گنجور

۳ - النوبة الثالثة

قوله تعالی: إِنَّ الَّذِینَ یَأْکُلُونَ أَمْوالَ الْیَتامی‌ ظُلْماً الآیة جلیل و جبّار، خداوند بزرگوار، رهی‌دار، نام‌دار، کریم بردبار، وفادار، عظیم، که هر کس را خداوند است، و هر چیز را پیش برند است، و ضعیفان را دستگیر و مهر پیوند است. درین آیت ضعیفان را مینوازد، و یتیمان را مهر مینماید، و آن ظالمان که از جگر یتیمان کباب میکنند، وز خون مفلسان شراب میخورند، ایشان را بیم میدهد، و بعقوبت خوفشان میترساند، و درماندگان را نیابت میدارد، و با ظالمان از بهر ایشان خصمی میکند، از آنکه یار ضعیفانست، و فریادرس نومیدانست، و مجیب دعاء مضطرّانست،و نیوشنده آواز لهیفانست. دوست دارد بنده‌ای را که از سرشکستگی و عجز و مفلس نفسی سرد برآرد، و اشکی گرم فروبارد، و دو دست تهی بوی بردارد، و عذری باز خواهد.

در آثار بیارند که مردی میگفت: یا ربّ یا ربّ! انت کتبت و أنت قدّرت و أنت قضیت، بار خدایا که هر چه بود و هست و خواهد بود همه تو میخواهی، و تو میرانی، و بر خلق تو مینویسی. از تقدیر تو، بار خدایا، بیرون نیست، و بی قضاء تو هیچ نیست.

گفتا بسرّ وی ندا آمد که: هذا التّوحید، فأین العبودیّة، آنچه گفتی عین توحید است، و سزای خدایی ماست. نشان بندگی خویش بیار تا چیست؟ فقال الرّجل یا ربّ یا ربّ، انا عصیت، انا اذنبت، انا سألت. بار خدایا از من آن آید که از من سزد! بار خدایا بد عهد و بیوفاء و جفاکار و هر چه بتر هستیم.

قصّه چکنم حیلت و رنگیم همه
وز رفتن راه راست لنگیم همه‌
از آز در آویخته چنگیم همه
با قسمت قسّام بجنگیم همه‌

إِنَّ الَّذِینَ یَأْکُلُونَ أَمْوالَ الْیَتامی‌ ظُلْماً صعب است مال یتیمان خوردن، و درخواسته ایشان طمع بیهوده کردن. آورده‌اند از آن اعجوبه مملکت عیسی پاک (ع) که وقتی بگورستانی بگذشت، گفت: بار خدایا! یکی را ازین بندگان خود زنده کن. در حال پاره خاک فروشد، و شخصی بلند بالا ازین خاک بر آمد و بایستاد، عیسی (ع) ازو بسهمید، گفت: ایّها الفتی من انت؟ قال: انا ابن تغلب. قال: متی متّ؟ قال: الفین و سبعمائة عام، چند است تا بدین خاک فرو رفتی؟ گفت: دو هزار و هفتصد سال. گفت: بگو تا مرگ را چگونه یافتی؟ گفت: از آن وقت باز که باین خاک فرو رفته‌ام تا اکنون هنوز تلخی مرگ با منست. گفت: بگو تا خدا با تو چه کرد؟ گفت: یا روح اللَّه از دو هزار و هفتصد سال باز هنوز در مطالبت حساب نیم دانک سیم‌ام که یتیمی را در گردن من بوده است، و هنوز ازین مطالبت فارغ نگشته‌ام، این بگفت و بخاک فروشد.

یُوصِیکُمُ اللَّهُ فِی أَوْلادِکُمْ لِلذَّکَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَیَیْنِ ربّ العالمین استحقاق ورثه در میراث از دو روی پدید کرد، و فرمود: یکی از روی فرض، و دیگر از روی تعصیب و استحقاق. از جهت تعصیب قوی‌تر است از آنکه از جهت فرض، نه‌بینی که غایت میراث عصبه استغراق مال است بکلیّت، و غایت فرض تا دو سه یک بیش نیست؟

آن گه شرع میفرماید که: در حال قسمت ابتدا بر فرض کنید که اصحاب قروض در استحقاق ضعیف‌ترند. و ذلک فی‌

قوله (ص): «ما ابقت الفرائض فلأولی عصبة ذکر».

اینست سنّت خداوند جلّ جلاله در آن آیت که گفت: ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْکِتابَ الَّذِینَ اصْطَفَیْنا مِنْ عِبادِنا. کتاب و دین خویش که بنده‌ای را داد بلفظ میراث گفت، از آنکه میراث عطیّتی الهی باشد بی‌رنج و کسب بنده، پس «ظالم» فرا پیش «سابق» داشت، و ظالم لا محاله از سابق ضعیف‌تر است و بی‌مایه‌تر، امّا شکسته دل است و نومید رنگ، وقت وی مدافعت بر نمیدارد، و کرم ربوبیّت اقتضاء ضعیف نواختن و بی وی کار وی ساختن میکند، سبحانه ما ارأفه بعبده.

امّا آنچه گفت: لِلذَّکَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَیَیْنِ، اشارت میکند که این کار نه بقیاس بندگان است، و نه حدّ اوهام و افهام ایشان است، که اگر قیاس بودی حظّ مادینه دو چند نرینه بودی که عجز و ضعف و انوثت از روی قیاس اقتضاء تفضیل میکند، لکن حکم او جلّ جلاله نه علّت را در آن جای است، و نه چون و چرا را در آن راه. نه کس را بر آن اعتراض، و نه خلق را از آن اعراض.

شهریست بزرگ و من بدو در میرم
تا خود زنم و خود کشم و خود گیرم‌

لا یُسْئَلُ عَمَّا یَفْعَلُ وَ هُمْ یُسْئَلُونَ.

آباؤُکُمْ وَ أَبْناؤُکُمْ لا تَدْرُونَ أَیُّهُمْ أَقْرَبُ لَکُمْ نَفْعاً فَرِیضَةً مِنَ اللَّهِ این چنانست که کسی دو برادر دارد، هر دو مشفق و مهربان، هر دو او را بکار آمده، و هر دو بکاری برخاسته، و هر دو او را شایسته. خواهد تا ایشان را بستاید و آزادی کند، گوید: خود ندانم که از ایشان کدام یکی بهتر و کدام مهربان‌تر است! یعنی که هر دو بغایت اشفاق و مهربانی رسیده‌اند، پدران و فرزندان همچنان‌اند. اگر پدران‌اند بخدمت فرزندان منتفع‌اند، و اگر فرزندان‌اند بحرمت پدران منتفع‌اند. اگر پدران‌اند در بدایت عمر تو در ضعف طفولیّت ترا بکار آیند، و گر فرزندان‌اند در نهایت عمر تو در ضعف پیری ترا بکار آیند. این خود نفع این جهانی است، و نفع آن جهانی آنست که مصطفی (ص) گفت: مردی را در بهشت بدرجات علی رسانند، و هرگز خود را بآن مثابت ندانسته بود، و نه عملی کرده که مستحقّ آن شده بود، گوید: بار خدایا از کجا یافتم این منزلت و این مرتبت؟ او را گویند، بدعاء ولدک لک.

و هم ازین بابست‌

خبر انس مالک (رض) قال قال رسول اللَّه (ص): اذا کان یوم القیامة نودی فی اطفال المسلمین ان اخرجوا من قبورکم، فیخرجون من قبورهم، فینادی فیهم ان امضوا الی الجنّة زمرا، فیقولون: یا ربّنا و والدونا معنا؟ فیبسم الرّبّ تعالی، فیقول: و والدوکم معکم فیثب کلّ طفل الی ابویه، فیأخذون بایدیهم و یدخلونهم الجنّة، فهم اعرف بآبائهم و أمّهاتهم یومئذ من اولادکم الّذین فی بیوتکم.

وَ لَکُمْ نِصْفُ ما تَرَکَ أَزْواجُکُمْ الآیة ثبوت میراث و استحقاق آن یا از جهت سبب است یا بحکم نسب، سبب نکاح است و نسب قرابت، و نکاح سبب مودّت است، چنان که اللَّه تعالی گفت: وَ جَعَلَ بَیْنَکُمْ مَوَدَّةً وَ رَحْمَةً، و نسب استظهار است و قوّت، چنان که در خبر است: المرء کثیر بأخیه، پس کسی را که ازین خویشان نسبی یا نزدیکان سببی یکی بمیرد آن داغی باشد بر دل وی، و دردی بر جان وی.

ربّ العالمین آن درد را مرهمی بر نهاد، و از پس آن مقاسات مواساتی فرمود در مال آن گذشته، تا چون درد از فوت وی بود، مرهم هم از مال وی بود. اینست سنّت خداوند جلّ جلاله با دوستان خویش. اگر بر ایشان رنجی نهد بحکم تکلیف از پس آن رنج، گنجی پدید کند بنعت تخفیف.

شیخ الاسلام انصاری قدّس اللَّه روحه گفت: «من چه دانستم که مادر شادی رنج است، و در زیر یک ناکامی هزار گنج است؟ من چه دانستم که آرزو برید وصالست و زیر ابر جود، نومیدی محالست؟! من چه دانستم که آن مهربان چنان بردبار است که لطف و مهربانی او گنهکار را بیشمار است؟! من چه دانستم که آن ذو الجلال چنان بنده نواز است، و دوستان را برو چندین ناز است؟! من چه دانستم که آنچه من میجویم میان روح است، و عزّ وصال تو مرا فتوح است؟!.

اندر همه عمر من شبی وقت صبوح
آمد بر من خیال آن راحت و روح
پرسید ز من که چون شدی ای مجروح؟
گفتم که ز عشق تو همین بود فتوح‌
۳ - النوبة الثانیة: قوله تعالی: إِنَّ الَّذِینَ یَأْکُلُونَ أَمْوالَ الْیَتامی‌ ظُلْماً الآیة... این آیت در شأن قیّمان مستحلّ فرو آمد، ایشان که مال یتیمان خورند بناحق و این آنست که قیّم بیش از آن مزد که وی را بود بمعروف. از مال یتیم بر گیرد. مقاتل حیان گفت: مردی بود از قبیله غطفان، او را مرثد بن زید میگفتند، پسر برادر وی یتیم بود، و مال آن یتیم در تحت ولایت و تصرّف وی بود. دست در نهاد و از آن مال یتیم آنچه خواست برگرفت و خورد و داشت. رب العالمین در شأن وی این آیت فرستاد.۴ - النوبة الاولى: قوله تعالی: وَ اللَّاتِی یَأْتِینَ الْفاحِشَةَ و آنان که فاحشه کنند و نابکار،مِنْ نِسائِکُمْ ازین زنان شما، فَاسْتَشْهِدُوا عَلَیْهِنَّ أَرْبَعَةً مِنْکُمْ گواه کنید بر ایشان چهار مرد از شما، فَإِنْ شَهِدُوا و اگر گواهی دهند، فَأَمْسِکُوهُنَّ فِی الْبُیُوتِ ایشان را در خانها باز دارید و نگه میدارید، حَتَّی یَتَوَفَّاهُنَّ الْمَوْتُ تا آن وقت که بمیراند ایشان را مرگ، أَوْ یَجْعَلَ اللَّهُ لَهُنَّ سَبِیلًا (۱۵) یا راهی سازد اللَّه ایشان را.

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعل (وزن رباعی)
قالب شعری: رباعی
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

قوله تعالی: إِنَّ الَّذِینَ یَأْکُلُونَ أَمْوالَ الْیَتامی‌ ظُلْماً الآیة جلیل و جبّار، خداوند بزرگوار، رهی‌دار، نام‌دار، کریم بردبار، وفادار، عظیم، که هر کس را خداوند است، و هر چیز را پیش برند است، و ضعیفان را دستگیر و مهر پیوند است. درین آیت ضعیفان را مینوازد، و یتیمان را مهر مینماید، و آن ظالمان که از جگر یتیمان کباب میکنند، وز خون مفلسان شراب میخورند، ایشان را بیم میدهد، و بعقوبت خوفشان میترساند، و درماندگان را نیابت میدارد، و با ظالمان از بهر ایشان خصمی میکند، از آنکه یار ضعیفانست، و فریادرس نومیدانست، و مجیب دعاء مضطرّانست،و نیوشنده آواز لهیفانست. دوست دارد بنده‌ای را که از سرشکستگی و عجز و مفلس نفسی سرد برآرد، و اشکی گرم فروبارد، و دو دست تهی بوی بردارد، و عذری باز خواهد.
هوش مصنوعی: در این آیه، خداوند به شدت به ظلمی که برخی افراد بر یتیمان و ضعیفان می‌کنند، اشاره کرده و از آنها می‌خواهد که از خوردن مال یتیمان به ناحق خودداری کنند. خداوند، که خود منبع رحم و مهربانی است، از مظلومان حمایت می‌کند و برای ظالمان هشدار می‌دهد که عاقبت بدی در انتظارشان است. او نسبت به یتیمان و نیازمندان محبت و دلسوزی دارد و به یاری آنان می‌شتابد. این آیه تأکید می‌کند که خداوند به فریاد دعا کنندگان و دردمندان پاسخ می‌دهد و از کسانی که در شرایط سخت قرار دارند، حمایت می‌کند. او بنده‌اش را که در سختی و فقر، دلش را به تنهایی و ناامیدی می‌گشاید و اشک می‌ریزد، دوست دارد.
در آثار بیارند که مردی میگفت: یا ربّ یا ربّ! انت کتبت و أنت قدّرت و أنت قضیت، بار خدایا که هر چه بود و هست و خواهد بود همه تو میخواهی، و تو میرانی، و بر خلق تو مینویسی. از تقدیر تو، بار خدایا، بیرون نیست، و بی قضاء تو هیچ نیست.
هوش مصنوعی: مردی در آثار خود می‌گفت: ای پروردگار! تو همه‌چیز را نوشته‌ای و مقدر کرده‌ای. هر آنچه که بوده، هست و خواهد بود، همه از اراده توست و تو آن را رقم می‌زنی. هیچ چیزی نیست که از تقدیر تو خارج باشد و بدون قضاوت تو وجود ندارد.
گفتا بسرّ وی ندا آمد که: هذا التّوحید، فأین العبودیّة، آنچه گفتی عین توحید است، و سزای خدایی ماست. نشان بندگی خویش بیار تا چیست؟ فقال الرّجل یا ربّ یا ربّ، انا عصیت، انا اذنبت، انا سألت. بار خدایا از من آن آید که از من سزد! بار خدایا بد عهد و بیوفاء و جفاکار و هر چه بتر هستیم.
هوش مصنوعی: یک ندا از درون وجود او آمد که گفت: این همان توحید است، پس بندگی چه می‌شود؟ آنچه گفتی حقیقت توحید است و شایسته خدایی ما. نشانی از بندگی خود بیاور، تا ببینیم چه چیزی است؟ آن مرد گفت: پروردگارا، پروردگارا، من گناه کردم و خطا کردم و درخواست کردم. بار خدایا، آنچه از من می‌رسد، سزاوار من است! بار خدایا، ما بدعهد و بی‌وفا و جفاکاریم و هر چه بدتر.
قصّه چکنم حیلت و رنگیم همه
وز رفتن راه راست لنگیم همه‌
هوش مصنوعی: من چه داستانی از ترفندها و رنگ‌آمیزی‌ها بگویم، در حالی که همه ما از رفتن به راه درست بازمانده‌ایم.
از آز در آویخته چنگیم همه
با قسمت قسّام بجنگیم همه‌
هوش مصنوعی: ما در این جنگ تلاش می‌کنیم تا با قسمت و سرنوشت خود مقابله کنیم و به خاطر آز و حسد به همدیگر چنگ می‌زنیم.
إِنَّ الَّذِینَ یَأْکُلُونَ أَمْوالَ الْیَتامی‌ ظُلْماً صعب است مال یتیمان خوردن، و درخواسته ایشان طمع بیهوده کردن. آورده‌اند از آن اعجوبه مملکت عیسی پاک (ع) که وقتی بگورستانی بگذشت، گفت: بار خدایا! یکی را ازین بندگان خود زنده کن. در حال پاره خاک فروشد، و شخصی بلند بالا ازین خاک بر آمد و بایستاد، عیسی (ع) ازو بسهمید، گفت: ایّها الفتی من انت؟ قال: انا ابن تغلب. قال: متی متّ؟ قال: الفین و سبعمائة عام، چند است تا بدین خاک فرو رفتی؟ گفت: دو هزار و هفتصد سال. گفت: بگو تا مرگ را چگونه یافتی؟ گفت: از آن وقت باز که باین خاک فرو رفته‌ام تا اکنون هنوز تلخی مرگ با منست. گفت: بگو تا خدا با تو چه کرد؟ گفت: یا روح اللَّه از دو هزار و هفتصد سال باز هنوز در مطالبت حساب نیم دانک سیم‌ام که یتیمی را در گردن من بوده است، و هنوز ازین مطالبت فارغ نگشته‌ام، این بگفت و بخاک فروشد.
هوش مصنوعی: کسانی که به ناحق اموال یتیمان را می‌خورند، در واقع مرتکب گناه بزرگی می‌شوند. در مورد عیسی مسیح (ع) نقل شده که زمانی که از کنار یک قبرستان عبور می‌کرد، از خدا خواست تا یکی از بندگانش را زنده کند. بلافاصله از خاک قبر بیرون آمد شخصی بلند قد، و عیسی از او پرسید که کی هستی. او گفت: من پسر تغلب هستم و توضیح داد که بیش از دو هزار و هفتصد سال پیش مرده است. عیسی از او خواست تا تجربه‌اش از مرگ را بیان کند. او پاسخ داد که از زمان مرگش تاکنون هنوز تلخی مرگ را احساس می‌کند. سپس عیسی از او پرسید که خدا با او چه کرده است. مرد گفت: از دو هزار و هفتصد سال پیش که در خاک دفن شده‌ام، هنوز در موردی که مربوط به یتیمی است که به او ظلم کرده‌ام، در حساب و کتاب هستم و هنوز نتوانسته‌ام از این مسئولیت خلاص شوم. بعد از گفتن این حرف‌ها دوباره به داخل خاک فرو رفت.
یُوصِیکُمُ اللَّهُ فِی أَوْلادِکُمْ لِلذَّکَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَیَیْنِ ربّ العالمین استحقاق ورثه در میراث از دو روی پدید کرد، و فرمود: یکی از روی فرض، و دیگر از روی تعصیب و استحقاق. از جهت تعصیب قوی‌تر است از آنکه از جهت فرض، نه‌بینی که غایت میراث عصبه استغراق مال است بکلیّت، و غایت فرض تا دو سه یک بیش نیست؟
هوش مصنوعی: خداوند شما را در مورد فرزندان‌تان وصیت می‌کند که سهم یک پسر معادل سهم دو دختر است. خداوند، حق وراثت را از دو جنبه تعیین کرده است: یکی به صورت فرض، و دیگری به صورت تعصیب و استحقاق. در این زمینه، حق تعصیب قوی‌تر از حق فرض است، زیرا هدف وراثت تعصیب احاطه کامل بر مال است، در حالی که حدّ وراثت فرض بیشتر از یک سوم نیست.
آن گه شرع میفرماید که: در حال قسمت ابتدا بر فرض کنید که اصحاب قروض در استحقاق ضعیف‌ترند. و ذلک فی‌
هوش مصنوعی: شرع بیان می‌کند که در زمان تقسیم ارث، باید ابتدا فرض کنید که دارندگان بدهی‌ها از نظر استحقاق در وضعیت ضعیف‌تری قرار دارند.
قوله (ص): «ما ابقت الفرائض فلأولی عصبة ذکر».
هوش مصنوعی: حضرت رسول(ص) فرمودند: «اگر چیزی از ارث باقی ماند، به نفع نزدیک‌ترین خویشاوندان مرد است».
اینست سنّت خداوند جلّ جلاله در آن آیت که گفت: ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْکِتابَ الَّذِینَ اصْطَفَیْنا مِنْ عِبادِنا. کتاب و دین خویش که بنده‌ای را داد بلفظ میراث گفت، از آنکه میراث عطیّتی الهی باشد بی‌رنج و کسب بنده، پس «ظالم» فرا پیش «سابق» داشت، و ظالم لا محاله از سابق ضعیف‌تر است و بی‌مایه‌تر، امّا شکسته دل است و نومید رنگ، وقت وی مدافعت بر نمیدارد، و کرم ربوبیّت اقتضاء ضعیف نواختن و بی وی کار وی ساختن میکند، سبحانه ما ارأفه بعبده.
هوش مصنوعی: این آیه از سنت خداوند حکایت می‌کند که در آن به وراثت کتاب و دین اشاره شده است. خداوند با واژه میراث این هدیه را به بندگان خاص خود عطا کرده، زیرا که این میراث به صورت الهی و بدون زحمت و تلاش آن بندگان به آن‌ها داده می‌شود. در اینجا واژه «ظالم» به کسانی اطلاق می‌شود که از بندگان کارناتوان‌تر و بی‌مایه‌تر هستند، اما به خاطر حالت دلbroken و ناامیدیشان، قادر به دفاع از خود نیستند. در مقابل آن‌ها، بندگان پیشرفته‌تر و مقبول‌تر قرار دارند که חסنات بیشتری دارند. خداوند بر ضعف بندگان خود رحمت و محبت می‌ورزد و به آنها محبت می‌کند.
امّا آنچه گفت: لِلذَّکَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَیَیْنِ، اشارت میکند که این کار نه بقیاس بندگان است، و نه حدّ اوهام و افهام ایشان است، که اگر قیاس بودی حظّ مادینه دو چند نرینه بودی که عجز و ضعف و انوثت از روی قیاس اقتضاء تفضیل میکند، لکن حکم او جلّ جلاله نه علّت را در آن جای است، و نه چون و چرا را در آن راه. نه کس را بر آن اعتراض، و نه خلق را از آن اعراض.
هوش مصنوعی: در اینجا گفته شده که زمانی که بیان می‌شود که سهم مردانه برابر با دو برابر سهم زنانه است، این موضوع به هیچ وجه نمی‌تواند بر اساس مقایسه با دیگر بندگان یا بر اساس تمایلات و تصورات انسانی باشد. اگر قرار بود بر اساس قیاس عمل شود، باید سهم زن به سبب ویژگی‌هایش بیشتر از سهم مرد می‌بود، زیرا ضعف و ناتوانی زن به طور منطقی می‌تواند دلیلی بر برتری مرد باشد. اما حکم خداوند نه به دلیل علتی خاص مطرح می‌شود و نه قابل بحث و بررسی است. هیچ‌کس نمی‌تواند به آن اعتراض کند و هیچ‌کس هم حق ندارد که از آن دوری کرده یا اعراض کند.
شهریست بزرگ و من بدو در میرم
تا خود زنم و خود کشم و خود گیرم‌
هوش مصنوعی: این شهر بزرگی است و من به آن وارد می‌شوم تا خود را به دست بیاورم و با تمامی احساسات و چالش‌هایم روبه‌رو شوم.
لا یُسْئَلُ عَمَّا یَفْعَلُ وَ هُمْ یُسْئَلُونَ.
هوش مصنوعی: هیچ کس از او نمی‌پرسد که چه کار می‌کند، ولی دیگران مورد پرسش قرار می‌گیرند.
آباؤُکُمْ وَ أَبْناؤُکُمْ لا تَدْرُونَ أَیُّهُمْ أَقْرَبُ لَکُمْ نَفْعاً فَرِیضَةً مِنَ اللَّهِ این چنانست که کسی دو برادر دارد، هر دو مشفق و مهربان، هر دو او را بکار آمده، و هر دو بکاری برخاسته، و هر دو او را شایسته. خواهد تا ایشان را بستاید و آزادی کند، گوید: خود ندانم که از ایشان کدام یکی بهتر و کدام مهربان‌تر است! یعنی که هر دو بغایت اشفاق و مهربانی رسیده‌اند، پدران و فرزندان همچنان‌اند. اگر پدران‌اند بخدمت فرزندان منتفع‌اند، و اگر فرزندان‌اند بحرمت پدران منتفع‌اند. اگر پدران‌اند در بدایت عمر تو در ضعف طفولیّت ترا بکار آیند، و گر فرزندان‌اند در نهایت عمر تو در ضعف پیری ترا بکار آیند. این خود نفع این جهانی است، و نفع آن جهانی آنست که مصطفی (ص) گفت: مردی را در بهشت بدرجات علی رسانند، و هرگز خود را بآن مثابت ندانسته بود، و نه عملی کرده که مستحقّ آن شده بود، گوید: بار خدایا از کجا یافتم این منزلت و این مرتبت؟ او را گویند، بدعاء ولدک لک.
هوش مصنوعی: شما نمی‌دانید کدام یک از پدران و فرزندان شما برایتان سودمندتر خواهد بود. این موضوع به این صورت است که فرض کنید کسی دو برادر دارد؛ هر دو برادر او را دوست دارند و به او کمک می‌کنند و هر یک به نوعی برای او ارزشمندند. او نمی‌تواند تصمیم بگیرد که کدام یک از آنها مهربان‌تر است. وضعیت پدران و فرزندان نیز همین‌طور است. پدران در دوران کودکی به فرزندان خدمت می‌کنند و در عوض، فرزندان در سال‌های پیری پدران به آنها کمک می‌کنند. این هم نفعی است که در این دنیا وجود دارد، اما نفعی که در آخرت می‌بینیم این است که پیامبر (ص) فرمودند: مردی در بهشت به درجات عالی می‌رسد در حالی که خود را مستحق آن نمی‌دانسته و عملی انجام نداده است که باعث این مقام شده باشد. او از خدا می‌پرسد: «خدای من، این مقام را از کجا به دست آوردم؟» و به او پاسخ می‌دهند که این به خاطر دعای فرزندانت بوده است.
و هم ازین بابست‌
هوش مصنوعی: این موضوع نیز به همین دلیل است.
خبر انس مالک (رض) قال قال رسول اللَّه (ص): اذا کان یوم القیامة نودی فی اطفال المسلمین ان اخرجوا من قبورکم، فیخرجون من قبورهم، فینادی فیهم ان امضوا الی الجنّة زمرا، فیقولون: یا ربّنا و والدونا معنا؟ فیبسم الرّبّ تعالی، فیقول: و والدوکم معکم فیثب کلّ طفل الی ابویه، فیأخذون بایدیهم و یدخلونهم الجنّة، فهم اعرف بآبائهم و أمّهاتهم یومئذ من اولادکم الّذین فی بیوتکم.
هوش مصنوعی: در روز قیامت، به کودکان مسلمان خطاب می‌شود که از قبرهای خود بیرون بیایید و آن‌ها از قبرهای خود خارج می‌شوند. سپس به آن‌ها گفته می‌شود که به سوی بهشت بروید. آن‌ها از خداوند می‌پرسند: "پروردگارا، آیا والدین ما با ما هستند؟" خداوند لبخند می‌زند و می‌فرماید: "والدین شما نیز با شما هستند." سپس هر کودک به سمت والدین خود برمی‌گردد و آن‌ها دست یکدیگر را می‌گیرند و وارد بهشت می‌شوند. در آن روز، آن‌ها والدین خود را بهتر و شناخته‌تر از فرزندان خود در خانه می‌شناسند.
وَ لَکُمْ نِصْفُ ما تَرَکَ أَزْواجُکُمْ الآیة ثبوت میراث و استحقاق آن یا از جهت سبب است یا بحکم نسب، سبب نکاح است و نسب قرابت، و نکاح سبب مودّت است، چنان که اللَّه تعالی گفت: وَ جَعَلَ بَیْنَکُمْ مَوَدَّةً وَ رَحْمَةً، و نسب استظهار است و قوّت، چنان که در خبر است: المرء کثیر بأخیه، پس کسی را که ازین خویشان نسبی یا نزدیکان سببی یکی بمیرد آن داغی باشد بر دل وی، و دردی بر جان وی.
هوش مصنوعی: در این متن به موضوع میراث و حق آن اشاره شده است که به دو دلیل ایجاد می‌شود: یکی از طریق ازدواج و دیگری بر اساس قرابت خونی. ازدواج به عنوان عاملی برای محبت و دوستی در میان افراد شناخته می‌شود. همچنین، روابط خونی به عنوان نمایانگر نیروی خانوادگی و پشتیبانی یکدیگر معرفی شده‌اند. در اینجا بیان می‌شود که وقتی یکی از خویشاوندان یا نزدیکان از دنیا می‌رود، این فقدان بر قلب و روح فرد تأثیر عاطفی عمیقی می‌گذارد.
ربّ العالمین آن درد را مرهمی بر نهاد، و از پس آن مقاسات مواساتی فرمود در مال آن گذشته، تا چون درد از فوت وی بود، مرهم هم از مال وی بود. اینست سنّت خداوند جلّ جلاله با دوستان خویش. اگر بر ایشان رنجی نهد بحکم تکلیف از پس آن رنج، گنجی پدید کند بنعت تخفیف.
هوش مصنوعی: خداوند عالم برای درد و اندوه بندگانش درمانی قرار می‌دهد و بعد از آن، با برکت‌های مالی به آنها کمک می‌کند. به گونه‌ای که وقتی درد ناشی از فقدان کسی را احساس می‌کنند، مرهم و تسکینی هم از جمله نعمت‌های مالی که داشته‌اند به حال آنها می‌آید. این یک سنت الهی است که خداوند با دوستان خود برقرار کرده است. اگر بر آنها سختی و رنجی وارد شود، به دنبال آن، نعمات و برکت‌هایی نیز برایشان فراهم می‌کند تا از شدت آن رنج بکاهد.
شیخ الاسلام انصاری قدّس اللَّه روحه گفت: «من چه دانستم که مادر شادی رنج است، و در زیر یک ناکامی هزار گنج است؟ من چه دانستم که آرزو برید وصالست و زیر ابر جود، نومیدی محالست؟! من چه دانستم که آن مهربان چنان بردبار است که لطف و مهربانی او گنهکار را بیشمار است؟! من چه دانستم که آن ذو الجلال چنان بنده نواز است، و دوستان را برو چندین ناز است؟! من چه دانستم که آنچه من میجویم میان روح است، و عزّ وصال تو مرا فتوح است؟!.
هوش مصنوعی: شیخ الاسلام انصاری می‌گوید که چگونه می‌توانستم بدانم که شادی در حقیقت با رنج همراه است و در زیر هر ناکامی، گنجی نهفته است؟ چگونه می‌توانستم بفهمم که قطع آرزوها برای رسیدن به وصال است و در سایه رحمت الهی، ناامیدی بی‌معناست؟ چگونه می‌توانستم متوجه شوم که آن مهربان، آن‌قدر صبور است که محبت و رحمتش می‌تواند برای گنهکاران بی‌پایان باشد؟ و چگونه می‌توانستم بدانم که او که دارای جلال است، این‌قدر نسبت به بندگانش مهربان است و با دوستانش انقدر ناز و محبت دارد؟ و در نهایت، چگونه می‌توانستم بفهمم آنچه من دنبالش هستم، در عالم روح نهفته است و رسیدن به وصال تو برای من پیروزی بزرگی به حساب می‌آید؟
اندر همه عمر من شبی وقت صبوح
آمد بر من خیال آن راحت و روح
هوش مصنوعی: در تمام زندگی‌ام یک شب در ساعت صبح، خیال آن آرامش و روحی که می‌خواهم، به سراغم آمد.
پرسید ز من که چون شدی ای مجروح؟
گفتم که ز عشق تو همین بود فتوح‌
هوش مصنوعی: کسی از من پرسید که چطور شدی اینگونه آسیب‌دیده؟ من هم جواب دادم که این نتیجه عشق تو بود که برای من پیروزی به بار آورد.