گنجور

۱۳ - النوبة الثالثة

قوله تعالی: وَ جَعَلُوا لِلَّهِ شُرَکاءَ الْجِنَّ الایة سدّت بصائرهم و کلّت ضمائرهم فاکتفوا بکلّ منقوص ان یعبدوه، و رضوا بکل مخذول ان یدعوه. راندگان حضرت‌اند و خستگان عدل و سوختگان قهر. بتیغ هجران خسته، و بمیخ «ردّوا» بسته. آری! کاریست ساخته، و قسمتی رفته، نفزوده و نکاسته. چتوان کرد که اللَّه چنین خواسته. صفت آن بیگانگان است که خدای را نشناختند، و به بیحرمتی و ناپاکی آواز شرک برآوردند، و دیگری را با وی در خدایی انباز کردند، تا از راه هدی بیفتادند. امروز درماتم بیگانگی و مصیبت جدایی، و فردا علی رؤس الاشهاد فضیحت و رسوایی، و در سرانجام خشم الهی و عذاب جاودانی.

بَدِیعُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ توحید است. أَنَّی یَکُونُ لَهُ وَلَدٌ وَ لَمْ تَکُنْ لَهُ صاحِبَةٌ تنزیه است «وَ خَلَقَ کُلَّ شَیْ‌ءٍ وَ هُوَ بِکُلِّ شَیْ‌ءٍ عَلِیمٌ» تعظیم است. امّا توحید آنست که در هفت آسمان و هفت زمین خدا است، که یگانه و یکتا است. در ذات بی‌شبیه، و در قدر بی‌نظیر، و در صفات بیهمتا است. تنزیه آنست که از عیب پاک است، و از نقصان منزّه و مقدس، و از آفات بری، نه محل حوادث، نه حال گرد، نه نونعت، نه تغیّر پذیر.

پیش از کی قایم، و پیش از کرد جاعل، پیش از خلق خالق، پیش از صنایع قدیر. تعظیم آنست که بقدر از همه بر است، و بذات و صفات زبر است. علوّ و برتری صفت و حق اوست، توان بر کمال و دانش تمام نعت عزت اوست. نه در نعت مشابه، نه در صفت مشارک.

نه در ذات بسته آفات، نه در صفات مشوب علّات. در صنعهاش حکمت پیدا، در نشانهاش قدرت پیدا، در یکتائیش حجّت پیدا. همه عاجزند و او توانا، همه جاهل‌اند و او دانا، همه در عددند و او احد، همه معیوبند و او صمد، لم یلد و لم یولد، از ازل تا ابد، نه فضل او را ردّ، عزت او پیش وهمها سدّ. «لا تُدْرِکُهُ الْأَبْصارُ وَ هُوَ یُدْرِکُ الْأَبْصارَ» نادر یافته شناخته، ناجسته یافته، نادیده دوست داشته.

نادیده هر آن کسی که نام تو شنید
دل نامزد تو کرد و مهر تو گزید.

پس از نزول این آیت کرا رسد که دعوی علم کیف صفت کند؟ یا حق را جل جلاله محاط و مدرک داند. او که دعوی علم کیف کند، دعوی باطل و مدّعی مبطل است.

و او که وی را عزّ سبحانه مدرک و محاط داند معطل است. احاطت بکیفیّت و کمّیت قدرت چون توان که آنچه آثار قدرت است از مخلوقات، اوهام و افهام مادر آن متحیر است.

نه بینی بعین العیان که آب را رفتن است، و اللَّه میگوید در قرآن که: خاک را گفتن است، و نه آب را جان، و نه خاک را زبان، دریافتن این بعقل چون توان! پس جز از قبول ظاهر و تسلیم باطن چه درمان! ظاهر قبول کن و باطن بسپار، و هر چه محدث است بگذار، و طریق سلف دست بمدار. زینهار زینهار! که اللَّه میگوید: لا تُدْرِکُهُ الْأَبْصارُ. یکی از عالمان طریقت میگوید: لا تُدْرِکُهُ الْأَبْصارُ سیاست قدم صفت است که از صحرای بی‌نیازی جلال خود بر سالکان راه جلوه میکند، میگوید: ما را دیدهای فانی و عقلهای مطبوع در نیابد که در ذات و صفات ما پیمانه عقل عقلاء» نیست، و هم و فهم از ما چه نشان دهد که منشور صفات ما را توقیع جز «لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْ‌ءٌ» نیست. «لم یزل و لا یزال» نعت جبروت ما است، صفت حدثان را با جلال قدم چه کار! ازل و ابد مرکب قضا و قدر ما است. محو و صحو را با ما چه خویشی! وحدانیّت و فردانیّت نعت تعزّز ما است.

آب و خاک را با ما چه مناسبت! اگر نه آفتاب جلال «وَ هُوَ یُدْرِکُ الْأَبْصارَ» از ولایت «لطیف و خبیر» بر شما تافتی، عواصف لا تُدْرِکُهُ الْأَبْصارُ دمار از جان شما برآوردی، و بکتم عدم باز بردی، لکنّه عز جلاله باللّطف معروف و بالفضل موصوف. ببنده نوازی معروف است، و بمهربانی موصوف، بلطف خود و از آمده بوفاء امید داران، بفضل خود پذیرنده حقیرهای پرستندگان، و بکرم خود سازنده کار بندگان در دو جهان.

قَدْ جاءَکُمْ بَصائِرُ مِنْ رَبِّکُمْ جای دیگر گفت: قَدْ جاءَتْکُمْ مَوْعِظَةٌ مِنْ رَبِّکُمْ. جای دیگر گفت: قَدْ جاءَکُمْ بُرْهانٌ مِنْ رَبِّکُمْ. جای دیگر گفت: قَدْ جاءَکُمْ مِنَ اللَّهِ نُورٌ وَ کِتابٌ مُبِینٌ، آمد بشما از خداوند شما چراغی روشن، پندی بلیغ، نوری تمام، حجّتی آشکارا، نامه‌ای پیدا. چراغی که دلها افزود، نوری که روح جان افزاید، ذکری که سرّ بنده آراید. نامه‌ای که بنده بدان نازد، نامه‌ای! و چه نامه‌ای که‌ راه بنده بدان گشاده، انصاف وی در آن داده، کار دین وی بدان ساخته، حبل وی بدان پیوسته، دل وی بدان آراسته، عیب وی بدان پوشیده، دین وی بدان کوشیده، گوش وی بکلید آن گشاده، سعادت و پیروزی خود در آن یافته. نامه‌ای که چراغ دلها است، شستن غمها است، شفاء دردها است «شِفاءٌ لِما فِی الصُّدُورِ». چراغ تنبیه است، چراغ شرم که از دل ناپاکان تاریکی شوخی ببرد. چراغ علم که از دل جاهلان تاریکی سفه ببرد.

نامه‌ای که بنده را بآن در دنیا حلاوت طاعت، بدر مرگ فوز و سلامت، در گور تلقین حجّت، در قیامت سبکباری و رحمت، در بهشت رضا و لقا و رؤیت.

اتَّبِعْ ما أُوحِیَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وحی دیگر است و رسالت دیگر. وحی آنست که در خلوت «أَوْ أَدْنی‌» سرّا بسرّ بدو پیوست که: «فَأَوْحی‌ إِلی‌ عَبْدِهِ ما أَوْحی‌»

. رسالت آنست که بظاهر بوی فرو فرستادند که: «هُوَ الَّذِی أَنْزَلَ عَلَیْکَ الْکِتابَ» یعنی بواسطه جبرئیل. پس گفتند: یا محمّد! آنچه بواسطه جبرئیل فرو آمد بخلق رسان: بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ، و آنچه بخلوت یافتی از وحی ما، سرّ دوستی است گوش دار و بر پی آن باش: اتَّبِعْ ما أُوحِیَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ.

وَ أَقْسَمُوا بِاللَّهِ الایة وعدوا من انفسهم الایمان لو شاهدوا البرهان، و لم یعلموا انهم تحت قهر الحکم، و ما یغنی وضوح الادلة لمن لا یساعده سوابق الرحمة. السبیل واضح، و الدلیل لائح، و لکن کما قیل:

و ما انتفاع اخی الدنیا بمقتله
اذا استوت عنده الانوار و الظلم.
۱۳ - النوبة الثانیة: قوله تعالی: وَ جَعَلُوا لِلَّهِ شُرَکاءَ الْجِنَّ الایة از ایدرفا اقاصیص گله اللَّه است از مشرکان عرب، و از مناکیر کفر ایشان که در زمان جاهلیّت جهال بودند، و دین عرب آن وقت سه دین بود: قومی فریشتگان میپرستیدند، که میگفتند: ایشان دختران خدای‌اند، از آن ایشان را پوشیده میدارد، و قومی بتان را میپرستیدند، و قومی از خزاعه ستاره شعری می‌پرستیدند. در این آیت رب العزّة از ایشان گله میکند و از اهل کتابین: جهودان که میگفتند: «عُزَیْرٌ ابْنُ اللَّهِ» و ترسایان که میگفتند: «الْمَسِیحُ ابْنُ اللَّهِ».۱۴ - النوبة الاولى: قوله تعالی: وَ لَوْ أَنَّنا نَزَّلْنا إِلَیْهِمُ الْمَلائِکَةَ و اگر ما فرو فرستادیمی بایشان فریشتگان وَ کَلَّمَهُمُ الْمَوْتی‌ و پدران مردگان ایشان زنده شدی و با ایشان سخن گفتی وَ حَشَرْنا عَلَیْهِمْ کُلَّ شَیْ‌ءٍ و ما همه چیز زنده و گوینده انگیختیمی و پیش ایشان آوردیمی تا گواهی دادندی قُبُلًا قبیل قبیل، جوگ جوگ ما کانُوا لِیُؤْمِنُوا ایشان آن نبودندی که بگرویدندی إِلَّا أَنْ یَشاءَ اللَّهُ مگر که خدای خواسته بودی وَ لکِنَّ أَکْثَرَهُمْ یَجْهَلُونَ (۱۱۱) لکن بیشتر ایشان آنند که نمی‌دانند.

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعل (وزن رباعی)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

قوله تعالی: وَ جَعَلُوا لِلَّهِ شُرَکاءَ الْجِنَّ الایة سدّت بصائرهم و کلّت ضمائرهم فاکتفوا بکلّ منقوص ان یعبدوه، و رضوا بکل مخذول ان یدعوه. راندگان حضرت‌اند و خستگان عدل و سوختگان قهر. بتیغ هجران خسته، و بمیخ «ردّوا» بسته. آری! کاریست ساخته، و قسمتی رفته، نفزوده و نکاسته. چتوان کرد که اللَّه چنین خواسته. صفت آن بیگانگان است که خدای را نشناختند، و به بیحرمتی و ناپاکی آواز شرک برآوردند، و دیگری را با وی در خدایی انباز کردند، تا از راه هدی بیفتادند. امروز درماتم بیگانگی و مصیبت جدایی، و فردا علی رؤس الاشهاد فضیحت و رسوایی، و در سرانجام خشم الهی و عذاب جاودانی.
هوش مصنوعی: آنها برای خداوند شریکانی از جن قائل شدند و این باعث شد که بصیرتشان کور و دل‌هایشان سخت شود. آنها تنها به موجوداتی ناقص که می‌پرستند راضی شده و به دعا کردن به موجودات بی‌پناه قناعت کردند. آنها وابستگان و درماندگان عدالت و سوختگان از قهر الهی‌اند. با دلی خسته از هجرت، در چنگال «رد» گرفتار شده‌اند. آری، این کار انجام شده و قسمت‌های زیادی گرفته شده است، نه افزوده و نه کم شده. چه می‌توان کرد وقتی که خداوند اینگونه اراده کرده است؟ این توصیف کسانی است که خدا را نشناخته و با بی‌احترامی و ناپاکی به شرک پرداخته‌اند و دیگری را در خدایی با او مشارکت داده‌اند، تا از مسیر هدایت به بیراهه رفته‌اند. امروز در سوگ بیگانگی و مصیبت جدایی هستند و فردا در میان گواهانی که شاهدند، با فضاحت و رسوایی مواجه خواهند شد و در نهایت مشمول خشم الهی و عذاب ابدی خواهند گردید.
بَدِیعُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ توحید است. أَنَّی یَکُونُ لَهُ وَلَدٌ وَ لَمْ تَکُنْ لَهُ صاحِبَةٌ تنزیه است «وَ خَلَقَ کُلَّ شَیْ‌ءٍ وَ هُوَ بِکُلِّ شَیْ‌ءٍ عَلِیمٌ» تعظیم است. امّا توحید آنست که در هفت آسمان و هفت زمین خدا است، که یگانه و یکتا است. در ذات بی‌شبیه، و در قدر بی‌نظیر، و در صفات بیهمتا است. تنزیه آنست که از عیب پاک است، و از نقصان منزّه و مقدس، و از آفات بری، نه محل حوادث، نه حال گرد، نه نونعت، نه تغیّر پذیر.
هوش مصنوعی: خالق آسمان‌ها و زمین واحد و یکتاست. از کجا می‌تواند فرزندی داشته باشد در حالی که همسری ندارد؟ او از هر عیب و نقصی پاک و مقدس است. همه چیز را آفریده و به همه چیز دانا است. یکتایی خدا یعنی او در هفت آسمان و هفت زمین حضور دارد و یگانه است. او در ذاتش بی‌همتا و در قدرتش بی‌نظیر و در صفاتش بی‌مانند است. او از عیب‌ها، نقصان‌ها و آفات آزاد است. او نه محل حوادث است و نه دستخوش تغییر.
پیش از کی قایم، و پیش از کرد جاعل، پیش از خلق خالق، پیش از صنایع قدیر. تعظیم آنست که بقدر از همه بر است، و بذات و صفات زبر است. علوّ و برتری صفت و حق اوست، توان بر کمال و دانش تمام نعت عزت اوست. نه در نعت مشابه، نه در صفت مشارک.
هوش مصنوعی: قبل از اینکه چیزی پنهان شود، و قبل از اینکه کسی جعل کند، و قبل از اینکه خالق چیزی را بیافریند، و قبل از تمام آثار و خلاقیت‌ها، تعظیم و احترام به ذات اوست که از همه بزرگ‌تر است و از نظر ذات و صفات بالاتر از همه است. علو و برتری ویژگی و حق اوست و توانایی بر کمال و علم کامل نشان‌دهنده عزت اوست. او در خصوصیات خود نه مشابهی دارد و نه شریکی.
نه در ذات بسته آفات، نه در صفات مشوب علّات. در صنعهاش حکمت پیدا، در نشانهاش قدرت پیدا، در یکتائیش حجّت پیدا. همه عاجزند و او توانا، همه جاهل‌اند و او دانا، همه در عددند و او احد، همه معیوبند و او صمد، لم یلد و لم یولد، از ازل تا ابد، نه فضل او را ردّ، عزت او پیش وهمها سدّ. «لا تُدْرِکُهُ الْأَبْصارُ وَ هُوَ یُدْرِکُ الْأَبْصارَ» نادر یافته شناخته، ناجسته یافته، نادیده دوست داشته.
هوش مصنوعی: نه آفات ذاتش را محدود می‌کنند و نه صفاتش تحت تأثیر علل قرار می‌گیرند. در آفرینش او حکمت واضح است، در نشانه‌هایش قدرت قابل مشاهده است و در یکتایی‌اش برهانی وجود دارد. همه موجودات ناتوانند و او تواناست، همه جاهل‌اند و او داناست، همه در عدد گنجانده می‌شوند و او یکتاست، همه نقص دارند و او بی‌نقص است. او نه زاده شده و نه زاییده شده، از ابتدا تا انتها؛ هیچ‌کس نمی‌تواند نعمت او را انکار کند و عزت او مانع درک ذهن‌هاست. «چشم‌ها او را درنمی‌یابند و او چشم‌ها را می‌بیند.» او به ندرت شناخته می‌شود و آنچه نیافته شده را می‌داند، و آنچه که دیده نمی‌شود را دوست می‌دارد.
نادیده هر آن کسی که نام تو شنید
دل نامزد تو کرد و مهر تو گزید.
هوش مصنوعی: هر کس که نام تو را شنیده، دلش به تو علاقه‌مند شده و عشق تو را برگزیده است.
پس از نزول این آیت کرا رسد که دعوی علم کیف صفت کند؟ یا حق را جل جلاله محاط و مدرک داند. او که دعوی علم کیف کند، دعوی باطل و مدّعی مبطل است.
هوش مصنوعی: پس از نزول این آیه، این سؤال پیش می‌آید که آیا کسی می‌تواند ادعای شناخت حقیقت ذات حق را داشته باشد و یا اینکه حق تعالی، از نظر علم و معرفت، محدود و قابل درک نیست. هرکسی که ادعای شناخت حقیقت ذات حق را داشته باشد، در واقع ادعای باطلی کرده و به نوعی خود را به اشتباه انداخته است.
و او که وی را عزّ سبحانه مدرک و محاط داند معطل است. احاطت بکیفیّت و کمّیت قدرت چون توان که آنچه آثار قدرت است از مخلوقات، اوهام و افهام مادر آن متحیر است.
هوش مصنوعی: کسی که خداوند را به عنوان موجودی کامل و در همه حال احاطه‌شده می‌شناسد، در واقع از درک کامل او عاجز است. قدرت و ابعاد آن به گونه‌ای است که آثار قدرت در مخلوقات، ذهن‌ها و درک‌های ما را به شگفتی وا می‌دارد.
نه بینی بعین العیان که آب را رفتن است، و اللَّه میگوید در قرآن که: خاک را گفتن است، و نه آب را جان، و نه خاک را زبان، دریافتن این بعقل چون توان! پس جز از قبول ظاهر و تسلیم باطن چه درمان! ظاهر قبول کن و باطن بسپار، و هر چه محدث است بگذار، و طریق سلف دست بمدار. زینهار زینهار! که اللَّه میگوید: لا تُدْرِکُهُ الْأَبْصارُ. یکی از عالمان طریقت میگوید: لا تُدْرِکُهُ الْأَبْصارُ سیاست قدم صفت است که از صحرای بی‌نیازی جلال خود بر سالکان راه جلوه میکند، میگوید: ما را دیدهای فانی و عقلهای مطبوع در نیابد که در ذات و صفات ما پیمانه عقل عقلاء» نیست، و هم و فهم از ما چه نشان دهد که منشور صفات ما را توقیع جز «لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْ‌ءٌ» نیست. «لم یزل و لا یزال» نعت جبروت ما است، صفت حدثان را با جلال قدم چه کار! ازل و ابد مرکب قضا و قدر ما است. محو و صحو را با ما چه خویشی! وحدانیّت و فردانیّت نعت تعزّز ما است.
هوش مصنوعی: در این متن به بیان عدم توانایی انسان در درک حقیقت وجود و صفات خداوند اشاره شده است. هیچ راهی جز پذیرش ظاهر و تسلیم در برابر باطن باقی نمی‌ماند. انسان باید به آنچه به وضوح قابل مشاهده است اکتفا کند و در دل به اسرار باطن سپرده شود. همچنین گفته شده که عقل و درک انسانی نمی‌تواند به درستی ذات و صفات خدا را بشناسد و فقط می‌تواند به محدودیت‌های خود اذعان کند. صفات جاودانه و یکتایی خداوند بیانگر برتری و عظمت اوست و هر نوع محدودیت و قراری که به ذهن انسان می‌آید در قبال جلال او بی‌معناست. در نهایت، تاکید بر وحدت و یکتایی خداوند به عنوان یکی از صفات بی‌نظیر او توصیف شده است.
آب و خاک را با ما چه مناسبت! اگر نه آفتاب جلال «وَ هُوَ یُدْرِکُ الْأَبْصارَ» از ولایت «لطیف و خبیر» بر شما تافتی، عواصف لا تُدْرِکُهُ الْأَبْصارُ دمار از جان شما برآوردی، و بکتم عدم باز بردی، لکنّه عز جلاله باللّطف معروف و بالفضل موصوف. ببنده نوازی معروف است، و بمهربانی موصوف، بلطف خود و از آمده بوفاء امید داران، بفضل خود پذیرنده حقیرهای پرستندگان، و بکرم خود سازنده کار بندگان در دو جهان.
هوش مصنوعی: آب و خاک چه ارتباطی با ما دارند؟ اگر نور پرافتخار آفتاب از مقام «لطیف و خبیر» بر شما نمی‌تابید، طوفان‌های غیر قابل تصور نابودی را برای شما به ارمغان می‌آوردند و می‌توانستند شما را به نیستی برسانند. اما رحمت و بزرگی خداوند با لطف و بخشش خود شناخته شده است. او به بندگانش محبت می‌کند و با مهربانی‌اش شناخته می‌شود. با رحمت خود امیدبخش کسانی است که به او پناه می‌برند و به لطفش، پیشگاه بندگان و پرستندگان را می‌پذیرد. همچنین با کرم و بزرگی‌اش، کارهای بندگان را در این دنیا و آن دنیا به سامان می‌آورد.
قَدْ جاءَکُمْ بَصائِرُ مِنْ رَبِّکُمْ جای دیگر گفت: قَدْ جاءَتْکُمْ مَوْعِظَةٌ مِنْ رَبِّکُمْ. جای دیگر گفت: قَدْ جاءَکُمْ بُرْهانٌ مِنْ رَبِّکُمْ. جای دیگر گفت: قَدْ جاءَکُمْ مِنَ اللَّهِ نُورٌ وَ کِتابٌ مُبِینٌ، آمد بشما از خداوند شما چراغی روشن، پندی بلیغ، نوری تمام، حجّتی آشکارا، نامه‌ای پیدا. چراغی که دلها افزود، نوری که روح جان افزاید، ذکری که سرّ بنده آراید. نامه‌ای که بنده بدان نازد، نامه‌ای! و چه نامه‌ای که‌ راه بنده بدان گشاده، انصاف وی در آن داده، کار دین وی بدان ساخته، حبل وی بدان پیوسته، دل وی بدان آراسته، عیب وی بدان پوشیده، دین وی بدان کوشیده، گوش وی بکلید آن گشاده، سعادت و پیروزی خود در آن یافته. نامه‌ای که چراغ دلها است، شستن غمها است، شفاء دردها است «شِفاءٌ لِما فِی الصُّدُورِ». چراغ تنبیه است، چراغ شرم که از دل ناپاکان تاریکی شوخی ببرد. چراغ علم که از دل جاهلان تاریکی سفه ببرد.
هوش مصنوعی: از جانب پروردگارتان نشانه‌ها و دلایل روشنی به شما رسیده است. آمده است که از طرف خداوند، پند و اندرز و نور و کتاب آشکاری بر شما نازل شده است. این کتاب، چراغ روشنی است برای دل‌ها، نوری است که روح را زنده می‌کند، یادآوری است که راز بنده را حفظ می‌کند و نامه‌ای است که بنده به آن افتخار می‌کند. این نامه راه را برای بنده باز می‌کند، عدالت او را در آن می‌یابد، کارهای دینی‌اش را سامان می‌بخشد، و دلش را به آن می‌آراید. عیوب او را می‌پوشاند و دینش را تقویت می‌کند. این نامه معتبر است و بنده در آن سعادت و پیروزی خود را جست‌وجو می‌کند. این کتاب چراغ دل‌ها، شفا دهنده غم‌ها و درمان دردها است. همچنین، چراغی است برای تنبه و شرم که تاریکی‌های دل‌های ناپاکان را روشن می‌سازد و چراغ علمی است که جهل و نادانی را از دل‌ها می‌زداید.
نامه‌ای که بنده را بآن در دنیا حلاوت طاعت، بدر مرگ فوز و سلامت، در گور تلقین حجّت، در قیامت سبکباری و رحمت، در بهشت رضا و لقا و رؤیت.
هوش مصنوعی: نامه‌ای که به من کمک می‌کند تا در این دنیا طعم شیرین اطاعت را بچشم، در مرگ به نجات و ایمنی برسم، در قبر به یاد خدا و تنبیه الهی هدایت شوم، در قیامت سبکبار و مشمول رحمت باشم، و در بهشت به رضایت و دیدار خدا نائل شوم.
اتَّبِعْ ما أُوحِیَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وحی دیگر است و رسالت دیگر. وحی آنست که در خلوت «أَوْ أَدْنی‌» سرّا بسرّ بدو پیوست که: «فَأَوْحی‌ إِلی‌ عَبْدِهِ ما أَوْحی‌»
هوش مصنوعی: آنچه از سوی پروردگارت به تو وحی شده، پیامی جدید و رسالتی تازه است. وحی به آن معناست که در فضایی خصوصی و بدون هیاهو، ارتباطی مخفیانه برقرار شده و فرامین و پیام‌ها به بندگان خدا انتقال می‌یابد.
. رسالت آنست که بظاهر بوی فرو فرستادند که: «هُوَ الَّذِی أَنْزَلَ عَلَیْکَ الْکِتابَ» یعنی بواسطه جبرئیل. پس گفتند: یا محمّد! آنچه بواسطه جبرئیل فرو آمد بخلق رسان: بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ، و آنچه بخلوت یافتی از وحی ما، سرّ دوستی است گوش دار و بر پی آن باش: اتَّبِعْ ما أُوحِیَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ.
هوش مصنوعی: هدف از این بیان این است که خداوند کتابی به پیامبر فرستاده و این کتاب توسط جبرئیل نازل شده است. به پیامبر خطاب می‌شود که آنچه از طرف جبرئیل به او رسیده، باید به مردم منتقل کند و هرگونه وحی خصوصی که دریافت کرده، باید به عنوان یک راز نگه دارد و به آن پایبند باشد. به او گفته می‌شود که باید از آنچه به او وحی شده، پیروی کند.
وَ أَقْسَمُوا بِاللَّهِ الایة وعدوا من انفسهم الایمان لو شاهدوا البرهان، و لم یعلموا انهم تحت قهر الحکم، و ما یغنی وضوح الادلة لمن لا یساعده سوابق الرحمة. السبیل واضح، و الدلیل لائح، و لکن کما قیل:
هوش مصنوعی: ایشان به خدا قسم خوردند که اگر برهان و نشانه‌های حق را ببینند، قطعا ایمان خواهند آورد. اما از آن بی‌خبرند که تحت تسلط اراده الهی هستند و وضوح ادله برای کسانی که سابقه‌ی رحمت ندارند، فایده‌ای ندارد. مسیر حقیقت روشن است و دلایل آن واضح، ولی همانطور که گفته شده است...
و ما انتفاع اخی الدنیا بمقتله
اذا استوت عنده الانوار و الظلم.
هوش مصنوعی: حال و روز برادر دنیا برای او چه فایده‌ای دارد اگر در نهایت نور و تاریکی برایش یکسان باشد؟