاکیزگی میجویند. یَتَطَهَّرُونَ یعنی یتقززون عن اتیان ادبار الرجال و ادبار النساء. قال ابن بحر: معناه یرتقبون اطهار النساء فیجامعوهن فیها. قال ابن عباس: عابوهم بما یتمدّح به.
هوش مصنوعی: جواب قوم لوط به نصیحت‌های او تنها این بود که گفتند: آن‌ها را از شهر خود خارج کنید. وقتی لوط به آن‌ها توصیه کرد که توبه کنند و از گناهان و لواط دوری گزینند، آن‌ها با تمسخر و بی‌احترامی پاسخ دادند. در قرآن، واژه «قریه» بیشتر به معنای شهر است که به دلیل تجمع مردم و سکونت در آن به این نام خوانده می‌شود. به طور توهین‌آمیز گفتند که لوط و دو دخترش را از شهر بیرون کنند، زیرا آن‌ها افرادی پاکدامن بودند که از اعمال ناپسندشان نگران بودند و تمایل به پاکی داشتند. این افراد نسبت به رفتار ناپسند دیگران حساس بودند و می‌خواستند از آنها دوری کنند. یک دیدگاه دیگر نیز این بود که آن‌ها انتظار داشتند رفتار مناسبی داشته باشند و با زنان به روشی محترم رابطه برقرار کنند. عده‌ای دیگر گفتند که آن‌ها به خاطر معیارهایی که خود را بر اساس آن‌ها تعریف کرده بودند، لوط و پیروانش را مورد تمسخر قرار دادند.
فَأَنْجَیْناهُ وَ أَهْلَهُ ای من آمن به، إِلَّا امْرَأَتَهُ و اسمها و اهلة، فانها کانت تسرّ الکفر کانَتْ مِنَ الْغابِرِینَ ای من الباقین فی عذاب اللَّه. و قیل: من الغائبین عن النجاة.
هوش مصنوعی: ما او و خانواده‌اش را نجات دادیم، به جز همسرش که نامش ذکر شده و او از کسانی بود که به کفر گرایش داشت و از باقی‌ماندگان در عذاب خداوند بود. برخی هم گفته‌اند که او از کسانی است که از نجات غایب بودند.
وَ أَمْطَرْنا عَلَیْهِمْ مَطَراً جای دیگر ازین گشاده‌تر گفت: أُمْطِرَتْ مَطَرَ السَّوْءِ. جای دیگر آن را بیان کرد، گفت: وَ أَمْطَرْنا عَلَیْهِمْ حِجارَةً مِنْ سِجِّیلٍ.
هوش مصنوعی: و ما برای آنها بارانی نازل کردیم. در جای دیگری به صورت دیگر گفت: بارانی از بدبختی نازل شد. و در جایی دیگر گفت: ما بر آنها سنگ‌هایی از گل گداخته باریدیم.
این سنگ باران قومی را بود از ایشان که از شارستان بیرون بودند، بوقت عذاب سنگها بارانیدند بر ایشان، که در دیدار گل مینمود، و در زخم سنگ، و اندرون وی بآتش آگنده. اما شارشتان را و اهل آن در هوا بردند، و در گردانیدند، و در زمین کوفتند، و آب سیاه بر ایشان برآوردند، و آن گه ایشان را در آتش کردند. و آن گه در آخر قصه گفت: فَانْظُرْ کَیْفَ کانَ عاقِبَةُ الْمُجْرِمِینَ ای الکافرین. در نگر که سرانجام کافران چه بود؟ و بچه روز رسیدند؟
هوش مصنوعی: این سنگ باران، مجازاتی بود برای قومی که در شارستان زندگی نمی‌کردند. در زمان عذاب، سنگ‌ها بر آن‌ها باریدند به گونه‌ای که به نظر می‌رسید مانند گل می‌درخشیدند، اما در واقع درد سنگ‌ها را حس می‌کردند و درونشان با آتش پر شده بود. اما مردم شارستان و ساکنان آن به آسمان برده شدند، در بخشی از زمین چرخانده شدند، و در نهایت به زیر زمین کوبیده شدند و آب سیاه بر سر آن‌ها سرازیر شد. سپس آن‌ها را به آتش سپردند. در پایان ماجرا گفته شده است: «نگاه کن که سرانجام کافران چه شد و به چه روزی رسیدند.»
وَ إِلی‌ مَدْیَنَ أَخاهُمْ شُعَیْباً ای و أرسلنا الی مدین اخاهم شعیبا. یعنی: اهل مدین. میگویند: مدین نام آن زمین است که خانه و مسکن مدین بن ابراهیم الخلیل بود، بوی باز خوانند، و گفته‌اند: نام قبیله است، و ایشان اصحاب ایکه بودند. و گفته‌اند: إِلی‌ مَدْیَنَ ای: و ارسلنا الی ولد مدین بن ابراهیم.
هوش مصنوعی: شعیب، برادر افرادی که در مدین بودند، به آنجا فرستاده شد. مدین اشاره به منطقه‌ای است که محل سکونت مدین بن ابراهیم خلیل بوده است. برخی می‌گویند که مدین نام مردمی است که در آنجا زندگی می‌کردند. همچنین گفته شده که آن‌ها از اصحاب ایکه بودند. به عبارت دیگر، پیامبر به نسل مدین بن ابراهیم نیز فرستاده شده است.
قتاده گفت: شعیب را بدو قوم فرستادند: یک بار به مدین و یک بار به اصحاب ایکه، و مدین دیگراند، و اصحاب ایکه دیگر. أَخاهُمْ شُعَیْباً هو شعیب بن نویب بن مدین بن ابراهیم، و قیل: ان نسبته فی التوراة شعیب بن حدی بن شجر بن لام بن یعقوب بن اسحاق، و قیل هو شعیب بن میکائیل، کان یقال له خطیب الانبیاء، لحسن مراجعته قومه. أَخاهُمْ شُعَیْباً عرب هر چیزی را که منوط بود بچیزی، و مداوم بود، آن را اخ گویند، اگر چه جماد بود و جانور بیرون از مردم، یقال اخو البغلة و اخو الناقة و اخو السفر. قال ابن ابی ربیعه:
هوش مصنوعی: قتاده اشاره می‌کند که شعیب به دو قوم ارسال شده است: یک بار به قوم مدین و بار دیگر به اصحاب ایکه که این دو گروه با هم متفاوت هستند. شعیب، پسر نویب و نوه مدین و فرزند ابراهیم شناخته می‌شود. بر اساس برخی اعتقادات، در کتاب مقدس او را با نسبتی دیگر معرفی کرده‌اند. همچنین برخی او را شعیب بن میکائیل نامیده‌اند و به او لقب "خطيب الأنبياء" به دلیل توانایی‌هایش در گفتگو با قومش داده‌اند. واژه "أخ" در عربی به هر چیزی که به چیزی دیگر وابسته و پیوسته باشد، اطلاق می‌شود، حتی اگر آن چیز حیوان یا شی‌ء بی‌جان باشد. به‌عنوان مثال، برای "بغله" و "ناقه" و همچنین "سفر" از این واژه استفاده می‌شود.
اخا سفر جوّاب ارض تقاذفت
به فلوات فهو اشعث اغبر
هوش مصنوعی: دوست من در سفر به سرزمینی نامعلوم افتاده است و حالا با ظاهری به هم ریخته و خاکی به نظر می‌رسد.
قالَ یا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ ای وحّدوا اللَّه، ما لَکُمْ مِنْ إِلهٍ غَیْرُهُ لیس لکم رب غیره.
هوش مصنوعی: ای قوم من! خدا را بپرستید، او را یگانه بدانید. غیر از او هیچ معبودی ندارید و هیچ پروردگاری جز او برای شما نیست.
قَدْ جاءَتْکُمْ بَیِّنَةٌ مِنْ رَبِّکُمْ این دلیل است که وی را معجزه بود بخلاف ایشان که گفتند: پیغامبر بود، و او را معجزه نبود. قال الزجاج: لا تقبل نبوة بغیر معجزة.
هوش مصنوعی: شما نشانه‌ای واضح از سوی پروردگارتان دریافت کرده‌اید. این دلیلی است بر اینکه او معجزه‌ای داشت، در حالی که کسانی که می‌گفتند او پیامبر است، معجزه‌ای نداشتند. زجاج گفته است: نبوت بدون معجزه پذیرفته نیست.
قَدْ جاءَتْکُمْ بَیِّنَةٌ مِنْ رَبِّکُمْ یعنی ما اوتی من المعجزة. بو بکر نقاش گفت: او را آیت و معجزات بود، اما ذکر معجزه وی در قرآن نیست، و نه معجزه هر پیغامبری در قرآن کرده‌اند. نه بینی که مصطفی را صلوات اللَّه علیه معجزات و آیات بسیار بود، و نه همه در قرآن است، بل بعضی در قرآن است، و بعضی نه.
هوش مصنوعی: آیه‌ای از قرآن به شما رسیده که نشان‌دهنده معجزاتی است که پیامبر از طرف خداوند دریافت کرده است. با این حال، برخی از معجزات و نشانه‌های آن پیامبر در قرآن ذکر نشده‌اند. به عنوان مثال، پیامبر اسلام معجزات و نشانه‌های زیادی داشت، اما همه آن‌ها در قرآن نیامده‌اند؛ بعضی از آن‌ها ذکر شده و برخی دیگر نه.
فَأَوْفُوا الْکَیْلَ وَ الْمِیزانَ قوم وی کافر بودند اهل بخس و خیانت در پیمانه و ترازو، و شعیب ایشان را نصیحت کرد، و باتمام پیمانه و ترازو فرمود، گفت: پیمانه و ترازو راست میدارید، و در آن گزاف کار مباشید، و بر دیگران ظلم و حیف مکنید.
هوش مصنوعی: شعیب به مردمش توصیه کرد که در خرید و فروش عدالت را رعایت کنند و از دستکاری در اندازه‌ها و وزنه‌ها پرهیز کنند. او به آن‌ها گفت که انصاف را رعایت کنند و به دیگران ظلم نکنند. قوم او به ناپسندی و خیانت در معاملات مشغول بودند و شعیب به آن‌ها یادآوری کرد که نباید در معاملات بی‌عدالتی کنند.
وَ لا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْیاءَهُمْ اشیاء گفت تا حزر و عدّ و ذرع و مساحت همه در آن شود. وَ لا تُفْسِدُوا فِی الْأَرْضِ یعنی بالکفر بَعْدَ إِصْلاحِها بعد بعث الانبیاء و الامر بالعدل و الاحسان. و قیل: لا تفسدوا بالظلم و العدوان فی الکیل و المیزان. ذلِکُمْ ای الّذی ذکرت لکم و أمرتکم به خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ ای مصدقین ما اقول.
هوش مصنوعی: در این متن گفته شده که نباید به مردم کم بها بدهید و حقوق آن‌ها را نادیده بگیرید. همچنین نباید در زمین فساد ایجاد کنید، که منظور از آن بی‌اعتنایی به اصول صحیح و عدالت اجتماعی پس از ظهور پیامبران است. همچنین در خصوص ظلم و تجاوز در اندازه‌گیری و سنجش نیز اشاره شده است. آنچه که به شما یادآوری می‌شود و به آن دستور داده می‌شود، اگر شما به راستی ایمان دارید، برایتان بهتر است.
وَ لا تَقْعُدُوا بِکُلِّ صِراطٍ تُوعِدُونَ این خطاب با اصحاب مکس است.
هوش مصنوعی: در اینجا به افرادی اشاره شده است که در هر راه و مسیری نشسته و دیگران را از آن مسیر می‌ترسانند. این عبارتی است که به نوعی هشدار می‌دهد که نباید در هر گوشه و کنار، دیگران را تهدید کرده یا وسوسه کرد.
عشار را میگوید که بر سر راه نشیند، و مردم را ترساند، و باج ستاند.
هوش مصنوعی: عشار به معنای شخصی است که در معابر ایستاده و با ایجاد ترس در دل مردم، از آن‌ها مالیات یا باج می‌گیرد.
وَ تَصُدُّونَ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ. این صدّ از سبیل از بهر آن گفت که در مکس که عشّار ستاند قطع افتد سبیل را، و صدّ از آن، و چون چیزی چنین بود حرج افتد بر حاج و معتمر و زائر و طالب علم و واصل رحم و مجاهد. نه بینی که ابلیس روز طرد چه گفت: لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِراطَکَ الْمُسْتَقِیمَ که آن همه در تحت آنست. و گفته‌اند: این خطاب با قطّاع طریق است، ایشان که راه به بیم دارند، و کاروان زنند، و قتل و غارت کنند. و حکم این در موضع خویش گفته‌ایم. و گفته‌اند این آیت در شأن آن کافران است علی الخصوص که بر سر راه می‌نشستند تا کسی که قصد شعیب داشت تا با وی ایمان آرد، از وی باز دارند، و بترسانند. همی گفتند: شعیب مردی دروغ زن است فتان. نگر که بوی ایمان نیارید، و بر وی نروید، که بباطل وی فریفته گردید، و از دین خویش بیفتید، ربّ العالمین گفت ایشان را: چنین مکنید، و مؤمنان را از وی باز مدارید، و ایشان را مترسانید.
هوش مصنوعی: این بخش به این موضوع اشاره دارد که برخی افراد مانع از پیروی دیگران از مسیر خداوند می‌شوند. این ممانعت باعث می‌شود که حجاج، زائران، علم‌آموزان و مجاهدان متحمل زحمات و مشکلات شوند. ابلیس در روز طرد به این فکر است که خواهند دید خلک بر سر صراط مستقیم نمی‌توانند قدم بگذارند. گفته شده که این سخنان به دزدان راه اشاره دارد که موجب ترس و ناامنی می‌شوند. همچنین، این آیه به کافران اشاره می‌کند که در راه‌ها نشسته بودند تا مومنین را از ایمان به شعیب بازدارند و با دروغ‌گویی آن‌ها را از مسیر صحیح منحرف کنند. خداوند به آن‌ها می‌فرماید که چنین نکنند و مومنین را از ایمان به شعیب دور نکنند.
وَ تَصُدُّونَ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ این سبیل ایدر دین است میگوید: دین خدایی را می‌عیب جویید که آن را کژی می‌نمائید تَبْغُونَها عِوَجاً ای تبغون لها عوجا.
هوش مصنوعی: شما مردم را از راه خدا بازمی‌دارید و دین الهی را با عیب‌جویی زیر سوال می‌برید، در حالی که به دنبال تحریف آن هستید.
عوج بکسر عین کژی بود در چیزی نادیدنی، چون دین و عهد و نسب و جز از آن.
هوش مصنوعی: عوج به معنای کجی یا انحراف است که در مورد چیزهایی که نمی‌توان آنها را به‌وضوح دید، مانند ایمان، پیمان و نسب، استفاده می‌شود.
اما در چیزی دیدنی عوج است بفتح عین چون دیوار و چوب و جز از آن. و گفته‌اند: صراط در همه قرآن بدو معنی آید: یکی بمعنی طریق، چنان که درین آیت گفت: بِکُلِّ صِراطٍ تُوعِدُونَ، ای بکل طریق. همانست که در سوره الصافات گفت: فَاهْدُوهُمْ إِلی‌ صِراطِ الْجَحِیمِ یعنی الی طریق الجحیم. وجه دوم صراط است بمعنی دین، چنان که گفت: اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِیمَ ای الدّین المستقیم، و در سورة الانعام گفت: وَ أَنَّ هذا صِراطِی مُسْتَقِیماً، وَ هذا صِراطُ رَبِّکَ مُسْتَقِیماً، و نظیر این در قرآن فراوان است.
هوش مصنوعی: در برخی موارد، می‌توان از واژه «عوج» به معنای انحراف یا کجی صحبت کرد، مانند دیوارها و چوب‌ها. در قرآن، واژه «صراط» به دو معنا آمده است: یکی به معنای «راه» و دیگری به معنای «دین». در آیات مختلف، مانند «بِکُلِّ صِراطٍ تُوعِدُونَ» معنای اول و همچنین در آیه «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِیمَ» به معنای دین مستحکم آمده است. در سایر آیات مانند «وَ أَنَّ هذا صِراطِی مُسْتَقِیماً» نیز این معنا تکرار شده است.
وَ اذْکُرُوا إِذْ کُنْتُمْ قَلِیلًا فَکَثَّرَکُمْ ای فأکثر عددکم بعد القلة، و أعزّکم‌ بعد الذلة. ذلک أن مدین بن ابراهیم تزوّج ریثا بنت لوط فولدت حتی کثر عدد اولادهما. و قیل: کنتم فقراء فأغناکم، و قیل: کنتم عجزة فجعلکم ذوی مقدرة. نعمت خود در یاد ایشان داد، و آن گه پند داد و نظر عبرت فرمود، گفت: وَ انْظُرُوا کَیْفَ کانَ عاقِبَةُ الْمُفْسِدِینَ فی الارض بالمعاصی مثل قوم نوح و عاد و ثمود و قوم لوط.
هوش مصنوعی: به یاد بیاورید زمانی را که تعداد شما کم بود و او شما را فراوان کرد، و زمانی که ذلیل بودید و او شما را عزت داد. این نکته در مورد مدین بن ابراهیم است که با ریثا دختر لوط ازدواج کرد و نسل‌های زیادی از آن‌ها به وجود آمد. همچنین ممکن است اشاره به این باشد که شما فقیر بودید و او شما را غنی کرد، یا اینکه ناتوان بودید و او شما را در جایگاه قدرت قرار داد. در این یادآوری، او نعمت‌های خود را به یاد شما آورد و سپس به شما نصیحت کرد و عبرت آموزی کرد و گفت: به عاقبت فسادکنندگان در زمین که مرتکب معصیت شدند، مانند قوم نوح، عاد، ثمود و قوم لوط نگاه کنید.
عاقبة نامی است سرانجام را، و عقبی هم چنان، اما آنجا که گفت: وَ الْعاقِبَةُ لِلتَّقْوی‌، وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِینَ یعنی و العاقبة المحمودة و العقبی المحمودة.
هوش مصنوعی: عاقبت به معنای نتیجه نهایی است و همچنین واژه عقبی نیز به همین معناست. اما وقتی گفته می‌شود "عاقبت از آنِ پرهیزکاران است" منظور این است که نتیجه‌، نتیجه‌ای پسندیده و خوب خواهد بود.
وَ إِنْ کانَ طائِفَةٌ مِنْکُمْ آمَنُوا بِالَّذِی أُرْسِلْتُ بِهِ من العذاب وَ طائِفَةٌ لَمْ یُؤْمِنُوا ای لم یصدقوا بالعذاب فَاصْبِرُوا حَتَّی یَحْکُمَ اللَّهُ بَیْنَنا ابن عباس گفت: و مقاتل بن حیان: این خطاب با مؤمنان است، و تسلیت ایشان است، میگوید: صبر کنید بر دین خویش، و بر اذی و رنج کافران، تا آن گه که اللَّه کار بر گزارد و حکم کند در عذاب فرستادن. مقاتل بن سلیمان گفت: این خطاب کافران است بر سبیل تهدید، همی گوید: ای کافران صبر کنید تا بینید آنچه شما را در پیش است از عذاب و عقوبت، وَ هُوَ خَیْرُ الْحاکِمِینَ لأنه لا یجوز علیه الحور و لا المحاباة فی الحکم.
هوش مصنوعی: اگر گروهی از شما به آنچه که به آن مأمور شده‌ام ایمان آورده و به عذاب اعتقاد دارند و گروهی دیگر به آن ایمان ندارند، پس صبر کنید تا وقتی که خداوند بین ما داوری کند. ابن عباس و مقاتل بن حیان می‌گویند که این پیام به مؤمنان است و به آنها تسلی می‌دهد و می‌گوید صبر کنید بر دین‌تان و بر آزار و رنج کافران، تا زمانی که خداوند تصمیم بگیرد و عذاب را می‌فرستد. مقاتل بن سلیمان می‌گوید که این پیام به کافران به عنوان تهدید است و به آنها می‌گوید صبر کنید تا آنچه را که در انتظار شماست از عذاب و مجازات مشاهده کنید و او بهترین داوران است زیرا در حکم‌اش هیچگونه انحراف و تبعیضی وجود ندارد.
قالَ الْمَلَأُ الَّذِینَ اسْتَکْبَرُوا مِنْ قَوْمِهِ یعنی الذین استکبروا عن اللَّه و عن رسوله فلم یؤمنوا، لَنُخْرِجَنَّکَ یا شُعَیْبُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا مَعَکَ مِنْ قَرْیَتِنا أَوْ لَتَعُودُنَّ فِی مِلَّتِنا ای دیننا الذی نحن علیه، و تترکون دینکم. عظماء و رؤساء قوم شعیب گفتند، ایشان که از حق گردن کشی کردند و بر خدا و رسول عصیان آوردند که: از دو کار بیرون نیست ای شعیب! یا ترا و مؤمنان که با تواند از شهر بیرون کنیم، یا بدین ما باز گردید، و بآن آئید. شعیب گفت: ا تجبروننا علی العود و ان کرهنا؟ و هر چند که ما دین شما نخواهیم، و آن را کراهیت داریم، ما را با جبار بر آن میدارید و میخوانید؟! ایشان گفتند: آری، چنین میکنیم. پس شعیب گفت: قَدِ افْتَرَیْنا عَلَی اللَّهِ کَذِباً بر اللَّه پس دروغ ساخته باشیم اگر بملت شما درآئیم، و با دین شما گردیم، پس از آنکه اللَّه ما را از آن برهانید، و در آن نیاورد.
هوش مصنوعی: رؤسای قوم شعیب که از پذیرش خدا و پیامبر سر باز زده بودند، به شعیب گفتند که ما تو و کسانی که با تو ایمان آورده‌اند را از شهرمان بیرون خواهیم کرد، مگر اینکه شما به دین ما بازگردید و آن را رها کنید. شعیب پاسخ داد که آیا شما با زور ما را مجبور می‌کنید که به دینی که نمی‌خواهیم بازگردیم؟ آنها تأیید کردند که بله، چنین خواهند کرد. سپس شعیب گفت که اگر ما به دین شما بپیوندیم در حالی که خدا ما را از آن نجات داده، به خدا دروغ می‌بندیم.
آن گه گفت: وَ ما یَکُونُ لَنا أَنْ نَعُودَ فِیها إِلَّا أَنْ یَشاءَ اللَّهُ رَبُّنا ای: الّا ان یکون قد سبق فی علم اللَّه و فی مشیته ان نعود فیها». میگوید: نسزد ما را که با دین و ملت شما گردیم، مگر که در علم اللَّه و در مشیت وی رفته در ازل که ما باز گردیم، که پس ناچار علم وی بر ما برود، و قضای وی در حکم وی روان گردد، و اللَّه دانسته است آنچه خواهد بود، پیش از آنکه باشد. اینست که گفت: وَسِعَ رَبُّنا کُلَّ شَیْ‌ءٍ عِلْماً. و قیل: الا ان یشاء اللَّه اهلاکنا، فان اللَّه یسعد من یشاء بالطاعة، و یشقی من یشاء بالمعصیة.
هوش مصنوعی: سپس گفت: «ما نمی‌توانیم به آنجا بازگردیم مگر اینکه خدا، پروردگار ما، بخواهد». این به معنای آن است که نمی‌توانیم با دین و ملت شما همراه شویم، مگر این که در علم و اراده خدا مقدر شده باشد که به آنجا برگردیم. در این صورت، علم و اراده خدا بر ما حاکم خواهد بود و قضای او در این مورد جاری می‌شود. خداوند پیش از وقوع هر چیزی می‌داند چه چیز خواهد بود. به همین دلیل گفت: «پروردگار ما بر هر چیزی علم دارد». همچنین گفته شده است: «مگر اینکه خدا بخواهد ما را هلاک کند؛ زیرا خداوند هر کس را بخواهد با اطاعت سعادتمند می‌کند و هر کس را بخواهد با معصیت بدبخت می‌سازد».
اگر کسی گوید: شعیب پیغامبر بود، و هرگز بر دین ایشان و بر کفر نبوده، چونست که میگوید: وَ ما یَکُونُ لَنا أَنْ نَعُودَ فِیها؟ «عود» بازگشتن است بچیزی که یک بار در آن بوده. جواب آنست که «عود» بمعنی ابتدا نیز استعمال کنند بمعنی صیرورت، عاد، ای: صار، و عاد، ای: لحق. یقال: عاد علیّ من فلان مکروه، و ان لم یکن سبق مکروه قبل ذلک، و تأویله: لحقنی منه مکروه، فعلی هذا معنی قوله: لَتَعُودُنَّ فِی مِلَّتِنا ای: لتدخلن و لتصیرن فی ملتنا. وَ ما یَکُونُ لَنا أَنْ نَعُودَ فِیها ای: ندخل و نصیر فیها. و معنی قوله: إِذْ نَجَّانَا اللَّهُ مِنْها ای فی سابق علمه و عند اللوح و القلم، و قیل: إِذْ نَجَّانَا اللَّهُ مِنْها لم یجعلنا من اهل ملتکم.
هوش مصنوعی: اگر کسی بگوید که شعیب پیامبر بوده و هرگز در دین قوم خود نبوده و به کفر گراییده، باید گفت که چرا او می‌گوید: «و ما یَکُونُ لَنا أَنْ نَعُودَ فِیها؟» واژه «عود» به معنی بازگشتن به چیزی است که قبلاً در آن بوده‌ایم. پاسخ این است که «عود» می‌تواند به معنای شروع دوباره نیز به کار رود، یعنی به حالتی جدید تبدیل شدن. به عنوان مثال، می‌توان گفت: «مکروهی از فلان شخص به من رسید» حتی اگر قبل از آن هیچ مکروهی تجربه نکرده باشم، به این معنی است که از آن شخص آسیبی به من رسید. بنابراین، معنی عبارت «لَتَعُودُنَّ فِی مِلَّتِنا» این است که شما وارد ملت ما خواهید شد و به آن تعلق خواهید یافت. همچنین منظور از «و ما یَکُونُ لَنا أَنْ نَعُودَ فِیها» این است که ما به این ملت وارد شده و جزو آن خواهیم شد. در ادامه، جمله «إِذْ نَجَّانَا اللَّهُ مِنْها» به گذشته ارتباط دارد و نشان می‌دهد که خداوند ما را از این ملت نجات داده و در علم ازلی خودش ما را از اهل آن ملت قرار نداده است.
معنی دیگر گفته‌اند در جواب این مسئله که: این خطاب با قوم شعیب میرود که در ابتدا کافر بودند، و پس ایمان آوردند، و روا باشد، که مسلمانان بابتدا در تقیه بودند و دین خود پنهان میداشتند. پس بآخر اظهار کردند، و ایشان آن سخن از سر ظن خویش گفتند، که می‌پنداشتند که ایشان در ابتداء بر کفر بودند.
هوش مصنوعی: در پاسخ به این مسئله گفته شده که این خطاب به قوم شعیب مربوط می‌شود که در ابتدا کافر بودند، اما بعدها ایمان آوردند. همچنین ممکن است که مسلمانان ابتدا در وضعیت تقیه بودند و دین خود را پنهان می‌کردند. پس از مدتی، آنها ایمان خود را به‌طور علنی بیان کردند و قوم شعیب نیز بر اساس گمان خود این سخنان را مطرح کردند که به نظرشان مسلمانان در ابتدا کافر بودند.
عَلَی اللَّهِ تَوَکَّلْنا این جواب ایشان است که گفتند: لَنُخْرِجَنَّکَ یا شُعَیْبُ ای: فوّضنا أمورنا الیه. پس شعیب چون از ایمان و از صلاح ایشان نومید گشت، رب العزة او را دستوری داد تا بر ایشان دعا کرد، گفت: رَبَّنَا افْتَحْ بَیْنَنا وَ بَیْنَ قَوْمِنا بِالْحَقِّ ای: اقض بیننا، ای بیّن لنا مصیرنا و مصیرهم، وَ أَنْتَ خَیْرُ الْفاتِحِینَ ای الحاکمین، ای: اظهر امرنا بانزال العذاب علیهم، حتی ینفتح ما بیننا و بین قومنا و یظهر انا علی الحق، ففتح اللَّه بینهم فنجی المؤمنین و أهلک الکافرین.
هوش مصنوعی: ما به خدا توکل کرده‌ایم. این پاسخ آنهاست که گفتند: ما تو را از شهر خارج خواهیم کرد، ای شعیب. یعنی ما امور خود را به خدا سپرده‌ایم. شعیب، چون از ایمان و صلاح آنها ناامید شد، از پروردگارش خواست که برای آنها دعا کند و گفت: پروردگارا، میان ما و قوم‌مان به حق حکم کن. یعنی سرنوشت ما و آنان را برای ما روشن کن. تو بهترین حاکمینی. یعنی فرمانت را با نازل کردن عذاب بر آنها نمایان کن، تا میان ما و قوم‌مان باز شود و ما بر حق بودن خود را نشان دهیم. و خداوند میان آنها حکم کرد و مؤمنان را نجات داد و کافران را هلاک کرد.
وَ قالَ الْمَلَأُ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ قَوْمِهِ لَئِنِ اتَّبَعْتُمْ شُعَیْباً علی دینه إِنَّکُمْ إِذاً لَخاسِرُونَ لعجزة جاهلون.
هوش مصنوعی: رؤسای قوم کافر او به او گفتند: "اگر شما به شعیب و عقاید او پیروی کنید، مطمئناً در آن صورت زیان خواهید کرد و نادان هستید."
فَأَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَةُ ای العذاب. امر اللَّه الارض فتحرکت بهم. جای دیگر گفت: فَأَخَذَتْهُمُ الصَّیْحَةُ ای صیحة جبرئیل. جای دیگر گفت: فَأَخَذَهُمْ عَذابُ یَوْمِ الظُّلَّةِ. مفسران گفتند: چون اللَّه تعالی خواست که ایشان را هلاک کند، دری از درهای دوزخ بر ایشان گشاد، تا گرمای عظیم بر ایشان تافت، چنان که نفسهای ایشان باز گرفت.
هوش مصنوعی: در این متن اشاره شده است که زمانی که خداوند خواست که قوم معینی را به عذاب بکشاند، زمین به شدت لرزید و این امر موجب گرفتاری آن‌ها شد. در دیگر جاها نیز به صدا و فریاد فرشته جبرئیل و عذاب روز سایه اشاره شده است. مفسران توضیح داده‌اند که الله متعال با باز کردن در یکی از درهای جهنم، گرمای شدید را بر آن‌ها نازل کرد به‌طوری که نفس‌هایشان به زحمت گرفت.
در اندرونها گریختند، و در آب شدند، و هیچ سود نداشت، و آن گرمی هوا و باد گرم ایشان را گرفته، و قرار و آرام از ایشان برده، تا رب العزة در آن صحرا پاره میغ برانگیخت، آن را سایه خنک بود، و نسیم خوش، و باد سرد، ایشان همه در زیر آن میغ مجتمع شدند، مردان و زنان و کودکان. پس رب العالمین از بالا آتش فرستاد، و از زمین زلزله پدید آورد، و جبرئیل بانگ بر ایشان زد. یک بار همه بسوختند، و چون خاکستر گشتند. اینست که رب العزة گفت: فَأَصْبَحُوا فِی دارِهِمْ یعنی فی قریتهم جاثِمِینَ یعنی امواتا خامدین.
هوش مصنوعی: در دل صحرا، عده‌ای فرار کردند و به آب پناه بردند، اما این اقدام هیچ فایده‌ای نداشت. گرمای هوا و باد گرم آنها را تحت فشار قرار داد و آرامش‌شان را گرفت. در این حال، خداوند در آن بیابان ابر کوچکی را برانگیخت که سایه‌ای خنک و نسیم ملایمی را فراهم کرد. همه مردم، اعم از مردان، زنان و کودکان، زیر این ابر جمع شدند. سپس خداوند از آسمان آتش فرستاد و زمین را به لرزه درآورد و جبرئیل بر آن‌ها فریاد زد. ناگهان همه آن‌ها سوختند و وقتی خاکستر شدند، خداوند فرمود: "پس آن‌ها در سرزمین خود به حالت مردگان دراز کشیده‌اند."
الَّذِینَ کَذَّبُوا شُعَیْباً کَأَنْ لَمْ یَغْنَوْا فِیهَا ای کأن لم یقیموا فیها، و لم یتنعموا، و أصله من المغنی، و المغانی هی المنازل. یقال غنینا بمکان کذا، ای اقمنا به. قال بعضهم: اهلک مدین بالزلزلة، و اصحاب الایکة بالحرّ، و کان شعیب مبعوثا الیهما. الَّذِینَ کَذَّبُوا شُعَیْباً کانُوا هُمُ الْخاسِرِینَ الهالکین لا المؤمنین کما زعموا.
هوش مصنوعی: کسانی که شُعَیْب را دروغگو شمردند، انگار که هرگز در آنجا زندگی نکرده‌اند و از نعمت‌هایش بهره‌مند نشده‌اند. اصل این عبارت به معنی عدم اقامت و خوشی در آن مکان است. برخی گفته‌اند که خداوند مردمان مدین را با زلزله نابود کرد و اصحاب الایکة را با گرما، و شعیب به سوی این دو قوم فرستاده شده بود. کسانی که شعیب را دروغگو دانستند، در واقع خودشان در حال نقصان و هلاکت بودند و نه مؤمنان، آن‌طور که آنها تصور می‌کردند.
فَتَوَلَّی عَنْهُمْ ای اعرض عنهم شعیب بعد أن نزل بهم العذاب، و قیل: حین رأی اوائل العذاب. وَ قالَ یا قَوْمِ لَقَدْ أَبْلَغْتُکُمْ رِسالاتِ رَبِّی فی نزول العذاب، وَ نَصَحْتُ لَکُمْ. ثم عزی نفسه عنهم، و قال: فَکَیْفَ آسی‌ ای احزن بعد النصیحة عَلی‌ قَوْمٍ کافِرِینَ اذ عذّبوا. این سخن بر سبیل انکار بیرون داد، یقول: کیف یشتدّ حزنی علیهم؟! ای لا احزن. میگوید. چون غم خورم بر ایشان؟! یعنی که نخورم، که در ایشان جای غم خوردن نیست، و بر ایشان جز عذاب و غضب اللَّه نیست.
هوش مصنوعی: شعیب از آنها روی برگرداند و گفت: ای قوم، من پیام‌های پروردگارم را درباره نزول عذاب به شما رساندم و برای شما نصیحت کردم. سپس خود را تسلی داد و گفت: چگونه می‌توانم بعد از نصیحت بر قوم کافری که عذاب شده‌اند، غمناک باشم؟ این سخن به‌نوعی انکار است که بیان می‌کند: چگونه می‌توانم برای آنها اندوهگین شوم؟ یعنی اینکه نباید غمگین شوم، زیرا در این قوم جایی برای غم خوردن وجود ندارد و تنها چیزی که برای آنان باقی‌مانده، عذاب و خشم خداوند است.
قال ابو عبد اللَّه البجلی: کان ابو جاد و هوز و حطی و کلمون و سعفص و قرشت ملوک مدین، و کان ملکهم فی زمن شعیب. کلمون، فلمّا هلک قالت ابنته تبکیه:
هوش مصنوعی: ابو عبد اللَّه البجلی می‌گوید: ابوجاد، هوز، حطی، کلمون، سعفص و قرشت، پادشاهان مدین بودند و پادشاهی آنها در زمان شعیب بود. وقتی کلمون فوت کرد، دخترش برای او گریه می‌کرد.
کلمون هدّ رکنی هلکه وسط المحلة
سید القوم اتاه الحتف نار تحت ظلة
هوش مصنوعی: در محله، مردی بزرگ و با شأن دچار حادثه شد و مرگ به سراغش آمد، در حالی که آتش زیر سایه‌اش زبانه می‌کشید.
جعلت نار علیهم دارهم کالمضمحلة
هوش مصنوعی: آتش بر آن‌ها در خانه‌هایشان چنان شعله‌ور شد که گویی در بیابان خشک و بی‌آب بودند.