گنجور

۱۴ - النوبة الاولى

قوله تعالی: اعْلَمُوا بدانید: أَنَّ اللَّهَ شَدِیدُ الْعِقابِ که اللَّه سخت عقوبت است سخت‌گیر، وَ أَنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ (۹۸) و بدانید که خدای آمرزگار است و بخشاینده.

ما عَلَی الرَّسُولِ نیست بر پیغامبر فرستاده، إِلَّا الْبَلاغُ مگر رسانیدن پیغام، وَ اللَّهُ یَعْلَمُ و خدای میداند، ما تُبْدُونَ آنچه پیدا می‌نمائید، وَ ما تَکْتُمُونَ (۹۹) و آنچه پنهان می‌دارید.

قُلْ بگو ! لا یَسْتَوِی الْخَبِیثُ وَ الطَّیِّبُ همسان نیست پلید و پاک، وَ لَوْ أَعْجَبَکَ و هر چند که ترا شگفت آید، کَثْرَةُ الْخَبِیثِ فراوانی پلید، فَاتَّقُوا اللَّهَ و پرهیزید از خشم و عذاب خدای، یا أُولِی الْأَلْبابِ ای زیرکان و خردمندان، لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ (۱۰۰) تا جاوید پیروز مانید.

یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا ای ایشان که بگرویدند، لا تَسْئَلُوا مپرسید عَنْ أَشْیاءَ از چیزهایی إِنْ تُبْدَ لَکُمْ که اگر شما را جواب آن پیدا کنند، تَسُؤْکُمْ آن جواب شما را اندوهگن کند، وَ إِنْ تَسْئَلُوا عَنْها و اگر از آن بپرسید، حِینَ یُنَزَّلُ الْقُرْآنُ اکنون که قرآن فرو میفرستند، تُبْدَ لَکُمْ جواب آن شما را پیدا کنند، عَفَا اللَّهُ عَنْها خدای شما را از آن بی‌نیاز کرد، و آن از شما درگذاشت، وَ اللَّهُ غَفُورٌ حَلِیمٌ (۱۰۱) و اللَّه آمرزگار است بردبار.

قَدْ سَأَلَها پرسید از چنانها، قَوْمٌ مِنْ قَبْلِکُمْ گروهی پیش از شما، ثُمَّ أَصْبَحُوا بِها کافِرِینَ (۱۰۲) آن گه بآن جواب که شنیدند کافر شدند.

ما جَعَلَ اللَّهُ خدا واجب نکرد و نفرمود مِنْ بَحِیرَةٍ از آن نهاد و سنت جاهلیت که شتر را گوش میشکافتند، وَ لا سائِبَةٍ و نه آن شتر که فرو می‌گذاشتند، و از بار بر نهادن و بر نشستن آزاد میکردند، وَ لا وَصِیلَةٍ و نه آن شتر که با همتای خویش می‌پیوست، و آن را نمی‌کشتند وَ لا حامٍ و نه آن شتر که پشت خویش را حمی کرد وَ لکِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا لکن ایشان که کافر شدند، یَفْتَرُونَ عَلَی اللَّهِ الْکَذِبَ دروغ می‌گفتند بر خدای و ناراست میساختند وَ أَکْثَرُهُمْ لا یَعْقِلُونَ (۱۰۳) و بیشتر ایشان آن بودند که صواب در نمی‌یافتند.

وَ إِذا قِیلَ لَهُمْ و چون ایشان را گفتندی تَعالَوْا إِلی‌ ما أَنْزَلَ اللَّهُ بازآئید بآنکه اللَّه فرو فرستاد وَ إِلَی الرَّسُولِ و با رسول وی آئید قالُوا گفتند: حَسْبُنا بسنده بود ما را، ما وَجَدْنا عَلَیْهِ آباءَنا آنچه پدران خویش بر آن یافتیم أَ وَ لَوْ کانَ آباؤُهُمْ باش و اگر پدران ایشان، لا یَعْلَمُونَ شَیْئاً هیچ چیز نمی‌دانستند، وَ لا یَهْتَدُونَ (۱۰۴) و نه فرا راه حق می‌دیدند.

یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا ای ایشان که بگرویدند عَلَیْکُمْ أَنْفُسَکُمْ بر شما بادا تنهای شما، لا یَضُرُّکُمْ نگزاید و زیان ندارد شما را، مَنْ ضَلَّ بیراهی هر که گم گشت از راه، إِذَا اهْتَدَیْتُمْ چون شما بر راه راست بودید، إِلَی اللَّهِ مَرْجِعُکُمْ جَمِیعاً با خدایست باز گشت شما همه، فَیُنَبِّئُکُمْ بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ (۱۰۵) و خبر کند شما را بآنچه میکردید.

یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا ای ایشان که بگرویدند شَهادَةُ بَیْنِکُمْ گواهی که بود در میان شما إِذا حَضَرَ أَحَدَکُمُ الْمَوْتُ هر گه که حاضر آید بیکی از شما مرگ حِینَ الْوَصِیَّةِ هنگام وصیت کردن اثْنانِ ذَوا عَدْلٍ مِنْکُمْ آن گواهی باید از دو گواه استوار از اهل دین شما أَوْ آخَرانِ مِنْ غَیْرِکُمْ یا گواهی دو تن از اهل جز از دین شما إِنْ أَنْتُمْ ضَرَبْتُمْ فِی الْأَرْضِ اگر چنان بود که در سفر باشید، فَأَصابَتْکُمْ و ناگاه بشما رسد، مُصِیبَةُ الْمَوْتِ مرگ رسیدنی، تَحْبِسُونَهُما ایشان را هر دو فرا سوگند پناوید مِنْ بَعْدِ الصَّلاةِ پس نماز دیگر، فَیُقْسِمانِ بِاللَّهِ تا آن دو گواه سوگند خورند بخدای إِنِ ارْتَبْتُمْ اگر بگواهی ایشان در شک باشید لا نَشْتَرِی بِهِ ثَمَناً که با سوگند بدروغ بهای اندک نمی‌خریم از دنیا، وَ لَوْ کانَ ذا قُرْبی‌. و اگر چند که خویشاوندی بود وَ لا نَکْتُمُ شَهادَةَ اللَّهِ و گواهی که خدای را بآن قیام میباید کرد پنهان نمیداریم إِنَّا إِذاً لَمِنَ الْآثِمِینَ (۱۰۶) ما پس از بزه کاران باشیم اگر چنین کنیم.

فَإِنْ عُثِرَ اگر برافتند عَلی‌ أَنَّهُمَا اسْتَحَقَّا إِثْماً بر آنکه ایشان هر دو خیانت کردند، و بزه کار شدند، فَآخَرانِ یَقُومانِ مَقامَهُما پس برخیزد دو تن دیگر بجای آن دو گواه، مِنَ الَّذِینَ اسْتَحَقَّ عَلَیْهِمُ الْأَوْلَیانِ دو گواه که اولیترند بگواهی، و نزدیکترند بایشان که آن دو گواه پیشین که مستحق نام خیانت شدند، بدان شدند که با ایشان خیانت کردند، فَیُقْسِمانِ بِاللَّهِ سوگند بخورند بخدای لَشَهادَتُنا أَحَقُّ مِنْ شَهادَتِهِما که گواهی ما دو تن راست تراست از گواهی ایشان دو تن، وَ مَا اعْتَدَیْنا و ما اندازه راستی درنگذاشتیم، إِنَّا إِذاً لَمِنَ الظَّالِمِینَ (۱۰۷) و اگر درگذاشتیم آن گه از ستمکارانیم بر خویشتن.

ذلِکَ أَدْنی‌ این چنین نزدیکتر بود و اولی‌تر أَنْ یَأْتُوا بِالشَّهادَةِ عَلی‌ وَجْهِها که گواهان بر وجه خویش و بر راستی بگزارند أَوْ یَخافُوا أَنْ تُرَدَّ أَیْمانٌ بَعْدَ أَیْمانِهِمْ‌ و از ردّ الیمین ترسند که سوگند از مدعی علیه با مدعی گردانند، وَ اتَّقُوا اللَّهَ و از خشم و عذاب خدای بپرهیزید، وَ اسْمَعُوا و بفرمان وی نیوشید، وَ اللَّهُ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْفاسِقِینَ (۱۰۸) و خدای راه نمانیست گروهی را که در علم او از طاعت و فرمان بیرون شدگانند.

۱۳ - النوبة الثالثة: قوله تعالی: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنَّمَا الْخَمْرُ وَ الْمَیْسِرُ الایة۱۴ - النوبة الثانیة: قوله تعالی: اعْلَمُوا بدان که معنی علم دانش است، و محل آن دل است، و اقسام آن سه است: علم استدلالی، و علم تعلیمی، و علم لدنیّ. اما استدلالی ثمره عقل است، و عاقبت تجربه، و ولایت تمییز، که آدمیان بآن مکرّم‌اند، و الیه الاشارة بقوله: وَ لَقَدْ کَرَّمْنا بَنِی آدَمَ، و علم تعلیمی آنست که خلق از حق شنیدند در تنزیل، و از مصطفی شنیدند در بلاغ، و از استادان آموختند بتلقین، که دانایان در دو گیتی بدان عزیزند بر تفاوت و درجات، و الیه الاشارة بقوله: «وَ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجاتٍ». و علم لدنی علم حقیقت است، و علم حقیقت یافت است، و این علم عارفان و صدیقان است علی الخصوص، و هو المشار الیه بقوله: «وَ عَلَّمْناهُ مِنْ لَدُنَّا عِلْماً». و گفته‌اند که انواع علم ده‌اند: اوّل علم توحید، دوم علم فقه، سیوم علم وعظ، چهارم علم تعبیر، پنجم علم طب، ششم علم نجوم، هفتم علم کلام، هشتم علم معاش، نهم علم حکمت، دهم علم حقیقت.

اطلاعات

منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.