گنجور

۵ - النوبة الثالثة

قوله تعالی: وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ الایة گفته‌اند که: ایمان بر چهار قسم است: ایمانی که در دنیا بکار آید و در عقبی نه، چون ایمان منافقان. دیگر ایمانی که در عقبی بکار آید و در دنیا نه، چون ایمان سحره فرعون. سوم ایمانی که نه در دنیا بکار آید نه در عقبی، چون ایمان فرعون در وقت معاینه عذاب و هلاک.

چهارم ایمانی که هم در دنیا بکار آید هم در عقبی، و آن ایمان موحدان است و مخلصان، که ایشان را خدمت است بر سنت، و معرفت است بر مشاهدت، و یادگار است در حقیقت.

در معاملت صدق بجای آوردند، و در عبادت سنت، و در صحبت امانت. ایشان‌اند که رب العالمین گفت: وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لا نُکَلِّفُ نَفْساً إِلَّا وُسْعَها میگوید جل جلاله: ما مؤمنان را و نیک مردان را بار گران ننهیم، و بهشت باقی و نعیم جاودانی از ایشان دریغ نداریم. هم در دنیا ایشان را بهشت عرفان است، هم در عقبی ایشان را بهشت رضوان. امروز در حدائق مناجات و ریاض ذکر می‌نازند، و فردا در حقائق مواصلات بر بساط مشاهدت می‌آسایند.

پیر طریقت گفت: الهی! نسیمی دمید از باغ دوستی، دل را فدا کردیم.

بویی یافتیم از خزینه دوستی بپادشاهی بر سر عالم ندا کردیم. برقی تافت از مشرق حقیقت آب گل کم انگاشتیم. الهی! هر شادی که بی تو است اندوه آنست. هر منزل که نه در راه تو است زندان است. هر دل که نه در طلب تو است ویران است. یک نفس با تو بدو گیتی ارزان است. یک دیدار از آن تو بصد هزار جان رایگان است: صد جان نکند آنچه کند بوی وصالت.

وَ نَزَعْنا ما فِی صُدُورِهِمْ مِنْ غِلٍّ صفت جوانمردان طریقت و سالکان راه حقیقت است که رب العزة اول دلهای ایشان از هواها و بدعتها پاک کرد، تا قدم بر جاده سنت نهادند، و بنصوص کتاب خدا و سنت مصطفی (ص) پی بردند. و هم و فهم خود در آیات صفات گم کردند، و صواب دید خرد خود معزول کردند، و باذعان گردن نهادند، و بسمع قبول کردند، و راه تسلیم پیش گرفتند، تا از تعطیل و تشبیه برستند.

باز دلهای ایشان از دنیا و آلایش دنیا پاک کرد، تا نور معرفت در دل ایشان تافت، و چشمهای حکمت در دلهاشان پدید آمد. باز نظر خود ایشان را گرامی کرد، و دوستی خلائق از دلهاشان بیرون کشید، تا بهمگی با وی گشتند، و در حقیقت افراد روان شدند، و از اسباب وا مسبب آمدند. یکی دیدند، و یکی شنیدند، و بیکی رسیدند.

زبان با ذکر، و دل با فکر، و جان با مهر، زبان در یاد، و دل در راز، و جان در ناز:

تا دلم فتنه بر جمال تو شد
بنده حسن ذو الجلال تو شد
ای عزیز آن کسی که روی تو دید
وای شگرف آنکه در جوال تو شد

اما می‌دان تا عهد ازلی دامن تو نگیرد، دل تو این کار بنپذیرد، و تا حق به تو نپیوندد این طریق با تو بنسازد، و تا حق بتو ننگرد دل تو او را نخواهد.

وَ نُودُوا أَنْ تِلْکُمُ الْجَنَّةُ أُورِثْتُمُوها بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ این که گفت بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ تسکین دل بنده را گفت، و زیادت نواخت که بر وی می‌نهد، و اگر نه بنده داند که عمل با تقصیر وی سزای آن درگاه نیست، و آن منازل و آن درجات جزاء این عمل نیست، اما بفضل خود ناشایسته می‌شایسته کند، و ناپسندیده می‌آراید، و نیک خدایی و مهربانی خود در آن با بنده مینماید.

وَ عَلَی الْأَعْرافِ رِجالٌ چه مردانند ایشان که رب العزة ایشان را مردان خواند، مردانی که باد عنایت و نسیم رعایت از جانب قربت ناگاه بر ایشان گذر کرد:

شمالی باد چون بر گل گذر کرد
نسیم گل بباغ اندر اثر کرد.

چون باد عنایت بر ایشان گذر کرد دلهاشان بنور معرف زنده کرد. جانهاشان بعطر وصال خود خوشبوی کرد. سرهاشان بصیقل عنایت روشن کرد. بجمع همت و حسن سیرت ایشان را برخوردار کرد، تا همت از خلق یکبارگی برداشتند، و با مهر حق پرداختند:

مشتاق تو در کویت از شوق تو سرگردان
از خلق جدا گشته خرسند بخلقانها
از سوز جگر چشمی چون حلقه گوهرها
وز آتش دل آهی چون رشته مرجانها.

لا جرم رب العزة در دنیا ایشان را بر اسرار و احوال بندگان اشراف داد، و در عقبی بر منازل و درجات مؤمنان اشراف داد، و مقام ایشان زبر خلائق کرد، تا همه را دانند، و کس ایشان را نداند. همه را شناسد، و کس ایشان را نشناسد. اینست که گفت: یَعْرِفُونَ کُلًّا بِسِیماهُمْ. هر کسی را نشانی است، و بی‌نشانی ایشان را نشان است.

هر کسی بصفتی در خود بمانده، و بیخودی ایشان را صفت است. دوزخیان در قید مخالفت از حق باز مانده، و بهشتیان در بهشت بحظوظ خود آرمیده، و ایشان را از هر دو بر کران داشته، و بر همه مشرف کرده. پیر طریقت گفت: الهی! چه زیبا است ایام دوستان تو با تو! چه نیکوست معاملت ایشان در آرزوی دیدار تو! چه خوش است گفت و گوی ایشان در راه جست و جوی تو! چه بزرگوار است روزگار ایشان در سر کار تو! وَ نادی‌ أَصْحابُ النَّارِ أَصْحابَ الْجَنَّةِ أَنْ أَفِیضُوا عَلَیْنا مِنَ الْماءِ الایة فکما لم یرزقهم الیوم من عرفانه ذرة لا یسبقهم غدا فی تلک الاحوال قطرة، و انشدوا فی معناه:

و أقسمن لا یسقیننا الدهر قطرة
و لو ذخرت من ارضهنّ بحور.

و یقال: انما یطلبون الماء لیبکوا به، لأنه نفدت دموعهم، و فی معناه انشدوا:

نزف البکاء دموع عینک فاستعر
عینا. لغیرک دمعها مدرار
من ذا یعیرک عینه تبکی بها
أ رأیت عینا للبکاء تعار
۵ - النوبة الثانیة: قوله تعالی: وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ بدان که معنی ایمان تصدیق است، و حقیقت آن از روی شرع استوار داشتن است به دل، و اقرار است به زبان، و کردار است به تن و به مال، و تا این هر سه خصلت به‌هم مجتمع نشوند، نام ایمان بر وی نیفتد، و نه نام اسلام، که مؤمن مسلمان است و مسلمان مؤمن.۶ - النوبة الاولى: قوله تعالی: إِنَّ رَبَّکُمُ اللَّهُ خداوند شما اللَّه است الَّذِی خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ او که بیافرید آسمانها و زمینها را فِی سِتَّةِ أَیَّامٍ در شش روز ثُمَّ اسْتَوی‌ عَلَی الْعَرْشِ پس مستوی شد بر عرش یُغْشِی اللَّیْلَ النَّهارَ در میکشد شب تاریک را در سر روز روشن یَطْلُبُهُ حَثِیثاً تا آن را می‌جوید بشتاب وَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ وَ النُّجُومَ و آفتاب و ماه و ستارگان مُسَخَّراتٍ نرم کرده و روان بِأَمْرِهِ بفرمان خدای أَلا لَهُ الْخَلْقُ وَ الْأَمْرُ آگاه باشید که او راست آفریده و فرمان در آفریده تَبارَکَ اللَّهُ برتر و بزرگوارتر، پاک‌تر و با بابرکت‌تر کسی اللَّه است رَبُّ الْعالَمِینَ (۵۴) خداوند جهانیان.

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

قوله تعالی: وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ الایة گفته‌اند که: ایمان بر چهار قسم است: ایمانی که در دنیا بکار آید و در عقبی نه، چون ایمان منافقان. دیگر ایمانی که در عقبی بکار آید و در دنیا نه، چون ایمان سحره فرعون. سوم ایمانی که نه در دنیا بکار آید نه در عقبی، چون ایمان فرعون در وقت معاینه عذاب و هلاک.
هوش مصنوعی: ایمان به چهار دسته تقسیم می‌شود: نوع اول ایمانی است که در دنیا سودمند است اما در آخرت فاقد ارزش است، مانند ایمان منافقان. نوع دوم ایمانی است که در آخرت مفید است اما در دنیا بی‌فایده است، مانند ایمان جادوگران فرعون. نوع سوم ایمانی است که نه در دنیا و نه در آخرت به درد می‌خورد، مانند ایمان فرعون در زمان دیدن عذاب و نابودی.
چهارم ایمانی که هم در دنیا بکار آید هم در عقبی، و آن ایمان موحدان است و مخلصان، که ایشان را خدمت است بر سنت، و معرفت است بر مشاهدت، و یادگار است در حقیقت.
هوش مصنوعی: دومین نوع ایمان که هم در این دنیا و هم در آخرت کاربرد دارد، متعلق به موحدان و مخلصان است. این افراد به خدمات سنتی پایبندند، از شناخت عمیق بهره‌مند هستند و خاطراتی حقیقی از ایمان خود در دل دارند.
در معاملت صدق بجای آوردند، و در عبادت سنت، و در صحبت امانت. ایشان‌اند که رب العالمین گفت: وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لا نُکَلِّفُ نَفْساً إِلَّا وُسْعَها میگوید جل جلاله: ما مؤمنان را و نیک مردان را بار گران ننهیم، و بهشت باقی و نعیم جاودانی از ایشان دریغ نداریم. هم در دنیا ایشان را بهشت عرفان است، هم در عقبی ایشان را بهشت رضوان. امروز در حدائق مناجات و ریاض ذکر می‌نازند، و فردا در حقائق مواصلات بر بساط مشاهدت می‌آسایند.
هوش مصنوعی: این افراد در معاملات خود صداقت را رعایت می‌کنند، در عبادت به سنت عمل می‌نمایند و در گفتار خود امانت‌دار هستند. خداوند در قرآن می‌فرماید که مؤمنان و نیکوکاران را بیش از توانشان تکلیف نکنیم و نعمت‌های بهشت و آسایش ابدی را از آنان دریغ نخواهیم داشت. در دنیا، این افراد از لذت‌های عرفانی برخوردارند و در آخرت، از نعمات رضوان. امروز در باغ‌های مناجات و عرصه‌های ذکر به سر می‌برند و فردا در عمق حقایق و مشاهدات آرامش خواهند یافت.
پیر طریقت گفت: الهی! نسیمی دمید از باغ دوستی، دل را فدا کردیم.
هوش مصنوعی: پیر راه و روش گفت: ای خدا! نسیمی از باغ دوستی وزید و ما دل‌مان را فدای آن کردیم.
بویی یافتیم از خزینه دوستی بپادشاهی بر سر عالم ندا کردیم. برقی تافت از مشرق حقیقت آب گل کم انگاشتیم. الهی! هر شادی که بی تو است اندوه آنست. هر منزل که نه در راه تو است زندان است. هر دل که نه در طلب تو است ویران است. یک نفس با تو بدو گیتی ارزان است. یک دیدار از آن تو بصد هزار جان رایگان است: صد جان نکند آنچه کند بوی وصالت.
هوش مصنوعی: ما بویی از گنجینه دوستی یافتیم و بر عالم ندا زدیم. نوری از حقیقت جلوه‌گر شد که آب گل را کم‌ارزش کرد. ای خدایا! هر شادی که با تو نیست، غم آن است. هر مکانی که در مسیر تو نیست، زندان به شمار می‌آید. هر دلی که در جستجوی تو نیست، ویران است. یک نفس با تو در این دنیا بسیار ارزشمند است. یک بار دیدن تو گران‌بهاتر از صد هزار جان است؛ حتی صد جان نمی‌تواند آنچه را بوی وصالت انجام می‌دهد، به انجام برساند.
وَ نَزَعْنا ما فِی صُدُورِهِمْ مِنْ غِلٍّ صفت جوانمردان طریقت و سالکان راه حقیقت است که رب العزة اول دلهای ایشان از هواها و بدعتها پاک کرد، تا قدم بر جاده سنت نهادند، و بنصوص کتاب خدا و سنت مصطفی (ص) پی بردند. و هم و فهم خود در آیات صفات گم کردند، و صواب دید خرد خود معزول کردند، و باذعان گردن نهادند، و بسمع قبول کردند، و راه تسلیم پیش گرفتند، تا از تعطیل و تشبیه برستند.
هوش مصنوعی: در دل‌های آن‌ها از کینه و حسد پاکی ایجاد شده است. این ویژگی جوانمردان قانون و پیروان حقیقت است که خداوند نخست دل‌های آنان را از خواهش‌های نفسانی و بدعت‌ها پاک کرده تا بتوانند بر مسیر سنت گام بگذارند و به متون کتاب خدا و سنت پیامبر (ص) دست یابند. همچنین، آن‌ها در آیات صفات غرق شده و عقل خود را در تصمیم‌گیری کنار گذاشته و به آموزه‌های الهی تسلیم شده‌اند. این مسیر را انتخاب کرده‌اند تا از انحراف و تشبیه دور باشند.
باز دلهای ایشان از دنیا و آلایش دنیا پاک کرد، تا نور معرفت در دل ایشان تافت، و چشمهای حکمت در دلهاشان پدید آمد. باز نظر خود ایشان را گرامی کرد، و دوستی خلائق از دلهاشان بیرون کشید، تا بهمگی با وی گشتند، و در حقیقت افراد روان شدند، و از اسباب وا مسبب آمدند. یکی دیدند، و یکی شنیدند، و بیکی رسیدند.
هوش مصنوعی: دل‌های ایشان از زشتی‌ها و مشکلات زندگی دنیا خالی شد، تا روشنایی دانایی در دل‌هایشان بتابد و بصیرت حکمت در وجودشان نمایان شود. سپس ارزش و اهمیت خود را در نظر گرفتند و محبت به دیگران از دل‌هایشان زدوده شد، تا همه با یکدیگر هماهنگ شوند و در واقع، به شخصیتی یکپارچه تبدیل گردند. هر یک به یکدیگر دیدند، شنیدند و به یک حقیقت مشترک رسیدند.
زبان با ذکر، و دل با فکر، و جان با مهر، زبان در یاد، و دل در راز، و جان در ناز:
هوش مصنوعی: زبان به یادآوری و ذکر مربوط می‌شود، دل به تفکر و اندیشه، و جان به محبت و عشق. زبان در حال یادآوری است، دل در حال کشف رازهاست، و جان در حالت ناز و محبت قرار دارد.
تا دلم فتنه بر جمال تو شد
بنده حسن ذو الجلال تو شد
هوش مصنوعی: وقتی که دلم به زیبایی تو مجذوب شد، به بنده زیبایی تو که دارای عظمت و جلال است تبدیل شدم.
ای عزیز آن کسی که روی تو دید
وای شگرف آنکه در جوال تو شد
هوش مصنوعی: ای گرامی، آن کس که چهره‌ات را دید، چه با ارزش است! و چه شگفت‌انگیز است آنکه در آغوش تو قرار گرفت.
اما می‌دان تا عهد ازلی دامن تو نگیرد، دل تو این کار بنپذیرد، و تا حق به تو نپیوندد این طریق با تو بنسازد، و تا حق بتو ننگرد دل تو او را نخواهد.
هوش مصنوعی: اما می‌دان که تا زمان ازلی به تو نپیوندد، دل تو این کار را قبول نخواهد کرد و تا حق به تو نزدیک نشود، این راه با تو هماهنگ نخواهد شد. همچنین، تا حق به تو نگاه نکند، دل تو او را نخواهد خواست.
وَ نُودُوا أَنْ تِلْکُمُ الْجَنَّةُ أُورِثْتُمُوها بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ این که گفت بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ تسکین دل بنده را گفت، و زیادت نواخت که بر وی می‌نهد، و اگر نه بنده داند که عمل با تقصیر وی سزای آن درگاه نیست، و آن منازل و آن درجات جزاء این عمل نیست، اما بفضل خود ناشایسته می‌شایسته کند، و ناپسندیده می‌آراید، و نیک خدایی و مهربانی خود در آن با بنده مینماید.
هوش مصنوعی: در اینجا به مؤمنان گفته می‌شود که بهشت شما به خاطر اعمالی که انجام داده‌اید به شما بخشیده شده است. این جمله به نوعی تسکین‌دهنده روح و دل بنده است و نشان‌دهنده لطف و محبت خداوند می‌باشد. حتی اگر بنده از مشکلات و نواقص خود آگاه باشد، خداوند با بخشش و رحمت خود او را شایسته می‌سازد و از ناپسندها، نیکی خلق می‌کند. در واقع، خدای بزرگ و مهربان خواسته‌های خود را با محبتی به بندگانش نشان می‌دهد.
وَ عَلَی الْأَعْرافِ رِجالٌ چه مردانند ایشان که رب العزة ایشان را مردان خواند، مردانی که باد عنایت و نسیم رعایت از جانب قربت ناگاه بر ایشان گذر کرد:
هوش مصنوعی: در مکانی به نام «اعراف» مردانی وجود دارند که خداوند آن‌ها را مردان می‌نامد. این مردان تحت تأثیر رحمت و لطف الهی قرار گرفته‌اند و گویی نسیم محبت از سوی قرب الهی بر آن‌ها می‌وزد.
شمالی باد چون بر گل گذر کرد
نسیم گل بباغ اندر اثر کرد.
هوش مصنوعی: وقتی که بادی از شمال بر روی گل‌انبوهی می‌وزد، نسیمی خوشبو در باغ پدید می‌آید.
چون باد عنایت بر ایشان گذر کرد دلهاشان بنور معرف زنده کرد. جانهاشان بعطر وصال خود خوشبوی کرد. سرهاشان بصیقل عنایت روشن کرد. بجمع همت و حسن سیرت ایشان را برخوردار کرد، تا همت از خلق یکبارگی برداشتند، و با مهر حق پرداختند:
هوش مصنوعی: زمانی که لطف و رحمت الهی به آنان رسید، دل‌هایشان با نور شناخت زنده شد. جان‌هایشان با عطر وصل و نزدیکی به خدا خوشبو گردید. سرهایشان با درخشش عنایت روشنایی یافت. با تلاش مشترک و نیکو سیرتی، آنان را بهره‌مند ساخت، تا اینکه به یکباره تمامی همتشان را از مخلوقین برداشتند و به محبت خدا پرداختند.
مشتاق تو در کویت از شوق تو سرگردان
از خلق جدا گشته خرسند بخلقانها
هوش مصنوعی: من در کوی تو بی‌وقفه مشتاق و شیدا هستم، از شوق تو سرگردان می‌زنم و از دیگران دور شده‌ام، اما با این حال از دیدن خالقان خوشحال و راضی‌ام.
از سوز جگر چشمی چون حلقه گوهرها
وز آتش دل آهی چون رشته مرجانها.
هوش مصنوعی: از درد و رنج درون، چشمانم مانند دانه‌های گوهری می‌درخشند و از شعله‌های دل، آهی بلند می‌کشم که همچون زنجیری از مرجان‌هاست.
لا جرم رب العزة در دنیا ایشان را بر اسرار و احوال بندگان اشراف داد، و در عقبی بر منازل و درجات مؤمنان اشراف داد، و مقام ایشان زبر خلائق کرد، تا همه را دانند، و کس ایشان را نداند. همه را شناسد، و کس ایشان را نشناسد. اینست که گفت: یَعْرِفُونَ کُلًّا بِسِیماهُمْ. هر کسی را نشانی است، و بی‌نشانی ایشان را نشان است.
هوش مصنوعی: خداوند متعال در دنیا به برخی از بندگان خود آگاهی و شناختی نسبت به اسرار و احوال دیگر بندگان عطا کرده است و در آخرت نیز آنها را به منازل و درجات عالی مؤمنان آشنا خواهد کرد. مقام این افراد در نزد دیگران بالا است، به طوری که همه آنها را می‌جویند، اما کسی نمی‌تواند به طور کامل آنها را بشناسد. در حقیقت، همه افراد بر اساس نشانه‌هایی که دارند، شناسایی می‌شوند، اما نشانه‌ای که برای این بندگان خاص وجود دارد، آنها را از دیگران متمایز می‌کند.
هر کسی بصفتی در خود بمانده، و بیخودی ایشان را صفت است. دوزخیان در قید مخالفت از حق باز مانده، و بهشتیان در بهشت بحظوظ خود آرمیده، و ایشان را از هر دو بر کران داشته، و بر همه مشرف کرده. پیر طریقت گفت: الهی! چه زیبا است ایام دوستان تو با تو! چه نیکوست معاملت ایشان در آرزوی دیدار تو! چه خوش است گفت و گوی ایشان در راه جست و جوی تو! چه بزرگوار است روزگار ایشان در سر کار تو! وَ نادی‌ أَصْحابُ النَّارِ أَصْحابَ الْجَنَّةِ أَنْ أَفِیضُوا عَلَیْنا مِنَ الْماءِ الایة فکما لم یرزقهم الیوم من عرفانه ذرة لا یسبقهم غدا فی تلک الاحوال قطرة، و انشدوا فی معناه:
هوش مصنوعی: هر شخصی با یک حالت خاص در درون خود باقی مانده و این حالت از وجود ایشان نشأت گرفته است. عذاب‌دیدگان به خاطر مخالفت با حق از آن بی‌بهره مانده‌اند و بهشتیان در نعمت‌های خود به آرامش رسیده‌اند. اما کسی که فراتر از این دو قرار دارد به همه چیز آگاه شده است. پیر طریقت می‌گوید: ای خدا! چه زیباست که ایام دوستانت در کنار تو سپری می‌شود! چه خوب است که این دوستان در آرزوی دیدارت با تو تعامل می‌کنند! چه خوشایند است که گفتگوهای آن‌ها در مسیر جستجوی تو شکل می‌گیرد! چه با عظمت است روزگارشان در خدمت به تو! و آنان به عذاب‌دیدگان می‌گویند که از بهشتیان بخواهند که قطره‌ای از آب به آنان بدهند. اما روزی که عالم معنی به آنان عطا نشود، هرگز نمی‌توانند در آینده از آن بهره‌ای داشته باشند.
و أقسمن لا یسقیننا الدهر قطرة
و لو ذخرت من ارضهنّ بحور.
هوش مصنوعی: من قسم می‌خورم که زمان هرگز حتی یک قطره هم به ما نخواهد نوشاند، حتی اگر از دریاهای سرزمینشان ذخیره‌سازی کنم.
و یقال: انما یطلبون الماء لیبکوا به، لأنه نفدت دموعهم، و فی معناه انشدوا:
هوش مصنوعی: گفته می‌شود: تنها به دنبال آب هستند تا با آن گریه کنند، زیرا اشک‌هایشان تمام شده است. به همین مضمون شعری نیز سروده‌اند:
نزف البکاء دموع عینک فاستعر
عینا. لغیرک دمعها مدرار
هوش مصنوعی: اشک‌های چشمانت به حدی زیاد است که برای کسی دیگر قرض بگیر. این اشک‌ها برای دیگران باید بریزند و بی‌وقفه جاری شوند.
من ذا یعیرک عینه تبکی بها
أ رأیت عینا للبکاء تعار
هوش مصنوعی: کیست که چشمی برای تو قرض کند که با آن بگرید؟ آیا چشمی برای گریستن می‌توان پیدا کرد؟