گنجور

۵ - النوبة الاولى

قوله تعالی: وَ اتْلُ عَلَیْهِمْ بر ایشان خوان: نَبَأَ ابْنَیْ آدَمَ خبر دو پسر آدم، بِالْحَقِّ براستی و پیغام من، إِذْ قَرَّبا قُرْباناً آن گه که قربان کردند هر دو، فَتُقُبِّلَ مِنْ أَحَدِهِما بپذیرفتند قربان از یکی از ایشان دو، وَ لَمْ یُتَقَبَّلْ مِنَ الْآخَرِ و نپذیرفتند از آن دیگر، قالَ گفت: لَأَقْتُلَنَّکَ لا بد ترا بکشم، قالَ جواب داد: إِنَّما یَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِینَ (۲۷) اللَّه که کردار پذیرد، از پرهیزگاران و راستان پذیرد.

لَئِنْ بَسَطْتَ إِلَیَّ یَدَکَ ار چنانست که دست گذاری بمن، لِتَقْتُلَنِی تا مرا کشی، ما أَنَا بِباسِطٍ یَدِیَ إِلَیْکَ من آن نه‌ام که دست گذارم بتو، لِأَقْتُلَکَ تا ترا کشم، إِنِّی أَخافُ اللَّهَ من می‌ترسم از خدای، رَبَّ الْعالَمِینَ (۲۸) خداوند جهانیان.

إِنِّی أُرِیدُ من میخواهم، أَنْ تَبُوءَ بِإِثْمِی وَ إِثْمِکَ که بآن باز آیی که گناه مرا بری و گناه خود، فَتَکُونَ مِنْ أَصْحابِ النَّارِ تا از دوزخیان باشی از اهل آتش، وَ ذلِکَ جَزاءُ الظَّالِمِینَ (۲۹) و پاداش ستمکاران اینست.

فَطَوَّعَتْ لَهُ نَفْسُهُ، بفرمان آورد و خوش‌منش کرد و دلیر تن وی او را، قَتْلَ أَخِیهِ کشتن برادر خویش را، فَقَتَلَهُ و بکشت او را، فَأَصْبَحَ مِنَ الْخاسِرِینَ (۳۰) تا از زیانکاران شد.

فَبَعَثَ اللَّهُ غُراباً بینگیخت اللَّه کلاغی را، یَبْحَثُ فِی الْأَرْضِ تا در زمین خاک برمی‌انگیخت لِیُرِیَهُ، تا در وی نماید. کَیْفَ یُوارِی که چون پنهان کند، سَوْأَةَ أَخِیهِ جیفه برادر خویش را. قالَ گفت: یا وَیْلَتی‌ ای وای بر من! أَ عَجَزْتُ ناتوان بودم و کم آمدم، أَنْ أَکُونَ مِثْلَ هذَا الْغُرابِ که من چون این کلاغ بودمی، فَأُوارِیَ سَوْأَةَ أَخِی و عورت برادر خود پنهان کردمی، فَأَصْبَحَ مِنَ النَّادِمِینَ (۳۱) از پشیمانان شد.

مِنْ أَجْلِ ذلِکَ از بهر دلیری وی بر خون برادر، کَتَبْنا نوشتیم عَلی‌ بَنِی إِسْرائِیلَ بر فرزندان اسرائیل: أَنَّهُ مَنْ قَتَلَ نَفْساً که هر کس که تنی کشد، بِغَیْرِ نَفْسٍ بی‌قصاص تنی، أَوْ فَسادٍ فِی الْأَرْضِ یا بی‌تباهکاری که در زمین کرده بود، فَکَأَنَّما قَتَلَ النَّاسَ جَمِیعاً هم چنان بود که همه مردمان را بکشته بود، وَ مَنْ أَحْیاها و هر که تنی زنده کند، فَکَأَنَّما أَحْیَا النَّاسَ جَمِیعاً هم چنان بود که همه مردمان را زنده کرده بود، وَ لَقَدْ جاءَتْهُمْ و آمد به بنی اسرائیل، رُسُلُنا فرستادگان ما، بِالْبَیِّناتِ به پیغامهای روشن، ثُمَّ إِنَّ کَثِیراً مِنْهُمْ پس آن گه فراوان از ایشان، بَعْدَ ذلِکَ پس آن، فِی الْأَرْضِ لَمُسْرِفُونَ (۳۲) در زمین بگزاف میروند و گزاف میکنند.

إِنَّما جَزاءُ الَّذِینَ یُحارِبُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ پاداش ایشان که جنگ میکنند با خدای و رسول وی، وَ یَسْعَوْنَ فِی الْأَرْضِ فَساداً و در زمین بتباهی و ناایمن داشتن میکوشند، أَنْ یُقَتَّلُوا آنست که ایشان را بکشند، أَوْ یُصَلَّبُوا یا بردار کنند، أَوْ تُقَطَّعَ أَیْدِیهِمْ یا دستهاشان ببرند، وَ أَرْجُلُهُمْ یا پایهاشان، مِنْ خِلافٍ یکی از راست یکی از چپ، أَوْ یُنْفَوْا مِنَ الْأَرْضِ یا نفی کنند ایشان را از زمین، ذلِکَ لَهُمْ خِزْیٌ فِی الدُّنْیا آن ایشان را خزی است و رسوایی در این جهان، وَ لَهُمْ فِی الْآخِرَةِ و ایشانراست در آن جهان، عَذابٌ عَظِیمٌ (۳۳) عذابی بزرگوار.

إِلَّا الَّذِینَ تابُوا مگر ایشان که بازگشتند بتوبه، مِنْ قَبْلِ أَنْ تَقْدِرُوا عَلَیْهِمْ پیش از آنکه شما قادر شدید بر ایشان، فَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ (۳۴) بدانید که خدای آمرزگار است و مهربان.

۴ - النوبة الثالثة: قوله تعالی: یا أَهْلَ الْکِتابِ قَدْ جاءَکُمْ رَسُولُنا یُبَیِّنُ لَکُمْ کَثِیراً الی قوله وَ یَعْفُوا عَنْ کَثِیرٍ این آیت وصف رسول خداست، و دلیل علم و حلم وی در آن پیداست، فاظهار ما ابدی دلیل علمه، و العفو عمّا اخفی برهان حلمه. آنچه از اسرار ایشان اظهار کرد، دلیل است بر کمال نبوّت، و صحّت رسالت، و علم بی‌شبهت، و آنچه عفو کرد از آن نفاق که ایشان در دل داشتند، و بظاهر خلاف آن مینمودند، و رسول خدا از آن خبر داشت، و پرده از روی کار برنداشت، آن دلیل بر خلق عظیم و حلم کریم وی. و نشان کمال حلم وی آنست که روزی در مسجد مدینه نشسته بود، اعرابیی درآمد از قبیله بنی سلیم، و در میان جامه خویش سوسماری پنهان کرده بود، و با رسول خدا سخن درشت گفت، چنان که اجلاف عرب گویند بی‌محابا، گفت: یا محمد به لات و عزی که من هرگز کس از تو دروغ زن‌تر ندیده‌ام، نه از مردان نه از زنان. یا محمد بلات و عزّی که در روی زمین بر من از تو دشمن‌تر کس نیست. عمر خطاب حاضر بود. از آن ناسزای که میشنید خشم گرفت، برخاست، گفت: یا رسول اللَّه! دستوری ده تا این دشمن خدا و رسول خدا بتیغ خویش سر بردارم، و پشت زمین از نهاد وی پاک گردانم. یا رسول اللَّه! آرام و سکون در دل عمر کی آید! و در تو سخن ناسزا از زبان بیگانه میشنود؟ رسول خدا نرمک فرا عمر گفت که: یا عمر ساکن باش، و او را یک ساعت بمن فرو گذار. آن گه روی فرا اعرابی کرد، گفت: ای جوانمرد! این سخن بدین درشتی چرا می‌گویی؟ نمی‌دانی که من در آسمان و زمین امینم؟! و پسندیده جهانیانم؟! و دست مؤمنانم؟! و تیمار بر ایشانم؟! مرا زشت مگوی، که نه خوب بود.۵ - النوبة الثانیة: قوله تعالی و تقدّس: وَ اتْلُ عَلَیْهِمْ نَبَأَ ابْنَیْ آدَمَ بِالْحَقِّ این دو پسر آدم یکی هابیل است و دیگر قابیل، و قیل قاین و هو الاصح و آدم را علیه السلام چهل فرزند بود به بیست بطن بیامده، هر بطنی پسری و دختری مگر شیث که مفرد آمد بی‌هم‌بطنی که با وی بود، و اوّل فرزند که آمد وی را، قابیل بود، و توأمه وی اقلیمیا، دوم هابیل، و توأمه وی لوذا، و آخر فرزندان عبد المغیث بود، و توأمه وی امة المغیث.

اطلاعات

منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.