گنجور

۱۱ - النوبة الثانیة

قوله تعالی: لَقَدْ کَفَرَ الَّذِینَ قالُوا إِنَّ اللَّهَ هُوَ الْمَسِیحُ ابْنُ مَرْیَمَ کلبی گفت: این آیت در شأن ترسایان نجران آمد: سید و عاقب و اصحاب ایشان از فرقه یعقوب که گفتند: المسیح ابن مریم هو اللَّه، و اصل سخن ایشان همانست که مثلّثه گفتند، و در آیت دیگر آن را شرح دهیم. مسیح از بهر آن نام کردند که: دست بهیچ آفت و عاهت رسیده نبودی که نه در حال آن آفت زائل گشتی، و بصحت بدل شدی. ابراهیم نخعی گفت: مسیح صدّیق باشد، و قیل: لانه کان امسح الرجل لا خمس له، و شرح این در سورة آل عمران رفت.

إِنَّهُ مَنْ یُشْرِکْ بِاللَّهِ فَقَدْ حَرَّمَ اللَّهُ عَلَیْهِ الْجَنَّةَ این سخن جائز است که از کلام عرب بود، و جائز است که ابتدایی باشد از کلام حق. میگوید: هر که شرک آرد در عبادت خدای خویش، و آن گه توبه نکند، و بر شرک میرد، اللَّه بهشت بر وی حرام کرد، و از بهشت باز داشت. این شرک اکبر است که ضد توحید و ایمانست، و معنی این شرک الحاق شریک است بمعبود بی‌همتا، وی را بچیزی از خلق خویش ماننده کردن، یابنده را بیش از فعل استطاعت دانستن، چنان که اعتقاد قدریان است، و این محض شرک اکبر است، و عین مذهب کوران. هر که ازین شرک برست از آتش دوزخ ایمن گشت.

مصطفی (ص) معاذ را گفت: «یا معاذ! هل تدری ما حق اللَّه علی عباده و ما حق العباد علی اللَّه»؟

هیچ دانی که حق خدا بر بندگان چیست و حق بندگان بر خدا چیست؟ معاذ گفت: خدا داناتر باین و بس. رسول بوی گفت: یا معاذ حق اللَّه علی العباد ان یعبدوه، و لا یشرکوا به شیئا، و حق العباد علی اللَّه ان لا یعذب من لا یشرک به شیئا».

و عن عبادة عن النبی (ص)، قال: «من شهد ان لا اله الا اللَّه، وحده لا شریک له، و أن محمدا عبده و رسوله، و ان عیسی عبد اللَّه و رسوله و ابن امته، و کلمة القاها الی مریم و روح منه، و الجنّة و النّار حق، ادخله اللَّه الجنّة علی ما کان من العمل».

لَقَدْ کَفَرَ الَّذِینَ قالُوا إِنَّ اللَّهَ ثالِثُ ثَلاثَةٍ جمهور ترسایان از ملکائیه و نسطوریه و یعقوبیه به تثلیث همیگویند، و تثلیث آنست که گویند: الالهیة مشترکة بین اللَّه و مریم و عیسی، و کل واحد من هؤلاء اله، و اللَّه احد ثلاثة آلهة. یبیّن هذا قوله تعالی للمسیح: أَ أَنْتَ قُلْتَ لِلنَّاسِ اتَّخِذُونِی وَ أُمِّی إِلهَیْنِ مِنْ دُونِ اللَّهِ؟! و لا بد أن یکون فی هذه الایة اضمار و اختصار، لان المعنی: انهم قالوا ان اللَّه ثالث ثلاثة آلهة، فخذف ذکر الالهة، لان المعنی مفهوم، و لا یکفر من یقول ان اللَّه ثالث ثلاثة اذا لم یرد الالهة لانه ما من اثنین الا و اللَّه ثالثهما بالعلم، کقوله: «ما یَکُونُ مِنْ نَجْوی‌ ثَلاثَةٍ إِلَّا هُوَ رابِعُهُمْ»، و قال النبی (ص) لابی بکر: «ما ظنّک باثنین اللَّه ثالثهما»؟ و الّذی یبین انهم ارادوا بالثلاثة الالهة قوله فی الردّ علیهم: وَ ما مِنْ إِلهٍ إِلَّا إِلهٌ واحِدٌ.

هیچ کس اللَّه را جفت نگفت مگر ترسایان، و فرزند سه طائفه گفتند: قومی از جهودان که عُزَیْرٌ ابْنُ اللَّهِ گفتند، و قومی از کفره عرب که فریشتگان را دختران گفتند، و ترسایان عیسی گفتند، و نیز مادر او را جفت گفتند، و فرق انباز گویان فراوان‌اند، و فی الخبر: «ما احد اصبر علی اذی یسمعه من اللَّه، یدعون له الولد، ثمّ یعافیهم و یرزقهم».

وَ ما مِنْ إِلهٍ إِلَّا إِلهٌ واحِدٌ و این «من» تحقیق توکید است یعنی ما اله الا اله واحد، وَ إِنْ لَمْ یَنْتَهُوا یعنی ان لم یتوبوا عن مقالتهم، لَیَمَسَّنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا ای ثبتوا علی کفرهم. مسّ و لمس هر دو بمعنی متقاربند، و فرق آنست که لمس ملاصقه است که با وی احساس بود ناچار، و مس جائز است که با وی احساس بود و جائز است که نبود. اما درین موضع ناچار احساس است که عذاب چون بحیوان رسد لا بد حس آن بیابد، و در وی اثر کند. ثم دعاهم الی التوبة، فقال: أَ فَلا یَتُوبُونَ إِلَی اللَّهِ من النصرانیة؟

و یَسْتَغْفِرُونَهُ من الیهودیة؟ هذا امر بلفظ الاستفهام، کقوله: «فَهَلْ أَنْتُمْ مُنْتَهُونَ» ای انتهوا. وَ اللَّهُ غَفُورٌ، للذنوب، رَحِیمٌ بهم حین قبل منهم التوبة. استغفار درین آیت بمعنی توحید است، کقوله: اسْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ، لان من وحّده فقد باء بمغفرته، هر که اللَّه را یکتا دانست خویشتن را بآمرزش آورد.

مَا الْمَسِیحُ ابْنُ مَرْیَمَ إِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ رسالت و نبوت عیسی نه چیزی بدیع است و نه بیشینه کاری، بلکه پیش از وی رسولان بودند و گذشتند، و در منزلت و معجزت عیسی و رسولان همه یکسان بودند. هر که عیسی را دعوی الهیت کند، چنانست که همه را دعوی الهیت کرد، پس چنان که ایشان رسولان بودند نه خدایان، عیسی هم رسول است نه خدا. «وَ أُمُّهُ صِدِّیقَةٌ» جای دیگر گفت: «وَ صَدَّقَتْ بِکَلِماتِ رَبِّها وَ کُتُبِهِ». کلبی گفت: صدّیقی وی آن بود که چون جبرئیل آمد و گفت: «إِنَّما أَنَا رَسُولُ رَبِّکِ لِأَهَبَ لَکِ غُلاماً زَکِیًّا»

صدّقت جبرئیل و صدّقت بعیسی انه رسول اللَّه.

کانا یَأْکُلانِ الطَّعامَ ای کانا یعیشان بالطعام و الغذاء کسائر الآدمیین، و کیف یکون الها من لا یقیمه الا اکل الطعام؟! و قیل: کانا یأکلان الطعام، کنی عن الذرق بالذوق، یأکلان إشارة إلی ما یرمیان به. این کنایت است از قضاء حاجت آدمی، و هو من احسن الکنایات و ادقها، لان من اکل الطعام کان منه الحدث و البول، فکنی عن ذلک بألطف کنایة بالاختصار و النهایة.

انْظُرْ کَیْفَ نُبَیِّنُ لَهُمُ الْآیاتِ ای: کیف نظهر ما فی الانسان من العلامات الدالة علی انه لیس باله. ثُمَّ انْظُرْ أَنَّی یُؤْفَکُونَ من این یکذبون بعد البیان؟ یقال لکل مصروف عن شی‌ء مأفوک عنه، و قد افکت فلانا عن کذا، ای: صرفته عنه، و قد أفکت الارض اذا صرف عنها المطر، و الافک الکذب لانه صرف الخبر عن وجهه، و المؤتفکات المنقلبات من الریاح و غیرها، لانها صرفت بقلبها عن وجهها. أَنَّی یُؤْفَکُونَ یعنی یصرفون عن وجه البیان، و یعمون عن الدلالة.

قُلْ یا محمد للنصاری: أَ تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ ما لا یَمْلِکُ لَکُمْ ضَرًّا وَ لا نَفْعاً؟ یعنی المسیح. ترسایان را میگوید که: چه پرستید عیسی را! که در وی ضرر و نفع نیست، نه در دنیا و نه در آخرت، اگر نپرستید شما را گزندی نتواند، و اگر پرستید سودی بر شما نتواند، وَ اللَّهُ هُوَ السَّمِیعُ لمقالتهم فی عیسی و أمّه، الْعَلِیمُ بفعالهم.

قُلْ یا أَهْلَ الْکِتابِ لا تَغْلُوا فِی دِینِکُمْ غلو در دین آنست که از اقتصار در گذرند، ما بین طرفی القصد مذموم. افراط چون تفریط است هر دو نکوهیده. غَیْرَ الْحَقِّ معنی آنست که لا تسلکوا غیر القصد، در راه میانجی روید نه از سزا دون و نه از اندازه افزون. غالیان در دین سه قوم‌اند: ترسایان در کار عیسی (ع)، و رافضیان در کار علی (ع)، و خوارج در کار تشدید. رافضیان در غلو ملحق‌اند بترسایان، و موسوسان در طهارت و در نماز در نمطی‌اند از سیرت خوارج. وَ لا تَتَّبِعُوا أَهْواءَ قَوْمٍ الاهواء هی المذاهب التی تدعوا الیها الشهوة دون الحجة، و در قرآن چند جایگه ذکر اتباع اهواء است هم بر سبیل ذمّ، و ذلک فی قوله تعالی: وَ لا تَتَّبِعِ الْهَوی‌ فَیُضِلَّکَ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ، وَ اتَّبَعَ هَواهُ فَتَرْدی‌، وَ ما یَنْطِقُ عَنِ الْهَوی‌.

وَ لا تَتَّبِعُوا أَهْواءَ قَوْمٍ قَدْ ضَلُّوا مِنْ قَبْلُ قوم اینجا پدران و اسلاف ایشان‌اند، میگوید: بر پی هواء پدران خویش مروید، که بیراه شدند، و دیگران را بیراه کردند، و این پدران و اسلاف ایشان سه فرقت بودند از ترسایان نسطوریان و یعقوبیان و ملکائیان. قومی گفتند که: عیسی اوست. قومی گفتند که: پسر اوست.

قومی گفتند که: انباز اوست، و هر چند که همه کافران در ضلالت و گمراهی‌اند، امّا ترسایان را علی الخصوص دو ضلالت گفت: قَدْ ضَلُّوا مِنْ قَبْلُ وَ أَضَلُّوا کَثِیراً وَ ضَلُّوا عَنْ سَواءِ السَّبِیلِ‌، پیشین آنست که به موسی کافر بودند، و پسین آنست که عیسی را پسر خواندند. وجهی دیگر است پیشین ضَلُّوا آنست که عیسی را پسر خواندند و پسین آنست که مصطفی را دروغ زن خواندند.

لُعِنَ الَّذِینَ کَفَرُوا این آیت در تغلیظ است در ترک امر معروف و نهی منکر و تشدید بر علما، تا خلق را پند دهند، و باز زنند، و در حق گفتن از خلق باک ندارند، و فرا ظالم گویند که مکن و معنی لعنت، راندن است و دور کردن از رحمت اللَّه، و لعنت بر زبان داود آن بود که اصحاب السبت ماهی گرفتند روز شنبه در مخالفت فرمان، داود گفت: «اللهم انّ عبادا قد خالفوا امرک و ترکوا قولک فالعنهم و اجعلهم آیة و مثلا لخلقک، فمسخهم اللَّه قردة»، و لعنت بر زبان عیسی آن بود که قومی که مائده خوردند ایمان نیاوردند، و در کفر بیفزودند، تا عیسی گفت: «اللهم انک انت وعدتنی من کفر منهم بعد ما یأکل المائدة ان تعذبه عذابا لا تعذبه احدا من العالمین. اللهم العنهم کما لعنت اصحاب السّبت». پنج هزار مرد بودند که در میان ایشان زنی و کودکی نه، بدعاء عیسی همه خنازیر گشتند. و گفته‌اند: داود بقومی برگذشت که بر منکری جمع آمده بودند، داود ایشان را نهی کرد. ایشان گفتند: نحن قرود ما نفقه. داود گفت: «کُونُوا قِرَدَةً» فمسخهم اللَّه قردة. و ان قوما کانوا یجتمعون علی عیسی یسبّونه فی امّه، قال اللَّه ان یجعلهم خنازیر، فذلک لعنهم علی لسان داود و عیسی بن مریم.

و عن عبد اللَّه بن مسعود قال: قال رسول اللَّه (ص): «لما وقعت بنو اسرائیل فی المعاصی، نهتهم علماؤهم فلم ینتهوا، فجالسوهم فی مجالسهم و واکلوهم و شاربوهم فضرب اللَّه قلوب بعضهم ببعض، فلعنهم علی لسان داود و عیسی بن مریم ذلِکَ بِما عَصَوْا وَ کانُوا یَعْتَدُونَ»، ثمّ قال (ص): «کلّا و الذی نفسی بیده حتی تأخذوا علی ید الظالم فتأطروه علی الحق اطرا» قوله تأطروه ای: تعطفوه.

کانُوا لا یَتَناهَوْنَ عَنْ مُنکَرٍ فَعَلُوهُ لَبِئْسَ ما کانُوا یَفْعَلُونَ

قال النبی (ص): «ان اللَّه لا یعذب العامة بعمل الخاصة حتی یروا المنکر بین ظهرانیهم، و هم قادرون علی ان ینکروه و لا ینکروه، فاذا فعلوا ذلک عذب اللَّه العامة و الخاصة».

و فی روایة اخری: «ان الناس اذا رأوا منکرا فلم یغیروه یوشک ان یعمّهم اللَّه بعقابه».

و قال (ص): «اذا عملت خطیئة فی الارض، من شهدها فکرهها کان کمن غاب عنها، و من غاب عنها فرضیها، کان کمن شهدها»، و قال: «مثل المداهن فی حدود اللَّه و الواقع فیها مثل قوم استهموا سفینة فصار بعضهم فی اسفلها و صار بعضهم فی اعلاها، و کان الذی فی اسفلها یمرّ بالماء علی الذین فی اعلاها، فتأذّوا به فأخذ فأسا، فجعل ینقر اسفل السفینة، فأتوه فقالوا: مالک؟ فقال: تأذیتم بی و لا بد لی من الماء فان اخذوا علی یدیه انجوه و نجّوا انفسهم، و ان ترکوه اهلکوه و اهلکوا انفسهم».

و قال: «یجاء بالرجل فیلقی فی النار فتندلق اقتابه فی النار، فیطحن فیها، فیجتمع اهل النّار علیه، فیقولون ای فلان! ما شأنک؟ أ لیس کنت تأمرنا بالمعروف و تنهانا عن المنکر؟! قال کنت آمرکم بالمعروف و لا آتیه، و أنهاکم عن المنکر و آتیه».

تَری‌ کَثِیراً مِنْهُمْ یعنی من الیهود، یَتَوَلَّوْنَ الَّذِینَ کَفَرُوا من مشرکی العرب من قریش. این در شأن کعب اشرف فرو آمد که به مکه شد با شصت مرد راکب بر بو سفیان و مشرکان عرب بر دشمنی رسول خدا، و شرح این قصه از پیش رفت. لَبِئْسَ ما قَدَّمَتْ لَهُمْ أَنْفُسُهُمْ ای بئس ما قدموا من العمل لمعادهم فی الآخرة.

سَخِطَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ و خلودهم فی النّار. و درین آیت آمیختن با اهل باطل و خوش زیستن با ایشان و از ایشان نابریدن و روی بر ایشان گران ناداشتن کفر شمرد.

چنان که جای دیگر گفت: إِنَّکُمْ إِذاً مِثْلُهُمْ. در خبر است: «القوا الفسّاق بوجوه مکفهرة». وَ لَوْ کانُوا یعنی الیهود یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ انّه واحد لا شریک له وَ النَّبِیِ‌ محمّد (ص) وَ ما أُنْزِلَ إِلَیْهِ من القرآن مَا اتَّخَذُوهُمْ أَوْلِیاءَ یعنی مشرکی قریش، وَ لکِنَّ کَثِیراً مِنْهُمْ یعنی من الیهود فاسِقُونَ.

لَتَجِدَنَّ یا محمّد أَشَدَّ النَّاسِ عَداوَةً لِلَّذِینَ آمَنُوا الْیَهُودَ این جهودان قریظه و نضیر و فدک و خیبراند، و دیگر جهودان بایشان ملحق‌اند که راه ایشان رفتند و اقتدا بعمل ایشان کردند. میگوید: هیچ کس را با مؤمنان آن عداوت نیست که جهودان را. و از اینجاست که مصطفی (ص) گفت: «ما خلا یهودیان بمسلم الا همّا بقتله.

«وَ الَّذِینَ أَشْرَکُوا» مشرکان مکه‌اند، و دیگر مشرکان عرب که بر منهاج و سنت ایشان رفتند، و اقتدا بعمل ایشان کردند.

وَ لَتَجِدَنَّ أَقْرَبَهُمْ مَوَدَّةً لِلَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ قالُوا إِنَّا نَصاری‌ این همه ترسایان را میگوید، که بعضی را میگوید که برسول خدا ایمان آوردند و با جعفر بن ابی طالب از زمین حبشه و شام بر رسول خدا آمدند. و قصّه آنست که در بدایت اسلام که اسلام هنوز قوی نگشته بود، و مسلمانان اندک بودند، و با کافران می‌برنیامدند، و کافران قصد مسلمانان میکردند، و ایشان را در فتنه می‌افکندند، رسول خدا قومی را فرمود تا هجرت کردند بزمین حبشه، و گفت: «ان بها ملکا صالحا لا یظلم و لا یظلم عنده احد، فاخرجوا الیه حتّی یجعل اللَّه للمسلمین فرجا».

نجاشی نامی است ملوک ایشان را همچون کسری و قیصر ملوک عجم و روم را، پس یازده مرد برفتند و چهار زن یکی عثمان عفان و اهل وی، رقیه بنت رسول اللَّه، و الزبیر بن العوام و عبد اللَّه بن مسعود، و عبد الرحمن بن عوف و ابو حذیفة بن عتبه و اهل وی سهلة بنت سهیل بن عمرو و مصعب بن عمیر و ابو سلمة بن عبد الاسد و اهل وی ام سلمة بنت ابی امیّه، و عثمان بن مظعون، و عامر بن ربیعه و اهل وی لیلی بنت ابی حثمه، و حاطب بن‌ عمرو، و سهیل بن بیضاء. این جماعت سوی بحر شدند، و کشتی بمزد گرفتند، و بزمین حبشه شدند، و در ماه رجب بود پنجم سال از مبعث رسول (ص) و این هجرت را هجرة الاولی میگفتند.

پس جعفر بن ابی طالب از پس ایشان شد با جماعتی مسلمانان، و جمله مهاجران زمین حبشه هشتاد و دو مرد بودند بیرون از زنان و کودکان. چون قریش را خبر شد که ایشان بزمین حبشه شدند، عمرو عاص را با یکی دیگر پیش نجاشی فرستادند با تحفهای نیکو، تا آن مسلمانان را بچشم نجاشی زشت کنند. رب العالمین آن کید و فعل ایشان بر ایشان شکست، و مسلمانان را از ایشان معصوم داشت، و خائبا خاسرا هر دو از ایشان بازگشتند، و تمامی این قصّه در سورة آل عمران روشن گفته‌ایم.

پس مسلمانان آنجا مقام کردند روزگاری دراز، و نجاشی ایشان را گرامی داشت تا رسول خدا از مکّه به مدینه هجرت کرد، و شش سال از هجرت بگذشت. پس رسول نامه نبشت بنجاشی بر دست عمرو بن امیة الضمری که ام حبیبه بنت ابی سفیان از بهر من بخواه، و امّ حبیبه با شوهر خویش هجرت کرده بود بحبشه، و شوهرش فرمان یافته. نجاشی کنیزک خویش ابرهه را بر امّ حبیبه فرستاد، و وی را خبر داد از خطبه رسول خدا. ام حبیبه شاد شد، و پیرایه زرینه و سیمینه که بر خود داشت به ابرهه داد و خالد بن سعید بن العاص را وکیل خود کرد، تا او را بزنی برسول خدا دهد، و نجاشی از بهر رسول خدا نکاح می‌پذیرفت، و نجاشی او را بخواست بمهر چهارصد دینار، و از مال خویش وزن کرد، و بوی فرستاد بدست ابرهه. ام حبیبه پنجاه دینار بابرهه داد، ابرهه نپذیرفت، گفت ملک مرا فرمودست که هیچ مستان، و آنچه ستده‌ام نیز رد می‌کنم.

آن گه ابرهه گفت: یا ام حبیبه مرا خود زر و سیم فراوان است، و حاجت بدین نیست.

چون بر رسول خدا رسی سلام من بدو رسان. و نجاشی زنان خویش را فرمود تا عود و عنبر فراوان بامّ حبیبه فرستادند.

پس نجاشی امّ حبیبه را و جعفر را و مسلمانان را باکرامی تمام باز گردانید.

چون باز مدینه آمدند، رسول خدا به خیبر بود، و فتح خیبر برآمده، چون بمدینه باز گشت در پیش امّ حبیبه شد. امّ حبیبه سلام آن کنیزک ابرهه برسانید. رسول جواب داد، آن گه گفت: «لا ادری أ بفتح خیبر أسرّ أم بقدوم جعفر»، فأنزل اللَّه تعالی: عَسَی اللَّهُ أَنْ یَجْعَلَ بَیْنَکُمْ وَ بَیْنَ الَّذِینَ عادَیْتُمْ مِنْهُمْ مَوَدَّةً یعنی ابا سفیان بتزویج امّ حبیبه.

و پس از قدوم جعفر، نجاشی پسر خویش با شصت مرد بر مصطفی (ص) فرستاد، و بوی نامه نبشت که: یا رسول اللَّه اشهد انک رسول اللَّه صادقا مصدّقا، و قد بایعتک و بایعت ابن عمک و أسلمت للَّه رب العالمین، و قد بعثت الیک ابنی، و ان شئت آتیک بنفسی، و السلام علیک یا رسول اللَّه. و جمله مسلمانان که وفد نجاشی بودند، و از زمین حبشه و شام آمده بودند با جعفر و غیر وی هفتاد مرد بودند، و بروایتی هشتاد، و بروایتی چهل: سی و دو از حبشه و هشت رهبان اهل شام. چون بمدینه آمدند رسول خدا سورة یس تا بآخر بر ایشان خواند. ایشان خوش بگریستند، رب العالمین در شأن ایشان آیت فرستاد.

وَ لَتَجِدَنَّ أَقْرَبَهُمْ مَوَدَّةً لِلَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ قالُوا إِنَّا نَصاری‌ ذلِکَ بِأَنَّ مِنْهُمْ قِسِّیسِینَ وَ رُهْباناً

روی سلمان ان النبی (ص) قرأ ذلک «بأن منهم صدّیقین و رهبانا».

سریانیان دانشمندان خویش را کشیش خوانند، قسیس تعریب اوست. قومی از اهل عربیت گفته‌اند که آن از تقسّس گرفته‌اند از تتبع علم و طلب آن، و رهبان جمع راهب است، و رهبانیة اعتزالست از تزویج و تنعم. وَ أَنَّهُمْ لا یَسْتَکْبِرُونَ یعنی عن الایمان بمحمّد (ص) و القرآن. قال عروة بن الزبیر ضیّعت النصاری الانجیل، و أدخلوا فیه ما لیس منه، و کان الذی غیّر ذلک اربعة نفر لوقاس و مرقوس و بلحیس و مینوس و بقی قسیسا علی الحق و الاستقامة و الاقتصاد، فمن کان علی هدیه و دینه فهو قسیس.

۱۱ - النوبة الاولى: قوله تعالی: لَقَدْ کَفَرَ الَّذِینَ قالُوا کافر شدند ایشان که گفتند: إِنَّ اللَّهَ هُوَ الْمَسِیحُ ابْنُ مَرْیَمَ که خدای عیسی مریم است، وَ قالَ الْمَسِیحُ و گفت عیسی: یا بَنِی إِسْرائِیلَ ای فرزندان یعقوب، اعْبُدُوا اللَّهَ خدای را پرستید، رَبِّی وَ رَبَّکُمْ خداوند من و خداوند شما، إِنَّهُ مَنْ یُشْرِکْ بِاللَّهِ هر که انباز گیرد با خدای، فَقَدْ حَرَّمَ اللَّهُ عَلَیْهِ الْجَنَّةَ اللَّه حرام کرد بر وی بهشت، وَ مَأْواهُ النَّارُ و جای وی آتش، وَ ما لِلظَّالِمِینَ مِنْ أَنْصارٍ (۷۲) و ستمکاران را هیچ یاران نیست.۱۱ - النوبة الثالثة: قوله تعالی: لَقَدْ کَفَرَ الَّذِینَ قالُوا إِنَّ اللَّهَ هُوَ الْمَسِیحُ ابْنُ مَرْیَمَ سموم قهر بود که از میدان جلال در عالم عدل بر نهاد. آن بی‌حرمتان بی سرمایگان تافت، و ایشان را در قید شقاوت کشید، تا دل ایشان نهبه شیطان گشت، و بزبان بیگانگی گفتند: المسیح بن مریم. باز تاریکی کفر و حیرت و ظلمت شقاوت بیفزود، قدم برتر نهادند در کفر، و گفتند: ثالِثُ ثَلاثَةٍ آری چه توان کرد منادی عدل بود که در ازل بانگ بیزاری بر ایشان زد، و در وهده نبایست ایشان را داغ قطیعت نهاد، و بصائر ایشان معلول و مدخول کرد تا دیده تمییز نداشتند و فرق ندانستند میان ربوبیت و عبودیت.

اطلاعات

منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

قوله تعالی: لَقَدْ کَفَرَ الَّذِینَ قالُوا إِنَّ اللَّهَ هُوَ الْمَسِیحُ ابْنُ مَرْیَمَ کلبی گفت: این آیت در شأن ترسایان نجران آمد: سید و عاقب و اصحاب ایشان از فرقه یعقوب که گفتند: المسیح ابن مریم هو اللَّه، و اصل سخن ایشان همانست که مثلّثه گفتند، و در آیت دیگر آن را شرح دهیم. مسیح از بهر آن نام کردند که: دست بهیچ آفت و عاهت رسیده نبودی که نه در حال آن آفت زائل گشتی، و بصحت بدل شدی. ابراهیم نخعی گفت: مسیح صدّیق باشد، و قیل: لانه کان امسح الرجل لا خمس له، و شرح این در سورة آل عمران رفت.
هوش مصنوعی: در این آیه آمده است که کسانی که می‌گویند خدا مسیح پسر مریم است، کافر هستند. این آیه بخاطر ترسایان نجران نازل شده است که از جمله‌های آنها سید و عاقب و دیگران بودند و این سخن را بیان کردند. این افراد اعتقاد داشتند که عیسی مسیح همان خداست. در واقع، این عقیده به نوعی مشابه عقیده گروهی به نام مثلثه است. مسیح به این دلیل نامگذاری شده که هیچگونه آسیبی به او نمی‌رسید و همواره در حالتی سالم و بی‌عیب بود. برخی دیگر معتقدند که مسیح صدّیق است و دلیلش این است که او هیچگاه در زندگی‌اش به هیچ آسیبی دچار نشده است. توضیحات بیشتری در این باره در سوره آل عمران آمده است.
إِنَّهُ مَنْ یُشْرِکْ بِاللَّهِ فَقَدْ حَرَّمَ اللَّهُ عَلَیْهِ الْجَنَّةَ این سخن جائز است که از کلام عرب بود، و جائز است که ابتدایی باشد از کلام حق. میگوید: هر که شرک آرد در عبادت خدای خویش، و آن گه توبه نکند، و بر شرک میرد، اللَّه بهشت بر وی حرام کرد، و از بهشت باز داشت. این شرک اکبر است که ضد توحید و ایمانست، و معنی این شرک الحاق شریک است بمعبود بی‌همتا، وی را بچیزی از خلق خویش ماننده کردن، یابنده را بیش از فعل استطاعت دانستن، چنان که اعتقاد قدریان است، و این محض شرک اکبر است، و عین مذهب کوران. هر که ازین شرک برست از آتش دوزخ ایمن گشت.
هوش مصنوعی: هر کسی که در عبادت خدای خود شریکی قرار دهد و سپس توبه نکند و بر این حال بمیرد، خداوند بهشت را بر او حرام کرده و او را از ورود به بهشت منع می‌کند. این شرک بزرگ‌ترین نوع شرک است که در تضاد با توحید و ایمان قرار دارد و به معنای قرار دادن شریک برای خدای یگانه است. آن شخص به نوعی خالق خود را با مخلوقین همسان می‌داند یا قدرتی بیشتر از قدرت او برای کسی قائل می‌شود، همان‌طور که اعتقاد برخی از گروه‌ها چنین است. این نوع اعتقاد، کاملاً شرک اکبر و به دور از حقیقت است. هر کسی که از این شرک رها باشد، از آتش دوزخ در امان خواهد بود.
مصطفی (ص) معاذ را گفت: «یا معاذ! هل تدری ما حق اللَّه علی عباده و ما حق العباد علی اللَّه»؟
هوش مصنوعی: مصطفی به معاذ گفت: «ای معاذ! آیا می‌دانی حق خدا بر بندگانش چیست و حق بندگان بر خدا چگونه است؟»
هیچ دانی که حق خدا بر بندگان چیست و حق بندگان بر خدا چیست؟ معاذ گفت: خدا داناتر باین و بس. رسول بوی گفت: یا معاذ حق اللَّه علی العباد ان یعبدوه، و لا یشرکوا به شیئا، و حق العباد علی اللَّه ان لا یعذب من لا یشرک به شیئا».
هوش مصنوعی: هیچ می‌دانی که چه حقوقی بین خدا و بندگان وجود دارد؟ معاذ گفت: خدا به این موضوع داناتر است. پیامبر به او گفت: حق خدا بر بندگان این است که او را عبادت کنند و هیچ چیزی را شریک او قرار ندهند، و حق بندگان بر خدا این است که کسی که چیزی را با او شریک نکند عذاب نخواهد شد.
و عن عبادة عن النبی (ص)، قال: «من شهد ان لا اله الا اللَّه، وحده لا شریک له، و أن محمدا عبده و رسوله، و ان عیسی عبد اللَّه و رسوله و ابن امته، و کلمة القاها الی مریم و روح منه، و الجنّة و النّار حق، ادخله اللَّه الجنّة علی ما کان من العمل».
هوش مصنوعی: هر کسی که شهادت بدهد که جز خدا هیچ معبودی نیست و او تنهاست و شریکی ندارد، و اینکه محمد (ص) بنده و فرستاده خداست، و عیسی (ع) نیز بنده و فرستاده خداست و پسر مریم است، و کلامی که به مریم القا شده و روحی از سوی خداست، و به یقین به بهشت و جهنم اعتقاد داشته باشد، خدا او را به بهشت وارد می‌کند هرچند که کارهایی در زندگی‌اش انجام داده باشد.
لَقَدْ کَفَرَ الَّذِینَ قالُوا إِنَّ اللَّهَ ثالِثُ ثَلاثَةٍ جمهور ترسایان از ملکائیه و نسطوریه و یعقوبیه به تثلیث همیگویند، و تثلیث آنست که گویند: الالهیة مشترکة بین اللَّه و مریم و عیسی، و کل واحد من هؤلاء اله، و اللَّه احد ثلاثة آلهة. یبیّن هذا قوله تعالی للمسیح: أَ أَنْتَ قُلْتَ لِلنَّاسِ اتَّخِذُونِی وَ أُمِّی إِلهَیْنِ مِنْ دُونِ اللَّهِ؟! و لا بد أن یکون فی هذه الایة اضمار و اختصار، لان المعنی: انهم قالوا ان اللَّه ثالث ثلاثة آلهة، فخذف ذکر الالهة، لان المعنی مفهوم، و لا یکفر من یقول ان اللَّه ثالث ثلاثة اذا لم یرد الالهة لانه ما من اثنین الا و اللَّه ثالثهما بالعلم، کقوله: «ما یَکُونُ مِنْ نَجْوی‌ ثَلاثَةٍ إِلَّا هُوَ رابِعُهُمْ»، و قال النبی (ص) لابی بکر: «ما ظنّک باثنین اللَّه ثالثهما»؟ و الّذی یبین انهم ارادوا بالثلاثة الالهة قوله فی الردّ علیهم: وَ ما مِنْ إِلهٍ إِلَّا إِلهٌ واحِدٌ.
هوش مصنوعی: کسانی که می‌گویند خداوند سومین خدا از سه خداست، به شدت کافر هستند. عده‌ای از مسیحیان، مانند ملکائیه، نسطوریه و یعقوبیه، به مفهوم تثلیث اعتقاد دارند که به این معناست که الهیت بین خدا، مریم و عیسی مشترک است و هر یک از این افراد را خدا می‌دانند، و این‌گونه بیان می‌کنند که خدا یکی از سه خداست. این مضمون در آیه‌ای که خداوند به مسیح می‌فرماید: "آیا تو به مردم گفتی از من و مادرم دو خدا بگیرند؟" روشن است. باید در این آیه نکته‌ای نهفته و مختصر باشد، چون معنا این است که آنها ادعا کرده‌اند که خدا سومین خدا از سه خداست و ذکر سایر خدایان حذف شده، زیرا معنا واضح است. کسی که بگوید خدا سومین خدا از سه خداست، اگر به خدایان دیگر اشاره نکند، کافر نیست. زیرا هر دو نفر دو خدا را نمی‌سازند، مگر اینکه خدا سومین آنها باشد از نظر علم. همان‌طور که خداوند می‌فرماید: "هیچ گفتگویی از سه نفر نیست مگر او چهارمی آنهاست." پیامبر (ص) نیز به ابوبکر فرمود: "نظر تو درباره دو نفر چیست که خدا سومین آنهاست؟" چیزی که نشان می‌دهد آنها منظورشان از سه خدا، واقعی بودن خدایان است، آیه‌ای است که در پاسخ آنها آمده و می‌فرماید: "هیچ خداوندی جز یک خدا وجود ندارد."
هیچ کس اللَّه را جفت نگفت مگر ترسایان، و فرزند سه طائفه گفتند: قومی از جهودان که عُزَیْرٌ ابْنُ اللَّهِ گفتند، و قومی از کفره عرب که فریشتگان را دختران گفتند، و ترسایان عیسی گفتند، و نیز مادر او را جفت گفتند، و فرق انباز گویان فراوان‌اند، و فی الخبر: «ما احد اصبر علی اذی یسمعه من اللَّه، یدعون له الولد، ثمّ یعافیهم و یرزقهم».
هوش مصنوعی: هیچ‌کس جز مسیحیان قائل به جفتی برای خداوند نیست، و سه گروه فرزند برای او نامیده‌اند: گروهی از یهودیان که عُزیر را فرزند خدا دانسته‌اند، گروهی از قوم عرب که فرشتگان را دختران خدا می‌خوانند، و مسیحیان که عیسی و مادرش را جفت خدا می‌دانند. همچنین بسیاری هستند که به این عقیده معترض‌اند. در یک روایت آمده که هیچ‌کس مانند خداوند صبور نیست در برابر نارضایتی‌هایی که از او می‌شنود، در حالی که او را به داشتن فرزند متهم می‌کنند، ولی با وجود این، باز هم به آن‌ها سلامت و روزی می‌دهد.
وَ ما مِنْ إِلهٍ إِلَّا إِلهٌ واحِدٌ و این «من» تحقیق توکید است یعنی ما اله الا اله واحد، وَ إِنْ لَمْ یَنْتَهُوا یعنی ان لم یتوبوا عن مقالتهم، لَیَمَسَّنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا ای ثبتوا علی کفرهم. مسّ و لمس هر دو بمعنی متقاربند، و فرق آنست که لمس ملاصقه است که با وی احساس بود ناچار، و مس جائز است که با وی احساس بود و جائز است که نبود. اما درین موضع ناچار احساس است که عذاب چون بحیوان رسد لا بد حس آن بیابد، و در وی اثر کند. ثم دعاهم الی التوبة، فقال: أَ فَلا یَتُوبُونَ إِلَی اللَّهِ من النصرانیة؟
هوش مصنوعی: هیچ معبودی جز معبود واحد وجود ندارد و این کلمه "من" برای تأکید به کار رفته است، یعنی هیچ معبودی جز معبود واحد نیست. و اگر آنها (کافران) از سخنان خود توبه نکنند، حتماً به کسانی که کافر شده‌اند، عذابی خواهد رسید. دو کلمه "مسّ" و "لمس" به معنای نزدیک شدن به هم هستند، اما تفاوت آنها در این است که "لمس" به معنای تماس نزدیک و حسی است که ناچاراً احساس می‌شود، در حالی که "مسّ" امکان احساس را دارد ولی ممکن است احساس نشود. اما در این مورد، خاطر نشان می‌شود که وقتی عذاب به انسان برسد، به طور حتم احساس می‌شود و تاثیر خواهد گذاشت. سپس آنها را به توبه فرا می‌خواند و می‌پرسد: آیا آن‌ها به سوی خدا از نصرانیت توبه نخواهند کرد؟
و یَسْتَغْفِرُونَهُ من الیهودیة؟ هذا امر بلفظ الاستفهام، کقوله: «فَهَلْ أَنْتُمْ مُنْتَهُونَ» ای انتهوا. وَ اللَّهُ غَفُورٌ، للذنوب، رَحِیمٌ بهم حین قبل منهم التوبة. استغفار درین آیت بمعنی توحید است، کقوله: اسْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ، لان من وحّده فقد باء بمغفرته، هر که اللَّه را یکتا دانست خویشتن را بآمرزش آورد.
هوش مصنوعی: آیا از یهودیت عذرخواهی می‌کنند؟ این جمله به صورت سوال مطرح شده است، مشابه جمله‌ای که می‌گوید: «آیا شما از کارهای خود دست برمی‌دارید؟» و در واقع به آنها دستور می‌دهد که توقف کنند. خداوند آمرزنده و رحیم است و زمانی که از آنها توبه پذیرفته می‌شود، مهربانی‌اش را نشان می‌دهد. در این آیه، استغفار به معنای یکتاپرستی است، زیرا گفته شده است: «از پروردگارتان آمرزش بخواهید» و هر کس خدا را یگانه بداند، به آمرزش دست پیدا کرده است.
مَا الْمَسِیحُ ابْنُ مَرْیَمَ إِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ رسالت و نبوت عیسی نه چیزی بدیع است و نه بیشینه کاری، بلکه پیش از وی رسولان بودند و گذشتند، و در منزلت و معجزت عیسی و رسولان همه یکسان بودند. هر که عیسی را دعوی الهیت کند، چنانست که همه را دعوی الهیت کرد، پس چنان که ایشان رسولان بودند نه خدایان، عیسی هم رسول است نه خدا. «وَ أُمُّهُ صِدِّیقَةٌ» جای دیگر گفت: «وَ صَدَّقَتْ بِکَلِماتِ رَبِّها وَ کُتُبِهِ». کلبی گفت: صدّیقی وی آن بود که چون جبرئیل آمد و گفت: «إِنَّما أَنَا رَسُولُ رَبِّکِ لِأَهَبَ لَکِ غُلاماً زَکِیًّا»
هوش مصنوعی: عیسی مسیح تنها یک پیامبر است و قبل از او نیز پیامبرانی وجود داشته‌اند که رسالت خود را به جا آورده‌اند. مقام و معجزات عیسی و سایر پیامبران در حقیقت یکسان است. اگر کسی ادعا کند که عیسی خداست، در واقع همین ادعا را درباره سایر پیامبران نیز کرده است؛ چرا که همه آنها فقط پیام‌آور بودند و نه خدا. همچنین، مادر او مریم، زن بسیار باایمانی بود و ایمانش به کلمات خدا و کتاب‌های آسمانی شناخته شده است.
صدّقت جبرئیل و صدّقت بعیسی انه رسول اللَّه.
هوش مصنوعی: من به جبرئیل ایمان آوردم و به عیسی نیز ایمان دارم، زیرا او پیامبر خداست.
کانا یَأْکُلانِ الطَّعامَ ای کانا یعیشان بالطعام و الغذاء کسائر الآدمیین، و کیف یکون الها من لا یقیمه الا اکل الطعام؟! و قیل: کانا یأکلان الطعام، کنی عن الذرق بالذوق، یأکلان إشارة إلی ما یرمیان به. این کنایت است از قضاء حاجت آدمی، و هو من احسن الکنایات و ادقها، لان من اکل الطعام کان منه الحدث و البول، فکنی عن ذلک بألطف کنایة بالاختصار و النهایة.
هوش مصنوعی: آنان غذا می‌خوردند، به معنای آنکه مانند سایر انسان‌ها با غذا و خوراک زندگی می‌کردند. چگونه می‌تواند خدایی باشد که تنها وجودش وابسته به خوردن غذا باشد؟ برخی گفته‌اند که "آنها غذا می‌خوردند" به معنای اشاره به ذائقه است و به چیزی که از آن بهره می‌برند اشاره دارد. این عبارت کنایه‌ای است از برآورده شدن نیازهای انسانی، که یکی از زیباترین و دقیق‌ترین کنایه‌هاست. زیرا کسی که غذا می‌خورد، به ناچار به نیازهای طبیعی همچون دفع و ادرار دچار می‌شود، و این موضوع با یک کنایه لطیف و مختصر بیان شده است.
انْظُرْ کَیْفَ نُبَیِّنُ لَهُمُ الْآیاتِ ای: کیف نظهر ما فی الانسان من العلامات الدالة علی انه لیس باله. ثُمَّ انْظُرْ أَنَّی یُؤْفَکُونَ من این یکذبون بعد البیان؟ یقال لکل مصروف عن شی‌ء مأفوک عنه، و قد افکت فلانا عن کذا، ای: صرفته عنه، و قد أفکت الارض اذا صرف عنها المطر، و الافک الکذب لانه صرف الخبر عن وجهه، و المؤتفکات المنقلبات من الریاح و غیرها، لانها صرفت بقلبها عن وجهها. أَنَّی یُؤْفَکُونَ یعنی یصرفون عن وجه البیان، و یعمون عن الدلالة.
هوش مصنوعی: ببین چگونه ما آیات را برای آنان توضیح می‌دهیم. به این نکته توجه کن که بعد از این توضیحات، چگونه از حقیقت منحرف می‌شوند و به دروغ‌های خود ادامه می‌دهند؟ به هر کس که از چیزی دور شود، گفته می‌شود که او از آن چیز منحرف شده است. به عنوان مثال، وقتی می‌گوییم “من او را از چیزی منحرف کردم”، یعنی او را از آن موضوع دور کرده‌ایم. همچنین، اگر بگویی "زمین از باران منحرف شد"، بدین معناست که باران بر آن نبارید. در واقع، افک به معنای کذب است، زیرا خبر را از اصل و حقیقت خود منحرف می‌کند. بنابراین، افرادی که از آوازه حقیقت فاصله می‌گیرند، حقیقت را نمی‌بینند و نسبت به آن کور می‌شوند.
قُلْ یا محمد للنصاری: أَ تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ ما لا یَمْلِکُ لَکُمْ ضَرًّا وَ لا نَفْعاً؟ یعنی المسیح. ترسایان را میگوید که: چه پرستید عیسی را! که در وی ضرر و نفع نیست، نه در دنیا و نه در آخرت، اگر نپرستید شما را گزندی نتواند، و اگر پرستید سودی بر شما نتواند، وَ اللَّهُ هُوَ السَّمِیعُ لمقالتهم فی عیسی و أمّه، الْعَلِیمُ بفعالهم.
هوش مصنوعی: ای محمد، به مسیحیان بگو: آیا شما غیر از خدا چیزی را می‌پرستید که نه قدرت ضرر رساندن دارد و نه توانایی نفع رساندن؟ یعنی عیسی. او از آن‌ها می‌پرسد که چه نوع عبادتی از عیسی می‌کنند، در حالی که او نه می‌تواند به شما زیانی برساند و نه نفعی، نه در این دنیا و نه در آخرت. اگر او را نپرستید، به شما ضرری نمی‌رسد و اگر پرستید، به شما سودی نمی‌دهد. و خداوند به سخنان آن‌ها درباره عیسی و مادرش شنوا و به اعمالشان آگاه است.
قُلْ یا أَهْلَ الْکِتابِ لا تَغْلُوا فِی دِینِکُمْ غلو در دین آنست که از اقتصار در گذرند، ما بین طرفی القصد مذموم. افراط چون تفریط است هر دو نکوهیده. غَیْرَ الْحَقِّ معنی آنست که لا تسلکوا غیر القصد، در راه میانجی روید نه از سزا دون و نه از اندازه افزون. غالیان در دین سه قوم‌اند: ترسایان در کار عیسی (ع)، و رافضیان در کار علی (ع)، و خوارج در کار تشدید. رافضیان در غلو ملحق‌اند بترسایان، و موسوسان در طهارت و در نماز در نمطی‌اند از سیرت خوارج. وَ لا تَتَّبِعُوا أَهْواءَ قَوْمٍ الاهواء هی المذاهب التی تدعوا الیها الشهوة دون الحجة، و در قرآن چند جایگه ذکر اتباع اهواء است هم بر سبیل ذمّ، و ذلک فی قوله تعالی: وَ لا تَتَّبِعِ الْهَوی‌ فَیُضِلَّکَ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ، وَ اتَّبَعَ هَواهُ فَتَرْدی‌، وَ ما یَنْطِقُ عَنِ الْهَوی‌.
هوش مصنوعی: ای اهل کتاب، در دین خود افراط نکنید. افراط به معنای گذر از حد متعارف است و هر دو طرف آن، یعنی افراط و تفریط، مذموم و ناپسند است. نباید از مسیر درست و میانه خارج شوید و نه باید کمتر یا بیشتر از حق عمل کنید. کسانی که در دین خود افراط می‌کنند، به سه گروه تقسیم می‌شوند: مسیحیان که در مورد عیسی (ع) زیاده‌روی می‌کنند، رافضی‌ها که در مورد علی (ع) افراط دارند و خوارج که در تشدید مباحث دینی زیاده‌روی می‌نمایند. رافضی‌ها در افراط شبیه مسیحیان هستند و وسواس‌گران در طهارت و نماز، از خوارج پیروی می‌کنند. همچنین، پیروی از خواسته‌های نفس، رفتاری ناپسند است و در قرآن چندین بار به این موضوع اشاره شده است.
وَ لا تَتَّبِعُوا أَهْواءَ قَوْمٍ قَدْ ضَلُّوا مِنْ قَبْلُ قوم اینجا پدران و اسلاف ایشان‌اند، میگوید: بر پی هواء پدران خویش مروید، که بیراه شدند، و دیگران را بیراه کردند، و این پدران و اسلاف ایشان سه فرقت بودند از ترسایان نسطوریان و یعقوبیان و ملکائیان. قومی گفتند که: عیسی اوست. قومی گفتند که: پسر اوست.
هوش مصنوعی: به دیگران نپیوندید که از پیش گمراه شده‌اند. در اینجا، سخن از پدران و اجداد آن قوم است؛ به آن‌ها می‌گوید که به تعصبات و نظرات پدرانشان نروند، زیرا آن‌ها گمراه بوده و دیگران را نیز گمراه کرده‌اند. این اجداد به سه گروه تقسیم می‌شوند: نسطوریان، یعقوبیان و ملکائیان. برخی از آن‌ها می‌گویند که عیسی خود خداست و برخی دیگر معتقدند که او پسر خداست.
قومی گفتند که: انباز اوست، و هر چند که همه کافران در ضلالت و گمراهی‌اند، امّا ترسایان را علی الخصوص دو ضلالت گفت: قَدْ ضَلُّوا مِنْ قَبْلُ وَ أَضَلُّوا کَثِیراً وَ ضَلُّوا عَنْ سَواءِ السَّبِیلِ‌، پیشین آنست که به موسی کافر بودند، و پسین آنست که عیسی را پسر خواندند. وجهی دیگر است پیشین ضَلُّوا آنست که عیسی را پسر خواندند و پسین آنست که مصطفی را دروغ زن خواندند.
هوش مصنوعی: گروهی می‌گویند که او شریک خداست و هرچند همه کافران در گمراهی و ضلالت هستند، اما به طور خاص ترسایان دو نوع گمراهی دارند: یکی اینکه در گذشته به موسی کافر بودند و دیگری اینکه عیسی را پسر خدا نامیدند. یک نظر دیگر هم این است که گمراهی اول مربوط به نامیدن عیسی به عنوان پسر خدا و گمراهی دوم مربوط به نسبت دادن دروغ به پیامبر اسلام (مصطفی) است.
لُعِنَ الَّذِینَ کَفَرُوا این آیت در تغلیظ است در ترک امر معروف و نهی منکر و تشدید بر علما، تا خلق را پند دهند، و باز زنند، و در حق گفتن از خلق باک ندارند، و فرا ظالم گویند که مکن و معنی لعنت، راندن است و دور کردن از رحمت اللَّه، و لعنت بر زبان داود آن بود که اصحاب السبت ماهی گرفتند روز شنبه در مخالفت فرمان، داود گفت: «اللهم انّ عبادا قد خالفوا امرک و ترکوا قولک فالعنهم و اجعلهم آیة و مثلا لخلقک، فمسخهم اللَّه قردة»، و لعنت بر زبان عیسی آن بود که قومی که مائده خوردند ایمان نیاوردند، و در کفر بیفزودند، تا عیسی گفت: «اللهم انک انت وعدتنی من کفر منهم بعد ما یأکل المائدة ان تعذبه عذابا لا تعذبه احدا من العالمین. اللهم العنهم کما لعنت اصحاب السّبت». پنج هزار مرد بودند که در میان ایشان زنی و کودکی نه، بدعاء عیسی همه خنازیر گشتند. و گفته‌اند: داود بقومی برگذشت که بر منکری جمع آمده بودند، داود ایشان را نهی کرد. ایشان گفتند: نحن قرود ما نفقه. داود گفت: «کُونُوا قِرَدَةً» فمسخهم اللَّه قردة. و ان قوما کانوا یجتمعون علی عیسی یسبّونه فی امّه، قال اللَّه ان یجعلهم خنازیر، فذلک لعنهم علی لسان داود و عیسی بن مریم.
هوش مصنوعی: این متن به مساله ترک معروف و نهی از منکر می‌پردازد و بر اهمیت هشدار به مردم و علمای دین تاکید می‌کند. مفهوم لعنت در اینجا به معنای دوری از رحمت الهی است. به عنوان مثال، داستان‌هایی از داود و عیسی نقل شده که در آن‌ها، افراد به دلیل نافرمانی و عدم ایمان، مورد لعن قرار می‌گیرند و به حالت‌های ناپسند دچار می‌شوند. این روایت‌ها نشان‌دهنده این است که نافرمانی از دستورات خداوند می‌تواند پیامدهای سختی داشته باشد و علمای دین وظیفه دارند تا مردم را به خوبی هدایت کرده و از انحرافات بازدارند.
و عن عبد اللَّه بن مسعود قال: قال رسول اللَّه (ص): «لما وقعت بنو اسرائیل فی المعاصی، نهتهم علماؤهم فلم ینتهوا، فجالسوهم فی مجالسهم و واکلوهم و شاربوهم فضرب اللَّه قلوب بعضهم ببعض، فلعنهم علی لسان داود و عیسی بن مریم ذلِکَ بِما عَصَوْا وَ کانُوا یَعْتَدُونَ»، ثمّ قال (ص): «کلّا و الذی نفسی بیده حتی تأخذوا علی ید الظالم فتأطروه علی الحق اطرا» قوله تأطروه ای: تعطفوه.
هوش مصنوعی: عبدالله بن مسعود نقل می‌کند که رسول الله (ص) فرمودند: «وقتی که بنی‌اسرائیل در گناه غوطه‌ور شدند و علمای آنها آنها را نهی کردند اما آنها گوش نکردند، علمای آنها با آنها نشستند و با آنها خوردند و آشامیدند. خداوند دل‌های برخی از آن‌ها را به هم دیگر متصل کرد و آنها را لعنت کرد به زبان داود و عیسی بن مریم. این به خاطر آن بود که آنها معصیت کردند و تجاوز کردند.» سپس رسول الله (ص) فرمود: «نه، به خدایی که جانم به دست اوست! تا زمانی که شما اقدام به جلوگیری از ظلم نکنید و ظالم را به سوی حق هدایت نکنید، این چنین نخواهید بود.» در اینجا منظور از "هدایت کردن" این است که او را به حق متمایل کنید.
کانُوا لا یَتَناهَوْنَ عَنْ مُنکَرٍ فَعَلُوهُ لَبِئْسَ ما کانُوا یَفْعَلُونَ
هوش مصنوعی: آنها از انجام کارهای ناپسند جلوگیری نمی‌کردند و این بسیار بد بود که چنین کاری را می‌کردند.
قال النبی (ص): «ان اللَّه لا یعذب العامة بعمل الخاصة حتی یروا المنکر بین ظهرانیهم، و هم قادرون علی ان ینکروه و لا ینکروه، فاذا فعلوا ذلک عذب اللَّه العامة و الخاصة».
هوش مصنوعی: پیامبر (ص) فرمودند: «خداوند عموم را به خاطر اعمال خواص عذاب نمی‌کند تا زمانی که منکر و کار ناپسندی را در بین خود ببینند و توانایی انکار آن را داشته باشند، اما اگر این کار را انجام ندهند، خداوند هم عموم و هم خواص را عذاب خواهد کرد.»
و فی روایة اخری: «ان الناس اذا رأوا منکرا فلم یغیروه یوشک ان یعمّهم اللَّه بعقابه».
هوش مصنوعی: در روایت دیگری آمده است: «چنانچه مردم چیزی ناپسند را ببینند و آن را تغییر ندهند، به زودی خداوند عذابش را برهمه آن‌ها خواهد فرستاد».
و قال (ص): «اذا عملت خطیئة فی الارض، من شهدها فکرهها کان کمن غاب عنها، و من غاب عنها فرضیها، کان کمن شهدها»، و قال: «مثل المداهن فی حدود اللَّه و الواقع فیها مثل قوم استهموا سفینة فصار بعضهم فی اسفلها و صار بعضهم فی اعلاها، و کان الذی فی اسفلها یمرّ بالماء علی الذین فی اعلاها، فتأذّوا به فأخذ فأسا، فجعل ینقر اسفل السفینة، فأتوه فقالوا: مالک؟ فقال: تأذیتم بی و لا بد لی من الماء فان اخذوا علی یدیه انجوه و نجّوا انفسهم، و ان ترکوه اهلکوه و اهلکوا انفسهم».
هوش مصنوعی: حضرت رسول اکرم (ص) فرمودند: اگر کسی در زمین خطایی انجام دهد و کس دیگری آن را ببیند، مانند کسی است که از آن غایب باشد، و اگر کسی از آن خطا غایب باشد و آن را تأیید کند، مانند کسی است که آن را دیده است. همچنین فرمودند: حالت کسی که در اجرای حدود الهی سهل‌انگاری می‌کند، همانند حال کسانی است که در یک کشتی نشسته‌اند. بعضی در پایین کشتی و بعضی در بالا هستند. کسانی که در پایین هستند، برای نوشیدن آب نیاز دارند و ممکن است به کسانی که در بالای کشتی هستند آسیب برسانند. در این حالت، آن‌ها اگر مجبور شوند و برای خودشان آب بگیرند و با ابزارهایی به پایین کشتی آسیب بزنند، اگر دیگران به او کمک کنند و او را متوقف کنند، همگی نجات می‌یابند؛ اما اگر او را رها کنند، هم او هلاک می‌شود و هم سایرین.
و قال: «یجاء بالرجل فیلقی فی النار فتندلق اقتابه فی النار، فیطحن فیها، فیجتمع اهل النّار علیه، فیقولون ای فلان! ما شأنک؟ أ لیس کنت تأمرنا بالمعروف و تنهانا عن المنکر؟! قال کنت آمرکم بالمعروف و لا آتیه، و أنهاکم عن المنکر و آتیه».
هوش مصنوعی: او گفت: «مردی را می‌آورند و به آتش می‌اندازند، آن‌گاه از شدت آتش، درونش به هم می‌ریزد و در آنجا خرد می‌شود. اهل آتش به او می‌گویند: ای فلانی! چه شده است؟ مگر تو نبود که ما را به کارهای نیک سفارش می‌کردی و از کارهای زشت نهی می‌نمودی؟ او پاسخ می‌دهد: من به شما به کارهای نیک سفارش می‌کردم، اما خودم به آنها عمل نمی‌کردم و شما را از کارهای ناپسند نهی می‌کردم، ولی خودم به آنها می‌پرداختم».
تَری‌ کَثِیراً مِنْهُمْ یعنی من الیهود، یَتَوَلَّوْنَ الَّذِینَ کَفَرُوا من مشرکی العرب من قریش. این در شأن کعب اشرف فرو آمد که به مکه شد با شصت مرد راکب بر بو سفیان و مشرکان عرب بر دشمنی رسول خدا، و شرح این قصه از پیش رفت. لَبِئْسَ ما قَدَّمَتْ لَهُمْ أَنْفُسُهُمْ ای بئس ما قدموا من العمل لمعادهم فی الآخرة.
هوش مصنوعی: بسیاری از یهودیان به مشرکان قریش که کافر هستند، علاقه‌مند شدند. این موضوع به خاطر کعب اشرف مطرح شد که همراه با شصت نفر به مکه رفت تا با مشرکان عرب علیه رسول خدا متحد شود. در واقع، آنچه که برای آنها در آخرت قرار گرفته، بسیار بد است و کردارشان در این دنیا برایشان زیان‌آور خواهد بود.
سَخِطَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ و خلودهم فی النّار. و درین آیت آمیختن با اهل باطل و خوش زیستن با ایشان و از ایشان نابریدن و روی بر ایشان گران ناداشتن کفر شمرد.
هوش مصنوعی: خداوند بر آنها خشم می‌گیرد و این باعث می‌شود که در آتش جاودانه بمانند. در این آیه، ارتباط با اهل باطل و زندگی خوش با آنها و عدم جدایی از آنها و نداشتن نگرش منفی به کفر، مورد انتقاد قرار گرفته است.
چنان که جای دیگر گفت: إِنَّکُمْ إِذاً مِثْلُهُمْ. در خبر است: «القوا الفسّاق بوجوه مکفهرة». وَ لَوْ کانُوا یعنی الیهود یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ انّه واحد لا شریک له وَ النَّبِیِ‌ محمّد (ص) وَ ما أُنْزِلَ إِلَیْهِ من القرآن مَا اتَّخَذُوهُمْ أَوْلِیاءَ یعنی مشرکی قریش، وَ لکِنَّ کَثِیراً مِنْهُمْ یعنی من الیهود فاسِقُونَ.
هوش مصنوعی: اگر شما هم به مانند آنان باشید، در حقیقت یکسانید. در روایتی آمده است: «بزهکاران را با چهره‌های درهم و غمگین بیندازید». اگر یهودی‌ها به خداوند یکتا و بدون شریک و پیامبر محمد (ص) و آنچه به او نازل شده، اعتقاد داشتند، هرگز مشرکان قریش را به دوستی نمی‌گرفتند؛ اما بسیاری از یهودیان فاسد و نادرست هستند.
لَتَجِدَنَّ یا محمّد أَشَدَّ النَّاسِ عَداوَةً لِلَّذِینَ آمَنُوا الْیَهُودَ این جهودان قریظه و نضیر و فدک و خیبراند، و دیگر جهودان بایشان ملحق‌اند که راه ایشان رفتند و اقتدا بعمل ایشان کردند. میگوید: هیچ کس را با مؤمنان آن عداوت نیست که جهودان را. و از اینجاست که مصطفی (ص) گفت: «ما خلا یهودیان بمسلم الا همّا بقتله.
هوش مصنوعی: ای محمّد، تو می‌بینی که یهودیان، به ویژه یهودیان قریظه، نضیر، فدک و خیبر، دشمن‌ترین افراد برای مؤمنان هستند. همچنین دیگر یهودیانی که به راه آنها رفته و از اعمالشان پیروی کرده‌اند نیز به همین گروه ملحق می‌شوند. به عبارت دیگر، هیچ کسی به اندازه یهودیان نسبت به مؤمنان عداوت ندارد. از این رو، پیامبر (ص) فرمودند: "هیچ یک از یهودیان با مسلمانان رابطه‌ای جز کشتن آنها ندارد."
«وَ الَّذِینَ أَشْرَکُوا» مشرکان مکه‌اند، و دیگر مشرکان عرب که بر منهاج و سنت ایشان رفتند، و اقتدا بعمل ایشان کردند.
هوش مصنوعی: مشرکان مکه و دیگر مشرکان عرب که به روش و سنت آنها عمل کرده و از آنها پیروی کرده‌اند.
وَ لَتَجِدَنَّ أَقْرَبَهُمْ مَوَدَّةً لِلَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ قالُوا إِنَّا نَصاری‌ این همه ترسایان را میگوید، که بعضی را میگوید که برسول خدا ایمان آوردند و با جعفر بن ابی طالب از زمین حبشه و شام بر رسول خدا آمدند. و قصّه آنست که در بدایت اسلام که اسلام هنوز قوی نگشته بود، و مسلمانان اندک بودند، و با کافران می‌برنیامدند، و کافران قصد مسلمانان میکردند، و ایشان را در فتنه می‌افکندند، رسول خدا قومی را فرمود تا هجرت کردند بزمین حبشه، و گفت: «ان بها ملکا صالحا لا یظلم و لا یظلم عنده احد، فاخرجوا الیه حتّی یجعل اللَّه للمسلمین فرجا».
هوش مصنوعی: در این متن اشاره شده که نزدیک‌ترین افراد به مسلمانان از نظر محبت، کسانی هستند که می‌گویند ما مسیحی هستیم. این اشاره به گروهی از مسیحیان دارد که به پیامبر اسلام ایمان آوردند و همراه جعفر بن ابی طالب به نزد او رفتند. داستان از این قرار است که در مراحل اولیه اسلام که هنوز این دین قوی نشده بود و مسلمانان تعداد کمی داشتند، آنها با مشکلات زیادی از طرف کافران مواجه بودند. کافران قصد آزار مسلمانان را داشتند و آنها را در تنگنا قرار می‌دادند. به همین دلیل، پیامبر به برخی از مسلمانان توصیه کرد که به سرزمین حبشه هجرت کنند و گفت که در آنجا پادشاهی عدالت‌پرور وجود دارد که به هیچ‌کس ظلم نمی‌کند. او به آنها توصیه کرد که به آنجا بروند تا خداوند برای مسلمانان راه نجاتی فراهم آورد.
نجاشی نامی است ملوک ایشان را همچون کسری و قیصر ملوک عجم و روم را، پس یازده مرد برفتند و چهار زن یکی عثمان عفان و اهل وی، رقیه بنت رسول اللَّه، و الزبیر بن العوام و عبد اللَّه بن مسعود، و عبد الرحمن بن عوف و ابو حذیفة بن عتبه و اهل وی سهلة بنت سهیل بن عمرو و مصعب بن عمیر و ابو سلمة بن عبد الاسد و اهل وی ام سلمة بنت ابی امیّه، و عثمان بن مظعون، و عامر بن ربیعه و اهل وی لیلی بنت ابی حثمه، و حاطب بن‌ عمرو، و سهیل بن بیضاء. این جماعت سوی بحر شدند، و کشتی بمزد گرفتند، و بزمین حبشه شدند، و در ماه رجب بود پنجم سال از مبعث رسول (ص) و این هجرت را هجرة الاولی میگفتند.
هوش مصنوعی: نجاشی، نام پادشاهی است که مانند کسری و قیصر برای پادشاهان عجم و روم شناخته می‌شود. یازده مرد و چهار زن به سمت او رفتند. در میان این افراد، عثمان بن عفان و همسرش رقیه، الزبیر بن العوام، عبد اللَّه بن مسعود، عبد الرحمن بن عوف، ابو حذیفه بن عتبه و همسرش سهله، مصعب بن عمیر، ابو سلمة بن عبد الاسد و همسرش ام سلمه، عثمان بن مظعون، عامر بن ربیعه و همسرش لیلی بنت ابی حثمه، حاطب بن عمرو و سهیل بن بیضاء حضور داشتند. این شخصیت‌ها به سمت دریا رفتند، کشتی اجاره کردند و به سرزمین حبشه رسیدند. این هجرت در ماه رجب و در پنجمین سال از مبعث پیامبر (ص) اتفاق افتاد و به هجرت اول شناخته می‌شود.
پس جعفر بن ابی طالب از پس ایشان شد با جماعتی مسلمانان، و جمله مهاجران زمین حبشه هشتاد و دو مرد بودند بیرون از زنان و کودکان. چون قریش را خبر شد که ایشان بزمین حبشه شدند، عمرو عاص را با یکی دیگر پیش نجاشی فرستادند با تحفهای نیکو، تا آن مسلمانان را بچشم نجاشی زشت کنند. رب العالمین آن کید و فعل ایشان بر ایشان شکست، و مسلمانان را از ایشان معصوم داشت، و خائبا خاسرا هر دو از ایشان بازگشتند، و تمامی این قصّه در سورة آل عمران روشن گفته‌ایم.
هوش مصنوعی: جعفر بن ابی طالب همراه گروهی از مسلمانان به سرزمین حبشه رفت. تعداد مهاجران مسلمان در آنجا، که شامل زن و کودک نمی‌شد، هشتاد و دو نفر بود. وقتی قریش از این موضوع مطلع شدند، عمرو عاص و یکی دیگر را با هدیه‌های باارزش پیش نجاشی فرستادند تا مسلمانان را در نظر او بد جلوه دهند. اما خداوند این توطئه و کار آن‌ها را به خودشان برگرداند و مسلمانان را در برابر آن‌ها محفوظ نگه داشت. در نهایت، آن دو نفر با خاری و ناامیدی بازگشتند و این داستان به‌وضوح در سوره آل عمران آمده است.
پس مسلمانان آنجا مقام کردند روزگاری دراز، و نجاشی ایشان را گرامی داشت تا رسول خدا از مکّه به مدینه هجرت کرد، و شش سال از هجرت بگذشت. پس رسول نامه نبشت بنجاشی بر دست عمرو بن امیة الضمری که ام حبیبه بنت ابی سفیان از بهر من بخواه، و امّ حبیبه با شوهر خویش هجرت کرده بود بحبشه، و شوهرش فرمان یافته. نجاشی کنیزک خویش ابرهه را بر امّ حبیبه فرستاد، و وی را خبر داد از خطبه رسول خدا. ام حبیبه شاد شد، و پیرایه زرینه و سیمینه که بر خود داشت به ابرهه داد و خالد بن سعید بن العاص را وکیل خود کرد، تا او را بزنی برسول خدا دهد، و نجاشی از بهر رسول خدا نکاح می‌پذیرفت، و نجاشی او را بخواست بمهر چهارصد دینار، و از مال خویش وزن کرد، و بوی فرستاد بدست ابرهه. ام حبیبه پنجاه دینار بابرهه داد، ابرهه نپذیرفت، گفت ملک مرا فرمودست که هیچ مستان، و آنچه ستده‌ام نیز رد می‌کنم.
هوش مصنوعی: مدتی طولانی مسلمانان در آنجا ماندند و نجاشی به آنها احترام می‌گذاشت تا اینکه پیامبر اسلام از مکه به مدینه هجرت کرد و شش سال از هجرت گذشت. در این زمان، پیامبر نامه‌ای به نجاشی نوشت و از عمرو بن امیة الضمری خواست که از طرف او از ام حبیبه، دختر ابوسفیان، درخواست کند، چرا که ام حبیبه به همراه شوهرش به حبشه هجرت کرده بود و شوهرش به دستور نجاشی فوت کرده بود. نجاشی کنیزک خود، ابرهه، را به نزد ام حبیبه فرستاد تا او را از خطبه پیامبر مطلع کند. ام حبیبه خوشحال شد و زیورآلاتی که داشت را به ابرهه هدیه کرد و خالد بن سعید بن العاص را به عنوان وکیل خود انتخاب کرد تا او را به پیامبر برساند. نجاشی برای پیامبر پیشنهاد نکاح داد و مهریه چهارصد دینار تعیین کرد و از اموال خود نیز آن را وزن کرد و به ابرهه فرستاد. ام حبیبه پنجاه دینار به ابرهه داد، اما او نپذیرفت و گفت که پادشاه به او دستور داده که هیچ هدیه‌ای از افراد بی‌نظیر نپذیرد و همچنین هر چیزی که تا کنون گرفته نیز باید پس داده شود.
آن گه ابرهه گفت: یا ام حبیبه مرا خود زر و سیم فراوان است، و حاجت بدین نیست.
هوش مصنوعی: ابرهه گفت: ای ام حبیبه، من خود طلا و نقره کافی دارم و به این چیزها نیازی ندارم.
چون بر رسول خدا رسی سلام من بدو رسان. و نجاشی زنان خویش را فرمود تا عود و عنبر فراوان بامّ حبیبه فرستادند.
هوش مصنوعی: سلام من به پیامبر خدا برسان و نجاشی به زنانش دستور داد که مقدار زیادی عود و عنبر به مادر حبیب (ام حبیبه) بفرستند.
پس نجاشی امّ حبیبه را و جعفر را و مسلمانان را باکرامی تمام باز گردانید.
هوش مصنوعی: نجاشی، ام‌حبیبه و جعفر و مسلمانان را با احترام و کرامت کامل به کشورشان بازگرداند.
چون باز مدینه آمدند، رسول خدا به خیبر بود، و فتح خیبر برآمده، چون بمدینه باز گشت در پیش امّ حبیبه شد. امّ حبیبه سلام آن کنیزک ابرهه برسانید. رسول جواب داد، آن گه گفت: «لا ادری أ بفتح خیبر أسرّ أم بقدوم جعفر»، فأنزل اللَّه تعالی: عَسَی اللَّهُ أَنْ یَجْعَلَ بَیْنَکُمْ وَ بَیْنَ الَّذِینَ عادَیْتُمْ مِنْهُمْ مَوَدَّةً یعنی ابا سفیان بتزویج امّ حبیبه.
هوش مصنوعی: پس از آن که به مدینه برگشتند، پیامبر (ص) در خیبر بود و فتح خیبر اتفاق افتاده بود. هنگامی که به مدینه بازگشت، در پیش ام‌حبیبه قرار گرفت. او سلام آن کنیز ابرهه را به پیامبر رساند. پیامبر جواب داد و سپس گفت: «نمی‌دانم از فتح خیبر شادی کنم یا از آمدن جعفر.» در این میان، خداوند آیه‌ای نازل کرد که ممکن است او بین شما و کسانی که با آن‌ها دشمنی کردید محبت برقرار کند که اشاره به ازدواج ابوسفیان با ام‌حبیبه است.
و پس از قدوم جعفر، نجاشی پسر خویش با شصت مرد بر مصطفی (ص) فرستاد، و بوی نامه نبشت که: یا رسول اللَّه اشهد انک رسول اللَّه صادقا مصدّقا، و قد بایعتک و بایعت ابن عمک و أسلمت للَّه رب العالمین، و قد بعثت الیک ابنی، و ان شئت آتیک بنفسی، و السلام علیک یا رسول اللَّه. و جمله مسلمانان که وفد نجاشی بودند، و از زمین حبشه و شام آمده بودند با جعفر و غیر وی هفتاد مرد بودند، و بروایتی هشتاد، و بروایتی چهل: سی و دو از حبشه و هشت رهبان اهل شام. چون بمدینه آمدند رسول خدا سورة یس تا بآخر بر ایشان خواند. ایشان خوش بگریستند، رب العالمین در شأن ایشان آیت فرستاد.
هوش مصنوعی: پس از اینکه جعفر به نزد پیامبر (ص) آمد، نجاشی پسرش را با شصت مرد به سوی او فرستاد و نامه‌ای نوشت که در آن آمده بود: «ای رسول خدا! شهادت می‌دهم که تو رسول خدا هستی و راستگو و تصدیق‌کننده هستی. من با تو بیعت کرده‌ام و همچنین با عموی تو، و تسلیم خداوند، پروردگار جهانیان شده‌ام. پسرم را به نزد تو فرستاده‌ام و اگر بخواهی خودم نیز به نزدت می‌آیم. والسلام علیک ای رسول خدا.» تمام مسلمانانی که همراه نجاشی بودند، از سرزمین حبشه و شام آمده بودند و جمعاً بین هفتاد تا هشتاد نفر بودند. وقتی به مدینه رسیدند، پیامبر سورۀ یس را تا آخر برای آنها خواند و آنها به شدت گریستند. در این زمینه، خداوند آیتی نازل فرمود.
وَ لَتَجِدَنَّ أَقْرَبَهُمْ مَوَدَّةً لِلَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ قالُوا إِنَّا نَصاری‌ ذلِکَ بِأَنَّ مِنْهُمْ قِسِّیسِینَ وَ رُهْباناً
هوش مصنوعی: شما نزدیک‌ترین افراد به مؤمنان را در محبت و دوستی، کسانی خواهید یافت که می‌گویند ما نصرانی هستیم؛ زیرا در میان آن‌ها روحانیون و راهبان وجود دارد.
روی سلمان ان النبی (ص) قرأ ذلک «بأن منهم صدّیقین و رهبانا».
هوش مصنوعی: سلمان به پیامبر (ص) گفت: «این سخن به خاطر آن است که در میان آنها افرادی راستگو و زاهد وجود دارند.»
سریانیان دانشمندان خویش را کشیش خوانند، قسیس تعریب اوست. قومی از اهل عربیت گفته‌اند که آن از تقسّس گرفته‌اند از تتبع علم و طلب آن، و رهبان جمع راهب است، و رهبانیة اعتزالست از تزویج و تنعم. وَ أَنَّهُمْ لا یَسْتَکْبِرُونَ یعنی عن الایمان بمحمّد (ص) و القرآن. قال عروة بن الزبیر ضیّعت النصاری الانجیل، و أدخلوا فیه ما لیس منه، و کان الذی غیّر ذلک اربعة نفر لوقاس و مرقوس و بلحیس و مینوس و بقی قسیسا علی الحق و الاستقامة و الاقتصاد، فمن کان علی هدیه و دینه فهو قسیس.
هوش مصنوعی: سریانیان، دانشمندان خود را کشیش می‌نامند که معادل عربی آن «قسیس» است. برخی از عرب‌ها گفته‌اند که این واژه از «تقسّس» به معنای جستجوی علم و دانش گرفته شده است. همچنین، واژه «رهبان» جمع «راهب» است و «رهبانیة» به معنای دوری از ازدواج و رفاه‌گرایی است. در ادامه بیان شده که این افراد متکبر نیستند و به ایمان به محمد (ص) و قرآن اعتقاد دارند. عروة بن الزبیر می‌گوید که مسیحیان کتاب انجیل را گم کردند و چیزهایی به آن اضافه کردند. چهار نفر به نام‌های لوقاس، مرقوس، بلحیس و مینوس، مسئول تغییرات در انجیل بودند، اما یک قسیس هنوز بر حق و درستی و اعتدال باقی مانده است. بنابراین، هر کس که بر اساس روش و دین او باشد، قسیس است.