گنجور

۲۲ - النوبة الثانیة

قوله تعالی: وَ مَنْ أَحْسَنُ دِیناً ای: احکم دینا ممّن اخلص عمله للَّه، و فوّض امره الیه، وَ هُوَ مُحْسِنٌ ای: موحّد للَّه، محسن الی خلقه، وَ اتَّبَعَ دین اللَّه الّذی بعث به محمدا. میگوید: کیست دیندار و پسندیده‌تر از آن کس که عمل خود از شرک و ریا پاک کند، و کار خود باللَّه باز گذارد، و اللَّه را کارساز و کار ران خود داند؟ و آن گه با خلق خدا نیکوکار بود و مهربان، بر پی آن دین ایستد که محمد را بآن دین فرستاد، و آن دین ابراهیم است و ملّت وی. ملّت ابراهیم در ملّت محمد داخل است. هر که بملّت محمد اقرار دهد، اتّباع ملّت ابراهیم کرد.

ابن عباس گفت: اقرار دادن به کعبه، و نماز کردن بآن، و طواف کردن گرد آن، و سعی میان صفا و مروه، و رمی جمرات، و حلق رأس، و جمله مناسک از دین ابراهیم است. هر که نماز سوی کعبه کرد، و باین صفات اقرار داد، اتّباع ملّت ابراهیم کرد. و این در شأن ابو بکر فرو آمد بقول بعضی مفسّران.

حَنِیفاً حال عن ابراهیم، او عن الضّمیر فی وَ اتَّبَعَ، و معناه: مائلا عن جمیع الأدیان.

وَ اتَّخَذَ اللَّهُ إِبْراهِیمَ خَلِیلًا ابن عباس گفت: ابراهیم مهماندار بود، خانه بر سر راه داشتی، تا هر کسی که بر وی گذشتی، وی را مهمان کردی. پس یک سال مردمان را قحط رسید، از ابراهیم طعام طلب کردند، و ابراهیم را عادت بود که هر سال بار از مصر آوردی، از نزدیک دوستی که در مصر داشت. غلامان را و شتران را فرستاد نزدیک وی، بار خواست، و بار نبود آن سال، که ایشان را هم قحط رسیده بود. شتران را تهی باز گردانیدند، تا بهامونی رسیدند که پر از ریگ بود، آن چاکران ابراهیم با خود گفتند: اگر اشترانرا باز گردانیم بی‌بار، نه خوب بود، و دشمن را شماتت بود. درایستادند و غرارها پر از ریگ کردند. چون بر ابراهیم رسیدند قصّه با ابراهیم بگفتند، و ابراهیم دلتنگ شد، که مردم را امیدوار کرده بود، و دل بر آن نهاده که اکنون طعام رسد. و ساره در آن حال خفته بود، و ازین قصّه خبر نداشت. پس ابراهیم در خواب شد از دلتنگی، و ساره بیدار گشت، و پرسید که غلامان ما رسیدند از مصر؟ و بار آوردند؟ گفتند: آری رسیدند. ساره سر آن بار بگشاد، آرد سفید نیکو دید. خبّازان را بفرمود تا در پختن ایستادند. چون ابراهیم (ع) بیدار گشت، بوی طعام بوی رسید، گفت: یا سارة من این هذا الطّعام؟ از کجا آمد این طعام؟ گفت: این آنست که از نزدیک خلیل تو آن دوست مصری آوردند. ابراهیم فضل و کرامت خدای بر خود بدانست و گفت: این از نزدیک خلیل من اللَّه است، نه از نزدیک خلیل مصری. ابن عباس گفت: آن روز ربّ العزّة ابراهیم را دوست خوانده، و او را خلیل خود خواند. و گفته‌اند: آن روز که فریشتگان در پیش ابراهیم شدند، بر صورتهای غلامان نیکو روی، ابراهیم پنداشت که ایشان مهمانان‌اند، گوساله فربه بریان کرد، و نزدیک ایشان آورد، آن گه گفت: بخورید بدو شرط: یکی آنکه چون دست بطعام برید گوئید: «بسم اللَّه»، و چون از طعام فارغ شوید، گوئید: «الحمد للَّه». جبرئیل گفت: یا ابراهیم! سزاواری که اللَّه ترا دوست خود گیرد، و خلیل خود خواند.

گفت آن روز ربّ العزّة او را خلیل خود خواند. و گفته‌اند: ملک الموت بصورت جوانی در سرای خلیل شد، و خلیل او را نشناخت، گفت بدستوری که درین سرای آمدی؟

ملک الموت گفت: بدستوری خداوند سرای. پس ابراهیم او را بشناخت، آن گه ملک الموت گفت: یا ابراهیم! خدای بنده‌ای را از بندگان خود بدوست گرفت.

ابراهیم گفت: آن کدام بنده است، تا من او را خدمت کنم تا زنده باشم؟

ملک الموت گفت: آن بنده تویی یا ابراهیم. گفت: بچه خصلت مرا دوست گرفت؟

و خلیل خواند؟ گفت: بأنّک تعطی و لا تأخذ.

روی عبد اللَّه بن عمر، قال: قال رسول اللَّه (ص): «یا جبرئیل لم اتّخذ اللَّه ابراهیم خلیلا؟» قال: «لاطعامه الطّعام یا محمد»، و روی ابو هریرة قال: قال رسول اللَّه (ص): «اتّخذ اللَّه ابراهیم خلیلا، و موسی نجیّا، و اتّخذنی حبیبا، ثمّ قال: و عزّتی لاؤثرنّ حبیبی علی خلیلی و نجیّی»، و قال (ص): «لو کنت متّخذا خلیلا لاتّخذت أبا بکر خلیلا، و انّ صاحبکم خلیل اللَّه»، یعنی نفسه.

امّا خلیل از روی لغت آن دوست است که در دوستی وی هیچ خلل نبود.

ابراهیم خلیل است، یعنی که اللَّه او را برگزیده و دوست داشت، دوستی تمام، که در آن هیچ خلل نه، و روا باشد که معنی خلیل، فقیر بود، زیرا که خلّت حاجت و فاقت باشد. یقال: سدّ خلّته‌ای حاجته. قال زهیر یمدح هزن بن سنان:

و ان اتاه خلیل یوم مسغبة
یقول لا غائب مالی و لا حرم‌

خلیل ای فقیر، و ابراهیم، خلیل اللَّه، لأنّه فقیر الی اللَّه، محتاج الیه، لا حاجة له الی غیره.

ترسایی از شیخ ابو بکر وراق ترمدی سؤال کرد، گفت: چرا جائز است خدای را جلّ جلاله ابراهیم را دوست گیرد؟ و جائز نمیدارید که عیسی را فرزند گیرد؟

ابو بکر وراق جواب داد که: فرزند اقتضاء جنسیّت کند، و خدای را جنس نیست، و دوستی اقتضاء جنسیّت نکند. نه‌بینی که کسی اسبی دوست دارد، یا جوهری دوست دارد، یا جامه، یا بنائی، وزین هیچ چیز بفرزندی نگیرد، تا بدانی که فرزند اقتضاء تجانس کند، و لا جنس له جلّ جلاله. ترسا چون این سخن بشنید مسلمان گشت، و بدین اسلام در آمد.

وَ لِلَّهِ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ یختار منها ما یشاء و من یشاء، وَ کانَ اللَّهُ بِکُلِّ شَیْ‌ءٍ مُحِیطاً احاط علمه بجمیع الأشیاء.

وَ یَسْتَفْتُونَکَ فِی النِّساءِ الآیة سبب نزول این آیت آن بود که عرب در زمان جاهلیّت نه زنان را از میراث چیزی میدادند و نه کودکان را، بلکه مردان را میدادند، مهینان ایشان را. ربّ العزّة درین آیت نصیب زنان و نصیب کودکان از میراث بایشان الحاق کرد، و بداد فرمود. و نیز دختران یتیم میبودند با مال و بصورت زشت، که اولیاء ایشان از بهر زشتی صورت نمی‌خواستند که ایشان را بزنی کنند، و ایشان را بکسی نمیدادند، و در خانه میداشتند از بهر مال که داشتند، بامید آنکه مگر بمیرند، و مال ایشان بمیراث بر گیرند.

سدی گفت: این در شأن جابر عبد اللَّه فرو آمد، که دختر عمّی داشت، یتیمه و نابینا بود، و بصورت زشت. جابر گفت: یا رسول اللَّه! بآن صفت که وی است میراث گیرد؟ رسول خدا گفت: نعم، گیرد. پس میراث که وی را بود بوی داد. آن گه او را در خانه میداشت، و بزنی بکس نمیداد، از بیم آنکه شوهر و فرزندان وی مال بمیراث برند، و خود بزنی نمیکرد که جمال نداشت، و گوش بر آن نهاده که تا بمیرد، و آنچه هست از مال وی بمیراث برگیرد. ربّ العالمین این آیت فرستاد: وَ یَسْتَفْتُونَکَ فِی النِّساءِ ای یستعرفونک. و الفتیا و الفتوی لغتان، و هو تعریفک الأمر، افتانی ای عرّفنی. میگوید: از تو فتوی میپرسند و فتوی میخواهند در کار زنان، قُلِ اللَّهُ یُفْتِیکُمْ فِیهِنَّ وَ ما یُتْلی‌ عَلَیْکُمْ‌

موضع «ما» رفع است، المعنی: اللَّه یفتیکم فیهنّ.

وَ ما یُتْلی‌ عَلَیْکُمْ فِی الْکِتابِ ایضا، یفتیکم فیهنّ. میگوید: اللَّه فتوی میکند و قرآن فتوی میکند، و آن آنست که در اوّل سورة گفت: وَ آتُوا الْیَتامی‌ أَمْوالَهُمْ.

ما کُتِبَ لَهُنَّ یعنی فرض لهنّ من المیراث. وَ تَرْغَبُونَ أَنْ تَنْکِحُوهُنَّ یعنی: و ترغبون عن أن تنکحوهنّ لدمامتهنّ.

وَ الْمُسْتَضْعَفِینَ مِنَ الْوِلْدانِ این در موضع خفض است، عطف علی قوله فِیهِنَّ، یعنی قل اللَّه یفتیکم فیهنّ، و فی المستضعفین من الولدان. و قیل عطف علی قوله: فِی یَتامَی النِّساءِ، المعنی: فی یتامی النّساء و فی المستضعفین من الولدان الّذین لا تورثونهم.

وَ أَنْ تَقُومُوا ای: و یفتیکم ان تقوموا للیتامی، بِالْقِسْطِ ای بالعدل فی میراثهم و مالهم و نکاحهم. قیل: نزّلت فی ام کحة و بناتها علی ما سبق شرحه فی صدر السورة.

قال ابن عباس و عائشة: ما کُتِبَ لَهُنَّ، یعنی الصّداق، و المعنی: لا تؤتونهنّ صداقهنّ، و ترغبون فی نکاحهنّ لجمالهنّ و ما لهنّ، و قیل: فی المستضعفین هم العبید و الاماء، ای أحسنوا الیهم، لا تکلّفوهم ما لا یطیقون.

وَ ما تَفْعَلُوا مِنْ خَیْرٍ ممّا امرتم به من قسمة المواریث، فَإِنَّ اللَّهَ کانَ بِهِ عَلِیماً فیجزیکم به.

و روایت کنند از براء عازب که آخرتر آیتی که از آسمان فرود آمد این آیت بود، و آخرتر سوره‌ای سورة براءة.

وَ إِنِ امْرَأَةٌ خافَتْ مِنْ بَعْلِها نُشُوزاً أَوْ إِعْراضاً الآیة سعید جبیر گفت: مردی زنی داشت، و آن زن پیر گشته بود، و از آن مرد فرزندان داشت. مرد خواست که وی را طلاق دهد، و زنی دیگر از آن نیکوتر بخواهد. آن پیر زن گفت: مرا طلاق مده، و با فرزندان بگذار، و قسمت کن مرا اگر خواهی باختیار خویش در کم و بیش، و اگر خواهی قسمت مکن از بهر من، که روا بود اندی که در نکاح تو بمانم. مرد گفت: چنین کنم، پیش رسول خدا شد، و این حال بگفت.

رسول خدا جواب داد که: اللَّه سخن تو شنید، و اگر خواهد اجابت کند. پس ربّ العالمین بجواب ایشان این آیت فرستاد. گویند این مرد رافع بن خدیج الانصاری بود، و زن وی خویلة بنت محمد بن مسلمة الانصاری.

وَ إِنِ امْرَأَةٌ خافَتْ ای علمت و رأت، مِنْ بَعْلِها نُشُوزاً یعنی: یبغضها و یترک مضاجعتها و مباشرتها، و یعرض بوجهه عنها، و یقلّ مجالستها و محادثتها.

میگوید: اگر زنی از شوهر خویش میشناسد و میداند و می‌بیند که وی را دشمن میدارد، و مباشرت و صحبت وی می‌بگذارد، و روی از وی میگرداند، و با وی ننشیند و حدیث نکند، بر ایشان تنگی نباشد که با یکدیگر صلح کنند در قسمت و در نفقه. و این چنان باشد که مرد زن را گوید: تو پیر گشتی و روزگار جوانیت بسر رسید، و من میخواهم که دیگر زنی خواهم، و روزگار قسمت وی بیفزایم، در روز و در شب، تازگی و جوانی وی را. اگر تو بدین خشنودی و رضا میدهی، بر جای خود و بر حال خود در نکاح من میباش، و اگر نه ترا بخشنودی گسیل کنم. پس اگر زن بدین حال و بدین صفت رضا دهد نیکوکار بود و پسندیده، و وی را بر آن اجبار نکنند، و اگر نه که بدون حق خویش رضا ندهد، واجب آید بر شوهر که حق وی از مقام و نفقه تمام بدهد، یا بنیکویی و احسان وی را روان کند، و وی را برنج‌ و کراهیت ندارد. و مرد اگر وی را دارد، و حقّ وی با کراهیت صحبت تمام بدهد، محسن باشد و ستوده حق، و اللَّه وی را جزا دهد بر فعل خیر. اینست که اللَّه گفت: وَ ما تَفْعَلُوا مِنْ خَیْرٍ فَإِنَّ اللَّهَ کانَ بِهِ عَلِیماً ای یعلمه و یجازیه علیه. امّا بر مباشرت وی را اجبار نکنند، که آن علی الخصوص حق مرد است، چون فرو گذارد بر آن اجبار نرود، بخلاف مقام و نفقه که حقّ زنست.

و آنچه ربّ العزّة گفت: وَ الصُّلْحُ خَیْرٌ، آنست که پیر زن را میدارد بعد از تخییر در نفقه و مقام، بچیزی معلوم صلح کنند. و رسول خدا (ص) با سوده بنت زمعه همین کرد. زنی بود روزگار بوی برآمده و پیر گشته، و رسول خواست که وی را طلاق دهد. سوده گفت: مرا در جمله زنان خود بگذار، تا فردا در قیامت چون مرا حشر کنند، با زنان تو حشر کنند، و من نوبت خویش روز و شب در کار عائشه کردم.

رسول خدا آن از وی بپذیرفت، و چنان کرد.

قرّاء کوفه أَنْ یُصْلِحا خوانند، بضمّ یا و کسر لام بی الف، و هو من الاصلاح.

و در حال تنازع و تشاجر اصلاح استعمال کنند، چنان که تصالح استعمال کنند، تقول: اصلحت بین المنازعین. قال اللَّه تعالی: إِلَّا مَنْ أَمَرَ بِصَدَقَةٍ أَوْ مَعْرُوفٍ أَوْ إِصْلاحٍ بَیْنَ النَّاسِ. و «صلحا» روا بود که نصب علی المصدر باشد، لأنّ الصّلح اسم للمصدر من اصلحت، کالعطاء من اعطیت، و روا بود که نصب او بر مفعول به حمل کنی، چنان که گویی: اصلحت ثوبا. باقی «ان یصالحا» خوانند، بفتح یا و لام و تشدید صاد، و بألف، و أصل آن «ان یتصالحا» است، «تا» در صاد مدغم کردند، لتقاربهما فی المخرج، و درین باب تصالح معروف‌تر است.

وَ أُحْضِرَتِ الْأَنْفُسُ الشُّحَّ گفته‌اند که شحّ زن آنست که شوی خودش دریغ آید از زنی دیگر از مهر او، و شحّ مرد آنست که خویشتنش دریغ آید از زن خویشتن از پیری یا از زشتی بمهر زنی دیگر. و قیل: وَ أُحْضِرَتِ الْأَنْفُسُ الشُّحَّ یعنی الغالب علی نفس المرأة الشّح. غالب آن بود که زن بخیل باشد و بر مال حریص، چون شوهر وی را ببعضی مال خشنود گرداند، وی نصیب خود از شوهر بتواند گذاشت.

پس گفت: وَ إِنْ تُحْسِنُوا وَ تَتَّقُوا یعنی اگر نیکویی کنید و مفارقت نجوئید، و از میل و جور بپرهیزید، اللَّه تعالی آگاهست، از احسان و جور شما خبر دارد، و جزاء آن چنان که خود خواهد، دهد.

وَ لَنْ تَسْتَطِیعُوا أَنْ تَعْدِلُوا بَیْنَ النِّساءِ ای: لن تقدروا ان تسوّوا بینهنّ فی الحبّ، و لو حرصتم علی العدل. معنی آنست که شما اگر چه کوشید و حریص باشید، بر آنکه میان زنان خویش عدل و راستی نگه دارید، در دوستی و مهر نتوانید، که در استطاعت شما نبود که دلها در دوستی راست دارید، امّا این یکی توانید که میل نکنید در نفقه و در قسمت. چون دو زن دارید یا بیشتر، همه را در نفقه و در قسمت یکسان دارید، و جوان را بر پیر افزونی منهید، که اگر افزونی نهید، آن دیگر را همچون زندانی محبوس فرو گذارید، آویخته میان دو حال، نه بی‌شوی و نه با شوی.

حسین فضل گفت، عدل بر دو ضربست: یکی آنست که در استطاعت بنده آید، و یکی نه. امّا آنچه در استطاعت آید آنست که: بنده را فرمودند، آنجا که گفت ربّ العزّة: إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ. جای دیگر گفت: قُلْ أَمَرَ رَبِّی بِالْقِسْطِ. و این عدل نقیض جور است که هر دو در توان بنده آید. امّا آنچه در استطاعت و توان بنده نیاید، راست داشتن دل است در مهر و دوستی با همه زنان. و این، بنده را نفرموده‌اند، از آنکه در توان وی نیست. مصطفی (ص) قسمت کرد میان زنان، و عدل و راستی در آن نگه داشت، آن گه گفت: اللهم هذه قسمتی فیما املک فلا تأخذنی فیما لا املک»، و روی انّه قال: «اللهم هذه قسمتی فیما املک و أنت اعلم فیما لا املک».

و از عمر خطاب روایت کنند که گفت: اللّهمّ امّا قلبی فلا املک، و امّا ما سوی ذلک فارجو ان اعدل. و عن ابی هریرة قال: قال رسول اللَّه (ص): «من کانت له امرأتان یمیل الی احدیهما عن الأخری، جاء یوم القیامة و أحد شقّیه ساقط».

و قال انس بن مالک: اذا تزوّج البکر اقام عندها سبعا، و اذا تزوّج الثّیّب اقام عندها ثلاثا.

کسی که بکری بزنی کند، وی را رسد که در قسمت وی را هفت شبان روز بر زنان دیگر افزونی نهد، و اگر ثیّب باشد سه شبانروز، آن گه بقسمت و عدل میان ایشان باز شود.

و زنان ذمّیّات و آزادگان مسلمانان در قسمت یکسان‌اند، و آزاد زن را دو شب است و کنیزک را یک شب. وَ إِنْ تُصْلِحُوا یعنی: بالعدل فی القسمة بینهنّ، و تَتَّقُوا الجور، فَإِنَّ اللَّهَ کانَ غَفُوراً رَحِیماً لما ملت الی الّتی تحبّها بقلبک، بعد العدل فی القسمة.

وَ إِنْ یَتَفَرَّقا یُغْنِ اللَّهُ کُلًّا مِنْ سَعَتِهِ چون حدیث صلح رفته بود، و ذکر اجتماع بر سبیل جواز، از پس آن در فراق سخن گفت، و رخصت داد، تا اگر آن پیر زن بصلح سر در نیارد، و جز تسویت طلب نکند، از یکدیگر بطلاق جدا شوند، و ربّ العزّة ایشان را وعده داد که از فضل خویش هر دو را بی‌نیاز کند، و روزی دهد: آن زن را از شوی دیگر، و این مرد را از زنی دیگر.

گویند: مردی پیش مصطفی (ص) آمد، و عزب بود، و از تنگی روزی و معیشت شکایت کرد. مصطفی او را گفت که: زنی بخواه تا روزیت فراخ شود. یعنی بحکم این آیت که اللَّه گفت: إِنْ یَکُونُوا فُقَراءَ یُغْنِهِمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ. دیگری آمد که زن داشت، و از تنگی معیشت و روزی شکایت کرد. مصطفی (ص) گفت او را که: زن طلاق ده تا روزیت فراخ شود. یعنی بحکم این آیت که اللَّه گفت: وَ إِنْ یَتَفَرَّقا یُغْنِ اللَّهُ کُلًّا مِنْ سَعَتِهِ.

وَ کانَ اللَّهُ واسِعاً یعنی: لجمیع خلقه فی الرّزق و الفضل، حَکِیماً فیما حکم و وعظ.

وَ لِلَّهِ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ الآیة میگوید: خدایراست هر چه در آسمان‌اند از فریشتگان، و هر چه در زمین‌اند از خلقان. وَ لَقَدْ وَصَّیْنَا الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتابَ مِنْ قَبْلِکُمْ امّتهای گذشته‌اند، و کتابداران پیشینه از تورات و انجیل، و هر چه بود از کتب. وَ إِیَّاکُمْ خطاب امّت محمد است، یعنی ایشان را که پیش از شما کتاب دادند، ایشان را و شما را ای امّت محمد، اندرز کردیم: ایشان را در کتب ایشان، و شما را در کتاب شما یعنی قرآن، أَنِ اتَّقُوا اللَّهَ یعنی: وحّدوا اللَّه، که خدای را یگانه دانید، و بمعبودی یگانه شناسید. وَ إِنْ تَکْفُرُوا و اگر نکنید، و توحید بپوشید، و جحود آرید، فَإِنَّ لِلَّهِ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ وَ کانَ اللَّهُ غَنِیًّا حَمِیداً بحقیقت دانید که هر چه در هفت آسمان و هفت زمین است، همه ملک و ملک اوست، همه رهی و بنده وی است، همه ساخته و صنع وی است، و آن گه از طاعت همه بی‌نیاز است، وز ستایش همه پاک ستوده خود است و بی‌نیاز بجلال خود.

وَ لِلَّهِ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ وَ کَفی‌ بِاللَّهِ وَکِیلًا ای: دافعا و مجیرا حافظا علی خلقه شهیدا.

إِنْ یَشَأْ یُذْهِبْکُمْ أَیُّهَا النَّاسُ الآیة این خطاب مشرکان و منافقان است.

میگوید: اگر اللَّه خواهد مرگ بر شما گمارد، و همه را نیست گرداند، و باز قومی دیگر آرد از شما مطیع‌تر و بهتر، یعنی مسلمانان و امّت احمد. و همین کرد ربّ العالمین جلّ جلاله، که در عهد رسول خدا جهان همه کفر و معصیت داشت، پس علم اسلام آشکارا گشت، و کفر با طیّ ادبار خود شد، و جهان همه از نور اسلام روشن گشت.

قال ابو هریرة: لمّا نزلت هذه الآیة ضرب رسول اللَّه (ص) ظهر سلمان، فقال: «هم قوم هذا» یعنی: عجم فارس.

مَنْ کانَ یُرِیدُ ثَوابَ الدُّنْیا فَعِنْدَ اللَّهِ ثَوابُ الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ میگوید: هر که بفرائض اعمال، دنیا خواهد، اللَّه تعالی آنچه خواهد از دنیا بوی دهد، یا آنچه خواهد از وی دفع کند در دنیا، امّا در آخرت وی را هیچ ثواب نبود. و هر که بفرائض اعمال ثواب آخرت خواهد، ربّ العالمین آنچه وی را بکار آید از دنیا بوی دهد، و آنچه بنده خواهد از جلب منفعت و دفع مضرّت از وی باز نگیرد، و آن گه وی را در آخرت نصیب بود بهشت جاودان و نعمت بیکران، ربّ العالمین بر نیّت آخر، هم دنیا دهد، و هم عقبی، امّا بر نیّت دنیا آخرت ندهد. رسول خدا گفت: «المؤمن نیّته خیر من عمله، و عمل المنافق خیر من نیّته، و کلّ یعمل علی نیّته».

قیل: هذه الآیة وعید للمنافقین، و قیل: حضّ علی الجهاد، و ثواب الدّنیا هو الغنیمة بالجهاد.

یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُونُوا قَوَّامِینَ بِالْقِسْطِ مفسّران گفتند: این آیت در شأن مردی آمد که بنزدیک وی گواهی بود بر پدر وی، و میترسید که اگر آن گواهی بدهد، اجحافی باشد بمال وی، و درویشی وی بیفزاید. و گویند که: در شأن ابو بکر صدّیق فرو آمد که کسی را بر پدر وی ابو قحافه حقّی بود، و وی گواه بود. میگوید: ای شما که مؤمنان‌اید! کُونُوا قَوَّامِینَ بِالْقِسْطِ ای: قوّالین بالعدل فی الشّهادة، در گواهی دادن گویندگان بعدل باشید، راستی نگه دارید، گواهی که دهید خدای را دهید، از بهر صاحب حقّ، و باز مگیرید، اگر چه آن گواهی بر نفس شما باشد، یا بر پدر و مادر، یا بر خویش و پیوند، و بدان منگرید که آن کس که بر وی گواهی میدهید، توانگرست یا درویش: توانگر را از بهر توانگری محابا مکنید، و بر درویش از بهر درویشی نبخشائید، کار هر دو باللّه فرو گذارید، که اللَّه بدیشان از شما سزاوارتر، و آنچه اللَّه ایشان را خواهد نیکوتر.

فَلا تَتَّبِعُوا الْهَوی‌ أَنْ تَعْدِلُوا شما بر پی دل خواست خود مروید، تا جور کنید و از حق بگردید. «و ان تلوا» بیک واو و ضمّ لام قراءت شامی و حمزه است، از ولی یلی ولایة، یقال: و لیت الشی‌ء اذا تولّیته، و اقبلت علیه، فولایة الشّی‌ء اقبال علیه، و هو خلاف الاعراض عنه. و المعنی: ان تقبلوا او تعرضوا. باقی قرّاء إِنْ تَلْوُوا خوانند بدو واو و سکون لام، من لوی یلوی لیّا، و هو من لیّ القاضی و اعراضه لأحد الخصمین علی الآخر، او من لیّ الشّهادة، و هو تحریفها، او من لیّ الغریم، و هو مدافعته و مماطلته. یقال: لویته حقّه ای دافعته، چون از مدافعت بود معنی آن باشد که: و ان تدافعوا فی اقامة الشّهادة او تعرضوا عنها فتکتموها.

میگوید: اگر در گواهی دادن مدافعت کنید، و روزگار در پیش افکنید، یا خود انکار کنید، و پنهان دارید، و از آن اعراض کنید. معنی دیگر: «و ان تلوا» و اگر بپیچانید گواهی و سخن، أَوْ تُعْرِضُوا یعنی عن اللَّه، و تقوموا بالشّهادة، یا روگردانید از پیچ و گواهی بدهید، هر چون که کنید اللَّه بدان دانا است و آگاه، یجازی المحسن باحسانه و المسی‌ء باساءته.

ابن عباس گفت: این آیت در شأن قاضیان آمد که پیچ در روی خویش آرند، و از یک خصم اعراض کنند. مصطفی (ص) چون این آیت فرو آمد، گفت: «من کان یؤمن باللّه و الیوم الآخر فلیقم شهادته علی من کانت، و من کان یؤمن باللّه و الیوم الآخر فلا یجحد حقّا هو علیه، و لیؤدّه عفوا و لا یلجئه الی سلطان و خصومته، لیقتطع بها حقّه، و انّما رجل خاصم الیّ فقضیت له علی اخیه بحقّ لیس هو له علیه، فلا یأخذه و انّما أقطع له قطعة من جهنّم».

و قیل لعمار بن یاسر: ایّ النّاس احکم؟ قال: الّذی یحکم للنّاس کما یحکم لنفسه، و قال ابن عباس (رض): انّما ابتلی سلیمان بن داود بما ابتلی به، لأنّه تقدّم الیه خصمان، فهوی أن یکون الحقّ لاحدیهما. و قال عبد اللَّه بن عمر: جاء خصمان الی عمر، فجلسنا الیه، و فی قلبه علی احد الخصمین شی‌ء، فأقامهما، ثمّ جلسا مرّة اخری، فأقامهما، ثمّ جلسا الیه الثّالثة، ففصل بینهما، و قال: انّهما جلسا الیّ و فی قلبی علی احد الخصمین شی‌ء، فکرهت ان افضل الحکم علی ذلک، فأقمتهما، ثمّ جلسا الثّانیة، و قد ذهب بعض ما فی قلبی، فأقمتهما ثمّ جلسا الثّالثة، و لا ابالی لأیّ الخصمین کان، فقضیت.

وَ لَوْ عَلی‌ أَنْفُسِکُمْ اگر کسی گوید: شهادت بر خویشتن چونست؟ جواب آنست که: حق دیگری بر خود واجب شناسد، و بدان اقرار دهد. ابن عباس گفت: امروا ان یقولوا الحقّ و لو علی انفسهم.

اطلاعات

قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

قوله تعالی: وَ مَنْ أَحْسَنُ دِیناً ای: احکم دینا ممّن اخلص عمله للَّه، و فوّض امره الیه، وَ هُوَ مُحْسِنٌ ای: موحّد للَّه، محسن الی خلقه، وَ اتَّبَعَ دین اللَّه الّذی بعث به محمدا. میگوید: کیست دیندار و پسندیده‌تر از آن کس که عمل خود از شرک و ریا پاک کند، و کار خود باللَّه باز گذارد، و اللَّه را کارساز و کار ران خود داند؟ و آن گه با خلق خدا نیکوکار بود و مهربان، بر پی آن دین ایستد که محمد را بآن دین فرستاد، و آن دین ابراهیم است و ملّت وی. ملّت ابراهیم در ملّت محمد داخل است. هر که بملّت محمد اقرار دهد، اتّباع ملّت ابراهیم کرد.
هوش مصنوعی: خداوند می‌فرماید: چه کسی در دین بهتر است از کسی که اعمالش را خالصانه برای خدا انجام می‌دهد و امورش را به او واگذار می‌کند؟ او همچنین نیکوکار و مهربان به مخلوقات خدا است و دینی را پیروی می‌کند که خداوند با آن محمد را فرستاده است. این دین همان دین ابراهیم است و پیروان او نیز جزئی از این دین می‌باشند. هر کس به ملت محمد ایمان آورد، در واقع پیرو ملت ابراهیم است.
ابن عباس گفت: اقرار دادن به کعبه، و نماز کردن بآن، و طواف کردن گرد آن، و سعی میان صفا و مروه، و رمی جمرات، و حلق رأس، و جمله مناسک از دین ابراهیم است. هر که نماز سوی کعبه کرد، و باین صفات اقرار داد، اتّباع ملّت ابراهیم کرد. و این در شأن ابو بکر فرو آمد بقول بعضی مفسّران.
هوش مصنوعی: ابن عباس بیان می‌کند که انجام کارهایی مانند اقرار به کعبه، نماز خواندن به سوی آن، طواف دور آن، سعی کردن بین صفا و مروه، رمی جمرات و حلق سر، از مناسک دین ابراهیم است. هر کسی که به سوی کعبه نماز بخواند و این اعمال را انجام دهد، پیرو ملت ابراهیم محسوب می‌شود. این موضوع در مورد ابو بکر نیز توسط برخی مفسران مطرح شده است.
حَنِیفاً حال عن ابراهیم، او عن الضّمیر فی وَ اتَّبَعَ، و معناه: مائلا عن جمیع الأدیان.
هوش مصنوعی: حنیف به معنای مایل بودن به سوی یک وحدت است و در مورد ابراهیم به کار رفته است. این واژه به نوعی نشان‌دهنده انحراف از تمام ادیان دیگر است.
وَ اتَّخَذَ اللَّهُ إِبْراهِیمَ خَلِیلًا ابن عباس گفت: ابراهیم مهماندار بود، خانه بر سر راه داشتی، تا هر کسی که بر وی گذشتی، وی را مهمان کردی. پس یک سال مردمان را قحط رسید، از ابراهیم طعام طلب کردند، و ابراهیم را عادت بود که هر سال بار از مصر آوردی، از نزدیک دوستی که در مصر داشت. غلامان را و شتران را فرستاد نزدیک وی، بار خواست، و بار نبود آن سال، که ایشان را هم قحط رسیده بود. شتران را تهی باز گردانیدند، تا بهامونی رسیدند که پر از ریگ بود، آن چاکران ابراهیم با خود گفتند: اگر اشترانرا باز گردانیم بی‌بار، نه خوب بود، و دشمن را شماتت بود. درایستادند و غرارها پر از ریگ کردند. چون بر ابراهیم رسیدند قصّه با ابراهیم بگفتند، و ابراهیم دلتنگ شد، که مردم را امیدوار کرده بود، و دل بر آن نهاده که اکنون طعام رسد. و ساره در آن حال خفته بود، و ازین قصّه خبر نداشت. پس ابراهیم در خواب شد از دلتنگی، و ساره بیدار گشت، و پرسید که غلامان ما رسیدند از مصر؟ و بار آوردند؟ گفتند: آری رسیدند. ساره سر آن بار بگشاد، آرد سفید نیکو دید. خبّازان را بفرمود تا در پختن ایستادند. چون ابراهیم (ع) بیدار گشت، بوی طعام بوی رسید، گفت: یا سارة من این هذا الطّعام؟ از کجا آمد این طعام؟ گفت: این آنست که از نزدیک خلیل تو آن دوست مصری آوردند. ابراهیم فضل و کرامت خدای بر خود بدانست و گفت: این از نزدیک خلیل من اللَّه است، نه از نزدیک خلیل مصری. ابن عباس گفت: آن روز ربّ العزّة ابراهیم را دوست خوانده، و او را خلیل خود خواند. و گفته‌اند: آن روز که فریشتگان در پیش ابراهیم شدند، بر صورتهای غلامان نیکو روی، ابراهیم پنداشت که ایشان مهمانان‌اند، گوساله فربه بریان کرد، و نزدیک ایشان آورد، آن گه گفت: بخورید بدو شرط: یکی آنکه چون دست بطعام برید گوئید: «بسم اللَّه»، و چون از طعام فارغ شوید، گوئید: «الحمد للَّه». جبرئیل گفت: یا ابراهیم! سزاواری که اللَّه ترا دوست خود گیرد، و خلیل خود خواند.
هوش مصنوعی: خداوند ابراهیم را به دوستی برگزید. ابن عباس می‌گوید ابراهیم همیشه مهمان‌نوازی می‌کرد و خانه‌اش در مسیر بود، به‌طوری که هرکس از آنجا می‌گذشت، او را مهمان می‌کرد. یک سال قحطی شد و مردم از او غذا خواستند. ابراهیم هر سال از دوستی در مصر بار می‌آورد، بنابراین غلامان و شتران را نزد او فرستاد تا بار بیاورند، اما آن سال بار نبود زیرا در مصر نیز قحطی رخ داده بود. شتران بی‌بار برگردانده شدند و در راه به مکانی با خاک بسیار رسیدند. غلامان ابراهیم تصمیم گرفتند شتران را با کیسه‌های پر از خاک برگردانند تا از خجالت نجات پیدا کنند. وقتی این موضوع را به ابراهیم گفتند، او دلتنگ شد چرا که به مردم امید داده بود که غذایی خواهد رسید. در آن لحظه ساره خواب بود و از موضوع خبر نداشت. ابراهیم به خاطر دلتنگی خوابش برد و ساره از خواب بیدار شد و پرسید آیا غلامان از مصر رسیده‌اند یا نه؟ غلامان پاسخ دادند بله، اما ساره کنجکاو شد و به بار نگاه کرد و آرد سفید و خوشمزه‌ای دید. او به نانوایان دستور داد تا نان بپزند. وقتی ابراهیم بیدار شد و بوی غذا را شنید، از ساره پرسید که این غذا از کجا آمده است. ساره گفت این بار را دوستی‌اش از مصر آورده است. ابراهیم فهمید که خداوند به او کرامت داده و این غذا از جانب خداست، نه از دوستی مصری. ابن عباس می‌گوید در آن روز خداوند ابراهیم را خلیل خود نامید. همچنین، گفته شده است که وقتی فرشتگان به پیش ابراهیم آمدند، او آنان را مهمان تصور کرد و گوساله‌ای بریان کرد. او به آنان گفت که باید به دو شرط غذا بخورند: یکی این که هنگام شروع غذا بگویند «بسم اللَّه» و دیگری این که پس از غذا بگویند «الحمد للَّه». جبرئیل به ابراهیم گفت که سزاوار است خدا او را دوست بدارد و خلیل خود بخواند.
گفت آن روز ربّ العزّة او را خلیل خود خواند. و گفته‌اند: ملک الموت بصورت جوانی در سرای خلیل شد، و خلیل او را نشناخت، گفت بدستوری که درین سرای آمدی؟
هوش مصنوعی: در آن روز، خداوند او را دوست خود نامید. همچنین گفته شده که فرشته مرگ به شکل جوانی وارد خانه خلیل شد و خلیل او را نشناخت و از او پرسید که به چه دلیل به این خانه آمده‌ای؟
ملک الموت گفت: بدستوری خداوند سرای. پس ابراهیم او را بشناخت، آن گه ملک الموت گفت: یا ابراهیم! خدای بنده‌ای را از بندگان خود بدوست گرفت.
هوش مصنوعی: ملک الموت گفت: به فرمان خداوند، به اینجا آمده‌ام. ابراهیم او را شناخت و سپس ملک الموت گفت: ای ابراهیم! خداوند یکی از بندگانش را به خود فراخوانده است.
ابراهیم گفت: آن کدام بنده است، تا من او را خدمت کنم تا زنده باشم؟
هوش مصنوعی: ابراهیم گفت: آن بنده کدام است که تا زنده هستم، می‌توانم به او کمک کنم؟
ملک الموت گفت: آن بنده تویی یا ابراهیم. گفت: بچه خصلت مرا دوست گرفت؟
هوش مصنوعی: ملک الموت گفت: آیا تو ابراهیم هستی؟ او پاسخ داد: آیا کسی از ویژگی‌های من خوشش آمده است؟
و خلیل خواند؟ گفت: بأنّک تعطی و لا تأخذ.
هوش مصنوعی: و خلیل گفت: چون تو می‌دهی و نمی‌گیری.
روی عبد اللَّه بن عمر، قال: قال رسول اللَّه (ص): «یا جبرئیل لم اتّخذ اللَّه ابراهیم خلیلا؟» قال: «لاطعامه الطّعام یا محمد»، و روی ابو هریرة قال: قال رسول اللَّه (ص): «اتّخذ اللَّه ابراهیم خلیلا، و موسی نجیّا، و اتّخذنی حبیبا، ثمّ قال: و عزّتی لاؤثرنّ حبیبی علی خلیلی و نجیّی»، و قال (ص): «لو کنت متّخذا خلیلا لاتّخذت أبا بکر خلیلا، و انّ صاحبکم خلیل اللَّه»، یعنی نفسه.
هوش مصنوعی: پیامبر اسلام (ص) به جبرئیل می‌فرماید: «چرا خدا ابراهیم را خلیل انتخاب نکرد؟» جبرئیل پاسخ می‌دهد: «به خاطر طعام او، ای محمد.» همچنین ابوهریره نقل می‌کند که پیامبر (ص) فرمود: «خدا ابراهیم را خلیل، موسی را نبی و من را دوست خود انتخاب کرده است. سپس فرمود: به عزت خود قسم، من دوست خود را بر خلیل و نبی ترجیح می‌دهم.» او (ص) ادامه داد: «اگر قرار بود که کسی را به عنوان خلیل انتخاب کنم، آن شخص ابوبکر بود، اما همانا دوست شما خلیل خداست.»
امّا خلیل از روی لغت آن دوست است که در دوستی وی هیچ خلل نبود.
هوش مصنوعی: اما خلیل به معنای دوست است و در دوستی او هیچ نقصی وجود ندارد.
ابراهیم خلیل است، یعنی که اللَّه او را برگزیده و دوست داشت، دوستی تمام، که در آن هیچ خلل نه، و روا باشد که معنی خلیل، فقیر بود، زیرا که خلّت حاجت و فاقت باشد. یقال: سدّ خلّته‌ای حاجته. قال زهیر یمدح هزن بن سنان:
هوش مصنوعی: ابراهیم خلیل، به معنای این است که خداوند او را برگزیده و به طور کامل دوست داشته است، دوستی که هیچ نقصی در آن نیست. همچنین بیان این موضوع نیز ممکن است که مفهوم خلیل به فقر اشاره داشته باشد، زیرا خلت به معنای نیاز و کمبود است. در این زمینه، جمله‌ای هم وجود دارد که می‌گوید: "حاجت او را برطرف کن." همچنین، شاعر زهیر در مدح هزن بن سنان نیز این معنا را مطرح کرده است.
و ان اتاه خلیل یوم مسغبة
یقول لا غائب مالی و لا حرم‌
هوش مصنوعی: اگر روزی در دوران قحطی و گرسنگی دوستی به او برسد و بگوید: «در این شرایط سخت، نه مال و دارایی‌ای دارم و نه کسی را دارم که به من کمک کند»، اشاره به وضعیتی دارد که فرد در آن با دشواری و تنهایی مواجه است.
خلیل ای فقیر، و ابراهیم، خلیل اللَّه، لأنّه فقیر الی اللَّه، محتاج الیه، لا حاجة له الی غیره.
هوش مصنوعی: خلیل، ای بی‌چاره، و ابراهیم، دوست خدا، زیرا او به خداوند نیاز دارد و محتاج اوست و به هیچ‌کس دیگری نیازی ندارد.
ترسایی از شیخ ابو بکر وراق ترمدی سؤال کرد، گفت: چرا جائز است خدای را جلّ جلاله ابراهیم را دوست گیرد؟ و جائز نمیدارید که عیسی را فرزند گیرد؟
هوش مصنوعی: ترسایی از شیخ ابو بکر وراق ترمدی پرسید: چرا جایز است که خداوند، ابراهیم را دوست داشته باشد اما شما نمی‌پذیرید که عیسی فرزند او باشد؟
ابو بکر وراق جواب داد که: فرزند اقتضاء جنسیّت کند، و خدای را جنس نیست، و دوستی اقتضاء جنسیّت نکند. نه‌بینی که کسی اسبی دوست دارد، یا جوهری دوست دارد، یا جامه، یا بنائی، وزین هیچ چیز بفرزندی نگیرد، تا بدانی که فرزند اقتضاء تجانس کند، و لا جنس له جلّ جلاله. ترسا چون این سخن بشنید مسلمان گشت، و بدین اسلام در آمد.
هوش مصنوعی: ابو بکر وراق گفت: فرزند به جنسیت خود وابسته است، اما خداوند هیچ جنسی ندارد و دوستی نیازی به جنسیت ندارد. آیا نمی‌بینی که کسی می‌تواند اسبی، جواهری، لباسی یا ساختمانی را دوست داشته باشد، بدون اینکه به فرزندی برخورد کند؟ پس باید فهمید که فرزند به تجانس وابسته است و خداوند هیچ جنسی ندارد. وقتی ترسا این سخن را شنید، مسلمان شد و به دین اسلام گرایش پیدا کرد.
وَ لِلَّهِ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ یختار منها ما یشاء و من یشاء، وَ کانَ اللَّهُ بِکُلِّ شَیْ‌ءٍ مُحِیطاً احاط علمه بجمیع الأشیاء.
هوش مصنوعی: هرچه در آسمان‌ها و زمین است، از آن خداست و او از میان آنچه که می‌خواهد، هر چیزی را که بخواهد انتخاب می‌کند. خداوند به‌طور کامل بر همه چیز احاطه دارد و علم او به تمامی موجودات گسترده است.
وَ یَسْتَفْتُونَکَ فِی النِّساءِ الآیة سبب نزول این آیت آن بود که عرب در زمان جاهلیّت نه زنان را از میراث چیزی میدادند و نه کودکان را، بلکه مردان را میدادند، مهینان ایشان را. ربّ العزّة درین آیت نصیب زنان و نصیب کودکان از میراث بایشان الحاق کرد، و بداد فرمود. و نیز دختران یتیم میبودند با مال و بصورت زشت، که اولیاء ایشان از بهر زشتی صورت نمی‌خواستند که ایشان را بزنی کنند، و ایشان را بکسی نمیدادند، و در خانه میداشتند از بهر مال که داشتند، بامید آنکه مگر بمیرند، و مال ایشان بمیراث بر گیرند.
هوش مصنوعی: در زمان جاهلیت، عرب‌ها نه به زنان و نه به کودکان از میراث چیزی می‌دادند و فقط مردان را از آن خود می‌کردند. خداوند در این آیه به حق زنان و کودکان در ارث اشاره کرده و به آن‌ها سهمی اختصاص داده است. همچنین، دختران یتیم با دارایی‌هایی که داشتند، در وضعیت بدی قرار داشتند و به خاطر زشتی صورتشان، سرپرستانشان تمایلی به ازدواج با آن‌ها نداشتند. آن‌ها را در خانه نگه می‌داشتند تا شاید بمیرند و بتوانند از مالشان بهره‌مند شوند.
سدی گفت: این در شأن جابر عبد اللَّه فرو آمد، که دختر عمّی داشت، یتیمه و نابینا بود، و بصورت زشت. جابر گفت: یا رسول اللَّه! بآن صفت که وی است میراث گیرد؟ رسول خدا گفت: نعم، گیرد. پس میراث که وی را بود بوی داد. آن گه او را در خانه میداشت، و بزنی بکس نمیداد، از بیم آنکه شوهر و فرزندان وی مال بمیراث برند، و خود بزنی نمیکرد که جمال نداشت، و گوش بر آن نهاده که تا بمیرد، و آنچه هست از مال وی بمیراث برگیرد. ربّ العالمین این آیت فرستاد: وَ یَسْتَفْتُونَکَ فِی النِّساءِ ای یستعرفونک. و الفتیا و الفتوی لغتان، و هو تعریفک الأمر، افتانی ای عرّفنی. میگوید: از تو فتوی میپرسند و فتوی میخواهند در کار زنان، قُلِ اللَّهُ یُفْتِیکُمْ فِیهِنَّ وَ ما یُتْلی‌ عَلَیْکُمْ‌
هوش مصنوعی: جابر عبدالله دارای دختری یتیم، نابینا و با ظاهری ناپسند بود. او از رسول خدا پرسید آیا با این شرایط، دخترش می‌تواند از ارث بهره‌مند شود و پیامبر پاسخ مثبت داد. پس از آن، جابر ارث را به او داد و تصمیم گرفت او را در خانه نگه‌دارد و به او همسری ندهد، زیرا نگران بود شوهر و فرزندانش از ارث بهره‌مند شوند. او به دلیل ظاهر ناپسندش نمی‌خواست شریک زندگی پیدا کند و منتظر بود تا بمیرد و هرچه دارد از او به ارث برسد. سپس خداوند آیه‌ای نازل کرد که در آن به سؤالات مردم درباره زنان پاسخ داده شد و این که خداوند خودش در این مورد فتوا می‌دهد.
موضع «ما» رفع است، المعنی: اللَّه یفتیکم فیهنّ.
هوش مصنوعی: موضع «ما» به معنای انکار و رد کردن چیزی است، یعنی خداوند شما را از دروغ‌ها و نادرستی‌ها آگاه می‌سازد.
وَ ما یُتْلی‌ عَلَیْکُمْ فِی الْکِتابِ ایضا، یفتیکم فیهنّ. میگوید: اللَّه فتوی میکند و قرآن فتوی میکند، و آن آنست که در اوّل سورة گفت: وَ آتُوا الْیَتامی‌ أَمْوالَهُمْ.
هوش مصنوعی: در اینجا اشاره شده که آنچه در کتاب (قرآن) برای شما خوانده می‌شود، در مورد مسائل مختلف به شما فتوا می‌دهد. این بیان به این معناست که خداوند و قرآن در موضوعات خاص، نظرات و دستورات خود را ارائه می‌دهند. به عنوان مثال، در ابتداى سوره گفته شده که باید مال یتیمان را به آنها بدهید.
ما کُتِبَ لَهُنَّ یعنی فرض لهنّ من المیراث. وَ تَرْغَبُونَ أَنْ تَنْکِحُوهُنَّ یعنی: و ترغبون عن أن تنکحوهنّ لدمامتهنّ.
هوش مصنوعی: ما به آن‌ها ارث می‌دهیم، و شما تمایل دارید که با آن‌ها ازدواج نکنید به خاطر زشتی آن‌ها.
وَ الْمُسْتَضْعَفِینَ مِنَ الْوِلْدانِ این در موضع خفض است، عطف علی قوله فِیهِنَّ، یعنی قل اللَّه یفتیکم فیهنّ، و فی المستضعفین من الولدان. و قیل عطف علی قوله: فِی یَتامَی النِّساءِ، المعنی: فی یتامی النّساء و فی المستضعفین من الولدان الّذین لا تورثونهم.
هوش مصنوعی: این عبارت به توضیح اصطلاحاتی درباره مستضعفان و یتیمان زنان می‌پردازد. در اینجا به گروهی از کودکان مستضعف اشاره شده که در موقعیت نازلی قرار دارند و عنوان می‌شود که این گروه به یتیمان زنان عطف و مرتبط است. در واقع، این متن به نوعی بر این موضوع تاکید دارد که این کودکان به دلیل وضعیت خاص خود، همچنان نیازمند توجه و حمایت هستند و نباید از نظر اقتصادی و حقوقی مورد غفلت قرار گیرند.
وَ أَنْ تَقُومُوا ای: و یفتیکم ان تقوموا للیتامی، بِالْقِسْطِ ای بالعدل فی میراثهم و مالهم و نکاحهم. قیل: نزّلت فی ام کحة و بناتها علی ما سبق شرحه فی صدر السورة.
هوش مصنوعی: و اینکه شما باید در برابر یتیمان به عدالت رفتار کنید، یعنی در خصوص ارث و اموال و ازدواجشان به حق و انصاف عمل کنید. گفته شده است که این آیه در مورد یک زن بی‌سرپرست و دخترانش نازل شده است، که قبلاً توضیح آن در اوایل سوره آمده است.
قال ابن عباس و عائشة: ما کُتِبَ لَهُنَّ، یعنی الصّداق، و المعنی: لا تؤتونهنّ صداقهنّ، و ترغبون فی نکاحهنّ لجمالهنّ و ما لهنّ، و قیل: فی المستضعفین هم العبید و الاماء، ای أحسنوا الیهم، لا تکلّفوهم ما لا یطیقون.
هوش مصنوعی: ابن عباس و عایشه گفته‌اند: آنچه برای آنها نوشته شده (صداق) به این معناست که شما نباید به آنها صداقشان را بدهید و تنها به خاطر زیبایی یا مالشان خواستگاریشان باشید. همچنین گفته شده است که این مورد شامل مستضعفان، از جمله بردگان و کنیزان نیز می‌شود، یعنی نسبت به آنها نیکو رفتار کنید و چیزی از آنها نخواهید که توان انجامش را ندارند.
وَ ما تَفْعَلُوا مِنْ خَیْرٍ ممّا امرتم به من قسمة المواریث، فَإِنَّ اللَّهَ کانَ بِهِ عَلِیماً فیجزیکم به.
هوش مصنوعی: هر کار خیری که انجام دهید و به آن دستور داده شده‌اید، درباره تقسیم ارث، خداوند از آن آگاه است و شما را به خاطر آن پاداش خواهد داد.
و روایت کنند از براء عازب که آخرتر آیتی که از آسمان فرود آمد این آیت بود، و آخرتر سوره‌ای سورة براءة.
هوش مصنوعی: روایت شده که براء عازب گفته است که آخرین آیه‌ای که از آسمان نازل شد، این آیه بود، و پایان بخش آخرین سوره‌ای که نازل شد، سوره براءة است.
وَ إِنِ امْرَأَةٌ خافَتْ مِنْ بَعْلِها نُشُوزاً أَوْ إِعْراضاً الآیة سعید جبیر گفت: مردی زنی داشت، و آن زن پیر گشته بود، و از آن مرد فرزندان داشت. مرد خواست که وی را طلاق دهد، و زنی دیگر از آن نیکوتر بخواهد. آن پیر زن گفت: مرا طلاق مده، و با فرزندان بگذار، و قسمت کن مرا اگر خواهی باختیار خویش در کم و بیش، و اگر خواهی قسمت مکن از بهر من، که روا بود اندی که در نکاح تو بمانم. مرد گفت: چنین کنم، پیش رسول خدا شد، و این حال بگفت.
هوش مصنوعی: اگر زنی از شوهرش بترسد که ممکن است به او بی‌اعتنایی کند یا او را طلاق دهد، در اینجا داستانی نقل شده است. مردی زنی داشته که از سن و سالش گذشته و از او فرزندی هم دارد. این مرد تصمیم می‌گیرد تا همسرش را طلاق دهد و زنی دیگر را که جوان‌تر و بهتر است، به همسری بگیرد. اما زن پیر از او می‌خواهد که طلاقش ندهد و او را با فرزندانش بگذارد، و اگر می‌خواهد، با اختیارد خودش بخشی از اموال را به او بدهد. او همچنین می‌گوید که اگر مرد نخواهد بخشی از دارایی‌اش را تقسیم کند، اشکالی ندارد و مایل است که در زندگی مشترک باقی بماند. مرد نیز قول می‌دهد که این کار را انجام دهد و سپس به حضور پیامبر اسلام می‌رود و این اتفاق را برای او تعریف می‌کند.
رسول خدا جواب داد که: اللَّه سخن تو شنید، و اگر خواهد اجابت کند. پس ربّ العالمین بجواب ایشان این آیت فرستاد. گویند این مرد رافع بن خدیج الانصاری بود، و زن وی خویلة بنت محمد بن مسلمة الانصاری.
هوش مصنوعی: پیامبر اسلام پاسخ داد که: خداوند سخن تو را شنید و اگر بخواهد، به آن پاسخ می‌دهد. سپس پروردگار جهانیان به این درخواست پاسخی از طریق آیه‌ای فرستاد. گفته می‌شود این فرد رافع بن خدیج انصاری بود و همسرش خویله بنت محمد بن مسلمة انصاری بوده است.
وَ إِنِ امْرَأَةٌ خافَتْ ای علمت و رأت، مِنْ بَعْلِها نُشُوزاً یعنی: یبغضها و یترک مضاجعتها و مباشرتها، و یعرض بوجهه عنها، و یقلّ مجالستها و محادثتها.
هوش مصنوعی: اگر زنی از رفتار بد و ناپسند شوهرش احساس ترس کند، مثلاً او را از خود دور ببیند و از او نفرت داشته باشد، شوهر بی‌میل می‌شود برای خوابیدن و نزدیک شدن به او و کمتر به او توجه می‌کند و زمان کمتری را به صحبت و معاشرت با او اختصاص می‌دهد.
میگوید: اگر زنی از شوهر خویش میشناسد و میداند و می‌بیند که وی را دشمن میدارد، و مباشرت و صحبت وی می‌بگذارد، و روی از وی میگرداند، و با وی ننشیند و حدیث نکند، بر ایشان تنگی نباشد که با یکدیگر صلح کنند در قسمت و در نفقه. و این چنان باشد که مرد زن را گوید: تو پیر گشتی و روزگار جوانیت بسر رسید، و من میخواهم که دیگر زنی خواهم، و روزگار قسمت وی بیفزایم، در روز و در شب، تازگی و جوانی وی را. اگر تو بدین خشنودی و رضا میدهی، بر جای خود و بر حال خود در نکاح من میباش، و اگر نه ترا بخشنودی گسیل کنم. پس اگر زن بدین حال و بدین صفت رضا دهد نیکوکار بود و پسندیده، و وی را بر آن اجبار نکنند، و اگر نه که بدون حق خویش رضا ندهد، واجب آید بر شوهر که حق وی از مقام و نفقه تمام بدهد، یا بنیکویی و احسان وی را روان کند، و وی را برنج‌ و کراهیت ندارد. و مرد اگر وی را دارد، و حقّ وی با کراهیت صحبت تمام بدهد، محسن باشد و ستوده حق، و اللَّه وی را جزا دهد بر فعل خیر. اینست که اللَّه گفت: وَ ما تَفْعَلُوا مِنْ خَیْرٍ فَإِنَّ اللَّهَ کانَ بِهِ عَلِیماً ای یعلمه و یجازیه علیه. امّا بر مباشرت وی را اجبار نکنند، که آن علی الخصوص حق مرد است، چون فرو گذارد بر آن اجبار نرود، بخلاف مقام و نفقه که حقّ زنست.
هوش مصنوعی: اگر زنی متوجه شود که شوهرش نسبت به او دشمنی دارد و با او قطع رابطه کرده، می‌تواند با او در مورد مطالب مربوط به زندگی مشترک، توافق و صلح کند. در این شرایط، شوهر می‌تواند به زن بگوید که او به سن پیری رسیده و دیگر نمی‌خواهد با او زندگی کند و تصمیم دارد همسر دیگری اختیار کند. اگر زن با این موضوع موافقت کند، مشکلی نیست که در زندگی مشترک بماند، اما اگر نپذیرد، شوهر باید حقوق او را به طور کامل بپردازد یا به نیکی با او رفتار کند. در این حالت، تحمیل زندگی مشترک به زن نادرست است چون حق مرد است که بتواند در این مورد تصمیم بگیرد، ولی در مورد حقوق و هزینه‌های زندگی، زن حق دارد که به طور کامل از آنها بهره‌مند شود.
و آنچه ربّ العزّة گفت: وَ الصُّلْحُ خَیْرٌ، آنست که پیر زن را میدارد بعد از تخییر در نفقه و مقام، بچیزی معلوم صلح کنند. و رسول خدا (ص) با سوده بنت زمعه همین کرد. زنی بود روزگار بوی برآمده و پیر گشته، و رسول خواست که وی را طلاق دهد. سوده گفت: مرا در جمله زنان خود بگذار، تا فردا در قیامت چون مرا حشر کنند، با زنان تو حشر کنند، و من نوبت خویش روز و شب در کار عائشه کردم.
هوش مصنوعی: آنچه که خداوند فرموده است این است که صلح کردن بهتر است. این به این معنی است که وقتی زن به انتخاب خود در مورد نفقه و محل زندگی‌اش می‌رسد، باید با یک توافق مشخص به صلح برسند. پیامبر اسلام (ص) نیز با سوده بنت زمعه همین کار را انجام داد. او زنی بود که در دوره‌ای از زندگی‌اش به سن وسال رسیده بود و پیامبر قصد داشت او را طلاق دهد. سوده گفت: مرا در بین زنان خود نگه‌دار تا در روز قیامت وقتی که برانگیخته می‌شوم، با سایر همسران تو محشور شوم و من در دوران زندگی‌ام روز و شب نوبت خود را به کار عایشه اختصاص داده‌ام.
رسول خدا آن از وی بپذیرفت، و چنان کرد.
هوش مصنوعی: پیامبر خدا از او پذیرش کرد و همین کار را انجام داد.
قرّاء کوفه أَنْ یُصْلِحا خوانند، بضمّ یا و کسر لام بی الف، و هو من الاصلاح.
هوش مصنوعی: خوانندگان کوفه به این صورت خوانده شوند: با ضمّ حرف "یا" و کسر حرف "لام" بدون الف در انتها، و این واژه به معنای اصلاح است.
و در حال تنازع و تشاجر اصلاح استعمال کنند، چنان که تصالح استعمال کنند، تقول: اصلحت بین المنازعین. قال اللَّه تعالی: إِلَّا مَنْ أَمَرَ بِصَدَقَةٍ أَوْ مَعْرُوفٍ أَوْ إِصْلاحٍ بَیْنَ النَّاسِ. و «صلحا» روا بود که نصب علی المصدر باشد، لأنّ الصّلح اسم للمصدر من اصلحت، کالعطاء من اعطیت، و روا بود که نصب او بر مفعول به حمل کنی، چنان که گویی: اصلحت ثوبا. باقی «ان یصالحا» خوانند، بفتح یا و لام و تشدید صاد، و بألف، و أصل آن «ان یتصالحا» است، «تا» در صاد مدغم کردند، لتقاربهما فی المخرج، و درین باب تصالح معروف‌تر است.
هوش مصنوعی: در هنگام اختلاف و مشاجره، به اصلاح و تعدیل روابط بپردازند، به گونه‌ای که میان طرف‌های متخاصم صلح و سازش برقرار شود. در قرآن آمده است که افرادی که به صدقه، کار خوب یا صلح میان مردم فرمان می‌دهند، مستثنی هستند. واژه "صلح" می‌تواند به عنوان مصدر در نظر گرفته شود، زیرا صلح نامی برای عمل اصلاح است. همچنین می‌تواند به عنوان مفعول به نیز تعبیر شود، مانند اینکه بگوییم "من لباس را اصلاح کردم". دیگر شکل آن "ان یصالحا" است که به فتح لام و تشدید صاد و با "الف" نوشته می‌شود و در اصل به "ان یتصالحا" مربوط می‌شود که در آن نواخت صاد به هم ادغام شده به دلیل نزدیکی در تولید صدا. در این زمینه، اصطلاح "تصالح" بیشتر رایج است.
وَ أُحْضِرَتِ الْأَنْفُسُ الشُّحَّ گفته‌اند که شحّ زن آنست که شوی خودش دریغ آید از زنی دیگر از مهر او، و شحّ مرد آنست که خویشتنش دریغ آید از زن خویشتن از پیری یا از زشتی بمهر زنی دیگر. و قیل: وَ أُحْضِرَتِ الْأَنْفُسُ الشُّحَّ یعنی الغالب علی نفس المرأة الشّح. غالب آن بود که زن بخیل باشد و بر مال حریص، چون شوهر وی را ببعضی مال خشنود گرداند، وی نصیب خود از شوهر بتواند گذاشت.
هوش مصنوعی: شحّ به معنای بخل و حرص است. در اینجا گفته شده که در مورد زنان، شحّ به این معنی است که زن از شوهر خود نسبت به زنان دیگر بخل می‌ورزد و از محبت و توجه او به دیگران حسادت می‌کند. از سوی دیگر، در مورد مردان، شحّ به این معنی است که مرد خود را از محبت به همسرش دریغ می‌کند، به دلیل عواملی مانند پیری یا زشتی و از این رو به زن دیگری میل پیدا می‌کند. همچنین بیان شده است که به طور معمول در زنان، بخل و حریص بودن بر مال بیشتر دیده می‌شود، به طوری که اگر شوهر آن‌ها با بخشی از دارایی‌اش آن‌ها را راضی کند، ممکن است آن‌ها سهم خود را از شوهر کنار بگذارند.
پس گفت: وَ إِنْ تُحْسِنُوا وَ تَتَّقُوا یعنی اگر نیکویی کنید و مفارقت نجوئید، و از میل و جور بپرهیزید، اللَّه تعالی آگاهست، از احسان و جور شما خبر دارد، و جزاء آن چنان که خود خواهد، دهد.
هوش مصنوعی: در اینجا بیان شده است که اگر کارهای خوب انجام دهید و از کارهای ناپسند دوری کنید، خداوند از اعمال شما آگاه است و خبر دارد که چه کارهایی انجام می‌دهید. او همچنین وعده می‌دهد که پاداش شما را به نحوی که خود بخواهد، خواهد داد.
وَ لَنْ تَسْتَطِیعُوا أَنْ تَعْدِلُوا بَیْنَ النِّساءِ ای: لن تقدروا ان تسوّوا بینهنّ فی الحبّ، و لو حرصتم علی العدل. معنی آنست که شما اگر چه کوشید و حریص باشید، بر آنکه میان زنان خویش عدل و راستی نگه دارید، در دوستی و مهر نتوانید، که در استطاعت شما نبود که دلها در دوستی راست دارید، امّا این یکی توانید که میل نکنید در نفقه و در قسمت. چون دو زن دارید یا بیشتر، همه را در نفقه و در قسمت یکسان دارید، و جوان را بر پیر افزونی منهید، که اگر افزونی نهید، آن دیگر را همچون زندانی محبوس فرو گذارید، آویخته میان دو حال، نه بی‌شوی و نه با شوی.
هوش مصنوعی: نمی‌توانید در محبت و علاقه بین زنان خود عدالت برقرار کنید، حتی اگر تمام تلاش خود را بکنید. این بدان معناست که شما نمی‌توانید در احساسات و دوستی‌ها به طور عادلانه رفتار کنید، زیرا این امر خارج از توانایی شماست. اما می‌توانید در مسائل مالی و فراهم کردن نیازها، عدالت را رعایت کنید. اگر دو زن یا بیشتر دارید، باید در تأمین مالی و نیازهای آنها به یکسان رفتار کنید. همچنین نباید یک زن را نسبت به دیگری برتری دهید، زیرا این کار باعث می‌شود آن زن حس کند که در یک وضعیت سخت و ناامیدکننده قرار دارد؛ در حالی که نه می‌تواند به راحتی با شما باشد و نه بدون شما.
حسین فضل گفت، عدل بر دو ضربست: یکی آنست که در استطاعت بنده آید، و یکی نه. امّا آنچه در استطاعت آید آنست که: بنده را فرمودند، آنجا که گفت ربّ العزّة: إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ. جای دیگر گفت: قُلْ أَمَرَ رَبِّی بِالْقِسْطِ. و این عدل نقیض جور است که هر دو در توان بنده آید. امّا آنچه در استطاعت و توان بنده نیاید، راست داشتن دل است در مهر و دوستی با همه زنان. و این، بنده را نفرموده‌اند، از آنکه در توان وی نیست. مصطفی (ص) قسمت کرد میان زنان، و عدل و راستی در آن نگه داشت، آن گه گفت: اللهم هذه قسمتی فیما املک فلا تأخذنی فیما لا املک»، و روی انّه قال: «اللهم هذه قسمتی فیما املک و أنت اعلم فیما لا املک».
هوش مصنوعی: حسین فضل توضیح می‌دهد که عدالت دو نوع است: یکی آن چیزی است که در توان انسان است و دیگری آنچه که در توان او نیست. آنچه در توان انسان است، انجام دستوراتی است که خداوند در قرآن داده است، مانند این که خداوند امر به عدالت کرده است. عدالت به معنای غیر از ظلم است و هر دو نوع عدالت در دسترس انسان قرار دارد. اما چیزی که در توان او نیست، راست نگه‌داشتن دل در محبت و دوستی با تمام زنان است، که این مورد فراموش شده است چون امکان‌پذیر نیست. پیامبر (ص) در تقسیم‌کاری که بین زنان انجام داد، عدالت را رعایت کرد و بعد از آن دعا کرد که خداوند او را به خاطر آنچه که در توانش نیست، مؤاخذه نکند، چون او تنها بر آنچه که در اختیار دارد، می‌تواند قضاوت کند.
و از عمر خطاب روایت کنند که گفت: اللّهمّ امّا قلبی فلا املک، و امّا ما سوی ذلک فارجو ان اعدل. و عن ابی هریرة قال: قال رسول اللَّه (ص): «من کانت له امرأتان یمیل الی احدیهما عن الأخری، جاء یوم القیامة و أحد شقّیه ساقط».
هوش مصنوعی: عمر خطاب نقل می‌کند که گفت: «خداوندا، من نمی‌توانم بر قلبم کنترل داشته باشم، اما امیدوارم در دیگر امور عدالت را رعایت کنم.» همچنین از ابو هریره نقل شده که پیامبر اسلام (ص) فرمودند: «هر کس که دو همسر داشته باشد و به یکی از آن‌ها بیشتر توجه کند، در روز قیامت با یکی از سوی‌هایش در حال نقص خواهد آمد.»
و قال انس بن مالک: اذا تزوّج البکر اقام عندها سبعا، و اذا تزوّج الثّیّب اقام عندها ثلاثا.
هوش مصنوعی: انس بن مالک می‌گوید: وقتی مردی با دختر باکره ازدواج می‌کند، یک هفته (هفت روز) در کنار او می‌ماند و وقتی با زن بیوه ازدواج می‌کند، سه روز در کنار او می‌ماند.
کسی که بکری بزنی کند، وی را رسد که در قسمت وی را هفت شبان روز بر زنان دیگر افزونی نهد، و اگر ثیّب باشد سه شبانروز، آن گه بقسمت و عدل میان ایشان باز شود.
هوش مصنوعی: اگر کسی که با دوشیزه‌ای ازدواج کند، می‌تواند به مدت هفت روز بر زنان دیگر افزوده شود. اما اگر با زن شوهردار ازدواج کند، تنها سه روز می‌تواند به این وضعیت ادامه دهد و سپس باید به طور عادلانه حقوق آنها را تقسیم کند.
و زنان ذمّیّات و آزادگان مسلمانان در قسمت یکسان‌اند، و آزاد زن را دو شب است و کنیزک را یک شب. وَ إِنْ تُصْلِحُوا یعنی: بالعدل فی القسمة بینهنّ، و تَتَّقُوا الجور، فَإِنَّ اللَّهَ کانَ غَفُوراً رَحِیماً لما ملت الی الّتی تحبّها بقلبک، بعد العدل فی القسمة.
هوش مصنوعی: زنان غیرمسلمان و زنان آزاد مسلمان در حقوق یکسان هستند. یک زن آزاد دو شب را برای همسرش و یک کنیز یک شب را اختصاص داده است. وقتی گفته می‌شود "اگر اصلاح کنید"، به معنی رعایت انصاف در تقسیم و جلوگیری از ظلم است، زیرا خداوند همواره بخشنده و رحیم است، حتی اگر پس از رعایت انصاف، به زنی که قلبتان به او میل دارد، تمایل پیدا کنید.
وَ إِنْ یَتَفَرَّقا یُغْنِ اللَّهُ کُلًّا مِنْ سَعَتِهِ چون حدیث صلح رفته بود، و ذکر اجتماع بر سبیل جواز، از پس آن در فراق سخن گفت، و رخصت داد، تا اگر آن پیر زن بصلح سر در نیارد، و جز تسویت طلب نکند، از یکدیگر بطلاق جدا شوند، و ربّ العزّة ایشان را وعده داد که از فضل خویش هر دو را بی‌نیاز کند، و روزی دهد: آن زن را از شوی دیگر، و این مرد را از زنی دیگر.
هوش مصنوعی: اگر آن دو از هم جدا شوند، خداوند هر کدام را از فضل و رحمت خود بی‌نیاز می‌کند. چون صحبت از صلح و امکان تنش و جدایی بود، به این نکته اشاره شد که اگر این زن سالخورده نتواند به صلح و توافق دست یابد و تنها به دنبال سازش باشد، می‌تواند از شوهرش جدا شود. خداوند به هر دو وعده داده است که از راه‌های دیگر برایشان روزی و تأمین فراهم خواهد کرد؛ یعنی آن زن به شوهر دیگری و آن مرد به زن دیگری خواهد رسید.
گویند: مردی پیش مصطفی (ص) آمد، و عزب بود، و از تنگی روزی و معیشت شکایت کرد. مصطفی او را گفت که: زنی بخواه تا روزیت فراخ شود. یعنی بحکم این آیت که اللَّه گفت: إِنْ یَکُونُوا فُقَراءَ یُغْنِهِمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ. دیگری آمد که زن داشت، و از تنگی معیشت و روزی شکایت کرد. مصطفی (ص) گفت او را که: زن طلاق ده تا روزیت فراخ شود. یعنی بحکم این آیت که اللَّه گفت: وَ إِنْ یَتَفَرَّقا یُغْنِ اللَّهُ کُلًّا مِنْ سَعَتِهِ.
هوش مصنوعی: روزی مردی نزد پیامبر اسلام آمد و از مشکلات معیشتی‌اش شکایت کرد. پیامبر به او گفت که ازدواج کند تا به روزی بیشتری دست یابد. این بر اساس آیه‌ای از قرآن است که می‌گوید اگر فقیر باشند، خداوند آنها را از فضلش بی‌نیاز می‌کند. سپس مرد دیگری که همسر داشت و از تنگی معیشت گله‌مند بود، نزد پیامبر رفت. پیامبر به او پیشنهاد داد که همسرش را طلاق دهد تا بر روزی‌اش افزوده شود. این نیز بر اساس آیه‌ای دیگر از قرآن است که می‌گوید اگر از هم جدا شوند، خداوند هر کدام را از وسیعیت خود بی‌نیاز می‌کند.
وَ کانَ اللَّهُ واسِعاً یعنی: لجمیع خلقه فی الرّزق و الفضل، حَکِیماً فیما حکم و وعظ.
هوش مصنوعی: خداوند در رزق و نعمت‌هایش برای تمام مخلوقاتش وسعت و گشایش دارد و در احکام و نصایحی که می‌دهد، حکیم است.
وَ لِلَّهِ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ الآیة میگوید: خدایراست هر چه در آسمان‌اند از فریشتگان، و هر چه در زمین‌اند از خلقان. وَ لَقَدْ وَصَّیْنَا الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتابَ مِنْ قَبْلِکُمْ امّتهای گذشته‌اند، و کتابداران پیشینه از تورات و انجیل، و هر چه بود از کتب. وَ إِیَّاکُمْ خطاب امّت محمد است، یعنی ایشان را که پیش از شما کتاب دادند، ایشان را و شما را ای امّت محمد، اندرز کردیم: ایشان را در کتب ایشان، و شما را در کتاب شما یعنی قرآن، أَنِ اتَّقُوا اللَّهَ یعنی: وحّدوا اللَّه، که خدای را یگانه دانید، و بمعبودی یگانه شناسید. وَ إِنْ تَکْفُرُوا و اگر نکنید، و توحید بپوشید، و جحود آرید، فَإِنَّ لِلَّهِ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ وَ کانَ اللَّهُ غَنِیًّا حَمِیداً بحقیقت دانید که هر چه در هفت آسمان و هفت زمین است، همه ملک و ملک اوست، همه رهی و بنده وی است، همه ساخته و صنع وی است، و آن گه از طاعت همه بی‌نیاز است، وز ستایش همه پاک ستوده خود است و بی‌نیاز بجلال خود.
هوش مصنوعی: هر چه در آسمان‌ها و زمین است، متعلق به خداوند است. خداوند به امتها و ملل گذشته، کسانی که کتاب‌های آسمانی مانند تورات و انجیل را دریافت کرده‌اند، وصیت کرده و به امتی که محمد (ص) بر آنها نازل شده، هم اندرز داده است. این اندرز به این معناست که باید خداوند را یگانه بشناسند و به وحدت او ایمان بیاورند. اگر کسی به این وحدت کفر ورزد و آن را انکار کند، باید بداند که هر چه در آسمان‌ها و زمین است، مال خداوند است و او از تمام موجودات بی‌نیاز و در هر حال ستوده و بزرگ است.
وَ لِلَّهِ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ وَ کَفی‌ بِاللَّهِ وَکِیلًا ای: دافعا و مجیرا حافظا علی خلقه شهیدا.
هوش مصنوعی: تمامی آنچه در آسمان‌ها و زمین است از آن خداست و خدا به عنوان وکیلی کافی است؛ یعنی او حافظ و نگهبان مخلوقاتش بوده و بر اعمال آنان شاهد است.
إِنْ یَشَأْ یُذْهِبْکُمْ أَیُّهَا النَّاسُ الآیة این خطاب مشرکان و منافقان است.
هوش مصنوعی: اگر بخواهد، شما را از بین می‌برد، ای مردم. این سخن به مشرکان و منافقان گفته شده است.
میگوید: اگر اللَّه خواهد مرگ بر شما گمارد، و همه را نیست گرداند، و باز قومی دیگر آرد از شما مطیع‌تر و بهتر، یعنی مسلمانان و امّت احمد. و همین کرد ربّ العالمین جلّ جلاله، که در عهد رسول خدا جهان همه کفر و معصیت داشت، پس علم اسلام آشکارا گشت، و کفر با طیّ ادبار خود شد، و جهان همه از نور اسلام روشن گشت.
هوش مصنوعی: اگر خداوند بخواهد، ممکن است مرگ بر شما حاکم گردد و شما را نابود کند و گروهی دیگر را به جای شما بیاورد که از شما تسلیم‌تر و بهتر باشند، یعنی مسلمانان و امت احمد. خداوند این کار را انجام داد و در زمان پیامبر، جهان پر از کفر و گناه بود. اما سپس علم اسلام به روشنی نمایان شد و کفر به تدریج از صحنه بیرون رفت و جهان به نور اسلام روشن گردید.
قال ابو هریرة: لمّا نزلت هذه الآیة ضرب رسول اللَّه (ص) ظهر سلمان، فقال: «هم قوم هذا» یعنی: عجم فارس.
هوش مصنوعی: ابو هریره می‌گوید: زمانی که این آیه نازل شد، رسول خدا (ص) به پشت سلمان ضربه‌ای زد و فرمود: «این‌ها قوم او هستند» که منظورش عجم فارس بود.
مَنْ کانَ یُرِیدُ ثَوابَ الدُّنْیا فَعِنْدَ اللَّهِ ثَوابُ الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ میگوید: هر که بفرائض اعمال، دنیا خواهد، اللَّه تعالی آنچه خواهد از دنیا بوی دهد، یا آنچه خواهد از وی دفع کند در دنیا، امّا در آخرت وی را هیچ ثواب نبود. و هر که بفرائض اعمال ثواب آخرت خواهد، ربّ العالمین آنچه وی را بکار آید از دنیا بوی دهد، و آنچه بنده خواهد از جلب منفعت و دفع مضرّت از وی باز نگیرد، و آن گه وی را در آخرت نصیب بود بهشت جاودان و نعمت بیکران، ربّ العالمین بر نیّت آخر، هم دنیا دهد، و هم عقبی، امّا بر نیّت دنیا آخرت ندهد. رسول خدا گفت: «المؤمن نیّته خیر من عمله، و عمل المنافق خیر من نیّته، و کلّ یعمل علی نیّته».
هوش مصنوعی: هر کس به دنبال پاداش‌های دنیوی باشد، خداوند آنچه را که بخواهد از دنیا به او می‌دهد یا از او دور می‌کند، اما در آخرت برای او هیچ پاداشی نخواهد بود. اما هر کس که به دنبال پاداش‌های آخرت باشد، پروردگار جهان آنچه را که برای او مفید است از دنیا به او عطا می‌کند و چیزی که او بخواهد از جلب خیر و دفع ضرر از او دریغ نخواهد کرد. سپس در آخرت به او بهشت جاودان و نعمت‌های بی‌پایان خواهد داد. خداوند با نیت آخری، هم دنیا و هم آخرت را عطا می‌کند، اما با نیت دنیوی، آخرت به او نخواهد داد. رسول خدا (ص) فرموده است: "نیت مؤمن بهتر از عمل اوست و عمل منافق بهتر از نیت اوست و هر کس بر اساس نیت خود عمل می‌کند."
قیل: هذه الآیة وعید للمنافقین، و قیل: حضّ علی الجهاد، و ثواب الدّنیا هو الغنیمة بالجهاد.
هوش مصنوعی: این آیه تهدیدی برای منافقان است و همچنین تشویقی به جهاد به شمار می‌آید. پاداش دنیوی در اینجا به معنای دستاوردهایی است که از جهاد به دست می‌آید.
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُونُوا قَوَّامِینَ بِالْقِسْطِ مفسّران گفتند: این آیت در شأن مردی آمد که بنزدیک وی گواهی بود بر پدر وی، و میترسید که اگر آن گواهی بدهد، اجحافی باشد بمال وی، و درویشی وی بیفزاید. و گویند که: در شأن ابو بکر صدّیق فرو آمد که کسی را بر پدر وی ابو قحافه حقّی بود، و وی گواه بود. میگوید: ای شما که مؤمنان‌اید! کُونُوا قَوَّامِینَ بِالْقِسْطِ ای: قوّالین بالعدل فی الشّهادة، در گواهی دادن گویندگان بعدل باشید، راستی نگه دارید، گواهی که دهید خدای را دهید، از بهر صاحب حقّ، و باز مگیرید، اگر چه آن گواهی بر نفس شما باشد، یا بر پدر و مادر، یا بر خویش و پیوند، و بدان منگرید که آن کس که بر وی گواهی میدهید، توانگرست یا درویش: توانگر را از بهر توانگری محابا مکنید، و بر درویش از بهر درویشی نبخشائید، کار هر دو باللّه فرو گذارید، که اللَّه بدیشان از شما سزاوارتر، و آنچه اللَّه ایشان را خواهد نیکوتر.
هوش مصنوعی: ای کسانی که ایمان آورده‌اید! باید در شهادت و گواهی دادن عدالت را رعایت کنید. مفسران گفته‌اند که این آیه درباره‌ی مردی نازل شده که نگران گواهی دادن بر پدرش بود، زیرا می‌ترسید که این گواهی به او آسیب برساند یا به وضع مالی‌اش لطمه بزند. همچنین گفته می‌شود که این آیه درباره‌ی ابوبکر صدیق است که بر پدرش ابوقحافه حقّی بود. آیه به مؤمنان می‌گوید که باید در شهادت خود عدالت را رعایت کنند و گواهی‌هایی که می‌دهند را به نیت حق و راستگویی انجام دهند، حتی اگر گواهی بر خودشان، پدر و مادرشان یا خویشاوندانشان باشد. نباید به وضع مالی کسانی که گواهی می‌دهید توجه کنید؛ چه ثروتمند باشند یا فقیر، باید به عدالت عمل کنید. در نهایت، خداوند از شما داناتر و سزاوارتر است و آنچه که او می‌خواهد، بهتر است.
فَلا تَتَّبِعُوا الْهَوی‌ أَنْ تَعْدِلُوا شما بر پی دل خواست خود مروید، تا جور کنید و از حق بگردید. «و ان تلوا» بیک واو و ضمّ لام قراءت شامی و حمزه است، از ولی یلی ولایة، یقال: و لیت الشی‌ء اذا تولّیته، و اقبلت علیه، فولایة الشّی‌ء اقبال علیه، و هو خلاف الاعراض عنه. و المعنی: ان تقبلوا او تعرضوا. باقی قرّاء إِنْ تَلْوُوا خوانند بدو واو و سکون لام، من لوی یلوی لیّا، و هو من لیّ القاضی و اعراضه لأحد الخصمین علی الآخر، او من لیّ الشّهادة، و هو تحریفها، او من لیّ الغریم، و هو مدافعته و مماطلته. یقال: لویته حقّه ای دافعته، چون از مدافعت بود معنی آن باشد که: و ان تدافعوا فی اقامة الشّهادة او تعرضوا عنها فتکتموها.
هوش مصنوعی: پس به دلبستگی‌های خود روی نیاورید تا از حق دور نشوید و به نادرستی گرایش نکنید. واژه «و ان تلوا» به معنای تمایل به سوی چیزی یا دور شدن از آن است. در اینجا، اگر شما به چیزی روی آورید یا از آن روی برگردانید، مدنظر است. برخی از قراء «إن تلوا» را به صورت دیگری خوانده‌اند که به معنای تحریف و به تأخیر انداختن اقامه شهادت می‌باشد. این معنا اشاره به این دارد که اگر بخواهید در ارائه شهادت تردید کنید یا آن را پنهان نمایید، از حق منحرف می‌شوید.
میگوید: اگر در گواهی دادن مدافعت کنید، و روزگار در پیش افکنید، یا خود انکار کنید، و پنهان دارید، و از آن اعراض کنید. معنی دیگر: «و ان تلوا» و اگر بپیچانید گواهی و سخن، أَوْ تُعْرِضُوا یعنی عن اللَّه، و تقوموا بالشّهادة، یا روگردانید از پیچ و گواهی بدهید، هر چون که کنید اللَّه بدان دانا است و آگاه، یجازی المحسن باحسانه و المسی‌ء باساءته.
هوش مصنوعی: اگر در گواهی دادن کوتاهی کنید و یا حقیقت را پنهان کنید، و از آن روی گردانید، به هر شکلی که شهادت خود را تغییر دهید یا از آن دوری کنید، خداوند باخبر است و بر همه چیز آگاه. او نیکوکاران را پاداش نیک می‌دهد و بدکاران را که اعمال بد کرده‌اند، مجازات می‌کند.
ابن عباس گفت: این آیت در شأن قاضیان آمد که پیچ در روی خویش آرند، و از یک خصم اعراض کنند. مصطفی (ص) چون این آیت فرو آمد، گفت: «من کان یؤمن باللّه و الیوم الآخر فلیقم شهادته علی من کانت، و من کان یؤمن باللّه و الیوم الآخر فلا یجحد حقّا هو علیه، و لیؤدّه عفوا و لا یلجئه الی سلطان و خصومته، لیقتطع بها حقّه، و انّما رجل خاصم الیّ فقضیت له علی اخیه بحقّ لیس هو له علیه، فلا یأخذه و انّما أقطع له قطعة من جهنّم».
هوش مصنوعی: ابن عباس بیان کرد که این آیه در مورد قضات نازل شده است که در مواردی باید جانب احتیاط را رعایت کنند و از یک طرف دعوا فاصله بگیرند. پیامبر (ص) زمانی که این آیه نازل شد فرمود: «هر کس به خدا و روز قیامت ایمان دارد باید شهادت بدهد، و هرکس به خدا و روز قیامت ایمان دارد نباید حق کسی را انکار کند، بلکه باید آن را با نرمی و ادب ادا کند و نباید او را به سوی سلطان و دعوا بکشاند تا حقش را بگیرد. اگر مردی به من مراجعه کرد و من به نفع او برادرش حکمی صادر کردم و آن حق برای او نیست، نباید آن را بگیرد، زیرا من در واقع تکه‌ای از آتش جهنم را به او دادم.»
و قیل لعمار بن یاسر: ایّ النّاس احکم؟ قال: الّذی یحکم للنّاس کما یحکم لنفسه، و قال ابن عباس (رض): انّما ابتلی سلیمان بن داود بما ابتلی به، لأنّه تقدّم الیه خصمان، فهوی أن یکون الحقّ لاحدیهما. و قال عبد اللَّه بن عمر: جاء خصمان الی عمر، فجلسنا الیه، و فی قلبه علی احد الخصمین شی‌ء، فأقامهما، ثمّ جلسا مرّة اخری، فأقامهما، ثمّ جلسا الیه الثّالثة، ففصل بینهما، و قال: انّهما جلسا الیّ و فی قلبی علی احد الخصمین شی‌ء، فکرهت ان افضل الحکم علی ذلک، فأقمتهما، ثمّ جلسا الثّانیة، و قد ذهب بعض ما فی قلبی، فأقمتهما ثمّ جلسا الثّالثة، و لا ابالی لأیّ الخصمین کان، فقضیت.
هوش مصنوعی: عمار بن یاسر در پاسخ به اینکه بهترین قاضی چه کسی است، گفت: کسی که برای دیگران همان‌طور قضاوت کند که برای خود قضاوت می‌کند. ابن عباس نیز به این نکته اشاره کرد که سلیمان بن داود به دلیل اینکه دو طرف دعوا به او مراجعه کردند، امتحان شد؛ چرا که او تمایل داشت حق را به یکی از آن‌ها بدهد. عبد الله بن عمر هم گفت که دو طرف دعوا به عمر آمدند و من نیز در آنجا حضور داشتم. عمر ابتدا احساس نارضایتی نسبت به یکی از طرفین داشت، بنابراین آن‌ها را چندین بار به محکمه آورد و پس از اینکه این نارضایتی در دلش کمتر شد، در جلسه سوم بین آن‌ها قضاوت کرد و دیگر مهم نبود که حق با کدام یک از آن‌هاست؛ او حکم را صادر کرد.
وَ لَوْ عَلی‌ أَنْفُسِکُمْ اگر کسی گوید: شهادت بر خویشتن چونست؟ جواب آنست که: حق دیگری بر خود واجب شناسد، و بدان اقرار دهد. ابن عباس گفت: امروا ان یقولوا الحقّ و لو علی انفسهم.
هوش مصنوعی: اگر کسی از ما بپرسد که چگونه می‌توانیم بر خود شهادت دهیم، پاسخ این است که انسان باید حق دیگری را بر خود واجب بداند و به آن اقرار کند. ابن عباس نیز گفته است که بر مردم واجب است که حقیقت را بگویند، حتی اگر به ضرر خودشان باشد.