قوله تعالی: إِنَّ الَّذِینَ یَأْکُلُونَ أَمْوالَ الْیَتامی ظُلْماً الآیة... این آیت در شأن قیّمان مستحلّ فرو آمد، ایشان که مال یتیمان خورند بناحق و این آنست که قیّم بیش از آن مزد که وی را بود بمعروف. از مال یتیم بر گیرد. مقاتل حیان گفت: مردی بود از قبیله غطفان، او را مرثد بن زید میگفتند، پسر برادر وی یتیم بود، و مال آن یتیم در تحت ولایت و تصرّف وی بود. دست در نهاد و از آن مال یتیم آنچه خواست برگرفت و خورد و داشت. رب العالمین در شأن وی این آیت فرستاد.
إِنَّما یَأْکُلُونَ فِی بُطُونِهِمْ ناراً یعنی عاقبت و سرانجام خورنده مال یتیم آتش است. این همچنانست که مصطفی (ص) گفت کسی را که از پیرایه زرین یا سیمین آب خورد: انّما یجرجر فی بطنه نار جهنّم، یعنی عاقبت وی آنست که بآتش رسد. و قال (ص): البحر نار فی نار، ای عاقبته کذلک.
و ذکر بطون در آیت بسط سخن راست، و تعجیل وعید را، چنان که گویند: فلان چیز طوق کردند در گردن وی، و طوق خود در گردن بود و چشم وی از چشم خانه برکشند، و چشم خود درچشم خانه بود، و این از مبسوطهای قرآن است، چنان که قَوْلُهُمْ بِأَفْواهِهِمْ و یَقُولُونَ بِأَلْسِنَتِهِمْ و لا تَخُطُّهُ بِیَمِینِکَ.
وَ سَیَصْلَوْنَ سَعِیراً بضم یا قراءت شامی و ابو بکر است. میگوید: ایشان را درآرند بآتش، نظیره قوله: سَأُصْلِیهِ سَقَرَ، سَوْفَ نُصْلِیهِمْ ناراً. باقی قرّاء بفتح یاء خوانند، یعنی درشوند ایشان بآتش، نظیره قوله: إِلَّا مَنْ هُوَ صالِ الْجَحِیمِ، جَهَنَّمَ یَصْلَوْنَها، لا یَصْلاها إِلَّا الْأَشْقَی. یقال صلیت النّار ای دخلتها، و اصلیته النّار، ای القیته فیها. سدی گفت: روز قیامت هر قومی را نشانی است که خلق ایشان را بآن نشان بشناسند و خورندگان مال یتیم را بناحق، نشان آنست که آتش از دهن ایشان و گوش و بینی و دو چشم ایشان میتابد. هر کس که در ایشان نگرد، داند که ایشان مال یتیم بظلم خوردهاند.
وقال النّبیّ (ص): «رایت لیلة اسری بی قوما لهم مشافر کمشافر الإبل، قد وکّل بهم من یأخذ بمشافرهم، ثمّ یجعل فی افواههم صخرا من نار یخرج من اسافلهم. قلت یا جبرئیل: من هؤلاء؟ قال: هؤلاء الَّذِینَ یَأْکُلُونَ أَمْوالَ الْیَتامی ظُلْماً إِنَّما یَأْکُلُونَ فِی بُطُونِهِمْ ناراً.
سَعِیراً نامی است آتش را که برافروخته باشند و گرم کرده، گویند: درکه ششم است از درکات دوزخ، یقال استعرت النّار تستعر، و سعرتها فهی مسعورة، و ناقة مسعورة، بها سعر ای جنون، و فلان مسعر حرب اذا کان یشعلها.
قوله تعالی: یُوصِیکُمُ اللَّهُ الآیة در صدر اسلام حکم میراث چنان بود که باسلام میراث میبردند، هر که در دین اسلام آمدی از مسلمانان میراث بردی، اگر قرابت بودی و گرنه، پس این حکم بعقد سوگند برادری با یکدیگر گفتن منسوخ گشت و این آیت فرو آمد: وَ الَّذِینَ عَقَدَتْ أَیْمانُکُمْ فَآتُوهُمْ نَصِیبَهُمْ.
مصطفی (ص) میان مهاجر و انصار برادری داد، و یکدیگر را میگفتند: دمی دمک و مالی مالک، و ذمّتی، ذمّتک، تنصرنی و انصرک، ترثنی و ارثک. این عقد میان ایشان برفتی، و از یکدیگر باین عقد میراث بردندی. پس این حکم منسوخ گشت بهجرت، و ناسخ این بود: ما لَکُمْ مِنْ وَلایَتِهِمْ مِنْ شَیْءٍ حَتَّی یُهاجِرُوا. پس هر که مهاجر بودی میراث بردی، و اگر چه خویشاوند نبودی، و هر که مهاجر نبود او را میراث نبود اگر چه خویشاوند نزدیک بود. پس این حکم نیز منسوخ گشت باین آیت که: وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلی بِبَعْضٍ فِی کِتابِ اللَّهِ. پس بیان و شرح این آیت را رب العالمین یُوصِیکُمُ اللَّهُ فرو فرستاد.
بعضی مفسران گفتند: این آیت علی الخصوص در شأن سعد بن الربیع فرو آمد که روز احد کشته شد. زن وی آمد بر مصطفی (ص)، و گفت: یا رسول اللَّه من زن سعد بن الربیع ام، که روز احد در معرکه با تو بود و شهید گشت و اینک دو دختر بمن بگذاشت. اگر ایشان را مال نباشد کس ایشان را بزنی نخواهد، و من درمانم، و آن مال پدر ایشان چندان که بود برادر وی که عمّ این دختر کان است بر گرفت.
رسول خدا گفت آن زن را: که انتظار کن و گوش دار که اللَّه تعالی در کار شما آیت فرستد و حکم کند. آن زن رفت و دیگر بار باز آمد و میگریست. تا درین بودند.
جبرئیل آمد و آیت آورد: یُوصِیکُمُ اللَّهُ فِی أَوْلادِکُمْ... رسول خدا آن عمّ ایشان را بر خواند و گفت: از آن مال که بر گرفتی دو سیک دختران سعد راست، و هشت یک زن وی را، و باقی که بماند ترا و اول میراث که در اسلام قسمت کردند این بود.
آن گه رسول خدا (ص) گفت: انّ اللَّه تعالی لم یرض بملک مقرّب و لا نبیّ مرسل حتّی تؤتی قسمة التّرکات، و اعطی کلّ ذی حقّ حقّه، الا لا وصیّة لوارث.
یُوصِیکُمُ اللَّهُ وصیت که از جهت اللَّه آید فرض محکم بود. میگوید: یفرض اللَّه علیکم فی اولادکم بعد موتکم. میفرماید اللَّه تعالی، و بر شما می فرض کند در کار فرزندان شما پس مرگ شما. لِلذَّکَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَیَیْنِ درین آیت بیان میراث پسران و دختران است، و میراث پدر و مادر. اما پسران که میراث برند بطریق تعصیب برند و معنی تعصیب آنست که چون وارث خودی باشد تنها، مال همه وی را بود، اگر صاحب فرض با وی بود هر چه از سهام ذوی الفرض بسر آید وی را باشد، و پسر را هرگز از میراث محروم و محجوب نکنند، الّا اگر مانعی از موانع میراث چون کفر و رق و قتل در وی موجود بود و تا پسر در جای بود فرزند پسر را در میراث نصیب نیست، و چون پسر نماند فرزندان وی بجای او باشند در میراث. امّا دختران صاحب فرض باشند و معنی فرضیّت آنست که ایشان را از میراث بهره معین نامزد بود. اگر دو دختر بودند یا بیشتر، فرض ایشان دو سیک است، چنان که اللَّه گفت: فَإِنْ کُنَّ نِساءً فَوْقَ اثْنَتَیْنِ فَلَهُنَّ ثُلُثا ما تَرَکَ، و اگر یکی باشد دختر، فرض وی نیمه مالست، چنان که گفت: وَ إِنْ کانَتْ واحِدَةً فَلَهَا النِّصْفُ.
نافع «واحدة» برفع خوانده و باین قراءت کان معنی حدوث و وقوع دارد که آن را خبر نگویند و دختران را این فرض که گفتیم نامزد است مگر در آن حال که با ایشان پسران باشند، که پس بسبب پسران «عصبه» شوند، و بطریق تعصیب گیرند چنان که گفت ربّ العالمین: لِلذَّکَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَیَیْنِ و چنان که پسران نیوفتند دختران هم نیوفتند، الّا بمانع کفر و رقّ و قتل. اما فرزندان دختران ذو و الارحام، به مذهب شافعی و مالک و داود ذو و الارحام وارثان نباشند و بمذهب احمد و ابو حنیفه، اگر از وارثان عصبه و صاحب فرض هیچ کس نباشد ایشان را در میراث نصیب بود. امّا پدر گاه عصبه باشد و گاه صاحب فرض، و گاه هم عصبه و هم صاحب فرض: اگر با وی پسر میّت بود یا پسر پسر میت، آن گه صاحب فرض بود، فرض وی سدس بود. چنان که ربّ العالمین گفت: وَ لِأَبَوَیْهِ لِکُلِّ واحِدٍ مِنْهُمَا السُّدُسُ مِمَّا تَرَکَ إِنْ کانَ لَهُ وَلَدٌ و اگر با وی دختر بود یا دختر پسر، او هم سدس است بفرضیت و هم باقی بتعصیب و اگر با وی هیچ فرزند نبود پس عصبه باشد، و بطریق تعصیب میراث برد و چنان که فرزندان را حجب و حرمان نیست الّا بمانع رقّ و کفر و قتل، پدر و مادر هم چنان است. امّا مادر صاحب فرض است، و فرض وی گاه سدس است و گاه ثلث: اگر با وی فرزند میّت بود یا فرزند پسر میّت، فرض وی سدس بود، چنان که اللَّه گفت: وَ لِأَبَوَیْهِ لِکُلِّ واحِدٍ مِنْهُمَا السُّدُسُ مِمَّا تَرَکَ إِنْ کانَ لَهُ وَلَدٌ، و اگر با وی فرزند میت و فرزند پسر میت نباشد پس فرض وی ثلث باشد، چنان که اللَّه گفت: فَإِنْ لَمْ یَکُنْ لَهُ وَلَدٌ وَ وَرِثَهُ أَبَواهُ فَلِأُمِّهِ الثُّلُثُ مگر در دو مسأله و هما زوج و ابوان، و زوجة و ابوان، که درین دو مسأله، اول نصیب صاحب فرض که با وی است بیرون کنند، پس ثلث آنچه بماند بمادر دهند، نه ثلث همه مال و اگر با مادر دو برادر یا دو خواهر میّت بود از هر جهت که باشد فرض وی سدس باشد چنان که اللَّه گفت: فَإِنْ کانَ لَهُ إِخْوَةٌ فَلِأُمِّهِ السُّدُسُ این اخوة اینجا هم اخوان است و هم اخوة، که عرب دو چیز جمع شمارند، چنان که گفت: قالَتا أَتَیْنا طائِعِینَ، و نگفت طائعین، فَقَدْ صَغَتْ قُلُوبُکُما، و نگفت «قلباکما و المعنی فیه: انّ الجمع انّما سمّی لأنّه یجمع بعضه الی بعض، فاذا جمع انسان الی انسان فهو جمع یدلّ علیه الخبر، و هو قوله (ص): اثنان فما فوقها جماعة.
حمزه و کسایی فلامّه بکسر الف خوانند، از بهر آنکه ضمه میان دو کسره ثقیل دارند. باقی بضم الف خوانند، رجوعا فیها الی الأصل. مِنْ بَعْدِ وَصِیَّةٍ یُوصِی بِها قراءت مکی و شامی و ابو بکر بهر دو جایگه بفتح صاد است بر فعل مجهول، باقی بکسر صاد خوانند، و اختیار بو عبیده و بو حاتم کسر است، از آنکه ذکر میّت از پیش رفت، و اسناد فعل با وی است. و مؤیّد این قراءت آن دو حرف دیگر است: یوصین و توصون، و معنی آیت آنست که این میراث پس از آن قسمت کنند که وصیّتی که میّت کرده باشد بجای آورده باشند، و اوامی که بر وی بود گزارده باشند.
و ترتیب این احکام چنانست که: چون کسی را فرمان حق در رسد، از اصل مال وی ابتدا بتجهیز و تکفین وی کنند بمعروف، چنان که اسراف نکنند، و بر وارثان اجحافی و ضرری نیارند، پس اگر دینی باشد بر وی، بگذارند، و ذمّت وی از آن بری کنند و اگر دین و ترکه هر دو برابر آیند پس نه تنفیذ وصیت بود آنجا، و نه قسمت مواریث که قضاء دیون و حقوق مردم بر هر دو مقدم است و همچنین حقوق خدای عزّ و جلّ چون زکاة و کفّارت و نذر و حجّ بمذهب شافعی بر وصیت و میراث مقدّم است. امّا بمذهب مالک و ابو حنیفه این حقوق خدای عزّ و جلّ اگر در آن وصیّت کند از ثلث مال بیرون کنند، و اگر وصیت نکند خود اصلا بیوفتد، و دلیل شافعی (رض) خبر خثعمیه است، قالت: یا رسول اللَّه! انّ ابی شیخ کبیر لا یستمسک علی الرّاحلة، ا فأحجّ عنه؟ قال: أ رأیت لو کان علی ابیک دین أ کنت تقضینه؟
قالت: نعم. قال: دین اللَّه احقّ، قالها ثلاثا.
آباؤُکُمْ وَ أَبْناؤُکُمْ لا تَدْرُونَ أَیُّهُمْ أَقْرَبُ لَکُمْ نَفْعاً این ترجیح پدران و مادران است بر دیگر وارثان. میگوید: شما ندانید که از ایشان کیست شما را بهتر و بکار آمدهتر، یعنی که ایشان شما را در جدا و منفعت متکافیاند، هر دو بکار آمده و نزدیک منفعت. معنی دیگر گفتهاند که: شما ندانید که از ایشان کدام یکی در دنیا شما را بکار آمدهتر است تا میراث بوی دهید، و استحقاق در وی شناسید، و لکن اللَّه خود این فرائض بنهاد، و این قسمتها یاد کرد، و باز برید بحکمت و دانش خویش، و اگر بشما باز گذاشتی شما ندانستید که از ایشان که سودمندتر است شما را؟ و کار بر شما تباه گشتی، و مال ضایع و گفتهاند معنی آنست که: شما ندانید که فردادر قیامت از ایشان کدام یکی شما را با نفعتر باشد، و بکار آمدهتر. ابن عباس گفت: اطوعکم للَّه عزّ و جلّ من الآباء و الانبیاء ارفعکم درجة یوم القیامة، هر که امروز در دنیا خدای را فرمان بردارتر، فردا در قیامت درجه وی برتر، و منزلت وی نزدیک حق بزرگوارتر. اگر پدر را درجه برتر از درجه فرزند بود، ربّ العالمین وی را شفیع فرزند کند، تا بشفاعت پدر درجه فرزند بدرجه پدر رسد، و اگر فرزند را درجه برتر بود، از بهر پدر شفاعت کند، تا او را بدرجه فرزند رساند. یعنی که شما امروز ندانید که فردا درجه کدام یکی برتر بود، و نفع از کدام یکی طلب باید کرد.
فَرِیضَةً مِنَ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ کانَ عَلِیماً حَکِیماً علیما بالاشیاء قبل خلقها، حکیما فیما دبّر من الفرض. فریضة نصب علی الحال المؤکّدة من قوله: و لأبویه، ای و لأبویه و لهؤلاء الورثة ما ذکرنا مفروضا، ففریضة مؤکّدة لقوله تعالی: یُوصِیکُمُ اللَّهُ...
وَ لَکُمْ نِصْفُ ما تَرَکَ أَزْواجُکُمْ درین آیت بیان میراث شوهران است و جفتان ایشان، و میراث اولاد امّ. امّا شوهر صاحب فرض است، و فرض وی گاه نیمه باشد و گاه چهار یک: اگر با وی فرزند زن نبود و نه فرزند پسرش، فرض وی نیمه باشد، چنان که اللَّه گفت: وَ لَکُمْ نِصْفُ ما تَرَکَ أَزْواجُکُمْ إِنْ لَمْ یَکُنْ لَهُنَّ وَلَدٌ و اگر با وی فرزند بود از وی یا از شوهری دیگر، یا با وی فرزند پسر زن بود، فرض وی چهار یک باشد، چنان که گفت: فَإِنْ کانَ لَهُنَّ وَلَدٌ فَلَکُمُ الرُّبُعُ مِمَّا تَرَکْنَ مِنْ بَعْدِ وَصِیَّةٍ یُوصِینَ بِها أَوْ دَیْنٍ.
اما زنان منکوحه اگر یکی باشد تا چهار، فرض ایشان ربع است یا ثمن میان ایشان بسویّت: اگر با ایشان فرزند شوهر نبود و نه فرزند پسرش، فرض ایشان ربع است یعنی چهار یک. چنان که اللَّه گفت: وَ لَهُنَّ الرُّبُعُ مِمَّا تَرَکْتُمْ إِنْ لَمْ یَکُنْ لَکُمْ وَلَدٌ و اگر با زن فرزند شوهر باشد، از وی، یا از زنی دیگر، یا فرزند پسرش، فرض وی ثمن باشد یعنی هشت یک، چنان که گفت: فَإِنْ کانَ لَکُمْ وَلَدٌ فَلَهُنَّ الثُّمُنُ مِمَّا تَرَکْتُمْ مِنْ بَعْدِ وَصِیَّةٍ تُوصُونَ بِها أَوْ دَیْنٍ.
وَ إِنْ کانَ رَجُلٌ یُورَثُ کَلالَةً أَوِ امْرَأَةٌ الآیة تقدیر آیت آنست که: و ان کان رجل او امرأة یورث. کلالة. هر وارث که نه پدر باشد و نه فرزند او را کلاله گویند، و هر مورث که از وی نه پدر ماند و نه فرزند او را کلاله گویند. پس کلاله نامی است هم وارث و هم مورث را. اگر گوئیم که مورث است اشتقاق آن از کلّ نسبه است، و هو اذا لم یبق من قطب نسبه احد. و اگر گوئیم که وارث است اشتقاق آن از اکلیل است، و هو الّذی یتکلّل بالرّأس، ای یحیط به، فکأنّ الکلالة تکلّلوا بالمیّت من جوانبه و حوالیه، و الولد خارج من ذلک و کذلک الوالد. و درین آیت کلاله میّت است مورث، و منصوبست بر حال.
معنی آنست که: اگر مردی یا زنی بمیرد که از وی میراث برند در حال کلاله، که ازو نه پدر ماند و نه فرزند وَ لَهُ أَخٌ أَوْ أُخْتٌ و او را برادری بود یا خواهری، یعنی از مادر.
اجماع امّت آنست که این برادر و خواهر هر دو از جهت مادراند، و دلیل برین قراءت سعد بن ابی وقاص است: و له اخ او أخت من امّ، فَلِکُلِّ واحِدٍ مِنْهُمَا السُّدُسُ هر یکی ازین برادر و خواهر هم مادر شش یک مال است. فَإِنْ کانُوا أَکْثَرَ مِنْ ذلِکَ فَهُمْ شُرَکاءُ فِی الثُّلُثِ اگر دو باشند این اولاد امّ، یا بیشتر از دو، چندان که باشند نصیب ایشان سه یک باشد، قسمت کنند میان ایشان این سه یک، بسویّت، نرینه و مادینه یکسان و اگر با اولاد امّ پدر میّت باشد یا پدر پدر، یا فرزند میت، یا فرزند پسرش، پس ایشان را میراث نبود و بیوفتند.
مِنْ بَعْدِ وَصِیَّةٍ یُوصی بِها أَوْ دَیْنٍ
قال علی بن ابی طالب (ع): «انّکم تقرّون الوصیّة قبل الدّین و بدأ رسول اللَّه بالدّین قبل الوصیّة»، هر چند که اللَّه تعالی ابتدا بوصیت کرد آن گه دین گفت، امّا رسول خدا که مبیّن احکام شریعت بود، و امین درگاه عزّت ابتدا بدین کرد در مال میّت، آن گه بوصیت. یعنی که آیت اقتضاء جمع میکند نه اقتضاء ترتیب. و اجماع علما و فقها آنست که در ترکت نخست قضاء دین است، پس تنفیذ وصیّت، پس تقویم سهام و قسمت مواریث.
غَیْرَ مُضَارٍّ یعنی من غیر ادخال الضّرر علی الورثه بالوصیّة. میگوید آن وصیّت که موصی کنی نباید که گزند افکند بر ورثه، یا زیانی آرد که میراث در ایشان لاغر و تنگ کندو مفسّران گفتند: این ضرر آنست که وصیت کند بدینی که برو نیست، یا اقرار دهد از بهر کسی که هیچ چیز از وی برو نباشد، و مقصود وی در آن اقرار وصیّت، اضرار ورثه بود. مصطفی (ص) گفت: «لا ضرر و لا اضرار فی الاسلام».
من قطع میراثا فرضه اللَّه قطع اللَّه میراثه من الجنّة.
وَصِیَّةً مِنَ اللَّهِ این استقصا است و تشدید عظیم، و از اللَّه تأکید بر مسلمانان میان دو وصیّت، باوّل گفت: یُوصِیکُمُ اللَّهُ، و بآخر گفت: وَصِیَّةً مِنَ اللَّهِ.
وَ اللَّهُ عَلِیمٌ فیما دبّر من هذه الفرائض. حَلِیمٌ عمّن عصاه بتأخیر عقوبته.
تِلْکَ حُدُودُ اللَّهِ الآیة... این تعیین سهام و قطع انصبا و اندازها است از خدای عزّ و جلّ. آن گه وعدهدار ایشان را که فرمان خدا و رسول بجای آرند، و از اندازهای وی درنگذرند، ببهشت باقی و ناز نعیم جاودانی.
گفت: وَ مَنْ یُطِعِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ یُدْخِلْهُ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِینَ فِیها وَ ذلِکَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ یدخله بیا، و ندخله بنون هر دو خواندهاند. بنون در هر دو آیت قراءت مدنی و شامی است علی خطاب الملوک، و این اخبار بنون، مع تقدّم ذکر اللَّه همچنانست که جای دیگر گفت: بَلِ اللَّهُ مَوْلاکُمْ وَ هُوَ خَیْرُ النَّاصِرِینَ سَنُلْقِی. باقی قرّا در هر دو آیت بیا خوانند بلفظ غیبت، زیرا که ذکر اللَّه متقدّم است و المعنی: یدخله اللَّه. میگوید: در آریم ایشان را در آن بهشتها، با ناز و نعیم، و فوز عظیم، که هر بهشتی را در ده انگشت انگشتری بود. نقش نگین آن انگشتریها یکی آنست که: سَلامٌ عَلَیْکُمْ طِبْتُمْ فَادْخُلُوها خالِدِینَ. دوم ادْخُلُوها بِسَلامٍ ذلِکَ یَوْمُ الْخُلُودِ. سیوم أُورِثْتُمُوها بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ. چهارم رفعت عنکم الهموم و الأحزان. پنجم البسناکم الحلل و الحلّی. ششم زوّجناکم الحور العین. هفتم لکم فِیها ما تَشْتَهِیهِ الْأَنْفُسُ وَ تَلَذُّ الْأَعْیُنُ. هشتم رافقتم النبیّین و الصّدّیقین. نهم صرتم شبّانا لا تهرمون. دهم سکنتم فی جواری لا یوذی الجیران. این سرانجام ایشانست که خدا و رسول را طاعت دارند، و اندازهای شرع بجای آرند.
و سرانجام ایشان که نافرمان آیند، و از اندازها گذارند، آنست که بسخط و نقمت حق رسند، چنان که گفت: جلّ جلاله: وَ مَنْ یَعْصِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ یَتَعَدَّ حُدُودَهُ یُدْخِلْهُ ناراً خالِداً فِیها وَ لَهُ عَذابٌ مُهِینٌ، عذاب مهین عذاب خوار کننده است، و آن خواری نومیدی است. در میان سلاسل و انکال و زقّوم و غسلین چنان بمانند که یکبارگی نومید شوند، نعوذ باللَّه من سوء القضاء و درک الشّقاء.
برگردان به زبان ساده
قوله تعالی: إِنَّ الَّذِینَ یَأْکُلُونَ أَمْوالَ الْیَتامی ظُلْماً الآیة... این آیت در شأن قیّمان مستحلّ فرو آمد، ایشان که مال یتیمان خورند بناحق و این آنست که قیّم بیش از آن مزد که وی را بود بمعروف. از مال یتیم بر گیرد. مقاتل حیان گفت: مردی بود از قبیله غطفان، او را مرثد بن زید میگفتند، پسر برادر وی یتیم بود، و مال آن یتیم در تحت ولایت و تصرّف وی بود. دست در نهاد و از آن مال یتیم آنچه خواست برگرفت و خورد و داشت. رب العالمین در شأن وی این آیت فرستاد.
هوش مصنوعی: در این آیه به موضوع افرادی اشاره شده که به نادرستی و ظلم، مال یتیمان را میخورند. این آیه به خصوص در مورد قیّمان (مدیران و سرپرستان) یتیمان نازل شده است که در وظیفه خود به درستی عمل نمیکنند و بیشتر از آنچه که برای سرپرستی یتیمان حق دارند، از اموال آنها برداشت میکنند. مثالی که آورده شده، از یک مرد از قبیله غطفان است که نسبت به یتیم برادرش بیرحمی کرده و بدون جایز بودن، از مال او استفاده کرده است. خداوند به این رفتار نادرست او واکنش نشان داده و این آیه را نازل کرده است تا به زشتی چنین کارهایی اشاره کند.
إِنَّما یَأْکُلُونَ فِی بُطُونِهِمْ ناراً یعنی عاقبت و سرانجام خورنده مال یتیم آتش است. این همچنانست که مصطفی (ص) گفت کسی را که از پیرایه زرین یا سیمین آب خورد: انّما یجرجر فی بطنه نار جهنّم، یعنی عاقبت وی آنست که بآتش رسد. و قال (ص): البحر نار فی نار، ای عاقبته کذلک.
هوش مصنوعی: کسانی که مال یتیم را میخورند، در واقع آتش را به شکم خود میبرند، زیرا عاقبت این عمل، آتش است. همچنین پیامبر (ص) فرمودند که اگر کسی از آب زر یا نقره بیاشامد، در حقیقت آتش جهنم را در شکم خود حمل میکند، که نشاندهنده عاقبت بد اوست. ایشان همچنین گفتند که دریا نیز مانند آتش بر روی آتش است، به این معنا که عاقبت آن نیز همینطور است.
و ذکر بطون در آیت بسط سخن راست، و تعجیل وعید را، چنان که گویند: فلان چیز طوق کردند در گردن وی، و طوق خود در گردن بود و چشم وی از چشم خانه برکشند، و چشم خود درچشم خانه بود، و این از مبسوطهای قرآن است، چنان که قَوْلُهُمْ بِأَفْواهِهِمْ و یَقُولُونَ بِأَلْسِنَتِهِمْ و لا تَخُطُّهُ بِیَمِینِکَ.
هوش مصنوعی: در آیهای که به موضوع بسط سخن اشاره دارد، تأکید بر این است که برخی از افراد به نوعی وعدههای غیر واقعی میدهند. مثالهایی مثل «فلان چیز در گردن اوست» به کار میرود که نشاندهندهی مسئولیت یا بار سنگینی است که بر دوش فرد قرار دارد. همچنین اشاره به چشمهایی است که نمیتوانند به درستی بر آنچه در اطراف است، تمرکز کنند. این موضوع به نوعی به تفسیر آیات قرآن برمیگردد، جایی که بیان شده است، حرفهایی نیز وجود دارند که تنها به زبان گفته میشوند و نه در عمل.
وَ سَیَصْلَوْنَ سَعِیراً بضم یا قراءت شامی و ابو بکر است. میگوید: ایشان را درآرند بآتش، نظیره قوله: سَأُصْلِیهِ سَقَرَ، سَوْفَ نُصْلِیهِمْ ناراً. باقی قرّاء بفتح یاء خوانند، یعنی درشوند ایشان بآتش، نظیره قوله: إِلَّا مَنْ هُوَ صالِ الْجَحِیمِ، جَهَنَّمَ یَصْلَوْنَها، لا یَصْلاها إِلَّا الْأَشْقَی. یقال صلیت النّار ای دخلتها، و اصلیته النّار، ای القیته فیها. سدی گفت: روز قیامت هر قومی را نشانی است که خلق ایشان را بآن نشان بشناسند و خورندگان مال یتیم را بناحق، نشان آنست که آتش از دهن ایشان و گوش و بینی و دو چشم ایشان میتابد. هر کس که در ایشان نگرد، داند که ایشان مال یتیم بظلم خوردهاند.
هوش مصنوعی: آنان به زودی در آتش سوزان خواهند سوخت. این سخن اشاره به مجازات شدید آنان دارد. برخی خوانندگان این آیه را به گونهای دیگر خواندهاند که نشان میدهد آنان به آتش خواهند افتاد. به گفته برخی مفسرین، در روز قیامت هر گروهی نشانهای خواهد داشت که دیگران با آن میتوانند آنها را بشناسند. برای افرادی که به ناحق از مال یتیمان بهرهبرداری کردهاند، نشانه این است که آتش از دهان، گوش، بینی و چشمهایشان ساطع میشود. بنابراین، هر کسی اگر به آنها نگاه کند، متوجه میشود که این افراد با ظلم مال یتیمان را خوردهاند.
وقال النّبیّ (ص): «رایت لیلة اسری بی قوما لهم مشافر کمشافر الإبل، قد وکّل بهم من یأخذ بمشافرهم، ثمّ یجعل فی افواههم صخرا من نار یخرج من اسافلهم. قلت یا جبرئیل: من هؤلاء؟ قال: هؤلاء الَّذِینَ یَأْکُلُونَ أَمْوالَ الْیَتامی ظُلْماً إِنَّما یَأْکُلُونَ فِی بُطُونِهِمْ ناراً.
هوش مصنوعی: پیامبر (ص) فرمودند: «در شب معراج، افرادی را دیدم که مانند دوقلاده شتر، مشافری بر دوش داشتند و کسی به آنها مأمور شده بود تا مشافر آنها را بگیرد و سنگی از آتش در دهانشان قرار دهد که از زیر آنها بیرون میآمد. از جبریل پرسیدم: اینها چه کسانی هستند؟ جبریل پاسخ داد: اینها کسانی هستند که اموال یتیمان را به ناحق میخورند و در واقع، آنچه در شکمشان میگذارند، آتش است.»
سَعِیراً نامی است آتش را که برافروخته باشند و گرم کرده، گویند: درکه ششم است از درکات دوزخ، یقال استعرت النّار تستعر، و سعرتها فهی مسعورة، و ناقة مسعورة، بها سعر ای جنون، و فلان مسعر حرب اذا کان یشعلها.
هوش مصنوعی: سَعِیراً نام آتش شعلهور و داغی است که به آن میگویند. این آتش در ششمین سطح از جهنم قرار دارد. در زبان عربی گفته میشود که آتش شعلهور است و دیگر معانی مانند جنون و شورش را نیز شامل میشود. همچنین واژه "مسعورة" به وضعیتی اشاره دارد که در آن چیزی به شدت در حال شعلهور شدن یا جنگیدن است.
قوله تعالی: یُوصِیکُمُ اللَّهُ الآیة در صدر اسلام حکم میراث چنان بود که باسلام میراث میبردند، هر که در دین اسلام آمدی از مسلمانان میراث بردی، اگر قرابت بودی و گرنه، پس این حکم بعقد سوگند برادری با یکدیگر گفتن منسوخ گشت و این آیت فرو آمد: وَ الَّذِینَ عَقَدَتْ أَیْمانُکُمْ فَآتُوهُمْ نَصِیبَهُمْ.
هوش مصنوعی: در ابتدای ظهور اسلام، قوانین مربوط به ارث به این صورت بود که هر فردی که به دین اسلام میآمد، از مسلمانان ارث میبرد، حتی اگر خویشاوندی نداشت. اما این حکم که بر اساس پیمان برادری با یکدیگر قرار داشت، منسوخ شد. سپس آیهای نازل شد که میگوید: "و کسانی که پیمان شما با آنها بسته شده، حق آنها را بدهید."
مصطفی (ص) میان مهاجر و انصار برادری داد، و یکدیگر را میگفتند: دمی دمک و مالی مالک، و ذمّتی، ذمّتک، تنصرنی و انصرک، ترثنی و ارثک. این عقد میان ایشان برفتی، و از یکدیگر باین عقد میراث بردندی. پس این حکم منسوخ گشت بهجرت، و ناسخ این بود: ما لَکُمْ مِنْ وَلایَتِهِمْ مِنْ شَیْءٍ حَتَّی یُهاجِرُوا. پس هر که مهاجر بودی میراث بردی، و اگر چه خویشاوند نبودی، و هر که مهاجر نبود او را میراث نبود اگر چه خویشاوند نزدیک بود. پس این حکم نیز منسوخ گشت باین آیت که: وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلی بِبَعْضٍ فِی کِتابِ اللَّهِ. پس بیان و شرح این آیت را رب العالمین یُوصِیکُمُ اللَّهُ فرو فرستاد.
هوش مصنوعی: پیامبر اکرم (ص) میان مهاجران و انصار رابطه برادری برقرار کرد. آنها به یکدیگر میگفتند: "تو به من کمک کن و من به تو کمک میکنم" و درباره مسائلی مانند ارث و مالی نیز توافق میکردند. این قرارداد میان آنها برقرار بود و بر اساس آن از یکدیگر ارث میبردند. اما این حکم بعداً با هجرت منسوخ شد و قانونی جدید به تصویب رسید که میگفت: "شما هیچ ارثی از آنها نخواهید برد مگر این که هجرت کنند." بنابراین، مهاجران میتوانستند ارث ببرند، حتی اگر خویشاوند نبودند، اما غیرمهاجران، حتی اگر نزدیکترین خویشاوند نیز بودند، نمیتوانستند از دیگران ارث ببرند. در ادامه، این حکم نیز با آیهای که ارتباط نزدیکان را تأکید میکرد، منسوخ شد و خداوند درباره این آیه به شما سفارش کرد.
بعضی مفسران گفتند: این آیت علی الخصوص در شأن سعد بن الربیع فرو آمد که روز احد کشته شد. زن وی آمد بر مصطفی (ص)، و گفت: یا رسول اللَّه من زن سعد بن الربیع ام، که روز احد در معرکه با تو بود و شهید گشت و اینک دو دختر بمن بگذاشت. اگر ایشان را مال نباشد کس ایشان را بزنی نخواهد، و من درمانم، و آن مال پدر ایشان چندان که بود برادر وی که عمّ این دختر کان است بر گرفت.
هوش مصنوعی: برخی مفسران معتقدند که این آیه به ویژه درباره سعد بن ربیع نازل شده است که در روز جنگ احد کشته شد. همسر او به نزد پیامبر (ص) آمد و گفت: «ای رسول خدا، من همسر سعد بن ربیع هستم که در جنگ احد در کنار شما بود و شهید شد. او دو دختر برای من بر جا گذاشته است و اگر برای آنها مالی نباشد، کسی سرپرستیشان را بر عهده نخواهد گرفت. من نیز به دنبال کمک هستم، ولی مال پدرشان به اندازه کافی نیست و برادر او که عمو است، آن را برداشت کرده است.»
رسول خدا گفت آن زن را: که انتظار کن و گوش دار که اللَّه تعالی در کار شما آیت فرستد و حکم کند. آن زن رفت و دیگر بار باز آمد و میگریست. تا درین بودند.
هوش مصنوعی: پیامبر خدا به آن زن گفت که صبر کن و توجه داشته باش، چرا که خداوند متعال در موضوع شما نشانهای خواهد فرستاد و حکمی صادر خواهد کرد. آن زن رفت و دوباره بازگشت و گریه میکرد. در همین حال بودند.
جبرئیل آمد و آیت آورد: یُوصِیکُمُ اللَّهُ فِی أَوْلادِکُمْ... رسول خدا آن عمّ ایشان را بر خواند و گفت: از آن مال که بر گرفتی دو سیک دختران سعد راست، و هشت یک زن وی را، و باقی که بماند ترا و اول میراث که در اسلام قسمت کردند این بود.
هوش مصنوعی: جبرئیل نزد پیامبر آمد و آیهای در مورد حقوق فرزندان آورد: خداوند شما را در مورد فرزندانتان وصیت میکند... پیامبر عموی خود را صدا زد و گفت: از اموالی که به دست آوردی، دو یکدهم مربوط به دختران سعد است و هشت یکدهم متعلق به همسر اوست، و باقیمانده برای تو و اولین ارثی که در اسلام تقسیم شد همین بود.
آن گه رسول خدا (ص) گفت: انّ اللَّه تعالی لم یرض بملک مقرّب و لا نبیّ مرسل حتّی تؤتی قسمة التّرکات، و اعطی کلّ ذی حقّ حقّه، الا لا وصیّة لوارث.
هوش مصنوعی: سپس پیامبر اسلام فرمود: خداوند متعال هیچگاه از وجود پادشاهی نزدیک و پیامبری فرستاده راضی نخواهد بود تا زمانی که تقسیم بندی ارث به درستی انجام شود و هر کسی حق خود را دریافت کند. به جز این که به وارث وصیتی وجود ندارد.
یُوصِیکُمُ اللَّهُ وصیت که از جهت اللَّه آید فرض محکم بود. میگوید: یفرض اللَّه علیکم فی اولادکم بعد موتکم. میفرماید اللَّه تعالی، و بر شما می فرض کند در کار فرزندان شما پس مرگ شما. لِلذَّکَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَیَیْنِ درین آیت بیان میراث پسران و دختران است، و میراث پدر و مادر. اما پسران که میراث برند بطریق تعصیب برند و معنی تعصیب آنست که چون وارث خودی باشد تنها، مال همه وی را بود، اگر صاحب فرض با وی بود هر چه از سهام ذوی الفرض بسر آید وی را باشد، و پسر را هرگز از میراث محروم و محجوب نکنند، الّا اگر مانعی از موانع میراث چون کفر و رق و قتل در وی موجود بود و تا پسر در جای بود فرزند پسر را در میراث نصیب نیست، و چون پسر نماند فرزندان وی بجای او باشند در میراث. امّا دختران صاحب فرض باشند و معنی فرضیّت آنست که ایشان را از میراث بهره معین نامزد بود. اگر دو دختر بودند یا بیشتر، فرض ایشان دو سیک است، چنان که اللَّه گفت: فَإِنْ کُنَّ نِساءً فَوْقَ اثْنَتَیْنِ فَلَهُنَّ ثُلُثا ما تَرَکَ، و اگر یکی باشد دختر، فرض وی نیمه مالست، چنان که گفت: وَ إِنْ کانَتْ واحِدَةً فَلَهَا النِّصْفُ.
هوش مصنوعی: خداوند به شما وصیت میکند که در مورد فرزندانتان بعد از فوتتان توجه داشته باشید. این آیات درباره تقسیم ارث میان پسران و دختران و همچنین ارث پدر و مادر توضیح میدهد. پسران از طریق ارث خاصی که دارند، سهم میبرند و این به این معنی است که اگر وارث دیگری وجود نداشته باشد، تمام میراث به پسر میرسد، و اگر زنده باشد، از ارث محروم نمیشود، مگر اینکه موانعی مانند کفر، بردگی یا قتل وجود داشته باشد. در صورتی که پسر نداشته باشید، فرزندان او به جای او سهم خواهند برد. دختران نیز سهم مشخصی از ارث دارند، و اگر دو دختر یا بیشتر باشند، سهم آنها دو ثلث از میراث است. اگر تنها یک دختر باشد، سهم او برابر با نصف مال خواهد بود.
نافع «واحدة» برفع خوانده و باین قراءت کان معنی حدوث و وقوع دارد که آن را خبر نگویند و دختران را این فرض که گفتیم نامزد است مگر در آن حال که با ایشان پسران باشند، که پس بسبب پسران «عصبه» شوند، و بطریق تعصیب گیرند چنان که گفت ربّ العالمین: لِلذَّکَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَیَیْنِ و چنان که پسران نیوفتند دختران هم نیوفتند، الّا بمانع کفر و رقّ و قتل. اما فرزندان دختران ذو و الارحام، به مذهب شافعی و مالک و داود ذو و الارحام وارثان نباشند و بمذهب احمد و ابو حنیفه، اگر از وارثان عصبه و صاحب فرض هیچ کس نباشد ایشان را در میراث نصیب بود. امّا پدر گاه عصبه باشد و گاه صاحب فرض، و گاه هم عصبه و هم صاحب فرض: اگر با وی پسر میّت بود یا پسر پسر میت، آن گه صاحب فرض بود، فرض وی سدس بود. چنان که ربّ العالمین گفت: وَ لِأَبَوَیْهِ لِکُلِّ واحِدٍ مِنْهُمَا السُّدُسُ مِمَّا تَرَکَ إِنْ کانَ لَهُ وَلَدٌ و اگر با وی دختر بود یا دختر پسر، او هم سدس است بفرضیت و هم باقی بتعصیب و اگر با وی هیچ فرزند نبود پس عصبه باشد، و بطریق تعصیب میراث برد و چنان که فرزندان را حجب و حرمان نیست الّا بمانع رقّ و کفر و قتل، پدر و مادر هم چنان است. امّا مادر صاحب فرض است، و فرض وی گاه سدس است و گاه ثلث: اگر با وی فرزند میّت بود یا فرزند پسر میّت، فرض وی سدس بود، چنان که اللَّه گفت: وَ لِأَبَوَیْهِ لِکُلِّ واحِدٍ مِنْهُمَا السُّدُسُ مِمَّا تَرَکَ إِنْ کانَ لَهُ وَلَدٌ، و اگر با وی فرزند میت و فرزند پسر میت نباشد پس فرض وی ثلث باشد، چنان که اللَّه گفت: فَإِنْ لَمْ یَکُنْ لَهُ وَلَدٌ وَ وَرِثَهُ أَبَواهُ فَلِأُمِّهِ الثُّلُثُ مگر در دو مسأله و هما زوج و ابوان، و زوجة و ابوان، که درین دو مسأله، اول نصیب صاحب فرض که با وی است بیرون کنند، پس ثلث آنچه بماند بمادر دهند، نه ثلث همه مال و اگر با مادر دو برادر یا دو خواهر میّت بود از هر جهت که باشد فرض وی سدس باشد چنان که اللَّه گفت: فَإِنْ کانَ لَهُ إِخْوَةٌ فَلِأُمِّهِ السُّدُسُ این اخوة اینجا هم اخوان است و هم اخوة، که عرب دو چیز جمع شمارند، چنان که گفت: قالَتا أَتَیْنا طائِعِینَ، و نگفت طائعین، فَقَدْ صَغَتْ قُلُوبُکُما، و نگفت «قلباکما و المعنی فیه: انّ الجمع انّما سمّی لأنّه یجمع بعضه الی بعض، فاذا جمع انسان الی انسان فهو جمع یدلّ علیه الخبر، و هو قوله (ص): اثنان فما فوقها جماعة.
هوش مصنوعی: نافع در قرائت «واحدة» به معنای وقوع و تحقق آن را ذکر کرده و بیان میکند که دختران به عنوان نامزد محسوب میشوند، مگر زمانی که برادرانی داشته باشند که در این صورت به خاطر برادران، به عنوان گروهی از وارثین محسوب خواهند شد. لذا گفته میشود که سهم پسران برابر با دو برابر سهم دختران است و اگر پسران ارث نبرند، دختران نیز از ارث محروم خواهند بود، مگر در مواردی چون کفر، بردگی یا قتل. همچنین، بر اساس مذهبهای مختلف، فرزندان دختران به عنوان وارث شناخته نمیشوند. اما اگر هیچ وارثی از گروه اول وجود نداشته باشد، فرزندان دختران میتوانند بخشی از ارث را دریافت کنند. پدر ممکن است گاهی به عنوان وارث اصلی و گاهی به عنوان صاحب سهم شناخته شود، به طوری که اگر با او فرزندی از مرحوم باشد، سهم او یک ششم خواهد بود. اگر فرزندانی وجود نداشته باشد، باید به صورت گروهی از وارثان، ارث را به دست آورد. مادر نیز بنا بر موقعیت ممکن است سهمی بگیرد که این سهم میتواند یک ششم یا یک سوم باشد، بسته به وجود فرزندان. در نهایت، هنگام تقسیم ارث، در شرایط خاصی که همسر و والدین در میان باشند، سهم مادر تغییر میکند و به نسبت خاصی از کل ارث تعلق میگیرد.
حمزه و کسایی فلامّه بکسر الف خوانند، از بهر آنکه ضمه میان دو کسره ثقیل دارند. باقی بضم الف خوانند، رجوعا فیها الی الأصل. مِنْ بَعْدِ وَصِیَّةٍ یُوصِی بِها قراءت مکی و شامی و ابو بکر بهر دو جایگه بفتح صاد است بر فعل مجهول، باقی بکسر صاد خوانند، و اختیار بو عبیده و بو حاتم کسر است، از آنکه ذکر میّت از پیش رفت، و اسناد فعل با وی است. و مؤیّد این قراءت آن دو حرف دیگر است: یوصین و توصون، و معنی آیت آنست که این میراث پس از آن قسمت کنند که وصیّتی که میّت کرده باشد بجای آورده باشند، و اوامی که بر وی بود گزارده باشند.
هوش مصنوعی: حمزه و کسایی حرف "فلامه" را با کسر الف میخوانند، زیرا ضمه بین دو کسره سنگین است. اما بقیه، آن را با بضم الف میخوانند که به اصل برمیگردد. در آیهای که بعد از وصیت قرار دارد، خوانش مکی، شامی و ابو بکر در دو محل با فتح صاد است، در حالی که بقیه با کسر صاد میخوانند. انتخاب ابو عبیده و ابو حاتم نیز کسر است، چون ذکر میت قبلاً آمده و فعل به او نسبت داده شده است. همچنین این خوانش با دو کلمه دیگری که وجود دارد، یعنی "یوصین" و "توصون" تأیید میشود. معنی آیه این است که این میراث پس از آن تقسیم میشود که وصیتی که میت کرده، به جا آورده شود و اوامری که بر او بوده است، انجام گردد.
و ترتیب این احکام چنانست که: چون کسی را فرمان حق در رسد، از اصل مال وی ابتدا بتجهیز و تکفین وی کنند بمعروف، چنان که اسراف نکنند، و بر وارثان اجحافی و ضرری نیارند، پس اگر دینی باشد بر وی، بگذارند، و ذمّت وی از آن بری کنند و اگر دین و ترکه هر دو برابر آیند پس نه تنفیذ وصیت بود آنجا، و نه قسمت مواریث که قضاء دیون و حقوق مردم بر هر دو مقدم است و همچنین حقوق خدای عزّ و جلّ چون زکاة و کفّارت و نذر و حجّ بمذهب شافعی بر وصیت و میراث مقدّم است. امّا بمذهب مالک و ابو حنیفه این حقوق خدای عزّ و جلّ اگر در آن وصیّت کند از ثلث مال بیرون کنند، و اگر وصیت نکند خود اصلا بیوفتد، و دلیل شافعی (رض) خبر خثعمیه است، قالت: یا رسول اللَّه! انّ ابی شیخ کبیر لا یستمسک علی الرّاحلة، ا فأحجّ عنه؟ قال: أ رأیت لو کان علی ابیک دین أ کنت تقضینه؟
هوش مصنوعی: ترتیب این احکام به این صورت است که وقتی دستور خدا به کسی برسد، ابتدا باید از دارایی او برای تجهیز و کفن کردنش به روشی معقول استفاده شود، بدون اینکه اسراف شود یا به وراث آسیب برسد. سپس اگر فرد بدهی داشته باشد، آن بدهی پرداخت میشود و ذمه او از آن آزاد میگردد. اگر هم بدهی و میراث برابر باشد، وصیت و تقسیم ارث در اینجا مطرح نیست، زیرا پرداخت بدهیها و حقوق مردم بر این دو اولویت دارد. همچنین حقوق خدا مانند زکات، کفاره، نذر و حج در مذهب شافعی بر وصیت و ارث مقدم است. اما در مذهب مالک و ابوحنیفه، اگر کسی درباره این حقوق در وصیت خود چیزی بگوید، از ثلث مال خارج میشود و اگر وصیتی نداشته باشد، این حقوق کاملاً نادیده گرفته میشود. دلیل شافعی بر این حکم، حدیثی از خثعمیه است که از پیامبر سؤال میکند آیا میتواند به جای پدرش که قادر به حمل بار بر روی شتر نیست، حج کند و پیامبر در جواب او میپرسد: آیا اگر بر پدرت بدهی باشد، آن را پرداخت نمیکنی؟
قالت: نعم. قال: دین اللَّه احقّ، قالها ثلاثا.
هوش مصنوعی: او گفت: بله. گفت: حق با دین خداست، و این را سه بار گفت.
آباؤُکُمْ وَ أَبْناؤُکُمْ لا تَدْرُونَ أَیُّهُمْ أَقْرَبُ لَکُمْ نَفْعاً این ترجیح پدران و مادران است بر دیگر وارثان. میگوید: شما ندانید که از ایشان کیست شما را بهتر و بکار آمدهتر، یعنی که ایشان شما را در جدا و منفعت متکافیاند، هر دو بکار آمده و نزدیک منفعت. معنی دیگر گفتهاند که: شما ندانید که از ایشان کدام یکی در دنیا شما را بکار آمدهتر است تا میراث بوی دهید، و استحقاق در وی شناسید، و لکن اللَّه خود این فرائض بنهاد، و این قسمتها یاد کرد، و باز برید بحکمت و دانش خویش، و اگر بشما باز گذاشتی شما ندانستید که از ایشان که سودمندتر است شما را؟ و کار بر شما تباه گشتی، و مال ضایع و گفتهاند معنی آنست که: شما ندانید که فردادر قیامت از ایشان کدام یکی شما را با نفعتر باشد، و بکار آمدهتر. ابن عباس گفت: اطوعکم للَّه عزّ و جلّ من الآباء و الانبیاء ارفعکم درجة یوم القیامة، هر که امروز در دنیا خدای را فرمان بردارتر، فردا در قیامت درجه وی برتر، و منزلت وی نزدیک حق بزرگوارتر. اگر پدر را درجه برتر از درجه فرزند بود، ربّ العالمین وی را شفیع فرزند کند، تا بشفاعت پدر درجه فرزند بدرجه پدر رسد، و اگر فرزند را درجه برتر بود، از بهر پدر شفاعت کند، تا او را بدرجه فرزند رساند. یعنی که شما امروز ندانید که فردا درجه کدام یکی برتر بود، و نفع از کدام یکی طلب باید کرد.
هوش مصنوعی: شما نمیدانید که کدام یک از پدران و فرزندان شما برایتان مفیدتر خواهند بود. این نکته به برتری پدران و مادران نسبت به سایر وارثان اشاره دارد. در واقع، شما نمیتوانید تشخیص دهید که کدام یک از آنها برایتان بیشتر سودمند است. هر یک از آنها ممکن است در زمانهای مختلف به شما کمک کنند و به شما نفع برسانند. به این معنا که خداوند خود، احکام وراثت را تعیین کرده است و انسانها نمیتوانند به تنهایی تشخیص دهند که کدام یک بهتر است. همچنین ممکن است در روز قیامت نیز شما متوجه شوید که کدام یک از آنها برای شما سودمندتر بوده و به شما کمک کرده است. ابن عباس نیز میگوید که هر کس در دنیا نسبت به خداوند مطیعتر باشد، در روز قیامت درجهاش بالاتر خواهد بود. اگر درجه پدر از فرزند بالاتر باشد، خداوند ممکن است به شفاعت پدر، درجه فرزند را به او نزدیک کند و برعکس. در نهایت، شما نمیدانید که در آینده، کدام یک از آنها مفیدتر خواهند بود و باید به کدام یک تکیه کنید.
فَرِیضَةً مِنَ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ کانَ عَلِیماً حَکِیماً علیما بالاشیاء قبل خلقها، حکیما فیما دبّر من الفرض. فریضة نصب علی الحال المؤکّدة من قوله: و لأبویه، ای و لأبویه و لهؤلاء الورثة ما ذکرنا مفروضا، ففریضة مؤکّدة لقوله تعالی: یُوصِیکُمُ اللَّهُ...
هوش مصنوعی: این متن به تأکید بر اهمیت و تقدس دستورات الهی اشاره دارد. خداوند به عنوان دانایی که پیش از خلق همه چیز آگاه است، حکیمانه مقرراتی را وضع کرده است. در این راستا، فریضهای که به ارث و حقوق وراثت مربوط میشود، به وضوح بیان شده است و به عنوان یک اصل قطعی و تأکید شده مطرح است. به ویژه به موضوع وصیت و حقوقی که باید به والدین و وراث داده شود، اشاره شده است.
وَ لَکُمْ نِصْفُ ما تَرَکَ أَزْواجُکُمْ درین آیت بیان میراث شوهران است و جفتان ایشان، و میراث اولاد امّ. امّا شوهر صاحب فرض است، و فرض وی گاه نیمه باشد و گاه چهار یک: اگر با وی فرزند زن نبود و نه فرزند پسرش، فرض وی نیمه باشد، چنان که اللَّه گفت: وَ لَکُمْ نِصْفُ ما تَرَکَ أَزْواجُکُمْ إِنْ لَمْ یَکُنْ لَهُنَّ وَلَدٌ و اگر با وی فرزند بود از وی یا از شوهری دیگر، یا با وی فرزند پسر زن بود، فرض وی چهار یک باشد، چنان که گفت: فَإِنْ کانَ لَهُنَّ وَلَدٌ فَلَکُمُ الرُّبُعُ مِمَّا تَرَکْنَ مِنْ بَعْدِ وَصِیَّةٍ یُوصِینَ بِها أَوْ دَیْنٍ.
هوش مصنوعی: در این آیه به قوانین مربوط به ارث شوهران و همسران آنها اشاره شده است. بر اساس این قوانین، شوهر در صورتی که فرزندانی از همسرش نداشته باشد، نیمی از ارث همسرش را میبرد. اما اگر فرزندی از همسرش یا از شوهر قبلی او وجود داشته باشد، سهم او یک چهارم از ارث خواهد بود.
اما زنان منکوحه اگر یکی باشد تا چهار، فرض ایشان ربع است یا ثمن میان ایشان بسویّت: اگر با ایشان فرزند شوهر نبود و نه فرزند پسرش، فرض ایشان ربع است یعنی چهار یک. چنان که اللَّه گفت: وَ لَهُنَّ الرُّبُعُ مِمَّا تَرَکْتُمْ إِنْ لَمْ یَکُنْ لَکُمْ وَلَدٌ و اگر با زن فرزند شوهر باشد، از وی، یا از زنی دیگر، یا فرزند پسرش، فرض وی ثمن باشد یعنی هشت یک، چنان که گفت: فَإِنْ کانَ لَکُمْ وَلَدٌ فَلَهُنَّ الثُّمُنُ مِمَّا تَرَکْتُمْ مِنْ بَعْدِ وَصِیَّةٍ تُوصُونَ بِها أَوْ دَیْنٍ.
هوش مصنوعی: اگر مردی یک تا چهار زن داشته باشد و فرزندی از این زنان یا از پسر خود نداشته باشد، سهم ارث آن زنان یک چهارم از دارایی اوست. این به این معنی است که هر یک از آنها یک چهارم از کل دارایی را دریافت میکنند. اما اگر مرد فرزندی داشته باشد، سهم ارث زنان به یک هشتم کاهش مییابد، به این معنا که هر یک از آنها یک هشتم از کل دارایی را به ارث میبرند.
وَ إِنْ کانَ رَجُلٌ یُورَثُ کَلالَةً أَوِ امْرَأَةٌ الآیة تقدیر آیت آنست که: و ان کان رجل او امرأة یورث. کلالة. هر وارث که نه پدر باشد و نه فرزند او را کلاله گویند، و هر مورث که از وی نه پدر ماند و نه فرزند او را کلاله گویند. پس کلاله نامی است هم وارث و هم مورث را. اگر گوئیم که مورث است اشتقاق آن از کلّ نسبه است، و هو اذا لم یبق من قطب نسبه احد. و اگر گوئیم که وارث است اشتقاق آن از اکلیل است، و هو الّذی یتکلّل بالرّأس، ای یحیط به، فکأنّ الکلالة تکلّلوا بالمیّت من جوانبه و حوالیه، و الولد خارج من ذلک و کذلک الوالد. و درین آیت کلاله میّت است مورث، و منصوبست بر حال.
هوش مصنوعی: اگر مردی یا زنی که وارثی از خود ندارد، به عنوان کلاله شناخته میشود. کلاله به کسانی اطلاق میشود که نه پدر دارند و نه فرزند. این واژه به هر دو معنا به کار میرود: هم برای وارثان و هم برای کسانی که دارایی خود را به وراثت گذاشتهاند. اگر بگوییم که کلاله به معنای فردی است که از خانوادهاش هیچکس باقی نمانده، در واقع به این معناست که تنها اوست که از نسلش به جا مانده است. و اگر به معنای وارث باشد، به نوعی به صورت یک هاله اطراف فرد متوفی فکر میشود که بازماندگان او را در بر گرفتهاند. در این آیه، کلاله به وضعیت شخصی اطلاق میشود که ارث را به دیگران منتقل میکند و به نوعی بر اساس شرایط او تعریف میشود.
معنی آنست که: اگر مردی یا زنی بمیرد که از وی میراث برند در حال کلاله، که ازو نه پدر ماند و نه فرزند وَ لَهُ أَخٌ أَوْ أُخْتٌ و او را برادری بود یا خواهری، یعنی از مادر.
هوش مصنوعی: اگر مرد یا زنی بمیرد و از او ارثی باقی بماند و نه پدر و نه فرزند داشته باشد، اما برادر یا خواهری از مادر داشته باشد، در این صورت میراث به آن برادر یا خواهر تعلق میگیرد.
اجماع امّت آنست که این برادر و خواهر هر دو از جهت مادراند، و دلیل برین قراءت سعد بن ابی وقاص است: و له اخ او أخت من امّ، فَلِکُلِّ واحِدٍ مِنْهُمَا السُّدُسُ هر یکی ازین برادر و خواهر هم مادر شش یک مال است. فَإِنْ کانُوا أَکْثَرَ مِنْ ذلِکَ فَهُمْ شُرَکاءُ فِی الثُّلُثِ اگر دو باشند این اولاد امّ، یا بیشتر از دو، چندان که باشند نصیب ایشان سه یک باشد، قسمت کنند میان ایشان این سه یک، بسویّت، نرینه و مادینه یکسان و اگر با اولاد امّ پدر میّت باشد یا پدر پدر، یا فرزند میت، یا فرزند پسرش، پس ایشان را میراث نبود و بیوفتند.
هوش مصنوعی: اجماع امت بر این است که این برادر و خواهر هر دو از یک مادر هستند. دلیل این موضوع قرائت سعد بن ابی وقاص است که میگوید: "هر یک از این خواهر و برادر شش یک مال را به ارث میبرد." اگر تعداد آنها بیشتر از دو نفر باشد، آنها در یک سوم مال شریک میشوند. بنابراین، اگر دو نفر از فرزندان مادر باشند یا بیشتر، سهم آنها یک سوم خواهد بود و باید این یک سوم را به طور مساوی تقسیم کنند، چه نر باشد و چه ماده. اما اگر در کنار فرزندان مادر، فرزندان پدر متوفی یا پدربزرگ و یا فرزند خودش باشند، آنها هیچ سهمی از ارث نخواهند داشت و از تقسیم میراث خارج میشوند.
مِنْ بَعْدِ وَصِیَّةٍ یُوصی بِها أَوْ دَیْنٍ
هوش مصنوعی: پس از اجرای وصیت یا پرداخت بدهی.
قال علی بن ابی طالب (ع): «انّکم تقرّون الوصیّة قبل الدّین و بدأ رسول اللَّه بالدّین قبل الوصیّة»، هر چند که اللَّه تعالی ابتدا بوصیت کرد آن گه دین گفت، امّا رسول خدا که مبیّن احکام شریعت بود، و امین درگاه عزّت ابتدا بدین کرد در مال میّت، آن گه بوصیت. یعنی که آیت اقتضاء جمع میکند نه اقتضاء ترتیب. و اجماع علما و فقها آنست که در ترکت نخست قضاء دین است، پس تنفیذ وصیّت، پس تقویم سهام و قسمت مواریث.
هوش مصنوعی: علی بن ابی طالب (ع) میگوید: «شما به وصیت قبل از پرداخت بدهیها اعتراف دارید، در حالی که رسول خدا ابتدا به پرداخت بدهیها پرداخته و سپس به وصیت توجه کرد». هرچند که خداوند ابتدا به وصیت اشاره کرده، اما پیامبر که مسئول تبیین احکام شرع بوده و امانتدار عظمت الهی است، اول به پرداخت بدهیها پرداخته و سپس به وصیت توجه کرده است. این بدان معناست که آیه نشاندهنده جمع اهداف است نه ترتیب آنها. همچنین توافق علما و فقها بر این است که ابتدا بدهیهای میت باید تسویه شود، بعد از آن وصیت باید اجرا گردد و در نهایت تقسیم وراثت انجام شود.
غَیْرَ مُضَارٍّ یعنی من غیر ادخال الضّرر علی الورثه بالوصیّة. میگوید آن وصیّت که موصی کنی نباید که گزند افکند بر ورثه، یا زیانی آرد که میراث در ایشان لاغر و تنگ کندو مفسّران گفتند: این ضرر آنست که وصیت کند بدینی که برو نیست، یا اقرار دهد از بهر کسی که هیچ چیز از وی برو نباشد، و مقصود وی در آن اقرار وصیّت، اضرار ورثه بود. مصطفی (ص) گفت: «لا ضرر و لا اضرار فی الاسلام».
هوش مصنوعی: غیر مضر به این معنی است که وصیت باید به گونهای باشد که به وراث آسیب نرساند. این یعنی وصیتی که شخص میکند نباید به ورثه ضرر برساند یا باعث شود که ارث آنها کم و ناچیز شود. مفسران بیان کردهاند که این ضرر ممکن است ناشی از وصیت کردن به فردی باشد که حقی بر مال ندارد، یا اینکه اقرار به دادهای کند که هیچگونه تعلقی به او ندارد و هدفش از این کار آسیب رساندن به ورثه باشد. پیامبر اکرم (ص) نیز فرمودند: «در اسلام نه ضرر است و نه آسیب رساندن به دیگران».
من قطع میراثا فرضه اللَّه قطع اللَّه میراثه من الجنّة.
هوش مصنوعی: من فرض میکنم که خداوند بهرهاش را از بهشت قطع کرده است.
وَصِیَّةً مِنَ اللَّهِ این استقصا است و تشدید عظیم، و از اللَّه تأکید بر مسلمانان میان دو وصیّت، باوّل گفت: یُوصِیکُمُ اللَّهُ، و بآخر گفت: وَصِیَّةً مِنَ اللَّهِ.
هوش مصنوعی: این متن به تأکید خداوند بر اهمیت وصیتها اشاره دارد. خداوند در دو موقعیت مختلف به مسلمانان وصیت میکند: بار اول بیان میکند که خداوند شما را وصیت میکند و در بار دوم به صورت واضحتری میگوید که این وصیت از طرف خداوند است. این تأکید و قوت در بیان نشاندهنده اهمیت موضوع وصیت برای مسلمانان است.
وَ اللَّهُ عَلِیمٌ فیما دبّر من هذه الفرائض. حَلِیمٌ عمّن عصاه بتأخیر عقوبته.
هوش مصنوعی: خداوند در آنچه درباره این واجبات تدبیر کرده، داناست و در مقابل افرادی که خطا کردهاند، با صبر و بردباری برخورد میکند و مجازات آنان را به تأخیر میاندازد.
تِلْکَ حُدُودُ اللَّهِ الآیة... این تعیین سهام و قطع انصبا و اندازها است از خدای عزّ و جلّ. آن گه وعدهدار ایشان را که فرمان خدا و رسول بجای آرند، و از اندازهای وی درنگذرند، ببهشت باقی و ناز نعیم جاودانی.
هوش مصنوعی: این آیه به حقوق و سهمهایی که خداوند تعیین کرده اشاره دارد. این تعیین به معنای این است که خداوند عز و جل، سهمها و اندازهها را مشخص کرده است. سپس به کسانی که فرمان خدا و رسول را به جا میآورند و از حدود مشخص شده خارج نمیشوند، وعده بهشت و نعمتهای جاودانی داده شده است.
گفت: وَ مَنْ یُطِعِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ یُدْخِلْهُ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِینَ فِیها وَ ذلِکَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ یدخله بیا، و ندخله بنون هر دو خواندهاند. بنون در هر دو آیت قراءت مدنی و شامی است علی خطاب الملوک، و این اخبار بنون، مع تقدّم ذکر اللَّه همچنانست که جای دیگر گفت: بَلِ اللَّهُ مَوْلاکُمْ وَ هُوَ خَیْرُ النَّاصِرِینَ سَنُلْقِی. باقی قرّا در هر دو آیت بیا خوانند بلفظ غیبت، زیرا که ذکر اللَّه متقدّم است و المعنی: یدخله اللَّه. میگوید: در آریم ایشان را در آن بهشتها، با ناز و نعیم، و فوز عظیم، که هر بهشتی را در ده انگشت انگشتری بود. نقش نگین آن انگشتریها یکی آنست که: سَلامٌ عَلَیْکُمْ طِبْتُمْ فَادْخُلُوها خالِدِینَ. دوم ادْخُلُوها بِسَلامٍ ذلِکَ یَوْمُ الْخُلُودِ. سیوم أُورِثْتُمُوها بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ. چهارم رفعت عنکم الهموم و الأحزان. پنجم البسناکم الحلل و الحلّی. ششم زوّجناکم الحور العین. هفتم لکم فِیها ما تَشْتَهِیهِ الْأَنْفُسُ وَ تَلَذُّ الْأَعْیُنُ. هشتم رافقتم النبیّین و الصّدّیقین. نهم صرتم شبّانا لا تهرمون. دهم سکنتم فی جواری لا یوذی الجیران. این سرانجام ایشانست که خدا و رسول را طاعت دارند، و اندازهای شرع بجای آرند.
هوش مصنوعی: هر کس که از خدا و پیامبرش اطاعت کند، وارد بهشتهایی خواهد شد که از زیر درختان آن نهرها جاریست و در آنجا جاودان خواهند بود. این موفقیت بزرگی است. در این بهشتها، با زندگی خوش و نعمتها، پذیرایی خواهند شد. هر باغی همچون انگشتری در ده انگشت وجود دارد و نقشهای آنها به شرح زیر است: ۱. سلام بر شما، که خوش آمدید و وارد شوید و جاودانه بمانید. ۲. با سلام وارد شوید؛ این روزی است که در آن جاودان خواهید بود. ۳. به خاطر اعمالتان، این بهشت را به شما وارث دادهاند. ۴. اندوهها و غمها از شما دور شده است. ۵. جامههای زیبا به شما پوشاندهاند. ۶. حورالعین، یعنی زنان بهشتی، را به شما همسر دادهاند. ۷. در آن بهشتها، هر آنچه را که نفسها میخواهند و چشمها لذت میبرند، خواهید داشت. ۸. با پیامبران و صدیقین همراه خواهید بود. ۹. جوانانی خواهید بود که هرگز پیر نخواهید شد. ۱۰. در جواری زندگی خواهید کرد که همسایگان شما را آزار نخواهند داد. این سرنوشت نهایی کسانی است که به خدا و پیامبرش اطاعت میکنند و بر طبق قوانین شرع عمل میکنند.
و سرانجام ایشان که نافرمان آیند، و از اندازها گذارند، آنست که بسخط و نقمت حق رسند، چنان که گفت: جلّ جلاله: وَ مَنْ یَعْصِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ یَتَعَدَّ حُدُودَهُ یُدْخِلْهُ ناراً خالِداً فِیها وَ لَهُ عَذابٌ مُهِینٌ، عذاب مهین عذاب خوار کننده است، و آن خواری نومیدی است. در میان سلاسل و انکال و زقّوم و غسلین چنان بمانند که یکبارگی نومید شوند، نعوذ باللَّه من سوء القضاء و درک الشّقاء.
هوش مصنوعی: در نهایت، کسانی که از فرمان الهی سرپیچی کنند و از حدود مشخصشده عبور نمایند، به عذاب و خشم خدا گرفتار خواهند آمد. خداوند در آیهای فرموده است که هر کس از خدا و رسولش نافرمانی کند و به حدود الهی تجاوز کند، او را به آتش میافکند و در آنجا جاودانه خواهد ماند و عذابی خوارکننده در انتظار اوست. این عذاب، انسان را به خواری و ناامیدی میکشاند، به گونهای که در میان زنجیرها و عذابهای سنگین به حالتی در میآید که به طور کامل ناامید شود. از خداوند به خاطر سرنوشتهای بد و مصیبتها پناه میخواهیم.