گنجور

۱۸ - النوبة الثانیة

قوله تعالی: وَ مَنْ یُهاجِرْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ الآیة یعنی: فی طاعة اللَّه، یَجِدْ فِی الْأَرْضِ مُراغَماً کَثِیراً یعنی: متحوّلا عن الکفر، وَ سَعَةً فی الأرض. و بو عبیده گفت: مراغم و مهاجر هر دو یکسانست، یقال: راغمت قومی و هاجرتهم، و أصل این آنست که مرد مسلمان شود، از قوم خویش بخشم بیرون آید، از ایشان ببرد، و هجرت کند. پس آن بیرون آمدن وی مراغمه گویند، و رفتن برسول خدا هجرت گویند. باین قول راغمت بمعنی عادیت است. و گفته‌اند: اصل این از رغام است، و رغام خاکست، و رغم انفه ازین گرفته‌اند، راغمته أی هاجرته فلم ابال، و ان رغم انفه، ای لصق بالتّراب انفه. و گفته‌اند: مراغمه زیستن است و گشتن در زمین بکام، رغدا و غدقا و مراغما همه متقارب‌اند، بر جمله معنی آنست که: هر که قصد هجرت دارد جای هجرت یابد، چون بزمینی نتواند بود بزمینی دیگر شود. چون جایی بکام و مراد خویش زندگانی نتواند کرد، فرا جایی شود که بکام و مراد خویش زندگانی تواند کرد، و لهذا قال بعضهم و انشدوا:

اذا کنت فی دار یهیّک اهلها

اذا کان العطاء علی مکاس

و لم تک مکبولا فتحوّل‌

ولی رزق الی اجلی معدّ

و انشدوا:

و لم یرعین حقّک فالبدیل‌

اذا نبت المنازل فالرّحیل

ابی لی اخذه الخلق الجمیل‌

تضمّنه لی الملک الجلیل‌

وَ مَنْ یَخْرُجْ مِنْ بَیْتِهِ، سبب نزول این آیت گفته‌اند که اکثم بن صیفی بود، حکیم عرب. و گفته‌اند: ضمرة بن العیص بود، و گفته‌اند، مردی بود از بنی لیث، حبیب بن ضمره. و قیل جندع بن ضمره. این مرد بیمار شد در مکه، و اثر مرگ بر خود بدید، پسران داشت، ایشان را گفت: مرا بیرون برید هجرت را.

گفتند: تو بیماری و عاجز، و بر هلاک مشرف. گفت: رواست تا اگر بمیرم باری مهاجر میرم. پسران وی او را سریری ساختند، و او را بر گرفتند، چون به تنعیم رسید، وی را اجل آمد، دست راست بر دست چپ زد و گفت: اللّهمّ هذه لرسولک، ابایعک علی ما بایعک علیه رسولک. این بگفت و از دنیا بیرون شد. خبر با اصحاب رسول خدا رسید، گفتند: اگر به مدینه رسیدی مزد وی تمام بودی. ربّ العالمین در شأن وی این آیت فرستاد: وَ مَنْ یَخْرُجْ مِنْ بَیْتِهِ مُهاجِراً إِلَی اللَّهِ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ یُدْرِکْهُ الْمَوْتُ یعنی: قبل بلوغه الی مهاجره، فَقَدْ وَقَعَ أَجْرُهُ عَلَی اللَّهِ ای: وجب ثوابه علی اللَّه، بایجابه ذلک علی نفسه، فضلا من اللَّه.

وَ کانَ اللَّهُ غَفُوراً یعنی: لما کان منه فی حال الشّرک. رَحِیماً بما کان منه فی الاسلام.

وَ إِذا ضَرَبْتُمْ فِی الْأَرْضِ فَلَیْسَ عَلَیْکُمْ جُناحٌ أَنْ تَقْصُرُوا مِنَ الصَّلاةِ این من، من تبعیض است، که قصر از پنج نماز در سه نماز روا است، و روان، یقال: قصر الصّلاة و قصّرها و أقصرها، هر سه بمعنی یکسانند.

إِنْ خِفْتُمْ أَنْ یَفْتِنَکُمُ الَّذِینَ کَفَرُوا این «خفتم» منسوخ است بسنّت، که رسول خدا (ص) قصر کرد در امن، عمر خطاب وی را گفت: ما بال القصر و قد آمنّا؟ این قصر کردن چیست که آمن گشتیم؟ جواب داد وی را: صدقة تصدّق اللَّه بها علیکم، فاقبلوا صدقته.

فصل

بدان که قصر جز در سفر روا نیست، و سفر بر چهار ضربست: سفر واجب چون حجّ و عمره و جهاد، و سفر طاعت چون زیارت پدر و مادر، و سفر مباح چون تجارت و نزهت، و سفر معصیت چون راه زدن و دزدی کردن. و قصر در همه جائز است مگر در سفر معصیت، و بمذهب ابو حنیفه در سفر معصیت نیز روا است. و این آیت که دلیل قصر است، در سفر واجب آمده است، و سفر طاعت و سفر مباح بدان ملحق است، و احکام که بسفر تعلّق دارد بر سه ضربست: یکی آنست که بسفر دراز مخصوص است. چون قصر و فطر و مسح بر موزه سه شبان روز، و دوم آنست که در سفر دراز و کوتاه هر دو روا است، چون نماز نافله بر راحله، و تیمّم و مردار خوردن بوقت ضرورت، و ترک جمعه. حکم سیوم جمع است میان دو نماز. قول قدیم شافعی آنست که در سفر کوتاه روا است، و بقول جدید جز در سفر دراز روا نیست. و سفر دراز چهار برید است، هر بریدی چهار فرسنگ، هر فرسنگی سه میل بهاشمی، هر میلی دوازده هزار قدم، جمله شانزده فرسنگ باشد، چهل و هشت میل. و در خبر است از رسول خدا (ص) که گفت: «یا اهل مکه لا تقصروا فی اقلّ من اربعة برد»، ذلک من مکة الی عسفان او الطائف. «برد» جمع برید است، یقال برید و برد، کما یقال سبیل و سبل، و نذیر و نذر. و بریدی دوازده میل باشد چنان که گفتیم، و بمذهب ثوری و اصحاب رای حدّ مسافت قصر سه مرحله است، بیست و چهار فرسنگ. و بمذهب اوزاعی یک مرحله هشت فرسنگ، و بمذهب داود: قصر و فطر در سفر دراز و کوتاه مباح است. و قصر بمذهب شافعی رخصتی است و نه واجب است، خلافا لاصحاب الرای و مالک. عائشه گفت: «کلّ ذلک قد فعل رسول اللَّه (ص)، قصر ذلک فی السّفر و أتمّ. و دلیل بر آنکه واجب نیست قوله تعالی: وَ إِذا ضَرَبْتُمْ فِی الْأَرْضِ فَلَیْسَ عَلَیْکُمْ جُناحٌ أَنْ تَقْصُرُوا مِنَ الصَّلاةِ، و این حد اباحت و رخصت است، نه حد ایجاب. و هر چند که واجب نیست، و مسافر در اتمام و قصر مخیّر است، امّا قصر فاضل‌تر است و پسندیده‌تر. اوّل نمازی که رسول خدا (ص) در آن قصر کرد نماز دیگر بود، بعسفان در غزاة بنی انمار.

و ابتداء قصر آن گه کند که از بناهای شهر خویش یا ده خویش بیرون شود، اگر چه از میان کشت‌زار و رزان که بشهر متصل بود بیرون نشده باشد، روا است.

و بدوی که در بادیه نشیند همچون حضری است که در شهر نشیند، چنان که حضری را در شهر خویش قصر نرواست، بدوی را در حلّه خویش نرواست، اگر از حلّه خویش بیرون شود، بقصد جایی که مسافت آن شانزده فرسنگ باشد قصر کند. و ابتداء قصر آن گه کند که از آن حیّ و خیمهای آن حیّ بیرون شود. و نمازی که در آن قصر کند باید که بوقت خویش بادا، نه بقضا و نیّت قصر کند. و اقتدا بکسی نکند که نماز تمام کند، اگر کند پس وی را نیز تمام باید کرد.

وَ إِذا کُنْتَ فِیهِمْ یعنی: فی المؤمنین فی غزواتهم و خوفهم، فَأَقَمْتَ لَهُمُ الصَّلاةَ فَلْتَقُمْ طائِفَةٌ مِنْهُمْ مَعَکَ. ابن عباس و جابر عبد اللَّه انصاری گفتند که: مشرکان رسول خدا (ص) و یاران را دیدند که چون وقت نماز می‌درآمد، همه یک بار بر نماز میخاستند، و رسول خدا (ص) ایشان را امامی میکرد، و فترت و تقصیر در آن روا نمیداشتند. ایشان گفتند: این نماز بر ایشان گرامی‌تر از فرزند ایشانست، اکنون چون هنگام نماز در آید، و بدان مشغول شوند، ما بر ایشان دست یابیم. چون ایشان این همّت کردند، ربّ العالمین این آیت فرستاد در بیان نماز خوف: وَ إِذا کُنْتَ فِیهِمْ فَأَقَمْتَ لَهُمُ الصَّلاةَ.

و بدان که نماز خوف بر سه گونه است: از آنکه رسول خدا سه بار نماز خوف کرده، هر بار بوجهی و صفتی دیگر، بر حسب حال ضرورت. اول بار بعسفان، جایی است میان مکه و مدینه، با کافران جنگ میکرد، و کافران دویست مرد بودند، و در سمت قبله بودند، و هیچ ساتر نبود میان فریقین. رسول خدا (ص) مسلمانان را دو صف ساخت، و ایشان هزار و چهار صد مرد بودند، همه در نماز شدند با امام، و رکوع کردند بهم، چون بسجود رسیدند صف دوم سجود کردند، وصف اوّل که بدشمن نزدیکتر بودند ایشان را میکوشیدند، و پاس میداشتند. پس چون امام برخاست با صف دوم، آن صف اوّل نیز سجود کردند، و در قیام بامام در رسیدند. برکعت دوم.

همه بهم رکوع کردند، و صف اول با امام در سجود شدند، و صف دوم ایشان را میکوشیدند، چون امام با صف اول با تشهد آمد، آن صف دوم که گوشوان بودند، سجود کردند، و بامام در رسیدند در حال تشهد. پس همه بهم سلام باز دادند. اینست معنی خبر ابن عباس در نماز خوف به عسفان. نوع دوم نماز خوف است که رسول خدا (ص) به ذات الرقاع کرده است، که دشمن نه بر جهت قبله بود، مسلمانان را دو فرقت ساخت: یک فرقت برابر دشمن فرستاد، تا سلاح بر گرفتند، و پاس میداشتند، و یک فرقت با امام دور شدند چندان که تیر دشمن بدیشان نرسید. امام یک رکعت نماز کرد با ایشان، چون با قیام شد امام در رکعت دوم، مأمومان نیّت مفارقت کردند، و فاتحه و سورتی کوتاه برخواندند، و آن یک رکعت که باقی بود زود بگزاردند، و سلام باز دادند، و امام هم چنان در قیام انتظار میکشید، تا اینان واپیش دشمن شدند، و آن فرقت که برابر دشمن بودند باز آمدند، و نماز خود در نماز امام بستند، و آن یک رکعت که باقی بود امام بایشان بگزارد، و چون بتشهّد رسید، امام تشهّد دراز در گرفت، و ایشان بی‌آنکه نیّت مفارقت کردند آن رکعت دوم باز آوردند، و بتشهّد در امام رسیدند، و آن گه همه بهم سلام باز دادند. اینست معنی خبر خواب جبیر، که از پدر روایت کرده از مصطفی (ص) که به ذات الرقاع نماز خوف چنین کرد.

نوع سیوم نماز خوف که رسول خدا (ص) به بطن نخله کرد. مسلمانان را دو فرقت کرد، هم چنان که در ذات الرقاع. پس هر دو رکعت نماز با یک فرقت بگزارد، و سلام باز داد، و اینان را برابر دشمن فرستاد بگوشوانی، و آن فرقت دیگر آمدند، و رسول خدا دیگر باره هر دو رکعت با ایشان بگزارد به تنفّل، چنان که آن فرقت دوم فریضه میگزاردند، و رسول خدا نافله. و اگر این نماز در حضر باشد، امام با فرقت اوّل چهار رکعت بگزارد نیّت فرض، و با فرقت دوم چهار دیگر بگزارد نیّت نافله. اینست معنی خبر بو هریره که رسول خدا (ص) به بطن نخله نماز خوف چنین کرد.

یک نوع دیگر است نماز خوف که بو حنیفه اختیار کرده است، و تمسّک بخبر عبد اللَّه عمر کرده است، و آن آنست که: امام مسلمانان را دو فرقت کند، گروهی با امام در نماز شوند، و آن گروه دیگر اینان را میکوشند، چون اینان که در نمازاند یک رکعت کرده باشند، و از هر دو سجود فارغ شده، واپیش دشمن شوند هم چنان در نماز، و هیچ سخن نگویند، و آن طائفه که گوشوانی میکردند آیند، با امام باقی نماز بکنند، تا نماز امام تمام شود، و سلام باز دهد. پس این‌طائفه هم چنان در نماز و با سلاح بجای قوم باز شوند، و پاس میدارند، تا آنان باز آیند، و باقی نماز خویش هم بر آن جای تنها بگزارند، و باز گردند، و آن طائفه دیگر آیند، و باقی نماز خویش هم چنان گزارند تنها.

امّا برداشتن سلاح در نماز خوف در آن تفصیلی است. گفته‌اند که: سلاح بر پنج ضربست: سلاحی که برداشتن آن حرام است، و نماز بآن درست نیست، و آن آنست که نجاستی بآن رسیده باشد از خون یا غیر خون، یا تیری که پر آن از حیوانی باشد که نخورند. دوم سلاحی که برداشتن آن مکروه است، از آنکه مرد را گرانبار کند، و افعال صلاة بتمامی بجای نتواند آورد، چون جوشن و مغفر و مثل آن. سیوم سلاحی که برداشتن آن بیک قول مستحبّ است، و بیک قول واجب، که دشمن را بدان از خود دفع کند، چون شمشیر و کارد و امثال آن. چهارم سلاحی است که دشمن را از دیگران بدان دفع کند، مستحبّ است داشتن آن چون کمان و تیر. پنجم سلاحی است که باندازه جایگه می‌توان داشت، و آن رمح است، اگر بحاشیه صف بود که مردم را از آن رنج نبود مستحبّ است داشتن آن، و اگر در میان صف بود که مردم را از آن رنج بود کراهیت بود داشتن آن.

وَ لا جُناحَ عَلَیْکُمْ إِنْ کانَ بِکُمْ أَذیً مِنْ مَطَرٍ ابن عباس گفت: رسول خدا (ص) در بطن نخله با بنی انمار جنگ کرد، و ایشان را بهزیمت کرد، و مال ایشان بغنیمت برداشت، و فرزندان ایشان بردگان گرفت، و دشمنان همه بگریختند، و پراکنده گشتند. رسول خدا و یاران آنجا ساکن شدند و بیارمیدند، و سلاحها بنهادند.

پس رسول خدا (ص) تنها برخاست، و حاجتی را که در پیش داشت بگوشه‌ای باز شد، و وادی باز برید، و در آن زیر درختی فرو آمد. جماعتی مشرکان بر کوه شده بودند، و کوه را بپناه خود کرده. در میان ایشان یکی بود عوف بن الحارث المحاربی، از دور نظر کرد، رسول خدا (ص) را تنها دید در زیر آن درخت. شمشیر بر گرفت، و آمد بقصد رسول خدا. رسول (ص) از آمدن عوف آگاهی نداشت، تا ناگاه او را بر سر خود دید، ایستاده و شمشیر کشیده. گفت: یا محمد! آن کیست که این ساعت ترا فریاد رسد، و مرا از تو باز دارد؟ رسول (ص) گفت: خدا است که مرا فریاد رسد، و ترا از من باز دارد، آن گه روی سوی آسمان کرد و گفت: «اللّهمّ اکفنی عوفا!»

بار خدایا کفایت کن این کار، و عوف را از من بازدار. پس عوف آهنگ آن کرد که ضربتی زند، ناگاه میان دو کتف وی زخمی رسید که بر وی در افتاد، و شمشیر از دست وی بیفتاد، رسول خدا برخاست، و شمشیر برگرفت و گفت: یا عوف! آن کیست که این ساعت ترا از من نگه دارد؟ و مرا از تو باز دارد؟ عوف گفت: هیچکس نیست مگر که تو خود نکنی. رسول خدا (ص) گفت: گواهی میدهی که خدا یکی است، و من بنده و رسول اوأم، تا این شمشیر بتو بازدهم، گفت: این یکی نمی‌توانم، لکن گواه باش که بعد ازین هرگز با تو جنگ نکنم، و هیچ دشمنی را بر تو یاری ندهم. رسول خدا (ص) شمشیر بوی باز داد، عوف گفت: یا محمد! و اللَّه که تو از من بهتری و جوانمردتری! رسول (ص) گفت: «اجل، أنا احقّ بذلک منک»

آری من بدان سزاوارترم که کنم. پس عوف باصحاب خویش باز گشت، و ایشان او را ملامت کردند، که چون دست یافتی چرا این کار تمام نکردی؟ وی قصّه خویش بگفت، و همه خاموش شدند، و رسول خدا (ص) پیش یاران باز آمد و ایشان را از آن خبر کرد، و این آیت بر ایشان خواند: وَ لا جُناحَ عَلَیْکُمْ إِنْ کانَ بِکُمْ أَذیً مِنْ مَطَرٍ أَوْ کُنْتُمْ مَرْضی‌ أَنْ تَضَعُوا أَسْلِحَتَکُمْ قومی گفتند: این رخصت است در سلاح فرو نهادن اندر نماز خوف، که بقول بعضی سلاح برداشتن اندر نماز خوف فرض است، و نیز رخصت است بعذر بیماری و باران، که سلاح فرو نهند، از آنکه بیمار از برداشتن آن گرانبار و رنجور شود، و سلاح بباران تباه گردد.

آن گه گفت: وَ خُذُوا حِذْرَکُمْ بر حذر باشید از دشمن، و هشیار باشید اندر نماز. نباید که اندر نماز ناگاه بسر شما رسند، و شما را غافل گیرند. إِنَّ اللَّهَ أَعَدَّ لِلْکافِرِینَ یعنی فی الآخرة، عَذاباً مُهِیناً یهانون فیه.

اطلاعات

منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

قوله تعالی: وَ مَنْ یُهاجِرْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ الآیة یعنی: فی طاعة اللَّه، یَجِدْ فِی الْأَرْضِ مُراغَماً کَثِیراً یعنی: متحوّلا عن الکفر، وَ سَعَةً فی الأرض. و بو عبیده گفت: مراغم و مهاجر هر دو یکسانست، یقال: راغمت قومی و هاجرتهم، و أصل این آنست که مرد مسلمان شود، از قوم خویش بخشم بیرون آید، از ایشان ببرد، و هجرت کند. پس آن بیرون آمدن وی مراغمه گویند، و رفتن برسول خدا هجرت گویند. باین قول راغمت بمعنی عادیت است. و گفته‌اند: اصل این از رغام است، و رغام خاکست، و رغم انفه ازین گرفته‌اند، راغمته أی هاجرته فلم ابال، و ان رغم انفه، ای لصق بالتّراب انفه. و گفته‌اند: مراغمه زیستن است و گشتن در زمین بکام، رغدا و غدقا و مراغما همه متقارب‌اند، بر جمله معنی آنست که: هر که قصد هجرت دارد جای هجرت یابد، چون بزمینی نتواند بود بزمینی دیگر شود. چون جایی بکام و مراد خویش زندگانی نتواند کرد، فرا جایی شود که بکام و مراد خویش زندگانی تواند کرد، و لهذا قال بعضهم و انشدوا:
هوش مصنوعی: آیه اشاره می‌کند که هر کسی که در راه خدا هجرت کند، در زمین جایی برای زندگی و گشایش فراوان خواهد یافت. هجرت به معنای ترک قوم و دیار برای پیروی از فرمان الهی است و شخصی که چنین کاری انجام دهد، از محیط کفر و گناه دور می‌شود. هجرت به پیامبر خدا نیز مقدس است و این عمل به معنای تغییر مکان به سمت بهتر زندگی کردن است. ریشه این واژه‌ها به ارتباط با خاک و زمین برمی‌گردد و نشان‌دهنده عمق تغییراتی است که فرد در زندگی خود تجربه می‌کند. در نهایت، مفهوم کلی این است که هر کس که تصمیم به هجرت بگیرد، در جایی تازه و مناسب برای زندگی، می‌تواند به آرزوها و خواسته‌های خود برسد.
اذا کنت فی دار یهیّک اهلها
هوش مصنوعی: اگر در خانه‌ای هستی که اهلش تو را دعوت کرده‌اند، صمیمانه با آن‌ها رفتار کن.
اذا کان العطاء علی مکاس
هوش مصنوعی: اگر هدیه به دست آمده به صورت ناپسند یا با مکر و فریب باشد، ارزشی نخواهد داشت.
و لم تک مکبولا فتحوّل‌
هوش مصنوعی: و اگر تو به حالت سکون بمانی، به یقین تغییر خواهی کرد.
ولی رزق الی اجلی معدّ
هوش مصنوعی: اما روزی تا زمان معینی مقرر شده است.
و لم یرعین حقّک فالبدیل‌
هوش مصنوعی: اگر حق تو رعایت نشود، باید گزینه‌ای دیگر را در نظر بگیری.
اذا نبت المنازل فالرّحیل
هوش مصنوعی: اگر جوامع و مکان‌ها تغییر کنند، باید به سفر و جابه‌جایی فکر کرد.
ابی لی اخذه الخلق الجمیل‌
هوش مصنوعی: زیبایی خلق و خوی او را بپذیر.
تضمّنه لی الملک الجلیل‌
هوش مصنوعی: تضمین‌کننده مقام و سلطنت بزرگ.
وَ مَنْ یَخْرُجْ مِنْ بَیْتِهِ، سبب نزول این آیت گفته‌اند که اکثم بن صیفی بود، حکیم عرب. و گفته‌اند: ضمرة بن العیص بود، و گفته‌اند، مردی بود از بنی لیث، حبیب بن ضمره. و قیل جندع بن ضمره. این مرد بیمار شد در مکه، و اثر مرگ بر خود بدید، پسران داشت، ایشان را گفت: مرا بیرون برید هجرت را.
هوش مصنوعی: هر کس از خانه‌اش بیرون برود، داستانی درباره نزول این آیه آمده است. گفته‌اند که این شخص اکثم بن صیفی، حکیم عرب بود. بعضی دیگر گفته‌اند که او ضمره بن العیص بود و عده‌ای نیز معتقدند که او مردی از قبیله بنی لیث به نام حبیب بن ضمره بود. همچنین برخی آن را جندع بن ضمره دانسته‌اند. این مرد در مکه بیمار شد و نشانه‌های مرگ را در خود دید. او به پسرانش گفت: مرا به هجرت ببرید.
گفتند: تو بیماری و عاجز، و بر هلاک مشرف. گفت: رواست تا اگر بمیرم باری مهاجر میرم. پسران وی او را سریری ساختند، و او را بر گرفتند، چون به تنعیم رسید، وی را اجل آمد، دست راست بر دست چپ زد و گفت: اللّهمّ هذه لرسولک، ابایعک علی ما بایعک علیه رسولک. این بگفت و از دنیا بیرون شد. خبر با اصحاب رسول خدا رسید، گفتند: اگر به مدینه رسیدی مزد وی تمام بودی. ربّ العالمین در شأن وی این آیت فرستاد: وَ مَنْ یَخْرُجْ مِنْ بَیْتِهِ مُهاجِراً إِلَی اللَّهِ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ یُدْرِکْهُ الْمَوْتُ یعنی: قبل بلوغه الی مهاجره، فَقَدْ وَقَعَ أَجْرُهُ عَلَی اللَّهِ ای: وجب ثوابه علی اللَّه، بایجابه ذلک علی نفسه، فضلا من اللَّه.
هوش مصنوعی: گفتند: تو بیمار و ناتوان هستی و نزدیک به مرگ. او پاسخ داد: اگر بمیرم، باید به عنوان مهاجر بمیرم. پسرانش برای او تختی درست کردند و او را برداشتند. وقتی به تنعیم رسید، مرگش فرا رسید. دست راستش را بر دست چپش زد و گفت: خداوند، این زندگی را برای فرستاده‌ات است، من با تو بیعت می‌کنم به همان چیزی که فرستاده‌ات با تو بیعت کرده است. با این سخن جان به جان‌آفرین تسلیم کرد. خبر این وضعیت به یاران پیامبر رسید و گفتند: اگر به مدینه برسد، پاداش او کامل است. خداوند در مورد او این آیه را نازل کرد: «و هر کس از خانه‌اش برای خدا و پیامبرش هجرت کند و سپس مرگ به او برسد، پاداش او بر عهده خداوند خواهد بود». این بدان معناست که پاداش او به خاطر این هجرت بر عهده خداوند است، و این لطفی از جانب اوست.
وَ کانَ اللَّهُ غَفُوراً یعنی: لما کان منه فی حال الشّرک. رَحِیماً بما کان منه فی الاسلام.
هوش مصنوعی: خداوند بسیار آمرزنده است، به این معنا که در حالات شرک آمرزنده است و نسبت به اعمالی که در زمان اسلام انجام شده، مهربان است.
وَ إِذا ضَرَبْتُمْ فِی الْأَرْضِ فَلَیْسَ عَلَیْکُمْ جُناحٌ أَنْ تَقْصُرُوا مِنَ الصَّلاةِ این من، من تبعیض است، که قصر از پنج نماز در سه نماز روا است، و روان، یقال: قصر الصّلاة و قصّرها و أقصرها، هر سه بمعنی یکسانند.
هوش مصنوعی: اگر در زمین سفر کنید، بر شما گناهی نیست که نماز خود را کوتاه کنید. در این زمینه، منظور این است که می‌توانید از پنج نماز، آن‌ها را به سه نماز کاهش دهید. واژه «قصر» به معنای کوتاه کردن نماز است و می‌توان از سه شکل مختلف برای بیان این مفهوم استفاده کرد که همگی به یک معنی اشاره دارند.
إِنْ خِفْتُمْ أَنْ یَفْتِنَکُمُ الَّذِینَ کَفَرُوا این «خفتم» منسوخ است بسنّت، که رسول خدا (ص) قصر کرد در امن، عمر خطاب وی را گفت: ما بال القصر و قد آمنّا؟ این قصر کردن چیست که آمن گشتیم؟ جواب داد وی را: صدقة تصدّق اللَّه بها علیکم، فاقبلوا صدقته.
هوش مصنوعی: اگر از این می‌ترسید که کافران شما را به فتنه بیندازند، این ترس به سنت منسوخ شده است. پیامبر اسلام (ص) در حال امنیت، نماز را کوتاه به جا آورد. عمر خطاب به ایشان گفت: چرا نماز را کوتاه کردی در حالی که ما در امنیت هستیم؟ رسول خدا پاسخ داد که این اقدام، صدقه‌ای از جانب خداوند به شماست، پس آن را بپذیرید.
بدان که قصر جز در سفر روا نیست، و سفر بر چهار ضربست: سفر واجب چون حجّ و عمره و جهاد، و سفر طاعت چون زیارت پدر و مادر، و سفر مباح چون تجارت و نزهت، و سفر معصیت چون راه زدن و دزدی کردن. و قصر در همه جائز است مگر در سفر معصیت، و بمذهب ابو حنیفه در سفر معصیت نیز روا است. و این آیت که دلیل قصر است، در سفر واجب آمده است، و سفر طاعت و سفر مباح بدان ملحق است، و احکام که بسفر تعلّق دارد بر سه ضربست: یکی آنست که بسفر دراز مخصوص است. چون قصر و فطر و مسح بر موزه سه شبان روز، و دوم آنست که در سفر دراز و کوتاه هر دو روا است، چون نماز نافله بر راحله، و تیمّم و مردار خوردن بوقت ضرورت، و ترک جمعه. حکم سیوم جمع است میان دو نماز. قول قدیم شافعی آنست که در سفر کوتاه روا است، و بقول جدید جز در سفر دراز روا نیست. و سفر دراز چهار برید است، هر بریدی چهار فرسنگ، هر فرسنگی سه میل بهاشمی، هر میلی دوازده هزار قدم، جمله شانزده فرسنگ باشد، چهل و هشت میل. و در خبر است از رسول خدا (ص) که گفت: «یا اهل مکه لا تقصروا فی اقلّ من اربعة برد»، ذلک من مکة الی عسفان او الطائف. «برد» جمع برید است، یقال برید و برد، کما یقال سبیل و سبل، و نذیر و نذر. و بریدی دوازده میل باشد چنان که گفتیم، و بمذهب ثوری و اصحاب رای حدّ مسافت قصر سه مرحله است، بیست و چهار فرسنگ. و بمذهب اوزاعی یک مرحله هشت فرسنگ، و بمذهب داود: قصر و فطر در سفر دراز و کوتاه مباح است. و قصر بمذهب شافعی رخصتی است و نه واجب است، خلافا لاصحاب الرای و مالک. عائشه گفت: «کلّ ذلک قد فعل رسول اللَّه (ص)، قصر ذلک فی السّفر و أتمّ. و دلیل بر آنکه واجب نیست قوله تعالی: وَ إِذا ضَرَبْتُمْ فِی الْأَرْضِ فَلَیْسَ عَلَیْکُمْ جُناحٌ أَنْ تَقْصُرُوا مِنَ الصَّلاةِ، و این حد اباحت و رخصت است، نه حد ایجاب. و هر چند که واجب نیست، و مسافر در اتمام و قصر مخیّر است، امّا قصر فاضل‌تر است و پسندیده‌تر. اوّل نمازی که رسول خدا (ص) در آن قصر کرد نماز دیگر بود، بعسفان در غزاة بنی انمار.
هوش مصنوعی: بدان که قصر (کوتاه کردن نماز) تنها در سفر مجاز است و سفرها به چهار دسته تقسیم می‌شود: سفر واجب مانند حج و جهاد، سفر طاعت مثل دیدار والدین، سفر مباح مثل تجارت و تفریح، و سفر معصیت که شامل کارهای بدی مثل دزدی می‌شود. قصر در همه نوع سفرها جایز است به جز در سفر معصیت، هرچند به گفته ابوحنیفه، در سفر معصیت هم قصر جایز است. آیه‌ای که به قصر اشاره دارد مربوط به سفر واجب است و سفر طاعت و مباح نیز به آن پیوسته‌اند. احکام مربوط به سفر به سه دسته تقسیم می‌شود: یکی مخصوص سفرهای دور است که شامل قصر و روزه و مسح بر موزه برای سه شبانه‌روز است. دوم شامل هر دو نوع سفر کوتاه و بلند می‌شود که در آن‌ها می‌توان نماز نافله را در راه خواند و در مواقع نیاز تیمم کرد و از شرکت در نماز جمعه پرهیز کرد. سومین حکم مربوط به جمع کردن دو نماز است. به گفته قدیمی‌ترین شافعی، قصر در سفر کوتاه نیز جایز است و به گفته جدیدتر او، فقط در سفر بلند مجاز است. مسافت سفر بلند چهار برید است و هر برید شامل چهار فرسنگ و هر فرسنگ سه میل است که مجموعاً شانزده فرسنگ می‌شود، معادل چهل و هشت میل. پیامبر خدا (ص) فرموده‌اند که اهل مکه نمی‌توانند در کمتر از چهار برید قصر کنند. برید به معنای فاصله است و هر برید دوازده میل است. برخی فقهاء دیگر مانند ثوری و اصحاب رأی مسافت قصر را سه مرحله (بیست و چهار فرسنگ) و اوزاعی یک مرحله را هشت فرسنگ می‌دانند. به گفته داود، قصر و روزه در سفر کوتاه و بلند جایز است، و بر خلاف رأی دیگر فقها قصر برای شافعی رخصتی است و نه واجب. عایشه گفت: «پیامبر خدا (ص) در سفر قصر کرده و گاهی نیز کامل خوانده است» که نشانه و دلیل بر این است که قصر واجب نیست و کلمه «و اگر در زمین سفر کردید، بر شما گناهی نیست اگر نماز را قصر کنید» دلیلی بر رخصت و اجازه است، نه الزام. با وجود اینکه قصر واجب نیست و مسافر می‌تواند انتخاب کند که قصر کند یا کامل بخواند، اما قصر بهتر و پسندیده‌تر است. اولین نمازی که پیامبر (ص) در آن قصر کرد در غزوه بنی انمار در مکان عسفان بود.
و ابتداء قصر آن گه کند که از بناهای شهر خویش یا ده خویش بیرون شود، اگر چه از میان کشت‌زار و رزان که بشهر متصل بود بیرون نشده باشد، روا است.
هوش مصنوعی: قصر زمانی آغاز می‌شود که فرد از محل زندگی خود یا از روستای خود خارج شود، حتی اگر هنوز از میان مزارع و مناطق سرسبز که به شهر متصل است، خارج نشده باشد، این امر قابل قبول است.
و بدوی که در بادیه نشیند همچون حضری است که در شهر نشیند، چنان که حضری را در شهر خویش قصر نرواست، بدوی را در حلّه خویش نرواست، اگر از حلّه خویش بیرون شود، بقصد جایی که مسافت آن شانزده فرسنگ باشد قصر کند. و ابتداء قصر آن گه کند که از آن حیّ و خیمهای آن حیّ بیرون شود. و نمازی که در آن قصر کند باید که بوقت خویش بادا، نه بقضا و نیّت قصر کند. و اقتدا بکسی نکند که نماز تمام کند، اگر کند پس وی را نیز تمام باید کرد.
هوش مصنوعی: آن کس که در بیابان زندگی می‌کند، از نظر شرعی مانند فردی است که در شهر زندگی می‌کند. چنان‌که فردی که در شهر خود قصر و مکانی مشخص دارد، فرد بدوی نیز در محل زندگی‌اش قصر و مکان خاص خود را دارد. اگر او از محل خود خارج شود، به قصد مکانی که فاصله‌اش شانزده فرسنگ است، قصر می‌کند. شروع قصر زمانی است که از محله و مکان خود بیرون برود. نمازی که در آن قصر می‌خواند باید در زمان خود انجام شود، نه به نیت قضا. هم‌چنین او نمی‌تواند به کسی اقتدا کند که نماز خود را تمام می‌کند؛ اگر اقتدا کند، او نیز باید نماز را به طور کامل بخواند.
وَ إِذا کُنْتَ فِیهِمْ یعنی: فی المؤمنین فی غزواتهم و خوفهم، فَأَقَمْتَ لَهُمُ الصَّلاةَ فَلْتَقُمْ طائِفَةٌ مِنْهُمْ مَعَکَ. ابن عباس و جابر عبد اللَّه انصاری گفتند که: مشرکان رسول خدا (ص) و یاران را دیدند که چون وقت نماز می‌درآمد، همه یک بار بر نماز میخاستند، و رسول خدا (ص) ایشان را امامی میکرد، و فترت و تقصیر در آن روا نمیداشتند. ایشان گفتند: این نماز بر ایشان گرامی‌تر از فرزند ایشانست، اکنون چون هنگام نماز در آید، و بدان مشغول شوند، ما بر ایشان دست یابیم. چون ایشان این همّت کردند، ربّ العالمین این آیت فرستاد در بیان نماز خوف: وَ إِذا کُنْتَ فِیهِمْ فَأَقَمْتَ لَهُمُ الصَّلاةَ.
هوش مصنوعی: هنگامی که تو در میان مؤمنان هستی، در زمان‌هایی که در غزوات و هنگام ترس هستند، و برایشان نماز برپا می‌کنی، باید گروهی از آن‌ها با تو به نماز بایستند. ابن عباس و جابر عبد الله انصاری نقل کردند که مشرکان پیامبر (ص) و یارانش را دیدند که وقتی وقت نماز می‌رسید، همه به طور هم‌زمان برای نماز آماده می‌شدند و پیامبر (ص) به آن‌ها امامت می‌کرد و در این امر کوتاهی نمی‌کردند. آن‌ها گفتند: این نماز برای آن‌ها ارزشمندتر از فرزندشان است و اگر در این هنگام مشغول نماز شوند، ما می‌توانیم به آن‌ها حمله کنیم. پس وقتی آن‌ها به این نقشه فکر کردند، خداوند این آیه را نازل فرمود که به بیان نماز در شرایط ترس اشاره دارد.
و بدان که نماز خوف بر سه گونه است: از آنکه رسول خدا سه بار نماز خوف کرده، هر بار بوجهی و صفتی دیگر، بر حسب حال ضرورت. اول بار بعسفان، جایی است میان مکه و مدینه، با کافران جنگ میکرد، و کافران دویست مرد بودند، و در سمت قبله بودند، و هیچ ساتر نبود میان فریقین. رسول خدا (ص) مسلمانان را دو صف ساخت، و ایشان هزار و چهار صد مرد بودند، همه در نماز شدند با امام، و رکوع کردند بهم، چون بسجود رسیدند صف دوم سجود کردند، وصف اوّل که بدشمن نزدیکتر بودند ایشان را میکوشیدند، و پاس میداشتند. پس چون امام برخاست با صف دوم، آن صف اوّل نیز سجود کردند، و در قیام بامام در رسیدند. برکعت دوم.
هوش مصنوعی: نماز خوف به سه نوع انجام می‌شود و این موضوع به این دلیل است که پیامبر اسلام (ص) سه بار نماز خوف ادا کرده و هر بار به نحوی متفاوت و متناسب با شرایط خاص انجام شده است. نخستین بار در محل بعسفان، که در میان مکه و مدینه واقع شده و در آنجا پیامبر (ص) با مخالفان جنگید. در این جنگ، کافران دو برابر مسلمانان بودند و فاصله کمی میان دو گروه وجود داشت. پیامبر (ص) مسلمانان را به دو صف تقسیم کرد، در حالی که جمعیت مسلمانان به هزار و چهارصد نفر می‌رسید. آن‌ها با امام در حال نماز بودند و در رکوع به یکباره رکوع کردند. وقتی به سجده رسیدند، صف دوم به سجده رفت و صف اول، که نزدیک‌تر به دشمن بودند، در حال مراقبت از خود بودند. هنگامی که امام از سجده برخاست و به سمت صف دوم رفت، صف اول نیز سجده کردند و در قیام، به صف دوم ملحق شدند و این روند در رکعت دوم ادامه یافت.
همه بهم رکوع کردند، و صف اول با امام در سجود شدند، و صف دوم ایشان را میکوشیدند، چون امام با صف اول با تشهد آمد، آن صف دوم که گوشوان بودند، سجود کردند، و بامام در رسیدند در حال تشهد. پس همه بهم سلام باز دادند. اینست معنی خبر ابن عباس در نماز خوف به عسفان. نوع دوم نماز خوف است که رسول خدا (ص) به ذات الرقاع کرده است، که دشمن نه بر جهت قبله بود، مسلمانان را دو فرقت ساخت: یک فرقت برابر دشمن فرستاد، تا سلاح بر گرفتند، و پاس میداشتند، و یک فرقت با امام دور شدند چندان که تیر دشمن بدیشان نرسید. امام یک رکعت نماز کرد با ایشان، چون با قیام شد امام در رکعت دوم، مأمومان نیّت مفارقت کردند، و فاتحه و سورتی کوتاه برخواندند، و آن یک رکعت که باقی بود زود بگزاردند، و سلام باز دادند، و امام هم چنان در قیام انتظار میکشید، تا اینان واپیش دشمن شدند، و آن فرقت که برابر دشمن بودند باز آمدند، و نماز خود در نماز امام بستند، و آن یک رکعت که باقی بود امام بایشان بگزارد، و چون بتشهّد رسید، امام تشهّد دراز در گرفت، و ایشان بی‌آنکه نیّت مفارقت کردند آن رکعت دوم باز آوردند، و بتشهّد در امام رسیدند، و آن گه همه بهم سلام باز دادند. اینست معنی خبر خواب جبیر، که از پدر روایت کرده از مصطفی (ص) که به ذات الرقاع نماز خوف چنین کرد.
هوش مصنوعی: همه به حالت رکوع درآمدند و صف اول به همراه امام در سجده رفتند، در حالی که صف دوم تلاش می‌کردند به ایشان برسند. وقتی امام با صف اول به تشهد نشست، صف دوم که گوش به زنگ بودند، سجده کردند و به امام در حال تشهد رسیدند. سپس همه به یکدیگر سلام کردند. این نحوه نماز خوف در واقعه عسفان است. نوع دوم نماز خوف، زمانی است که پیامبر (ص) در ذات الرقاع به جا آورد. در اینجا دشمن در سمت قبله نبود و مسلمانان به دو گروه تقسیم شدند؛ یک گروه به سمت دشمن رفتند تا از خود دفاع کنند و گروه دیگر با امام فاصله گرفتند تا در امان باشند. امام یک رکعت نماز را با آنان خواند و وقتی به رکعت دوم رسید، مأمومان نیت جدا شدن کردند و فاتحه و سوره‌ای کوتاه خواندند و سپس رکعت باقی‌مانده را سریع به پایان رساندند و سلام گفتند. امام نیز در حالت قیام منتظر ماند تا آنها به سمت دشمن رفتند و گروهی که مقابل دشمن بودند، بازگشتند و نماز خود را با امام تمام کردند. وقتی امام به تشهد رسید، دراز خواند و آن‌ها بدون نیت جدا شدن، رکعت دوم را دوباره خواندند و به تشهد امام رسیدند و سپس همه سلام کردند. این به معنای خواب جبیر است که از پدرش روایت کرده و به پیامبر (ص) نسبت داده شده است.
نوع سیوم نماز خوف که رسول خدا (ص) به بطن نخله کرد. مسلمانان را دو فرقت کرد، هم چنان که در ذات الرقاع. پس هر دو رکعت نماز با یک فرقت بگزارد، و سلام باز داد، و اینان را برابر دشمن فرستاد بگوشوانی، و آن فرقت دیگر آمدند، و رسول خدا دیگر باره هر دو رکعت با ایشان بگزارد به تنفّل، چنان که آن فرقت دوم فریضه میگزاردند، و رسول خدا نافله. و اگر این نماز در حضر باشد، امام با فرقت اوّل چهار رکعت بگزارد نیّت فرض، و با فرقت دوم چهار دیگر بگزارد نیّت نافله. اینست معنی خبر بو هریره که رسول خدا (ص) به بطن نخله نماز خوف چنین کرد.
هوش مصنوعی: نماز خوف به این صورت است که پیامبر اسلام (ص) در زمانی که در دل خطر بود، مسلمانان را به دو گروه تقسیم کرد، مشابه به اقداماتی که در ذات الرقاع انجام داد. هر گروه دو رکعت نماز را با هم خواندند و سپس سلام گفتند. بعد از آن، یکی از گروه‌ها به طرف دشمن رفتند و گروه دیگر بازگشتند. پیامبر (ص) دوباره با گروه دوم دو رکعت نماز را به صورت نافله خواند، در حالی که گروه دوم نماز واجب را اقامه کردند. اگر این نماز در وضعیت امن و غیرخطری خوانده شود، امام با گروه اول چهار رکعت نماز واجب می‌خواند و با گروه دوم چهار رکعت دیگر را به عنوان نافله می‌خواند. این توضیحات به روایت ابوهریره اشاره دارد که نشان می‌دهد پیامبر (ص) در دل خطر چگونه نماز خوف را برگزار کردند.
یک نوع دیگر است نماز خوف که بو حنیفه اختیار کرده است، و تمسّک بخبر عبد اللَّه عمر کرده است، و آن آنست که: امام مسلمانان را دو فرقت کند، گروهی با امام در نماز شوند، و آن گروه دیگر اینان را میکوشند، چون اینان که در نمازاند یک رکعت کرده باشند، و از هر دو سجود فارغ شده، واپیش دشمن شوند هم چنان در نماز، و هیچ سخن نگویند، و آن طائفه که گوشوانی میکردند آیند، با امام باقی نماز بکنند، تا نماز امام تمام شود، و سلام باز دهد. پس این‌طائفه هم چنان در نماز و با سلاح بجای قوم باز شوند، و پاس میدارند، تا آنان باز آیند، و باقی نماز خویش هم بر آن جای تنها بگزارند، و باز گردند، و آن طائفه دیگر آیند، و باقی نماز خویش هم چنان گزارند تنها.
هوش مصنوعی: نماز خوف نوعی از نماز است که امام ابوحنیفه به آن اشاره کرده و بر اساس حدیثی از عبد الله عمر، بیان شده است. در این نماز، امام گروهی از مسلمانان را به دو دسته تقسیم می‌کند. یک دسته با امام نماز می‌خوانند و دسته دیگر وظیفه دارند که از آنها مراقبت کنند. وقتی که گروه اول یک رکعت از نماز را به پایان رسانده و از سجده‌ها فارغ شده‌اند، باید در حالی که در حال نماز هستند، به دشمن نزدیک شوند و هیچ صحبتی نکنند. در این حین، گروه دوم که در حال گوش دادن و مراقبت هستند، دوره کامل نماز را با امام ادامه می‌دهند تا زمانی که امام نماز را تمام کرده و سلام دهد. پس از این، گروه دوم هم در حال نماز باقی می‌مانند و با سلاح آماده هستند تا از گروه اول حفاظت کنند تا آنها به جای خود بازگردند و باقی نماز را به تنهایی انجام دهند.
امّا برداشتن سلاح در نماز خوف در آن تفصیلی است. گفته‌اند که: سلاح بر پنج ضربست: سلاحی که برداشتن آن حرام است، و نماز بآن درست نیست، و آن آنست که نجاستی بآن رسیده باشد از خون یا غیر خون، یا تیری که پر آن از حیوانی باشد که نخورند. دوم سلاحی که برداشتن آن مکروه است، از آنکه مرد را گرانبار کند، و افعال صلاة بتمامی بجای نتواند آورد، چون جوشن و مغفر و مثل آن. سیوم سلاحی که برداشتن آن بیک قول مستحبّ است، و بیک قول واجب، که دشمن را بدان از خود دفع کند، چون شمشیر و کارد و امثال آن. چهارم سلاحی است که دشمن را از دیگران بدان دفع کند، مستحبّ است داشتن آن چون کمان و تیر. پنجم سلاحی است که باندازه جایگه می‌توان داشت، و آن رمح است، اگر بحاشیه صف بود که مردم را از آن رنج نبود مستحبّ است داشتن آن، و اگر در میان صف بود که مردم را از آن رنج بود کراهیت بود داشتن آن.
هوش مصنوعی: برداشتن سلاح در نماز خوف شرایط خاصی دارد. سلاح‌ها به پنج دسته تقسیم می‌شوند: دسته اول سلاح‌هایی هستند که برداشتن آن‌ها حرام است و نماز با آن‌ها صحیح نیست. این سلاح‌ها مواردی هستند که به نجاست آلوده شده‌اند، مثل سلاح‌های نجس از خون یا سلاح‌هایی که پر آن‌ها از حیواناتی باشد که خوردن آن‌ها جایز نیست. دسته دوم سلاح‌هایی هستند که برداشتن آن‌ها مکروه است؛ این سلاح‌ها به قدری سنگین هستند که موجب می‌شوند فرد نتواند نماز خود را به درستی ادا کند، مثل زره و کلاه‌خود. دسته سوم سلاح‌هایی هستند که در یک نظر مستحب و در نظر دیگر واجب است، زیرا می‌توان با آن‌ها از خود دفاع کرد، مانند شمشیر و چاقو. دسته چهارم سلاح‌هایی هستند که برای دفع دشمن از دیگران مستحب است، مانند کمان و تیر. دسته پنجم سلاح‌هایی هستند که به اندازه فضای شخص قابل حمل‌اند، مثل نیزه. اگر این سلاح‌ها در حاشیه صف باشند و برای دیگران مزاحمت ایجاد نکنند، داشتن آن‌ها مستحب است، اما اگر در وسط صف قرار گیرند و موجب آزار دیگران شوند، داشتن آن‌ها مکروه است.
وَ لا جُناحَ عَلَیْکُمْ إِنْ کانَ بِکُمْ أَذیً مِنْ مَطَرٍ ابن عباس گفت: رسول خدا (ص) در بطن نخله با بنی انمار جنگ کرد، و ایشان را بهزیمت کرد، و مال ایشان بغنیمت برداشت، و فرزندان ایشان بردگان گرفت، و دشمنان همه بگریختند، و پراکنده گشتند. رسول خدا و یاران آنجا ساکن شدند و بیارمیدند، و سلاحها بنهادند.
هوش مصنوعی: هیچ اشکالی ندارد اگر شما به خاطر باران یا شرایط نامساعدی در زحمت هستید. ابن عباس نقل می‌کند که پیامبر خدا (ص) با بنی انمار در دره نخل جنگ کرد و آنها را شکست داد. او اموالشان را غنیمت گرفت و فرزندانشان را به عنوان برده به اسارت درآورد. دشمنان نیز فرار کردند و پراکنده شدند. پیامبر و یارانش در آنجا ماندند و استراحت کردند و سلاح‌های خود را کنار گذاشتند.
پس رسول خدا (ص) تنها برخاست، و حاجتی را که در پیش داشت بگوشه‌ای باز شد، و وادی باز برید، و در آن زیر درختی فرو آمد. جماعتی مشرکان بر کوه شده بودند، و کوه را بپناه خود کرده. در میان ایشان یکی بود عوف بن الحارث المحاربی، از دور نظر کرد، رسول خدا (ص) را تنها دید در زیر آن درخت. شمشیر بر گرفت، و آمد بقصد رسول خدا. رسول (ص) از آمدن عوف آگاهی نداشت، تا ناگاه او را بر سر خود دید، ایستاده و شمشیر کشیده. گفت: یا محمد! آن کیست که این ساعت ترا فریاد رسد، و مرا از تو باز دارد؟ رسول (ص) گفت: خدا است که مرا فریاد رسد، و ترا از من باز دارد، آن گه روی سوی آسمان کرد و گفت: «اللّهمّ اکفنی عوفا!»
هوش مصنوعی: رسول خدا (ص) به تنهایی برخاست و به سمت یک گوشه رفت، جایی که درختی وجود داشت. گروهی از مشرکان بر روی کوه بودند و از آنجا پناه گرفته بودند. یکی از آن‌ها به نام عوف بن الحارث المحاربی، از دور دید که رسول الله (ص) تنها زیر درخت نشسته است. او شمشیرش را برداشت و به سمت رسول خدا رفت. رسول (ص) از نزدیک شدن عوف بی‌خبر بود تا اینکه ناگهان او را با شمشیر در دست مقابل خود دید. عوف با صدای بلند گفت: "یا محمد! چه کسی می‌تواند تو را در این لحظه یاری کند و مرا از تو دور کند؟" رسول خدا (ص) پاسخ داد: "خداوند است که به من یاری می‌دهد و تو را از من دور می‌کند." سپس رو به آسمان کرد و دعا کرد: "خداوندا! عوف را از من کفایت کن!"
بار خدایا کفایت کن این کار، و عوف را از من بازدار. پس عوف آهنگ آن کرد که ضربتی زند، ناگاه میان دو کتف وی زخمی رسید که بر وی در افتاد، و شمشیر از دست وی بیفتاد، رسول خدا برخاست، و شمشیر برگرفت و گفت: یا عوف! آن کیست که این ساعت ترا از من نگه دارد؟ و مرا از تو باز دارد؟ عوف گفت: هیچکس نیست مگر که تو خود نکنی. رسول خدا (ص) گفت: گواهی میدهی که خدا یکی است، و من بنده و رسول اوأم، تا این شمشیر بتو بازدهم، گفت: این یکی نمی‌توانم، لکن گواه باش که بعد ازین هرگز با تو جنگ نکنم، و هیچ دشمنی را بر تو یاری ندهم. رسول خدا (ص) شمشیر بوی باز داد، عوف گفت: یا محمد! و اللَّه که تو از من بهتری و جوانمردتری! رسول (ص) گفت: «اجل، أنا احقّ بذلک منک»
هوش مصنوعی: خدایا این کار را به خوبی انجام بده و عوف را از من دور کن. سپس عوف قصد کرد که به من ضربه‌ای بزند، اما ناگهان ضربه‌ای به او وارد شد که او را به زمین انداخت و شمشیرش از دستش افتاد. پیامبر خدا (ص) بلند شد، شمشیر را برداشت و گفت: ای عوف! چه کسی می‌تواند تو را از من نگه دارد؟ عوف پاسخ داد: هیچ‌کس جز خودت. پیامبر فرمود: آیا گواهی می‌دهی که خدا یکی است و من بنده و پیامبر اویم، تا این شمشیر را به تو برگردانم؟ عوف گفت: نمی‌توانم این را بگویم، اما گواهی می‌دهم که دیگر هرگز با تو نخواهم جنگید و به هیچ دشمنی یاری نخواهم کرد. پیامبر (ص) شمشیر را به او بازگرداند و عوف گفت: ای محمد! به خدا قسم که تو از من بهتر و جوانمردتر هستی! پیامبر گفت: بله، من سزاوارتر از تو به این هستم.
آری من بدان سزاوارترم که کنم. پس عوف باصحاب خویش باز گشت، و ایشان او را ملامت کردند، که چون دست یافتی چرا این کار تمام نکردی؟ وی قصّه خویش بگفت، و همه خاموش شدند، و رسول خدا (ص) پیش یاران باز آمد و ایشان را از آن خبر کرد، و این آیت بر ایشان خواند: وَ لا جُناحَ عَلَیْکُمْ إِنْ کانَ بِکُمْ أَذیً مِنْ مَطَرٍ أَوْ کُنْتُمْ مَرْضی‌ أَنْ تَضَعُوا أَسْلِحَتَکُمْ قومی گفتند: این رخصت است در سلاح فرو نهادن اندر نماز خوف، که بقول بعضی سلاح برداشتن اندر نماز خوف فرض است، و نیز رخصت است بعذر بیماری و باران، که سلاح فرو نهند، از آنکه بیمار از برداشتن آن گرانبار و رنجور شود، و سلاح بباران تباه گردد.
هوش مصنوعی: بله، من واقعا شایسته‌ترم که این کار را انجام دهم. سپس عوف به سوی دوستانش برگشت و آنها او را سرزنش کردند که چگونه وقتی به هدف رسیدی، چرا کار را تمام نکردی؟ او داستان خود را توضیح داد و همه ساکت شدند. سپس پیامبر (ص) به یارانش برگشت و خبر را به آنها منتقل کرد و این آیه را برایشان خواند: "در صورتی که به خاطر باران یا بیماری، اذیتی به شما رسد، شما گناهی ندارید اگر سلاح‌های خود را زمین بگذارید." گروهی گفتند که این اجازه‌ای است برای گذاشتن سلاح در نماز خوف، زیرا به گفته برخی، برداشتن سلاح در این موقعیت واجب است. همچنین این اجازه به خاطر عذر بیماری و باران است، زیرا بیمار نمی‌تواند سلاح را به راحتی بردارد و سلاح‌ها هم در باران آسیب می‌بینند.
آن گه گفت: وَ خُذُوا حِذْرَکُمْ بر حذر باشید از دشمن، و هشیار باشید اندر نماز. نباید که اندر نماز ناگاه بسر شما رسند، و شما را غافل گیرند. إِنَّ اللَّهَ أَعَدَّ لِلْکافِرِینَ یعنی فی الآخرة، عَذاباً مُهِیناً یهانون فیه.
هوش مصنوعی: سپس فرمود: از دشمن خود مراقب باشید و در هنگام نماز هشیار باشید. نباید اجازه دهید که ناگهان به شما نزدیک شوند و شما را غافل‌گیر کنند. به راستی خداوند عذابی خفت‌آور برای کافران در آخرت آماده کرده است.