گنجور

۱۳ - النوبة الثانیة

قوله تعالی: وَ جَعَلُوا لِلَّهِ شُرَکاءَ الْجِنَّ الایة از ایدرفا اقاصیص گله اللَّه است از مشرکان عرب، و از مناکیر کفر ایشان که در زمان جاهلیّت جهال بودند، و دین عرب آن وقت سه دین بود: قومی فریشتگان میپرستیدند، که میگفتند: ایشان دختران خدای‌اند، از آن ایشان را پوشیده میدارد، و قومی بتان را میپرستیدند، و قومی از خزاعه ستاره شعری می‌پرستیدند. در این آیت رب العزّة از ایشان گله میکند و از اهل کتابین: جهودان که میگفتند: «عُزَیْرٌ ابْنُ اللَّهِ» و ترسایان که میگفتند: «الْمَسِیحُ ابْنُ اللَّهِ».

میگوید: وَ جَعَلُوا لِلَّهِ شُرَکاءَ خدای را انبازان کردند یعنی انبازان گفتند، و آن عرب بودند: جهینه و بنو سلمه و بنو خزاعه و غیر ایشان، که میگفتند: الملائکة بنات اللَّه.

و جنّ اینجا فریشتگان‌اند، سمّوا جنّا لاجتنانهم عن العیون. جای دیگر گفت: «وَ جَعَلُوا بَیْنَهُ وَ بَیْنَ الْجِنَّةِ نَسَباً» یعنی الملائکة. میگوید: میان اللَّه و میان فریشتگان نسب ساختند. کلبی گفت: این در شأن زنادقه آمد که ابلیس را شریک اللَّه ساختند در آفریدن شرّ، گفتند: اللَّه سبحانه خالق الخیر و النور و الناس و الدوابّ و الأنعام، و ابلیس خالق الشر و الظلمة و السباع و الحیّات.

وَ خَلَقَهُمْ این‌ها و میم خواهی با کافران بر، یعنی: جعلوا للَّه الّذی خلقهم و صوّرهم شرکاء، لا یخلقون شیئا، و خواهی با جنّ بر، یعنی: جعلوا الجن شرکاء اللَّه، و اللَّه خلق الجن، فکیف یکون مخلوقه شریکا له. خواهی با هر دو فریق بر، یعنی: و هو خلقهم و خلق الجنّ. «وَ خَرَقُوا لَهُ» ای: اختلقوا و کذبوا و افتعلوا. نافع «خرّقوا» بتشدید خواند بر معنی تکثیر و مبالغه. «بَنِینَ وَ بَناتٍ بِغَیْرِ عِلْمٍ» ای: لم یذکروه عن علم، و انّما ذکروه تکذّبا. پس تنزیه نفس خویش کرد و گفت: «سُبْحانَهُ وَ تَعالی‌» تقدّس و علا «عَمَّا یَصِفُونَ» یعنی یقولون من الکذب و البهتان.

بَدِیعُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ نوکار و نوساز آسمان و زمین بی‌قالبی و بی‌مثالی و بی‌عیاری از پیش. از نیست هست کننده، و از عدم در وجود آرنده، و بهیچ مثال حاجت نیفتاده. أَنَّی یَکُونُ لَهُ وَلَدٌ وَ لَمْ تَکُنْ لَهُ صاحِبَةٌ این از بهر آن گفت که هرگز عرب جفت نگفتند، چنان که ترسایان گفتند. این خطاب با عرب است که او را فرزند چون تواند بود؟! و شما میدانید و اقرار میدهید که وی را هرگز جفت نبود. وَ خَلَقَ کُلَّ شَیْ‌ءٍ ای و هو خالق کلّ شی‌ء. او را فرزند چون تواند بود و وی آفریدگار همه چیز است؟! یعنی که: چون همه آفریده و صنع اوست و هیچ چیز نه مثل و مانند او، که میگوید: «لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْ‌ءٌ» و فرزند اقتضاء مثلیّت کند، چون مثلیّت نیست معلوم شد که فرزند نیست. وَ خَلَقَ کُلَّ شَیْ‌ءٍ دلیل است که حادثی که در عالم است فعل خدا است و خلق او و اختراع او و صنع او، جز وی خالق و صانع نه. جز وی محدث و مقتدر نه.

بندگان و رهیگان همه آفریدگان وی. افعال و اعمال ایشان، حرفت و صنعت ایشان حرکات و سکنات ایشان، چه در خیر و چه در شر، همه مخلوق و مصنوع وی، همه متعلّق بقدرت وی، که میگوید جل جلاله: وَ خَلَقَ کُلَّ شَیْ‌ءٍ، اللَّهُ خالِقُ کُلِّ شَیْ‌ءٍ، وَ اللَّهُ خَلَقَکُمْ وَ ما تَعْمَلُونَ، أَ لا یَعْلَمُ مَنْ خَلَقَ؟! بلی، فعل بنده از روی اکتساب اضافت وابنده است، و ثواب و عقاب در آن بسته است، چنان که حرکت بنده از یک روی خلق خدا است، و از یک روی وصف و کسب بنده. نتوان گفت که جبر محض است، که فرق میان حرکت مقدوره و رعده ضروریه پیدا است، و نتوان گفت که خلق و اختراع بنده است، که بنده عاجز است از دریافت و دانش اجزاء مکتسبه و اعداد آن. پس اعتقاد درست و طریق راست آنست که گویند: مقدور است بقدرت اللَّه از روی خلق و اختراع، و بقدرت بنده از روی اکتساب، که اللَّه آن قدرت در وی آفریده، و وصف بنده کرده. پس این قدرت وصف بنده است و خلق خدا نه کسب بنده، و حرکت خلق خدا است و وصف و کسب بنده.

و گفته‌اند: خالِقُ کُلِّ شَیْ‌ءٍ عام است از روی لفظ، خاص است از روی معنی، لأنّه لم یخلق نفسه و لا صفته، وَ هُوَ بِکُلِّ شَیْ‌ءٍ عَلِیمٌ عام است در لفظ و در معنی، لأنّه به و بغیره علیم. ازینجا گفته‌اند: هیچ عموم نیست که نه تخصیص در آن شود الّا قوله تعالی: وَ هُوَ بِکُلِّ شَیْ‌ءٍ عَلِیمٌ.

ذلِکُمُ اللَّهُ رَبُّکُمْ درین آیت بندگان را بصنع خود بخود راه نمود، گفت خدای شما آنست که آسمان و زمین آفرید، و همه چیز وی آفرید، و زن و فرزند نگرفت.

آن گه وحدانیت خود بیان کرد، گفت: لا إِلهَ إِلَّا هُوَ خالِقُ کُلِّ شَیْ‌ءٍ فَاعْبُدُوهُ ای: وحّدوه، وَ هُوَ عَلی‌ کُلِّ شَیْ‌ءٍ وَکِیلٌ ضامن لکل شی‌ء، حافظه و رازقه و محییه و ممیته و قیّمه و مدبّره. الوکالة اسم لحفظ الشی‌ء، و القیام علیه، و الوکیل سمی وکیلا لأن الموکل یکل امره الیه امره الیه و الی تدبیره و رایه.

لا تُدْرِکُهُ الْأَبْصارُ تفسیر این آیت بر دو وجه است: یکی آنست که معنی ادراک دیدار چشم است، زیرا که دیدن چشم را ادراک بصر گویند، و شنیدن گوش را ادراک سمع گویند. اگر مراد اینست پس در دنیا خواهد نه در آخرت، از بهر آنکه خلق در دنیا خدای را نبینند، و مؤمنان در آخرت بینند، که میگوید رب العزّة جل جلاله: وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ ناضِرَةٌ إِلی‌ رَبِّها ناظِرَةٌ، و قال (ص): انکم لن تروا ربکم حتی تموتوا.

مقاتل این یک وجه اختیار کرد، گفت: «لا تُدْرِکُهُ الْأَبْصارُ» فی الدنیا، ای لا تراه و هو یری فی الآخرة: قال النبیّ (ص): «انکم سترون ربّکم کما ترون القمر لیلة البدر، لا تضامّون فی رؤیته»، و عن الحسین بن واقد عن مطر، انّه قال: قضی اللَّه انّه لا یراه احد فی الدنیا، لأن من رآه لم یمت، و یرونه فی الآخرة، فلذلک لا یموتون.

دیگر وجه آنست که معنی ادراک دریافتن است بخرد پس از دیدن بچشم، و اگر مراد اینست اندر هر دو جهان نشاید، و رؤیت روا است، و ادراک روا نیست، زیرا که رؤیت بر موجود افتد، و اللَّه موجود است، و ادراک بر کیفیت افتد و مرورا کیف گفتن روا نیست. و دیدار در عقبی همچون معرفت است در دنیا. در دنیا شناسد و دریافت نه، در عقبی بیند و دریافت نه.

روی ابو سعید الخدری قال: قال النبیّ (ص): «لو أن الجن و الانس و الملائکة و الشیاطین مذ خلقوا الی ان فنوا، صفّوا صفا واحدا ما احاطوا باللّه ابدا».

«وَ هُوَ یُدْرِکُ الْأَبْصارَ» میگوید: اللَّه جل جلاله، بهمه بصرها میرسد، و همه را می‌دریابد، و اشارت است که هیچ کس از خلق خدا بصرها در نیابند، و بحقیقت آن نرسند، و کیفیت بینایی ندانند، و تخصیص این دو حدقه در بینایی بیرون از عضوهای دیگر هیچ در نیابند. چون خلق را احاطت و دریافت بصر خویش و رسیدن بکنه آن نیست، چون روا باشد که ایشان را احاطت بود بکنه جلال عزت، و ادراک لم یزل و لا یزال. اگر معتزلی در نفی رؤیت بعموم این آیت تمسک کند، جواب وی آنست که اگر چه لفظ عام است تخصیص در آن شد، که اللَّه جای دیگر میگوید: وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ ناضِرَةٌ إِلی‌ رَبِّها ناظِرَةٌ.

پس بدنیا مخصوص است نه بآخرت، چنان که بیان کردیم. و تخصیص عموم در مذهب اصولیان در لغت عرب روا است و روان. جواب ثانی آنست که: نفی ادراک اقتضاء نفی رؤیت نکند، چنان که باوّل شرح دادیم. نبینی که آسمان مرئی است، و مدرک نیست.

آفتاب و ماهتاب هر دو مرئی‌اند، و ذات ایشان مدرک نیست، و رسیدن بطول و عرض و حد مساحت آن نیست. این همچنانست که گفت: «وَ لا یُحِیطُونَ بِهِ عِلْماً» احاطت نفی کرد، و نفی احاطت اقتضاء نفی علم نکند، فانّه معلوم جل جلاله. همچنین نفی ادراک اقتضاء نفی رؤیت نکند. جوابی دیگر بعضی متأخران گفته‌اند: لا تدرکه الأبصار و انما یدرکه المبصرون.

آن گه گفت: وَ هُوَ اللَّطِیفُ اوست خداوند باریک دان دور در بینش.

«الخبیر» دانا بهر کار، آگاه بهرگاه، اما معنی لطیف بتحقیق آنست که دقائق مصالح بندگان شناسد، و غوامض احوال و کار ایشان داند، ما دقّ منها و ما لطف. از کار و مصالح خلق هیچ دقیقه و هیچ لطیفه بوی فرو نشود. آن گه بر سبیل رفق نه بر سبیل عنف آن منافع و مرافق ببندگان رساند، و راه آن مصالح بایشان نماید. چون رفق در فعل و لطف در علم بهم آید، لطیف بر کمال بود، و جز اللَّه را جل جلاله کمال این معنی و سزاواری این نام نیست، و رب العالمین در قصه لقمان میگوید: یا بُنَیَّ إِنَّها إِنْ تَکُ مِثْقالَ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ فَتَکُنْ فِی صَخْرَةٍ أَوْ فِی السَّماواتِ أَوْ فِی الْأَرْضِ یَأْتِ بِهَا اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ لَطِیفٌ خَبِیرٌ.

خبر داد درین آیت که لطیف آنست که آن داند که کس نداند، و آن تواند که کس نتواند.

یکی را پرسیدند از معنی لطیف، جواب داد که نماینده هر چه خواهد، چنان که خواهد، و سازنده هر چه خواهد از هر چه خواهد، و رساننده آنچه خواهد بهر چه خواهد.

قَدْ جاءَکُمْ بَصائِرُ مِنْ رَبِّکُمْ یقول: یا اهل مکّه! قد جاءتکم بیّنات من ربکم، و هی القرآن الّذی فیه البصائر و البیان، «فَمَنْ أَبْصَرَ» ای عرفها و آمن بها و اهتدی «فَلِنَفْسِهِ» ای فلنفسه عمل و لنفسه نفع ذلک. «وَ مَنْ عَمِیَ» فلم یعرفها و لم یصدّقها «فَعَلَیْها» ای فعلی نفسه ضرر ذلک، فان اللَّه عز و جل غنیّ عن خلقه. و فی ذلک ما

روی ابو ذر عن النبیّ (ص) عن اللَّه عز و جل انه قال فی حدیث فیه طول، الی أن قال: «یا عبادی! لو أن اولکم و آخرکم و انسکم و جنّکم کانوا علی اتقی قلب رجل منکم، لم یزد ذلک فی ملکی شیئا. یا عبادی! لو أن اوّلکم و آخرکم و انسکم و جنّکم کانوا علی افجر قلب رجل منکم لم ینقص ذلک من ملکی شیئا. یا عبادی! لو أن اوّلکم و آخرکم و انسکم و جنّکم سألونی، فأعطیت کلّ انسان منهم ما سأل، لم ینقص ذلک من ملکی شیئا الّا کما ینقص البحر أن یغمس فیه المخیط غمسة. یا عبادی! انما هی اعمالکم احفظها علیکم، فمن وجد خیرا فلیحمد اللَّه، و من وجد غیر ذلک فلا یلومن الا نفسه».

قوله: وَ ما أَنَا عَلَیْکُمْ بِحَفِیظٍ اینجا اضماری است یعنی: قل یا محمّد! وَ ما أَنَا عَلَیْکُمْ. تو گوی یا محمّد! که من بر شما گوشوان نه‌ام. همانست که آنجا گفت: «فَما أَرْسَلْناکَ عَلَیْهِمْ حَفِیظاً»، «لَسْتَ عَلَیْهِمْ بِمُصَیْطِرٍ». و این پیش از آن بود که وی را بقتال فرمود. چون آیت قتال فرو آمد این همه منسوخ گشت، و صار صلی اللَّه علیه و سلم حفیظا علیهم و مسیطرا علی کلّ من تولّی عنه.

وَ کَذلِکَ نُصَرِّفُ الْآیاتِ و کما صرّفناه و بیّنّا فی هذه السورة نصرّف‌ الآیات و نبیّنها فی غیر هذه السورة من القرآن، ندعوهم بها و نخوّفهم، میگوید: چنان که درین سورة سخنان خویش میگردانیم از روی بروی، گاه وعدگاه وعید، گاه مثل و گاه قصّه، همچنین در دیگر سورتها میگردانیم از روی بروی، و ایشان را بآن تصریف و آن بیان بر دین میخوانیم، و ایشان را بثواب وعده می‌دهیم، و از عقاب بیم مینمائیم.

وَ لِیَقُولُوا دَرَسْتَ و تا گویندا، یعنی خواستیم تا گویند که: تو این سخن راست کرده‌ای با خود، و قرآن ساخته‌ای. مکّی و ابو عمرو «دارست» خوانند، یعنی: با کسی واگفته‌ای، و با کسی بهم ساخته‌ای. و این آن بود که او را متهم کرده بودند بمردی رومی، اذ کان یلازم رسول اللَّه (ص) و یحدّثه بما قرأ فی الانجیل. گفتند: انجیل ازو میشنود، و بتازی از آن قرآن میسازد، و ذلک فی قوله: «لسان الّذی یلحدون الیه اعجمیّ». باین قراءت «وَ لِیَقُولُوا» این لام لام عاقبت گویند، معطوفست بر معنی مضمر، تقدیره: لتلزمهم الحجة، و لیقولوا ما یقولون، و یکون عاقبة امرهم الشقاوة التی لحقتهم.

ابن عامر و یعقوب «درست» بفتح سین و سکون «تا» خوانند، و برین قراءت معنی «لیقولوا» «لئلّا یقولوا» است. میگوید: بیان آیات میکنیم، و تفصیل آن روی بروی میدهیم، تا این ناگرویدگان نگویند که: اساطیر الاولین است، اخبار تقدّمت و انمحت و درست.

معنی دیگر گفته‌اند قراءت ابن عامر را که: هر یک چندی میگویند اینان که: کار محمّد و دولت او تباه و ناچیز و نیست گشت. هر گه که تأخّری افتادی در وحی یا قوّت دشمن بودی در جنگ، گفتندی: «درست»، یعنی انمحت و بطلت. «درّست» در شواذّ خوانده‌اند، یعنی که: ایشان گویند محمّد را این درس کرده‌اند و برو خوانده‌اند، یعنی مردمان درو آموخته‌اند، چنان که گفت: «وَ أَعانَهُ عَلَیْهِ قَوْمٌ آخَرُونَ».

«وَ لِنُبَیِّنَهُ لِقَوْمٍ یَعْلَمُونَ» یعنی اولیاؤه الذین هداهم، و الّذین سعدوا بیمین الحق.

اتَّبِعْ ما أُوحِیَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ مقاتل حیان گفت: مشرکان او را وا ملّت پدران خویش میخواندند، و میگفتند: تو بدین پدران خویش باز آی. اگر آن را پس آوردی بودی ما ترا کفیل‌ایم، ایستاده‌ایم بدان، و بر خود میگیریم. رب العالمین آیت فرستاد که: اتَّبِعْ ما أُوحِیَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ تو بر پی آن باش که بتو فرستاده‌اند از قرآن و وحی، و بدان عمل کن، و کاربند باش. آن گه گفت: لا إِلهَ إِلَّا هُوَ کلمه توحید درین میان آوردن معنی آنست که: سخن ایشان مشنو، و ایشان را برین کلمه توحید خوان که: «لا إِلهَ إِلَّا هُوَ». و گفته‌اند: معنی آنست که بر پی قرآن رو، آن قرآن که خدای یکتای یگانه فرو فرستاد، ثم قال: وَ أَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِکِینَ از آن آیتها است که آیت سیف آن را منسوخ کرده.

وَ لا تَسُبُّوا الَّذِینَ یَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ ابن عباس گفت: چون این آیت آمد که إِنَّکُمْ وَ ما تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ حَصَبُ جَهَنَّمَ، مسلمانان هنگامی بتان را بد میگفتند، پس آن کافران در برابر آن معبود مسلمانان را بد میگفتند، و مسلمانان را در آن زمان قوّت آن نبود که ایشان را از آن و از داشتندی و از ایشان کین ستدندی. پس رب العالمین این آیت فرو فرستاد: وَ لا تَسُبُّوا الَّذِینَ یَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ. سدی گفت: بوقت وفاة بو طالب قومی از قریش برخاستند بو سفیان و بو جهل و نضر حارث و امیّه و ابیّ پسران خلف و عقبة بن ابی معیط و عمرو بن العاص و اسود البختری، این جماعت برخاستند، و بر بو طالب شدند، گفتند: تو سرور عرب و سیّد مایی، و از بهر حرمت تو ما بسی رنج کشیدیم ازین برادرزاده تو محمّد، و هنوز بر آنست که ما را رنجاند، و خدایان ما را بد گوید، تو او را بر خوان، و میان ما عهدی بند، که نه او نام‌ خدایان ما برد، و نه ما نام خدای او بریم. سر بسر بیفکنیم، و از هر دو جانب سخن بد در خدایان نگوئیم. بو طالب، مصطفی را (ص) برخواند، گفت: یا محمّد! این قوم تو و بنو عم تو چنین میگویند، و انصاف می‌دهند، تو نیز از ایشان قبول کن، و مراد ایشان حاصل کن. مصطفی (ص) روی با ایشان کرد و گفت: اگر من مراد شما بدهم، شما نیز کلمه‌ای از من دریغ مدارید، که اگر بگوئید ملک جهان شما را بود، و عرب و عجم سر بر خط شما نهند. بو جهل گفت: آن چه سخن است که تو از ما می‌در خواهی؟ گفت: کلمه «لا اله الا اللَّه». ایشان چون کلمه توحید شنیدند یکبارگی سر وازدند، و پرکنده شدند. بو طالب گفت: یا محمد! این کلمه ازیشان مخواه، که ایشان از آن ترسیده‌اند و رمیده، و طاقت گفتن آن ندارند. با ایشان سخنی دیگر گوی، و کاری دیگر خواه. مصطفی گفت: یا عمّ! من بر آن نیستم که هرگز جز از این کلمه خواهم گفت، و جز از این بکاری دیگر سر درخواهم آورد. ایشان سخن درشت‌تر کردند، گفتند: لتکفّنّ عن شتم آلهتنا او لنشتمنّک و لنشتمنّ من یأمرک، فأنزل اللَّه تعالی: وَ لا تَسُبُّوا الَّذِینَ یَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ. و عند نزول هذه الایة

قال رسول اللَّه (ص): «لا تسبوا ربّکم»، فأمسک المسلمون عند ذلک عن شتم آلهتهم. فرمان آمد که ای محمّد! پرستیدگان ایشان را دشنام مدهید، که ایشان خدای ترا دشنام گویند به بی علمی بر دلیری و شوخی. هر سخن که موذی بود بنزدیک عرب آن دشنام است، هر چند که در آن تفحش نیست. قراءت یعقوب «عدوّا» بضمّتین و تشدید واو، و العدو و العدوّ و العدوان و الاعتداء و التعدی و العداء مصادر.

و این آیت در ابتداء اسلام آمد که هنوز فرمان بقتال نیامده بود، و مسلمانان را قوت نبود. پس از آن اسلام قوی شد، و مسلمانان انبوه شدند، و آیت قتال آمد، و این‌ منسوخ شد. قال بعضهم: فی هذه الایة دلالة ان علی المحق ان یکفّ عن سبّ السفهاء الذین یتسرّعون الی سبّه مقابلة له، لأنّه بمنزلة البعث علی المعصیة.

کَذلِکَ زَیَّنَّا لِکُلِّ أُمَّةٍ عَمَلَهُمْ این بر آراستن عمل بر ایشان همچون آن مهر است بر دل ایشان، که گفت: خَتَمَ اللَّهُ عَلی‌ قُلُوبِهِمْ، بَلْ طَبَعَ اللَّهُ عَلَیْها بِکُفْرِهِمْ. جای دیگر گفت: أَ فَمَنْ زُیِّنَ لَهُ سُوءُ عَمَلِهِ فَرَآهُ حَسَناً، و معنی آنست: کما زیّنّا لهؤلاء المشرکین عبادة الأوثان و طاعة الشیطان بالحرمان و الخذلان، زیّنّا لکل امة عملهم من الخیر و الشر. و قیل: زیّنّا لکل امة ما فرطنا علیهم من الأعمال، فأخرجناها حسنة. کأنه قال: احسنوا المجادلة، فانّا امرنا کل امّة بأحسن الاعمال و أزینها. «ثُمَّ إِلی‌ رَبِّهِمْ مَرْجِعُهُمْ» یعنی فی الآخرة، فَیُنَبِّئُهُمْ بِما کانُوا یَعْمَلُونَ این در موضع تهدید است، یعنی یخبرهم و یجازیهم بذلک.

وَ أَقْسَمُوا بِاللَّهِ جَهْدَ أَیْمانِهِمْ ای اجتهدوا فی المبالغة فی الیمین. کلبی و مقاتل گفتند: هر که سوگند خورد باللّه، آن جهد یمین بود. مفسران گفتند: کافران مکّه از رسول خدا (ص) آیات و معجزات خواستند، گفتند: یا محمد! موسی را عصا بود که چشمهای آب از آن عصا روان شد، و عیسی را مرده زنده کردن بود، و صالح را ناقه بود. تو نیز آیتی نمای، تا بر صدق تو گواهی دهد. رسول خدا (ص) گفت: چه خواهید از آیات؟ گفتند: این کوه صفا را زر گردان، و مردگان ما را بعضی زنده گردان تا با ما بگویند که تو بر حقی یا بر باطل، یا فریشتگان را بما نمای آشکارا، تا از بهر تو گواهی دهند. رسول (ص) گفت: اگر از آنچه میخواهید لختی بیارم، بر آن هستید که تصدیق کنید؟ ایشان سوگندان یاد کردند که تصدیق کنیم، و ایمان آریم، و مسلمانان نیز بر ایمان ایشان حریص بودند. گفتند: یا رسول اللَّه! از خدا میخواه تا ازین آیات لختی فرو فرستد، تا مگر ایشان ایمان آرند. مصطفی (ص) همت کرد که دعا کند، و آیت و معجزات خواهد، چنان که ایشان درخواسته‌اند. جبرئیل آمد و گفت: یا محمّد! اللَّه میگوید: آنچه خواهی بتو دهم، و آیت نمایم، لکن اگر نگروند، و تصدیق نکنند، در حال عذاب فرستم، و اگر آن آیات نخواهی، در حال عذاب نفرستم، و اگر از ایشان یکی توبت کند بپذیرم. رسول خدا گفت صلی اللَّه علیه و سلم: «بل أترکهم حتی یتوب تائبهم».

فأنزل اللَّه عز و جل: وَ أَقْسَمُوا بِاللَّهِ جَهْدَ أَیْمانِهِمْ ای حلفوا لئن جاءهم النبی (ص) بآیة کما کانت الانبیاء یجی‌ء بها الی قومهم، لیؤمننّ بها.

سوگندان یاد کردند که: اگر محمّد آیتی آرد بوی بگروند. رب العالمین گفت: قُلْ إِنَّمَا الْآیاتُ عِنْدَ اللَّهِ و هو القادر علیها ان شاء ارسلها. ای محمّد! گوی این آیات و معجزات نزدیک اللَّه است، اگر خواهد فرستد. «وَ ما یُشْعِرُکُمْ» اینجا وقف نیکو است، یعنی: و ما یدریکم ایمانهم؟ شما ایمان ایشان چه دانید؟ شما غیب ندانید.

آن گه بر سبیل ابتدا قطعی حکم کرد، و گفت: «انّها» بکسر الف بر قراءت مکّی و ابو عمرو، «إِذا جاءَتْ لا یُؤْمِنُونَ» البته ایشان چون آیت و معجزات بینند هم بنگروند.

قراءت باقی «انها اذا جاءت» بفتح الف، سخن در اوّل پیوسته، و بر این قراءت سخن در «إِنَّمَا الْآیاتُ عِنْدَ اللَّهِ» تمام شد، پس بر سبیل ابتدا گوید: «وَ ما یُشْعِرُکُمْ أَنَّها إِذا جاءَتْ لا یُؤْمِنُونَ» یعنی و ما اشعرکم! چون نیک دانید شما که گرویدگان‌اید که ایشان چون آیت بینند هم بنگروند. وجهی دیگر: و ما یشعرکم لعلها اذا جاءت لا یؤمنون. و روا باشد که «لا» صلت نهند و زیادت، چنان که گفت: «ما مَنَعَکَ أَلَّا تَسْجُدَ» یعنی: ان تسجد، «وَ حَرامٌ عَلی‌ قَرْیَةٍ أَهْلَکْناها أَنَّهُمْ لا یَرْجِعُونَ» ای: یرجعون الی اهلیهم. شامی و حمزه «لا تؤمنون» بتا خوانند خطاب با مشرکان. میگوید: شما که مکذبان‌اید نیک دانید که چون آیت آید هم بنگروید.

وَ نُقَلِّبُ أَفْئِدَتَهُمْ وَ أَبْصارَهُمْ برگردانیم دلهای ایشان، که بر آنند که اگر آیت بینند بگروند، تا اگر آیت بینند بنگروند، که در ازل حکم شقاوت بر ایشان رفته، و من اسقطته السوابق لم تنعشه اللواحق. میگوید: دلهای ایشان و دیدهای دل ایشان و خرد ایشان برگردانیم از پذیرفتن حق، و ایمان آوردن بآیات. «کَما لَمْ یُؤْمِنُوا بِهِ» یعنی بالقرآن و بمحمّد، «أَوَّلَ مَرَّةٍ» اتتهم الآیات مثل انشقاق القمر و غیره. میگوید: دلهاشان برگردانیم تا هم چنان که باوّل بار که انشقاق قمر و امثال آن دیدند بنگرویدند، بدوم بار که آیات طلب کردند، و درخواستند، چون بینند هم بنگروند. کلبی گفت: «کَما لَمْ یُؤْمِنُوا» یعنی قوم صالح و قوم موسی و عیسی و الامم الخالیة بما سألوا من الآیات قبلها، کذلک کفار مکّة لا یصدقون بها ان جاءتهم. دلیله قوله تعالی: أَ وَ لَمْ یَکْفُرُوا بِما أُوتِیَ مُوسی‌ مِنْ قَبْلُ؟! ابن عباس گفت: المرّة الاولی دار الدنیا، یعنی: و نقلّب افئدتهم و ابصارهم عن الایمان لو ردّوا من الآخرة الی الدنیا، فلا یؤمنون کما لم یؤمنوا فی الدنیا قبل مماتهم. نظیره: «وَ لَوْ رُدُّوا لَعادُوا لِما نُهُوا عَنْهُ». وجهی دیگر آنست که در نوبت اوّل رفت، و هو اشبه الأقاویل، و اللَّه اعلم. «وَ نَذَرُهُمْ فِی طُغْیانِهِمْ یَعْمَهُونَ» ای فی عتوّهم و ضلالتهم یتردّدون لا نخرجهم منها.

۱۳ - النوبة الاولى: قوله تعالی: وَ جَعَلُوا لِلَّهِ شُرَکاءَ و خدای را انبازان گفتند الْجِنَّ فریشتگان وَ خَلَقَهُمْ و فریشتگان را اللَّه آفرید وَ خَرَقُوا لَهُ و بدروغ و افتعال برو بستند بَنِینَ وَ بَناتٍ پسران و دختران بِغَیْرِ عِلْمٍ بی‌هیچ دانش سُبْحانَهُ وَ تَعالی‌ چون پاک است او و برتر عَمَّا یَصِفُونَ (۱۰۰) از آن صفت که ایشان می‌کنند.۱۳ - النوبة الثالثة: قوله تعالی: وَ جَعَلُوا لِلَّهِ شُرَکاءَ الْجِنَّ الایة سدّت بصائرهم و کلّت ضمائرهم فاکتفوا بکلّ منقوص ان یعبدوه، و رضوا بکل مخذول ان یدعوه. راندگان حضرت‌اند و خستگان عدل و سوختگان قهر. بتیغ هجران خسته، و بمیخ «ردّوا» بسته. آری! کاریست ساخته، و قسمتی رفته، نفزوده و نکاسته. چتوان کرد که اللَّه چنین خواسته. صفت آن بیگانگان است که خدای را نشناختند، و به بیحرمتی و ناپاکی آواز شرک برآوردند، و دیگری را با وی در خدایی انباز کردند، تا از راه هدی بیفتادند. امروز درماتم بیگانگی و مصیبت جدایی، و فردا علی رؤس الاشهاد فضیحت و رسوایی، و در سرانجام خشم الهی و عذاب جاودانی.

اطلاعات

منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

قوله تعالی: وَ جَعَلُوا لِلَّهِ شُرَکاءَ الْجِنَّ الایة از ایدرفا اقاصیص گله اللَّه است از مشرکان عرب، و از مناکیر کفر ایشان که در زمان جاهلیّت جهال بودند، و دین عرب آن وقت سه دین بود: قومی فریشتگان میپرستیدند، که میگفتند: ایشان دختران خدای‌اند، از آن ایشان را پوشیده میدارد، و قومی بتان را میپرستیدند، و قومی از خزاعه ستاره شعری می‌پرستیدند. در این آیت رب العزّة از ایشان گله میکند و از اهل کتابین: جهودان که میگفتند: «عُزَیْرٌ ابْنُ اللَّهِ» و ترسایان که میگفتند: «الْمَسِیحُ ابْنُ اللَّهِ».
هوش مصنوعی: در این آیه، خداوند از مشرکان عرب شکایت می‌کند و به این موضوع اشاره می‌کند که در دوران جاهلیت، برخی از مردم به ویژه از قوم عرب، در سه گروه مختلف دین‌داری می‌کردند. برخی از آن‌ها فرشتگان را می‌پرستیدند و معتقد بودند که آن‌ها دختران الهه هستند. گروهی دیگر نیز بت‌ها را مورد پرستش قرار می‌دادند و برخی از قوم خزاعه به پرستش ستاره‌ای خاص به نام «شعری» می‌پرداختند. در این آیه همچنین به اهل کتاب اشاره شده است؛ یهودیانی که عزیربا خداوند را پسر نامیده بودند و مسیحیانی که عیسی را پسر خدا می‌خواندند.
میگوید: وَ جَعَلُوا لِلَّهِ شُرَکاءَ خدای را انبازان کردند یعنی انبازان گفتند، و آن عرب بودند: جهینه و بنو سلمه و بنو خزاعه و غیر ایشان، که میگفتند: الملائکة بنات اللَّه.
هوش مصنوعی: آن‌ها می‌گویند که برای خدا شریکانی قرار دادند، یعنی برخی از قبایل عرب مانند جهینه و بنو سلمه و بنو خزاعه می‌گفتند: "فرشتگان دختران خدا هستند."
و جنّ اینجا فریشتگان‌اند، سمّوا جنّا لاجتنانهم عن العیون. جای دیگر گفت: «وَ جَعَلُوا بَیْنَهُ وَ بَیْنَ الْجِنَّةِ نَسَباً» یعنی الملائکة. میگوید: میان اللَّه و میان فریشتگان نسب ساختند. کلبی گفت: این در شأن زنادقه آمد که ابلیس را شریک اللَّه ساختند در آفریدن شرّ، گفتند: اللَّه سبحانه خالق الخیر و النور و الناس و الدوابّ و الأنعام، و ابلیس خالق الشر و الظلمة و السباع و الحیّات.
هوش مصنوعی: در این متن، به ارتباط میان خداوند و فرشتگان اشاره شده است. برخی معتقدند که نسبت‌هایی میان خدا و فرشتگان قائل شده‌اند. همچنین، این نظر را مطرح می‌کند که برخی از گروه‌ها، مانند زنادقه، ابلیس را در ایجاد شر شریک خداوند دانسته و بر این باورند که خداوند مخلوق خیر و نیکی است، در حالی که ابلیس مسبب شر و تاریکی به شمار می‌رود.
وَ خَلَقَهُمْ این‌ها و میم خواهی با کافران بر، یعنی: جعلوا للَّه الّذی خلقهم و صوّرهم شرکاء، لا یخلقون شیئا، و خواهی با جنّ بر، یعنی: جعلوا الجن شرکاء اللَّه، و اللَّه خلق الجن، فکیف یکون مخلوقه شریکا له. خواهی با هر دو فریق بر، یعنی: و هو خلقهم و خلق الجنّ. «وَ خَرَقُوا لَهُ» ای: اختلقوا و کذبوا و افتعلوا. نافع «خرّقوا» بتشدید خواند بر معنی تکثیر و مبالغه. «بَنِینَ وَ بَناتٍ بِغَیْرِ عِلْمٍ» ای: لم یذکروه عن علم، و انّما ذکروه تکذّبا. پس تنزیه نفس خویش کرد و گفت: «سُبْحانَهُ وَ تَعالی‌» تقدّس و علا «عَمَّا یَصِفُونَ» یعنی یقولون من الکذب و البهتان.
هوش مصنوعی: این متن به بررسی مفهوم شرک در عبادت و اعتقاد به وجود شریک برای خداوند می‌پردازد. اشاره می‌کند که برخی افراد برای خداوند شرکایی ایجاد کرده‌اند در حالی که آنها توانایی خلق هیچ چیزی را ندارند. همچنین بیان می‌کند که شریک دانستن موجودات مخلوقی مانند جن، اشتباه است زیرا تنها خداست که آنها را خلق کرده است. در ادامه، به دروغ‌گویی و اتهاماتی که نسبت به خداوند وجود دارد اشاره می‌کند و خداوند را از هرگونه نقص و نادرستی مبرا می‌داند. تسنیم به پاکی و عظمت خداوند در مقایسه با آنچه که برخی از افراد به او نسبت می‌دهند، تأکید دارد.
بَدِیعُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ نوکار و نوساز آسمان و زمین بی‌قالبی و بی‌مثالی و بی‌عیاری از پیش. از نیست هست کننده، و از عدم در وجود آرنده، و بهیچ مثال حاجت نیفتاده. أَنَّی یَکُونُ لَهُ وَلَدٌ وَ لَمْ تَکُنْ لَهُ صاحِبَةٌ این از بهر آن گفت که هرگز عرب جفت نگفتند، چنان که ترسایان گفتند. این خطاب با عرب است که او را فرزند چون تواند بود؟! و شما میدانید و اقرار میدهید که وی را هرگز جفت نبود. وَ خَلَقَ کُلَّ شَیْ‌ءٍ ای و هو خالق کلّ شی‌ء. او را فرزند چون تواند بود و وی آفریدگار همه چیز است؟! یعنی که: چون همه آفریده و صنع اوست و هیچ چیز نه مثل و مانند او، که میگوید: «لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْ‌ءٌ» و فرزند اقتضاء مثلیّت کند، چون مثلیّت نیست معلوم شد که فرزند نیست. وَ خَلَقَ کُلَّ شَیْ‌ءٍ دلیل است که حادثی که در عالم است فعل خدا است و خلق او و اختراع او و صنع او، جز وی خالق و صانع نه. جز وی محدث و مقتدر نه.
هوش مصنوعی: خالق آسمان‌ها و زمین، به معنای نوآوری و ابتکار در ایجاد این عالم، بدون هیچ الگو و شباهتی از پیش وجود داشته است. او کسی است که از عدم، وجود را خلق می‌کند و نیازی به مثال ندارد. چگونه ممکن است فرزندی داشته باشد در حالی که جفتی ندارد؟ این صحبت با توجه به اعتقادات عرب‌ها بیان شده است که هرگز فرزندی بدون جفت را نمی‌پذیرند. شما می‌دانید و اعتراف می‌کنید که او هرگز جفتی نداشته است. او آفریننده همه چیز است؛ پس چگونه ممکن است فرزندی داشته باشد در حالیکه او خالق تمام موجودات است؟ یعنی همه موجودات ساخته و خالق او هستند و هیچ چیز مشابهی با او وجود ندارد، همچنان که گفته شده است: «هیچ چیز همانند او نیست». و چون فرزند نیاز به مشابهت دارد و چنین مشابهتی وجود ندارد، بنابراین فرزند هم نمی‌تواند وجود داشته باشد. همچنین، خلق هر چیزی دلیلی است بر اینکه هر پدیده‌ای در عالم، فعل و اراده خداوند است و جز او هیچ خالق و آفریدگاری وجود ندارد.
بندگان و رهیگان همه آفریدگان وی. افعال و اعمال ایشان، حرفت و صنعت ایشان حرکات و سکنات ایشان، چه در خیر و چه در شر، همه مخلوق و مصنوع وی، همه متعلّق بقدرت وی، که میگوید جل جلاله: وَ خَلَقَ کُلَّ شَیْ‌ءٍ، اللَّهُ خالِقُ کُلِّ شَیْ‌ءٍ، وَ اللَّهُ خَلَقَکُمْ وَ ما تَعْمَلُونَ، أَ لا یَعْلَمُ مَنْ خَلَقَ؟! بلی، فعل بنده از روی اکتساب اضافت وابنده است، و ثواب و عقاب در آن بسته است، چنان که حرکت بنده از یک روی خلق خدا است، و از یک روی وصف و کسب بنده. نتوان گفت که جبر محض است، که فرق میان حرکت مقدوره و رعده ضروریه پیدا است، و نتوان گفت که خلق و اختراع بنده است، که بنده عاجز است از دریافت و دانش اجزاء مکتسبه و اعداد آن. پس اعتقاد درست و طریق راست آنست که گویند: مقدور است بقدرت اللَّه از روی خلق و اختراع، و بقدرت بنده از روی اکتساب، که اللَّه آن قدرت در وی آفریده، و وصف بنده کرده. پس این قدرت وصف بنده است و خلق خدا نه کسب بنده، و حرکت خلق خدا است و وصف و کسب بنده.
هوش مصنوعی: تمام موجودات و انسان‌ها آفریده‌های خداوند هستند. تمام کارها، اعمال، و رفتارهای آن‌ها، چه در نیکی و چه در بدی، همگی تحت قدرت او قرار دارد. خداوند می‌فرماید که اوست خالق همه چیز و به خوبی از آنچه خلق کرده، آگاه است. در واقع، اعمال انسان‌ها از دو جنبه تشکیل می‌شود: یکی اینکه این اعمال به اراده و قدرت خدا مربوط است و دیگری اینکه انسان‌ها خود نیز در انجام آن‌ها نقش دارند و مسئولیت دارند. نمی‌توان گفت که تمام کارها به صورت اجبار انجام می‌شود، زیرا بین کارهای اختیاری و کارهای ضروری تفاوت وجود دارد. همچنین نمی‌توان گفت که همه چیز به دست انسان است، زیرا او توانایی فهم همه جزئیات و چگونگی انجام کارها را ندارد. پس باور صحیح این است که اعمال انسانی از یک سو تحت قدرت خدا و از سوی دیگر به واسطه تلاش و کوشش خود انسان‌ها صورت می‌گیرد؛ به این معنا که قدرتی که در انسان است، از جانب خداوند به او داده شده است. بنابراین، قدرتی که انسان دارد، وصفی از اوست و در واقع، این خداست که خلقت را انجام می‌دهد و انسان‌ها در انجام کارها، وصف و ویژگی‌هایی دارند که خود کسب کرده‌اند.
و گفته‌اند: خالِقُ کُلِّ شَیْ‌ءٍ عام است از روی لفظ، خاص است از روی معنی، لأنّه لم یخلق نفسه و لا صفته، وَ هُوَ بِکُلِّ شَیْ‌ءٍ عَلِیمٌ عام است در لفظ و در معنی، لأنّه به و بغیره علیم. ازینجا گفته‌اند: هیچ عموم نیست که نه تخصیص در آن شود الّا قوله تعالی: وَ هُوَ بِکُلِّ شَیْ‌ءٍ عَلِیمٌ.
هوش مصنوعی: گفته‌اند که خداوند خالق همه چیز به طور عمومی است از لحاظ واژه، اما به طور خاص است از لحاظ معنا؛ زیرا او خود را خلق نکرده و همچنین صفاتش را. همچنین او در مورد همه چیز دانا است که این نیز به صورت عمومی است از لحاظ واژه و خاص از لحاظ معنا؛ زیرا او به خودش و دیگران آگاه است. بر این اساس، گفته‌اند هیچ عمومی وجود ندارد که نتوان آن را تخصیص داد، جز آیه‌ای که می‌گوید: "و او به همه چیز داناست."
ذلِکُمُ اللَّهُ رَبُّکُمْ درین آیت بندگان را بصنع خود بخود راه نمود، گفت خدای شما آنست که آسمان و زمین آفرید، و همه چیز وی آفرید، و زن و فرزند نگرفت.
هوش مصنوعی: در این آیه، خداوند بندگان خود را به آفرینش خود راهنمایی می‌کند و بیان می‌کند که خدای شما کسی است که آسمان و زمین را خلق کرده و همه چیز را آفریده و فرزندی ندارد.
آن گه وحدانیت خود بیان کرد، گفت: لا إِلهَ إِلَّا هُوَ خالِقُ کُلِّ شَیْ‌ءٍ فَاعْبُدُوهُ ای: وحّدوه، وَ هُوَ عَلی‌ کُلِّ شَیْ‌ءٍ وَکِیلٌ ضامن لکل شی‌ء، حافظه و رازقه و محییه و ممیته و قیّمه و مدبّره. الوکالة اسم لحفظ الشی‌ء، و القیام علیه، و الوکیل سمی وکیلا لأن الموکل یکل امره الیه امره الیه و الی تدبیره و رایه.
هوش مصنوعی: سپس، خداوند خود را معرفی کرد و فرمود: «هیچ معبودی جز او نیست، او خالق همه چیز است، پس او را عبادت کنید»؛ یعنی او را واحد بدانید. او بر تمام امور ناظر و حافظ، روزی‌دهنده، زنده‌کننده، مرگ‌آفرین، مدیر و تدبیرکننده همه چیز است. مفهوم «وکالت» به معنای حفظ و نگهداری چیزی است و «وکیل» به کسی اطلاق می‌شود که امور او به او سپرده شده است تا آن را مدیریت کند و به تدبیر آن بپردازد.
لا تُدْرِکُهُ الْأَبْصارُ تفسیر این آیت بر دو وجه است: یکی آنست که معنی ادراک دیدار چشم است، زیرا که دیدن چشم را ادراک بصر گویند، و شنیدن گوش را ادراک سمع گویند. اگر مراد اینست پس در دنیا خواهد نه در آخرت، از بهر آنکه خلق در دنیا خدای را نبینند، و مؤمنان در آخرت بینند، که میگوید رب العزّة جل جلاله: وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ ناضِرَةٌ إِلی‌ رَبِّها ناظِرَةٌ، و قال (ص): انکم لن تروا ربکم حتی تموتوا.
هوش مصنوعی: این آیه به این معناست که چشم‌ها نمی‌توانند او را درک کنند. تفسیر این آیه به دو شکل است. یکی آنکه منظور از ادراک، دیدن با چشم است، زیرا دیدن با چشم را ادراک بصر می‌نامند و شنیدن را ادراک سمع. اگر این معنا مدنظر باشد، پس مربوط به دنیا خواهد بود نه آخرت، چراکه انسان‌ها در دنیا خدا را نمی‌بینند، در حالی که مؤمنان در آخرت او را می‌بینند. خداوند متعال می‌فرماید: «در آن روز، چهره‌هایی درخشان به سوی پروردگارشان خواهند نگریست» و پیامبر (ص) نیز فرموده‌اند: «شما هرگز پروردگارتان را نخواهید دید تا زمانی که بمیرید».
مقاتل این یک وجه اختیار کرد، گفت: «لا تُدْرِکُهُ الْأَبْصارُ» فی الدنیا، ای لا تراه و هو یری فی الآخرة: قال النبیّ (ص): «انکم سترون ربّکم کما ترون القمر لیلة البدر، لا تضامّون فی رؤیته»، و عن الحسین بن واقد عن مطر، انّه قال: قضی اللَّه انّه لا یراه احد فی الدنیا، لأن من رآه لم یمت، و یرونه فی الآخرة، فلذلک لا یموتون.
هوش مصنوعی: مقاتل نظری را ارائه می‌دهد که می‌گوید: «چشم‌ها در دنیا نمی‌توانند خدا را ببینند»، یعنی در این دنیا نمی‌توان خدا را دید، اما در آخرت او را خواهند دید. پیامبر اسلام (ص) نیز می‌فرماید: «شما خدا را مانند دیدن ماه در شب کامل خواهید دید و در دیدن او دچار مشکل نخواهید شد». همچنین حسین بن واقد از مطر نقل می‌کند که بیان کرده است: خداوند مقرر کرده که هیچ‌کس در دنیا او را نبیند، زیرا اگر کسی خدا را ببیند نمی‌میرد، و در آخرت او را خواهند دید، بنابراین در آنجا نیز نمی‌میرند.
دیگر وجه آنست که معنی ادراک دریافتن است بخرد پس از دیدن بچشم، و اگر مراد اینست اندر هر دو جهان نشاید، و رؤیت روا است، و ادراک روا نیست، زیرا که رؤیت بر موجود افتد، و اللَّه موجود است، و ادراک بر کیفیت افتد و مرورا کیف گفتن روا نیست. و دیدار در عقبی همچون معرفت است در دنیا. در دنیا شناسد و دریافت نه، در عقبی بیند و دریافت نه.
هوش مصنوعی: معنی ادراک به معنای درک کردن و فهمیدن است که پس از مشاهده با چشم به وجود می‌آید. اگر بخواهیم این مفهوم را در هر دو جهان (دنیا و آخرت) به کار ببریم، ممکن است مشکل‌ساز باشد. در اینجا، مشاهده یا رؤیت پذیرفته شده است، اما ادراک نمی‌تواند درست باشد. زیرا رؤیت به موجودات مربوط می‌شود و خداوند موجود است، اما ادراک به کیفیت مربوط می‌شود و نمی‌توان کیفیت خدا را توصیف کرد. دیدن در آخرت مانند شناخت در دنیا است. در دنیا انسان می‌تواند موجودات را بشناسد، اما درک عمیقی نداشته باشد؛ در حالی که در آخرت نیز انسان می‌بیند ولی نمی‌تواند به درک کامل دست یابد.
روی ابو سعید الخدری قال: قال النبیّ (ص): «لو أن الجن و الانس و الملائکة و الشیاطین مذ خلقوا الی ان فنوا، صفّوا صفا واحدا ما احاطوا باللّه ابدا».
هوش مصنوعی: ابو سعید خدری نقل می‌کند که پیامبر(ص) فرمودند: اگر تمام جن و انسان‌ها و فرشتگان و شیاطین از زمان خلقتشان تا زمانی که نابود شوند، به صف واحدی ایستاده و جمع شوند، هرگز نخواهند توانست خداوند را احاطه کنند.
«وَ هُوَ یُدْرِکُ الْأَبْصارَ» میگوید: اللَّه جل جلاله، بهمه بصرها میرسد، و همه را می‌دریابد، و اشارت است که هیچ کس از خلق خدا بصرها در نیابند، و بحقیقت آن نرسند، و کیفیت بینایی ندانند، و تخصیص این دو حدقه در بینایی بیرون از عضوهای دیگر هیچ در نیابند. چون خلق را احاطت و دریافت بصر خویش و رسیدن بکنه آن نیست، چون روا باشد که ایشان را احاطت بود بکنه جلال عزت، و ادراک لم یزل و لا یزال. اگر معتزلی در نفی رؤیت بعموم این آیت تمسک کند، جواب وی آنست که اگر چه لفظ عام است تخصیص در آن شد، که اللَّه جای دیگر میگوید: وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ ناضِرَةٌ إِلی‌ رَبِّها ناظِرَةٌ.
هوش مصنوعی: خداوند جل جلاله به همه چشم‌ها دسترسی دارد و همه را درک می‌کند. این بدان معناست که هیچ‌کس از مخلوقات خدا نمی‌تواند به حقیقت بینایی دست یابد و کیفیت آن را درک کند. بینایی انسان‌ها محدود است و نمی‌توانند به درستی به کنه و حقیقت آن پی ببرند. انسان‌ها نمی‌توانند مثل خداوند احاطه‌ای کامل بر بینایی داشته باشند، زیرا خداوند به طور ابدی و همواره دانش و درک کامل دارد. اگر کسی بخواهد به آیه‌ای برای نفی رؤیت تمسک کند، می‌توان گفت که علی‌رغم عمومی بودن عبارت، در آن تخصیص وجود دارد؛ چرا که خداوند در جای دیگری می‌فرماید: "برخی از چهره‌ها در آن روز درخشان و به سوی پروردگارشان نگاه می‌کنند."
پس بدنیا مخصوص است نه بآخرت، چنان که بیان کردیم. و تخصیص عموم در مذهب اصولیان در لغت عرب روا است و روان. جواب ثانی آنست که: نفی ادراک اقتضاء نفی رؤیت نکند، چنان که باوّل شرح دادیم. نبینی که آسمان مرئی است، و مدرک نیست.
هوش مصنوعی: پس این موضوع به دنیا اختصاص دارد نه به آخرت، همان‌طور که پیشتر بیان کردیم. در زبان عربی، تخصیص عمومی در مذهب اصولیان مجاز و صحیح است. پاسخ دیگری این است که عدم ادراک به معنی عدم رؤیت نیست، همان‌طور که قبلاً توضیح داده‌ایم. آیا نمی‌بینی که آسمان قابل رؤیت است، اما درک‌پذیر نیست؟
آفتاب و ماهتاب هر دو مرئی‌اند، و ذات ایشان مدرک نیست، و رسیدن بطول و عرض و حد مساحت آن نیست. این همچنانست که گفت: «وَ لا یُحِیطُونَ بِهِ عِلْماً» احاطت نفی کرد، و نفی احاطت اقتضاء نفی علم نکند، فانّه معلوم جل جلاله. همچنین نفی ادراک اقتضاء نفی رؤیت نکند. جوابی دیگر بعضی متأخران گفته‌اند: لا تدرکه الأبصار و انما یدرکه المبصرون.
هوش مصنوعی: آفتاب و ماهتاب قابل مشاهده هستند، اما ذات و حقیقت آن‌ها قابل درک نیست و نمی‌توان اندازه یا مساحت آن‌ها را تعیین کرد. این همانند گفته‌ای است که می‌گوید: «آن‌ها به او علم و احاطه‌ای ندارند» که در آن نفی احاطه به معنای نفی علم نیست، زیرا او ذاتش شناخته شده و معلوم است. همچنین نفی ادراک به معنای نفی دیدن نیست. برخی از متفکران بعدی گفته‌اند که چشم‌ها نمی‌توانند او را درک کنند، بلکه فقط افرادی که بینا هستند می‌توانند او را ببینند.
آن گه گفت: وَ هُوَ اللَّطِیفُ اوست خداوند باریک دان دور در بینش.
هوش مصنوعی: سپس گفت: و اوست خداوند باهوش و دقیق که در درک و دیدگاه خود بسیار ریزبین است.
«الخبیر» دانا بهر کار، آگاه بهرگاه، اما معنی لطیف بتحقیق آنست که دقائق مصالح بندگان شناسد، و غوامض احوال و کار ایشان داند، ما دقّ منها و ما لطف. از کار و مصالح خلق هیچ دقیقه و هیچ لطیفه بوی فرو نشود. آن گه بر سبیل رفق نه بر سبیل عنف آن منافع و مرافق ببندگان رساند، و راه آن مصالح بایشان نماید. چون رفق در فعل و لطف در علم بهم آید، لطیف بر کمال بود، و جز اللَّه را جل جلاله کمال این معنی و سزاواری این نام نیست، و رب العالمین در قصه لقمان میگوید: یا بُنَیَّ إِنَّها إِنْ تَکُ مِثْقالَ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ فَتَکُنْ فِی صَخْرَةٍ أَوْ فِی السَّماواتِ أَوْ فِی الْأَرْضِ یَأْتِ بِهَا اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ لَطِیفٌ خَبِیرٌ.
هوش مصنوعی: «الخبیر» به معنای فردی است که در هر کاری داناست و در هر زمانی آگاهی دارد. اما معنای دقیق‌تر آن این است که او به جزئیات و مصلحت‌های بندگان و همچنین به پیچیدگی‌های وضعیت و کارهای آن‌ها آگاه است، چه جزئیات کوچک باشد و چه نکات ظریف. هیچ نکته‌ای از امور و مصالح انسان‌ها از او پنهان نمی‌ماند. او بر اساس ملایمت و نه با خشونت، منافع و نیازهای بندگان را به آن‌ها می‌رساند و راه حصول آن مصالح را به آن‌ها نشان می‌دهد. وقتی ملایمت در عمل و لطافت در دانش با یکدیگر ترکیب شوند، لطیف به کمال می‌رسد و جز خداوند تعالی، هیچ‌کس به کمال این مفهوم و شایستگی این نام نرسیده است. خداوند در داستان لقمان تأکید می‌کند که حتی اگر چیزی به اندازه دانه‌ای خردل در سنگی یا در آسمان‌ها یا زمین باشد، خداوند آن را می‌آورد؛ زیرا او لطیف و آگاه است.
خبر داد درین آیت که لطیف آنست که آن داند که کس نداند، و آن تواند که کس نتواند.
هوش مصنوعی: خبر می‌دهد که نکته‌ی ظریف این است که تنها کسی که می‌داند چه چیزی است، آن است که دیگران از آن بی‌خبرند، و تنها کسی می‌تواند آن را انجام دهد که دیگران قادر به انجامش نیستند.
یکی را پرسیدند از معنی لطیف، جواب داد که نماینده هر چه خواهد، چنان که خواهد، و سازنده هر چه خواهد از هر چه خواهد، و رساننده آنچه خواهد بهر چه خواهد.
هوش مصنوعی: یکی را از مفهوم لطیف پرسیدند، او پاسخ داد که لطیف به معنای نمایندگی از هر چیزی است که انسان بخواهد، به گونه‌ای که بخواهد، و همچنین به معنای ساختن هر چیزی از هر چیزی که می‌خواهد، و رساندن آنچه که می‌خواهد به هر دلیلی که بخواهد.
قَدْ جاءَکُمْ بَصائِرُ مِنْ رَبِّکُمْ یقول: یا اهل مکّه! قد جاءتکم بیّنات من ربکم، و هی القرآن الّذی فیه البصائر و البیان، «فَمَنْ أَبْصَرَ» ای عرفها و آمن بها و اهتدی «فَلِنَفْسِهِ» ای فلنفسه عمل و لنفسه نفع ذلک. «وَ مَنْ عَمِیَ» فلم یعرفها و لم یصدّقها «فَعَلَیْها» ای فعلی نفسه ضرر ذلک، فان اللَّه عز و جل غنیّ عن خلقه. و فی ذلک ما
هوش مصنوعی: به شما بصیرت‌هایی از سوی پروردگارتان آمده است. ای اهل مکه! آیات روشنی از جانب پروردگارتان به شما رسیده که همان قرآن است، که در آن بصیرت و بیانی برای شما وجود دارد. هر کس که این حقایق را بشناسد و به آن ایمان بیاورد و هدایت شود، برای خود سود می‌برد و هر کس که نسبت به آن کور باشد و آن را نپذیرد، به خودش آسیب می‌زند، زیرا خداوند از مخلوقان خود بی‌نیاز است.
روی ابو ذر عن النبیّ (ص) عن اللَّه عز و جل انه قال فی حدیث فیه طول، الی أن قال: «یا عبادی! لو أن اولکم و آخرکم و انسکم و جنّکم کانوا علی اتقی قلب رجل منکم، لم یزد ذلک فی ملکی شیئا. یا عبادی! لو أن اوّلکم و آخرکم و انسکم و جنّکم کانوا علی افجر قلب رجل منکم لم ینقص ذلک من ملکی شیئا. یا عبادی! لو أن اوّلکم و آخرکم و انسکم و جنّکم سألونی، فأعطیت کلّ انسان منهم ما سأل، لم ینقص ذلک من ملکی شیئا الّا کما ینقص البحر أن یغمس فیه المخیط غمسة. یا عبادی! انما هی اعمالکم احفظها علیکم، فمن وجد خیرا فلیحمد اللَّه، و من وجد غیر ذلک فلا یلومن الا نفسه».
هوش مصنوعی: خداوند در یک حدیث بلند می‌فرماید: «ای بندگان من! اگر همه شما، از اول تا آخر، انسان‌ها و جن‌ها، بر تقوای یک فرد از شما باشید، این امر هیچ‌چیزی به سلطنت من اضافه نخواهد کرد. و اگر همه شما بر فجور و گناه یک فرد از شما باشید، این امر هیچ‌چیزی از سلطنت من نخواهد کاست. اگر همه شما از من درخواست کنید و به هر یک از شما آنچه را خواسته‌اید بدهم، این نیز هیچ‌چیزی از سلطنت من نخواهد کاست، مگر به اندازه‌ای که وقتی سوزنی در دریا غوطه‌ور می‌شود، آب از آن کمتر می‌شود. ای بندگان من! فقط اعمال شماست که آن‌ها را نگه می‌دارم. پس کسی که خوبی پیدا کرد، باید خدا را حمد کند و کسی که غیر از آن یافت، جز خود را سرزنش نکند.»
قوله: وَ ما أَنَا عَلَیْکُمْ بِحَفِیظٍ اینجا اضماری است یعنی: قل یا محمّد! وَ ما أَنَا عَلَیْکُمْ. تو گوی یا محمّد! که من بر شما گوشوان نه‌ام. همانست که آنجا گفت: «فَما أَرْسَلْناکَ عَلَیْهِمْ حَفِیظاً»، «لَسْتَ عَلَیْهِمْ بِمُصَیْطِرٍ». و این پیش از آن بود که وی را بقتال فرمود. چون آیت قتال فرو آمد این همه منسوخ گشت، و صار صلی اللَّه علیه و سلم حفیظا علیهم و مسیطرا علی کلّ من تولّی عنه.
هوش مصنوعی: در اینجا گفته شده است که پیامبر (ص) نمی‌تواند مسئول رفتار و اعمال دیگران باشد و او تنها وظیفه‌اش را در رساندن پیام الهی انجام می‌دهد. پیش‌تر نیز در آیات دیگری گفته شده که او ناظر بر اعمال انسان‌ها نیست و در این زمینه تسلطی ندارد. اما پس از آنکه آیات قتال نازل شد، این دیدگاه تغییر کرد و پیامبر (ص) به عنوان ناظر و مسلط بر اعمال افرادی که از راه خدا منحرف می‌شوند، شناخته شد.
وَ کَذلِکَ نُصَرِّفُ الْآیاتِ و کما صرّفناه و بیّنّا فی هذه السورة نصرّف‌ الآیات و نبیّنها فی غیر هذه السورة من القرآن، ندعوهم بها و نخوّفهم، میگوید: چنان که درین سورة سخنان خویش میگردانیم از روی بروی، گاه وعدگاه وعید، گاه مثل و گاه قصّه، همچنین در دیگر سورتها میگردانیم از روی بروی، و ایشان را بآن تصریف و آن بیان بر دین میخوانیم، و ایشان را بثواب وعده می‌دهیم، و از عقاب بیم مینمائیم.
هوش مصنوعی: ما آیات را به شیوه‌های مختلف بیان می‌کنیم، همان طور که در این سوره گفته‌ایم. گاهی وعده و گاهی تهدید مطرح می‌کنیم، گاهی مثال می‌آوریم و گاهی داستان نقل می‌کنیم. این شیوه در سایر سوره‌های قرآن نیز وجود دارد. هدف ما این است که با این توضیحات مردم را به دین دعوت کنیم و به آنها بشارت ثواب و ترس از عذاب الهی بدهیم.
وَ لِیَقُولُوا دَرَسْتَ و تا گویندا، یعنی خواستیم تا گویند که: تو این سخن راست کرده‌ای با خود، و قرآن ساخته‌ای. مکّی و ابو عمرو «دارست» خوانند، یعنی: با کسی واگفته‌ای، و با کسی بهم ساخته‌ای. و این آن بود که او را متهم کرده بودند بمردی رومی، اذ کان یلازم رسول اللَّه (ص) و یحدّثه بما قرأ فی الانجیل. گفتند: انجیل ازو میشنود، و بتازی از آن قرآن میسازد، و ذلک فی قوله: «لسان الّذی یلحدون الیه اعجمیّ». باین قراءت «وَ لِیَقُولُوا» این لام لام عاقبت گویند، معطوفست بر معنی مضمر، تقدیره: لتلزمهم الحجة، و لیقولوا ما یقولون، و یکون عاقبة امرهم الشقاوة التی لحقتهم.
هوش مصنوعی: گروهی می‌خواستند بگویند که تو این سخن را از خود سروده‌ای و قرآن را ساخته‌ای. برخی از علمای قرائت، کلمه «دارست» را خواندند، به این معنا که تو با کسی در گفتگو بوده‌ای و نیز با او چیزی ساخته‌ای. آنها او را به مردی رومی متهم کردند، زیرا او اغلب به پیامبر (ص) نزدیک بود و آنچه در انجیل خوانده بود را برایش نقل می‌کرد. آنها می‌گفتند که او از انجیل می‌شنوید و به زبان عربی قرآن می‌سازد. در اینجا بیان «و برای اینکه بگویند» به معنای این است که طعنه‌زنان به دنبال این بودند که خود را به دلایل مختلف توجیه کنند و در نهایت به عواقب ناگواری دچار شوند.
ابن عامر و یعقوب «درست» بفتح سین و سکون «تا» خوانند، و برین قراءت معنی «لیقولوا» «لئلّا یقولوا» است. میگوید: بیان آیات میکنیم، و تفصیل آن روی بروی میدهیم، تا این ناگرویدگان نگویند که: اساطیر الاولین است، اخبار تقدّمت و انمحت و درست.
هوش مصنوعی: ابن عامر و یعقوب کلمه «تا» را به صورت «تا» می‌خوانند. بر اساس این خوانش، معنی «لیقولوا» به معنای «لئلّا یقولوا» است. اینجا گفته می‌شود که ما آیات را بیان می‌کنیم و جزئیات آن را توضیح می‌دهیم تا کسانی که ناخوشایندند نتوانند بگویند که اینها افسانه‌های گذشته است و خبرهایی هستند که دیگر وجود ندارند و درست نیستند.
معنی دیگر گفته‌اند قراءت ابن عامر را که: هر یک چندی میگویند اینان که: کار محمّد و دولت او تباه و ناچیز و نیست گشت. هر گه که تأخّری افتادی در وحی یا قوّت دشمن بودی در جنگ، گفتندی: «درست»، یعنی انمحت و بطلت. «درّست» در شواذّ خوانده‌اند، یعنی که: ایشان گویند محمّد را این درس کرده‌اند و برو خوانده‌اند، یعنی مردمان درو آموخته‌اند، چنان که گفت: «وَ أَعانَهُ عَلَیْهِ قَوْمٌ آخَرُونَ».
هوش مصنوعی: در معنای دیگر، گفته شده است که قراءت ابن عامر به این صورت است که هر چند وقت یک بار عده‌ای می‌گویند که کار محمد و دولت او نابود و بی‌ارزش شده است. هر بار که تأخیری در وحی رخ می‌دهد یا در جنگ با دشمن ضعفی احساس می‌شود، آن‌ها می‌گویند: "درست"، یعنی این کار باطل و بی‌اثر است. همچنین، "درست" به عنوان یک قرائت خاص دیگر نیز ذکر شده که به نوعی بیانگر این است که مردم به محمد آموختند و در واقع، او را یاری کردند، همان‌گونه که در آیه‌ای آمده است که دیگر قوم‌ها نیز به او کمک کردند.
«وَ لِنُبَیِّنَهُ لِقَوْمٍ یَعْلَمُونَ» یعنی اولیاؤه الذین هداهم، و الّذین سعدوا بیمین الحق.
هوش مصنوعی: این جمله بیان می‌کند که ما این حقیقت را برای قومی که دانا هستند، روشن می‌سازیم. منظور از این افراد، کسانی هستند که هدایت یافته‌اند و به حق و درستکاری دست یافته‌اند.
اتَّبِعْ ما أُوحِیَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ مقاتل حیان گفت: مشرکان او را وا ملّت پدران خویش میخواندند، و میگفتند: تو بدین پدران خویش باز آی. اگر آن را پس آوردی بودی ما ترا کفیل‌ایم، ایستاده‌ایم بدان، و بر خود میگیریم. رب العالمین آیت فرستاد که: اتَّبِعْ ما أُوحِیَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ تو بر پی آن باش که بتو فرستاده‌اند از قرآن و وحی، و بدان عمل کن، و کاربند باش. آن گه گفت: لا إِلهَ إِلَّا هُوَ کلمه توحید درین میان آوردن معنی آنست که: سخن ایشان مشنو، و ایشان را برین کلمه توحید خوان که: «لا إِلهَ إِلَّا هُوَ». و گفته‌اند: معنی آنست که بر پی قرآن رو، آن قرآن که خدای یکتای یگانه فرو فرستاد، ثم قال: وَ أَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِکِینَ از آن آیتها است که آیت سیف آن را منسوخ کرده.
هوش مصنوعی: بر آنچه از طرف پروردگارت به تو نازل شده است، پیروی کن. مقاتل حیان می‌گوید: مشرکان او را به پیروی از سنت پدرانشان دعوت می‌کردند و می‌گفتند: اگر تو به دین پدرانت برگردی، ما حمایتت خواهیم کرد و در این راه پشتیبان تو خواهیم بود. اما خداوند آیه‌ای نازل کرد که به او فرمود: بر پی آنچه به تو وحی شده است، عمل کن و به حرف‌های دیگران توجه نکن. سپس گفت: "هیچ معبودی جز او نیست"، که نشان‌دهنده توحید است و به معنای این است که از سخنان مشرکان دوری کن و به دعوت توحید پاسخ بده. همچنین معنای این جمله این است که به قرآن و آموزه‌هایی که خداوند یگانه نازل کرده است، توجه کن. و در نهایت، به مشرکان بی‌توجهی کن.
وَ لا تَسُبُّوا الَّذِینَ یَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ ابن عباس گفت: چون این آیت آمد که إِنَّکُمْ وَ ما تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ حَصَبُ جَهَنَّمَ، مسلمانان هنگامی بتان را بد میگفتند، پس آن کافران در برابر آن معبود مسلمانان را بد میگفتند، و مسلمانان را در آن زمان قوّت آن نبود که ایشان را از آن و از داشتندی و از ایشان کین ستدندی. پس رب العالمین این آیت فرو فرستاد: وَ لا تَسُبُّوا الَّذِینَ یَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ. سدی گفت: بوقت وفاة بو طالب قومی از قریش برخاستند بو سفیان و بو جهل و نضر حارث و امیّه و ابیّ پسران خلف و عقبة بن ابی معیط و عمرو بن العاص و اسود البختری، این جماعت برخاستند، و بر بو طالب شدند، گفتند: تو سرور عرب و سیّد مایی، و از بهر حرمت تو ما بسی رنج کشیدیم ازین برادرزاده تو محمّد، و هنوز بر آنست که ما را رنجاند، و خدایان ما را بد گوید، تو او را بر خوان، و میان ما عهدی بند، که نه او نام‌ خدایان ما برد، و نه ما نام خدای او بریم. سر بسر بیفکنیم، و از هر دو جانب سخن بد در خدایان نگوئیم. بو طالب، مصطفی را (ص) برخواند، گفت: یا محمّد! این قوم تو و بنو عم تو چنین میگویند، و انصاف می‌دهند، تو نیز از ایشان قبول کن، و مراد ایشان حاصل کن. مصطفی (ص) روی با ایشان کرد و گفت: اگر من مراد شما بدهم، شما نیز کلمه‌ای از من دریغ مدارید، که اگر بگوئید ملک جهان شما را بود، و عرب و عجم سر بر خط شما نهند. بو جهل گفت: آن چه سخن است که تو از ما می‌در خواهی؟ گفت: کلمه «لا اله الا اللَّه». ایشان چون کلمه توحید شنیدند یکبارگی سر وازدند، و پرکنده شدند. بو طالب گفت: یا محمد! این کلمه ازیشان مخواه، که ایشان از آن ترسیده‌اند و رمیده، و طاقت گفتن آن ندارند. با ایشان سخنی دیگر گوی، و کاری دیگر خواه. مصطفی گفت: یا عمّ! من بر آن نیستم که هرگز جز از این کلمه خواهم گفت، و جز از این بکاری دیگر سر درخواهم آورد. ایشان سخن درشت‌تر کردند، گفتند: لتکفّنّ عن شتم آلهتنا او لنشتمنّک و لنشتمنّ من یأمرک، فأنزل اللَّه تعالی: وَ لا تَسُبُّوا الَّذِینَ یَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ. و عند نزول هذه الایة
هوش مصنوعی: پیامبر اسلام (ص) با جمعی از قریش مواجه شد که از او خواستند تا به خدایان آن‌ها توهین نکند و آن‌ها نیز متقابلاً از توهین به خدای یگانه مسلمانان اجتناب کنند. این موضوع به‌خاطر نگرانی آن‌ها از سخنان پیامبر درباره خدایانشان بود. ابوطالب، عموی پیامبر، به او گفت که می‌تواند با این درخواست توافق کند. اما پیامبر صریحاً اعلام کرد که نمی‌تواند غیر از کلمه «لا اله الا اللَّه» چیزی بگوید. بعد از شنیدن این کلمه، دشمنان اسلام، به شدت عصبی شدند و فرار کردند. ابوطالب به پیامبر گفت که این کلمه برای آن‌ها بسیار ترسناک است و از او خواست تا گزینه دیگری را مطرح کند. با این حال، پیامبر بر عقاید خود پافشاری کرد و به نوبه خود، آیه‌ای نازل شد که مسلمانان را از توهین به کسانی که غیر از خدا را می‌پرستند، منع کرد.
قال رسول اللَّه (ص): «لا تسبوا ربّکم»، فأمسک المسلمون عند ذلک عن شتم آلهتهم. فرمان آمد که ای محمّد! پرستیدگان ایشان را دشنام مدهید، که ایشان خدای ترا دشنام گویند به بی علمی بر دلیری و شوخی. هر سخن که موذی بود بنزدیک عرب آن دشنام است، هر چند که در آن تفحش نیست. قراءت یعقوب «عدوّا» بضمّتین و تشدید واو، و العدو و العدوّ و العدوان و الاعتداء و التعدی و العداء مصادر.
هوش مصنوعی: پیامبر خدا (ص) فرمودند: «خدای‌تان را دشنام ندهید»، بنابراین مسلمانان از دشنام دادن به خدایان دیگران خودداری کردند. دستوری آمد که ای محمد! به پرستشگران آنها دشنام مدهید، زیرا آنها به طور ناآگاهانه و از روی بی‌احترامی به تو دشنام می‌دهند. هر چیزی که نزد عرب‌ها توهین‌آمیز باشد، به عنوان دشنام تلقی می‌شود، حتی اگر در آن واژه‌های زشت نباشد. قرائت یعقوب درباره کلمه «عدوّا» با دو ضمه و با تشدید حرف «و» است و کلمات «عدو»، «عدوّ»، «عدوان»، «اعتداء»، «تعدی» و «عداء» از مصدرها هستند.
و این آیت در ابتداء اسلام آمد که هنوز فرمان بقتال نیامده بود، و مسلمانان را قوت نبود. پس از آن اسلام قوی شد، و مسلمانان انبوه شدند، و آیت قتال آمد، و این‌ منسوخ شد. قال بعضهم: فی هذه الایة دلالة ان علی المحق ان یکفّ عن سبّ السفهاء الذین یتسرّعون الی سبّه مقابلة له، لأنّه بمنزلة البعث علی المعصیة.
هوش مصنوعی: این آیه در ابتدای اسلام نازل شد، زمانی که هنوز دستوری برای جنگ وجود نداشت و مسلمانان از قدرت کافی برخوردار نبودند. بعد از آن، اسلام تقویت شد و جمعیت مسلمانان افزایش یافت، به طوری که دستور قتال نازل شد و این آیه دیگر معتبر محسوب نمی‌شود. برخی گفته‌اند که در این آیه نشان داده شده که فرد حق‌جو باید از دشنام دادن به نادانانی که به او توهین می‌کنند، خودداری کند، زیرا این امر به منزله تحریک به گناه است.
کَذلِکَ زَیَّنَّا لِکُلِّ أُمَّةٍ عَمَلَهُمْ این بر آراستن عمل بر ایشان همچون آن مهر است بر دل ایشان، که گفت: خَتَمَ اللَّهُ عَلی‌ قُلُوبِهِمْ، بَلْ طَبَعَ اللَّهُ عَلَیْها بِکُفْرِهِمْ. جای دیگر گفت: أَ فَمَنْ زُیِّنَ لَهُ سُوءُ عَمَلِهِ فَرَآهُ حَسَناً، و معنی آنست: کما زیّنّا لهؤلاء المشرکین عبادة الأوثان و طاعة الشیطان بالحرمان و الخذلان، زیّنّا لکل امة عملهم من الخیر و الشر. و قیل: زیّنّا لکل امة ما فرطنا علیهم من الأعمال، فأخرجناها حسنة. کأنه قال: احسنوا المجادلة، فانّا امرنا کل امّة بأحسن الاعمال و أزینها. «ثُمَّ إِلی‌ رَبِّهِمْ مَرْجِعُهُمْ» یعنی فی الآخرة، فَیُنَبِّئُهُمْ بِما کانُوا یَعْمَلُونَ این در موضع تهدید است، یعنی یخبرهم و یجازیهم بذلک.
هوش مصنوعی: به همین‌ شیوه، هر امتی را به کارهایشان زینت بخشیدیم. این به مثل مهر بر دل‌های آن‌هاست. خدا بر دل‌هایشان مهر زده است و بر اثر کفرشان، بر آن‌ها مُهر بسته است. در جایی دیگر آمده است: آیا کسی که بدعملی‌اش برای او زینت داده شده و آن را حسن می‌بیند، چه می‌شود؟ این به معنای آن است که ما عبادت بت‌ها و اطاعت از شیطان را برای مشرکان زینت بخشیدیم و به هر امتی از کارهای نیک و بدشان زینت داده‌ایم. گفته شده که ما آنچه را که بر آن‌ها کم گذاشته‌ایم، زینت بخشیده‌ایم و آن را خوب جلوه داده‌ایم. به نوعی این می‌گوید: در مجادله به نیکی رفتار کنید، زیرا ما هر امتی را به انجام بهترین و نیکوترین اعمال فرمان داده‌ایم. سپس در روز قیامت، به سوی خدا برمی‌گردند و او به آن‌ها از آنچه انجام داده‌اند خبر می‌دهد و مجازاتشان می‌کند.
وَ أَقْسَمُوا بِاللَّهِ جَهْدَ أَیْمانِهِمْ ای اجتهدوا فی المبالغة فی الیمین. کلبی و مقاتل گفتند: هر که سوگند خورد باللّه، آن جهد یمین بود. مفسران گفتند: کافران مکّه از رسول خدا (ص) آیات و معجزات خواستند، گفتند: یا محمد! موسی را عصا بود که چشمهای آب از آن عصا روان شد، و عیسی را مرده زنده کردن بود، و صالح را ناقه بود. تو نیز آیتی نمای، تا بر صدق تو گواهی دهد. رسول خدا (ص) گفت: چه خواهید از آیات؟ گفتند: این کوه صفا را زر گردان، و مردگان ما را بعضی زنده گردان تا با ما بگویند که تو بر حقی یا بر باطل، یا فریشتگان را بما نمای آشکارا، تا از بهر تو گواهی دهند. رسول (ص) گفت: اگر از آنچه میخواهید لختی بیارم، بر آن هستید که تصدیق کنید؟ ایشان سوگندان یاد کردند که تصدیق کنیم، و ایمان آریم، و مسلمانان نیز بر ایمان ایشان حریص بودند. گفتند: یا رسول اللَّه! از خدا میخواه تا ازین آیات لختی فرو فرستد، تا مگر ایشان ایمان آرند. مصطفی (ص) همت کرد که دعا کند، و آیت و معجزات خواهد، چنان که ایشان درخواسته‌اند. جبرئیل آمد و گفت: یا محمّد! اللَّه میگوید: آنچه خواهی بتو دهم، و آیت نمایم، لکن اگر نگروند، و تصدیق نکنند، در حال عذاب فرستم، و اگر آن آیات نخواهی، در حال عذاب نفرستم، و اگر از ایشان یکی توبت کند بپذیرم. رسول خدا گفت صلی اللَّه علیه و سلم: «بل أترکهم حتی یتوب تائبهم».
هوش مصنوعی: کافران مکه به پیامبر (ص) درخواست آیات و معجزاتی کردند تا بر صداقت او گواهی دهد. آنها از پیامبر خواستند تا کوه صفا را به طلا تبدیل کند و برخی مردگان را زنده کند. پیامبر از آنها پرسید که اگر این معجزات را بیاورد، آیا به صداقت او ایمان می‌آورند یا نه. آنها سوگند خوردند که ایمان می‌آورند و تصدیق خواهند کرد. پیامبر نیز از خدا خواست تا این آیات را نازل کند. جبرئیل به پیامبر گفت که خدا می‌فرماید در صورتی که آن آیات نازل شوند و آنها ایمان نیاورند، عذاب بر آنان نازل خواهد شد، اما اگر پیامبر این آیات را نخواهد، عذاب نخواهد آمد. پیامبر تصمیم گرفت تا آنها را به حال خود بگذارد و منتظر توبه آنها باشد.
فأنزل اللَّه عز و جل: وَ أَقْسَمُوا بِاللَّهِ جَهْدَ أَیْمانِهِمْ ای حلفوا لئن جاءهم النبی (ص) بآیة کما کانت الانبیاء یجی‌ء بها الی قومهم، لیؤمننّ بها.
هوش مصنوعی: خداوند متعال فرمود: "ایشان به شدت قسم می‌خورند که اگر نبی (ص) برایشان معجزه‌ای بیاورد همان‌طور که انبیای قبلی برای قومشان معجزه آوردند، حتما به او ایمان خواهند آورد."
سوگندان یاد کردند که: اگر محمّد آیتی آرد بوی بگروند. رب العالمین گفت: قُلْ إِنَّمَا الْآیاتُ عِنْدَ اللَّهِ و هو القادر علیها ان شاء ارسلها. ای محمّد! گوی این آیات و معجزات نزدیک اللَّه است، اگر خواهد فرستد. «وَ ما یُشْعِرُکُمْ» اینجا وقف نیکو است، یعنی: و ما یدریکم ایمانهم؟ شما ایمان ایشان چه دانید؟ شما غیب ندانید.
هوش مصنوعی: سوگند یاد کردند که: اگر محمد آیتی بیاورد، خداوند گفت: بگو، تنها آیات نزد خداوند است و او بر هر چیزی قادر است که اگر بخواهد، آنها را بفرستد. ای محمد! بگو این آیات و معجزات از آن خداوند است و اگر بخواهد، آنها را نازل می‌کند. و اینجا گفته شده است که شما چه می‌دانید که آنها به ایمان رسیده‌اند؟ شما از غیب اطلاعی ندارید.
آن گه بر سبیل ابتدا قطعی حکم کرد، و گفت: «انّها» بکسر الف بر قراءت مکّی و ابو عمرو، «إِذا جاءَتْ لا یُؤْمِنُونَ» البته ایشان چون آیت و معجزات بینند هم بنگروند.
هوش مصنوعی: سپس او به طور قطع حکم کرد و گفت: «این» به کسر الف بر طبق قرائت مکی و ابو عمرو، «وقتی که بیاید، ایمان نخواهند آورد» البته آنها هرگاه آیات و معجزات را ببینند، نیز خواهند نگریست.
قراءت باقی «انها اذا جاءت» بفتح الف، سخن در اوّل پیوسته، و بر این قراءت سخن در «إِنَّمَا الْآیاتُ عِنْدَ اللَّهِ» تمام شد، پس بر سبیل ابتدا گوید: «وَ ما یُشْعِرُکُمْ أَنَّها إِذا جاءَتْ لا یُؤْمِنُونَ» یعنی و ما اشعرکم! چون نیک دانید شما که گرویدگان‌اید که ایشان چون آیت بینند هم بنگروند. وجهی دیگر: و ما یشعرکم لعلها اذا جاءت لا یؤمنون. و روا باشد که «لا» صلت نهند و زیادت، چنان که گفت: «ما مَنَعَکَ أَلَّا تَسْجُدَ» یعنی: ان تسجد، «وَ حَرامٌ عَلی‌ قَرْیَةٍ أَهْلَکْناها أَنَّهُمْ لا یَرْجِعُونَ» ای: یرجعون الی اهلیهم. شامی و حمزه «لا تؤمنون» بتا خوانند خطاب با مشرکان. میگوید: شما که مکذبان‌اید نیک دانید که چون آیت آید هم بنگروید.
هوش مصنوعی: در این متن به بحث در مورد نحوه قراءت و تفسیر یک آیه پرداخته شده است. گفته شده که قراءت بعضی از کلمات به معانی مختلفی می‌تواند منجر شود و همچنین بر روی مخاطبان آیه تأکید شده است که آن‌ها باید بدانند زمانی که نشانه‌ها و آیات الهی نمایان شوند، کسانی که کافر هستند، نمی‌توانند ایمان بیاورند. بیان شده که ممکن است آیه به شکلی دیگر تفسیر شود و به تعبیرات مختلفی از سخنان اشاره شده که نشان‌دهنده درک عمیق از موضوع است. در نهایت به گفتگو با مشرکان و تأکید بر نادیده گرفتن حقیقت نشانه‌ها پرداخته شده است.
وَ نُقَلِّبُ أَفْئِدَتَهُمْ وَ أَبْصارَهُمْ برگردانیم دلهای ایشان، که بر آنند که اگر آیت بینند بگروند، تا اگر آیت بینند بنگروند، که در ازل حکم شقاوت بر ایشان رفته، و من اسقطته السوابق لم تنعشه اللواحق. میگوید: دلهای ایشان و دیدهای دل ایشان و خرد ایشان برگردانیم از پذیرفتن حق، و ایمان آوردن بآیات. «کَما لَمْ یُؤْمِنُوا بِهِ» یعنی بالقرآن و بمحمّد، «أَوَّلَ مَرَّةٍ» اتتهم الآیات مثل انشقاق القمر و غیره. میگوید: دلهاشان برگردانیم تا هم چنان که باوّل بار که انشقاق قمر و امثال آن دیدند بنگرویدند، بدوم بار که آیات طلب کردند، و درخواستند، چون بینند هم بنگروند. کلبی گفت: «کَما لَمْ یُؤْمِنُوا» یعنی قوم صالح و قوم موسی و عیسی و الامم الخالیة بما سألوا من الآیات قبلها، کذلک کفار مکّة لا یصدقون بها ان جاءتهم. دلیله قوله تعالی: أَ وَ لَمْ یَکْفُرُوا بِما أُوتِیَ مُوسی‌ مِنْ قَبْلُ؟! ابن عباس گفت: المرّة الاولی دار الدنیا، یعنی: و نقلّب افئدتهم و ابصارهم عن الایمان لو ردّوا من الآخرة الی الدنیا، فلا یؤمنون کما لم یؤمنوا فی الدنیا قبل مماتهم. نظیره: «وَ لَوْ رُدُّوا لَعادُوا لِما نُهُوا عَنْهُ». وجهی دیگر آنست که در نوبت اوّل رفت، و هو اشبه الأقاویل، و اللَّه اعلم. «وَ نَذَرُهُمْ فِی طُغْیانِهِمْ یَعْمَهُونَ» ای فی عتوّهم و ضلالتهم یتردّدون لا نخرجهم منها.
هوش مصنوعی: دل‌های آن‌ها را به گونه‌ای تغییر می‌دهیم که با وجود دیدن نشانه‌ها و معجزات، به ایمان نیاورند. چون از پیش در مورد بدبختی آن‌ها حکم شده و آن‌هایی که پیشینه‌شان بر آن باشد که مقاومتی نشان ندهند، در آینده هم به حقیقت ایمان نمی‌آورند. به همین دلیل، دل و بینایی آن‌ها را از پذیرفتن حق منحرف می‌کنیم، همان‌طور که در نخستین بار که نشانه‌هایی چون شکاف قمر را دیدند، به حقیقت نزدیک نشدند. گروه‌هایی چون قوم صالح و قوم موسی و عیسی نیز در گذشته از نشانه‌هایی که خواسته بودند،نمی‌پذیرفتند و کافران مکه هم به معجزات ایمان نخواهند آورد. در واقع، اگر آن‌ها به دنیا بازگردانده شوند، هم‌چنان که قبل از مرگشان در دنیا ایمان نیاوردند، باز هم ایمان نخواهند آورد. ما آن‌ها را در طغیانی که به آن گرفتارند، رها می‌کنیم و به گمراهی خود ادامه می‌دهند.