گنجور

۶ - النوبة الثالثة

قوله تعالی: إِنَّ رَبَّکُمُ اللَّهُ الَّذِی خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ ربّ نام خداوند است، نور نام نور پیغام و مهر و پیوند است، پروردگار جهانیان، و دارنده خلقان، و دیّان مهربان، پاکست و بی‌همتا، و داور چون و چرا، و ناآلوده بهیچ ناسزا، پیداست خود را بدرستی، پیداست خود را بهستی، پیداست دل را بدوستی، یگانه بسنده، و بداشت هر کس رسنده، و با راست داشت دلها تاونده، هر چیزی را خداونده، و هر هستی را بدارنده، و هر فرا رسیدنی را پروراننده.

اول رب گفت نصیب عامه خلق را، پس اللَّه گفت نصیب عارفان و صدیقان را.

رب است آرام دهنده دل نیکمردان، اللَّه است غارت کننده جان عارفان. رب است دهنده نعمت بخواهندگان، اللَّه است او کننده مهر بدل دوستان. رب است که نعمت دیدار بر مؤمنان ریزد، اللَّه است که عارفان را با دیدار چراغ مهر افروزد.

پیر طریقت گفت: مهر و دیدار هر دو بر هم رسیدند. مهر دیدار را گفت: تو چون نوری که عالم افروزی. دیدار مهر را گفت: تو چون آتشی که عالم سوزی.

دیدار گفت: من چون جلوه کردم غمان از دل برکنم. مهر گفت: من باری غارت کنم دلی که برو رخت افکنم. دیدار گفت: من تحفه ممتحنانم. مهر گفت: من شورنده جهانم.

دیدار بهره اوست که او را بصنایع شناسد. از صنایع باو رسد مکوّنات و مقدرات و محدثات از خلق زمین و سماوات و شمس و قمر و نجوم مسخرات. مهر بهره اوست که او را هم باو شناسد، ازو بصنایع آید نه از صنایع بدو.

پیر طریقت گفت: مسکین او که او را بصنایع شناخت! بیچاره او که او را از بهر نعمت دوست داشت! بیهوده او که او را بجهد خود جست! او که بصنایع شناسد، به بیم و طمع پرستد. او که وی را از بهر نعمت دوست دارد، روز محنت برگردد. او که بخویشتن جوید نایافته یافته پندارد. اما عارف او را هم بنور او شناسد. از شعاع وجود عبارت نتواند. در آتش مهر می‌سوزد، و از ناز باز نمی‌پردازد.

ثُمَّ اسْتَوی‌ عَلَی الْعَرْشِ عرش او بر آسمان معلوم است، و عرش او در زمین، دل دوستان است. عرش آسمان را گفت: وَ یَحْمِلُ عَرْشَ رَبِّکَ فَوْقَهُمْ یَوْمَئِذٍ ثَمانِیَةٌ.

فریشتگان آن را می‌بردارند، و عرش زمین را گفت: وَ حَمَلْناهُمْ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ. ما آن را خود برداشتیم، و بفریشتگان باز نگذاشتیم. عرش آسمان منظور فریشتگان است.

عرش زمین منظور خدای جهان است. عرش آسمان را گفت: الرَّحْمنُ عَلَی الْعَرْشِ اسْتَوی‌. عرش زمین را گفت: انا عند المنکسرة قلوبهم، قلب المؤمن بین اصبعین من اصابع الرحمن.

ادْعُوا رَبَّکُمْ تَضَرُّعاً وَ خُفْیَةً مصطفی (ص) گفت: «الدعاء هو العبادة».

دعا عین عبادتست. دعاء خواندن است یا خواستن. اگر خواندن است عین ثناء است، ور خواستن است بنده را سزا است، و هر دو عبادتست و نجاة را وسیلت. یحیی معاذ گفت: عبادة اللَّه خزینه‌ای است. کلید این خزینه دعا، و دندانهای این کلید لقمه حلال.

و شرط دعاء تضرع است و زاری، و بر درگاه عزت خود را بیفکندن بخواری. اینست که میگوید: تَضَرُّعاً وَ خُفْیَةً.

و در خبر است: آدم صلوات اللَّه علیه صد سال بر آن زلّت خویش نوحه کرد بزاری، و تضرع نمود، تا جبرئیل گفت: بار خدایا! خود می‌بینی تضرع آدم، می‌شنوی زاریدن وی. هیچ روی آن دارد که عذرش پذیری؟ و خستگی وی را مرهمی برنهی؟

فرمان آمد که ای جبرئیل! آدم را بما گذار که اگر نه این تضرع و زاری از وی دانستی، خود زلّت بر وی قضا نکردمی. زلت بر وی قضا کردم که دانستم از وی که چون درماند، زبان بدعا و تضرع بگشاید، و من دوست دارم که بنده بنالد، و در من زارد، انین المذنبین احب الیّ من زجل المسبحین. نظیره: وَ قالَ رَبُّکُمُ ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ میگوید: مرا خوانید تا اجابت کنم. مرا دانید تا آمرزم. از من خواهید تا بخشم.

جای دیگر گفت: أَمَّنْ یُجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ آن درمانده فرو مانده، در بلا بیطاقت گشته، که پاسخ کند خواندن او مگر من؟ که نیوشد دعاء او مگر من؟ که فریاد رسد درماندگی وی را مگر من؟ مضطر آنست که خود را دست آویزی نداند، و روزگار بر باد داده خود برابر چشم خویش دارد. دوست از همه وسائل و طاعات تهی بیند. دعاء چنین کسی همچون تیر بود، که سوی نشانه شود.

و از شرایط دعاء یکی لقمه حلالست. مصطفی (ص) گفت: «أطب طعمتک تستجب دعوتک».

دوم بیداری و هشیاری است بدل حاضر و از غفلت دور. مصطفی (ص) گفت: «ان اللَّه لا یستجیب دعاء من قلب لاه».

سوم خوف و طمع است، که رب العزة گفت: وَ ادْعُوهُ خَوْفاً وَ طَمَعاً. این خوف و طمع بمعنی خوف و رجاء است، و آن تضرع و خفیه بمعنی اخلاص و صدق، بر مثال چهار جوی‌اند در دل گشاده، تا این جویها روان‌اند و روشن، دل آبادان است، و ایمان بر جای، و دعا مستجاب. باز اگر این چهار جوی از دل وا ایستد، و چشمهای آن خشک گردد، دل مرده گردد، و اشک از چشم وا ایستد، و ذکر از زبان، و مهر از دل، نیز از وی طاعت نروید و ایمان نیاید، چنان شود که گویند:

آن دل که تو دیدی همه دیگرگون شد
و آن حوض پر آب ما همه پر خون شد
و آن باغ پر از نعمت چون هامون شد
و آن آب روان زباغ ما بیرون شد.

إِنَّ رَحْمَتَ اللَّهِ قَرِیبٌ مِنَ الْمُحْسِنِینَ مصطفی (ص) گفت: «الاحسان ان تعبد اللَّه کأنک تراه فان لم تکن تراه فانه یراک».

این خبر اشارتست بملاقات دل با حق، و معارضة سر با غیب، و مشاهده جان با اللَّه. و درین خبر حث است بنده را بر اخلاص عمل، و قصر امل، و وفا کردن به پذیرفته روز میثاق و عهد بلی، چون میدانی که او ترا می‌بیند دل وا او دار، و از غیر او بردار. در اعمال مخلص باش، و در احوال صادق.

پیر طریقت گفت: آن دیده که او را دید بملاحظه غیر او کی پردازد؟ آن جان که با او صحبت یافت با آب و خاک چند سازد؟ خو کرده در حضرت مشاهدت مذلت حجاب چند برتابد؟ والی بر شهر خویش در غربت عمر چند بسر آرد؟ «کأنک تراه» اشارتست که حق دیدنی است، «فانه یراک» از حق دیده وری است.

پیر طریقت گفت: چون هیبت دیده وری حق موجود است، از ملامت منکر چه باک! در خدمت سزای معبود کوش، نه بهره آب و خاک، که هیبت اطلاع حق سیل است و پسند خلق خاشاک.

وَ هُوَ الَّذِی یُرْسِلُ الرِّیاحَ بُشْراً بَیْنَ یَدَیْ رَحْمَتِهِ اذا تنسّمت القلوب نسیم القرب هام فی ملکوت الجلال و انمحی عن کل مرسوم و معهود. چون نسیم ازل از جانب قربت دمد، و باد کرم از هوای فردانیت وزد، بندگی آزادی شود، و غمان همه شادی گردد. خائف در کشتی خوف بساحل امن رسد. راجی در کشتی طمع بساحل عطا رسد.

عاصی در کشتی ندامت بساحل نوبت رسد. موحد در کشتی توحید بساحل تفرید رسد.

سُقْناهُ لِبَلَدٍ مَیِّتٍ فَأَنْزَلْنا بِهِ الْماءَ فَأَخْرَجْنا بِهِ مِنْ کُلِّ الثَّمَراتِ از آسمان باران آمد، زمین مرده بوی زنده گشت، نبات و ازهار و انوار پدید آمد. از خزینه قدرت باران رحمت آمد، دلهای پژمرده بوی زنده گشت. یکی را تخم ندامت کشتند، آب توفیق دادند، زاهد گشت. یکی را تخم عنایت کشتند، آب رعایت دادند، تائب گشت. یکی را تخم هیبت کشتند آب تعظیم دادند عارف گشت.

پیر طریقت گفت: ملکا! آب عنایت تو بسنگ رسید. سنگ بار گرفت.

از سنگ میوه رست. میوه طعم و خوار گرفت. ملکا! یاد تو دل را زنده کرد، و تخم مهر افکند. درخت شادی رویانید، و میوه آزادی داد. چون زمین نرم باشد، و تربت خوش، و طینت قابل، تخم جز شجره طیبه از آن نروید، و جز عبهر عهد بیرون ندهد.

اینست که اللَّه گفت: وَ الْبَلَدُ الطَّیِّبُ یَخْرُجُ نَباتُهُ بِإِذْنِ رَبِّهِ. قال بعضهم: طیبها بدوام الامن و عدل السلطان، و طاعة المطیعین. و قال ابو عثمان: «هو قلب المؤمن یظهر علی الجوارح انوار الطاعات. وَ الَّذِی خَبُثَ لا یَخْرُجُ إِلَّا نَکِداً قلب الکافر لا یظهر علی الجوارح الا المخالفات.

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعل (وزن رباعی)
قالب شعری: رباعی
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

قوله تعالی: إِنَّ رَبَّکُمُ اللَّهُ الَّذِی خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ ربّ نام خداوند است، نور نام نور پیغام و مهر و پیوند است، پروردگار جهانیان، و دارنده خلقان، و دیّان مهربان، پاکست و بی‌همتا، و داور چون و چرا، و ناآلوده بهیچ ناسزا، پیداست خود را بدرستی، پیداست خود را بهستی، پیداست دل را بدوستی، یگانه بسنده، و بداشت هر کس رسنده، و با راست داشت دلها تاونده، هر چیزی را خداونده، و هر هستی را بدارنده، و هر فرا رسیدنی را پروراننده.
هوش مصنوعی: خداوند، که نامش رب است، خالق آسمان‌ها و زمین است. او نور و مهربانی را به ارمغان می‌آورد و پروردگار جهانیان است. او دارنده تمامی مخلوقات و داور مهربان است. خداوند پاک و بی‌همتاست و عدالت را در میان بندگان خود برقرار می‌سازد. او به روشنی خود را نشان می‌دهد و به دل‌ها دوستی و آرامش می‌بخشد. خداوند یگانه و کافی است و هر موجودی را به جایگاهش می‌رساند و دل‌ها را به راستfulness سوق می‌دهد. تمامی موجودات زیر نظر او هستند و اوست که زندگی و رشد را به آن‌ها عطا می‌کند.
اول رب گفت نصیب عامه خلق را، پس اللَّه گفت نصیب عارفان و صدیقان را.
هوش مصنوعی: در ابتدا، رب (خدا) فرمود که به عموم مردم سهمی خواهد داد، سپس خداوند بیان کرد که سهم عارفان و راست‌گویان متفاوت است.
رب است آرام دهنده دل نیکمردان، اللَّه است غارت کننده جان عارفان. رب است دهنده نعمت بخواهندگان، اللَّه است او کننده مهر بدل دوستان. رب است که نعمت دیدار بر مؤمنان ریزد، اللَّه است که عارفان را با دیدار چراغ مهر افروزد.
هوش مصنوعی: پروردگار موجب آرامش دل مردان نیکو است و خداوند جان عارفان را به چنگ می‌آورد. پروردگار نعمت‌ها را به خواستاران می‌دهد و خداوند محبت را در دل دوستان ایجاد می‌کند. پروردگار دیدار را بر مؤمنان نازل می‌کند و خداوند با دیدار خود به عارفان نور محبت می‌بخشد.
پیر طریقت گفت: مهر و دیدار هر دو بر هم رسیدند. مهر دیدار را گفت: تو چون نوری که عالم افروزی. دیدار مهر را گفت: تو چون آتشی که عالم سوزی.
هوش مصنوعی: پیر طریقت بیان کرد: عشق و دیدار به هم رسیدند. عشق به دیدار گفت: تو مانند نوری هستی که دنیا را روشن می‌کنی. و دیدار به عشق پاسخ داد: تو شبیه آتشی هستی که دنیا را می‌سوزانی.
دیدار گفت: من چون جلوه کردم غمان از دل برکنم. مهر گفت: من باری غارت کنم دلی که برو رخت افکنم. دیدار گفت: من تحفه ممتحنانم. مهر گفت: من شورنده جهانم.
هوش مصنوعی: دیدار گفت: من با ظهور خود، اندوه‌ها را از دل‌ها می‌زایم. مهر نیز پاسخ داد: من با پیوندی که برقرار می‌کنم، دلی را که به محبت می‌آورم، به تسخیر درمی‌آورم. دیدار ادامه داد: من هدایتی برای آزمودگان هستم. مهر نیز گفت: من کسی هستم که جهان را به هیجان درمی‌آورم.
دیدار بهره اوست که او را بصنایع شناسد. از صنایع باو رسد مکوّنات و مقدرات و محدثات از خلق زمین و سماوات و شمس و قمر و نجوم مسخرات. مهر بهره اوست که او را هم باو شناسد، ازو بصنایع آید نه از صنایع بدو.
هوش مصنوعی: دیدار به او کمک می‌کند تا به صنایع و فنون پی ببرد. از طریق این صنایع، او توانایی شناخت و درک مخلوقات و سرنوشت‌ها، و همچنین افراز زمین و آسمان، خورشید و ماه و ستاره‌ها را پیدا می‌کند. عشق و محبت به اوست که او را به شناخت خود می‌کشاند و از این طریق به توانایی‌ها دست می‌یابد، نه تنها از طریق صنایع و فنون به او نزدیک می‌شود.
پیر طریقت گفت: مسکین او که او را بصنایع شناخت! بیچاره او که او را از بهر نعمت دوست داشت! بیهوده او که او را بجهد خود جست! او که بصنایع شناسد، به بیم و طمع پرستد. او که وی را از بهر نعمت دوست دارد، روز محنت برگردد. او که بخویشتن جوید نایافته یافته پندارد. اما عارف او را هم بنور او شناسد. از شعاع وجود عبارت نتواند. در آتش مهر می‌سوزد، و از ناز باز نمی‌پردازد.
هوش مصنوعی: پیر طریقت می‌گوید: آدمی که به مهارت‌ها و فنون دنیوی آشنا است، در واقع بیچاره است. کسی که به خاطر نعمت‌ها و لذت‌ها به دوست‌داشتن روی می‌آورد، روزی در زمان سختی و محنت از او دور می‌شود. اگر کسی به دنبال خود باشد، فکر می‌کند همه چیز را یافته، در حالی که عارف کسی است که با نور وجود او را می‌شناسد و به عمق وجودش پی می‌برد. او در آتش عشق می‌سوزد اما از زیبایی‌های دوستش دور نمی‌شود.
ثُمَّ اسْتَوی‌ عَلَی الْعَرْشِ عرش او بر آسمان معلوم است، و عرش او در زمین، دل دوستان است. عرش آسمان را گفت: وَ یَحْمِلُ عَرْشَ رَبِّکَ فَوْقَهُمْ یَوْمَئِذٍ ثَمانِیَةٌ.
هوش مصنوعی: سپس خدا بر عرش خود قرار گرفت. عرش او در آسمان مشخص است و عرش او در زمین، قلب‌های دوستانش می‌باشد. درباره عرش آسمان گفته شده که در روز قیامت، هشت نفر آن را Carry می‌کنند.
فریشتگان آن را می‌بردارند، و عرش زمین را گفت: وَ حَمَلْناهُمْ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ. ما آن را خود برداشتیم، و بفریشتگان باز نگذاشتیم. عرش آسمان منظور فریشتگان است.
هوش مصنوعی: فرشتگان آن را به دوش می‌کشند و عرش زمین به آن اشاره می‌کند: «و ما آنها را در خشکی و دریا حمل کردیم.» ما خود آن را برداشتیم و به فرشتگان اجازه ندادیم که بار آن را بر دارند. عرش آسمان به فرشتگان اشاره دارد.
عرش زمین منظور خدای جهان است. عرش آسمان را گفت: الرَّحْمنُ عَلَی الْعَرْشِ اسْتَوی‌. عرش زمین را گفت: انا عند المنکسرة قلوبهم، قلب المؤمن بین اصبعین من اصابع الرحمن.
هوش مصنوعی: عرش زمین به خداوند جهان اشاره دارد. در مورد عرش آسمان آمده که خداوند بر آن قرار گرفته است. و درباره عرش زمین ذکر شده که نزدیک به دل‌های شکسته و غمگین است و دل مؤمنان در دست خداوند قرار دارد.
ادْعُوا رَبَّکُمْ تَضَرُّعاً وَ خُفْیَةً مصطفی (ص) گفت: «الدعاء هو العبادة».
هوش مصنوعی: پروردگارتان را با احساس خضوع و به صورت مخفیانه دعا کنید. مصطفی (ص) فرمودند: «دعا به معنای عبادت است».
دعا عین عبادتست. دعاء خواندن است یا خواستن. اگر خواندن است عین ثناء است، ور خواستن است بنده را سزا است، و هر دو عبادتست و نجاة را وسیلت. یحیی معاذ گفت: عبادة اللَّه خزینه‌ای است. کلید این خزینه دعا، و دندانهای این کلید لقمه حلال.
هوش مصنوعی: دعا کردن همان عبادت است. دعا به معنای خواندن یا خواستن است. اگر دعا خواندن باشد، به نوعی ستایش محسوب می‌شود و اگر خواستن باشد، از نظر بنده، شایسته است و در هر دو حالت عبادت به حساب می‌آید و وسیله‌ای برای نجات است. یحیی معاذ می‌گوید که عبادت الهی مانند یک خزانه است و کلید این خزانه دعا است، در حالی که قسمت‌های کلید، همان لقمه حلال می‌باشد.
و شرط دعاء تضرع است و زاری، و بر درگاه عزت خود را بیفکندن بخواری. اینست که میگوید: تَضَرُّعاً وَ خُفْیَةً.
هوش مصنوعی: دعای واقعی نیازمند تضرع و زاری است و باید در برابر عظمت خداوند با فروتنی و خضوع خویش را به زمین افکند. به همین دلیل است که گفته شده: باید دعا با تضرع و به صورت پنهانی باشد.
و در خبر است: آدم صلوات اللَّه علیه صد سال بر آن زلّت خویش نوحه کرد بزاری، و تضرع نمود، تا جبرئیل گفت: بار خدایا! خود می‌بینی تضرع آدم، می‌شنوی زاریدن وی. هیچ روی آن دارد که عذرش پذیری؟ و خستگی وی را مرهمی برنهی؟
هوش مصنوعی: شایع است که آدم (علیه‌السلام) به مدت صد سال برای خطای خود به شدت گریه و ناله کرد و از خداوند درخواست بخشش می‌کرد. در این میان، جبرئیل به خداوند گفت: «پروردگارا! آیا نمی‌بینی که آدم چطور به درگاه تو تضرع می‌کند و با چه حالتی گریه می‌زند؟ آیا هیچ امیدی نیست که به عذر او گوش دهی و خستگی‌اش را تسکین دهی؟»
فرمان آمد که ای جبرئیل! آدم را بما گذار که اگر نه این تضرع و زاری از وی دانستی، خود زلّت بر وی قضا نکردمی. زلت بر وی قضا کردم که دانستم از وی که چون درماند، زبان بدعا و تضرع بگشاید، و من دوست دارم که بنده بنالد، و در من زارد، انین المذنبین احب الیّ من زجل المسبحین. نظیره: وَ قالَ رَبُّکُمُ ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ میگوید: مرا خوانید تا اجابت کنم. مرا دانید تا آمرزم. از من خواهید تا بخشم.
هوش مصنوعی: فرمان صادر شد که ای جبرئیل! آدم را به ما بسپار که اگر نه، این زاری و درخواست‌های او را نمی‌دانستم. من سرنوشت او را اینگونه رقم زدم زیرا می‌دانستم که وقتی در مشکل می‌افتد، زبانش به دعا و زاری باز می‌شود. من دوست دارم که بنده‌ام ناله کند و در برابر من زاری نماید، زیرا ناله گناهکاران برای من از تملق گویان محبوب‌تر است. مانند این آیه که می‌گوید: «پروردگارتان بگوید: مرا بخوانید تا پاسخ دهم. مرا بشناسید تا آمرزیده شوید. از من بخواهید تا ببخشمتان.»
جای دیگر گفت: أَمَّنْ یُجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ آن درمانده فرو مانده، در بلا بیطاقت گشته، که پاسخ کند خواندن او مگر من؟ که نیوشد دعاء او مگر من؟ که فریاد رسد درماندگی وی را مگر من؟ مضطر آنست که خود را دست آویزی نداند، و روزگار بر باد داده خود برابر چشم خویش دارد. دوست از همه وسائل و طاعات تهی بیند. دعاء چنین کسی همچون تیر بود، که سوی نشانه شود.
هوش مصنوعی: در جای دیگر آمده است: آیا کسی هست که دردی را پاسخ دهد وقتی که درمانده‌ای او را می‌خواند؟ آیا جز من کسی به ندای او گوش می‌دهد؟ آیا کسی جز من فریاد او را می‌شنود و به او کمک می‌کند؟ مضطر کسی است که هیچ امیدی به دیگران ندارد و تمام مشکلاتش را مستقیم مقابل چشمانش می‌بیند. او احساس می‌کند که از همه وسایل و عبادات خالی است. دعای این‌گونه افراد مانند تیرهایی است که به سوی هدف پرتاب می‌شوند.
و از شرایط دعاء یکی لقمه حلالست. مصطفی (ص) گفت: «أطب طعمتک تستجب دعوتک».
هوش مصنوعی: یکی از شرایط درخواست دعا، حلال بودن لقمه است. پیامبر اکرم (ص) فرمودند: «غذاهای حلال بخورید، تا دعاهایتان مستجاب شود.»
دوم بیداری و هشیاری است بدل حاضر و از غفلت دور. مصطفی (ص) گفت: «ان اللَّه لا یستجیب دعاء من قلب لاه».
هوش مصنوعی: دوم، حالت بیداری و توجه است که انسان را از دلخوری و غفلت دور می‌کند. پیامبر اسلام (ص) فرمودند: «خداوند دعای کسی را که قلبش غافل باشد، اجابت نمی‌کند».
سوم خوف و طمع است، که رب العزة گفت: وَ ادْعُوهُ خَوْفاً وَ طَمَعاً. این خوف و طمع بمعنی خوف و رجاء است، و آن تضرع و خفیه بمعنی اخلاص و صدق، بر مثال چهار جوی‌اند در دل گشاده، تا این جویها روان‌اند و روشن، دل آبادان است، و ایمان بر جای، و دعا مستجاب. باز اگر این چهار جوی از دل وا ایستد، و چشمهای آن خشک گردد، دل مرده گردد، و اشک از چشم وا ایستد، و ذکر از زبان، و مهر از دل، نیز از وی طاعت نروید و ایمان نیاید، چنان شود که گویند:
هوش مصنوعی: سومین ویژگی که باید به آن توجه کرد، ترس و امید است. در قرآن آمده است که باید با ترس و امید دعا کنیم. این ترس و امید به معنای ترس از خدا و امید به رحمت اوست. همچنین، اصرار و نیاز به دعا کردن، به معنای صداقت و خلوص نیت است. مانند چهار جوی آب در دل که وقتی جاری و روشن‌اند، دل شاداب و باایمان است و دعاها نیز پذیرفته می‌شود. اما اگر این چهار جوی از دل خشک شود، دل انسان مرده می‌شود و دیگر اشکی از چشم نمی‌ریزد و یاد خدا از زبانش دور می‌شود، و این باعث می‌شود که محبت و طاعت از او دور گردد و ایمان در او نماند.
آن دل که تو دیدی همه دیگرگون شد
و آن حوض پر آب ما همه پر خون شد
هوش مصنوعی: دل کسی که تو دیدی، به کلی تغییر کرده و حوضی که پر از آب بود، اکنون پر از خون شده است.
و آن باغ پر از نعمت چون هامون شد
و آن آب روان زباغ ما بیرون شد.
هوش مصنوعی: باغی که پر از نعمت بود، اکنون خشک و بی‌ثمر شده و آب پاک و زلال آن از باغ ما رفته است.
إِنَّ رَحْمَتَ اللَّهِ قَرِیبٌ مِنَ الْمُحْسِنِینَ مصطفی (ص) گفت: «الاحسان ان تعبد اللَّه کأنک تراه فان لم تکن تراه فانه یراک».
هوش مصنوعی: رحمت خداوند به نیکوکاران نزدیک است. پیامبر (ص) فرمودند: «احسان یعنی اینکه خداوند را طوری عبادت کنی که گویی او را می‌بینی؛ و اگر نمی‌توانی او را ببینی، بدان که او تو را می‌بیند».
این خبر اشارتست بملاقات دل با حق، و معارضة سر با غیب، و مشاهده جان با اللَّه. و درین خبر حث است بنده را بر اخلاص عمل، و قصر امل، و وفا کردن به پذیرفته روز میثاق و عهد بلی، چون میدانی که او ترا می‌بیند دل وا او دار، و از غیر او بردار. در اعمال مخلص باش، و در احوال صادق.
هوش مصنوعی: این خبر به ارتباط دل با خدا، جستجوی سر با امور غیبی و دیدار روح با خدا اشاره دارد. همچنین در این خبر، به بندگان توصیه شده که باید در انجام کارها خالص و بی‌ریا باشند، در آرزوها کوتاه بایستند و به پیمان‌ها و وعده‌هایی که در روز میثاق داده‌اند، وفا کنند. چون می‌دانی که او همیشه تو را می‌بیند، باید دل خود را به او بسپارید و از غیر او فاصله بگیرید. در انجام اعمال، خالص باشید و در حالات خود صادق و راستگو.
پیر طریقت گفت: آن دیده که او را دید بملاحظه غیر او کی پردازد؟ آن جان که با او صحبت یافت با آب و خاک چند سازد؟ خو کرده در حضرت مشاهدت مذلت حجاب چند برتابد؟ والی بر شهر خویش در غربت عمر چند بسر آرد؟ «کأنک تراه» اشارتست که حق دیدنی است، «فانه یراک» از حق دیده وری است.
هوش مصنوعی: رندان طریقت می‌گویند: آن چشمی که به حق نگاه کرده، چگونه می‌تواند به چیز دیگری چشم بدوزد؟ آن روحی که با حق در گفتگو است، چه ارزشی دارد که بخواهد به دنیا و مادیات بیندیشد؟ کسی که در حضور حق به سر می‌برد، چقدر می‌تواند حجاب و غفلت را تحمل کند؟ حاکمِ بر خویش در غربت، چه مدت می‌تواند عمر بگذراند؟ نشانه‌ای که می‌گوید «چنان‌که او را ببینی»، اشاره به این است که حق قابل دیدن است و «او تو را می‌بیند» به این معناست که تنها از جانب حق است که می‌توان حقیقت را مشاهده کرد.
پیر طریقت گفت: چون هیبت دیده وری حق موجود است، از ملامت منکر چه باک! در خدمت سزای معبود کوش، نه بهره آب و خاک، که هیبت اطلاع حق سیل است و پسند خلق خاشاک.
هوش مصنوعی: پیر راه و روش گفت: هنگامی که عظمت و جلال خدا را مشاهده می‌کنی، از انتقاد و نکوهش دیگران نترس! در تلاش برای خدمت به پروردگار باش و به دنبال منفعت‌های دنیوی مثل آب و خاک نرو، زیرا عظمت علم و آگاهی نسبت به خدا مانند یک سیل است و رضایت مردم همچون خاکی کوچک و بی‌ارزش است.
وَ هُوَ الَّذِی یُرْسِلُ الرِّیاحَ بُشْراً بَیْنَ یَدَیْ رَحْمَتِهِ اذا تنسّمت القلوب نسیم القرب هام فی ملکوت الجلال و انمحی عن کل مرسوم و معهود. چون نسیم ازل از جانب قربت دمد، و باد کرم از هوای فردانیت وزد، بندگی آزادی شود، و غمان همه شادی گردد. خائف در کشتی خوف بساحل امن رسد. راجی در کشتی طمع بساحل عطا رسد.
هوش مصنوعی: اوست که بادها را به عنوان مژده‌ای از رحمتش می‌فرستد. وقتی دل‌ها بوی نزدیکی را حس کنند، در عالم جلال به پرواز درمی‌آیند و همه چیز از شکل و شمایل معمول خود محو می‌شود. هنگامی که نسیم ازلی از سمت نزدیکی وزیده شود و باد کرم از فضای یکتایی بوزد، بندگی به آزادی بدل می‌شود و غم‌ها به شادی تبدیل می‌گردند. کسی که در دلش ترس دارد، با کشتی خوف به ساحل امنیت خواهد رسید و آن که امیدوار است، با کشتی امید به ساحل عطا خواهد آمد.
عاصی در کشتی ندامت بساحل نوبت رسد. موحد در کشتی توحید بساحل تفرید رسد.
هوش مصنوعی: شخصی که معصیت می‌کند، در کشتی توبه به ساحل نجات می‌رسد. اما کسی که ایمان به یکتایی خدا دارد، در کشتی توحید به ساحل تفرد و وحدت می‌رسد.
سُقْناهُ لِبَلَدٍ مَیِّتٍ فَأَنْزَلْنا بِهِ الْماءَ فَأَخْرَجْنا بِهِ مِنْ کُلِّ الثَّمَراتِ از آسمان باران آمد، زمین مرده بوی زنده گشت، نبات و ازهار و انوار پدید آمد. از خزینه قدرت باران رحمت آمد، دلهای پژمرده بوی زنده گشت. یکی را تخم ندامت کشتند، آب توفیق دادند، زاهد گشت. یکی را تخم عنایت کشتند، آب رعایت دادند، تائب گشت. یکی را تخم هیبت کشتند آب تعظیم دادند عارف گشت.
هوش مصنوعی: ما او را به سرزمینی مرده بردیم، سپس باران را به آنجا فرستاندیم و با این باران از هر نوع میوه‌ای رویاندیم. باران از خزینه قدرت نازل شد و زمین مرده را زنده کرد. گیاهان و گل‌ها و نورها پدیدار شدند. دل‌های پژمرده نیز به حیات بازگشتند. برخی از افراد با بذر ندامت آشنا شدند و با آب توفیق زاهد شدند. برخی دیگر با بذر عنایت مواجه شدند و با آب رعایت توبه کردند. گروهی نیز با بذر هیبت آشنا شدند و با آب تعظیم عارف شدند.
پیر طریقت گفت: ملکا! آب عنایت تو بسنگ رسید. سنگ بار گرفت.
هوش مصنوعی: پیر طریقت گفت: ای ملک! آب لطف و مرحمت تو به سنگ رسید و سنگ بارور شد.
از سنگ میوه رست. میوه طعم و خوار گرفت. ملکا! یاد تو دل را زنده کرد، و تخم مهر افکند. درخت شادی رویانید، و میوه آزادی داد. چون زمین نرم باشد، و تربت خوش، و طینت قابل، تخم جز شجره طیبه از آن نروید، و جز عبهر عهد بیرون ندهد.
هوش مصنوعی: از دانه‌ای میوه‌ای رشد کرد و آن میوه طعم و لذت را به ارمغان آورد. ای ملکا! یاد تو جان را زنده کرد و دانه‌ای از عشق را در دل کاشت. درختی از شادی رویید و میوه‌ای از آزادی به بار آورد. وقتی زمین نرم و خاک خوشبو و طبیعت مناسب باشد، فقط از درختان پاک زاد و ولد می‌شود و جز میوه‌های با ارزش نمی‌دهد.
اینست که اللَّه گفت: وَ الْبَلَدُ الطَّیِّبُ یَخْرُجُ نَباتُهُ بِإِذْنِ رَبِّهِ. قال بعضهم: طیبها بدوام الامن و عدل السلطان، و طاعة المطیعین. و قال ابو عثمان: «هو قلب المؤمن یظهر علی الجوارح انوار الطاعات. وَ الَّذِی خَبُثَ لا یَخْرُجُ إِلَّا نَکِداً قلب الکافر لا یظهر علی الجوارح الا المخالفات.
هوش مصنوعی: خداوند می‌فرماید: سرزمین پاک، با اجازه پروردگارش به خوبی رونق می‌گیرد. برخی گفته‌اند که پاکی آن به خاطر امنیت پایدار و عدل حاکم و اطاعت اطرافیان است. ابو عثمان نیز بیان کرده است که قلب مؤمن، نور الطاعات را بر اعضای بدنش می‌تاباند. اما آنچه فاسد است، تنها سر و صدا و ناکامی را به بار می‌آورد؛ قلب کافر هیچ نوری از خوبی‌ها ندارد و فقط تخلفات برآورده می‌کند.