گنجور

۱۱ - النوبة الثالثة

قوله تعالی: لَقَدْ کَفَرَ الَّذِینَ قالُوا إِنَّ اللَّهَ هُوَ الْمَسِیحُ ابْنُ مَرْیَمَ سموم قهر بود که از میدان جلال در عالم عدل بر نهاد. آن بی‌حرمتان بی سرمایگان تافت، و ایشان را در قید شقاوت کشید، تا دل ایشان نهبه شیطان گشت، و بزبان بیگانگی گفتند: المسیح بن مریم. باز تاریکی کفر و حیرت و ظلمت شقاوت بیفزود، قدم برتر نهادند در کفر، و گفتند: ثالِثُ ثَلاثَةٍ آری چه توان کرد منادی عدل بود که در ازل بانگ بیزاری بر ایشان زد، و در وهده نبایست ایشان را داغ قطیعت نهاد، و بصائر ایشان معلول و مدخول کرد تا دیده تمییز نداشتند و فرق ندانستند میان ربوبیت و عبودیت.

لاهوت بناسوت فرو آوردند، و جلال قدم با صفت عدم برابر نهادند، و این مایه ندانستند که: «لم یکن ثم کان» دیگر است و «لم یزل و لا یزال» دیگر. عیسی نابوده دی، بیچاره امروز، نایافته فردا، جوان دی، کهل امروز، پیر فردا، مرده پس فردا چگونه برابر بود با خدای بی‌همتا، معبود یکتا، خدایی را سزا، نه متعاور اسباب، نه متعاطی طلاب، نه محتاج خورد و خواب، هرگز ماننده کی بود کرده بکردگار، آفریده بآفریدگار، عیسی نبوده و پس ببوده، و آنکه محتاج طعامی و شرابی و خوابی و قضاء حاجتی گشته، با این عیب و عار چگونه توان گفت که خداست.

و نیز گفت: لا یَمْلِکُ لَکُمْ ضَرًّا وَ لا نَفْعاً نه در دست او جلب نفع، نه در توان او دفع ضرّ، نه کسی را سود تواند، نه گزند از کسی بازدارد. این چنین کس خدایی را چون شاید! خدا اوست که خالق همه اوست، سود و زیان، بند و گشاد، نیک و بد، امر و نهی همه در توان اوست. نافذ در همه مشیت اوست، روان بر همه امر اوست. بود همه بارادت و علم اوست. مخلوق نبود و وی در ازل خالق بود، مرزوق نبود و وی راز بود، نه بمرسومات مسمی است که خود در ازل متسمی است. در آسمان و زمین خود اوست که چنان که در اوّل آخر است، در آخر اوّل است، نه متخائل در ظنون نه محاط در افهام، نه منقسم در عقول، نه مدرک در اوهام. شناخته است اما بصفت و نام همه ازو بر نشانند، بر این علم بنور معرفت و کتاب و سنت و الهام، طوبی آن کس که از در تصدیق درآید که وی را از سه شربت یکی دهند: یا شربتی دهند که دل بمعرفت زنده شود، یا زهری دهند که بآن نفس اماره کشته شود، یا شرابی دهند که جان از وجود مست و سرگشته شود. یا هذا! عقل معزول کن تا بر خوری، خدمت صافی دار تا بهره بری. شرم همراه دار تا بار یابی، بر مرکب مهرنشین تا زود بحضرت رسی، همت یگانه دار تا اول دیده ور دوست بینی. مسکین او که عمری بگذاشت و او را ازین کار بویی نه! ترا از دیار کسان چیست که ترا جویی نه! قُلْ یا أَهْلَ الْکِتابِ لا تَغْلُوا فِی دِینِکُمْ غلو در دین آنست که در صواب بیفزایند، و تقصیر آنست که چیزی درباید، نه آن و نه این، نه افراط نه تفریط، چنان که شیطان در تفریط ظفر یابد، در افراط هم ظفر یابد. جاده سنت راه میانه است. راه که سوی حق میشود راه میانه است: «وَ عَلَی اللَّهِ قَصْدُ السَّبِیلِ»، «وَ ابْتَغِ بَیْنَ ذلِکَ سَبِیلًا».

راه میانه از تعطیل پاک است، و از تشبیه دور، راه تشبیه بکفر دارد چنان که راه تعطیل، هر که اللَّه را ماننده خویش گفت، او اللَّه را هزار انباز بیش گفت، و هر که صفات اللَّه را تعطیل کرد، او خود را در دو گیتی ذلیل کرد. راه میانه و طریق پسندیده آنست که گویی از صفات اللَّه نام دانیم، چونی ندانیم. در کوشیم که دریابیم نتوانیم، ور بعقل گرد آن گردیم از سنت درمانیم، هر چه خدا و رسول گفت بر پی آنیم، فهم و وهم خود گم کردیم، و صواب دید خود معزول کردیم، و باذعان گردن نهادیم، و بسمع قبول کردیم، راه تسلیم سپردیم، و دست درین حجت زدیم که: «وَ أُمِرْنا لِنُسْلِمَ لِرَبِّ الْعالَمِینَ»، و بزبان تضرع بنعت تسلیم همی‌گوییم: «رَبَّنا آمَنَّا بِما أَنْزَلْتَ وَ اتَّبَعْنَا الرَّسُولَ فَاکْتُبْنا مَعَ الشَّاهِدِینَ».

وَ لا تَتَّبِعُوا أَهْواءَ قَوْمٍ قَدْ ضَلُّوا مِنْ قَبْلُ الایة میگوید: بر حذر باشید از آن قوم که بر پی هوی و دل خواست خویش‌اند که ایشان را نه نور بصیرت است، نه چراغ معرفت، نه اعتقاد بر بصیرت، نه سخن بر بیّنت، نه طریق کتاب و سنت. اللَّه ایشان را داور، و خصم ایشان پیغامبر، و منزل ایشان سقر. رای ابلیس رای ایشان، و دوزخ سرای ایشان، «خُذُوهُ فَغُلُّوهُ» در شأن ایشان.

مصطفی (ص) گفت: «جانبوا الاهواء کلها، فان اولها و آخرها باطل. اجتنبوا اهل الاهواء فان لهم عرة کعرة الجرب».

و عن ابی بکر الصدیق قال: قال رسول اللَّه (ص): «قال ابلیس: اهلکت النّاس بالذنوب، أهلکونی بلا اله الا اللَّه و الاستغفار، فلما رأیت ذلک اهلکتهم بالاهواء، و هم یحسبون انهم مهتدون».

عن سعید بن المسیب، قال: صعد عمر بن الخطاب المنبر، فحمد اللَّه و أثنی علیه، ثم قال: «ایها الناس اسمعوا من مقالتی، و عوا ما اقول لکم، ارفعوا ابصارکم الیّ، الا ان اصحاب الرای اعداء السنن، اعیت علیهم الاحادیث ان یحفظوها، و تفلتت منهم فلم یعوها، فاستحیوا اذ ساء لهم ان یقولوا لا ندری، فعاندوا السنن برأیهم، فضلوا و أضلوا عن سواء السبیل، و اللَّه ما قبض اللَّه نبیه، و لا رفع الوحی عن خلقه حتی بین لهم سنن نبیهم (ص)، و حتی اغناهم عن الرای، و لو کان الدین یؤخذ بالرأی لکان باطن الخفّ احق لمسح من ظاهرها، و ایاکم و ایاهم فانهم قد ضلوا و اضلوا عن سواء السبیل».

لُعِنَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ بَنِی إِسْرائِیلَ کافران را بزبان پیغامبران بلعنت یاد کرد، و مؤمنان را بی‌واسطه پیغامبران برحمت و ثناء خود یاد کرد، هُوَ الَّذِی یُصَلِّی عَلَیْکُمْ، ور نیز عتاب و قهر بودی، و سیاست و جنگ بودی، چون خود گوید همه خوش بود، همه فضل و شرف بود، فکیف که خود گفت، و همه ثناء و رحمت گفت، و لقد قال قائلهم:

لئن ساءنی ان نلتنی بمساءة
فقد سرّنی انّی خطرت ببالک‌
ار دستت از آتش بود
ما را ز گل مفرش بود
هر چه از تو آید خوش بود
خواهی شفا خواهی الم‌
۱۱ - النوبة الثانیة: قوله تعالی: لَقَدْ کَفَرَ الَّذِینَ قالُوا إِنَّ اللَّهَ هُوَ الْمَسِیحُ ابْنُ مَرْیَمَ کلبی گفت: این آیت در شأن ترسایان نجران آمد: سید و عاقب و اصحاب ایشان از فرقه یعقوب که گفتند: المسیح ابن مریم هو اللَّه، و اصل سخن ایشان همانست که مثلّثه گفتند، و در آیت دیگر آن را شرح دهیم. مسیح از بهر آن نام کردند که: دست بهیچ آفت و عاهت رسیده نبودی که نه در حال آن آفت زائل گشتی، و بصحت بدل شدی. ابراهیم نخعی گفت: مسیح صدّیق باشد، و قیل: لانه کان امسح الرجل لا خمس له، و شرح این در سورة آل عمران رفت.۱۲ - النوبة الاولى: قوله تعالی: وَ إِذا سَمِعُوا و چون شنوند، ما أُنْزِلَ إِلَی الرَّسُولِ آنچه برسول فرو فرستادند، تَری‌ أَعْیُنَهُمْ تو بینی چشمهای ایشان تَفِیضُ که آب می‌ریزد مِنَ الدَّمْعِ از اشک، مِمَّا عَرَفُوا مِنَ الْحَقِّ از آنچه بشناختند از حق، یَقُولُونَ همی گویند: رَبَّنا خداوند ما! آمَنَّا ما بگرویدیم، فَاکْتُبْنا مَعَ الشَّاهِدِینَ (۸۳) ما را در گواهان خویش نویس. وَ ما لَنا و چه رسید ما را، لا نُؤْمِنُ بِاللَّهِ که بنگرویم بخدای وَ ما جاءَنا مِنَ الْحَقِّ و بآنچه بما آمد از راستی، وَ نَطْمَعُ و امید میداریم أَنْ یُدْخِلَنا رَبُّنا که در آرد ما را خداوند ما، مَعَ الْقَوْمِ الصَّالِحِینَ (۸۴) با گروه نیکان.

اطلاعات

قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

قوله تعالی: لَقَدْ کَفَرَ الَّذِینَ قالُوا إِنَّ اللَّهَ هُوَ الْمَسِیحُ ابْنُ مَرْیَمَ سموم قهر بود که از میدان جلال در عالم عدل بر نهاد. آن بی‌حرمتان بی سرمایگان تافت، و ایشان را در قید شقاوت کشید، تا دل ایشان نهبه شیطان گشت، و بزبان بیگانگی گفتند: المسیح بن مریم. باز تاریکی کفر و حیرت و ظلمت شقاوت بیفزود، قدم برتر نهادند در کفر، و گفتند: ثالِثُ ثَلاثَةٍ آری چه توان کرد منادی عدل بود که در ازل بانگ بیزاری بر ایشان زد، و در وهده نبایست ایشان را داغ قطیعت نهاد، و بصائر ایشان معلول و مدخول کرد تا دیده تمییز نداشتند و فرق ندانستند میان ربوبیت و عبودیت.
هوش مصنوعی: این آیه بیان می‌کند که کسانی که می‌گویند خداوند همان مسیح پسر مریم است، در حقیقت کافر هستند. این ادعا نشانه‌ای از بی‌احترامی و دلسردی است که آن‌ها را به سوی شقاوت می‌کشاند. در نتیجه، دل‌هایشان تحت تأثیر وسوسه‌های شیطانی قرار می‌گیرد و این افراد شروع به ادعاهایی می‌کنند که نشان‌دهنده غفلت و بی‌خبری آن‌هاست. کفر و سردرگمی بیشتری بر آن‌ها افزوده می‌شود و به جایی می‌رسند که در کفر خود پا فراتر می‌گذارند و به نوعی فرقه‌گرایی دامن می‌زنند. در این میان، حقیقتی در مورد خداوند و مقام بندگی وجود دارد که آن‌ها قادر به درک آن نیستند و نتوانسته‌اند تفاوت میان خداوند و بنده‌اش را تشخیص دهند.
لاهوت بناسوت فرو آوردند، و جلال قدم با صفت عدم برابر نهادند، و این مایه ندانستند که: «لم یکن ثم کان» دیگر است و «لم یزل و لا یزال» دیگر. عیسی نابوده دی، بیچاره امروز، نایافته فردا، جوان دی، کهل امروز، پیر فردا، مرده پس فردا چگونه برابر بود با خدای بی‌همتا، معبود یکتا، خدایی را سزا، نه متعاور اسباب، نه متعاطی طلاب، نه محتاج خورد و خواب، هرگز ماننده کی بود کرده بکردگار، آفریده بآفریدگار، عیسی نبوده و پس ببوده، و آنکه محتاج طعامی و شرابی و خوابی و قضاء حاجتی گشته، با این عیب و عار چگونه توان گفت که خداست.
هوش مصنوعی: لاهوت و انسانیت در هم آمیخته شدند و عظمت وجود با وصف عدم یکی گردید، اما نتوانستند درک کنند که «پیش نبوده سپس بوده» با «بی‌پایان و همواره» متفاوت است. عیسی که دیروز وجود نداشت، امروز در مایه بی‌چاره‌ای است، و فردا نمی‌توانی او را پیدا کنی. جوانی که دیروز داشت، امروز کهنسال است و فردا پیر می‌شود و پس از آن در آینده می‌میرد. چگونه می‌تواند با خداوند یکتا، بی‌همتا و بی‌نیاز برابر باشد؟ خدایی که نه به چیزهای مادی وابسته است و نه به خواب و خوراک نیاز دارد. چگونه می‌شود گفت کسی که نیازمند غذا، آب و خواب است و با این ضعف‌ها مواجه است، خداوند است؟
و نیز گفت: لا یَمْلِکُ لَکُمْ ضَرًّا وَ لا نَفْعاً نه در دست او جلب نفع، نه در توان او دفع ضرّ، نه کسی را سود تواند، نه گزند از کسی بازدارد. این چنین کس خدایی را چون شاید! خدا اوست که خالق همه اوست، سود و زیان، بند و گشاد، نیک و بد، امر و نهی همه در توان اوست. نافذ در همه مشیت اوست، روان بر همه امر اوست. بود همه بارادت و علم اوست. مخلوق نبود و وی در ازل خالق بود، مرزوق نبود و وی راز بود، نه بمرسومات مسمی است که خود در ازل متسمی است. در آسمان و زمین خود اوست که چنان که در اوّل آخر است، در آخر اوّل است، نه متخائل در ظنون نه محاط در افهام، نه منقسم در عقول، نه مدرک در اوهام. شناخته است اما بصفت و نام همه ازو بر نشانند، بر این علم بنور معرفت و کتاب و سنت و الهام، طوبی آن کس که از در تصدیق درآید که وی را از سه شربت یکی دهند: یا شربتی دهند که دل بمعرفت زنده شود، یا زهری دهند که بآن نفس اماره کشته شود، یا شرابی دهند که جان از وجود مست و سرگشته شود. یا هذا! عقل معزول کن تا بر خوری، خدمت صافی دار تا بهره بری. شرم همراه دار تا بار یابی، بر مرکب مهرنشین تا زود بحضرت رسی، همت یگانه دار تا اول دیده ور دوست بینی. مسکین او که عمری بگذاشت و او را ازین کار بویی نه! ترا از دیار کسان چیست که ترا جویی نه! قُلْ یا أَهْلَ الْکِتابِ لا تَغْلُوا فِی دِینِکُمْ غلو در دین آنست که در صواب بیفزایند، و تقصیر آنست که چیزی درباید، نه آن و نه این، نه افراط نه تفریط، چنان که شیطان در تفریط ظفر یابد، در افراط هم ظفر یابد. جاده سنت راه میانه است. راه که سوی حق میشود راه میانه است: «وَ عَلَی اللَّهِ قَصْدُ السَّبِیلِ»، «وَ ابْتَغِ بَیْنَ ذلِکَ سَبِیلًا».
هوش مصنوعی: او گفت: هیچ‌گونه ضرر و نفعی در دستان این شخص نیست. او نه می‌تواند نفعی را جلب کند و نه ضرری را دفع کند. نه می‌تواند به کسی سود برساند و نه می‌تواند مانع آسیب کسی شود. چگونه می‌توان چنین کسی را خدا تصور کرد! خداوند خالق همه چیز است و تنها اوست که دارای قدرت مطلق بر نفع و ضرر، خوب و بد، فرمان و نهی است. همه چیز تحت مشیت و اراده او قرار دارد و تنها اوست که از ازل وجود داشته و هیچ موجود دیگری نمی‌تواند به او برسد. او در آسمان و زمین تنها یکی است؛ همان‌طور که در اول، آخر است و برعکس. هیچ‌ چیز نمی‌تواند او را درک کند و از هیچ‌ جنبه‌ای تقسیم‌پذیر نیست. در عین حال او شناخته‌شده است و همه چیز به او نسبت داده می‌شود، از جمله علمش که از طریق کتاب و سنت و الهامات به مردم منتقل می‌شود. خوشا به حال کسی که با صداقت وارد این مسیر شود و یکی از این سه نوع نوشیدنی به او داده شود: یا نوشیدنی که دل او را با معرفت زنده کند، یا زهر که نفس او را از بین ببرد، یا شرابی که جان او را مست و سرگشته کند. ای انسان! عقل خود را کنار بگذار تا از این مایه بهره‌مند شوی و در خدمت خالص بمان تا بهره‌وری بیشتری داشته باشی. با شرم و حیا حرکت کن تا به مقصد برسی و بر مرکب محبت نشین تا زودتر به حضور خداوند برسی. عزم راسخ داشته باش تا بتوانی معشوق را ببینی. بیچاره کسی که عمرش را گذرانده و از این حقیقت بویی نبرده است! تو از سرزمین کسانی هستی که تو را نمی‌خواهند. بگو: ای اهل کتاب! در دین خود زیاده‌روی نکنید. افراط و تفریط در دین به زیان است؛ نه این کار درست است و نه آن. جاده سنت، راه میانه است که به حق می‌رسد.
راه میانه از تعطیل پاک است، و از تشبیه دور، راه تشبیه بکفر دارد چنان که راه تعطیل، هر که اللَّه را ماننده خویش گفت، او اللَّه را هزار انباز بیش گفت، و هر که صفات اللَّه را تعطیل کرد، او خود را در دو گیتی ذلیل کرد. راه میانه و طریق پسندیده آنست که گویی از صفات اللَّه نام دانیم، چونی ندانیم. در کوشیم که دریابیم نتوانیم، ور بعقل گرد آن گردیم از سنت درمانیم، هر چه خدا و رسول گفت بر پی آنیم، فهم و وهم خود گم کردیم، و صواب دید خود معزول کردیم، و باذعان گردن نهادیم، و بسمع قبول کردیم، راه تسلیم سپردیم، و دست درین حجت زدیم که: «وَ أُمِرْنا لِنُسْلِمَ لِرَبِّ الْعالَمِینَ»، و بزبان تضرع بنعت تسلیم همی‌گوییم: «رَبَّنا آمَنَّا بِما أَنْزَلْتَ وَ اتَّبَعْنَا الرَّسُولَ فَاکْتُبْنا مَعَ الشَّاهِدِینَ».
هوش مصنوعی: راه میانه نه به تعطیلی صفات خداوند می‌انجامد و نه به تشبیه او به مخلوقات، چرا که تشبیه او به خلق موجب کفر می‌شود و تعطیل صفاتش انسان را در دنیا و آخرت ذلیل می‌کند. راه درست و میانه این است که صفات خدا را بشناسیم، اما در فهم چگونگی آنها به محدودیت‌های عقل خود متکی نباشیم. در تلاشیم که هرچه خدا و رسولش فرموده‌اند را دنبال کنیم، و از درک و نظر خود دوری گزینیم و به شواهد و دلایل ایمان بیاوریم. با دل و جان تسلیم خدا شده و از او می‌خواهیم که ما را در زمره مؤمنان و شاهدان قرار دهد.
وَ لا تَتَّبِعُوا أَهْواءَ قَوْمٍ قَدْ ضَلُّوا مِنْ قَبْلُ الایة میگوید: بر حذر باشید از آن قوم که بر پی هوی و دل خواست خویش‌اند که ایشان را نه نور بصیرت است، نه چراغ معرفت، نه اعتقاد بر بصیرت، نه سخن بر بیّنت، نه طریق کتاب و سنت. اللَّه ایشان را داور، و خصم ایشان پیغامبر، و منزل ایشان سقر. رای ابلیس رای ایشان، و دوزخ سرای ایشان، «خُذُوهُ فَغُلُّوهُ» در شأن ایشان.
هوش مصنوعی: از پیروی از افکار و خواسته‌های قومی که پیش از این به گمراهی افتاده‌اند، بپرهیزید. آن‌ها نه بصیرت دارند، نه آگاهی از حقایق، نه اعتقاداتی مبتنی بر دانش صحیح، نه سخنان روشنی دارند و نه از طریق کتاب و سنت هدایت می‌شوند. خداوند، قضاوت‌گر آنهاست، پیامبر به عنوان طرف مقابلشان قرار دارد و سرنوشتشان دوزخ است. افکار آنها، افکار ابلیس است و جهنم منزلگاهشان خواهد بود. در مورد آنان گفته شده است: «او را بگیرید و به زنجیر بکشید».
مصطفی (ص) گفت: «جانبوا الاهواء کلها، فان اولها و آخرها باطل. اجتنبوا اهل الاهواء فان لهم عرة کعرة الجرب».
هوش مصنوعی: مصطفی (ص) فرمودند: «از تمام تمایلات خودخواهانه دوری کنید، زیرا هر یک از آن‌ها در ابتدای خود و در انتهای خود نادرست است. از افرادی که به چنین تمایلاتی گرایش دارند دوری کنید، زیرا آن‌ها مانند مبتلایان به جذام زشت و ناپسند هستند.»
و عن ابی بکر الصدیق قال: قال رسول اللَّه (ص): «قال ابلیس: اهلکت النّاس بالذنوب، أهلکونی بلا اله الا اللَّه و الاستغفار، فلما رأیت ذلک اهلکتهم بالاهواء، و هم یحسبون انهم مهتدون».
هوش مصنوعی: ابو بکر صدیق نقل می‌کند که پیامبر (ص) فرمود: "ابلیس گفت: من مردم را با گناهان هلاک کردم، اما وقتی دیدم که آنها با گفتن 'لا اله الا اللَّه' و استغفار، نجات می‌یابند، تصمیم گرفتم آنها را با تمایلات و خواسته‌های نفسانی‌شان هلاک کنم، در حالی که خودشان تصور می‌کنند که هدایت یافته‌اند."
عن سعید بن المسیب، قال: صعد عمر بن الخطاب المنبر، فحمد اللَّه و أثنی علیه، ثم قال: «ایها الناس اسمعوا من مقالتی، و عوا ما اقول لکم، ارفعوا ابصارکم الیّ، الا ان اصحاب الرای اعداء السنن، اعیت علیهم الاحادیث ان یحفظوها، و تفلتت منهم فلم یعوها، فاستحیوا اذ ساء لهم ان یقولوا لا ندری، فعاندوا السنن برأیهم، فضلوا و أضلوا عن سواء السبیل، و اللَّه ما قبض اللَّه نبیه، و لا رفع الوحی عن خلقه حتی بین لهم سنن نبیهم (ص)، و حتی اغناهم عن الرای، و لو کان الدین یؤخذ بالرأی لکان باطن الخفّ احق لمسح من ظاهرها، و ایاکم و ایاهم فانهم قد ضلوا و اضلوا عن سواء السبیل».
هوش مصنوعی: سعید بن مسیب نقل می‌کند که عمر بن خطاب بر منبر رفت و خداوند را ستایش کرد. سپس به مردم گفت: «ای مردم، به سخنان من گوش دهید و آنچه می‌گویم به خاطر بسپارید. به من نگاه کنید. بدانید که افرادی که به نظرات خود تکیه می‌کنند دشمن سنت‌ها هستند. آنها نتوانسته‌اند احادیث را حفظ کنند و این احادیث از ذهنشان رفت. از آنجا که از گفتن اینکه نمی‌دانند خجالت کشیده‌اند، بر مخالفت با سنت‌ها ایستادند و به گمراهی افتادند و دیگران را نیز گمراه کردند. خداوند نبی خود را به سوی خود نبرند و وحی را از بندگانش نگرفت تا سنت‌های نبی خود را برایشان روشن کند و آنها را از نظرات بی‌پایه بی‌نیاز کند. اگر دین بر اساس نظر گرفته می‌شد، باید روی باطن جوراب را بیشتر از روی آن مسح می‌کردند. پس از این افراد بر حذر باشید، زیرا آنها به گمراهی افتاده‌اند و دیگران را نیز به گمراهی می‌کشانند.»
لُعِنَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ بَنِی إِسْرائِیلَ کافران را بزبان پیغامبران بلعنت یاد کرد، و مؤمنان را بی‌واسطه پیغامبران برحمت و ثناء خود یاد کرد، هُوَ الَّذِی یُصَلِّی عَلَیْکُمْ، ور نیز عتاب و قهر بودی، و سیاست و جنگ بودی، چون خود گوید همه خوش بود، همه فضل و شرف بود، فکیف که خود گفت، و همه ثناء و رحمت گفت، و لقد قال قائلهم:
هوش مصنوعی: کافران از بنی اسرائیل مورد لعنت قرار گرفتند و این لعنت از زبان پیامبران بیان شد، در حالی که مؤمنان به لطف و رحمت خداوند به‌طور مستقیم مورد یادآوری قرار گرفتند. اوست که بر شما درود می‌فرستد و همچنین در برخی مواقع برای قهر و عتاب وجود دارد. در سیاست و جنگ نیز حاکمیت دارد؛ به طوری که خود می‌گوید همه چیز خوب است و همه فضایل و افتخارات در نزد اوست. حال چگونه می‌توان نادیده گرفت که او خود به این موضوع اشاره کرده و همه چیز را با ثنا و رحمت یاد کرده است.
لئن ساءنی ان نلتنی بمساءة
فقد سرّنی انّی خطرت ببالک‌
هوش مصنوعی: اگر تو با بدی به من آسیبی برسانی، خوشحال می‌شوم که در فکر تو بوده‌ام.
ار دستت از آتش بود
ما را ز گل مفرش بود
هوش مصنوعی: اگر دستان تو از آتش باشد، ما هم از خاک و گل ساخته شده‌ایم.
هر چه از تو آید خوش بود
خواهی شفا خواهی الم‌
هوش مصنوعی: هر چیزی که از تو به من برسد، خوشایند است؛ چه بخواهی که دردهایم را درمان کنی، و چه بخواهی که به زخم‌هایم برسی.